در نظر بسیاری از دانشمندان ، یک انسان وقتی پیر است که در راه زندگی
احساس می کند که مسافت راه آینده او خیلی کوتاهتر از راه گذشته اوست .
پیری زمانی است که نوه و نتیجه های عمر انسان به حد جوانی و بلوغ رسیده
اند. قدرت دفاعی ومقاومت بدنی پیران از 65 سالگی به بعد رو به ضعف می
گذارد . تقریبا 6 نفر از 7 نفر پیرزن و پیر مرد اقلا یک بیماری مزمن دارند
و بسیاری از آنها به ناراحتی های بیشتری هم گرفتارند : حتی بهترین اوضاع و
احوال و محیط ها و شهرها و معالجات و مراقبت های پزشکی نیزممکن است رضایت
بخش نباشد . اغلب بیماریهای پیران در تمام عمر با آنها همراه است .
بنابراین ما باید انتظاراتمان را درباره صحت مزاج کامل آنها قدری کم کنیم ،
البته نه اینکه پرستاری و معالجه را به کلی قطع نمائیم. در این مقاله
به چند مورد از مشکلات پیران که فرزندان شان همیشه باید مدنظر داشته باشند
اشاره می نمائیم:
مشکلات ضعف و فقدان نیروی بدنی و ...
وقتی سن آدمی از پنجاه و شصت می گذرد و به هفتاد سالگی می رسد کم کم
متوجه می شود که از نیروهای بدنی خیلی چیزها را از دست داده است :
نیروی بینایی تقریبا از 40 سالگی و گاهی زودتر رو به ضعف می گذارد.شاید در
بعضی اشخاص این ، نخستین قدم و علامت بروز پیری است . پس از مدتی پای
آدمی به علت درد مفصلها ( آرتروز ) قدرت سابق را از دست می دهد و او کم کم
ناچار می شود دست به عصا و لنگان لنگان راه برود . بعد از گذشت چند سال
دیگر ، نیروی شنوایی او رو به ضعف می گذارد و اگر قدرت مالی کافی داشته
باشد به سراغ تهیه سمعک می رود . انسان که پیر می شود بسیاری از قوای
بدنی و حتی مغزی او ضعف می یابد . اعضاء داخلی بدن او که از زیادی کار و
فعالیت فرسوده وخسته شده اند درست و کامل و مرتب کار نمی کنند . مثلا قلب
که روز و شب و در خواب و بیداری بدون هیچگونه وقفه ای کار می کند و خون را
به سرتاسر بدن می رساند و به همه اعضاء آن خون تازه پخش می کند ، در
دوران پیری اعمال آن و ضربان منظم آن لاجرم دچار اختلال می شود . همچنین
غالبا ملاحظه می کنید که با بالا رفتن سن ریه ها وظیفه سابق و همیشگی خود
را مرتبا و کاملا انجام نمی دهند و تنگی نفس به انسان عارض می شود . کبد در
دوران پیری دیگر مانند عهد جوانی کار نمی کند . کلیه ها و مثانه قدرت قبض
و تصفیه و نگهداری ادرار را از دست می دهند . ولی این نکته را هم متذکر
می شویم که همه مردم در دوران پیری به این گونه ضعف و نقصها و اختلالها
دچار نمی شوند چنانکه در زندگی برخی روستائیان مشاهده می کنیم پیران نود
ساله ای را که قدشان مانند شاخ شمشاد است و مثل دوره جوانی راه می روند و
می خورند و می خوابند و می خندند و خوشند و شادند و کمتر به امراض پیری و
مشکلات آن دچار می شوند و چنانکه میدانیم نوع زندگی و محیط زیست طبیعی و
عاری از آلودگی و بهداشت و ورزش و غذا و مخصوصا وراثت ، از عوامل مهمی
هستند که در سلامت بدن و طول عمر دخالت دارند .
عمل جراّحی پیران
عمل جراحی های کوچک ومختصر را پیران می توانند مانند جوانان تحمل کنند و
خطر آنها خیلی کم است . ولی جراحی های بزرگ و مهم به علت طول مدت بی هوشی و
بستری شدن ، خطر را برای پیران زیاد تر می کند و احتمال وقوع خطر های
بزرگ و حتی مرگ وجود دارد و امکان بهبود آنها هم کمتر است . خطرهای بزرگ
در این مورد برای پدران و مادران پیر ، و پیران از پا افتاده ما می دانید
از کجاست ؟ از طرف بیماریهای مزمن قلب و حمله های قلبی ، بیماریهای ریه ،
کبد ، کلیه ها و غیره ...
مشکل خوردن دارو
میتوان گفت که از پنج شخص پیر معمولا یک نفر به مشکل خوردن دارو دچار می
شود به این دلیل ها : ** پیران بیش از تمام گروههای سنی دیگر دارو مصرف
می کنند زیرا آنها بیماریهای زیادی دارند و محتاجند که چندین نوع هم دارو
بخورند و خود آنها و حتی دکترهای آنها عقیده دارند که هر بار ویزیت پزشک
مستلزم نوشتن نسخه داروئی است . ** پیران به علت ضعف بدنی ، بیش از
جوانان متحمل عوارض جانبی داروها می گردند. **اشخاص پیر اغلب دچار وسوسه و
تشویق می شوند که داروها را آیا درست و صحیح و به موقع مصرف می کنند یا
نه ، و اختلال حافظه هم به آنها در این مورد کمک می کند و در نتیجه گاهی
مقدار دارو را بیشتر از حد معین مصرف می کنند ، هم مقدار تعیین شده آنها و
هم زمان مصرف را درست بیاد ندارند . بسیاری از داروهای سالمندان
احتمالا تولید عوارض جانبی می کنند مانند داروهای فشار خون ، قلب ، آرامش
دهنده و خواب آورها و غیره . پس مراقبان و پرستاران آنها باید درباره
داروها توجه و دقت زیاد بکار ببرند و حتی المقدور با مذاکره با پزشکان
مقدار و دفعات استفاده از آنها را تخفیف دهند . مشکل مَسکن وقتی شما پیر
می شوید در کجا باید زندگی کنید ؟ آیا در همان خانه خودتان خواهید ماند در
حالیکه فرزندانتان از پسر و دختر یک به یک آنجا را ترک کرده اند و حالا
یک زن و شوهر علیل هشتاد نود ساله مانده اید و ممکن است یکی از شما دو نفر
فوت کرده باشد و فقط یک نفر تنها باقی مانده است .
آیا او باز هم به تنهایی در همان خانه به زندگی ادامه خواهد داد ؟ یا
بهتر است به آسایشگاه پیران منتقل شود یا به خانه بازنشستگان یا به
خوابگاه معلولین پناه ببرد ؟ ... فرض کنید این شخص شما هستید که تنها باقی
مانده اید ؟ اگر شما اندوخته ای و ثروتی و یا حقوقی و یا درآمد دیگری
داشته باشید این مشکل تا اندازه ای رفع خواهد شد ، ولی اگر بی چیز و بی
حقوق و بدون درآمد باشید چطور ؟ اگر از خود پیران ، پدر یا مادر ، پدر
بزرگ و مادر بزرگ شما بپرسیم کجا می خواهند زندگی کنند ؟ - به عقیده ما
اکثر آنها خواهند گفت : خانه و منزل خودشان ! این خانه شخصی کهنه و قدیمی
ولو اینکه کوچک و محقر و مخروبه هم باشد ، باز در نظر پدر بزرگها و
مادربزرگهای هشتاد و نود ساله خیلی ارزش دارد . آنها در آن یکی دو اتاق با
اثاثیه کهنه و فرش از رنگ و رو رفته و آن ظروف کهنه و قدیمی پنجاه و شصت
ساله و بالاخره آن لحاف و تشک و متکاها... یادگارها و خاطرات خوش و تاریخی
یک عمر زندگی را مرور می کنند . طبقه پیران ازکار افتاده و معلول ، آن
خانه ها و آن چهار دیواریها ( چهار دیواری ، اختیاری ) را ، به این
آسایشگاهها و خانه سالمندان ترجیح می دهند . آنها می گویند : " ما ، در آن
خانه محقر شخصی خودمان محسنات و مزایای زیادی داریم : هر وقت بخواهیم از
خوابگاه بر می خیزیم و هر زمان بخواهیم می خوابیم . در روزگارهای خوش
بهاری و آفتاب اردیبهشت از خانه خودمان بیرون می آئیم و لنگ لنگان در کوچه و
خیابانهای مانوس خودمان راه می رویم و قدم می زنیم . دوستان قدیمی مان را
ملاقات می کنیم . مایحتاج خودمان را از نان و خواربار و سبزی و میوه و
دارو و غیره میخریم و آهسته آهسته به خانه و مسکن مان بر می گردیم . در
زندگی آزادی کامل داریم . خودمان هر چه بخواهیم و مقدورمان باشد از لحاظ
غذا تهیه می کنیم و می پزیم و رژیم غذایی خودمان را بهتر می توانیم رعایت
کنیم ." بهتر است بدانید این آزادی و استقلال در زندگی برای پیران در
آسایشگاهها و موسسات مخصوص سالمندان میسر و مقدور نیست . آسایشگاه
سالمندان و جاهای دیگر نظیر آنها برای پیران به منزله زندان است . اکثر
این موسسات نگهداری سالمندان به منزله فراموشخانه است و پدربزرگها و
مادربزرگهای عزیز شما در آنجا جزء فراموش شدگان خواهند شد . فرزندان و
نوه های عزیز ! خوب است بدانید آن آسایشگاهها ، جای کسانی است که فرزند و
اولاد ونوه و نتیجه ندارند و معلولند و در حکم گدایانند و آخرین سالها و
بلکه روزهای عمر و کهولت را می گذرانند و خود آنها و پرستارانشان در
انتظار مرگ آنها و خاموش شدن چراغ کم نور و ضعیف حیاتشان هستند و هر صبح
کارمندان و پرستاران کشیک نرمک نرمک به بالین آنها می روند تا ببینید شب
گذشته آیا آخرین شب عمرشان بوده است یا نه ؟...
سوء تفاهم و شناخت مردم درباره پیری و پیران
بر خلاف عقیده عمومی ،اغلب پیران ، خیلی خوب و زود تغییرات زندگی را از
جوانی و میان سالگی به پیری می پذیرند و خیلی زود پی می برند که دوره
جوانی آنها گذشته است و باید اکنون در 65 و 70 سالگی طرز زندگی نوینی را
بپذیرید . ولی به اقتضای سن و زمان نباید به کلی حرکت و جنبش و ورزش و
خوشی و شاد کامی جوانی و میانسالگی را ترک کنند و گوشه گیری و دوری از
اجتماع و فرار از معاشرت با دوستان و همسالان را اختیار کنند . باید
بدانیم که پیری مشکل و مسئله دشواری نیست بلکه در واقع ، ورود به آخرین
مرحله در دوران عمر و زندگی است ؛ نه اینکه پیری پس از جوانی یک عالم
دیگریست . پیری هم مانند مراحل گذشته زندگی ، به سهم خود هم لذت و هم رنج و
الم دارد ، هم حسن و محسنات زیادی را شامل است و هم قبح و بدی و سختی و
ناتوانی دارد . اما در برخی جوامع انسانی مردم ، پیران را به چشم بیچاره ،
ناتوان ، تنها و بیکس ، بیفایده و بیکار و به درد نخور و بالاخره مردنی
نگاه می کنند ! ... ولی حقیقت امر این نیست و اینگونه عقاید و تصورات
واهی به کلی خطاست . زیرا اغلب مردان و زنان بیش از 65 و 70 و 75 سال و
حتی به بالا از لحاظ بهداشت و صحت مزاج و بدن و خور و خواب و رفتار و
گفتار، کاملا عادی و سالمند و می توانند فعالیتها و کارهای معمولی و مربوط
به خودشان و حتی افراد جوان خانواده را انجام دهند و همواره به تنهایی
دقت خودشان را غالبا به تالیف و ترجمه و تحقیق و تدوین آثار علمی و ادبی و
هنری می گذرانند و ما نمونه های زیادی از مشاهیر جهان را داریم که در سن
پیری ، آثار علمی و ادبی و شاهکارهای هنری و نقاشی و حجاری و موسیقی و
غیره را از خود به جای گذاشته اند. سالمند
فقدان تماسهای اجتماعی
در سالهای آخر پیری ، فقدان و قطع تماسها و روابط اجتماعی یک امر مشکل
اجتناب ناپذیر است . در این دوره عمر تماسهای سابق و عادی و معمولی زندگی
سالمندان و نیز روابط دوران کار و اشتغال کم کم بریده می شود . در این
موقع ، جهان افراد پیر ، گرایش به محدودیت و کوچک شدن دارد . افراد
خانواده از نزدیک و دور ، دیر به دیر به دیدن آنها می آیند . دوستان و
آشنایان تماس و رابطه با ایشان را خیلی کم می کنند . حتی فرزندان و نوه ها
، پدربزرگ و مادربزرگ پیر و فرسوده و معلول خود را در میان مشغله های
کاری و تحصیلی خود فراموش می کنند.
فقدان استقلال پیران و سلب قدرت و اختیارات مدیریت در خانه
یکی دیگر از مشکلات فکری و روانی برای یک مرد پیر یا زن پیر ، زمانی است
که در خانه همراه با فرزندان و نوه ها زندگی می کنند ، ولی قدرت و اختیاری
ندارند و انگار همه فراموش کرده اند که روزی اینان رئیس و همه کاره ی آن
خانه بوده اند . این امر در حقیقت باعث فقدان شخصیت و احترام و استقلال
برای آنها خواهد بود . این امر برای یک پدر و فرمانده 80 ساله خانواده ،
به منزله ضربت بزرگ روانی و روحی است زیرا اینان به چشم خود می بیند که
هیچگونه اختیار و قدرت و استقلالی در جریان امور خانه ندارد و نتیجه ی این
حادثه ، هم در روحیه پدربزرگ و مادربزرگ پیر و از کار افتاده تأثیر سوئی
خواهد داشت و هم ممکن است موجب بروز اختلاف و آشفتگی در میان فرزندانی
بشود که وارثان آن والدین هستند .