مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

چگونگی رفتار با سالمندان بی حوصله


محبت به سالمندان از جمله بارزترین و برجسته ترین علامت های اخلاق و انسانیت است .زیرا محبت به سالمندان مانند محبت به همسر دوطرفه نیست و مانند محبت به کودکان شیرین و جذاب هم نیست بلکه متحمل زحمت و شاید آزار و اذیت هم باشد.بنابراین حسن رفتار ما با سالمندان ملاک انسانیت و نمره اخلاق ماست .

در توصیه های اخلاقی همواره صحبت از نیکی به سالمندان و نگهداری آنها در جمع گرم خانواده می شود در حالیکه تحمل بدخویی بعضی از سالمندان دشوار است .باید پذیرفت که گاهی از اوقات آنچه افراد در دوره سالمندی تجربه می کنند محصول طبیعی اعمال خودشان است .

گاهی ما مجبور به نگهداری از سالمندانی هستیم که خلقیات ناپسندشان ما را رنج می دهد مثل پدر بزرگ شکاکی که به هر گونه عملکرد اعضای خانواده خود سوءظن دارد.

همچنین گاهی احساسات بد و خاطرات ناخوشایندمان موجب کاهش صبر و طاقتمان در مقابل سالمندان می شود.مثلا وقتی ناگزیریم با پدر شوهر یا مادر شوهری (یا پدرزن و مادر زنی) زندگی کنیم که مسبب ناراحتی های زیادی در زندگی مشترک ما با همسرمان بوده اند.اکنون کوچکترین بدرفتاری آنها در احساسات و عواطف ناخوشایند ما ضرب می شود و مشکل ساز می گردد.

مخلص کلام اینکه گاهی ما با سالمندانی زندگی می کنیم که تحمل آنها برایمان سخت است .در چنین اوضاعی تکلیف چیست؟

اگر سالمندانی که با ما زندگی می کنند به گردن ما حق زیادی دارند و اگر خوب و مهربانند ،محبت به آنها و نگهداریشان، و تحمل زحمت به خاطر ایشان ،کمترین کاری است که می توانیم برایشان انجام دهیم اما اگر والدین ما نیستند و اگر بداخلاق یا دارای عادات ناپسندی هستند و نیکی به ایشان نیاز به تقوی و صبر زیادی دارد تکلیف چیست؟

در هر صورت انسانیت حکم می کند با دیگران به نیکی رفتار کنیم . با نیکی کردن به سالمندان و تحمل اخلاق و رفتار بدشان می توانیم حسن خلق را تمرین کرده و صبور و مقاوم شویم .نیکی کردن به کسی که به ما بدی کرده می تواند موجب احساس فرح درونی و سلامت روحی ما گردد.هیچ گاه گمان نکنید کسانی که این مشکلات را ندارند خوشبختی هایی دارند که شما ندارید .چه بسا گرفتاریهایی که به خاطر این نیکی از شما سلب شده باشد . علاوه بر این ،حضور سالمندان در خانواده می تواند فرصتی طلایی برای آموزش رفتار ها و اخلاقهای نیک به فرزندان را به وجود آورد .

اما اگر به هر دلیلی آنها را به خانه سالمندان فرستادید بازهم به آنها محبت کنید.مبادا چیزی را بهانه کنید که از ایشان فاصله بگیرید .فراموش کردن آنها اگر چه ظاهرا تکالیف شما را کم می کند شما را گرفتار عذاب وجدان می کند ،چه بسا خودتان هم متوجه نباشید.یادتان باشد هر انسانی در روح خودش به محبت کردن به دیگران نیازمند است .بسیاری از بیماری های عصبی و ناآرامی ها و نگرانیهای پنهان ما که حاصل عذاب وجدان است .احسان کردن به پیران ،از برجسته ترین اشکال احسان است که می تواند تغذیه روحی و معنوی مناسبی برای ما باشد.

اصلاح رفتار سالمندان
اگر بداخلاقی سالمندان عارضه پیری باشد مثلا در اثر بیماریهای این دوران یا معلول احساس بی کفایتی به خاطر از دست دادن کار و همکاران یا به خاطر احساس مزاحمت و سربار بودن و از این قبیل باشد ،با فراهم آوردن شرایط بهتر و با تلقین مفید بودن و رحمت بودنشان در خانواده می توانید بدخلقی هایشان را چاره کنید.

اما اگر بد خلقی جزء رفتارشان بوده و هست، توجه داشته باشید :
ما مامور به تربیت سالمندان نیستیم .هر چند اگر هم بودیم چندان موفقیتی به دست نمی آوردیم .دوران پیری دوران تثبیت خلقیات و ملکه شدن عادات است .تغییر اخلاق و رفتار کسی در دوران پیری تقریبا بعید است .تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که از ایجاد تنش جلوگیری کنیم .با مدارا و حفظ آرامش می توانیم به راحتی با آنها کنار بیاییم .اصرار نداشته باشید تا چیزی را به ایشان اثبات کنید.اگر مهربان باشید و حسن نیتتان را نشان بدهید به خاطر ضعف و رقت قلبی دوران سالخوردگی خیلی زود به شما وابسته می شوند .اگر خوش بین باشید و با باورهای منفی کار را برای خود سخت نکنید با سالمندان بداخلاق هم می تواند دوست شوید و فضای خوبی را در خانواده ایجاد کنید.

ما معلم اخلاق فرزندانمان هستیم
فرزندان ما رفتارهای ما را الگو برداری می کنند.آنها با ما همانطوری رفتار خواهند کرد که امروز ما با والدینمان رفتار می کنیم . توضیحات ما مشکلی را حل نمی کند زیرا یک واقعیت و اصل مسلم در تربیت می گوید :«فرزندان ما همان چیزی می شوند که ما هستیم نه آن چیزی که ما می خواهیم بشوند.» (دکتر عبدالعظیم کریمی ،چهل نکته تربیتی )

این اصل در تربیت آن چنان محکم و استوار است که در بین دانشمندان تربیتی معروف است که می گویند:
فرزندت را به من بنما تا بگویم که تو کیستی
فرزندان شما شبانه روز شاهد رفتار شما با سالمندان هستند. آنها هم در شرایط فعلی شما قرار خواهند گرفت .دوست دارید چه رفتاری با شما داشته باشند؟احتمالا هیچ گاه تاکنون به چنین چیزهایی فکر نکرده اید .زیرا با میل طبیعی انسان مخالف است .بشر در رویاهای خود همواره چیزهایی را که مطلوب او هستند در نظر می گیرد و آینده خود را آن طور که دوست دارد مجسم می نماید .به عبارتی نفس ما ،ما را فریب می دهد.البته اگر هم به چنین روزهایی فکر کنیم خودمان را از هر عیب و نقصی مبرا فرض می کنیم حال آنکه این چنین نیست .پس واقع بینانه وقتی به سالمندان می نگرید خودتان را جای آنها در نظر بگیرید و با رحم کردن در حق ایشان به خودتان لطف کنید که دنیا دار مکافات است.

40 سالگی تان را با این 40 کار سپری کنید!


انگار همین دیروز بود که به همراه هم اتاقی هایم در دانشگاه و با خاموش کردن شمع های کیک شکلاتی، تولد بیست سالگی ام را جشن گرفتم. آن روزها برای چیزهایی که فقط آن روزها برایمان مهم بود، سخت می جنگیدیم؛ چیزهایی که اکنون به هیچ وجه برایمان ارزشی ندارند: یک روز مسئله این بود که چه کسی ماکارونی چه کسی را خورده است و روز بعد، جنگ و جدالمان بر سر شستن ظرف ها بود؛ یک روز برای دیدن برنامه شبکه های تلویزیون و روز دیگر، برای رفتن به مهمانی مشاجره داشتیم اما سالگرد تولد بهانه ای بود که برای یک روز یا حداقل به اندازه یک بعدازظهر، اختلاف نظرهای مان را کنار بگذاریم.

در واقع، همه این موضوعات به 2 دهه پیش برمی گردد و هم اکنون من اینجا در بالای سراشیبی 40 سالگی نشسته ام و متحیرم که همه اینها چقدر سریع گذشت و شگفتا که من چقدر از آن جشن تولد تاکنون تغییر کرده ام.

20 سالگی بسیار دوست داشتنی بود. بدون هیچ تلاشی پوستی صاف، موهایی درخشان و طبیعی و نیز مژگانی بلند و زیبا داشتم. در آن سال هر جا که می رفتم، یک راکت تنیس روی دوشم بود و زندگی ام به آسودگی و بی خیالی کامل می گذشت. گاهی از کلاس در می رفتم؛ فقط برای اینکه اوقات خوشی را برای صرف ناهار در کنار دوستانم بگذرانم یا حتی فقط برای اینکه خانه بمانم و به خودم برسم.

در آن روزها هیچ چیزی در مورد قند خون، کلسترول، فشار خون، سنگ کلیه و ماموگرافی نمی دانستم. بزرگترین نگرانی ام این بود که ضربه های درستی به توپ تنیس بزنم. اکنون، پس از گذشته 2 دهه، من و هم اتاقی سابقم در 2 نقطه از شهر، دور از هم، زندگی می کنیم. هر دوی ما تشکیل خانواده داده ایم و حرفه ای را برگزیده ایم که همه اینها لازمه تعهدات و مسئولیت های بی شماری است. این روزها تنها یک جمعه تعطیل داریم که هر کدام از ما به شیوه خودمان ماشین ظرفشویی مان را پر می کنیم و سپس به سینما یا تئاتر، شنا یا دیدن مسابقه فوتبال جوان ها می رویم.

این روزها باید کارهای بسیاری را هماهنگ و انجام دهیم و همینطور ذهنمان پر از مسائل مختلف و دائما درگیر است. مدیریت همه اینها واقعا تردستی می خواهد ولی با وجود همه این تغییرها، به هیچ وجه دلم نمی خواهد دوباره به 20 سالگی برگردم؛ البته مطمئنا آن روزها لاغرتر بودم، انرژی زیادی داشتم و همه وقتم مال خودم بود و اکنون در 40 سالگی؛ من مسئولیت های بیشتری دارم، چین و چروک هایی بر چهره ام افتاده است و ضعف و ناتوانایی های فیزیکی در خود حس می کنم اما با خود سه چیز دارم که آن روزها نداشتم: 1- خودآگاهی، 2- اعتماد به نفس، 3- و یک فرزند بسیار دوست داشتنی.

و حالا برای اینکه 40 سالگی ام را جشن بگیرم، فهرستی از 40 کاری را که در قدیم نمی توانستم انجام دهم اما اکنون قادر به انجامشان هستم، در اینجا می نویسم:

1- پختن غذایی عالی
2- تدارک فنجان قهوه یا فوق العاده خوش طعم و خوش عطر
3- گفتن حقیقت
4- داشتن رابطه ای سالم
5- توانایی دیدن ضعف ها و نقصان های دیگران
6- توانایی دیدن ضعف ها و نقصان های خودم
7- ماندن در خانه در زمان تعطیلات سال نو
8- پرداخت چک هایم
9- بیرون رفتن از خانه بدون آرایش
10- رفتن نزد پزشک متخصص زنان بدون دستپاچگی و نگرانی
11- رفتن نزد درمانگر بدون احساس خجالت
12- گفتگو با گروهی غریبه
13- خریدن یک ماهی خوب و تازه
14- کنار آمدن با مخالفت ها
15- خواندن کتاب های عرفانی به جای رمان
16- خوشحالی برای موفقیت و شادی دیگران به جای حسادت به آنها
17- نادیده گرفتن مد و پوشیدن آنچه که به نظرم برای اندامم مناسب است.
18- نادیده گرفتن ستاره های هالیوودی
19- نادیده گرفتن نظریه های ناخوشایند و تلخ دیگران
20- فراموش کردن عشق دوران جوانی
21- روی پای خود ایستادن
22- جنگیدن برای کسانی که دوستشان دارم
23- رفتن به کنسرت
24- با تاکسی به خانه رفتن به جای اصرار برای رانندگی
25- در هوایی سرد کلاه بر سر گذاشتن
26- فکر نکردن درباره این موضوع که مردم چه فکر می کنند یا به نظر آنها زیبا هستم یا نه
27- برای فرزندم قهرمان باشم
28- استقلال و عدم وابستگی را به فرزندم نشان دهم.
29- زیبایی واقعی را به فرزندم نشان دهم
30- با سرعت مجاز رانندگی کنم
31- دوستان مسموم کننده را کنار بگذارم
32- پرهیز از هیجانات بیهوده و موارد ناراحت کننده
33- قسم خوردن پیش مادرم
34- استفاده از کرم دور چشم به جای کرم برنزه
35- تمرکز بر انسان های درست و باهوش به جای توجه به زیبا رویان
36- نخریدن چیزهایی که لازم ندارم
37- چشم پوشی از باشگاه و در عوض، رفتن به پیاده روی
38- دست برداشتن از کمال گرایی
39- کنار گذاشتن توقعات و انتظارات
40- انعطاف پذیری در برابر تغییرات.
و کسی که در حال رشد است می داند که هنوز بهترین ها در راه است.

توصیه های نوه داری به مادربزرگ و پدربزرگ ها



مادربزرگ وقتی برای اولین بار نوه‌دار شد 60 ساله بود. وقتی دخترش برای کار کردن آماده می‌شد اولین نوه او تنها شش ماه داشت و مادر بزرگ با روی گشاده نگهداری او را به عهده گرفت. بعد به فاصله هر دوسال یک نوه به نوه‌های او اضافه شد و هرچه خانواده گسترده‌تر می‌شد مادربزرگ پیرتر و خسته‌تر می‌شد. حالا او 5 نوه دارد و هنوز همه فرزندانش از او توقع دارند.این بانوی سالمند اکنون از صبح تا ساعت 4 بعدازظهر اغلب با دو سه نوه که یکی از آنها هم نوزاد است در خانه تنهاست.گرچه بارها به بچه‌هایش گفته در 70 سالگی دیگر نیروی جوانی را ندارد اما توقعات همچنان پابرجاست.
حد و مرز نوه‌داری

وقتی سالمندان از مرز 65 سالگی می‌گذرند فرآیند سالمندی آغاز می‌شود. در بعضی افراد این فرآیند ممکن است زودتر هم شروع شده باشد بنابراین خارج از انتظار نیست که نوه‌داری برای آنان به کاری سخت و طاقت‌فرسا بدل شود.گرچه کارشناسان معتقدند می‌توانیم از تجارب سالمندان در زندگی خود استفاده کنیم اما در این کار نباید زیاده‌روی کرد و رفاه آنان را نیز باید در نظر گرفت.
‌البته در جامعه کنونی که والدین وقت کمی برای تربیت فرزندان خود دارند می‌توان فرزندان را به خانه پدربزرگ‌ و مادربزرگ فرستاد و به نوجوانان اجازه داد برای یک یا دو روز نزد آنها بمانند.همراه بودن یک سالمند در کنار نوه‌های خود، شرایط روحی خوبی برای آنان به همراه دارد ولی مراقبت از فرزندان نباید جزو وظایف و برنامه‌های زندگی یک سالمندباشد.مراقبت از نوه‌ها که با شیطنت‌های کودکانه نیز همراه است می‌تواند مشکلات مفصلی، درد زانو و کمر را در سالمندان تشدید کند.سیستم‌های اندامی و استخوانی سالمندان به دلیل نبود مراقبت‌های پیشگیرانه در سنین جوانی دچار مشکلات عدیده‌ای است و باید فرزندان این سالمندان مراعات والدین خود را بکنند تا با سپردن مسئولیت بیش از حد و خارج از توان نگهداری نوه‌ها باعث مشکلات جسمی برای آنان نشوند.
نوه‌ها و سالمندی فعال

نادره 72 سال دارد و با شش نوه خود رابطه خوبی برقرار کرده است. او می‌گوید: وقتی اولین نوه‌ام به دنیا آمد همسرم تازه بازنشسته شده بود و چیزی نمانده بود افسرده شود. او بهانه‌جو و گوشه‌گیر شده بود و از همه چیز ایراد می‌گرفت اما وقتی برای اولین بار نوه‌اش را در آغوش گرفت، انگار فرزند خودش به دنیا آمده بود و دوباره حس زندگی و شور و شوق در او جان گرفت. این نوزاد نوپا مرا هم شاد کرد و دوباره به صرافت خیاطی و بافتنی برای او افتادم که خیلی برایم سرگرم‌کننده بود.کم‌کم نوه‌های دیگرم نیز به دنیا آمدند و دور و برمان را شلوغ کردند، اما شلوغی هم خستگی خودش را دارد.خدا را شکر می‌کنیم که بچه‌ها رعایت حال ما را می‌کنند. با آنها قرار گذاشته‌ایم طوری برنامه ‍ ‌ریزی کنند که بچه‌های کوچک دوتا دوتا و یک روز در میان نزد ما بیایند. زیرا گاهی واقعا نیاز به استراحت داریم و نمی‌توانیم پذیرای بچه‌ها باشیم.روانشناسان معتقدند حضور نوه‌ها در کنار سالمندان جوانی و شور و شوق بچه‌داری را به آنها بازمی‌گرداند و در آنان شور زندگی پدید می‌آوردوجود نوه‌ها در کنار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها می‌تواند به سالمندان این امید را بدهد که تجربه‌های آنها هنوز به کار می‌آید و روحیه آنها را برای ادامه زندگی سالم بالا می‌برد و همین موضوع به بهبود وضعیت بهداشت روان آنها کمک می‌کند، از سوی دیگر خلأ تربیتی نوجوانان را به نوع مطلوبی جبران می‌کند.
مدیریت نوه‌داری

هرچیزی احتیاج به مدیریت دارد. نوه‌داری هم از این قاعده مستثنا نیست. در مدیریت نوه‌داری، هم فرزندان نقش دارند و هم مادربزرگ‌ها و پدر بزرگ‌ها. در اینجا می‌خواهیم نکاتی را به شما بگوییم که به هردو دسته در مدیریت این روابط کمک می‌کند.
توصیه‌هایی به فرزندان

درست است که والدین شما خوب تربیت‌تان کرده‌اند اما بچه‌های امروز نیاز به تربیت امروزی دارند و باید در مورد این‌که بچه‌ها چطور تربیت می‌شوند با هم توافق کنید.این‌که چه وقت چه چیزهایی را بخورند و چه چیزهایی را نخورند، برای بازی به کوچه بروند یا نه و چطور حرف بزنند، به چه رفتارهای کودک نباید خندید و از این دست چیزها نباید مایه کشمکش شما و والدینتان در مقابل کودک باشد. قبلا در این موارد توافق کنید.اگر والدین شما قبول کرده‌اند مدتی از روز را از فرزندان شما نگهداری کنند باید ممنون‌شان باشید و موقعیت و وضع آنها را هم در نظر بگیرید و بچه‌ها را همراه با غذا و میوه به خانه مادربزرگ و پدربزرگ بفرستید و توقع نداشته باشید هزینه‌ای به هزینه‌های زندگی آنان اضافه شود.
مقداری لباس اضافه و بسته‌های پوشک در خانه والدین خود بگذارید که در صورت لزوم لباس‌های کودک را عوض کنند و خانواده ناچار از شست‌وشوی لباس کودک یا خرید چند دست لباس اضافه نشود.به کودک بیاموزید مادربزرگ و پدربزرگ ناتوان‌تر از شما هستند و با آنان بازی‌های خشن و آسیب‌رسان نکنند و ناگهان توی بغل آنها نپرند و توقع کولی گرفتن گاه و بیگاه نداشته باشند.به فرزندان بزرگ‌تر بیاموزید که در کارهای خانه به آنان کمک کنند، مثلا در انداختن سفره و شستن ظروف و نظافت خانه یا خرید به مادربزرگ و پدربزرگ کمک کنند و خودشان را تنها با وسایلی چون کامپیوتر، لپ‌تاپ و موبایل مشغول نکنند.سر ساعتی که وعده کرده‌اید برای بردن فرزندان خود بروید و حتی اگر مادر و پدرتان برنامه منظمی برای حضور نوه‌ها دارند بازهم از آنها بپرسید برای آوردن بچه‌ها آمادگی دارند یا نه. شاید گاهی خسته یا بیمار باشند و آماده پذیری فرزندتان نباشند اما رودربایستی کنند و چیزی نگویند.هرگز بردن و آوردن بچه‌ها را وسیله‌ای برای فشار بر والدین خود نکنید. مثلا وقتی از مادر و پدر یا فرزند خود دلخورید جلوی رفتن بچه‌ها را نگیرید که آنها دلتنگ شوند و تحت فشار قرار بگیرند.
ملاحظات مادر بزرگ‌ها


اگر می‌خواهید نوه‌های خود را نگهدارید قبل از همه به توانایی خودتان نگاه کنید و رودربایستی را کنار بگذارید.اگر مشکلی در مفاصل و استخوان‌های خود دارید نگهداری از بچه‌های کوچک، نوزاد و نوپا را نپذیرید و از نوه‌های سه سال به بالای خود نگهداری کنید. اگر بیمار شدید به فرزندتان اطلاع دهید که نوه‌تان را نیاورد.

در هر مقطعی که احساس خستگی و فرسودگی کردید از فرزندتان بخواهید برنامه را عوض کند.
در مورد نحوه تربیت بچه‌ها با فرزندان خود به توافق برسید.هیچ داروی شیمیایی یا گیاهی را بدون مشورت پزشک به کودک ندهید زیرا ممکن است برای کودک مضر باشد یا دز مصرفی آن را ندانید.بچه‌ها را وسیله تلافی مشکلاتی که با بزرگ‌ترهایشان دارید، نکنید و ذهن آنها را درگیر مسائلی از این دست نسازید.

در آوردن سالمندان از تنهایی

آدم وقتی با دیگران است با شادی همه شاد‌ و در غم‌هایشان شریک می‌شود و نمی‌داند عمر چطور می‌گذرد اما اگر پیر باشی و تنها و بچه‌ها و نوه‌ها هریک در دیاری و مشغول کاری باشند فکر می‌کنی دیگر هیچ کاری نمانده جز این‌که منتظر مرگ شوی.

مادر بزرگ هنوز هم مرتب و با سلیقه است. با این‌که 78 سال از عمرش گذشته اما هنوز هم غذاهایش را خودش می‌پزد و عاشق این است که در جمع غذا بخورد.

باسلیقه است و دست پختش بخوبی همیشه؛ وقتی سفره را می‌چیند همیشه یک سبد کوچک سبزی هم توی آن دیده می‌شود. 2 بشقاب و 2 لیوان و یک دیس کوچک غذا. این ناهار مادر بزرگ است که هر روز آن را آماده می‌کند اما تنها یک نفر بر سر این سفره می‌نشیند. خودش!

پدر بزرگ 4 سال است که از دنیا رفته و مادر بزرگ معتقد است سال‌ها زندگی وفادارانه و توأم با غم و شادی که آنان با هم گذرانده‌اند باعث می‌شود که حتی بعد از مرگ هم حاج محمد او را ترک نکند.

مادر بزرگ هر روز وقتی غذا می‌خورد یک ظرف هم برای شوهرش می‌گذارد و نگاهی به عکس بزرگ سیاه و سفیدش در طاقچه می‌اندازد و می‌گوید: شاید چشمش هنوز به دنیا باشد نمی‌خواهم فکر کند فراموشش کرده‌ام. او بعد از هر وعده غذا برای شوهر از دست رفته‌اش حمد و سوره‌ای می‌خواند و دعا می‌کند که روحش قرین رحمت باشد و هرچه زودتر خدا او را در عین سلامتی و بدون این‌که سربار دیگران شود به همسرش ملحق کند.


تنهایی و علاقه به رفتن
مادر بزرگ می‌گوید: ‌من تمام کارهایم را توی این دنیا کرده‌ام و کاملا آماده‌ام که خداوند، عزرائیل را سراغم بفرستد!

تمام این حرف‌های او به خاطر تنهایی است. آدم وقتی با دیگران است با شادی همه شاد‌ و در غم‌هایشان شریک می‌شود و نمی‌داند عمر چطور می‌گذرد اما اگر پیر باشی و تنها و بچه‌ها و نوه‌ها هریک در دیاری و مشغول کاری باشند فکر می‌کنی دیگر هیچ کاری نمانده جز این‌که برای عزرائیل دعوتنامه بفرستی!

واقعیت این است که پدر بزرگ تا 4 سال پیش تنها مونس مادر بزرگ بود و از وقتی او فوت شد مادر بزرگ تنهای تنها شد. اوایل خیلی بی قراری می‌کرد ولی بعد شد همان مادر بزرگ همیشگی. لااقل وقتی نوه‌ها و بچه‌ها او را می‌دیدند این طور بود. آنها از غم و بی‌قراری او برای تمام شدن زندگی خبر نداشتند.


احترام به سالمندان
وقتی ما داشتیم جامعه را از سمت سنت‌ها به مدرنیته سوق می‌دادیم خیلی چیزها را پشت سر جا گذاشتیم و یکی از مهم‌ترین چیزها مراقبت و احترام به بزرگ‌تر‌های خانواده بود.

مریم شریفی‌، محققی که در مورد تنهایی سالمندان پژوهش‌هایی دارد این را می‌گوید. او همچنین اعتقاد دارد: خانواده گسترده که در جامعه سنتی وجود داشت امکان آن را فراهم می‌کرد که فرزندان در اطراف خانه پدری یا همانجا با هم زندگی کنند و تعامل داشته باشند اما امروز این الگو رو به فراموشی است و به علت ماشینی شدن کارها و تغییر مهارت‌ها پیران مجرب به حاشیه رانده یا در خانه سالمندان عزلت‌نشین می‌شوند.

به اعتقاد این پژوهشگر بیهوده نیست که سالمندان در این دوران بیش از گذشته با مشکلات روحی ـ روانی دست و پنجه نرم می‌کنند.



تنهایی منشأ مشکلات

مریم شریفی اعتقاد دارد هرچه تماس مستقیم با دیگران در اثر رشد تکنولوژی کمتر شود سالمندان تنهاتر و افسرده‌تر می‌شوند زیرا عاطفه از طریق ارتباط رو در رو بیش از هر چیز منتقل می‌شود و هیچ ارتباطی به اندازه در آغوش گرفتن فرزند واقعی نیست.

فقدان نقش‌های اجتماعی، کاهش عملکرد و از دست دادن کنترل و استقلال، مرگ دوستان و بستگان و کاهش سلامت و محدودیت‌های مالی و کم شدن عملکرد شناختی، او را در مقابل اختلالات روانی از هر سنی آسیب‌پذیرتر می‌کند.

این روان‌شناس معتقد است اختلالات روانی تنهایی کابوسی است که همه ما را در سال‌های آخر عمر دنبال می‌کند. هم‌اکنون 25 تا 50 درصد سالمندان از این مشکل در رنجند و کارشناسان اعتقاد دارند این وضعیت روانشناختی قطعا بر بهداشت و سلامت سالمند اثر خواهد گذاشت و فرد و جامعه را نیز تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. تحقیقات انجام شده نشان می‌دهد احساس تنهایی بشدت تخریب‌کننده است و می‌تواند اثرات شدیدی بر فرد بگذارد. این حس، ناخوشی‌های جسمی را تشدید می‌کند و سلامت روانی فرد را به خطر می‌اندازد و خودکشی را افزایش می‌دهد.


رفع تنهایی، کاهش هزینه‌ها

حتی اگر نهادهای حمایت‌گر، مشکلات اقتصادی رابهانه عدم حمایت از سالمندان تنها قرار دهند باید گفت: سالمندان شاد و سر حال کمتر هزینه درمانی و پرسنلی برای بیمارستان و بیمه دربرخواهند داشت. آنها کمتر دچار بیماری و اضطراب و پرخاشگری می‌شوند وهزینه کمتری به نظام سلامت و بیمه تحمیل می‌کنند. مدیریت نهادهای حمایت کننده سالمندان به راحتی می‌تواند به این افراد تنها کمک کند.

تحقیقات مریم شریفی نیز بیانگر این موضوع است که سطح تحصیلات، حمایت عاطفی همسایگان و دارا بودن دید و بازدید هفتگی می‌تواند احساس تنهایی را در این افراد کاهش دهد.

تحصیلات، دامنه ارتباطات انسان را گسترش می‌دهد و دنیای شخص را گسترده‌تر از سطح خانواده می‌کند.

حمایت عاطفی همسایگان گرچه جای فرزندان را نمی‌گیرد اما می‌تواند بخوبی خلأ تنهایی را پر کند و دید و بازدید هفتگی احساس تعلق داشتن به گروه و خانواده را به انسان باز می‌گرداند اما بیشترین کسانی که احساس تنهایی می‌کنند کسانی هستند که از این موهبت‌‌ محروم می‌مانند.

تنها دولت نیست که سرپرستی خانواده بزرگی را بر عهده دارد. هریک از ما نیز خانواده بزرگ‌تری به نام هم محلی ها، هم شهری‌ها، هم کیش‌ها و هم وطن‌ها داریم که باید مراقب چند و چون زندگی آنان باشیم.

آیا کسانی هستند که از تنهایی دل و دماغ غذا خوردن هم نداشته باشند. به آنها می‌شود سر زد. به قول قدیمی‌ها یک لقمه شکم را سیر نمی‌کند اما دل را خوش می‌کند. بگذارید آنها هم در شادی شما شریک باشند.اگر در هر محله یک سالمند تنها باشد و هر سالمند تنها 10 همسایه داشته باشد و هر همسایه در ماه 3 بار به سالمند تنهای محله‌اش سر بزند کار زیادی نیست اما باید گفت دیگر این سالمند تنها نخواهد بود.

"بیایید کمک کنیم تا همه سالمندان را از تنهایی درآوریم و نعمت نشاط و شادابی را به آنان هدیه دهیم."

علایم شروع آلزایمر کدامند؟


گفته می شود پنج تا ده درصد جمعیت بالای ۶۰ سال کشور، هر ساله به بیماری آلزایمر مبتلا می شوند.
بیماری آلزایمر نوعی بیماری عملکردی مغز است که در آن حجم مغز کاهش می یابد و بر فعالیت های ذهنی فرد تاثیر منفی دارد.

گاهی علایم بیماری آلزایمر مانند فراموشی ها در سنین بالا را به روند پیر شدن نسبت می دهند درحالیکه باید به این علایم توجه داشت.

اگر یک فرد سالمند از ذهنی سالم برخوردار باشد می تواند به تنهایی زندگی کند و تشخیص سریع بیماری آلزایمر روند رو به رشد آن را کند می کند.
فراموشی تدریجی، مشخصه اصلی بیماری آلزایمر است، البته برخی از فراموشی ها ممکن است به دلیل استرس باشد اما در بیماری آلزایمر این فراموشی ها، زندگی شغلی، تحصیلی و روزمره فرد را دستخوش تغییر ساخته و مختل می کند.

در بیماری آلزایمر، ابتدا حافظه کوتاه مدت دچار مشکلاتی مانند فقر ذهنی و فراموشی وقایع روزانه شده و پس از آن به تدریج حافظه بلند مدت نیز دچار اختلال می شود. در مراحل پیشرفته این بیماری، مشکلات روانپزشکی مانند بی قراری، هذیان و توهم نیز ابجاد می شود. در مراحل بعدی، بیمار حتی کارهای روزانه خود را نمی تواند انجام دهد و در انجام کارهایی مانند نظافت شخصی، لباس پوشیدن و حمام رفتن دچار بی توجهی می شود. بی اختیاری در دفع مدفوع و ادرار از دیگر عوارض بیماری آلزایمر است.