مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

مردانی که به دنبال همسری بسیار کوچکتر از خود هستند بخوانند

مردانی که به دنبال همسری بسیار کوچکتر از خود هستند بخوانند

بسیاری از والدین بر این باورند که اختلاف سنی برای دختران و پسران به منظور ازدواج الزامی است. این بحث درست است  اما آنان این نکته را در نظر نمیگیرند که اختلاف سنی در ابتدا برای همگان مشکل ساز نیست به این معنی که بسیاری از زوجین در سال های اخیر با اختلاف سنی کم و یا با سنی یکسان ازدواج کرده و زندگی خوشی را تجربه کرده اند اما بعضی نیز با همین شرایط دچار مشکل می شوند درواقع این موضوع بسته به بلوغ فکری و آن خواست فرد از زندگی دارد و شرایط فکری زوجین است که وضعیت زندگی و شرایط آن را رقم می زند.

line-separator

اما شرایط و آمار نشان می دهد که اختلاف سنی زیاد همواره مشکل ساز بوده است. طرز تفکر و همچنین عقیده ی آنان بسیار متفاوت است و هنگامی که چند سالی از زندگی بگذرد، این اختلافات با توجه به انگیزه زندگی آنان که فرد بزرگتر حال و حوصله کاری نداشته و فرد کوچکتر خواهان شادی و تفریح است ، نمایان می شود.

line-separator

اصولاً در این موارد دختران بسیار کوچک تر بوده و مردان با سن زیاد انتخاب می شوند! جالب است بدانید که در قدیم، همواره عقیده بر این بوده است که دختران با سنین کم می بایست با پسرانی بالغ و با سنین بالا ازدواج کنند اما هر چه جلوتر آمدیم این اختلاف کمتر شده و زندگی ها بهتر شده است. زیرا اختلاف سنی کم فاصله طرز تفکر کمتر را در بر داشته و زندگی ها زیبا تر خواهند شد.

 مشاوره در برترین مراکز مشاوره مورد تایید کانون مشاوران ایران

مرکز مشاوره ازدواج

176پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تر
  1. زهرا
    زهرامیگه:

    سلام من لیسانسم راتمام کردم.و۲۴سالم هست.با اقایی اشنا شدم که ۱۰سال ازمن بزرگترن.ابتدا اختلاف سنمون خانواده منو نگران کرد.اما من پیشنهاد دادم که یه جلسه ملاقات کنیم زیرنظرخانواده هامون وظاهرهم رو بررسی کنیم ویه سری نظرات وعقایدهم روبدونیم.من فعلا مشکلی ندیدم ازشون وبنظرمیرسید که شباهت های زیادی بامن دارند.حالا میخواستم بدونم درمورد نحوه ی خرج کردنشون توزندگی.درمورد اخلاقشون تو.اینکه مثلا موقع عصبانیت چه واکنشی دارن.یا حالا باز هرسوال دیگه ای که قبل ازهرتوافقی بهتره بپرسم چی هست. درمورد یه سری علایق پرسیدم.درموردهدف زندگی پرسیدم.درمورد معیار انتخابشون برای همسرپرسیدم. ازنظر شناخت خانواده وتحصیلات خانواده هامیدونن ومشکلی ندارن.ولی اینکه حالا باید چه چیزایی دیگه بپرسم که اطلاع داشته باشم.کامل نمیدونم.لطفا راهنمایی کنید.ممنونم

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      برای محک زدن ایشون برای خرج کردن میتونید با هم به خرید برید و دست روی چیزی بذارید و ببینید چه واکنشی نشون میده
      این محک زدن ها مربوط به دوران نامزدی میشه و که خانواده ها در بازه ای زمانی حدود ۹ ماه و بیشتر با هم مراوده دارند و شناخت حاصل میکنند

      اگر توی صحبت‌هایتان متوجه شدید که مخاطب عزیزتان!! پول را نشانه قدرت، تسلط و شکست ناپذیری می‌داند و تصورش این است پول از او محافظت می‌کند! خاطرتان جمع که آدم خسیسی است.

      اگر معتقد است که باید به اندازه‌ای خرج کرد که در حد نیاز است و رفع نیازهای اولیه با کم ترین هزینه امکان پذیر است و آدم باید پول‌هایش را پس انداز کند برای روز مبادا! بی شک با یک آدم خسیس هم کلام شده اید.

      اگر دیدید با وجودی که از خانواده‌ای با وضع اقتصادی خوبند، اما ظاهر خودش یا شاید خانواده اش اصلا این موضوع را نمی‌رساند! کمی به خسیس بودنشان شک کنید و تا مطمئن نشده اید بی خیال نشوید.

      اگر دسته گل و شیرینی را با حداقل هزینه تهیه کرده بودند، دو حالت دارد یا به لحاظ مالی در مضیقه بودند یا واقعا خسیس‌اند و لزومی نمی‌بینند برای این چیزها پول بدهند.

      اگر با شنیدن اسم یک مکان خوب و مناسب و نه خیلی مجلل برای مراسم، برق از چشمانش پرید، مراقب باشید. شاید با کمی تحقیق متوجه شوید که آب از دستش نمی‌چکد!

      اگر اهل مهمانی دادن و مهمانی رفتن و خلاصه رفت وآمد نبود، حتما دلایلش را بپرسید!

      اگر هی از فلان پس اندازش و فلان سرمایه‌اش یا بهمان فکر اقتصادی‌اش حرف زد، خوب بررسی کنید ببینید که ریشه اصلی حرف‌هایش به چه چیزی بر می‌گردد؟!

      و اما آقا پسرهای نگران خساست! باید بدانید که نگرانی دخترها نسبت به درآمد و بخش اقتصادی زندگی تا حدی طبیعی است، اما اگر دختر خانم مدام از پس اندازهایتان پرسید، بهتر است نگرانی به خودتان راه دهید! و شما هم فاکتورهای بالا را مورد ارزیابی قرار دهید

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام
      دوست عزیز برا ی مساله مهمی مثل ازدواج بهتره شما و البته ایشون اولویت هایی که تمایل دارند را در نظر داشته باشند .مثل اینکه انتظارات و خواشته ها از طرف مقابل نیست در مورد مساله اجازه کار و فعالیت های بیرون از خانه چطور در مورد اینکه شما چه علایق و سلایقی دارید اینده و اهداف حتی بچه دار شدن به هر حال گاهی این اختلاف سنی و تفاوت نسلی ممکنه در درخواست ها و ایده ال ها تفاوت هایی را ایجاد کند و در مورد مباحث اخلاقی در نظر داشته باشید همیشه همه چیز قابل پیش بینی نیست طبیعی است وقتی فردی به شما تمایل پیدا می کند خوب اصلا مخالف حرف شما حرفی نزدند و خوب انتظار نداشته باشید اگر فردی در عصبانیت از کوره در می رود به شما بگوید نه اصلا مشکلی برای من ایجاد نخواهد شد .ولی به طور کل هر دو نفر باید حدی از انعطاف را داشته باشید و بدانید هر چند قبل از ازدواج تفاهم داشته باشید ولی دقیقا بعد از ازدواج یک سری مسائل ایجا د خواهد شد که غیر قابل پیش بینی بوده پس باید انعطاف داشته باشید .در هر حال امیدوارم موفق باشید .و خوشبخت
      مشاوره پیش از ازدواج هم کم شایانی می تواند به شما کند

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۸۸۴۱۹۸۳۲
      موفق باشید

  2. علی
    علیمیگه:

    با عرض سلام و احترام
    من پسری ۲۵ ساله و فوق لیسانس هستم که اکنون شاغلم. شرایط کاری من به صورت دو هفته کار و دو هفته استراحت هست. محل کارم به گونه ای است ک امکان سکونت برای افراد متاهل وجود ندارد و من دو هفته ای ک سر کار هستم باید ب دور از خانواده باشم.
    من در یک روستا با خانواده ام زندگی میکنم که معمولا در اونجا سن ازدواج برای دخترها پایین است یعنی عمده دختران ۱۵-۱۸ سال شوهر میکنند. من احساس میکنم دختران در این سن ب بلوغ عقلی کامل نرسیده اند و نمیتوانند خانه رو مدیریت کنند چون با توجه ب شرایط شغلی من باید بتواند دو هفته رو تنهایی سپری کند. همچنین من خودم تمایل دارم تو یه شهر بزرگتر با امکانات بیشتر زندگی کنم ولی خب اگه بخام با دختری از روستای خودمون ازدواج کنم و با هم تو یه شهر بزرگتر زندگی کنیم برای هر دومون سخت خواهد بود.
    توی شهرای دیگر هیچگونه اقوامی ندارم.
    ی مشکل دیگه برا من اینه ک افزایش تعداد ملاقات برای بیشتر آشنا شدن و همچنین دوران نامزدی مرسوم نیس و معمولا پس از یکی الی دو جلسه باید آماده عقد دایم شد. لطفا بهم کمک کنید ک بتونم انتحاب مناسبی برای آینده داشته باشم

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام دوست عزیز با توجه به شرایط شما و محل سکونت ابتدا بحث معیارها رو در نظر داشته باشید که شا چه معیارهایی را مد نظر دارید و چه تمایلاتی دارید ضمن اینکه اصولا دخترانی که در شرایط خود شما بزرگ شده اند خودساخته تر هستند و اتفاقا با همه اینکه زود ازدواج می کنند خیلی از سختی ها را دیده اند تلاش پدر و مادر و در انجام کارهای منزل بسیار مستقل تر از دختران شهری عمل می کنند ضمن اینکه با شرایط کاری شما شاید برخی افراد مشکل داشته با شند و نپذیرند ولی دختری که در روستا زندگی می کند بتواند در نبود شما زندگی را اداره کند و گله ای هم نداشته باشد چون خیلی از مسائل را می پذیرند .یادتون باشه سن عقلی هیچ ارتباطی به سن تقویمی ندارد و ممکنه فردی ۴۰ ساله به اندازه یک فرد ۲۰ ساله بفهمد و بالعکس در مورد تعداد جلسات بله خب در جو فرهنگی شما شاید درست نباشد ملاقات هایی برای شناختن باشد و خب شما می تو انید این را از خانواده بخواهید که در فضای مناسبی صحبت ها صورت گیرد .البته این صحبت ها به این دلیل نیست که شما الزاما باید در روستا ازدواج کنید خیر بحث مزایا و معایب است که اهمیت ویژه ای دارد .در مورد اینکه تمایل داشته باشید همسری از مکان دیگر داشته باشید خب می توانید از همکاران و دوستان بخ اهید واسطه شوند و معرفی کنند و شما زمان بگذارید و شرایط و جوانب را دقیق بررسی کنید در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید و شرایط بر وفق مراد شما باشد .

  3. sarah
    sarahمیگه:

    سلام ۳ سال قبل با آقایی آشنا شدم که ۱۰ سال از من بزرگتر بود این رابطه ادامه داشت تا الان که نامزدیم.مسائلی که قبلا به آنها اصلا توجه نداشتم امروز برای من مشکلات بزرگی شده و زیاد اذیتم میکنن.مشکل دیگه دوری راه ایشون که ۲۴ ساعت دور میشوم فکر میکنم ارزش ندارد که از خانوادم دور شوم.هیچ حمایتی هم از طرف خانواده ام نیست.البته قبول دارند که این اقا انسان خوب و مورد اعتمادی می باشد.بیشتر سن و راه دور انها را اذیت می کند.آیا میشه بعد از ۳ سال همه چیز رو فرامشوش کنم و ملاک های دیگر را در نظر نگیرم.

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام
      شما اکنون با ایشون نامزد هستید .به هر حال طبیعی است که در مدت اشنایی شاید به واسطه علاقه و هیجان های درگیر شده یک سری مسائل را در نظر نگیرد ولی خب بعد از اطمینان از رسیدن به هم تازه منطقی فکر می کنید .به هر حال دوران نامزدی برای شناخت بیشتر هم و شخصیت و شرایط است که اگر خدای ناکرده احساس کردید مشکلی وجود دارد ادامه ندهید چون بعدا با وجود فرزند شرایط سخت تر می شود الباه اکر مشکل غیر قابل حلی وجود داشته باشد و الا در مورد سایر مسائلی که می توانید هر دو نفر به برطرف شدن ان کمک کنید خب مشاوره می تواند کمک کننده باشد .شما اگر ملاک هایی دارید که واقعا برای شما مهم هستند و ایشون این ملاک ها رو ندارند می توانید .تجدید نظر کنید چون مساله یک عمر زندگی است ولی به هر حال شما هم که فر کاملی نیستید .در نظر بگیرید چقدر می توانید با شرایط ایشون منطبق شوید و بپذیرید و تحمل کنید .یعنی چقدر اون فرد ویزگی های مثبت و ارزشمندی دارد که می تواند به شما کمک کند تا تصمیم درست را بگیرید .در هر حال امیدوارم خوشبخت باشید

      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      ۰۲۱۲۲۶۸۹۵۳۴
      موفق باشید

  4. fati
    fatiمیگه:

    من متولد ۶۹ هستم دو ماه با پسری که متولد ۶۱ آشنا شدم که بعد از ۴-۵ روز گفت و گوی تلفنی و چت قرار شد که موضوع رو با خانواده هامون بگیم تا حالا من هیچ پسری رابطع نداشتم اونم میگه با دختری نبوده که البته به این موضوع ایمان دارم این پسر همه چی داره اخلاق ایمان در حد معمول پول درس هم تا فوق دیپلم خونده.اما کمی از لحاظ چهره باهاش مشکل دارم خواهش میکنم کمکم کنید ازدواج برای سن زود نیست.تفاوت سنی زیاد نمیتونه مشکل ایجاد کنه.چهره چقدر مهمه.البته هر دو موضوع را به خانواده هامون گفتیم.

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام
      دوست گرامی
      قبل از سایر مسائل اینکه شما با هم به صورت مجازی اشنا شدید و سریع می خواهید به ازدواج ختم شود دلیل مشخصی دارد یا خیر ؟اینکه در صحبت شکا ظاهرا شک و تردید وحود دارد نه فقط سن که اگر دو نفر به بلوغ فکری رسیده باشند و احساس کنند امادگی لارم در ازدواج را دارند مشکل ساز نخواهد شد بحث مدرک و شرایط مالی ایشون و بحث ظاهر که همیشه گفته شده باید در حد به دل نشستن باشد و اگر چنین شرایطی وجوددنداشته باشد در زندگی با مشکل مواجه خواهید شد .بهتر است با خانواده ها مطرح شود اگر تمایلی وجود دارد و هر دو نفر تصمیم گرفته اید که ازدواج کنید بهتره زیر نظر خانواده شناخت بیشتری اتفاق بیفتد تا بعدا با مشکل مواجه نشوید .امیدوارم خوشبخت باشید و بدانید خیر ازدواج در این سن زود نیست چرا که مهم مسئولیت پذیری و توان اداره زندگی در شماست .موفق باشید

  5. نوناجم
    نوناجممیگه:

    دختری ۳۱ ساله هستم خواستگاری دارم.که ۷ سال از خونه کوچیکتر است ولی از صمیم قلب همدیگر رو دوست داریم فقط نگران ۷ سال کوچیکتر بودنش و مشکلات اجتماعی آینده هستم ولی او مخالفتی ندارد از طرفی خواستگاری دارم که او هم ۳ سال از من کوچیکتر است و موقعیت بدی هم برای ازدواج ندارد فکر میکنم از نظر منطقی باید با دومی ازدواج کنم.با توچه به احساسی که به اولی دارم لطفا مرا راهنمایی کنید.متشکرم

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام .دوست عزیز ۷ سال اختلاف سنی ان هم وقتی زن بزرگتر است مشکلات زیادی را ایجاد می کند در ابتدا بودن در دو سطح متفاوت رشد عقلی و اینکه بسیاری از رفتا های طرف مقابل در این سن ممکن است هنوز ثباتی نداشته باشد به هر حال در شرایط عاطفی ممکن است فکر کنند با شما اشتراک دارند و به شما تمایل وجود دارد .ولی ممکن است بعدا پشیمان شوند حتی در بحث فرزند داشتن موارد زیادی مثل شما مرد در شرایطی قرار ندارد که بتواند مسئولیت فرد سومی را بپذیرد وبه طبع ان تمایلی نیست ولی زن به دلیل شرایط سنی که قرار دارد تمایل به داشتن فرزند را دارد .و این خودش یک مساله مهم است .حتی در بحث هایی مربوط به حمایت عاطفی و …برای یک زن که اهمیت ویژه ای دارد شاید تفاوت وجود داشته باشد و بحث مربوط به زندگی زناشویی تو قعات و انتظارت در هر حال صحبت بنده به طور کل است و ترجیح به هیچ کدام نفر نیست ولی در شرایط انتخاب مسلما اختلاف سنی کمتر کمی از مشکلات کم خواهد کرد .در هر حال خوشبخت باشید

  6. فرهاد
    فرهادمیگه:

    با سلام وقت بخیر
    من در حدود ۲۰ سالگی اقدام به ازدواج نموده ام و طی ۳ و نیم سال آشنایی و ارتباط تلفنی و کم و بیش دیدار با دختر خاله ام داشتم ،در نهایت بخاطر مخالفت شوهر خاله ام و کینه ای که از پدرم به دل داشت و پیدا شدن سروکله ی پسری که کمی به ظاهر خود بیشتر توجه میکرد این ارتباط به پایان رسید و تا مدت ها احساس شکست میکردم.
    دراین زمان گزینه های بسیار مناسبی که در اطراف بود همگی ازدواج نموند و تقریبا از اقوام گزینه ی مناسب خیلی کم شده
    الان با دختر دختر عمه که ۱۴ و نیم سال از من کوچکتره در حال گفتگو می باشم
    شرایط اقتصادی خونواده تقریبا در حدود هم می باشد و من اکنون شاغل می باشم و ارشد هم به اتمام رسانده ام و مقداری هم پس انداز کرده ام
    من ۲۶ و نیم سالمه اون تازه وارد ۱۳ شده و خودش ابراز تمایل نشون میده
    خونواده خودم بخاطر شرایط سنی و شرایط ظاهری مقابل ( کم جثه بودن چون من قد بلندم اما اون متوسط تقریبا ) شدیدا مخالفت می کنند اما تصمیم نهایی رو به عهده ی خودم گذاشته اند و خودم تصمیم نهایی میگیرم
    این اختلاف سنی چقدر میتونه مشکل ساز بشه ؟؟
    خودم بخاطر تجربه گذشته و شرایط سنی مایلم تصمیمم عاقلانه باشد
    با تشکر

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام .اگر فکر می کنید این فرد در سن ۱۳ سالگی به عقلانیتی رسیده که بتوانید نیازهای جسمی و روحی و انتظارات شما را براورده کند خوب اقدام کنید .به هر حال برای مرد همراهی همسر و دادن ارامش روحی در مواقعی که نیاز دارد اهمیت ویژه ای دارد.اگر این اختلاف سنی با توجه به تجربه ای که داشتید تعامل مثبتی را ایجاد نکند افراد در روحیات متفاوتی داشته باشند .و در شرایط متفاوتی باشند .شرایط زندگی سخت می شود .بهتره حتما در این مورد به روانشناس مراجعه کنید و ضمن اینکه در مورد روحیات و … را در نظر بگیرید .تفاوت نسل و خواسته ها و اینکه تقریبا شما دررشروع سنین پختگی هستید و ایشون با توجه به شرایط جامعه ما د ر فضای کودکانه تری شاید قرار داشته باشند و حسشون نسبت به ازدواج با شما متفاوت باشد به هر حال همه ج انب امر را بررسی کنید در نهایت امیدوارم خوشبخت باشید .و تصمیم درستی بگیرید .

  7. jikjik
    jikjikمیگه:

    سلام من دختر ۲۵ ساله ای هستم و میخوام با کسی ازدواج کنم که ۲۰ سال از خودم بزرگتره.طرف مقابلم برخلاف سنش همیشه شاد و سرزنده هست.تنها مشکل من اختلاف سنه.این موضوع ممکنه مشکلی پیش بیاره؟

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام اگر شرایط روحی شما رو درک می کنند شما ایشون رو می پذیرید و واقف به روحیات هم هستید الزاما این تفاوت سنی مخصوصا بزرگ بودن مرد مشکل افرین نیست ولی در شرایط حضوری بهتر می شود بررسی کرد و بهتر است حضوری مراجعه ف مایید

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام اگر شرایط روحی شما رو درک می کنند شما ایشون رو می پذیرید و واقف به روحیات هم هستید الزاما این تفاوت سنی مخصوصا بزرگ بودن مرد مشکل افرین نیست ولی در شرایط حضوری بهتر می شود بررسی کرد و بهتر است حضوری مراجعه فرمایید.,ولی مهم شناخت خود شماست و داشتن ملاک های شما اهمیت دارد به هر حال شما اولویت ها و انتظاراتی در زندگی دارید که حائز اهمیت است و باید توجه داشته باشید .موفق باشید

  8. time
    timeمیگه:

    با سلام دوستان بنده الان ۱۸٫۵ سال سن دارم و دختری که با توجه به معیارام گفتن و تایید کردم ۱۲ سالشه.من الان دانشجو همستم و ایشون ۵ ابتدایی و من تصمیم دارم ۲۳ سالگی ازدواج کنم یا تهش ۲۵ سال که حدودا اون میشه ۱۷ یا ۱۹ .من از نظر بحثی با هر کسی صحبت می کنم خیلی سنم بالا میزنه یعنی اصلا فکر میکنن.۲۰ یا ۲۱ سالمه.اما موندم چیکار کنم .راهنمایی کنید.

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      بهتره دوست عزیز از سنتهای تاریخ مصرف گذشته بیرون بیایت … و سعی کنید تا بعد ۲۵ سالگی در مورد ازدواج فکر نکنید
      ازدواج با تصورات امروز شما بسیار تفاوت داره و شما باید شرایطی رو براش مهیا کنید … که حداقل داشتن یک کار و استقلال مالیه که بسیار مهمه
      پس بهتره از این تصورات کناره بگیرید و تمام سعی خودتون رو برای موفقیت در درس و تحصیل و کار قرار بدید

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام هر چند شما فهمیده و با درک و شعور بالا باشید اصلا اقدامی نکنید .چون ایشون هم سن کمی دارند و اصلا درکی از زندگی مشترک ندارند .باید توجه داشته باشید شما هم در سن ۲۵ سالگی تازه به ثباتی خواهید رسید که شاید اصلا ملاک های امروزی را نداشته باشید .ازدواج امر مهمی است که باید دقت داشته باشید .خب بهتره کمی بیشتر فکر کنید اجازه بدید زمان بگذره تا بتونید تصمیم درست تری بگیرید .امیدوارم خوشبخت باشید البته می تونید حضوری هم مشاوره بگیرید ولی کمی دقت داشته باشید که بعدا پشیمان نشوید زندگی مسئولیت پذیری بالایی می خواهد باید متعهد شوید و بتوانید از پس مشکلات زندگی بربیایید .امیدوارم به زودی مشکلات شما حل شود .

  9. محدثه اسکندری
    محدثه اسکندریمیگه:

    سلام
    ۲۳ سالمه و تازه فارغ التحصیل شدم.کارشناسی
    پسری۳۶ساله ب خواستگاریم آمده
    از لحاظ تحصیل خونواده اخلاق خوب است
    اما خونوادم با سن مشکل دارن
    منو راهنمایی بفرمایین

    • مشاور
      مشاورمیگه:

      با سلام اختااف سنی شما زیاد است ولی باز بستگی به شرایط و درک و روحیات طرف مقابل دارد .شما در این سن شاید هیجاناتی رو برای زندگی نیاز دارید که اون اقا گذراندند و منطقی تر با زندگی برخورد کنند ممکنه در نوع ابراز عواطف با هم مشکل داشته باشید .بهتره شرایط رو بسنجید البته نظر خانوا ه مهمه چون تجرببات زیادی دارند .اگر فکر می کنند این مورد مناسب نیست به غیر از سن ببینید دیگر چه مواردی مطرح است و اگر صرفا سن مطرح بود و شما خودتون به ایشون تمایل دارید از خانواده اجازه بگیرید چند جلسه ای با ایشون صحبتی داشته باشند شاید نظرشون تغییر کرد در نهایت حمایت و رضایت خانواده بسیار اهمیت دارد .موفق باشید

      • ازدواج با کسی که دارای فرزند ؟!

        قبل از اینکه این تصمیم بزرگ را بگیرید و با کسی که بچه‌ دارد ازدواج کنید، چند نکته مهم را باید بدانید.
        نسبت به بچه‌ها چه احساسی دارید؟
        خیلی‌ها اصلاً بچه دوست ندارند و خوششان نمی‌آید بچه دوروبرشان باشد. اگر می‌دانید که همه عمرتان بچه دوست نداشته‌اید، این را به خودتان یادآور شوید و باز برای فکر بیشتر به خودتان وقت بدهید. اما اگر معمولاً از حضور بچه‌ها لذت می‌برید، مسئله‌ای که باید به آن فکر کنید این است که بچه‌های طرف‌مقابلتان را دوست دارید یا نه.
        بچه نسبت به شما چه احساسی دارد؟
        طلاق همیشه برای بچه‌ها سخت است اما ازدواج دوباره والدینشان می‌تواند سخت‌تر هم باشد. بیشتر بچه‌ها وقتی پدر یا مادرشان فردی جدید را پیدا می‌کند کمی حسودی می‌کنند و گاهی هم می‌ترسند که پدر یا مادرشان را از دست بدهند. گاهی اوقات فکر می‌کنند شما می‌خواهید جای پدر یا مادر واقعی‌اش را بگیرید. اینها احساساتی کاملاً طبیعی هستند که با ارتباط و گفتگوی درست می‌توان با آنها کنار آمد. واقعیت سخت‌تر این است که این بچه اعتراف کند که از همسرتان بدش می‌آید و ترجیح می‌دهد با آن یکی والدین خود زندگی کند. یکی دیگر از مشکلات می‌تواند این باشد که این بچه بطور مداوم شما و همسرتان را به جان هم بیندازد. برای کنار آمدن و برخورد با چنین موقعیت‌هایی یک توصیه سه کلمه‌ای داریم: گفتگو، گفتگو، گفتگو. بچه‌ها خراب‌کارهایی عالی هستند. اگر از قبل می‌دانید که می‌توانند مانعی بر سر راه شما باشند، می‌توانید پیش مشاور بروید و خیلی وقت‌ها هم البته این مشکلات قابل‌حل نیستند.

        پدر یا مادرخوانده بودن چطور زندگی‌تان را تغییر می‌دهد؟
        از شب‌ها بیرون رفتن و خوشگذرانی لذت می‌برید؟ بدانید که اینها و خیلی کارهای دیگر اگر نگوییم غیرممکن از این به بعد سخت خواهد شد. باید بفهمید که وضعیت نگهداری بچه بین همسر جدید شما و همسر سابق او به چه صورت خواهد بود. بعضی والدینی که از هم جدا شده‌اند بچه‌ها را به صورت نیمه‌وقت نگه می‌دارند و گاهی کلاً مسئولیت سرپرستی بچه به عهده یکی از آنها خواهد بود.
        چه میزان مسئولیت خواهید داشت؟
        بفهمید که همسرتان از شما بعنوان والدین جدید این کودک تا چه میزان توقع دارد. آیا انتظار دارد اگر بچه دل‌درد گرفت، بخاطر او نیمه شب از خواب بیدار شوید؟ آیا باید هر شب برای او غذای مخصوص درست کنید؟ برایش شب‌ها قصه بخوانید تا خوابش ببرد؟ اگر شیطنت کرد تنبیهش کنید؟ ممکن است همسرتان همه مسئولیت‌های پدر یا مادری را از شما توقع داشته باشد. اما اینکه هیچ مسئولیتی هم به شما در قبال آن بچه واگذار نکند به همین اندازه بد است.
        آیا می‌توانید تحمل کنید همسرتان با همسر سابقش ارتباط داشته باشد؟
        اینکه بدانید همسرتان قبل از شما همسر دیگری داشته است به اندازه کافی بد است چه برسد به اینکه مجبور باشید تحمل کنید این رابطه‌ بخاطر بچه‌ها همچنان ادامه داشته باشد. ببینید اگر همسر سابق او تلفن کند یا اگر بفهمید که با هم برای تفریح بچه، او را جایی برده‌اند چه احساسی پیدا می‌کنید؟ اینکه بطور مداوم همسرتان را متهم کنید که رابطه با همسر سابقش را از سر گرفته است یا بعد از جلسه اولیا و مربیان بچه که همراه همسر سابقش به مدرسه رفته بود چند روز با او حرف نزنید از نبایدهاست. به خاطر داشته باشید که این فرد الان به شما متعهد شده است!

        آیا می‌توانید با این مسئله که همیشه نفر اول نیستید کنار بیایید؟
        همه این فکر را دارند که حداقل چند سال اول زندگی برایشان مثل ماه‌عسل خواهد بود -- یعنی فقط شما دو نفر و عشقتان. وقتی همسرتان بچه داشته باشد، این دوره به محض اتمام ماه‌عسل تمام خواهد شد (تازه اگر تصور کنیم که قرار است آن را دو نفری بروید!) و بعد مجبورید به واقعیت زندگی برگردید. دیگر به جای اینکه همسرتان از پشت شمع روی میز شام به شما زل بزند، مشغول زور کردن بچه‌اش برای غذا خوردن است. وقتی دوست دارید برای تفریح به جزیره کیش بروید، همسرتان ممکن است بخاطر بچه‌ها پارک ارم را پیشنهاد کند. حتی ممکن است مجبور شود به جای گرفتن دست شما، دست دختر کوچولویش را بگیرد. برای اینکه با مشکل مواجه نشوید، باید انعطاف‌پذیر باشید و درک کنید که همسرتان تا چه اندازه دوستتان دارد--هر چقدر که بچه‌هایش را هم دوست دارد دیگر مهم نیست.
        آیا همسرتان می‌خواهد بچه‌های بیشتری داشته باشد؟
        همیشه این احتمال وجود دارد که همسرتان به اندازه‌ای که می‌خواسته بچه‌دار شده است. اگر شما هم قصد بچه‌دار شدن دارید، حتماً باید در این مورد با طرف‌مقابل صحبت کنید. ممکن است مجبور شوید آرزوی همیشگی داشتن ۲ یا ۳ بچه را به یک بچه تقلیل دهید اما اگر این فرد همانی باشد که همیشه می‌خواسته‌اید، ارزشش را دارد!

        چگونه یک رابطه عاطفی را به خوبی تمام کنیم؟

        در حال حاضر، در جامعه بین افراد روابطی وجود دارد که به قول دکتر شریعتی با جرقه ای آغاز و اکنون به صاعقه تبدیل شده است. طرفین به این نتیجه رسیده اند که اصلا با هم وجه مشترکی ندارند و مدت هاست روزمرگی را تجربه می کنند. اکنون مانده اند چگونه این رابطه بی ارزش را تمام کنند.

        این راهکارها شما را در راستای خاتمه دان به این نوع روابط کمک خواهد کرد
        قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است چون شامل دادن یا گرفتن خبر بدی است که عمیق ترین نقطه ضعف آدم ها به حساب می آید: ترس از اینکه دیگران نمی توانند دوستمان داشته باشند.

        متاسفانه اکثر ما روش درست قطع رابطه را بلد نیستیم: به همین خاطر نه فقط نمی تونیم ناراحتی قطع رابطه رو به حداقل برسانیم، بلکه با رفتارهای اشتباه، اوضاع را بر فرد مقابل سخت می کنیم و خودمان هم وارد وضعیتی می شویم که نمی توانیم رفتارهایمان را نقد کنیم.
        برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسی که زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت می خواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، ما باید بتونیم برای خودمان احترام قائل باشیم و کاری کنیم که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند.
        البته نمی شود برای قطع رابطه دستورالعملی ساده و کم هزینه توصیه کرد اما مجله «روانشناسی امروز» »Psychology Today» منتشر شده در کانادا، هفته گذشته، نکته هایی را پیشنهاد داده است تا به کمک آنها درد و رنج اجتناب ناپذیر قطع رابطه به حداقل برسد و هر دو طرف به لحاظ احساسی صدمه مادام العمر نبینند.
        البته فراموش نکنید تلخ تر از همه تلخی های یک رابطه، تن دادن به تداوم رابطه نه به خاطر عشق که به خاطر نگرانی، ترس و دلسوزی است.



        1- مسئولیت کامل شروع روند قطع رابطه را برعهده بگیرید



        اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با شریک زندگی تان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد.
        پال فالزون، مدیر یک شرکت خدمات آنلاین یافتن شریک زندگی می گوید: «وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نتفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.»
        راسل فریدمن مدیر مرکز مشاوره ای «بهبودی از غم» در کالیفرنیا هم می گوید: «شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد.» این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.



        2- قطع رابطه را رو در رو انجام دهید



        یک نکته علمی: آدم ها در روند تکامل به مراوده رو در رو روی آورده اند و این باعث نزدیکی و آرامشی می شود که در رابطه از راه دور ممکن نیست.
        در یک قطع رابطه رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری».
        عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن یا اعلام در فیس بوک می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید. فالزون می گوید: «وقتی شما هیچ توضیحی د رباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود.»
        جان کاکیبو، عصب شناس دانشگاه شیکاگو می گوید: «اگر با ما از راه دور قطع رابطه کنند به احتمال زیاد در یک برزخ احساسی گرفتار می شویم. رو در رو نبودن قطع رابطه، درد ناشی از دست دادن یک رابطه پر ارزش را چند برابر می کند.» بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود.
        سوزان نولن – هوکسما استاد روانشناسی دانشگاه ییل هم معتقد است: «در مواقعی که شخص تصویر ناقصی از وقایع اطراف دارد به احتمال زیاد در تفکر غرق می شود. این می تواند باعث سقوط احساسی شخص شود. عده زیادی از کسانی که از این سقوط جان سالم به در می برند به شدت به دیگران بدگمان می شوند و به سختی می توانند به کسی نزدیک شوند.»
        برناردو کاردوچی، استاد روانشناسی در دانشگاه ایندیانا هم می گوید: «وقتی به دیگران اعتماد نداری روی آنها سرمایه گذاری کمتری می کنی. پس آدمی که بعدا باهاش رابطه برقرار می کنی از گناه های یک غریبه – شخص قبلی در رابطه – رنج خواهد کشید.»
        جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. جان پورتمن، استاد درس فلسفه اخلاق در دانشگاه ویرجینیا می گوید: «ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد.»



        3- با وقار رفتار کنید



        از آنجا که قطع رابطه یک سناریوی بالقوه انفجاری هست سعی کنید پیش از انجام آن به تک تک توهین هایی که خواهید شنید و تک تک فحش هایی که احتمالا خواهید داد فکر کنید. اینجوری موقع دعوا معقول تر حرف می زنید. محترم شمردن طرف مقابل باعث می شود او هم با احترام بیشتری با شما حرف بزند.



        4- صادق باشید


        اینکه بگویید «دیگر عاشقت نیستم» خوب است اما نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید.اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتعون نگه دارید. جان پورتمن، استاد دانشگاه ویرجینیا می گوید: «مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید. طوری بلا سرش نیاورید که نتواند هیچ رابطه موفق دیگری داشته باشد. نمک روی زخمش نپاشید. این شکنجه است.»
        روی بامیستر استاد روانشاسی دانشگاه دولتی فلوریدا هم معتقد است: شما قصد دارید یک پیام را به طرف مقابل برسانید «تو آن کسی که من می خواهم نیستی». همین. پس نباید او را به این نتیجه برسانید که مشکل بزرگی دارد و پر از کمبود است.



        5- بی خیال کلیشه های بد مثل «مشکل تو نیستی، منم» شوید



        این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا اوضاع آنطور که می خواستید پیش نرفته است، ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.



        6- شروع نکنید به تحلیل جزء به جزء ماجرا


        به اعتقاد راسل فریدمن «این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی ... جور دیگری بود.» این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید.



        7- کامل قطع کنید



        برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. روی بامیستر می گوید: «اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد فقط با هم دوست باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست.» این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.



        8- موقع خداحافظی قدرشناس باشید



        به اعتقاد فریدمن روزنامه نگار آمریکایی خیلی خوب است که هنگام خداحافظی یا رد و بدل کردن آخرین ایمیل ها دوران خوب مشترک را مورد قدردانی قرار دهید و این خوب است که حس ناراحتی تان را (از اینکه امیدهای مشترکتان به رابطه به ناامیدی تبدیل شد) بروز دهید. چنین کارهایی به طرف مقابل ثابت می کند که شخص ارزشمندی بوده است.



        9- به تصمیم طرف مقابل اعتراض نکنید



        التماس نکنید تا از تصمیمش صرفنظر کند. وقتی یکدفعه با شما قطع رابطه می کنند بهترین راه این است که بپذیرید این رابطه به پایان کامل خودش رسیده است. اینگونه روند بهبود عاطفی سریع تر می شود. دکتر هلن فیشر، انسانه شناس کانادایی – آمریکایی در تحقیقات خودش متوجه شده است که آدم بعد از قطع رابطه، از همه کناره می گیرد اما با گذشت زمان، این کناره گیری اجتماعی کمتر و کمتر می شود و این یعنی شخص در پروسه بهبود قرار گرفته است اما به گفته فیشر، این پروسه به شدت حساس هست و هر ارتباط یا تلاش برای بازگشت طرف مقابل به او ضربه می زند. «اگر به طور ناگهانی یک ایمیل از طرف مقابل به شما برسد ناگهان به او تمایل پیدا می کنید و دلتان می خواهد رابطه دوباره آغاز شود.» فیشر یه توصیه ساده دارد: «هرگونه ارتباط با شخصی که با شما به هم زده را قطع کنید. نامه ها و کارت پستال هایش را دور بریزید. به او زنگ نزنید و بیخود تلاش نکنید که باهاش دوست بمانید.»



        10- از عشق سابق، شیطان نسازید



        این فقط انرژی خودتان را تلف می کند و باعث می شود متوجه نشوید که به بن بست رسیدن یک رابطه دو نفره، تقصیر هر دو نفر بوده است و بی خیال نقشه انتقام شوید؛ چون این باعث می شود که طرف مقابل بیشتر از قبل در تفکرات شما حضور داشته باشد و این یعنی عقب افتادن روند بهبود.



        11- درد را به زور از بین نبرید



        بعد از مرگ یک عزیز، پایان یک رابطه بلندمدت یکی از بزرگترین ضربه های احساسی است که شخص می تواند تجربه کند پس کاملا طبیعی و در واقع ضروری است که شخص برای این فقدان سوگواری کند. پورتمن می گوید: «عشق شما را به شدت آسیب پذیر می کند. اگر اجازه دهید که عاشق شوید می توانید خیلی بد ضربه بخورید.» پس درد طبیعی است. هر چه زودتر با این درد روبرو شوید، زودتر می گذرد.



        12- فکر نکنید که بزرگترین عشق روی زمین را از دست دادید


        به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. روی بامیستر می گوید: «عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.» در واقع در روی زمین تعداد زیادی آدم وجود دارند که می توانیم با آنها رابطه خوبی داشته باشیم. البته درست بعد از به پایان رسیدن یک رابطه عاطفی، نمی توانیم اینجوری فکر کنیم اما باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید

        راه های فراموش کردن کسی که دوستش دارید!

        عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می‌خورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه می‌شوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشته‌اید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلی‌ها این کار را انجام داده‌ و با موفقیت روبه‌رو شده‌اند. ما روش آن را به شما آموزش می‌دهیم.
        مراحل
        بخش اول: تغییر دیدگاهتان
        ۱. بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید. اگر تصور می‌کنید نمی‌توانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوق‌العاده‌ای را با هم گذرانده‌اید و بخش مهمی از قلبتان را به او داده‌اید. حالا که تصمیم گرفته‌اید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعی‌اش را ببینید.
        • اگر به شما دروغ می‌گوید یا فریبتان می‌دهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمی‌آید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگی‌تان را پیش ببرید.
        • همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمی‌توانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز می‌توانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیده‌اش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.
        • به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشق‌های بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست می‌آورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدی‌تان چطور می‌تواند باورتان کند؟
        ۲. درک کنید که آدم‌های دیگری هم هستند--فقط شما نمی‌بینید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته‌اید که شما را به نقطه‌ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی‌بینید. فراموش کردن سخت‌ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.
        • همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامه‌مان پیش می‌رود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگی‌شان با آدم‌های زیادی رابطه عاشقانه برقرار می‌کنند.
        • سعی کنید خوش‌بین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود می‌شناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوش‌بین بودم کمکتان می‌کند زودتر فراموش کنید.
        ۳. بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرف‌مقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشته‌اید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمی‌دانسته است که شما چقدر عاشقش بوده‌اید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوست‌داشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.

        • اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشته‌اید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح می‌دهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟
        • درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمی‌خورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که می‌خواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.

        ۴. اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفته‌اید و هیچ جوابی دریافت نکرده‌اید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است.
        • با یک فرد بی‌طرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بی‌طرف سبک‌ترتان می‌کند و کمک می‌کند زودتر فراموش کنید.
        • با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصه‌ای ندارید. راه‌های فرار خلاقانه‌ای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقت‌ها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش می‌کند.
        ۵. تصمیم بگیرید می‌خواهید همچنان دوست بمانید یا نه. به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازه‌تان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور می‌کنند آسان‌تر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.
        بخش دوم: برگرداندن استقلال شخصی
        ۱. به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث می‌شود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.
        • با محلی‌ها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایده‌ای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلی‌ها معاشرت کنید، به داستان‌هایشان گوش دهید و خوش بگذرانید.
        • زمان‌هایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی‌تان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگی‌تان بیاید می‌تواند با شما شاد شود؟
        ۲. به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانواده‌تان در هر شرایطی در دسترس شما هستند - از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی می‌کنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانواده‌تان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.
        • برای اتفاقاتی که می‌افتد به نزدیک‌ترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را می‌بیند که خودتان نمی‌توانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرف‌های دلتان در اختیار شما قرار می‌دهد و باعث می‌شود فکر کنید ارزشمندید.
        ۳. همه یادگاری‌های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکس‌ها، یادداشت‌ها، فیلم‌ها، هدیه‌ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می‌شود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحت‌کننده‌ای است اما روحیه‌تان را بهتر خواهد کرد.
        • به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاری‌هایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاری‌ها بیندازید.
        ۴. همانطور که غصه می‌خورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلی‌ها تصمیم می‌گیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصله‌اش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته‌ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده‌اید که توانستید آن را فراموش کنید.
        • چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی می‌بودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.
        • فقط از طریق نوشتن نیست که می‌توانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راه‌های عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوق‌العاده خواهد بود.
        ۵. از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه می‌خورید که تصور می‌کنید به جسمتان آسیب می‌زند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.
        ۶. وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماه‌ها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدم‌های زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند.
        • خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر وارد رابطه‌های سرسری شوند کمک می‌کند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدم‌های جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطه‌هایی نشوید چون ارزشش را ندارد.
        • از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دل‌شکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.
        • خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعی‌تان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول می‌کند.
        نکات
        • کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی‌تان تبدیل نکنید.
        • وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی‌گذراند تلف نکنید.
        • اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.
        • یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او می‌اندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا می‌توانید از آن استفاده کنید.
        • اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی‌اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می‌شود حالتان بهتر شود.
        • زمان بهترین دارو است.
        • به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی‌تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.
        • تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام‌های قبلی‌تان را چک نکنید.
        • فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترین‌ها هستید!

        مشکلی به نام «وابستگی همسر به خانواده اش»

        آیا همسرتان بیش از اندازه به خانواده اش وابسته است؟
        آیا او اجازه می دهد تا خانواده اش در جزیی ترین مسائل زندگی زناشویی تان دخالت کنند؟ این نکات می توانند به شما کمک کنند تا کمی رفتار همسرتان را اصلاح کنید.

        یکی از مشکلات شایع زن و شوهرها وابستگی زن یا شوهر به خانواده اش است که تاثیرش را به صورت دخالت های خانواده ها در زندگی نشان می دهد. بسیاری از افراد بالغ فکر می کنند بعداز عبور از دوران نوجوانی، یک شخصیت مستقل از خانواده دارند اما زمانی که به دلایلی مثل ازدواج از خانواده دور می شوند وابستگی های عمیق عاطفی و فکری شان به چشم می آید. وابستگی به پدرومادر به سه شکل در این افراد دیده می شود. آنها یا در تصمیم گیری به پدر و مادر وابسته هستند، یا از لحاظ عاطفی و احساسی وابستگی دارند ویا آنها را به عنوان مرجع حل اختلافات وارد روابط زناشویی شان می کنند.

        به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات ؛ فقط وقتی می توانید رابطه زناشویی تان را سالم توصیف کنید که پیوند عاطفی عمیقی بین شما و همسرتان برقرار شده باشد. هر زمان که این ارتباط عاطفی را باافراد دیگری سهیم شوید، آشکارا در یک چرخه بیمارگونه ای از روابط قرار گرفته اید. اگر می خواهید این رابطه ناسالم را از بین ببرید باید به خودتان و همسرتان کمک کنید تا از وابستگی های شدید به پدر و مادرش رها شود، بدون اینکه ذره ای در احساس دوست داشتن پدر و مادر، خللی وارد شود.اولین کاری که باید انجام بدهید، توجیه همسرتان است. او باید بپذیرد که وابستگی شدید او به پدر و مادرش برای رابطه شما مخرب و آسیب رسان است. تا زمانی که همسرتان به این نتیجه نرسیده باشد که باید رابطه با پدر و مادرش را محدود کند نمی توانید رفتارش را اصلاح کنید. اما چطور می توانید همسرتان را متقاعد کنید که این رابطه را محدود کند؟

        تصمیم گیرنده، شما هستید

        آیا همسرتان در همه موارد کوچک و بزرگ زندگی با پدرومادرش مشورت می کند؟همسرتان باید بفهمد که دخالت های پدرومادرش در تصمیم هایی که هیچ ربطی به آنها ندارد زندگی شما را مختل می کند. شما به عنوان یک زوج باید بتوانید تصمیم هایی قاطعی برای زندگی بگیرید و هیچ کس مگر در مقام مشورت نباید در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری شما دخالت کند. بعضی از پدرومادرها دراین موارد هوشمندانه عمل می کنند و منتظر می مانند تا مخاطب قرار بگیرند و نظرآنها پرسیده شود. اما بعضی از پدرومادرها به عنوان یک عقل کل بدون هیچ دعوتی وارد تصمیم گیری ها می شوند. این شانس شماست که باکدام دسته روبه رو باشید و آنها تا چه اندازه بر همسرتان تسلط داشته باشند. در هر صورت شما باید همسرتان را از تاثیر نظرات بی مورد خانواده ها در زندگی تان آگاه کنید و به او هشدار بدهید که ادامه این روند چه آسیب های شدیدی به رابطه می زند.

        البته همیشه پدرومادرها نیستند که می خواهند نظرات شان را تحمیل کنند. اگرهمسرتان عادت داشته باشد درهرموردی از پدر و مادرش نظر بخواهد و ترجیح بدهد آنها راه و روش زندگی را یاد بدهند درحالیکه شما شخصیت مستقل و غیروابسته ای داشته باشید با مشکلات جدی تری مواجه می شوید.استقلال یکی از نشانه های رشد شخصیتی و بلوغ فکری و روحی است. اگر همسرتان به این بلوغ نرسیده باشد زندگی برای شما بسیار مشکل خواهد بود. به همسرتان بفهمانید که او نیاز به رشد و پرورش روحی و فکری دارد. شما حق دارید که از دخالت های بی جا و بی مورد خانواده ها در زندگی تان عصبانی شوید و باید دلیل عصبانیت و ناراحتی تان را برای همسرتان توضیح بدهید. به او بگویید که چرا لازم است خودتان درباره مسائل زندگی تان تصمیم بگیرید. می توانید به نتایج تأسف باری که دخالت های خانواده در زندگی تان داشته است اشاره کنید و به همسرتان بفهمانید که اگر درموضوعات گذشته فقط خودتان و همسرتان تصمیم می گرفتید و یا از یک فردآگاه و معتمد مشورت می گرفتید اوضاع چقدر بهتر می بود.

        یکی از دلایلی که باعث می شود، پدرومادر به خودشان اجازه دخالت در زندگی فرزندشان را بدهند، ضعفی است که در شخصیت فرزندشان می بینند. پس همسرتان را تایید کنید. او را در نظرات مستقل و قاطعی که دارد تحسین کنید. حتی لازم نیست که اشاره ای به خانواده اش بکنید و فقط رفتارش را تحسین کنید. اعتماد به نفس از دست رفته همسرتان را به او بازگردانید و او را به این باور برسانید که قادر است بدون تکیه کردن به پدرومادرش یک روش درست زندگی را پیاده کند.

        عاشق شما، شیفته پدر و مادر

        اگر همسرتان از لحاظ عاطـــــفی و احســــــاسی به خانواده اش وابستگی دارد و نیازهای روحی اش را فقط در محبت پدرومادرش تامین می کند، شما حق دارید از این وضعیت ناراحت شوید. اگر او به جای اینکه با شما درباره روزی که گذرانده و اتفاقاتی که افتاده است با پدرومادرش صحبت کند یا ساعت های طولانی با آنها حرف بزند اما علاقه ای به گفتگو با شما نداشته باشد، یک مشکل جدی در زندگی و رابطه زناشویی تان ایجاد خواهد شد.

        اصل احترام، راه حل بسیاری از مشکلات زناشویی است. به همسرتان یادآوری کنید که باید پیرو این اصل و قاعده اخلاقی رفتار کند. خود شما هم باید تابع این قاعده اخلاقی باشید و بدون هیچگونه حرمت شکنی از همسرتان بخواهید تا رفتارش را اصلاح کند. درمواردی هم می توانید از خانواده همسرتان بخواهید تا این روابط احساسی غیرعادی را کم کنند. از آنها بخواهید تا رفت وآمدها را محدودتر کنندالبته شاید خانواده همسرتان درک و پذیرش خواسته شما را نداشته باشند زیرا می توانستند از ابتدا روش درستی را پیش بگیرند با این حال این حق شماست که به آنها توضیح بدهید که این نوع ارتباط های عاطفی به زندگی شما آسیب می رساند. درعین حال سعی کنید ارتباط صمیمی تری با همسرتان برقرار کنید. این کار در ابتدابسیار سخت است زیرا همسرتان ترجیح می دهد مسائلش را با خانواده اش مطرح کند. شما باید صبروتحمل بیشتری داشته باشید. بیشتر به همسرتان نزدیک شوید، با او درد و دل کنید و به شیوه ای که با روحیات همسرتان سازگار است او را تشویق کنید تا با شما حرف بزند.

        این نکته را در نظر داشته باشید که محدود کردن روابط با پدرومادر به معنای قطع صله رحم و هر نوع وابستگی عاطفی نیست. محدود کردن روابط خانوادگی فقط برای کنترل و تسلط شما بر رابطه زناشویی تان است. یادتان باشد که قطع ارتباط با پدرومادر نه تنها مشکل شما را حل نمی کند بلکه بر مشکلات شما اضافه می کند.

        دعوای زن وشوهری، دخالت های پدر و مادری

        آیا همسرتان هر نوع اختلاف و درگیری ای که با شما به وجود می آید را به خانواده اش گزارش می دهد؟این مسئله یکی از اشتباهات رایج زن وشوهرهاست که برای هم صحبتی، مشورت کردن و پیدا کردن راه حل مشکلاتشان گوشی تلفن را برمی دارند و به پدرومادرشان صحبت می کنند. ناراحتی شما از این مسئله کاملا طبیعی است. زیرا این کار نوعی بی احترامی به شما و حریم های خصوصی زندگی زناشویی است.

        با همسرتان صجبت کنید و از او بپرسید در اختلافات گذشته پدرومادرش چه کمکی به او کرده اند؟آیا او نمی داند که در بیشتر موارد اختلاف شما بیشتر شده است؟آیا فکر نمی کند حرمت ازدواجشان شکسته می شود؟گاهی لازم است به همسرتان یادآوری کنید که شما اختلافاتتان را کنار می گذارید اما خاطره دعوای شما هرگز از ذهن پدرومادرها پاک نمی شود و شما تنها تصویر مخدوشی از روابطتان برای آنها می سازید. زمانی که هر دوی شما آرامش دارید با هم درباره این مسئله حرف بزنید. بدون اینکه همسرتان را متهم کنید و یا سرکوفت بزنید از تاثیرات منفی کارش بگویید. به او پیشنهاد بدهید که هر وقت مشکل و اختلافی با شما پیدا کرد گزینه های بهتری را برای به آرامش رسیدن و یا مشورت کردن پیداکند. شما باید در ترک این عادت به همسرتان کمک کنید. شاید بهترین راه حل این باشد کمتر با همسرتان درگیر شویدو اختلافاتتان را کم کنید.

        یکی از عادت های بد همسر شما می تواند این باشد که او بعد از یک جرو بحث و درگیری خانه را ترک کند و به خانه پدر یا مادرش برود.اگر همسرتان چنین روحیه ای داردسعی کنید مانع این نوع تصمیم گیری های آنی شوید. اول از همه اختلافاتتان را رفع کنید اما اگر گاهی این اختلافات سربرمی آورند و درگیری ایجاد می شود از او بخواهید تا درخانه بماند. اگر او نیاز به تنهایی دارد، از خانه خارج شوید. او را به سفر بفرستید. سعی کنید کمی فاصله بگیرید اما از او بخواهید خانه را ترک نکند و دیگران را وارد مشکلاتتان نکند.


        ***

        وقتی با همسرتان حرف می زنید به این نکات توجه کنید:

        - وقتی می خواهید درباره این مشکل حرف بزنید سعی کنید عاقلانه و آگاهانه این کار را انجام دهید، او را درک کنید و عصبانی نشوید.

        - زمانی را برای صحبت درباره این موضوع در نظر بگیرید که هر دو استراحت کرده اید، گرسنه نیستید و در حوصله دارید. بسیاری از مواقع زن وشوهرها موقعیت مناسب برای یک گفتگو را مهیا نمی کنند و دررختخواب و یا بعد از یک مهمانی طولانی در خانه جروبحث راه می اندازند. اما وقتی خسته هستید و می خواهید بخوابید زمان مناسبی برای این کار نیست.

        - زمانی که می خواهید در مورد خانواده او صحبت کنید، گام به گام پیش بروید. به یاد داشته باشید که همسرتان نکات منفی بیشتری نسبت به شما در مورد خانواده اش می داند، اما ممکن است نخواهد آنها را به زبان بیاورد. وقتی شما به طور متناوب از خانواده همسرتان شکایت کنید، ممکن است همسرتان با اینکه به شما حق بدهد در مقابل شما موضع بگیرد.

        - به یاد داشته باشید که شما یک زوج هستید وبه یکدیگر متعهد هستید، حتی اگر در مورد جزئیات هم به توافق نرسید می توانید با هم به مشکلات غلبه کنید. مثلا در مورد مشکلاتی مانند دخالت های خانواده ها، پاسخ به نیازهای همدیگر، تربیت و طرز تنبیه و تشویق کودک؛ می توانید بدون آنکه درباره تمام جزئیات با هم توافق داشته باشید، راه حلی بیابید.

        - اولویت اصلی شما باید حفاظت از خانواده تان باشد. اجازه ندهید خانواده خودتان در زندگی تان دخالتی داشته باشند. آنوقت است که می توانید از همسرتان این توقع را داشته باشید که اجازه ندهد کسی وارد تصمیم گیری ها و روابط عاطفی شما بشود.

        - اگر بعد از انجام تمام این مراحل، همچنان رابطه تان تحت تاثیر دخالت ها و وابستگی ها است، از یک مشاور خانواده کمک بگیرید.

        - به اظهارنظرها و تصمیم گیری های مستقل همسرتان توجه کنید و آنها را معتبرتر از نظرات دیگران بدانید. او را تشویق کنید که خودش تصمیم گیرنده باشد و نه اینکه تابع نظرات دیگران باشد.

        - بیش از اندازه حساسیت نشان ندهید. ممکن است وابستگی های همسرتان طبیعی باشد و شما آن را زیاد ببینید. اگرپدرومادر همسرتان تجربه و دانش بیشتری در یک مورد خاص دارند، هیچ ایرادی ندارد که از آنها مشورت بخواهید.

        - هرگز همسرتان را تشویق به قطع ارتباط با پدرومادرش نکنید و نگویید« یا من یا پدرومادرت». اگر دخالت های آنها و وابستگی همسرتان بسیار بیمارگونه و آسیب زننده است تمام تلاشتان را بکنید تا با استفاده از این پیشنهادها او را متقاعد کنید که روش اشتباهی را در پیش گرفته است. اگر واقعا لازم است ارتباط با خانواده همسرتان را قطع کنید اجازه بدهید او خودش به این نتیجه برسد.

        - کسی که شما با او طرف هستید همسرتان است. پس این مشکل را با همسرتان حل کنید و با بدزبانی و توهین به پدرومادرش عصبانیت و ناراحتیتان را خالی نکنید.