مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

سن مناسب برای فرستادن کودکتان به کلاس زبان و نقاشی




این روزها والدین برای فرزندان‌شان زیاد وقت می‌گذارند و به همین دلیل برخی اوقات برای انجام برخی کارها عجله به خرج می‌دهند. آنها می‌خواهند فرزندشان هرچه زودتر آموزش‌هایی مانند حرف زدن، دستشویی رفتن، نقاشی کشیدن و... را یاد بگیرد و در عین حال آنها را به نحو احسن انجام دهد. اما والدین باید در این مورد به رسش و پختگی کودک توجه کنند. یعنی کودک باید به توانمندی، کسب آگاهی و فهم و ادراک نسبت به موضوعی خاص در هر دوره رشدی رسیده باشد. البته این رسش در برگیرنده شرایطی مانند هنجار بودن فرایند و روند رشدی کودک، عدم وجود موقعیت‌های ناهنجار و آسیب‌زا، میزان مراقبت و پیگیری والدین و البته امکانات و مساعدت آنها برای کودک است. حسن عسگری‌فر، روانشناس و مشاور درباره سن مناسب برای هر آموزشی توضیح می‌دهد.

برای آموزش زبان دوم عجله نکنید
دو زبانه بودن از بدو تولد تا 2 تا 3 سالگی گاه باعث کند شدن فرایند صحبت کردن کودک می‌شود. بهتر است در شروع زبان اول آموزش پایه کامل شود و ذخیره لغات کودک به شکل نسبی کامل شده و بعد زبان دوم آموزش داده شود ولی اصل، توجه به میزان هوش و توان یادگیری کودک است یعنی از کودکی به کودک دیگر این مسئله متفاوت است. فشار روی یادگیری گاه کودک را از لحاظ یادگیری زبان دچار مشکل کرده و اختلال تکلم ایجاد می‌کند. حضور کودک در مهدهای کودک و پس از اجتماعی شدن او یعنی بعد از 3/5 سالگی می‌تواند فرایند یادگیری را تسهیل کند. می‌توان همزمان با شروع مهدکودک، آموزش زبان دوم را، آن هم به طورغیرمستقیم آغاز کرد و آموزش مستقیم را با شروع مدرسه ادامه داد.

چه موقع به خواندن فکر کنید
پس از 2 سالگی علاقه کودک به کتاب‌های مصور افزایش می‌یابد و البته شنیدن قصه از سوی دیگران برایش جذاب‌تر می‌شود. ادامه این تمایل با تشویق، حمایت و مدیریت خانواده و اطرافیان و گروه دوستان می‌تواند باعث تمایل شدید و ایجاد عادت به عمل مطالعه شود. مطالعه در کودکی و افزایش خزانه لغات در مراحل بعدی به خصوص یادگیری زبان دوم تاثیر بسزایی دارد.

زود اتاقش را جدا کنید
کودک از 2 تا 3 سالگی باید جدا از والدین خود بخوابد، مگر در موارد خاص که کودک به خاطر نوع مراقبت یا دارا بودن اضطراب جدایی به شکلی باید تحت حمایت والدین باشد و البته این جدا شدن باید زیر نظر یک متخصص و با راهکارهای ارائه شده انجام گیرد. البته این جدایی یکی از مراحل اصلی رشد است، چرا که در 3 تا 3سال و نیمگی کودک باید کم‌کم از والدین جدا شده و نقش اجتماعی خود را در گروه‌های کوچک یاد بگیرد، مثل مهد کودک. پس کودکی که مراحل جدایی از والدین را در خانه تجربه نکرده باشد، بی تردید در پذیرش مهدکودک نیز با چالش بسیاری روبه‌رو خواهد بود.

موسیقی دوست دارد یا نه؟
آموزش موسیقی به هوش، تمایل، مهارت و علاقه کودک بستگی دارد و اجبار هیچ نقشی در توانمندی یا خلاقیت کودک ایجاد نمی‌کند. براساس بسیاری از تحقیقات، درک موسیقی از دوران پیش از تولد آغاز می‌شود اما دریافت علائم صوتی و واکنش‌های ناشی از آن با پدیده‌ای به نام «ادراک موسیقی» تفاوت دارد و آن زمانی است که کودک قادر به تحلیل و تفکیک صدا‌ها و آوا‌هاست ولی از حدود 4 سالگی می‌توان برای سنجش توانایی و مهارت کودک، او را در محیط‌های آموزشی قرار داد تا در این فرایند تجربی، میل و توان واقعی او را کشف و پس از آن با مدیریت، او را در مسیری درست به رشد و پویایی نزدیک کرد.

از کی باید اجتماعی شود
تمایل به گروه که در شکل رسمی و واقعی‌اش از 8 سالگی شروع می‌شود در دوره‌های قبل یعنی از 3 سالگی به بعد شکل تمایل به داشتن همبازی را به خود می‌گیرد و کم‌کم میزان وابستگی به این روابط افزون می‌شود. گروه‌های اجتماعی نه‌تنها نیازهای گوناگون کودک را برآورده می‌کنند بلکه بر رفتار و شخصیت کودک نیز تاثیرگذارند. از آنجا که کودک چه از نظر جسمی و چه از نظر ذهنی تغییرپذیر است، گروه اجتماعی که با او در آمیزش است، بر رفتار وی تاثیر گذاشته، شکل معینی به او می‌دهد. در مرحله ابتدایی کودک، خانواده در تربیت اجتماعی کودک بیشترین تاثیر را دارد. پس از ورود به مهدکودک و آمادگی و دبستان، کودکان همسال در تربیت اجتماعی کودک تاثیر بیشتری از مربی یا آموزگار بر او دارند.

زود شروع نکنید
در مورد کلاس‌های آموزشی باید توجه داشت که چون تفکر انتزاعی و خلاق کودک تا 7 سالگی رسش کامل ندارد، قبل از 7 سالگی آموزش مستقیم کودک خطا محسوب می‌شود، مگر در موارد استثنایی.شرکت دادن کودکان در کلاس‌های آموزش ورزشی می‌تواند از 4 سالگی با توجه به جثه، رشد و تمایل و توان کودک انجام شود. اما در مورد کلاس‌هایی مانند نقاشی می‌توان با توجه به تمایل و قدرت خلاق کودک سن آموزش را متغیر قلمداد کرد.
کودکان از 2 تا 2/5سالگی علاقه وافری به قلم و کاغذ دارند اما شروع آموزش می‌تواند از 4 سالگی شکل واقعی به خود بگیرد.

ژیمناستیک از چه سنی؟
یکی از رشته‌های ورزشی مناسب برای سنین پایین ژیمناستیک است تا مهارت‌ها و هماهنگی‌های حرکتی کودک تقویت شود. در بسیاری از مهد‌ها و باشگاه‌ها این کلاس‌ها دایر است و والدین می‌توانند از ۴ سالگی فرزندشان را در این کلاس‌ها ثبت‌نام کنند. البته از این سنین می‌توان کودک را با شنا نیز آشنا کرد. آموزش دستشویی رفتن سخت است

آداب دستشویی رفتن را والدین باید از 2 تا 3سالگی به کودک خود صبورانه آموزش داده و پیگیر باشند چون در این سنین کودک توان حفظ و کنترل ادرار و مدفوع خود را دارد اما این بدان معنا نیست که این زمان قطعی و معین است. گاه این توانایی در کودک کمی زودتر و گاه کمی دیرتر قابلیت اجرا پیدا می‌کند.

وقتی می‌خواهد مستقل باشد
کودک پس از 3 سالگی کمتر با بزرگسالان می‌آمیزد و لذت وی از معاشرت با بزرگ‌ترها نسبت به دوره‌های پیش کاهش می‌یابد. در این سنین کودک سال به سال علاقه بیشتری به کودکان همسال خود پیدا می‌کند و در برابر مداخلات بزرگ‌ترها مقاومت کرده و تمایل به استقلال رای دارد. در 4 یا 5سالگی کودک دوباره متمایل به همکاری با بزرگ‌ترها و جلب موافقت آنان می‌شود.

بالاخره خودش باید غذا بخورد
از زمانی که کودک نوپا قادر به استفاده از قاشق و فنجان می‌شود، اجازه دارد به تنهایی غذا بخورد. استقلال‌طلبی کودک نوپا را تشویق کنید حتی اگر بخواهد با دست غذا بخورد. هنگام غذا خوردن کودک نوپا از او تعریف و تمجید کنید، ولی هیچ‌وقت پرخوری کودک را تشویق نکنید، او خود به طور ذاتی می‌داند چه وقت باید دست از غذا بکشد.

مسئولیت پذیری را به کودکتان آموزش دهید!


کارهای منزل از نظر والدین کارهایی کوچک و تکراری هستند که همیشه در خانه انجام می شوند، اما در نظر بسیاری ازکودکان این کارها بسیار مشکل و ناخوشایندند و معمولا با بحث و جدل های زیادی همراه است. برای واگذاری کارهای منزل به کودکان تان نکات زیر را در نظر بگیرید.


-هرگز کودکان را دست کم نگیرید: اغلب والدین کارهایی را که کودکان قادر به انجام شان هستند پایین تر از حد واقعی در نظر می گیرند. آن ها حتی ممکن است کارهایی را برای کودکانشان انجام دهند که خود آن ها به خوبی قادر به انجامش هستند.


-وظایفی را واگذار کنید که مناسب سن کودکان باشد: اگر وظیفه ای که به او می دهید برای سنش مشکل باشد، ناامید و دلزده خواهد شد. اما اگر کارها طوری باشند که کودک از عهده انجام آن ها به خوبی برآید، به این ترتیب تشویق می شود و می خواهد کارهای بیشتری انجام دهد.


- به خاطر داشته باشید کلید کار «سادگی» است: کودکان خردسال عادت دارند به محدوده کوچکی توجه کنند. بنابراین انجام کارهایی را به او بسپارید که در یک محدوده کوچک باشد تا او را خسته نکند.


- دقیقا مشخص کنید انتظار دارید چه کاری انجام دهد: در واقع به او نشان دهید چگونه این کار را انجام دهد.


- تا جایی که ممکن است کارهای او را اصلاح نکنید: تصحیح کردن، ناخودآگاه این پیام را به کودک منتقل می کند که تلاشش به اندازه کافی خوب نبوده است. بنابراین به جای توجه به مقدار کاری که انجام داده است، به تلاشش توجه کنید و از سرزنش کردن او نیز بپرهیزید. سرزنش کردن سبب می شود کودک تصور کند هرگز نمی تواند شما را راضی نگه دارد بنابراین دست از تلاش بر می دارد. به یاد داشته باشید با گذشت زمان، کودک در کارهایش مهارت پیدا می کند، بر آن ها مسلط می شود و از عهده انجام کارها بهتر بر می آید.


-به جای جملات منفی از جملات مثبت استفاده کنید: مثلا به جای «اگر لباس های مهمانی را در نیاوری...» از این عبارت استفاده کنید «اگر میخواهی بازی کنی اول باید لباس های مهمانی را در آوری.» بدین ترتیب اگر چند بار این جملات را تکرار کنید، انجام این کارها برای کودک به شکل عادت در می آید و دیگر نیازی نیست کارها را مرتب به او یادآوری کنید.


-عواقب اشتباه یا سهل انگاری را بپذیرد: کودک باید از انتخاب خود درس بگیرد. بنابراین کاری کنید عواقب سهل انگاری یا اشتباهش را بپذیرد. به عنوان مثال اگر کودک از جمع کردن اسباب بازی هایش در اتاق پذیرایی سر باز می زند، اسباب بازی ها به مدت دو روز از دسترس او دور نگه داشته شوند، اگر لیوان شیر را می ریزد، به او دستمالی برای تمیز کردن داده شود یا اگر به خاطر اتلاف وقت سرویس را از دست می دهد، با اتوبوس به مدرسه برود.


- در هر شرایطی خونسردی خود را حفظ کنید: بروز خشم و عصبانیت فقط کارها را دشوارتر می کند. اگر فرزندتان تمایل ندارد کاری را انجام دهد، به طور واضح و فقط یک بار دیگر کاری را که قرار بوده انجام دهد به او یادآوری کنید. بهتر است این یادآوری نیز همراه با شوخی باشد. مثلا بگویید «لباس های ریخته شده کف اتاق صدات می کنند. کی می خوای جواب شون رو بدی؟!» در مواقعی نیز که فرزندتان کارها را با شلوغ کاری انجام می دهد، به جای بروز خشم، برای او مشخص کنید این شلوغ کاری ها فقط برای یک بار قابل تحمل اند و برای بار دوم تنبیه در پی خواهند داشت.


- تأکید کنید در قبال انجام کارهایش پاداشی دریافت نمی کند: کودک باید بداند مانند دیگر اعضای خانواده وظایفی دارد که باید انجام بدهد، بدون این که انتظار پاداشی داشته باشد. البته تشویق های کلامی را فراموش نکنید و رفتارهای پسندیده فرزندتان را جلوی خودش به زبان بیاورید. این کار باعث می شود با شور و شوق بیشتری دوباره آن کار را تکرار کند و در خاطرش ماندگار شود.


- با همسرتان هماهنگ باشید: اگر تصمیمی گرفتید و از فرزندتان خواستید کاری را انجام بدهد، قاطعیت به خرج دهید و درباره قوانین خانه و انتظارات تان از کودک، به صورت شفاف و واضح با او صحبت کنید.


- فراموش نکنید که خودتان الگوی خوبی برای آن ها باشید: اگر از فرزندتان می خواهید وسایلش را سر جایش بگذارد، خودتان باید در منزل این کار را انجام دهید و وسایل تان را دور و بر خانه پرت نکنید!

این 7 جمله مخرب در تربیت کودکتان


به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می‌کند که «وعده داده نشده‌اش» اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست.

مناسب سن خودت رفتار کن! گاه والدین به رفتار کودک انتقاد می‌کنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگ‌ترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ ساله‌ای که نمی‌داند چه می‌خواهد و گریه می‌کند، یا کودک ۴ساله‌ای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه می‌کند، هر دو متناسب سنشان عمل می‌کنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید «مناسب سن خودت عمل کن» بگویید: «به نظر می‌رسد خیلی عصبانی هستی»، «می‌دانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شده‌ای» این جملات به کودک آرامش می‌دهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.


آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ پدر یا مادری که در استفاده از سخنان نیشدار و طعنه‌آمیز استعداد ذاتی دارد، خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودک به حساب می‌آید. این پدر یا مادر جادوگری است که از واژه‌ها استفاده می‌کند و با بیان این واژه‌ها، مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار می‌کند و مانع از پدید آمدن رابطه‌ای مثبت بین پدر و مادر با کودک می‌شود. « آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ مگر تو کری؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ …» این پدر و مادرها شاید ندانند که سخنان طعنه‌آمیز و کنایه‌دار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب می‌کنند. این پدر و یا مادر آگاه نیست که با این اظهار نظرهای توهین‌آمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشه‌های خیالی انتقام، پر می‌سازد و در نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود او و کودکش می‌شود.

به تو قول می‌دهم که … به کودکان باید نه وعده داد و نه وعده از آنها گرفت. روابط ما با فرزندانمان باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می‌کند که «وعده داده نشده‌اش» اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. وعده‌ها باعث می‌شوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک وعده داده می‌شودکه او رابه باغ وحش ببرند، او آن وعده را یک تعهد به حساب می‌آورد و فکر می‌کند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیدا خواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد. از طرفی نباید از کودکان وعده گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک وعده‌ای ناخواسته می‌دهد، وعده‌ای که متعلق به خود او نیست، در واقع چکی بانکی می‌کشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. ما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریب‌آمیز باشیم.
چـرا مـثـل … نـیستی؟

با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـی‌کـنـنـد در مرتبه پایین‌تری قرار گرفته‌اند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایین‌تر از دیگری احساس کند، روحیه خود را می‌بازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.

چی بهت گفتم؟ چرا سوالی را می‌پرسید که خودتان جواب را می‌دانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی می‌پرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه می‌زند و می‌گذرد. اگر از رفتار او رنجیده‌اید بگویید: «من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن».

ندو وگر نه می‌افتی! علی‌رغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث می‌شود کودک بیفتد، زیرا به او القا می‌کنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: «قبل از دویدن از محکم بودن بند کفش‌هایت مطمئن باش». در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کرده‌اید نه ناتوانی کودک.

شوخی کردم دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد می‌کند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث می‌شود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.

خودتان موفقیت تحصیلی کودکتان را تضمین کنید!


در این مطلب تلاش شده تا آن پندهای کوچک را به شما که نقش والدین دانش آموزان را برعهده دارید، یادآوری کرده تا فرزندانتان بتوانند در تحصیل خود موفقیت های بزرگی را به دست آورند.

مدرسه برای افراد بیشماری تداعی کننده خاطرات خوب و زیبایی است که در هر سنی یادآوری آن ها برایشان لحظات شیرینی را می سازد. آیا به عنوان والدین یک دانش آموز می دانید چگونه می توانید به فرندانتان در راه کسب علم و دانش بهتر و بیشتر کمک کنید که در آینده خاطرات زیبا و خوبی از دوران مدرسه اش در ذهن داشته باشد. برای اینکه بتوانید به بهترین حالت به فرزندتان کمک کنید باید کاری کنید تا موفق باشند و برای این کار با نکات کوچک می توانید موفقیت های بزرگی را برای آنها بسازید.

در این مطلب تلاش شده تا آن پندهای کوچک را به شما که نقش والدین دانش آموزان را برعهده دارید، یادآوری کرده تا فرزندانتان بتوانند در تحصیل خود موفقیت های بزرگی را به دست آورند.


نسبت به مدرسه برداشت مثبتی داشته باشید

وقتی پدر می گوید: «من همیشه به مدرسه علاقه مند بوده ام، مطالبی که در مدرسه یاد گرفته ام در فهمیدن مسائل مربوط به زندگی و کارم کمک زیادی به من کردند»; غیرمستقیم به فرزندان خود کمک می کند تا احساس مثبتی نسبت به مدرسه کسب کنند. زمانی که مادر می گوید: «بگذار مسائل و تکالیف درسی تو را ببینم، شاید در فهم سوالات بتوانم کمکت کنم.» چیزی بیش از کمک به کودک عرضه می کند. او در حقیقت می گوید: «این مهم است که تو باید خودت آن را انجام بدهی، لیکن من کمک خواهم کرد تا کاری را که باید انجام دهی، خوب بفهمی.»


نقش معلم را برایش ایفا نکنید

لازم است همگام با رشد کودک، نقش والدین و معلمان از یکدیگر مشخص شود. این بدان معنا نیست که خود را از آموزش به کودک منع کنیم بلکه از ایفاکردن نقش معلم خودداری کنیم. چنانچه خواسته شما از فرزندتان بیش از حد باشد و همه چیز حالت تربیتی و آموزشی داشته باشد، قطعا این خطر وجود دارد که او را نسبت به هر گونه یادگیری دلزده کنید. علاوه بر آن، در رابطه پدر و مادر- فرزندی، رابطه عاطفی از اهمیت بسیارزیادی برخوردار است. پدر یا مادر می‌خواهند آمال و آرزوهای خود یا روند دوران تحصیلی خودشان را در مورد دختر یا پسرشان پیاده کنند. فرزند برای آنکه نسبت به پدر و مادر و معلمش «وفادار»بماند، سعی می‌کند خواسته آنان را عملی کند و در این‌صورت احتمال دارد دچار تعارض شود.


اهداف مشخصی را با او تعیین کنید

موفقیت تحصیلی کودک شامل «قراردادی» است که بین او و والدینش گذاشته می‌شود و بر مبنای اهدافی مشخص و قابل‌دسترس است؛ مثلا «در این ساعت باید کارهایت را انجام داده باشی»، «قبل از اینکه دوباره بهت سر بزنم، باید برنامه‌ای بریزی و نوشتنی‌هایت را نوشته باشی»، «قبل از پایان 3ماه، در این درس باید پیشرفت کرده باشی» و... موعد مقرری که هریک از طرفین باید آن‌را رعایت کنند کمک می‌کند تا کودک کنترل زمان را یاد بگیرد و کارش را به‌طور سازنده و با انگیزه دنبال کند.


درس خواندن را برایش معنادارکنید

برای آنکه کودک برای درس خواندن انگیزه داشته باشد و احساس مسئولیت کند باید درک کند که برای پدر و مادرش درس نمی‌خواند بلکه این کار را برای خودش انجام می‌دهد تا به هدفی شخصی دست یابد. همچنین او باید قادر باشد بین زندگی کنونی‌‌اش به‌عنوان دانش‌آموز و زندگی آینده‌‌اش به‌عنوان فردی بزرگسال ارتباط ایجاد کند و از کودکی برنامه یا رۆیای شغل آینده‌‌اش را در ذهن بپروراند. «می‌خواهی یک دامپزشک بشوی؟ درس علوم خیلی برایت مهم است»، «یک خبرنگار بزرگ؟ یادگیری زبان‌های خارجی به تو کمک می‌کند»... البته این بدان معنا نیست که او را دربند برنامه‌ای دست نیافتنی و غیرعینی کنید بلکه به او کمک کنید تا به تلاش‌هایی که مدرسه از او می‌خواهد، معنا ببخشد.


به او یاد دهید زمان را اداره کند

اغلب بچه‌ها وقتی عادت می‌کنند تکالیفشان را به‌طور نامنظم انجام دهند، عاجز می‌شوند. ازاین رو باید خیلی زود به آنها ریتم منظم کاری داد. وقتی کودک از مدرسه به خانه برمی‌گردد، چه زمانی بیشتر احساس راحتی می‌کند تا تکالیفش را انجام دهد؟ با درنظر گرفتن علائق او و محدودیت‌های خانواده، یک ساعت مشخص را برایش تعیین کنید. بدین‌ترتیب کودکی که از همان کلاس اول هر روز بعد از خوردن عصرانه به خواندن عادت کند، بعد‌ها نیز راحت‌تر می‌تواند وقت بیشتری را به‌‌طور منظم به انجام تکالیف مدرسه‌‌اش اختصاص دهد.


فرزند خود را در مسیر موفقیت قرار دهید

کودکان نیز مانند بزرگسالان، در اثر موفقیت های متناوب به موفقیت خو می گیرند. آنها به خود اطمینان پیدا کرده و از خویشتن انتظار موفقیت دارند. اینگونه کودکان در مدرسه موفق و در خانه شاد و مسرور هستند. شکست نیز شکست های بعدی را به دنبال دارد. کودکان به موفقیت های روزانه احتیاج دارند. آنها باید آگاهی یابند که والدینشان از موفقیت آنها اطلاع حاصل کرده و به وجودشان افتخار می کنند. والدین باید به کودکان بفهمانند که موفقیت یک رویای دور و غیرقابل دسترس نیست، بلکه موفقیت درزمان حال هم موجود و ممکن است.


تمرکز حواس

کودکان باید حواس خود را متمرکز کنند. هر بار که کودک به تلاش خود برای یافتن پاسخ ادامه دهد، توانایی او فزونی می یابد. یعنی به تفکر مداوم و اصرار در تفکر عادت می کند.

والدین باید کودکان خود را به این روش تشویق کنند که هنگام کار، به کار و هنگام بازی به بازی کردن بپردازند. این روش برای زندگی روش خوبی است.


ترس از شکست را کاهش دهید

وقتی به کودک مسئولیت خیلی زیاد بدهید، نگرانی او گسترش می یابد. اگر مسئولیت خواسته شده از کودک بسیار اندک باشد، کودک وابسته و تابع بار می آید. بین این دو، یک محوطه وسیع و پهناوری وجود دارد که کودکان در آن شاد، موفق و آرام می باشند. این همان روابطی است که والدین باید برای دست یافتن به آن کوشش کنند. والدین دراعمال کنترل وانضباط باید تا جایی پیش روند که کودکان اخذ تصمیم را فرابگیریند. همزمان با این، کودکان باید مسئولیت تمیزی، نظافت و نگهداری از اتاق و وسائل شخصی خویش را به عهده بگیرند.


کمک کنید تا فرزندان شما مرکز توجه خود را گسترش دهند

انسان هرچه بیشتر بداند، نیازمندی و گرایش او به دانستن بیشتر می شود. تکمیل الگوی ادراک و تفاهم در مغز، سبب کسب لذت شادی می شود. هرچه دامنه دانش بیشتر باشد، زمینه های زیادتری را می توان به آن اضافه نمود. وقتی فرزند شما عقاید و نظریات را به زبان خود بیان می کند، او آنها را به الگوی تفکر خود تبدیل می نماید.


استعدادهای ویژه را تشویق کنید

اگر کودک به هنر علاقه مند است و تقریبا همه وقت خود را صرف آن می کند، یا عاشق آثار هنری بوده و خود به خلق آثار هنری می پردازد، تمام این علائق و فعالیت ها مفید هستند. البته تا جایی که به نمرات مدرسه و توانایی تحصیلی اش لطمه ای وارد نشود. در غیر اینصورت والدین باید دست به اقدام بزنند. برای یک دختر و پسر جوان این امکان وجود دارد که شانس موفقیت خود را در پی کسب چنین تجربه هایی از دست بدهند. نگذارید که این اتفاق برای فرزندان شما پیش بیاید. اگر والدین سعی نکنند علاقه ای را که کودک قبلا داشته از بین ببرند، بیشتر موفق خواهد شد. بگذارید که او علاقه خود را حفظ کند و در همان موقع او را تشویق کنید تا به موضوعات دیگر نیز علاقه مند گردد. مخصوصا به موضوعات درس مدرسه.


به جای اینکه نگران شوید درک کنید

کجا مشکل داشته؟ چه چیزی را نفهمیده؟ چه کار کنیم تا دوباره این اشتباهات را تکرار نکند؟ اگر بنا باشد که با دیدن فقط یک نمره بد نگران نشویم، خوب است که در مورد علت‌های آن به روشنی و فورا با کودک و درصورت لزوم با معلمش صحبت کنیم. زیرا اگر مشکلات را به حال خود رها کنیم، احتمال دارد که یا نسبت به کودک خیلی «سختگیر» شویم یا بیش از حد او را به حال خودش رها کنیم. «هیچ کاری نمی‌شه کرد»، «هر کار بکنی، هیچی از ریاضی سرش نمی‌شه»؛ این دو برخورد انگیزه کودک برای درس خواندن را به شدت از بین می‌برد.


از آموزگاران کمک بگیرید

نزدیکترین مرجع استفاده از افراد متخصص برای حل مشکلات یادگیری دانش آموزان، آموزگاران و مشاورینی هستند که در مدرسه با فرزند شما کار می کنند. با کمی نقشه و پیش بینی، این امکان را به دست خواهید آورد که بهترین کمک را از آنان بگیرید. در این راه منتظر پیش آمدن مشکل نشوید. باب آشنایی را باز کنید.

این اشتباهاتتان کودکتان را پنهان کار میکند!



وقتی ارتباط بین والدین و فرزندان قطع شود، فرزند اگر فعالیت یا رفتارهای اشتباهی داشته باشد، آن‌ها را زیرزمینی می‌کند.
نه می توانید دست هایش را ببندید و نه می توانید پاهایش را به زنجیر بکشید. همه وجودش را شوق پرواز فرا گرفته است. می خواهد بپرد. اتاق برایش کوچک است، خانه شان کوچک تر، شهرش کوچک تر، اصلا دنیا برایش کوچک است. به هیچ وجه، زیر بار محدودیت و کنترل نمی رود. «نوجوان ها»را می گویم. معمولا بسیاری از نوجوان ها با خانواده هایشان سر سازش ندارند و برخی از والدین هم نمی دانند صحیح ترین واکنش در برابر تغییرات روحیات و اخلاق نوجوانان شان چیست و باید چه کار کنند؟ برای آشنایی با این دوره زندگی، به سراغ «عبدالحسین ترابیان» کارشناس و مشاور خانواده رفتیم تا با رایج ترین اشتباهات والدین در رفتار با نوجوانانشان بیشتر آشنا شویم. او درباره این موضوع معتقد است نوجوانی تولدی دوباره است و همه آسیب ها هم در تولدهاست. اگر در زمان تولد اول، مادر کوتاهی کند، فرزند در آینده با یک سری مشکلات جدی و شاید رفع نشدنی مواجه می شود. در این تولد دوم هم فرزند از کودکی جدا می شود تا به نوجوانی برسد، اگر والدین نوجوان در این دوره کوتاهی کنند، شاید هیچ گاه نتوانند آن را برطرف کنند.

خصوصیات دوره نوجوانی را نمی شناسید، تهمت نزنید


نداشتن شناخت کافی از خصوصیات دوره نوجوانی:دلیل بیش تر مشکلات خانواده ها در رفتار با فرزندان نوجوان شان، این است که با خصوصیات و ویژگی های دوره نوجوانی آشنا نیستند. همین آشنا نبودن، منجر می شود تا باور نکنند که فرزندشان با ورود به دوره نوجوانی احساس می کند، بزرگ شده است و می تواند برای خودش تصمیم بگیرد. اگر والدین بپذیرند که یک سری از رفتارهای جدید نوجوان شان، اقتضای سن آن هاست، واکنش هایشان به این رفتارهای جدید، واکنش منطقی و صمیمانه خواهد بود. مثلا اگر والدینی ببینند که نوجوان شان چرت می زند و به این درک برسند که او به جز کم خوابی هیچ مشکلی ندارد برای این موضوع با او به جر و بحث نمی پردازند که آرامش خود و نوجوان شان را به هم بزنند. اما معمولا بسیاری از والدین در این دوران با فرزندان شان بسیار سخت گیرانه برخورد می کنند که همین رفتار باعث می شود ارتباط بین والدین با فرزند قطع شود. پیامبر اکرم (ص) هم این دوره زندگی را دوره وزارت و مشاورت می نامند که جمله بسیار دقیقی است و نشان از اهمیت حفظ عزت نفس نوجوانان دارد.


ارتباط قطع شود، پنهان کاری شروع می شود


نبود ارتباط صمیمانه بین والدین و نوجوان: اگر والدین می خواهند نوجوان شان را هدایت کنند، اولین قدم این است که بدانند به هیچ وجه نباید ارتباط آن ها با فرزندشان قطع شود. اگر والدین بتوانند یک رابطه همدلانه و صمیمانه با فرزندان شان برقرار کنند نه تنها به شخصیت فرزندان شان بر نمی خورد بلکه آن ها احساس ارزشمندی هم می کنند. اگر نوجوان احساس کند شما به او اهمیت می دهید، در همه مشکلاتش با شما مشورت می کند و شما به راحتی می توانید بر رفتارهای او کنترل بیش تری داشته باشید. زمانی که یک نوجوان می گوید پدر و مادرم مرا درک نمی کنند، یعنی رابطه بین والدین و نوجوان قطع شده است. وقتی ارتباط بین والدین و فرزندان قطع شود، فرزند اگر فعالیت یا رفتارهای اشتباهی داشته باشد، آن ها را زیرزمینی خواهد کرد. این زیرزمینی شدن فعالیت های فرزند باعث می شود تا رفتارهای پر خطر او برای والدین آشکار نشود.

پاسخ منفی نوجوانان به نظارت مستقیم


اعمال نظارت های مستقیم: در دوره نوجوانی نظارت مستقیم جواب نمی دهد. نظارت مستقیم برای 2 دوره 6 ساله اول زندگی کودک، نه تنها بسیار خوب است بلکه لازم هم هست. در این 2 دوره فرزندان هم به نظارت مستقیم والدین هیچ واکنشی نشان نمی دهند. اما زمانی که فرزندان وارد دوره نوجوانی (بین 12 تا 20 سال) می شوند اگر نظارت والدین مستقیم باشد، معمولا فرزند آن را تحمل نمی کند و ممکن است در برابر آن واکنش های بسیار تندی هم داشته باشد. این که فرزندان نتوانند در دوره نوجوانی نظارت مستقیم را تحمل کنند، ایراد از والدین آن هاست که او را مورد نظارت مستقیم قرار می دهند. نوجوان وقتی خودش را تحت نظارت مستقیم والدین می بیند احساس می کند به حریم شخصی اش تجاوز شده است، بنابراین بسیار طبیعی است که واکنش منفی نشان دهد.

به روز بودن اطلاعات نوجوانان در مقایسه با والدین شان


نداشتن اطلاعات از فناوری های روز: بعضی خانواده ها پیشرفته ترین فناوری های روز را برای نوجوانان شان تهیه می کنند در حالی که کمترین اطلاعاتی از امکانات و آسیب هایی که ممکن است این فناوری برای نوجوان شان ایجاد کند، ندارند. برای نمونه برخی از والدین پیشرفته ترین تلفن همراه را برای فرزندان شان تهیه می کنند اما نمی دانند که در تلفن همراه نوجوان شان چه می گذرد. یعنی والدین با دست خودشان دارند یک آسیب جدی و جدیدی برای نوجوان شان ایجاد می کنند. این پدر و مادرها باید برای فرزندان شان تلفن همراهی تهیه کنند که حداقل نحوه استفاده از آن را بدانند. این والدین معمولا پس از مدتی مجبور می شوند نوجوان شان را در استفاده از تلفن همراه محروم کنند که همین موضوع، تنش جدیدی ایجاد می کند و اشتباه بعدی والدین است.

«خود رای» شدن جوانان نتیجه رفتارهای متضاد والدین


هماهنگ نبودن والدین در نحوه رفتار با نوجوان: در بعضی خانواده ها، والدین در تربیت نوجوان شان یک صدا نیستند. یعنی رفتار پدر و مادر با نوجوان شان شبیه هم نیست. در این خانواده ها نوجوان راه خودش را می رود و پدر و مادر هم به فکر مشکلات خودشان هستند.
در این حالت والدین و فرزندان فقط یک «هم خانه بودن» را در کنار یکدیگر تجربه می کنند. در این خانواده ها به جای این که والدین در رفتار با نوجوان شان وحدت رویه داشته باشند، خود نوجوان موضوع اختلاف می شود. مثلا مادر می گوید فرزندش اصلا این کار را انجام ندهد و پدر اصرار می کند که نوجوان حتما باید این کار را انجام دهد و نوجوان هم کاری را که دوست دارد، انجام می دهد. این موارد دست به دست هم می دهد تا نوجوان احساس آرامش نکند و به دوستان نامناسب پناه ببرد. اگر در یک خانواده بین اعضای خانواده، احترام متقابل برقرار باشد، نوجوان کمترین خطر را احساس می کند و در نتیجه رفتارهای پر خطر او هم به کمترین میزان ممکن کاهش می یابد.