مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

توصیــه های تربیتی نـوجـوانـان




بالا رفتن سن ازدواج به طور طبیعی پیامدها و تبعاتی در پی دارد که هم دامن فرد را می گیرد، هم اطرافیان او را. در این بین یکی از حساس ترین و مهم ترین آثار این مسئله، فاصله سنی قابل توجه والدین و فرزندان است.امروزه شاهدیم کودکان خردسال در آغوش مادران بالاتر از ۳۰ سال قرار می گیرند، کودکانی که دوره نوجوانی خود را در دوره میانسالی والدین شان خواهند گذراند، یعنی زمانی که تحرک، هیجان و انرژی فراوان آن ها همراهی شورانگیز پدر و مادر را می طلبد معمولا با بی حوصلگی والدین روبه رو می شوند!

دکتر علی پژوهنده، روان شناس تربیتی و مشاور نوجوانان با اشاره به این نکته که اگر نوجوان را مانند یک دستگاه فرض کنیم، کاربری که با این دستگاه می خواهد کار کند باید شرایط خاصی داشته باشد، گفت: البته باید دانست این شرایط خاص بیشتر نرم افزاری است، یعنی فردی که با نوجوان تعامل و ارتباط دارد باید به دانش و مهارت هایی مجهز باشد که بتواند با این دستگاه خوب کار کند، در غیر این صورت هم به دستگاه آسیب می رساند و هم خودش عصبانی و ناکام می شود، گرچه تشبیه یک نوجوان به دستگاه یک اشتباه بزرگ است زیرا او یک موجود هوشمند است که می تواند واکنش نشان بدهد، منفعل نیست و واکنش های او قابل برنامه ریزی نیست.

او درباره رفتار ما فکر می کند و بعد واکنش نشان می دهد.وی ادامه داد: در این جا ۲ مسئله وجود دارد؛ یکی خصوصیات کاربر است یعنی کسی که قرار است با نوجوان در ارتباط باشد و دیگر این که فرد چه پیشینه و چه تاریخچه زندگی دارد و چه واکنشی به اتفاقات و رفتارها نشان می دهد.به صورت کلی نوجوان شرایط بی ثباتی دارد و ممکن است هر روز یک عقیده و رفتار متفاوت از او ببینیم. این بی ثباتی هیجانی و شناختی، نشان دهنده مرحله گذار از کودکی به بزرگسالی است که هنوز هیجانات و اعتقادات محکم و ثابت نیست.
نیازهای نوجوان را بشناسیم


این متخصص افزود: افراد بسیاری را در بین استادان، مدیران یا افراد دیگر می بینیم که با وجود سن زیاد به خاطر برخورداری از مهارت های ارتباطی بالا، نوجوانان زیادی را به سوی خود جذب کرده اند ولی نکته مهم و قابل توجه این است که گاهی می بینیم همین افراد که با نوجوانان ارتباط خوبی برقرار می کنند با فرزند نوجوان خود دچار مشکل می شوند!این امر نشان می دهد که این فرد مهارت ارتباطی دارد ولی یک مشکل شخصی وجود دارد که نمی تواند از آن مهارت در ارتباط با فرزند خود استفاده کند.در واقع او دچار نوعی بازداری می شود و تمام مهارت هایش را کنار می گذارد و به احساسات خودش توجه می کند و براساس آن ها عمل می کند. باید توجه داشت که این احساسات مانند تیغ دولبه است که ممکن است گاهی رابطه را محکم کند و گاهی آن را زخمی سازد.

روان شناس تربیتی در ادامه به والدین توصیه کرد: برای برقراری ارتباط خوب با نوجوانشان و ایجاد تغییر در او این اصل مسلم را بپذیرند که نمی توان یک آدم و سبک زندگی او را کنترل کرد مگر آن که خود او بخواهد تغییر کند.برای فهمیدن این که چه طور می توان در دل نوجوان نفوذ کرد؟ باید بدانیم فرزندان ما در هر سنی به ویژه دوره نوجوانی نیازهای خاصی دارند که رفتارهایشان را هدایت می کند، البته باید مراقب باشیم از خط قرمز رابطه هایمان عبور نکنیم، یعنی با توجه به این که نیاز به عشق و تعلق در او زیاد است، مراقب باشیم به دوستانش توهین نکنیم و به آن ها برچسب نزنیم. این کار باعث ایجاد فاصله می شود، زیرا اگر کسانی که مورد علاقه او هستند، برای ما منفور شده اند، به این ترتیب ما هم در فهرست سیاه او قرار می گیریم.


۵ خط قرمز نوجوان

پژوهنده سپس به ۵ خط قرمز در ارتباط با نوجوان اشاره کرد و افزود: ۵ خط قرمز در این ارتباط همان نیازهای نوجوان است. نیازهای اساسی او را بشناسیم و سعی نکنیم جلوی آن ها را بگیریم، بلکه کمک کنیم راه بهتری را انتخاب کند.

این نیازها عبارت است از:


۱- نیاز به عشق و تعلق

۲- نیاز به آزادی

۳- نیاز به قدرت

۴- نیاز به سرگرمی

۵- نیاز به بقا

برای به دست آوردن اطلاعات جامع تر در این باره خواندن کتاب «نظریه های انتخاب» اثر «گلاسر» ترجمه دکتر علی صاحبی، می تواند کمک کننده باشد.
به صورت خلاصه عشق و تعلق، نیاز به ارتباط و دوست داشتن و دوست داشته شدن است که در ارتباط با پدر و مادر، دوست و ... در نوجوان ایجاد می شود.نیاز به آزادی، همان است که فرد دوست دارد تصمیم گیرنده نهایی باشد و کسی او را کنترل نکند.نیاز به قدرت در واقع نیاز به پیشرفت و احساس ارزشمندی است این که فرد بتواند برای خود برنامه ریزی کند، مسائل جدید را یاد بگیرد و امور خود را کنترل کند.نیاز به سرگرمی، لذت بردن از زندگی است.نیاز به بقا هم به مسائل سلامت و بهداشت بستگی دارد و هر چیزی که به این موضوع ربط پیدا کند مثل مسائل مالی و ...اما دو نیاز از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن عشق و آزادی است.بسیار مهم است که مانند بچه با او رفتار نشود، اگر والدین به این ۵ نیاز به ویژه عشق و آزادی توجه کنند، می توانند ارتباط مطلوبی با نوجوان برقرار کنند.

اندازه واقعی اختلاف سنی والدین و نوجوان!


این مشاور ادامه داد: به لحاظ تئوریک می گویند اگر فاصله سنی والدین و نوجوان زیاد باشد، نمی توانند او را درک کنند. در قرن اخیر فاصله سنی ۱۰ سال به معنای تفاوت نسلی است، یعنی مسائل و تغییراتی که در این ۱۰ سال رخ می دهد شاید به اندازه تغییرات طی ۵۰ سال در قرن گذشته یا به اندازه مثلا ۲۰۰ سال در ۲ قرن گذشته باشد.امروزه به خاطر وسعت دنیای اطلاعات و ارتباطات، انسان ها تفاوت های زیادی پیدا می کنند، کسی که یک ساعت در اینترنت به سر می برد نسبت به کسی که این کار را نمی کند، بسیار جلوتر است، حال در نظر بگیرید والدینی که ۳۰ سال با فرزند نوجوان خود فاصله سنی دارند.به خصوص اگر به روز نباشند و خود را با مسائل دنیای جوان آشنا نکنند، چقدر از آن ها عقب می مانند. دنیای مجازی، رایانه و نرم افزارهای مختلف و بسیاری فضاهای دیگر که نوجوان را در معرض اطلاعات جدید زیادی قرار می دهد که والدین از آن ها بی خبرند، فاصله نوجوان با والدین را بیشتر می کند که این امر مشکلات زیادی به وجود می آورد.پژوهنده مشکل دیگر را سرعت رشد عاطفی نوجوانان امروز دانست و چنین توضیح داد: مراحل رشد روانی- عاطفی در دنیای نوجوان امروز سریع تر طی می شود به همین علت امروز بچه ها در سنین پایین تر معنای عشق را درک می کنند و درگیر ارتباطات خارج از خانه می شوند.یک دلیل عمده آن تهاجم فرهنگی، ارتباطات مجازی و شبکه های اجتماعی است، دلیل دیگر وسعت آزادی بچه هاست که ارتباطات زیادی در خارج از خانه و بدون اطلاع خانواده ها دارند.والدین ممکن است احساس کنند که بچه های این زمانه جری تر و گستاخ تر شده اند و فکر می کنند باید در برابر فرزندشان بایستند و مانع او بشوند ولی باید توجه کنیم و بدانیم که نباید با او مقابله کرد، بهتر است برای نزدیک شدن و مراقبت از او راه دیگری انتخاب کرد.

شش تمرین برای تقویت مغز کودکان و نوجوانان

وقتی نگاهی کلی به کودکان و دیگر افراد بیندازید، به اسانی می بینیم که در ساختار خود یعنی چگونگی کارکرد مغز تفاوت هایی داریم. به عنوان والدین، شما این تفاوت را در میان کودکانتان هر روزه مشاهده می کنید. پسرتان چقدر توانایی دارد و چقدر زمان صرف نوشتن انشا می کند در حالی که دخترتان به نظر می رسد که ظرف یک ساعت آن را انجام می دهد، حتی اگر او هرگز این کار را انجام نداده باشد. یا اینکه یک کودک تمام چیزهایی را که به او گفته شده به یاد دارد، در حالی که کودک دیگر به یاد ندارد و زمانی که آن را شنیده آن را فراموش کرده است.





توانایی برنامه ریزی، مدیریت زمان و به خاطر سپردن جزئیات همگی کارکردهای مغزی هستند که به عنوان کارکردهای اجرایی شناخته می شوند. کارکردهای اجرایی هم چنین شامل توانایی تنظیم هیجانات، حل مسئله، و روابط سازماندهی شده ومنعطف با دیگران می باشد . کارکردهای اجرایی نه تنها روی توانمندی های خاص کودک شما بسیار تاثیر گذارند مانند برنامه ریزی برای انجام بموقع تکالیف، بلکه نقش مهمی در تعیین موفقیت در مدرسه، کار و زندگی را ایفا می کنند.
کارکردهای اجرایی قوی به کودک شما کمک می کند که در مهارت های اکادمیک موفق تر عمل کند، با چالش های روزمره مقابله بهتری داشته باشد، و مهارت های ارتباطی انها را بهبود بخشد.
خبر خوب این است که علم نشان داده است که ما می توانیم تنظیمات مغزمان را تغییر دهیم و کارکردهای اجرایی خودمان را بهبود ببخشیم. والدینی که با کودکشان در خانه یا مدرسه به دلیل اختلال در انجام کارکردهای اجرایی دچار مشکل هستند، به وسیله ی تمرین و آموزش می تواند این عقب ماندن از دیگران را جبران سازند. تقویت کارکردهای اجرایی کودکتان را قادر خواهد ساخت که موفقیت های آکادمیکی بیشتری کسب کند، در برخورد با چالش های روزانه بهتر عمل کند و توانایی هایش را دربرقراری ارتباط با دیگران افزایش دهد- این اتفاق باعث لذت بخش تر شدن زندگی و سازنده تر شدن آن خواهد شد.
شما می توانید با استفاده از تمرینات تقویت مغز کودک این مهارت ها را در کودکتان پرورش دهید و به کودکتان کمک کنید- و هنوز بهترین شیوه برای تمرین بازی است. کودکان معمولا به وسیله ی بازی کردن به صورت طبیعی چیزها را یاد می گیرند. بازی طیف گسترده ای از تجربیات را برای کودک در بر دارد و در نتیجه با استفاده از بازی تجربه و یادگیری تشدید خواهد شد. تمرین کردن نیز مهم است. در مغز، هر فعالیتی که تکرار می شود سیستم مغز را تقویت می کند، و در دفعه ی بعد کارها را موفق تر و بهتر انجام خواهد داد. اینگونه فکر کنید که: تقویت کارکردهای اجرایی مغز کودک تفاوتی با یادگرفتن دوچرخه سواری و یا حروف الفبا به وسیله ی کودکتان ندارد. انجام آن را سرگرم کننده کنید و آن را ادامه دهید، شما کارایی آن را شاهد خواهید بود.
در اینجا شش فعالیتی که می تواند باعث تقویت و سالم سازی مغز کودکتان شود ارائه شده است این فعالیت ها باعث رشد و بهبود کارکردهای اجرایی مغز کودکتان خواهد شد. به هر حال، این تمرینات تنها به کودکتان کمک نخواهد کرد؛ این تمرینات برای بزرگسالان نیز کاربرد دارد!

1. آسانسور تنفس. تنفس عمیق را تمرین کنید که در تقویت حافظه و کنترل احساسات به کودکتان کمک خواهد کرد. کودکان انجام این فعالیت ها را دوست دارند، پس سعی کنید این کارها را غالبا انجام دهید. با نشستن و یا دراز کشیدن کودک و تنفس طبیعی کار را شروع کنید. پس از آن کودکتان شیوه ی تنفس طبیعی را تمرین کند، به او بگویید:
تصور کن که نفس کشیدنت مانند این است که هوای داخل بدنت سوار اسانسور شده و در بدنت حرکت می کند . برای شروع کار آسانسور، من می خواهم که تو از راه بینی ات نفس بکشی. حالا تمام هوا را خارج کن. حالا دوباره به صورت دم نفس بکش و آسانسور تنفست را به سمت سینه ات منتقل کن. حالا همه ی هوای وارد شده را از دهانت خارج کن. حالا دوباره نفس را داخل بده و آسانسور را به بالاترین طبقه ببر، و از طریق گلو به سمت صورت و پیشانی ات هوا را منتقل کن. نفست را نگه دار. حالا نفست رو بیرون بده و احساس کن که با خارج شدن هوا تمام مشکلات و نگرانی هایت از سینه، شکم، پاها و انگشتان پاهایت خارج می شود و آسانسور به پایین ترین طبقه منتقل می شود.

2. تمرین هماهنگی مغز و بدن. مغز و بدنمان قسمتی از خود کلی ما هستند، و هر دوی اینها به تمرین نیاز دارند. زمانی که ما آن دو را با هم تمرین می دهیم، در واقع ما به عملکرد های مختلف مغز و همکاری و هماهنگی بیشتر مغز و بدن کمک می کنیم. هماهنگی حرکتی کارکردی از مغز است که بین مغز و بدنمان هماهنگی ایجاد می کند. تمرین هایی شبیه انچه در زیر ارائه شده اند هماهنگی بین کارکردهای ضروری مغز را بهبود می بخشندکه به بهبود کلی عملکرد مغز می انجامد.
· حرکت دادن انگشتان پا. این کار به ایجاد هماهنگی تا حد زیادی کمک خواهد کرد. کودکان در تمام گروه سنی می توانند انجام این کار را به راحتی یاد بگیرند. هر روز صبح قبل از برخواستن از رخت خواب، به کودکتان بگویید که شروع به حرکت تمام انگشتان پاهایش کند و آنها را به بالا و پایین حرکت دهد، بعد دوباره تمرین را تغییر دهید و بگویید که دو تا انگشت بزرگ پاهایش را حرکت دهد.
· تمرین دست مخالف. آیا کودک شما سعی می کند که با دست موافق خود کارهای را انجام دهد. اگر آنها راست دست هستند، به انها بگویید که از دست چپشان استفاده کنند و اگر چپ دست هستند به آنها بگویید که از دست راستشان برای نوشتن، لباس پوشیدن و غذا خوردن استفاده کنند.
· داشتن تحرک.شما می توانید یک تمرین ساده به کودکتان بدهید که مانند نشستن و لمس کردن بازوی راست و زانوی چپ. این کار را پنج بار تکرار کنید و پس از آن حرکت را از بازوی چپ به زانوی راست عوض کنید. چند بار این تمرین را تکرار کنید. یا اینکه شما می توانید تمرین آسیاب بادی را انجام دهید، به این صورت که با پاهای از هم باز بایستید و یک حرکت متناوب انجام دهید که با دست راست پای چپ تان را لمس کنید و با دست چپ پای راستتان را لمس کنید و این تمرین را چند بار تکرار کنید.
· حرکت دادن کلیدها.یادگیری نواختن پیانو یا کیبورد بهترین راه برای تقویت هماهنگی مغز است. با استفاده از جستجو در اینترنت می توانید فیلم های آموزشی را که می توانید با آنها در خانه تمرین کنید تهیه کنید. اگر شما می توانید برنامه های موسیقی یاماها برای کودکانتان بیابید، شدیدا آن را برای کودکان از سنین 3 تا نوجوانان توصیه می کنیم.

3. بازی تمرکز. فعالیت هایی که برای تقویت حافظه و تمرکز وجود دارند برای همه ی ما مهم است!
· برای کودکان کوچکتر، شما می توانید چند تا از اسباب بازی هایش را ردیف کنید. سپس آنها را بپوشانید و یکی را بیرون نیاورید. ببینید که آیا کودکتان می تواند به شما بگوید که کدام اسباب بازی اش نیست. شما همچنین می توانید از انها بخواهید فهرستی از اشیای موجود در خانه را به یاد بیاورند.
· برای کودکان بزرگتر و نوجوانان، سعی کنید به مدت 15 ثانیه اشیاء تصادفی را به آنها نشان دهید، سپس اشیاء را بردارید و ببینید که کودک چند تا از انها را به یاد می آورد. ابتدا با پنج تا از اشیاء شروع کنید و بعد از اینکه در این کار مهارت پیدا کردند تعداد اشیاء را افزایش دهید. همچنین شما می توانید با استفاده از یک لیست تصادفی از اعداد و یا کلمات شفاهی به آنها و پس از آن تکرار این لیست به وسیله ی آنها به حافظه ی شنیداری کودکتان کمک کنید. تنها با 2 یا 3 عدد یا کلمه شروع کنید و به مرور تعداد را بالا ببرید.

4. بازی های شبانه خانوادگی. بازی هایی مانند شطرنج، یا بازی هایی که با کارت انجام می شوند باعث می شوند که سرعت حل مسئله بیشتر شود، باعث برنامه ریزی و همکاری بیشتر کودک می شود (مانند گرفتن نوبت و حل سرخوردگی). بازی تخته نیز می تواند بسیار کمک کننده باشد، مانند بازی مونوپلی. برخی دیگر بازی ها باعث تقویت توجه، تمرکز، هماهنگی و تحمل سرخوردگی خواهد شد. علاوه بر این بازی هایی که باید یکدیگر انجام می دهیم برای همه سرگرم کننده است و باعث تقویت پیوندهای خانوادگی خواهد شد. سعی کنید این کار را هفته ای یک بار انجام دهید و پس از آن تاثیراتی را که بر روی کودکتان و روابطتان می گذارد را شاهد خواهید بود.

5. انجام بازی های آنلاین. بسیاری از سایت ها وجود دارند که بازی های رایگان را ارائه می دهند که هم سرگرم کننده هستند و هم باعث تقویت مهارت های تحصیلی کودکتان می شود. این زمان برای بازی با مانیتور است والدین نیز می توانند از این بازی لذت ببرند. ما نیز در این سایت بازی های انلاین برای تقویت مغز قرار داده ایم که برای انجام بازی بر روی لینک زیر کلیک کنید:
6. صحبت های روزانه در مورد موفقیت ها و چالش ها. در دنیای امروز صحبت کردن واقعی یک راه ارتباطی است که دارد از بین می رود. یک روز را به یک کودک اختصاص دهید تا در مورد موفقیت ها و چالش هایش صحبت کند و مسائلش را با شما در میان بگذارد این کار به کودک شما کمک می کند که مهارت های ارتباطی و گفتاری اش را تقویت کند. در میان گذاشتن موفقیت ها و مشکلات با شما می تواند هم چنین در حل مشکلات به انها کمک کند. هنگام شام خانوادگی زمان بسیار مناسبی برای انجام این کار است و یک رسم عالی برای شروع است. یا با کودکتان یک کتاب بخوانید و در مورد اتفاقاتی که در کتاب افتاده از او. سوال هایی بپرسید. در مورد اتفاقات و احساسات نیز بحث کنید، نه فقط در مورد اتفاقات و احساساتی که برای شخصیت های داخل کتاب افتاده بلکه در مورد احساسات و تفکرات کودک نیز از او بپرسید. تفکرات و احساسات خود را نیز با او در این رابطه در میان بگذارید.

تا حالا عبارت «کارتون‌درمانی» به گوش‌تان خورده؟!

هیچ می‌دانید که از کارتون‌ها می‌توانید برای تربیت فرزندتان استفاده کنید؟ تا به حال عبارت «کارتون‌درمانی» به گوش‌تان خورده؟! که اگر نخورده باشد هم تعجبی ندارد چون کارشناسان معتقدند کار چندانی در این زمینه در کشور ما انجام نشده است.
مجله زندگی ایده آل - ستاره سمایی: شاید تا امروز کارتون‌ها و انیمیشن‌هایی که برای فرزندتان تهیه می‌کردید، فقط نقش «قوطی بگیر و بنشان» را داشتند که هروقت سر هر مساله‌ای با فرزندتان دچار مشکل می‌شدید یا زمانی که حوصله بازی و گوش دادن به حرف‌هایش را نداشتید با گذاشتن یک سی‌دی در دستگاه پخش، همه سر و صداها را می‌خواباندید و با فراغ بال و بدون مزاحمت یک کودک کنجکاو به کارهای خودتان مشغول می‌شدید.

اما هیچ می‌دانید که از همین کارتون‌ها می‌توانید برای تربیت فرزندتان استفاده کنید؟ تا به حال عبارت «کارتون‌درمانی» به گوش‌تان خورده؟! که اگر نخورده باشد هم تعجبی ندارد چون کارشناسان معتقدند کار چندانی در این زمینه در کشور ما انجام نشده است. اما خوب است بدانید در بسیاری از کشورهای دنیا، متخصصان دست به دامان شخصیت‌های کارتونی می‌شوند تا مسائل مختلف و مفاهیم متفاوت را به کودکان بیاموزند.

مثلا همین انیمیشن «پاندای کونگ‌فوکار» که تا امروز سه فیلم بلند و سریالی ۸۰ قسمتی از آن ساخته شده در انتقال مفاهیم بی‌شماری به کودکان موثر است. در این مطلب قصد داریم از دریچه چشم یک کارشناس به این انیمیشن نگاه کنیم و ببینیم تماشای این کارتون، چه پیامدهایی برای فرزندان ما در پی دارد. پس صحبت‌های حکیمه قادری، مشاور خانواده را از دست ندهید و با ما همراه باشید. در پایان این مطلب هم یک راهمای جمع و جور داریم برای انتخاب انیمیشن مناسب فرزندتان (یا خودتان!) براساس ویژگی های شخصیتی و نیازهای روان شناسی.




قهرمان آنها، قهرمان ما هم هست؟!

در این کارتون سعی شده یک‌سری باورهای اجتماعی که از نظر فرهنگی، فردی یا جامعه‌شناسی مورد نیاز است به بچه‌ها داده شود که شاید بعضی از این باورها با جامعه ما همخوانی نداشته و به همین خاطر مورد انتقاد بسیاری قرار گرفته باشد. اما از طرفی هم نباید فراموش کنیم بچه‌ها زیاد کارتون می‌بینند، با قهرمان قصه‌های‌شان ارتباط برقرار می‌کنند و آنها را دوست دارند. کارتون‌ها می‌توانند یکی از بهترین وسایل آموزشی برای بچه‌ها باشند و ما باید غیر از مدرسه و کتاب و درس، انباری پر از وسایل کمک آموزشی داشته باشیم که کارتون یکی از آنهاست.

این موضوع در کشور ما کم‌رنگ است و به نظر من هنوز نتوانسته‌ایم باورهای مذهبی و اجتماعی‌مان را درست و حسابی به بچه‌ها نشان بدهیم. در این انیمیشن، قهرمان داستان در ارتباط با فرهنگ و جامعه خودشان- چین باستان- انتخاب شده است. با توجه به اینکه بچه‌ها روحیه همذات‌پنداری دارند، وقتی شخصیت‌های قصه را با فرهنگ و تاریخ جامعه پیوند می‌زنیم، اثرگذاری اتفاقات آن داستان و شخصیت قهرمانش بر کودک بیشتر می‌شود و همین موضوع، هرچند برای ما خوشایند نباشد اما برای آن جامعه یک اتفاق مثبت است!

مثبت‌ها بیشتر از منفی‌ها

جدا از بحث مثبت و منفی بودن انیمیشنی مثل «پاندای کونگ‌فوکار» باید توجه کنیم که بچه‌ها به هر حال این کارتون‌ها را می‌بینند و توصیه اکید ما به والدین این است که حداقل یک‌بار، همراه فرزندشان، هر کارتونی را تماشا کنند. بچه‌ها یک کارتون را چندین و چندبار می‌بینند و ما به عنوان پدر و مادرشان، فقط وظیفه تهیه این کارتون‌ها را نداریم، باید سعی کنیم حداقل یک‌بار همراه آنها کارتون را تماشا کنیم تا نقاط مثبت را برایش پررنگ سازیم.

اتفاقا در همین انیمیشن می‌بینیم که در کنار «پو» هم شخصیت‌های جورواجوری حضور دارند اما پو در عین حال که سعی می‌کند «خودِ» خودش را حفظ کند (می‌بینیم که تا آخرین سری همان شوخ‌طبعی، مهربانی و سادگی را که در قسمت اول دیده‌ایم، همچنان دارد) تلاش می‌کند از آدم‌های دور و برش هم نقاط مثبت‌شان را بگیرد. مسلما این کارتون برای فرهنگ ما ساخته نشده، پس نباید انتظار داشته باشیم همه ارزش‌های ما را به فرزندمان منتقل کند اما برای مخاطبش که یک کودک است، نکات مثبت‌ زیادی دارد. یادمان باشد فرزند ما با مخاطب اصلی این فیلم‌ها یک وجه اشتراک بزرگ دارد؛ اینکه هر دو کودک هستند!

تپل ورزشکار!

این کارتون نکته مثبت دیگری که برای بچه‌ها دارد این است که پو خوابش را هم نمی‌دیده که قهرمان شود اما وقتی این اتفاق بسیار مهم می‌افتد، او همچنان سادگی، مهربانی و شوخ‌طبعی‌اش را حفظ می‌کند و این نکته برای بچه‌ها بسیار آموزنده است.

«ناامید نباشید، شما هر ویژگی که داشته باشید، می‌توانید در همان، خاص باشید» که این یکی دیگر از پیام‌های این انیمیشن است. باوجود اینکه پو، تپل و تنبل است اما قهرمان کونگ‌فو می‌شود! حتی با وجودی که استاد شیفو نسبت به یادگیری پو امیدوار نیست، او با کمک دوستانش موفق و قهرمان می‌شود.

در حقیقت والدین باید به این نکته توجه کنند که دنیا در حال حرکت به این سمت است که علاوه بر ارزیابی محور هوش، استعدادهای بچه‌ها را بشناسند؛ یعنی بیشتر از آنکه بر «هوش» تاکید داشته باشیم، باید بر استعداد تاکید کنیم. در این کارتون از میان استعدادهای هشت­گانه که شامل استعداد درون‌فردی (خودم را چطور می‌بینم)، استعداد بین‌فردی (در ارتباط با دیگران چطور هستم)، استعداد جنبشی، استعداد موسیقی، استعداد کلامی، استعداد ریاضی و. . . است به سه استعداد درون‌فردی، بین‌فردی (مصادیق هوش هیجانی) و جنبشی تاکید دارد که بچه‌ها با این سه استعداد بسیار درگیر هستند.

درواقع همین هوش هیجانی (EQ) است که مسوول ۷۰ تا ۹۰ درصد موفقیت افراد بزرگ و نامدار است؛ نه هوش (IQ)! هوش هیجانی یعنی استعدادی که من ایجاد می‌کنم و فقط فاکتور هوش در آن دخیل نیست.

شیفو: نمونه یک والد سختگیر

این کارتون با اینکه جنبه طنز هم دارد و شخصیت‌هایش حیوانات هستند اما نمودی از دنیای واقعی است؛ استاد شیفو و بقیه اساتیدی که در فیلم هستند، نمادی از والدین هستند. یکی از اساسی‌ترین وظایف والدین در ارتباط با چیستی، چگونگی کشف و رشد استعداد بچه‌هاست که این موضوع، در این کارتون مسیر بسیار خوبی را طی می‌کند. اوایل فیلم والدین (اساتید) امیدی ندارند، بعد کارهایی برای کمک به او انجام می‌دهند.

استاد شیفو بسیار مقرراتی است و همیشه نسبت به پو ناامید؛ درست نمونه یک والد سختگیر است. مدام می‌گوید: «نمی‌تونه! نمی‌شه!» او چارچوبی در ذهن خود دارد، بسیار خشک است و بسیار منظم؛ حتی تا آخر داستان نسبت به شوخی‌های پو بی‌توجه است! اما این خشکی باید بشکند! و همان‌طور که می‌بینیم، استاد شیفو به توصیه «اوگ‌وی» و با کمک دوستان پو، او را باور کرده و کمک می‌کند این استعداد در او هم شکوفا شود و او به یک قهرمان تبدیل شود. همان‌طور که شیفو به «اوگ‌وی» می‌گوید: « ولی یه هلو نمی‌تونه تایلانگ رو شکست بده»، اوگ‌وی می‌گوید: «شاید بتونه؛ اگه هدایتش کنی، تغذیه‌اش کنی و باورش داشته باشی؛ تو فقط به باور نیاز داری. بهم قول بده شیفو، قول بده باور کنی.»




باور منفی، ممنوع!

عوامل انگیزشی که برای کشف یک استعداد، رشد و یک پیشرفت وجود دارد و عوامل انگیزشی که برای امیددهی و باورهای مثبت نیاز است، در این کارتون بسیار زیاد است. عوامل بازدارنده‌ای که مانع از رشد فرد و جامعه می‌شود، باورهای منفی اند که در این انیمیشن می‌بینیم شدیدا با باورهای منفی می‌جنگند؛ می‌بینیم که هر کدام از شخصیت‌ها که باوری منفی را بیان می‌کند، با یک باور مثبت قوی‌تر جلویش بسته می‌شود. یادمان باشد بچه‌ها همه این حرف‌ها را درونی می‌کنند که هرقدر به خودشان اعتماد داشته باشند، موفق‌ترند.

در قسمت اول می‌بینیم که خود پو اصلا باور ندارد که بتواند کونگ‌فو یاد بگیرد و موفق شود؛ این همان اتفاقی است که در بچه‌های ما می‌افتد؛ نحوه ارتباط کودک با استعداد خودش، این‌طور نیست که ما بگوییم «بیا و در فلان زمینه، برتر باش!» کودک در ابتدا خودش را نمی‌شناسد، مقاومت می‌کند درست مثل پو! بعد کم‌کم یاد می‌گیرد که در این مسیر با استعدادهای خودش ارتباط برقرار کند. والدین بسیار مهم هستند و تاثیر بسیار زیادی بر کودکان دارند.

تحت تاثیر باورهایی که من در او ایجاد می‌کنم، استعداد او شکوفا می‌شود و در مسیر درست قرار می‌گیرد. درست است که من به عنوان یک والد آدم کاملی نیستم و قرار نیست فرزندم هم در آینده انسان کاملی شود، اما در مجموع انسان موفقی خواهد شد پس به او امید می‌دهم، باور می‌دهم، نظم می‌دهم و در مواقع لزوم سختگیری هم می‌کنم اما با او دوست هستم، مثل استاد شیفو!

یک لک‌لک همیشه کنار فرزندش نمی‌ماند، زمانی می‌رسد که او را رها می‌کند تا ببیند فرزندش در کنار دیگران چه می‌کند؛ ما هم نمی‌توانیم همیشه کنار فرزندمان باشیم، زمانی باید او را به پزشک، معلم، روانشناس و. . . بسپاریم. نمی‌توانیم همه کارها را خودمان برایش انجام دهیم وگرنه فرزندمان در خوشبینانه‌ترین حالت، همان «آشپز پرخور» باقی می‌ماند!

هدف داشته باشید

در هر سه سری از فیلم‌های «پاندای کونگ‌فوکار» و همین‌طور در تمام قسمت‌های سریالی که بعدا از این فیلم ساخته شد و مسیر موفقیت «پو» و تبدیل شدنش به «جنگجوی اژدها» را به تصویر می‌کشد، می‌بینیم که پو هدفی را دنبال می‌کند! همیشه یک هدف دارد و این خیلی مهم است؛ چون یکی از مشکلاتی که والدین امروز با فرزندان‌شان دارند، همین بی‌هدفی است!

اگر از یک بچه هشت ساله ۲۰ سال پیش می‌پرسیدیم «در آینده می‌خواهی چه کاره شوی؟» راحت‌تر جواب می‌داد تا یک بچه هشت ساله امروز! حتی شاید همان کلیشه‌ای «دکتر و مهندس و خلبان و. . . » را می‌گفت اما بچه‌های امروزی معمولا نمی‌دانند؛ نه اینکه به این سوال فکر کرده باشند و جوابی پیدا نکرده باشند، بلکه اصلا به این موضوع فکر نکرده‌اند!

بچه‌های امروزی آنقدر بی‌نیاز بزرگ می‌شوند و آنقدر امکانات دارند یا ما والدین در تامین خواسته‌های‌شان افراط می‌کنیم و به یک «حمایتگر افراطی» بدل می‌شویم که گاهی وقت‌ها اصلا نمی‌گذاریم انگیزه، خلاقیت و کنجکاوی برای بچه ایجاد شود که برای خودش هدفی تعریف کند. اینکه پو همیشه هدفی را دنبال می‌کند، برای فرزند من مفید است و او هم دوست دارد کنار قهرمان داستانش، هدفی داشته باشد و حتما همین تاثیر را در زندگی خودش هم دارد.

پو خودش را پذیرفته است

این فیلم، محیط پو را واقع‌بینانه نشان می‌دهد و اینجاست که استعداد بین‌فردی مهم می‌شود؛ در عین اینکه پو با استعداد درون‌فردی‌اش خوب کنار آمده و وقتی به او می‌گویند: تو توپولی! خپلی! قلنبه‌ای! همه را به شوخی می‌گیرد و بدش نمی‌آید؛ یعنی خودش را پذیرفته که «من مجموعه‌ای از نقاط ضعف و نقاط قوت را دارم و می‌خواهم رشد کنم.» چون پذیرش خوبی نسبت به خودش دارد، در مورد دیگران هم پذیرش بی‌قید و شرط دارد و در هوش و استعداد بین‌فردی، قدرت پذیرش از مدیریت، سازگاری و یادگیری از اجتماع او افزایش می‌یابد.

به عنوان مثال«میمون» شخصیت پرجنب و جوش و بازیگوشی دارد یا «ببری» زیاد اهل رابطه عاطفی نیست اما در مواقع لازم به دوستان‌شان کمک می‌کنند؛ پس هم نقاط مثبت دارند و هم منفی. بقیه دوستان پو هم همین‌طور هستند و در مجموع، با وجود نقاط ضعف و قوت هر کدام، رابطه بین‌فردی خوبی با هم دارند و «پو» با تک‌تک آنها به نوعی دوست است و در توانایی بین‌فردی، پذیرش بی‌قید و شرط دارد، نکات منفی را پررنگ نمی‌کند؛ یا گذشت می‌کند یا نادیده می‌گیرد.

بچه‌ها هم در محیط مهدکودک و مدرسه همین وضعیت را دارند و بچه‌های مختلفی در اطراف‌شان هستند؛ یکی لوس است، یکی شوخ، یکی بازیگوش و یکی بی‌ادب! هر فردی روابط خود را مدیریت می‌کند. پس این به فرزند من و میزان آسیب‌پذیری‌اش بستگی دارد که چه چیزی از اطرافیانش بگیرد؛ چون اوست که روابطش با دیگران را مدیریت می‌کند. پس من به عنوان بزرگ‌تر نباید محیط کودک را ایزوله کنم که مبادا از دیگران حرف‌ها و کارهای بد یاد بگیرد! هویت و حضور اجتماعی بسیار مهم است.

پس نباید کودک را محدود به رابطه با آدم‌های خاص و محیط‌های خاص کنیم. نباید با تمرکز بر نقاط منفی بچه‌های دیگر، فرزندمان را از حضور در کنار دوستانش محروم کنیم. نگوییم: «فلانی مدام دستش در دهانش است! بازیگوش است و. . . . با او نگرد!» بگوییم: «فلانی درست است که همیشه دستش در دهانش است، بازیگوش است و. . . اما فلان خوبی را هم دارد، این کار را از او یاد بگیر!»

درست مثل پو که یادگیری منفی از دوستانش ندارد و رابطه خوبی با دوستانش دارد. نمی‌توان بچه را در یک اتاق شیشه‌ای گذاشت که مبادا چیزی او را تهدید کند. طبیعت و واقعیت این است که آدم‌های مختلفی دور همه ما وجود دارند و این ما هستیم که باید نوع رابطه‌مان با دیگران و چیزهایی را که از ایشان یاد می‌گیریم انتخاب کنیم.

قهرمان‌ها هم خانواده می‌خواهند!

در سری سوم، وقتی می‌بینیم که پو به دنبال خانواده‌اش می‌گردد و پدرش «لی» را پیدا می‌کند و. . . متوجه می‌شویم که پو (یا فرزند ما) به عنوان یک فرد اجتماعی که قرار است به دنیا کمک کند، قهرمان می‌شود، مورد تحسین قرار می‌گیرد و بسیار هم بزرگ می‌شود و. . . ولی در نهایت باز تعلق به خانواده را حس می‌کند؛ یعنی هر کدام از ما به صرف پیدا کردن جایگاه‌های اجتماعی‌مان، جامعه اولیه‌مان را که همان خانواده است گم نمی‌کنیم!

پس کودک من متوجه می‌شود حتی وقتی در جامعه پذیرفته شده و به اصطلاح «اسم و رسمی» دارد، باز والدین و اصالت خانواده بسیار مهم است و به خانواده‌ها هم این پیام را می‌دهد که «بچه‌ها اگر قهرمان هم شوند، باز به حضور شما و ارتباط با شما نیاز دارند.»




تیزهوشی لازمه موفقیت نیست!

والدین نباید تک‌بعدی باشند؛ لازم نیست فرزند ما تیزهوش باشد تا ما او را به کلاس ریاضی ببریم! اول باید آموزش آغاز شود و کودک در مسیر شکوفایی استعداد قرار گیرد تا بعد میزان توانمندی‌اش مشخص شود. برای پرورش استعداد، نباید بچه‌ها را قبل از آموزش، قضاوت کرد. اگر این‌طور بود، «پو» نهایتا مثل پدرش آشپز می‌شد چون هم زیاد غذا می‌خورد و هم شغل پدرش است! اما می‌بینیم که با وجود وزن زیادش، قهرمان کونگ‌فو می‌شود و باورهای والدینش را می‌شکند!

همین استعداد درون‌فردی است که پو را درگیر می‌کند و او که ابتدا اصلا باور ندارد بتواند قهرمان شود، کم‌کم در طول مسیر، خودش را می‌شناسد. همین‌طور در مورد استعداد بین‌فردی و مفاهیم ارزشی جاری بین افراد (صداقت، دوستی، کمک به دیگران و. . . ) مدام در آن تکرار و تمرین می‌شود. در این کارتون همین‌طور بر استعداد جنبشی- حرکتی بسیار تاکید می‌شود. در این روزگار که بچه‌ها روزبه‌روز چاق‌تر و بی‌تحرک‌تر و ورزش‌گریزتر می‌شوند، قرار دادن بچه تنبل و پرخوری مثل پو در قالب قهرمان کونگ‌فو، انگیزه‌ای برای تحرک بچه‌هاست.

باور کنیم خاص هستیم!

از این بحث که بگذریم، «پاندای کونگ‌فوکار» پر است از نکته‌های خوب برای بچه‌ها و البته بزرگ‌ترها! شخصیت اصلی داستان، «پو»، بچه‌ای ساده، مهربان، شوخ‌طبع، پرخور و تنبل است؛ یعنی مجموعه‌ای از صفات منفی و مثبت را با هم دارد و این موضوع در مورد بیشتر شخصیت‌های این انیمیشن، از آقای پینگ که پدرخوانده پو است تا حتی «استاد شیفو» که نقش والدی در این داستان دارد، صدق می‌کند و این پیام را به بچه‌ها می‌دهد که برای قهرمان بودن و موفق شدن نیازی نیست کامل باشید؛ حتی نیازی نیست چیزی باشید! پو در ابتدای کارتون یک شخصیت خیلی خیلی عادی است و باورش برای هرکس بسیار سخت است که- به قول شخصیت‌های کارتون- بتوان «یک دنبه را قهرمان کرد»!

پس برای مفید بودن، رشد کردن و قهرمان بودن نیازی به «ویژگی‌های خاص» نداریم اما نیاز به «آموزش خاص» داریم! درست مثل جمله معروفی که آقای پینگ در مورد ترکیب سری سوپ‌هایش به پو می‌گوید: «نیازی به ترکیب سری نیست! برای خاص کردن چیزی، فقط باید باور کنی که اون چیز خاصه!» همین پیام برای والدین هم بسیار مهم است؛ اینکه لازم نیست فرزند ما موجود خاصی باشد یا استعداد خاصی داشته باشد، کافی است من او را باور داشته باشم و این باور را به او منتقل کنم و در نهایت استعدادش را کشف کرده و او را درست آموزش دهم.

یادمان باشد یک جمله و حتی یک کلمه، می‌تواند تمام باور و دنیای یک فرد را زیرورو کند؛ پس حواس‌مان باشد که چه حرفی به فرزندمان می‌گوییم! برای بهتر بودن، موفق و شاد بودن مدام منتظریم که یک اتفاق خاص برای‌مان بیفتد یا کار خاصی برای کودک انجام دهیم، یک کلاس ویژه یا یک استاد خاص اما این یعنی شرطی‌سازی موفقیت! اما باورهای درون است که تعیین‌کننده مسیر و موفقیت هستند.

هر چه باور دارید، همان می‌شود...

این انیمیشن، هم در روایت خود داستان و هم در دیالوگ‌ها، تاکید زیادی بر باورها دارد؛ اولا اینکه چه باوری نسبت به دشمن‌مان، خودمان و ایرادهای خودمان داریم! اگر دشمن را زیادی بزرگ ببینیم، حاضر نمی‌شویم حتی با او مبارزه کنیم! اگر نقطه‌های ضعف خودمان را خیلی بزرگ بدانیم، باز برای تغییرشان حرکتی نمی‌کنیم.

اما اگر باور کنیم که خودمان قهرمانیم یا به دیگری به عنوان قهرمان باور داشته باشیم، موفق خواهیم شد. درست مثل جایی که شیفو به اوگ‌وی می‌گوید: «یک خبر بد دارم؛ تایلانگ از زندان فرارکرده!» و اوگ‌وی جواب می‌دهد: «بله، این خبر بده! اما به شرطی که قهرمان‌مون رو باور نداشته باشیم!» پس اینکه من چه باوری نسبت به خودم داشته باشم، باعث پیشرفت، درجا زدن یا عقبگرد ما می‌شود و تاکید بر این موضوع که «ما چه باوری به فرزندان‌مان می‌دهیم» برای والدین نکته بسیار مهمی است.

ضمن اینکه این سوال مطرح می‌شود که «سنین کودکی چرا سنین مهمی در تربیت و آموزش است؟» چون بیشترین باورهای هسته‌ای کودک در دوران کودکی شکل می‌گیرد؛ اینکه باور داشته باشم جامعه به من کمک می‌کند، باور داشته باشم که باید برای جامعه‌ام مفید باشم، باور داشته باشم که حتما می‌توانم اتفاق مثبتی ایجاد کنم، می‌توانم تغییر کنم، باور کنم که ایرادهای زیادی ندارم و نقاط مثبت هم دارم و خیلی باورهای دیگر.

با توجه به تربیت والدین، جامعه، مدرسه و محیط، ما باور می‌کنیم که مسوولیتی نسبت به محیط‌مان داریم، درست مثل پو که اگر این‌طور نبود و به حال خودش رها می‌شد، در خوشبینانه‌ترین حالت شاید فقط آشپزی پرخور می‌شد! اما اثرگذاری محیط و دادن باورهاست که به او کمک کرده و به یک قهرمان تبدیلش می‌کند.

یادآوری‌هایی برای بزرگترها!

- تاکید بر این نکته که «هیچ چیز تصادفی نیست؛ ما موجودات انتخاب‌گری هستیم» بسیار مهم و آموزنده است، «پو» تصادفی قهرمان نشد، تلاش کرد تا به مقام «جنگجوی اژدها» رسید.

- تاکید بر زمان حال هم در این فیلم بسیار مهم است و مدام این نکته تکرار می‌شود که «به زمان حال فکر کن، به دمی که الان وجود دارد.» خیلی اوقات ما نباید به بچه‌ها و حتی بزرگ‌ترها، اضطراب آینده را بدهیم. باید بگوییم الان، در این زمان و مکان تلاش کن! اکنون و اینجا فعال باش و به پیش‌بینی آینده نپرداز. ما برای آینده به پیش‌بینی نیازی نداریم بلکه باورهای مثبت لازم داریم. در این انیمیشن دیالوگی نداریم که بگوید: «اگر ببازم، چه؟!» و این، دادن باورهای مثبت است.

- نکته دیگری که در فیلم به آن تاکید می‌شود، دوری از بیکاری و بطالت است. وقتی پو به شیفو می‌گوید: «تو استاد من نیستی شیفو، منم جنگجوی اژدها نیستم» و شیفو می‌پرسد: «چرا همون اول نرفتی؟ می‌دونستی که می‌خوام از شرت خلاص بشم ولی وایسادی؟» پو جواب می‌دهد: «وایسادم که وایسادم! وایسادم چون هر دفعه که با آجر می‌زدی توی سرم یا می‌گفتی که بو می‌دم، بهم برمی‌خورد ولی هیچ کدوم به سختی اون نبود که هر روز زندگیم رو به بطالت می‌گذروندم!» و واقعا هیچ‌چیز بدتر از بیکاری و بطالت، خلق یک کودک را تنگ نمی‌کند! باید برای فرزندم برنامه داشته باشم؛ حتی اگر از نظر جسمی خسته می‌شود، نباید حمایتگر افراطی باشیم و با فکر اینکه مبادا فرزندمان خسته شود، او را تشویق به بیکاری و تنبلی کنیم.




آسیب بیکاری بسیار بیشتر از خستگی و سختی مسوولیت‌هایی است که به آنها می‌سپاریم؛ چراکه وقتی کودک کار مفیدی انجام دهد (از لباس پهن کردن و گرم کردن غذا گرفته تا شستن ماشین و. . . ) در نهایت رضایت از خویشتن دارد؛ وقت‌گذرانی زیادی برای بازی کامپیوتری و. . . حس مفید بودن در پی ندارد!

- بچه‌ها را با هم مقایسه نکنیم! وقتی اوگ‌وی به شیفو می‌گوید: «هر کار کنی، اون هسته هلو، تبدیل به درخت هلو می‌شه، شاید دوست داشته باشی سیب بشه، ولی به هلو می‌رسه!» شاید والدین با دیدن بچه‌های دوست و فامیل آرزو کنند، فرزندشان مثل آنها شود اما نمی‌شود؛ همان‌طور که هسته هلو، سیب نمی‌شود! اما هسته هلو می‌تواند هلوی درشت و سالمی باشد. پس باید استعداد کودک خود را درست بشناسیم و بنا بر ظرفیتش، از او توقع داشته باشیم و کمکش کنیم و استعدادش را شکوفا کنیم؛ نه اینکه فرزندمان را شبیه فرزند دوست و آشنا کنیم!

- نکته دیگر اینکه تاکید بر کار گروهی در این مجموعه بسیار زیاد است. درست است که به نظر، «پو» قهرمان است اما وقتی کودک کارتون را می‌بیند، مجموعه را قهرمان می‌داند و متوجه می‌شود که پو با کمک دوستانش موفق و قهرمان می‌شود. تک‌تک ما نیاز داریم به جامعه خدمت کنیم و جامعه به ما خدمت کند و با وجودی که آدم‌ها تفاوت‌های بسیار زیادی با هم دارند، وقتی هدف مشترکی در میان باشد، ویژگی‌های مثبت‌شان را در قالب کار گروهی به کار می‌گیرند و نتیجه مطلوب حاصل می‌شود؛ ضمن اینکه تفاوت‌های پو و دوستانش با هم، همیشه باعث دردسر و اختلاف بین آنهاست اما در نهایت به یک نتیجه‌ای می‌رسند و این اهمیت مهارت حل مساله را می‌رساند.

قرار نیست ما با دوستان‌مان دعوای‌مان نشود، دوستان خوب دوستانی نیستند که هیچ‌وقت دعوا نکنند! دوستان خوب، دوستانی هستند که وقتی اختلافی پیش آمد، بتوانند آن را حل کنند، چون هدف بزرگ‌تری دارند و این مساله در انجام کارهای گروهی بسیار مهم است و بچه‌های ما معمولا در این مساله ضعیف هستند.

گیم‌نت‌ تفریحی برای جوانان یا مشکلی برای خانواده‌؟


گیم‌نت
چیست؟
معنای لغتی این کلمه یعنی بازی شبکه‌ای. گیم‌نت به جایی می‌گویند که چند کامپیوتر به یک دیگر متصل شده و شبکه‌ای را به وجود می‌آورند و شما در این مکان مفرح با دیگران به رقابت و بازی سالم می‌پردازید.
اکثر ما بخشی از خاطرات کودکی و نوجوانی‌مان را در کلوپ‌ها و یا همان به اصطلاح عامیانه «آتاری‌ها» به یاد داریم. تلویزیون‌های کوچک با کنسول‌هایی مانند آتاری، سگا و نینتندو؛ این دقیقا نوستالژی یک گِیمر است! با گذشت زمان محصول ماندگار شرکت سونی به نام پلی استیشن دنیای گیم کنسولی را متحول کرد. هم‌زمان با این جریان پدیده‌ای نو از درون کلوپ‌ها ظهور می‌کند به نام گیم‌نت که آن را می‌توان فرزند خلف همان کلوپ‌ها یا آتاری‌ها دانست. اما این سوال که گیم‌نت چگونه جایی است، هنوز هم برای بسیاری از خانواده‌ها مطرح است. شاید همان ترسی که خانواده‌ها از استادیوم‌های فوتبال دارند، در مقیاسی بسیار کوچک‌تر از گیم‌نت دارند و این قطعا از نداشتن آگاهی خانواده‌هاست از آن‌چه که در درون گیم‌نت‌ها می‌گذرد. در این پرونده قصد داریم خوبی‌ها و بدی‌های گیم‌نت‌ها را برای شما شرح دهیم تا شاید به سوالاتی از این قبیل پاسخ دهیم.

1- دوستی‌های گیم‌نتی
اگر شما هم اهل بازی‌های تحت شبکه باشید، پس حتما گیم‌نت پاتوق شماست و معمولا هم هرکس در یک گیم‌نت خاص لنگر می‌اندازد. جذابیت بازی‌های کامپیوتری از یک طرف و اعتیاد بازیکن به بازی از طرف دیگر و مهم‌تر از همه رفاقت‌هایی که در محیط گیم‌نت به‌وجود می‌آید، به زعم من از مهم‌ترین عواملی هستند که بازیکن‌ها ساعت‌های زیادی را در گیم‌نت‌ها سپری می‌کنند.

2- تمرین و قهرمانی
برای یک گیمر حرفه‌ای قهرمان‌شدن در مسابقات مختلف یک ایده‌آل مناسب است. برای دستیابی به این ایده‌آل، گیمر باید تمرینات فشرده‌ای را در قالب یک برنامه مدون انجام دهد. تمرین انفرادی برای قهرمانی شرطی لازم است و نه کافی. شما برای رفع نقص‌های خود و کسب تجارب بهتر نیازمند هم‌فکری با دیگران هستید. بدون درنگ گیم‌نت بهترین میزبان شماست. شما با تمرینات موثر در گیم‌نت به شرایط مسابقه نزدیک‌تر می‌شوید. در اینجاست که می‌توانید با آنالیز بازی‌های حریفانتان نقاط ضعف و قوت آنها را شناسایی کرده و برای آنها برنامه‌ریزی کنید. همچنین می‌توانید با تمرین زیاد خود را در آرمانی‌ترین شرایط قرار دهید. قطعا در خارج از این محیط این امر هرگز میسر نخواهد بود.

3- اینترنت، کافی‌نت و گیم‌نت
گیم‌نت‌ها و کافی‌نت‌ها زاده دهه 80 هستند و این یعنی عمری کوتاه! اما رشد سرطان‌وار گیم‌نت‌ها کافی‌نت‌ها و به موازات یکدیگر به‌گونه‌ای بود که در چند سال گذشته عادت کرده‌ایم که در هر محله و خیابان و یا حتی مجتمع تجاری شاهد عرض اندام این دو پدیده باشیم و خوشبختانه شاهد واکنش خوب جامعه در مواجهه با گیم‌نت‌ها و کافی‌نت‌ها بودیم. اما با ظهور پدیده‌ای جدیدتر به نام اینترنت پرسرعت عرصه برای کافی نت‌ها تنگ‌تر از گذشته شد! برای توجیه این اتفاق باید گفت کافی‌نت‌ها مکانی مناسب هستند برای انجام کارهای اینترنتی و با بازشدن پای اینترنت پرسرعت در خانه‌ها، شاهد کم‌رنگ‌ترشدن نقش کافی‌نت‌ها در سطح اجتماع هستیم. اما ضرورت بازی‌های آنلاین برای بازیکن‌ها به گونه‌ای بود که اینترنت مهمانی همیشگی برای گیم‌نت‌ها به حساب می‌آید. بازی‌های متعددی وجود دارند که نیازمند اینترنت پرسرعت هستند. پس از نقش این پدیده مهم در صنعت گیم نمی‌توان چشم پوشی کرد. درست است که دنیای گیمینگ اثر پذیری بالایی از اینترنت دارد، اما می‌توان از اینترنت به عنوان مکملی بسیار خوب برای گیم نام برد.

4- جایی برای بازی انفرادی نیست!
بازی‌ها را می‌توان به دو دسته انفرادی و تیمی تقسیم کرد. برای انفرادی بازی‌کردن شاید بتوان از گیم‌نت چشم‌پوشی کرد و به کمک اینترنت بازی کرد، اما همان گونه که از نام بازی‌های تیمی پیداست، نمی‌توان همیشه در خانه و به کمک اینترنت یک بازی تیمی را انجام داد. آگاه‌بودن از وضعیت هم‌تیمی‌هایتان در یک بازی تیمی امری است ضروری و در جریان بازی به علت زمان کم و سرعت بالای تصمیم‌گیری نمی‌توان چَت میان بازی را گزینه‌ای مناسب قلمداد کرد. گرچه این مشکل به کمک اسکایپ تا حدودی مرتفع شده، اما مثل معروف «شنیدن کی بود مانند دیدن» اینجا نیز کاربردی بسیار دارد تا شما را بار دیگر راهی گیم‌نت‌ها کند تا بتوانید از آن طریق با دوستانتان تیمی بازی کنید و لذتتان را چند برابر کنید. البته فرق بین بازی در خانه و گیم‌نت فقط به همین مسائل ختم نمی‌شود. اینترنت بسیار بسیار پرسرعت خانگی در یک بازی به قدری دچار وقفه و تاخیر می‌شود که ممکن است در کل قید آن بازی را بزنید که این مشکل در گیم‌نت‌ها به دلیل شبکه‌بودن سیستم‌ها به هیچ وجه مشاهده نمی‌شود.

5- گیم‌نت و کارآفرینی
می‌توان از گیم‌نت به عنوان یک کارآفرین نمونه یاد کرد. حتما پیش خودتان می‌گویید اَه! این دیگر کیست؟ چقدر با تعصب از گیم‌نت حرف می‌زند و اغراق می‌کند. اما واقعیت نشان داده است که حق با من است. گیمر برای بازی به گیم‌نت می‌آید، اما گیمر هم مانند دیگران گرسنه و تشنه می‌شود. همیشه کنار گیم‌نت‌ها اثری از سوپرمارکت‌ها و فست فود‌ها و رستوران‌ها دیده می‌شود و کنار گیم‌نت‌بودن به عنوان یک فاکتور مثبت برای مشاغل فوق است. البته از سود هنگفت آژانس‌های اطراف گیم‌نت‌ها نباید چشم پوشید، زیرا زمانی شما از بازی سیر می‌شوید که صاحب گیم‌نت قصد تعطیلی آنجا را دارد و این یعنی زمانی که دیگر تاکسی در شهر یافت نمی‌شود. البته منظور از این مطلب مرفه نشان دادن قشر گیم‌نت رو نیست و همه گیمر‌ها هم همیشه از بیرون غذا تهیه نمی‌کنند و همیشه هم آژانس سوار نمی‌شوند، اما اینها واقعیت‌هایی بود که در حوالی گیم‌نت‌ها وجود داشت و دانستن آنها خالی از لطف نبود. پس دیدید که گیم‌نت بسیار کارآفرین است و کلا دمش گرم!

6- محیط گیم‌نت
حساسیت خانواده‌ها برای کنترل فرزندانشان واقعیتی است انکارناپذیر و بعضا ستودنی. اما این که گیم‌نت چگونه محیطی است، امری است نسبی. شما هرگز نمی‌توانید بگویید گیم‌نتی دارید با محیطی کاملا پاک. تاثیرپذیری کودکان از جوانتر‌ها در گیم‌نت هم امری است اجتناب‌ناپذیر. اما مدیریت این بحران به دست صاحب گیم‌نت است که با بداخلاقی‌های درون گیم‌نت برخوردی درخور آن را بکند. ولی واقعیت بدون اغراق گیم‌نت‌ها نشان می‌دهد درصد بسیار کمی از جمعیت گیم‌نت‌ها افرادی بداخلاق هستند و اگر گیم‌نت را جامعه‌ای آماری نسبت به جامعه چند 10 میلیونی ایران در نظر بگیریم، خانواده‌های محترم متوجه می‌شوند که فرزندانشان پا در محیطی پاک قرار می‌دهند. میزان بزه در گیم‌نت بسیار پایین است.
و در یک نتیجه‌گیری کلی می‌توان گیم‌نت را مکانی امن حتی برای کودکان و نوجوانان قلمداد کرد.

7- گیم‌نت و آموزش
تاثیر گیم‌نت به روی اهالی گیم‌نت و یا همان گیمر‌ها از لحاظ یادگیری کامپیوتر قابل ملاحظه است. شما حتما در گیم‌نت روزبه‌روز بر علمتان از کامپیوتر و اینترنت افزوده می‌شود. کارهایی مثل شبکه‌کردن کامپیوترها را از هر گیمری می‌توان انتظار داشت. در سال‌های گذشته بسیاری از گیمرهای حرفه‌ای جذب شرکت‌هایی شدند که زمینه کاری‌شان به کامپیوتر نزدیک است.

8- اندوه‌ها
گیمرهای حرفه‌ای جامعه‌ای بسیار کوچک هستند. طبیعی است فقدان یک دوست در این جامعه کوچک بسیار جانسوز باشد. جواد م. بازیکن بسیار خوش‌اخلاقی بود که جامعه گیم ایران را عزادار کرد. متاسفانه شاهد از دست‌دادن سیدسعید ح، یکی دیگر از بازیکنان بااخلاق و دوست‌داشتنی دیگر بودیم. امیدوارم در دیگر گیم ایران شاهد چنین اتفاقات تلخی نباشیم.

آموزش قران و دین به بچه ها

⚽به جای یه توپ دارم قلقلیه این شعر و به بچه ها یاد بدید⚽⚽


یه دل دارم حیدریه⚽

عاشقه مولا علیه ⚽

من این دل ونداشتم ⚽
از تو بهشت برداشتم⚽
خدا بهم عیدی داد. ⚽
عشق مولا علی داد. ⚽
علی وجود و هستیه ⚽
دشمن ظلمو پستیه. ⚽
علی ندای بینواس⚽⚽
علی تجلی خداس ⚽⚽
علی قرآن ناطقه ⚽⚽
جد امام صادقه ⚽⚽
علی که شمشیر خداس ⚽
دست علی همراه ماس. ⚽
رو دلامون نوشته ⚽⚽
مولا علیو عشقه⚽⚽⚽

☔☔☔☔☔☔☔☔☔