سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
آندره موروئا(Andre . Maurois) زندگینامه نویس فرانسوی
میگوید: « دوست شما عاشق هوشتان است و معشوقه شما عاشق جذابیتتان، اما
عشق خانواده دلیل نمیخواهد؛ شما در خانواده متولد میشوید و با اعضای آن
همخون هستید. با این حال، خانواده میتواند بیش از هر کس دیگری در دنیا،
شما را عصبانی کند (سانتراک،۱۳۸۵).
"خانواده" (Family) به عنوان یک سیستم اجتماعی، شامل گروهی از افراد است
که از طریق ازدواج، تولیدمثل و پرورش فرزندان با هم زندگی میکنند. این
سیستم و سازمان اجتماعی در طول تاریخ نقش حیاتی برای رشد و پیشرفت و
اجتماعی شدن نوع انسان ایفا کرده است. خانواده بدون شک مهمترین سازمانی
است که بسترساز رشد و رفاه جسمی، روانی و اجتماعی کودک و عامل رسیدن وی به
تعادل (فیزیکی، روانی و اجتماعی) است (وود ، ۱۹۹۶). اجتماعیشدن و آشنایی
با قوانین، نقشها و ارزشهای فرهنگی به طور طبیعی در خانواده صورت
میپذیرد (وتر و گیل ۱۹۸۷)؛ و کودک در تعاملات ابتدایی خود با خانواده به
یک موجود اجتماعی تبدیل میشود. به همین دلیل هم از دیربازعملکرد خانواده
مورد توجه روانشناسان بوده است (والش، ۱۹۹۳).
اما خانواده نه تنها یک سیستم است، بلکه به عنوان یک زیرسیستم از جامعه
انسانی نیز محسوب میشود وعواملی از قبیل نژاد، موقعیت اقتصادی و اجتماعی،
آموزش، نقش جنسی، کشور محل اقامت، مهاجرت، مذهب، ارتباطات سیاسی و مرحله
چرخه زندگی خانواده، برآن تاثیر میگذارد (کاسلو و همکاران، ۱۹۹۵).
پیچیدگی ناشی از نحوه تاثیر و تعامل این عوامل متعدد در شکلگیری ماهیت و
مفهوم خانواده در هر فرهنگ، تعریف "عملکرد خانواده"(Family Functional) یا
"ناکارآمدی خانواده"(Dysfunctional) را مشکل میسازد (والش، ۱۹۹۳).
"کارآمد" اساسا به معنی "کارآ"(Workable) است. این مفهوم به قضاوت درباره
سودمندی الگوهای خانواده در کسب هدفها اشاره دارد. ناکارآمدی به الگوهای
خانوادگی ناسودمند و ترسیم تعاملات همراه با استرس و رفتارهای مرضی
برمیگردد. در موقعیتهای مشکلساز، فشارزا یا تنشآمیز خانوادهها استرس
را تجربه میکنند و اعضای خانواده در این شرایط احساس ناراحتی، تنش و عجز
میکنند. موقعیت استرسزا ممکن است سیستم خانواده را مختل کند، مگراینکه
خانواده بتواند الگوی ناکارآمد موجود خود را با شرایط جدید تطبیق دهد و آن
را اصلاح نماید (بالارد ، ۱۹۷۹). مک کوبین و همکاران (۱۹۸۰) خاطرنشان
کردهاند استرسهایی که خانوادهها با آنها مواجه هستند به دو نوع تقسیم
میشوند: طبیعی و غیرطبیعی. در این نگرش استرس «طبیعی» خانواده در ارتباط
با دورههای انتقالی به دوره والد شدن، جداشدن فرزندان، بازنشستگی و مانند
آن برمیگردد.
استرسهای «غیرطبیعی» خانواده همراه با جنگ، بلایا، بیماری، از دست دادن
عضوی از خانواده، مهاجرت و غیره است. (به نقل از موسوی، ۱۳۸۲)
واقعیت این است که اگر یکی از اعضای خانواده دارای اشکال رفتاری ـ روانی
باشد، میتوان ردپای آن را در روابط خانوادگی جستوجو کرد. در بسیاری از
موارد اشکال رفتاری عضو خانواده مانند کودک یا نوجوان مستقیما از روابط
غلط خانوادگی سرچشمه میگیرد. (احمدی، ۱۳۸۴).
سالها قبل، عدهای از رواندرمانگرها متوجه شدند که درمان کودکان
بهانهای برای والدین است تا خودشان جهت "مصاحبههای درمانی" به درمانگاه
مراجعه نکنند.
بسیاری از متخصصان بالینی از روی حدس متوجه شده بودند این خیلی بیمعنی
است که هفتهای دو ساعت روی کودک کارکنند و بعد او را به خانهای بفرستند
که تغییر نکرده است(محیطی که درایجاد مشکل وی نقش داشته است). درنتیجه،
گفتوگو با والدین در هنگام بازی کردن کودک در اتاق بازی درمانگاه متداول
شد. درحقیقت بسیاری از متخصصان بالینی متقاعد شدند که این مصاحبهها نقش
موثری در بهبود رفتار کودکان بازی میکنند تا تجربههای اتاق بازی.
خانوادههایی که دارای کودکان علامتی (بیمار) هستند، معمولا خواستههای ضد
و نقیضی (Contradictive) از درمانگر دارند و خواهان آن هستند که
نشانههای مرضی، بدون ایجاد هرگونه تغییر در سیستم آنان تغییر یابد. نحوه
برخورد درمانگر با این گونه تناقصها، استفاده از یک رشته تعاریف دوباره
جدی و موثر است که به گونهای نشانه مرضی را به سیستم ربط میدهد که شخص
نمیتواند بدون ایجاد تغییر در دیگری در خود تغییری ایجاد کند. با انجام
چنین کاری درمانگر امکان یک گفتوگوی درمانی را فراهم میسازد. در چنین
گفتوگویی موضوع اصلی، دیگر نحوه رفع نشانه مرضی نیست، بلکه محور بحث حول
عواقب حذف نشانه مرضی میچرخد. بدین معنی که گفتوگوی درمانی دیگر محدود
به بررسی مشکل و مسائل مربوط به آن، مانند بیمار کیست؟ علت آن چیست؟ و
چهطور میتوان از دست آن خلاص شد؟، نمیشود. بلکه مسئله اصلی مورد بحث
این است که سیستم خانواده چگونه قادر است بدون آن مشکل به کار خود ادامه
دهد؟ چه کسانی در غیاب آن مشکل متاثر خواهند شد؟ چگونه تحت تاثیر آن
قرارمیگیرند و بالاخره اینکه این بار چهکار خواهند کرد؟
از طریق این گونه تعریف دوباره مدون، ذهن اشخاص دچار بحران و تلاطم مفهومی
میشود و به تبع آن خانواده به طور فزایندهای حس میکند که نظم دادن از
طریق نشانه مرضی دشوار میباشد و برای نظم بخشیدن به شیوه دیگری روی
میآورد (مینو چین و فیشمن، ۱۳۸۱). این تجربههای بالینی راه را برای ظهور
جنبش خانواده درمانی هموار کردند (فریس ۲۰۰۲).
● تعریف خانواده درمانی
خانواده درمانی مداخلهای است که بر تغییر تعاملات بین اعضای خانواده
متمرکز است و در آن تلاش میشود کارکرد خانواده به عنوان واحدی متشکل از
تک تک اعضای خانواده بهبود یابد. بالینگری که به خانواده درمانی
میپردازد میکوشد الگوهای بین نسلی غیرقابل انعطافی را که سبب ناراحتی در
درون افراد یا در روابط بین فردی میشود، درهم بشکند. در خانواده درمانی
میتوان دغدغههای هر یک از اعضای خانواده را مطرح نمود. اما این روش
درمانی بیشتر بر روی کودکان موثر است. زیرا واقعیت روزمره کودکان مستقیما
تحت تاثیر بافت خانواده قرار دارد.
▪ مسایل نظری
بنابرنظریه نظام خانواده (Family System Theory)، خانواده واحدی است که به
طوری عمل میکند که اعتدال (هومئوستاز) تعاملهایش به هر قیمتی حفظ شود.
در خانواده درمانی هدف آن است که الگوهای اغلب پنهانی که تعادل این گروه
را حفظ میکند، آشکار و گروه به مقاصد این الگو پی ببرد. خانواده
درمانگران عموما معتقدند عضوی از خانواده که برچسب بیمار به او تعلق
گرفته، کسی است که از نظر خانواده "مشکل" تلقی میشود، باید سرزنش گردد و
لازم است کمک شود. حال آنکه هدف خانواده درمانگر آن است که به خانواده
کمک کند که دریابند علائم آن فرد بیمار، فیالواقع در خدمت کارکرد محوری
خانواده یعنی حفظ اعتدال آن بوده است. در فرآیند خانواده درمانی الگوهای
ارتباطی تکرار شونده و نهایتا قابل پیشبینی کشف میشود که رفتار فردی را
که بیمار تلقی شده، تداوم میبخشد و نیز بازتاب آن است.
وجه لاینفک نظریه نظام خانواده درجاتی از این اعتقاد است که رابطه زن و شوهر قویا بر ماهیت نظام اعتدالی خانواده اثر مینهد.
یکی از خانواده درمانگران صاحب نظر این مفهوم را به این صورت بیان کرده
است که زن و شوهر "معماران خانوادهاند" (کاپلان و سادوک، ۲۰۰۳).
● سیر تحول خانواده درمانی
خانواده درمانی در اواسط قرن بیستم به عنوان یک درمان مشهور شناخته شد.
بخشی از این تاخیر معلول سلطه طویل المدت روانکاوی بود (فیرس، ۲۰۰۲).
روانکاوی آنگونه که فروید بدان شکل داده بود، نقش روابط خانوادگی در رشد
شخصیت را قبول داشت؛ هر چند فنون درمانی آن فردگرا بود. "آکرمن" کسی بود
که صورتبندیهای روانکاری را در بررسی خانواده به کارگرفت و لذا یکی از
بنیانگذاران خانواده درمانی به شمار میآید. "آدلر" و "سالیوان" نیز بر
این حوزه رشد تاثیرگذاشتهاند. نظریه عمومی سیستمها که توسط زیست شناسی
به نام "برتلانفی" پیشنهاد شده است، پدیدههای ظاهرا بیارتباط را
مولفههای یک نظام کلی "خود تنظیمی" میداند که دائما در جستوجوی حالت
استقرار در موقعیتهای متغیر است. در مورد خانواده تاکید بر این موضوع است
که اجزا چگونه یک کل را میسازند؟ چگونه سازمان مییابند و چهطور با هم
تعادل دارند؟ (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ۱۳۸۶) همچنین دو دیدگاه رفتارگرایی و
انسان گرایی راه را برای ظهور درمانهای دیگری در خانواده درمانی هموار
کردند. از مشکلات افراد تفسیرهای سیستمی به عمل آمد و مشکلات آنان تظاهر
یک اختلال خانوادگی در نظر گرفته شد. این دیدگاه جدید در مورد مشکلات
بالینی بیش از هر جایی در مفهومبندی اختلالات روانی شدیدی چون اسکیزوفرنی
مشهود بود. "تئودور لیدز" و گروه تحقیقاتی وی در سببشناسی اسکیزوفرنی،
نقش خانواده را مطرح کردهاند. وقتی زن و شوهری نمیتوانند نیازهای روانی و
هیجانی یکدیگر را رفع کنند، یکی از آنها اتحاد بیمارگونهای با فرزندش
برقرار میکند و در نهایت اسکیزوفرنی وی را تسریع میکند.
مشاهدات "باون" (۱۹۶۰) روی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی که همراه با پدر و
مادرشان برای مدتی در بیمارستان زندگی میکردند، وی را به این نتیجه
رساند که کل واحد خانواده بیمار است، نه بیمار. (فیرس ، ۲۰۰۲)
● خصوصیات کلی خانواده درمانی
خانواده درمانی دارای خصوصیاتی است که آن را از درمان انفرادی متمایز
میکند. برای مثال، اعضای خانواده دارای ملاک قضاوت، پیشنیه و زبان مشترکی
هستند که ممکن است برای درمانگر ناآشنا باشند. درمانگر باید با نقشهای
خانواده و خرده فرهنگ مخصوص آن آشنا شود. سپس از این آشنایی در جهت ارتباط
با اعضای خانواده یا رویارویی با آنان استفاده کند. در عین حال درمانگر
باید گسلش عاطفی خود را حفظ کند و یک بخش خانواده را به نفع بخش دیگر رها
نکند. البته این کار دشواری است. چون اعضای خانواده غالبا درمانگر را وارد
منازعات خود بر سر قدرت یا دفاعهای خویش در برابر ارتباط آزاد میکنند.
یکی از بخشهای معمول خانواده درمانی، اخذ شرح حال و سنجش است.
مشکل فعلی باید مطرح و بررسی شود. ممکن است پسر خانواده بزهکار باشد یا
دختر خانواده روابط جنسی متعددی داشته باشد. بررسی تفسیر هر یک از اعضای
خانواده از مشکل، کار جالب و از لحاظ تشخیصی کار مهمی است. معمولا شرح حال
خانواده گرفته میشود. این کار نیز میتواند تبعاتی داشته باشد. وقتی
مشکل خانواده در چارچوب خانوادههای پدری والدین خانواده و زندگی دوران
تجرد و ازدواج آنان مورد بررسی قرار میگیرد، شیوه ارتباط کودکان بهتر و
درک آنان بیشتر میشود. طرح یک چشماندز کلی از سابقه و پیشینه خانواده ـ
پدربزرگها و مادربزرگها و هدفها ،آرزوها، ترسها و ضعفهای آنان- قوه
درک همدلی و تحمل اعضای خانواده را افزایش میدهد. به این ترتیب ملاک
قضاوت جدیدی فراهم میآید.
کودک بهتدریج میفهمد که قربانی شدن آرزوهای مادر در پای خانواده، برای
مادرش چه معنایی و پدرش چه برداشتی از سوء رفتار پدرخود داشته است. والدین
در محیط کنترل شده خانواده درمانی (با بررسی وضعیت فعلی فرزندانشان) به
یاد فشار همسالان روی خودشان میافتند (فیرس، ۲۰۰۲).
در این نوع درمان آموزش ، پیشگیری و درمان برای کمک به خانوادهها ، کل
خانواده را دربرمیگیرد. برای حل مشکل خانواده یا یکی از اعضا آن کل سیستم
خانواده مور توجه قرار میگیرد و تلاش میشود علل بروز و عوامل تشدید
کننده مشکل در داخل خانواده و در نوع روابط اعضا با یکدیگر مورد بررسی
قرار گیرد. این شیوه از درمان مبتنی بر رویکرد سیستمهاست و معتقد است
زمانی میتوان به رفع یک مشکل نائل شد که از نیروی تک تک اعضا استفاده کرد
و عوامل تنشزا را مرتفع ساخت.
● چه وقت باید خانواده درمانی کرد؟
قواعد دقیق و قطعی خاصی وجود ندارد که نشان بدهند چه موقع باید خانواده
درمانی انجام داد. خانواده درمانی غالبا با نوجوانی که بیمار اصلی است،
شروع میشود. گاهی مشکلات بیمار آنقدر به خانواده پیوند میخورد که
خانواده درمانی تنها درمان و اقدام ممکن است. گاهی نیز خانواده جلوی
پیشرفت درمان بیمار را میگیرد یا در برابر توصیههای درمانگر مقاومت
میورزد. در نتیجه با درگیرکردن خانواده در درمان، بخشی از این مقاومت رفع
میشود. گاهی نیز مشکلات بیمار (یا حتی بهبود بیمار در حین درمان) به شدت
تحت تاثیر ساختار خانواده است و درمان کل خانواده را ضروری میسازد. در
پارهای موارد بحرانهای خانوادگی (مثل مرگ یکی از اعضای خانواده) کل
خانواده را دچار آسیب میکند.
برخی از خانوادهها بر سر ارزشها اختلاف دارند. برای مثال، نوجوانی که
مصرف مواد مخدر را شروع میکند یا عضو یک فرقه خاص میشود، ارزشهای کل
خانواده را زیر سوال میبرد. در چنین مواردی خانواده درمانی اقدامی منطقی
است و بالاخره گاهی بهترین راه حل برای مشکلات زناشویی یا جنسی است. ولی
خانوادهدرمانی دوای هر دردی نیست و همیشه مناسب نمیباشد. گاهی خانواده
مورد نظر آن قدر از همگسیخته است که چنین مداخلاتی بینتیجه خواهند بود.
گاهی نیز برخی از اعضای خانواده اصلا همکاری نمیکنند. در برخی موارد نیز
خیلی زود معلوم میشود که یکی از اعضای خانواده به شدت دچار اختلال است و
اصلا همکاری نمیکند یا آنقدر اخلال میورزد که حضورش به کل فرآیند
خانواده درمانی لطمه میزند.
چون خانواده درمانی روی چند نفر اجرا میشود، باید مقرون به صرفه بودن آن
را نیز در نظر بگیریم. اگر چه خانواده درمانی ممکن است برای عضو بیمار
خانواده مفید باشد، اما گاهی برای دیگر اعضای خانواده عواقب سویی دارد.
بعضی از خانوادهها مثل بعضی از افراد، "قوا" یا "توان روان شناختی" کافی
برای تحمل بحثها و مسایل قابل طرح در جلسات خانواده درمانی را ندارند.
بنابراین تصمیم گیری برای اینکه خانواده درمانی چه موقع قابل استفاده
است، یک تصمیم گیری سخت بوده و منوط به سنجش دقیق و دقت و حساسیت بالینی
زیاد میباشد (فیرس ، ۲۰۰۲).
از نظر درمان با اینکه ممکن است درمانگران مختلف در مورد یک هدف درمانی
برای یک خانواده بهخصوص توافق داشته باشند، اما فنون آنها برای رسیدن به
این هدف متفاوت خواهد بود. درمانگران که هر کدام شخصیت و مهارتهای مخصوص
به خود دارند، به شیوههای خاصی رابطه برقرار میکنند. اگر سبک کار
خودشان را بشناسند و قبول داشته باشند، توانایی خود را بهتر میتوانند
بهکار گیرند(مینوچین ، ۱۳۷۳).
خانواده، یک گروه طبیعی است با اهداف و نقشهای بسیار که برای همه اعضای
خانواده مهم و ضروری است. همچنین خانواده، یک گروه قوی و سازمانیافته است
که درمانگر را به خاطر اهدافی که در سیاست و فرآیند آن نهفته است به خدمت
میگیرد. لذا در خانوادهدرمانی، درمانگر با یک گروه طبیعی مواجه است که
باید به نوعی در آن وارد شده و آن را تحت تاثیر قرار دهد؛ که این کار
احتیاج به دیپلماسی قابل ملاحظه و مهارتهای اجتماعی ضروری برای درمانگر
دارد. شاید بتوان گفت: خانوادهدرمانی یک روش سیستماتیک مداخلهدرمانی است
که هدف آن، رفع اختلالات پیچیده و متقابل عاطفی در گروه خانواده است.
خانوادهدرمانی، در واقع صحنه برخوردهای انسانی(human drama) است و در
جستجوی حقایق اساسی بشری است و بالاتر از همه در پی التیام زخمها و
ضعفهای خانواده است. لذا مسوولیت عمده خانوادهدرمانی از این قرار است:
بالا بردن احساس همبستگی و وحدت خانواده، فعال کردن نقش طبیعی خود در
شفابخشی(healingـself) خانواده، و تجربهای که راه را برای رسیدن به یک
گروه طبیعی واقعی باز میکند.[1]
خانوادهدرمانی، نوعی گروهدرمانی است که در آن، واحد درمانی، هسته
خانوادگی است و در جلسات درمانی یک یا چند درمانگر با تمام اعضا
خانواده(یا بخشی از آنها) سر و کار دارد و هدف از آن حل و فصل یا تخفیف
تعارضات بیماریزا و اضطراب در درون واحد خانواده است.
رواندرمانی خانواده بر این نظریه مبتنی است که، خانواده نماینده سیستمی
است که سعی در حفظ تعادل یا هموستاز(Homeostasis) دارد. مهم این است که
این سیستم تا چه حد غیرانطباقی بوده باشد. این نظریه اصطلاحا گرایش به
سیستمهای خانواده نامیده میشود و روشهای مربوط به آن بیشتر شامل تمرکز
بر خانواده است، تا یک بیمار خاص.[2]
در واقع خانوادهدرمانی، شکلی از درمان کل خانواده به عنوان یک گروه است
که توسط یک یا دو درمانگر انجام میشود. در این نوع درمان، آسیبشناسی
یا بیماری یکی از اعضای خانواده، انعکاس پاتولوژی یا اختلالات عمیقتر در
سیستم خانواده تلقی میشود. لذا خانواده واحد درمانی به حساب میآید و
تغییر تعامل خانواده، راه تغییر عضو بیمار محسوب میشود.
به طور کلی خانوادهدرمانی به شکل زیر عمل میکند:
· هیچ یک از اعضای خانواده به عنوان بیمار، متمایز و مشخص نمیشود؛
در عوض این کل اعضای خانوده هستند که آشفتگی و پریشانی خانواده را انعکاس
میدهند.
· اعضای خانواده را به طور فردی درمان نمیکنند، بلکه کل اعضا باید مشترکا در جلسات درمانی حضور داشته باشند.
· تشخیص اختلال عاطفی یا رفتاری، مبنی بر مشاهدات خانواده به عنوان
یک واحد، صورت میگیرد. مفاهیم تشخیصی جدید در این درمان به کار میروند.
نظریهها و مفاهیم سنتی که عملکرد تشخیصی را جهت توضیح رفتار فردی، توصیف
میکنند، معمولا برای تشخیص و درمان آسیبشناسی خانواده مناسب نیستند.
· درمانگر با کل اعضای خانواده به جای یک فرد خاص ارتباط دارد.
اگر درمانگر در ملاقات با خانواده آن را یک واحد فرض کند، اما فقط به
درمان یک عضو بپردازد، در واقع به خانوادهدرمانی نپرداخته است.
· اهداف و روشهای درمانی، خانوادهمحور هستند، یعنی اطراف خانواده
سیر میکنند. درمانگر، به منظور رفاه کل خانواده، ابتدا به پیامد درمان
میپردازد.
در واقع خانوادهدرمانی، چیزی بیش از یک تکنیک درمانی جدید است و این
درمان در حقیقت رویکردی کاملا بدیع و نو برای درک رفتار انسان است. پیش از
ظهور خانوادهدرمانی، رفتار، محصولی از شخصیتهای افراد تلقی میشد که تحت
تاثیر رویدادهای مجزای گذشته قرار گرفته بودند. این فلسفه مبنی بر علیت
خطی است، در حالی که نظریهای که رفتار را نشات گرفته از سیستم خانواده
میداند، بر علیت حلقوی استوار است.[3]
اهداف خانواده درمانی
اهداف درمانی خانواده مشتمل است بر:
· تغییر اصول غیرانطباقی که بر خانواده مسلط است.
· بالا بردن آگاهی اعضای خانواده در زمینه راههای مختلف حل مشکل.
· متعادل ساختن تفرد و پیوستگی.
· افزایش روابط مستقیم چهره به چهره و کاهش از سرزنش.
· کاهش یا رفع تعارض و اضطراب در روابط بین فردی.
· تقویت حساسیت نسبت به نیازهای هیجانی اعضای خانواده به وسیله یکدیگر و برآوردهسازی نیازها.
· تقویت ظرفیت افراد خانواده برای مقابله با نیروهای مخرب درون و بیرون محیط خانواده.
· نفوذ بر هویت خانوادگی و ارزشهای آن، به طوری که اعضای خانواده به سوی رشد و سلامتی گرایش یابند.[4]
خانوادهدرمانی و مشاوره خانوادگی
تخصص و حرفه خانواده درمانی نسبتا جدید است و ظهور رسمی آن به دهههای ۱۹۴۰
، ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ برمیگردد. در سال ۱۹۳۸ شورای ملی روابط خانوادگی شروع
بکار کرد. در سال ۱۹۴۸ اولین اثر درباره زناشوئی درمانی توسط « بلامتیل من
» منتشر شد و مطالعه خانوادههای اسکیزوفرنیک توسط « لایمن » صورت گرفت.
در خلال سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۹ « ناتان آکرمن » رویکرد روان تحلیلی را برای
کار کردن با خانوادهها مطرح کرد و « بیتسون » مطالعه الگوهای ارتباط را در
خانواده آغاز کرد و « کارل ویته » اولین کنفرانس را درباره خانواده
درمانی در سی ایسلند ایالت جورجیا برگزار کرد. اولین نشریه در خانواده
درمانی در سال ۱۹۶۱ منتشر شد و شبکه ساز خانواده درمانی در سال ۱۹۷۶ و
انجمن خانواده درمانی (AFTA) در سال ۱۹۷۷ شروع به کار کرد.
در خلال سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۹ شیوههای تحقیق در خانواده درمانی متداول شد و
رهبران جدیدی در خانواده درمانی ظهور کردند که بسیاری از آنان زن بودند.
از سال ۱۹۹۰ به بعد رشد عضویت متخصصان در انجمنهای خانواده درمانی چشمگیر
شد. خانواده درمانیهای متمرکز بر راه حل فراگیر شدند و بطور کلی جایگاه
عمیقتری بین فنون درمانی حوزه روان شناسی پیدا کرد. میگنا : پایگاه خبری علمی، آموزشی و روانشناسی
در اکثر مشاورههای خانوادگی و خانوادهدرمانیها، خانواده یک نظام
(system) است. نظام عبارتست از، یک رشته روابط متقابل میان اجزا و عناصر به
سیاقی که هر یک از این عناصر بر یکدیگر تاثیر گذارند و از هم تاثیر
پذیرند. رفتار هر بخش از نظام، منعکس کننده سازمان کل نظام است و به خود
نظام برمیگردد. ضمن این که نظامها غالبا به سوی توازن تا "تعادل
هموستاتیک" پیش میروند. در دیدگاه نظامها، مشکل اعضای خانواده تا حدودی
نشانگر درست کار نکردن کل نظام خانواده است. وقتی یک نظام به تعادل
هموستاتیک رسیده باشد، در برابر هر تهدیدی به سرعت دوباره به حالت توازن
برمیگردد. رویکردهای خانوادهدرمانی طیف وسیعی دارند که یک سر آن را
رویکردهای نظامگرا میسازند و سوی دیگرش را رویکردهای روانپویایی و
فرآیندهای فردی و رویکردهای سیستمیتر.[5]
انواع نظریههای خانواده درمانی
رویکردهای نظری اصلی در حیطه خانواده درمانی عبارتند از: خانواده درمانی
روان تحلیلی ، خانواده درمانی تجربیاتی ، خانواده درمانی شناختی رفتاری ،
خانواده درمانی ساختی ، خانواده درمانی استراتژیک و خانواده درمانی متمرکز
بر راه حل.
خانواده درمانی مبتنی بر روان تحلیلی
صاحبنظران اصلی آن ناتان آکرمن ، ویلیامسون ، لایمن واین و تئودور کیدز
هستند که شیوه درمان آنها ریشه در نظریه فروید دارد. در این شیوه
فرایندهای ناهشیار اعضای خانواده به یکدیگر مرتبط دانسته میشوند و اعتقاد
بر این است که بایستی روی نیروهای ناهشیار که آسیب را بوجود آوردهاند،
کار کرد. نقش درمانگر یک معلم یا والد یا مفسر تجربه است. فنون درمانی
عبارتند از: تحلیل رویا ، انتقال ، رویارویی ، تاریخچه زندگی ، تمرکز بر
نقاط قوت.
خانواده درمانی تجربیاتی
نظریه پردازان عمده آن ویرجینیا سیتر ، کارل ویته کر ، فرد دوهل و … هستند
که معتقدند مشکلات خانواده از سرکوب احساسات ، خشکی و انعطاف ناپدیری ،
فقدان آگاهی ، مرگ عاطفی و استفاده بیش از حد از مکانیزمهای دفاعی ریشه
میگیرد.
در این رویکرد خانواده درمانگر تلاش میکند انعطاف پذیری ، صمیمیت ، عزت
نفس ، پتانسیل برای تجربه را در خانواده افزایش دهد و از فنون مجسمه سازی ،
صحنه آرایی خانوادگی ، شوخی ، مصاحبه با عروسکهای خانواده ، هنردرمانی
خانواده ، بازی نقش ، بازسازی خانواده و … استفاده میشود.
خانواده درمانیهای رفتاری و شناختی _ رفتاری
نظریه پردازان عمده آن ویلیام مسترز ، ویرجنیا جانسون ، جوزف ولپه ،
بندورا و … هستند. این شیوه درمانی بر اساس نظریههای رفتاری و شناختی
معتقد است، رفتار از طریق پیامدها ابقا یا حذف میشود. رفتارهای نامناسب
را میتوان اصلاح کرد. همینطور شناختهای غیر منطقی را میتوان اصلاح کرده و
در نتیجه در تعامدات و رفتارهای زوجی یا خانوادگی تغییر ایجاد کرد.
درمانگر نقش یک معلم و متخصص تقویت کننده رفتارهای مناسب را بازی میکند.
در این رویکرد از فنون درمانی تقویت منفی ، تعمیم ، خاموش سازی ، اقتصاد
پتهای ، گریز ذهنی ، عبارات مقابلهای منطقی ، سرمشق دهی و … استفاده
میشود.
خانواده درمانی ساختی
سالوادور مینوچین ، مونتالوو ، فیشمن ، روزمن و … نظریه پردازان اصلی این
شیوه از خانواده درمانی هستند که کارکرد خانواده را متضمن ساخت خانواده ،
زیر منظومهها و مرزها میدانند. درمانگران نقشه خانواده را بطور ذهنی
ترسیم میکنند و در پیاده کردن ساخت مناسب خانواده تلاش میکنند و در واقع
همچون کارگردان تئاتر عمل میکنند. فنون درمانی عبارتند از: بازسازی ،
الحاق ، تشدید پیامها ، مرزسازی و … .
خانواده درمانیهای استراتژیک ، سیستمی و متمرکز بر راه حل
این سه رویکرد روشمدار و کوتاه مدت هستند که هر سه مرهون کار میلتون
اریکسون میباشند و از میراث مشترکی برخوردارند. هدف ، شیوه کار و فنون
مورد استفاده در این سه رویکرد مشابه یکدیگر است و از فنونی چون باز تعبیر
، کمرنگ کردن تعبیر و تفسیر ، تعیین تکالیف شاق ، تکیه بر فرایند سوالات
حلقوی ، تمرکز روی راه حلهای فرضی ، تعیین کردن تشریفات و … استفاده
میشود.
از نظریه پردازان استراتژیک جی هی لی ، ریچارد فیش و از نظریه پردازان
سیستمی بوسکلو ، کارل تام و از نظریه پردازان متمرکز بر راه حل ایمسوبرگ و
دیویس را میتوان نام برد.
تاریخچه خانواده درمانی
آغاز نهضت "خانوادهدرمانی" مقارن اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950،
یعنی بعد از جنگ جهانی دوم و گردهمایی مجدد اعضای خانواده بعد از
جداییهاست. در واقع خانوادهدرمانی به عنوان شاخه جدیدی از علم
روانشناسی، در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد. جنبش خانوادهدرمانی عمدتا
تحت تاثیر نظریه سیستمها، گسترش درمان روانکاوی به حوزه خانواده، پیدایش
مراکز راهنمایی کودک و مشاوره
زناشویی و گروهدرمانی شکل گرفت. در این نگرش و رویکرد، هنجارها و
ناهنجاریهای رفتار فرد در بستر خانواده، تجزیه و تحلیل، ادراک و درمان
میشود.[6]
ریشه فعلی درمان نظامهای خانوادگی به رویکردهای نظری، عملی و تحقیقات
مختلفی برمیگردد که در زمینه کمک به کودکان، زن و شوهر و اشخاص دارای
مشکلات خانوادگی مورد استفاده قرار گرفتهاند. برای شناخت خانوادهدرمانی
فعلی بهتر است نقش و سهم درمانگاههای راهنمایی کودکان و مشاوره ازدواج در نظر گرفته شود.
فروید و دیگر روانکاوان از لحاظ نظری و ژرفنگری نقش مهمی در بررسی
خانواده داشتهاند، زیرا بر اهمیت وقایع اوایل کودکی و تاثیر این وقایع بر
بزرگسالی، تاکید میکردند و کودکان را تحت رواندرمانی قرار میدادند.
تحقیقات اولیه در مورد کودکان و نوجوانان مبتلا به اسکیزوفرنی که بخشی از
نظامهای خانوادگی بودند؛ نیز مفاهیم و ایدههایی را در پی داشت که در
خانوادهدرمانی کنونی مورد استفاده قرار میگیرند. خانوادهدرمانی به خارج
از حوزه علوم اجتماعی نیز وامدار است، یعنی نظریه نظامهای کلی(در این
نظریه تعاملات و فرآیندهای حوزههایی چون مهندسی، زیستشناسی، اقتصاد،
سیاست، جامعهشناسی، روانشناسی و رواندرمانی به عنوان اجزای یک کلیت
بررسی میشود).
آشنایی با این رویکردهای کاربردی و نظری متفاوت، شناخت سیر تحول رویکردهای نظری به خانوادهدرمانی را آسانتر میسازد.
خانوادهدرمانی در کشور ما نسبت به سایر شاخههای روانشناسی، نگرشی
نوپاست و منابع و کتب اندکی در این زمینه به زبان فارسی منتشر شده است که
پاسخگوی نیاز روزافزون دانشجویان و محققان و درمانگران فعال در این رشته
نیست.[7]
خانوادههای نیازمند خانواده درمانی
خانوادههایی که از فرایند خانواده درمانی بهره میبرند، عبارتند از:
خانوادههای دارای عضو معتاد یا بیمار روانی و همچنین خانوادههای دارای
عضو مبتلا به اختلالات جسمی که به نحوی روی کارکرد خانواده تاثیر گذاشته
است ، خانوادههای طلاق گرفته ، ازدواج مجدد کرده ، فوت یکی از اعضا ،
خانوادههای دارای مشکلات اقتصادی ، فرهنگی و … .
خانوادههای دارای مشکل اغلب به صورت غیر مستقیم مثلا مشکلات تربیتی کودکان
، ناراحتیهای روحی یکی از اعضا و یا تصمیم گیریها و کمک برای حل مشکلات
سطحیتر به متخصصان مشاوره
و روان شناسی مراجعه میکنند و در طول مشاورههای فردی نیاز به توجه به
نقش خانواده در بروز مشکل شکل میگیرد و برحسب رویکرد درمانگر ، روند
درمان تداوم مییابد
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . هی لی. جی؛ رواندرمانی خانواده، باقر ثنایی، تهران، امیر کبیر، 1383، چاپ نهم، ص 20 و 21.
[2] . اسدی نوقابی، احمدعلی؛ بهداشت روان 2، تهران، بشری، 1384، چاپ پنجم، ص 59.
[3] . تبریزی، مصطفی؛ فرهنگ توصیفی خانواده و خانواده درمانی، تهران، فراروان، 1385، چاپ اول، ص 154و 155.
[4] . بهداشت روان 2، ص 59.
[5] . تاد، جودیت؛ اصول روانشناسی بالینی و مشاوره، مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، 1379، چاپ اول، ص 513.
[6] . فرهنگ توصیفی خانواده و خانواده درمانی، ص 13.
[7] . شارف، ریچارداس؛ نظریههای رواندرمانی و مشاوره، مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، 1386، چاپ سوم، ص 428
مشاور
پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت 04:42
قرآن، نسخه ای است که حقیقت آن اقیانوسی بیکران و رسیدن به
اعماق آن جز برای راسخون در علم و ائمه هدی (ع) میسر نیست. تاثیر شگرف این
نعمت الهی در درمان دردها تا جایی است که برخی از کشورها برای درمان
بیماریهای روانی به آن روی آورده اند. مقاله حاضر کنکاشی است پیرامون
تاثیر قرآن در درمان انواع بیماریها که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
از ابتدای آفرینش، بشر در پی سایبانی برای رسیدن به آرامش می گردد.
برای آدمی، کنجی که در آن آرامش سیطره یافته باشد از سیطره بر عالم ناآرام
خوشایندتر است. او همواره به دارویی برای شفای دردها و آلام روحی خویش
محتاج است. این میل در زمانهای مختلف به طرق گوناگون مورد توجه قرار گرفته
است، بگونه ای که خاستگاه بسیاری از جریاناتی که روان آدمی را مورد هدف
قرار داده اند، وجود همین کشش باطنی در وی بوده است. جریاناتی که گاه راه
به ملکوت وجودی انسان دارند و عزت و آرامش حقیقی را برایش به ارمغان می
آورند و گاه او را به حضیض حیرانی و ذلت می کشانند و بن بستهایی بی بازگشت
را ثمره تلاشهای نامیمونش می نمایند.
بی تردید در میان خیل کثیر جریانات معنوی ای که ادعای انحصار ویژه
شاهراه سعادت و آرامش را برای خود دارند آنهایی موثق ترند که از عقبه و
پیشینه روشنتر و مطمئن تری برخوردار بوده و پدیدآورندگانش، خود در منتهای
آرامش و عزت باشند؛ بگونه ای که هیچ عامل داخلی و خارجی ای نتواند موجب به
وجود آمدن ذره ای ناآرامی، دشواری و ذلت در وجود آنها شود. که این امر
یعنی رسیدن به اوج آرامش، عزت و سعادت درجهان پیچیده و پر اسراری که آگاهی
از لایه های پیدا و پنهانش جز برای وجودی که احاطه کامل بر تمامی ابعاد
آن داشته باشد میسر نیست. همان وجودی که تغییر در ذات و صفاتش محال بوده و
از تمامی ابعاد مادی و معنوی دیروز، امروز و فردای موجودات آگاهی داشته و
بر آنها مسلط و محیط است.
آری، از آنجا که هر سازنده ای خود بیش از هر فرد دیگری به مختصات،
ویژگی ها و نیازهای آنچه ساخته است آگاه است لذا یقیناً برنامه، نسخه و
دستورالعمل هایی را هم که به آفریده خویش تجویز و پیشنهاد می کند از تمامی
نسخه های دیگر مفیدتر و موثرتر است. یگانه آفریدگار عالم و آدم، از آنجا
که از آفرینش خود هدفی والارا دنبال می کند لذا به جهت هرچه بهتر و کاملتر
رسیدن به آن هدف عالی، مجموعه برنامه هایی را از طریق برگزیدگان و
پیامبران خویش بر آفریده هایش عرضه کرده و نسخه نهایی و کمال یافته آنرا
به عنوان آخرین کتاب انسان ساز و الهی به همراه آخرین رسول خویش حضرت محمد
مصطفی (ص) به تمامی بشریت ارزانی داشته است تا با تاسی و پیروی از آن به
نهایت کمال یافتگی، عزت و آرامش دست یابند.
قرآن، دوای دردها
قرآن، نسخه ای که حقیقت آن، اقیانوسی است بیکران که رسیدن به اعماقش
جز برای ائمه هدی علیهم السلام میسر نیست و غیر از معصومین کسی را توان
دست یابی به کنه و ذات این کتاب آسمانی و آیاتش نمی باشد.
آنچنان شفا و آرامشی در نهاد این تحفه آسمانی نهفته است که آفریننده اش خود درباره آن چنین می گوید:
«و ما آنچه از قرآن فرستادیم، شفاء و رحمت برای اهل ایمان است» (الاسراء 82)
قرآن برای مراتب تکامل بشر روشهای خاصی دارد. آنان که بر سر سفره علم و
هدایت ائمه معصومین علیهم السلام، این حاملان قرآن قرار می گیرند می
توانند این روشهای خاص قرآن را در زندگی خود پیاده کنند و روح و روان و
جسم و جان خود را با قرآن سیراب نمایند.
امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «درمان تمام دردها در قرآن وجود دارد،
قسم به آن کسی که پیامبر را برانگیخت و خاندانش را گرامی داشت درمان
سوختن، غرق شدن، دزد، گریختن حیوانی از صاحبش، یا گمشده ای ، یابنده
فراری، همه و همه درمانش در قرآن است، از آن بپرسید تا از قرآن جواب دهم.»
همچنین پیامبر (ص) فرمودند: هر کس درمانش را از قرآن کریم نگیرد
خداوند او را شفا نمی دهد. و فرمودند که هر کس با اعتقاد کامل، سوره حمد
را بر مرده بخواند هر آینده زنده خواهد شد.
امام باقر علیه السلام نیز می فرمایند: فی القرآن شفاء من کل داء (درمان هر دردی در قرآن کریم وجود دارد.)
تاثیر معجزه آسای صوت قرآن
اگر چه از نزول این کتاب هدایت و انسان ساز و داروی آرامبخش آسمانی،
بیش از هزار و چهارصد سال می گذرد اما آدمی همچنان به ابعاد گسترده و
اعجاز تاثیرگذاری آن در مسائل مختلف پی نبرده و هر از گاهی به کشفیاتی در
یکی از عرصه های علمی و... به وسیله قرآن دست می یابد. شاید بتوان گفت پی
بردن به خاصیت آرامبخشی و درمان گری در زمینه های گوناگون، یکی از مهمترین
کشف های کسانی است که شاید حتی به این کتاب آسمانی باور دینی نداشته
باشند.
تاثیر شگرف این نعمت الهی در درمان دردها تا جایی است که برخی از
کشورها و مجامع دنیا برای درمان بیماری های روحی و جسمی بیماران به دعا و
قرآن روی آورده اند. بگونه ای که هم اینک به لحاظ علمی نیز ثابت شده است
که شنیدن صوت قرآن کریم، می تواند تنش های روانی را در انسان کاهش دهد.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته در آمریکا ثابت شده است، گوش کردن به صوت
ترتیل قرآن کریم، تغییرات فیزیولوژیکی در سیستم عصبی انسان ایجاد می کند و
تنش های شدید روحی را کاهش می دهد.
تاثیر آرام بخش شنیدن قرآن کریم در افراد عصبی و پرتنش به حدی است که
97 درصد این مشکلات کاهش می -یابد. جالب تر آنکه این نتایج مثبت در حالی
به دست آمده است که بسیاری از این افراد حتی با زبان عربی آشنا نبوده و
متوجه مفهوم آیات نمی شدند.
در همین راستا، پایگاه اینترنتی «میدل ایست آن لاین» هم گزارش داد،
کسانی که تسلط به زبان عربی ندارند نیز با شنیدن آیات قرآن به آرامش می
رسند و این به علت تاثیر فیزیولوژیکی آن بر سیستم عصبی آنهاست.
همچنین در یک تحقیق صورت گرفته درباره اثر صوتها بر روی موجودات،
معلوم شده است که اصوات، تاثیر مستقیمی بر سلولها و بافتها دارند،بنحوی که
در میزان زیبایی شکل آنها نقش آفرینی می نمایند. بطور مثال نتایج حاصل از
قرارگرفتن مولکولهای آب در برابر آهنگهای پاپ و کلاسیک و همچنین صوت
قرآن، نشان داد که آن دسته از مولکولهایی که در برابر صوت قرآن قرار
داشتند از شکل و چینش زیباتری برخوردار شده اند. حال این سوال مطرح می
شود: در حالی که حدود هفتاد درصد حجم بدن آدمی از آب تشکیل شده است، تاثیر
صوت قرآن بر میزان زیبایی و نحوه شکل گیری آن تا چه اندازه خواهد بود؟
مفهوم قرآن درمانی
قرآن درمانی عبارتست از کاربرد قرآن در تامین، حفظ و بهبود سلامت
جسمانی و روانی؛ در واقع قرآن درمانی کاربرد منظم قرآن است به طوری که
«قرآن درمانگر» مستقیما در یک محیط درمانی با استفاده از قرآن- صوت،
مفاهیم و...، آن- تغییرات، مدنظر را در عواطف و رفتار و... «درمانجو»
ایجاد می کند.
بطور خلاصه در قرآن درمانی با استفاده از قرآن به افرادی که دارای
مشکلات گوناگون هستند به منظور دستیابی به بهداشت روانی و جسمی، کمک می
شود.
قرآن درمانی در درمان افرادی که ناتوانی های مختلفی از جمله عقب
ماندگی ذهنی، تاخیریافتگی رشدی، معلولیت جسمی، بیماری روانی، ناآرامی های
روحی و... دارند به طور معجزه آسایی موثر است.
«قرآن درمانگر»، اهداف و مقاصد را براساس نیازهای خاص «درمانجو» دنبال
می کند. شیوه های مختلفی برای پیشبرد این اهداف وجود دارد. برای مثال،
خواندن قرآن با شیوه قرائت مجلسی می تواند به افراد مبتلابه بیماری
آلزایمر کمک کند تا حافظه درازمدتشان را به کار اندازند؛ همچنین همخوانی
قرآن با همسالان یا درمانگر می تواند مهارتهای میان فردی را افزایش دهد و
کارکردهای اجتماعی را بهبود بخشد. از همه مهمتر اینکه افراد احساساتشان را
در روشی مطمئن و آرامش بخش بوسیله قرائت، گوش کردن، درک مفاهیم و... قرآن
بیان می کند و از تاثیرات شگرف آن بهره مند می شوند.
البته قرآن درمانی فقط در خدمت افرادی که دارای انواع مختلف ناتوانی
ها هستند به کار برده نمی شود، بلکه درشرایط مختلف پزشکی نیز سودمند است؛
از جمله کاهش فشار روانی یا درد، زایمان، توانبخشی بیماران سکته ای و
مبتلایان به بیماری پایانه (بیماری هایی که علاج ناپذیرند و مرگبار هستند
مانند ایدز و...) البته مسئله عمده ای که در اینجا برای درمانگر مطرح است
کاهش درد و تحمل آن در شیوه درمان و یا کمک به بیمار برای دستیابی به
کارکردهای بهینه است.
قرآن درمانی در حال رشد فزاینده ای در کشورهای مختلف جهان و بویژه
درسالهای اخیر است و همواره بر این امر تاکید گردیده است که اساساً قرآن
در درمان اشخاص مبتلابه وضعیت های مختلف پزشکی کارایی بسیاری دارد.
چیستی قرآن درمانی
برخی معتقدند که امراض، نتیجه عدم هارمونی در وجود فرد است و قرآن با
قدرت معجزه آسای خود می تواند با برگرداندن هارمونی و نظم در بدن و روح،
سلامتی را برای فرد مورد نظر به ارمغان آورد.
پژوهشهای انجام شده نشان می دهد که غده تالاموس به عنوان مهمترین غده
در مغز انسان، محرکهای صوتی را به وسیله سیستم های عصبی دریافت و در کنار
حافظه و تخیل به آنها پاسخ می دهد. غده هیپوفیز نیز که از غده تالاموس
فرمان دریافت می کند به محرکهای صوتی پاسخ می دهد و موجب بروز ترشحاتی می
شود که نتیجه آن آزادسازی ماده آرام بخشی به نام آندروفین خواهدبود. با
توجه به اینکه مهمترین اثر ماده مزبور، تسکین درد در انسان است به سادگی
می توان به ارزش قرآن درمانی پی برد که عملاموجبات آزادسازی ماده آندروفین
را فراهم می سازد.همان ماده ای که علاوه بر تسکین درد باعث انبساط و شادی
در انسان می شود.
صوت انسان می تواند به میزان قابل توجهی در تسکین و تقلیل وضعیت
بحرانی بیمارانی که در بخش آی سی یو بستری شده اند نیز تاثیر داشته باشد.
زیرا ثابت شده است که سیستم اعصاب انسان به محرکهای صوتی با فراز و
فرودهای منظم، پاسخ مثبت می دهد. قرآن درمانی یک فرآیند فعال است. درقرآن
درمانی، انتظار می رود که قرآن ما را دربرگرفته و در تمام وجودمان جریان
پیدا کند.
نکته حائزاهمیت در قرآن درمانی تمرکز و اندیشه در مورد آن چیزی است که
«قرآن درمانگر» براساس مفاهیم قرآنی، درمانجو را به آن متوجه می سازد.
باید درنظر داشت که «انرژی مثبت در پی اندیشه مثبت می آید» و هرجا فکر و
تمرکز باشد انرژی هم وجود دارد. برای بهتر گوش دادن به قرآن دو مطلب را
باید به خاطرسپرد:
1-صدای قرآن در حدی باشد که شما با آن راحت هستید.
2-خودتان را تسلیم قرآن کنید.
کاربردهای قرآن درمانی
پیش از هرگونه اقدامی در راستای زمان، می بایست به تهیه برنامه ای
مشخص برای درمانجو پرداخت و دربرنامه ریزی برای افراد مختلف باید به چهار
مرحله کلی توجه داشت:
1- تعریف مشکل درمانجو یا زمینه نیاز وی
2- فراهم کردن هدفی برای درمانجو که به رفع مشکل یا نیاز او کمک کند
3- برنامه ریزی مناسب فعالیتهای قرآنی
4- تکمیل روش ها و فعالیتها و ارزشیابی واکنش های درمانجو
مشاهدات و تجربیات فراوان، نشان داده است که کاربرد قرآن در درمان انواع ناتوانی ها موثر است.
بطور مثال برای افراد عقب مانده می توان آیات مربوط به رفتارهای
اجتماعی و... را نوشت و با کمک به حفظ کردن آنها، ایشان را در یاد گرفتن
آن رفتارها و اعمال یاری کرد. در واقع در این روش با تطابق دادن اعمال فرد
با آیات، به هرچه بهتر ملکه شدن رفتارهای صحیح در وی کمک می شود.
همچنین افرادی که در ارتباط کلامی مشکل دارند با قرائت قرآن در
دستگاهها و به شیوه های مخصوص می توانند در شمرده تلفظ کردن اصوات، گفتار
مورد نیاز و مهارت در تشخیص لغات، رشد و تمرین کنند. نوای آهنگین و موزون
قرائت قرآن نیز می تواند تقویت جریان تکلم را در اختلالات گفتاری مانند
لکنت زبان آسان سازد.
از قرآن برای اشخاص زبان پریش به عنوان روشی برای برقراری رابطه کلامی
می توان استفاده کرد. در این روش جملات کوتاه و آیاتی منتخب در نمونه های
ساده آهنگین، به شیوه قرائت خوانده می شود. به موازاتی که بیماران عبارات
و جملات را یاد گرفتند، دستگاهها و آهنگهای قرائت کمرنگتر می شوند، این
روش بر پایه این نظریه قرار گرفته که وقتی نیم کره سمت چپ، آسیب می بیند
می توان به وسیله اغراق در قرائت (دستگاه و آهنگ، با تاکید بیان کردن و
استفاده از جملات و آیات آهنگین) با کمک نیم کره راست مغز، تکلم را کمک،
تحریک و تسهیل کرد.
قرآن درمانی در درمان معلولیتهای ارتوپدی نیز مؤثر است. از قرآن می توان در چند منظور درمانی برای معلولین ارتوپدی استفاده کرد:
1- کاهش حواس پرتی
2- رهایی از تنش ها و حساسیت های شدید
3- افزایش احساس ارزش شخصی
و...
از جمله منافع یادگیری قرائت قرآن و همچنین گوش دادن به آن برای
معلولین، احساس آرامش و رضایت است. قرائت قرآن همچنین باعث افزایش احساس
ارزش شخصی در معلول و فرد ناتوان شده و اگر به صورت گروهی باشد، رشد
اجتماعی شان نیز تقویت خواهد شد.
تاثیر قرآن درمانی را در درمان سالمندان نیز می توان مشاهده کرد.
سالمندی معمولابا درجاتی از زوال کارکرد جسمی و ذهنی همراه است که این
درجات در افراد مختلف متفاوت است. بیشتر افراد مسن خصوصاً آنهایی که در
خانه های سالمندان زندگی می کنند، علائمی از اختلالات فکری و بدنی دارند.
بسیاری از سالمندان از مشکلات پزشکی ای همچون بیماری های قلبی، دیابت،
سرطان و یا فشار خون رنج می برند. به علاوه عده ای نیز به دلایل عاطفی
دچار افسردگی و تنهایی می شوند.
قرآن درمانی می تواند در زمینه تقویت کارکرد جسمی و روحی این افراد
مؤثر واقع شود و با افزایش اعتماد به نفس در ایشان، انرژی مثبت را تقویت
کرده و موجب آرامش روان و انبساط روح در اینگونه افراد شود.
ناب ترین منبع آرامش
... و اما قرآن، نابترین منبع آرامش و زلالترین چشمه آفرینش است. تنها
کسانی به این اکسیر حیات دست خواهند یافت که با این کتاب آسمانی یعنی
قرآن، عجین شوند و روحشان منزلگاه آفتاب جهانتاب کلام وحی گردد.
آری، جویندگان راستین آرامش، عزت و سعادت ابدی، راهی نیکوتر از نوشیدن
دمادم این ساغر آسمانی نخواهند یافت؛ چرا که تنها در سایه سار سقفی که با
انوار قدسی آیات قرآن خواهند ساخت، مسیری به سوی فردایی جاودانه در
نیکویی و خیر برای خویش ترسیم می نمایند.
بی تردید، جامعه ای که افراد آن، آرامش و سعادت را از طریق کتاب وحی
جستجو می کنند هیچگاه از تخریب، بی انصافی، دروغ، دزدی، فساد و... رنج
نخواهد برد و همواره شاهد مدیران و مردمانی از جنس عشق و مهربانی خواهد
بود.
این یک حقیقت است که با جسم و روحی بیمار و ناآرام نمی توان به دیدار
خدا و آرامش واقعی رسید. آفریننده، خود راه را گشوده و درمان را هدیه کرده
است.
قرآن، همان دارویی است که دوستداران زیارت دوست را آماده دیدار می سازد...
مشاور
پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت 03:42
پس از آن که روان شناسی به عنوان یک علم جداگانه از دل
فلسفه و زیست شناسی بیرون آمد، بحث درباره چگونگی تشریح و توصیف ذهن و
رفتار انسان نیز آغاز شد. نخستین مکتب فکری در روان شناسی، «ساختارگرایی»
بود که توسط ویلهلم ووندت، بنیان گذار نخستین آزمایشگاه روان شناسی، ارائه
گردید. تقریباً بلافاصله پس از آن، سایر نظریه ها نیز مطرح شدند و هر
کدام موافقان و مخالفانی یافتند.
در زیر، به برخی از مهم ترین مکاتب فکری در روان شناسی که بر دانش و درک ما از این رشته تاثیرگذار بوده اند اشاره شده است:
● ساختارگرایی در برابر کارکرد گرایی
ساختار گرایی نخستین مکتب فکری روان شناسی است و بر شکستن فرایندهای ذهنی
به پایه ای ترین مؤلفه ها تمرکز دارد. مهم ترین متفکران ساختارگرا، ویلهلم
ووندت و ادوارد تیچنر بوده اند.
کارکردگرایی در واکنش به نظریه ساختارگرایی شکل گرفت و به شدّت تحت تاثیر
کارهای ویلیام جیمز است. مهم ترین متفکران کارکردگرا، جان دیوئی و هاروی
کَر بوده اند.
● رفتارگرایی
رفتارگرایی در طول دهه ۱۹۵۰، مکتب فکری مسلّط بود. رفتارگرایی که بر پایه
کارهای متفکرانی چون جان واتسون، ایوان پاولوف و اسکینر قرار دارد، کلیه
رفتارهای انسان را توسط علل و عوامل محیطی، به جای نیروها و عوامل درونی،
قابل توضیح و تشریح می داند. رفتارگرایی بر رفتار مشاهده پذیر تمرکز دارد.
نظریه های یادگیری از جمله شرطی شدن کلاسیک و شرطی سازی عامل، مورد پژوهش
های گسترده ای قرار گرفته اند.
● روان کاوی
زیگموند فروید بنیان گذار رویکرد روان کاوانه بود. این مکتب فکری بر تاثیر
ذهن ناهشیار یا ناخودآگاه بر رفتار انسان تاکید دارد. فروید عقیده داشت
که ذهن انسان از سه عنصر نهاد، خود و فراخود تشکیل شده است. از دیگر
متفکران معروف این مکتب فکری می توان آنا فروید، کارل یونگ و اریک اریکسون
را نام برد.
● روان شناسی انسان گرایانه
این مکتب فکری در پاسخ به روان کاوی و رفتارگرایی به وجود آمده است. روان
شناسی انسان گرایانه بر خلاف آن دو، بر اراده آزاد انسان، رشد شخصی و
خودشکوفایی تمرکز دارد. مهمترین متفکران انسان گرا آبراهام مزلو و کارل
راجرز هستند.
● روان شناسی گشتالت
روان شناسی گشتالت بر پایه این ایده است که ما چیزها را به صورت یک کلّ
یکنواخت تجربه می کنیم. این رویکرد به روان شناسی ابتدا در آلمان و اتریش و
در خلال قرن نوزدهم در پاسخ به رویکرد جزئی نگر ساختارگرایی پدید آمد.
این متفکران به جای شکستن افکار و رفتار به کوچکترین عناصر، عقیده دارند
که باید کلّ تجربه را مورد نظر قرار داد. به عقیده آن ها، کلّ بزرگتر از
مجموع اجزا است.
گشتالت یک اصطلاح آلمانی است که معادل های متعدد از جمله فرم، شکل بندی، هیئت و کلّ برای آن پیشنهاد شده است.
● روان شناسی شناخت
روان شناسی شناخت، شاخه ای از روان شناسی است که به مطالعه فرایندهای ذهنی
شامل چگونگی تفکر، ادراک، به یادآوردن و یادگیری می پردازد. این شاخه از
روان شناسی، به عنوان بخشی از حوزه بزرگتر علوم شناختی، با سایر رشته ها
مانند علم اعصاب، فلسفه و زبان شناسی ارتباط دارد.
یکی از تأثیرگذارترین نظریه های این مکتب فکری، نظریه مراحل رشد شناختی است که توسط ژان پیاژه ارائه شده است.
مشاور
پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت 02:41
تکنیکهای تنفس دری به روی شبکه ارتباطی خودکار باز میکند
که از طریق آن میتوانیم با تغییر الگوی تنفسیمان با زبان بدن، پیامهای
خاصی به مغز بفرستیم، زبانی که مغز آن را میفهمد و به آن پاسخ میدهد.
همین لحظه اضطرابتان را با تنفس عمیق کم کنید؛
تمرین تنفس عمیق سیستم عصبی پاراسمپاتیک ما را که مسئول فعالیتهای
بدن در زمان استراحت است، تحریک میکند. این سیستم عصبی دقیقاً متضاد با
سیستم عصبی سمپاتیک ما عمل میکند که فعالیتهایی که با واکنش جنگ و گریز
در ارتباط است را تحریک میکند.
از تمامی عملکردهای خودکار بدن --عملکردهای قلبی-عروقی، گوارش، هورمونی،
غددی، ایمنی-- فقط تنفس است که میتواند به سادگی به صورت اختیاری کنترل
شود.
با تغییر اختیاری سرعت، عمق و الگوی تنفس، میتوانیم پیامهایی که از
دستگاه تنفسی بدن به مغز فرستاده میشود را تغییر دهیم. به این ترتیب،
تکنیکهای تنفس دری به روی شبکه ارتباطی خودکار باز میکند که از طریق آن
میتوانیم با تغییر الگوی تنفسیمان با زبان بدن، پیامهای خاصی به مغز
بفرستیم، زبانی که مغز آن را میفهمد و به آن پاسخ میدهد. پیامهای
دستگاه تنفسی تاثیراتی سریع و قوی بر روی مراکز اصلی مغز دارند که با فکر،
احساس و رفتار درگیر هستند.
تکنیکهای مختلفی برای کاهش اضطراب و استرس وجود دارد که در اینجا به سه مورد از این رویکردها اشاره میکنیم:
تنفس منسجم
تنفس منسجم، نفس کشیدن با سرعت ۵ نفس در دقیقه است که متوسط محدوده سرعت
تنفس رزونانس میباشد. برای اینکار میتوانید برای دم تا ۵ بشمارید و برای
بازدم نیز تا ۵ بشمارید. سرعت ۵ دقیقهای، تنوع ضربان قلب (hrv)، که سنجش
درستی عملکرد سیستم عصبی پاراسمپاتیک است، را به ماکسیمم میرساند. تغییر
سرعت و الگوی تنفس، hrv را تغییر میدهد که این موجب تغییر در سیستم عصبی
بدن خواهد شد. هرچه hrv بالاتر باشد بهتر است زیرا hrv بالا باعث میشود
سیستم قلبی-عروقی سالمتر و سیستم واکنش استرس قویتری داشته باشیم. تنفس
با سرعتی که نزدیک به سرعت رزونانس ایدآل (حدود ۵ نفس در دقیقه) باشد، hrv
را ده برابر بالا میبرد.
تنفس مقاومت
تنفس مقاومت درست همان چیزی است که از نامش پیداست: تنفسی که دربرابر جریان هوا مقاومت ایجاد میکند.
مقاومت را میتوان با جمع کردن لبها، گذاشتن نوک زبان دربرابر قسمت داخلی
دندانهای بالایی، خشخش کردن از دندانهای گره خورده، سفت کردن عضلات
گلو، کمی بستن دهانه حنجره، باریک کردن فضاری بین تارهای صوتی یا استفاده
از یک شیئ خارجی مثل نفس کشیدن از داخل یک نی، ایجاد کرد.
شاید همه اینها کمی برایتان پیچیده به نظر برسد. نفس کشیدن باید کاری راحت
باشد، درست است؟ کمی برایتان راحتترش میکنیم: طبق نظر کارشناسان نفس کشیدن از بینی به مراتب نسبت به نفس کشیدن از دهان مقاومت بیشتری تولید میکند.
حرکت تنفس
حرکت تنفس زمانی است که نفس از ذهنتان فراتر میرود. این تمرین را میتوان
با یک ماساژ داخلی بدن مقایسه کرد. فرستادن نفستان به جایی دور و اطراف
بدنتان (به شرط آنکه گم نشود) به شما کمک میکند تمرکزتان را روی تمرین
حفظ کنید نه روی کارهایی که باید انجام دهید زیرا تا ۵ شمردن ممکن است
برایتان خستهکننده شود. در زیر به چرخهای که متخصصین ارائه دادهاند
اشاره میکنیم:
وقتی نفس را داخل میکشید، تجسم کنید که نفستان را به بالای سرتان حرکت میدهید.
وقتی نفستان را بیرون میدهید، تجسم کنید که آن را به پایین ستونفقراتتان، یعنی کف لگنتان هدایت میکنید.
هربار که نفس را داخل میکشید، آن را به بالای سرتان ببرید.
هربار که نفس را بیرون میدهید، آن را به پایین ستونفقراتتان حرکت دهید.
این چرخه را ۱۰ مرتبه تکرار کنید.
تاریخچه حرکت تنفس بسیار جالب است. این تکنیک توسط راهبین مسیحی ارتودکس
روسی در حول و حوش قرن یازدهم ابداع شده است. این راهبین تکنیک حرکت تنفس
را به جنگجویان روسی مقدس آموزش میدادند تا از آنها دربرابر آسیب محافظت
کرده و به آنها قدرت بدهند که دربرابر مهاجمین پیروز شوند.
مشاور
پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت 01:40
این نظام درمانى منحصر به فرد, که دست یابى به همان اهداف
درمان هاى رشدى (growth) را در نظر داشته, به وسیله یک ایرانى پیرو ارزش
هاى اسلامى به نگارش درآمده و نخست در محیط دانشگاهى (دانشگاه فردوسى
مشهد) و سپس در محیط زندان بسط یافته است. اولین تماس دکتر جلالى طهرانى
با من, به دلیل خواندن نوشته هایم در مورد زندان بود. معلوم شد که وى یک
نظام روان درمانى منحصر به فرد ایجاد کرده است که باعث بهبود زندگى
زندانیان مى شود و به اعتقاد من, نه تنها در زندان هاى سراسر جهان, بلکه
براى همه مردم در هر کجاى جهان و با هر دین و مسلکى ارزش مند است.
خوانندگان
از بررسى این نظام درمانى, فایده مضاعفى نیز خواهند برد, چرا که تا حدى
فلسفه و نظریه اسلام و نیز نظریه و روش روان درمانى را تبیین مى کند. این
بررسى عمدتاً در حوزه روان شناسى وجودى ـ انسانگراى
(existential-humanistic) قرار مى گیرد, که نمونه هاى متعددى از آن در این
کتاب وجود دارد. مفهوم توحید مستلزم داشتن یک سیستم ارزشى وحدت بخشى است
که براى جهت بخشیدن به زندگى شخص به کار مى آید. این سیستم ارزشى مى تواند
مبتنى بر یک جهت گیرى اصیل دینى یا معنوى باشد, سیستم ارزشى اى که ویکتور
فرانکل (Viktor Frankl) و او. هوبارت مورر(O. Hobart Mowrer) نیز به آن
اشاره کرده اند.
این شیوه درمان
که روش آن شش نکته را در بر مى گیرد, به عنوان درمان کل فرد توصیف شده و
به وسیله یک گروه که معمولاً متشکل ازمدیربالینى درمان, درمان گر, مددکار
اجتماعى, کارشناس تحصیلى, کارشناس پزشکى و مشاور همتا است, انجام مى پذیرد.
تعریـــف
توحید
درمانى, به منزله یک روش ارتقاى رشد و تکامل انسانى, داراى تاریخچه
مشترکى با همه روان شناسى هاى رشد(growth psychology) است. رشته هاى دیگرى
همچون دین و فلسفه, هنروادبیات و علوم انسانى نیز, که توجه و تأکیدشان به
طبیعت انسان, نقش ارزش ها در زندگى بشر, موانع و تسهیل کننده هاى رشد
انسانى است, در این تاریخچه شریک اند. بنابراین, مى توان گفت ریشه هاى
توحید درمانى تا اولین جست وجوى انسان به جهت درک خود (خودشناسى), و براى
یافتن و ایجاد روشى درزندگى که منجر به بالاترین مرتبه رشد و شکوفایى
گردد, امتداد دارد.
تاریخــچه
توحید
درمانى به صورت کنونى, یک تاریخچه 25ساله دارد. مى توان گفت توحید درمانى
ترکیب طبیعى برداشت اسلامى از سرشت و فطرت انسان و نظریه و روش درمان
روان شناسى انسان گرا است. باایجاد توحید درمانى براى اولین بار نظریه
اسلام به عنوان یک نظریه روان شناختى جدید و یک شیوه روان درمانى شکل
گرفته است. گرچه توحید درمانى در بستر تأکید اسلام بروحدت, به عنوان اصل
حاکم در عالم, پدید آمده, پیشینه پربار مشترکى با رویکردهاى انسان گرا
(humanistic), گشتالتى (gestalt), وجودى ـ
پدیدارشناختى(existential-phenomenological), شخص محور(person-centered) و
شناختى(cognitive) دارد.
مؤلف که یک
پیشینه خانوادگى وابسته به اندیشوران اسلامى را دارد, مطالعات روان
شناختى خود را در ایران در اوایل دهه 1970 آغاز کرده است. این مطالعات با
تجدید حیات چشم گیر تفکّر اسلامى در بسیارى از نقاط جهان مصادف بوده است.
اندیشوران برجسته معاصر, همچون مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایى و مرحوم
علامه سید محمدحسین حسینى طهرانى, روشنى تازه اى به حکمت چندصدساله اى
بخشیدند که در آثار فلاسفه اى همچون صدرالدین محمد شیرازى و حاج ملاهادى
سبزوارى, یافت مى شد. این نویسندگان در تجدید
حیات اندیشه/ تفکّر اسلامى نقش داشتند و نشان دادند که اسلام فراتر از
صرفاً مجموعه اى از اعمال و رفتارهاى دینى است. نقش حیاتى اسلام در مواجهه
با دغدغه هاى امروزى و اهمیت آن به عنوان روش زندگى یک پارچه و هماهنگ با
همه مخلوقات و راه پویاى رشد و تکامل انسان مورد توجه قرار گرفت. محور
این تفکر دیدگاه اسلام در مورد سرشت مثبت انسان و استعدادهاى اوست که
موانع رشد را مى شناساند و خطوط کلى اهداف و ارزش ها را ترسیم مى کند.
شعر
عرصه اى تجربى براى این تجدید حیات فراهم کرد. فهرست جامع پیش گامان
توحید درمانى شامل دو شاعر بزرگ, جلال الدین محمد بلخى معروف به مولوى یا
رومى و شمس الدین محمد شیرازى معروف به حافظ مى باشد. این شاعران هر یک با
سبک و سیاق منحصر به فرد خود با تعیین یک جایگاه محورى براى شوق معنوى و
تقلاى انسان در سازگار کردن نفس با فضیلت بصیرت فوق العاده ى خود را در
مورد شخصیت انسان به نمایش گذاشتند. اشعار آنان, که از جهاتى فراتر از
صورت و محتوى است, اغلب احوال و تجاربى را برمى انگیزد که زندگى خوانندگان
آن اشعار را متحول مى کند.
این
احیا تفکرات دینى, به روشنى بیانگر و تأییدکننده حقیقت و نیازباطنى عمیقى
بود که در آن هنگام بسیارى از مردم احساس و تجربه مى کردند. این تفکرات
دینى به برقرارى تعادل بین جهان مادى و معنوى و درک رابطه بین انسان و
پروردگارکمک مى کند. اشتیاق نسبت به این اندیشه ها در قالب جنبشى که
مرزهاى طبقه اى و نسلى را درنوردید, در سراسر فرهنگ ایران گسترش یافت. و
اسلام, با دریافت جدید آن, براى بسیارى سرچشمه معناى زندگى شد.
اطلاعات
بیشترى در مورد زیربناى انسان گرایانه توحید درمانى طى تحقیق دوره
کارشناسى ارشد, در مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مک گیل(Institute of
Islamic Studies, McGill University) به دست آمد. جالب این که بیشترین کمک
به توحید درمانى نه از بخش مطالعات اسلامى, که تأکیدش بیشتر بر تفسیرهاى
خاص خود از نظریه و تاریخ اسلام بود, بلکه از دروس اختیارى بود که در گروه
هاى فلسفه و مطالعات معنوى حاصل شد.
ازمطالعه
فلسفه یونان که به مسائلى همچون ماهیت خیرونیکى, علل غایى و جامعه خوب مى
پرداخت, استفاده اى که به دست آمد, تقویت مهارت هاى انتقادى و منطقى بود.
بخش مطالعات معنوى (pastoral studies) آثار نظریات گوردون آلپورت(Gordon
Allport), آبراهام مزلو(Abraham Maslow) و گابریل مارسل(Gabriel Marcel)
را ارائه مى کرد. اینها عناصر اصلى و مبناى نظریه توحیددرمانى را تشکیل مى
دادند. آرا و نظرهاى آلپورت در مورد ارزش ها و اهمیت ارزش هاى دینى به
منزله نیروهاى وحدت بخش در شخصیت انسانى, کاوش مزلو براى (شخص بافضیلت در
جامعه سالم) و نظریه اش درباره رشد وجودى در مقابل رشد ناقص, همگى به دل
مى نشست و جاى خود را در این نظریه در حال نضج پیدا مى کرد. احترام و
توجّه مارسل به انسان و تأکیدش بر ارزش ها و نیزعقیده اش درباره ارتباط
انسان با پروردگار به عنوان بخش اساسى تجربه کامل انسانى الهام بخش و
ترغیب کننده بود. توحید درمانى در طى مطالعات
دوره دکترى در مؤسسه روان شناسى انسان گرا (Humanistic Psychology
Institute), که اکنون به مؤسسه سِى بروک(Saybrook Institute) معروف است,
رشد بیشترى پیدا کرد. در این مؤسسه مؤلف در کنار استنلى کریپنر (Stanley
Krippner), به عنوان حامى و مشاور
ارشد, بدون هیچ گونه محدودیتى توانست درک و شناختش را از اسلام و نظریات
روان شناسى که با قوت زیاد در حال رشد و هم گراشدن بودند, به طور تام و
تمام به شکوفایى برساند. رساله دکترى که عنوان آن دین به منزله عاملى در
توحید, عاملى در سلامت روان (Religious commitment as a factor in
personality integration, a factor in mental health) بود, با نظارت استاد
راهنما استنلى کریپنر و رولو مى(Rollo May) به عنوان یکى از اساتید مشاور,
نظریه توحید درمانى را تقویت بخشید.
در
این اثر تحقیقى, توحید یک عامل اساسى در سلامت روان شناخته شد و نیز نشان
داده شد که توحید از طریق تمرکز و تأکید بر اهداف و ارزش ها به دست مى
آید. نتایج تحقیقات نشان داد ارزش هاى دینى بیش از سایر ارزش ها توانایى
به وحدت رساندن شخصیت را دارند, مشروط بر این که دین به طور واقعى و اصیل
پذیرفته شده باشد. توحید درمانى اولین بار به
وسیله مؤلف در بازگشت به ایران و پذیرش کرسى تدریس در دانشگاه فردوسى مشهد
به کار گرفته شد. مؤلف در کسوت رئیس گروه روان شناسى, مدیر مرکزمشاوره و
بهداشت روانى دانشگاه و پایه گذار دوره کارشناسى ارشد روان شناسى بالینى
به تدریس, ارائه و به کارگیرى توحید درمانى پرداخت. صدها نفر از دانشجویان
دوره کارشناسى و تعدادمعتنابهى فارغ التحصیل کارشناسى ارشد در این شیوه
آموزش دیدند. در فرهنگى که روان درمانى تقریباً ناشناخته بود, لیست انتظار
بلندى براى این تجربه منحصر به فرد, در مرکز مشاوره و بهداشت روانى که در خدمت عموم و نیز جامعه دانشگاهى بود, تشکیل شد.
متأسفانه,
همانند بسیارى از نقاط دیگر جهان, ساختار دانشگاه همیشه با ابتکار و
خلاقیت سازگار نیست. نظریه ها و خصوصاً شیوه هاى انسان گرایانه احتیاج به
جوى آزاد و باز دارند و شاید یکى از دلایلى که این نظریات به ندرت در
دسترس عموم قرارمى گیرند, همین باشد.
تا
زمانى که مؤلف مسئولیت هاى دانشگاهى را براى پذیرفتن سمت مدیرطرح و
برنامه در مرکزتربیت و اصلاح زندان مشهد رها کرد, توحید درمانى در سطح
جهان شناخته نشده بود. در آن جا یک طرح ابتکارى موفقیت آمیزبازسازى شخصیت
زندانیان بر مبناى توحید درمانى اجرا شد. مطالعات و ارزیابى دقیقى که به
وسیله استفاده از پیش آزمون و پس آزمون هاى گسترده انجام گرفت, تغییر و
تحوّلات قابل توجهى را در زندانیان و کارکنان زندان, که در یک تجربه چند
ماهه در محیط توحید درمانى بودند, نشان داد. گزارش هاى ارائه شده در همایش
هاى بین المللى و مقالات موجود در نشریات بین المللى موجب آگاهى
فرافرهنگى از این شیوه جدید در بهبود رشد انسانى و غلبه بر سدها و موانع
تکامل گردید. غیرمنصفانه و نادرست است که
بگوییم پیشینه توحید درمانى صرفاً از ادغام دو نظریه, هر چقدر هم این دو
نظریه عالى باشند, نشأت مى گیرد. بخش بسیار مهمى از پیشینه توحید درمانى
در کاربرد آن نهفته است. زندگى مراجعین, تغییرات, ناکامى ها و چالش هایى
که آنها سخاوت مندانه و دلیرانه در تجربه درمانى در میان گذاشتند, مؤلفه
هاى اساسى در رشد و تکوین این رویکرد درمانى بوده است.
توحید
درمانى بامعلومات به دست آمده ازکاربرد, تحقیق, تجربه و نظریات رسیده از
همکاران به رشد و توسعه خود هم چنان ادامه مى دهد. بایدخاطرنشان ساخت که
این شرح و توصیف ازتوحیددرمانى تنها تصویرى از آن چه که در حال حاضروجود
دارد , مى باشد, و نه شرح آخرین و کامل این روان درمانى ابتکارى.
وضعیت کنونـــى اصول
توحید درمانى در آموزش و کاربرد آن به دست نسلى از دانشجویان کارشناسى
ارشد روان شناسى در سراسر ایران ثمربخش بوده است. آنان هم اکنون به مشاوره
و درمان در خارج و داخل کشور مشغولند. افراد علاقه مند به ادامه آموزش و
کاربرد توحید درمانى انجمن اسلامى روان شناسى انسان گرا در ایران(Islamic
Association for Humanistic Psychology, Iran) را تشکیل داده اند که جزء
جامعه بزرگ تر انجمن روان شناسى انسان گرا(Association for Homanistic
Psychology ) (AHP) است. AHP و هم چنین انجمن روان شناسى امریکا(American
Psychological Association) ( APA ) تمایلشان را نسبت به این رویکرد, با
چاپ مقالاتى در شرح استفاده از آن در تعدادى از آثار منتشرشده اشان نشان
داده اند. توحید درمانى در حل تعارض نیز کاربرد دارد و هم اکنون شبکه اى
جهانى از مددکاران حل تعارض وجود دارد که از اسلوب ها و روش هاى توحید
درمانى آگاه و مطلع اند.
مشاور
پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت 00:40