مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

بدخلقی‌های افراد سالخورده و چگونگی مواجه شدن با آن




همه ما با بالا رفتن سنمان تغییر می‌کنیم. از نوزادی تا نوجوانی، و در آخر بزرگسالی. گفته می‌شود وقتی افراد بزرگسال پیرتر می‌شوند، کم‌کم به دوران کودکی خود برمی‌گردند و در آخر به اندازه یک نوزاد، ناتوان و نیازمند کمک دیگران می‌شوند. اگر قرار باشد از والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ پیرمان مراقبت کنیم، گاهی کنترل احساساتمان بسیار سخت می‌شود. درست است که آنها بسیار عاقل و دانا هستند اما خیلی‌وقت‌ها ممکن است لجوج و یک‌دنده شوند.
به همین دلیل، می‌خواهیم راهنمایی‌تان کنیم که در چنین مواقعی بهترین و درست‌ترین رفتار را داشته باشید.

مراحل
۱. آرامشتان را حفظ کنید. بله، درست است که هر دو شما بزرگسال هستید و ممکن است بخواهید دعوا راه بیندازید، اما باید بدانید که با عصبانیت همه چیز بدتر خواهد شد. فرد پیرتر خیلی بیشتر از شما سردرگم است و شاید هم فقط به دنبال جلب توجه‌تان باشد. وقتی آدم‌ها پیر می‌شوند احساس تنهایی بیشتری می‌کنند زیرا افراد جوان دور و برشان بیشتر از هم‌سن و سالانشان هستند.
وقتی احساس می‌کنید که فضای حاکم به سمت دعوا و مشاجره می‌رود، آرامشتان را حفظ کنید. گاهی اوقات ممکن است فکر کنید با چنین رفتاری آنها احساس خواهند کرد که به حرف‌هایشان گوش نداده‌اید و همین باعث خواهد شد که به طرزی بی ادبانه به آنها پاسخ دهید. متاسفانه افراد سالخورده ممکن است برای جلب توجه شما یا از بین بردن تنهایی خودشان، از قصد بخواهند دعوا راه بیندازند. در چنین مواقعی، آرام بمانید.

۲. وقتی با آنها حرف می‌زنید، لبخند بزنید. لبخند زدن به آنها و حفظ ارتباط چشمی نشان می‌دهد که خوب به حرف‌هایشان گوش می‌کنید. حتی اگر لبخندتان مصنوعی باشد، نیاز آنها به توجه از جانب شما را راضی خواهد کرد.

۳. با آنها حرف بزنید. درمورد گذشته‌شان با آنها حرف بزنید اما اجازه ندهید وارد داستان‌های منفی و ناراحت‌کننده گذشته‌شان شوند چون این باعث استرس و فشار بیشتر در آنها خواهد شد. درمورد مدرسه رفتنشان، محل زندگی قدیمی‌شان، سرگرمی یا جوانی‌شان از آنها بپرسید.

۴. کمکشان کنید کار کنند. این کار باعث می‌شود بیشتر قدردانتان باشند. گاهی‌اوقات کمک به آنها در کارهایشان مهارت‌های تازه‌ای به شما یاد خواهد داد. بعنوان مثال، کمک به باغبانی حیاط خانه و کاشت گیاهان و گل‌های مختلف، باعث شادی و سرزندگی هر دو شما خواهد شد.

۵. آنها را به جاهای مختلف بیرون از خانه ببرید. برای یک فرد مسن خیلی سخت است که بیشتر از ۵ ساعت در خانه بماند، ممکن است خیلی فعال به نظر نرسند اما افسردگی در هر سنی ممکن است اتفاق بیفتد. ازاینرو آنها را از خانه بیرون ببرید تا کمی پیاده‌روی کنند. اینکار باعث می‌شود ذهن هر دو شما آزاد شود.

۶. در آغوششان بگیرید. بغل کردن یکی از بهترین داروهاست. آدم‌ها برای لمس کردن ساخته شده‌اند. افراد سالخورده‌ای که احساسات منفی دارند کسانی هستند که به ندرت در آغوش دیگران گرفته می‌شوند. ازاینرو، اگر می‌بینید عصبانی یا ناراحت هستند، بنشانیدشان و یا یک بغل گرم غافلگیرشان کنید. با اینکار حالتی را در آنها خواهید دید که قبلاً ندیده بودید. اگر مقاومت کردند، در جایتان بمانید اما خیلی سفت در آغوششان نگیرید زیرا ممکن است به آنها صدمه بزند. بالاخره نرم خواهند شد.

۷. بخندانیدشان. خنده تنها راهی است که کمک می‌کند زندگی به نظرشان لذت‌بخش برسد. کاری کنید که بخندند. همانطور که از قدیم هم گفته‌اند، واقعاً خنده بر هر درد بی‌درمان دواست. یک فیلم کمدی برایشان بگذارید تماشا کنند یا برایشان لطیفه تعریف کنید.

۸. تنهایشان بگذارید. اگر همه این روش‌ها با شکست روبه‌رو شد، از آنها فاصله بگیرید. ممکن است به دلایل دیگری عصبانیتشان را سر شما خالی کرده باشند. همچنین اگر دیدید بطور مداوم شما را بخاطر همه‌چیز متهم می‌کنند، بهترین روش این است که از آنها فاصله بگیرید زیرا اگر اطرافشان باشید ممکن است از شما سوءاستفاده کنند که برای سلامت ذهنی شما اصلاً خوب نیست.

نکات

• صبور بودن لازمه برخورد با افراد سالخورده است. مغز جوان‌ها بسیار سریع‌تر از پیرها کار می‌کند.
• اگر به اختلافی برخوردید، خیلی راحت بگویید، «خیلی متاسفم که با هم هم‌عقیده نبودیم. میشه دست از جنگیدن برداریم؟» درست است که شجاعت می‌خواهد اما ارزشش را دارد.
• آدم‌های پیر دوست دارند همیشه تجربه‌هایی که به دردشان خورده است را در اختیار دیگران بگذارند. اما همیشه هم عمل کردن به آن توصیه‌ها درست نیست. فقط کافی است که به حرف‌هایشان گوش دهید و راه خودتان را بروید.
• وقتی فرد پیر علاقه‌ای به حرف زدن نشان می‌دهد. بگذارید کمی به حال خود باشند. مطمئناً بعد از مدتی بهتر شده و خودشان برمی‌گردند.

هشدارها
• بیشتر به ملاقات افراد سالخورده بروید. الان در سنی هستند که تنها شده‌اند و نیاز به انرژی دارند که شما به آنها می‌دهید.
• وقتی می‌خواهید در آغوششان بگیرید، اگر از شما خواستند که رهایشان کنید، به حرفشان گوش دهید.

بحران میانسالی فقط برای همسایه نیست!



اگر فکر می کنید فقط خریدن ماشین های اسپرت رنگی یا موتورهای سنگین اصلی ترین نشانه این است که دچار بحران میانسالی شده اید سخت در اشتباه اید...


همین که بخواهید یک زندگی ساده تر هم داشته باشید نشانه این است که دچار این بحران شده اید. در واقع باید هر چه کلیشه از بحران میانسالی دارید را فراموش کنید چون عصر جدید نشانه های جدید هم دارد. با فراگیر شدن زندگی مدرن، بحران میانسالی نه تنها نشانه های متفاوت دیگری هم پیدا کرده است که خیلی زودتر سراغ افراد می آید. بر اساس تحقیقات جدید، مشخص شده است بحران میانسالی در مردان در ۴۴ سالگی و در زنان در ۴۳ سالگی می تواند شروع شود. بحران در مردان می تواند بین ۳ تا ۱۰ سال طول بکشد در حالی که زنان بین ۲ تا نهایت ۵ سال درگیر این شرایط انتقالی خواهند بود.

نشانه های جدید این بحران، می تواند پیگیری شرایط دوستان و شرکای زندگی قدیمی در سایت های اجتماعی مانند فیس بوک، مصرف قرص های ویتامین یا کمک به سازمان های خیریه باشد.

اینکه نمی توانید شب ها به دلیل نگرانی های شغلی بخوابید، به صورت مرتب آگهی های ترحیم را در روزنامه ها می خوانید یا دنبال سرگرمی های جدید هستید همگی نشانه های ورود به این بحران فراگیر است. این نشانه های جدید در تحقیق یک موسسه در انگلیس خود را نشان داده اند. در این تحقیق هزار مرد مورد بررسی قرار گرفته اند.


در سال ۱۹۶۵ که بحران میانسالی میان روان شناسان جایش را باز کرد، گفته می شد این بحران از ۴۰ تا ۵۰ سالگی روی خواهد داد، اما حالا تحقیقات جدید نشان داده بحران میانسالی، خیلی زودتر سراغ مردان و زنان می رود. گفته می شود اینکه مردم خیلی زودتر زندگی شغلی خود را شروع می کنند، یکی از دلایلی است که بحران میانسالی زودتر سراغ افراد می آید. آمارها هم این نظریه را تایید می کنند چون براساس تحقیقات انجام گرفته مشخص شده میانگین سن مدیران از ۵۹ سال به ۴۸ سال در نسل اخیر رسیده است. به همین دلیل باید نشانه های این بحران را جدی گرفت.

اگر کارهای زیر را انجام می دهید، می توانید به این فکر کنید که بحران میانسالی سراغتان آمده:

یک زندگی ساده تر می خواهید.

به کنسرت های پر سر و صدای موسیقی پاپ می روید.

شرایط فعلی دوستان قدیمی تان را در فیس بوک بررسی می کنید.

متوجه نمی شوید هرگز نمی توانید از زیر قرض های زیادی که بالا آورده اید شانه خالی کنید.

در سایت هایی مانند توییتر عضو می شوید تا به همکاران یا روسای خود بفهمانید همگام با دنیای دیجیتال پیش می روید.

دوران کودکی خود را زیاد یاد می کنید.

از بحث های دوستانه لذت نمی برید.

دوست دارید یک دوچرخه خیلی گران بخرید.

یکباره علاقه مند می شوید نواختن یک ساز را یاد بگیرید.

درباره کم پشت شدن موهایتان نگران می شوید.

دنبال سرگرمی های جدید می گردید.

یکباره علاقه مند می شوید دنیا را به یک جای بهتر تبدیل کنید.

به عکس جوانی تان برای مدتی خیره می شوید.

وقتی یکی از والدین تماس می گیرد به بدترین سناریوی محتمل فکر می کنید.

پیگیر گروه های موسیقی ای که در جوانی شما وجود داشتند، می شوید.

ایستگاه های رادیویی مورد علاقه خود را یکباره تغییر می دهید.

دوباره به جاهایی که در بچگی مقصد تعطیلاتتان بوده می روید.

تصور می کنید نمی توانید به زمانی که قرار است بازنشسته شوید فکر کنید.

آگهی های ترحیم را می خوانید و همیشه برایتان مهم است بدانید مردم چگونه مرده اند.

عقده این را دارید که قیافه و ظاهر خود را با افراد هم سنتان مقایسه کنید.

موهایتان را وقتی که خاکستری هستند، رنگ می کنید.

سعی می کنید سنتان را به کسی نگویید.


آرزو دارید شغلتان را عوض کنید اما می دانید هرگز این کار را نمی کنید.

قرص ویتامین مصرف می کنید.

نگران این هستید که موقع بازنشستگی شرایطی بدتر از والدینتان داشته باشید.

می خواهید دوستان جدیدی پیدا کنید اما افراد جدیدی را که می بینید، دوست ندارید.

به این فکر می کنید که شغلتان را رها کنید و یک رستوران یا یک بار کوچک باز کنید.

سعی می کنید با افرادی از جنس مخالف رابطه داشته باشید که ۲۰ سال از شما جوان تر هستند.

نشانه های پزشکی ای را که در بدنتان دیده اید، در اینترنت جستجو می کنید.

فکر می کنید بیشتر به مسجد و اماکن مذهبی بروید اما این کار را نمی کنید.

وقتی سیاستمداران و روسا از شما جوان تر هستند، به این موضوع حساس می شوید.

به پیوند مو یا جراحی پلاستیک فکر می کنید.

به صورت مستقیم به یک موسسه خیریه کمک می کنید.

به دلیل نگرانی های مربوط به کار نمی توانید بخوابید.

دلایل کمتری نسبت به قبل نیاز دارید تا به اصطلاح هنگ کنید و معمولا این حالت بیشتر از یک روز طول می کشد.

موفقیت های شغلی خودتان را با دوستانتان مقایسه می کنید.

نگران این هستید که یک فرد جوان تر شغل شما را بگیرد.

به ورزش های سختی مثل دوهای بلندمدت و سه گانه روی می آورید.

به راحتی دچار حواس پرتی می شوید.

فقط در تعطیلات کتاب می خوانید.

سالمندان زنده به گور شده!!


نباید گفت پیری و هزار درد، درستش تنهایی و هزار درد است. نرگس خانم این را می‌گوید و به دردهایی اشاره می‌کند که از وقتی دخترانش را در شهرستان شوهر داد و همسرش فوت کرد به آنها مبتلا شد...

پیرزن وقتی که هوا بارانی است، دلش می‌گیرد. صندلی‌اش را می‌گذارد کنار پنجره و یک پتو دور خودش می‌پیچد و به عابران نگاه می‌کند.باران برای او یادآور تمام خاطرات تلخ است؛ خاکسپاری مادرش، فوت همسرش و جدایی از فرزندانش همه در روزهای بارانی بود.

پاییز که می‌شود دلش شور باران می‌زند و وقتی باران می‌آید دل و چشمان او نیز بارانی است.

پیرزن تنها زندگی می‌کند، به تنهایی خرید می‌رود و به تنهایی آشپزی می‌کند؛ غذایی متشکل از هرچه دم دستش باشد و کمی آب که به نرمی و پخت آن کمک کند.

تمام ترس این روزهای تنهایی پیرزن از این است که یک روز تنها بمیرد و کسی نفهمد و جسدش در خانه بو بگیرد. این کابوسی است که هر شب سراغش می‌آید. تنهایی دارد او را از پا در می‌آورد.در کشوری روبه توسعه چون ایران تنهایی سرنوشت محتوم بسیاری از سالمندان است. فرزندانی که جدا زندگی می‌کنند و گاهی در شهرهایی دور هستند یا از کشور خارج شده‌اند و رفت و آمدهای فامیلی محدود که محصول این جامعه است برای سالمندان تنهایی زیادی به وجود آورده است. نسل امروز نیز اگر از اکنون به فکر نباشند بزودی تنهایی را تجربه می‌کنند. جدایی، کم‌فرزندی و بی‌فرزندی و کمبود عاطفه این مشکل را در نسل‌های بعدی شدیدتر می‌کند.

تنهایی و نقصان جسمی
آقاحمید یا همان حاج‌حمید آچار، مکانیک محل بود. او سال‌ها ماشین همه را تعمیر کرده بود ولی امروز که بر اثر ساییدگی مفصل زانو و دیسک کمر خانه‌نشین شده بود به قول خودش کسی نبود پیچ و مهره‌هایش را سفت کند.آقاحمید در 70 سالگی خیلی زود زمینگیر شده است. او می‌گوید: تا وقتی سر پا هستی می‌توانی سراغ دیگران بروی اما وقتی افتاده شدی دیگر فراموش می‌شوی. هر رفتی آمدی دارد و وقتی دیگر نرفتی سراغ کسی، کسی هم سراغت نمی‌آید. او همسرش را نیز سال‌ها قبل از دست داده است.

شواهد نشان می‌دهد احساس تنهایی پدیده‌ای گسترده و فراگیر است و 25 تا 50 درصد کل جمعیت بالای 65 سال را بر حسب سن و جنس تحت تاثیر قرار می‌دهد.

تنهایی و هزار درد
نباید گفت پیری و هزار درد، درستش تنهایی و هزار درد است. نرگس خانم این را می‌گوید و به دردهایی اشاره می‌کند که از وقتی دخترانش را در شهرستان شوهر داد و همسرش فوت کرد به آنها مبتلا شد. فشارخون، سردرد‌های میگرنی و دیابت از جمله این دردها بود. ناراحتی روحی ناشی از تنهایی علاوه بر بیماری‌های روحی، بیماری‌های روان تنی و ناشی از افسردگی نیز پدید می‌آورد.

مروری بر شواهد موجود درخصوص احساس تنهایی سالمندان نشان می‌دهد منشا بسیاری از حالات نامتعادل روانی سالمندان از قبیل افسردگی، خودکشی و یاس شدید، احساس تنهایی است. صاحب‌نظران معتقدند هر کوششی که منجر به رفع احساس تنهایی سالمندان شود، سدی است در برابر موج مشکلات پیچیده روانی افراد سالمند و از سوی دیگر باعث بهبود عزت‌نفس آنان می‌شود.

درمان موفقیت‌آمیز احساس تنهایی ممکن است عوارض جدی‌ای همچون افسردگی را کاهش دهد. از طرفی افزایش تماس‌های اجتماعی می‌تواند سبب ارتقای سلامت این دسته از سالمندان شود.

حس درد ورنج و شرایط عاطفی بسیار آزاردهنده و احساس فرسایش روانی در تجربیات مشارکت‌کنندگان یک پژوهش در خصوص تنهایی سالمندان بازگو شده است.

مشارکت‌کنندگان در این پژوهش احساس تنهایی را به عنوان شرایط عاطفی بسیار آزاردهنده و تجربه‌ای فردی، ناخوشایند، منفی، عذاب‌آور، سخت، وحشتناک و دردناک توصیف کرده‌اند. همچنین احساس تنهایی به عنوان سرنوشتی تیره معرفی شد.

یکی از کسانی که با او در این پژوهش مصاحبه شده بود درباره وضعیت خود می‌گوید: دردآورترین چیز زندگیم تنهاییه، تنهایی خیلی بده، احساس می‌کنی تمام غم‌های دنیا مال توست، همش.

آدم میره توی فکر و خیال، این فکر و خیال کردنا آدم را دیوانه می‌کنه، فکر می‌کنی هیچ کس بهت اهمیت نمی‌ده، به فکرت نیست، فراموشت کردند، خیلی حس بدیه.

پاهام، کمرم، همه جای بدنم درد می‌کنه؛ اما هیچ دردی بدتر از درد تنهایی نیست.

مشارکت‌کنندگان اظهار کردند از احساس بی‌حوصلگی، خود کم‌بینی، احساس بی‌ارزشی، بی‌مصرفی، ناامیدی، اضطراب، افسردگی، درماندگی و عزت‌نفس ـ که به دنبال احساس تنهایی ایجاد شده ـ رنج می‌برند و این خود سبب افرایش درد و رنج احساس تنهایی می‌شود.

ظلمی به نام تجرد اجباری
سالمندانی که همسر خود را از دست داده بودند یک عامل مهم ایجاد احساس تنهایی را فوت همسرشان بیان کردند. اکثریت آنها می‌گفتند که ازدواج مجدد می‌تواند در کاهش احساس تنهایی به آنها کمک کند؛ لکن به‌رغم تمایل آنها به ازدواج مجدد، فرزندانشان با این امر مخالف بودند.

- الان 8 سالی می‌شه که خانمم فوت کرده، یک دسته گل بود...

2 سال بعد از فوت خانمم می‌خواستم زن بگیرم به خاطر تنهایی؛ اما بچه‌ها ناراضى بودن. می‌گفتن آبرومون مى‌ره...

رخم را بوسه ده اکنون همانیم
سالمندان، آفتاب لب بامند. تا سایه‌شان بر سرمان است باید برایشان کاری کنیم. حالا می‌دانیم تنهایی با سالمندان چه می‌کند و می‌دانیم ازدواج یا معاشرت چقدر می‌تواند به آنان کمک کند. می‌دانیم حمایت‌های دولتی و اجتماعی نیز آنان را از این حس فرساینده خارج می‌کند و تنها کاری که آنها خودشان برای خودشان می‌کنند، دعاست.

ارتباط با خدا ، زندگی با خاطرات گذشته وایجاد ارتباطات جدید راه‌های جبران این تنهایی است.

اکثریت سالمندان شرکت کننده در پژوهش تاکید کردند عقیده به خدا و ارتباط با او به آنها امید و قدرت مبارزه با احساس تنهایی را می‌دهد. آنها بیان کردند که می‌دانند خدا همیشه با آنها بوده و تنها امیدشان است و با وجود توکل و ایمان به خدا احساس آسایش خاطر و امنیت می‌کنند.

سالمندان شرکت‌کننده در این پژوهش، فقدان کیفیت و کمیت منابع حمایتی را به عنوان یکی از علت‌های احساس تنهایی معرفی کردند که از آن جمله می‌توان به عدم تامین نیازهاى ضرورى زندگى، فقدان تسهیلات خاص براى سالمندان، عدم دسترسى به بیمه درمانى، تسهیلات پایین بیمه‌هاى درمانى، فقدان خدمات حمایتی و مراقبتی رایگان یا ارزان، هزینه بالاى خدمات بهداشتى و درمانى. فقدان منابع حمایت از خانواده، نبود فرصت کارى براى سالمندان، عدم دسترسی آسان به مواد غذایى یارانه‌اى و خدمات مناسب حمل و نقل اشاره کرد. پژوهشی که به آن استناد شد در آخرین شماره فصلنامه علمی- تخصصی سالمند منتشر شده است.