مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

بد دهنی همسر و برخورد با آن


3 سال است که ازدواج کرده ام. یک فرزند 6 ماهه دارم. خانمم بد دهانی می کند. هر کاری که کرده ام نه تنها بهتر نشده که بدتر هم شده است. زندگی را برایم تلخ کرده است. من هم گاهی مجبور می شوم جوابش را بدهم و گاهی برای فرار از حرف های زشتش با او درگیر می شوم. برای حل این مشکل باید چه کار کنم؟



بد دهانی به 2 حالت اتفاق می افتد. در حالت اول ممکن است فرد از کلماتی استفاده کند که معنای بدی دارد ولی هدفش پرخاشگری نیست. افراد این چنینی ممکن است به دلیل حضور در یک محیط نامناسب، این نوع ارتباط کلامی را یاد گرفته و به آن عادت کرده باشند. اما به نظر می رسد منظور شما این نوع بد دهانی نبوده است.
در حالت دوم، بد دهانی یکی از شکل های بروز پرخاشگری در افراد است که در ادامه توضیحات بیشتری در باره این نوع بددهانی خواهید خواند.

عزت نفس پایین یکی از دلایل پرخاشگری کلامی
پرخاشگری کلامی که بیشتر به عنوان بد دهانی شناخته می شود، دلایل مختلفی دارد؛ یکی از این دلایل مربوط به مسائل شخصیتی افراد است. مثلا فردی که اعتماد به نفس پایینی دارد و برای خودش احترامی قائل نیست با بد دهانی تلاش می کند از عزت نفس شکننده اش مراقبت کند. در واقع دست پیش را می گیرد تا پس نیفتد. معمولا این افراد با کلام های پرخاشگرانه و تند مدام به اطرافیان شان حمله می کنند تا اعتماد به نفس پایین شان را جبران کنند. یکی دیگر از دلایل پرخاشگری کلامی، این است که این افراد گاهی از تحقیر کردن طرف مقابل شان استفاده می کنند تا جایگاه شان را در ذهن خودشان و دیگران بالا ببرند.

ناکامی یکی دیگر از دلایل پرخاشگری
یکی از دلایل اصلی پرخاشگری بین زوج ها، ناکامی در تامین نیازهای مختلف زن و شوهر است. این نیازها انواع مختلفی دارد. نیاز به عشق، نیاز به آزادی و .... نیازهای مختلفی است و چون گاهی این نیازها پاسخ مناسبی دریافت نمی کنند، باعث ناکامی می شوند و ناکامی در هر زمینه ای باعث بروز پرخاشگری می شود.

رفتار طرف مقابل هم در پرخاشگری تاثیر دارد
در پرخاشگری یک مسئله مهم رفتار طرف مقابل است. گاهی اوقات رفتار یکی از زوجین، برای بروز پرخاشگری تحریک کننده است؛ مثلا کارهایی که لج طرف مقابل را در می آورد مثل بی محلی کردن، اهمیت قائل نشدن برای انتخاب هایش و .... که ظاهرشان بسیار ملایم تر از واکنش هایی مانند پرخاشگری است ولی باعث می شود طرف مقابل در یک حالت فرسایشی قرار بگیرد. رفتارهای این چنینی باعث می شود که طرف مقابل مجبور شود به صورت پرخاشگری واکنش نشان دهد.

بروز اشتباه هیجان به صورت پرخاشگرانه
نیاز به تخلیه هیجان طبیعی است منتها مسئله ای که وجود دارد این است که ما باید راه درست بروز هیجان را یاد بگیریم! وقتی در مسائل تربیتی به ما آموزش داده نمی شود که چگونه هیجان خود را ابراز کنیم، باعث می شود زمانی که عصبانی می شویم هیجان مان را گاهی با پرخاشگری های مستقیم فیزیکی یا کلامی بروز دهیم. هر فرد برای کنترل و بروز خشم باید مهارت کنترل خشم در مواقع خاص را یاد بگیرد.

واکنش فیزیکی هرگز!
قطعا مقابله به مثل یا واکنش فیزیکی راهکار درستی نیست. چون این نوع واکنش ها خشم فرد پرخاشگر را بیشتر و او را تحریک می کند تا به این کار ادامه دهد؛ بنابراین دلیل این پرخاشگری هرچه که باشد، طرف مقابل در گام اول باید آرامش خودش را حفظ کند و بعد دلایل این پرخاشگری را با توجه به مطلب ذکر شده، پیدا کند. اگر قرار است برای حل این مشکل به نتیجه برسید باید با خودتان صادق باشید. ممکن است بعد از بررسی به این نتیجه برسید که صحبت یا اعمال خودتان هم در پرخاشگری طرف مقابل بی تاثیر نبوده است. اگر مشکل از شما بود، با تغییر دادن رفتارهای تان می توانید وضعیت را کنترل کنید و حتی تغییر بدهید و دلایل پرخاشگری طرف مقابلتان را حذف کنید تا دیگر پرخاشگری اتفاق نیفتد.

با فرد پرخاشگر صحبت کنید
اگر دلیل پرخاشگری همسرتان مربوط به شخصیت اش باشد باید در یک فضای آرام با هم از تاثیرات این بد دهانی بر زندگی تان صحبت کنید. گاهی این صحبت ها می تواند فرد پرخاشگر را قانع کند که این بد دهانی در رابطه تان مشکل ایجاد می کند و باید به آن رسیدگی شود. البته به هیچ وجه فراموش نکنید که همه این راه حل ها، زمانی نتیجه بخش است که فرد پرخاشگر را متهم به پرخاشگری نکنید.

مواردی که باید از دوران عقد بدانید


دوران عقد زمان مناسبی برای آشنایی زوجین با ویژگی‌ها و خصوصیات شخصیتی همدیگر است، رفتارها، خواسته‌ها، اعتقادات و سبک زندگی افراد در این دوره تا حد زیادی مشخص می‌شود و می‌تواند راهنمای خوبی از آینده زندگی مشترک باشد.



برای اینکه دو جوان با یکدیگر ازدواج کنند، باید راه‌­های نرفته زیادی را طی کنند و یکی از مراحل گذراندان دوران عقد است. دوران عقد دورانی بلندتر یا کوتاه‌تر از دوران نامزدی است. در دوران عقد زوجین با جاری شدن صیغه عقد به یکدیگر محرم می­‌شوند و نسبت به یکدیگر متعهد شده و باید به تعهدات یکدیگر عمل کنند.
از دوران عقد به عنوان دوران برزخی نیز یاد شده است. دورانی که در آن زوجین به گونه‌­ای نسبت فرزندی برای والدین خود و همسری برای همسر خود را دارند و اگر والدین در این دوران به فرزند خود برای گذراندن این دوران برزخی کمک نکنند، این دوران ممکن است به جهنمی سوزان تبدیل شود که برای آینده زوجین فقط حسرت را به یادگار می­‌گذارد و ضربه­‌ای جبران‌ناپذیر را به زوجین می­‌زند. در این دوران زوجین مهارت استقلال را برای زندگی آینده خود تمرین می­‌کنند.
فاطمه احمدی یک جوان بیرجندی در گفت و گو با ایسنا گفت: در دوان عقد زوجین خود را برای زندگی مشترک در آینده آماده می­‌کنند. طولانی شدن دوران عقد عدم مسوولیت پذیری زوجین را به همراه دارد احمدی گفت: عقد نباید طولانی شود و فقط فرصتی برای استقلال زوجین باشد.
وی تصریح کرد: طولانی شدن دوران عقد با دخالت­‌های خانواده‌­ها، وابستگی زوجین به خانواده­‌های خود و عدم مسوولیت پذیری زوجین در برابر یکدیگر همراه است.

این جوان بیرجندی اظهار کرد: خانواده‌ها نباید خواسته­‌های خود را بر خواسته­‌های همسر فرزندان خود ترجیح دهند و باعث جدایی زوجین از یکدیگر شوند. دوران عقد طولانی انگیزه شروع زندگی مشترک را کاهش می­‌دهد بهناز ذال یک کارشناس ارشد روانشناسی نیز به ایسنا گفت: دوران عقد بعد از دوران نامزدی است که با تعهدات قانونی و حقوقی همراه می‌شود.
ذال گفت: بر‌خلاف دوران نامزدی که قول ازدواج تعهدی برای زوجین به همراه ندارد، دوران ازدواج کاملا جنبه رسمی و شرعی دارد و زوجین آماده فراهم آوری شرایط شروع زندگی مستقلانه هستند. ‌وی نحوه تعامل با خانواده همسر را یکی از مشکلات دوران عقد عنوان‌ و تصریح کرد: زوجین در دوران عقد علاوه بر تجربه رابطه جدید و متفاوت با همسر خود در معرض نگاه خانواده همسر خود و مشکل تحقق انتظارات همسر خود نیز قرار می‌گیرند.

این کارشناس ارشد روانشناسی، مقدمه چینی برای استقلال مالی و اجتماعی، تهیه مسکن، مشکلات مالی، برگزاری مراسم عروسی، تامین لوازم زندگی را از جمله دغدغه­‌های زوجین و خانواده­‌هایشان در دوران عقد عنوان کرد. ذال تصریح کرد: دوران عقد فرصت مناسبی برای استقلال مالی، رفاهی و طراحی نقشه زندگی زوجین است.

وی تنظیم روابط با خانواده همسر، تنظیم روابط بین خانواده­‌ها و تنظیم جایگاه همسر در خانواده اصلی را از جمله مهم‌ترین وظایف زوجین در دوران عقد عنوان و تصریح کرد: ارتباط با پدر و مادر همسر مهم‌ترین ارتباط همسران است.

این کارشناس ارشد روانشناسی با بیان اینکه دوران عقد طولانی، انگیزه شروع زندگی مشترک را کاهش می‌­دهد، تصریح کرد: عدم آمادگی زوجین برای شروع زندگی مستقل باعث طولانی شدن زمان عقد و احتمال وابستگی زوجین به خانواده­‌هایشان و ایجاد مشکلات دیگر می­‌شود.

ذال با اشاره به اینکه در دوره عقد زوجین مسوولیت کمتری در قبال هم دارند، اظهار کرد: طولانی شدن دوران عقد، مسوولیت‌پذیری آن­ها را کاهش می‌دهد. عدم واکنش مناسب زوجین به سلایق و علایق یکدیگر دلیلی برای جدایی وی اظهارکرد: عدم واکنش مناسب زوجین در برابر تعارضات و اختلاف سلیقه­‌های یکدیگر در دوران عقد دلیلی بر جدایی و فاصله زوجین از یکدیگر است.

این کارشناس ارشد روانشناسی، ناپختگی و بی‌تجربگی زوجین را دلیلی بر عدم ارتباط موثر زوجین با یکدیگر و اطرافیانشان عنوان کرد و افزود: آموزش به زوجین برای برقراری ارتباط موثر، آشنایی آن­ها با مشکلات دوران عقد و نحوه واکنش به موقعیت­‌ها تا حد زیادی باعث کاهش مشکلات زوجین و حل تعارضات دوران عقد و مانع از جدایی و طلاق عاطفی و رسمی می­‌شود.

ذال یکی از مشکلات بعد از عقد را دخالت خانواده‌­ها با عنوان حمایت و مشورت عنوان کرد و افزود: نظارت خانواده‌­ها بر عضو تازه وراد باعث دلخوری و گاهی طلاق می‌­شود. وی از عدم اجرای تعهدات متقابل زوجین در دوره عقد به عنوان یکی از دلیلی طلاق در این دوران یاد کرد و گفت: عدم پایبندی زوجین به تعهدات مالی و ارتباطی باعث عدم تحقق انتظارات طرف مقابل و جدایی می­‌شود.

این کارشناس ارشد روانشناسی خاطرنشان کرد: خانواده‌­ها باید بدون دخالت و غرض ورزی به فرزندانشان برای شناخت بیشتر همسرشان و چگونگی ایجاد تفاهم و توافق کمک کنند.

دوران عقد، سنگ بنا و پایه زندگی مشترک زندگی زوجین
حسین امینی، کارشناس ارشد روانشناسی در خراسان جنوبی نیز به ایسنا گفت: دوران عقد مهم‌ترین دوران زندگی مشترک است که با تعهد طرفین برای شروع یک زندگی مشترک آغاز می­‌شود. امینی گفت: عملکرد دوران عقد به عنوان سنگ بنا و پایه زندگی همراه با خاطرات به یادماندنی برای همیشه در ذهن زوجین و ارتباطات آن­ها تاثیر‌گذار است. وی ادامه داد: دوران عقد بنا به شرایط فردی و خانوادگی طرفین نباید بیش از یکسال طول بکشد. این کارشناس ارشد روانشناسی اظهار کرد: زوجین باید با شناخت کامل از شرایط روحی، هیجانی، مادی و شرایط دیگر انتظارات خود را متناسب با توان یکدیگر تنظیم و با شناخت نیازها، رغبت­‌ها، ظرفیت­‌ها، ضعف­‌ها و قوت­‌های یکدیگر سعی در پذیرش و تقویت یکدیگر داشته باشند.

تقویت جایگاه زوجین در قلب یکدیگر با روابط صمیمی
امینی تصریح کرد: با ایجاد روابط صمیمی و عاطفی قوی بین زوجین در دوران عقد جایگاه­ آنان در قلب یکدیگر تقویت می­‌شود. وی ادامه داد: تقویت جایگاه زوجین در قلب یکدیگر باعث شکل‌گیری باورهای مثبت، نگاه مثبت زوجین نسبت ‌به یکدیگر، جبران ضعف­‌ها و احترام زوجین به همدیگر می­­‌شود.

این کارشناس ارشد روانشناسی گفت: نگاه منفی زوجین نسبت به یکدیگر، درگیری با نقاط ضعف و تلاش برای تغییر یکدیگر ارتباط­‌های زوجین را تحت تاثیر قرار م­ی‌دهد. امینی با اشاره به اینکه در دوران عقد باید با صداقت زمینه اعتماد کامل برای برقراری یک ارتباط صحیح و منطقی را فراهم کرد، گفت: این ارتباط موثر تفاهم و یکدلی را به دنبال خواهد داشت.

وی ادامه داد: تناسب انتظارات زوجین با شرایط، روحیات، سلایق و مسائل خانوادگی طرف مقابل سبب درک همدلانه زوجین نسبت به یکدیگر می­‌شود. این کارشناس ارشد روانشناسی، دوران عقد را دوران برزخی زندگی زوجین عنوان کرد و افزود: زوجین در این دوران در یک زندگی مشترک مستقل نیستند و انتظارات زوجین از یکدیگر با دخالت­‌های خانواده­‌ها محقق نمی­‌شود.
امینی با اشاره به تنش­‌های دوران عقد، اظهار کرد: زوجین باید با مدیریت این تنش‌­ها از شکل گیری خاطرات تلخ جلوگیری کنند. این کارشناس ارشد روانشناسی با اشاره به نقش خانواده­‌ها در مدیریت شرایط سخت زندگی فرزندان، خاطر‌نشان کرد: خانواده­‌ها باید به فرزندان خود در راستای درک نیازها و توقعات همسر خود‌ کمک کنند و مانع از بروز مشکلات در زندگی زوجین شوند.

«بله» اجباری و «نه»بدون دلیل


دختری ۱۸ساله هستم. خانواده ام قصد دارند مرا به اجبار به عقد جوانی دربیاورند که هیچ علاقه ای به او ندارم. هر چه حرف می زنم اصلا فایده ای ندارد. هرکسی هم که با خانواده ام حرف می زند تا از این تصمیم منصرف شوند باز هم بی فایده است. دیگر خسته شدم. کمکم کنید.



مخاطب گرامی در ابتدا به شما توصیه می کنم از یکی از افراد خانواده یا آشنایان که مورد اعتماد شما و پدر و مادرتان است بخواهید براساس شواهد موجود قضاوت کند که بی علاقگی شما به خواستگارتان منطقی است یا خیر. به عبارت دیگر ببیند شما اشتباه می کنید و براساس معیارهای ناپخته به او پاسخ «نه» گفته اید یا پدر و مادر شما هستند که در این باره ناخواسته مرتکب اشتباه شده اند. از این فرد بخواهید با بررسی تمام جوانب به شما در تصمیم گیری صحیح کمک کند. بعد از گرفتن تصمیم صحیح چه کنید؟

در ادامه راهکارهایی برای حل مسئله شما در صورت صحت تصمیمتان درباره ازدواج نکردن با این خواستگار ارائه می دهم:
۱ - به پدر و مادرتان بگویید اگر من با این فرد که از نظر شما مناسب است ازدواج کنم آیا شما مسئولیت خوشبختی من را در زندگی آینده ام به عهده می گیرید؟
۲ - تمام افراد از نظر روانشناسان نقطه ای دارند که به آن می گویند کلید حساسیت های شخصیتی، این کلیدها را در پدر و مادر خود پیدا کنید. ببینید خودتان به پدرتان نزدیک ترید یا مادرتان. شاید نتوانید در یک زمان هر دو را قانع کنید ولی می توانید مثلا با نزدیک شدن به مادر از طریق او روی پدر تاثیر بگذارید. یا اگر خواهر و برادر بزرگ تر از خود دارید می توانید از آنان بخواهید که با والدین تان صحبت کنند
۳ - استفاده از راهنمایی های یک روانشناس به عنوان مشاور و گفت و گوی او با والدین تان نیز در این باره ضرورت دارد. در قبال زندگی آینده خود چه هزینه ای می پردازید؟

ببینید اگر روی جواب منفی خود بایستید چه اتفاقی می افتد و ممکن است چه چیزهایی را از دست بدهید. آیا می ارزد در قبال زندگی آینده و آرزوهایی که برای آن دارید روی پاسخ «نه» پافشاری کنید؟ در نهایت «بله» سرسفره عقد را شما می گویید.
ببینید چه چیزهایی در خانواده شما وجود دارد که با «نه» شما از بین می رود. به همان اندازه که خانواده شما روی نظرشان پافشاری می کنند شما هم می توانید روی تصمیم درست خود پافشاری کنید.
مسئولیت زندگی هر فرد با خودش است. البته آن چیزی که نباید در این میان فراموش شود حفظ احترام والدین است. حتی اگر مطمئن شدید که آنان در شناخت خواستگارتان دچار اشتباه شده اند باز هم نباید با بی احترامی والدین خود را آزرده کنید، همان طور که گفته شد باید از در گفت وگو وارد شوید و نظر مخالف خود را با دلایل منطقی مطرح کنید.
همچنین به این نکته هم توجه داشته باشید که تجربه والدین تان از شما بیشتر است و آنچه شما در آینه می بینید آنان در خشت خام می بینند، پس بدون تفکر و بررسی همه جانبه در برابر نظر مخالف آنان گارد نگیرید و صرف علاقه نداشتن به خواستگار را بهانه ای برای گفتن «نه» نکنید. از آن ها بخواهید دلایل موافقت شان برای ازدواج شما با این خواستگار را بیان کنند، ببینید چه دلایلی وجود دارد که آنان به این ازدواج اصرار دارند، دلایل آن ها را به همراه یک مشاور پیش از ازدواج بررسی کنید. نکته دیگری که باید به آن توجه کنید این است که عشق و علاقه هرچند شرط لازم برای ازدواج است ولی به هیچ عنوان شرط کافی نیست، چه بسا ازدواج هایی که بدون عشق و علاقه زیاد طرفین به یکدیگر انجام شده ولی در فراز و فرودهای زندگی از آنان یک لیلی و مجنون واقعی ساخته است.

مادران شاغل بخوانند!


همه کودکان به یک شیوه با مسئله جدایی از مادر برخورد نمی‌کنند؛ بعضی از آنها با خوشحالی از مادر خداحافظی می‌کنند تا به محل کارش برود و بعضی دیگر ساعت‌ها گریه می‌کنند.

بنابراین با توجه به شرایط خود و فرزندتان به‌گونه‌ای تصمیم بگیرید که به نفع هر دوی شما باشد. انجام وظایف مادری شاید یکی از جالب‌ترین، مشکل‌ترین و در عین حال شیرین‌ترین وظایفی است که هر کس در نقش مادر آن را تجربه می‌کند. حالا اگر به این موضوع احساسات ناشی از تنها گذاشتن فرزندتان در خانه و بازگشت به محیط کار را هم اضافه کنید، آنگاه عظمت کار مادران شاغل را بیشتر درک می‌کنید. شاید ابتدا به‌نظر آسان برسد اما لحظه دل کندن مادر از فرزند برای رفتن به سر کار تجربه‌ای است که هر مادر شاغلی با آن آشناست.

همه مادران هنگام برگشت به محیط کار با سؤالاتی مانند اینها مواجه می‌شوند:«آیا می‌توانم همزمان از عهده وظایف کاری و خانوادگی خود برآیم؟ اگر نتوانم سر کار بروم چطور می‌توانیم از عهده مخارج برآییم؟ آیا می‌توانم از خودم راضی باشم؟ این موضوع چه تأثیری بر فرزندم می‌گذارد ؟و...». در واقع همه مادران شاغل با این سوالات مهم مواجه می‌شوند و بهتر است هر کس با توجه به کمک و مشورت با دیگران در نهایت تصمیم بگیرد.


تصمیم‌گیری مهم
هنگام تصمیم‌گیری درباره کار کردن عوامل متعددی مانند اهمیت شغل و کار، فرستادن کودک به مهد، استخدام پرستار، کمک گرفتن از خانواده برای نگهداری کودک و... به میان می‌آیند. مادر نیز باید با درنظر گرفتن تمام این موارد تصمیم بگیرد. البته این رفتار کودکان است که به ما نشان می‌دهد آیا توانسته‌ایم از عهده وظایفمان برآییم و تصمیم درستی بگیریم یا نه. این موضوع نیز در مورد افراد مختلف متفاوت است و هیچ‌کس نمی‌تواند درباره دیگری قضاوت کند.

مادران شاغل با تولد فرزند خود نظر متفاوتی نسبت به کارشان پیدا می‌کنند. گاهی احساس می‌کنند بین شغل و فرزندشان محصور شده‌اند و باید بتوانند توازن خوبی بین این دو برقرار کنند و به بهترین نحو از پس هر دوی آنها برآیند ولی باید نیازهای کودک و موقعیت خود را بسنجند، درباره آنها با همسرشان صحبت کنند و تصمیم بگیرند چه چیزی آرامش بیشتری به‌آنها و زندگی خانوادگی‌شان می‌بخشد.

ممکن است نظر اطرافیان هم بسیار متفاوت باشد؛یعنی هر کس درباره تنها گذاشتن کودک در خانه و بازگشت شما به محل کار نظر خاصی دارد. برخی می‌گویند نگهداری از فرزندتان مهم‌تر است و عده‌ای هم عقیده دارند حیف است کارتان را ترک کنید و فقط به انجام وظایف بچه‌داری بپردازید. شما می‌توانید همه این نظرات را بشنوید و از تجارب اطرافیان خود استفاده کنید اما فراموش نکنید این موضوع بسیار جدی و شخصی است و فقط شما و همسرتان هستید که باید تصمیم بگیرید.


کار نیمه‌وقت، کار در خانه و...

یکی از راه‌حل‌هایی که به ذهن بسیاری از مادران می‌رسد، بهره‌برداری از مزایای کار نیمه‌وقت است. بدین‌ترتیب آنها می‌توانند هم‌زمان بیشتری را با فرزندشان بگذرانند و هم شاغل بمانند و وقت آزادی داشته باشند. البته این راه برای همه مادران عملی نیست و بعضی کارها را نمی‌توان به‌طور نیمه‌وقت انجام داد. از نظر عده‌ای نیز همزمانی کار در خانه و نگهداری از کودکان گزینه خوبی است. البته این کار به سادگی انجام‌پذیر نیست زیرا خود بچه‌داری تمام وقت شما را به‌خود اختصاص می‌دهد و وقتی برای انجام کارهای خانه برایتان باقی نمی‌ماند. شاید هم بتوانید با هماهنگی محل کارتان روزهای کمتری سر کار بروید یا اگر ذهن خلاقی دارید می‌توانید چیزهایی درست کنید و بفروشید؛ برای مثال می‌توانید کارت تبریک یا صنایع دستی بسازید و با فروش آنها درآمدی داشته باشید. البته شاید هیچ‌کدام از این موارد در مورد شما صدق نکند و مجبور باشید به‌طور تمام وقت کار کنید.


بازگشت به محیط کار

باید پس ازپایان مرخصی مقدمات بازگشت به‌کار را آماده کنید. بنابراین باید برنامه‌هایی برای خودتان ترتیب دهید که به شما اعتماد به نفس بیشتری برای بازگشت به‌کار بدهد. بهتر است مدتی به موضوعاتی که بر کیفیت زندگی‌تان به‌عنوان مادری شاغل تأثیر می‌گذارد فکر کنید؛ نگهداری از کودک، خواب، کمک گرفتن از همسر یا خانواده و رسیدگی به‌خودتان.

البته طبیعی است که نخستین روزهای بازگشت به‌کار با نگرانی درباره کودکتان و پریشانی افکار همراه است. بنابراین با وجود اینکه شاید خیلی سخت به‌نظر می‌رسد ولی سعی کنید درست عمل کنید زیرا شما باید در محیط کار نیز با قدرت حاضر شوید. البته مدتی طول می‌کشد تا دوباره با فضای کار و پذیرش اینکه نوزادتان بدون شما هم حالش خوب است، عادت کنید. طبیعی است دلتان برای فرزندتان تنگ می‌شود اما با گذشت زمان تحمل این دوری آسان‌تر می‌شود. شما می‌توانید روزهای اول بازگشت به‌کار زودتر به خانه برگردید تا هم خودتان و هم فرزندتان به‌تدریج به نبود یکدیگر عادت کنید.


نگهداری از کودک

بعد از بازگشت به کار، مهم‌ترین موضوع پیدا کردن بهترین راه برای نگهداری از کودک است. رفتن به مهدکودک، کمک گرفتن از خانواده، استخدام پرستار بچه و... راه‌هایی هستند که پیش‌روی شما قرار دارند. در هر صورت هزینه نگهداری از کودک یکی از مخارج اصلی شما خواهد بود. البته نوع نگهداری از کودک هم به سن او بستگی دارد؛ مثلا نیازهای یک نوزاد کاملا با کودکی 3 ساله متفاوت است. نگهداری از کودکتان توسط افراد خانواده و دوستان و آشنایان یکی از رایج‌ترین راه‌هایی است که پیش‌روی شما قرار می‌گیرد و اگر مجبور هستید کار کنید و قادر به پرداخت هزینه‌های استخدام پرستار یا مهدکودک نیستید، بهترین راه خواهد بود.

درصورتی که برای نگهداری از کودکتان به مادر خود یا هر کس دیگری از افراد فامیل متکی هستید باید حتما شیوه تربیتی هماهنگی را مدنظر قرار دهید؛ مثلا اگر فرزندتان عادت دارد به شیوه خاصی یا در ساعت خاصی بخوابد دیگران هم باید در جریان قراربگیرند. همچنین اگر تصمیم دارید به شیوه خاصی به او غذا بدهید یا مراقبت کنید، حتما با کسی که در نبود شما از او مراقبت می‌کند هماهنگ باشید.


آماده کردن کودک

هنگامی که می‌خواهید کودک را تنها بگذارید، باید ابتدا او را با کسی که می‌خواهد از او در خانه مراقبت کند یا مهدکودک آشنا کنید. طوری که پس از بازگشت به‌کار چند روز با او به مهدکودک یا نزد پرستارش بروید. روزهای اول را حتما ساعاتی را در کنارش بمانید و بعد از چند روز، کم‌کم بیشتر او را تنها بگذارید تا بهتر با شرایط جدید آشنا شود. البته طبیعی است هفته‌های اول هم به شما و هم فرزندتان سخت بگذرد ولی نگران نباشید چون کم‌کم عادت می‌کنید.

همه کودکان هم به یک شیوه با مسئله ترک مادر برخورد نمی‌کنند؛ بعضی از آنها با خوشحالی از مادر خداحافظی می‌کنند تا به محل کارش برود اما گاهی چنین نیست و کودک ساعت‌ها گریه می‌کند. بنابراین سعی کنید خداحافظی‌هایتان طولانی نباشد. همچنین بدون خداحافظی از فرزندتان جدا نشوید. اگر ترک فرزندتان در دوران نوزادی دشوار است وقتی بزرگ‌تر شود یعنی زمانی که می‌تواند به شما بگوید نمی‌خواهد به مهدکوک برود یا به شما التماس می‌کند سر کار نروید، دشوارتر خواهد بود. کودک شما احساستان را کاملا درک می‌کند و متوجه می‌شود مضطرب یا ناراحتید؛یعنی اگر ناراحت و مضطرب باشید تأثیر بدی بر او می‌گذارد. پس سعی کنید در حضور فرزندتان خیلی قاطع و قدرتمند عمل کنید. کاملا روحیه‌تان را حفظ کنید و فراموش نکنید شما تنها مادری نیستید که مجبورید برای کار کردن، ساعاتی را به دور از فرزندتان باشید.

البته کودکان نیز معمولا زمانی که والدینشان از دیدشان دور می‌شوند، راحت‌تر قضیه را درک می‌کنند و آرام می‌شوند. بنابراین نگران و ناراحت این موضوع نباشید. وقتی به محل کارتان می‌رسید حتما با مهدکودک یا کسی که مراقبت از فرزندتان را برعهده دارد، تماس بگیرید. به‌احتمال قوی او به شما اطمینان می‌دهد که کودکتان دیگر گریه نمی‌کند و دارد بازی می‌کند. شما باید رابطه خوبی با کسی که از فرزند شما مراقبت می‌کند داشته باشید. اما اگر در بعضی موارد شیوه کارش را دوست ندارید با صراحت و بدون کنایه موضوع را با او مطرح کنید. البته لحن صدای شما باید گرم و دوستانه باشد. پس برای این کار زمانی را انتخاب کنید که ناراحت و خسته نیستید. در غیراین صورت شاید نتیجه دلخواه را نگیرید.

بعضی کودکان وقتی از مهدکودک، پرستار یا هر کسی که از او مراقبت می‌کند جدا می‌شوند فریاد می‌زنند یا گریه می‌کنند. در واقع این رفتارها شیوه تخلیه احساسات کودک در پایان یک روز طولانی است. زیرا او احساس می‌کند اکنون که به آغوش شما بازگشته می‌تواند احساسش را نشان دهد. این موضوع ممکن است برای شما دشوار باشد اما به این معنا نیست که فرزندتان شما را دوست ندارد یا ترجیح می‌دهد با پرستارش بماند و به خانه برنگردد.


مراقبت‌های لازم

هنگامی که بچه‌دار می‌شوید به‌نظر می‌رسد می‌توانید همیشه شاد و خوشحال باشید و نباید هیچ‌گاه احساس خستگی کنید اما حفظ این موارد همیشه هم آسان نیست و باید بسیار مراقب خود باشید تا قدرت لازم را برای مراقبت از فرزندتان داشته باشد. ضمن اینکه بتوانید در خانه و محل کار هم به خوبی از پس وظایفتان برآیید. بنابراین همیشه وقتی را برای تجدید قوا و به یاد آوردن اینکه فقط یک مادر، همسر و کارمند نیستید درنظر بگیرید.ممکن است از رفتن به گردش و تنها گذاشتن فرزندتان در خانه - درحالی‌که تمام روز در محل کارتان بوده‌اید - احساس گناه کنید. اما این کار هم به نفع شما و هم تمام اعضای خانواده‌تان خواهد بود زیرا تجدید قوا به شما کمک می‌کند تا بهتر بتوانید همه کارهایتان را انجام دهید. بنابراین سعی کنید بهترین دوست خود باشید و به جای ارزیابی‌های مختلف، پیام‌های مثبتی به‌خود ارسال کنید. مطمئن باشید این کار به‌تدریج تغییرات خوبی برایتان به‌دنبال خواهد داشت.ممکن است بعد از بازگشت به‌کار نتوانید مانند قبل از کارتان لذت ببرید و ترکیب آن را با انجام وظایف مادری سخت ببینید. شاید فکر کنید کودکتان هم به دور از شما نمی‌تواند شاد باشد اما فراموش نکنید تمام این احساسات زودگذر خواهند بود و خیلی زود به همه‌‌چیز عادت می‌کنید. پس زیاد سخت نگیرید و سعی کنید هم از تمام ساعات کاری و هم از تمام لحظاتی که در کنار خانواده‌تان هستید لذت ببرید.

همسرگریزی (دلیل و درمان آن)


همیشه وقتی به تعطیلات نزدیک می‌شدیم یا تقویم را ورق می‌زدیم و برای تعطیلات رسمی‌مان برنامه‌ریزی می‌کردیم، بین من و همکاران‌ام بحث می‌شد که چه کسی مجبور است در روز تعطیلی، دور از همسرش در بخش بماند.... این بحث و گفتگوها به خصوص برای دوستان‌ام که در بخش‌های خاص کار می‌کردند که حتما نیازمند کشیک بود، جدی‌تر دنبال می‌شد. به سختی‌ کسی حاضر بود شیفت روزهای تعطیل را قبول کند. بیشتر بچه‌ها دوست داشتند کنار همسر و خانواده‌شان باشند و حتی یک روز تعطیل را هم از دست ندهند. ولی در این میان، آقایی بود که به‌‌رغم جوان بودنش و با اینکه یک پسر دو ساله داشت؛ همیشه داوطلب شیفت‌های اضافی و ساعات کاری بیشتر بود و نه فقط در بخش خودشان، بلکه در بخش‌های دیگر هم داوطلبانه اضافه‌کار قبول می‌کرد. همکاران‌اش می‌گفتند: «او تمام ساعات زندگی‌اش را فقط کار می‌کند و کمتر کنار همسر و فرزندش است و جالب اینکه همسرش هم هیچ اعتراضی ندارد.» این مساله برای همه‌مان، سوال‌برانگیز بود. تا اینکه چند وقت پیش، یکی از همکاران به شوخی گفت: «باید فکری به حال شیفت‌های خالی‌مانده‌مان بکنیم؛ چون خوشبختانه آن دوست‌مان متوجه مشکل‌اش شده و تحت مشاوره و روان‌درمانی دوباره به زندگی سالم خود برگشته است!» همه پرسنل، به ویژه همکاران آن فرد، خوشحال بودند که زندگی او سر و سامان گرفته است اما باز هم ته‌دل‌مان به یاد روزهایی افتاده بودیم که او با خیال راحت، همه اضافه‌کاری‌ها و تعطیلات را به شیفت می‌گذراند. شاید شما هم در میان همکاران یا دوستان خود افرادی را بشناسید که از خانه گریزانند و به‌‌رغم اینکه ظاهرا مشکلی ندارند، از همسر خود فراری‌اند و دوست ندارند در کنار هم باشند؛ همسرانی که هرگز لذت با هم بودن را نچشیده‌اند و تجربه نکرده‌اند، یک سفر دونفره یا یک شام دو نفره و حتی نوشیدن یک فنجان چای در کنار هم‌دیگر چه‌قدر لذت‌بخش است. این هفته به زندگی این همسرگریزان می‌پردازیم و راه‌حل‌هایی برای ایشان داریم.

قبل از هر چیز اجازه بدهید نکته مهمی را یادآوری کنم.

ما باید افرادی را که به طرز شدیدی وابسته به کارشان هستند و به شدت از انجام کارشان لذت می‌برند (و اصطلاحا معتاد به کارشان هستند) را از کسانی که همسرگریز هستند، جدا کنیم. درست است که این افراد هم اکثر وقت خود را در محیط کارشان می‌گذرانند و تمام مدت کار می‌کنند و روز تعطیل و غیرتعطیل نمی‌شناسند اما دلیل این رفتار آنها وابستگی روانی شدیدی است که به کار کردن دارند. با اینکه در نگاه اول این گروه را متهم به همسرگریزی می‌کنند اما اصولا این افراد ( اغلب معتادان به کار مرد هستند هر چند که در میان خانم‌ها نیز چنین حالتی گاهی دیده می‌شود ) با همسر و فرزند خود مشکلی ندارند. تنها مساله این آقایان آن است که تنها لذت‌شان در دنیا کار کردن است و هویت خود را صرفا در انجام کار می‌بینند. برای همین، حتی در روزهای تعطیل و ایامی که به اجبار از کارشان جدا می‌شوند با تلفن یا پشت میز کامپیوتر، مشغول کار می‌شوند.
خانواده‌های این آقایان، به آنها نام «ماشین پول‌سازی» می‌دهند و سعی می‌کنند نیازهای خود را به وسیله پول در ابعاد مختلف تامین کنند اما پس از مدتی با مشکلات عاطفی و غیره مواجه می‌شوند. حضور نداشتن والدی که به کار معتاد است می‌تواند به سلامت بچه‌ها صدمه بزند و آنها را دچار خلأهای خاصی کند. توصیه می‌کنم همه کسانی که مانند همکار شما فقط در زندگی از کار کردن تمام وقت لذت می‌برند و بس، با یک روان‌شناس مشورت کنند و در صورت تشخیص اعتیاد به کار می‌توانند مطمئن باشند که با روان‌درمانی به خوبی درمان می‌شوند. اما در مورد همسرگریز بودن باید گفت شباهت آنها به گروه پیشین در این است که چنین افرادی به دلیل فرار از خانه و همسر مجبورند به کار پناه بیاورند. همسرگریزها برخلاف معتادان به کار، از کار کردن لذت نمی‌برند و چه‌بسا در تمام مدتی که سر کار هستند فقط با همکاران مشغول وقت تلف کردن و خوشگذرانی باشند. آنها فقط دل‌شان می‌خواهد وقت خود را پر کنند و پناه بردن به محیط کار از صبح تا شب بهانه خوبی برایشان است. خانم‌هایی که از همسرشان گریزان‌‌اند نیز ترجیح می‌دهند ساعات خود را با خانواده، دوستان و همکاران طوری تنظیم کنند که فقط زمان مختصری را در کنار همسرشان باشند. آنها نیز درست مانند شوهران خود تمام انرژی خود را صرف می‌کنند و وقتی به هم می‌رسند بی‌انگیزه و خسته‌اند. از آنجا که این همسران از با هم بودن لذت نمی‌برند، حرفی ندارند که بزنند، فصل مشترکی ندارند که با پرداختن به آن به لذتی مشترک دست یابند، حتی روابط جنسی آنها در این زندگی مکانیکی بدون رد و بدل کردن هیچ احساس و عاطفه‌ای صورت می‌گیرد. آنها با هم‌اند ولی تنها هستند. علت واقعی این معضل ( همسرگریزی ) آن است که آنها در انتخاب همسر اشتباه کرده‌اند و متاسفانه بعد از ازدواج تازه متوجه شده‌اند که به درد هم نمی‌خورند و هیچ فصل مشترکی ندارند.


چرا آنها از همسرشان می‌گریزند؟

داستان زندگی همسرگریزها از آنجا شروع می‌شود که با یک انتخاب غلط و به‌ دنبال تصمیمی عجولانه با یکدیگر ازدواج می‌کنند؛ مثلا ناگهان عشق شدیدی نسبت به هم پیدا می‌کنند و بدون در نظر گرفتن تناسب‌های لازم برای ازدواج پای سفره عقد می‌نشینند و زیر یک سقف می‌روند. تازه در این قسمت داستان متوجه شدند که در عرض همین مدت کوتاه دیگر از شعله‌های عشق روز اول خبری نیست و انگار آنها هیچ تناسبی با یکدیگر ندارند. حتی حرف هم را نمی‌فهمند و چون به محض حرف زدن با یکدیگر دچار سرخوردگی و کشمکش می‌شوند به تدریج از هم فاصله گرفته و تصمیم می‌گیرند لذت هم‌صحبتی با همسر را با چیز دیگری جایگزین کنند؛ به عنوان نمونه، گفتگو با دوستی قدیمی یا خواهر و غیره. بنابراین تمام نیازهای آنها بی‌پاسخ می‌ماند و حتی گاهی تلاش آنها برای هماهنگ شدن با یکدیگر جواب نمی‌دهد، در نتیجه آنها را به سمت همسرگریزی می‌کشاند. با زوجینی مواجه شده‌ام که شدت همسرگریزی‌شان بیش از اینها بوده است و رسما از یکدیگر فرار می‌کردند. خانم می‌گفت: «حتی برای سه ساعت در مسیر تهران به شمال نمی‌توانم در کنار او باشم. حوصله‌ام سر می‌رود چون حتی مناظر زیبای جاده شمال که برای من لذت‌بخش است و دوست دارم ازش تعریف کنم برای شوهرم معمولی است و لذتی به او نمی‌دهد لذا ترجیح می‌دهم در اولین توقف‌گاه تا فرصتی پیدا کردم جای خود را با یکی از همسفران که در ماشین دیگری است عوض کنم. معمولا چند ماشین و گروهی سفر می‌کنیم. لااقل با این کار در مسیر سفر از نعمت هم صحبت خوب بهره‌مند می‌شوم. دنبال بهانه‌ای می‌گردم و مثلا می‌گویم می‌خواهم مطلبی را به فلانی بگویم و زود بر می‌گردم اما آن‌قدر طول می‌دهم تا یکی از مسافران آن ماشین جایش را با من عوض کند و راه بیفتیم.» خانم دیگری می‌گفت: « با همسرم حتی در بهشت هم به من خوش نمی‌گذرد اما با دوست‌ام یا خانواده‌ام هر جای معمولی و عادی برایم مثل بهشت لذت‌بخش خواهد شد. تنها موضوعی که وجه مشترک من و همسرم است این است که ما از با هم بودن لذت نمی‌بریم!»


چاره چیست؟

همین فاصله گرفتن‌ها و مراقبت نکردن از عشق و صمیمیت و صداقتی که باید در روابط همسران باشد، می‌تواند همسران را از هم جدا کند. آنها شاید طلاق نگیرند و حضور فیزیکی کنار هم داشته باشند اما در ابتدا طلاق عاطفی و بعدش طلاق‌های بعدی آن قدر عرصه را تنگ می‌کند که تصمیم بگیرند جدا شوند. ما انسان‌ها موجودات اجتماعی هستیم و مگر می‌شود حتی از هم‌صحبتی با کسی که زیر یک سقف در کنارش هستیم، بگذریم؟ خیلی از همسرانی که خود را ملزم به ادامه این روابط نمی‌بینند ( به دلایل اعتباری، وجود فرزند و غیره )؛ چون فصل مشترکی با هم ندارند، طلاق می‌گیرند و هیچ راه دیگری را امتحان نمی‌کنند؛


چاره همسرگریزی، زوج‌درمانی است.

همسران زیادی را می‌شناسم که به جای رفتن به دادگاه برای طلاق تصمیم گرفتند فقط چند جلسه زوج‌درمانی را امتحان کنند. با اینکه تا مدت‌ها زمان لازم داریم از این زوج همسرانی ایده‌آل بسازیم اما همان خانم‌ها و آقایان، امروزه از با هم بودن لذت می‌برند و جالب‌تر اینکه از انتخاب خود راضی‌اند. زوج‌ درمانی به افراد کمک می‌کند قابلیت‌ها و ویژگی‌های فردی خود را در درجه اول بشناسند و سپس نیازها و انتظارات خود را شناسایی کنند و تغییر دهند.