مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

سالمندی و گله از زمانه


این‌که من فکر کنم دارم از بین می‌روم نه مرا می‌ترساند نه به آن فکر می‌کنم. همه یک روز می‌روند. نامه آدم باید پیش خدا سربلندش کند. این ضعف‌ها آدم را برای خدا عزیزتر می‌کند. وقتی پیر می‌شوی آنقدر سختی دیده‌ای که هیچ چیز حتی مرگ زیاد سخت نیست.


زمانه چیزی است که می‌توان از آن گله کرد، اما نمی‌توان در مقابل آن ایستاد. همیشه باهوش‌ترین مردمان کسانی هستند که با شرایط گوناگون قدرت تطابق می‌یابند و این بقای آنان را ضمانت می‌کند.

اینها سخنان حکیمانه عمو نقی است که یک استادکار بازنشسته است. او می‌گوید: «این‌که فکر کنیم هنوز جوان هستیم و همه چیز مثل روز اول است و همپای آنها کوهنوردی کنیم و بدویم چیزی جز فشار بیش از حد بر اندام‌های حیاتی ما ندارد. فقط کسی می‌تواند به ورزش‌های سنگین ادامه دهد که یک عمر بر همین روال بوده است و اگر در سنین پیری بخواهد وضع جسمی خود را در نظر نگیرد ضرر می‌کند.
وقتی جسم ما پیر میشود این ما هستیم که از زمانه عقب مانده‌ایم و ما باید خود را تطبیق دهیم و گرنه از گردونه خارج می‌شویم.»
همه پیر می‌شوند

«خدا نکند کسی پیر نشود. من که همه را دعا می‌کنم پیر شوند.»
مامان پری، سالمند تنهایی است که در خانه سالمندان به سر می‌برد. او کاملا خود را با این شرایط وفق داده است و می‌گوید: «زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز.»
او سال‌هاست هر وقت می‌خواهد برای کسی دعای خیر کند اولین جمله‌اش این است که مادر پیر شوی.
پیر‌شدن از دید او که اکنون سالمندی هشتاد و نه ساله است و سالخوردگی را با چند نوع بیماری پشت سر می‌گذارد زمان شکر‌گزاری و خردمندی است. او می‌گوید: «البته گاهی وقتی خودم را در آینه می‌بینم وحشت می‌کنم، اما موهای سپید و چین و چروک صورتم هرکدام داستانی طولانی دارد که مفت به دست نیاورده‌ام، همین زمانه مرا در کوره‌اش پخته و به این شکل در آورده و آخر سر آماده می‌کند تا دوباره تحویل خدا دهد.»

به اعتقاد او پیری چیزی نیست که از آن فرار کنیم. مردم دو دسته هستند. آنها که پیر می‌شوند و آنها که جوانمرگ می‌گردند. خدا کند کسی از دسته دوم نباشد. او هر روز برنامه‌ای برای ورزش سبک، ملاقات با دوستان، مرور خاطرات و گفت‌وگو با پرستاران و کمکی هرچند ناچیز به آنان و زمانی برای عبادت و آموختن دارد. شاید فکر کنید او در این سن چه چیزی می‌آموزد.
یک دعا، یک جمله زیبا، یک حرف، یک لطیفه، خاصیت یک دارو... هرچیزی که بشود آموخت و تکرار کرد موضوع بازآموزی او است و آن روز این درس جدید را برای هرکس که بتواند تعریف می‌کند. اینطوری ذهنش را تازه نگه می‌دارد و ارتباطش را با چیزهای تازه دلخواه‌تر می‌کند.
او می‌گوید: «این‌که من فکر کنم دارم از بین می‌روم نه مرا می‌ترساند نه به آن فکر می‌کنم. همه یک روز می‌روند. نامه آدم باید پیش خدا سربلندش کند. این ضعف‌ها آدم را برای خدا عزیزتر می‌کند. وقتی پیر می‌شوی آنقدر سختی دیده‌ای که هیچ چیز حتی مرگ زیاد سخت نیست. خدا را شکر که یک روز می‌میریم.»
اگر سالخوردگان بتوانند با مشکلات خاص دوره سنی خویش هماهنگ شوند، با شرایط ویژه این دوره به گونه‌ای مثبت برخورد کنند و از زندگی، همچون دوره‌های گذشته لذت ببرند، اصطلاحاً گفته می‌شود با مسائل سالخوردگی سازگاری دارند



نه گزیر و نه گریز

شاید هیچ دوره‌ای از زندگی مانند سالخوردگی پرمسأله و نگران کننده نباشد. به همین دلیل سالخوردگان برای سالم زیستن، به سازگاری فراوانی نیاز دارند.
آنان در این دوره با مشکلات جسمی، بی‌خوابی و تحلیل قوای بدنی روبه‌رو می‌شوند. حافظه‌شان نقصان می‌یابد و از چرخه اقتصادی کنار گذاشته می‌شوند.
وابستگی عزت نفس آنان را کاهش می‌دهد و تنهایی روحشان را ‌آزار می‌دهد، مرگ عزیزان آنها را به عزلت می‌کشاند و آرام‌آرام لذت زندگی را فراموش می‌کنند.
اما عده‌ای از سالخوردگان، پیری را زمان فراغت و انجام کارهای ناتمام می‌دانند، اما همه به این سادگی با پیری برخورد نمی‌کنند.
این‌که مردها سعی می‌کنند کمتر به پزشک مراجعه کنند و به صورت دوره‌ای معاینه شوند و خانم‌ها سن خود را از اسرار مگو می‌دانند همه نشانه‌های گریز از پیری است.
اگر سالخوردگان بتوانند با مشکلات خاص دوره سنی خویش هماهنگ شوند، با شرایط ویژه این دوره به گونه‌ای مثبت برخورد کنند و از زندگی، همچون دوره‌های گذشته لذت ببرند، اصطلاحاً گفته می‌شود با مسائل سالخوردگی سازگاری دارند.
اغلب افراد سالخورده، بدون حمایت اجتماعی، شریک زندگی، شغل، نقش اجتماعی و مخارج زندگی به حال خود رها می‌شوند و شرایط نامطلوب معمولا موجب افزایش سطح آسیب پذیری آنان می‌گردد.



در یکی از تحقیقات مهم برای تعیین و تفکیک گروه‌های سالخورده با سازگاری عالی، سازگاری ضعیف از افراد خواسته شد نگرش خود را نسبت به مسائل مهم حیات بیان کنند.
افرادی که دیگران را مسئول بدشانسی‌های خود می‌دانستند، از همسران شکایت داشتند و از مرگ بشدت می‌ترسیدند و افراد افسرده‌ای که از خود متنفر بودند، خود را سرزنش و از مرگ استقبال می‌کردند از کسانی بودند که نمی‌توانستند با شرایط خود سازگار شوند.
اما آنها که سازگار‌ترند به کارهای روزمره زندگی اشتیاق نشان می‌دهند، مسئولیت کارهای خود را در زندگی می‌پذیرند و فکر می‌کنند به اهدافی که داشته‌اند نزدیک شده یا رسیده‌اند. آنها نسبت به خود تصور مثبتی دارند و با وجود پیری از زندگی خود راضی هستند.

کاهش مسئولیت‌های زندگی ناراحتشان نمی‌کند و مشکلات بردبارشان می‌سازد انطباق خوبی از خود نشان می‌دهند و با دیگران در تعامل هستند. خوشبین و امیدوارند و خود را موفق و زندگی را هدفمند می‌بینند.
سازگاری در دستان خدا

لیلا میر لاشاری، روان‌شناس و پژوهشگر در تحقیقی در مورد سازگاری سالمندان می‌گوید: تطابق موفقیت‌آمیز با سالمندی منوط به توانایی شخص برای ادامه و استمرار روش‌های مناسب زندگی در طول حیات، حفظ یک شیوه زندگی فعال و یافتن جانشین‌های مناسب برای فعالیت‌های دوران میانسالی است.
وی دریافته است سالمندانی که اعتقادات مذهبی دارند از سلامت روحی ـ روانی و جسمی بیشتری بهره‌مند بوده و نسبت به کسانی که باورهای مذهبی کمتری دارند یا اصولا اعتقادات مذهبی ندارند، در مقابله با فشارهای روحی ـ روانی از جمله مرگ عزیزان توانایی آنها بیشتر است.
این افراد سریع‌تر می‌توانند به شرایط روحی ـ روانی و جسمی پیش از وقوع اضطراب و تنش برگشته و حتی فشار خون آنها کمتر افزایش پیدا خواهد کرد. در واقع مراسم مذهبی برای آنها مانند یک روش ریلکس‌کننده عمل کرده و سازگاری آنها را افزایش می‌دهد. از جمله راهکارهای دیگری که این محقق برای سازگاری با مرگ عزیزان پیشنهاد می‌کند کار درمانی است. فراگیری یک حرفه جدید یا اشتغال روزانه می‌تواند سازگاری فرد را افزایش دهد.
از طرفی فرد سالمند با جایگزین کردن فعالیت‌های جدید متناسب با سن به جای فعالیت‌های گذشته می‌تواند خلأ بازنشستگی را پر کند.

دلبستگی به خاطرات روزهای دور


در نظر بسیاری از دانشمندان ، یک انسان وقتی پیر است که در راه زندگی احساس می کند که مسافت راه آینده او خیلی کوتاهتر از راه گذشته اوست . پیری زمانی است که نوه و نتیجه های عمر انسان به حد جوانی و بلوغ رسیده اند. قدرت دفاعی ومقاومت بدنی پیران از 65 سالگی به بعد رو به ضعف می گذارد . تقریبا 6 نفر از 7 نفر پیرزن و پیر مرد اقلا یک بیماری مزمن دارند و بسیاری از آنها به ناراحتی های بیشتری هم گرفتارند : حتی بهترین اوضاع و احوال و محیط ها و شهرها و معالجات و مراقبت های پزشکی نیزممکن است رضایت بخش نباشد . اغلب بیماریهای پیران در تمام عمر با آنها همراه است . بنابراین ما باید انتظاراتمان را درباره صحت مزاج کامل آنها قدری کم کنیم ، البته نه اینکه پرستاری و معالجه را به کلی قطع نمائیم. در این مقاله به چند مورد از مشکلات پیران که فرزندان شان همیشه باید مدنظر داشته باشند اشاره می نمائیم:

مشکلات ضعف و فقدان نیروی بدنی و ...
وقتی سن آدمی از پنجاه و شصت می گذرد و به هفتاد سالگی می رسد کم کم متوجه می شود که از نیروهای بدنی خیلی چیزها را از دست داده است :

نیروی بینایی تقریبا از 40 سالگی و گاهی زودتر رو به ضعف می گذارد.شاید در بعضی اشخاص این ، نخستین قدم و علامت بروز پیری است . پس از مدتی پای آدمی به علت درد مفصلها ( آرتروز ) قدرت سابق را از دست می دهد و او کم کم ناچار می شود دست به عصا و لنگان لنگان راه برود . بعد از گذشت چند سال دیگر ، نیروی شنوایی او رو به ضعف می گذارد و اگر قدرت مالی کافی داشته باشد به سراغ تهیه سمعک می رود . انسان که پیر می شود بسیاری از قوای بدنی و حتی مغزی او ضعف می یابد . اعضاء داخلی بدن او که از زیادی کار و فعالیت فرسوده وخسته شده اند درست و کامل و مرتب کار نمی کنند . مثلا قلب که روز و شب و در خواب و بیداری بدون هیچگونه وقفه ای کار می کند و خون را به سرتاسر بدن می رساند و به همه اعضاء آن خون تازه پخش می کند ، در دوران پیری اعمال آن و ضربان منظم آن لاجرم دچار اختلال می شود . همچنین غالبا ملاحظه می کنید که با بالا رفتن سن ریه ها وظیفه سابق و همیشگی خود را مرتبا و کاملا انجام نمی دهند و تنگی نفس به انسان عارض می شود . کبد در دوران پیری دیگر مانند عهد جوانی کار نمی کند . کلیه ها و مثانه قدرت قبض و تصفیه و نگهداری ادرار را از دست می دهند . ولی این نکته را هم متذکر می شویم که همه مردم در دوران پیری به این گونه ضعف و نقصها و اختلالها دچار نمی شوند چنانکه در زندگی برخی روستائیان مشاهده می کنیم پیران نود ساله ای را که قدشان مانند شاخ شمشاد است و مثل دوره جوانی راه می روند و می خورند و می خوابند و می خندند و خوشند و شادند و کمتر به امراض پیری و مشکلات آن دچار می شوند و چنانکه میدانیم نوع زندگی و محیط زیست طبیعی و عاری از آلودگی و بهداشت و ورزش و غذا و مخصوصا وراثت ، از عوامل مهمی هستند که در سلامت بدن و طول عمر دخالت دارند .

عمل جراّحی پیران
عمل جراحی های کوچک ومختصر را پیران می توانند مانند جوانان تحمل کنند و خطر آنها خیلی کم است . ولی جراحی های بزرگ و مهم به علت طول مدت بی هوشی و بستری شدن ، خطر را برای پیران زیاد تر می کند و احتمال وقوع خطر های بزرگ و حتی مرگ وجود دارد و امکان بهبود آنها هم کمتر است . خطرهای بزرگ در این مورد برای پدران و مادران پیر ، و پیران از پا افتاده ما می دانید از کجاست ؟ از طرف بیماریهای مزمن قلب و حمله های قلبی ، بیماریهای ریه ، کبد ، کلیه ها و غیره ...

مشکل خوردن دارو
میتوان گفت که از پنج شخص پیر معمولا یک نفر به مشکل خوردن دارو دچار می شود به این دلیل ها : ** پیران بیش از تمام گروههای سنی دیگر دارو مصرف می کنند زیرا آنها بیماریهای زیادی دارند و محتاجند که چندین نوع هم دارو بخورند و خود آنها و حتی دکترهای آنها عقیده دارند که هر بار ویزیت پزشک مستلزم نوشتن نسخه داروئی است . ** پیران به علت ضعف بدنی ، بیش از جوانان متحمل عوارض جانبی داروها می گردند. **اشخاص پیر اغلب دچار وسوسه و تشویق می شوند که داروها را آیا درست و صحیح و به موقع مصرف می کنند یا نه ، و اختلال حافظه هم به آنها در این مورد کمک می کند و در نتیجه گاهی مقدار دارو را بیشتر از حد معین مصرف می کنند ، هم مقدار تعیین شده آنها و هم زمان مصرف را درست بیاد ندارند . بسیاری از داروهای سالمندان احتمالا تولید عوارض جانبی می کنند مانند داروهای فشار خون ، قلب ، آرامش دهنده و خواب آورها و غیره . پس مراقبان و پرستاران آنها باید درباره داروها توجه و دقت زیاد بکار ببرند و حتی المقدور با مذاکره با پزشکان مقدار و دفعات استفاده از آنها را تخفیف دهند . مشکل مَسکن وقتی شما پیر می شوید در کجا باید زندگی کنید ؟ آیا در همان خانه خودتان خواهید ماند در حالیکه فرزندانتان از پسر و دختر یک به یک آنجا را ترک کرده اند و حالا یک زن و شوهر علیل هشتاد نود ساله مانده اید و ممکن است یکی از شما دو نفر فوت کرده باشد و فقط یک نفر تنها باقی مانده است .
آیا او باز هم به تنهایی در همان خانه به زندگی ادامه خواهد داد ؟ یا بهتر است به آسایشگاه پیران منتقل شود یا به خانه بازنشستگان یا به خوابگاه معلولین پناه ببرد ؟ ... فرض کنید این شخص شما هستید که تنها باقی مانده اید ؟ اگر شما اندوخته ای و ثروتی و یا حقوقی و یا درآمد دیگری داشته باشید این مشکل تا اندازه ای رفع خواهد شد ، ولی اگر بی چیز و بی حقوق و بدون درآمد باشید چطور ؟ اگر از خود پیران ، پدر یا مادر ، پدر بزرگ و مادر بزرگ شما بپرسیم کجا می خواهند زندگی کنند ؟ - به عقیده ما اکثر آنها خواهند گفت : خانه و منزل خودشان ! این خانه شخصی کهنه و قدیمی ولو اینکه کوچک و محقر و مخروبه هم باشد ، باز در نظر پدر بزرگها و مادربزرگهای هشتاد و نود ساله خیلی ارزش دارد . آنها در آن یکی دو اتاق با اثاثیه کهنه و فرش از رنگ و رو رفته و آن ظروف کهنه و قدیمی پنجاه و شصت ساله و بالاخره آن لحاف و تشک و متکاها... یادگارها و خاطرات خوش و تاریخی یک عمر زندگی را مرور می کنند . طبقه پیران ازکار افتاده و معلول ، آن خانه ها و آن چهار دیواریها ( چهار دیواری ، اختیاری ) را ، به این آسایشگاهها و خانه سالمندان ترجیح می دهند . آنها می گویند : " ما ، در آن خانه محقر شخصی خودمان محسنات و مزایای زیادی داریم : هر وقت بخواهیم از خوابگاه بر می خیزیم و هر زمان بخواهیم می خوابیم . در روزگارهای خوش بهاری و آفتاب اردیبهشت از خانه خودمان بیرون می آئیم و لنگ لنگان در کوچه و خیابانهای مانوس خودمان راه می رویم و قدم می زنیم . دوستان قدیمی مان را ملاقات می کنیم . مایحتاج خودمان را از نان و خواربار و سبزی و میوه و دارو و غیره میخریم و آهسته آهسته به خانه و مسکن مان بر می گردیم . در زندگی آزادی کامل داریم . خودمان هر چه بخواهیم و مقدورمان باشد از لحاظ غذا تهیه می کنیم و می پزیم و رژیم غذایی خودمان را بهتر می توانیم رعایت کنیم ." بهتر است بدانید این آزادی و استقلال در زندگی برای پیران در آسایشگاهها و موسسات مخصوص سالمندان میسر و مقدور نیست . آسایشگاه سالمندان و جاهای دیگر نظیر آنها برای پیران به منزله زندان است . اکثر این موسسات نگهداری سالمندان به منزله فراموشخانه است و پدربزرگها و مادربزرگهای عزیز شما در آنجا جزء فراموش شدگان خواهند شد . فرزندان و نوه های عزیز ! خوب است بدانید آن آسایشگاهها ، جای کسانی است که فرزند و اولاد ونوه و نتیجه ندارند و معلولند و در حکم گدایانند و آخرین سالها و بلکه روزهای عمر و کهولت را می گذرانند و خود آنها و پرستارانشان در انتظار مرگ آنها و خاموش شدن چراغ کم نور و ضعیف حیاتشان هستند و هر صبح کارمندان و پرستاران کشیک نرمک نرمک به بالین آنها می روند تا ببینید شب گذشته آیا آخرین شب عمرشان بوده است یا نه ؟...


سوء تفاهم و شناخت مردم درباره پیری و پیران
بر خلاف عقیده عمومی ،اغلب پیران ، خیلی خوب و زود تغییرات زندگی را از جوانی و میان سالگی به پیری می پذیرند و خیلی زود پی می برند که دوره جوانی آنها گذشته است و باید اکنون در 65 و 70 سالگی طرز زندگی نوینی را بپذیرید . ولی به اقتضای سن و زمان نباید به کلی حرکت و جنبش و ورزش و خوشی و شاد کامی جوانی و میانسالگی را ترک کنند و گوشه گیری و دوری از اجتماع و فرار از معاشرت با دوستان و همسالان را اختیار کنند . باید بدانیم که پیری مشکل و مسئله دشواری نیست بلکه در واقع ، ورود به آخرین مرحله در دوران عمر و زندگی است ؛ نه اینکه پیری پس از جوانی یک عالم دیگریست . پیری هم مانند مراحل گذشته زندگی ، به سهم خود هم لذت و هم رنج و الم دارد ، هم حسن و محسنات زیادی را شامل است و هم قبح و بدی و سختی و ناتوانی دارد . اما در برخی جوامع انسانی مردم ، پیران را به چشم بیچاره ، ناتوان ، تنها و بیکس ، بیفایده و بیکار و به درد نخور و بالاخره مردنی نگاه می کنند ! ... ولی حقیقت امر این نیست و اینگونه عقاید و تصورات واهی به کلی خطاست . زیرا اغلب مردان و زنان بیش از 65 و 70 و 75 سال و حتی به بالا از لحاظ بهداشت و صحت مزاج و بدن و خور و خواب و رفتار و گفتار، کاملا عادی و سالمند و می توانند فعالیتها و کارهای معمولی و مربوط به خودشان و حتی افراد جوان خانواده را انجام دهند و همواره به تنهایی دقت خودشان را غالبا به تالیف و ترجمه و تحقیق و تدوین آثار علمی و ادبی و هنری می گذرانند و ما نمونه های زیادی از مشاهیر جهان را داریم که در سن پیری ، آثار علمی و ادبی و شاهکارهای هنری و نقاشی و حجاری و موسیقی و غیره را از خود به جای گذاشته اند. سالمند

فقدان تماسهای اجتماعی
در سالهای آخر پیری ، فقدان و قطع تماسها و روابط اجتماعی یک امر مشکل اجتناب ناپذیر است . در این دوره عمر تماسهای سابق و عادی و معمولی زندگی سالمندان و نیز روابط دوران کار و اشتغال کم کم بریده می شود . در این موقع ، جهان افراد پیر ، گرایش به محدودیت و کوچک شدن دارد . افراد خانواده از نزدیک و دور ، دیر به دیر به دیدن آنها می آیند . دوستان و آشنایان تماس و رابطه با ایشان را خیلی کم می کنند . حتی فرزندان و نوه ها ، پدربزرگ و مادربزرگ پیر و فرسوده و معلول خود را در میان مشغله های کاری و تحصیلی خود فراموش می کنند.

فقدان استقلال پیران و سلب قدرت و اختیارات مدیریت در خانه
یکی دیگر از مشکلات فکری و روانی برای یک مرد پیر یا زن پیر ، زمانی است که در خانه همراه با فرزندان و نوه ها زندگی می کنند ، ولی قدرت و اختیاری ندارند و انگار همه فراموش کرده اند که روزی اینان رئیس و همه کاره ی آن خانه بوده اند . این امر در حقیقت باعث فقدان شخصیت و احترام و استقلال برای آنها خواهد بود . این امر برای یک پدر و فرمانده 80 ساله خانواده ، به منزله ضربت بزرگ روانی و روحی است زیرا اینان به چشم خود می بیند که هیچگونه اختیار و قدرت و استقلالی در جریان امور خانه ندارد و نتیجه ی این حادثه ، هم در روحیه پدربزرگ و مادربزرگ پیر و از کار افتاده تأثیر سوئی خواهد داشت و هم ممکن است موجب بروز اختلاف و آشفتگی در میان فرزندانی بشود که وارثان آن والدین هستند .

یک بازنشسته خوشحال باشید


بازنشستگی دیر یا زود فرا می رسد و مهم این است که در این روزها احساس خوبی را تجربه کنید.

وقتی به سازمان می‌آید بسیار متواضع و متین است و از همه کارمندانی که در اداره دیده می‌شود، مرتب‌تر و آراسته‌تر به نظر می‌رسد.

چهره اش به پدر مهربانی می ماند که از فرزندان ناسپاسش انتظار مهربانی دارد، اما چندان هم امیدوار نیست.

مدیر بازنشسته روابط عمومی که مرتب و خوش اخلاق است در عین حال رگه هایی از رنجیدگی در چهره اش دیده می شود.

گاهی از طرف کانون بازنشستگان می آید و موضوعی را مطرح می کند و در عین حال دوست دارد همکاران جوانی که بعضا کار را از او آموخته اند، او را هم به بازی بگیرند و به تجربیاتش پشت نکنند.

اما این روزها کسی به پشت سرش نگاه نمی کند. همه نوک قله را نگاه می کنند، آنقدر که کلاهشان را باد ببرد و چشمشان جلوی پایشان را هم نبیند.

مرد بازنشسته که انگار می خواهد نظم را با آراستگی خود به رخ جوان ها بکشد که با تی شرت و شلوار جین در اداره جولان می دهند، بیشتر به روحی سرگردان شبیه است که گرچه از دنیا بریده، اما از خانه اش دل نمی برد و گاهی در آنجا ظاهر می شود.

نیمه عمر مفید
قرار است 30 سال کار کنید؟ اگر این طور برای خود برنامه ریزی کرده اید وقتی 15 سال کار کردید، احتمالا به نیمه عمر مفید کاری خود رسیده اید.

در این زمان باید به رشد مناسبی رسیده باشید و رو به صعود باشید و نوسان کاری تان کاهش یافته باشد و برای سال های بازنشستگی خود برنامه ریزی کنید.

اگر فرزندی دارید روی او حساب کرده و شروع کنید به ایجاد یک کار دوم و سرمایه گذاری تا به موازات کار اول هرچه به بازنشستگی نزدیک می شوید، کار دومتان پا بگیرد.

کار دوم می تواند سرمایه گذاری روی زمین کشاورزی، خرید و فروش ملک، ساخت مسکن یا ورود به یک رشته کارآفرینی باشد. این بهترین کار ممکن است، چون اگر قرار باشد بعد از 30 سال اشتغال از کار اول خود بریده و به کار دوم رو بیاورید در آغاز سنین سالمندی آغازی دوباره برای شما بسیار سخت خواهد بود و آشنایی با الفبای روزآمد تجارتی که با آن بیگانه اید غیرممکن می شود.

ایمن شوید
نوید حسینی که 29 سال سابقه اشتغال دارد به سال های پایانی خدمتش نزدیک می شود.

او می گوید: همیشه با خود فکر کنید ممکن است 30 سال دیگر عمر کنم و برای چنین سرنوشتی برنامه ریزی بلندمدت داشته باشید و در عین حال به خود بگویید ممکن است همین فردا از دنیا بروم و برای این موضوع هم آماده باشید.

فکری برای بدهی های خود بکنید تا خدای نکرده ورثه را در قرض نیندازید.

پیگیری بیمه های مکمل برای دوران بازنشستگی، بیمه های عمر و... را برای رفاه خانواده فراموش نکنید.

حمیده صدر بانویی است که یک سال است بازنشسته شده. او می گوید: وقتی از میانسالی عبور می کنید انگار بیماری ها صف می کشند و منتظرند تمام اندوخته بازنشستگی تان را مصرف کنند. شما پیش دستی کنید و با کمک بیمه ها و سرمایه گذاری های مطمئن آماده عبور از سال های سخت تر باشید.

آرامش بعد از کار
بعد از یک عمر کار بزودی با رسیدن حکم بازنشستگی به یکباره با آرامش عمیقی مواجه می شوید که گاه آرامش قبل از توفان است.

توفانی از فکر و خیال ممکن است ذهن شما را درگیر کند: چطور از پس مخارج بربیایم، ازدواج فرزندان در پیش است، با بیکاری پسرم چه کنم؟ چطور کار دیگری شروع کنم؟ دیگر هیچ کس مرا به حساب نمی آورد و هزاران سوال دیگر که پشت چهره آرام و بیکار شده شما رخ در هم کشیده و منتظر یک هیاهوست. دعوا با همسر، پرخاش به فرزند یا گلایه از روزگار و ناگهان استرس به افسردگی تبدیل می شود.

حمید صلاح الدین، کارشناس اقتصادی می گوید: هر چقدر موقعیت شغلی افراد بعد از گذشت 30 تا 35 سال بالاتر باشد و از عزت نفس بالاتری نیز برخوردار باشند، با تنش کمتری مرحله بازنشستگی خود را شروع می کنند.

در حالی که دو شغله ها تازه شرایط جدیدی را تجربه می کنند که منتظرش بوده اند. در بعضی فرهنگ ها مرد تمام قدرتش را از کار می گیرد و مرد بیکار هیچ مفهومی ندارد.

این را پیرمرد کرمانشاهی پینه دوز که با 87 سال سن هنوز به کفاشی ادامه می دهد، تائید می کند.

او می گوید: همسرم به من گفت بازنشسته شدن معنی ندارد. مرد نان آور است و باید کار کند. می خواهی گوشه خانه بنشینی که چه کنی؟

حسین ـ الف نیز مرد شصت و پنج ساله آذری است که در تائید این موضوع می گوید: یک سال است بازنشسته شده ام و در مغازه دوستم می نشینم و تا وقتی کاری پیدا نکنم به همسرم نمی گویم که بازنشسته شده ام.

نمی خواهم خانواده ام دچار نگرانی شوند که نان آورشان دیگر به درد نمی خورد.

دو گروه وجود دارند که با خوشحالی محل کار خود را ترک کرده و با بازنشستگی احساس خوبی را تجربه می کنند. این افراد به طور معمول در محیط کاری خود همواره با استرس و فشار روبه رو بوده اند و از بازنشستگی خود استقبال می کنند. این افراد بسادگی با استرس های ناشی از بازنشستگی کنار آمده و چالش های گروه پیشین را ندارند و چه بسا برای خود خارج از محیط کار مشغله دیگری هم تدارک دیده اند، زیرا دلبسته کار اصلی خود نیستند.

گروه دیگر دارای مدیریت شخصی هستند و پیش از شروع بازنشستگی برای این دوران خود به برنامه ریزی می پردازند. این برنامه ریزی می تواند در راستای ادامه کار و کسب درآمد یا کسب تجربیات جدید و هیجان انگیز باشد.

شرکت در گروه های ورزش های صبحگاهی، گروه ها و انجمن های خیریه، تشکل های مردمی و حتی گروه های فعال در مراکزی همچون خانه های سلامت در شهرداری ها که به طور معمول برای بازنشستگان و سالمندان برنامه های تفریحی، آموزشی و درمانی ترتیب می دهند و عضویت در گروه خیرین مساجد ازجمله کارهای گروهی و اجتماعی است که سالمندان بازنشسته را از انزوا خارج می کند و به آنان کمک که راحت تر با شرایط کنار بیایند.

سرزندگی خود را در دوره پیری چگونه حفظ کنید؟



جمله «الهی پیر شوی» را همه ما شنیده‌ایم، اما شاید کمتر به این مطلب فکر کرده‌ایم که پیری سالم چه تاثیری بر سلامت روان ما دارد. مهم نیست چند سال دارید. کافی است از همین لحظه بیشتر مراقبت سلامتی خودتان باشید تا در سال‌های بعد، از زندگی سالم‌تر و پرنشاط‌ تری برخوردار شوید.

اگر در دوران میانسالی قرار دارید، به اندازه کافی فرصت هست، چه برای آغاز یک برنامه ورزشی و چه تنظیم یک رژیم غذایی سالم‌تر یا تقویت مهارت‌های اجتماعی و اگر هم بازنشسته شده اید، برای تصمیم‌گیری راجع به نحوه و کیفیت زندگی در 10، 20 یا 30 سال آینده، هنوز خیلی دیر نشده است.

پیری به معنای بازنشستگی یا رسیدن به یک سن به خصوص مثل 65 سالگی نیست. پیری یک فرآیند مادام‌العمر است. افرادی که بهتر از پس افزایش سن برمی‌آیند، کسانی هستند که با موفقیت مراحل مختلف زندگی را پشت سر گذاشته‌اند. پیری موفق، متضمن چند عامل است که همگی تحت کنترل خود شما قرار دارند، یعنی نوع نگرش شما به مقوله پیری، فعالیت‌ها و روابط بین فردی.

این نکته را حتما به یاد بسپارید که واقعیت، تصویر اندیشه است. این طور نیست که با رسیدن به 65 سالگی، پدر یا مادربزرگ شدن یا یائسه شدن به طور ناگهانی پیر شوید، بلکه تنها وقتی پیر می‌شوید که گمان کنید پیر شده‌اید. اگرچه جسم شما پیر می‌شود، اما ذهن شما تا هر زمان که اراده کنید جوان خواهد ماند. اگر امیدوار به داشتن عمری دراز، سرشار از شادابی، خوش‌طبعی و روابط اجتماعی محکم باشید، آن وقت است که این طرح ذهنی، زیر بنای یک نمودار درونی را تشکیل می‌دهد که تا حد زیادی آینده شما را رقم خواهد زد.

اما اگر متقاعد شوید که پیری، دوران پوچی و بی‌محتوایی، افسردگی و بیماری است، به احتمال قوی برای شما اینگونه خواهد شد.

به طوری کلی، انتظارات و تفکرات منفی زودتر از خود طبیعت، شما را پیر می‌کند. در همه مراحل زندگی، ذهن خود را روی چیزهای مهم متمرکز کنید و به مسایل جزیی و بی‌اهمیت اعتنا نکنید. شوخ‌طبعی و قدرت کنار آمدن با تغییرات به شما کمک می‌کند از پس هر مشکلی برآیید.


فعالیت بدنی را قطع نکنید

فعالیت جسمانی در سرتاسر زندگی از اهمیت زیادی برخوردار است و هر چه زودتر فعالیت بدنی را آغاز کنید و به آن پای‌بند بمانید، در دوران پیری فواید بیشتری را از آن به دست خواهید آورد. فواید ورزش کردن علی‌الظاهر نامحدود می‌باشد و می‌توان از جمله به کنترل وزن، بهبود جریان خون، افزایش توده عضلانی، تناسب اندام، انعطاف‌پذیری بیشتر، استقامت بیشتر و بهبود وضعیت تعادل اشاره کرد.

پیری به معنی از کارافتادگی نیست. دردهای پیدا و ناپیدا شایع هستند، اما با این وجود سال‌های بعد از بازنشستگی می‌توانند از جمله دل‌پذیرترین و پربارترین سال‌های زندگی شما باشند. سعی کنید با حفظ سلامتی در یک سطح معقول، از زندگی خود حداکثر استفاده و لذت را ببرید.


مغزتان را ورزش دهید

زمانی که فکر می‌کنید عقل و خرد کافی در خود اندوخته‌اید، ذهن شما بنای ناسازگاری می‌گذارد و به تعبیری شما را به بازی می‌گیرد. مثلا یادتان نمی‌آید عینکتان را کجا گذاشته‌اید، یا ماشین‌تان را کجا پارک کرده اید. شما که قبلا عادت داشتید سه تا کار را به طور هم‌زمان انجام دهید، حالا توانایی تمرکز روی یکی را هم به راحتی ندارید.

البته خیالتان راحت باشد، مقداری از حواس‌پرتی‌ها در سنین پیری، طبیعی قلمداد می‌شوند. فشار عصبی و اضطراب هم می‌توانند در حافظه و تمرکز حواس شما اختلال ایجاد کنند. پیری عموما تاثیری بر حافظه ی درازمدت ندارد، اما حافظه کوتاه‌مدت اغلب دچار نقصان می‌شود. مغز شما برای ذخیره و بازیابی اطلاعات به عملیات شیمیایی و الکتریکی پیچیده‌ای در سلول‌های تخریب شده دست می‌زند و عملکردشان با نقصان روبه‌رو می‌شود.

مغز شما این نقیصه را به طریق جالب توجهی جبران می‌کند. اگر چه ممکن است شما و سلول‌های مغزی شما به اندازه هنگامی که 19 ساله بودید نباشد، اما در نظر داشته باشید که عقل و خرد و قدرت قضاوت شما نسبت به آن دوران بسیار بیشتر شده است.

چنین خصیصه‌هایی به راحتی قابل اندازه‌گیری نیستند، اما منعکس‌کننده توانایی شما در تصمیم‌گیری‌های صحیح بر اساس یک عمر تجربه اندوزی هستند. به خاطر داشته باشید که مغز شما مانند یک عضله است. برای اینکه آن را قوی نگه دارید، باید از آن استفاده کنید. به یاد بیاورید زمانی را که در دبستان مجبور به از بر کردن مطالب قلمبه و سلمبه‌ای مثل نام پایتخت کشورها یا یک شعر بلند و طولانی بودید؟

اگر فکر می‌کنید آن روزها به دلیل سن و سال کمتر قادر به چنین کاری بودید، اشتباه می‌کنید. بلکه در آن موقع قادر به چنین کاری بودید، زیرا همه تلاش خود را می‌کردید تا این اطلاعات را در مغز خود فرو کنید. آخرین باری که چنین کاری را انجام دادید، کی بود؟ به احتمال قوی اگر الان هم امتحان کنید، باز مثل گذشته موفق خواهید شد.

تنها به این خاطر که پیر شده‌اید نمی‌شود گفت دیگر قادر به دانشگاه رفتن، یاد گرفتن کارهای جدید، سرگرمی‌های نو و یا کسب اطلاعات جدید از طریق مطالعه نیستید.


راه‌ سالم نگه داشتن ذهن، مطالعه دایمی است، لذا:


- در کلاس‌های مختلف ثبت‌نام کنید. شما می‌توانید در هر کلاسی که مایل هستید از فرهنگ‌سرا گرفته تا کلاس‌ زبان نام‌نویسی کنید.

- با یک مجله، قرارداد اشتراک ببندید.

- اطلاعات خود را در زمینه پیشرفت‌های فناوری به روز نگه دارید. کار با رایانه را یاد بگیرید و به اینترنت وصل شوید. برای تماس گرفتن با دوستان و آشنایان از پست الکترونیکی (ایمیل) استفاده کنید.

- راجع به فرهنگ و سنن جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید، به تحقیق و مطالعه بپردازید.

- در کنسرت‌ها، سخنرانی‌ها ، نمایش‌های تئاتر و سینما شرکت کنید.
به رفت و آمدها ادامه دهید

داشتن روابط محکم با خانواده و دوستان همیشه حایز اهمیت است. با افزایش سن، این روابط اهمیت دوچندانی پیدا می‌کند. مطالعات نشان می‌دهد که اگر روابط اجتماعی شما ضعیف باشد، خطر مرگ در شما، 2 تا 4 برابر فردی خواهد بود که اطرافش پر از کسانی است که به او مهر می‌ورزند و او هم به آنها مهر می‌ورزد. در واقع، داشتن دوستان و خانواده ی قابل اتکا، یکی از مطمئن‌ترین شاخص‌های طول عمر است.

فعالیت‌های انفرادی خود را با فعالیت‌های گروهی هماهنگ کنید. به جای تنهایی ورزش کردن، به کلاس‌های ورزشی بروید. اگر به مطالعه علاقه‌مند هستید، در گروه‌های بحث و مناظره کتاب ثبت‌نام کنید. شاید در گذشته به دلیل کمبود وقت، امکان شرکت در فعالیت‌های گروهی محل و مسجد را نداشتید، اما حالا که چنین فرصتی پیش آمده، کوتاهی نکنید.

بسیاری از افراد با انجام کارهای خیرخواهانه روابط اجتماعی خود را حفظ می‌کنند. شما هم می‌توانید به فعالیت داوطلبانه در یک مدرسه، کتابخانه یا موسسات خیریه (مثلا بردن غذا با خودرو به درب منازل افراد بیمار یا پیر) بپردازید.

بر اساس مطالعات جدید، حمایت اجتماعی محکم با روش های زیر باعث افزایش طول عمر می‌شود:

- با توانا ساختن شما در برخورداری بهتر و سریع‌تر از مراقبت‌های پزشکی

- با تشویق و ترغیب شما به رفتارهای سالم مثل پیاده‌روی منظم

- با فراهم ساختن امکان برخورداری از مهر و محبت پاک و بی‌آلایش که به نوبه خود می‌تواند باعث تقویت سیستم ایمنی شما شود.

- با در اختیار قرار دادن کمک‌های عملی در صورت نیاز، مثلا کمک در امور منزل یا نقل و انتقال شما.

تفاوت های نسل ما و نسل شما


سرت را می‌کنی توی مانیتور لپ‌تاپ و پشتت قوز می‌‌کند و هی تیلیک تیلیک صدای دکمه ها را درمی‌آوری. این می شود ملاقات با مادربزرگ!

به تو می گویم: «عزیزم. یک لیوان شیر ولرم با عسل می خوری؟»
بی این که سر بلند کنی می گویی: «نه عزیز! حالم از شیر به هم می خوره!»
نگاهت می کنم و متوجه مهره های پشتت می شوم که از زیر تی شرت بیرون زده است.

آخ که مادرم چقدر به من می توپید که خوب غذا بخورم. صدایش هنوز توی گوشم است: «دختر باید یه پرده گوشت داشته باشه!»

بی اختیار این جمله را تکرار می کنم. می گویی: «وا! عزیز جون نکنه می خوای منو بفرستی قصابی!»

من عاشق این بودم که وقتی با مادربزرگم هستم باهم آشپزی کنیم و کلوچه و کیک بپزیم. برای این که سرت را از توی لپ تاپ خارج کنی و حواست را به من بدهی می گویم: «مادرجان بیا باهم کیک شکلاتی که دوست داری بپزیم.»

خودت را به آن راه می زنی و می گویی: «آخ! کاش سر راه گرفته بودم!»

حوصله ام سر می رود. پشیمان می شوم از این که به مادرت گفته ام نوه ام را بفرست می خواهم ببینمش. تو هم که آن دستگاه را از خودت دور نمی کنی!

به تو می گویم: «مادرجون می خواهم بروم سر کوچه نان بگیرم . هستی یا می خواهی بروی؟»

با خوشحالی می گویی: «”‹ من ”‹”‹با دوستام قرار دارم، داشتم می رفتم.»

یادم می آید که چقدر عاشق مادربزرگ و پدربزرگم بوده ام و امروز چقدر تو از من دوری. انگار یک تاریخ بین ما فاصله است.


مادربزرگ بودن

مادربزرگ کسی نیست که دو نسل آن طرف تر از نوه اش باشد. او کسی است که با بچه ها سر می کند بزرگ شدن آنها را می بیند و با آنها سلوک دارد. بچه ها به او خو می کنند و نرم نرمک فرهنگ های آنها به هم گره می خورد و نه مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها و نه نوه هایشان هیچ وقت نمی فهمند چه اتفاقی افتاد که هر چه می دانستند مثل نگاشته ای روی سنگ در سینه و روح و قلب نوه ها حک شد.



اما امروز ما با نوه‌ها چه رابطه‌ای داریم؟

مسعود شیخی، کارشناس ارشد جامعه شناسی که درباره روابط بین نسل ها تحقیقاتی دارد، می گوید: وقتی جامعه ای در حال گذار از حالت سنتی به صنعتی و مدرن است، ناخودآگاه فاصله میان نسل هایش زیاد تر می شود و هرچه روند مدرن شدن سرعت می گیرد، این فاصله بیشتر می شود و تنها راه کاهش فاصله ها بهبود ارتباطات و زبان مشترک میان نسل هاست.

این جامعه شناس می افزاید: برای این که دو نسل به هم نزدیک باشند، باید فرهنگی نزدیک به هم داشته باشند و فرهنگ ضامن رفع نیازهای بشر است، اما وقتی نسل نو به نسل قدیم احساس نیاز نکند ممکن است او را به کلی کنار بگذارد.

وی در ادامه می گوید: وقتی خانه های ما کوچک می شود جایی برای مادربزرگ ها و پدربزرگ ها نداریم. وقتی دو شیفت کار می کنیم، یک روز تعطیل فقط استراحت می کنیم و”‹ وقتی برای رفت و آمد با بزرگ تر های خانواده نداریم و وقتی نسلی جدا افتاده از خانواده می شویم، دیگر اعتقادی به رفت و آمد با بزرگ ترها نداریم و طبیعی است نسلی که از ما به جا می ماند بیش از چند قرن از بزرگ ترهای خانواده احساس فاصله می کند.

به این ترتیب فردای ما این گونه تعریف می شود: روزگار پیرزن ها و پیرمردهای تنها و خم شده روی همدم های دیجیتالی!

اگر شما هم یک پدربزرگ یا مادربزرگ باشید با نسل سومی ها و نسل چهارمی ها چطور دوست می شوید؟


مامان دوم

نرگس سادات سعیدی یک مادربزرگ جوان است. او که در ”‹”‹چهل و چهار سالگی نوه ای پنج ساله دارد می گوید: دخترم شاغل است و من مادر دوم نوه ام هستم. درست است که در خانه های جدا زندگی می کنیم، اما در شبانه روز 10 ساعت از نوه ام مراقبت می کنم. از 7 صبح تا 5 بعدازظهر. من سعی می کنم تمام شعرهای دوران کودکی ام را به او بیاموزم و همه بازی هایی که در بچگی می کردیم، با او انجام دهم. او عاشق من است. امیدوارم در سالمندی تنهایم نگذارد.


همه پیک نیک‌های ما

این که بچه های نسل های سوم ما را دوست داشته باشند، خیلی به خاطراتی که از ما دارند مربوط است.

حمید سنایی پدربزرگ هفتاد ساله ای است که یک ون دارد و با آن کار می کند. او می گوید: من همه خانواده را که شامل سه دختر و پسر و شش نوه می شود با ون خود ماهی یک بار به گردش می برم و در فضای طبیعت خیلی به ما خوش می گذرد. با بچه ها تجربیات قدیمی را تازه می کنیم و یاد زمان هایی را که در جنگل اتراق می کردیم، زنده می کنیم و برایشان از آن روزها می گویم. آنها مرا خیلی دوست دارند و هر هفته پیش من می آیند.


محبت فراموش نمی‌شود

ساجده نقوی پنجاه و هشت ساله و دارای دو نوه است. او می گوید: در یک اتاق محقر زندگی می کنم و چیزی ندارم که به بچه ها بدهم، اما آنها را دوست دارم و هر طوری که بتوانم به نوه هایم محبت می کنم. می دانم که محبت جواب می”‹دهد و فراموش نمی شود.


به زبان آنها

نادر ادیبی از پدربزرگ های متجدد است. او در هفتاد سالگی با کامپیوتر آشنایی دارد و با نوه هایش چت می کند.

ادیبی می گوید: اگر بچه ها زبان تو را نفهمیدند وقت آن است که زبانت را عوض کنی چون آنها فردا هستند و تو دیروزی و باید دیروز را به زبان آنها ترجمه کنی. من سعی می کنم برای فراگیری زبان نوه هایم به روز باشم.


زمان پیوند

اگر شما مادر و پدر سالمند و فرزندان جوانی دارید که آینده جامعه به حساب می آیند پیش از همه چیز وظیفه دارید فرزندان تان را نسبت به بزرگ ترهای خانواده با محبت و علاقه تربیت کنید و آنها این رفتار را از شما می آموزند.امروز روزی است که نسل های قدیم و جدید بیش از هر چیز نیاز به میانجی دارند که با آموزش دوجانبه، آنها را دوباره به هم پیوند دهد. فراموش نکنید اگر به فرزندانتان اولویت داشتن بزرگ ترها را بیاموزید آینده سالمندی خود را تضمین کرده اید.