مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

کودکان و حوض نقاشی شان


شاید باور نکنید نقاشی های ساده و بازیگوشانه ای که بچه ها در خلال بازی روزانه اشان می کشند، الزاما بازی با خطوط و رنگ نیست. روان شناسان معتقدند، این خط خطی کردنهای بازی گونه و سرسری نشانی از درون و ذهن کودک دارند. کودک نیازمند گفتگو است و از آنجایی که قادر نیست به شیوه گفتاری بزرگترها ابراز احساسات نماید و خواسته هایش را بیان دارد از طریق نقاشی وارد عمل می شود و به طور غیر مستقیم آنها را آشکار می کند.

نقاشی کودکان با اشکال و رنگ ها و ترکیب خطوط و دوایر ساده شروع می شود و هرچه که کودکان بزرگتر می شوند ، نقاشی های آنها جزئیات بیشتر متناسب تر و واقعگرایانه تر می یابد. در این مقاله سعی شده است، ابتدا، والدین را با سیر تکاملی نقاشی کودکان آشنا سازیم و در ادامه به برخی از سوالات رایج والدین در زمینه نقاشی کودکان خواهیم پرداخت.

● طبقه بندی مراحل تکاملی
▪ از ۱۸ ماهگی تا 2/5 سالگی :

کودکان معمولا کشیدن علائمی برصفحة کاغذ را از حدود ۱۸ ماهگی به بعد آغاز می کنند . از دیدگاه بیشتر پژوهشگران این خط خطی کردن ها حرکاتی بی هدف وناهماهنگ نیست ، بلکه نشاندهندة آگاهی نسبت به الگو وافزایش هماهنگی چشم – دست است . کودکان برای رسیدن به درجه ای ازتوازن بصری به خط خطی کردن کاغذ می پردازند ویا یک خط را بالای خطی که قبلا کشید ه اند می کشند . خط خطی کردن برای کودکان کاملا جذاب است . پژوهشگران این خط کشیدن های اولیه را صرفا بازی وتمرین می دانند. به هر حال زمانی فرامی رسد که کودکان شروع به تفسیر خطوط خود به عنوان تصویر می کنند . کودکان عموما قبل از آن که کشیدن را آغاز کنند مقاصد خود را بیان نمی کنند بلکه اغلب پس از اتمام کار به تفسیر نقاشی خود می پردازند . نخستین شکل بسته ای که توسط کودکان کشیده می شود تقریبا می تواند جایگزین کلیه اشیای موجود درمحیط کود ک باشد. دایره ، ساده ترین طرح بصری برای کودکان خردسال است .

▪ از2/5 سالگی تا ۵ سالگی :

ازحدود2/5 سالگی آشکار می شود که کودکان نقاشی های خود را بازنمایی چیزی تلقی می کنند . گاهی اوقات پیش از آنکه کشیدن نقاشی را آغازکنند مقاصد خود رابیان می کنند ودیگر معنی نقاشی تاپایان تکمیل آن پنهان باقی نمی ماند ، اما هنوز درتفسیر کودکان از نقاشی خود، نوعی عنصر فرصت طلبی وجود دارد . دراین مرحله از تکامل چنانچه نقاشی کودکان درعمل شبیه به چیز دیگری از کار درآید ، آنها از قصد اعلام شدة خود عدول می کنند . دراین مرحله ، دیگران نیز این خط خطی ها را باسهولت بیشتری درک می کنند وبه تدریج اشکال بیشتر ومتنوع تری دریک صفحه کشید ه می شود.
اشکال تفکیک نشده و نامنظمی که کودکان می کشند به تدریج به صورت دایره ها ، مربع ها ، مثلث ها وصلیب ها قابل تشخیص می شوند . این شکل ها که جملگی به صورتی طرح گونه کشیده می شوند اغلب روی یکدیگر قرارمی گیرند وبه چیزی تبدیل می شوند که آنها را ‹‹ ترتیب ›› می خوانیم .

سایر شکل های مهم درنقاشی های کودکان عبارتند از : خورشیدها ، دایره ها وشعاع ها ، از 3/5 سالگی به بعد است که کودکان برقرار کردن رابطه میان جزئیات یک نقاشی را آغاز می کنند . به نظرمی رسد که بسیاری از نقاشی های آنها دراین مرحله مبتنی برقواعد یا طرح های ساده است ، به عنوان مثال نقاشی نمونه وار چهرة انسان دراین مرحله ، مشتمل بریک دایره به جای سر( یا یک سروبدن مرکب ) ودوخط آویزان به جای پاست ، برای مشخص کردن جزئیات چهره ازقبیل چشم ها ودهان ممکن است علائمی دردرون دایره گذشته شود .
این قبیل چهره ها اغلب ‹‹ بچه قورباغه ای ›› نامیده می شوند . گاهی اوقات به نظرمی رسد که این نقاشی های طرح دار ، بیش از آنکه بازنمایی دقیق موضوع نقاشی شده باشند جنبه ای نمادین دارند ؛ به عنوان مثال نتایج به دست آمده از مشاهدات نشان می دهد که وقتی از کودکان ساکن درواحدهای آپارتمانی خواسته شده تامنزلی مس************ی خود را نقاشی کنند ، آنها به کشیدن نقاشی های متداولی از خانه های دارای سقف شیروانی و دودکشی که از آن خارج می شود پرداخته اند .


▪ ۵سالگی تا ۸ سالگی :
به طور کلی هرچه که کودکان بزرگتر می شوند نقاشی های آنها نیز واقعگرایانه تر می شود . اما نقاشی های کودکان درفاصلة سنی ۵ تا ۷ سالگی هنوزشامل عناصری است که کودک بروجود آنها آگاهی دارد ، حتی اگر به طور طبیعی قابل رؤیت نباشند . به این لحاظ حاصل کار آنها نقاشی ‹‹ شفاف بینی ›› یا ‹‹ اشعه ایکس ›› نامیده می شود ؛ مانند نقاشی ای که درآن بچه ای درشکم مادرش است نشان داده می شود . دراین مرحله نقاشی های آنها از چهرة انسان ، طرح بچه قورباغه ای را پشت سر می گذارد وبه نشان دادن سر وبدن جدا از یکدیگر می رسد . جزئیات بیشتری از قبیل دست ها ، انگشتان ولباس بیش از پیش تصویر می شوند .

نقاشی کودکان نه تنها برای آنها یک نوع لذت و بازی است، بلکه می تواند به والدین در دیدن و شناختن دنیای درونی آنها کمک کند. البته نقاشی نکشیدن یک کودک یا تمایل کم او به این کار به این معنی نیست که تخیل ضعیفی دارد.

▪ ۸سالگی تا نوجوانی :

کودکان ۸ ساله به بالا اغلب سعی می کنند در نقاشی های خود عمق را نه تنها دراشیای منفرد بلکه دررابطه میان اشیا نیزنشان دهند . همچنین نقاشی های آزاد بچه های بزرگتر ، یعنی بچه های ۹ یا ۱۰ ساله از نظرسبک به تدریج به سمت الگوهای قراردادی حرکت می کند . دراین مرحله چهره های کارتون وچهره های سریال های کمیک مرتب نقاشی می شوند . نقاشی ها تنوع وتشخیص کمتری پیدامی کنند . به نظرمی رسد که کودکان دراین سن اغلب از نقاشی خود ناراضی اند و دیگر رغبتی به انجام این فعالیت ندارند . گفته می شود دلیل این امر آن است که آنها قادرنیستند نتایج دلخواه خویش را از نقاشی های خود به دست آورند .

نقاشی کودکان نه تنها برای آنها یک نوع لذت و بازی است، بلکه می تواند به والدین در دیدن و شناختن دنیای درونی آنها کمک کند. البته نقاشی نکشیدن یک کودک یا تمایل کم او به این کار به این معنی نیست که تخیل ضعیفی دارد. بسیارند کودکانی که از طرق دیگر غیر از نقاشی دنیای خود را به شما نشان می دهند. برخی از والدین در این زمینه با سوالاتی مواجه می شوند که برخی از آنها در ذیل آمده است.



● آیا همیشه باید نقاشی کودکان را تحسین کرد؟

نقاشی کشیدن کودکان نشانه رشد آنهاست. نقاشی تمام کودکان زیباست گرچه ممکن است نقاشی یک کودک با هارمونی و دیگر از روی بی دقتی باشد. توصیه روان شناسان به شما این است که همیشه با گفتن این جمله که چه نقاشی زیبایی، کودک تان را تشویق کنید اما به او دروغ نگویید زیرا کودکان می توانند متوجه تشویق بی جا شوند. نظر خود را صادقانه در مورد انتخاب رنگ ها و محل قرار گرفتن آدم ها و اشیا بیان کنید و به او بگویید که می تواند بهتر نقاشی کند.

● آیا باید نقاشی کودکان را نگه داشت؟
وقتی کودکی نقاشی می کشد و آن را به شما می دهد یعنی کادویی به شما تقدیم کرده که بابت آن تلاش بسیار کرده است. پس کادوی او را دور نیندازید یا حداقل همان لحظه این کار را نکنید. معمولا کودکان از تماشای نقاشی های یکی دو سال قبل خود بسیار ذوق زده می شوند و این کار آنها را تشویق به ادامه کار و بهبود هنرشان می کند.


● آیا می توان نقاشی کودکان را نقد کرد؟

نقاشی ها تولیدات آنی هستند. به همین دلیل تفسیر آنها آن هم توسط انسان های بالغی که دیدشان به واسطه ترس ها و پروژه های روزانه تغییر کرده بی فایده است. نقاشی ها تنها گویای شخصیت در حال ساخت کودک هستند. مثلا اگر کودکی ۲ درخت تنومند را در کنار دو نهال به تصویر می کشد ممکن است بخواهد خانواده ای را ترسیم کند. توصیه ما به شما این است که نقاشی ها را نقد نکنید بلکه از خود کودک بخواهید آنچه را ترسیم کرده برای شما تعریف کند و قضاوت را به گفته های او بسپارید.

● اینکه کودکی همیشه تصویر یک چیز را بکشد طبیعی است؟
برخی کودکان تنها به خانه کشیدن یا کشیدن درخت علاقه دارند. دلیل این امر آن است که آنها تنها به مسایل روزانه یا علایق خود دارند فکر می کنند. تکرار یک نقاشی کار غیرطبیعی نیست. اتفاقا این کار سبب افزایش مهارت در آنها می شود. اما اگر کودک تان مرتبا تصویر سیاه و ناخوشایند را به تصویر می کشد و این نقاشی ها با علایم دیگر مثل بروز مشکل در مدرسه یا خانه همراه است باید با یک روان شناس در مورد آ نها صحبت کنید.


● آیا دستکاری در نقاشی های آنها کار صحیحی است؟

نقاشی های کودکان معمولا کمی دور از حقیقت است. ممکن است آدمک نقاشی او ۴ انگشت و خورشیدش قرمز باشد. دلیل آن هم این است که کودکان آنچه را می دانند می کشند نه آنچه را می بینند. برای آنها خانه همیشه سقف تیز مثلثی دارد. سعی نکنید حقیقت را به آنها بفهمانید. دست شان را آزاد بگذارید تا آنچه را می خواهند بکشند. اگر خودشان موافق اند شما می توانید به نقاشی آنها گل یا خانه بیفزایید. اگر بخواهید حقیقت را به آنها نشان دهید ممکن است از نقاشی زده شوند.

راهکارهای کاربردی برای صمیمیت با فرزندانتان

اولین و مهمترین مساله این است که پدر و مادر فکر می کنند که برقرار کردن رابطه دوستی با فرزندان مشکل می باشد، در صورتی که اگر پدر و مادر کمی حوصله به خرج دهند و صبوری کنند و با آرامش به حرفهای بچه هایشان گوش دهند مسلما خیلی از گره هایی که بایستی با دندان باز شود را با دست باز می کنند. وقتی جوانان احساس امنیت کنند می توانند با پدر و مادر خود صحبت کنند بدون اینکه ترسی از طرد شدن، مورد ضرب و شتم قرار گرفتن، مورد تحقیر قرار گرفتن و مورد مقایسه قرار گرفتن داشته باشند. در این صورت آن جوان یا نوجوان، پدر و مادر خود را محرم اسرار دانسته و ارتباط خوبی بر قرارمی کند. البته این اولین و اساسی ترین قدم است.
یک مثال واضح این که خود ما چرا با یک دوست راحت صحبت می کنیم ولی با پدر و مادر یا حتی با خواهر و برادر نمی توانیم به راحتی صحبت کنیم؟ چون یک دوست فقط به حرفهای ما گوش می دهد و درنهایت برای این که ما را آرام کند، همدردی می کند و حتی یک راهکار هم جلوی پای ما می گذارد، چه درست و چه نا خواسته غلط. ولی پدر و مادرها به محض اینکه بچه صحبت می کند چون نگران هستند که به نوعی از دستش بدهند شروع به گفتن حرفهای تحریک آمیز می کنند، البته ناخواسته و نمی دانند که این حرف ها فاصله ها را بیشتر می کند و بچه برای اینکه جایگاه خود را درخانه از دست ندهد ومورد سرزنش قرار نگیرد، ترجیح می دهد با همان دوست راحت باشد ودردودل کند، به همین راحتی!!.

اما راهکارهایی کاربردی برای حل این مساله و دوستی عمیق با فرزندان:
1- اولین راهکاراین که اگر توانستید تحمل کرده و با آرامش به حرفهایشان گوش کرده بدون اینکه خود را در جایگاه پدر یا مادر بدانید، بلکه خود را یک دوست صمیمی و هم سن و سال او بدانید و راهنمایی اش کنید. بدون اینکه ترسی داشته باشید اولین قدم و بزرگترین قدم را برداشته اید.

2- فرزندان خود را همان طوری که هستند بپذیرید، بدون مقایسه با فرزندان دیگران، اگر می خواهید واقعا آنها را از دست ندهید.
3- علاقه خودمان را به صورت جملاتی شیرین اما نه چرب زبانی و شیوه های غیر کلامی محبت آمیز و عملی به فرزندمان ابراز کنیم.عزیزم تو عشق من هستی!!

4- با جوانان و نوجوانان به زبان دل آنها و مناسب با زمان زندگی آنها سخن بگوییم، درقالب احترام وتشویق در فرزندانمان ایجاد امنیت روانی و انگیزه مثبت کنیم.
5- فاصله روحی خود را با دردودل کردن و تعریف خاطرات کودکی با فرزندان تان کم کنید و با این کار رشد معنوی را در آنها تقویت کنید.
6- اشتباهات فرزندان خود را با بزرگواری بدون پرده دری و ایجاد جسارت در آنها رفع نمایید.
7- به صورت دستوری با آنها صحبت نکنیم و نام فرزند خود را با احترام به ویژه در حضور دیگران صدا کنیم. 8- دادن هدیه های کوچک به بهانه مناسبت های مختلف به صورتی که آنها را پر توقع نسازد و برای هر کار کوچکی از شما انتظار پاداش و جایزه نداشته باشند.
9- ایجاد حس مسئولیت و اعتماد به نفس در فرزندان با تعیین وظایف درخانواده و دادن یک حس مالکیت به آنها.
10- نسبت به دوستان فرزند خود حساسیت و شناخت بالایی داشته باشید، زیرا گرایش او بر پذیرش شما در گروه همسالان و مشابهت آنان از عوامل اصلی تربیت نوجوانان و جوانان است و این کار وقتی آسان می شود که با فرزندانمان دوست باشیم که مطمئنا به دوستان آنها نیزمی توانیم نزدیک شویم.
11- اهمیت جایگاه فرزندتان را در خانواده به اوتفهیم کنید که در حفظ و رشد شخصیت خود کوشا باشد. 12- توقعات و انتظارات خود را به صورت دقیق و در حد توان و با محبت برایشان توضیح دهید.
13- در مواقع انتقاد، شخصیت او را زیر سوال نبرده بلکه حداقل از چند خوبی او تعریف کرده و سپس عمل ناپسند او را انتقاد کنید.
14- درمقاطع دشوار سعی کنید کنارش باشید و با اواحساس همدردی کنید، امابه او بفهمانید کاری که شما انجام داده اید وظیفه او بوده و عادت نکند.
15- در آخر فرزندانمان را با سختی و محرومیت آشنا کنیم تا دارای روحیه ای قوی و محکم شوند. با دقت این راهکارها را مطالعه کرده، بپذیرید و انجام دهید.
مطمئن باشید گاهی صمیمیت و مهربانی به موقع شر را به خیر تبدیل کرده و دردسرهای آینده ی فرزند شما برایتان از بین خواهد رفت.

والدین، در برابر کودکان از یکدیگر بدگویی نکنید!





یک روانشناس با اشاره به انواع طلاق و تأثیر آن بر خانواده،‌ بدگویی والدین پشت سر یکدیگر را در سلامت روانی فرزندان موثر دانست.



مرجان فتحی گفت: طلاق انواع مختلفی دارد. یک نمونه آن قانونی و دیگری عاطفی و روانی است.
وی افزود: در طلاق عاطفی و روانی ممکن است زوجین رسماً از هم جدا نباشند و حتی در خانه ای مشترک زندگی کنند با این تفاوت که ارتباط عاطفی بین آن دو وجود ندارد. این موضوع موجب سردی روابط بین زوجین می شود که به بچه ها نیز منتقل می شود.

این روانشناس اظهار کرد: معمولاً در این مواقع یکی از والدین، بچه ها را به طرف خود جذب می کند و با بدگویی پشت سر آن یکی، سلامت روانی بچه ها را تحت الشعاع قرار می دهد. وی افزود: خدمات مشاوره ای در ابتدای ناسازگاری زوج ها موثر است و تاجایی که ممکن است باید از خدمات مشاوره ای بهره گرفت، اما در مواقعی وقتی کنار هم بودن فایده ای ندارد و به آسیب روانی فرزندان منجر شود، شاید طلاق به عنوان یک راهکار مد نظر قرار گیرد البته قبل از طلاق باید حمایت هایی که قرار است افراد بعد از طلاق داشته باشند در نظر گرفته شود.

این روانشناس خاطر نشان کرد: حمایت های تحصیلی و اجتماعی، جزو اولین مواردی است که برای بچه ها مطرح است و این موضوع که بچه ها باید با کدام والد زندگی کنند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. فتحی گفت: داشتن سرپناه و سقف و منبع درآمد، حداقل چیزی است که باید قبل از طلاق به آن فکر کرد. طلاق را نمی توان به تنهایی و بدون اثر بر زوج ها در نظر گرفت. مادری که طلاق می گیرد باید بتواند امکانات لازم را برای فرزندانش فراهم کند.

وی اظهار کرد: برخی والدین بعد از طلاق به ازدواج دوم تن می دهند، همسر گزینی های دوم بعد از طلاق نیز می تواند برای زوج ها و فرزندان آسیب زا باشد. این روانشناس گفت: نکته ای که باید قبل از طلاق به آن فکر کرد این است که کسی که می خواهد سرپرستی بچه ها را برعهده بگیرد باید فردی توانا باشد که از خانه ای امن برخوردار است. اضطراب عاطفی و افسردگی شایع ترین اختلالات پس از طلاق است.

وی افزود: بچه ها در سن پایین به هر دو والد نیاز دارند چرا که پذیرش نقش های جنسیتی و تمرین آن معمولاً با والد همجنس صورت می گیرد البته در صورتی که یکی از والدین نباشد، بچه ها در بین اطرافیان دنبال کسی می گردند تا نقش های جنسیتی خود را به وسیله همانند سازی با او درونی کنند. اگر این اتفاق نیفتد آنها در آینده با مشکلات جدی روبه رو می شوند.

این روانشناس یادآور شد:تحقیقات نشان داده است، نوجوانانی که فرزندان طلاق هستند رفتار های پرخطری مانند رانندگی خطرناک، رفتار جنسی ناامن، سوء مصرف مواد و مشروبات الکلی را انجام می دهند. همچنین اقدام به خودکشی در این نوجوانان بیش از افراد دیگر است.

فتحی اظهار کرد: برخی دختر هایی که بدون پدر بزرگ می شوند معمولاً در سن ازدواج مردانی را انتخاب می کنند که از نظر سنی تناسبی با آنها ندارند و جای پدر آنها هستند. در مورد پسرها هم باید گفت آنهایی که از مادر محروم هستند در بزرگسالی با خانم هایی ازدواج می کنند که از آنها بزرگترند. البته این پایان ماجرا نیست و برخی از این ازدواج ها در نهایت به جدایی ختم می شود.

وی افزود: در حال حاضر در دنیا مبحثی مبنی بر تک والدی و فرزندخواندگی وجود دارد. هنوز معلوم نیست که داشتن یک والد چه آثار روانی بر کودک می گذارد چرا که خانواده نهادی است متشکل از پدر، مادر و فرزندان است. این متخصص بهداشت روان گفت: از خانواده طلاق نمی توان انتظار خانواد ه ای طبیعی را داشت اما اگر والدی بتواند شرایطی فراهم کند که بچه ها در محیطی سالم بزرگ شوند آن وقت می توان گفت طلاق کمترین آثار روانی- اجتماعی را همراه دارد البته بچه های طلاق لزوماً با مشکلات اجتماعی بزرگ نمی شوند و همه چیز بستگی به شرایط بعد از طلاق دارد.

فتحی خاطرنشان کرد: طلاق امری ناپسند است اما اگر راهی برای با هم بودن وجود ندارد بهتر است همه چیز به صورت توافقی انجام شده و تکلیف همه مسائل قبل از آن روشن شود تا زوج ها و فرزندان کمترین آسیب روانی -اجتماعی را متحمل شوند.(فارس)

سخت گیری در تادیب فرزندان

وقتی امنیت و ایمنی فرزندانتان در خطر است—چه با عجله و بدون توجه وارد خیابان بشوند، به آتش دست بزنند یا به ‌طرز خطرناکی به استخر نزدیک شوند—داد زدن یا فریاد کشیدن سر آنها کاملاً طبیعی (و لازم) است. از این گذشته در آن لحظه حاضرید هرکاری بکنید تا توجه فرزندتان را به خود جلب کنید تا بتوانید او را از خطر دور کنید.

بعد از چنین موقعیتی، طبیعی است که فرزندتان گریه کند و شما بخواهید که از او معذرت ‌خواهی کنید. اما واقعیت این است که گریه کردن فرزندتان در واکنش به ترس و فوریت صدای شماست نه به ‌خاطر سخت‌گیر یا عصبانی بودنتان. در چنین موقعیت‌هایی اشکالی ندارد که بدون عذرخواهی از آنها آرامشان کنید. فرزندتان را بغل کنید و مثلاً بگویید، "می‌دونم ناراحتی اما کاری که کردی خیلی خطرناک بود و ترسیدم بهت آسیب برسه. دیگه نباید هیچوقت اینکار را بکنی." تنبیه کردن بچه‌ها بعد از چنین موقعیت‌هایی معمولاً لازم نیست چون به احتمال زیاد از آن درس گرفته‌‌اند.

از‌طرف دیگر وقت‌هایی هم هست که تند برخورد کردن—مثل داد کشیدن مداوم بخاطر کارهای ناچیز—ممکن است نتیجه عکس دهد. بچه‌ها نسبت به واکنش ‌های تند والدینشان مصون می‌شوند و دیگر آنها را جدی قلمداد نمی‌کنند. اگر می‌بینید که کم‌کم دچار چنین عادتی می‌شوید، قبل از اینکه به رفتار فرزندتان واکنش دهید، یک نفس عمیق بکشید و از خودتان بپرسید، "آیا دارم افراط می‌کنم؟" اگر اینطور بود، چند دقیقه از آن موقعیت دور شوید و دوباره بعد از اینکه آرام‌تر شدید برگردید.

به‌طور کلی، وقتی نوبت به تادیب بچه‌ها می‌رسد، بهتر است با یک صدای آرام و محکم با آنها حرف بزنید و تمرکزتان بر روی رفتار بچه باشد نه خود او. همچنین بد نیست که در صورت امکان از عواقب طبیعی آن کار استفاده کنید. این یعنی اگر فرزندتان یک اسباب‌بازی را پرت کرده است، از او بخواهید آن را بردارد. اگر چیزی را از خواهر یا برادرش گرفته است، از او بخواهید که آن را برگرداند. اگر تصمیم گرفت که اینکارها را انجام ندهد، برای کارش یک نتیجه مناسب تعیین کنید، حتی اگر گریه ‌کنان به شما التماس کند. مداومت داشتن رمز تادیب و تربیت موثر است و مغلوب گریه‌های فرزندتان شدن، رفتارهای منفی را در او تقویت خواهد کرد.

طلاق و کودکان‌

در همه فرهنگ‌ها،
بویژه در دین اسلام جز در موارد بسیار ضروری و اجتناب‌ناپذیر توصیه شده و
در کلام رسول اکرم‌ص از آن به عنوان منفورترین حلال یاد شده است. طلاق
همچون قطع عضوی از بدن، برای آنان که گرفتارش می‌شوند تجربه‌ای تلخ و
تکان‌دهنده است.
هر قدر درباره آمار طلاق و پیامدهای آن بیشتر پژوهش کنیم، با واقعیت‌های
ناخوشایند بیشتری روبه‌رو می‌شویم که زندگی همه ما را تحت تاثیر قرار
می‌دهد. طلاق مانند زمین‌لرزه‌ای است که بنیان خانواده را درهم می‌کوبد و
شیرازه آن را از هم می‌گسلد و افزون بر انفجار ناگهانی اولیه، پس‌لرزه‌هایی
نیز خواهد داشت که از سر گذراندن آنها گاه بسیار دشوارتر است.
طلاق برای والدین پایان آمال و آرزوهاست و برای کودکان شاید پایان دنیا و
رویا‌های شیرین آنان باشد. طلاق همه اعضای خانواده را دچار اضطراب می‌کند،
ولی برای فرزندان ناگوارتر است.
براستی که طلاق هنوز یکی از بحران‌های وحشتناک زندگی به شمار می‌آید که
جوانب و عوارض آن از دید هیچ کس پنهان نیست. والدین باید بدانند تشنج و از
هم پاشیدگی ناشی از طلاق منحصر به یک یا چند‌هفته و ماه نیست.
مهم‌ترین کشمکشی که فرزندان پس از طلاق والدین به آن دچار می‌شوند، ترس از
دست دادن پدر یا مادر با هم است. بزرگ‌ترین ترس کودکان از این است وقتی که
به محبت پدر و مادر نیاز دارند، والدین آنها را ترک کنند و تنها بگذارند.
طلاق در کودکان خانواده شدیدا اثر می‌گذارد تا جایی که راه گریزی را برای
زندگی نمی‌شناسند. مهم‌ترین آثار شوم طلاق در کودکان از این قرار است:
▪ قربانی روحی و عاطفی:
کودکان اولین قربانی طلاقند، قربانی روحی، عاطفی و حتی گاهی جسمی. کودک پس
از طلاق در خانواده گیج و حسرت‌زده است و کمتر می‌تواند تعادل خود را حفظ
کند، بویژه کودکی که با پدر و مادر بسیار مانوس است و دائما در دامان آنان و
نازپرورده‌شان بوده است.
▪ وحشت از زندگی:
کودکی که والدینش از هم جدا شده‌اند، خانه را محل وحشت می‌داند و بیشتر در
جستجوی پناهگاهی دیگر است؛ پناهگاهی که برای او تسلی‌بخش و محل امن و راحتی
باشد.
بسیاری از بی‌اعتنایی‌های کودک به دنیا و دیگران هنگام جدایی والدین پیش
می‌آید و این از آن جهت است که روح محدود و کوچک طفل، نمی‌تواند آن را تحمل
کند.
▪ یتیمی کودکان:
کودکان پس از طلاق و جدایی والدین، حقیقتا یتیم می‌شوند. مخصوصا اگر خردسال
باشند دردشان عظیم‌تر است؛ چون طفل در هر سطحی از آسایش و امکانات باشد،
باز نیاز به مادر دارد. این درد برای کودکان سنگین است که نمی‌توانند خود
را به مادر یا پدر برساند و برای دیدار آنان باید منتظر اوقات رسمی باشند.
گاهی طفل نیمه‌شب برمی‌خیزد و مادر را طلب می‌کند. پیداست در آن صورت چه
حالی به او دست خواهد داد. این که در اثر اختلاف پدر و مادر، مادرش در خانه
نیست و مثلا فردا باید او را ببیند دردی عمیق است.
▪ دربه‌دری و نابسامانی:
حاصل طلاق، دربه‌در کردن و نابسامانی فرزندان و به خود واگذاشتن آنان یا
سپردن فرزندان به دست نامادری یا ناپدری است که ممکن است آنها را زجر
بدهند. پس از طلاق، کودک مجسمه‌ای متحرک و عروسکی است که گاهی نزد مادر،
زمانی پیش پدر، هنگامی نزد عمه، خاله، دایی و گاهی هم در پرورشگاه است و
پیداست این دست به دست شدن‌ها، عادت یافتن لحظه‌ای به خوی‌ها و تربیت‌ها و
فرهنگ‌های متفاوت چه تاثیری نامطلوب در روان کودک و در فرم تربیتی او
می‌گذارد.
▪ احساس گناه:
گاهی کودک در جدایی والدین احساس گناه می‌کند. گمان دارد چون شیطان بوده و
پدر و مادر را اذیت کرده، والدین آنان جدا شده‌اند. این مساله بیشتر از
زبان معصومانه آنان شنیده می‌شود که: «مامان! بیا دیگه تو را اذیت
نمی‌کنم». یا می‌گویند: «بابا! بیا قول می‌دهم دیگر شیطنت نکنم» اینان خود
را مسوول احساس می‌کنند و گمان دارند اشتباهی را مرتکب شده‌اند.
▪ گیجی و بهت‌زدگی:
پس از طلاق، کودک مات و مبهوت می‌شود و حتی انگیزه تحصیل را از دست می‌دهد و
با افت تحصیلی مواجه می‌شود. گاهی بیمار می‌شوند و در جستجوی پناهی برای
مهرورزی، دلجویی و نوازش هستند، اینان به حقیقت بیمار نیستند، بلکه نقطه
اتکای خود را از دست داده‌اند، بدینسان با دارو نمی‌توان درمانشان کرد،
بلکه با نوازش می‌توان درد آنان را علاج کرد.
▪ تاثیر منفی در رشد:
بررسی‌ها نشان داده‌اند کودکانی که از مادر جدا شده‌اند، رشدشان کمتر از
آنانی است که از مادر خود جدا نیستند؛ اگرچه مادر یک مربی پرورش یافته
نباشد و در شرایط بهداشتی روانی مناسب تربیت نیافته باشند، فقدان مادر
جلوی شکوفا شدن کودک را در تمام زمینه‌ها می‌گیرد و در شخصیت عاطفی او اثر
منفی می‌گذارد.
▪ بدبینی به پدر و مادر: کودکان پس از جدایی والدین، معمولا به یکی از
والدین، پدر یا مادر بدبین می‌شوند و به او با نظر کراهت می‌نگرند. معمولا
یا طرفدار پدر می‌شوند یا طرفدار مادر که در هر دو صورت برای فرزند و حتی
والدین نامطلوب است. ضروری است والدین لااقل در برابر کودک، عکس‌العمل
مناسب داشته باشند و در حضور آنان از هم بدگویی یا شکوه نکنند.
▪ کمبودهای عاطفی:
کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر و نوازش دو طرف سیراب نیست و اغلب
با تشنگی عاطفی مواجه است و بعید نیست در جستجوی محبت، به دام افراد شیادی
بیفتد و عفت و پاکدامنی خود را از دست بدهد، امری که در جوامع مختلف به
نمونه‌های بسیاری از آن برخورد می‌کنیم.
▪ نابهنجاری کودکان:
بالاخره کودکانی که والدین آنان از هم جدا شده‌اند، کودکانی عادی و بهنجار
نیستند. بررسی‌های روان‌شناسان آلمان نشان داده است اینان اغلب محروم از
عاطفه و در بزرگسالی افرادی برای شرارت و جنایت خواهند بود.
▪ آثار عاطفی طلاق بر کودک:
آثار مستقیم طلاق بر کودک کدامند و محققان در این مورد چه یافته‌اند؟
پولاک‌ (pollak) در این باره می‌نویسد که یکی از آثار عاطفی طلاق بر کودکان
این است که انسجام و هماهنگی خانوادگی را از آنان می‌گیرد. آنان درخصوص
والدین و خواهران و برادران خود، احساس بی‌منزلتی و بی‌مقداری می‌کنند،
همچنین نسبت به دوستانی که با پدر و مادر خود زندگی می‌کنند، احساس حسادت
دارند و اینها همه بارهایی است که بر شانه‌های ناتوان چنین کودکانی افکنده
می‌شود. انزواطلبی و شرکت نکردن در امور اجتماعی مدرسه و فعالیت‌های فوق
برنامه نیز از جمله آثار بر کودک در مدرسه است.
▪ زمینه بزهکاری و عصیان:
تحقیقات جامعه‌شناسان و بررسی‌کنندگان مسائل خانواده نشان داده است که
وقوع طلاق میان زوجین می‌تواند از علل ارتکاب جرم از ناحیه اطفال باشد، سبب
گمراهی کودک شود و او را به ورطه فنا سوق دهد. به هر حال، نبود پدر و
مادری بالای سرکودکان سبب متلاشی شدن فکر و اندیشه سرگردانی آنهاست.
این امر ممکن است آنها را به پرتگاه دزدی، بی‌عفتی و بدبختی‌های دیگر سوق
دهد و شاید یکی از علل سختگیری اسلام در جلوگیری از طلاق و از هم پاشیدگی
کانون خانواده، توجه به همین امر و برای جلوگیری از وقوع جرم و جنایت باشد.
تحقیقات نشان می‌دهد سطح جنایت در چنین افرادی بالا و ظرفیت جنایی‌شان
زیاد است. کودکانی این چنین لااقل قابلیت ارتکاب جرم بیشتری را دارند.
▪ بی‌بند و باری‌ها:
خانه برای کودک آرامش است، محیط امن است، پدر و مادر عامل کنترل‌کننده و
سازنده کودکند. وجود پدر و مادر زیر یک سقف و در کنار کودک حتی اگر کنترل
مستقیمی هم صورت بگیرد، برای او یک نعمت است. زیرا باعث می‌شود طفل خود را
از خیلی چیز‌ها بر حذر دارد و کنترل کند.
اما هنگامی که کودک دست پدر و مادر را از دامن خود کوتاه می‌بیند، می‌کوشد
خود را آزاد و بی‌بند و قید بداند و این امر خود منشا بسیاری از آلودگی‌ها و
نابسامانی‌هاست. شیوه زندگی‌ای که چنین کودکانی در مواردی در پیش
می‌گیرند، به‌گونه‌ای است که حتی پاره‌ای از صفات مربوط به جنس خود را از
دست می‌دهند، مثلا پسرانی این چنین کمتر موفق می‌شوند صفت مردانگی را در
خود بپرورانند.
● اثر روانی طلاق‌
بررسی‌های روان پزشکان نشان داده است که طلاق و جدایی والدین از عمده‌ترین
علل بیماری روانی کودکان است. وقتی زوجین از هم جدا شدند، ترس ناشی از
احساس بی‌سرپرستی و واهمه‌ای ناشی از آینده‌ای مبهم برای او پدید می‌آید که
روان او را جدا آزرده می‌کند. عقده‌های غیرقابل تحمل، نگرش توام با نفرت
نسبت به والدین، احساس از دست دادن امنیت از عوارضی است که در این خصوص
قابل ذکرند.
جدایی والدین از یکدیگر کودک را به اختلال عاطفی دچار می‌کند، حالت
افسردگی، انزواجویی، تخیل رویا در بیداری برای او پدید می‌آورد. در مواردی
قدرت اراده و اندیشه را از او می‌گیرد و در کل او را چنان پریشان می‌کند که
اثرات شوم آن مادام‌العمر با کودکان است. تجربه طلاق برای تمام اعضای
خانواده اضطراب زاست و رفتار کودکان پس از طلاق نشان‌دهنده این اضطراب است و
پس از طلاق میزان اختلالات عاطفی و رفتاری در کودکان بالا می‌رود.
همچنین عواقب و پیامدهای طلاق یا تاثیر طلاق در پدیده‌های روانی و اجتماعی کودکان را می‌توان به طور اختصار چنین برشمرد.
▪ بزهکاری کودکان و نوجوانان، ناسازگاری‌ها و رفتارهای ضد اجتماعی.
▪ فحشا بویژه در نتیجه فقر و ناآگاهی.
▪ اعتیاد زنان، مردان، کودکان و استفاده از کودکان در توزیع مواد مخدر و دیگر فعالیت‌های غیرمجاز.
▪ پرخاشگری و ناسازگاری کودکان و نوجوانان، فرار از منزل و ولگردی آنان.
▪ کاهش میل به ازدواج در دیگر افراد خانواده بویژه بچه‌های طلاق.
▪ اهمال و مسامحه والدین در تحکیم و تربیت فرزندان و آسیب‌ دیدن روانی و اجتماعی.
▪ بچه‌های طلاق با گذشت چندین سال نمی‌توانند ثبات هیجانی و عاطفی خود را
به دست آورند. از آنجا که هسته مرکزی شخصیت افراد به نظر بسیاری از
پژوهشگران روان‌شناسی در دوران کودکی شکل می‌گیرد، این‌گونه کودکان در
بسیاری از موارد دچار اختلالات شخصیتی خواهند شد.
▪ فرزندان طلاق در آینده اکثرا افسرده، گوشه‌گیر و منزوی هستند و اتکای به نفس آنان نیز بشدت کم می‌شود.
▪ فرزندان طلاق آینده‌ای قوی را برای خود تصور نمی‌کنند و اطمینان خود را
به ارکان زندگی از دست می‌دهند و در آینده نسبت به افراد پیرامون خود و
مقیاس بالاتر اجتماع، به نوعی بی‌اعتنایی و بی‌توجهی کشیده می‌شوند.