مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

دختران بزرگتری که با پسران کوچکتر از خود ازدواج می کنند




گسترش سریال های ماهواره ای و برخی فیلم ها و سریال های داخلی که در آنها ازدواج با دختران بزرگتر تبلیغ می شود یکی از دلایل افزایش این نوع ازدواج ها در سطح جامعه است.



بر اساس آمارهای رسمی کشور در سه ماه آغاز سال گذشته 24 هزار و 967 پسر با دخترانی که یک تا 20 سال از خودشان بزرگتر بوده‌اند ازدواج کردند. این خبر در روزهای اخیر بازخوردهای بسیاری در رسانه های مختلف داشته ست.
به همین بهانه گفتگویی در خصوص عوامل گرایش پسران به ازدواج با دختران بزرگتر و تبعات اجتماعی این پدیده گفتگویی با دکتر امان الله قرائی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه انجام داده این که در ادامه می خوانید.
آقای دکتر! بر اساس آمارهای رسمی کشور در سه ماه آغاز سال گذشته 24 هزار و 967 پسر با دخترانی که یک تا 20 سال از خودشان بزرگتر بوده‌اند ازدواج کردند. نظرتان در خصوص این آمار چیست؟
این مسئله به نظر من یک آفت است و یک فرو ریختگی فرهنگی. به باور من جوانانی که تن به چنین ازدواج هایی می دهند، بر اساس علاقه و عشق واقعی ازدواج نمی کنند بلکه برای استفاده از منافع مادی و امکانات اقتصادی، دختری را که بزرگ تر است و شغل و در آمد و خودرو و خانه مستقل دارد، انتخاب می کنند. چنین پسرانی معمولا خود یا دانشجو هستند یا بیکار و اگر هم شغلی داشته باشند با درآمدش نمی توانند از پس پرداخت هزینه های یک زندگی مشترک برآیند و به همین دلیل به سمت ازدواج با دختران بزرگتر از خودشان گرایش پیدا می کنند .
بررسی هایی که من در 35 سال گذشته در خصوص تاثیر این ازدواج بر طلاق داشته ام نشان داده است که، یکی از مهم ترین عوامل موثر بر طلاق همین بالا بودن سن دختر نسبت به پسر است. چنین ازدواج هایی پس از گذشت چند وقت، به دلیل عدم مقبولیت در فرهنگ عمومی کشور، دچار مشکل می شوند.




چرا آقای دکتر؟
در فرهنگ کشور ما ازدواج با دختر جوان تر، ارزش محسوب می شود. به عنوان مثال چه اشعار محلی ای که برای ازدواج با دختر کم و سن و سال وجود دارد. در تمام فرهنگ های قومی و محلی ما ازدواج با دختر کوچکتر است که مطلوب محسوب می شود.
به نظر شما چه عوامل دیگری باعث افزایش ازدواج پسرها با دختران بزرگتر از خودشان شده؟
گسترش سریال های ماهواره ای و برخی فیلم ها و سریال های داخلی که در آنها ازدواج با دختران بزرگتر تبلیغ می شود یکی از دلایل افزایش این نوع ازدواج ها در سطح جامعه است.
از سوی دیگر مشکلات مالی و تورمی که در این دوره و زمانه گریبان مردم را گرفته باعث می شود که پسران در سنین پایین توانایی تقبل مالی یک زندگی مشترک را نداشته باشند و به همین دلیل تصمیم بگیرند با دختری ازدواج کنند که از خودشان مسن تر است اما در عوض دارای شغل و درآمد دارد و می تواند هزینه هالی زندگی را به دوش بکشد. شاید این روزها تعداد این ازدواجها انقدر زیاد هم نباشد اما همین تعداد هم آسیب زا است.

منظورتان از آسیب زا چیست؟
بگذارید یک مثال برایتان بزنم. زمانی که یک پسر با دختری بزرگتر از خودش ازدواج می کند کافی است یکی از اقوام یا دوستان به این تازه داماد بگوید که نتوانستی با یک دختر جوان ازدواج کنی و مجبور شدی یک پیر دختر را برای زندگی مشترک انتخاب کنی. این حرفها است که تاثیرات مخرب بسیاری بر مردانی می گذارد که با دختران بزرگتر از خود ازدواج کرده اند، و در نهایت به اختلاف و طلاق ختم می شود.

آقای دکتر به نظر شما این ازدواج ها چه تبعات اجتماعی را به دنبال دارند؟

بیشتر این ازدواج ها به طلاق ختم می شود، پس از طلاق مردان و زنان سرخورده می شوند و مشکلات روحی و روانی بسیاری ممکن است برایشان اتفاق بیفتد. این افراد در ازدواج های بعدی شان هم نمی توانند موفق باشند و دیگر روحیه سابق را ندارند. در این میان زنان مطلقه ای که دیگر نمی توانند همسر مناسبی پیدا کنند هم برای تامین نیازهای اقتصادی شان ممکن است به راه های نامناسب کشیده شوند.

آقای دکتر! با تغییرات جمعیتی که در سالهای گذشته اتفاق افتاده و در نتیجه اش این همه دختر با سن بالا مجرد باقی مانده اند و جمعیت شناسان هم همسان گزینی را راه حل ازدواج دختران مجرد عنوان کرده اند، تکلیف دخترانی که سنشان بالا رفته و ازدواج نکرده اند چیست؟

اگر گزینه دیگری جز ازدواج با پسر کوچکتر نداشته باشند چه؟ به نظر من فرهنگ ما ازدواج پسر با دختر کوچکتر را نمی پسندد و آسیب این نوع ازدواج ها گاه از مجرد ماندن هم بیشتر است چون ممکن است به طلاق بینجامد. چنین دخترهایی باید همه جوانب امر را بسنجند چون ازدواج نکنند بهتر است که ازدواج کنند و بعد طلاق بگیرند. وقتی آمارها می گویند که بیش از 2 میلیون و 800 هزار جوان بیکار در سن اشتغال در کشور داریم یعنی معضل ازدواج. اثرات این مسئله باعث می شود که دختران نتوانند در سن 18 تا 25 سال و پسران در سن 23 تا 27 سالگی ازدواج کنند.

به نظر شما با توجه به تحولات جمعیتی، جامعه ما نیازمند تغییرات فرهنگی نیست؟
از آنجا که در کشورهای توسعه یافته پسر 25 ساله با زن 45 ساله ازدواج می کند بدون اینکه مشکلی در جامعه داشته باشد. خب در فرهنگ خارج طلاق و روابط خارج از حدود خانواده، مانند ایران قبح ندارد اما در جامعه ما این مسائل قبیح است.

برای مقابله با این روند چه راهکارهایی را پیشنهاد می کنید؟
ما باید شرایط ازدواج در سن مناسب را برای دختران و پسران مهیا کنیم. به عنوان مثال با توجه به گرانی های اخیر جهیزیه یکی از مشکلات بزرگ بر سر راه ازدواج دختران است. در این دوره، کدام خانواده ای دارد که 30 یا 40 میلیون هزینه خرید جهیزیه برای دخترش کند؟ این هزینه ها باید کاهش پیدا کند. با 5 میلیونی که برای ازدواج دختر و پسر جوان می دهند چگونه می شود زندگی مشترک را آغاز کرد. دولت باید تمهیداتی بیندیشد که ازدواج را برای دختران و پسران جوان اسانتر شود. وقتی آمارها می گویند که بیش از 2 میلیون و 800 هزار جوان بیکار در سن اشتغال در کشور داریم یعنی معضل ازدواج. اثرات این مسئله باعث می شود که دختران نتوانند در سن 18 تا 25 سال و پسران در سن 23 تا 27 سالگی ازدواج کنند و میانگین سن ازدواج بالا می رود و در نتیجه اش هم پسران مجبور می شوند با دختران بزرگ تر از خودشان که توانایی مالی دارند ازدواج کنند.



به نظر خودتان این روند گرایش پسران به سمت دختران بزرگتر رو به افزایش است؟

بله به نظر من این روند رو به رشد است چون فرو ریختگی فرهنگی توسط رسانه ها گسترش پیدا می کند و مسئله اشتغال و تهیه مایحتاج زندگی هر روز دشوارتر از روز پیش می شود.

در پایان اگر نکته ای دارید:
من توصیه می کنم ، دخترانی که می خواهند با پسران کوچکتر از خودشان ازدواج کنند پیش از ازدواج مطالعه کنند و همه جوانب امر را در نظر بگیرند چون فرهنگ عمومی جامعه می تواند زندگی شان را به هم بزند.

با این روش ها دست خواستگار دروغ گوی خود را رو کنید!

بخشی از این بی اعتمادی می تواند به افزایش روابط دختر و پسر در زمان پیش از ازدواج برگردد و حال آنکه همه دختران و پسران موافق چنین ارتباط هایی نیستند.

"چندین سال است که خواستگاران زیادی به خانه ما رفت و آمد می کنند با شرایط شغلی و تحصیلی متفاوت. اما حقیقت آن است که به هیچ کدام نمی توانم اعتماد کنم. و در هنگام صحبت کردن با آنها تشخیص میزان صداقت و راستگویی طرف مقابل برایم مشکل است. احساس می کنم هر حرفی که با من می زنند عاری از صداقت است و به همین دلیل تا به حال نتوانستم همسر مورد دلخواه خود را انتخاب کنم. ناگفته نماند که خواستگاران مناسبی هم داشته ام و بارها از اطرافیان خود شنیده ام که گفته اند: تو فرصت های زیادی را از دست داده ای. اما نمی دانم چه کنم. چگونه به دیگران اعتماد کنم."واقعیت این است که افزایش میزان آمار طلاق و عدم موفقیت در ازدواج های امروزی نوعی بدبینی و بی اعتمادی را در نسل جوان به وجود می آورد. مشکلات اقتصادی، کمبود درآمد، بالا رفتن انتظارات دختر و پسر، و... به جای خود بی اعتمادی که در حال حاضر در دل ها وجود دارد در طرف دیگر زمینه سازی برای شکل گیری یک ازدواج را با مشکل روبرو کرده است.البته بخشی از این بی اعتمادی می تواند به افزایش روابط دختر و پسر در زمان پیش از ازدواج برگردد و حال آنکه همه دختران و پسران موافق چنین ارتباط هایی نیستند و تمایل دارند همسر آینده خود را از میان افراد پاکدامن و متعهد انتخاب کنند. و در این آشفته بازار بی مبالاتی و عشق های زود گذر و روابط سطحی و آرمان های نه چندان منطقی، عده ای بدون داشتن توان محک زدن خوب و بد به بی اعتمادی و بدبینی روی می آورند.
تقاضای داشتن روابط پنهانی و ذکر راز و رمزهای فراوان در جلسات و خواستن از طرف مقابل که آنها را افشا نکند، همچنین غیرطبیعی بودن برخی روابط مثل اینکه خواهر و یا پدر او مایل به آمدن به خواستگاری نباشد، همه و همه می توانند از جمله عوامل کمک کننده برای تشخیص راستگو نبودن طرف مقابل باشد.
اما روان شناسان راه برون رفت از این مخمصه را برای جوانان، آگاهی از راه های شناخت صحیح و توانایی محک زدن افراد معرفی می کنند. امام صادق می فرمایند: همه گناهان و پلیدی ها در اتاقی قرار می گیرد که کلیدش دروغ است. لذا شناخت همسر راستگو می تواند زندگی را از بسیاری از مشکلات و دغدغه ها و نابهنجاری ها نجات دهد.اولین اقدام برای تشخیص راست و دروغ طرح سئوالات معکوس است به نوعی که خواسته خود را به صورت معکوس بیان کنید. مثلاً خانم می تواند در مورد نحوه خرج کردن از آقا چنین سئوال کند. "به نظر شما این چیز بدیه که تمام درآمد خودمون رو جز برای نیازهای ضروری و اولیه خرج نکنیم و اون رو پس انداز کنیم؟ مسافرت نریم، میهمانی ندهیم، خرید نکنیم و..." شما با این روش با شیوه ای غیرمستقیم خواسته خود را در نوع دیگری مطرح کرده اید.گام بعد برای تشخیص راست از دروغ این است که ادعاهای او را با عملش تطبیق دهید. مثلاً اگر او مدعی است که اهل مطالعه بسیار است می توانید از او بخواهید که تعدادی از کتاب های مورد مطالعه اش را معرفی کند. در فرصتی بعد مبحثی را در همان کتاب طرح کنید و او را به گفتگو بکشانید .و یا فرد معتقدست که انجام واجبات از اهمیت خاصی برایش برخوردار است اما در مواقع رفت و آمدهای خواستگاری و ملاقات ها عمل به واجبات را در اولویت خود نمی گذارد (فرض کنید اعتقاد به حجاب را عنوان می کند اما در عمل پای بند به عمل کردن به آن نیست.) در موردی دیگر فرد عنوان می کند که مقید به رعایت نظم در کارهاست در این شرایط می توانید دقت کنید که آیا ملاقات های خواستگاری را در وقت تعیین شده به انجام می رساند؟گام بعد این است که به دریافت پاسخ در مورد موضوعات مختلف در شرایط متفاوت بپردازیم. در این مورد توصیه می شود در مورد یک موضوع چندین بار، سئوال های گوناگون پرسیده شود. از قدیم گفته اند دروغ گو فراموش کار است. لذا اگر شخص در ارائه پاسخ صداقت نداشته باشد در یکی از این شرایط عدم راستگویی خود را بروز خواهد داد.فرض کنید شخص عنوان می کند اولویت ملاک های من ایمان است. می توانید در شرایطی دیگر از او سئوال کنید میزان درآمد ماهیانه همسر باید در چه حد باشد تا مورد رضایت شما باشد؟ و یا «اگر شخصی مؤمن و معتقد با درآمدی نه چندان بالا اما تحصیل کرده به خواستگاری شما بیاید مورد قبول شما واقع می شود؟»وقتی طرف مقابل شما در پاسخ به یک سئوال چشم هایش را به سمت چپ خود هدایت می کند به راستگویی نزدیک تر است و اگر چشمان خود را به طرف راست خود سوق می دهد احتمالاً به پاسخی ساختگی روی آورده است.علاوه بر این صاحب نظران در زمینه مهندسی ذهن و NLP معتقدند افراد در هنگام بیان نظرات و به خاطر آوردن و ابراز صحبت های خود معمولاً به یکی از طرفین نگاه می کنند. در تمایل چشم ها به چپ فرد در حال یادآوری تصویر واقعی درگذشته است. و در تمایل چشم ها به راست فرد در حال ساخت تصاویر نو و تازه است.لذا وقتی طرف مقابل شما در پاسخ به یک سئوال چشم هایش را به سمت چپ خود هدایت می کند به راستگویی نزدیک تر است و اگر چشمان خود را به طرف راست خود سوق می دهد احتمالاً به پاسخی ساختگی روی آورده است. البته در مقاله «چشم ها چه می گویند» به صورت گسترده تر معنای حرکات چشم را برای شما توضیح داده ایم.

سن ازدواج باید به 14 سالگی کاهش یابد!!!



رییس ستاد اقامه نماز کشور گفت:‌ باید ازدواج را آسان کنیم و میزان مهریه را کاهش دهیم.

حجت‌الاسلام محسن قرائتی در همایش تجلیل از پیشکسوتان رجعت به حجاب برتر که امروز چهارشنبه در مجتمع فرهنگی 13 آبان برگزار شد، افزود: باید تلاش کنیم تا هزینه‌های عروسی مانند تالار، گل و لباس عروس به گونه‌ای باشد که جوانان به آسانی بتوانند ازدواج کنند.
وی با تاکید براینکه باید تلاش کنیم غل و زنجیر ازدواج را باز کنیم وگرنه جوانی که سر تا پا شهوت است را چگونه می‌توانیم کنترل کنیم؟ اظهارکرد: به منظور امر به معروف و نهی از منکر می‌توانیم جلساتی تشکیل دهیم و با مشارکت دیگران در این زمینه پیش قدم شویم و در این مسیر استقامت داشته باشیم.

رییس ستاد اقامه نماز کشور توصیه کرد که هفته‌ای یک کتاب مطالعه کنید و شماره تلفن یک اسلام‌شناس را داشته باشید تا در مواقع ضروری و برخورد با شبهات، بتوانید برای سئوالات خود پاسخ گیرید. لیسانس یک ارزش؛ اما داشتن همسر یک ضرورت است قرائتی با بیان اینکه برای جلوگیری از اشاعه منکر باید ازدواج ترویج پیدا کند، ادامه داد: چه کسی گفته که افراد قبل از 18 سالگی نباید ازدواج کنند! برخورداری از تحصیلات عالیه مانند اخذ مدرک کارشناسی یک ارزش و فضیلت است، ولی همسر یک ضرورت است و حتی زنان و مردان مسن نیز نیاز به همسر دارند. سومین نیاز اساسی انسان داشتن همسر است.
وی افزود:‌ 14 هزار بیمار روانی در تهران داریم که به خاطر تنهایی بیمار شده‌اند. اولین نیاز بشر، اکسیژن؛ دومین نیاز آب و سومین نیاز لباس است و طبق فرمایش قرآن، همسر لباس است.

قرائتی با تاکید بر ضرورت کاهش سن ازدواج، گفت: لازم است سن ازدواج به 14-13 سالگی کاهش یابد، چرا که شیطان از دو راه نفوذ می‌کند. اولی غفلت و دومی شهوت است که با نماز می‌توان از غفلت جلوگیری و با ازدواج از شهوت پیشگیری کرد، بنابراین اگر فرزندان ما به این دو مقوله بپردازند، تا 95 درصد مصون می‌مانند. با توجه به قرآن کریم در می‌یابیم اگر فرد در بزرگسالی ازدواج کند، نصف دین او و اگر در سنین پایین‌تر مانند 17 سالگی پیوند زناشویی ببندد، دو سوم دین او حفظ می‌شود.
وی درباره تبعات بی‌حجابی و خودنمایی برخی زنان در جامعه،‌ اظهار کرد: هنگامی که مرد در طول روز بارها در مواجهه با زنان بی‌بند و بار قرار می‌گیرد، ممکن است زندگی‌اش با همسرش به هم بخورد.
قرائتی افزود: هنگامی که مرد با زن بی‌بند و بار مواجه می‌شود، به او توجه می‌کند و ممکن است به او علاقه‌مند شود، برای دستیابی به علاقه‌اش با او رابطه پیدا می‌کند و گاهی این رابطه به فحشا و زنا کشیده می‌شود.

مختصری از قوانین نانوشته خواستگاری



با این که مراسم خواستگاری در این دوره نسبت به گذشته خیلی تفاوت پیدا کرده است، اما هنوز هم قوانینی وجود دارد که از خانواده های عروس و داماد انتظار می رود آنها را در نظر داشته باشند و رعایت کنند. گاه خانواده هایی که برای خواستگاری به خانه یکدیگر می روند از قبل با یکدیگر آشنا بوده و همین آشنایی باعث علاقه دختر و پسر و برگزاری مراسم خواستگاری شده است. گاهی هم خانواده ها هیچ شناختی نسبت به یکدیگر ندارند و شاید خواستگاری اولین جلسه ای باشد که آنها را با هم آشنا می کند. بی شک در صورتی که خانواده ها هیچ شناختی نسبت به یکدیگر نداشته باشند، برگزاری چنین مراسمی هم سخت تر خواهد بود و بیشتر والدین و جوانان را نگران می سازد. با این حال، قوانینی هست که در تمام خواستگاری ها باید رعایت شود؛ آدابی که نشان دهنده احترام به طرف مقابل و ادب و نزاکت شماست.

سرزده به خواستگاری نروید

تا به حال فکر کرده اید اگر یک روز که راحت و بدون هیچ دغدغه ای در خانه تان نشسته اید و مشغول تماشای برنامه های تلویزیون هستید، خانواده ای برای خواستگاری در بزند و وارد خانه شود، چه حسی خواهید داشت؟ البته خانواده داماد هم همین طور؛ اگر بدون اطلاع قبلی برای خواستگاری به خانه کسی بروند که اصلا از آمدن شان خبر ندارد، چه اتفاقی خواهد افتاد و از برخورد آنها (که از همه جا بی خبرند) چه احساسی پیدا خواهند کرد؟

بنابراین مشخص است که روز و ساعت دقیق خواستگاری از قبل باید تعیین شود و تحت هیچ شرایطی نباید بدون هماهنگی برای خواستگاری به خانه شخصی دیگر بروید؛ حتی اگر با آنها آشنا باشید و خیلی احساس غریبی نکنید. البته حواستان باشد ساعتی که برای این کار تعیین می کنید هم خیلی بی موقع نباشد و موجب ناراحتی خانواده عروس نشود. برای همین هیچ وقت هنگام ظهر یا صبح کسی به خواستگاری نمی رود و این کار معمولا هنگام غروب و بعدازظهر انجام می شود. خانواده عروس که میزبان هستند نیز از قبل باید برای برگزاری این مراسم آماده باشند و زمانی که مهمان ها می رسند نباید خیلی دستپاچه و نگران عمل کنند.
صادق باشید

صداقت و راستگویی یکی از بهترین ویژگی های شخصیتی است که می تواند ضامن خوشبختی همسران باشد. البته بعضی ها ممکن است تصور کنند این صداقت در زندگی مشترک معنا پیدا می کند و قبل از آن، هر یک از افراد زندگی شخصی خودشان را دارند و هرطور بخواهند می توانند درباره آن صحبت کنند یا تصمیم بگیرند. در حالی که اگر پایه های زندگی بر دروغ و فریبکاری بنا شود، نتیجه اش هم ویرانی و نابودی خواهد بود. پس سعی کنید یا حرفی را عنوان نکنید یا اگر می خواهید درباره موضوعی حرف بزنید فقط واقعیت ها را بگویید. البته این موضوع درباره خانواده ها هم صادق است. به این معنی که آنها هم باید فقط درباره آنچه حقیقت دارد، صحبت کنند.

بعضی از پدر و مادرها یا حتی خواهرها و برادرها تصور می کنند پنهان کردن واقعیت یا حتی دروغگویی به نفع فردی است که می خواهد ازدواج کند. به همین دلیل هم به بزرگنمایی و فریبکاری روی می آورند و از ویژگی هایی صحبت می کنند که در واقع، وجود ندارد. در حالی که این کار نه تنها کمک و دلسوزی به حساب نمی آید که حتی در آینده ای نه چندان دور ممکن است زمینه ساز ایجاد مشکلات زیادی شود.

حتی اگر موضوعی وجود دارد که نگرانش هستید و نمی خواهید درباره آن حقیقت، چیزی به خانواده عروس و داماد بگویید (مشکلاتی مانند اختلافات خانوادگی، بیماری و...) خوب است در اولین جلسه در مورد آن صحبت نکنید، ولی پس از آن و هنگامی که بیشتر با طرف مقابل و خانواده اش آشنا شدید به شیوه ای مناسب، موضوع را مطرح کنید. در هر حال یادتان باشد هیچ نکته ای، حتی اگر از نظر شما بی اهمیت باشد، نباید از دید طرف مقابل مخفی بماند.
دلشوره های جلسه اول

خواستگاری با طعم نگرانی: از نوع نشستن و حرف زدنش هم پیداست چقدر نگران است و دلش شور می زند. بعضی ها به رفتارش می خندند و عده ای هم فکر می کنند چون چیزی را مخفی می کند، این همه نگران است. با این همه، او نمی تواند خودش را کنترل کند و دائم در حال پاک کردن قطره های عرقش است که یکی یکی از پیشانی می لغزد و روی صورتش می افتد و در نیمه راه با دستمالی چروکیده پاک می شود.

وقتی میوه و شیرینی به او تعارف می کنند، لبخندی از روی ناچاری می زند و هیچ چیز برنمی دارد. انگار می ترسد دست های لرزانش همه چیز را خراب کند. از وقتی پا به خانه عروس خانم گذاشته اند، سرش را پایین انداخته و فقط گل های قالی را نگاه کرده است. حالا دیگر طرح این قالی را با تعداد دقیق گل ها، بته و جقه هایش کاملا حفظ شده است.

خواستگاری در کمال راحتی: طوری روی مبل نشسته که دیگران احساس می کنند هر لحظه ممکن است دراز بکشد و پاهایش را روی هم بیندازد. طوری به خیار گاز می زند که صدای قرچ و قورچ آن در سالن می پیچد و توجه همه را جلب می کند. خنده های پشت سر هم و دست انداختن دور گردن برادر عروس خانم هم حسابی دیگران را متعجب کرده است، اما او همه این کارها را انجام می دهد تا نشان دهد چقدر با این خانواده راحت است و هیچ تعارفی ندارد. او به خیال خودش دارد یخ جمع را آب می کند و نمی داند دیگران چنین رفتاری را به هیچ عنوان نمی پذیرند.

شاید این دو نمونه برای بعضی ها آشنا باشد، بخصوص اولی که سرشار از نگرانی و اضطراب بود. بسیاری از کسانی که در اولین جلسه خواستگاری حاضر می شوند (هم عروس و داماد و هم اعضای خانواده شان) همین احساس را تجربه می کنند و نگران برخورد و رفتارشان هستند. در حالیکه همین نگرانی ها می تواند کارها را خراب تر کند و مشکلاتی را به وجود آورد که اصلا فکرش را هم نکرده اند.

به همین دلیل هم روانشناسان و مشاوران خانواده به افرادی که برای حضور در مراسم خواستگاری آماده می شوند، توصیه می کنند بدون نگرانی و استرس در جمع حاضر شوند و رفتاری طبیعی و منطقی داشته باشند. البته آنها که می خواهند در همان اولین جلسه صمیمیت و آشنایی خود را به خانواده طرف مقابل نشان دهند نیز باید بدانند رفتارشان تائید نمی شود. در واقع، اولین جلسه خواستگاری برای آشنایی بیشتر خانواده ها با یکدیگر است و طی آن، نه باید خیلی خودمانی برخورد کنید و نه خیلی جدی و خشک.
حواشی پررنگ
معمولا بیشترین ساعات و دقایقی که در مراسم خواستگاری سپری می شود یا در سکوت می گذرد یا درباره گرانی و آب و هوا و تورم و ترافیک و ده ها موضوع غیر مرتبط دیگر صحبت می شود. پدر و مادر عروس و داماد هم از ترس این که نسبت به طرف مقابل بی احترامی کرده و حرفش را نیمه تمام گذاشته باشند، معمولا ساکت می نشینند و به حرف های یکدیگر گوش می دهند. مسلما آنها نگران آینده فرزندان شان هستند و نمی خواهند سال های بعد، مشکلی برایشان پیش بیاید، اما با همه اینها باز هم در چنین مراسمی ترجیح می دهند سکوت کنند و وقت بیشتری را در این حالت بگذرانند.

البته وقتی سکوت شکسته می شود و جلسه خواستگاری رسمی می شود، باز هم شاید خیلی تفاوت نداشته باشد چون معمولا سوالاتی که قرار است در این جلسه ها پرسیده شود، از پیش تعیین شده و مشخص است؛ میزان تحصیلات آقای داماد پرسیده می شود و این که شغل مناسب دارد یا نه؟ خانه و اتومبیل شخصی چطور؟ درآمد ماهانه اش چقدر است؟ سربازی رفته یا نه؟ و سوالاتی از این دست.

از خانواده عروس خانم هم تقریبا همین سوالات پرسیده می شود: میزان تحصیلات، شاغل بودن یا خانه دار بودن؟ میزان درآمد؟ و ... سوالاتی که شاید واقعا در خوشبختی آنها تاثیری نداشته باشد، ولی براساس رسم و قانونی نانوشته حتما باید به ترتیب در جلسات خواستگاری پرسیده شود. برای همین هم خانواده ها قبل از حضور در این مراسم جواب های مشخصی برای این سوالات مشخص در نظر می گیرند تا بدون فکر و نگرانی به همه آنها پاسخ دهند. بعد از این سوال و جواب ها هم نوبت به خود عروس و داماد می رسد تا درباره آینده شان حرف بزنند و ببینند چقدر با یکدیگر تفاهم دارند، می توانند همراه هم باشند یا نه، دوست دارند زندگی مشترک شان را با چنین فردی تشکیل دهند یا نه و ...
جلسه خواستگاری با جلسه امتحان فرق دارد

درست است در همان جلسات ابتدایی باید بسیاری از مسائل روشن شده و نکات زیادی برای خانواده ها آشکار شود، اما این که از اولین دقیقه خواستگاری (بخصوص در اولین جلسه) تا پایان آن، وقت تان را به سوال و جواب بگذرانید، مسلما خیلی خوشایند نخواهد بود.

بنابراین خوب است وقتی هم برای تفریح در نظر بگیرید و از موضوعات دیگری حرف بزنید تا نگرانی ها هم کمتر شود. علاوه بر این، با چنین کاری می توانید خاطره خوبی از اولین جلسه آشنایی تان بسازید که سال های بعد از ازدواج هم با یادآوری آن لبخند بر لب تان می نشیند.
جنگ اول به از صلح آخر است

این مثل قدیمی را که باور دارید جنگ اول از صلح آخر بهتر است، حتما شنیده اید. پس اگر قرار است به خواستگاری بروید یا خواستگاری می خواهد به خانه شما بیاید، این موضوع را در نظر داشته باشید و همه نکات مورد نیاز را بدون ترس و نگرانی مطرح کنید. مطمئن باشید اگر قرار باشد خانواده طرف مقابل، نظرات شما را نپذیرد و آنها را تائید نکند همین ابتدای کار بهتر است، مشخص شود. بنابراین با ترس از​ تائید​ نکردن یا نپذیرفتن اهداف و شرایط شما، آنها را از همسرتان یا خانواده اش مخفی نکنید.

البته یادتان هم باشد که جنگ اول به معنای دعوا و مشاجره و جنگ واقعی نیست؛ بلکه می توانید شرایطی را که برای زندگی دارید به آرامی با آنها مطرح کنید و منتظر پاسخ شان بمانید. در صورتی که آنها با شما موافق نبودند هم نباید مشاجره کنید و بحث های طولانی و اغلب هم بی فایده داشته باشید. در چنین مواقعی فقط به یکدیگر فرصت دهید تا هرچه بهتر و بیشتر در این مورد فکر کرده و تصمیم بگیرید، اما اگر احساس می کنید نمی توانید از برخی خواسته ها و شرایط تان بگذرید، هیچ وقت آن را فراموش نکنید و به کمک احساسات تصمیم اشتباه نگیرید.
قبل از ازدواج با هم به گردشی طولانی مدت بروید

مسلما در جلسه ای یک یا دو ساعته بسیاری از مسائل و موضوعات ناگفته باقی می ماند و خانواده ها نمی توانند متوجه برخی از مشکلات شوند. به عنوان نمونه حتی ممکن است فردی دچار اختلالات شخصیتی باشد ولی در طول جلسه خواستگاری آن را از دیگران پنهان کند یا اصلا موردی پیش نیاید که خانواده طرف مقابل متوجه آن شوند. بنابراین یادتان باشد در این جلسه های کوتاه مدت خواستگاری، بسیاری از موارد مشخص نمی شود. مثلا هیچ وقت نمی توان پس از یک جلسه، درباره رفتار فرد هنگام عصبانیت یا بحران نظری داشت یا واکنش او را هنگامی که خسته و عصبانی است، پیش بینی کرد.

بنابراین بهترین کار این است که قبل از ازدواج، خانواده ها وقت بیشتری را با یکدیگر بگذرانند و برای مدتی طولانی باهم باشند. مثلا خوب است خانواده ها به یک گردش و تفریح طولانی بروند و طی آن بیش از ۱۰ ساعت از روز را با هم سپری کنند. در این مواقع که افراد خسته می شوند بسیاری از نکات مربوط به روحیه و شخصیت شان را بهتر نشان خواهند داد.
مراقب رفتارتان باشید

دختر خانم و آقا پسر، در جلسه خواستگاری بیشتر از دیگران اضطراب خواهند داشت و با توجه به این که کوچک ترین رفتارشان هم زیر ذره بین خانواده طرف مقابل است، این نگرانی شان تشدید خواهد شد. با این همه اما آنها نباید رفتاری نامناسب از خودشان نشان دهند و نگرانی و اضطراب را بهانه این کار کنند. برای همین توصیه می شود نکاتی را در نظر داشته باشند و آنها را تا حد امکان رعایت کنند:

- قبل از حضور یافتن در مراسم، باید لباسی مناسب تهیه کرده و آن را با دقت و توجه بپوشید. مسلما اگر تا آخرین دقایق ندانید قرار است چه لباسی بپوشید، آشفته و نگران خواهید بود و حتی ممکن است دیر به خانه عروس برسید.

- سعی کنید طوری برنامه را تنظیم کنید که بموقع در مراسم حضور داشته باشید. تاخیر و بدقولی در این جلسات نتیجه خوبی نخواهد داشت.

- برای خرید گل معمولا می گویند بهتر است دسته یا سبد گل، گل هایی به رنگ روشن و زنده داشته باشد. البته اغلب افراد هم بر تعداد شاخه های گل تاکید می کنند و آن را در زیبایی بیشتر دسته گل موثر می دانند.

- بهتر است دسته گل یا سبد گل را به پدر یا مادر عروس تقدیم کنید و منتظر حضور خود عروس نشوید.

- آقا پسر در طول خواستگاری باید رفتاری طبیعی داشته باشد تا خیلی عرق نکند و صورتش هم دائم سرخ نشود.

- هم دختر و هم پسر باید به بزرگ ترها اجازه صحبت کردن بدهند و حتی اگر با حرف آنها موافق نیستند، میان صحبت شان نپرند.

- آقا نباید به اسباب و لوازم خانه یا در و دیوارها خیره شود. حتی اگر این کار با هدف و نیت خاصی نباشد، باز هم کاری بی ادبانه به حساب می آید.

- شاید خنده دار به نظر برسد، اما تجربه نشان داده، پوست کندن میوه هایی مثل پرتقال های بزرگ و آبدار یا جویدن خیار در چنین مراسمی خیلی مناسب نیست و باعث بروز دردسر می شود.

- در صورتی که شرایط فراهم است، پذیرایی را از بزرگ ترها شروع کنید و با این کار احترام خود را نسبت به آنها نشان دهید.

- همچنین خوب است برای جلسه اول خواستگاری، همه دوستان و بستگان را با خودتان همراه نکنید و جمعیت زیادی را به خانه دختر خانم نبرید.
اصلا وقت ازدواج تان رسیده؟

یکی از مهم ترین پرسش هایی که برای جوانان و خانواده هایشان مطرح می شود، سن مناسب برای ازدواج است. خیلی وقت ها، والدین به جای فرزندان تصمیم می گیرند و می گویند حالا دیگر وقت ازدواج است. در حالی که شاید خیلی توجهی به آمادگی دختر و پسر نداشته باشند و فقط به دلیل این که سنشان به حد مشخصی رسیده، آنها را به ازدواج تشویق کنند.

متاسفانه گاهی چنین اتفاقی در خانواده ها می افتد و به آمادگی دختر یا پسر برای پذیرش نقش همسر توجهی نمی شود. در حالی که توصیه می شود شرایط اولیه ای را برای ازدواج در نظر بگیرید و پس از بررسی آنها برای این کار اقدام کنید.

یکی از این شرایط اصلی که حتما باید مورد توجه قرار گیرد، موضوع بلوغ است. البته یادمان باشد، علاوه بر بلوغ جسمی که معمولا شش ماه پس از یک رشد قد ناگهانی اتفاق می افتد، باید به بلوغ اجتماعی و عقلی فرد نیز توجه کنیم. بلوغ اجتماعی از زمانی شروع می شود که حضور در جامعه برای فرد مهم می شود و نگاهش نسبت به آن تغییر می کند. به این معنی که اگر قرار است در جمعی حاضر شود، سعی می کند با ظاهری آراسته و مرتب برود و این موضوع برایش اهمیت خاصی پیدا می کند. به این ترتیب، بلوغ اجتماعی شروع می شود و حضور در اجتماع و داشتن هویت اجتماعی برای فرد اهمیت می یابد. علاوه بر این، هنگامی که فرد به تفکری منطقی می رسد نیز می توان گفت به بلوغ عقلی رسیده است. همه ما انسان هایی را دیده ایم که رفتار و کردارشان طوری است که آنها را بزرگ تر از سن واقعی شان نشان می دهد و در مقابل کسانی هم هستند که باوجود سن زیادشان، رفتاری بچگانه دارند. بنابراین برای این که دختر یا پسر جوان بتوانند ارتباط متقابلی با همسرشان برقرار کنند، حتما باید به این شرایط توجه شود و آنها هم باید این مراحل را پشت سر گذاشته باشند.

زمانی که فردی به مرحله ای می رسد که احساس می کند برای ازدواج و تشکیل خانواده آماده است و می تواند یک رابطه دو طرفه را مدیریت کند، نوبت انتخاب می شود. البته نباید این نکته را فراموش کنیم که ارتباط برقرار کردن در اجتماع موضوعی مهم است، اما مدیریت این ارتباطات مهم تر از آن به حساب می آید. درواقع، شاید بتوان چنین گفت که افزایش آمار طلاق و جدایی همسران، اغلب به دلیل ناآشنایی با مهارت مدیریت رابطه شان است؛ رابطه عاشقانه ای که ابتدا نسبت به همسرشان داشته اند و پس از مدتی با مشکل مواجه شده و از بین رفته است.

البته نباید تصور کنیم این قدرت مدیریت صددرصد ذاتی است؛ بلکه بخش زیادی از آن هم قابل تعلیم و آموختن است. بنابراین افراد قبل از ازدواج باید با روحیات و روان شناسی جنس مخالف آشنا شوند تا هرچه بهتر یکدیگر را درک کرده و به تفاهم برسند.
این سه محور را ساده نگیرید

برای این که اختلافات زوج ها به حداقل برسد و در کنار یکدیگر زندگی شیرین و دوست داشتنی تری را تجربه کنند، خانواده ها قبل از ازدواج حتما باید سه موضوع اصلی را در نظر داشته باشند. به این معنی که در این موارد باید با یکدیگر تفاهم داشته و نظرات و شرایط شان هم تقریبا مشابه هم باشد.

شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سه محوری است که به هیچ عنوان نباید ساده از کنارش گذشت. درباره وضع اقتصادی خانواده ها نباید فراموش کرد ازدواج دختر پولدار با پسر فقیر یا برعکس آن، فقط در داستان ها و فیلم ها اتفاق می افتد و در واقعیت، چنین ازدواجی نمی تواند یک ازدواج موفق به حساب بیاید. بنابراین باید با خانواده ای وصلت کنید که تا حد امکان از نظر شرایط اقتصادی و مالی مشابه شما باشند.

شرایط اجتماعی دو خانواده هم تقریبا باید یکسان باشد. به عنوان نمونه دختری که از نظر تحصیلات مدرک فوق لیسانس دارد، آیا واقعا در زندگی مشترک می تواند با مردی که دیپلمه است، زندگی موفقی را تجربه کند؟ مسلما چنین نیست و این ازدواج هم نمی تواند موفق باشد. به همین دلیل توصیه می شود میزان تحصیلات دو نفر، متناسب با یکدیگر باشد. البته درباره آقایان قضیه کمی فرق می کند و اگر سطح تحصیلات همسرشان پایین تر باشد، معمولا آنها بهتر می پذیرند و با آن کنار می آیند. موضوع سوم هم هماهنگی و تشابه فرهنگی خانواده هاست که در این زمینه مسائل مذهبی و اعتقادی هم مطرح می شود.
هیچ کس تغییر نمی کند

خیلی ها زمانی که برای حضور در مراسم خواستگاری آماده می شوند، چندان به فکر مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نیستند و می گویند پس از ازدواج می توانند نظرات همسرشان را مطابق میل و سلیقه خود تغییر دهند. در حالی که به هیچ عنوان چنین چیزی ممکن نیست. در حقیقت، برای فردی که به طور متوسط ۲۵ سال با فرهنگ و عادتی خاص زندگی کرده است، باید همین مدت وقت بگذارید تا شاید بتوانید برخی از رفتارهایش را تغییر دهید. بنابراین از همان ابتدا باید فردی را انتخاب کنید که با معیارهای شما هماهنگ است و نیازی به تغییر ندارد.
از تجربه بزرگ ترها استفاده کنید

گاهی دختر و پسر جوان نمی خواهند حرف بزرگ ترها را بپذیرند و به همین دلیل ممکن است مرتکب خطا شوند. بنابراین توصیه می شود از نظرات بزرگ ترها که تجربه بیشتری دارند، کمک بگیرید و در انتخاب خود با آنها مشورت کنید. علاوه بر این، یادتان باشد هیچ انسانی بی عیب و نقص نیست و شما هم نمی توانید همسری پیدا کنید که هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. بنابراین باید معیارهایتان را یادداشت کنید و به هر یک از آنها امتیاز بدهید. پس از آن، با اولویت بندی و انتخاب اولویت های اول، بهتر و راحت تر تصمیم خواهید گرفت و پس از کسب شناخت کافی می توانید آماده ازدواج شوید.

چگونه از دختر مورد علاقه مان جواب بله بگیریم؟!



دو حالت دارد. اینکه خانواده، موردی را برای شما در نظر گرفته اند یا اینکه خودتان کسی را پیدا کرده اید.


اگر حالت اول است که خب دعوایی نداریم. سرتان را مثل بچه آدم پایین می اندازید و می روید خواستگاری یا اینکه قبول می کنید بیایند خواستگاریتان اما اگر حالت دوم به وقوع پیوسته، شما باید راهی پیدا کنید تا یک جوری سر صحبت را با والدین گرامی خود باز کنید که ضمن آن به پررویی و بی حیایی هم متهم نشوید. این شما و این راهنمای اینکه چگونه به پدر مادر خود بگوییم زن / شوهر می خواهم؟


1 - اینجا مرحله صفرم است
جایی که شما فرشته آرزوهایتان را در جایی مثل محل کار یا دانشگاه دیده اید و حس کرده اید همانی است که سال ها دنبالش بوده اید. باید یک جوری شماره تلفنی یا آدرسی از طرف پیدا کنید. البته قطعا حواستان هست که قصدتان ازدواج است. برای این کار، استفاده از یک دوست مشترک، بدجوری به درد می خورد. فقط حواستان باشد که آن دوستتان را درست و حسابی توجیه کنید تا بلایی که سر محمد منصوری در پناه تو آمد، سر شما درنیاید. از ما گفتن بود.


2 - خب حالا باید راه مناسبی برای در میان گذاشتن این موضوع با خانواده پیدا کنید
اگر کلا با پدر و مادرتان راحتید که اصلا نیاز نیست این راهنما را بخوانید و همین جور زارتی مسئله را عنوان کنید اما اگر از فراکسیون اکثریت هستید، به دقت به این فرامین گوش فرا دهید. البته دیده شده که عده ای با استفاده از روش های سینه به سینه اقدام به اطلاع رسانی می کنند. روش هایی اعم از نخوردن دستپخت مامانی، نشستن جوراب ها به مدت یک ماه، گوشه گیر شدن و ... تا آنکه کار به آنجا برسد که یکی از اعضای خانواده بگوید: «چیه؟ زن می خوای که این کارها رو می کنی؟» و این چنین سر صحبت باز شود اما از آنجایی که همه خانواده ها چنین قدرت تحلیلی ندارند، روش های دیگری توصیه می شود.


3 - ابتدا مسئله را با کسی که راحت تر هستید در میان بگذارید
خواهر یا برادر بزرگتر، گزینه مناسبی است. در بعضی موارد، خاله و عمه هم پیشنهاد می شود (به شرطی که خودشان دختر دم بخت نداشته باشند.) برای طرح مسئله استفاده از جمله آشنای «یه دختری هست تو دانشگاه/ محل کار که ...» حسابی طرفدار و کاربرد دارد. سپس با ایجاد یک جلسه دورهمی و نشان دادن خود به عنوان کسی که نمی داند اینجا کجاست و او کیست از فرد رابط بخواهید تا موضوع را بازگو کند. در این لحظت تنها به گل قالی نگاه کنید نه چهره پدر و مادر. طبیعی است که ابتدا جا می خورند و پس از لحظاتی به شرایط استاندارد برمی گردند. شاید این تعادل روحی، چند روزی هم طول بکشد.

4- بعد نوبت جلسه بازجویی است که مدیریتش را مادر محترم برعهده دارد و خواهرها نقش کاتالیزور را در آن ایفا می کنند
سوالات اولیه بیشتر حول این می چرخد که خب کی هست و چه شکلی هست و هنرپیشه مورد علاقه اش کدام سوپراستار سینما است. بعد مسائل جدی تر می شود و شما باید بدانید که مثلا عموی دختر خانم در کدام اداره کار می کند، یا ماشین پدرش چیست؟ وقتی بیشتر سوالات را با «نمی دانم» جواب دادید، نوبت به دلسوزی می رسد. در اینجا مادر و خواهر، با یادآوری دوران طفولیت شما، به سمت خاطره بازی حرکت می کنند. منتها شما گول نخورید و از همه بخواهید تا در موضوع صحبت کنند. برای این کار، نگاه کردن به چهره در هم پدر که نگران خرج عروسی است، اصلا توصیه نمی شود. بهتر است با جمله ای مثل «آدرس/ شماره اش را هم دارم» توجهات را معطوف خود کنید.


5 - حالا که احتمالا شب است و دیر وقت. برای همین، تماس را بگذارید برای یک وقت بهتر
می توانید یکی از افراد مؤنث خانواده را ببرید نزدیک محل کار/ تحصیلتان و از دور، طرف را نشانش دهید. فقط حواستان باشد که تابلوبازی درنیاورید. برای تماس بهتر است که مادرتان با مادر طرف صحبت کند و قرارهای اولیه را بگذارند تا برای اولین جلسه تشریف ببرید «بنده منزل». در تمامی این مراحل، از مخالفت های خانواده با ازدواج شما به این علت که «هنوز بچه ای و پول نداری و سربازی نرفتی و ...» چشمپوشی شده است. مهم این است که بتوانید فعل خواستن را صرف کنید.


6 - حالا شما در شب خواستگاری قرار دارید
احتمالا تا صبح خوابتان نمی برد و اگر هم خوابتان ببرد، کابوس اینکه پدر عروس بزند له و لورده تان کند، رهایتان نمی کند. نکته کنکوری اینکه از زمان آغاز بحث های اولیه تا روز خواستگاری، خوردن سیر و پیاز و غذاهایی مثل میرزاقاسمی را بی خیال شوید. خواستگاری می روید. شمال که نیست!


چی بگویم؟
قرار است در جلسه اول کمی با هم آشنا شوید. این کمی هم یعنی با سلایق و علایق هم آشنا شوید نه اینکه بردارید همان اول بحث نظر طرف مقابل را در رابطه با حرکت جوهری ملاصدرا و اصالت اخلاق بپرسید.


دقت کنید :
قرار است یک عمر با هم زندگی کنید، پس به رفتار و گفتار همدیگر دقت کنید نه اینکه حواستان به گل قالی و مارک تلویزیون و پرده های قشنگ اتاق باشد. مثلا موقع حرف زدن توجه کنید ببینید که طرف مقابلتان می تواند چهارتا جمله درست و حسابی بگوید؟ اگر نه که کلا بی خیال شوید.


موبایل خاموش :
همان اول کار، موبایلتان را خاموش کنید تا نشان دهید برای بقیه اهمیت قائل هستید نه اینکه مدام سرتان توی موبایل و پیامک دادن و انگری بردز باشد.


خودتان باشید :
شما هر چقدر هم که بازیگر خوبی باشید، بالاخره یک روز لو می روید. پس سعی کنید خودتان باشید و دروغ نگویید. غلو هم نکنید. شما با 25 سال سن نهایتا دو سال سابقه کار دارید. کسی از شما توقع بیل گیتس بودن ندارد. دخترها هم الکی کلاس نگذارند که هر روز 200 تا خواستگار دارند، تابلو می شوند.


لابی کنید :
خانواده تان را نفروشید اما اگر نظرتان درباره هم مثبت بود، یکسری قرار و مدار را همانجا توی جلسه دو نفره تان بگذارید. مثلا همانجا سر تعداد مهریه با هم به توافق برسید. البته توافق نهایی قطعا با نظر پدر و مادرتان انجام می شود.


چی بپوشم ؟
خواستگاری، مخصوصا جلسه اول، یک مجلس بی نهایت رسمی است. برای همین بی خیال تیپ های اسپرت مثل شلوار قرمز و تی شرت سفید کوتاه بشوید. خواستگاری است، پارک که نمی روید! پوشیدن کت و شلوار یا شلوار یا کت تک، به شدت پیشنهاد می شود.


اگر پسر هستید چی بپوشم؟
خواستگاری، مخصوصا جلسه اول، یک مجلس بی نهایت رسمی است. برای همین بی خیال تیپ های اسپرت مثل شلوار قرمز و تی شرت سفید کوتاه بشوید. خواستگاری است، پارک که نمی روید! پوشیدن کت و شلوار یا شلوار یا کت تک، به شدت پیشنهاد می شود. کی بروم؟ کوه که نمی خواهید بروید کله صبح راه افتاده اید. هنوز هم آنقدر صمیمی نشده اید که ناهار را مهمان مادر زن جان باشید. برای همین قرار را برای بعدازظهر بگذارید. مثلا اگر در نیمه نخست سال هستید، ساعت 5 و 6 و اگر در نیمه دوم سال هستید، ساعت 3 و 4. با چی بروم؟ اگر ماشین دارید که هیچی اما اگر ماشین ندارید، بهترین راه گرفتن آژانس است. نه اینکه 5 نفری سوار موتور سی جی 125 پدرتان شوید و گل و شیرینی را هم در خورجین موتور بگذارید. فکر اتوبوس و مترو را هم از سرتان بیرون کنید. هم بوی دود می گیرید هم تیپتان به فنا می رود به علاوه گل و شیرینی. با کی بروم؟ جنگ که نیست یک ایل راه بیندازید. تازه جلسه اول است. خودتان و پدر و مادر و نهایتا خواهر و برادر بزرگتران کافی است.از آوردن هرگونه بچه هم خودداری کنید، به خصوص بچه ای که به شما علاقه وافری دارد.

چی ببرم؟
خدایی نکرده مجلس ختم نیست که تاج گل سفارش بدهید. یک دسته گل کوچک و شیک، به علاوه یک جعبه شیرینی تر، کارتان را راه می اندازد. خسیس بازی هم در نیاورید که شیرینی تر ضرر دارد و کیک یزدی برای سلامتی مفید است!


چند بار بروم؟
مذاکرات 1+5 نیست که هی جلسه بگذارید و شیرینی و گل و میوه و چای. نهایتا سه جلسه برای آشنایی کافی است. برای وزارت اطلاعات که نمی خواهید استخدام کنید.

عطر بزنید :
واقعا مهم است. اینکه بوی خوبی بدهید در نظر طرف مقابل تاغثیر بسیار زیادی دارد.حالا اگر عطر و ادکلن دم دستتان نبود، لااقل 5 هزار تومان بدهید یک ضد عرق بخرید، مخصوصا در فصول گرم سال، به شدت توصیه می گردد.

پوآرو نشوید :
تحقیق بکنید اما به اندازه. نروید توی تمام نقاطی که خانواده طرف مقابل یک روز از آنجا رد شده و از مردم پرس و جو کنید. هیچ کس در طول زندگی اش بدون شاتباه نبوده، برای همین بی خودی مته به خشخاش نگذارید که چرا پسرعمه داماد بزرگتان دو روز در بازداشتگاه بوده؟

جنبه داشته باشید :
شما که بهترین انسان روی کره زمین نیستید، پس یک درصد هم احتمال بدهیده که خانواده عروس، با این وصلت مخالفت کنند. برای همین جنبه داشته باشید و از خودتان ژانگولر درنیاورید. چیزی که زیاد است، دختر خوب دم بخت.

کم بخورید:
این یک توصیه دوستانه است. قبل از اینکه بخواهید بروید خواستگاری همه کارهایتان را در خانه بکنید! مفهوم؟! آنجا هم آنقدر نخورید که مجبور شوید با خجالت آدرس دستشویی را بپرسید. خواستگار که دستشویی نمی رود!


کی بروم؟
کوه که نمی خواهید بروید کله صبح راه افتاده اید. هنوز هم آنقدر صمیمی نشده اید که ناهار را مهمان مادر زن جان باشید. برای همین قرار را برای بعدازظهر بگذارید. مثلا اگر در نیمه نخست سال هستید، ساعت 5 و 6 و اگر در نیمه دوم سال هستید، ساعت 3 و 4.


با چی بروم؟
اگر ماشین دارید که هیچی اما اگر ماشین ندارید، بهترین راه گرفتن آژانس است. نه اینکه 5 نفری سوار موتور سی جی 125 پدرتان شوید و گل و شیرینی را هم در خورجین موتور بگذارید. فکر اتوبوس و مترو را هم از سرتان بیرون کنید. هم بوی دود می گیرید هم تیپتان به فنا می رود به علاوه گل و شیرینی.


با کی بروم؟
جنگ که نیست یک ایل راه بیندازید. تازه جلسه اول است. خودتان و پدر و مادر و نهایتا خواهر و برادر بزرگتران کافی است. از آوردن هرگونه بچه هم خودداری کنید، به خصوص بچه ای که به شما علاقه وافری دارد.


چکار کنم؟
فقط عادی باشید. نه آنقدر ساکت و سر به زیر باشید که همه فکر کنند هنوز دهنتان بوی شیر می دهد یا خدایی نکرده لال هستید، نه آنقدر خودمانی شوید که با هر جمله بی مزه پدر عروس، هارهار بخندید و با دست به پشتش بزنید، در ضمن در تمام مدت باید یک چشمتان به عروس هم باشد و البته، اینکه تمام ظرف میوه جلویتان را بخورید و از مامان جدید بخواهید یک چای لیوانی هم برایتان بریزد، نه تنها نشانه کول بودن و صمیمیت شما نیست، بلکه نشانگر شخصیت شما است.



زیاد حرف نزنید :
اصلا بزرگتر برده اید برای چه؟ آثار باستانی که با خودتان حمل نمی کنید. بگذارید آنها بیشتر صحبت کنند و هر جا نظرتان را خواستندوارد بحث شوید تا در مورد همان باقالی ها که گفتیم حرف بزنید.


آرایشگاه بروید :
همسر آینده به ظاهر شما اهمیت می دهد. برای او مهم است که شما هم «مرد» باشید هم خوشتیپ. برای همین سعی کنید قبل از خواستگاری آرایشگاه بروید و خلاصه صفایی به سر و رویتان بدهید. این درست است که شما اهل کتاب و مطالعه هستید ولی خب قطعا هیچ دختری حاضر نیست با بن لادن ازدواج کند.