مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

با این روش ها دست خواستگار دروغ گوی خود را رو کنید!

بخشی از این بی اعتمادی می تواند به افزایش روابط دختر و پسر در زمان پیش از ازدواج برگردد و حال آنکه همه دختران و پسران موافق چنین ارتباط هایی نیستند.

"چندین سال است که خواستگاران زیادی به خانه ما رفت و آمد می کنند با شرایط شغلی و تحصیلی متفاوت. اما حقیقت آن است که به هیچ کدام نمی توانم اعتماد کنم. و در هنگام صحبت کردن با آنها تشخیص میزان صداقت و راستگویی طرف مقابل برایم مشکل است. احساس می کنم هر حرفی که با من می زنند عاری از صداقت است و به همین دلیل تا به حال نتوانستم همسر مورد دلخواه خود را انتخاب کنم. ناگفته نماند که خواستگاران مناسبی هم داشته ام و بارها از اطرافیان خود شنیده ام که گفته اند: تو فرصت های زیادی را از دست داده ای. اما نمی دانم چه کنم. چگونه به دیگران اعتماد کنم."واقعیت این است که افزایش میزان آمار طلاق و عدم موفقیت در ازدواج های امروزی نوعی بدبینی و بی اعتمادی را در نسل جوان به وجود می آورد. مشکلات اقتصادی، کمبود درآمد، بالا رفتن انتظارات دختر و پسر، و... به جای خود بی اعتمادی که در حال حاضر در دل ها وجود دارد در طرف دیگر زمینه سازی برای شکل گیری یک ازدواج را با مشکل روبرو کرده است.البته بخشی از این بی اعتمادی می تواند به افزایش روابط دختر و پسر در زمان پیش از ازدواج برگردد و حال آنکه همه دختران و پسران موافق چنین ارتباط هایی نیستند و تمایل دارند همسر آینده خود را از میان افراد پاکدامن و متعهد انتخاب کنند. و در این آشفته بازار بی مبالاتی و عشق های زود گذر و روابط سطحی و آرمان های نه چندان منطقی، عده ای بدون داشتن توان محک زدن خوب و بد به بی اعتمادی و بدبینی روی می آورند.
تقاضای داشتن روابط پنهانی و ذکر راز و رمزهای فراوان در جلسات و خواستن از طرف مقابل که آنها را افشا نکند، همچنین غیرطبیعی بودن برخی روابط مثل اینکه خواهر و یا پدر او مایل به آمدن به خواستگاری نباشد، همه و همه می توانند از جمله عوامل کمک کننده برای تشخیص راستگو نبودن طرف مقابل باشد.
اما روان شناسان راه برون رفت از این مخمصه را برای جوانان، آگاهی از راه های شناخت صحیح و توانایی محک زدن افراد معرفی می کنند. امام صادق می فرمایند: همه گناهان و پلیدی ها در اتاقی قرار می گیرد که کلیدش دروغ است. لذا شناخت همسر راستگو می تواند زندگی را از بسیاری از مشکلات و دغدغه ها و نابهنجاری ها نجات دهد.اولین اقدام برای تشخیص راست و دروغ طرح سئوالات معکوس است به نوعی که خواسته خود را به صورت معکوس بیان کنید. مثلاً خانم می تواند در مورد نحوه خرج کردن از آقا چنین سئوال کند. "به نظر شما این چیز بدیه که تمام درآمد خودمون رو جز برای نیازهای ضروری و اولیه خرج نکنیم و اون رو پس انداز کنیم؟ مسافرت نریم، میهمانی ندهیم، خرید نکنیم و..." شما با این روش با شیوه ای غیرمستقیم خواسته خود را در نوع دیگری مطرح کرده اید.گام بعد برای تشخیص راست از دروغ این است که ادعاهای او را با عملش تطبیق دهید. مثلاً اگر او مدعی است که اهل مطالعه بسیار است می توانید از او بخواهید که تعدادی از کتاب های مورد مطالعه اش را معرفی کند. در فرصتی بعد مبحثی را در همان کتاب طرح کنید و او را به گفتگو بکشانید .و یا فرد معتقدست که انجام واجبات از اهمیت خاصی برایش برخوردار است اما در مواقع رفت و آمدهای خواستگاری و ملاقات ها عمل به واجبات را در اولویت خود نمی گذارد (فرض کنید اعتقاد به حجاب را عنوان می کند اما در عمل پای بند به عمل کردن به آن نیست.) در موردی دیگر فرد عنوان می کند که مقید به رعایت نظم در کارهاست در این شرایط می توانید دقت کنید که آیا ملاقات های خواستگاری را در وقت تعیین شده به انجام می رساند؟گام بعد این است که به دریافت پاسخ در مورد موضوعات مختلف در شرایط متفاوت بپردازیم. در این مورد توصیه می شود در مورد یک موضوع چندین بار، سئوال های گوناگون پرسیده شود. از قدیم گفته اند دروغ گو فراموش کار است. لذا اگر شخص در ارائه پاسخ صداقت نداشته باشد در یکی از این شرایط عدم راستگویی خود را بروز خواهد داد.فرض کنید شخص عنوان می کند اولویت ملاک های من ایمان است. می توانید در شرایطی دیگر از او سئوال کنید میزان درآمد ماهیانه همسر باید در چه حد باشد تا مورد رضایت شما باشد؟ و یا «اگر شخصی مؤمن و معتقد با درآمدی نه چندان بالا اما تحصیل کرده به خواستگاری شما بیاید مورد قبول شما واقع می شود؟»وقتی طرف مقابل شما در پاسخ به یک سئوال چشم هایش را به سمت چپ خود هدایت می کند به راستگویی نزدیک تر است و اگر چشمان خود را به طرف راست خود سوق می دهد احتمالاً به پاسخی ساختگی روی آورده است.علاوه بر این صاحب نظران در زمینه مهندسی ذهن و NLP معتقدند افراد در هنگام بیان نظرات و به خاطر آوردن و ابراز صحبت های خود معمولاً به یکی از طرفین نگاه می کنند. در تمایل چشم ها به چپ فرد در حال یادآوری تصویر واقعی درگذشته است. و در تمایل چشم ها به راست فرد در حال ساخت تصاویر نو و تازه است.لذا وقتی طرف مقابل شما در پاسخ به یک سئوال چشم هایش را به سمت چپ خود هدایت می کند به راستگویی نزدیک تر است و اگر چشمان خود را به طرف راست خود سوق می دهد احتمالاً به پاسخی ساختگی روی آورده است. البته در مقاله «چشم ها چه می گویند» به صورت گسترده تر معنای حرکات چشم را برای شما توضیح داده ایم.

5 کار اشتباه زوجین جوان بعد از نامزدیشان

بالاخره لحظه رویایی فرا رسیده است؛ حلقه نامزدی را در انگشت دارید و روی ابرها سیر می‌کنید. از همین حالا دلهره برگزاری جشن عروسی به دلتان افتاده و می‌خواهید که هر چه زودتر شروع کنید... درست در همین لحظه بهتر است کمی صبر کنید و این مطلب را بخوانید چون اشتباهات ساده‌ای هست که معمولا عروس ها و دامادهای جوان در فاصله نامزدی تا جشن ازدواجشان مرتکب می‌شوند و در آینده نمی‌دانند که پیامدهای این تصمیمان نادرست را چطور جمع و جور کنند.



1 - هر کسی را که می‌بینید به مراسم عروسی‌تان دعوت نکنید
وقتی کسی را به مراسم عروسی‌تان دعوت کردید، دیگر نمی توانید این دعوت را پس بگیرید. در عین حال شما تازه نامزد کرده‌اید و هنوز نمی‌دانید که قرار است کجا و چطور عروسی بگیرید. علاوه بر این نمی‌دانید که لیست مهمان‌های همسرتان چند نفر خواهد بود پس تا زمانیکه مقدمات عروسی و برآورد هزینه ها شروع نشده صبر کنید و در آن زمان با خیال راحت درباره تعداد مهمانانتان تصمیم بگیرید.


2 - به نامزدتان نگویید که همه هزینه‌ها را خودتان پرداخت می‌کنید
این یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که معمولا دامادهای جوگیر مرتکب شده و هر چه به مراسم نزدیک تر می‌شوند، بیشتر مجبور به دست و پنجه نرم کردن با تبعات آن خواهند بود. برای اینکه باعث بوجود آمدن دلخوری در خانواده همسرتان نشوید بهتر است جلوی زبانتان را بگیرید و اجازه دهید که کارها همانطور که از قدیم رسم بوده جلو برود.

3 - به والدینتان نگویید که هرطور دوست دارند برنامه ریزی کنند
شور و شوق نامزدی ممکن است چشمهای شما را کور کند تا حدی که نفهمید والدینتان مشغول برنامه‌ریزی‌هایی هستند که 180 درجه با آنچه شما و نامزدتان می‌خواهید فرق دارد. مثلا آنها ممکن است نیمی از دوستانشان را به مراسمی دعوت کنند که شما می‌خواهید کاملا خودمانی و جوانانه باشد. عاقلانه تر این است که از همان اول حد و حدود خودتان را مشخص کنید و تعارف را کنار بگذارید البته در کمال احترام.


4 - خانواده همسرتان را جدی بگیرید
اگر مسولیت همه کارها را به خانواده خودتان واگذار کنید، عروسی را در خانه مادربزرگتان بگیرید، از دخترخاله‌تان بخواهید ساقدوش باشد و خواهرتان را هم مسوول سابیدن قند کنید، شک نداشته باشید که خانواده همسرتان را ناراحت و دلخور می‌کنید. یادتان باشید که با احترام گذاشتن به طرف مقابل می توانید احترام او و تحسینش را جلب کنید پس موقع برنامه‌ریزی های عروسی از خانواده شوهرتان هم کمک بگیرید و به سلیقه آنها نیز احترام بگذارید.

5 - عاشق اولین لباس عروسی که به چشمتان خورد، نشوید
بله، ما همه عروس‌هایی را می شناسیم که اولین لباسی را که امتحان کرده‌اند،خریده و 100 درصد از این انتخاب راضی بوده اند، اما باور کنید مساله انتخاب لباس عروس موضوعی نیست که بخواهید با عجله درباره آن تصمیم بگیرید. قبل از خرید نهایی به چند مزون سر بزنید و با افراد با تجربه مشورت کنید تا بعدا پشیمان نشوید.

در ازدواج های فامیلی این نکات را در نظر بگیرید!


علاقه ای به هم داشته باشند یا نه، خیلی هم مهم نیست. الان که دیگر نمی شود حرفی زد، هر حرفی بوده، سال ها پیش زده شده و بزرگ ترها هم موافقت شان را اعلام کرده اند.


اصلا چه کسی بهتر از فامیل؛ هم دیده و شناخته اند و هم با روحیات هم آشناترند. این بهانه گیری ها و مخالفت ها هم به چشم برهم زدنی می گذرد و از یادشان می رود. جوانند و نمی دانند عشقی که بعد از ازدواج ایجاد می شود، ماندنی تر از عشق های قبل از ازدواج است. این حرف ها برای خیلی ها آشناست. همان کسانی که به اجبار پای سفره عقد نشسته اند و با اقوام شان وصلت کرده اند. البته در این گروه، تعداد زیادی هم هستند که با میل و رضایت خودشان این گونه ازدواج می کنند و مشکلی در این کار نمی بینند.

خانم راسخی که حدود هفت سال قبل با پسر عمه اش ازدواج کرده ، در همین گروه قرار می گیرد و می گوید خودش می خواسته با پسر عمه اش ازدواج کند و هیچ اجباری در کار نبوده است. خواهرهایش هم همین طور ازدواج کرده اند و او فکر می کند دلیل این که آنها امروز خوشبخت هستند و کارشان به جدایی نکشیده، همین ازدواج فامیلی و شناخت کامل قبل از ازدواج بوده است.

او از این وضع راضی است، اما سمیه بیست وچهار ساله که در همین شرایط قرار گرفته و بارها نارضایتی اش را اعلام کرده، می گوید: پدر من از سال ها قبل همه چیز را مطابق میل و نظر خودش آماده کرده و عقیده دارد من فقط و فقط باید با پسر عمویم ازدواج کنم. سمیه زیر بار این حرف ها نمی رود و می گوید تصمیم گرفته هرگز ازدواج نکند، چون از عواقب این کار مطلع است و می ترسد.

چرا متخصصان نگرانند


بچه های معلول یا کودکانی که با مشکلات جسمی و ذهنی روبه رو هستند، لزوما در خانواده هایی که زن و شوهر با یکدیگر نسبت خانوادگی دارند، متولد نمی شوند و ممکن است پدر و مادر این بچه ها هیچ نسبتی هم با یکدیگر نداشته باشند. پس علت این همه نگرانی و حتی مخالفت با این نوع ازدواج ها چیست؟

دکتر محمدتقی اکبری، متخصص ژنتیک پزشکی در گفت وگو با جام جم به این سوال چنین پاسخ می دهد: مساله اصلی در ازدواج های خویشاوندی این است که ژن های مغلوب با احتمال بیشتری می تواند در فرزند آن زوج جمع شده و موجب بروز بیماری های مختلف ژنتیک شود.

برای این که موضوع روشن تر شود، دکتر اکبری توضیح می دهد: ما دو نوع ژن داریم؛ ژن های غالب و ژن های مغلوب. ژن های غالب در واقع ژن هایی است که اگر معیوب باشد با یک نسخه از آن هم، فرد بیمار خواهد شد، اما در مورد ژن های مغلوب باید دو نسخه عیب داشته باشد تا بیماری رخ دهد. به عبارت دیگر، این ژن ها باید از پدر و مادر به ارث برسد و هر دو با هم، در فرد گیرنده ژن ها می تواند موجب بروز بیماری شود.

پس در ازدواج های خویشاوندی طبیعی است که زن و مرد ژن های مشابهی داشته باشند و برخی خصوصیات ژنتیک میان آنها مشترک باشد. در این میان، بیماری هایی هم می تواند به صورت نهفته وجود داشته باشد که احتمال ابتلای فرزندان شان را افزایش می دهد.

این متخصص ژنتیک پزشکی می افزاید: تالاسمی یکی از این بیماری هاست که در آن ژن مغلوب در والدین وجود دارد و هیچ عارضه ای هم برای شان ایجاد نمی کند ولی آنها ناقل این ژن معیوب می شوند. در صورتی که هر دو ژن به ارث برسد فرد گیرنده مبتلا خواهد شد. بنابراین مشخص می شود احتمال ابتلا به این مشکلات در مواقعی که زن و شوهر خویشاوند یکدیگر هستند، نسبت به سایر موارد بیشتر خواهد بود.

ازدواج هایی که بر جامعه تاثیر می گذارد


ازدواج های خویشاوندی در کشورها و جوامع مختلفی مرسوم است و خیلی ها براساس سنت و فرهنگ شان به این ازدواج ها روی می آورند. البته بسیاری از این خانواده ها هم فرزندانی سالم و بدون مشکل دارند، اما به گفته دکتر اکبری، یک یا دو خانواده ملاک نیست و باید به این نکته توجه داشته باشیم که ازدواج های خویشاوندی در کل می تواند بار ژنتیک را در جامعه افزایش دهد. این عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس خاطرنشان می سازد: بیماری های متابولیک از جمله مشکلاتی است که در اثر ازدواج های فامیلی می تواند رخ دهد. این موارد شامل بیماری هایی می شود که طی آن آنزیم هایی که مربوط به شکستن قندها در بدن یا متابولیزه کردن چربی ها است، دچار مشکل می شود. این اختلالات نیز می تواند معلولیت هایی را ایجاد و فرد را دچار عقب ماندگی ذهنی کرده یا باعث بروز اختلالات اسکلتی و مشکلاتی در ساختمان بدن شود.


وی ادامه می دهد: البته باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که در گذشته، امکان درمان این بیماری ها وجود نداشته و امروزه هم درمانشان هزینه های بسیار هنگفتی دارد که مسلماً فشار زیادی را به خانواده ها و جوامع وارد خواهد کرد. بنابراین بهترین شیوه در مواجهه با این بیماری ها، پیشگیری از بروز آنهاست و با توجه به این که سه چهارم این بچه ها سالم خواهند بود، خوب است به کمک تشخیص های قبل از تولد، فرزندان سالم را مشخص کرده و برای یک چهارمی که مشکل دارند نیز از سقط درمانی کمک گرفت.

ازدواج خویشاوندی هم عیب دارد و هم حسن


خیلی ها ازدواج خویشاوندی را عاملی برای خوشبختی و موفقیت در زندگی مشترک می دانند. این افراد معمولا باور دارند شناخت صحیحی که از معاشرت های خانوادگی به دست می آید، خوشبختی دختر و پسر جوان را تضمین می کند. البته عده ای هم هستند که ازدواج فامیلی را تنها عامل خوشبختی می دانند و از نظر آنها ازدواج هایی که از این قانون پیروی نمی کند، محکوم به طلاق و جدایی است. در حالی که به گفته دکتر محمدرضا فرنقی زاد، ازدواج های فامیلی معایب و محاسن مخصوص خودش را دارد.

این مشاور خانواده و مدرس دانشگاه در این باره به جام جم می گوید: یکی از ویژگی های مثبت ازدواج های خویشاوندی شناخت بهتری است که زن و مرد نسبت به یکدیگر به دست می آورند. از طرف دیگر، در این ازدواج ها به طور معمول، خانواده ها از نظر سطح فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با یکدیگر تناسب دارند که این مورد هم می تواند عاملی باشد برای تفاهم بیشتر.


با این حال، ازدواج های فامیلی معایبی هم دارد که به گفته دکتر فرنقی زاد یکی از آنها این است که عروس یا داماد خانواده همچنان ممکن است از نظر بزرگ ترها، کودکی باشد که سال ها همراه آنها زندگی کرده و بزرگ شده است. به این معنی که آنها احساس می کنند این عروس یا داماد از خودشان است و به همین دلیل هم نحوه برخوردشان ممکن است، نسبت به عروس و دامادهای دیگر متفاوت باشد. همین تفاوت ها و مقایسه کردن ها هم در آینده می تواند روابط زن و شوهر را با مشکل مواجه کند.


در این ازدواج ها اگر زن و شوهر دچار مشکل و اختلاف نظری هم بشوند، متاسفانه این مشکلات می تواند دیگر اعضای فامیل را هم درگیر کند. این مشاور خانواده با اشاره به این مطلب، یادآور می شود: به عنوان مثال، زمانی که زن و شوهر با یکدیگر مشکلی پیدا می کنند، ممکن است پدر و مادرهایشان که خواهر و برادر یکدیگرند نیز درگیر شوند و رابطه آنها هم تغییر کند. همچنین به این دلیل که معمولا در فضاهای داخل خانواده، ارتباطات هم بیشتر است، چنین مشکلاتی می تواند به شکلی گسترده تر نمایان شود.

بنابراین آن طور که دکتر فرنقی زاد می گوید: نمی توان گفت در ازدواج های خویشاوندی، احتمال بروز مشکلات رفتاری و اختلاف های میان زن و شوهر لزوماً کمتر است. آنچه در این زمینه حائز اهمیت خواهد بود، توانایی و قدرت مدیریت روابط در زندگی است.


مشاوره ژنتیک برای همه زوج ها


می گویند فقط کسانی که تصمیم دارند با یکی از بستگان شان ازدواج کنند، باید مشاوره ژنتیک انجام دهند. دکتر اکبری، اما این طرز فکر را صحیح نمی داند و تاکید می کند: زوج ها حتماً باید مشاوره ژنتیک را جدی بگیرند و حتی کسانی که خویشاوند نیستند نیز این موضوع را در نظر داشته باشند.


وی می افزاید: باید بر این نکته تاکید کنیم که ازدواج فامیلی ریسک تولد فرزندان مبتلا به بیماری های ژنتیک را افزایش می دهد ولی این موضوع نیز در مورد هر فرد و هر خانواده و هر زوجی مصداق ندارد. به این معنی که حتما باید چنین ژن های مغلوبی در خانواده وجود داشته باشد تا بتواند باعث بروز بیماری شود.

در نهایت توصیه می شود تا حد امکان چنین ازدواج هایی صورت نگیرد و اگر به هر دلیلی زن و مردی با نسبت خانوادگی می خواستند با یکدیگر ازدواج کنند حتما مشاوره ژنتیک انجام دهند. با مشاوره ژنتیک و مشخص کردن ژن های خطرناک مغلوبی که در خانواده وجود دارد می توان راهنمایی های لازم را در اختیار زوج ها قرار داد و تشخیص های قبل از تولد را به آنها ارائه کرد.

زوجین و طلاق بی سرو صدای عاطفیشان

چاهی از فاصله به دلایلی گوناگون در زندگی باز می‌شود و جای این‌که حفره پدید آمده از قعر پر شود، عواملی متعدد سبب عمیق‌تر شدن و ماندگاری آن وسط زندگی هر دو طرف می‌شود.

طلاق عاطفی، طلاق علایق و باتلاق کِشنده و کُشنده زندگی زناشویی است. جایی ثبت نمی‌شود. ممکن است دیگران از آن مطلع شوند و ممکن است کسی جز زن و شوهر از شکل‌گیری یا حتی ادامه‌اش هم خبردار نشود. چاهی از فاصله به دلایلی گوناگون در زندگی باز می‌شود و جای این‌که حفره پدید آمده از قعر پر شود، عواملی متعدد سبب عمیق‌تر شدن و ماندگاری آن وسط زندگی هر دو طرف می‌شود. برخی همان طور وسط زندگی، جلوی دید همگان رهایش می‌کنند و برخی فقط به پوشاندن دهانه چاه با دم‌دست‌ترین وسایل اکتفا می‌کنند و زیر آن دهانه ظاهرا بسته و پوشیده، چاه همچنان عمیق و عمیق‌تر می‌شود. در برخی اختلاف‌ها، وقتی تضادها عمیق‌تر می‌شود، سر و صدای دو طرف بالا می‌‌رود و پای دیگران به ماجرا باز می‌شود. اما چون اصل مساله حل نمی‌شود، منبع و سرچشمه مشکل همچنان بر جا می‌ماند و شکلی مزمن به خود می‌گیرد. در برخی دیگر سر و صدایی در کار نیست و زن و شوهر اگرچه درون چاه عمیق اختلافات افتاده‌اند، زیر پای خود صندلی می‌گذارند تا کسی متوجه افتادنشان نشود، بلکه به زعم خود از قعر چاه فاصله بگیرند. اینها اگر دست‌هایشان را روی دوش یکدیگر بگذارند و به روی همدیگر لبخند بزنند، قلبشان نه با امواجی تپنده و سینوسی، که با خطوطی صاف و بدون پیچ‌وتاب، فقط امتداد حیات را لحظه‌شماری و طی می‌کند بی‌هیچ علاقه و عطوفت و حس مشترکی.

چرا دو فرد حاضر می‌شوند به‌رغم خطی شدن سیگنال قلبشان، اعصابشان را خط ‌خطی کنند و زیر یک سقف زندگی کنند، اما قدم در راه جدایی کامل و قانونی نگذارند؟


محذورات

دلایل بروز طلاق عاطفی و همچنین خودداری از جدایی حقوقی، متفاوت است. آن‌که استقلال مالی ندارد چه بسا بگوید: «با کدام پول؟ چطور روزگارم را بگذرانم؟ دیگری ممکن است مسئولیت‌ها یا ترس‌های فردی را ذکر کند: «مسئول به دنیا آمدن این بچه‌ها ما بودیم. به خاطر بچه‌هایم تحمل می‌کنم»، «می‌ترسم... نکند پس از جدایی تنها بمانم» کسانی از موانع و ترس‌های اجتماعی می‌گویند: «از بیراهه رفتن فرزندان طلاق نشنیده‌اید؟ نتیجه خانواده از هم پاشیده معلوم است» یکی دیگر بدبینانه پای سرنوشت را وسط می‌کشد و به مشکلاتش جنبه‌ای عام می‌دهد: «حالا جدا شدم، که چه؟ بخت من همین بوده! همه مردها‌/‌همه زن‌ها همینند!»؛ بعضی در مواجهه با مشکلات و مصائب، آستانه تحمل متفاوتی دارند؛ مثلا برخی با کمترین مشاجره تحمل خود را از کف می‌دهند و جدا می‌شوند، بعضی کمی طول می‌کشد تا کارد غیرقابل تحمل شدن زندگی زناشویی را بر گلوی خود حس کنند و به تقلای خلاصی راهی دادگاه شوند و تن به جدایی دهند، کسانی هم ممکن است زمانی طولانی‌تر را سپری کنند به این امید که: «درست می‌شه. اولشه. کم‌کم خسته می‌شه. اینا نُقل و نبات زندگی مشترکه»! برخی با همین نگاه «اولشه» و «کم کم خسته می‌شه» مشاجرات را پشت سر می‌گذارند، اما وقتی به خود می‌آیند دوره جوانی را از کف داده‌اند و به همین سبب به جای جدایی کامل و ثبتی، تن به جدایی محدود و عاطفی می‌دهند. دیگرانی هم هستند که ترس از قضاوت نادرست عموم و جایگاه شغلی و اجتماعیشان امکان جدا شدن از همسر را به رغم نبود علاقه و عاطفه از آنها می‌گیرد. روان‌شناسان، سیاستمداران و کسانی که گمان می‌کنند با طلاق، تصور و نگاه عمومی جامعه به آنها متفاوت خواهد شد و به شغل یا جایگاه اجتماعیشان لطمه خواهد خورد، در این گروه جای دارند.
حرف می‌زدیم، تا حد امکان. برای این‌که دیگران نفهمند یا کاری اگر بود انجام شود. مدت‌ها می‌رفتم خانه، یک سلام سرد از او بود و یک سلام سرد از من.
هر دو با هم می‌نشستیم شام می‌خوردیم اما کلمه‌ای رد و بدل نمی‌شد.

کسی خبر نداشت از مشکلاتمان

دلایل باقی ماندن بر محور طلاق عاطفی چه وجوهی دارد و چگونه شکل می‌گیرد؟
افزایش آرام فاصله‌ها: در بوستانی سرسبز، دو زن و مرد کمابیش سی و پنج تا چهل ساله روی نیمکتی نشسته‌اند. مرد مجله‌ای به دست گرفته و آن را می‌خواند، زن هم مراقب کودکی است که بین بچه‌های دیگر مشغول بازی است. گاهی صدایی به گوش می‌رسد: «بابا، بابا، ببین!» و مرد مجله را پایین آورده، در میان همهمه بچه‌ها به دنبال دختر کوچکش سر می‌دواند و لبخند می‌زند یا دستی تکان می‌دهد و «آفرین» و «مواظب باش» می‌گوید. وقتی سراغشان می‌روم، بذله‌گویی مرد گُل می‌کند:
«الان شما ببینید... من و خانم هم طلاق عاطفی داریم! دقیقا یک و نیم وجب از هم فاصله گرفته‌ایم! از کجا معلوم سال بعد این یک و نیم وجب، نشده باشد سه وجب. طلاق عاطفی این طوری شکل می‌گیرد. همین طور آرام آرام. این طوری گسترش پیدا می‌کند.»
لبخندی چهره همسرش را دربرمی‌گیرد، اما نگاهش متوجه دخترکی است که بین بچه‌ها بازی می‌کند. مرد ادامه می‌دهد:«حالا هم شما و هم خانمم به مثال من می‌خندید، ولی واقعا می‌گویم. اگر این فاصله زیاد بود و فرضا از همان ابتدا من روی این نیمکت بودم و خانمم روی نیمکتی دیگر، خنده‌ای در کار نبود. از همین‌جا شکل می‌گیرد. همین فاصله‌هایی که کم‌کم زیاد می‌شود و اول دیده نمی‌شود یا حتی بلااثر قلمداد می‌شود. رفته‌رفته که زیاد و زیادتر شد، ناگهان هر دو را روی دو نیمکت جدا قرار می‌دهد.»

مشکلات مالی مردها: می‌پرسم: « چرا وقتی چنین فاصله‌ای شکل می‌گیرد و به قول شما زیاد می‌شود، هر دو نمی‌روند راحت و توافقی طلاق بگیرند و دردسر بیشتری متقبل نشوند؟»
«ای بابا... همین خانم من، یک عالم مهریه‌اش است! زندگی به من تلخ شده بس که فکر تهیه مهریه را می‌کنم. فکر کنید مهریه‌اش هم مساوی با وزنش باشد. البته اوضاع من خوب می‌شد، چون همسرم اضافه وزن ندارد! اما بعضی‌ها فکر می‌کنند با مهریه بالا یا شاخ‌ودمدار می‌توانند جلوی طلاق یا به قولی طلاق عاطفی را بگیرند. مهریه‌هایی می‌گذارند که مرد نتواند بپردازد تا بلکه از طلاق جلوگیری کنند. این می‌شود که مرد هم واقعا نمی‌تواند پرداخت کند، اما چون مهر و محبتی در کار نیست، پای هر دو بسته می‌شود. اگر مردی در این شرایط گیر کند با خودش فکر می‌کند یا باید برود گوشه زندان یا در همان خانه به قهر و دوری عاطفی و جنگ و دعوا تن دهد.»


بن بست باورها: دلیل دیگر شکل‌گیری طلاق عاطفی در کلام همسر مرد بروز می‌کند وقتی که او هم وارد صحبت می‌شود:
«الان که قانون عوض شده: بابت پرداخت مهریه کسی زندانی نمی‌شود. اما به نظرم مقداری از اینها مربوط به‌طرز فکر مردم است؛ مثلا بعضی والدین به دخترشان می‌گویند با لباس سفید عروسی رفته‌ای باید با کفن سفید مرگ هم برگردی. خب این در کشور ما که عموما سنتی فکر می‌کنند دست و پای کسانی را که با هم مشکل دارند، می‌بندد. یکی از دوستان من تا مدت‌ها گرفتار همین مساله بود. گاه‌ به ‌گاه که او را می‌دیدم شکسته‌تر از پیش شده بود. دخترها مجبور می‌شوند به هر شکلی در شرایط جنگ و جدل باقی بمانند برای آن‌که نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. اگر به وجهه خودشان لطمه‌ای بخورد هم خیلی‌هایشان راضی نمی‌شوند جدایی رسمی آنها باعث لطمه خوردن به احساسات والدینشان شود.»
ترس از حرف دیگران: سعید، سی و هشت ساله و کارمند است. می‌گوید شش سال پیش از همسرش جدا شده و اگر چه یکی دو ماهی است فکر ازدواج مجدد با کسی به سرش افتاده که به قول خودش نزدیکی‌های فکری و بخصوص فرهنگی بیشتری با او دارد، اما همچنان پا در هوا مانده است و از تکرار احتمالی تجربه گذشته‌اش می‌ترسد:
«تا مدت‌ها فقط فکرم این بود که باید جدا شوم. مطمئن شده بودم آن ازدواج درست شکل نگرفته، درست هم پیش نرفته و نتیجه حتمی آخرش هم جدایی است. امروز اگر نه، فردا... این ماه نه، ماه بعد باید از هم جدا شویم. به جایی رسید که قهر و ناراحتیمان خیلی طولانی شد و چند ماهی طول کشید.»
بدون هیچ حرف و سخنی؟: «نه، حرف می‌زدیم، تا حد امکان. برای این‌که دیگران نفهمند یا کاری اگر بود انجام شود. مدت‌ها می‌رفتم خانه، یک سلام سرد از او بود و یک سلام سرد از من. هر دو با هم می‌نشستیم شام می‌خوردیم اما کلمه‌ای رد و بدل نمی‌شد. کسی خبر نداشت از مشکلاتمان. نمی‌دانستیم باید به والدینمان چه بگوییم. همکارانمان اگر متوجه شوند چه می‌گویند، حتی مانده بودیم همسایه‌هایی که صدای بلندمان را نشنیده بودند و فکر می‌کردند زندگی خوبی داریم چه می‌گویند با خودشان و همه اینها به کنار، با بچه کوچکمان چه باید می‌کردیم.»
قطب‌نمای سنگی!: طلاق، نکوهیده و همراه با مضرات است، اما به بیراهه رفته‌ایم اگر ستاره قطبی را رها کرده، با قطب‌نماهایی سنگی و ناکارآمد مسیر صحیح را گم کنیم! یعنی بعید نیست مضراتی که برای طلاق و نتایج آن برمی‌شمارند، ناشی از طلاق عاطفی باشد که پیش‌درآمد جدایی قانونی است و طولانی شدن آن عمق و گستره آسیب‌ها را بر طرفین و فرزندان و جامعه بیشتر می‌کند. بر این اساس، اگر از ترس افزایش آمار و قضاوت نادرست مردم یا مسئولان، جدایی دو تن سخت و طویل یا حتی ناممکن شود، راه مناسبی برای کاهش آسیب‌های فردی، فرهنگی و بویژه اجتماعی ناشی از تداوم زندگی همسران مشکل‌دار انتخاب نشده است؛ زیرا در روند طلاقی سریع و قانونی که فرهنگسازی مناسبی نگاه عمومی به جدایی را تصحیح کرده، انجام آن را آسان و وظایف و مسئولیت‌های دو طرف را در قبال یکدیگر و فرزندانشان مشخص و اجرایی کرده باشد، آسیب‌های فردی بسی کمتر و مضرات اجتماعی بسیار محدودتر است.
اگر طلاق قانونی را زلزله‌ای با بزرگای سه و چهار در ارکان خانواده و اجتماع بدانیم، طلاق عاطفی زلزله‌ای است با بزرگای شش یا هفت. شایسته است قطب‌نمای بهتری برای خروج از حیطه گسل و در امان ماندن از آوار آن به دست گیریم



برعکس، اگر روند دست‌وپاگیر آن ادامه یابد، درگیر و دار طولانی شدن مدت، جدایی عاطفی عمیق‌تر و شایع‌تر می‌شود. وقتی گلایه‌ها به لجبازی، فحاشی، تهدید و کتک‌کاری پیش روی فرزندان بدل شود، بر هم ریختن تعادل روحی ـ روانی افراد درگیر با آن افزایش می‌یابد و به فرزندان و اعضای خانواده، همسایه‌ها و حتی دیگران سرایت می‌کند. نگرانی برخی دست اندر کاران در همین قسمت شکل می گیرد که معتقدند به سبب عدم ارتباط زناشویی، روابط فرازناشویی نیز شکل می‌گیرد و با گسترش و فراگیری آن جرائمی چون ایراد جرح و قتل فزونی می‌یابد و از آنجا که تربیت فرزندان نیز در این میان فراموش یا دست‌کم گرفته می‌شود. انحرافات و جرائم فردی و اجتماعی متعدد دیگری از خانه به مدرسه و از آنجا به جامعه و دیگران کشیده شده، از همین طریق، عمومی و در میان اکثریت فراگیر و گسترده می‌شود ، البته اینجاست که می‌شود آنچه نباید بشود.
اگر طلاق قانونی را زلزله‌ای با بزرگای سه و چهار در ارکان خانواده و اجتماع بدانیم، طلاق عاطفی زلزله‌ای است با بزرگای شش یا هفت. شایسته است قطب‌نمای بهتری برای خروج از حیطه گسل و در امان ماندن از آوار آن به دست گیریم.

بهتر شدن رابطه شما با همسرتان با تکنیکهای کاربردی 5+1





روان شناسان معاصر می گویند خانواده یک «سیستم» است. سیستم همان طور که می دانید مجموعه ای از چند عامل است که روی هم تأثیر متقابل می گذارند. احتمالاً از دوره دبیرستان یادتان مانده است که ساعت و دوچرخه نمونه هایی از سیستم هستند. اگر زنجیر دوچرخه خراب شود حرکت دوچرخه دچار مشکل می شود. زندگی مشترک هم یک سیستم است؛ سیستمی که تحت تأثیر حالت های هیجانی همسران - مثلاً شادی، اندوه، اضطراب، خشم و...، روابط بین آن ها، عوامل محیطی مانند بچه ها، خانواده های پدری دوطرف، دوستان و شغل هر کدام از دو طرف قرار می گیرد. در بهترین حالت، سیستم خانواده سعی می کند نیازهای هر یک از همسران و همچنین نیازهایی را که محیط بر آن ها تحمیل می کند برآورده کند، اما همیشه این طور نیست.

تعارضات زناشویی زمانی شکل می گیرد که برخی هیجان های مخرب، روابط ناسالم بین همسران یا دیگر پدیده های بیرون از این سیستم، مخل سلامت و رضایت همسران شود. این روزها نزاع، خشم، خشونت و مشکلات زناشویی دلایل شایع مراجعه زوجین به مراکز مشاوره و روان درمانی است.

دکتر جهرمی روان شناس و زوج درمانگر بر اساس همین نگاه سیستمی در ماهنامه سپیده دانایی ۱+۵ تکنیک کاربردی معرفی می کند که هنگام به وجود آمدن این تعارض ها در زندگی مشترک، زوج می تواند با استفاده از آن ها اختلافات خود را حل و فصل کنند.اگر بین شما و همسرتان هم تعارض هایی وجود دارد، با استفاده از این راهکارها می توانید آن ها را حل و فصل کنید. فقط یادتان باشد اگر این راهکارها زیر نظر یک خانواده درمانگر انجام شود، بسیار موثرتر خواهد بود.

گفت وگوی دوطرفه هدفمند داشته باشید
برای انجام این گفت وگو، موضوعات مشخصی را انتخاب کنید و با هدف حل مشکل به شیوه های مثبت به گفت وگو بنشینید. در این روش، باید گله ها و شکایت ها را به خواسته ها تغییر دهید، خواسته ها را به تکالیف تبدیل کنید و سپس بر سر چگونگی اجرای تکالیف به توافق برسید. برای مثال، ممکن است چنین موضوعی پیش آید: زن از این که شوهرش هر شب دیر به خانه می آید نگران می شود و با شکوه و شکایت به این رفتار شوهر واکنش نشان می دهد.
موضوع مشخص است. برای حل چنین مشکلی به شیوه گفت وگوی دوطرفه، لازم است در گام اول زمان بازگشت به خانه مشخص شود، شوهر سعی کند به موقع به خانه بازگردد و در صورت تأخیر، همسرش را از قبل مطلع سازد؛ در مقابل زن هم سعی کند پس از آمدن شوهر از او به گرمی استقبال کند و درباره تأخیر او بحث نکند.

به جای سکوت، رابطه برقرار کنید
به شکلی ساده، مثبت و سازنده با هم ارتباط برقرار کنید و به آنچه دیگری می گوید دقیقاً گوش دهید. زمان هایی را برای گفت وگو با یکدیگر تعیین و در خلال آن ها تلاش کنید از شیوه های ارتباطی نادرست مثل کناره گیری و سکوت استفاده نکنید، بهتر است به بعضی موارد - که مخصوصاً در اوایل زندگی بیشتر شایع است حواس تان باشد: سعی کنید با احساسات خود ارتباط برقرار و عواطف خود را برای همسرتان آشکار کنید، سعی نکنید ذهن همسرتان را بخوانید و واجب تر این که این ذهن خوانی را به زبان نیاورید، شفاف صحبت کنید، در درون خودتان به دنبال علت و چرایی احساسات، افکار و باورهای تان باشید و به جای حدس زدن و پیشداوری درباره احساسات و افکار همسرتان، سوالات تان را در همین خصوص به صورت مستقیم و صریح از او بپرسید.

عیب ندارد بحث کنید
بعضی از زوج ها بیش از اندازه نسبت به هم مودب و رسمی به نظر می رسند و گویی نگران این هستند که مبادا با برقراری ارتباطی نزدیک و صمیمانه و غیررسمی، حریمی شکسته شود یا ناراحتی و کدورتی پیش آید. گاهی اوقات نیز ترس زیاد از مطرح کردن موضوعات معینی که باید به موقع به آن ها پرداخته شود، کار دست زوج های جوان می دهد. این ترس ها مانع از آن می شود که زوج ها اطلاعات لازم را درباره یکدیگر یا دیگر موضوعات زندگی مشترک خود کسب کنند یا به یکدیگر انتقال دهند.
این در حالی است که در چنین شرایطی بسیاری از موضوعات می توانند به راحتی به دلخوری، قهر، واکنش های انتقادی، سکوت و کناره گیری منجر شوند. برای داشتن یک زندگی گرم و صمیمی، حذف رعایت کردن های بی دلیل ضروری است. برای گریز از این اتفاقات یا حل آن ها، موضوعی ساده و بی خطر از متن زندگی و روابط تان انتخاب و بر سر آن موضوع با یکدیگر بحث کنید. نظم و نظافت مربوط به اتاق پذیرایی، چیدمان آشپزخانه، صدای تلویزیون، صحبت با تلفن و... می تواند موضوع بحث باشد. لازم است به طور جدی درباره این موضوعات بحث کنید. این روش، بازداری های بی مورد را کاهش می دهد و برخورد فعال و سازنده همسران در زمینه های دیگر روابط شان را افزایش می دهد. اما گاهی اوقات نیز به نظر می رسد خود برقراری چنین ارتباطی، مشکلی جدی است و همسران نمی توانند با یکدیگر بحث کنند؛ در این حالت پیشنهاد می شود روش بازی نقش را امتحان کنند.

از تکنیک بازی نقش استفاده کنید
در این روش که عنوان کامل تر آن بازی نقش وارونه است، از همسر ان خواسته می شود هر یک نقش دیگری را در بحث بر سر موضوع مورد نظر اجرا کند. برای انجام این کار، خودتان را در جایگاه و موقعیت طرف مقابل بگذارید و از دریچه ذهن و احساس او به موضوعی خاص نگاه کنید تا با حال و هوای هیجانی و فکری او بیشتر آشنا شوید. پس از حدود پنج دقیقه، هر یک به نقش اصلی خود بازگردید و بگویید از منظر طرف مقابل تان چه چیزهایی را دیده و آموخته اید.

طرح زوج و فرد را اجرا کنید
تکلیف می تواند هر چیزی باشد که همسران بر سر آن اختلاف نظر دارند و هیچ کدام هم کوتاه نمی آیند و حق را به خود می دهند؛ از رفتن به مکانی برای تفریح و گردش گرفته تا خرید کردن، تغییر مبلمان و اثاثیه منزل، رفتن به مهمانی، کم و کیف ارتباط با دوستان، پریدن وسط حرف طرف مقابل، با لهجه حرف زدن یا نزدن و... بعضی وقت ها موضوعاتی بسیار ساده و پیش پا افتاده نیز می تواند دردسرساز شود؛ مانند اینکه زباله ها را چه کسی بیرون ببرد یا در فروشگاه چه کسی چانه بزند، در چنین شرایطی بهترین کار، انجام نوبتی آن تکلیف است؛ مثلاً توافق می شود برای این آخر هفته زن انتخاب کند کجا بروند و آخر هفته بعد مرد. یا روزهای زوج، روز زن باشد و روزهای فرد، روز مرد؛ که در این حالات، تصمیم برای انجام هر کاری بر عهده فردی است که روز اوست (نگران نباشید. جمعه ها را برای دعواهای تان کنار گذاشته ایم!) این روش معمولاً تنش برخاسته از موضوعات این چنینی را حذف می کند و به شما فرصت می دهد در دیگر زمینه های زندگی مشترک احساسات بهتری داشته باشید.

دعواهای نیم ساعته منظم داشته باشید
اما بعضی وقت ها کار از کار گذشته است. یعنی دو نفر آن قدر در دام یک تعامل خشک و انعطاف ناپذیر گرفتار شده اند که تغییر رابطه آنها به وسیله گفت وگو، ارتباط آموزی، بحث ها، بازی نقش و انجام تکالیف بر اساس جدول های زمانی امکان پذیر نیست. این جور وقت ها می شود سراغ یک روش به نام «پارادوکس» رفت. هدف اصلی پارادوکس مبارزه با ترس همسران از تغییر است.
در پارادوکس دقیقاً همان چیزی که کام همسران را تلخ کرده است برای شان تجویز می شود! برای این که پارادوکسی عمل کنید، زمان های کوتاهی (مثلاً ۳۰ دقیقه) را در طول هفته با توافق خودتان مشخص کنید و طی آن با یکدیگر به گفت وگو بنشینید. فقط یادتان باشد قرار است گفت وگویی انتقادی انجام دهید.
با این روش، دو طرف جرأت پیدا می کنند عواملی را که به دلخوری و ناراحتی منجر شده و ممکن است با گذشت زمان به ظاهر فراموش شده اما در حقیقت در دل آن ها باقی مانده باشد بازگو کنند و طرف مقابل را از عمق احساسات خود در خصوص موضوعات معینی باخبر سازند. فقط یادتان باشد نیم ساعت در هفته و نه همه هفته!