مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

مشکلات داماد سرخانه بودن


فراموش نکنید داماد سرخانه واژه عجیبی نیست، مردی است که ازدواج کرده، اما یا توان تامین سرپناه مستقل را ندارد یا به دلایل عاطفی، همسرش را از خانواده‌اش جدا نکرده است، برای همین در خانه پدر همسرش زندگی می‌کند. گاهی نیز داماد خانواده بر خلاف میل باطنیاش به دلیل مشکلات سلامتی و سن و سال والدین همسرش با آنها زندگی می‎کند.در هر صورت شاید این کار ابتدا خوب به نظر برسد و کاری انسان‌دوستانه و راهی برای حمایت از دختر خانواده باشد، اما سرانجام و شیوه انجام این همسایگی هم مهم است. نمیتوان گفت برای همه کسانی که این‌گونه دامادشان را پناه داده‌اند مشکل به وجود می‌آید، ولی بیشتر آن‌هایی که چنین کاری کرده‌اند، خیلی زود پشیمان شده‌اند.

این همسایگی از روی مهر است نه اجبار!

یک مشاور خانواده می‌گوید: دختر و پسری که ازدواج کرده‌اند باید با این دید وارد زندگی مشترک بشوند که هیچ کدام از پدر و مادر‌ها وظیفه حمایت مالی از آن‌ها را ندارند و اگر چنین کاری می‌کنند فقط از روی لطف و مهربانی است. اما وقتی این لطف و مهربانی جور دیگری تعبیر شود و به‌صورت وظیفه در بیاید یا اینکه مجوزی باشد برای دخالت در زندگی همسران جوان، مشکلات تازهای برای دو طرف آغاز می‎شود.
افسانه افسری ادامه می‌دهد: دوری و دوستی اگر چه ضرب‌المثل بدبینانه‌ای است، اما در زندگی زناشویی و ارتباط با خانواده‌های دو طرف کاربرد دارد و می‌تواند کارساز باشد. البته به این شرط که دوری‌کردن از دیگران طوری نباشد که دردسرهای تازه‌ای ایجاد کند.

مسائل شخصی را برای خودتان نگه‌ دارید

وی می‌افزاید: در زندگی زناشویی اصل بر استقلال همسران جوان در فکر کردن، تصمیم‌گرفتن و رفتارکردن است. در این زندگی زن و شوهر باید محرم اسرار هم باشند، مسائل شخصی‌شان را برای خودشان نگه دارند و کسی را وارد مسائل زندگیشان نکنند. اما زندگی با خانواده همسر به‌طور ناخودآگاه سبب می‎شود تا حریم‎ها شکسته شوند و دختر یا پسر ناخواسته خانواده هایشان را درگیر مسائل شخصی زندگیشان کنند. به‌خصوص اگر دختر با خانواده خودش زندگی کند والدینش را در جریان زندگیاش بیشتر قرار می‎دهد. شما کمتر دختری را می‎بینید که خانواده خود را بی‌خبر از زندگی‌اش بگذارد!این مشاور خانواده ادامه میدهد: داماد سرخانه یعنی حضور همیشگی داماد در خانه، یعنی همه چیز به گوشش رسیدن، یعنی هزینه‌های مشترک، حضور همیشگی خانواده همسر کنار او و ایجاد اصطکاک و بروز اختلاف‌نظر بین آنها که این امری طبیعی است. زمانی که داماد با خانواده همسر زندگی می‎کند، آن‌ها ناخواسته سعی می‎کنند به دامادشان کمک کنند و روش زندگی خودشان را بر زندگی آنها پیاده کنند، با توجه به این موضوع که مردان مستقل و قدرت‌طلب هستند و به نوعی قدرت خود را در خطر می‌بینند با خانواده همسرشان دچار مشکل می‎شوند.


داماد خوب مثل پسر خانواده است

وی با اشاره به اینکه همه ابعاد داماد سرخانه بد نیست، می‎گوید: گاهی مشاهده می‌کنید در بعضی خانواده‌ها داماد همه چیزشان است، درست مثل یک پسر خوب که هرگز نداشته‌اند یا اگر داشته‌اند هرگز نتوانسته‌اند رویش حساب باز کنند. یک داماد خوب می‌تواند همراه پدرزن و مادرزن باشد، دستشان را بگیرد، مونس تنهایی‎شان شود و با محبت کردن به دخترشان قلبشان را مطمئن کند. اگر چنین دامادی در خانواده زن زندگی کند به جای تهدید یک فرصت است، اما به‎نظر شما چنین شرایطی برای چنددرصد از خانواده‌ها اتفاق می‌افتد.افسری ادامه می‌دهد: گاهی وجود چنین تکیه‌گاهی داماد را تنبل و پرتوقع می‎کند که در این موارد زنگ خطر زندگی به صدا در می‎آید و اختلافات آغاز می‌شود. سرپناه جدا هر چند مختصر و کم‌بضاعت به زن و مرد هویت جداگانه می‌دهد و دست به جیب شدن مرد خانه باعث وجهه او می‌شود.
یکی از دیگر مشکلاتی که خانواده‌ها با آن مواجه هستند، تفاوت در رسم و رسوم، رفتارها و عادت‌هایی است که در بین آنها وجود دارد. زمانی که این اختلاف‌نظرها یا اختلاف‌ها در رسم و رسوم وارد خانواده‎ها بشود، کشمکش و درگیری نیز شروع می‎شود.وی تذکر میدهد: شما و خانواده همسرتان در یک خانه زندگی می‎کنید. همیشه این‌طور نیست که خانواده همسر شما آداب برخورد با یک زوج جوان و حفظ حریم خانه آنها را بدانند؛ این با هم بودن‌های بیش از حد باعث دخالت‌های بی‌حد و مرز می‌شود؛ «دیشب تا کی بیدار بودین؟»، «چراغ اتاقتون روشن بود!»، «چرا دیر از سرکار می‌آیید؟» و ...به خاطر داشته باشید که اختلاف‌داشتن در زندگی امری کاملا طبیعی است و یک مشکل محسوب نمی‌شود، بلکه شیوه حل اختلاف است که همواره می‌تواند مشکل‌ساز باشد.

پس چه باید کرد؟

* در درجه اول شما باید به شیوه‌ای مسالمت‌آمیز مرز زندگی خودتان را با آنها مشخص کنید و به شیوه‌ای صحیح به آن‌ها بفهمانید که خط قرمز‌های روابط‌شان با شما کجاست. خیلی مودب و مهربان جلوی کنجکاوی‌های خانواده همسرتان را بگیرید. ورود به خط قرمز‌هایی مثل زمان بیداری و خواب یا زمان استحمام و غیره رنج‌آور است، ولی باید بدون اینکه از کوره دربروید، با کلام مناسب و واژه‌گزینی صحیح این مسئله را حل کنید.* در شیوه صحبت‌کردن و رفتار شما در عین احترام باید این نکته وجود داشته باشد که حتما اطلاعاتتان را حفظ کنید و تا‌ آنجا که امکان دارد اجازه سرک‌کشیدن دیگران در مسائلی که فقط مختص شما و همسرتان است را ندهید.

غر نمی زنم! می پرسم

« دیشب آشغالها را بیرون نبردی، یادت باشه آنها را امشب بیرون ببری، فردا بچه را باید ببری مدرسه، مادرم می خواد بیاد اینجا و هیچی هم توی خونه نداریم و ... » غر زدن رفتاری است که اکثرزنان انجام می دهند، این رفتارها می تواند سردی روابط، دوری، کینه، نفرت و جدایی را موجب شود. زنانی که غر می زنند معمولاً طرف مقابل خود را با بمبارانی از کلمات و جملات مربوط یا نامربوط مواجه می سازند به طوری که وی حوصله اش سر می رود. حتی ممکن است به مرحله ای برسد که توان شنیدن آنها را نداشته و شروع به واکنش به صورت پرخاشگری، کناره گیری و یا حتی دعوا و ... نماید. بسیاری از مردان در مراجعه به مراکز مشاوره و دادگاه های طلاق علل مراجعه خود را رفتارهایی از جمله غر زدن همسر خود بیان می کنند.

به نظر می رسد این مساله یکی از دغدغه های زندگی اکثر خانواده ها باشد که آگاهی از آن می تواند در بهبود ارتباطات خانواده موثر باشد. به راستی چرا زنان غر می زنند؟
بسیاری از غر زدن های ناشی از فریاد انسان ها مبنی بر نیاز به توجه است. انسان موجودی است که سعی می کند رفتارهای خود را هدفمندانه انجام دهد. شما به عنوان کارمند، کار مشخصی را برای هدفی خاص انجام می دهید، هدفی که سازمان شما آن را معرفی کرده است و در قبال انجام آن به شما حقوق می دهد، این در مورد کار آزاد نیز صادق است اما به راستی در مورد خانه داری چطور؟ تحقیقات نشان داده است که زنان خانه دار بیش از زنان شاغل این رفتار (غر زدن) را از خود نشان می دهند، چرا که زنان خانه دار صبح تا شام کارهایی چون مراقبت از فرزند، پخت و پز، نظافت خانه و ... را انجام می دهند تا بتوانند اسباب آسایش همسر و فرزندان خود را فراهم ساخته و درنهایت رضایت آنان را بدست آورند.
یک زن خانه دار نیز برای کاری که انجام می دهد نیاز به پرداختی دارد، این پرداخت می تواند یک تشکر ساده، یک شاخه گل و یا یک کمک جزیی از جانب همسر یا فرزند باشد. شاید به نظر شما این کار ساده و پیش پا افتاده به نظر رسد، اما مطمئن باشید که می تواند بسیار موثر و کارآمد باشد.
یکی از ویژگی های مردان،علاقه به چیزهای پیچیده است. چرا که به حکم طبیعت، مردان حلال مشکلات خود و دیگران اند. تمدن امروزی مدیون همین ویژگی انسان ها است. این امر سبب شده است تا از بسیاری روش های ساده غافل شوند و در زندگی خانوادگی نیز بسیاری از رفتارها و کارهای ساده ای که می تواند به بهبود روابط زناشویی و خانوادگی کمک کنند را درک نکنند.

غر زدن به این برمی گردد که مساله ای وجود دارد که وی را آزار می دهد.مرد باید این را نشانه ای بداند که یک جای کار می لنگد و احتمالاً اتفاقی افتاده که باعث ناراحتی زن شده است. در صورتی که مساله شناسایی نشود می تواند تداوم رفتار زن و در نهایت دلسردی در روابط، احساس کینه و نفرت و دوری هر چه بیشتر را به دنبال داشته باشد. به جای این که مرد از غر زدن زن فرار کند، بهتر است با صبر و حوصله و به دور از ناراحتی و عصبانیت، منشا و دلیل رفتار زن را بیابد. بسیاری از ناراحتی هایی که زن به شکل غر زدن نشان می دهد ممکن است ناشی از نیاز به صحبت کردن، مورد توجه و قدردانی قرار گرفتن، خستگی از کار خانه و اذیت فرزندان و یا یک سوء تفاهم ساده باشد.
غر زدن چه طور شکل می گیرد؟

غر زدن به یک تفاوت مهم و اساسی بین زن و مرد برمی گردد. یعنی تفاوت در تکلم و ارتباط کلامی که ناشی از تفاوت در مغز آنهاست. بافت عصبی که ارتباط بین دو نیمکره ی مغز را ایجاد می کند در مردان به طور متوسط حدود 10 درصد نازک تر است و حدود 30 درصد ارتباط کمتری را بین دو نیمکره برقرار می کند. این امر سبب می شود که زنان بتوانند از هر دو نیمکره ی مغز خود استفاده ی بیشتری ببرند به این دلیل نسبت به مردان حاضر جوابترند، زودتر تکلم را فرا می گیرند و یا همراه با آن می توانند کارهای دیگری را انجام دهند، مثلاً هم با تلفن حرف بزنند، هم تلویزیون تماشا کنند، همزمان مراقب فرزند خردسال خود باشند و حتی آشپزی بکنند. اما مردان دیرتر تکلم را فرا می گیرند، کلمات کمتری بر زبان می رانند و در صورت انجام چند کار،فقط یک کار را می توانند به درستی انجام دهند. به عبارتی زنان چند کاناله و مردان یک کاناله هستند. زنان روزانه حدود 6 تا 8 هزار کلمه و مردان 2 تا 4هزار کلمه سخن می گویند.
آگاهی از این تفاوت ها می تواند در برقراری ارتباط صحیح یاری بخش باشد.
چگونه؟

چنانچه شما (زنان) می خواهید به غرغرو بودن متهم نشوید و کانون گرم خانواده خود را با جر و بحث های بی فایده و نامربوط به زمستانی سرد تبدیل نکنید و نیز شما مردان می خواهید از این رفتار زنان رهایی یابید بهتر است به نکات زیر توجه کنید:

1- هنگام صحبت با مردان از یک کانال وارد شوید.

مثلاً در صورتی که از یک رفتار همسرتان ناراحت هستید فقط در مورد یک رفتارش سخن بگویید نه چند رفتار. سخن گفتن (انتقاد) در مورد چند رفتار موجب بروز حالت دفاعی در مردان می شود زیرا آنها کل شخصیت خود را در معرض تهدید و زیر سوال رفتن می بینند. با توجه به طبیعت مردانه که همیشه دوست دارد مفید بوده و با کارهایی که انجام می دهد احساس ارزش و قدرت کند، طبیعتاً در صورت انتقاد شما از چند رفتار، وی احساس حقارت و بی ارزشی کرده که این بدترین نوع مورد حمله قرار گرفتن برای مرد است، در نتیجه با حالت دفاعی با شما برخورد نموده و شما را به غرغروبودن و قدرناشناس بودن متهم می کند.
2- همزمان با صحبت یا انتقاد کردن کار دیگری انجام ندهید.

مثلاً هنگام ظرف شستن و یا جارو کردن از مرد انتقاد نکنید. به خاطر داشته باشید که مردان قدرت تمرکز بر چند کار را ندارند، انجام دادن چندین کار شما باعث می شود نه تنها مردان به حرف شما گوش ندهند بلکه با اعصاب خردی و بی حوصلگی، حالت دفاعی و پرخاشگری آنها تقویت شود. بهتر است به جای غر زدن، منظور خود را به صراحت بیان کنید.
اکثر زنان هنوز یاد نگرفته اند و یا به خود اجازه نمی دهند که درخواستهای خود را به طور صریح و واضح بیان کنند، در صورتی که این شیوه می تواند به برآوردن خواسته هایشان کمک کند، بدون این که خللی در روابطشان ایجاد نماید. زنان باید بدانند که مردان از صراحت خوششان می آید و باز به همان دلیل یک کاناله بودن ، متوجه بهانه جویی های غیر مستقیم زنان نمی شوند.
این که زنان توقع دارند که همسرشان همه ی آنچه را که آنها می خواهند باید بدانند یا این که باید متوجه کنایه های آنها بشود (به در بگو دیوار بشنود) تصور واقع بینانه و منطقی ای نیست. پس بهتر است یاد بگیرید که بدون واسطه و استفاده از کنایه، مستقیماً تقاضای خود را مطرح و یا احساس خود را ابراز نمایید.در مقاله ی بعد به ذکر 6 مورد دیگر می پردازیم.

چگونه با یک خانواده جدید کنار بیاییم؟

شاید هنوز هم کارت های عروسی قدیمی را به خاطر داشته باشید که لا به لای گل و بته های رویایی شان نوشته شده بود: ازدواج پیوند دو قلب است... این جمله کلیشه ای که روزگاری قند در دل جوان تر ها آب می کرد شاید یکی از اشتباه ترین جملاتی باشد که درباره ازدواج می توان به کار برد. ازدواج پیوند دو قلب نیست، پیوند 10، بیست یا حتی گاهی 40، 50 قلب است!

حقیقت این است که در زندگی شرقی ها ازدواج به معنای وصلت دو خانواده است که اگر این وصلت تمام و کمال انجام نشود، حتما یک جای کار می لنگد. بنابراین شما با ازدواج کردنتان تنها یک آدم جدید را به زندگی تان اضافه نمی کنید بلکه با 20، 30 و یا 50 آدم جدید باید پیوند بخورید که این اصلا و ابدا کار ساده ای نیست!
مشاوران خانواده برای ارتباط بهتر جوان ها با خانواده همسرشان توصیه های مختصر و مفیدی دارند که به کار بستن شان می تواند از وقوع اختلاف های بزرگ جلوگیری کند.

وفاداری: این خیلی طبیعی است که همسر شما نسبت به خانواده اش احساس وفاداری داشته باشد. شما با این کار هرگز در درجه دوم قرار نمی گیرید.

انتقاد: اگر ماجرایی برایتان اتفاق افتاد به خودشان انتقاد نکنید و اگر همسرتان انتقادی از آنها می کند فقط گوش دهید و جبهه نگیرید. این یکی به دو کردن ها می تواند مشکلات بیشتری را درست کند.

ریشه ها: خاستگاه همسرتان را کشف کنید و ببینید در چه خانواده ای و با چه نوع ساختاری بزرگ شده است. این ساختار را درک کنید و متناسب با همان از همسرتان توقع داشته باشید.

احساسات: سعی کنید قبل از این که برای همسرتان سوالی پیش بیاید، خودتان نوع نگرش خانواده تان را برای همسر یا نامزدتان بگویید و اگر انتقادی از یک روش تربیتی دارید بیان کنید.

علاج کردن: اگر مشکلی با خانواده تان دارید و این قضیه روی شما و زندگی تان تاثیر گذاشته اول آن را حل کنید و هرگز وارد زندگی زناشویی تان نکنید.

آشنایی محبت ایجاد می کند، هرچه بیشتر همدیگر را ببینید، بیشتر می توانید ارتباط عاطفی برقرار کنید. بنابراین به جای دوری از همدیگر، نزدیکی و رفت و آمد بیشتری داشته باشید


احترام: در هر شرایطی به خانواده همسر احترام بگذارید و حدود فردی خود و آنها را حفظ کنید. به عبارت امروزی تر حریم ها را نشکنید. حتی اگر فکر می کنید آنها سزاوار احترام نیستند، باز در هر حالتی به آنها احترام بگذارید.

نه گفتن: درک کنید چه مقدار رابطه با خانواده خودتان لازم است و از آن بیشتر به زندگی تان لطمه می زند. یک کلمه رمز مثل «نه» داشته باشید و وقتی که احساس کردید دیگر این ملاقات کافی است آن را بکار ببرید.

مراقب بودن: راجع به سلامتی و اوضاع اقتصادی آنها در محافلتان پرس و جو کنید. سعی کنید آنچه را از نظر مراقبت روحی و موقعیتی نمی توانند به دست آورند تا حد امکان فراهم کنید، چرا که روزی شما هم نیاز هایی خواهید داشت.

مرز نگه دارید: مرز هایی برای روابط تان تعیین کنید. مثلا روزهای تعطیل، آخر هفته ها، مسائل مالی، ملاقات ها، تنهایی و....

بیشتر بشناسید: آشنایی محبت ایجاد می کند، هرچه بیشتر همدیگر را ببینید، بیشتر می توانید ارتباط عاطفی برقرار کنید. بنابراین به جای دوری از همدیگر، نزدیکی و رفت و آمد بیشتری داشته باشید.

برخود مسلط باشید:بر رفتار خود مسلط باشید و قبل از این که رو به روی خانواده همسر قرار بگیرید، در خود آرامش ایجاد کنید یا حداقل این طور وانمود کنید.از دعوا و جر و بحث پرهیز کنید: اگر مدام با خانواده همسرتان درخصوص موضوعاتی مانند سیاست و... بحث می کنید، سعی کنید با آنها کنار بیایید. از ایراد گرفتن از بقیه دست بردارید زیرا دور از ادب است و این رفتار از آنجا که خوشایند نیست موثر نخواهد بود.
به ارزش های خود احترام بگذارید: یکی از رازهای بزرگ انسان ها، این است که هنگامی که ما خود را قبول داریم بقیه نیز ما را باور دارند در غیر این صورت، مورد اذیت بقیه قرار می گیریم.

حق والدین: والدین دوست دارند کار درست را برای بچه های خود انجام دهند و اگر احساس کنند به نظراتشان احترام نمی گذارید مشکل ساز خواهد شد.

گله گذاری نکنید: اگر با هم مشکل دارید از خود بپرسید، برای مادر و پدر همسرم این اختلافات چه اهمیت دارد؟ ما باید خودمان مشکلات را با هم فکری رفع کنیم.

قدردانی کنید:
راه هایی برای قدردانی از خانواده شوهر بیابید. بالاخره آن ها والدین همسر و مادر و پدربزرگ بچه های آینده شمایند. همسر شما با والدین شما رفتاری شبیه به آن خواهد داشت که شما به والدین او دارید. پس هدیه دادن جای دوری نمی رود.

رمزگشایی از رفتارهای شوهرتان

حتی اگر همسر شما یک مریخی تمام عیار باشد، با چند تکنیک ساده می‌توانید او را بیشتر بشناسید و رفتارهایش را رمزگشایی کنید. قطعا شما هم دوست دارید بدانید که همسر عجیب و غریب‌تان واقعا حرف‌ها و حرکاتش چه معنایی دارد؛ پس بهتر است کمی بیشتر به دنیای مردانه وارد شوید و بدانید که چه رفتارهایی از شما می‌تواند چه تاثیراتی روی همسرتان و رفتارهایش بگذارد. قبل از هر چیز باید تمام تصورات عامیانه‌تان را در مورد مردها و رفتارهای‌شان فراموش کنید و برای کسب یک شناخت واقعی و منطقی از شوهرتان قدم بردارید.

پیش‌داوری ممنوع!

پیش‌فرض‌های بی‌معنا را کنار بگذارید. هیچ‌وقت نگویید «مردها خودخواهند»؛ «مردها هیچ‌چیز نمی‌فهمند» و... شما نمی‌توانید به‌خاطر تفاوت‌هایی که در نشان دادن احساسات، رفتارهای‌تان و حتی شیوه تصمیم‌گیری‌تان دارید او را متهم کنید. به جای اینکه چنین تصورات عامیانه‌ای را مطرح کنید، سعی کنید همسرتان را بشناسید. اگر به او یک شاخه گل می‌دهید و بازخوردی نمی‌گیرید به جای تکرار این حرف‌ها سعی کنید ببینید که از چه راه دیگری او عشقش را به شما ابراز می‌کند. آیا حمایت‌کردن راه اوست یا اینکه شیوه دیگری که با راه شما متفاوت است را انتخاب می‌کند؟

تفاوت‌ها را بپذیرید

مردها و زن‌ها متفاوتند و یک راه برای رمزگشایی رفتارهای مردها، پذیرش واقعی این تفاوت است. برای مثال مردها زیاد در مورد احساسات‌شان حرف نمی‌زنند و حتی اغلب‌اوقات وقتی با آنها در این مورد صحبت هم بکنید واکنش دلخواه‌تان را نمی‌گیرید یا اینکه مردها ترجیح می‌دهند بعد از برگشتن از سر کار چند دقیقه‌ای به حال خودشان رها شوند، پس در این شرایط اگر برای صحبت کردن اصرار کنید قطعا واکنشی که انتظار دارید را دریافت نخواهید کرد. این تفاوت‌ها را بپذیرید و روی همسرتان براساس همین تفاوت‌ها قضاوت کنید.

جرقه‌ها را بزنید
ارتباط‌تان را با پرسیدن سوال آغاز کنید. مردان زیاد اهل شروع کردن مکالمات و روشن‌کردن چراغ ارتباط نیستند. این به این معنا نیست که آنها منزوی یا خودخواهند و بلد نیستند با آدم‌ها ارتباط برقرار کنند بلکه این تنها یکی از همان تفاوت‌هایی است که باید مورد توجه قرارشان دهید.
اگر دوست دارید مردتان در ارتباط با شما فعال عمل کند خودتان جرقه‌اش را بزنید و بعد ببینید که او چطور روی مسیری که شما انتخاب کردید پیش می‌رود. کلید شما تنها یک سؤال است، پس هر زمانی که دیدید حرفی برای گفتن میان شما نیست از این کلید استفاده کنید.

او همین چیزی است که هست

آسان‌ترین راه برای شناخت مردها واژه‌های‌شان است. درحالی‌که زنان‌گاهی یک واژه ساده را به کار می‌برند و انتظار دارند همسرشان یک تهدید یا معنای پیچیده را از آن استنباط کند. مردها هرگز این راه را نمی‌روند؛ آنها چیزی را می‌گویند که واقعا می‌خواهند بگویند. اگر می‌گوید خسته است پس خسته است.
اگر می‌گوید دوست‌تان دارد پس دوست‌تان دارد. کمتر مردی است که برای حرف زدنش یک کد‌گذاری پیچیده طراحی کند پس اگر او چیزی می‌گوید که متوجهش نمی‌شوید به جای تلاش برای رمزگشایی از او بخواهید که در مورد منظورش بیشتر توضیح دهد. مطمئن باشید که او با توضیحات بیشتر همه ابهامات‌تان را برطرف خواهد کرد.

پیش‌بینی کنید
سعی کنید واکنش‌های همسرتان به رفتارهای‌تان و همین‌طور مسائلی که در زندگی پیش می‌آید را بشناسید. چه رفتاری او را از کوره در می‌برد و چه حرفی می‌تواند او را کاملا آرام کند. این موضوع کمی زمان می‌برد اما اگر با دقت واکنش‌های همسرتان را بررسی کنید می‌توانید در مدت کوتاهی خشمش را کم کنید و زندگی‌تان را جوری پیش ببرید که او روزبه‌روز بیشتر احساس آرامش کند و به همین دلیل بیشتر عاشق‌تان شود.

به جای او حرف نزنید
بگذارید که خودش را آن‌طور که می‌خواهد شرح دهد. اگر در هر لحظه از صحبت‌کردنش حرفش را قطع کنید یا اینکه برای کامل‌کردن جمله‌اش تلاش کنید هرگز او را نخواهید شناخت. این اتفاق فقط در لحظاتی که او مستقیما در مورد خودش و احساساتش حرف می‌زند نمی‌افتد بلکه شما می‌توانید در تمام لحظاتی که او در مورد اجتماع، کار، دوستان، خانواده و خودش صحبت می‌کند به دید او نسبت به زندگی پی ببرید و بیشتر با آنچه واقعا هست، آشنا شوید.

رویا بافی نکنید
ممکن است شما به انتظار این‌که همسرتان روزی تغییر می‌کند با او ازدواج کرده باشید و بعد از ازدواج از او بخواهید که تغییراتی در شغلش، درآمدش، رفتارش یا حتی ظاهرش اعمال کند. اگر همسرتان حاضر باشد برای رضایت شما هر کاری بکند، ممکن است این خواسته شما را هم بپذیرد و برای اعمال این تغییرات به شما وعده‌هایی هم بدهد اما درست زمانی که همسرتان موفق به عملی کردن هیچ کدام از قول‌هایش نمی‌شود، زندگی شما وارد یک سراشیبی خطرساز می‌شود .
از خود می‌پرسید چرا او با وجود این‌که نمی‌تواند سر قولش بماند مدام به شما وعده ساختن آینده‌ای متفاوت را می‌دهد؟ اگر قرار است ازدواج کنید یا این‌که ازدواج کرده‌اید، باید همسرتان را همانطور که هست بپذیرید. شاید او در جزئیات به مرور زمان تغییراتی بکند اما هرگز در ویژگی‌های اصلی شخصیتی یا شیوه زندگی او نمی‌توانید تغییرات بزرگی را ایجاد کنید.

او اعتراف نمی‌کند
همه مردها اینطور نیستند اما بسیاری از آن‌ها از اعتراف به اشتباهات و شکست‌شان می‌ترسند. اگر همسرتان اشتباهی کرده اما به سختی حاضر به عذرخواهی می‌شود، گمان نکنید که او متوجه کار نادرستش نشده او فقط از این‌که قدرتش را از دست بدهد و مثل یک بازنده مقابل شما جلوه کند می‌ترسد. سعی کنید با آرامشی که بعد از صلح شما برقرار می‌شود به او بگویید که گاهی به همین جمله ببخشید و متاسفم احتیاج دارید و این جملات ساده می‌تواند اعتماد شما را به منطق او بیشتر کند اما هرگز در لحظه اتفاق روی این موضوع کلنجار نروید و تنش‌ها را بیشتر نکنید.

مردها ریزبین نیستند
به اطلاعاتی که در مورد آدم‌ها به شما می‌دهد چندان تکیه نکنید. مردها هرگز نمی‌توانند به اندازه زنان ریز‌بین باشند و به همین دلیل ممکن است بخشی از این اطلاعات که برای شما اهمیت حیاتی دارد برای‌شان بی‌اهمیت بوده و از گفتن‌شان خودداری ‌کنند.
سعی کنید این توصیف او در مورد آدم‌ها و موقعیت‌ها را تنها به‌عنوان یک پیش‌زمینه باور کنید و تا زمانی که خودتان با آن افراد یا شرایط روبه‌رو نشده‌اید در موردشان قضاوت نکنید. نمی‌گوییم که آن‌ها همیشه در اشتباه هستند بلکه تنها معتقدیم آن‌ها به خیلی از جزئیاتی که برای شما مهم و ارزشمند است توجه چندانی ندارند و برای آن‌ها ظاهر ماجرا همه ماجراست.

«شوهر وابسته» مانده در دو راهی مادر و همسر

گاه در کشاکش بحث ها و جدال ها در زندگی مشترک، یکی از والدین سعی می کند فرزندان را به سمت خود بکشد تا جبهه قوی تری علیه والد دیگر تشکیل دهد. این جبهه گیری یا به اصطلاح گروکشی، باعث سردرگمی احساسی فرزندان نسبت به والدین می شود. معمولاً این والد علت ادامه زندگی را وجود بچه ها می داند و به این وسیله نوعی احساس عذاب وجدان در فرزند ایجاد می کند که اگر او نبود، والدش مجبور به تحمل چنین شرایطی نبود. از طرفی نوعی احساس ترس از دست دادن در فرزند ایجاد می شود که این امر وابستگی به والدین را در پی دارد. این وابستگی گاه تا بزرگسالی نیز ادامه پیدا می کند.


وابسته کردن کودک، ترفند برخی والدین برای پنهان کردن ترس خود

اصولاً وابسته کردن فرزندان، ترفندی است که گاه یک والد برای پنهان کردن ترس خود از تنهایی و تنها ماندن استفاده می کند. کودکی که در چنین شرایطی بزرگ می شود، همیشه نسبت به والدین (معمولاً یکی از والدین) احساس دین می کند و ناراحتی یا نارضایتی آن والد او را به شدت آشفته می سازد. معمولاً این افراد بعد ازدواج زمانی به مشاور مراجعه می کنند که همسرشان از وابستگی زیاد آنان به والدین به ستوه آمده است. گلایه این همسران معمولاً این است که شوهر یا خانم ما زمان زیادی را در کنار والدینش می گذراند، والدین وی برای همه امور زندگی شان تصمیم گیری می کنند یا همسر، توانایی مقابله یا مخالفت با خواسته های غیرمنطقی خانواده اش را ندارد.


رقابت با مادر همسر
اگر با چنین فردی ازدواج کرده اید یا قصد ازدواج دارید باید بدانید که والد (معمولاً مادر) همسر شما، ممکن است رقیبی جدی برای شما باشد. معمولاً تلاش برای بر هم زدن این وابستگی دو سویه و افراطی راه به جایی نمی برد؛ زیرا از طرفی والد هیچ گاه حاضر به ترک این وابستگی نیست و از طرف دیگر فرزند توانایی رها شدن از بار احساس دین نسبت به والدش را ندارد. اگرچه معمولاً خود این والدین همسری برای فرزندشان انتخاب می کنند، یعنی برای مثال عروس همیشه انتخاب مادر شوهر است، ولی ترس از تنهایی و تنها شدن گاه چنان قوی است که استقلال فرزندان باعث اضطراب تنهایی والدین می شود.


والدین وابسته و فرزندانشان به کمک نیاز دارند
در برخورد با والدین وابسته، هر نوع رفتاری که حاکی از تلاش برای کاهش این وابستگی باشد، والد را به واکنش وامی دارد تا ارتباط خود را با فرزندش قوی تر کند؛ بنابراین سعی نکنید در ابتدای کار در مقابل والد همسرتان جبهه گیری شدیدی کنید. از لحاظ روان شناختی، هم این دسته از والدین و هم فرزندانشان نیاز به کمک دارند. کمک به والد برای پذیرفتن استقلال فرزند و درک این واقعیت که باید به فرزند اجازه بدهد تا از زیر چتر حمایتی او خارج شود و از طرف دیگر، کمک به فرزند برای رها شدن از احساس دینی که سال هاست انرژی روانی او را به خود مشغول کرده است. اما رسیدن به این نقطه، زمان زیادی می طلبد و برای رسیدن به آن باید حوصله داشت و صبر کرد.


یک راهکار موثر
در چنین شرایطی، به عنوان یک همسر بهترین کاری که می توانید انجام دهید نزدیک شدن به والد همسرتان است. اگر رابطه شما با والد همسرتان خوب باشد، او شما را رقیب خود نمی بیند و کم کم استقلال فرزند خود را می پذیرد.

اگر همسرتان نیز دریابد که شما مورد تأیید والدش هستید، به شما اطمینان بیشتری پیدا می کند و به مرور زمان وابستگی اش را به شما منتقل می کند. از آن جا که این وابستگی برای وی لذت بخش تر است، چون احساس دینی در آن وجود ندارد، به سرعت افزایش می یابد و فرزند را از وابستگی شدید به والدش رها می کند.نکته مهم دیگر این است که اغلب این افراد معمولاً همیشه وابسته هستند، چه به والدین و چه به همسر و اعتماد به نفس زیادی ندارند حتی اگر خلاف آن را وانمود کنند.