مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

همسرم، وفادار بمان!




صمیمانه ترین و امن ترین جای دنیا زندگی مشترک است و عشقی که در آن شکل می گیرد، رضایت بخش ترین ارتباط است. محبت کردن و توجه به همسر سرمایه گذاری طولانی مدت و عمیقی است که ریشه های زندگی را قوی تر کرده و به شما اطمینان می دهد که می توانید، با تمام توانمندی تان با مشکلات زندگی کنار بیایید.


قدیمی ها می گفتند؛ دختر باید با لباس سفید به خونه بخت برود با کفن سفید بیرون بره. اما به راستی چطور می شود به این ضرب المثل جامه عمل پوشاند. چطور می توان در زندگی وفادار ماند و عشق،محبت را در زندگی زناشویی مانند همان روزهای اول مراقبت کرد.

وفاداری ستون زندگی مشترک
وفاداری ، تعهد و مسئولیت داشتن درمقابل یکدیگر است و عهد بستن به اینکه در تمام موقعیتهای زندگی چه در شادی و ناراحتی در کنار هم باشید. وفاداری یعنی از هر نوع نگاه، گفتار و ارتباطی که موجب رنجش و آزار همسر می شود، دوری کنید و در حضور و عدم حضور همسر وفادار باشید. وفاداری مرحله بالاتری از اعتماد است و باید اعتماد وجود داشته باشد تا وفاداری به درستی شکل بگیرید.

نقشی که در زندگی بازی می کند.
وفاداری زن و شوهر در سلامت روان و رضایت مندی آنها تاثیر مثبت دارد و توان روانی و جسمانی آنها را افزایش می دهد و با آرامش روانی که در زندگی بدست می آورند، می توانند در کنار یکدیگر به کشف استعدادها و توانمندیهای خود بپردازند

کیفیت وفاداری به احساس و رضایت شما کمک می کند تا زندگی معنای بهتری پیدا کرده و زندگی را شیرین تر می کند. در چنین شرایطی دوست دارید بهترین چیزها را برای همدیگر بخرید و بهترین چیزها را برای یکدیگر آرزو کنید. وفاداری از ارتباط خوب زن و شوهر بوجود می آید و ارتباط خوب نیز از توجه به نیازمندیهای یکدیگر سرچشمه می گیرد. در واقع آنچه در گفتار، رفتار و عملکرد خود نشان می دهید، پیام شما را به همسرتان انتقال می دهد و به او ثابت می کند در همه حال در کنار او ،حضور روحی و فیزیکی دارید و پشتیبان هم هستید.

صداقت آینه تمام نمای زندگی
صداقت، وفاداری زن و شوهر را پررنگ تر می کند. وقتی که صداقت در خانواده وجود دارد، زن و شوهر برای حمایت یکدیگر بیشتر تلاش می کنند و دوست ندارند که به هر بهانه ای صداقتشان را خدشه دار کنند. آنها ترجیح می دهند رضایت بخش ترین نیازهای روانی شان در خانه برآورده شود. صداقت، امیدواری و عشق را افزایش می دهد و زن و شوهر از اینکه در کنار هم هستند لذت می برند.

روزمره گی ممنوع
یکی از خاصیت های وفاداری این است که زن و شوهر برای اینکه همدیگر را خوشحال و راضی کنند، برنامه های مختلفی را در کنار یکدیگر تجربه می کنند. آنها با تمام گرفتاری هایشان تلاش می کنند، از روزمرگی و یکنواختی زندگی دور می شوند. در حالیکه یک گله مندی بعضی از زن و شوهرهای ناسازگار روزمره گری آنها است. برنامه ریزی و فعالیتهای مناسب برای خانواده هم وفاداری زن و شوهر را افزایش می دهد و هم یکنواختی را از زندگی دور می کند. اما چگونه وفاداری را در زندگی افزایش دهیم؟

وفاداری یعنی از هر نوع نگاه، گفتار و ارتباطی که موجب رنجش و آزار همسر می شود، دوری کنید و در حضور و عدم حضور همسر وفادار باشید. وفاداری مرحله بالاتری از اعتماد است

- داشتن اهداف مشترک، همکاری ، صمیمیت و انگیزه را بهبود می بخشد و شادابی را به همراه دارد.
- توجه به روحیات همسر و خوشحال کردن و اولویت دادن به نیازهای یکدیگر.
- همکاری کردن در امور خانه و خانواده.
-برنامه ریزی دسته جمعی و تفریحی.
- مرزها و قوانین مشخص.
شناخت بیشتر همسر

زمانی که شما به روحیات همسرتان توجه بیشتری دارید، حس امیدواری و محبت او به شما بیشتر می شود و وفاداری او را افزایش می دهید. یکی از عواملی که افراد را به سمت خیانت سوق می دهد، بی توجهی به نیازها توسط همسر در زندگی مشترک است. زمانی که شما به نیازهای همسرتان دقت بیشتری دارید و سطح خواسته و نیازهای خود را با تواناییهای او مطابقت می دهید، دُز وفاداری او را افزایش می دهید. اگر به این مسئله فکر کنید که چگونه می توانید همسر بهتری باشید بسیاری از خواسته های شما هم برآورد می شود، پس لازم است برای شاد کردن همسرتان گوش به زنگ احساساتش باشید.

اهمیت وفاداری در زندگی
وفاداری زن و شوهر در سلامت روان و رضایت مندی آنها تاثیر مثبت دارد و توان روانی و جسمانی آنها را افزایش می دهد و با آرامش روانی که در زندگی بدست می آورند، می توانند در کنار یکدیگر به کشف استعدادها و توانمندیهای خود بپردازند و به حمایت یکدیگر دلگرم باشند.

کلمات آلرژی زا برای خانم ها


خانم های عزیز: چند باراتفاق افتاده است که با مرد زندگی تان مشغول صحبت باشید و او به یکباره چیزی بگوید که براستی عمیقاً شما را ناراحت و یا عصبانی کرده باشد؛ در حالیکه خود او نیز اصلاً متوجه نباشد که چرا اینقدر شما را ناراحت و عصبانی کرده است؟ وبا ناباوری از شما می پرسد:" مگر من چی گفتم؟" یا "چه حرف بدی زدم؟" و شما پیشخودتان فکر می کنید: چطور متوجه نیست که چه می گوید؟

اما چرا خود مردها متوجه نیستند که گاهی اوقات حرفهایی میزنند که زن ها از شنیدن آن بیزارند؟

** آنچه مردها می گویند تا احساسات زنان را کم اهمیت جلوه دهند.

آروم باش ...لحظه ای که این جمله به گوش زن ها برسد فشار و اضطراب آنهارا بالا می برد. هنگامی که به آن ها دستور می دهید آرام باشید برای آن ها به این معنا است که احتمالاً فکر می کنید زیادی از خود واکنش نشان داده اند و از هم پاشیده و غیر منطقی شده اند و نمی توانند از پس چیزی بر آیند از آن بالاتر ازاین کار، بوی فخر فروشی می آید که مردها به خود مسلطند و زنها نمی توانند بر خودمسلط باشند.

سخت نگیر ...بی اعتنایی و بی تفاوتی تا چه حد؟ این جمله اهمیت احساسات زنان و نیز آنچه را که درباره اش صحبت یا مذاکره می¬کنند راکوچک جلوه می¬دهد و ضمناً به این معناست که زیادی موضوع را جدی و مشکل گرفته اند ترجمه" نمی¬خواهم درباره این موضوع با تو هیچ صحبتی بکنم." پاسخ زنان"خودت سخت نگیر. زنان میخواهند صحبت کنند نه اینکه روی شما عمل جراحی قلب باز انجام دهند"

به اعصابت مسلط باش ...درست مانند آروم باش و سخت نگیر و حتی به مراتب بدتر است، هنگامی که به زن ها می گویید بر اعصاب خودت مسلط باش برایشان به این معناست که از کاهی کوه ساخته اند. خب مردان عزیز چه فکر می کنید؟ اگر زنان میخواهند در آن باره صحبت کنند پس حتماً برای آن ها موضوع مهمی است.

انقدر بچه نشو ...احساس توهین و تحقیر و بی احترامی به زن ها دست می دهد.

** آنچه مردها می گویند تا از صحبت کردن و برقراری ارتباط با زنان سرباز بزند.

دوست ندارم درباره ی آن صحبت کنم ...زنان هم از بسیاری از کارها خوششان نمی آید ولی آنها را انجام می دهند، اما پیام این جمله به زنان این است که احساسات تو برای من اهمیتی ندارد مهم نیست که ناراحت باشی و نمی خواهم روی این رابطه کار کنم.

دیگر تحملش را ندارم ... این جمله معمولاً با یک خروج فیزیکی و جسمانی نیز همراه است. بدین معنا که مردها این جمله را می گوید و ناپدید می شوند و زنان را دل شکسته و رنجیده خاطر و بسیار خمشگین و عصبانی رها می کنند. این جمله به زن احساس نا امیدی و درماندگی می دهد. چنانچه آمادگی صحبت کردن را ندارید راه ها و روش های مودبانه تری نیز برای بیان آن وجود دارند.

دوباره شروع شد ...معمولا مردان این جمله را در ابتدای مکالمه و پیش از آن که هنوز زنان چیزی گفته باشند می¬گویند مثلا زنان می پرسند عزیزم آیا در چند روز آینده زمان بیشتری داری ؟ مردان پاسخ می دهند دوباره شروع شد از کجا می¬دانید که قرار است بعد از این جمله چه گفته شود، در واقع آنچه در ذهن مردان می¬آید این است که "دوباره می خواهد درباره رابطه مان صحبت کند" زنان می خواهند در مورد رابطه صحبت کنند زیرا که به دلایل عجیب و غریب شما را و رابطه ی با شمارا دوست دارند.

ایندفعه چیه ؟ ...با شنیدن این عبارت زنان احساس می کنند که از پیش به آن¬ها اخطار داده اید و می¬خواهیدآن ها را بترسانید در این گونه اوقات چاره ای ندارند جز این که تسلیم خواسته ی شما شوند و بگویند"باشه اصلا ًهیچی" که احتمالا همان چیزی است که شما دوست دارید بشنوید!

دوباره نشستی با دوستات حرف زدی؟ ...آیا منظورمردها از این جمله این است که زن ها فکر، ذهن و تفکر مستقل ندارند؟ یا هر بار که از چیزی ناراحت هستند و یا می خواهند موضوعی را حل و فصل کنند توسط زن های دیگر شست و شوی مغزی داده شده اند؟ مهارتی که در این جمله به کار رفته است این است که از پیش و از همان ابتدا آنچه را که زنان می خواهند درباره اش صحبت کنند از درجه ی اهمیت و اعتبار ساقط می¬شود گویی که احمقانه است یا خوب درباره اش فکر نشده است و عقل و منطقی در آن به کار نرفته است و بنابراین ارزش آن را ندارد که وقت تان را روی آن بگذارید.

** آنچه مردها می گویند تا مکالمه و گفت و گو با زنها را متوقف کنند.

باشه باشه مثل همیشه حق با توست و من اشتباه می کنم حالا راضی شدی ...زنان راضی نمی شوند چرا که صحبت کردن و برقراری ارتباط بر سر درست و غلط، برد و باخت یا حق به جانب جلوه کردن و محکوم کردن دیگری نیست. بلکه هدف فقط برقراری ارتباط متقابل و برگرداندن تفاهم است. مکالمه یک مسابقه نیست که باید در آن برنده شوید بلکه نوعی ارتباط است.

اصلا بابا فراموشش کن ... پرواضح است که چیزی گفته شده که به مذاق مردان خوش نیامده است، اما به جای اینکه این احساسات خود را با همسرشان در میان بگذارند، مکالمه را در نطفه خفه می کنند. به علاوه اینکه زنان قادر نخواهند بود آن موضوع را فراموش کنند و شما نیز این را خود می دانید.

خودم می دونم چکار دارم می کنم ...یعنی به نظر مردان نیازی به زنان نیست و فکر زن ها بی اهمیت است و مردان نمی خواهند در این مورد هیچ توضیحی بدهند.

** آنچه مردها می گویند تا خود را متعهد و پای بند چیزی نکنند و بتوانند آزاد باشند.

نمی توانم اینقدر جلو جلو فکر کنم ...با این جمله مردان می خواهند شانه خالی کنند طفره بروند و فرار کنند. این کار مردان موجب می شود زنان احساس کنند اهمیت ندارند و شایسته چشم پوشی هستند .

یکاریش میکنیم ...هنگامی که زنان سعی دارند برای آینده برنامه ریزی کنند یا مشکلی را حل و فصل کنند و مردها این پاسخ را به آن ها می دهند زنان می دانند که فقط می خواهید وعده سر خرمن بدهند، البته به روش نرم و ملایم و زیرکانه.

من هم همینطور ... زنان می گویند" دوستت دارم" و شما می گویید" من هم همین طور" آن ها می گویند:"خیلی خوشحالم تونستیم درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنیم." شما می گویید:"من هم همین طور"استفاده از این عبارت از دو حال خارج نیست یا به لحاظ گفتاری کلامی مردان تنبل هستند و حوصله ندارند همان فکر یا احساس را تمام و کمال دوباره ابراز و بیان کنند و یا اینکه عمداً دوست ندارند آن را بر زبان بیاورند و اعتقادی هم به آن ندارند.

من همینطوری هستم ... و اینک بزرگترین عذر و بهانه برای سرباز زدن از انجام آنچه ندارید یا نمی خواهید انجام دهید سرباز زدن از تغییر و رشد شخصی، طفره رفتن از کار کردن بر روی خودتان و رابطه و فرار کردن از جدی گرفتن نظر ها و بازتاب های زنان. خب چنانچه نمی خواهید تعهد و پای بندی خود را به چیزی نشان دهید بهتر نیست دقیق تر بگویید که : "من انتخاب کرده ام که همین طوری باشم".

ما خواهان آنیم تا آنچه را که زن ها تلاش می کنند به شما بگویند درک کنید و زندگی سرشار از تفاهم را تجربه کنید.

نزدیک تر شدن به احساس خوب زنانگی

شما به عنوان یک زن، تا به حال چند بار آرزو کرده اید که کاش مرد آفریده شده بودید؟ یا دست کم چند بار حسرت مزایا و فرصت های خوبی که مردها دارند را خورده اید؟ آیا به همان اندازه، به مزایا و فرصت های خوبی که در زن بودن وجود دارند هم فکر کرده اید؟

احساس خوب

دنیای امروز دنیای شباهت طلبی است. البته که تمایل به شبیه بودن به دیگران در حد متعادل برای تداوم زندگی لازم است اما اشکال کار ما این است که آنقدر غرق در تلاش برای شبیه شدن به دیگران می شویم که خودی خودمان را از یاد می بریم. یک مثال بارز در این زمینه تلاش زنان امروز برای شبیه شدن به مردان است. اگر در همین دور و بر خودمان نگاهی بچرخانیم زنان زیادی را می بینیم که می خواهند مثل یک مرد زندگی کنند و برای رسیدن به این هدف آن چنان تلاش مذبوحانه ای می کنند که حساب زندگی از دستشان در می رود. این که چرا برای یک زن چنین اتفاقی می افتد موضوعی است که در ادامه درباره آن صحبت می کنیم.

چرا از زن بودن فرار می کنیم؟


یک دلیل مهم برای اینکه بعضی از زنان سعی می کنند مثل مردها رفتار کنند این است که می خواهند از زن بودنشان فرار کنند آن هم به دو دلیل:

زن، یعنی قربانی

زندگی فقط درس خواندن و کار کردن نیست. برای اینکه احساس خوشبختی کنید باید به کارهای کوچکی که انجام می دهید معنا بدهید مثلاً به جارو زدن به خانه، دیکته گفتن به بچه ها، شستن لباس ها، ظرف شستن یا شام پختن از منظری دیگر نگاه کنید

بعضی از باورها چیزهایی هستند که در طی زمان به مرور در ذهن ما جا خوش کرده اند و با اینکه کم کم از رنگ و لعاب شان کم شده است اما به عنوان یک باور همچنان در ذهن فردی و جمعی ما به زندگی خودشان ادامه می دهند. یکی از این باورها، باور مساوی بودن معنی زن با قربانی بودن است. نمی خواهم ادعا کنم که در همین حال حاضر وضع زنان از لحاظ قوانین و سلسله مراتب شغلی و اجتماعی در سطح عالی است اما آن چه مسلم است این است که زنان امروز بیش از زنان سده های پیش تکریم می شوند، درس می خوانند، پیشرفت می کنند و مورد حمایت قوانین اجتماعی و حقوقی قرار می گیرند.

خوش به حال مردها

همان طور که گفتم وضع ما زن های امروزی نسبت به مادران مان از جهات مختلف بهتر است و سختی ها و تبعیض ها کمتر از گذشته زندگی را به کام مان تلخ می کنند اما با این وجود باز هم در نگاه ما دنیای مردانه آزادتر و پربارتر به نظر می رسد. هنوز هم به خاطر کلیشه های فرهنگی بسیاری از ما به این فکر معتقدیم که مردها آنقدر آزادند که اجازه دارند هر چی می خواهند را انجام بدهند، آنقدر باهوش و قوی هستند که خوشبخت تر از ما زندگی کنند و صدها آنقدر دیگر... انگار ما زن ها گاهی یادمان می رود که مردها هم انسان هستند و هیچ انسانی در جهان آنقدر آزاد نیست که هر کاری که دلش بخواهد بتواند انجام دهد و یا صد در صد به تمام خواسته ها و آرزوهای خودش برسد.

فرار از زن بودنِ خود، چه نتایجی دارد؟


به طور خلاصه می توانیم بگوییم زنانی از زن بودن خود فرار می کنند که به دلایل مختلفی از آن احساس نارضایتی می کنند. اگر می خواهیم تبعات فرار یک زن از هویت جنسی خودش را پیدا کنیم باید به تبعات احساس نارضایتمندی او توجه کنیم. به نظر شما، زندگی یک آدم ناراضی چگونه است؟ آیا چنین فردی در زندگی اش احساس آرامش می کند؟ آیا می تواند از توانمندی ها و ظرفیت های وجودی خودش به نحو مناسبی استفاده کند؟ آیا کسی که هویت خودش را قبول ندارد می تواند به نحو سازنده ای به فردی دیگر شبیه بشود و از این شباهت سود ببرد؟ آیا این فرد، طعم زندگی را خواهد چشید؟

چگونه از زن بودن خود لذت بیشتری ببریم؟

برای اینکه از زن بودن خودتان، احساس رضایتمندی بیشتری داشته باشید می توانید چند راهکار را امتحان کنید:

به خودتان وصل شوید

مشغله ها و دغدغه های زندگی پیچیده امروز، آنقدر زیادند که گاهی سیم رابط ما با خودمان، بدن مان، احساساتمان و افکار مان را از حالت اتصال خارج می کنند. پس بدون معطلی با خودتان ارتباط برقرار کنید. اول از همه بدن تان را بشناسید و آن را به خاطر تمام زیبایی های منحصر بفرد و پیچیده اش تحسین کنید و دوست داشته باشید. از احساساتتان هم واهمه نداشته باشید. احساسات بخش هیجانی و لاینفک زندگی هستند که زندگی ما را تحت تأثیر قرار می دهند. افکارتان را بشناسید و فکرهای کلیشه ای را از فکرهایی که حاصل اندیشه خودتان هستند جدا کنید.

قوت ها و ضعف هایتان را بشناسید

زمینه هایی را که در آن موفق هستید و زمینه هایی را که در آن ضعیف تر هستید بشناسید.

خودتان را بپذیرید


انگار ما زن ها گاهی یادمان می رود که مردها هم انسان هستند و هیچ انسانی در جهان آنقدر آزاد نیست که هر کاری که دلش بخواهد بتواند انجام دهد و یا صد در صد به تمام خواسته ها و آرزوهای خودش برسد

شما مثل همه آدم های روی زمین، مجموعه ای از صفات خوب و بد هستید. خودتان را با تمام ویژگی هایی که دارید بپذیرید این به معنای آن نیست که صفات بد خودتان را تأیید کنید بلکه به معنای آن است که خودتان را به عنوان انسانی دارای یک سری نکات مثبت و منفی قبول داشته باشید.

قوت های خود را در مسیر درست پرورش بدهید

مطالعات روانشناسی نشان داده اند که توانمندی های زن ها و مردها در زمینه های مختلف شغلی، تحصیلی،هنری و ورزشی بیش از آن که از هم متفاوت باشند به هم شبیه هستند. اما این به معنای آن نیست که شما برای رسیدن به موفقیت باید همان راهی را بروید که برای مثال برادرتان رفته است. شما یک انسان منحصر بفرد و متفاوت هستید و برای رسیدن به موفقیت راهکارهای خودتان را دارید.

دوربین تان را بچرخانید

زندگی فقط درس خواندن و کار کردن نیست. برای اینکه احساس خوشبختی کنید باید به کارهای کوچکی که انجام می دهید معنا بدهید مثلاً به جارو زدن به خانه، دیکته گفتن به بچه ها، شستن لباس ها، ظرف شستن یا شام پختن از منظری دیگر نگاه کنید. لذتی را که در پشت انجام این کارهای به ظاهر پیش پا افتاده پنهان شده اند پیدا کنید و آن را به روح زندگی تان تزریق کنید.

اغراق نکنید

امکان دارد که ظلم هایی از طرف بعضی از مردها و یا بعضی قوانین مرد سالارانه به شما شده باشد اما این به معنای آن نیست که شما قربانی این شرایط هستید. درباره مردها و توانمندی های آن ها هم مبالغه نکنید. سعی کنید افکار منفی ای را که در این زمینه ها به شما به ارث رسیده اند شناسایی کنید و آنها را با فکرهای سازنده و منطقی تر جایگزین کنید.

شش کلید برای زندگی مشترک شیرین






1: سعی نکنید یکدیگر را تغییر دهید

یکی از نکاتی که متخصصان برای داشتن یک زندگی مشترک خوب پیشنهاد می‌دهند این است که زوج‌ها یکدیگر را همانطور که هستند بپذیرند و سعی کنند با شناختن تفاوت یکدیگر، به آنها احترام بگذارند و نخواهند که همسرشان عینا مثل خودشان شود.


2: در کارهایتان عشق را وارد کنید
درست است که انجام دادن کارهایی مثل تمیز کردن خانه، مرتب کردن انباری، شستن ظرف‌ها و ... کارهایی است که می‌تواند تکراری و خسته‌کننده باشد ولی اگر در انجام دادن این کارها به یکدیگر کمک کنید و به همین کارهای به ظاهر تکراری به چشم انجام وظیفه نگاه نکنید و به یاد علاقه‌ای که به یاد همسر و فرزندتان دارید بیفتید، می‌بینید که آن کارها چقدر بهتر و حتی سریعتر انجام خواهند گرفت.


3: جملات عاشقانه را فراموش نکنید
با گذشت زمان زوج‌ها انقدر درگیر زندگی روزانه خود می‌شوند که دیگر یادشان می‌رود علاقه‌شان را به همسرشان ابراز کنند. این مساله در حالی است که همین قضیه به ظاهر کوچک می‌تواند به استحکام زندگی‌شان کمک کند و نشان دهد آنها مثل روز اول مشتاق زندگی کردن با هم هستند.


4: سفر بروید
زندگی روزمره با این همه مشکلاتی که دارد شاید دیگر وقتی برای آرامش باقی نگذارد بنابراین چه چیزی بهتر از این که هر از گاهی از تعطیلات استفاده کنید یا حتی مرخصی گرفته و با همسرتان به جایی دور از شهر بروید تا هم استراحت کنید و هم با ایجاد لحظات خوشایند، زندگی مشترکتان را شیرین‌تر کنید و نگذارید در بین کارهای تکراری و وظایف شغلی و خانوادگی هر روز، برای یکدیگر عادی شوید.


5: طرف دشمن را نگیرید
در بعضی بگومگوها اتفاق می‌افتد که شخصی از همسر شما انتقاد می‌کند و بعد می‌خواهد شما را هم وارد ماجرا کند، این جا نقطه‌ای است که باید خیلی مواظب باشید چون ممکن است با حرف‌های او موافق باشید و شما هم وارد تیم حریف شده و همسرتان را به باد انتقاد بگیرید. درست همینجاست که واکنش درست شما می‌تواند همسرتان را نسبت به شما دلگرم یا دلسرد کند. حتی اگر با انتقادی که به او وارد شده موافق هستید، بهتر است خودتان به طور جداگانه آن را با او مطرح کنید نه در میان جمع و با حضور دیگران.


6: زیاد هم راحت نباشید!
درست است که اصل یک زندگی مشترک بر راحتی و آسایش است، اما نباید زیاد هم احساس راحتی کنید به طوری که باعث دلزدگی همسرتان از شما شود. نوع پوششتان در خانه، نوع رفتار کردنتان وقتی در خانه هستید و با همسر و دوستان صمیمی، نحوه صحبت کردن و ... از مواردی است که باید مواظب بود در عین حال که رسمی نباشد، بی‌ادبی نسبت به دیگران تلقی نشود و آنها بدانند که حضورشان برای شما همراه با احترام است.