مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

همـه چیـز در مورد دوران نـامــزدی

هوا خوب بود و آنها تازه مراسم عقد کنان را از سر گذرانده بودند و چند روز تعطیلی. یکی از دوستهایشان، دعوتشان کرده بود با هم به یک سفر 2 روزه بروند. هوا خوب بود؛ اما او فکر می کرد زندگی زیاد قشنگ نیست. هر چه به پدر همسرش اصرار کرده بود، اجازه نداده بود به این سفر بروند. گفته بود خوبیت ندارد دختر عقد کرده با همسرش برود مسافرت. دو روزی با هم دعوا کرده بودند و همه چیز را انداخته بودند گردن هم. دو روز تعطیلی را هم مانده بودند خانه یا رفته بودند توی شهر، دوری زده بودند و برگشته بودند خانه. هوا خوب بود و زندگی قشنگ، اما او اصلاً نمی توانست بفهمد چرا پدر همسرش اجازه نداده او با زنش برود مسافرت!

ازدواج، اتفاقی است که برای شکل گیری آن به صورت درست و پایین آوردن ضریب ناکامی در آن، عوامل مختلفی باید دست به دست هم بدهند. توجه به این عوامل شاید بسیار مهمتر از تشویق افراد به امر ازدواج است. یکی از مهمترین عواملی که در شرایط پس از ازدواج اثر می گذارد، دوران آشنایی پیش از ازدواج است. در خانواده های ایرانی، این تجربه، به شکل دوران نامزدی اتفاق می افتد. پس از برگزاری مراسم اولیه و تصمیم نهایی طرفین برای ازدواج، تا زمانی که شرایط واقعی و مادی طرفین برای ازدواج فراهم شود و خانواده ها نیز آمادگی لازم را برای برگزاری مراسم ازدواج و سایر مقدمات زندگی فرزندانشان پیدا کنند؛ معمولاً مدت زمانی صرف می شود. این زمان، بسته به شرایط و عوامل مختلف، کوتاه یا بلند است و از چند ماه تا چند سال به طول می انجامد. مدت زمان بیشتر از یک سال، عموماً برای خانواده ها و خود همسران ناخوشایند است و می تواند زمینه ساز بروز ناهنجاری های بعدی باشد. در مورد لزوم وجود چنین دوره ای پیش ، از زندگی مشترک و تأثیرات مثبتی که می تواند داشته باشد، تردیدی نیست؛ اما آنچه باید به آن توجه کرد ، کیفیت سپری شدن این دوران و شرایط همسران در طی آن است. زوج های جوان، معمولاً در این دوران فشارهای خاصی را تحمل می کنند که اگر به نحوی کنترل نشود، می تواند انرژی مثبت و توان ضروری آنها را برای شروع زندگی مشترک، از میان ببرد.
شیرین یا تلخ؟

دختری معتقد است بیشترین فشارها را در دوران نامزدی خود تحمل کرده است. می گوید : «دوران عقد کردگی و نامزدی، بدترین دوران زندگی ما بود. خانواده های دو طرف، به نحوی ، باعث می شدند احساس آرامش و امنیت من از بین برود. از یک طرف خانواده ی شوهرم از من توقع یک همسر برای پسرشان داشتند و از طرف دیگر خانواده خودم این نقش را برای من نمی پذیرفتند».
این مسئله، مشکل اصلی بسیاری از زوج های جوان است. به لحاظ فرهنگی، خانواده ها پذیرش لازم برای ورود عضو جدید را پیدا نکرده اند و در نتیجه، نقش و جایگاه این فرد جدید در خانواده هنوز معلوم نیست. نقطه اصلی چالش در این زمینه، تفاوت نگاه خانواده های دختر و پسر در این مورد است. معمولاً خانواده دختر، در پذیرش نقش جدید فرزندشان، مشکل بیشتری دارند. به لحاظ سنتی، خانواده دختر، محدودیت بیشتری برای او قائلند و درک این که شرایط جدید او، مسائل تازه ای را برای او ایجاد کرده است، برایشان دشوار است.
نادیا فخاری، روان شناس ، می گوید: «خانواده ها معمولاً تصور می کنند که ارتباط با جنس مخالف برای دخترشان ممنوع است و این ممنوعیت را در مورد همسر دخترشان هم قائل می شوند. به نظر آنها همسر دخترشان، همان حکمی را دارد که یک مرد غریبه دارد.» این جریان در خانواده پسر، معمولاً برعکس است. با برقرار شدن عقد ازدواج، خانواده پسر، عروسشان را با همان نگاهی می بینند که در خانواده دختر پس از شروع زندگی مشترک، اتفاق می افتد. آنها توقع دارند که عروسشان تمام و کمال وارد زندگی پسرشان شود.

عروس جوانی که 5 ماه از شروع زندگی اش می گذرد، می گوید: «در دوران عقد، خانواده همسرم مرتب مرا به مهمانی دعوت می کردند و از من توقع داشتند در همه مهمانی ها شرکت کنم؛ اما خانواده خودم اصلاً پذیرش این جریان را نداشتند. گاهی مهمانی ها تا دیر وقت طول می کشید خانواده همسرم اشکالی در این امر نمی دیدند، اما من هر بار بعد از بازگشت به خانه، با خانواده ام درگیر می شدم».



تو، آنی نبودی که من فکر می کردم!


این درگیری ها، اثر مستقیم خود را بر روابط همسران جوان بر جا می گذارد. فخاری ، روان شناس ، می گوید: «وقتی یکی از دو طرف نمی تواند پاسخ توقعات طرف مقابل را بدهد، درگیری ایجاد می شود. در روابط پیش از ازدواج، حساسیت ها معمولاً بیشتر است. چون همسران جوان تازه به شکل عملی وارد ارتباط با هم شده اند . کوچک ترین خلاها بیشتر به چشم می آید.» در روابط پیش از ازدواج، اثر اطرافیان بیشتر از هر زمان دیگری به نظر می رسد. وابستگان و دوستان زوج جوان، برای سنجش و ارزیابی طرفین فرصت بیشتری دارند و در نتیجه، قضاوت ها به نحو شدیدتر و مؤثری صورت می گیرد. زوج های جوان از این حالت «زیر ذره بینی» شکایت دارند. آنها معتقدند که خانواده تمام عقاید و نظرات خود را درباره همسر آنها به طور صریح بیان می کند و انتظار دارند این اظهار نظرها، به همسر آنها منتقل شود. در عین حال، خود خانواده ها، بخشی از مسئولیت خود را در شکل دهی صحیح روابط فرزنداشان نادیده می گیرند.


فخاری می گوید: «با ازدواج، هر فرد نقش جدیدی می پذیرد. در قبل از شروع زندگی مشترک، این نقش به طور ناگهانی، دو برابر می شود. در واقع فرد هم نقش فرزند خانواده را بازی می کند و هم نقش همسر را، هر دو طرف هم توقع دارند که فرد نقش خود را در مقابل آنها به بهترین نحو انجام دهد». این حالت، می تواند باعث ایجاد حالت ناخوشایندی در طرفین شود که آنها را نسبت به زندگی مشترک و یکدیگر بدبین کند فرد ممکن است دچار حالتی شود که براساس آن هویت فردی خود را از دست رفته تلقی کند. این احساس گمشدگی، فرد را دچار این تردید می کند که ازدواج، هویت فردی و شخصیت انسانی او را از بین برده است و طرف مقابل خود را بیش از هر کسی در ایجاد چنین حالتی مسئول می داند.

اگر نقش عوامل متفاوت چندان عمیق نیست، بهترین راه این است که افراد، بدون در نظر گرفتن خانوادها، خودشان تصمیم گیری کنند

شروع درگیری ها



یکی دیگر از حالت هایی که در زندگی زوج های جوان، پیش از شروع زندگی مشترک پیش می آید، مواجه شدن آنها با واقعیت وجودی فرهنگ، زندگی، عادت ها و خلق و خوی همسر و خانواده همسر است. پیش از رسمی شدن ازدواج، روابط همسران و خانواده های آنها شکلی رسمی و حساب شده دارد که بسیاری از تفاوت ها را در میان آنها می پوشاند. با گسترده شدن روابط و نزدیکی بیشتر آنها، بسیاری از جنبه های پنهان، رخ می نمایند.

فخاری می گوید، «ازدواج، بسیاری از امور پنهان را به خانواده ها نشان می دهد. زوج های جوان، به شکل واقعی و عملی با عقاید و فرهنگ خانواده طرف مقابل آشنا می شوند و چه بسا درمی یابند که این فرهنگ و عقیده تا چه حد با عقیده و فرهنگ خانواده خودشان متفاوت است.» در این حالت، هرکدام از زوجین، فشار خاصی را تحمل می کنند. از آنجا که رفتارها و روش ها در شرایط قبل از ازدواج مشخص است بعد از شروع زندگی مشترک، روابط شکل جدیدی پیدا می کنند و در واقع ارتباط خانواده ها با هم کمتر می شود . در پیش گرفتن روش و استراتژی خاص در برخورد با این موارد، می تواند به کمرنگ شدن وجوه افتراق و حل مسائل کمک کند. فخاری می گوید: «ممکن است فرد، ناگهان احساس کند که نمی تواند شیوه رفتار و غذا خوردن همسرش را تحمل کند. بعضی از سنت ها و عادت هایی که در فرهنگ خانواده های طرف مقابل وجود دارد، برای فرد قابل پذیرش نیست؛ خصوصاً، مرتب بر روی این مسائل دست می گذارند و بزرگنمایی می کنند.»


پدر و مادرها کمک کنند



تجربه روزهای پیش از شروع زندگی مشترک، در عین حال می تواند بسیار خوشایند باشد. فرصتی برای درک و شناخت بیشتر از کسی که بناست سال های متماددر کنار او باشد . هرچه این دوران آرام تر و با فشار کمتری بگذرد، افراد روحیه بهتری برای شناختن یک زندگی تازه خواهند داشت و در این بین نقش خانواده ها، در ایجاد فضایی امن و مؤثر در زندگی فرزندانشان بسیار برجسته است. در واقع، خانواده ها تنها کسانی هستند که می توانند در ساختن نگرشی مثبت و کارساز نسبت به زندگی مشترک و همسر آینده فرزندشان تأثیر داشته باشند و برای رسیدن به این هدف، دور انداختن برخی عقاید و عادت های عرفی و از پیش تعیین شده، چندان دشوار نیست

با کسانی که از نظر رفتاری بالغ نشده اند ازدواج نکنید!

«برای ازدواج چقدر به معیارهای تان توجه می کنید؟»،
«آیا چشم بسته پای سفره عقد می نشینید، بدون این که از خصوصیات اخلاقی و باطنی طرف مقابل چندان آگاه باشید؟» یا این که به دست آوردن «شناخت به نسبت کامل از همسر آینده برای شما یک اصل اساسی است؟»
این ها سوال هایی بود که در مطالب گذشته بخش ازدواج میگنا طرح کردیم و در ادامه آن به معرفی برخی افرادی پرداختیم که ازدواج با آن ها صحیح نیست و توسط هیچ مشاوری توصیه نمی شود.
اگر خاطرتان باشد در هفته گذشته بررسی کردیم که چرا ازدواج با افراد معتاد و خشمگین مناسب نیست و این هفته نیز برخی دیگر از افرادی را که برای ازدواج مناسب نیستند معرفی می کنیم، البته دلیل آن را نیز خواهیم گفت.

بنویس همسر، بخوان والد!
از جمله افرادی که ازدواج با آن ها صحیح نیست، افرادی هستند که هنوز کودک مانده و از لحاظ رفتاری بالغ نشده اند. این افراد از رفتار مسئولانه و سنجیده طفره می روند و شرایطی را فراهم می آورند که همسر آن ها برایشان نقش «والد» را ایفا کند.

چطور بشناسیم:
چند صفت ویژه برای شناسایی این افراد در ادامه ذکر می شود:
الف- توانایی نداشتن در پذیرش مسئولیت های مالی و حل مشکلات اقتصادی
ب- غیر قابل اعتماد بودن
ج- بی هدفی و بی انگیزگی

چرا؟: حال سوال این است که چرا این افراد برای ازدواج مناسب نیستند.
باید گفت که این افراد نسبت به بخش اقتصادی زندگی خود بی توجه هستند و درباره آن کوتاهی می کنند به این دلیل که نمی خواهند بزرگ شوند و مسئولیت زندگی را به دست بگیرند. همچنین از فردی که هنوز کودک مانده است انتظار نمی رود که به حرف هایش عمل کند و از رسم و رسومات اجتماعی به طور کامل باخبر باشد. وقتی یک فرد می خواهد ازدواج کند از او انتظار می رود که مسئولیت پذیر و وظیفه شناس باشد تا بتوان به او اعتماد کرد. فردی که هنوز از لحاظ فکری و اخلاقی بالغ نشده است برای زندگی نه هدف خاصی دارد و نه انگیزه ویژه ای. او باری به هر جهت زندگی را خواهد گذراند و بار زندگی را بر دوش همسرش خواهد گذاشت.

«نه» به آن هایی که می خواهند پادشاهی کنند!
«افرادی که دیگران را کنترل می کنند»؛ این افراد نیز چندان گزینه مناسبی برای ازدواج نیستند، آن ها درست مقابل افرادی هستند که مسئولیت زندگی خود را بر عهده نمی گیرند. افرادی که دیگران را کنترل می کنند می خواهند همه تصمیم ها را خودشان بگیرند، هرگز درخواست کمک نمی کنند و به دیگران امر و نهی می کنند که چه کار بکنند و چه کار نکنند، آن ها برای دیگران تعیین تکلیف می کنند چرا که می خواهند کنترل همه چیز در دست خودشان باشد و هر کاری خواهند کرد تا مبادا احساس کنند که چیزی تحت تسلط و کنترل آن ها نیست.

چطور بشناسیم: این افراد از لحاظ عاطفی محدود و بسته هستند آن ها به سادگی احساسات و عواطف خود را بروز نمی دهند، بسیار حسودند، به راحتی وقتی چیزی مطابق میل آن ها نیست عصبانی می شوند، معمولا دارای عادت های وسواسی هستند و اصلا خوش ندارند که کسی برای آن ها تعیین تکلیف کند.
چرا؟ : افراد کنترل کننده معمولا کمتر برای درمان اقدام می کنند چرا که در طی درمان احساس غلط تسلط مشاور آن ها را رنج می دهد و نمی توانند کنترل درمانگر را بر زندگی خود بپذیرند، چنین افرادی مطمئنا تسلط و کنترل همسر را در زندگی نمی پذیرند. لازم است که همه چیز در کنترل آن ها باشد. این افراد معمولا بر همسر و فرزندان بیشترین کنترل را اعمال می کنند.
ازدواج با چنین افرادی به معنای پذیرش سلطه و کنترل آن ها بر زندگی است.البته این افراد معمولا والدینی سلطه جو و انتقادگر نیز می شوند.

زندگی زیر سقف بی احساس ها
دسته دیگر از افرادی که ازدواج با آن ها توصیه نمی شود، افرادی هستند که نمی توانند احساسات خود را بروز دهند. این افراد هرگونه عاطفه و احساسی را مسخره می کنند و بیان احساسات را کاری عبث و بیهوده می دانند. این افراد به راحتی می توانند زندگی مشترک را با مشکل مواجه کنند.
همانطور که می دانید بخش عمده ازدواج ارتباط عاطفی است و افرادی که نمی توانند عواطف خود را بروز دهند زندگی مشترک شان دچار اختلال می شود.
چطور بشناسیم: این افراد نمی توانند احساسات و عواطف خود را نشان دهند و نمی توانند یا نمی خواهند درباره احساسات خود صحبت کنند.
چرا؟: چنان چه فردی نتواند احساسات خود را با شما در میان گذارد رابطه با او سطحی و در نهایت مایوس کننده خواهد شد. این حق مسلم ماست که از همسر خود انتظار داشته باشیم که احساسات و عواطف اصلی و بنیادین نظیر شادی، غم، یأس و عشق خود را بروز دهد. چنانچه او این توانمندی را نداشته باشد زندگی را به مسیر دشواری هدایت خواهد کرد. وقتی همسر ما از احساسات خود حرف نمی زند به این معنی است که رابطه ای وجود ندارد. تنها چیزی که در زندگی با این افراد وجود دارد یک قرار داد زندگی مشترک است نه یک ارتباط.

ازدواج با یک شکست خورده!
ازدواج با فردی که شکست عشقی را تجربه کرده است و هنوز نتوانسته روح و روان خود را التیام دهد نیز از جمله مواردی است که از سوی کارشناسان و مشاوران توصیه نمی شود؛ چرا که چنین ازدواجی یأس آور است و موجب دلشکستگی خواهد بود.
چطور بشناسیم : این افراد ممکن است هنوز علاقه و یا خشم و انزجار شدیدی نسبت به معشوق قبلی خود در دل داشته باشند، ممکن است هنوز به خاطر ارتباط پیشین خود احساس گناه کنند و خود را مسئول بدانند و یا هنوز رنجش خاطر و آزار و اذیتی را که از رابطه قبلی دیده اند فراموش نکرده باشند و در شوک روحی به سر ببرند.
چرا؟ : هر چه قدر خشم و عصبانیت بیشتری از گذشته در دل مانده باشد به همان میزان توانایی فرد برای عشق ورزیدن در روابط فعلی کاهش پیدا می کند. البته برخی وسوسه می شوند که با این افراد ازدواج کنند تا آن ها را نجات دهند، غافل از این که التیام این افراد به زمان و کمک تخصصی نیاز دارد. اگر کسی تا به این حد آسیب دیده است باید به او وقت داد تا خود را به کمک مشاور متخصص التیام دهد.

ویژگی های 5 گانه مردانی که آمادگی ازدواج دارند کدامند؟

شاید شما هم در رابطه با مردان گیج شده اید و می خواهید بدانید برای ازدواج، به چه مردی می شود اعتماد کرد و روی کدامیک از آنها نمی شود حساب کرد. اگر تا الان نتوانسته اید این معما را در ذهنتان حل کنید، مطمئنم این موارد می تواند به کمکتان بیاید

1- مردی که آمادگی ازدواج دارد، زندگی اش هدفمند است

مردی که آمادگی ازدواج دارد زندگی اش هدفمند است؛ یعنی اهداف کوتاه مدت و بلندمدت مشخصی برای خودشدارد و مسلما ازدواج و تشکیل خانواده یکی از این اهداف است.اگر با مردی آشنا شده اید که تکلیف زندگی اش مشخص نیست، حتی اگر رسما از شما درخواست ازدواج کرده، به حرفش اعتماد نکنید.


در ایران آمادگی ازدواج به این معنی است که حداقل تکلیف تحصیل، سربازی و شغل مرد مشخص باشد. البته نه اینکه همه این کارها را به انجام رسانده باشد، فقط باید بداند که در این موارد چه تصمیمی داردو آینده اش را به کدام سمت می خواهد ببرد.


مردی که هنوز نمی داند در کدام شهر یا کشور می خواهد زندگی کند یا (وقتی بزرگ شد!) می خواهد چکاره شود؛ آمادگی لازم برای ازدواج را ندارد، هر چند دیوانه شما باشد. شما هم مجبور نیستید سال ها عمرتان را پای کسی بگذارید تا تازه تکلیفش با خودش معلوم شود.

مردی که همه چیزش در آینده است، در آینده فلان شغل و سمت را پیدا می کند، در آینده فلان مقدار درآمد دارد و ... فقط به دو شرط می تواند مرد زندگی شما باشد: اول اینکه تلاش و حاصل کارش را از همین حالا ببینید و دوم اینکه از نظر منطقی امکان رسیدن به رویاهایش در یک طول عمر متوسط 70 ساله روی این کره خاکی وجود داشته باشد.


شما می توانید از یک دانشجوی حسابداری انتظار مدیر شرکت شدن را داشته باشید اما انتظار رئیس جمهور شدن را خیر؛ حداقل نه به این زودی ها. ضمنا، اگر مردی تا 35 سالگی نتوانست گام موثری برای رسیدن به رویاهایش بردارد، تا 105 سالگی هم نمی تواند.


2- مردی که آمادگی ازدواج دارد، حرف هایش بوی ازدواج و تشکیل خانواده می دهد


مردانی کهب رای شما آسمان و ریسمان می بافند را کنار بگذارید. مردانی که آمادگی ازدواج دارند مرتب در مورد سیاست، باشگاه بدنسازی، سفرهای خارجی، موفقیت های شغلی، موفقیت های تحصیلی در بهترین دانشگاه ها، خاطرات بچگی و اینکه چقدر آدم باهوش و با ذکاوتی بوده و هستند با شما صحبت نمی کنند.

البته اشتباه نکنید، تقریبا همه مردان درباره تمام اینها صحبت می کنند اما ذهن مردان آماده ازدواج در حال حاضر فقط حول یک موضوع می چرخد: ازدواج و تشکیل خانواده.


مردانی که آمادگی ازدواج دارند معمولا درباره معیارهایشان، خانواده شان، اهداف و آرزوهایشان، کار و درآمدشان، فرزند، خانه، گرانی، کرایه، انتظارات، اخلاقیات و هر موضوع دیگری که به ازدواج مربوط می شود حرف می زنند. این مردان دائما در مورد «ما» فکر و صحبت می کنند.


همچنین سوالات آنها از شما مشخص است: آنها درباره سبک زندگی شما، رسم و رسومات خانواده تان، دامادهای دیگر، شرایط، عقاید، مهریه، خرج و برج عروسی و (وقتی خیالشان کمی راحت شد) درباره آرزوهایتان از شما می پرسند. تیم فوتبال مورد علاقه تان را هم به این موارد اضافه کنید؛ احتمالا می خواهند بدانند در آینده سر مسابقات فوتبال دعوایتان می شود یا نه!

اگر بعد از چند ماه آشنایی احساس کردید جعبه اسراری هستید که هیچ کس نباید از وجودتان بویی ببرد، بهتر است کاری کنید تا خود او هم دیگر شما را نبیند

3- مردی که آمادگی ازدواج دارد، توانایی تامین زندگی خانواده را دارد

چه از نظر مادی و چه از نظر روانی، مردی که می خواهد خانواده تشکیل بدهد توان و قدتر رسیدگی به یک خانواده را دارد، هر چند به ساده ترین شکل. او از قبل خودش را برای این کار آماده کرده است. ممکن است در ابتدای زندگی از کمک پدرش استفاده کند، وام بگیرد یا خودش را مجبور به کار سخت کند.

این در وجود تمامی مردان جهان است، از غارنشینان گرفته تا مردان قرن 21. مردان می خواهند از شما حمایت کنند. شاید گاهی به کمک شما هم احتیاج پیدا کنند اما خودشان قلبا این را نمی خواهند. لطفا خودتان را اسیر مردان ضعیف و وابسته نکنید. حتی کارهایی مثل عوض کردن لامپ های سوخته و شیرهای خراب، تعمیر ماشین شما یا خرید کردن برای خانه برای مردان بزرگترین لذت است. (اگر وقت کافی داشته باشند.)

ناگفته نماند که هیچ مردی دوست ندارد با کار شبانه روزی، هزینه ولخرجی های شما را بدهد. حداقل چیزی که مرد زندگی تان در قبال این همه فداکاری (!) از شما می خواهد این است که قدر کارهایش را بدانید، شرایطش را درک کنید و در مسیر زندگی کمک حالش باشید.


4- مردی که آمادگی ازدواج دارد، این را به همه اعلام می کند

به احتمال زیاد و در جوامع مدرن شما اولین کسی هستید که از این راز با خبر می شوید، آن هم نه به طور غیرمستقیم و از راه حل کردن پازل. مردان برای این کار ساده ترین راه را انتخاب می کنند. حتی خجول ترین و محجوب ترین مرخدان دنیا هم می خواهندمطمئن شوندشما از تصمیمشان برای ازدواج خبر دارید.


این مردان می دانند چه می خواهند و برای به دست آوردنش تلاش می کنند. اکثر آنها هم در این راه نیازی به کمک شما ندارند. (لطفا این جمله را بالای تخت تان طلاکوب کنید!)

مردی که تصمیم به ازدواج با شما دارد، شما را از کسی پنهان نمی کند. از اینکه به اطرافیان بگوید می خواهد ازدواج کند، ابایی ندارد. به محض اینکه چنین مردی شما را برای ازدواجش در نظر گرفت، درباره شما با خانواده و اطرافیانش صحبت می کند.

او شما را به عنوان همکار یا آشنا یا دوست معرفی نمی کند، بلکه نامزد، همسر آینده یا حداقل فامیل آینده می خواند و این عناوین را با خوشحالی در مورد شما به کار می برد. او می خواهد به همه اعلام کند که شما دیگر «مال او» هستید. همچنین خودش را هم از خانواده شما پنهان نمی کند و به زودی در مورد تصمیمش با آنها صحبت می کند.

اگر بعد از چند ماه آشنایی احساس کردید جعبه اسراری هستید که هیچ کس نباید از وجودتان بویی ببرد، بهتر است کاری کنید تا خود او هم دیگر شما را نبیند!

5- مردی که آمادگی ازدواج دارد، به دنبال روابط کوتاه مدت نیست

این مورد دیگر گفتن ندارد. مردی که آماده ازدواج است حتما این را می داند که ازدواج یعنی «تعهد» به یک نفر. اگر احساس می کنید مرد زندگی تان آمادگی تعهد را ندارد، بهتر است فکر ازدواج با او را از سرتان بیرون کنید. لطفا منتظر معجزه نباشید. اگر او نخواهد، حتی عشق شما هم نمی تواند ناگهان او را منقلب و سر به راه کند. این را نرفته نیست، چون شما تنها خانم در تاریخ نیستید که چنین خیالاتی در سر داشته است.

از طرف دیگر، گول بعضی مردان را نخورید. اینکه اگر شما واقعا به آنها اعتماددارید بایدتا ته خط با آنها بروید یکی از کلک های مشهور مردانه است. کلک دیگر آنها این است: «ما همین حالا هم مال هم هستیم.» به او بفهمانید که تا زمانی که به شما تعهد رسمی نداده، شمال مال هیچکس نیستید!

راهکارهای تشخیص خواستگار مسئولیت پذیر


مسئولیت‌پذیر بودن باعث انجام بهتر و صحیح‌تر کارها و مسائل می‌شود. اشخاص مسئولیت‌پذیر به علت پاسخگو بودن قابل اعتمادترند و جلب اعتماد دیگران یکی از زمینه‌های مهم پیشرفت و بهتر و آرام‌تر شدن زندگی است.

مسئولیت‌پذیری همراه با قبول مسئولیت‌های بزرگ‌تر(به شرطی که فرد شرایط لازم و کافی امور مربوطه را داشته باشد) عاملی مهم برای تسریع روند پیشرفت‌های فردی و اجتماعی است. این ویژگی در هر حرفه یا شغلی بر میزان اعتبار اجتماعی شخص می‌افزاید. احساس ارزشمند بودن و عزت‌نفس از نتایج دیگر آن است. اینان به دلیل اعتباری که در جامعه کسب می‌کنند برجسته‌تر هستند و بدین ترتیب ترقی و پیشرفت را نصیب خود و جامعه می‌کنند.

در روند افزایش مسئولیت پذیری خود یا تقویت آن در دیگران، باثبات بودن و متعهد بودن 2 شرط مهم و اساسی است. هر قدر در انجام کار جدی‌تر باشیم و پایداری را در خود تقویت کنیم، احتمال دستیابی به اهداف‌مان بیشتر می‌شود. سعی کنید مسئولیتی را که پذیرفته‌اید ولو هر قدر کوچک به طور منظم انجام دهید. مثلا اگر مسئولیت بیرون گذاشتن زباله به شما محول شده، سعی کنید همیشه خودتان این کار را انجام دهید. انجام دادن گاه به گاه یک عمل باعث ایجاد خستگی و بی‌حوصلگی و در نتیجه ترک آن می‌شود.


ویژگی‌های افراد مسئولیت‌پذیر:

داشتن اعتماد به نفس
فعال بودن و پویایی
قبول شکست‌ها درصورت ناکامی به جای مقصر دانستن دیگران یا توجیه شکست‌ها
تلاش برای جبران ناکامی‌ها
انعطاف‌پذیر بودن درصورت لزوم
پاسخگو بودن نسبت به امور محوله
هدفمندکردن فعالیت‌ها
برنامه‌ریزی برای دسترسی به اهداف از قبل تعیین شده

یکی از ویژگی‌های مهم شخصیتی که در موفقیت ما نقش عمده‌ای ایفا می‌کند، مسئولیت‌پذیری است. احتمالا شما نیز تا به حال با افرادی مواجه شده‌اید که به دقت وظایف‌شان را انجام می‌دهند و نیازی به تذکر دیگران ندارند، از طرف دیگر حتما اشخاصی را هم مشاهده کرده‌اید که به وظایف خود اهمیتی نمی‌دهند و برای مسئولیتی که به عهده دارند هیچ ارزشی قائل نیستند. ما غالبا برای توصیف دسته نخست از واژه مسئولیت‌پذیر استفاده کرده و دسته دوم را انسان‌هایی بی‌مسئولیت قلمداد می‌کنیم. اگرچه این تعریف از مسئولیت‌پذیری اشتباه نیست، اما روانشناسان تعریف دقیق‌تری از این ویژگی ارائه داده‌اند. سرتو (1989) مسئولیت‌پذیری را یک الزام و تعهد درونی از سوی فرد برای انجام مطلوب همه فعالیت‌هایی که بر عهده او گذاشته شده است، تعریف می‌کند و معتقد است مسئولیت‌پذیری از درون فرد سرچشمه می‌گیرد. فردی که مسئولیت کاری را بر عهده می‌گیرد، توافق می‌کند که یکسری فعالیت‌ها و کارها را انجام دهد یا بر انجام این کارها توسط دیگران نظارت داشته باشد.

بسیاری از افراد دوست دارند که مسئولیت‌پذیرتر شوند، اما فکر می‌کنند که چون وارد سنین بزرگسالی شده‌اند، دیگر قادر نیستند برای رشد و پرورش این ویژگی، کاری انجام دهند. درست است که مسئولیت‌پذیری نیز مانند هر ویژگی دیگری در دوران کودکی سریع‌تر آموخته می‌شود، اما این بدان معنا نیست که اگر فردی در کودکی به هر دلیلی مسئولیت پذیری را نیاموخت به ناچار باید در طول عمر خود با عدم مسئولیت پذیری و عواقب ناشی از آن دست و پنجه نرم کند.

نتایج مطالعات گوناگون نشان داده است که خوشبختانه مسئولیت‌پذیری ارثی نیست، بلکه معنا و مفهومی قراردادی، اخلاقی و تربیتی است که می‌تواند در هر زمانی فراگرفته شود. ممکن است شما مجبور شوید به دلیل از دست دادن زمان معمول یادگیری این ویژگی (دوران کودکی) زمان بیشتری صرف تمرین و آموختن آن کنید، اما مهم این است که بالاخره مسئولیت پذیری را فراخواهید گرفت. به همین سبب روانشناسان راهکارهایی را برای افزایش مسئولیت‌پذیری ارائه کرده‌اندکه در ادامه به ذکر آنها می‌پردازیم.


از اشتباه کردن نهراسید

به خاطر داشته باشید که احساس مسئولیت هنگامی در افراد به‌وجود می‌آید که به آنها مسئولیت داده شود. در عین حال فرد باید در مورد اثربخشی پاسخ‌هایش، بازخورد دریافت کند و در مورد راه‌های گوناگونی که در دیگر موقعیت‌ها مناسب هستند، اطلاعاتی داشته باشد. اگر از اشتباهات خویش درس بگیرید، عملکرد بهتری در آنچه انجام می‌دهید، به دست خواهید آورد. اما چنانچه نتوانید یاد بگیریدکه چرا کارتان اشتباه بوده است یا به جای آن می‌توانستید چه کار دیگری انجام دهید، هرگز در کارتان پیشرفت نخواهید کرد. بدین منظور هرگاه در کاری شکست خوردید، از خودتان این سؤالات را بپرسید: چه رفتارهای اشتباهی را مرتکب شده‌ام؟ چه درس‌ها یا آگاهی‌هایی از اشتباهاتم به‌دست آورده‌ام؟ سپس سعی کنید با پاسخ دادن به این سؤالات بینش کامل و دقیقی نسبت به کار خود به دست آورید تا در کوشش بعدی موفق شوید.


به خاطر داشته باشید که مسئول بودن به معنی پیروی کورکورانه از دیگران نیست

توانایی اخذ تصمیم‌های درست، عامل عمده تکامل حس قدرت یا کنترل‌کردن شرایط زندگی خویش است. نتایج پژوهش‌های متعدد حاکی از آن است که بین مسئولیت‌پذیری و تصمیم‌گیری رابطه تنگاتنگی وجود دارد. شک نیست که مردد و بی‌تصمیم بودن یک راه بی‌مسئولیت بودن است. با خود بیندیشید که در اتخاذ چه تصمیماتی دچار تردید می‌شوید. برای پی‌بردن به این موضوع، از گام‌های متوالی مهارت حل مسئله بهره بگیرید. از آنجایی که در یکی از شماره‌های پیشین این مهارت را به تفصیل شرح داده‌ایم به بیان مختصر آن بسنده می‌کنیم. این مراحل به اختصار عبارتند از:

1. مشخص‌کردن مسئله‌‌ای که نیاز به تصمیم‌گیری دارد.
2.جست‌وجوی راه‌حل‌های مختلف
3.ارزیابی راه‌حل‌ها و انتخاب بهترین آنها
4.عملی‌کردن راه‌حل‌ها.

از برنامه‌ریزی غافل نشوید
برنامه‌‌ریزی و تهیه فهرستی از کارها، اهداف و وظایف‌تان به شما کمک می‌کند تا به اندازه توان‌تان تلاش کنید و انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ای از خودتان نداشته باشید. به‌علاوه مکتوب‌کردن اهداف‌تان سبب می‌شود که آنها را جدی‌تر بگیرید و برای نیل به آنها بیشتر تلاش کنید. به خاطر داشته باشید که رسیدن به اهداف بزرگ تنها از طریق برداشتن گام‌های کوچک و متوالی میسر است. هدف‌تان را به اهداف جزئی‌تر تقسیم کرده و پس از طی هر قدم به عبور از مرحله بعد بیندیشید.


تلاش کنید احساس قدرت را در خود افزایش دهید

افراد برای برخورداری از عزت نفس زیاد (یکی از ویژگی‌های مرتبط با مسئولیت پذیری)، به حس قدرت نیاز دارند. داشتن احساس قدرت به معنی آن است که فرد دارای منابع، فرصت و قابلیت تأثیرگذاری بر شرایط زندگی خویش است. فرد باید فرصت داشته باشد که انتخاب کند و تصمیم بگیرد، کفایت خویش را اعمال کند و وظایفی را که با توانایی‌های وی مطابقت دارد، به انجام برساند. بدین منظور لازم است تلاش ‌کنید که فرصت‌هایی را برای ابراز کفایت خود به‌وجود آورید و به محض اینکه سطح کفایت‌تان بالا رفت، فرصت‌هایی جدیدی به وجود آورید تا بتوانید آنچه را که آموخته‌اید، تمرین کنید.

برای افزایش حس قدرت در خود لازم است هنگام رؤیارویی با مسائل مختلف به 3 عامل توجه کنید تا میزان مسئولیت‌پذیری خود را افزایش دهید. این عوامل عبارتند از:

الف- امکاناتی که در اختیار دارید
ب– فرصت انجام کار مورد نظر
ج– قابلیت انجام آن کار



برای برنامه ریزی به دیگران کمک کنید

هر سال حداقل به یک نفر کمک کنید تا اهداف و برنامه‌هایش را مشخص کند. او را تشویق کنید تا فهرستی از اهداف بلند مدت خود تهیه کرده و گام‌های لازم برای رسیدن به این اهداف را یادداشت کند. هرچند وقت یک بار از او بخواهید که یادداشت‌هایش را به شما نشان دهد و بگوید چقدر به اهداف خود نزدیک شده است. به خاطر گام‌هایی که برداشته وی را تشویق کرده و او را درباره اشتباهاتش راهنمایی کنید.


سعی کنید مطلبی کسل کننده اما مفید را بیاموزید

اغلب مردم می‌دانند که بالاخره باید کار خاصی را انجام دهند، اما این فرایند آنقدر به نظرشان خسته کننده می‌آید که تا جایی که می‌توانند از انجام آن طفره می‌روند و به فعالیت‌های دیگری که برای‌شان لذت بخش هستند می‌پردازند. کار مفیدی که شما می‌خواهید انجام دهید چیست؟ یادگیری لغات یک زبان بیگانه؟ یا آموختن شیوه حسابداری کامپیوتری؟ اطمینان حاصل کنید که این کار،کاری است که باید در گذشته به انجام می‌رسیده، اما تنها به دلیل خسته کننده بودن تا به حال به تعویق افتاده است.پس از اینکه موضوع مشخص شد به کتابخانه بروید و کتابی در آن مورد به امانت بگیرید،سعی کنید که کتاب را به طور کامل و با دقت بخوانید.


تعریف دقیقی از مسئولیت‌پذیری داشته باشید

مسئولیت‌پذیری یعنی قابلیت پذیرش، پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می‌شود و شخص حق دارد که آن را بپذیرد یا رد کند. وقتی فردی می‌خواهد مسئولیت را بپذیرد، باید برای او کاملا مشخص شود که موضوع درخواست چیست و در برابر به عهده گرفتن آن چه چیزی به دست می‌آورد. در واقع مسئولیت انتخابی آگاهانه است، درست مثل قراردادی نانوشته که تمام اجزای آن برای فرد مشخص است. هنگامی که فردی احساس مسئولیت کند، دیگر لزومی ندارد که دیگران به او بگویند که در هر موقعیتی چگونه عمل کند. افراد در نتیجه توجه به مقررات، ارزیابی تجربه‌های خویشتن و رسیدن به نتیجه‌گیری‌های واقع‌گرایانه آن تجربه‌ها، الگوی رفتاری مناسبی را اختیار می‌کنند.

آیا شما هم گاهی با خود فکر می‌کنید که اصلا انسان مسئولیت‌پذیری نیستید و از این موضوع ناراحت می‌شوید؟ یا از آن دسته افرادی هستید که به مسئولیت پذیر بودن خود می‌بالید و به این ویژگی مثبت خود افتخار می‌کنید؟ از آنجایی که تعاریف متعددی درباره مسئولیت‌پذیری وجود دارد، ممکن است تصوری که شما در این باره از خودتان دارید، کاملا درست نباشد. آزمون زیر به شما کمک می‌کند که دریابید آیا واقعا فرد مسئولیت‌پذیری هستید یا خیر و آیا خواستگارتان از ویژگی مسئولیت‌پذیری برخوردار است؟

لطفا عبارات زیر را به دقت خوانده و میزان موافقت یا مخالفت خود با هر یک از آنها را با استفاده از گزینه‌های (کاملا موافقم، موافقم،نظری ندارم،مخالفم یا کاملا مخالفم) مشخص کنید:

1. من وسایل متعلق به خود را تمیز و مرتب نگه می‌دارم.
2. من به خوبی می‌توانم وقت و فعالیت خود را طوری تنظیم کنم که کارهای محوله به موقع انجام شود.
3. آدم بسیار منظم و با برنامه‌ای نیستم.
4. سعی می‌کنم وظایف محوله به خود را با صداقت و درستی انجام دهم.
5. من دارای اهداف دقیق و روشنی هستم و برای دستیابی به آنها طبق برنامه منظمی عمل می‌کنم.
6. قبل از شروع هر کاری وقت زیادی تلف می‌کنم.
7. برای دستیابی به اهداف خود سخت تلاش می‌کنم.
8. وقتی تعهدی می‌دهم همیشه آن را اجرا می‌کنم.
9. بعضی اوقات آنطور که باید صادق و قابل اطمینان نیستم.
10. آدم سازنده و مولدی هستم و همیشه مسئولیت‌های خود را به انجام می‌رسانم.
11.‌ به نظر نمی‌رسد هرگز بتوانم کارهای خود را نظم و ترتیب دهم.
12. سعی می‌کنم همه کارهای خود را به بهترین نحو انجام دهم.
13. بدهکاری‌هایم را سر موقع و کامل پرداخت می‌کنم.
14. برایم مشکل است خود را مجبور به انجام وظایفم کنم.
15. وقتی کاری را به دست می‌گیرم تقریبا همیشه آن را به پایان می‌رسانم.
16. غالبا کارهایم را بدون برنامه‌ریزی زمانی انجام می‌دهم.
17. برای جلوگیری از دوباره کاری سعی می‌کنم کارهایم را با دقت انجام دهم.
18. آنقدر کارهای ریز و کوچک برای انجام دادن دارم که گاهی تمام آنها را نادیده می‌گیرم.
19. وقتی می‌خواهم به یک سفر کوتاه بروم، از قبل با دقت در رابطه با آن برنامه‌ریزی می‌کنم.
20. وقت زیادی را برای پیدا‌کردن چیزهایی که سر جای‌شان نگذاشته‌ام صرف می‌کنم.


شیوه نمره‌گذاری:

در عبارات19 ،1،2،4،5،7،8،10،11،12،13،15،17 به گزینه کاملا موافقم4 امتیاز، موافقم3 امتیاز، نظری ندارم 2 امتیاز، مخالفم یک امتیاز و کاملا مخالفم صفر امتیاز تعلق می‌گیرد. در عبارات3،6،9،11،14،16،18،20 نمره‌گذاری معکوس است، یعنی به عبارت کاملا موافقم صفر امتیاز، موافقم یک امتیاز، نظری ندارم2امتیاز، مخالفم 3‌امتیاز و کاملا مخالفم 4‌امتیاز تعلق می‌گیرد. حالا امتیازات خود را باهم جمع کنید.


نتیجه‌گیری:

امتیاز بالاتر از 50: به شما تبریک می‌گوییم، شما فرد مسئولیت‌پذیری هستید. شما اهداف و برنامه‌های خاصی را در زندگی خود تعیین کرده و برای دستیابی به آنها می‌کوشید. از طرف دیگر به قول و قرارهای‌تان سخت پایبندید و به همین دلیل اطرافیان‌تان کاملا به شما اطمینان دارند. به علاوه شما به‌خوبی از ارزش زمان این موهبت الهی آگاهید و بنابراین آن را بیهوده هدر نمی‌دهید.

امتیاز پایین‌تر از 50: متاسفانه حس مسئولیت‌پذیری شما ضعیف است، البته این گفته به این معنا نیست که شما به اصول اخلاقی پایبند نیستند، بلکه منظور این است که معمولا دقت کافی برای انجام کارها ندارید و در جهت رسیدن به اهداف خود نیز چندان مصر و پیگیر نیستید. برخی از شواهد پژوهشی نیز نشان می‌دهند که نیاز به لذت‌طلبی و علاقه‌مندی به امور جنسی در افراد دارای نمره پایین بیشتر از افرادی است که نمره‌های بالا کسب می‌کنند.

از آینده یک رابطه چگونه باخبر شویم؟

این سوالی است که ذهن خیلی از ما را به خود مشغول کرده است. از کجا باید بفهمیم که آیا این رابطه هم مثل خیلی از روابط دیگر که شروع خوبی داشته اند اما در نهایت منجر به شکست شدند، به جدایی ختم می شود یا نه؟

شاید یکی از آرزوهای بزرگ هرکس در آستانه انتخاب همسر و ازدواج این باشد که پیشگو یا فالگیری را پیدا کند که بتواند آینده ازدواجش را پیشگویی کنید. برای اینکه بدانید رابطه تان تا چه حد در معرض خطر است، با علایم خطر آشنا شوید:

روابطی که احتمال شکست در آنها بیشتر از ۵۰ درصد است.


۱- رابطه ای که در آن عشق یک طرفه است

حتما شنیده اید که می گویند «عشق یک سره باعث دردسره!» اگر میزان علاقه و انرژی ای که شما برای رابطه تان می گذارید به طرز چشمگیر و احتمالا آزاردهنده ای بیشتر از طرف مقابل است (یا برعکس)، امکان اینکه در رابطه تان دچار ناکامی شوید زیاد است. تحقیقات روان شناسان اجتماعی نشان داده است که رابطه ای که حالت متعادل دارد و دو طرف تقریبا به یک اندازه به آن علاقه دارند و سرمایه گذاری (مادی و معنوی) نسبتا یکسانی در رابطه شان می کنند دوام بیشتری دارد. روابطی که در آن زن و مرد با هم تناسب کافی ندارند (یکی از آنها از هر جهت موقعیت بسیار بالاتری نسبت به دیگری دارد) در حالت عدم تعادل قرار دارند و آینده خوبی برایشان پیش بینی نمی شود.


۲- رابطه ای که در آن یکی از طرفین یا هر دو تغییر زیادی کرده اند

اگر شما یا طرف مقابلتان به خاطر دیگری تغییری اساسی در زندگی یا شخصیت خود ایجاد کرده باشید، چه از روی اجبار و چه از روی علاقه بیش از حد و برای از دست ندادن طرف مقابل، بسیار محتمل است که دیر یا زود مثل فنر سر جای خودتان برگردید و رابطه را مختل کنید. افرادی که به خاطر رابطه اولویت بندی زندگی خود را تغییر می دهند، از خصوصیات زنانه یا مردانه طبیعی خود دست می کشند، از شغل آرمانی (به خصوص آقایان) یا از دلبستگی های همیشگی (به خصوص خانم ها) صرف نظر می کنند، خصوصیات شخصیتی خود را به ناگهان تغییر می دهند یا خود را مجبور به قبول اعتقادات و ارزش هایی می کنند که در عمق وجودشان آن را قبول ندارند، در واقع از همان اول چنان برداشت بزرگی از حساب پس انداز عاطفی رابطه شان کرده اند که رابطه هر لحظه ممکن است با کوچک ترین مشکل از هم بپاشد و نخواهد توانست از شرایط سختی که در هر زندگی مشترکی پیش می آید به سلامت عبور کند.


۳- رابطه ای که در آن یکی از طرفین در دسترس نیست

«از دل برود هر آن که از دیده برفت»؛ جمله تلخی است و اصلا رمانتیک نیست، اما حقیقت دارد. افرادی که در دسترس نیستند، خواه ناخواه به رابطه آسیب می رسانند. ازدواجی که در آن قرار است شما در یک شهر باشید و همسرتان در شهر دیگر و مثلا فقط آخر هفته ها با هم باشید، به یک دوستی از راه دور تبدیل می شود. احتمالا الان دارید استثناهای این قانون را دذر ذهنتان مرور می کنید تا از پذیرفتن این حقیقت تلخ سر باز بزنید، اما ما براساس قوانین کلی تصمیم گیری می کنیم نه موارد استثنا. از موارد دیگری که در دسترس نبودن را شامل می شود، درگیری عاطفی یک از طرفین با شخصی دیگر (مثلا رابطه فعلی با شخصی خارج از رابطه شما یا عشق فراموش نشده یا قطع رابطه نکردن با همسر سابق و...) و همچنین درگیری شغلی بیش از اندازه است که هر دو باعث می شود یک طرف به اندازه کافی در این رابطه حضور نداشته باشد.


۴- رابطه ای که به خاطر تفاهم های بی معنا شکل گرفته است

گاهی انگیزه ما برای ورود به یک رابطه، انگیزه موجهی نیست. مثلا کسی که به علم ریاضیات علاقه بسیار زیادی دارد ممکن است وقتی با فردی مواجه می شود که او هم عاشق ریاضیات است و یا حتی بدتر از آن، استاد ریاضی است این فکر به ذهنش برسد که «خودش است!». این به همان اندازه عجیب است که کسی که عاشق فرهنگ بومی آفریقای جنوبی و سبک زندگی عجیب و غریب قبایل آفریقایی است بخواهد با یکی از بومیان آفریقا ازدواج کند! اما ازدواج هیچ ربطی به ریاضیات، ماسک های قبایل آفریقای جنوبی و یا مسایلی مثل این که طرفدار چه تیمی هستید و یا اسمتان چقدر به هم می آ ید و... ندارد. ازدواج یکی از تصمیمات مهم زندگی است که با ید براساس معیارهای جدی که تمام ابعاد یک زندگی واقعی را دربر دارد درمورد آن فکر کرد.


۵- رابطه ای که در آن شیفتگی شدید وجود دارد

اگر شما و طرف مقابلتان آن چنان شیفته هم هستید که حتی تا تاریخ عروسی تان نمی توانید صبر کنید، آینده چندان خوشی برای رابطه تان متصور نیست. شاید این جملات برایتان آشنا باشد: «بی تو نمی توانم زندگی کنم»، «حتی یک لحظه هم نمی توانم از تو جدا شوم»، «زندگی بدون تو برایم ممکن نیست»، «بی تو می میرم». به دو دلیل در این مرحله نباید ازدواج کنید: ۱) در این حالت مغز شما توانایی تشخیص درست و غلط را ندارد و درواقع تصمیم گیریتان برعهده هیجانات و هورمون هاست؛ و ۲) در این حالت انتظاراتی که از عشق و ازدواج احتمال بروز دلزدگی بعد از ازدواج برایتان زیاد است.


۶- رابطه که عجولانه شکل گرفته است

عجله کار شیطان است. این را همه می دانیم اما موقع ازدواج که می شود آن را فراموش می کنیم. اگر فکر می کنید برای ازدواجتان دیر شده یا به هر دلیلی می خواهید هرچه زودتر ازدواج کنید (بعضی ها برای ازدواجشان یک ماه بیشتر وقت ندارند چون بعد از آن باید برای ادامه تحصیل به «خارج» بروند!). پس منتظر باشید که یک روز هم برای جداشدن عجله داشته باشید چون دیگر حتی یک لحظه هم نمی توانید این آدم را تحمل کنید. آمار نشان می دهد افرادی که قبل از ازدواج دوره نامزدی معقولی داشته و به شناخت کافی از هم رسیده اند زندگی زناشویی موفق تری را تجربه می کنند.


● دیگر علایم خطر

علایم خطر دیگری هم در مورد روابط وجود دارد که اگرچه به اندازه موارد قبل جدی نیست، اما می تواند به عنوان هشداری برای ما باشد تا با دقت بیشتری در این موارد تصمیم گیری کنیم:
۱- ازدواج در سن کم.
۲- ازدواج برای راضی کردن دیگران
۳- انتظارات غیرواقع بینانه ازدواج.
۴- تحصیلات پایین.
۵- والدین طلاق گرفته.
۶- درآمد ناکافی برای ادامه زندگی.
۷- تفاوت فرهنگی زیاد (خانواده ها و فرهنگ قومی و قبیله ای)
۸- تفاوت سنی زیاد.
۹- اختلاف شدید دیدگاه های سیاسی.
۱۰- تفاوت شخصیتی عمیق.


یک فرمول خوب برای پیش بینی آینده رابطه تان!

ویلیام کارلین گلسر در کتاب «ازدواج بدون شکست» فرمول جالبی را برای پیش بینی میزان موفقیت یک ازدواج ارایه می دهند. با درنظر گرفتن این فرض اساسی که ازدواج هایی بیشترین دوام را د ارند که زن و شوهر با هم شباهت زیادی دارند، آنها نیازهای اصلی انسان را به پنج دسته بقا، عشق، قدرت، آزادی، و تفریح تقسیم می کنند و هرکدام از این موارد را براساس مقیاس ۵تایی در زن و مرد به صورت مجزا می سنجند. نیمرخ حاصل از این ارزیابی، راهنمایی خوبی برای پیش بینی آینده ازدواج آنها خواهد بود.

برای روشن شدن مطلب، پنج نیاز اصلی به این صورت شرح داده می شود:

۱- بقا: محتاطانه عمل کردن؛ اهمیت دادن به سلامتی، تغذیه و ورزش؛ اهمیت دادن به رابطه زناشویی.

۲- عشق: محبت دیدن و محبت کردن؛ کلام محبت آمیز؛ صمیمیت جسمی و رفتاری.

۳- قدرت: توانمند بودن و قدرت را در دست داشتن؛ مطرح بودن؛ ریاست کردن.

۴- آزادی:
پایبند و اسیر نبودن؛ آزادی در تصمیم گیری برای زندگی؛ انتخاب های آزادانه؛ روابط آزاد.

۵- تفریح: بازی کردن؛ لذت بردن از زندگی و انجام فعالیت های لذت بخش؛ شوخی و خنده؛ پارک و سینمارفتن.

ویلیام و کارلین گلسر معتقدند نیاز افراد به هریک از این ۵ مورد، متفاوت است و تنها کسانی می توانند یک زندگی مشترک موفق داشته باشند که نیازهای آنها در هریک از این ۵ دسته به هم نزدیک باشد.

مثلا کسی که نیاز به بقای او از مقیاس ۵تایی، ۵ باشد، یعنی شخص بسیار محتاطی است که به سلامت و تغذیه اش و همچنین به رابطه عاطفی با همسرش اهمیت زیادی می دهد و چنین فردی در ازدواج با کسی که این نیاز در او مثلا در حد ۲ است و بنابراین در این زمینه بی قیدتر است، دچار مشکل می شود، شما و همسرتان می توانید میزان نیازتان را در هریک از این ۵ دسته مشخص کنید و به ترتیب از چپ به راست بنویسید: ۱۲۳۴۵. نیمرخ هایی که از این طریق به دست می آید به راحتی قابل مقایسه و نتیجه گیری است؛ مثلا ۵۵۳۵۴ با ۲۳۲۵۳ رابطه خوبی نخواهد داشت، اما با ۵۴۴۵۴ رابطه ای نسبتا خوب را تجربه می کند. ویلیام و کارلین گلسر معتقدند اختلاف تنها ۱ تا حداکثر ۲ درجه آن هم در یکی یا در نهایت دو تا از این ۵ مورد می تواند رابطه خوبی را شکل دهد، اما اختلاف بیش از این می تواند مشکل آفرین شود و هرچه میزان این اختلاف بیشتر باشد، احتمال شکست ازدواج هم بیشتر خواهد شد. البته این نکته بسیار اهمیت دارد که سنجش ها باید بسیار دقیق و همچنین صادقانه انجام شود تا نتیجه قابل اعتمادی به دست آید.