مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

دخترانی که از خواستگارشان جواب رد می شنوند!


هر دختری که پسری به خواستگاری اش بیاید، ممکن است با جواب منفی پسر، برای ازدواج روبه رو شود. این جواب منفی، گاهی آن قدر روحیه دختر را خراب می کند که دچار بی حوصلگی و افسردگی می شود. در چنین مواردی چطور باید با این جواب نه رو به رو شد؟


شکست عشقی

جواب رد شنیدن برای دخترها، با جواب ردی که پسرها می شنوند یکسان نیست. برای دخترها این جواب رد به دو دلیل ناراحت کننده تر است. اول به دلیل روحیه حساس دخترها و تعبیرهایی که از این جواب رد دارند و دوم به دلیل آنکه در خواستگاری های رسمی، دختران قبل از آنکه انتخاب کننده باشند، انتخاب شونده هستند.

دختر جوان تحصیل کرده و با کمالاتی را تصور کنید که چند نفر به خواستگاری او آمده اند و قبل از آنکه او نظرش را راجع به خواستگار اعلام کند، با جواب هایی مثل «ما برای هم مناسب نیستیم»، «انشالله دخترتان به زودی یک بخت بهتر نصیبش شود»، «استخاره گرفتیم بد آمد» و... رو به رو شود.

در چنین شرایطی تحمل شنیدن جواب های منفی بعدی واقعا سخت است و خیلی احتمال دارد که دخترخانم تصمیم بگیرد دیگر خواستگاری را نپذیرد. تصمیمی که البته اشتباه است اما به دلیل سرخوردگی های پیشین گرفته شده.

در چنین شرایطی، بیشتر دخترها در فاز خود تخریبگری و احساس تقصیر می روند و فکر می کنند حتما ایرادی دارند که هیچ کس آنها را نمی پسندد. شاید کم و کسری دارند، از معیارهای جامعه فاصله دارند یا حتی خانواده شان به قدر کافی مناسب نیست. اما واقعیت این است که همه اینها می تواند تفکر اشتباه شما باشد. شما ممکن است واقعا دختر ایده آلی باشید اما تفاوت داشتن با خواستگارانتان در چند زمینه اصلی، موجب عدم تفاهم شود.


ناراحتی طبیعی است
ناراحت شدن را حق خودتان بدانید اما آن را کش ندهید. یکی از اتفاق های عادی زندگی این است که گاهی دل انسان به شدت یک چیزی را می خواهد و به دلیل موانعی که در راه رسیدن به آن اتفاق می افتد، به آن نمی رسد. این نرسیدن که البته ممکن است کم هم در زندگی اتفاق نیفتد روحیه هر فردی را تحت تأثیر قرار می دهد.

فرض کنید شما می خواهید در یک رشته قبول شوید، یا در یک درسی نمره خوبی بگیرید و موفق نمی شوید. این اتفاق با واکنش طبیعی شما که غمگینی، بی حوصلگی و ناراحتی است، همراه می شود. شما برای حل این مشکل نه تنها نیازی به مشاور و مشاوره ندارید، بلکه مثل هر آدم معمولی دیگر، می توانید با صبر و گذشت زمان با این ناکامی ها کنار بیایید.


باورهای غیرمنطقی تان را اصلاح کنید
می توانید برای مدتی با پرداختن به دیگر امور زندگی و توجه به زیبایی های زندگی، سر خود را گرم کنید و مطمئن باشید که فرصت های زیاد دیگری برایتان پیش خواهد آمد. دخترهایی شبیه شما اگر بتوانید باورهای غیرمنطقی تان را اصلاح کنید، راحت تر با این جواب های منفی کنار خواهید آمد.

با باورهای غیرمنطقی مثل این که به خودتان بگویند «من خوب نیستم، من زیبا نیستم یا هیچ فردی من را دوست ندارد»، پیش بینی می کنید که این مشکل در آینده هم وجود خواهد داشت. یعنی این مسئله کوچک را به یک بحران شدید تبدیل می کنید، بنابراین برای اصلاح این باورهای غیرمنطقی، مثلا با گفتن جمله «من معیارهای این خواستگار خاص را نداشتم» به خودتان، خیلی کمک می کنید تا با این مسئله راحت تر کنار بیایید.


منطقی فکر کنید
تحمل ناراحتی شنیدن جواب منفی، بسیار راحت تر از تحمل سختی های ازدواج ناموفق است. جلسات خواستگاری برای شناخت هر چه بیشتر دو خانواده و همچنین دختر و پسر از یکدیگر انجام می گیرد، برای به نتیجه رسیدن لازم است که 2 نفر ببینند چه قدر با هم تفاهم دارند، طبیعی است که در روند خواستگاری، 2 نفر با توجه به نکات و شرایطی که از طرف مقابل شان می بینند، متوجه شوند که هم کفو هستند یا خیر. بنابراین در صورت هم کفو نبودن به این نتیجه می رسند که مناسب یکدیگر نیستند و یکی از طرفین به دیگری جواب منفی می دهد.

ولی اگر به هر دلیلی بعد از این ارزیابی ها و رسیدن به این که هم کفو نیستند جواب منفی داده نشود و این ازدواج انجام شود به احتمال زیاد، یک ازدواج ناموفق شکل خواهد گرفت و این مسئله، مشکلات بعدی زیادی را به دنبال دارد که تحمل سختی های آن از ناراحتی بعد از شنیدن جواب منفی که الان این دختر خانم با آن مواجه شده است، بسیار بیشتر خواهد بود. از نظر اهمیت مسئله اقتصادی هم این را بدانید، اگر دو خانواده در یک سطح از لحاظ اقتصادی نباشند، دختر و پسر از هم توقعاتی خواهند داشت که این توقعات آن ها را در زندگی دچار مشکلات بسیاری خواهد کرد.

این شوخی های زشت آقایان با خانمها!


باید بگویم بسیاری از آقایان و مخصوصا پسرهای جوانی که ازدواج می کنند ، هنوز در فضای مجردی به سر می برند و نمی دانند جلوی همسرشان چه باید بگویند و چه نگویند ، اجازه بدهید خیلی ساده تر شوخی های رایج بعضی مردان را با همسرشان بگویم ...



من در ابتدای این مقاله اعتراف می کنم که به عنوان یک مرد متاسفانه کم از این شوخی ها نداشته ام !
این شوخی ها شاید عادی به نظر برسد و چندان هم مشکلی در زندگی ایجاد نکند ، ولی فکر نکنید زن و شوهری که با هم مشکل پیدا می کنند ، یک اتفاق خیلی بزرگ بین شان افتاده یا فیزیکی با هم درگیر شدند !
بعضی از موضوعات بسیار ریز در زندگی وجود دارد که اگر آنها را رعایت نکنیم ، رابطه ما با همسرمان را به تدریج خراب می کنند ، پس بیایید با هم این رفتارها را بخوانیم و کنار بگذاریم ! باید بگویم بسیاری از آقایان و مخصوصا پسرهای جوانی که ازدواج می کنند ، هنوز در فضای مجردی به سر می برند و نمی دانند جلوی همسرشان چه باید بگویند و چه نگویند ، اجازه بدهید خیلی ساده تر شوخی های رایج بعضی مردان را با همسرشان بگویم ، البته دقت کنید اینها در فضای عادی و شوخی است :
* شوخی های تهدیدی :
- طلاق : مثلا همسر شما می گوید "اگه یکماه آشپزی نکنم چیکار می کنی؟" بدترین جواب این است :"خب طلاقت میدم!" بعد هم غش غش میخندید و در پاسخ ناراحتی همسرتان می گویید :"بابا شوخی کردم" همسر شما هم ناراحت می شود و شما او را "بی جنبه" خطاب می کنید و یک شوخی ساده می شود بهانه ای برای جنجال ! خب حالا فرضا اگر خیلی مرد خوبی باشید از دل همسرتان هر طور شده در می آورید ، اما یک اتفاق خیلی بد افتاده ، همسر شما نگران و مضطرب می شود، به فکر می رود ، ناراحت می شود ، در رابطه زناشویی اش کمی سرد می شود و ... البته منظورم این نیست که با یک شوخی کوچک همه چیز خراب می شود ، منظور این است که وقتی از این شوخی ها کردید کم کم عادت تان می شود و به تدریج تیشه به ریشه رابطه می زنید.

- زن دوم : شب دیر به خانه می آیید ، همسرتان می گوید :"کجا بودی تا این وقت شب؟" شما هم می گویید:"خونه دومی !!!" خیلی شوخی جالبی بود نه ؟ یا مثلا بدون هیچ بهانه ای مسئله زن دوم را مطرح می کنید ! مثلا به بچه هایتان می گویید:" آره دیگه کم کم میخوام یه مامان جدید براتون بیارم!" البته تجربه ی من ثابت کرده مردانی که از این شوخی ها می کنند ، کسانی هستند که هیچ وقت این کار را نمی کنند ! ولی باز هم می گویم این شوخی ها تیشه به ریشه زندگی می زند ، همسر شما مدام در فکر می رود ، شما هم با خودتان فکر می کنید همسرم چقدر شکاک است و زنهای مردم اینطور نیستند و ... !
همین می شود بهانه برای خراب شدن یک رابطه زناشویی. - مرگ و زندان : آقا یک سرماخوردگی کوچک گرفته ، به همسرش می گوید :" خانم اون قلم و کاغذ رو بردار بیار آخرین وصیت هام رو بکنم." یا مثلا زیاد دیدم آقایانی که تا مشکلی در کارشان پیش می آید می گویند :" خانم اون وسایل ما رو جمع کن امروز فرداست که با مامور بیان دنبالم." یا "سعی کن ماهی یه بار بیای ملاقاتم و کمپوت آناناس هم بیاری!" البته اینها نمونه است ولی حرفهایی است که زیاد در زندگی ها می بینم و هیچ پایه و اساسی ندارد و مرد فقط برای شوخی اینها را بیان می کند ، ولی نمی داند با همین شوخی ها به همسرش لطمه روحی می زند و او را نگران و مضطرب می کند.

* شوخی های مردانه
- شوخی های فیزیکی : یک سری شوخی هایی هست که ما در فضای دوستانه خودمان انجام می دهیم ، مثلا با بیل می زنیم توی سر رفیقمان و به مدت نیم ساعت با هم می خندیم ! یا دوستمان با لگد ما را سه متر جلوتر پرتاب می کند ! خب اینها در فضای مردانه همه نشانه محبت و دوست داشتن است ! ولی هرگز از این شوخی ها با همسرتان نکنید ، خانم ها احساسات بسیار قوی ای دارند ، مثلا وقتی شما همسر خود را نوازش می کنید خیلی برای او لذت بخش است ، و برعکس وقتی به شوخی به او ضربه ای می زنید به همان اندازه برایش دردآور و ناراحت کننده است. پس از این شوخی ها هم اصلا نکنید. با یکی از دوستانم بیرون رفته بودیم ، به بهانه ای یک خودکار به همسرش داد ، تا خانم خودکار را گرفت ناگهان از جایش پرید و دوستم زد زیر خنده ، ظاهرا خودکار برقی بود و یک برق چندولت خفیف همسرش را گرفته بود ، این هم جزء شوخی های فیزیکی محسوب می شود که به هیچ وجه ، تاکید می کنم به هیچ وجه نباید مرتکب شوید.

- شوخی های حاوی فحش :
باز هم این یک نوع دیگر از خوشمزگی های به جا مانده از دوران مجردی است ! البته منظورم از فحش ، حرفی است که توهین تلقی شود ، باز هم می گویم ممکن است این الفاظ در بین دوستان ما نشانه محبت باشد - که البته همان هم غلط است ولی هرگز در ارتباط با همسرتان از این شوخی ها استفاده نکنید ، چیزی که جدیدا در شبکه هایی مثل فیس بوک دیده ام با عذرخواهی از همه دوستان واژه "کثافت" است که مثلا با تغییر شکل "کصافط" می نویسند و بسیار زشت و بی ادبانه است ، و متاسفانه آقایان در رابطه های پیامکی با همسرشان از آن استفاده می کنند یا لفظش را به زبان می آورند ، این هم نمونه ای دیگر از شوخی های خراب کننده رابطه است که نباید مرتکب شوید.میگنا دات آی آر، یا مثلا واژه های دیگر ، بعضی واژه ها را هم مجبورم بگویم که خیلی خانم ها از آن شاکی هستند که آقایان در رابطه با آنها به شوخی به کار می برند مثل "لامصب" "بدبخت" "بیچاره" و ... پس خیلی مواظب این واژه ها باشید ، همسر شما ممکن است چیزی نگوید و یا عادت کرده باشد ، ولی باور کنید شروع با این واژه های ساده زندگی خیلی ها را به مرز طلاق کشانده است. خواهش می کنم از این الفاظ استفاده نکنید.

*شوخی های تمسخر آمیز
- شوخی در مورد اعضای خانواده : مثلا خانمی به همسرش می گوید :" اگر مشکلی پیش اومد بابای من هست که کمکمون کنه" شما هم قصدی ندارید و به شوخی می گویید :" بابای تو هنوز قسط جهیزیه ات رو داده که بخواد کاری کنه حالا !"
این شامل شوخی با اعضای خانواده مخصوصا بزرگترها و پدر و مادر هم می شود ، یعنی فرضا با پدر همسرتان یا مادر همسرتان شوخی ای کنید که دور از شان آنها باشد و یا بی ادبی محسوب شود.
- مسخره کردن : مسخره کردن همیشه بد است ، مسخره کردن همسر بدتر و مسخره کردن همسر در حضور دیگران بدترین کار ممکن ! این مسخره کردن می تواند جنبه های مختلفی داشته باشد ، همسرتان کاری را درست انجام نداده شما با این کلمات او را صدا می کنید " نابغه ! آی کیو ! دانشمند ! "
یا مسخره کردن قد ، هیکل یا لهجه همسر که این هم بسیار بد و زننده است ، مسخره کردن غذا را هم زیاد دیده ام ، مثلا به همسرتان می گویید :" عزیزم میشه بگی این غذایی که پختی دقیقا مزه چی میده ؟"
و یا :"این غذا رو برم بریزم جلو گربه ها ببینم لب میزنن یا نه !" نکته آخر را هم بگویم ، لطفا اگر این شوخی ها را با همسرتان می کنید ، بدون هیچ تعارفی ، انتظار محبت و شادی و گرم بودن خانه و ... را از او نداشته باشید. یکی از دوستان من که اتفاقا خیلی هم به همسرش علاقه داشت ، به خاطر همین ناشی گری ها و شوخی های بی مورد ، الان در دادگاه خانواده در رفت و آمد برای درخواست طلاق همسرش است. پس لطفا مراعات کنید.

نامزدی، زیربنای یک عمر زندگی‌


زوجین در این دوران به دلیل عدم تعهد نسبت به یکدیگر و قرارگیری در موقعیت عاطفی جدید دوران خوشایندی را تجربه می‌‌کنند و به دلیل عدم وجود تعارضات دوران عقد و ازدواج در‌ دوران نامزدی، در این دوران بدون مشکل باهم ارتباط برقرار می‌‌کنند.

به اختصار چند ویژگی مهم دوران نامزدی را در اینجا برایتان می گوییم. نکته هایی که شاید در مقدمه زندگی مشترک، حکم نکات کنکور زندگی تان را داشته باشند!

دوران نامزدی زوجین به موجب یک قرارداد به توافق می‌رسند که در آینده با یکدیگر ازدواج کنند.

دوران نامزدی باید با نظارت خانواده‌‌ها و در چارچوب شرعی باشد و از مسائلی که زن و شوهر محرم دارند، اجتناب شود. در این دوران دختر و پسر در راستای شناخت برای ازدواج با حفظ موازین شرعی حق صحبت کردن، مسافرت کردن را دارند.

دوران آشنایی بهتر است حداقل سه ماه و حداکثر 4 یا 5 ماه ‌باشد و در این دوران نباید هیچ گونه وابستگی به وجود آید و هر لحظه آماده شنیدن پاسخ منفی ‌یا مثبت باشد. افراد درون فامیل یا آشنا به اندازه غریبه ها نیازی به دوران نامزدی ندارند چون شناخت آنها درباره خانواده و کلیات روحیه فرد مقابل شان بیشتر از غریبه ها است. بنابراین شناخت و نامزدی در میان این جوانان می تواند در یکی دو ماه حاصل شود. افرادی که از مناطق گوناگون هستند، می توانند برای شناخت بیشتر مدتی طولانی‌تر با یکدیگر نامزد باشند.

والدین در دوران نامزدی باید با ایجاد فرصتی برای ملاقات‌‌های متعدد، رفت و آمد‌های خانوادگی، کمک به تصمیم گیری عاقلانه و آگاهانه و حمایت از انتخاب نهایی فرزندان خود به آنها کمک کنند.

در دوران نامزدی افراد باید دقت، حساسیت و هوشیاری بالایی را برای تصمیم‌گیری قطعی داشته باشند.

اشتباهات خطرناک دوره نامزدی این ها هستند: عدم توجه به ویژگی‌‌های منفی و علائم هشدار دهنده طرف مقابل، چشم پوشی از ارزش‌ها و باور‌های درست خود، تسلیم در برابر خواسته‌‌های جنسی طرف مقابل. این مشکلات باعث وجود معضلات بعدی در زندگی زوجین می‌شود.

این دوران بهترین موقعیت برای محک زدن معیارهای افراد برای ازدواج و انتخاب همسر، شناخت ویژگی‌‌های شخصیتی خودشان، همچنین انتخاب منطقی و عاقلانه و در نهایت ازدواجی آگاهانه است.

یکی از بهترین شیوه‌ها برای شناخت فرد مشاهده‌ نحوه تعامل وی با خانواده ‌است. نحوه‌ برخورد فرد با اعضای خانواده و پدر و مادر، شاخصی از رفتار آینده او در یک ارتباط صمیمانه است.

در دوران آشنایی، فرد باید بر اساس شناخت خود از زندگی و آینده نگری و تصمیم برای انتخاب همسر و شریک زندگی به دنبال کسب اطلاعات لازم و کافی باشد. فرد در این دوران باید از خانواده همسر، جایگاه وی در خانواده و خصوصیات شخصی‌اش اطلاعاتی را کسب کند. اطلاعات خانوادگی، تحقیق و تفحص در محل کار، زندگی، تحصیل و استفاده از راهنمایی‌های مشاور از جمله منابع اطلاعاتی برای آشنایی بهتر در دوران آشنایی است. برای تصمیم گیری بهتر برای ازدواج در این دوران نباید هیچ گونه وابستگی بین طرفین به وجود آید.

این دوران فرصتی برای آشنایی بیشتر خانواده‌ها، فامیل و دوستان، آمادگی برای زندگی مشترک، آشنایی عمیق زوجین با یکدیگر، پذیرش نامزد به عنوان همسر آینده، قطعیت در تصمیم گیری برای انتخاب همسر و قبول تعهد برای زندگی مشترک است. قبل از عقد دوران نامزدی برای استحکام زندگی زوجین باید مورد توجه قرار گیرد.

افراط و تفریط در دوران نامزدی، وجود انتظارات بیش از حد طرفین از یکدیگر و عدم رعایت حد و مرزها از مشکلات دوران نامزدی است.

حدود ارتباطات در دوران نامزدی باید در حد شناخت، تعیین ‌اهداف و برنامه‌های آینده زندگی زوجین باشد. وجود ارتباطات جسمی و جنسی برزندگی مشترک زوجین اثرات نامطلوبی خواهد گذاشت.

نقش معنویت در سلامت خانواده


آیا معنویت می‌تواند سلامت جسمی بهتری برای شما و خانواده‌تان به ارمغان بیاورد؟ تحقیقات جدید پزشکی نشان می‌دهد که افراد معنوی‌تر، رفتارهای خودتخریب کمتری دارند (مثل خودکشی، سیگار کشیدن و اعتیاد)، کمتر دچار استرس می‌شوند و رضایت عمومی بیشتری نیز از زندگی خود دارند.

بیشتر تحقیقاتی که سلامت جسمی و معنوی را به هم مرتبط می‌کنند روی بیماران سالخورده انجام گرفته است؛ اما، این اطلاعات می‌تواند ارتباط بین یک زندگی معنوی و سلامت خوب جسمی را برای همه سنین نشان دهد.

بااینکه معنویت نشان داده است که می‌تواند موجب کاهش افسردگی، بهبود فشارخون و تقویت سیستم ایمنی بدن شود، باورهای مذهبی را نباید در مراقبت‌های پزشکی کودکان دخالت داد.

حال ببینیم معنویت چیست و چطور می‌تواند سلامت خانواده را تقویت کند؟


معنویت و سلامت جسمانی

زمانی پزشکان و دانشمندان از مطالعه معنویت در ارتباط به پزشکی خودداری می‌کردند اما یافته‌های 10 سال اخیر باعث شد برخی از آنها بیشتر به این مسئله فکر کنند. تحقیقات نشان داده است که مذهب و ایمان می‌تواند از طرق زیر به ارتقای وضعیت سلامت کمک کرده و با بیماری‌ها مقابله کند:

• ارائه حمایت و پشتیبانی اجتماعی بیشتر مثل گروه‌های مذهبی
• تقویت مهارت‌های سازگاری از طریق دعا و فلسفه‌ اینکه همه چیز هدفمند است.
بااینکه در این زمینه هنوز روی کودکان تحقیق نشده است اما مطالعات مختلفی که بر روی بزرگسالان انجام گرفته، تاثیرات مثبت معنویت بر نتایج پزشکی را به اثبات رسانده است:
• یک تحقیق 7 ساله که بر روی شهروندان بزرگسال انجام گرفت، دخالت مذهبی را با ناتوانی جسمانی و افسردگی کمتر مرتبط دانست. میزان مرگ و میر قبل از مناسبت‌های مذهبی مهم کمتر می‌شود که می‌تواند نشاندهنده این باشد که ایمان ممکن است مرگ افراد را در این موارد به تاخیر انداخته باشد.
• افراد سالخورده‌ای که به طور مرتب در خدمات مذهبی شرکت داشته‌اند، سیستم ایمنی قوی‌تری نسبت به آنها که در این خدمات شرکت ندارند، داشتند. فشارخون این افراد نیز پایین‌تر بوده است.
• بیمارانی که تحت جراحی قلب باز قرار داشتند و از مذهب خود قدرت و آرامش می‌گرفتند، نسبت به آنها که وابستگی مذهبی نداشتند، سه برابر بیشتر از سایرین از عمل جان سالم به در می‌بردند.




معنویت و سلامت روانی

باورها و اعتقادات مذهبی و معنوی نقش مهمی در نحوه سازگاری افراد با لذت‌ها و سختی‌های دنیا دارد. ایمان می‌تواند حس هدفمندی در افراد ایجاد کرده و زندگی آنها را هدایت کند.

وقتی خانواده‌ها با موقعیت‌ها و شرابط سخت روبه‌رو می‌شوند، مثل مشکلات جسمانی و بیماری‌ها، اعتقادات مذهبی آنها می‌تواند برای مقابله با حس ناامیدی و بی‌پناهی کمکشان کرده، به زندگیشان نظم و معنای دوباره بخشیده و کنترل زندگی را به آنها برگرداند. برای بعضی از خانواده‌ها، معنویت می‌تواند یک منبع قدرت فوق‌العاده مهم و قوی باشد.

تحقیقات پزشکی تایید کرده‌اند که معنویت می‌تواند تاثیری شگرف بر وضعیت روانی افراد داشته باشد. در تحقیقی که روی مردانی که در بیمارستان بستری بودند، انجام گرفت، مشخص شد که تقریباً نیمی از آنها مذهب را برای سازگار شدن و کنار آمدن با بیماری خود مفید می‌دانند. یک تحقیق دیگر مشخص کرد که بیماران مذهبی‌تر ریکاوری سریعتری از بعضی بیماری‌ها داشته‌اند. در تحقیق دیگری مشخص شد که میزان بالایی امید و خوش‌بینی که فاکتورهای لازم برای مقابله با افسردگی هستند، در میان افراد مذهبی دیده می‌شود.




آیا باورهای معنوی می‌تواند در بزرگ کردن بچه‌ها نقش داشته باشد؟

شرکت در مراسم‌های مذهبی و خدمات مربوط به آن می‌تواند به خانواده‌ها کمک کند با ارزش‌های معنوی خود ارتباط برقرار کنند اما این تنها راه موجود نیست. راه‌های غیرسنتی‌تر هم می‌تواند به بچه‌ها و والدین آنها برای یافتن معنا و مفهوم معنویت کمک کند.

برای شکوفا کردن معنویت در خانواده، بد نیست که ارزش‌های خودتان را ارزیابی کنید. از خودتان سوال کنید: چه چیزهایی برای من مهم است؟ فعالیت‌های روزانه من به چه شکل ارزش‌هایم را منعکس می‌کند؟ آیا بخاطر مشغله روزانه چیزهایی که برایم اهمیت دارند را فراموش کرده و نادیده می‌گیرم؟

در زیر توصیه‌هایی برای شروع یک فرایند معنوی در خانواده ارائه می‌کنیم:

• ریشه‌هایتان را بشناسید. در ارزیابی و بررسی گذشته خود و خانواده‌تان، می‌توانید ارزش‌های قدیم خود را به یاد آورده و تاریخ خانوادگیتان را زنده کنید.
• مشارکت اجتماعیتان را بسنجید. اگر در گروهی عضو هستید، شاید بد نباشد که نقش بزرگتر و برجسته‌تری در آن بگیرید—اول بخاطر خودتان و بعد بخاطر الگو شدن برای فرزندانتان. اگر هنوز در یک گروه اجتماعی عضو نشده‌اید، می‌توانید از همین امروز اقدام کنید.
• احساسی که موقع به دنیا آمدن فرزندتان داشتید را به خاطر بیاورید. سعی کنید ذهنتان را به عقب و به آن لحظه برگردانید و امیدها و آرزوهایی که داشتید را به خاطر بیاورید. این می‌تواند شروعی برای پیدا کردن احساساتی مشابه در زندگی روزمره‌تان باشد.
• زمانی را به سکوت کنار فرزندانتان سپری کنید. سعی کنید به تنهایی یا به اتفاق بچه‌ها زمانی را به مدیتیشن و تفکر بگذرانید. به زندگی فردی خود و زندگی خود بعنوان پدر یا مادر فکر کنید. درمورد این افکار با فرزندانتان صحبت کنید و به ایده‌های آنها درمورد معنا و مفهوم معنویت گوش دهید.
• برای پیاده‌روی به دل طبیعت بروید. طبیعت از دیرباز منبع الهام و معنویت بوده است. چنین پیاده‌روی آرامتان کرده و باعث می‌شود به دنیای اطرافتان تعمق کنید.
• به همراه فرزندانتان کتاب‌هایی درمورد ایده‌های معنوی مطالعه کنید و درمورد افکار کتاب با هم بحث کنید.

شروع یک فرایند معنوی در خامواده می‌تواند به شما کمک کند زندگی سالم‌تر داشته باشد، چه از دیدگاه جسمانی و چه روحی و روانی.

نکات مهم برای والدینی که طلاق گرفته‌اند



نکات مهم برای والدینی که طلاق گرفته‌اند



هر خانواده متفاوت است


هیچ راهنمایی نمی‌تواند ضمانت تربیت بچه‌ها بعد از طلاق باشد. هر موقعیت--و هر خانواده--کاملاً متفاوت از دیگری است. اما برخی رهنمودهای متداول می‌توانید کنار آمدن با این موقعیت را راحت‌تر کند.


این توصیه‌ها می‌تواند فرایند طلاق را برای بچه‌ها آسان‌تر کند. والدین باید به روش خودشان آنها را درک کنند؛ صداقت، حساسیت، خویشتن‌داری و زمان به نوبه خود می‌تواند به فرآیند التیام یافتن شما کمک کند. پس صبور باشید--برنامه زمانبندی همه یکسان نیست.




کمک به بچه‌ها برای کنترل احساساتشان


بچه‌ها را تشویق کنید تا آزادانه در مورد احساساتشان نسبت به اتفاقی که می‌افتد --چه مثبت و چه منفی-- صحبت کنند.


برای والدینی که در حال طلاق گرفتن هستند یا قبلاً طلاق گرفته‌اند خیلی مهم است که با فرزندانشان بنشینند و تشویقشان کنند که احساسات و افکارشان را با آنها در میان بگذارند. اما باید این را جدا از احساسات خودتان نگه دارید. اکثر اوقات، بچه‌ها دچار حس فقدان خانواده می‌شوند و ممکن است شما یا همسرتان --یا هر دوتان -- را بخاطر چیزی که به نظرشان خیانت می‌آید مقصر بدانند. به همین دلیل باید واقعاً برای جواب دادن به سوالاتشان یا برخورد با نگرانی‌هایشان خودتان را آماده کنید.



اجازه دهید حرف زدن درمورد طلاق و آنچه فرزندانتان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد یک فرایند پیش‌رونده باشد. هرچه بچه‌ها بزرگ‌تر و بالغ‌تر می‌شوند، ممکن است سوالات و نگرانی‌های تازه‌ای در مورد این مسئله پیدا کنند. حتی اگر به نظر می‌رسد که قبلاً درمورد این موضوعات صحبت کرده‌اید اما بگذارید آنها آزادانه با شما گفتگو کنند.


اگر احساس می‌کنید برای اینکه بتوانید به این طریق واقعاً به فرزندانتان کمک کنید، ناراحتتان می‌کند، از کس دیگری (یکی از اقوام) خواهش کنید اینکار را کرده و با آنها حرف بزند. برنامه‌های گروهی هم در مدارس برای بچه‌های طلاق بر پا می‌شود که منبعی عالی برای این کودکان هستند.


کاملاً طبیعی است که بچه‌ها احساسات مختلف و زیادی درمورد طلاق داشته باشند. ممکن است احساس گناه کنند و تصور کنند مشکل را آنها به وجود آورده‌اند. این مسئله مخصوصاً درمواردی که بچه‌ها شنیده باشند که والدینشان درمورد آنها با هم دعوا می‌کنند، بیشتر صدق می‌کند. بچه‌ها ممکن است احساس عصبانیت یا ترس کنند، یا حتی نگران شوند که با طلاق والدینشان آنها هم از والدینشان جدا خواهند شد.


بااینکه بچه‌ها مدتی با مسئله طلاق مشکل خواهند داشت، اما تاثیر اصلی آن معمولاً بعد از ۲ تا ۳ سال کمرنگ می‌شود. طی این مدت، بعضی‌ها قادر خواهند بود احساساتشان را مطرح کنند اما برحسب سن و رشدشان، خیلی‌ از آنها هم ممکن است این توانایی را نداشته باشند. برای بچه‌های مدرسه‌ای پایین آمدن نمرات یا عدم علاقه به انجام فعالیت‌های موردعلاقه می‌تواند علائم آن باشد. برای بچه‌های کوچکتر، این احساسات معمولاً طی بازی هم ابراز می‌شوند.


ممکن است وسوسه‌انگیز باشد که به بچه بگویید دست از این احساسات بردارد اما بچه‌ها (و بزرگترها) در احساساتشان حق دارند. و اگر تلاش کنید یک لبخند زورکی روی لب‌هایشان بنشانید، دیگر احساسات واقعی‌شان را با شما در میان نخواهند گذاشت.




انتخاب راه بالایی


هیچوقت در حضور فرزندانتان با همسر سابقتان بدزبانی نکنید، حتی اگر هنوز از دست او عصبانی و ناراحت باشید.


این یکی از سخت‌ترین کارهاست. اما خیلی مهم است که حرف‌های بدی درمورد همسر سابقتان به زبان نیاورید. این کارها معمولاً باعث می‌شود بچه‌ها از دست آن کسی که بدزبانی می‌کند عصبانی شوند. هیج بچه‌ای دوست ندارد انتقاد یکی از والدینش را از دیگری بشنود. همچنین به همان اندازه درک اتفاقات واقعی اهمیت دارد. اگر برای مثال یکی از طرفین با رفتن، خانواده را ترک کرده است، باید درک کنید که چه اتفاقی افتاده است. توضیح رفتار همسر سابقتان وظیفه شما نیست--بگذارید خودش اینکار را بکند.


هیچوقت از بچه‌ها بعنوان پیام‌رسان یا میانجی استفاده نکنید.


بچه‌ها نباید احساس کنند که باید به شکل پیام‌رسان بین والدین خود که با هم دشمنی دارند، عمل کنند یا بدگویی‌های یکی از آنها را درمورد دیگری بشنود و تحمل کند. هیچوقت از فرزندتان نپرسید که در خانه آن یکی از ولدینش چه می‌گذرد--بچه‌ها از اینکه از آنها خواسته شود جاسوسی کنند خوششان نمی‌آید. در صورت امکان، مستقیماً با همسر سابقتان درمورد مسائل مرتبط مثل برنامه‌ریزی، ملاقات‌ها با فرزندتان، مسائل بهداشتی و سلامتی یا مشکلات درسی و مدرسه صحبت کنید.


در تطبیق یافتن فرزندتان با شریک‌زندگی جدیدتان یا فرزندان او، انتظار هر مقاومتی را داشته باشید.


روابط جدید، ادغام خانواده‌ها و ازدواج دوباره از سخت‌ترین جوانب فرایند طلاق هستند. یک خانواده ادغام‌شده جدید تاثیر طلاق را از بین نخواهد برد--درواقع تحقیقات نشان می‌دهد که بچه‌ها در این خانواده‌های جدید مشکلاتی را شبیه به آن بچه‌هایی که با یکی از والدین زندگی می‌کنند، تحربه می‌کنند.


بنابراین خیلی مهم است که فرزندتان را مطمئن کنید که هنوز مادر یا پدری که مراقبش است و به او برای تطبیق یافتن با یک خانواده جدید کمک می‌کند، کنارش است. انتظار نداشته باشید که فرزندتان فوراً یک پدر یا مادر جدید را قبول کند اما زمان می‌برد. نقش اولیه ناپدری یا نامادری این است که مثل یکی دیگر از والدین کودک در زندگی او رفتار کند. به بچه‌ها بگویید که به نامادری یا ناپدری خود هم باید همانطور که با معلم‌ها، مربی‌ها و سایر بزرگترهایی که به او کمک می‌کنند رفتار می‌کند، احترام بگذارد.





هیچوقت از بچه‌ها بعنوان پیام‌رسان یا میانجی استفاده نکنید.


از گروه‌های پشتیبانی، دوست‌ها و مشاوره کمک بگیرید. والدینی که به تنهایی فرزند خود را بزرگ می‌کنند باید تا می‌توانند از دیگران کمک بگیرند.


حمایت و پشتیبانی دوستان، افراد فامیل و خانواده و گروه‌ها می‌تواند به والدین برای کمک به فرزندشان برای تطبیق یافتن به طلاق کند.


درصورت امکان، باید به فرزندتان آموزش داده شود که مثبت‌ترین نکات هر دو طرف طلاق که والدینشان باشند را ببیند. حتی در بهترین شرایط، جدایی و طلاق برای بسیاری از کودکان دردناک و ناامیدکننده است.


و البته برای والدین هم از نظر احساسی مشکل است. بنابراین قابل درک است که باوجود بهترین قصد و نیت، بعضی از والدین ممکن است درد و عصبانیشان را فریاد بزنند. اما آندسته از والدینی که می‌توانند تغییر و تعدیل خوب در خود ایحاد کند و زمان خوشی را سپری کنند، حتی در سخت‌ترین شرایط کمک زیادی به فرزندشان --و خودشان-- کرده، سازگار شده و پش می‌روند.