کودکان خوباور، شناخت روشن و مثبتی ازهویت خویش دارند. آنان می توانند به روش هایی متفاوت و با دیدی مطلوب، خود را بررسی کنند. کودکان، هرگاه که شخص دیگری آنها را باور کند این باور را به آنها نشان دهد، خوشان را باور خواهند کرد. کودکانی که فاقد خودباوری باشند، مملو از شک وو تردید نسبت به خودشان هستند.
عناصر اصلی
مردم ما را درک می کنند و به ما اعتماد دارند
خودباوری کودکان زمانی قوام پیدا می کند که آنها مورد اعتماد و احترام باشند، به حرف هایشان گوش داده شود، و دیگران به توانایی آنان درحل معضلات خود اعتقاد داشته باشند. خودباوری کودک در پی تجربه های فراوان مثبت و موفق، و عملی و عاطفی با افلرادی شکل می گیرد که کودک به عقاید و داوری ها و مصاحبت آنان ارج می نهد. بدون داشتن مناسباتی خوب، کودکان ممکن است با بلاتکلیفی و بی ثباتی شدید دست به گریبانن شوند و احساس کنند که اشکالی در کارشان هست.
باید بدانیم که کیستیم
اگر کودکان هیچ گونه ذهنیتی نداشته باشند که به چه فکر می کنند، چه چیزی را دوست دارند یا از چه چیزی خوششان نمی آید، یا نقاط ضعف و قوتشان چیست، نمی توانند خودشان را باور کنند. انان باید درک روشنی از ماهیت وجودی خویش داشته باشند.
باید بدانیم که می توانیم کارهای خود را به خوبی انجام دهیم
کودکان از دانستن اینکه می توانند کاری را به خوبی انجام دهند، لذت می برند ولی اگر هر پیشرفتی را تصادفی بدانند، خودباوریشان تقویت نمی شود. آنها باید بتوانند معنای «خوب» را تشخیص دهند. آنها بدون آگاهی از اینکه چگونه از عهده ی کاری خاص برآده اند یا چه چیزی باعث شده است که کارشان خوب از آب درآید، نمی توانند آن کار خاص را تکرار کنند. در این آگاهی، هدف های روشن و واکنش های دقیق، نقش دارند و به کودکان یاری می دهند تا معیارهای خودشان را به کار ببرند.
نگرش خوش بینانه به آینده
چهارمین موضوع در مورد خودباوری این است که باور کنیم عملکرد خوب ارزشمند است، زیرا از طریق آن می توان به گونه ای خوشبینانه به آینده نگریست و بر آن تاثیر گذاشت. ما قادریم امیدوار باشیم، اما اگر کسی به ما بگوید «هیچ امیدی به تو (شما) نیست»، «نمی توان به تو امید داشت» یا بالاتر از این، «تو به درد نخور و زائد هستی»، امیدهای ما را برباد خواهد داد، بدون امید به آینده، جایی برای خودباوری باقی نمی ماند.
تقویت خودباوری در کودکان
در اینجا برای تقویت خودباوری کودکان، رهنمودهایی ارائه شده است. سعی کنید:
منبع: ایجاد انگیزه در کودکان، نوشته الیزابت هارتلی بروئر. ترجمه: احمد ناهیدی
کودکانی که خودگردان هستند، می توانند آزادانه تکالیف و مسائل خود را حل و فصل کنند. این کودکان بعضی کنترل ها را بر خودشان اعمال می کنند و حداقل درتاثیرگذاری بر بعضی از جنبه های زندگی که برایشان اهمیت دارد، خود را آزاد می دانند. کودکانی که فاقد توانمندی برای هدایت خود باشند، احساس ناامیدی می کنند و برای پیشرفت در آینده، به دیگران وابسته می شوند. توانایی کودک برای کنترل کردن، یا حداقل تاثیرگذاری بر امور حال و آینده ی خود، ضروری است.
عناصر اصلی
مورد اعتماد بودن
ما باید بدانیم که می توانیم جسم و زندگی خود را اداره کنیم. به عبارت دیگر، حق داریم در مورد اتفاقاتی که برایمان می افتد، اظهار نظر کنیم.
نخستین تجربه ی کودک از خودگردانی یا ابتکار رهبری خود، که او را وامی دارد تا به جای ناامیدی، احساس لایق بودن کند، از انحا ناشی می شود که مادر یا پرستار، او را درک کند و به نیازهای اساسی اش به لحاظ غذا دادن، محبت کردن، مراقبت و توجه، پاسخ دهد. اگر این نیازها برآورده شود، کودک نیز خودباوری خود را تقویت خواهد کرد. اگر به کودکان بزرگتر مسئوللیت بشتری داده شود تات خودشان را کنترل کنند، تشویق شوند که سوال کنند، به کاوش بپردازند، احساسات مثبت و منفی خود را به زبان آورند و نحوه ی بحث و مذاکره را یاد بگیرند، احساس مهارت و تبحّر را در خود به وجود خواهند اورد.
خودمختاری از طریق گزینش
هر نوع گزینش و انتخاب، از ان رو مهم است، درباره اینکه ما چه کسی هستیم، اطلاعاتی در اختیار ما قرار می دهد. ما خودمان را از طریق گزینش نشان می دهیم و معرفی می کنیم. در صورتی که گزینش به نحوی مناسب انجام شود، مسئولیت شخصی را نیز تقویت می کند. اگر از کودکی بپرسند که «تو دوست داری این کار را به این روش انجام دهی یا آن روش؟» نه تنها به او کمک می شود تا برای انجام دادن آن کار تحقیق کند، بلکه احساس می کند برکاری که از او خواسته شده است انجام دهد، نوعی کنترل دارد. اقدام به تصمیم گیری، کودک را تشویق می کند تا تعهدی را نسبت به نتایج آن تصمیم بر عهده بگیرد. این موضوع بسیار قابل توجه است. با این حال، برای کودک مقتضی نیست که درباره ی همه چیز حق گزینش داشته باشد. هر چه کودک کم سن و سال تر باشد، لازم خواهد بود گزینش های او محدودتر باشد و بیشتر کنترل شود. این مسئولیت بر عهده ی والدین باقی می ماند تا زمانی برسد که خود کودک به طور قانونی و مستقل بتواند دست به گزینش بزند.
تجربه ی استقلال
خودگردانی و استقلال، هریک، دیگری را تقویت می کند. کودکان هر چه بیشتر متکی به خود باشند، بهتر می توانند به وضع خودمختاری خود سر و سامان بدهند. هر قدر به آنان استقلال بیشتری داده شود، به شرطی که چنین فرصتی مقتضی وجود داشتهه باشد، آنان اعتماد و مهارت های خود را بیشتر رشد می دهند تا خودگران و خودمختار شوند و از خود ابتکار و خلاقیت نشان دهند. هر چه بزرگسالان بیشتر به کودکان بگویند که چه کاری را انجام ندهند، کودکان کمتر احساس شایستگی می کنند- در نتیجه، دیگر از بزرگسالان راهنمایی نخواهند خواست. این شیوه، نتیجه ای محتوم در بردارد؛ به این صورت که اشخاص هدایتگر، با این کارشان در کودک وابستگی ایجاد می کنند.
فقط زمان
داشتن فرصت برای تصمیم گیری، خطر کردن و مرتکب اشتباه شدن، همگی مهم هستند. اگر کودک هیچ گونه فرصتی برای گزینش نداشته باشد- یعنی زمانی که متعلق به خودش باشد تا به اختیار خودش، آن را پر کند- نمی تواند خودگردان شود. خستگی و بی حوصلگی، بیماری نیست. آن آه و ناله ی وحشتناک که «من حوصله ندارم»، ممکن است به شدت ما را اندوهگین سازد، اما این بی حوصلگی نشان دهنده ی یک درد است که کودک باید از آن عبور کند تا از این طریق بتواند «خود» های درونی خویش را کشف کند و دلبستگی های تازه ای بیابد.
خودگردانی کودکتان را تقویت کنید
در اینجا چند راهنمایی برای افزایش خودگردانی ارائه می شود. سعی کنید:
منبع: ایجاد انگیزه در کودکان، نوشته الیزابت هارتلی بروئر. ترجمه: احمد ناهیدی