مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

این واژه ها را به همسرت نگو!


شاید شما هم به این نتیجه رسیده باشید که «حرف»، درد زیادی دارد. برخی از واژه ها و جملات سال ها مغز و روح آدمی را می خوردند و او را از درون نابود می کنند. بسیاری از انسان ها نمی دانند حرف هایشان چه تاثیرات مخربی بر روحیه اطرافیان دارد و خیلی راحت هر آنچه می خواهند را به زبان می آورند و اصلا هم برایشان مهم نیست چه ضربه ای به طرف وارد کرده اند.

انسان ها با همین کلمات به هم قول می دهند، به یکدیگر عشق می ورزند و به هم محبت می کنند. چرا باید از حرف و کلمات در جهت آزردن یکدیگر استفاده کنیم؟ چرا وقتی می توان با حرف های خوب شخصیت یک انسان را تقویت کرد و موجب پیشرفت او شد، از آن برای تخریب شخصیت انسان ها و اطرافیان استفاده می کنیم؟

در میان زوج ها استفاده غلط از واژه ها بسیار رواج دارد. بسیاری از آنها نمی دانند به مرور زندگی خود و روحیه طرف را نابود می کنند و برخی واژه یا عبارت های تلخ را به طور مکرر تکرار می کنند. انسان ها شاید این کلمات را فراموش کنند، اما تاثیرات روحی آن را فراموش نمی کنند. زخم بعضی حرف ها حتی پس از عذرخواهی نیز ترمیم نمی شود. متاسفانه انسان نمی تواند لحظه های سخت خود را به راحتی فراموش کند. برای همین است که بعضی از آدم ها حتی سال ها بعد خاطره حرف زشتی که به او گفته اید را برایتان تعریف می کنند و متوجه می شوید تا چه اندازه این حرف برایشان سنگین بوده که تاکنون در دل نگه داشته اند.


در اینجا 12 واژه یا عبارت بسیار ساده را نام برده ایم که تقاضا داریم هرگز به همسر یا فرد موردعلاقه خود نگویید.



هرگز

در زندگی زناشویی نباید از واژه «هرگز» در مقابل همسر خود استفاده کنید. وقتی همسر شما می خواهد کاری انجام دهد این واژه را استفاده نکنید زیرا موجب برانگیخته شدن حس ناامیدی در او می شود.


همیشه

«همیشه» یکی از واژه های خطرناک زندگی زناشویی است. وقتی این واژه را به کار می گیرید گویا به طور غیر مستقیم به طرف می گوید او همیشه کار اشتباه انجام می دهد و این شما هستید که درست فکر می کنید و تصمیم می گیرید. «همیشه» بار «همه» یا «هیچ» دارد. از آن پرهیز کنید.


تنفر

تنفر به طور ذاتی بار منفی دارد. «تنفر» کلمه بسیار سنگینی است. زخم این واژه بسیار عمیق است. بسیاری از زن و شوهرها از این واژه برای کارهای یکدیگر استفاده می کنند. در واقع از سنگینی این واژه سواستفاده می کنند تا خواسته های خود را به طرف مقابل تحمیل کند. اما این کار علاوه بر اینکه غیر اخلاقی است، ناراحتی های عمیقی در روحیه طرف هم ایجاد می کند.



چاق

با تکرار واژه «چاق» در گوش همسر خود، او لاغر نمی شود. به جای استفاده از این واژه منفی که بار تمسخرآمیز دارد به او کمک کنید با ورزش و رژیم لاغر شود. برخی ها فکر می کنند اینقدر این را می گویم تا به خودت بیایی و لاغر شوی. اما این طور نمی شود. فقط به او لطمه روحی وارد می کنید.


احمق / گُنگ

توهین به شعور طرف مقابل به هیچ عنوان ایده خوبی نیست. به طور کلی مسخره کردن دیگران بسیار غیراخلاقی است. اما زن و شوهرها باید بیشتر مراقب باشند تا به شعور و سطح درک یکدیگر توهین نکنند. در ضمن، اگر آنها خنگ و گنگ و احمق بوده اند که با شما ازدواج نمی کردند!


تنبل

با گفتن واژه تنبل نمی توانید کسی را مجبور کنید که زرنگ شود. تکرار این واژه باعث می شود طرف خودش هم باور کند تنبل است و اوضاع از آن چه بوده وخیم تر هم خواهد شد.
از تو یاد گرفته ...

اگر فرزند شما کاری انجام می دهد که اعصاب شما را به هم می ریزد و اصلا تحمل آن را ندارید، فورا انگشت اتهام به سمت همسر خود دراز نکنید که او این کارها را از تو یاد گرفته است.


این زشت / بی ارزش است

آیا شده است برای کسی کار خوبی انجام دهید و او در عوض تشکر، کاری انجام دهد که موجب ناراحتی شما بشود؟ شاید شما از دست‌پخت یا زیورآلات او خوشتان نیاید اما دلیلی ندارد برای خالی کردن حرص خود با او رفتاری زننده داشته باشید. همیشه تشکر و احترام گذاشتن به آدم ها نتیجه بهتر دارد. دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.


این مشکل من نیست

هنگامی که با کسی ازدواج می کنید مشکلات او، مشکلات شما می شود و برعکس. ازدواج یعنی شراکت در همه چیز. به جای اینکه خود را از مشکلات همسر خود دور کنید باید به او کمک کنید تا آنها را هر چه سریع تر برطرف کند. گفتن اینکه این مشکل من نیست هیچ مفهومی ندارد و نتیجه ای جز سرد شدن رابطه در انتظار شما نخواهد بود.


عجله کن!
هیچ کس دوست ندارد این واژه را بشنود. تقریبا همه می دانیم وقتی دیر شده است باید عجله کنیم و همه تلاش خود را در این راستا انجام می دهید. بنابراین تکرار این واژه فقط باعث استرس و ایجاد فضای منفی می شود.


ترکت می کنم
زن و شوهرها هنگامی که عصبانی هستند و کنترل اعصاب خود را از دست می دهند واژه های زشتی به یکدیگر می گویند و در خلال آنها شاید از عبارت بسیار سنگین ترکت خواهم کرد یا طلاق هم استفاده کنند. اگر واقعا نمی خواهید با فردی نامزدی یا ازدواج خود را ادامه دهید به جای تهدید واقعا این مساله را در جوی آرام مطرح کنید و از او بخواهید شما را ترک کند.

تجربه دوباره شیرینی اوایل ازدواج


روابط زناشویی یکی از ارکان مهم زندگی زناشویی است که هم تاثیرپذیر از عوامل مختلف است و هم می‌تواند ابعاد مختلف زندگی زناشویی را تحت‌تاثیر قرار دهد. مسلم است که در ابتدای ازدواج زوجین تحت تاثیر احساس و عشق هستند. اما به مرور زمان جنبه احساسی کم می‌شود.

کافی است یک بار به مطب روانپزشکان متخصص در زمینه روابط زناشویی مراجعه کنید تا با تعداد زیادی زوج‌های جوان روبه‌رو شوید که همه با نگاهی نگران منتظر وقت مشاوره‌شان هستند. خانمی می‌گوید: «فقط یک سال از ازدواج‌مان می‌گذرد. اوایل همه‌چیز عالی بود اما الان انگار فقط هم‌خانه شده‌ایم!» و مردی دیگر می‌گوید: «از وقتی فرزندم متولد شده دیگر روی خوشی از همسرم ندیده‌ام! انگار فراموش کرده من شوهرش هستم! دیگر از ارتباط با هم لذتی نمی‌بریم.».


وقتی عشق کنار می‌رود و مشکلات پیدا می‌شوند

روابط زناشویی یکی از ارکان مهم زندگی زناشویی است که هم تاثیرپذیر از عوامل مختلف است و هم می‌تواند ابعاد مختلف زندگی زناشویی را تحت‌تاثیر قرار دهد. مسلم است که در ابتدای ازدواج زوجین خیلی تحت تاثیر احساسات و عشق هستند. در واقع در دوران عاشقی به سر می‌برند. بالطبع این مسئله روی روابط زناشویی هم تاثیرگذار است پس بدیهی است که اوایل ازدواج روابط زناشویی هم از لحاظ شدت و هم تواتر بیشتر باشد اما به مرور زمان که جنبه احساسی کم می‌شود و جنبه عقلانی و منطقی بیشتر نمود پیدا می‌کند و از طرفی هم بعد مشکلات زندگی شروع می‌شود، ممکن است این روابط کمتر شود.

اوایل زندگی مشکلات زیادی وجود ندارد یا آنقدر احساسات غلبه می‌کند که آن مشکلات نادیده گرفته می‌شود. اما هرچه می‌گذرد جنبه احساسی کم می‌شود و اختلافات بین زن و مرد و مشکلات اقتصادی و اجتماعی نمود بیشتری پیدا می‌کند. وقتی هم که بچه‌دار می‌شوند به هر حال وقت خیلی زیادی صرف بچه می‌شود و زن و مرد شاید دیگر وقت نکنند به هم برسند بنابراین همه اینها روابط زناشویی و جنسی را تحت تاثیر قرار می‌دهد و طبیعی است که شدت روابط مثل اوایل ازدواج نباشد.

کارهای 2 نفره اول ازدواج را تکرار کنید!

طبیعی است که با افزایش طول زندگی زناشویی احساسات اوایل ازدواج کم شود و به دنبال آن میل جنسی طرفین هم کاهش پیدا کند. این مسئله اگرچه می‌تواند تا حدودی طبیعی باشد اما قطعی و صددرصد نیست و در همه اتفاق نمی‌افتد. به هر حال برای تمام مشکلات راهکار وجود دارد و زوجین باید سعی کنند شرایط را به همان حال و هوای اوایل ازدواج برگردانند و اوقات بیشتری را 2 نفره با هم بگذرانند. متاسفانه در فرهنگ ما وقتی بچه به دنیا می‌آید، انگار حائلی می‌شود بین زن و شوهر.
زوجین نباید بچه را مقابل خودشان قرار دهند. آنها همیشه با هم هستند و بچه در کنارشان است نه اینکه بین آنها قرار بگیرد. در فرهنگ ما بعد از آمدن بچه انگار زن و شوهر از حالت همسری درمی‌آیند و فقط مادر و پدر محسوب می‌شوند. در این مواقع، توصیه می‌شود که فکر کنیم اوایل ازدواج است. برای مثال سالگرد ازدواج‌شان را با هم و بدون حضور بچه‌ها جشن بگیرند و برای هم هدیه بخرند یا با هم مسافرت 2نفره بروند. خیلی اوقات بعد از آمدن بچه دیگر زوجین برای هم هدیه نمی‌گیرند و فقط برای بچه کادو می‌خرند، درحالی که این یک اشتباه است.


شاید افسرده شده باشید!

یکی از علل عمده کاهش میل جنسی بعد از ازدواج، اختلافات در زندگی زناشویی است. وقتی زوج از هم دلخور باشند میلی هم به روابط زناشویی نخواهند داشت. دومین علت سردی در رابطه جنسی بروز بیماری‌های روانپزشکی مثل افسردگی است. از آنجایی که بعد ازدواج مشکلات نمود بیشتری پیدا می‌کند، احتمال این بیماری‌ها در افراد بیشتر می‌شود. برای مثال یکی از علائم اصلی افسردگی کاهش میل جنسی است. اگر زن یا شوهر دیدند طرف مقابل‌شان دچار کاهش میل جنسی شده است این را به حساب اینکه چند سال از ازدواج گذشته و طبیعی است، نگذارند. باید به تغییرات خلقی طرف مقابل‌شان اهمیت دهند و ببینند آیا دلتنگی وجود دارد یا عصبانیتی رخ داده یا فرد دچار بی‌خوابی و بی‌اشتهایی هم شده است یا نه و... .اگر افسردگی وجود داشته باشد به راحتی می‌توان با درمان آن، تمایلات جنسی را دوباره مثل قبل افزایش داد.


مواردی که درمان‌پذیر هستند
با افزایش سن عملکرد جنسی کاهش پیدا می‌کند اما این مسئله به سطح فعالیت و تمایل جنسی قبلی فرد بستگی دارد و برای هر فرد متفاوت است. مسلم است کسی که از ابتدای جوانی عملکرد و تمایل جنسی پایینی داشته وقتی هم که سنش بالا می‌رود قطعا دیگر میل جنسی برایش نخواهد ماند اما باز هم این مسئله قطعی نیست. گاهی‌ اوقات برعکس هم اتفاق می‌افتد. برای مثال دیده شده بعضی خانم‌ها که در اوایل زندگی خیلی سردمزاج هستند و میل جنسی پایینی دارند وقتی به سنین میانسالی می‌رسند، اتفاقا میل جنسی‌شان بالا می‌رود! بنابراین موضوع خیلی قطعیت ندارد. یک دلیل کاهش میل جنسی با افزایش سن، فرسوده شدن اندام‌های بدن و کاهش انرژی است. این موضوع روی دستگاه‌های تناسلی و غدد جنسی هم تاثیر می‌گذارد.

بیشتر افراد وقتی وارد سنین میانسالی و کهنسالی می‌شوند، دچار مشکلات سلامت از جمله فشار خون، دیابت، بیماری‌های عصبی و... می‌شوند که این موضوع در آقایان بیشتر است و روی روابط زناشویی‌شان تاثیرگذار است. برای مثال آقایی که دیابت دارد شاید دیگر در سنین بالا عملکرد جنسی خوبی نداشته باشد. نکته مهم دیگر اینکه متاسفانه در فرهنگ ما و خیلی کشورهای دیگر این باور وجود دارد که تمایلات جنسی مخصوص جوان‌هاست، یعنی اگر فرد به سنین کهنسالی برسد و حرف از مسائل جنسی بزند انگار که گناهی مرتکب شده است. شاید طرف خودش تمایل به برقراری رابطه داشته باشد اما در عین حال یک مشکل جسمی دارد و رویش نمی‌شود به پزشک مراجعه کند، درحالی که این موارد درمان‌پذیر هستند.


مشکل را مستقیم بگویید!
با افزایش طول زندگی زناشویی قطعا سن طرفین هم بالا می‌رود. سن بالا خود می‌تواند مستعد خیلی بیماری‌های جسمی باشد؛ از جمله دیابت و فشار خون. همه اینها می‌توانند روابط زناشویی را تحت تاثیر قرار دهند خصوصا در مردها. در این موارد بهترین راهکار این است که اگر فرد از روابط زناشویی طرف مقابلش رضایت ندارد آن را مستقیما با او در میان بگذارد. گاهی بین زوجین باوجود اینکه با هم زن و شوهر هستند، هنوز حیا وجود دارد و فکر می‌کنند نباید این مسائل را به هم بگویند. برای مثال گاهی شوهر عملکرد خوبی ندارد و خانم فکر می‌کند اگر موضوع را به او بگوید باعث ناراحتی یا پایین آمدن اعتماد به نفس او می‌شود بنابراین این موضوع را نمی‌گوید و به مرور زمان خودش هم دچار مشکلات جنسی می‌شود. صحبت و پیداکردن راهکار در این موارد بسیار اهمیت دارد.


لازم نیست حتما تمام و کمال کار کنید!
مسئله دیگر نوع رابطه زناشویی است. متاسفانه وقتی صحبت از رابطه جنسی می‌کنیم همه در ذهن‌شان یک رابطه کامل جنسی را تصور می‌کنند و فکر می‌کنند اگر فلان مسئله اتفاق افتاد که هیچ، اگر نه پس طرف دیگر عملکرد جنسی ندارد. این طرز تفکر باعث می‌شود فرد یا طرف مقابلش خود را ناتوان فرض کرده و احساس خشم و حقارت کند. برای مثال کسی که یک بیماری جسمی دارد وقتی این اتفاق می‌افتد، فکر می‌کند کفایت لازم برای خانمش را ندارد در صورتی که منظور ما از داشتن روابط زناشویی فقط یک رابطه جنسی کامل نیست. گاهی حتی می‌توان با بروز احساسات و گفتن یک کلام عاشقانه و محبت‌آمیز به اندازه یک رابطه جنسی کامل لذت برد یعنی حتی بوسیدن، در آغوش گرفتن و گفتن کلام عاشقانه برای‌شان در حد یک عملکرد کامل جنسی لذت‌بخش خواهد بود.


به کدام متخصص مراجعه کنیم؟

مسئله عملکرد جنسی مربوط به حیطه روانپزشکی می‌شود. منتها گاهی روانپزشک بررسی می‌کند یا خود فرد متوجه می‌شود که مشکل جسمی برای مثال دیابت و فشارخون دارد. آقایان در این مواقع می‌توانند به یک متخصص اورولوژیست یا کلیه و مجاری ادراری و خانم‌ها به یک متخصص زنان مراجعه کنند. در غیر این صورت هر روانپزشکی می‌تواند کمک‌کننده باشد. در کشور ما ************ولوژیست یعنی کسی که واقعا مدرک ************ولوژی داشته باشد، وجود ندارد. بعضی روانپزشکان در رابطه با مسائل جنسی تحقیقات و مطالعات بیشتری انجام داده‌اند. با این حال هر روانپزشکی می‌تواند به افراد کمک کند. در ایران برخی مراکز دانشگاهی مثل کلینیک ************ روزبه و بیمارستان امام‌خمینی مربوط به دانشگاه علوم‌پزشکی تهران و کلینیک ************ موسسه روانپزشکی تهران مربوط به دانشگاه ایران به صورت آکادمیک به درمان اختلالات جنسی می‌پردازند.

دشمنان زندگی زناشویی تان را اخراج کنید

زندگی زناشویی چیست؟

بـرای آنکه زندگی زناشویی‌تان به خوبی پیش رود، بی‌خود به‌ دنبال شگردهای معجزه‌آسا نباشید ؛
در عوض، می‌توانید از برخی از دشمنان زندگی زناشویی که احتمال دارد در درازمدت رشته‌های پیوند‌دهنده بین شما را سست و ضعیف کند، دوری کنید. در اینجا راهنمایی کوچکی در مورد عادات بدی که کاملا باید کنار بگذارید ارائه می‌دهیم :

1- تلویزیون

تلویزیون قاتل عشق است. در این مورد هیچ شکی نداشته باشید! شام خوردن جلوی تلویزیون را قدغن کنید. هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمی‌گذارد حواستان به یکدیگر باشد، از آن گذشته آن‌قدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بوده‌اید که وقتی به رختخواب می‌روید‌، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید. تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید! برای آنکه در این کار زیاد سخت‌گیری نکرده باشید‌، می‌توانید موافقت کنید که در هفته‌، 4 شب تلویزیون خاموش باشد.

2 - خانه‌نشین نشوید

دیگر بیرون نمی‌روید! دیگر از گردش‌های دونفره و شب‌نشینی‌های رمانتیک خبری نیست! باید دوباره آن حال و هوا را به‌دست‌آورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید!

3 - استفاده ساعات اضافی

دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید! نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیت‌تان را با خود به خانه می‌آورید‌ که حقیقتا موضوع خوشایندی برای همسرتان نیست! تنها کافی‌است که کار، تمام زندگیتان را به‌خود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی می‌شود که از آن در خانه حرف می‌زنید. سعی کنید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید! و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید.

4 - عدم رسیدگی به وضع ظاهر

فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترک تان می‌گذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بی‌خیال شوید!به‌خودتان برسید! همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با این‌حال چرا سعی نمی‌کنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟

5 - بی‌توجهی به تغییرات همسر

یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها، بی‌توجهی است. در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است. زمانی‌که همسرتان تغییری کرده و یا لباس جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ به‌خصوص زمانی‌که او را شیک و زیبا می‌بینید .

6 - نوع ارتباط با خانواده همسر

تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب می‌تواند گرم و صمیمانه باشد. اما نکته مهم آن است که بدانید زمانی‌که این تفاهم به حد کافی وجود دارد‌، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس می‌کنید که همسرتان از رفت‌وآمد‌های آخر هفته کم‌کم خسته می‌شود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد .

7 - نبود برنامه

تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظر‌گرفتن آینده نیست. شما باید به اتفاق هم آینده‌تان را بسازید. بی‌درنگ در مورد آینده‌تان و اینکه چگونه با آن روبه‌رو می‌شوید فکر کنید.

8 - سکوت های بیجا

مطمئنا عدم‌گفت‌وگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بی‌توجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام برده‌ایم. در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابل‌تان را بفهمید.



توضیحات :لطفأ مطالبی راجع به موضوعات زندگی زناشویی در این قسمت قرار بدهید
به نظر شما زندگی زناشویی خوب چطور زندگی ای می باشد؟

چرا نباید با این افراد ازدواج کنید؟

تشخیص بیماری روانی کار هر کسی نیست. همه ما تا اندازه‌ای گرفتار ویژگی‌هایی هستیم که اگر در زندگی‌مان ریشه بدوانند، به بیماری روانی تبدیل می‌شوند. کمتر کسی است که در خود رگه‌هایی از خساست، حسادت، ترس، شک، خشم یا میل به انتقام را نداشته باشد اما هرکدام از این ویژگی‌ها، اگر به محور اصلی شخصیت فرد تبدیل شود، او را بیمار می‌کند. تشخیص بیماری‌های روانی آسان نیست و گذشته از تخصص درمانگر، به بررسی همه‌جانبه شخصیت و سبک زندگی بیمار نیاز دارد. ما هم در این مطلب نمی‌خواهیم تنها با بیان 5 ویژگی، در مورد کسی قضاوت کنیم و مهر بیماری را بر پیشانی او بچسبانیم اما این بار، با بیان اصلی‌ترین شاخصه‌های چند بیماری روانی، از شما می‌خواهیم پیشنهاد ازدواجی که شنیده‌اید را بیشتر بررسی کنید.

شاید پارانوئید است

مثل کارآگاه دنبال اشتباهات شماست
1. بدون هیچ دلیلی فکر می‌کند دیگران از او سوءاستفاده می‌کنند یا سرش را کلاه می‌گذارند؟

2. گرچه بسیاری از رازهای شما را می‌داند اما حتی به شما هم سخت اعتماد می‌کند و سفره دلش را برای‌تان باز نمی‌کند؟

3. وقتی از مشکلی شکایت می‌کنید، فکر می‌کند به او طعنه می‌زنید و او را به خاطر ناتوانایی‌اش مقصر می‌دانید؟

چرا نباید با او ازدواج کنید؟
زندگی با چنین مردی آسان نیست. در تمام لحظاتی که دوستت دارم را از زبان او می‌شنوید، گرفتار یک تعقیب و گریز هم هستید. هرقدر ادعای عاشق بودن او بیشتر شود، شک کردن‌ها و تهدیدهایش هم بیشتر می‌شود. شاید فکر کنید به مرور می‌توانید اعتمادش را به دست بیاورید و زندگی آرامی را در کنارش بسازید، اما اگر این بیماری در زندگی او ریشه دوانده باشد، حتی متخصصان هم از پس محو کردنش به آسانی برنمی‌آیند. چراکه چنین بیماری به درمانگرش هم اعتماد نمی‌کند.

شاید شخصیت بینابینی دارد

تنها و بد دهن است
1. نمی‌تواند روابطش (نه عاشقانه و نه دوستانه) را حفظ کند و زندگی‌اش پر است از رد پای آدم‌هایی که رفته‌اند؟

2. از آسیب زدن به خودش نمی‌ترسد، سابقه اعتیاد و رفتارهای پرخطر دارد و سبک زندگی سالمی را انتخاب نمی‌کند؟

3. بارها اقدام به خودکشی کرده یا از آن حرف زده و با هر ناکامی کوچکی موضوع خودکشی را پیش می‌کشد؟

4. ثبات عاطفی ندارد، با بهانه‌های کوچک و بی‌اهمیت، آشفته می‌شود و بددهنی می‌کند یا به دیگران حمله می‌کند؟

چرا نباید با او ازدواج کنید؟
احتمالا عاشق شما مدام شما را به بی‌عاطفه بودن متهم می‌کند و شکست در این عشق را دلیل آسیب زدن به خودش می‌داند. تهدیدهایش به خودکشی را جدی بگیرید اما گمان نکنید که شما علت چنین اتفاقی هستید. چنین شخصیتی به ندرت ارتباطی عمیق و همیشگی را ایجاد می‌کند. دلخوری شما از او، این تصور را برایش ایجاد می‌کند که از او بیزارید. اگر می‌خواهید به او نه بگویید، اول با یک روانشناس مشورت کنید.

شاید ضد اجتماعی است

خطرناک است
1. هرقدر هم که به شما آسیب بزند، پشیمان نمی‌شود و به جای عذرخواهی بهانه‌تراشی می‌کند؟

2. نه‌تنها برای شما ارزشی قائل نیست، که دیگران هم برایش بی‌ارزشند و برای منافع خود، به راحتی آنها را له می‌کند؟

3. وارد شغل‌هایی می‌شود که برای اجتماع زیان بارند و اگر شکست بخورد هم درس عبرت نمی‌گیرد؟

چرا نباید با او ازدواج کنید؟
چنین فردی مرزها و چارچوب‌های اجتماعی را نادیده می‌گیرد و به آنها وفادار نمی‌ماند. برای او نظر دیگران مهم نیست و واکنش‌های دیگران روی رفتارهایش تاثیری نمی‌گذارد. روانشناسان «خودمحوری، فقدان وجدان، رفتار تکانشی و جاذبه سطحی» را از ویژگی‌های اصلی این شخصیت می‌دانند. اگر قصد ازدواج با چنین فردی را دارید مراقب باشید، او آنقدر برای محبت آدم‌ها ارزش قائل نیست که با دیدن محبت تغییر کند، پس مراقب باشید قربانی نشوید.

شاید شخصیت نمایشی دارد

پرحرف‌های سطحی
1. در هر جمعی که بنشیند با صدای بلند از توانایی‌ها و اتفاقات زندگی‌اش حرف می‌زند و برای جلب توجه دیگران تلاش می‌کند؟

2. زیاد حرف می‌زند اما حرف‌هایش عمق ندارد و نسبت به موضوعات هم دید عمیق و قابل توجهی ندارد؟

3. در لحظه‌ای که می‌خواهد توجه شما را جلب کند، اگر بی‌توجهی ببیند، زیر و رو می‌شود و حتی در جمع به شما پرخاش می‌کند؟

4. سبک گفتاری‌اش تاثیرگذار اما فاقد جزئیات است و عقایدش که اغلب تند یا افراطی است، معمولا مبهم و گنگ هستند؟

چرا نباید با او ازدواج کنید؟
شخصیت‌های نمایشی دوست دارند که دیده شوند و وقتی همه چشم‌ها را متوجه خود ببینند، احساس رضایت می‌کنند اما اگر به اندازه کافی به آنها توجه نکنید کلافه و عصبی می‌شوند. شما نمی‌توانید یک عمر در کنار چنین فردی زندگی کنید، مگر اینکه از یک روانشناس کمک بگیرید. این شخصیت نیاز به درمان دارد و تنها با شنیدن توضیحات شما در مورد اشتباهاتش تغییر نمی‌کند. چراکه خودش را فردی جذاب و حرف‌هایش را شنیدنی می‌داند.

شاید خودشیفته است

فکر می‌کند پادشاه جهان است؟
1. خود را از همه و حتی از شما بالاتر می‌داند و به دیده تحقیر به دیگران و توانایی‌های‌شان نگاه می‌کند؟

2. فکر می‌کند همیشه حق با اوست و دیگران در اشتباهند و خودش را همیشه مبرا و بی‌تقصیر می‌داند؟

3. به دیگران حسادت می‌کند و چشم دیدن پیشرفت کسی را ندارد، اما می‌گوید دیگران هستند که به او حسادت می‌کنند؟

چرا نباید با او ازدواج کنید؟
شاید در نگاه اول مردی که تا این اندازه به خودش اطمینان دارد برای‌تان جذاب جلوه کند، اما زندگی کردن با یک خودشیفته کار هر کسی نیست. او حتی تمایلی به درمان شدن هم ندارد. چراکه در درجه اول خودش را سالم و بی‌عیب و نقص می‌داند و در درجه دوم دیگران را در اندازه‌ای نمی‌بیند که بخواهند او را درمان کنند. خودشیفته‌ها آرام آرام توجه اطرافیان‌شان را از دست می‌دهند. چراکه انتظارات‌شان از دیگران بسیار بالا و غیرواقعی است.

به نامزد خود شک دارید ؟

چه خبر است؟ نامزدتان وقت زیادی با یک خانم خاص در کتابخانه درس می‌خواند یا می‌بینید که نگاه‌های معناداری را در مهمانی با دخترهای دیگر ردوبدل می‌کند. یا شاید هم از اینکه بیش از حد طبیعی موقع حرف زدن با دوستان خانمش تماس برقرار می‌کند یا هر زمان که به صفحه موبایلش نگاه می‌کنید، اسم یک خانم را می‌بینید که به او اس‌ام‌اس می‌زند، ناراحتید. اگر دوست دارید بدانید که با این کارها واقعاً در حال خیانت به شماست یا نه و اینکه چه باید بکنید، این متن را دنبال کنید.


اول اینکه باید بگوییم زود نتیجه‌گیری نکنید. مهمترین قسمت در برخورد با این مسئله این است که اول مطمئن شوید که آیا این حساسیت شما واقعاً بجا است یا خیر. خانم‌ها خیلی وقت‌ها آنقدر به بعضی چیزها فکر می‌کنند که دیگر واقعیت آن موضوع را نمی‌بینند. بدون اینکه بفهمید ممکن است بی‌اعتمادی درون خودتان یا رابطه‌تان اتفاق بیفتد. اگر به او اعتماد نداشته باشید، بعضی اوقات به طور نادرست تصور خواهید کرد که در حال طنازی با دختران دیگر است و این انتظار باعث می‌شود دوستی‌های خیلی پاک و ساده او با دیگران را به شکل خیانت ببینید. سعی کنید خیلی وارد بطن داستان نشوید؛ مردها مثل زن‌ها فکر نمی‌کنند. در ۹ مورد از ۱۰ مورد، برای او درس خواندن با یک خانم یا اس‌ام‌اس دادن به یک دوست خوب هیچ معنا و مفهوم خاصی ندارد. این شما هستید که باید تصمیم بگیرید با این مسئله مشکلی دارید یا نه.


موقعیت را دوباره ارزیابی کنید و یادتان باشد: مرز بندی ها و رفتار انسانها معیار اصلی است. همه ما می‌دانیم وقتی عملی را از چارچوب آن بیرون می‌آورید خیلی زشت به نظر می‌رسد. هیچ فرقی نمی‌کند! به خاطر داشته باشید که ممکن است شما از جایی وارد آن موقعیت شده‌اید که همه چیز وارونه به نظر آمده باشد. به همان اندازه، عمل یا حرف مهم است. مثلاً، «مرسی از اینکه اون کتابو بهم دادی ☺» لزوماً نشانه شیطنت کردن نیست ولی «بیا امشب درس بخونیم ؛)» جای سوال دارد.


اگر برداشت شما این بوده که حرف یا عمل او شیطنت است یا اینقدر بد بوده که موجب ناراحتی شما شود، زمان آن رسیده که موضوع را با او مطرح کنید. همانطور که قبلاً ذکر کردیم، وقتی مردها را به طنازی محکوم می‌کنیم، معمولاً تصور می‌کنند کار اشتباهی انجام نداده‌اند و این باعث حساسیت این موضوع می‌شود. رمز کار این است که عاقلانه و بالغانه با موضوع برخورد کنید. هر کاری می‌کنید یادتان باشد که به هیچ عنوان برای تلافی کردن شما هم شروع به شیطنت نکنید. این فقط جنگی راه می‌اندازد که هر کدامتان نشان دهید کدام‌تان بی‌تفاوت‌تر است و این بیشتر از قبل به رابطه‌تان صدمه می‌زند. و جار و جنجال هم راه‌نیدازید یا شروع به فرستادن اس‌ام‌اس‌ها خشن نکنید و سعی هم نکنید که خاموش و بی‌تفاوت باشید. باید با او حرف بزنید.


از اینها مهمتر، باید وقتی که آرام شدید موضوع را به میان بیاورید. نباید بگذارید احساس کند که از جایگاه بالاتر می‌خواهید به او حمله کنید. باید به او منتقل کنید که ناراحت هستید نه عصبانی: نشان دادن عصبانیت باعث عصبانی شدن متقابل او و رفتن او به حالت دفاعی می‌شود.


اگر حرفتان را قبول نکرد، سعی کنید با او مصالحه کنید. از او بخواهید قول بدهد در رفتار خود با خانمهای دیگر بیشتر دقت کند و شما هم درعوض قول بدهید دیگر زود درمورد او قضاوت نکنید.


اگر مشکل همچنان ادامه داشت، دیگر وقت آن است که درمورد ماندنتان در آن رابطه بیشتر فکر کنید. اگر منطقی از او می‌خواهید که بخاطر ناراحت‌ شدنتان، مراقب رفتارش باشد و او به آن احترام نگذاشت، دیگر می‌توانید بگویید که این مرد فردی خودخواه است و شما و احساساتتان به اندازه کافی برای او مهم نیستید. بعضی از مردها به طور ذاتی اهل شیطنت هستند و بعضی‌اوقات حتی وقتی در یک رابطه جدی هستند هم به این کارها ادامه می‌دهند و بیشتر وقت‌ها هم واقعاً هیچ خبر خاصی بین او و آن دخترهای دیگر نیست. شما نمی‌توانید شخصیت او را عوض کنید؛ اگر خودش هم نتوانست این کار را بکند یا شما باید او را همانطور قبول کنید یا از آن رابطه بیرون بروید. یادتان باشد هدیه خریدن‌های او به معنی قول دادن برای تغییر نیست و لبخندهایش هم قراردادی نیست که تضمین کند دیگر آن رفتارها را تکرار نمی‌کند. شاید وقت آن باشد که از آن رابطه بیرون بروید و کسی را پیدا کنید که برای احساساتتان ارزش قائل باشد.


هنوز شک دارید؟ نظر دوستان قابل‌اعتمادتان که او را می‌شناسند را هم بپرسید. از دوستی نباید سوال کنید که چون فکر می‌کند باید با شما موافقت کند نظرتان را تایید کند. از دوستان خود او هم نپرسید؛ به احتمال ۹۹٪ خبرش را به او می‌رسانند. این فقط بخاطر اینکه نتوانسته‌اید مثل یک آدم بزرگ جلو بیایید و به خودش حرفتان را بزنید عصبانی‌اش می‌کند. اما از همه اینها مهمتر، اگر رفتارهای او شما را ناراحت یا شکاک کرده است، همیشه حرف زدن بهتر از نگه داشتن آن در دلتان است. می‌توانید خیلی منطقی مرزهایی را برای او مشخص کنید و شاید هم ببینید فقط نیاز به کمی اطمینان دادن بیشتر او داشته‌اید.