مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

ممنوعیت سرزنش کردن در این زمان!


یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیان‌آور و جبران‌ناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد دارد، سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگر است.


صد بار گفتم این کار رو نکن! گوش نکردی حالا بکش!تو همینی دیگه! می‌‌دونستم این جوری میشه... بفرما اینم نتیجه‌ی هنر جناب‌عالی!


یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیان‌آور و جبران‌ناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد دارد، سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگر است. حتماً برای شما هم پیش آمده که اشتباهی کرده‌اید و به خاطر عمل اشتباه شما اتفاقات ناراحت کننده‌ای افتاده و مشکلاتی رخ داده که خودتان هم نمی‌خواستید اتفاق بیفتد. حال تصور کنید در وضعیتی هستید که می‌دانید اشتباه کرده‌اید و اشتباه‌تان را قبول دارید. در همین اوضاع و احوال یک نفر مدام عمل یا سخن اشتباه شما را به رخ‌تان بکشد و هر لحظه به شما یاد‌آوری کند که " می‌بینی؟ خطای تو باعث بوجود آمدن این اوضاع شد!" و" اگر کمی فکر می‌کردی این‌طورنمی‌شد" و .... واقعاً در این اوضاع چه حالی می‌شوید؟!


اگر همه‌ی ما می‌توانستیم گاهی خودمان را به جای طرف مقابل‌مان بگذاریم، شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمی‌افتاد. سرزنش و سرکوفت زدن به یکدیگر خصوصاً در دوران عقد و نامزدی یکی از بزرگ‌ترین آفت‌های زندگی زناشویی به شمار می‌رود. زوج جوانی که تازه عقد کرده‌اند و هنوز به خصوصیات اخلاقی و رفتاری یکدیگر آگاه نیستند، مسلماً مدتی طول می‌کشد تا به درک درستی از رابطه‌شان برسند و در طی این مدت هر لحظه ممکن است بین آن‌ها سوءتفاهم یا دلخوری پیش بیاید که ناشی از عدم شناخت درست آن‌ها از یکدیگر است. حال تصور کنید زن یا شوهر به محض پیش آمدن کوچک‌ترین مشکل یا اشتباهی از جانب طرف مقابل، شروع به سرزنش او کرده و بارها و بارها چه در روابط خصوصی‌شان و چه در جمع خانواده و دوستان و... مدام اشتباه همسرش را به روی او بیاورد و تکرار کند و او را مورد تمسخر قرار دهد و... به نظر شما چه بر سر طرف مقابل این رابطه می‌آید؟ در بهترین حالت ممکن، او اعتماد به ‌نفسش را از دست می‌دهد و نه تنها نمی‌تواند رفتار اشتباهش را اصلاح کند، بلکه به دلیل عدم اعتماد به نفس ممکن است روز به روز بدتر شود و از ترس این‌که نکند اشتباهی مرتکب شود کم‌کم به این نتیجه برسد که بهتر است دست به هیچ کاری نزند و به این ترتیب تبدیل به انسانی ضعیف‌النفس و منفعل شود که هم خود و هم اطرافیانش او را موجودی ترسو و بی‌اعتماد به نفس تلقی کنند.

رابطه‌ای که مدام در آن سرزنش و سرکوفت نسبت به یکدیگر وجود دارد، رابطه‌ای متزلزل و ناپایدار است که هر لحظه امکان گسست و از هم پاشیدگی در آن وجود دارد. زن و شوهری که مدام در حال ایراد گرفتن از یکدیگر و یاد‌آوری اشتباهات گذشته‌شان به هم هستند، دچار نوعی کینه و دلخوری دائمی در رابطه‌شان می‌شوند و مدام به دنبال نقطه ضعفی از دیگری هستند تا به قول معروف مچ‌گیری کنند و بدین وسیله، به خیال خودشان تلافی کنند و انتقام بگیرند! به نظر شما چنین رابطه‌ای به کجا خواهد انجامید؟ اگر در دوران عقد، بنای زندگی مشترک بر پایه‌ی مهر و محبت استوار باشد و همسران به خصوص زوج‌های جوان با این تفکر تشکیل زندگی ‌دهند که یکدیگر را برای رسیدن به کمال انسانی یاری کنند، مسلماً در صورت بروز اشتباه و خطایی از طرف مقابل بلافاصله سعی می‌کنند آن را بپوشانند و اجازه ندهند این اشتباه از رابطه‌ی دو نفره‌شان فراتر رود

خداوند در قرآن تشبیه بسیار زیبایی دارد آنجا که زن و شوهر را لباس یکدیگر می‌خواند. اولین و مهم‌ترین خاصیت لباس پوشانندگی است. پس فراموش نکنید شما لباس همسرتان هستید و مهم‌ترین وظیفه‌ی شما وقتی اشتباهی از او سر می‌زند، پوشاندن و مخفی نمودن آن اشتباه است. شک نکنید اگر با چنین تفکری در زندگی پیش بروید، بزرگترین خطاها و اشتباهات هم در چهار دیواری خانه و بین خودتان رفع و رجوع خواهد شد و هیچ‌کس جز شما و همسرتان از اشتباهات شما مطلع نخواهد شد.

رایجترین نوع خشونت خانگی در ایران کدام است؟





یک فعال حوزه زنان با اشاره به نتایج پژوهش انجام شده در ایران در مورد خشونت‌های خانگی، گفت: بر اساس نتایج این پژوهش، خشونت کلامی و روانی رایج‌تربود؛ البته در تمام دنیا نیز این دو نوع خشونت رواج بیشتری دارد.

جلوه جواهریان، افزود: در گزارش منتشر شده تاکید شده که آمار خشونت خانگی بسیار پنهان است.
وی با تاکید بر اینکه فقط یک بار درباره خشونت علیه زنان در ایران یک تحقیق ملی در سال82 در 28 استان انجام شد، اظهار کرد: نتایج آن پژوهش به صورت خلاصه در اختیار مسوولان قرار گرفت، ولی کتاب آن هیچ گاه به صورت عمومی منتشر نشد و حتی ما که در زمینه خشونت علیه زنان کار می‌کنیم، نتوانستیم به اصل کتاب دسترسی پیدا کنیم.

این فعال حوزه زنان، درباره علل رواج بیشتر خشونت کلامی و روانی علیه زنان، گفت: خشونت در سطح دعوا از کلامی آغاز می‌شود و به جسمی می‌انجامد. کسانی که خشونت جسمی را تجربه می‌کنند، پیش از آن مورد خشونت کلامی قرار گرفته‌اند؛ البته ممکن است خشونت جنسی حتی رایج‌تر از خشونت کلامی باشد ولی چون درباره آن تعریف مشخصی نداریم، با وجود قانون تمکین در ایران نمی‌توان گفت که درباره آن آماری وجود دارد.

جواهریان در مورد تعریف خشونت علیه زنان اظهارکرد: خشونت علیه زنان عبارت از هر نوع عمل خشونت‌آمیز مبتنی بر جنسیت است که منجر به آسیب جسمی، جنسی و روانی به زنان شود. هنگامی که این عمل در محیط خانوادگی یا در حضور آشنایان انجام شود به آن خشونت خانگی گویند و اگر در قبال همسران صورت گیرد، همسرآزاری نامیده می‌شود. وی تاکید کرد: در تمام دنیا خشونت خانگی پنهان‌تر از خشونت‌هایی است که در خیابان اتفاق می‌افتد. بنابراین آمارگیری درباره آن دشوارتر است.

این فعال حوزه زنان در زمینه راهکارهای کاهش خشونت خانگی، اظهار کرد: پیش از هر کاری باید خشونت خانگی به رسمیت شناخته شود، چرا که درهیچ جایی از قوانین ایران جرمی به نام خشونت خانگی تعریف نشده است؛ البته تنها زنان، قربانیان خشونت خانگی نیستند؛ بلکه کودکان هم مورد این نوع خشونت قرار می‌گیرند. در قوانین مربوط به نوجوانی و کودکان نیز زمانی که آزاررسانی از سوی والدین انجام شود، قوانین متفاوت بوده و این کار به نوعی عرفی می‌شود. قانون تمکین که در آن خشونت خانگی تصریح شده، حذف شود

وی تاکید کرد: پیش از هر چیز باید تمام نهادهای آموزشی به خشونت خانگی توجه کنند و این نوع خشونت را در قوانین به رسمیت بشناسیم و مواردی مانند قانون تمکین که در آن خشونت خانگی تصریح شده، حذف شود. جواهریان با بیان اینکه کارشناس مذهبی نیستم ولی می‌دانم که تفسیرهای دیگری از قانون تمکین وجود دارد، گفت: در برخی از کشورهای اسلامی نه تنها خشونت خانگی به عنوان جرم تعریف شده، بلکه قانونی را به صورت خاص برای انواع خشونت‌ها دارد. در پاکستان نه تنها خشونت خانگی را به عنوان جرم تعریف کرده‌اند، بلکه قانونی را به صورت خاص برای انواع خشونت‌ها وضع کرده‌اند.
وی تاکید کرد: در ایران با کمبود تعاریف مواجه هستیم و همین امر محدودیت‌هایی را برای کارشناسان به وجود می‌آورد. به عنوان نمونه سازمان بهزیستی خانه‌های امن را برپا می‌کند که البته به معنای رایج این خانه‌ها در خیلی از جاهای دنیا نیست که بعضا همین خانه‌ها را هم تعطیل می‌کنند. زمانی که با نهادهای دولتی چنین برخوردی می‌شود نمی‌توان انتظار داشت که سازمان‌های غیردولتی در چنین زمینه‌هایی فعالیت کنند.

این فعال حوزه زنان اضافه کرد: در حال حاضر دولت و شهرداری به این نتیجه رسیده‌اند که در زمینه خشونت خانگی فعالیت کنند،‌ چرا که با افزایش آمار خشونت خانگی،‌ تعداد افراد مراجعه‌کننده به بیمارستان‌ها افزایش می‌یابد؛ البته باید در نظر داشته باشیم که هزینه‌ صرف شده برای درمان آثار ناشی از خشونت خانگی بسیار بالاست. علاوه بر آن بر اثر خشونت خانگی، به کودکان نیز آسیب می‌رسد، بنابراین مسوولان چاره‌ای جز توجه بیشتر به این نوع خشونت را ندارند.

وی با بیان اینکه قوانینی مانند قانون تمکین نیز از نظر دینی قابل حل است، گفت: مسئله، مردانه بودن ساختار حاکمیت است. این در حالی است که در کشورهایی مانند لبنان و افغانستان قانون خشونت خانگی داریم و چنین قانونی در اردن قابل تصویب است؛ البته تنها تبدیل شدن خشونت خانگی به قانون مطرح نیست، هنگامی که چنین خشونتی را به رسمیت می‌شناسیم، می‌توانیم برای پیشگیری از آن نیز اقدام کنیم و کودکان اگر از کودکی در این زمینه آموزش ببینند، در بزرگسالی کمتر مرتکب رفتارهای خشونت‌آمیز می‌شوند.
جواهریان در پایان اظهار کرد: در بسیاری از کشورها بیش از نیمی از قوانین به پیشگیری از خشونت خانگی از سوی نهادهای مدنی پرداخته می‌شود، اما در ایران از این ظرفیت استفاده کافی نمی‌شود.

8 مشکل و 8 پاسخ روانشناسی به آن




درمان لکنت زبان در بزرگسالان
پسری 25 ساله هستم، لیسانس و شغل آزاد دارم. به دلیل لکنت زبان جرأت رفتن به خواستگاری را ندارم.خجالت می کشم طرف مقابلم این موضوع را بفهمد.
آسیه امیدوار- کارشناس ارشد روان شناسی:
لکنت زبان، نوعی اختلال ارتباطی است که باعث ایجاد وقفه در توانایی فرد برای شکل دهی کلمات و جملات لازم به منظور برقراری ارتباط کلامی با دیگران می شود. در پدید آمدن این اختلال عوامل فیزیولوژیکی،عاطفی،اجتماعی و یا ترکیبی از آن ها نقش دارند.این اختلال معمولا از سنین ۴-۲ سالگی که کودک آغاز به صحبت می کند خود را نشان می دهد اما در برخی افراد در سنین شروع مدرسه و یا در دوران بلوغ نمایان می شود. از عوامل موثر بر لکنت، می توان به عوامل زیستی و روانی- اجتماعی اشاره کرد:
* عوامل زیستی:مثل آسیب های قبل از تولد،حین تولد و دوران کودکی، وجود ناهنجاری هایی در دستگاه صوتی
* عوامل روانی-اجتماعی:مثل احساس تهدید و ناامنی،احساس پذیرفته نشدن از سوی اعضای خانواده، احساس اضطراب در موقعیت های ویژه، شوک های عاطفی و روانی درمان انتخابی برای لکنت زبان استفاده از روش های رفتاری،اصلاح روش تنفس و مراجعه به گفتاردرمانگر است.
دارو درمانی در این اختلال(به جز در موارد خاص)جایگاهی ندارد و یک گفتاردرمانگر نقش موثرتری در این خصوص ایفا می کند.البته گاهی باید از کمک یک روانشناس نیز بهره برد چون در بسیاری از موارد یک علت روانی و یک اضطراب نهفته در این اختلال وجود دارد که باید آن را شناخت و برطرف کرد.
۴ توصیه به افراد مبتلا به لکنت زبان:
1) همواره سعی کنید در هنگام صحبت کردن آرامش داشته باشید. خونسرد باشید و ارتباط چشمی خود را با مخاطب حفظ کنید.
2) لکنت زبان یک مشکل قابل حل است.پس به عنوان یک نقطه ضعف به آن نگاه نکنید، آن را بپذیرید و درصدد درمان و رفع آن برآیید.
3) به هنگام صحبت کردن همه حواس خود را متوجه لکنت خود نکنید بلکه بیشتر روی انتقال منظور خود متمرکز شوید.
4) سعی نکنید لکنت خود را از دیگران پنهان کنید.اگر مخاطب شما از این مشکل باخبر باشد راحت تر آن را می پذیرد. بهتر است با درنظر گرفتن این نکات حتما از یک گفتاردرمانگر و یا یک روانشناس کمک بگیرید.
ضمن این که شما را دعوت می کنم سری به سایت انجمن لکنت ایران(انجمن لکنت ایران) بزنید و از تجارب مشابه، راهکارها، برنامه ها و جلسات گروهی حضوری و اینترنتی آن مطلع شوید. نکته آخر این که هیچ گاه به خاطر این مشکل کوچک خود را از موقعیت های مهم زندگی محروم نسازید.حتما در عین حال که برای رفع این موضوع گام بر می دارید،به فکرتشکیل زندگی خود نیز باشید.چه بسا در کنار یک همسر و همراه مطمئن بخش زیادی از این مشکل به خودی خود برطرف شود.

نگرانی از ازدواج مجدد برادر
سلام، چه واکنشی درباره ازدواج مجدد برادرم نشان دهم؟ آیا نصیحت فایده ای دارد که تصمیم خود را عوض کند؟ چه رفتاری با او داشته باشم؟
سیمین قربانی-کارشناس ارشد مشاوره خانواده
مخاطب عزیز نگرانی شما درباره زندگی برادرتان قابل درک است. درصورتی که برادرتان در حال حاضر همسر دارند. در ابتدا توصیه می کنم با برادرتان صحبت کنید و دلایل این تصمیمش را جویا شوید. با خانواده فعلی برادرتان نیز صحبت کنید و ریشه اصلی مشکل را بیابید. چه بسا مشکلات خانواده برادرتان که حل شود او از این تصمیم یعنی ازدواج مجدد منصرف شود. گاه افراد به علت نداشتن قدرت حل مسئله و ناتوانی در روبه رو شدن با مشکلات و یا پیچیده شدن مشکلات خانوادگی سعی می کنند از محیطی که دارای این شرایط است به نحوی دور شوند. دیگر نشانه های رفتاری برادرتان از جمله افسردگی را نیز بررسی کنید.
در صورتی که خودتان این تخصص را ندارید حتما با مراجعه به مشاور به این موضوع رسیدگی کنید. اما درصورتی که برادرتان به تازگی از همسر خود جدا شده است و تصمیم دارد دوباره ازدواج کند این نکات را با وی در جریان بگذارید: نخستین عاملی که تعیین کننده آمادگی فرد جدا شده برای تشکیل زندگی مجدد است، این است که حساب و کتاب های عاطفی او در زندگی اولش برای همیشه بسته شده باشد؛ زیرا برخی از افراد همچنان بعد از اتمام طلاق، درگیر ازدواج اول خود هستند. برای مثال هنوز به همسر سابق خود فکر می کنند و... تمام این علائم نشان دهنده آن است که رابطه هنوز حل و فصل نشده و فرد خود را از عواطف ازدواج اولش بیرون نکشیده است.
این دسته از افراد برای وارد شدن به یک رابطه عاطفی جدید نباید عجله کنند، فرد می داند که ازدواجش تمام شده، اما همچنان برای برگشت به رابطه تلاش می کند. در این صورت گاهی اوقات بهترین کار، آن است که دوباره با همسر قبلی اش در این باره گفت وگو کند.
این کار برای فرد 2 مزیت دارد:
1 - یا به فرد کمک می کند که رابطه به سمت بهبود برود و از نو شکل بگیرد.
2 - یا اینکه رابطه این بار سریع به سمت پایان پیش برود. فرد بعد از پایان رابطه باید سعی کند پرونده ازدواجش را ببندد.
یک طلاق باید بی تفاوتی و خنثی بودن فرد نسبت به همسر گذشته اش را در پی داشته باشد. یعنی فرد با دیدن همسر قبلی خود دیگر عصبانی نمی شود، تپش قلب نمی گیرد و هیچ حس منفی و مثبتی نسبت به او ندارد، تمام این موارد علائم پایان رابطه است و فرد می تواند با آزادی افکار خود به ازدواج مجدد فکر کند.

از اختلاف نظرهای زن و شوهری بحران نسازید
پسری 22 ساله هستم. یک سال و سه ماه پیش با دختری که 4 سال از خودم کوچک تر است، ازدواج کردم.
مشکل ما این است که تفاهم نداریم و همدیگر را درک نمی کنیم.
مشاور:غفوریان- مخاطب گرامی، سعی کنید "واقع بین" باشید. در زندگی زناشویی واقع بینی به معنای این است که اختلاف بین همسران امری اجتناب ناپذیر است. اما با وجود این اختلافات شیوه کنار آمدن، شناختن یکدیگر و پذیرفتن تفاوت ها، حل تعارض و یا پیشگیری از جدی شدن تعارضات شدنی و ممکن است.
کاری که شما و همسرتان باید انجام دهید این است که سعی کنید شباهت های میان خودتان را به عنوان نقاط تفاهم گسترش دهید و محبت خود را به هم ابراز کنید. این که بیان کردید همسرتان 4 سال از شما کوچک تر است، اگر منظورتان اشاره به اختلاف سنی است باید بگویم که این فاصله سنی از دیدگاه روان شناسی مناسب است! اینکه بتوانیم در زندگی زناشویی به عنوان زن یا شوهر، همسرمان را درک کنیم بستگی به این دارد که تا چه اندازه شخصیتی انعطاف پذیر داریم. اینکه تصور کنید همسر ایده آل وجود دارد، کاملاً اشتباه است. اینکه شما بتوانید به این حد از پختگی برسید که محدودیت های همسرتان را نیز مانند نقاط قوت او ببینید به ایجاد احساس خوشبختی در شما کمک می کند.
اختلاف زناشویی یا نبود تفاهم را یک مسئله غیر قابل حل قلمداد نکنید و بدانید رفتاری که شما در مقابل این مسئله انجام می دهید اگر نادرست باشد می تواند آن را به یک فاجعه تبدیل کند. اگر از همسرتان و علایق و نیاز های او به قدر کافی اطلاع داشته باشید شاید بهتر بتوانید به راه حل هایی دست پیدا کنید که مورد پذیرش هر دوی شماست. بهترین راه حل برای رسیدن به تفاهم و درک متقابل راه حلی است که زن و شوهر ، هردو آن را بپذیرند. اگر ما با برخی رفتارهای همسرمان هم نظر نیستیم به معنای مخالفت با شخصیت او نیست، ممکن است شما درباره یک مسئله اتفاق نظر نداشته باشید اما این بدان معنی نیست که نمی توانید به زندگی مشترک خود ادامه دهید!

ضرورت توجه به سایر ملاک های انتخاب همسر
- پسری ۲۲ساله هستم. مدتی است در دانشگاه به دختری علاقه مند شده ام. موضوع را با خانواده مطرح کردم ولی مخالفت می کنند و دلیل مخالفت شان این است که او ۲ماه از من بزرگ تر و تک فرزند است.
مشاور: متین نژاد:
بهتر است برای تصمیم گیری درباره انتخاب همسر و همچنین شناخت فرد موردنظر و خانواده اش، فرصت بیشتری رابه خود و خانواده تان بدهید شما اشاره نکردید که چه مدت است با او آشنا شدید. با خانواده تان صحبت کنید و از آن ها بخواهید که با خانواده این خانم بیشتر آشنا شوند، فرصت بیشتری را برای تصمیم گیری به آن ها بدهید. همچنین دیگر ملاک های ازدواج از قبیل همخوانی خانواده ها به لحاظ مسائل اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی و ... را حتما در نظر بگیرید.

پایانی بر دعواهای خواهر و برادری
من و خواهر کوچک ترم، همیشه با یکدیگر دعوای لفظی می کنیم. در ضمن نسبت به من حسادت هم می کند. حتی اگر تقصیر من باشد، نمی توانم کوتاه بیایم. پنج سال از او بزرگ ترم. واقعا وقتی فکر می کنم پیش پدر و مادرم و بقیه شرمنده می شوم اما دست خودم نیست.
سید محمد پاکدامن – کارشناس ارشد خانواده:
با توجه به این که شما از خواهرتان بزرگ تر هستید باید بدانید که یک نقش حمایتی دارید یعنی وظیفه دارید که مراقب خواهر کوچک ترتان باشید. زمانی که خواهر کوچک تر به هر دلیلی با شما دعوا می کند، اگر شما هم بخواهید با مقابله به مثل، برخورد یا دعوا کنید، نشان دهنده این است که هنوز خیلی بزرگ نشده اید.
رفتارهای دعواگونه، رفتارهای کودکانه ای است که از فرزند بزرگ تر انتظار نمی رود. یک نکته دیگر هم این است که هر زمان که بین فرزندان دعوایی پیش می آید، بهترین حالت این است که والدین دعواها را مدیریت کنند. والدین در این مواقع باید با هر 2 فرزند صحبت کنند و به هیچ وجه فراموش نکنند که باید عدالت را رعایت کنند و حق را همیشه به فرزند بزرگ تر یا کوچک تر ندهند. همچنین والدین می توانند با فرزند بزرگ تر صحبت کنند که هر زمان، برخورد یا مشاجره ای بین او و خواهرش پیش می آید، به آن ها مراجعه کند. در این مواقع، اگر والدین با فرزندان به عدالت رفتار کنند، مشکل حسادت هم بین فرزندان حل می شود.

ورزش؛ راهی برای جلوگیری از تقویت افکار منفی
- خانمی ۲۵ساله و متأهل هستم. دچار افسردگی شده ام. استرس زیاد ی دارم. باید چه کار کنم تا فکرهای منفی و استرسم کم شود؟
اعظم متین نژاد، کارشناس ارشد روان شناسی:
خواهر گلم غمگینی حالتی است که همه ما گاهی دچارش می شویم. به خصوص وقتی دچار ناکامی یا شکست در زندگی می شویم. وقایع ناراحت کننده، از دست دادن یک رابطه یا مرگ یکی از عزیزان باعث غمگینی ما می شود. این حالت معمولا با علایمی مثل تغییر در خلق و خو، بی علاقگی به فعالیت های روزمره، کسالت، پرخوابی یا کم خوابی همراه است اما این علایم معمولا بیشتر از چند روز طول نمی کشد، اگر این علایم بیش از چند روز به طول بینجامد و باعث اختلال در زندگی روزمره شود حتما باید به یک روان شناس معتمد مراجعه کنید. برای این که استرس و افکار وسواسی کاهش پیدا کند، بهتر است سعی کنید وارد فعالیت های اجتماعی شوید که نیاز به تمرکز زیاد نداشته باشد. حتما ورزش کنید و افکار منفی را در خود تقویت نکنید. مثلا به خودتان نگویید «من نمی توانم»، در ضمن حتما تغذیه مناسبی داشته باشید. علاوه بر همه نکات یاد شده ، فراموش نکنید که دل آرام نگیرد جز با یاد خدا، بهترین کسی که حتی در روزهای سخت زندگی می توانید با او درددل کنید، پروردگار است، با خداوند صحبت کنید تا افکار مزاحم از شما دور شوند.

جلوگیری از تلنبار شدن مسائل حل نشده در ذهن
خانمی هستم 30 ساله ، خیلی زود عصبانی می شوم و همیشه با خودم و بچه هایم درگیرم و فکر و خیال و استرس زیاد دارم، دچار کم خونی و تپش قلب هم هستم.
پریسا غفوریان، کارشناس ارشد روان شناسی:
دوست عزیز، ظاهراً این مسئله ذهن شما را بسیار مشغول کرده، اما این که خودتان به این نتیجه رسیده اید که باید خشم و عصبانیت خود را کنترل کنید عالی است. به عنوان اولین پیشنهاد، سعی کنید بدون اضطراب و با قصد حل مسئله زمانی مناسب را انتخاب کنید و در آن به اولویت بندی افکارتان بپردازید. شما در درجه اول به یک نظم دهی در ذهنتان نیازمندید. این که به چه می اندیشید که شما را بیش از هر چیز نگران و عصبی می کند؟ چه مسئله حل نشده ای در ذهنتان است؟ گاهی ما به صورت ناخودآگاه تمام تعارضات درونی و بیرونی خود را که نتوانسته ایم به درستی یا به طور کامل حل کنیم به شکل پرخاشگری و عصبانیت خصوصاً روی دیگران بروز می دهیم! این امر سبب رنجش دیگران از ما، محدود شدن روابط گرم خانوادگی و در نهایت افزایش خشم بیشتر نسبت به خودمان می شود.پس اول سازمان دهی ذهنی کنید و سپس به مشخص کردن نقش خودتان در مسئله بپردازید. گاهی دررابطه با مسائلی که در حل آن ها نقش زیادی نمی توانیم داشته باشیم باید راه حل "پذیرش" را انتخاب کنیم!
پذیرفتن نه به معنای سوختن و ساختن، بلکه به معنای درد را به رنج تبدیل نکردن است. در آخر، سعی کنید گذشته ای را که گذشته و آینده ای که هنوز نیامده را رها و در زمان حال زندگی کنید که آرامش روح و روان شما در گرو همین امر است. همچنین می توانید به یک روانشناس برای یادگیری مهارت های کنترل خشم مراجعه کنید. در نهایت این که حتماً با یک پزشک عمومی نیز مشورت کنید به این علت که کم خونی و تپش قلبتان می تواند عاملی باشد برای ایجاد احساس خشم در شما.

شوهرم به باجناقش حسادت می کند
نزدیک ۷سال است که زندگی مشترک را شروع کردیم. ۴سال پیش خواهر کوچک ترم ازدواج کرد شوهرم نسبت به شوهرخواهرم (باجناقش) حسادت زیادی می کند تا جایی که الان حتی دوست ندارد همزمان با آن ها به خانه مادرم برویم، حتی همیشه مرا با خواهرم مقایسه می کند و می گوید او از من زرنگ تر است! خیلی خسته شده ام. با وجود این که ما هیچ مشکل دیگری با هم نداریم ولی هر شب به بهانه های مختلف درباره این قضیه دعوا داریم!

مشاور/ قربانی:
خانم گرامی در پاسخ به سوال شما باید به زوایای مختلفی توجه کرد.
برای این که بتوانید نتیجه نسبتا خوبی از این پرسش و پاسخ به دست بیاورید نکاتی را به ترتیب عنوان می کنم:
1 - شما مهم ترین شخص در زندگی همسرتان هستید و بیشتر از هرکسی با او وقت می گذرانید بنابراین به خوبی می توانید آنچه را که همسرتان به عنوان همدم از شما انتظار دارد شناسایی و سعی کنید او را خوشحال کنید.
2 - به جای بحث و مشاجره برای حل مسائل و مشکلاتی که گاه و بیگاه در زندگی زناشویی رخ می دهد با حفظ آرامش خود و همسرتان، موضوع را در زمان مناسبی مطرح کنید تا به نتیجه مطلوب برسید. مشاجراتی که در انتهای روز اتفاق می افتد به علت خستگی دو طرف غالبا بی نتیجه و بی پایان است.
3 - موضوع خواهرتان و همسرشان را نیز عمیقا بررسی کنید. گاه ما خودمان با حساس کردن اطرافیانمان نسبت به شخصی خاص و یا مقایسه های بی جا باعث ایجاد بگو مگوهای تمام نشدنی می شویم و همین موضوع دامن گیر خودمان نیز می شود. به این معنا که هم زمان ما همسرمان و یا دیگران را با بی توجهی در بوته مقایسه قرار می دهیم و این زمینه را برای مقایسه خودمان نیز فراهم می کنیم.
4 - با شناسایی نقاط قوت و ضعف خود، روی توانایی ها و ویژگی های مثبت تان تمرکز کنید و آن ها را افزایش دهید.
5 - با مطالعه بیشتر در زمینه روانشناسی مردان، سعی کنید همسرتان را بیشتر بشناسید. در انتها توصیه می شود برای حل بهتر این موضوع به مشاوری امین مراجعه کنید.

ازدواج کردن دیرهنگام و دردسرهای آن

این روزها که سن ازدواج بالا رفته است، ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد.







شقایق، حدود چهل و پنج سال سن دارد، معلم است و به تازگی به خانه‌ بخت رفته است. او می گوید، دختر بزرگ خانواده بوده و دغدغه همیشگی‌ش برای زندگی درس خواندن بوده است. بعد از به اتمام رساندن دوره‌ دکترا تصمیم برای تشکیل زندگی می گیرد و با توجه به اینکه دختران در فرهنگ ایرانی انتخاب می شوند، به قول خودش برای ازدواج دیر شده و تنها علت او برای ازدواج فرار از تنهایی عنوان می شود.

طیف خواستگاران او به دو دسته‌ مردان مطلقه و پسران کوچکتر تقسیم می شده که انتخاب را برای او سخت می کرده است اما در نهایت با مشورت و توکل به خدا، یک انتخاب منطقی به دور از احساس داشته و الان حدود یکسال است که زندگی مشترکش با حمید که پنج سال از خودش کوچکتر است را شروع کرده است.
بیشترین چیزی که شقایق در گفته‌هایش تکرار می‌کرد عدم اشتیاق او برای زندگی و ایجاد تنوع در آن بود. او حتی بعضی کارها مانند رنگ کردن مو را مثل تزئین سالاد و رسیدگی به انجام امور خانه، رفع تکلیف می خواند!

مهرناز، سی و نه ساله، یکسال و سه ماه است ازدواج کرده و یک دختر دو ماهه دارد.‌ او می گوید: برای مشاوره‌ ازدواج که می رفتم، چند بار به من تاکید شد چون در سن بالا متاهل می شوم باید مراقب تغذیه و باروری باشم. چون احتمال نازایی و اختلال در باروری در سن بالا زیاد می‌شود. در نتیجه از ترس بچه دار نشدن زود به باروری اقدام کردیم و به لطف خدا مشکلی نبود و ما از سلامت و حضور او خیلی شادیم اما بیشترین مشکلی که شخصاً دارم حضور بچه (زودتر از حد انتظارم) نیست، بلکه فاصله ای است که بین من و همسرم به خاطر رسیدگی به کودک و مشکلات اقتصادی ناشی از تولد فرزندایجاد شده و این فاصله مرا نگران می کند.

ناسازگاری بیشتر و انعطاف کمتر


این روزها که سن ازدواج بالا رفته است، ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد. به طور مثال زن در کنار همسر و با درک شرایط رشد می کند، در حالی که دخترانی که در سن بالاتر ازدواج می کنند، شخصیت آنها شکل گرفته است و ناسازگاری در آنها بیشتر و انعطاف کمتر است. هر چند از سوی دیگر دیگر زوج‌هایی که در سن بالا زندگی مشترک را آغاز کرده‌اند به خاطر شناخت بهتر از خود و نیازهای درونی یکدیگر، مشکلات عاطفی کمتری دارند.

مشکلات جنسی


در ازدواج های سن بالا، اکثر مشکلات زوجین، مشکل جنسی و عدم درک متقابل در این حوزه رفتاری ا‌ست، چرا که سال‌های بسیاری از بلوغ جنسی گذشته و دائماً این احساس نیاز از دو طرف سرکوب شده است. مشکلاتی مانند سردمزاجی و واژینیسم و همچنین احتمال سرطان دهانه‌ رحم در خانم‌ها به علت سرکوب نیاز های جنسی وجود دارد. ممکن است گاهی طرف مقابل تجربه جنسی داشته باشد که در اولین رابطه‌ این موضوع خود را نشان می‌دهد و باعث بدبینی در زوج می‌شود.
زنان در دهه چهارم و مردان در دهه پنجم از زندگی خود با اختلاف نیاز جنسی مواجه هستند، تب و تاب جنسی مرد در این سن، رو به کاهش و سردی رفته و نیاز های جنسی زن بیدار و فعال شده است. و به طور مثال زن 32 ساله با مرد 45 ساله در این مسئله به شدت متفاوت هستند و این اختلاف باعث مشکلات زیادی می‌شود.
اگر زوج‌های جوان رفته رفته به کاهش رابطه می رسند، یعنی رابطه، از هفته ای چهار بار به هفته‌ای سه بار و در ادامه به هفته‌ای دوبار و هفته‌ای یکبار و در نهایت کمتر می رسد، اما رابطه جنسی برای زوج‌ها در سنین بالا با اختلاف سنی زیاد از هفته‌ای چهار بار یک‌مرتبه به هفته‌ای یک بار نزول می کند چرا که توان بدنی در آقایان کم‌تر شده است و این مسئله مشکلات شدید روحی برای دوطرف مخصوصا زنان پدید می آورد.

چه کنیم تا به ما زن ذلیل نگویند؟



س: همیشه به شوهرم می گویند«زن ذلیل!» می گویند اختیاری در زندگی اش ندارد. در صورتی که اصلا این طور نیست آن ها به تصمیم گیری های مشترک من و همسرم و راهنمایی هایی که به او در انجام کارها می کنم می گویند«اختیار داری زن!» آن ها این حرف ها را پیش روی من نمی گویند ولی با این حرف ها باعث آزار همسرم می شوند. در مقابل این طرز تفکر باید چه رفتاری داشته باشم؟



دوست عزیز به منظور حل این مسئله چند پیشنهاد برای شما و همسرتان دارم. توصیه من به شما این است که اولا مراقب باشید اطلاعات خصوصی شما از زندگی تان خارج نشود زیرا سیستم خانواده باید بسته باشد یعنی لزومی ندارد دیگران متوجه بشوند که تصمیمات زندگی را چه کسی می گیرد مرد می گیرد یا زن و یا اصلا در این خانواده چه خبر است.
دوم اینکه حتی اگر برخی تصمیمات را شما می گیرید بهتر است جلوی دیگران طوری وانمود کنید که گویی تمام تصمیمات را همسرتان می گیرد و قدرت و عزت شوهرتان را حفظ کنید زیرا مردها نیاز به قدرت دارند و زن ها نیاز به محبت و این نیازهای اساسی آنهاست. اتفاقا خانم ها نیاز به یک مرد قوی در کنار خودشان دارند همانطور که مردها نیاز به خانمی دارند که مهربان و با محبت است و به حرف های آنان گوش می دهد بنابراین حفظ قدرت مرد در جمع و جلوی دیگران، احترام گذاشتن به او، تحقیر و توهین نکردن، دستور ندادن، به حرفش گوش دادن و چشم گفتن باعث می شود هم نیاز همسرتان به قدرت تأمین و هم جلوی آن دخالت ها گرفته شود و کسی نتواند بگوید که او زن ذلیل است و همه تصمیمات را شما می گیرید و اتفاقا بر عکس فکر می کنند.

۲ توصیه به همسرتان
توصیه من به همسرتان نیز این است که اقتدارش را افزایش دهد و اجازه دخالت به دیگران را ندهد زیرا رکن اصلی خانواده، مرد است و او باید سعی کند اجازه ندهد کسی در زندگی اش دخالت کند. مثلا غیر مستقیم جواب این گونه صحبت ها را بدهد یا با شوخی این حرف ها را رد یا بحث را عوض کند یا حتی اگر شرایط ایجاب می کند مستقیم بگوید« نه این طور نیست من با همسرم مشورت می کنم، در همه خانواده ها کارها باید بر اساس مشورت انجام شود. باید گذشت متقابل وجود داشته باشد تا زندگی پیش برود.»

به هر حال باید سعی کند این حرف ها روی او تأثیر نگذارد. نکته بعد اینکه اگر هم کسی از این قبیل حرف ها زد همسرتان آن را به شما انتقال ندهد چون در سؤال مطرح کردید که پیش شما چیزی نمی گویند بنابراین به همسرتان بگویید از این به بعد اگر کسی به او چیزی در این باره گفت به شما نگوید. زیرا بازگو کردن این گونه صحبت ها جز این که به شما استرس وارد کند هیچ تأثیر دیگری ندارد.
وقتی خانم از این موضوع و از این صحبت ها اطلاع پیدا می کند دچار استرس می شود و رفتارهای شوهرش را به این مسئله نسبت می دهد که تحت تأثیر دیگران است در صورتی که شاید خیلی از این رفتارها تحت تأثیر آنها نباشد ولی چون خانم حساس شده است، چنین تصوری دارد. پس انتقال ندادن اطلاعات از آن طرف هم راهکاری دیگر برای تأمین آرامش شما و همسرتان است.