مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

چگونگی رفتار با سالمندان بی حوصله


محبت به سالمندان از جمله بارزترین و برجسته ترین علامت های اخلاق و انسانیت است .زیرا محبت به سالمندان مانند محبت به همسر دوطرفه نیست و مانند محبت به کودکان شیرین و جذاب هم نیست بلکه متحمل زحمت و شاید آزار و اذیت هم باشد.بنابراین حسن رفتار ما با سالمندان ملاک انسانیت و نمره اخلاق ماست .

در توصیه های اخلاقی همواره صحبت از نیکی به سالمندان و نگهداری آنها در جمع گرم خانواده می شود در حالیکه تحمل بدخویی بعضی از سالمندان دشوار است .باید پذیرفت که گاهی از اوقات آنچه افراد در دوره سالمندی تجربه می کنند محصول طبیعی اعمال خودشان است .

گاهی ما مجبور به نگهداری از سالمندانی هستیم که خلقیات ناپسندشان ما را رنج می دهد مثل پدر بزرگ شکاکی که به هر گونه عملکرد اعضای خانواده خود سوءظن دارد.

همچنین گاهی احساسات بد و خاطرات ناخوشایندمان موجب کاهش صبر و طاقتمان در مقابل سالمندان می شود.مثلا وقتی ناگزیریم با پدر شوهر یا مادر شوهری (یا پدرزن و مادر زنی) زندگی کنیم که مسبب ناراحتی های زیادی در زندگی مشترک ما با همسرمان بوده اند.اکنون کوچکترین بدرفتاری آنها در احساسات و عواطف ناخوشایند ما ضرب می شود و مشکل ساز می گردد.

مخلص کلام اینکه گاهی ما با سالمندانی زندگی می کنیم که تحمل آنها برایمان سخت است .در چنین اوضاعی تکلیف چیست؟

اگر سالمندانی که با ما زندگی می کنند به گردن ما حق زیادی دارند و اگر خوب و مهربانند ،محبت به آنها و نگهداریشان، و تحمل زحمت به خاطر ایشان ،کمترین کاری است که می توانیم برایشان انجام دهیم اما اگر والدین ما نیستند و اگر بداخلاق یا دارای عادات ناپسندی هستند و نیکی به ایشان نیاز به تقوی و صبر زیادی دارد تکلیف چیست؟

در هر صورت انسانیت حکم می کند با دیگران به نیکی رفتار کنیم . با نیکی کردن به سالمندان و تحمل اخلاق و رفتار بدشان می توانیم حسن خلق را تمرین کرده و صبور و مقاوم شویم .نیکی کردن به کسی که به ما بدی کرده می تواند موجب احساس فرح درونی و سلامت روحی ما گردد.هیچ گاه گمان نکنید کسانی که این مشکلات را ندارند خوشبختی هایی دارند که شما ندارید .چه بسا گرفتاریهایی که به خاطر این نیکی از شما سلب شده باشد . علاوه بر این ،حضور سالمندان در خانواده می تواند فرصتی طلایی برای آموزش رفتار ها و اخلاقهای نیک به فرزندان را به وجود آورد .

اما اگر به هر دلیلی آنها را به خانه سالمندان فرستادید بازهم به آنها محبت کنید.مبادا چیزی را بهانه کنید که از ایشان فاصله بگیرید .فراموش کردن آنها اگر چه ظاهرا تکالیف شما را کم می کند شما را گرفتار عذاب وجدان می کند ،چه بسا خودتان هم متوجه نباشید.یادتان باشد هر انسانی در روح خودش به محبت کردن به دیگران نیازمند است .بسیاری از بیماری های عصبی و ناآرامی ها و نگرانیهای پنهان ما که حاصل عذاب وجدان است .احسان کردن به پیران ،از برجسته ترین اشکال احسان است که می تواند تغذیه روحی و معنوی مناسبی برای ما باشد.

اصلاح رفتار سالمندان
اگر بداخلاقی سالمندان عارضه پیری باشد مثلا در اثر بیماریهای این دوران یا معلول احساس بی کفایتی به خاطر از دست دادن کار و همکاران یا به خاطر احساس مزاحمت و سربار بودن و از این قبیل باشد ،با فراهم آوردن شرایط بهتر و با تلقین مفید بودن و رحمت بودنشان در خانواده می توانید بدخلقی هایشان را چاره کنید.

اما اگر بد خلقی جزء رفتارشان بوده و هست، توجه داشته باشید :
ما مامور به تربیت سالمندان نیستیم .هر چند اگر هم بودیم چندان موفقیتی به دست نمی آوردیم .دوران پیری دوران تثبیت خلقیات و ملکه شدن عادات است .تغییر اخلاق و رفتار کسی در دوران پیری تقریبا بعید است .تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که از ایجاد تنش جلوگیری کنیم .با مدارا و حفظ آرامش می توانیم به راحتی با آنها کنار بیاییم .اصرار نداشته باشید تا چیزی را به ایشان اثبات کنید.اگر مهربان باشید و حسن نیتتان را نشان بدهید به خاطر ضعف و رقت قلبی دوران سالخوردگی خیلی زود به شما وابسته می شوند .اگر خوش بین باشید و با باورهای منفی کار را برای خود سخت نکنید با سالمندان بداخلاق هم می تواند دوست شوید و فضای خوبی را در خانواده ایجاد کنید.

ما معلم اخلاق فرزندانمان هستیم
فرزندان ما رفتارهای ما را الگو برداری می کنند.آنها با ما همانطوری رفتار خواهند کرد که امروز ما با والدینمان رفتار می کنیم . توضیحات ما مشکلی را حل نمی کند زیرا یک واقعیت و اصل مسلم در تربیت می گوید :«فرزندان ما همان چیزی می شوند که ما هستیم نه آن چیزی که ما می خواهیم بشوند.» (دکتر عبدالعظیم کریمی ،چهل نکته تربیتی )

این اصل در تربیت آن چنان محکم و استوار است که در بین دانشمندان تربیتی معروف است که می گویند:
فرزندت را به من بنما تا بگویم که تو کیستی
فرزندان شما شبانه روز شاهد رفتار شما با سالمندان هستند. آنها هم در شرایط فعلی شما قرار خواهند گرفت .دوست دارید چه رفتاری با شما داشته باشند؟احتمالا هیچ گاه تاکنون به چنین چیزهایی فکر نکرده اید .زیرا با میل طبیعی انسان مخالف است .بشر در رویاهای خود همواره چیزهایی را که مطلوب او هستند در نظر می گیرد و آینده خود را آن طور که دوست دارد مجسم می نماید .به عبارتی نفس ما ،ما را فریب می دهد.البته اگر هم به چنین روزهایی فکر کنیم خودمان را از هر عیب و نقصی مبرا فرض می کنیم حال آنکه این چنین نیست .پس واقع بینانه وقتی به سالمندان می نگرید خودتان را جای آنها در نظر بگیرید و با رحم کردن در حق ایشان به خودتان لطف کنید که دنیا دار مکافات است.

روابط با والدین همسر و حد و حدود آن

شاید با والدین او همانقدر راحت نباشید که با والدین خودتان هستید. این افراد تا مدتها در زندگی شما خواهند بود. از بین بردن همه تعارض ها شاید غیرممکن باشد، ولی همیشه راه هایی هست که بتوانید بعضی از مسائل را برای همیشه حل کنید.



شما قطعا می توانید اصطکاک را با والدین خودتان خیلی بهتر از والدین همسرتان حل کنید. زیرا با آنها راحت هستید، ولی با والدین همسرتان، هیچ وقت مطمئن نیستید که چه بگویید و احساستان را چطور بیان کنید. شاید چیز اشتباهی بگویید و به احساسات آنها صدمه بزنید. یا اینکه ساکت بمانید و حس بیزاری در شما بزرگ و بزرگتر شود.
و گذشته از همه اینها، شوهرتان خیلی از خودش مایه می گذارد تا آنها را راضی نگه دارد. مثلاً خانمی می گفت: «هر وقت صحبت از این می شود که والدین او کاری کرده اند که مرا آزار داده یا ناراحت کرده، شوهرم شروع می کند به دفاع کردن از آنها و برای آنها بهانه می تراشد.» یعنی درست موقعی که قرار است مسئله ای که مربوط به والدینتان بود را حل کنید، دعوای دیگری اضافه بر آن شروع می شود.

والدین همسرتان زیادی در کارهای شما دخالت می کنند؟
آنها در نزدیکی شما و یا در شهر شما زندگی می کنند، هر بار بیرون می روید می خواهند با شما بیایند؛ آنهایی که مسیرشان دور است حداقل در تعطیلات می خواهند با شما باشند. خانمی می گفت: «مادرشوهر و پدرشوهرم راهشان خیلی دور است و سالی یکبار می توانند به منزل ما بیایند، بنابراین انتظار دارند همه تعطیلاتمان را با آنها بگذرانیم.» خانم دیگری می گفت: «شوهرم برایش مهم نیست که همیشه در تعطیلات به دیدن خانواده اش برویم. این طرز فکر او مرا دیوانه می کند و هیچ وقت نمی توانیم مثل یک خانواده، خودمان تنهایی به مسافرت برویم.»
قبل از آنکه پای خانواده همسرتان را از زندگی خانوادگی خودتان ببرید، باید این موضوع را به شوهرتان بفهمانید. اینکه به عنوان یک خانواده مستقل برای تحکیم پیوند خانوادگی وقت داشته باشید هم مهم است. پس به شوهرتان بفهمانید که چه می خواهید و دوست دارید با هم وقت بگذرانید، نه اینکه والدین او را تنبیه کنید. بدین ترتیب او می فهمد که شما چه می گویید و از دید شما به مسائل می نگرد.
برای سازش آماده شوید
شاید مجبور شوید روابطتان با والدین خودتان را هم کم کنید. اگر شوهرتان ببیند که شما دارید بعضی چیزها را فدا می کنید، او هم همین کار را می کند. سپس باید تعطیلاتتان را طوری تنظیم کنید که بعضی از سفرهایتان بدون والدینتان باشد.
از شوهرتان بخواهید تا به بهترین شکل به والدینش اطلاع دهد که دیدار بعدی با آنها به این زودی ها نخواهد بود. اگر حاضر نبود این کار را بکند اصرار کنید، زیرا مناسب تر است که والدینش این حرف را از سوی او بشنوند. برای بهبود شرایط، می توانید کارهایی انجام دهید که والدینش فکر نکنند کاملاً بریده اید، مثلاً کاردستی بچه را اسکن کنید و برایشان ایمیل کنید و بچه هایتان را تشویق کنید که تلفنی با آنها حرف بزنند. آنها احتمالاً از این تغییر خوششان نخواهد آمد، ولی اگر همه چیز خوب پیش برود، بالاخره این موضوع را می پذیرند و برایشان عادی می شود.
در مورد والدینی که در نزدیکی شما زندگی می کنند، شاید موقعیتی که پیش می آید زیاد خوشایند نباشد، ولی بالاخره همه چیز درست می شود. اگر نمی خواهید در هر مناسبتی آنها زنگ خانه تان را بزنند، به آنها بگویید که می خواهید خانوادگی این مناسبت را بگذرانید. اگر بچه ها شما را لو دادند، توضیح دهید که قبلاً برنامه ریزی کرده اید، و اگر بعد از برنامه های شما مثلاً شب جمعه برای شام بیایند خوشحال می شوید. همیشه اگر گزینه دیگری ارائه دهید، همه چیز حل می شود.
اگر نمی دانید که والدین همسرتان دارند مرزگذاری می کنند یا درک نمی کنند که شما نیاز به کمک دارید، از آنها بپرسید که آیا دوست دارند در برنامه های زندگی شما گوشه ای از بار را بگیرند؟ اگر گفتند: «خیلی دوست داریم کمک کنیم، ولی الان امکانش را نداریم» دیگر درخواست نکنید. و اگر جوابشان "حتماً" بود، از آنها تشکر کنید


از پسرشان انتظار زیادی دارند؟
بسیاری از مادران از پسرشان انتظار دارند که وقتی در منزل نیستند، پسرشان کیلومترها تا منزل بیاید و به گلدان های آنها آّب بدهد. خانمی می گفت: «شوهرم بعد از ساعت کاری اش باید کیلومترها رانندگی کند و وقتی که به خانه می رسد بچه ها خواب هستند.»
مشکل اینجاست که پدربزرگ ها و مادربزرگ ها احتمالاً زمانی که جوان بودند با چنین موقعیتی روبرو نشده بودند، بنابراین امروز استرس های خانواده را درک نمی کنند. یک راهش این است که به آنها بگویید که زندگی امروز به چه شکل است و این که آنچه آنها درخواست می کنند در شرایط امروزی انجامش دشوار است. وقتی این موضوع را درک کنند، همه چیز آسانتر می شود.
البته خانمی هم می گوید: «مسئله این نیست. بعضی از والدین از پسر متأهلشان کاری درخواست می کنند تا بدین ترتیب او را در زندگی خود نگه داشته و کنترلش کنند.» و پسری که در مقابل این درخواست های غیرمنطقی سر فرود می آورد – حتی با اینکه می داند برای خانواده اش سختی می آورد – باید یاد بگیرد که بتواند بگوید نه. اگر درخواست های والدینش ادامه پیدا کرد، باید راهی پیدا کنید که شوهرتان هم بتواند با آن کنار بیاید: مثلاً از یکی از همسایه ها بخواهید که هفته ای یک بار کمک کند. یا یکی از نوجوانان همسایه را استخدام کنید تا این کار را هفته ای یکی دوبار برایش انجام دهد. در هر صورت، شوهرتان به والدینش می فهماند که می خواهد به آنها کمک کند، ولی به شرطی که به زندگی خودش لطمه نخورد.
آنطور که دوست دارید کمکتان نمی کنند؟
این شرایط کمی پیچیده است، زیرا پدر مادر همسرتان درست مثل شما می توانند مرزهایشان را مشخص کنند. آنها شاید داوطلب نشوند، زیرا درک نمی کنند که چقدر به کمکشان احتیاج دارید. نیازهایتان را واضح بگویید.
اگر نمی دانید که والدین همسرتان دارند مرزگذاری می کنند یا درک نمی کنند که شما نیاز به کمک دارید، از آنها بپرسید که آیا دوست دارند در برنامه های زندگی شما گوشه ای از بار را بگیرند؟ اگر گفتند: «خیلی دوست داریم کمک کنیم، ولی الان امکانش را نداریم» دیگر درخواست نکنید. و اگر جوابشان "حتماً" بود، از آنها تشکر کنید.
نمی توانید همه مسائل را حل کنید، ولی روشن کردن بعضی چیزها خیلی کمک می کند، به خصوص برای فرزندانتان. بچه ها تنها کسانی هستند که وقتی اطرافیانشان با هم کنار می آیند بیشترین نفع را می برند.




دیپلماسی
کنار آمدن با بعضی از والدین خیلی سخت تر از دیگران است، و با بعضی دیگر به هیچ وجه نمی توان کنار آمد، ولی کارشناسان هم موافقند که اغلب روابط وقتی شکوفا می شوند که قوانین پایه ای اجرا شوند. اگر در مذاکره با والدین خودتان بیشتر مشکل دارید، این راهنمایی ها در مورد آنها هم صادق است:

فوراً مرزهای روشنی بگذارید. اگر نمی خواهید مرتباً به خانه شما بیایند یا مرتباً به شما پند و اندرز دهند، همین حالا باید آنها را متوقف کنید، قبل از آنکه این کار برایشان تبدیل به عادت شود. در غیر این صورت مجبور می شوید در بدترین لحظه ممکن این حرف را به آنها بزنید.
تصمیم خودتان را بگیرید که در مورد چه چیزهایی احساس بدی دارید و در مورد چه چیزهایی می توانید کوتاه بیایید. بخاطر آرامش خانواده، شاید باید بعضی چیزها را بی خیال شوید و بر روی بعضی چیزها پافشاری کنید. در مورد بعضی چیزهای کوچک که ضرر کمتری دارد اصرار نکنید. بدانید که چه زمانی باید زبانتان را نگه دارید. گاهی گفتن کل حقیقت غیرضروری و آسیب رسان است.

آیا شما همسرآزار هستید؟


برای اینکه نام‌تان در فهرست همسرآزارها جا بگیرد، نیازی نیست که شریک زندگی‌تان را کتک بزنید و چماق به دست بالای سرش بایستید.

گاهی انجام رفتارهای ساده‌ای که خودتان هم از کودکی با آنها بزرگ شده‌اید یا در میان آدم‌های دور و برتان دیده‌اید، می‌تواند شما را به داشتن رفتارهای خشونت‌آمیز متهم کند. می‌خواهید از قالب‌های کلیشه‌ای که خیلی از زوج‌ها براساس آن رفتار می‌کنند بیرون بیایید و سلامت زندگی مشترک‌تان را بالاتر ببرید؟ پس این زنگ خطر‌ها را بشناسید. اگر شما تنها 7 نشانه از این 9 نشانه را در ارتباط‌تان بروز می‌دهید، باید بگوییم که از همسرتان سوءاستفاده می‌کنید و به همسرآزاری مبتلا هستید.




برای هم اسم می‌گذارید؟


همسرتان را با واژه‌هایی مثل «کدو» یا «لاک‌پشت» صدا می‌کنید و ایرادهای او را با نسبت دادنش به یک موجود زنده به رخش می‌کشید؟

گذاشتن اسم به‌دلیل تحقیر یا نسبت دادن یک ویژگی ناپسند روی شریک زندگی‌تان، می‌تواند یکی از نشانه‌های این رفتار باشد. درست است که روانشناسان هم توصیه می‌کنند در یک رابطه عاشقانه، یک اسم لطیف و عاشقانه را برای همسرتان انتخاب کنید و هرازگاهی با آن واژه صدایش کنید اما اسم‌های تحقیر کننده هرگز در این گروه جا نمی‌گیرد. عاشق‌هایی که خشونت کلامی را در رفتارشان بروز می‌دهند به‌ جای انتقاد از همسرشان ویژگی‌های او را به شکلی تحقیر کننده بیان می‌کنند و مثل یک برچسب آن را روی همسرشان می‌چسبانند. مهم نیست که این واژه‌ها با آرامش و خنده به زبان بیاید یا با یک لحن تند. این صفت‌ها در هر شرایطی که ادا شوند، به ارتباط شما آسیب می‌رسانند. اگر می‌خواهید دست از این خشونت بردارید در مورد ویژگی‌های منفی همسرتان با او صحبت کنید و به‌جای اسم‌گذاری روی او، با هم برای محو کردن این ویژگی‌ها تلاش کنید.

رئیس زندگی شما هستید؟


به‌دلیل اینکه اتومبیل یا خانه به نام شما باشد یا پس‌اندازتان در حساب شما قرار داشته باشد، با همسرتان بحث می‌کنید و دوست دارید کنترل تمام دارایی‌ها یا تصمیم‌گیری‌های زندگی مشترکتان دردست شما باشد؟

اگر شما به مشترک بودن این زندگی اعتقادی ندارید و گمان می‌کنید همسرتان با دادن تمام اختیارات و دارایی‌ها به شما، عشقش را نشان می‌دهد، خشونت رفتاری اساس زندگی مشترک شماست. زندگی با چاشنی خشونت رفتاری، اقتدار شما را در این رابطه بیشتر نمی‌کند بلکه قدرت کاذبی را برایتان می‌سازد که ممکن است با ساده‌ترین اتفاق از دست برود. فراموش نکنید یک رابطه عاشقانه، میدان قدرت‌نمایی نیست.

داد می‌زنید و فحش می‌دهید؟


از خانه مادر شوهرتان برگشته‌اید و به‌دلیل دخالتی که در تصمیم‌گیری‌های خانوادگی‌تان کرده‌اند با همسرتان کلنجار می‌روید؟ وقتی شما را با توضیحاتش قانع نمی‌کند صدایتان را بالا می‌برید و اگر دعوا خیلی جدی شود و خانواده او مقصر اختلافات شما باشند به ناسزا یا نفرین کردن متوسل می‌شوید؟

حتی در بدترین لحظات هم نباید بگذارید منطق از ارتباط شما فراری شود و خشونت کلامی یا رفتاری جایش را بگیرد. ناسزا گفتن، داد زدن و به کرسی نشاندن حرف با ترساندن همسرتان هم در گرو رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. مهم نیست که حق تا چه اندازه با شماست. از همان لحظه‌ای که رفتار شما از دایره منطق خارج می‌شود، دیگر حق با شما نیست.



هرگز برای پوشاندن اشتباهات‌تان، کاستی‌ها و اشتباهات همسرتان را به رخش نکشید و نگویید اگر تو این عیب‌ها را نداشتی، من هم انسان کاملی می‌شدم. اگر قرار است با هم زندگی کنید، بهتر است همدیگر را با تمام کاستی‌هایتان بپذیرید و به جای ساختن یک چماق از آنها با همکاری هم برای تغییر دادنشان تلاش کنید



مدام تهدید می‌کنید؟


کلمه اگر«در زندگی شما نقش اساسی را بازی می‌کند؟ مدام برای همسرتان خط و نشان می‌کشید و جملاتی از این قبیل را همراه با چاشنی تهدید به زبان می‌آورید؟ «اگر تا این ساعت خانه نباشی»، «اگر فلان خرج را برای خانه نکنی»، «اگر امروز به این مهمانی نرویم»، «اگر با فلانی صمیمی شوی» و ... .

حتی اگر چنین ادعاهایی را به شوخی بیان کنید، شما یک همسرآزار هستید. هر نوع تهدیدی که به تغییر رفتار همسرتان تبدیل شود، گرچه شما را به خواسته‌تان می‌رساند، اما در نهایت به زیان ارتباط‌تان تمام می‌شود. شما حق ندارید برای تغییر دادن رفتار او به مقابله به مثل تهدیدش کنید یا او را از برخوردی که با خانواده‌اش خواهید کرد، بترسانید.

او را قربانی می‌کنید؟


وقتی همسرتان از شما در مورد پول زیادی که برای خریدن چند لباس صرف کرده‌اید، سۆال می‌کند، او را به عنوان مقصر معرفی می‌کنید و می‌گویید «اگر حرصم را درنمی‌آوردی و اگر مرا این همه تنها نمی‌گذاشتی این کار را نمی‌کردم؟»

مقصر جلوه دادن همسرتان به‌دلیل رفتاری که انجام داده‌اید یا اعلام اینکه رفتار من واکنشی به کارهای تو بود، در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرد. هرگز برای پوشاندن اشتباهات‌تان، کاستی‌ها و اشتباهات همسرتان را به رخش نکشید و نگویید اگر تو این عیب‌ها را نداشتی، من هم انسان کاملی می‌شدم. اگر قرار است با هم زندگی کنید، بهتر است همدیگر را با تمام کاستی‌هایتان بپذیرید و به جای ساختن یک چماق از آنها با همکاری هم برای تغییر دادنشان تلاش کنید.

بار زندگی را روی دوش او می‌اندازید؟


همسرتان را به عنوان ماشین پولسازی می‌بینید و تا زمانی به او و توانایی‌هایش اطمینان دارید که رفاهی که انتظار دارید را برایتان به وجود بیاورد؟ یا اینکه چون شما خرج زندگی را می‌دهید انتظار دارید کارهای خانه را بدون کم و کاست انجام دهد و در زندگی‌تان قانون‌های سفت و سختی را به عنوان «وظیفه‌ات است» تعریف می‌کنید؟

نادیده گرفتن توانایی‌ها و شرایط همسرتان و داشتن انتظارات نامعقول از او نشانه همسرآزاری است. اگر انگیزه شما برای ازدواج یا داشتن رفتار مناسب با همسرتان، درآمدی است که به خانه می‌آورد یا اگر به دلیل توانایی همسرتان در نظافت منزل یا آشپزی او را سرزنش می‌کنید و با دیگران مقایسه می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید.




با او معامله می‌کنید؟


همسرتان از شما می‌خواهد لحظه سال تحویل را در کنار خانواده‌اش بگذرانید و شما گرچه دوست دارید در آن زمان در کنار خانواده خود باشید اما گمان می‌کنید، می‌توانید از این نمد، قبایی برای خود ببافید. پس در مقابل لطفی که به همسرتان می‌کنید، از او برای رفتن به سفری که دوست دارید یا خرید چیزی که می‌خواهید قول می‌گیرید.

باجگیری و معامله کردن در زندگی مشترک هم نوعی خشونت رفتاری است. اگر شما یک همسرآزار باشید، به هر خواسته او به چشم فرصتی برای رسیدن به خواسته‌هایتان نگاه می‌کنید اما مراقب باشید و فراموش نکنید که زندگی میدان رقابت نیست. اگر شما با همسرتان معامله کنید به مرور از او هم یک باجگیر می‌سازید و باعث می‌شوید به‌دلیل هر محبتی که در حق‌تان می‌کند، یک امتیاز از شما بگیرد.

با چشم‌غره او را از کاری منصرف می‌کنید؟


همسرتان در مهمانی مشغول صحبت است و شما احساس می‌کنید که نباید آن حرف را بیان کند. احتمالا اولین راهی که برای متوجه کردن او امتحان می‌کنید، چشم‌غره رفتن یا زدن پا به پای اوست.

اگر شما با چشم‌غره یا تهدید کردن غیرکلامی همسرتان، او را از انجام دادن یک کار یا گفتن یک حرف منصرف می‌کنید، شما یک همسرآزار هستید. بسیاری از ما از کودکی با چنین رفتارهایی بزرگ شده‌ایم و این رفتار را از همکارمان گرفته تا فرزندمان، به همه تحویل می‌دهیم. اما وقت آن است که بدانیم این حرکت غیرکلامی در گروه خشونت رفتاری جا می‌گیرند و با حضورشان می‌توانند به زندگی مشترک و روابط اجتماعی ما آسیب برسانند.

دورش حصار می‌کشید؟


شما تعیین می‌کنید که همسرتان با چه کسانی ارتباط داشته باشد یا نه؟ زمانی که دوستان یا خانواده‌تان می‌خواهند به خانه شما بیایند، با کمال میل و بدون اطلاع او پذیرایشان می‌شوید اما حق دعوت کردن مهمان را به همسرتان نمی‌دهید؟

ایزوله کردن همسرتان و دور کردن او از کسانی که دوست‌شان دارد و در کنارشان آرامش می‌گیرد هم در گروه رفتارهای خشونت‌آمیز جا می‌گیرد. اگر انتظار دارید همسرتان تمام گذشته و عزیزانش را کنار بگذارد و جزئی از دوستان و خانواده شما شود، شما یک همسرآزار هستید.

جواب "بله عزیزم" ریاکارنه یا گیج کننده؟؟؟

پژوهش جدید محققان دانشگاه آریزونا نشان داده که تنها موافقت با زنان برای اجتناب از بروز کشمکش کارایی ندارد.



به گزارش ایسنا، محققان شیوه‌های ارتباطی 44 زوج را با تمرکز بر تفاوت‌های میان جنسیت ها ارزیابی کردند.



آنها دریافتند که زنان بر این عقیده اند که ابراز موافقت همسرشان با گفتن «بله عزیزم» یا «اوهوم» ریاکارانه است که باعث بدتر شدن شرایط می‌شود.


پژوهش موسسه تحلیل‌های کشمکش خلاق در سال 2011 که بر روی بیش از 900 مرد انجام شده بود نشان داد که 68 درصد آنها ترجیح می‌دهند برای آرام کردن همسر خود «بله عزیزم» بگویند.



میل وارنر که رهبری این پژوهش را برعهده داشته اظهار کرد که این رفتار پرخاشگرانه منفعلانه به جز ریاکارانه بودن، گیج‌کننده است.


وی افزود: همسر یک فرد پرخاشگر منفعل می‌تواند در بهترین حالت 20 تا 30 سال از زندگی خود را برای رمزگشایی این پیام دوپهلوی دیوانه‌کننده تلاش کند. در عین حال، در تلاش برای این رمزگشایی، شریک بیگناه ممکن است با اتهام دیوانگی، پرخاشگر و زیاده‌خواه بودن روبرو شود.


در حقیقت محققان این پژوهش می‌گویند که زنان که با اظهارات شریک خود متقاعد نشده‌اند تا زمان دستیابی به یک راه‌حل رضایت‌بخش دوطرفه به غر و لند ادامه خواهند داد.


ادبیات روانشناسی اجتماعی در مورد تعاون می‌گوید که زنان به طور کلی به همکاری بیشتر تمایل دارند، در حالیکه مردان اغلب از تعارض اجتناب می‌کنند.


این پژوهش در مجله Social and Personal Relationships منتشر شده است.

حسادت یا حس تملک زنانه

حسادت نوعی خشم درونی است که مرتبه هایی از آن در همه افراد وجود دارد ولی ممکن است در بعضی کمتر و در برخی بیشتر دیده شود؛اما آنچه در ادبیات قدیم ایرانیان یافت می شود این است که زنان حسودتر از مردان دانسته شده و حتی در روان شناسی امروز نیز برخی معتقدند که زنان در روابط بین فردی و در رابطه با جنس مخالف حساس تر، خودمحورتر و حسودتر از مردان هستند.
حسادت می تواند خود را در رقابتی پایدار و یا در کناره گیری از همه رقابتها آشکار سازد. بین مردان حسادت بیشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسایل خارج از مالکیت مشاهده می شود. اما به نظر می رسد که حسادت در زنان شکل دیگری به خود گرفته و آنها بیشتر نسبت به مقوله هایی به شدت تحریک می شوند که تصور می کنند تحت مالکیت آنهاست و یا می خواهند با تلاش خود آن را تحت کنترل و مالکیت خود قرار دهند.
اشتباه نکنید در این مقاله سعی نداریم در مورد حسادت(در معنای عام) یعنی آنچه با چشم و هم چشمی و رقابت بر سر تامین تجملات زندگی و .. است صحبت کنیم بلکه آن نوع حسادت در زنان را می خواهیم بررسی کنیم که با مفهوم “حس تملک زنانه” مترادف است یعنی همان احساسی که گاه زنان را بدان جهت سوق می دهد که در مورد تمام روابط و مناسبات همسرشان حساس شده و حتی همسرشان را به خاطر ارتباط صمیمانه با محارم خویش (مادر و خواهر و ..) مورد بازخواست قرار می دهند. یعنی به نوعی همسرشان را مختص خود می خواهند و دوست ندارند او با هیچ زن دیگری در سطحی ترین روابط قرار گیرد. این حس همان حسی است که عمدتا باعث ایجاد اختلاف و کشمکش بین عروسها و مادر شوهر ها و یا عروسها و خواهر شوهرها می شود.
حسادت می تواند خود را در رقابتی پایدار و یا در کناره گیری از همه رقابتها آشکار سازد.
بین مردان حسادت بیشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسایل خارج از مالکیت مشاهده می شود.
تصور کنید مردی ازدواج کرده و در یک زمان واحد میان محبت دو زن (مادر و همسر خود) قرار گرفته است. در این میان هر یک از دو طرف سعی دارند مرد مذکور را به سمت خود جذب کرده و حتی امکان دارد برای رسیدن به هدف خود از برخی ترفندها و راهکارهای زنانه استفاده کنند. مسلما نتیجه چنین کشمکشی در معمولی ترین شرایط ایجاد درگیری میان طرفین است.
البته این یک نیاز طبیعی است که هر زنی همسرش را تنها برای خود بخواهد و در مورد روابط و مناسبات او با سایر زنان حساسیت نشان دهد اما گاه این حس تملک از شکل طبیعی خود خارج شده و همان طور که گفتیم باعث ایجاد تنش و درگیری در زندگی مشترک می گردد. اگر بخواهیم این احساس را طوری توصیف کنیم که شما بتوانید بهتر متوجه آن شوید باید بگوییم که “حس تملک زنانه” تقریبا معادل با ” غیرت مردانه” است. یعنی هر دو این مفاهیم را می توان هم ردیف هم به شمار آورد به جز اینکه این ویژگی ها، تحت تاثیر شرایط جنسیتی فرد قرار می گیرد.

این نوع حسادت (یا همان حس تملک) وقتی از شکل طبیعی خود خارج می شود، باعث می گردد که زن بر روی روابط همسر خود حساس شده و نسبت به هر ارتباطی که با زنان دیگر دارد(اعم از سلام و احوال پرسی و یا صحبتهای معمولی) واکنش شدید نشان دهد.
در برخی از زنان این ویژگی چنان شدت می یابد که مسیر نگاههای همسرشان را در کوچه و خیابان دنبال می کنند تا ببینند آیا او به زنان دیگر نظر می افکند یا نه؟ و یا حتی برخی از مردان هنگام مراجعه به مشاور از این مساله شکایت دارند که حتی جرات تماشاکردن فیلمها، سریالها و یا برنامه هایی را که زنان در آن حضور دارند را نمی کنند.
البته فراموش نکنید که درست است که عده معدودی از زنان دچار این مشکل بوده و زندگی را برای خود و همسرشان


سخت می کنند اما برخی دیگر از زنان به واقع حق دارند تا این نوع حساسیتها را در ارتباطات
برای مثال این دسته از زنان دارای همسرانی هستند که :- در روابط و صحبتهای خود با زنان نامحرم یا غریبه بیش از حد گرم گرفته و به بذله گویی می پردازند- سابقه ای از بی وفایی نسبت به همسرشان را دارند
- در حضور همسرشان از زنان دیگر(چه از لحاظ ظاهر و چه از لحاظ نوع عملکرد و …) تعریف و تمجید می کنند
- مرز بین روابط شخصی و روابط کاری را نمی دانند یعنی در منزل هم که هستند با همکاران خانم خود در تماس و یا در حال اس ام اس زدن هستند و بسیاری از دلایل دیگر…
بنابراین با توجه به طبع حساس زنانه کاملا طبیعی است که یک زن نسبت به همسر خود و با مشاهده این صحنه ها در روابط همسرش دچار وسواس شده و دایما سعی کند او را تحت کنترل خود قرار دهد.

در ادامه این مقاله چند توصیه اجمالی برای مردانی داریم که رفتارها و روابط شان کاملا در چارچوب و مطابق با عرف و شرع است اما متاسفانه باز هم تحت کنترل دایم همسرشان هستند:

- با خودتان خلوت کنید و بررسی نمایید که چرا همسرتان تا این حد در مورد رفتارهای شما حساس بوده و شما را کنترل می کند؟ آیا شما شوهر خوبی برای همسرتان هستید؟ آیا توجهی را که نیازمند آن است به وی ارایه می دهید؟ آیا رفتارهایتان با زنان دیگر در حد و حدود طبیعی خود است یا اینکه پا را از حد و مرز خود فراتر می نهید؟…
- دقت کنید و ببینید چه زمانهایی شدت کنترل و حساسیت همسرتان نسبت به شما کاهش یا افزایش می یابد؟ ببینید در آن زمانها چه رفتاهایی را انجام داده اید و از انجام چه رفتارهایی خودداری کرده اید؟
با همسرتان صحبت کنید و در مورد رفتار و عملکرد او به بحث بنشینید. از او به خاطر رفتارش توضیح بخواهید و در مقابل برای همسرتان توضیح دهید که وقتی شما را مورد کنترل دایم قرار می دهد، چه احساسی دارید . برای مثال این گونه برای ایشان توضیح دهید:
وقتی دایم تماسهای تلفن همراه مرا چک می کنی احساس می کنم که…(سپس احساس خود را کاملا برای همسرتان وصف کنید)
- از همسرتان دوستانه بخواهید که رفتارش را مورد تجدید نظر و تغییر قرار دهد و خودش را به جای شما بگذارد و ببیند آیا دوست دارد که دایما او را تحت نظارت دایم قرار داده و به وی اعتماد نداشته باشید.
- به طور منظم به همسرتان ابراز علاقه کرده و به او بگویید که ” تنها زن زندگی من تو هستی و تو را با تمام نقاط قوت و ضعفی که داری دوست دارم و …” به این ترتیب همیشه به همسرتان اطمینان خاطر را هدیه دهید.

و توصیه آخر اینکه…
اگر ملاحظه می کنید رفتار همسرتان(بدون دلایل منطقی) ادامه دار شده و تلاش برای بهبود این وضعیت تاثیر مطلوبی نداشته ، مراجعه نزد مشاور خانواده را به شما و همسرتان توصیه می کنیم. گاهی اوقات متخصصان ، متوجه جزییاتی می شوند که شاید شما و همسرتان با ساعتها گفتگو و یا حتی مجادله نیز قادر به یافتن آن نباشید.