مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

چرا مغز انسان عاشق موسیقی است؟

مطالعات جدید در حوزه علم عصب‌شناسی به رهبری یک محقق ایرانی، به این پرسش پاسخ می‌دهد که چرا گوش‌دادن به موسیقی به اندازه یک فیلم پلیسی جذاب است.
به گزارش پایگاه فراخوانهای علمی پژوهشی کشور در این پروژه که در «موسسه تحقیقاتی روتمن» در کانادا انجام شد و رهبری آن را نیلوفر سلیم‌پور، محقق ایرانی، بر عهده داشت، از گروهی از شنوندگان موسیقی خواسته شد که به نمونه‌های کوتاه از 60 ترانه‌ای که هرگز نشنیده بودند، اما به سبکی بودند که آن‌ها با آن آشنایی داشتند، گوش دهند.
این 19 داوطلب که متشکل از 10 مرد و 9 زن بین سنین 18 تا 37 سال بودند، سپس تراک‌هایی را سفارش دادند که حداکثر دو دلار ارزش داشتند.
برای این که پروژه واقع‌گرایانه‌تر به نظر برسد، هر یک از داوطلبان هزینه خود را پرداختند و یک سی دی از گزیده‌ای از تراک‌های مورد علاقه‌شان به آن‌ها داده شد.
هنگامی که این افراد به موسیقی گوش می‌دادند، با استفاده از MRI از مغز آن‌ها اسکن گرفته شد و مشخص شد زمانی که آن‌ها ترانه خاصی را دوست داشتند، نواحی بسیاری در مغزشان تحریک می‌شد.
با این حال، فقط زمانی که آن‌ها تمایل داشتند هزینه‌ای بابت این ترانه‌ها بپردازند، ارتباط قوی با یک ناحیه در مغز موسوم به nucleus accumbens به طور خاص وجود داشت. این ناحیه مسئول حس "تعجب خوشایند" است.
به گفته سلیم‌پور، شاید تعجب‌آور به نظر برسد اما مردم از نقض انتظاراتشان لذت می‌برند.
در دنیای باستان، مدرسان فن بلاغت به خوبی از این نکته آگاه بودند که یکی از شیوه‌های جلب توجه مردم ایجاد انتظارات و سپس انکار آن‌هاست.
فرانسیس بیکن فیلسوف قرن 17 نیز در مقاله‌ای اظهار می‌کند که "حتی در فریب خوردن نوع لذت وجود دارد."
اما مفهوم این ادعا آن است که چنین ترفندی فقط هنگامی کارساز است که "فریب دادن" بیش از اندازه طولانی نباشد زیرا نقض انتطارات تا زمانی که کوتاه‌مدت است، کارآمد است.
در موسیقی اصطلاحی به نام "آهنگ قطع‌شده" وجود دارد که در آن به نظر می‌رسد که قطعه‌ای موسیقی به پایان می‌رسد اما در دقیقه آخر به یک مقصد غیرمنتظره می‌رسد.
شنونده از این امر لذت می‌برد زیرا این یک شوک خوشایند است و می‌داند که سرانجام قطعه به پایان مناسب و درستی ختم می‌شود.

مخالفان تنهایی در دوره سالمندی


آدم وقتی با دیگران است با شادی همه شاد‌ و در غم‌هایشان شریک می‌شود و نمی‌داند عمر چطور می‌گذرد اما اگر پیر باشی و تنها و بچه‌ها و نوه‌ها هریک در دیاری و مشغول کاری باشند فکر می‌کنی دیگر هیچ کاری نمانده جز این‌که منتظر مرگ شوی.

مادر بزرگ هنوز هم مرتب و با سلیقه است. با این‌که 78 سال از عمرش گذشته اما هنوز هم غذاهایش را خودش می‌پزد و عاشق این است که در جمع غذا بخورد.

باسلیقه است و دست پختش بخوبی همیشه؛ وقتی سفره را می‌چیند همیشه یک سبد کوچک سبزی هم توی آن دیده می‌شود. 2 بشقاب و 2 لیوان و یک دیس کوچک غذا. این ناهار مادر بزرگ است که هر روز آن را آماده می‌کند اما تنها یک نفر بر سر این سفره می‌نشیند. خودش!

پدر بزرگ 4 سال است که از دنیا رفته و مادر بزرگ معتقد است سال‌ها زندگی وفادارانه و توأم با غم و شادی که آنان با هم گذرانده‌اند باعث می‌شود که حتی بعد از مرگ هم حاج محمد او را ترک نکند.

مادر بزرگ هر روز وقتی غذا می‌خورد یک ظرف هم برای شوهرش می‌گذارد و نگاهی به عکس بزرگ سیاه و سفیدش در طاقچه می‌اندازد و می‌گوید: شاید چشمش هنوز به دنیا باشد نمی‌خواهم فکر کند فراموشش کرده‌ام. او بعد از هر وعده غذا برای شوهر از دست رفته‌اش حمد و سوره‌ای می‌خواند و دعا می‌کند که روحش قرین رحمت باشد و هرچه زودتر خدا او را در عین سلامتی و بدون این‌که سربار دیگران شود به همسرش ملحق کند.

تنهایی و علاقه به رفتن
مادر بزرگ می‌گوید: ‌من تمام کارهایم را توی این دنیا کرده‌ام و کاملا آماده‌ام که خداوند، عزرائیل را سراغم بفرستد!

تمام این حرف‌های او به خاطر تنهایی است. آدم وقتی با دیگران است با شادی همه شاد‌ و در غم‌هایشان شریک می‌شود و نمی‌داند عمر چطور می‌گذرد اما اگر پیر باشی و تنها و بچه‌ها و نوه‌ها هریک در دیاری و مشغول کاری باشند فکر می‌کنی دیگر هیچ کاری نمانده جز این‌که برای عزرائیل دعوتنامه بفرستی!

واقعیت این است که پدر بزرگ تا 4 سال پیش تنها مونس مادر بزرگ بود و از وقتی او فوت شد مادر بزرگ تنهای تنها شد. اوایل خیلی بی قراری می‌کرد ولی بعد شد همان مادر بزرگ همیشگی. لااقل وقتی نوه‌ها و بچه‌ها او را می‌دیدند این طور بود. آنها از غم و بی‌قراری او برای تمام شدن زندگی خبر نداشتند.

احترام به سالمندان
وقتی ما داشتیم جامعه را از سمت سنت‌ها به مدرنیته سوق می‌دادیم خیلی چیزها را پشت سر جا گذاشتیم و یکی از مهم‌ترین چیزها مراقبت و احترام به بزرگ‌تر‌های خانواده بود.

مریم شریفی‌، محققی که در مورد تنهایی سالمندان پژوهش‌هایی دارد این را می‌گوید. او همچنین اعتقاد دارد: خانواده گسترده که در جامعه سنتی وجود داشت امکان آن را فراهم می‌کرد که فرزندان در اطراف خانه پدری یا همانجا با هم زندگی کنند و تعامل داشته باشند اما امروز این الگو رو به فراموشی است و به علت ماشینی شدن کارها و تغییر مهارت‌ها پیران مجرب به حاشیه رانده یا در خانه سالمندان عزلت‌نشین می‌شوند.

به اعتقاد این پژوهشگر بیهوده نیست که سالمندان در این دوران بیش از گذشته با مشکلات روحی ـ روانی دست و پنجه نرم می‌کنند.

تنهایی منشأ مشکلات
مریم شریفی اعتقاد دارد هرچه تماس مستقیم با دیگران در اثر رشد تکنولوژی کمتر شود سالمندان تنهاتر و افسرده‌تر می‌شوند زیرا عاطفه از طریق ارتباط رو در رو بیش از هر چیز منتقل می‌شود و هیچ ارتباطی به اندازه در آغوش گرفتن فرزند واقعی نیست.

فقدان نقش‌های اجتماعی، کاهش عملکرد و از دست دادن کنترل و استقلال، مرگ دوستان و بستگان و کاهش سلامت و محدودیت‌های مالی و کم شدن عملکرد شناختی، او را در مقابل اختلالات روانی از هر سنی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

این روان‌شناس معتقد است اختلالات روانی تنهایی کابوسی است که همه ما را در سال‌های آخر عمر دنبال می‌کند. هم‌اکنون 25 تا 50 درصد سالمندان از این مشکل در رنجند و کارشناسان اعتقاد دارند این وضعیت روانشناختی قطعا بر بهداشت و سلامت سالمند اثر خواهد گذاشت و فرد و جامعه را نیز تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد احساس تنهایی بشدت تخریب‌کننده است و می‌تواند اثرات شدیدی بر فرد بگذارد. این حس، ناخوشی‌های جسمی را تشدید می‌کند و سلامت روانی فرد را به خطر می‌اندازد و خودکشی را افزایش می‌دهد.

رفع تنهایی، کاهش هزینه‌ها
حتی اگر نهادهای حمایت‌گر، مشکلات اقتصادی رابهانه عدم حمایت از سالمندان تنها قرار دهند باید گفت: سالمندان شاد و سر حال کمتر هزینه درمانی و پرسنلی برای بیمارستان و بیمه دربرخواهند داشت. آنها کمتر دچار بیماری و اضطراب و پرخاشگری می‌شوند وهزینه کمتری به نظام سلامت و بیمه تحمیل می‌کنند. مدیریت نهادهای حمایت کننده سالمندان به راحتی می‌تواند به این افراد تنها کمک کند.

تحقیقات مریم شریفی نیز بیانگر این موضوع است که سطح تحصیلات، حمایت عاطفی همسایگان و دارا بودن دید و بازدید هفتگی می‌تواند احساس تنهایی را در این افراد کاهش دهد.

تحصیلات، دامنه ارتباطات انسان را گسترش می‌دهد و دنیای شخص را گسترده‌تر از سطح خانواده می‌کند.

حمایت عاطفی همسایگان گرچه جای فرزندان را نمی‌گیرد اما می‌تواند بخوبی خلأ تنهایی را پر کند و دید و بازدید هفتگی احساس تعلق داشتن به گروه و خانواده را به انسان باز می‌گرداند اما بیشترین کسانی که احساس تنهایی می‌کنند کسانی هستند که از این موهبت‌‌ محروم می‌مانند.

تنها دولت نیست که سرپرستی خانواده بزرگی را بر عهده دارد. هریک از ما نیز خانواده بزرگ‌تری به نام هم محلی ها، هم شهری‌ها، هم کیش‌ها و هم وطن‌ها داریم که باید مراقب چند و چون زندگی آنان باشیم.

آیا کسانی هستند که از تنهایی دل و دماغ غذا خوردن هم نداشته باشند. به آنها می‌شود سر زد. به قول قدیمی‌ها یک لقمه شکم را سیر نمی‌کند اما دل را خوش می‌کند. بگذارید آنها هم در شادی شما شریک باشند.اگر در هر محله یک سالمند تنها باشد و هر سالمند تنها 10 همسایه داشته باشد و هر همسایه در ماه 3 بار به سالمند تنهای محله‌اش سر بزند کار زیادی نیست اما باید گفت دیگر این سالمند تنها نخواهد بود.

"بیایید کمک کنیم تا همه سالمندان را از تنهایی درآوریم و نعمت نشاط و شادابی را به آنان هدیه دهیم."

آموزه های دینی، اجتماعی و روانشناختی دربارۀ موسیقی

از دیدگاه روانشناسی اگر موسیقی بر مبنای آهنگ ضربان قلب تدوین شده باشد و دارای روح سازندگی و بالندگی و نیز حامل پیام ارزشی باشد، می تواند تأثیرات مثبتی بر فرد و جامعه بجا بگذارد. همچنین اکثر روانشناسان متفق القولند که موسیقی یکی از عوامل اصلی ایجاد هیجان بوده و موجب افزایش برانگیختگی در افراد می شود.
در شریعت اسلامی آن بخش از موسیقی که حکم غنا را در بر می گیرد، به خاطر ضرر و فسادی که بر روح انسان وارد می سازد، منع گردیده است و از مطالعه مجموع روایات و احکام اسلامی ملاحظه می شود که موسیقی حرام (غنا) موجب اثرات منفی روحی و معنوی بسیاری همچون: غفلت زدگی، افزایش دلبستگی های مادی و دنیوی، کوتاهی عمر، محرومیت از رحمت الهی، فقر و تهی دستی، عدم استجابت دعا و تخدیر مغز انسان می گردد.

● مقدمه
در مورد موسیقی باید گفت همانطور که دراسلام خوردن برخی خوراکی ها منع گردیده است و در دیدنی ها ، دیدن برخی چیزها جایز نمی باشد ، درشنیدنی ها نیز اسلام شنیدن برخی از موسیقی ها را به خاطر ضرر و فسادی که در روح انسان ایجاد
می کند منع نموده است و برای موسیقی محدودیت ها و موازینی را وضع نموده چرا که اسلام معتقد است که انسان نباید اسیر احساسات شود ؛ لذا باید توجه داشت که اسلام مخالفتی با ذات موسیقی ندارد. استاد حسین الهی قمشه ای می گوید: " موسیقی یکی از معجزات پیامبر خدا یعنی حضرت داوود (ع) می باشد". خداوند رحمان نیز در بهشت انسان را به شنیدن موسیقی های دلنواز و صدای خوش وعده داده است .
در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که هیچگاه در تعریف و تشخیص دقیق مسائل نمی توان دست به کلی گویی زد؛ مثلاً اینکه بگوییم کتاب خوب است یا بد است ، آب خوب است یا بد است ، چرا که هر آبی یا هر کتابی نمی تواند برای انسان مفید باشد . لذا در این مقاله تلاش شده است تا میان موسیقی های سالم و ناسالم تفکیک لازم صورت گیرد و سپس به اثرات انواع خاصی از موسیقی اشاره گردد .

● موسیقی ازدیدگاه روانشناسی
عموماً موسیقی موجب افزایش برانگیختگی در افرادی می شود که به آن علاقه دارند و در واقع حالتی از هوشیاری ، آگاهی ، دلبستگی و تهییج درآنها افزایش می یابد . درنتیجه افراد در این حالت احساس اجبار می کنند که پا بکوبند یا با انگشتان خود ضرب بگیرند . البته گفته می شود شنیدن موسیقی‌ هایی که بر مبنای آهنگ ضربان قلب تدوین شده‌اند ، در آرامش اعصاب و کاستن تنش افراد مؤثر است. شواهدی نیز وجود دارد که موسیقی از تمرکز عمیق جلوگیری می کند ، همان گونه که زاکرکاندل ، موسیقی شناس آلمانی خاطر نشان می کند مسابقات شطرنج هرگز با موسیقی همراهی نمی شوند .
موسیقی‌ وقتی‌ با آهنگهای‌ نشاط‌انگیز یا با نواهای‌ حزن‌انگیز و مخصوصاً اگر با ارتعاشات‌ عجیب‌ وغریب‌ موسیقی‌ (سمفونیک‌ یا جاز) همراه‌ گردد مسلماً تعادل‌ لازمی‌ را که‌ بایستی‌ بین‌ دو دسته‌ عصب ‌سمپاتیک‌ و پاراسمپاتیک‌ وجود داشته‌ باشد بر هم‌ زده‌ وشخص‌ را به گرفتاری ها و امراضی مبتلا‌ می‌سازد . مثلاً آهنگهای‌ افراطی‌ نشاط‌انگیز می‌تواند نوعی‌ تحریکات‌ اعصاب‌ یاد شده را ایجاد کرده‌ ، بطوری‌ که آنها را تهییج‌ نماید و‌ بتدریج فرد را دچار ناراحتی های‌ روانی‌ می کند ودرنتیجه علائمی همچون بیداریهای ‌شبانه، فعالیتهای‌ بی‌ موقع‌، خوشیهای‌ ناگهانی‌، خنده‌های‌ بی‌ جا، پرگوئی‌، ادای‌سخنان‌ مسخره‌ و حالت‌ عصبانیت‌ در فرد پدید می آورد. همچنین‌ با ادامه‌ این وضعیت ممکن‌ است‌ شخص‌ دچار علائمی شبیه مرض مانی(‌ Mania‌) که‌ نوعی‌ اختلال خلقی است‌ گردد .
به طور کلی موسیقی تند، بدون آنکه تحریک یا تهدیدی در آن وجود داشته باشد احساسات خصمانه را در افراد افزایش می‌دهد . ازجمله بیماری هایی‌ ‌ که‌ در اثر تحریکات‌ موسیقی‌ ایجاد می‌شود را می توان به شرح زیر نام برد :

۱) هیجان
روانشناسان متفق القولند که موسیقی یکی از عوامل اصلی هیجان می باشد و برای آن شواهدی ذکر نموده اند .

۲) اختلالات دماغی
در این بیماری خرد و اندیشه از انسان سلب می شود و به تدریج آشفتگی های روحی و فکری و نگرانی های روانی پدید می آید .

۳) ضعف اعصاب :
ویلیام جیمز در مورد مضرات موسیقی مبتذل می گوید : ممکن است خداوند از گناهان ما بگذرد ولی ضعف اعصاب دست از سرما بر نمی دارد.

۴) پارانویا (بد بینی)

۵) سیکلوتمی(دوره های متناوب سرخوشی خفیف و افسردگی)

● آثار موسیقی بر فرد و اجتماع

اگر موسیقی ، روح سازندگی و بالندگی داشته و احساسات درونی و پسندیده را به ترسیم کشاند ، هم برای هنرمند و هم برای جامعه پیام دارد . اما اگر موسیقی حامل پیام ارزشی نباشد ، موجب بطالت و بیهودگی ، لهوو لغو و در نهایت انحراف و افسردگی در فرد و جامعه می گردد.

▪ تشدید استعدادات روحانی
نوع خاصی از سبک های موسیقی موجب همبستگی روحی و اجتماعی گردیده و میل به همدردی را در فرد بیشتر و وجدان انسانی را تحریک می کند .
▪ بیان عواطف و احساسات
موسیقی به عنوان وسیله ی ارتباط کلامی و غیر کلامی می تواند عامل ابراز عواطف و احساسات باشد .
▪ برقراری ارتباطات اجتماعی
موسیقی در جایی که کلمات به تنهایی ناتوان هستند در ایجاد ارتباط کمک می کند و چون موسیقی فعالیتی مثبت و لذت بخش است بخاطر ترغیب های ذاتی و نیروهای ارتباطی آن غالباً می تواند انگیزش هایی را فراهم کند که باعث پیوستن به گروه و ارتباط با دیگران شود .
▪ موسیقی بم و غم‌انگیز
صداهای بسیار بم و غیر قابل شنیدن موسوم به اصوات زیر آستانه ای و مادون صوت (Infrasound) ، برای انسانها مضر بوده و موجب بروز حالات غیر طبیعی از قبیل اضطراب ، نگرانی ، غم شدید ، ترس و ناامیدی در افراد می‌شوند . همچنین آهنگهای‌ غم‌انگیز موسیقی ‌باعث ایجاد اختلال در خواب ، سستی‌ و بی حالی ‌، غفلت‌ و فراموشی ‌، بی‌ رغبتی‌ به‌ دنیا ، بدبینی‌ به‌ جامعه‌ ، غم‌ و غصه‌های‌ بی‌ مورد ، سیر شدن‌ از زندگانی و خودکشی، افکار درهم‌ و برهم‌ و درجا زدگی فکری می گردد .

● اثرات مثبت موسیقی
جان بلکینگ نویسنده کتاب " نگاه عرف و عقل به موسیقی" معتقد است که موسیقی در تربیت حواس و پرورش عواطف می تواند بسیار مؤثر واقع گردد . حال در اینجا به برخی دیگراز اثرات مثبت موسیقی اشاره می کنیم:
۱) دادن انگیزه و طرز برخورد مثبت به شنونده .
۲) کاهش فشار کار و آسان تر نمودن آن .
۳) کمک به درمان برخی بیماری ها همچون آلزایمر، دمانس، آسیب های مغزی، ناتوانی های جسمی حرکتی، اسکیزوفرنی و پارکینسون .
۴) ایجاد تغییرات مثبت در خلق وخو
۵) حل تضادهای روانی درفرد
۶) کمک به برقراری ارتباط با دیگران
۷) تاثیر موسیقی بر کودکان :
موسیقی یکی از عوامل مؤثر برای تخلیه روح و روان شناخته شده است . حال اگر موسیقی ای که مربوط به سنین کودکی باشد برای آنها گذاشته شود می تواند تأثیرات مثبتی را در بر داشته باشد که از جمله آنها : شادابی و نشاط، آرامش روحی و روانی ، آمادگی ذهنی برای فراگیری می باشد .
نظم و سا ختار موجود در موسیقی برای کودکان و سالمندانی که دنیای ذهنی پراکنده ای دارند می تواند مفید بوده و آنها را از آشفتگی احساسی دور کند .
بررسی ها نشان می دهد که گوش دادن به موسیقی های خاص و شاد بدون کلام به تعادل روحی و عاطفی کودکان کمک می کند . همچنین موسیقی باعث افزایش رشد جنین و رشد ذهنی کودک می گردد .

● مفهوم غنا
صاحب نظران، غنا را عبارت از «آوا» و«صوت» می دانند . بعضی از صا حب نظران دیگر نیز هرگونه «آوای دارای موسیقی ویژه را غنا می دانند اعم از آن که از انسان باشد یا از ابزار و آلات و اعم از آن که کلامی همراه آن باشد یا خیر؟
شرتونی (۱۸۴۹-۱۹۱۲ م) در اقرب الموارد می گوید: غناء عبارت از آوازی است که آدمی از طریق آن به وجد می آید؛ لذا هرگونه آوا را غنا نمی گویند و آوای طرب انگیزی که آدمی را به وجد آورد و عنان اختیار از او برباید را غنا گویند. به عبارت دیگر غنا آوای جذاب و دلکشی را گویند که دارای موسیقی خاصی بوده، نفس آدمی را تحت تاثیر قرار دهد و دارای دو ویژگی«ترجیع» و «طرب انگیزی» باشد .
از مطالعه مجموع روایات صوت و غناء ملاحظه می شود که غناء عملاً در دستگاه اهل فسق و همراه با لهو و لغو و گناه بوده ، لذا غنائی که از مصادیق لهو و لغو و الفاظ باطل و قول زور باشد از نظر شرعی حرام گردیده است.
مقام معظم رهبری در تعریف غنا فرموده اند: موسیقی که مناسب مجالس لهو و لعب و گناه و شهوت باشد غنا محسوب می شود . یا به عبارتی موسیقی که مناسب رقصیدن باشد ( بتوان با آنان رقصید ) غنا محسوب می شود که اینان انسان را از خدا دور می کند .
در اینجا نتیجه می گیریم ، اولاً واژه غنا مترادف با واژه موسیقی نبوده و دوماً مفهوم اصطلاحی غناء در شریعت اسلامی که مورد منع قرار گرفته است با مفهوم لغوی و عرفی آن تفاوت دارد و هر آوای خوشی در اسلام حرام نیست .
● اثرات روحی و معنوی موسیقی
بزرگ‌ترین هنر موسیقی این است که انسان را خواسته و ناخواسته به سفری در دنیای ذهنی و خیالی دعوت می‌کند و بر او سایه‌ای می‌سازد و او را بالا می‌برد و بعد از پایان موسیقی، فرد خود را در یک سرازیری احساس می‌کند و سرانجام سرگردان و متحیّر و لبریز از احساساتی که به طور مصنوعی تحریک شده‌اند رها می‌شود و او می‌ماند و انبوهی از احساسات تخلیه نشده، که نه می‌تواند از آن دنیای خیالی دل بکند و نه با زندگی واقعی کنار آید، با تکرار این صحنه‌ها و اعتیاد به موسیقی، چیزی جز تخدیر روح و روان حاصل نمی‌شود .
اینک به چند نمونه از تاثیرات منفی موسیقی حرام، به نقل از علامه جعفری (ره) اشاره می‏نماییم:

۱) عدم ایجاد تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک
۲) ضعف اعصاب
۳) اختلالات دماغی (اغتشاشات مغزی، هیجانات روحی، جنون)
۴) سلب اراده و شکست ‏شخصیت
۵ ) از دست دادن نیروی فکری و امتیازات بشری .
۶) افسردگی و خمودی
۷) اتلاف وقت
۸) لذت نبردن از مناجاتهای طولانی با خداوند
۹) همیشه در تیررس شیطان بودن
۱۰) کوتاهی عمر
۱۱) از بین رفتن غیرت و حیا
۱۲) کشیده شدن پرده ای روی قلب و درک نکردن بسیاری از اسرار هستی .
- از دست‌ دادن‌ توانایی های‌ فکری‌ و امتیازات بشری‌
یکی‌ دیگر از تأثیرات‌ موسیقی‌ علاوه‌ بر از بین‌ بردن‌ توانائیهای‌ فکری‌ ، ایجاد اختلال در تدبیر امور و از دست دادن‌ ملکات‌ فاضله‌ و صفات‌ عالیه‌ انسانی است .‌
- تضییع‌ نیروی قضاوت ‌
موسیقی‌ در اثر تسلط‌ یافتن‌ بر اعصاب‌ و روان‌، حالتی‌ در شخص‌ ایجاد می‌کند که‌ انسان‌ را به‌ کلی‌ از قضاوتهای‌ صحیح‌ و اندیشه ‌های‌ درست‌ باز می‌دارد و گاهی‌ می ‌شود همه‌ چیز را در نظر یکسان‌ نمایش ‌می‌دهد؛ راست‌ و دروغ‌ ، نیکی‌ و بدی‌ و...
-غفلت زدگی و دوری از یاد خدا
موسیقی صرف نظر از حلال یا حرام بودنش موجب تخدیر مغز انسان می شود و فرد را از جدیت بیرون می کند ، لذا موسیقی انسان را از مسائل جدی بکلی غافل و به یک موجود بیهوده مبدل می سازد. امام صادق (ع) غنا و موسیقی را یکی از مصداق های گفتار بیهوده دانسته که انسانها را از راه خدا گمراه می کند.
- بی شرمی و سلب غیرت و حیا
موسیقی و غنا حیا و عفت را از دل انسان بیرون می برد . امام صادق (ع) فرمود : « کسی که چهل روز در خانه اش بربط نواخته شود، خدای تعالی شیطانی را بر وی چیره می گرداند و آن شیطان بر تمام اعضای او می نشیند، هنگامی که چنین شد، شرم از وی گرفته می شود پس باکی ندارد که چه می گوید و یا چه درباره اش گفته می شود» . امام صادق(ع) فرمود: اگر در منزل فردی چهل روز نوای موسیقی پخش شود شیطانی به نام قضدر وارد آن منزل و مکان می گردد و چنان در آنجا قدرت مداری می کند که غیرت و حفظ ناموس را از او بر می دارد .
- کوتاهی عمر
امام صادق (ع) فرمود: موسیقی برکت را از (مال، سلامتی وعمر) اهل خانه می برد.
در بررسی‌هایی که محققّان از بین ۴۶ نفر موسیقی‌دان و نوازندگان مشهور غرب انجام داده‌اند ، متوسط عمر آنان ۴۷ سال بوده است.
- محرومیت از رحمت الهی
امام صادق (ع) می فرماید :
« غنا در دل روح نفاق را پرورش می دهد و بدنبال خود بدبختی و فقر می آورد» .
« خانه ای که در آن غنا و آواز شهوت انگیز باشد ؛ از درد و بلا ایمن نباشد» .
« خانه و محلی که در آن غنا باشد دعا مستجاب نگردد» .
« مجلس غنا و خوانندگی، مجلسی است که خدا به اهل آن نمی نگرد و آنها را مشمول لطفش قرار نمی دهد» .
امام صادق (ع) فرموده اند: گوش کردن به لهو (موسیقی) و آوازه خوانی ، مایه رویش دوروئی و تهید ستی است ، همانگونه که آب مایه رویش کشت (گیاه) است .
امام رضا (ع) در بیان گناهان کبیره فرموده اند : از جمله این گناهان ، سرگرم شدن به آلات موسیقی است .
امام صادق(ع) فرمود: در بهشت درختی است وقتی نسیم بر آن می وزد صدای دلربائی از آن شنیده می شود که گوشی دلنوازتر از آن نشنیده است و سپس افزود: این لذت برای کسی است که به خاطر خدا از شنیدن غنا در دنیا خودداری کرده باشد.

● موسیقی در سخنان امام راحل
از نظر حضرت امام (ره) و بسیاری از مراجع دیگر موسیقی که مطرب و مناسب مجالس لهو و لعب و مروج فساد باشد حرام است . حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه ) در تحریر الوسیله پیرامون حکم غناء می فرمایند: «اشتغال به کار غناء و شنیدن آن و معامله با آن حرام است» .
امام راحل همچنین می‌فرماید: از جمله چیزهایی که مغز جوان‌ها را تخدیر می‌کند موسیقی است که انسان را از جدیّت بیرون می‌برد؛ یک جوانی که عادت کرده روزی چند ساعت را با موسیقی سروکار داشته باشد، از مسائل جدّی به کلّی غافل می‌شود.

● احکام موسیقی
در اسلام صدا و آوازی که انسان را از یاد خدا دور بدارد و موجبات برانگیختن گرایش های مادی و حیوانی و دلبستگی به دنیا را درانسان فراهم آورد منع گردیده است وبه طور کلی در شرع اسلام آن غناء و آوازی حرام است که یکی از شرایط زیر را دارا باشد:
۱) غناء و آوازی که به گونه لهو و لغو یا باطل که با مجالس لهو مناسب داشته باشد.
۲) غناء و آوازی که در بردارنده الفاظ و مفاهیم پست و جنبه های شهوانی باشد.
۳) غناء و آوازی که دارای لحن اهل فسوق و گناه باشد.
۴)صدا و آوازی که انسان را ازیاد خدا دور بدارد.
۵) آوازی که همراه با معصیت باشد مانند آواز زن در حضور مردان نامحرم.
در پاسخ به عموم استفتا آتی که از مراجع عظام شده است فرموده اند: غنا صوتی است که با ترجیع و طرب همراه بوده و مناسب با مجالس لهو و گناه باشد که به‌طور مطلق حرام است حتی اگر در دعا و قرآن و اذان و مرثیه و غیر آن باشد.
موسیقی سرگرم کننده و غفلت آور که بخاطر ضرر و فسادی که به بار می آورد حرام است . بنابراین هرگاه غناء و سایر آهنگها و موسیقی ها مانع ازیاد خدا نباشد بلکه انسان را به یاد خدا بیندازد حرام نیست. همچنین استفاده از آلات موسیقی اگر به منظور اجرای سرودهای انقلابی و مذهبی یا اجرای برنامه های مفید و ارزشمند و امثال آن از اموری که غرض عقلایی بر آن مترتب است اشکالی ندارد به شرط آنکه مستلزم مفسده نباشد.
▪ صدا و آواز زنان
در این باره باید گفت که بین صدای زن و آواز زن تفاوت است و آنچه که در اسلام ممنوع است آواز زن است نه صدای زن .
آوازی که همراه با معصیت باشد مانند آواز زن که با حضور نامحرمان پدید آید در اسلام حرام شناخته شده ، ولی اگر نامحرم و مردان اجنبی حضور نداشته باشند و آن را نشنوند و خود آواز و محتوای آن ممنوع نباشد اشکالی ندارد.
مشهور فقهاء آواز خوانی زن در عروسی ها را مجازدانسته اند؛ البته‌ به ‌شرط اینکه‌ سخنان‌ و حرفهای‌ باطل‌ و یا آلات‌ موسیقی‌ حرام‌ با آن همراه‌ نگردد و نیز مردهای‌ نامحرم‌ برمجلس‌ زنها داخل‌ نشوند . آیت الله مکارم شیرازی نیز گوش دادن به سرودهایی که یک زن تک‌خوانی کرده است را حرام دانسته است.

عروسک‌ ها و نقش شان در روانشناسی




اگر بپذیریم که انسان از معدود موجودات ابزارساز و توانمندترین آنها در تخیل و تجسم است، ساخت عروسک، به او جان بخشیدن و با او سخن گفتن، رخدادی است منحصر به فرد وقتی می‌شنویم تاریخچه «بازی»‌به انسان‌های غارنشین برمی‌گردد این فرضیه که «بازی نیازی است بنیادی برای بشر» در حد غذا و پناهگاه قوت می‌گیرد. مولوی می‌گوید: «غذای بشر نان است و اندکی شوربا و الباقی بازی...!»
عروسکی که می شود با آن حرف زد، راز دل گفت، به او خشم گرفت، او را به مبارزه طلبید، او را به زمین کوبید و دوباره در آغوشش کشید، او را زخمی‌کرد و برایش مرهم گذارد و برایش لالایی خواند، به او غذا داد، لباس پوشانید و به جای پدر، مادر، خواهر، برادر، معلم، دکتر، پلیس، دوست، همسایه و... قرارش داد و در تمامی این احوالات، خاموشی و انفعالش فرصتی است تا حس کنترل و خلق جهانی مطابق با آرزوها ارضا شود، ابزاری بی‌نظیر برای برآورده‌کردن نیازهای روانی بشر است.
عروسک‌ها عموماً وسیله‌هایی هستند ارزان، دردسترس، جهان‌شمول و بی‌نیاز به تکنولوژی یا دانش پیچیده برای به‌کارگیری که می‌توانند استفاده‌های متنوعی چون سرگرمی، تبلیغات، تجارت، آموزش، مفهوم‌سازی، فرهنگ‌سازی و درمان اختلالات رفتاری یا بیماری‌ها داشته باشند.
می‌دانیم که کودکان، تلقین‌پذیری (Suggestivilitu) بالایی دارند و مرز میان خیال و واقعیت برایشان مبهم و نسبی است و در برابر موجوداتی که با زبانی غیرمستقیم اما مأنوس و خودمانی با آنها ارتباط برقرار کنند، تأثیرپذیری شگرفی دارند؛ به‌خصوص که این ارتباط به رابطه کلامی محدود نشده و آنها از حرکت، ایما، اشاره و موزیک که ساده‌ترند هم بهره می‌گیرند.
بنابراین در انتخاب و کاربرد صحیح چنین وسیله‌ای دقت فراوانی لازم است تا خلاقیت کودک رشد کرده و ذهن و دست‌های او را به ساختن و ازنوساختن وادارد، نه آنکه صرفاً کالایی باشد تجاری و مبلّغ فلان شخصیت کارتونی یا مروج مصرف‌گرایی؛ و همان‌گونه که حس کنجکاوی و رویاپردازی را توسعه می‌بخشد تعامل دوجانبه میان کودک و دنیا را گسترش دهد چرا که گاه فاصله میان خودمحوری (Narcissism) کودک با جهان واقعی را بازی پر می‌کند.
گاه کودکان برای انتقال از وابستگی به مادر (یا Caretaker) به سوی استقلال و خودکفایی، متوسل به وسایلی مانند پتو، عروسک یا اسباب‌بازی محبوب‌شان می‌شوند و در شرایط ترس و برای آرامش یا به خواب رفتن آن را در آغوش می‌گیرند که اصطلاحاً آن را (tramsitional object) یا شیء انتقالی می‌نامند. در انتخاب عروسک باید اندازه، رنگ، جنس، قوام، اجزا و فرم کلی آن متناسب با سن، جنس و شرایط کودک باشد.
تنوع در مدل‌های انسانی یا عروسک‌های حیوانی به گسترش قوه تخیل و داشتن احتمالات بیشتر در بازی کمک می‌کند.با توجه به تاثیرپذیری پایدار در سن کودکی از الگوهای رفتاری یا هویت‌های کلیشه‌ای (مانند گرگ در نقش درنده، روباه در نقش فریبکار، کلاغ در نقش خبرچین و...) که در دنیای واقعی هم وجود ندارند ارائه الگوهای کلامی و رفتاری تکراری می‌تواند ایجاد ذهنیت و مفهوم‌سازی ناصحیح کند که اصلاح آن مشکل خواهد بود.
مفهوم گرگ و برگشت‌ناپذیری از مفاهیم انتزاعی است که از حدود۱۲-۱۰سالگی در ذهن کودک وضوح می‌یابد؛ نکته‌هایی که در روابط شخصیت‌های عروسکی یا کارتونی بایستی به آن دقت کرد و قبل از آن اشاره مستقیم به آن معمول نیست. گاه در دنیای بازی یا انیمیشن یا عروسک‌ها قدرت‌هایی معجزه‌آسا به شخصیت‌ها داده می‌شود که کودک، آنها را واقعی قلمداد می‌کند.
یک موش یا... از ارتفاع بلندی می‌افتد بدون آنکه صدمه جبران‌ناپذیری ببیند و کودک نمی‌تواند تفاوت آن را با واقعیت درک کند؛ پس در استفاده یا ارائه این محصولات باید نهایت دقت به عمل آید تا نتایج خطرناکی به دنبال نداشته باشد.
در «play Therapy» بازی‌درمانی، استفاده از عروسک‌ها یا (puppet) به کودک امکان بیان افکار و احساسات او را بدون ترس و مقاومت مهیا می‌سازد تا بتواند ترس‌ها، علایق و تمایلات خود را وارد صحنه درمان کند و اطلاعات ارزنده‌ای از فرصت روحی خود به درمانگر بدهد یا به کمک «Acting out» کودک در فضایی امن و قابل قبول احساسات و افکارش را به فعل درآورد. و گاه با تکرار آن به خود و جهان مسلط شده ترس‌ها کمرنگ می‌شود، تنش‌ها کاسته می‌شود، خشم‌ها بیرون‌ریزی می‌شود.
از این ویژگی می‌توان در درمان مشکلاتی چون «phubia» یا افسردگی یا گنگی انتخابی (selective Mutism) یا اختلاس پس از سانحه (ptsd) بهره گرفت و همچنین برای آموزش مهارت‌ها، درک روابط خانوادگی، بررسی سوءاستفاده‌های فیزیکی یا جنسی (child a buse، حل مسائل خواهر و برادرها (Sibling rivarly)، رفع عادات غلط، گوشه‌گیری و انزوا، ارزیابی قدرت کلامی، شناخت مهارت‌های یدی، هماهنگی عضلانی (Theoky of mind)، تئوری ذهن (reciprocity)، مقابله با درمانگر، وابستگی‌ها، حرکات تکراری و بسیاری موارد دیگر استفاده کرد.
عروسک‌ها بایستی در عین داشتن جنبه بازی و ظاهری جذاب و مطلوب، مهارت‌های یدی و هماهنگی چشم و دست و ذهن را پرورش دهند؛ مهارت‌های فردی مانند بیان احساسات حل مسئله مدیریت خشم را آموزش دهند؛ ارزش‌های اخلاقی مانند صداقت، همکاری، نوعدوستی، امانتداری، مهربانی و... را تقویت کنند و مهارت‌های اجتماعی مانند برقراری ارتباط موثر، احقاق حق، آشنایی با نقش‌های اجتماعی را معرفی کنند.
یکی از ضروریات زندگی بشری «خوب انتخاب کردن» به کمک تفکر نقادانه (critical thinking) و مهارت تصمیم‌گیری با استفاده از فرآیند جمع‌آوری اطلاعات، داشتن گزینه‌های متعدد و انتخاب بهترین گزینه با درنظر گرفتن معایب و مزایای هر کدام است که در فرصت‌هایی چون خرید لباس، کتاب، اسباب‌بازی، لوازم التحریر، خوراکی و... نمود می‌یابد و می‌تواند به انتخاب‌های مناسب در دوست‌یابی، رشته تحصیلی، شغل‌یابی یا همسریابی منجر می‌شود.
حتی آموزش چگونگی نگهداری از اسباب‌بازی‌ها و وسایل شخصی یا نحوه مشارکت با سایر کوکان در میهمانی‌ها و مدارس و... و همچنین روش برخورد با شکستن، خراب شدن، گم شدن، غیرقابل استفاده شدن آنها و حتی بخشیدن یا بازیافت‌شان، بخش مهمی از آموزش مهارت‌های فردی و اجتماعی را در خود نهفته دارد.

درمان افسردگی با استفاده از رنگ‌ ها

دکتر فربد فدائی گفت: استفاده از رنگ‌های زرد و نارنجی در قالب نورهای رنگی برای افسردگی مفید گزارش شده است به خصوص در افسردگی فصلی که درمان آن بسیار موفق بوده است.

وی ادامه داد: افسردگی فصلی به دلیل تاریکی در فصل‌های پاییز و زمستان شایعتر بوده و درمان آن استفاده از رنگ‌های زرد و نارنجی، نور زیاد خورشید و حتی نور مصنوعی آن به مدت چند ساعت در روز است که معادل دارو در رفع افسردگی نقش دارد.


مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی و توانبخشی درباره تاثیرگذاری نور و رنگ گفت: این عامل از طریق هیپوتالاموس که یکی از غدد مغز است و در تنظیم چرخه فعالیت و استراحت نقش دارد، موجب فرمان‌هایی برای ترشح میانجی‌های عصبی و تاثیر بر تغییرات فیزیولوژیک می‌شود.
وی در رابطه با تاثیرات کلی رنگ‌ها، گفت: رنگ‌های سبز روشن که در بیمارستان و برای لباس جراحان و کارکنان اتاق عمل استفاده می‌شود، باعث آرامش و تمرکز می‌شود. همچنین نور آبی تاثیر زیادی برای کاهش استرس دارد.

عضو هیات مدیره انجمن علمی روانپزشکی ایران استفاده درمانی از رنگ‌ها را جزء درمان‌های جایگزین عنوان کرد و گفت: درمان‌های مبتنی بر روانشناسی رنگ‌ها جنبه رسمی ندارد و به عنوان درمان جایگزین تاثیرات خوبی از عملکرد آن گزارش شده است.

دو رنگ آبی و قرمز دارای تفاوت‌هایی در زمینه ذهنی و جسمی است و رنگ قرمز باعث افزایش ضربان قلب، ریتم تنفسی و افزایش تحرک می‌شود و سیستم سمپاتیک را فعال می‌کند.


وی همچنین ادامه داد: رنگ آبی با ایجاد احساس آرامش، کاهش ضربان قلب و ریتم تنفسی می‌شود که از این خاصیت می‌توان برای ایجاد تغییر در روحیات و ذهن افراد استفاده کرد. رنگ سرخ از دیرباز نشانه خطر و حکایت از شور و نشاط و تمایلات نفسانی، رنگ سفید حاکی از معصومیت و پاکیزگی، رنگ بنفش نشانه پاکی و عوالم روحانی و رنگ سبز و زرد به ترتیب نماد سرزندگی و تحرک در زندگی است. هر یک از این رنگ‌ها احساس خاصی را به افراد منتقل می‌کند.

دکتر فدائی در رابطه با افراد و گزینش رنگ‌ها گفت: بررسی‌ها نشان داده است که بین زنان، مردان، کودکان و بیماران روانی در گزینش رنگ‌ها تفاوت وجود دارد و در پژوهشی که به همراه همکاران داشته‌ام گزینش رنگ‌ها بین افراد بهنجار جامعه ایران به ترتیب مربوط به رنگ‌های سبز، آبی و صورتی است که بر اساس تحقیقات مشابه در کشورهای غربی رنگ‌های اول تا سوم مورد گزینش افراد به ترتیب سبز، آبی و سرخ است.


رنگ‌های تیره به ویژه مشکی در بین افراد مبتلا به افسردگی شدید و رنگ‌هایی از قبیل نارنجی، قهوه‌ای و خاکستری در بین بیماران اسکیزوفرنیا رایج‌تر است که نشان از نوع بیماری آنان دارد چرا که رنگ‌های روشن و زنده از سلامتی روح و روان افراد حکایت می‌کند.