یک مطالعه ی جدید نشان داده صحبت کردن زیاد با کودک در مورد اضافه وزن و چاقی وی تاثیرات منفی بر او دارد.
به عنوان والدین، ما برای کودکانمان بهترین ها را می خواهیم. ما می خواهیم که کودکانمان بهتر از ما زندگی کنند و زندگی بهتری نسبت به ما داشته باشند؛ که شاد، موفق و بیشتر از هر چیزی سالم باشند. برای بسیاری از افراد، این کلمات به این معنی است که ما می خواهیم که کودکانمان لاغر باشند. و اگر حتی نخواهیم لاغر باشند قطعا نمی خواهیم که آنها چاق هم باشند. در اخبار ظهر، در رابطه با خطر چاقی کودکان چیزهایی می شنویم. ما تصاویری از کودکان بیچاره ای را مشاهده می کنیم با چربی های بسیار و شلوار تنگ و لباس هایی که بالای شکمشان است و تصور می کنیم که این مسئله چه حقیقت دردناکی است که آنها می خواهند از دیگران مخفی باشند.
کارشناسان پزشکی در رابطه با عوارض وخیم اضافه وزن و چاقی این هشدارها را می دهند: دیابت، فشار خون بالا، سرطان، و هر چیزی که شما می توانید تصورش را داشته باشید. ما می گوییم که این کودکان زندگی کوتاه تری نسبت به والدینشان. در مدرسه، کودکان تنها بر اساس پیشرفت های تحصیلی شان درجه بندی نمی شوند، بلکه با توجه به شاخص توده ی بندی شان BMI نیز رتبه بندی می شوند. چاقی کودک به عنوان مهارت فرزند پروری والدین مشخص می شود و کودکانی که چاق هستند به عنوان کودکانی با والدین بد تلقی می شوند. این والدین همچنین در معرض خطر هستند که از کودکان خود به قدر کافی مراقبت نمی کنند و از آن غفلت می کنند. جای تعجب نیست که بسیاری از والدین نسبت به وزن فرزندانشان احساس نگرانی کنند!
متأسفانه بسیار از والدین سهوا زمانی که با کودکانشان در رابطه با مسائل وزن، اندازه و غذا خوردن مداخله می کنند دچار اشتباه می شوند و به کودکشان آسیب می زنند. یک مطالعه ی تحقیقاتی منتشر شده در ژوئن ۲۰۱۶ در رابطه با مسائل خوردن و وزن (ونسینک، لاتایمر و پاپ ۲۰۱۶) برخی از مشکلات هنگامی که والدین در رابطه با اضافه وزن کودکشان با او صحبت می کنند بیان می کند. محققین از ۵۰۱ نفر از زنان بین سنین ۲۰ تا ۳۵ سال در رابطه با وزنشان و عادات غذایی که به وسیله ی پدر و مادرشان برای ان ها در دوره ی رشدشان مشخص کرده بودند پرسیدند. آنها دریافتند کسانی که پدر و مادرشان بیشتر در رابطه با وزنشان بر آن ها خرده می گرفتند بیشتر در معرض BMI بالاتری بودند. در حقیقت زمانی که پدر و مادر بیشتر در مورد وزن نظر می دهند، دخترشان احساس نارضایتی بیشتری نسبت به بدنش دارد و احساس می کند که بدنش مانند یک بزرگسال است.
محدودیتی که در این مطالعه وجود دارد این است که «ارتباط علی و معلولی برابر نیست» و این مسئله روشن نیست که اگر والدین در مورد وزن کودکان نظر می دهند فرزندان وزن بیشتری پیدا می کنند و در بزرگسالی BMI بالاتری دارند یا این شرکت کنندگان در دوران کودکی شان اضافه وزن داشته اند و این اضافه وزن انگیزه ای برای والدین بود تا در مورد وزن، و خوردن نظر دهند (این رفتارها در رابطه با نارضایتی از بدن تاثیر گذارند یا نه). با وجود این محدودیت ها، این مطالعه تاثیرات منفی بالقوه ای را که نظر والدین در رابطه با وزن و غذا خوردن را در BMI و نارضایتی از بدن را بیان می دارد. مسئله وزن گاهی انقدر معضل می شود که پدر و مادری که زمانی دنبال این بودند که چگونه وزن کودک رو افزایش دهند اکنون به دنبال کاهش آن می روند.
بنابراین، باید چگونه در مورد وزن با کودکان صحبت کرد؟ پیشنهاد ما این است که: این کار را انجام ندهید.
وزن یکی از مهم ترین شاخص های سلامتی محسوب نمی شود- در حقیقت BMI شاخص خوبی برای سلامتی نیست- و عواملی مانند تغذیه، فعالیت بدنی، و استرس نقش مهمی در آن بازی می کنند. بنابراین به جای صحبت کردن در مورد وزن با کودکتان، عادت های سالم غذایی، فعالیت های بدنی، و تصویری مثبت از بدن به کودکتان ارائه دهید که می تواند در هر وزنی به دست آید. این روش ها بهتر از حتی درمان چاقی کودکان جواب می دهند.
کودکانتان را تشویق کنید که مطابق با احساس گرسنگی و سیریشان غذا بخورند، و غذاهایی بخورند که از آن لذت می برند و در رابطه با بدنشان احساس خوبی داشته باشند، کودکانتان را ترغیب کنید که یک روند آماده سازی برای لذت بردن از غذاهایشان داشته باشند، و یک فعالیت لذت بخش برای کودکانتان ترتیب دهید. اگر فرزندتان نسبت به تصویر بدنش ناراضی است، به آنها کمک کنید تا با خودشان بیشتر مهربان باشند و بدنشان را بپذیرند- و کمک گرفتن از یک متخصص ضروری است. مهمتر از هر چیزی: هرگز این احساس را در فرزندتان به وجود نیاورید که ارزش خود را بر اساس اعداد و مقیاس ها بسنجد.
در این مقاله نکاتی مطرح می شود که این کار را برای کودکان و والدین آسان تر می کند
آماده سازی فرزندتان برای سال تحصیلی جدید
اخرین هفته ی تابستان در حال سپری شدن است و سال تحصیلی جدید در پیش است. شما نمی توانید منتظر بمانید که فرزندتان خود به خود خودش را برای سال تحصیلی جدید آماده کند و نظم و ترتیب قبل را در پیش بگیرد. در اینجا نکاتی مطرح می شود که شما به وسیله ی آن می توانید این کار را راحت تر انجام دهید: بازگشت به مدرسه همیشه یک جابه جایی و انتقال مهم تلقی می شود.
کودکانی که برای اولین بار می خواهند وارد مدرسه شوند و یا کودکانی که می خواهند به مدرسه ی جدیدی وارد شوند باید خود را با شرایط جدیدی سازگار کنند، حتی رفتن به کلاس بالاتر نیز برای کودک مسائلی را پیش رو دارد مانند روبرو شدن با سطح تحصیلی بالاتر و درس های علمی تر، معلم جدید، و یک دایره ی اجتماعی متغیر. خبر خوب این است که با مقداری آماده سازی و سازماندهی شما می توانید اخرین هفته ی تابستان را برای کودکتان لذت بخش کنید و اولین هفته ی تحصیلی را برای خودتان و فرزندتان آسان تر سازید.
در اینجا چگونگی این کار بیان می شود:
۱- از اینکه کودکتان با مدرسه اش آشناست اطمینان حاصل کنید
اگر کودکتان سال قبل نیز در همین مدرسه بوده است این خیلی خوب است ! شما تنها لازم است تغییراتی را که امسال اتفاق می افتد را برای کودکتان توضیح دهید.
«حالا تو اولین سطح تحصیلی ات را شروع می کنی، تو باید در زمین بازی بچه ها بازی کنی، و با بچه های دیگر در سالن ناهار خوری غذا بخوری.» «حالا تو سال سومی هستی، تو هر روز باید تکالیفت را انجام بدهی.» «حالا تو وارد دوره ی راهنمایی شده ای، تو خودت باید به مدرسه بروی. نیاز است که با هم رد شدن از خیابان را تمرین کنیم.»
ولی اگر این اولین سال تحصیلی کودکتان باشد، پس لازم است که شما با کودکتان به انجا سر بزنید. حتی اگر این آشناسازی ابتدایی یک روز قبل از شروع مدرسه باشد، به مدرسه بروید و با محیط آن آشنا شوید. اگر می توانید وارد زمین بازی شوید، این یک مزیت است که کودکتان را با آنجا آشنا کنید. و اگر نمی توانید وارد زمین بازی شوید از پشت حصار زمین را به او نشان دهید و او را نسبت به آن هیجان زده کنید.
اگر ساختمان مدرسه باز است، با همدیگر وارد مدرسه شده و مکان های به خصوص مدرسه را با یکدیگر بررسی کنید. به کتابخانه سر بزنید، وارد یکی دو تا از کلاس ها شوید، از سرویس بهداشتی آنجا استفاده کنید (نیاز است که احساس امنیت نسبت به این مکان را در فرزندتان به وجود بیاورید) با انجام این کار به موفقیتی بزرگی دست پیدا می کنید. ممکن است شما فقط بتوانید وارد دفتر مدرسه شوید، شما می توانید در دفتر توضیح دهید که کودکتان تازه وارد این مدرسه شده است و می خواهد با محیط مدرسه آشنا شود و مکان های آن را بشناسد، و کارکنان مدرسه را به کودکتان معرفی کنید، هر چه کودکتان بیشتر با محیط مدرسه آشنا شود ترس از ناشناخته ها در او کمتر می شود و در اولین روز مدرسه احساس راحتی بیشتری را خواهد داشت.
۲- از هر فرصتی برای آشنایی بیشتر کودک استفاده کنید
بسیاری از مدارس برای کودکانی که اولین بار وارد آن مدرسه می شود موقعیت هایی را تدارک می بینند که کودک بتواند با آنجا آشنا شود. اگر مدرسه برنامه ی خاصی برای این منظور ندارد، از آنها بخواهید که یک روز شما و کودکتان قبل از شروع مدرسه به آنجا بروید و با معلم جدید ملاقات داشته باشید. معلم ها قبل از شروع مدرسه مشغول آماده کردن اتاقشان هستند، ولی هر معلم باتجربه ای از ملاقات با یک دانش اموز جدید و به وجود آوردن احساس خوب در دانش آموز خوشحال می شود، معلم ها می دانند که باید به دانش آموزانشان برای شروع سال تحصیلی جدید کمک کنند.
۳- کاری کنید که کودک راحت تر با معلمش ارتباط برقرار کند
همه ی کودکان نیاز دارند که از ارتباط با معلمشان در کلاس درس احساس راحتی کنند. تا زمانی که این مشکل حل نشود کودک برای یادگیری آماده گی ندارد. معلمهای با تجربه این مسئله را می دانند و شرایطی را مهیا می کنند که دانش آموز از نظر احساسی برای شروع سال تحصیلی جدید آماده گی لازم را به دست بیاورد. قطعا، اگر شما شرایطی را فراهم کنید که کودک با معلم بیشتر آشنا شود، هر کاری که می توانید در این زمینه انجام دهید: راه های زیادی برای اینکه کودکتان بتواند معلمی را که قبلا ندیده را بشناسد و این احساس در او به وجود آید که او را می شناسد.
زمانی که مشخص شد که کودکتان در کدام کلاس باید به ادامه ی تحصیل بپردازد شروع به صحبت کردن در مورد معلمش کنید تا کودک بتواند تصوری از معلمش داشته باشد.
« زمانی که تو در کلاس خانم اصغری هستی من شرط می بندم که او شما را تحت تاثیر قرار می دهد» «من مطمئنم که خانم اصغریبرای بچه ها کتاب داستان می خواند، او حتی ممکن است کتاب مورد علاقه ات را بخواند، و ما بهتر است که کتاب مورد علاقه ات را به آنجا ببریم.»
اگر شما می توانید تصویری از خانم اصغری تهیه کنید و عکس او را بالای یخچال بگذارید و برای آشنا شدن کودک با او با آن تصویر حرف بزنید.
«خانم اصغری شما مهربانترین معلم هستید و من می دانم که قرار است شما و سارا همدیگر را دوست داشته باشید!»
اگر شما کودکان دیگری که در کلاس خانماصغری هستند را می شناسید، از انها بخواهید که به چه چیزی در مورد خانم اصغری علاقه مند هستند.
کودکتان را تشویق کنید که برای خانم اصغری نقاشی بکشد و در اولین روز مدرسه آن را به او بدهد، و برای او یک سیب قرمز براق ببر. نکته این است که اصلا مهم نیست که خانم اصغری چه جور معلمی است. کودک شما احساس خوبی نسبت به او خواهد داشت و معلمش نیز به این احساس پاسخ مثبت خواهد داد.
اگر شما متوجه شدید که کودکتان در اولین روز مدرسه نمی تواند با معلمش ارتباط برقرار کند، سعی کنید بلافاصله بین کودکتان و معلمش ارتباط برقرار کنید. فقط به معلم توضیح دهید که کودکتان قبل از شروع مدرسه هیجان زده بود ولی حالا به نظر می رسد که هنوز نتوانسته با این مسئله کنار بیاید. شما امیدوار هستید که معلم بتواند شرایط ویژه ای را برای برقراری ارتباط با کودکتان به وجود بیاورد و احساسی در کودک به وجود بیاید که انگار در خانه است. تقریبا همه ی معلم ها این شرایط را می شناسند و اگر شما به درستی از معلم درخواست کنید او توجه ویژه ای را در اولین هفته ی مدرسه نسبت به کودکتان خواهد داشت. دخترم نسبت به شروع کلاس چهارم هر روز احساس بدی داشت تا زمانی که من با معلمش صحبت کردم؛ یک هفته بعد او عاشق معلمش شد و نمی توانست و بی صبرانه صبح می خواست که به مدرسه برود.
۴- اسان کردن برقراری ارتباط فرزندتان با بچه های دیگر در مدرسه
کودکان همیشه در مورد معلم جدیدشان مضطرب هستند، ولی در صورتی که آنها دیگر همکلاسی هایشان را بشناسند، آنها احساس راحتی بیشتری می کنند. اگر شما تازه وارد شهری شده اید، سعی کنید با دیگر کودکان که در همسایگی شما هستند آشنا شوید.اغلب مدارس مایلند که آشنایی بیشتری به وجود بیاورند، سعی کنید که قبل از شروع مدرسه کودکتان با دیگر دانش آموزان ارتباط برقرار کند و با آنها آشنا شود. حتی اگر کودکتان در مدرسه تازه وارد نیست، سعی کنید کاری کنید شرایطی به وجود آورید که کودکتان با بچه های دیگر بازی کند و در این صورت کودکتان در اولین روز مدرسه حتی اگر در تمام تابستان این بچه ها را ندیده باشد راحت تر می تواند با آنها ارتباط برقرار کند. اگر شما می توانید شرایطی را فراهم کنید که کودکتان در اولین روز مدرسه با کودک دیگر به مدرسه برود، حتی اگر آنها در یک کلاس نیستند، این کار باعث می شود که ترس کودک نسبت به مدرسه کمتر شود.
۵- خداحافظی کردن را با کودکتان تمرین کنید.
برای بسیاری از کودکان، بزرگترین چالش این است که از شما جدا شوند. با به وجود آوردن شرایطی سعی کنید که به صورت منظم و کوتاه از کودکتان جدا شوید که این شرایط بتواند تمرینی برای جدایی شما از کودکتان باشد، این شرایط می تواند فراهم کردن حالتی معادل فراق و جدایی مانند در آغوش گرفتن و گفتن کلماتی مانند:
«دوست دارم، دوسم داری، روز خوبی داشته باشی ساعت ۳ می بینمت!»
شما ممکن است به کودکتان چیزی بدهید که آن را نگه دارد چیزی که شما را به یاد او می اندازد، مانند یک شکل قلب که بر روی آن کلمه ی عشق نوشته شده است، دستمالتان، یا تکه سنگ کوچکی شما با یکدیگر در ساحل پیدا کرده اید، چیزی که او بتواند در جیبش بگذارد و با خودش ببرد و زمانی که بر می گردد آن را به شما پس دهد. بیشتر کودکان دوست دارند که در کیفشان عکسی از خانواده داشته باشند. از اینکه توصیه های بالا برای آشنا سازی کودکتان با معلمش را رعایت کرده اید اطمینان حاصل کنید؛ کودک نیاز دارد زمانی که شما نیستید به معلمش توجه کند و در این صورت است که به راحتی می تواند از شما جدا شود و به معلمش توجه داشته باشد.
۶- از مدرسه بخواهید که به شما و کودکتان اجازه دهد که داخل کلاس شوید و کودکتان را به معلمش معرفی کنید.
مشخص کنید که چه مقدار از زمان می توانید در آنجا بمانید. اگر متوجه شدید که جدا شدن از شما برای کودکتان دشوار است با معلمش ملاقات داشته باشید و با همدیگر برنامه ای را تدارک ببینید که جدا شدن از شما برای اولین هفته ی مدرسه برای او سخت نباشد.شاید شما باید هر روز صبح یک داستان برای کودکتان بخوانید و سپس او را به معلم بسپارید و از کودکتان خداحافظی کنید بنابراین معلم می تواند شرایطی را به وجود اورد که کودک احساس راحتی بیشتری داشته باشد.
برای کودکتان توضیح دهید که در اولین روز چه اتفاقی خواهد افتاد. ولی بر روی خداحافظی و جدایی تاکید نداشته باشید، برای کودکتان بگویید که روز اول چقدر می تواند سرگرم کننده و لذت بخش باشد:
«هر روز صبح تو یک کتاب می دهی و من آن را برای تو می خوانم. وقتی که کتاب داستان را تمام کردیم، ما خانم اصغری را با همدیگر پیدا می کنیم. ما همدیگر را به گرمی بغل می کنیم و از همدیگر خداحافظی می کنیم. خانم اصغری دست تو را می گیرد و تو را جایی می برد که در انجا تو با مینا می توانی تا زمانی که من سر کار می می روم یک برج بسازی. تو خوراکی می خوری، بیرون بازی می کنی، کتاب داستان می خوانی و ناهار می خوری. هر روز که من دنبال تو می آیم هیجان زده هستم که امروز چه چیزی درست کردی.»
۷- شروع به صحبت کردن در مورد کلاس بالاتر و یا سال تحصیلی جدید کنید.
بهترین کار انتخاب کتاب هایی است که به کلاس او مربوط می شود. کتابخانه یا معلم می توانند در این مورد به شما کمک کنند.
کودکتان را در مورد چیزی که باید انتظار را داشته باشد هیجان زده کنید، که شامل خوراکی، زمین بازی، خواندن، کامپیوترها، آواز خواندن و هنر می شود. اگر شما کودکان دیگری را که با او همکلاسی هستند و یا اینکه به همان مدرسه می روند را می شناسید مطمئن شوید که او با آنها را ببیند یا با آنها بازی کند. خاطرات خوب خودتان را در مدرسه برای کودکتان تعریف کنید.
با پرسیدن سوالاتی از کودکتان مانند اینکه فکر می کنی که مدرسه چه جور جایی است به کودکتان کمک می کند که هر گونه ترس و تصوری که بیان نمی کند و او را مضطرب می کند را ابراز کند. بر روی مسائلی که او از آنها لذت خواهد برد تاکید کنید ولی ترس او را نادیده نگیرید؛ کودکان نسبت به چیزهایی دچار ترس و اضطراب می شوند که برای بزرگسالان احمقانه به نظر می رسد، مانند پیدا کردن توالت در مدرسه. به طور طبیعی هر ترس و اطمینانی می تواند برای او سرگرم کننده باشد، مدرسه می تواند اگر لازم باشد در این رابطه به شما کمک کند، و شما می توانید همواره به کودکتان عشق بورزید حتی اگر در کنار او نباشید. مطمئن باشید که هر صحبتی را با این جمله تمام کنید «وقتی که مدرسه تمام شد من دنبال تو می آیم و در حالی که تو در مورد روزت تعریف می کنی خوراکی مخصوصی می خوری» بنابراین هر روز که کودکتان در مورد مدرسه فکر می کند، او این چیزها را به یاد می آورد و نسبت به شما اطمینان حاصل می کند.
۸- اگر یک خواهر یا برادر کوچکتر در خانه با شماست
اگر خواهر یا برادر کوچکتر کودکتان در خانه با شماست، اطمینان حاصل کنید که کودکتان بداند که چقدر خانه بدون او کسل کننده است و چقدر نسبت به او حسودی می کند که نمی تواند مانند یک بچه ی بزرگ به مدرسه برود. هر روز بعد از مدرسه شما ساعات بخصوصی را با فرزند بزرگترتان صرف می کنید و خوراکی می خورید و در مورد روزش با او صحبت می کنید.
۹- کودکتان را به شرایط قبل از تعطیلات برگردانید و کاری کنید که او قبل از شروع مدرسه زودتر به رختخواب برود.
بیشتر کودکان در تابستان تا دیر وقت بیدار هستند. ولی کودکان با توجه به سنشان نیاز دارند که ۹ تا ۱۲ ساعت در شب بخوابند. (نوجوانان نه و نیم ساعت و کودکان معمولا به یازده ساعت خواب نیاز دارند). آنها را عادت دهید که ساعت ۹ بخوابد و ساعت ۷ از خواب بیدار شود و به مدرسه برود، دو هفته قبل از شروع مدرسه زمان خواب کودک را تنظیم کنید که زودتر به رختخواب برود.
برای کودکانی که برای مدرسه رفتن آماده نیستند ساعت خاصی را برای رفتن به رختخواب مشخص کنید و زمان بیدار شدن ساعت را مشخص کنید که صبح ها زودتر از خواب بیدار شود. در این شرایط، شما می توانید از هر کسی انتظار داشته باشید که برای بیدار شدن اضطراب داشته باشد. بنابراین نگاهی به تقویم بیندازید و شروع به جلو انداختن ساعاتی که کودک باید به رختخواب برود کنید و هر شب این ساعت را جلوتر بیندازید و کاری کنید که کودک قبل از خواب یک ساعت مطالعه داشته باشد و سپس چراغ را خاموش کنید، این کار همچنین برای رشد مهارت خواندن آنها نیز مفید است.
۱۰- مغز کودکتان را به کار بیندازید.
شما معلم نیستید، و نیاز نیست که شما مدرسه را قبل از اینکه مدرسه ها باز شوند شروع کنید و فلش کارت ها را در اختیار کودک بگذارید و تمرینات ریاضی به او بدهید. به گونه ای، تحقیقات نشان داده است که کودکان در طول تابستان خیلی چیزها را فراموش می کنند. (نگران نباشید کودکان می توانند از طریق بازی خیلی چیزها را یاد بگیرند.) اگر کودکتان در طول ماه های تابستان به مطالعه می پردازد، تبریک می گویم! اگر نه، حالا زمانی است که کودکتان این کار را شروع کند. به کتابخانه بروید و بگذارید کودک کتابهایی را که از آنها لذت می برد را انتخاب کند. یک ایده به خانواده ارائه دهید که از این به بعد در تابستان هر کس یک ساعت را کتاب بخواند (شما اگر دوست داشته باشید می توانید خودتان هم این کار را انجام دهید یا اینکه شما برای آنها کتاب بخوانید).
و اگر کودکتان تکالیفی دارد که باید انجام بدهد، منتظر نباشید که او این کار را به خاطر آورد که قبل از شروع مدرسه باید تکالیفش را انجام دهد و یا اینکه از یک کتاب گزارش تهیه کند. تابستان را یک هفته قبل شروع مدرسه تمام کنید و کاری کنید که کودک نسبت به بقیه ی دوره ی تعطیلاتش احساس راحتی کند.
۱۱- به کودک اجازه دهید که وسایل مدرسه اش را خودش انتخاب کند …
در اطراف خانه یا فروشگاها بگردید و وسایل مورد نیاز برای مدرسه را با کودک برای او تهیه کنید.
۱۲- یک روز قبل از مدرسه با کودک صحبت کنید و مشخص کنید که دقیقا روز بعد چه اتفاقی خواهد افتاد …
برای اینکه کودکتان تصوری آرام و بدون دغدغه نسبت به مدرسه داشته باشد:
«ما فردا صبح زود از خواب بیدار می شویم که به کلاس خانم اصغری برویم. ما با هم رانندگی می کنیم و به مدرسه می رویم و تو را به کلاس می برم و به خانم اصغری معرفی می کنم. خانم اصغری مطمئن می شود که تو دیگر همکلاسی ها را می شناسی، چون آنها دوستان جدید تو خواهند بود. من یک کتاب برای تو می خوانم و بعد از آن ما همدیگر را بغل می کنیم و از یکدیگر خداحافظی می کنیم. بعد از آن خانم اصغری تو را به جایی می برد که تو می توانی یک برج بسازی. خانم اصغری جایی که توالت در آن قرار دارد را به تو نشان می دهد، و تو هر وقت که نیاز داشتی که به آنجا بروی می توانی از او درخواست کنی. در آنجا بازی ها و کتاب ها و بلوک های بازی وجود دارد، و خانم اصغری برای کلاس کتاب می خواند. تو قرار است که در زمین بازی با بچه های دیگر سرگرم شوی، و قرار است که مثل یک بچه ی بزرگ پشت میز بشینی. و در اخر روز، خانم اصغری جلوی مدرسه تو را به من تحویل می دهد، و من آنجا هستم که تو را ببرم و همه چیز را در مورد اولین روز مدرسه ات از تو بشنوم.»
نسبت به نشانه هایی که کودک از نگرانی هایش از خود بروز می دهد هوشیار باشید، بیشتر بچه ها برای اولین روز مدرسه اضطراب دارند، ولی با این حال او به زودی همان احساسی را که در خانه دارد در مدرسه نیز خواهد داشت.
۱۳- قبل از شروع مدرسه خودتان نیز زودتر به رختخواب بروید …
… بنابراین شما می تواند زودتر از خواب بیدار شوید و هر مشکلی را که کودکتان در اولین روز مدرسه اش دارد را حل کنید. مطمئن شوید که کودک یا نوجوانتان شب قبل لباس هایش را مرتب کرده است، ناهارش آماده است، و همه خواب کافی داشته اند و صبحانه ی سالم صرف کرده اند. برای زود رسیدن به مدرسه برنامه ریزی کنید که در آخر زمان برای خداحافظی مناسب را داشته باشید. و فراموش نکنید در اولین روز مدرسه قبل از اینکه خانه را ترک کنید یک عکس بگیرد!
۱۴- اگر زمانی که شما با کودکتان خداحافظی می کنید او اشک می ریزد
اگر زمانی که با کودکتان خداحافظی می کنید او اشک می ریزد و گریه می کند، او را مطمئن سازید که او کارش را خوب انجام می دهد و مشکلی به وجود نمی آید و شما بی صبرانه منتظر هستنید که روز تمام شود و او را ببینید. خداحافظی را که قبلا با هم تمرین کرده اید را انجام دهید، و سپس دست او را در دست معلمش بگذارید. او را در حالی که تحویل کسی نداده اید رها نکنید، ولی باید او را به شخصی بسپارید که او احساس نگرانی و ترس نداشته باشد.
معلمان از تجربه در مورد اضطراب های قبل ار مدرسه آگاهی دارند و سعی می کنند که آنها را با چیزهایی که باید آشنا کنند. اشک های او خیلی طولانی نمی شود. اگر احساس ناراحتی کودکتان خیلی طول کشید مطمئن شوید که با معلم او صحبت می کنید. شاید معلم بتواند هر روز صبح کار خاصی را به کودک بسپارد، یا اینکه شرایطی را ایجاد کند که با دیگر کودکان ارتباط برقرار کند و از بودن با آنها لذت ببرد.
۱۵- مطمئن شوید که شما چند دقیقه زودتر از خواب بیدار می شوید که در هفته ی اول مدرسه کودکتان را به مدرسه ببرید.
مشاهده ی عجله ی شما توسط کودک به نگرانی های کودک اضافه کرده و حتی ممکن است او را وحشت زده کند. اگر زمانی که شما کودک را به مدرسه می برید او در حال گریه کردن است، نگران نباشید. شما می بینید که استرسی که او دارد را می توانید با همدیگر رفع کنید و او مثل یک کودک بزرگ رفتار می کند. شما نشانه هایی را به کودکتان نشان دهید که او همچنان کودک دوست داشتنی شماست و این کلمات را برای وداع و اتمام کار به کار ببرید.
این مسئله در بین همه ی کودکان و همه ی سنین وجود دارد که در هفته ای او مدرسه یا پیش از مدرسه دچار نگرانی هایی شوند. این مسئله را به استرس کودک ربط دهید و به او سخت نگیرید، و مطمئن شوید که شما برای صحبت کردن با آنها حضور دارید و آنها مجبور نیستند که به کج خلقی متوسل شوند. قبل از هر چیز شما می دانید که همه آرام می شوند و خودشان را روند جدید وفق می دهند و حتی وقتی که وارد مدرسه می شوند پشت سرشان را نگاه نمی کنند.
پدر مادر بودن همه چیز است اما ساده و مشخص است. هر روز یک ماجرای تازه برای گذر وجود دارد. یک ماجرای زیبا، پیچیده و درهم برهم. چیزی که به شما در طول مسیر کمک میکند دیدگاه شماست.
گاهی اوقات فرض میکنیم که فرزندپروری تلاش برای تکامل است. یا اینکه فکر میکنیم که لازم است تا محرم برخی اسرار مهم باشیم. یا فرض میکنیم که فرزندپروری نیاز به استعدادهای طبیعی ذاتی دارد که ما نداریم. اما در واقع فرزندپروری یک مهارت است. و با تمرین و یادگیری کامل می شود.
در کتاب ” والدین عالی چه میکنند: ۷۵ استراتژی ساده برای بزرگ کردن کودکان” روانشناس اریکا ریسچر یک گروه از تمرینات فرزندپروری موثر رابه اشتراک میگذارد، که بر مبنای تجربیات تحقیقی و تجربی هستند. در هر استراتژی، وی درباره یک اصل فرزندپروری بحث میکند و نظرات خاصی درباره اینکه خواننده چطور میتواند به طور واقعی انها را در زندگی واقعی خود اجرا کند را به اشتراک میگذارد. در ادامه ۵ استراتژی مهم از کتاب ارزشمند ایشان بیان میشود.
ابتدا رفتار خود را تغییر دهید.
با توجه به ریسچر، ” شما ابزاری برای تغییر در ارتباط با فرزندان خود ) یا هر شخص دیگری( هستید.” بنابراین اگر شما می خواهید کودکتان را تغییر دهید ابتدا خود را تغییر دهید. درباره رفتاری که میخواهید کودکتان تغییر دهد فکر کنید. اکنون درباره نقش خود فکر کنید. از خود بپرسید :” من چقدر در این موقعیت/رفتار/واکنش سهم دارم؟”.
برای مثال ، اجازه دهید بگوییم که شما میخواهید کودکتان، شکستن قوانین را متوقف کند، از خود بپرسید:” ایا من در تعیین و ادامه دادن محدودیتها ثابت قدم هستم؟” اگر میخواهید کودکتان درکار شما وقفه ایجاد نکند ، از خود بپرسید :” ایا من کاری را که در حال انجام ان هستم متوقف میکنم تا روی موضوع آنها متمرکز شوم وقتی که انها در کار من وقفه ایجاد میکنند؟”( به دلیل اینکه اگر شما این کار را انجام دهید، شما اساسا ایجاد وقفه توسط کودک خود را تشویق میکنید. و این به نفع انهاست و به این دلیل انها این کار خود را ادامه میدهند، خانم ریسچر مینویسد، روی واکنش خود در مقابل این رفتار کودک متمرکز شوید.)
با کودک خود همدردی کنید
خانم ریسچر مینویسد ،” همدردی ممکن است یگانه ابزار قدرتمندی باشد که همه والدین دارند، وآن همیشه در دسترس است، “. همدردی با کودکان به این معنی است که شما به انها واحساسات انها گوش میدهید.
شما به کودکانتان هدیه شنیده شدن، دیده شدن و فهمیده شدن را میدهید. شما همچنین در حال ایجاد یک محیط امن برای کودک خود هستید تا احساسات خود را بیان کند و همدردی برای کاهش اختلاف بسیار موثر است.
همدردی به این معنی نیست که شما نیاز به تغییر یا تثبیت این موقعیت دارید. برای مثال شما میتوانید با کودک خود درباره خستگی انجام وظایفش در خانه همدردی کنید- اما این به این معنی نیست که شما میخواهید اتاقش را تمیز کنید. همدردی شامل پذیرفتن احساس دیگری و ارزش قائل شدن برای انها است.
خانم ریسچر مثالی را بیان میکند از چیزی که باید وقتیکه کودک از اینکه مجبور است وظایف خود را در خانه قبل از رفتن به خانه دوستش انجام دهد ناراحت است بگوییم:”من میدانم که تو از اینکه مجبوری برای رفتن به خانه تیم صبر کنی ناراحتی. من میتوانم درک کنم چرا نا امید هستی (پذیرش احساسات). من هم دوست ندارم تا قبل از انجام کاری که دوست دارم انجام دهم منتظر شوم ( ارزش گذاشتن به احساسات).”
مسئولیت اشتباهات خود را بپذیرید.
یک حقیقت حتمی وجود دارد: به عنوان یک مادر یا پدر ، شما اشتباه خواهید کرد. به این دلیل که قبل از هرچیز، شما یک انسان هستید و انسانها اشتباه میکنند. این روشی است که ما در ان یاد میگیریم و بزرگ میشویم. بر اساس نوشته خانم ریسچر، کلید ، پذیرفتن مسئولیت اشتباهاتتان و عذرخواهی کردن است. وقتیکه شما این کا را انجام میدهید شما نه تنها احترام را به کودکتان نشان میدهید همچنین درستکاری را مدل سازی میکنید. شما به انها یاد میدهید که چطور اشتباهات خود را هدایت کنند.
خانم ریسچر این مثال را بیان میکند: شما سر کودک خود فریاد زدید. بعد از اینکه آرام شدید، می گویید : ” من متاسفم که سرت فریاد زدم. من یک روز مشکل سر کار داشتم و طاقتم کم بود. ولی فریاد زدن سر تو کار درستی نبود و من متاسفم.”
با تمرین به کودکتان کمک کنید
تمرین برای یادگیری ضروری است. و به همین دلیل است که ریسچر تمرینات مرحله بندی را برای تمرین رفتارهای جدید و کاهش کج خلقی یا دیگر رفتارهای مشکل ساز توصیه میکند. برای مثال اگر کودک شما وقتی که ناراحت است چیزی را پرتاب میکند زمانی را برای تمرین وقتی که او آرام است بگذارید. سپس از او بخواهید تا وانمود کند که عصبانی است و دستهایش را خودش بگیرد. حتما برای تلاشش او را تشویق کنید- و همین تشویق را وقتیکه او درحالت عصبانیت واقعی این تمرین را میکند انجام دهید ( حتی اگر فقط قسمتی از این تمرین را انجام میدهد). همچنین شما میتوانید موقعیتهای دیگر را شبیه سازی کنید مثل اینکه از کودک بخواهید تا لباسهای مدرسه خود را بپوشد و تمرین کنید که او بعد از رسیدن به خانه وسایلش را مرتب کند.
اعمال خود را با ارزش هایتان منطبق سازید
شما احتمالا این را بارها شنیده اید: کودکان شما با تماشای کارهایی که شما انجام میدهید یاد میگیرند و البته شما هم این را متوجه شده اید. اما گاهی اوقات ممکن است ما پیامی را که بطور ماهرانه و ظریف و نه از راه اصلی میفرستیم را متوجه نشویم. برای مثال یکی از مراجعان خانم ریسچر نگران رفتار بد پسرش موقع باخت تیمش بود. این رفتار اورا متعجب کرده بود زیرا او و همسرش هرگز وقتیکه تیم شکست میخورد ناراحت نمیشدند و انها تاکید میکردند که بردن مهم نیست. هنگام صحبت با خانم ریسچر درباره رفتار خانواده درمقابل ورزش، او بیان کرد که همسرش یک طرفدار بزرگ یانکی ها است . و هر موقع که تیمش می بازد بسیار ناراحت میشود و گاهی اوقات حتی سر تلویزیون داد میزند.!
خانم ریسچر پیشنهاد میکند که یک لیستی از ۵ تا ۱۰ ارزش مهمی که میخواهید به فرزند خود اموزش دهید تهیه کنید. این لیست ممکن است شامل دلسوزی، صداقت و مسئولیت پذیری باشد. سپس برای هر ارزش در نظر بگیرید که شما چه میگویید و اینکه چطور این ارزش را مدلسازی میکنید. سپس توجه کنید که چقدر رفتار شما با پیام مورد نظر شما سازگار نیست. برای مثال آیا شما درباره اهمیت مطالعه صحبت میکنید ولی تمام شب را تلویزیون تماشا میکنید؟ فرزند پروری با چالشهای بسیاری همراه است. خوشبختانه استراتژیهایی وجود دارند که ما می توانیم برای هدایت این موقعیتهای مشکل اتخاذ کنیم. و در نهایت همانطور که لورا وندرکام مینویسد ، ” واقعیت این است که فرزندپروری مانند هر تلاش دیگر چیزی است که تا حد زیادی شما از ان سود خواهید برد.”
کابوس های شبانه کودکان می توانند مشکلاتی را هم برای والدین و هم کودکان ایجاد کنند، نه تنها به این دلیل که انها در خواب افراد اختلال ایجاد میکنند، بلکه بسته به نوع واکنش شما ، کابوس میتواند باعث مشکلاتی برای شروع خواب و عادتهای شب بیداری طولانی مدت شود. کودکان مضطرب اغلب با جیغ از خواب بیدار میشوند، یا بعداز داشتن یک کابوس به اتاق والدین یا سرپرستان خود می روند.
به عنوان مادر، پدر یا سرپرست، اولین کار شما به صورت غریزی این استکه بخواهید انها را آرام کنید که کامل قابل درک است. هرچند اینکه چطور شما آنها را ارام و برای مقابله تشویق میکنید میتواند نتایج متفاوتی ایجاد کند. درمان کابوس ها بستگی به علت انها متفاوت است. در این مقاله برخی روش های رفتاری برای والدین ارائه شده است.
واکنشهای معمول والدین به کابوسها
بیشتر والدین و سرپرستان روشهای زیر را اتخاذ میکنند:
از کودک می خواهند تا کابوسش را توضیح دهد.
” خوابت درباره چه بود؟ به من بگو در کابوست چه اتفاقی افتاد …..”
به کودک خود اطمینان می دهند که همه چیز روبراه است.
” نگران نباش. هیچ هیولایی وجود ندارد. اگر تو بخواهی من می توانم درون کمدت را نگاه کنم .”
” هیچ اتفاق بدی برای من یا پدرت نیفتاده . تو میتوانی ببینی، ما هر دو اینجا هستیم و عاشق تو ایم.”
مشکل این روش این است که وقتیکه شما از انها میخواهید تا کابوسش را با جزییات توضیح دهد، شما این اتفاق را زنده میکنید: کودک شما به احتمال بیشتری کابوس را به خاطر می اورد! اگر کودک ما کابوس را به خاطر بیا ورد، احتمالش زیاد است که نخواهد به تخت خواب خود برگردد یا تنها باشد. او ممکن است حتی همان کابوس را دوباره ببیند.
واکنشهای بهتر نسبت به کابوسها
شما میتوانید بطور قابل توجهی تاثیر طولانی کابوس را با دنبال کردن این راهکارها کاهش دهید:
با یک میزان کمی از همدردی شروع کنید. از این لغات آرام بخش استفاده کنید، من متاسفم که تو ترسیدی،” یا اینکه او را بغل کنید و به تختخوابش برگردانید.
سپس، فکر کودک را از خاطره کابوس دور کنید و انرا روی چیز دیگری متمرکز کنید. اگر شما اینکار را انجام دهید، خیلی زود او فراموش میکند که کابوسش درباره چه بوده. شما ممکن است بگویید ، ” به صورتت نگاه کن عرق کرده، فکر می کنی باید برای شستن صورتت به حمام برویم؟ یا ” تو خیلی ناراحت هستی بیا درباره یک چیز خوب فکر کنیم. نظرت درباره برنامه ریزی برای فردا چیه؟ یا ” چرا ما چند تا نفس ارام نکشیم یا تمرینات ارامش بخش برای اماده کردن تو برای برگشت به خواب انجام ندهیم؟”
شما میتوانید برخی از ابزارهای مقابله را به این منظور که به کودکتان نشان دهید او این توانایی را دارد که احساس بهتری داشته باشد به انها توصیه کنید. مانند نفس ارام کشیدن یا استفاده از جملات مقابله ، یا فکر کردن درباره یک خاطره بامزه یا برنامه ریزی برای آینده. کودک شما میتواند برای یک مدت کوتاهی کتاب بخواند یا به موسیقی گوش بدهد.
در کودکان بزرگتر و نوجوانان، ممکن است بخواهند درباره علت کابوس صحبت کنند. اگرچه نیمه شب یک زمان خوب برای یک بحث عمیق نیست، شما میتوانید به کودک بگویید که خواب و کابوس عبارتست از غرابلگری تصاویر، تجربیات و حس های روزانه. به آنها خواب و کابوس نمی توانند آینده را پیش بینی کنند و همچنین نمیتواند اطلاعات معناداری را درباره اینکه ما چه کسی هستیم منتقل کنند. درعوض، این اطلاعات در خواب و رویا مانند زباله های پردازش شده در یک مرکز بازیافت هستند. گنجینه هایی (مواردی در رویاها ) و زباله هایی بدبو(مواردی در کابوسها) وجود دارند. بدون توجه به اتفاقی که افتاده مغزباید انرا غربال کند.
در نهایت با اطمینان به کودک خود بگویید که او میتواند به خواب برگردد و یک شب ارام داشته باشد.
میتوانید به اویاداوری کنید که اگر او بوسیله افکار یا تصاویر نگران کننده دیگری اذیت میشود میتواند از ابزارهای مقابله حتی بدون کمک شما استفاده کند.