آیا میدانید که دیدن فیلمهای ترسناک چه تاثیرات منفیای روی فرزندان شما میگذارد؟ میدانید که اگر به پای این فیلمها بنشینند و آنها را تماشا کنند، بعد از چند مدت بر روی اعصاب و روانشان تاثیر منفی دارد؟ جالب است بدانید که این فیلمها علاوه بر تاثیر منفی بر روی جوانان، در بسیاری از موارد آنها را به گمراهی نیز میکشد.
در این مقاله به چندین فیلم ترسناک اشاره کردهایم و توضیحات کاملی در این موارد دادهایم تا با ضرر و زیانهای این فیلمها بیشتر آشنا شوید.
۱- جان (اره) در سری فیلمهای اره
اره یکی از داغترین پدیدههای ژانر ترسناک و زیرشاخه اسلشر است که در آن مهوعترین و چندشآورترین صحنهها را میتوان دید. بریدن تک تک اعضای بدن با فریادها و جیغها و اصلیترین عنصر یعنی خون از اصلیترین ملزومات این سری فیلمهاست که تا به حال شش سری از آن اکران شده.
مسبب تمام این صحنههای رقتانگیز کسی نیست جز شخصی به اسم جان کرامر. جان بعد از اتفاقی که برای همسرش در کلینیک او افتاد و منجر به کشتهشدن بچه او شد، احساس میکند بعضی از انسانها ارزش زندگیای را که خدا به آنها داده است نمیدانند، برای همین تصمیم میگیرد با این دست از آدمها بازیهایی انجام دهد. البته او در تمام این بازیها راههای نجاتی برای فرد بازی کننده قرار میدهد تا کسانی که نجات پیدا میکنند، قدر زندگی خود را بدانند. بعد از اکران سومین قسمت این فیلم جسد مثلهشده دختری ۲۵ ساله را که تماما طبق متد این سری فیلم قطعه قطعه شده بود، در خانهای متروک واقع در اطراف هلسینکی فنلاند پیدا کردند. روی بازوهای بریده با خراش نوشته شده بود تقدیم به جان!
۲- مرد گرگ نما در فیلم مرد گرگ نما
مردی که تصادفا مورد حمله گرگها قرار میگیرد و بعد از گاز یک گرگ خودش هم تبدیل به یک گرگ میشود. نقش این مرد را بنیسیو دل تورو بازی میکند. مخالفان فیلم اعتقاد داشتند داستان کلی این فیلم خیلی تکراری و شبیه فیلمهایی نظیر «دراکولا» است. شاید به همین دلیل بوده که بعد از نسخه اصلی در سال ۱۹۴۱ هیچ وقت کسی به فکر ساختن این فیلم نبود. اما یک چیز بود که این احتمال را که شخصیت مرد گرگنما لرزه بر اندام تماشاگر در سالن سینما بیندازد، تقویت میکرد و آن هم انواع و اقسام تکنولوژی کامپیوتری بود که از دل تورو هیولایی وحشتناک میساخت. این اتفاق افتاد و مرد گرگنما باعث شد تماشاگران مبهوت و میخکوب در سالنهای سینما به تماشای آن بپردازند. باور کنید دیدن چهره در حال نعره و حمله مرد گرگ نما در آن سالنهای استاندارد تجربهای به یاد ماندنی است و عمرا شامل حال کسانی که با دیویدی در خانهشان آن را میبینند نخواهد شد!
۳- زامبیها در سهگانه اهریمن مقیم
فقط آنهایی که بازی رزیدنتای ول را دیدهاند میتوانند از این سهگانهای که بر اساس این بازی ساخته شده، لذت ببرند. شهری که در تسخیر زامبیهاست و هر گوشه و کنار در کمین تو هستند. پدیده زامبی از سالهای گذشته با سری فیلمهای زامبیها معرفی شده بودند، اما هیچ گاه چندان جدی گرفته نمیشدند تا اینکه اهریمن مقیم با سهگانه خودش و شهری که در تسخیر زامبیهاست وحشت را هر لحظه مهمان بیننده میکند.
در اواسط دهه ۳۰ میلادی در قسمتی از شرق آفریقا برای اولین بار شایعه وجود موجوداتی شبیه زامبی سراسر دنیا را فرا گرفت، اما هیچ گاه رسما وجود آنها مورد تایید قرار نگرفت. تا اینکه در سال ۱۹۶۴ اولین نسخه از فیلم زامبی ساخته شد و «شیطان مقیم» از وجود همان زامبیها در داستانی دیگر به خوبی بهره برده است.
۴- فردی کروگر درفیلم فردی علیه جیسون
فرض کنید شما بچه دارید! به خاطر نمرههای کمش او را تنبیه میکنید. شب که برای گذاشتن کیسه زباله به کوچه میروید، ناگهان مردی با صورتی کاملا سوخته و مجهز به انواع و اقسام سلاحهای برنده به سراغتان میآید تا انتقام بچهتان را بگیرد. فردی که صورتش در گذشته توسط پدر و مادرش کاملا سوخته شده به قصد انتقام در فیلم «کابوس در خیابان الم» به خواب مردم راه پیدا میکرد و پدرشان را در میآورد. جیسون وورهیز هم همان نقابداری بود که در «جمعه سیزدهم» بندگان خدا را ساتوری میکرد! حالا تصور کنید برخورد این دو را در یک فیلم. تصاویر وحشتناکی از آش و لاش کردن این دو نفر را فقط در فیلم «فردی علیه جیسون» میتوانید ببینید. اگر از این دست فیلمها و فردی خوشتان آمد، از فیلم «کابوس در خیابان الم» تا چندین دنباله مختلف که حول محور شخصیت فردی میگذرد میتوانید دیدن کنید، اما این توصیه رابرت انگلو بازیگر نقش فردی را هم نادیده نگیرید که در مصاحبهای اعلام کرده از بازی در این نقش سخت پشیمان است و اگر زمان به عقب برگردد، به جای بازی در این فیلمها به آبیاری باغچه خانهاش میپردازد!
۵- هانیبال لکتر در فیلمهای «سکوت برهها»، «هانیبال و اژدهای سرخ»
همین چند سال پیش بود که آکادمی فیلم آمریکا شخصیت هانیبال لکتر را به عنوان بدذاتترین شخصیت در تمام تاریخ سینما لقب داد. میپرسید چرا؟
کریستفر لی یکی از اعضای این آکادمی در جواب میگوید: «هانیبال لکتر یک بیمار روانی مخوف است که به بدترین شکل قربانیانش را سلاخی میکند و بسیاری از بینندگان این فیلم بعد از تماشای این فیلم دچار استرس شدند.» این اظهارنظر جالب سر آنتونی هاپکینز را به واکنش وا داشت: «من هم قبول دارم هانیبال لکتر واقعا یکی از شخصیتهای هراسآور سینما از کار درآمد، اما این اظهار نظر آقای لی هم کمی مسخره به نظر میرسد. ایشان توقع دارند که تماشاگر بعد از دیدن کارهای هانیبال دچار شادکامی شود؟!»
برای آن دسته از کسانی که با هانیبال لکتر آشنایی ندارند، باید بگویم بر خلاف سایر شخصیتهای فیلمهای ترسناک او دکتر روانشناس است، اما دکتری که همسر خودش را خورده است! دکتر لکتر با استفاده از روانکاوی خاص خودش بارها دیگران را وادار به کارهایی همچون بلعیدن زبان خود یا کندن پوست صورت خود میکند. البته ایشان در کنار طبابت دستی هم در قصابی دارند!
۶- گوست فیس در سری فیلمهای «جیغ»
هنریترین چهره سینمای وحشت کاراکتر این فیلم است! وقتی وس کراون تصمیم گرفت فیلم «جیغ» را بسازد، با الهام از تابلوی جیغ اثر ادوارد مونش نقاش شخصیتی خلق کرد که از تمام فرمولهای آثار ترسناک بهره برده بود و در بعضی سکانسها مانند مهمانی و تماسهای تلفنی و تعقیبها، تماشاگران را واقعا میترساند.
در اوایل سال ۱۹۹۷، چند ماه بعد از نمایش عمومی قسمت اول فیلم در سینماهای جهان ماسکهای فیلم «جیغ» به سرعت بازار را به تسخیر خود درآورد.
دیگر حتی در دور افتادهترین کشورها هم میشد کسانی را دید که به راحتی در پوشش شخصیت اول فیلم با زدن ماسک مشغول ترساندن دوست و آشنا بودند. اما با وجود تمام دردسرهای آن تنها بنگلادش بود که خریدوفروش این مدل ماسک را در کشورش ممنوع اعلام کرد.
۷- جان دو در فیلم «هفت»
این قاتل دقیق و هراسناک به تنهایی تصمیم میگیرد بر اساس کتاب مقدس مظنونین گناهکار مورد نظرش را به سزای عملشان برساند. جان دو تنهاست و هیچ کس همدستش نیست. ممکن است در حین تماشای این فیلم جان، آرام به نظر برسد، اما در پس این آرامش، فجیعترین جنایات را انجام داده است.
او تمام هدفش را دقیق محاسبه کرده. در طول فیلم هر قدر بیشتر او را میشناسیم، بیشتر از او میترسیم. قتلها هدفگذاری شده است و بر اساس گناهان کبیره پیش میرود. او خود را پس از چهار قتل تسلیم آنها میکند بدون اینکه بگوید سه قتل باقی مانده اتفاق افتاده یا نه. وقتی جسد مقتولان بعدی را به کارآگاه فیلم نشان میدهد و به او میگوید که همسر باردارش را به قتل رسانده و سر او را از بدن جدا کرده، کارآگاه میلز (با بازی برد پیت) بیدرنگ او را میکشد و خودش هم به دست پلیس بازداشت میشود؛ دقیقا مطابق با برنامه جان دو.
کوین اسپیسی در مصاحبهای گفته: «پس از فیلم «هفت»، بازی در شش فیلم به من پیشنهاد شد که همگی نقش قاتل و آدمکش بودند. مدتها طول کشید تا نقش متفاوتتری به من پیشنهاد شود.»
۸- کنت دراکولا در فیلم «دراکولای برام استوکر»
خیلیها سینمای وحشت را با دراکولا میشناسند. اگر از طرفداران دراکولا باشید، حتما قبول دارید از اولین دراکولایی که در دهه ۳۰ و با بازی بلا لاگوسی ساخته شد تا همین آخری همه مخوف بودند. اما یکی از معروفترین آنها، کنت دراکولا با بازی گری اولد من در فیلم «دراکولای برام استوکر» است. دارکولای مسنی که حتی موهایش هم دیگر سفید شده. در دلهرهآور بودن دراکولای این فیلم شاید همان سکانسی که کنت مشغول تیز کردن دندانهای دراکولایی خود است کافی باشد، اما خب کلاسیکترین صحنه تمام فیلمهای دراکولایی صحنهای است که خودتان بهتر میدانید. گرفتید که؟
حالا که صحبت از اولین بازیگرنقش دراکولا شد، بد نیست بدانید هنگامی که بلا لاگوسی درگذشت، او را با همان لباس معروف دراکولا به خاک سپردند تا شاید مجددا روزی از تابوت خود برخیزد و دنباله فیلمهای درخشان خود را بازی کند!
۹- مایکل مه یرز در فیلم «هالووین»
مایکل مه یرز که ۱۷ سال را در زندان سپری کرده، اکنون به یک آدم بزرگ بدل شده و همچنان خطرناک است. او به اشتباه از انستیتوی روانی آزاد میشود و در این میان هر کس سر راه او قرار میگیرد، کشته میشود. علاقهمندان سینما با نام راب زامبی آشنا هستند. او عاشق زامبی بازی است و تمام زندگیاش را با زامبیها سپری کرده است. وقتی راب زامبی تصمیم به بازسازی یک فیلم قدیمی به نام «هالووین» (جان کارپنتر / ۱۹۷۸) را گرفت، احتمالا میدانست اگر بخواهد این فیلم را به حال و هوای پاستوریزه دهه ۷۰ (که علنا هیچ خونی ریخته نمیشود!) بسازد، نمیتواند نظر طرفداران فیلمهای ترسناکی را که به خون و سلاخی عادت کردهاند جلب کند. بنابر این تصمیم گرفت که صحنههای خون و خونریزی را به فیلم اضافه کند تا شاهد خشنتر شدن هر چه تمامتر فیلم باشیم. اما در کنار ما یک مه یرز دلهرهآور این فیلم، حضور خون و خونریزی به مقدار کافی و اضافهشدن کاراکترهای نوجوان که به هر حال مورد توجه دوستداران اینگونه فیلمها است، باعث میشود که طرفداران آثار ترسناک به اندازه کافی از دیدن این فیلم بترسند!
۱۰- صورت چرمی در فیلم «کشتار با اره برقی در تگزاس»
یکی از آزاردهندهترین اسلشرهای تاریخ سینما. توب هویر در سال ۱۹۷۴ این فیلم را بر اساس جنایات واقعی توسط صورت چرمی و خانوادهاش مابین سالهای ۱۹۹۶۸ تا ۱۹۷۳ ساخت. بازی استثنایی و بدون کلام گونار هنسن در نقش صورت چرمی توانست وحشت را در فیلم دوچندان کند و در آن زمان حالی اساسی را به علاقهمندان ژانر وحشت بدهد. طبق معمول هم به علت موفقیتآمیزبودن فیلم، دنبالههای این فیلم یکی پس از دیگری ساخته شد که هیچ کدام نتوانستند موفقیت قسمت اول را به دست بیاورند.
پنج دوست صمیمی به منطقهای قدیمی در تگزاس سفر میکنند که به قبر پدر بزرگهاشان سر بزنند و دلیل مخفیانه دفن شدنشان را بفهمند. بعد از مدتی آنها مجبور میشوند برای بنزین زدن کنار یک خانه قدیمی چوبی توقف کنند. اما هیچکدامشان نمیدانند که اینجا خانه صورت چرمی و خانواده روانی و آدمخوارش است. اینجاست که کشتار تک تک این پنج جوان توسط صورت چرمی شروع میشود.
اما اتفاقی جالب در زمان اکران این فیلم در یکی از سینماهای ویرجینیا رخ داد. آنجا که مردی ۴۲ ساله دقیقا با لباس و گریمی شبیه مرد صورت چرمی فیلم هر روز با ارهای برقی در صف خرید بلیط میایستاد. هر چند با آن مدل لباس و صد البته اره برقیاش هیچ وقت اجازه ورود به سالن را پیدا نکرد.
۱۱- نورمن بیتز در فیلم روانی
مهمترین علاقه نورمن تاکسیدرمی کردن پرندگان است. حتما شما هم با من موافقید که بعید به نظر میرسد یک آدم عادی به چنین کار وحشتناکی به عنوان سرگرمی نگاه کند.
او از جهان بدش میآید و از هر چه در آن است متنفر است. البته داستان نورمن به همین جا ختم نمیشود. عشق زیادی که او به مادرش داشته باعث شده نتواند بعد از پدرش حضور مرد دیگری را در خانه بپذیرد. در نتیجه بعد حضور یک مرد در خانهشان مادر و مرد را به دیار باقی میفرستد. ولی وقتی مادرش را دفن میکند، تحمل دوری از او را حتی برای یک شب ندارد. پس قبر مادرش را نبش کرده و جسد او را در آورده و چندین سال با جسد مادرش زندگی میکند و طوری رفتار میکند که انگار مادرش زنده است. حتی گاهی در قالب او فرورفته و با هم صحبت میکنند! اما تمام اینها که گفته شد، پایان داستان نورمن بیتز نیست. بقیه داستان را خودتان ببینید، بهتر است.
در آکادمی سینمایی چینه چیتای ایتالیا در درس ژانر شناسی، در بخش سینمای وحشت صحنه قتل در حمام توسط نورمن یکی از بخشهای مهم درس است. فکرش را بکنید چقدر جالب میشود وقتی برای گرفتن نمره مجبور به مرور چندباره این صحنه خفن باشید!
۱۲- فرانکشتاین در سری فیلمهای فرانکشتاین
هنوز از نمایش فیلم دراکولا چیزی نگذشته بود که فیلم وحشتناک موفق دیگری به نام «فرانکشتاین» در سال ۱۹۳۱ به نمایش درآمد که درباره یک دکتر دیوانه ناشناس بود. ۹۹ درصد از شما اگر این سری فیلمها را که آن زمان حسابی باعث پررونقترشدن گیشههای سینما شده بود ببینید، نه تنها کوچکترین ترسی به دلتان راه نخواهد یافت، بلکه به احتمال قریب به یقین از این فیلم به عنوان یکی از کمدیترین فیلمهایی که تاکنون دیدهاید، نام خواهید برد. اولین بازیگر نقش فرانکشتاین که از دلهرهآورترین بازیگران آن دوران سینما بود، بوریس کارلوف نام داشت. کارلوف که از بازیگران گمنام آن زمان بود، با بازی در این سری فیلمها به شهرت و ثروت زیادی رسید.
جدا از بحث پررونقبودن فیلمهای ترسناک حدس میزنید چه فاکتور دیگری در کارلوف بود که باعث ماندگاری فرانکشتاین شد؟ معلوم است که نمیتوانید حدس بزنید ۸۰ سال پیش مردم از چه چیز چهره بازیگر نقش فرانکشتاین میترسیدند. من کمکتان میکنم؛ از پیشانی مستطیلی شکل کارلوف!
۱- موقعی میتوانید تستی را شروع کنید که سکوت و آرامش کافی داشته و بدانید که شخص یا چیزی برای شما ایجاد مزاحمت نمیکند و شما مطمئنا در وسط تست آن را قطع نمیکنید، چون هرگونه مزاحمتی میتواند برای تست شما نتیجه منفی داشته باشد.
۲- هیچ تستی محدودیت زمانی ندارد، لذا باید تمامی تستها را پشت سر هم انجام دهید و فورا به سوالها پاسخ دهید.
۳- اگر خواستید تست را شروع کنید، دستورالعملها و راهنماییهای آن را اول به دقت مطالعه کنید که کاملا بدانید تست شما در چه زمینهای است و چه چیزی از شما میخواهد.
۴- همه سوالها و موقعیتها در شما اتفاق نخواهد افتاد. در این صورت تلاش کنید اثبات کنید که اگر روبروی چنین امری حضور داشتید چه کاری انجام میدادید و جوابی را علامت بزنید که از شما اهمیت بیشتری دارد.
۵- میتوانید ۱۰ تست تحت هر ترتیبی که تمایل دارید جواب دهید. حدالامکان از تستی آغاز کنید که به نظرتان از همه جالبتر است. اگر بخواهید منحنی شخصیتتان را خودتان رسم کنید، به نتیجه تمام ۱۰ تست نیازمندید. صرفا در موقعی است که برای رسیدن به سطحهای مختلف توسعه خصوصیاتتان یک نظریه به دست آورید.
۶- خوب در ذهن خود تصور کنید که تستها فقط و فقط در زمانی معنی و مفهوم خواهند داشت که شما آنها را با صداقت کامل جواب دهید. اگر در تستها تقلبی کنید، باید بدانید که با هیچ کس به جز خودتان تلقب نکردهاید.
۷- همه تستها را یک بار و در یک نشست انجام ندهید. بعد از انجام دادن هر تست آنقدر خسته هستید که اصلا قادر نیستید خودتان را کاملا در چهارچوب ذهنی مناسب برای سوالات قرار دهید.
۸- اگر گاهی اوقات ناراحت یا خسته باشید، نتیجه تستتان با مشکل مواجه خواهد شد. یک فضای ساکت و مناسب برای این کار بهتر است.
۹- تلاش نکنید در مورد مفهوم و معنی سوالها و جوابها تعمق کنید؛ این کار باعث واکنش فوریتان میشود.
۱۰- سعی نکنید اگر میخواهید مثبتترین نتیجه ممکن را به دست آورید، به صورت عمدی جواب غیرصحیح دهید. نتیجه و جواب تستتان کاملا محرمانه است و دلیلی ندارد که جواب را به هیچ کس نشان دهید، مگر اینکه شخصا تمایل به این کار داشته باشید.
چقدر خوب است که وقتی فرزندمان سخن میگوید، به حرفش گوش کنیم و به گفتههایش احترام بگذاریم. بگذاریم تا جملهاش کامل شود و بعد تصمیم بگیریم که کاری را انجام دهد یا خیر.
بعضی از کارشناسان میگویند: متاسفانه هستند پدرها و مادرهایی که در بسیاری از موارد نمیگذارند حرف از دهان فرزندشان در بیاید؛ هم سریع تصمیمگیری میکنند و هم زود حکم را صادر میکنند و در خیلی از مواقع به فرزندشان میگویند تو توانایی این کار را نداری. این نوع تصمیمگیری زودهنگام بسیار اشتباه است و از لحاظ روحی و رفتاری روی فرزند تاثیر منفی میگذارد. بدانید که این عزیزان سکاندار آینده این مرز و بوم هستند و قرار است هر کدام در قسمتی از این آب و خاک خدمتی کنند. سعی کنید استعدادهای جوانان را به هیچ عنوان ندیده نگیرید و آنان را کمک کنید و پلی باشید بین زمان حال و آینده آنان.
Dota Allstar یک نقشه از بازی War Craft است که این روزها طرفداران زیادی در بین گیمرهای ایرانی به دست آورده. با قهرمانان چندساله Dota Allstar ایران در مورد دنیای گیم حرفهای و مشکلاتش همصحبت شدیم. حمیدرضا دانشمند، دانشجوی ۲۱ ساله رشته مهندسی معدن، لیدر بهترین تیم Dota ایران و همتیمیاش امید رضایی با ۲۰ سال سن، پرافتخارترین بازیکن Dota AllStar در ایران، رودرروی ما نشستند تا با هم گپ و گفتی در مورد اتفاقات این چندساله گیم ایران بزنیم.
حمیدرضا و امید که هر دو اهل شرق تهران هستند، Play Station 1 را به دیگر کنسولهای بازی ترجیح میدهند. حمیدرضا با بازی ماندگار Rever Ride (همان هواپیما که هیچ وقت به مقصد نمیرسید!) در کنسول آتاری و امید با بازی محبوب قارچخور در کنسول میکرو برای اولین بار جادوی بازیهای کامپیوتری شدند و الان چند سالی هست که پیشتازان بازی خودشان در ایران هستند و یک جورهایی با زبان بیزبانی حریف میطلبند. بازیکنان تیم Reborn اردیبهشتماه امسال برای سومین بار در مسابقات جام جهانی بازیهای کامپیوتری (ESWC) در ایران توانستند بدون شکست و بدون لرزش جایگاه اولیه خودشان را در ایران حفظ کنند. آنها به تازگی مقدمات سفرشان به فرانسه برای شرکت در دور نهایی مسابقات را فراهمکردند و دل بسیار پری از مسئولان انجمن بازیهای رایانهای ایران دارند.
- برنامه شما برای مسابقات نهایی در فرانسه چیست؟
حمیدرضا: راستش امسال بیشتر از این که دغدغه ما بازی باشد، تا همین امروز دنبال کارهای پاسپورت و اجازه خروج بودیم.
- خب حالا که به سلامتی همه کارها درست شد و شما میتوانید با ترکیب همیشگیتان در فرانسه حضور پیدا کنید، برنامهتان چیست؟
حمیدرضا: بعد از ESWC همه تیمهای ایران به نوعی رفتند و تیمی به آن شکل نیست که بخواهیم با آنها تمرین کنیم. الان مجبوریم که آنلاین از منزل تمرین کنیم تا به Team Speak عادت کنیم که در فرانسه راحت باشیم.
- ترکیب نهایی تیم Reborn برای مسابقات فرانسه چه کسانی هستند؟
حمیدرضا: علیرضا دانشمند، حمیدرضا دانشمند، امید رضایی، امید اکتایی و علی سرمدی.
- در مسابقات سال ۲۰۰۸ با چه ترکیبی شرکت کردید؟
حمیدرضا: علیرضا دانشمند، حمیدرضا دانشمند، میلاد کاوند، مرحوم جواد مازندرانی و سهیل محمودی.
- نتیجهای که در آن مسابقات چه نتایجی کسب کردید؟
با تیمهای EG از آمریکا، MYM از دانمارک، SRS از فرانسه و تیم ۴۶+ همگروه بودیم که متاسفانه در مقابل همه تیمها نتیجه را واگذار کردیم.
- بهترین بازیکن تیم در آن تورنمنت چه کسی بود؟
حمیدرضا: هیچ کس. همه بد بازی کردیم و میتوانم بگویم ۲۰ درصد از بازی خودمان را هم نکردیم. برای آن تورنمنت فقط من و علیرضا و سهیل از تیم Reborn بودیم و دو بازیکن دیگر از تیمهای دیگری بودند و طبیعی بود که با هم ناهماهنگ باشیم.
- الان چه فرقی با آن موقع کردید؟
حمیدرضا: الان فرقش این است که ما دو سال است که با همیم و خیلی هم هماهنگیم. به هم عادت کردهایم، تجربه بیشتری داریم، سطح بازیهایمان بالاتر رفته و اگر استرسی بوده با بازیهای آنلاین با خارجیها کمتر شده.
- محیط ESWC پاریس با ایران چه فرقهایی داشت؟
حمیدرضا: ما در کل چیز دیگری فکر میکردیم و یک چیز دیگر شد.
- چی فکر میکردید و چی شد؟
حمیدرضا: ما یک جو کوچک را تصویر میکردیم؛ چه از لحاظ پوشش خبری و مجلهها و تلویزیون، چه از نظر تماشاگر و اسپانسر. آنجا همه تیمها اسپانسر داشتند و اسپانسر همه وسایل از لباس گرفته تا وسایل گیم را تقبل میکرد و تیمها حالت منسجمتری داشتند.
- جو آنجا شما را گرفت؟
حمیدرضا: بله جو ما را گرفت، خیلی هم گرفت.
- یعنی یک مقدار از آن ۸۰ درصد علتش همین جو گرفتگی بود؟
بله، خب فکر کنید یک جایی بود که ۲۵ هزار نفر تماشاگر نشسته بودند. یک سالن خیلی بزرگ، بازیکنان بزرگ که برای همه ما اسطوره بودند. همه اینها باعث شد که ما آنجا جوگیر شویم. فضای آنجا با ایران خیلی فرق میکرد. اینجا بهترین مسابقه ESWC است که زمین تا آسمان با آنجا فرق میکند.
- اگر یک بار دیگر به این مسابقات بروید، باز هم جوگیر میشوید؟
حمیدرضا: نه الان دیگر اونجوری نیستیم. خیلی بهتر شدیم، ولی در کل باز هم سخت است. ماهم که هر روز آنجا نبودیم، یک بار رفتیم. اما این بار قطعا بهتریم.
- در ایران در چه مسابقاتی قهرمان شدید؟
امید: ESWC2008,ESWC2009,ESWC2010 مسابقات تربیت بدنی سال ۸۸ و در LGMCG 2009 دوم شدیم.
- بهترین مسابقاتی که در ایران برگزار میشود، کدام است؟
امید: بدون شک ESWC.
- دلیلش چیست؟
امید: تعداد شرکتکننده بالا، نظم و سطح برگزاری بسیار بالا. فضای خوبی که ایجاد میکنند. سیستمها و داورها.
- مسابقات تربیت بدنی را چه کسی برگزار میکرد؟
حمیدرضا: آقای شاورانی.
- تورنمنت تربیت بدنی کجا برگزار میشد؟
امید: خیلی جاها. یک قسمتهایش در پارک لاله، یک قسمت در مصلای تهران و نیمه نهایی و فینال در گیم نت Star-X.
- از تورنمنت راضی بودید؟
حمیدرضا: عالی بود. نصف تهران را گشتیم. (خنده) میرفتیم پارک لاله، میگفتند از اینجا رفتند، زنگ میزدیم به ادمینها، بعد از اینکه با کلی ناز جواب میدادند، میگفتند بیایید مصلا. یک دست بازی میکردیم یکی میآمد میگفت باید جمع کنید بروید، چون War Craft غیر قانونی است. دست آخر برای نیمه نهایی و فینال رفتیم گیم نت و پول پرداخت کردیم و بازی کردیم.
- یعنی جدا برای بازیهای دور نهایی پول پرداخت کردید؟
امید: بله برای نیمه نهایی و فینال پول دادیم تا بهمان اجازه بازی دادند. در صورتی که این روال در مسابقات غیرمعمول است.
- شما آقای شاورانی را آنجا دیدید؟
حمیدرضا: بله زیارتشان کردیم.
- مشکلاتتان را به ایشان انعکاس دادید؟
حمیدرضا: بله، گفتند همین است که هست.
- همین جوری جواب دادند؟ به هر حال آقای شاورانی، رئیس انجمن بازیهای رایانهای ایران هستند.
حمیدرضا: بله، برخوردشان به عنوان یک مسئول از منِ جوان ۲۱ ساله که به اندازه ایشان رشد نکردم، خیلی بدتر بود. البته تربیت بدنی جا پایش زیاد سفت نشده بود که اینجوری برخورد میکرد. بعدتر در تورنمنتی که برای مسابقات انتخابی ویتنام برگزار کردند، ۱۰ برابر از این بدتر برخورد کردند. بعد به خودشان هم میگویند مسئول و فکر میکنند همه کاری هم برای گیم کردهاند و بقیه که تورنمنت برگزار میکنند، غیرقانونی هستند.
- امید نظر شما در این مورد چیست؟
امید: چی بگویم؟ از بد هم بدتر بود. وسط بازی برق میرفت، بعد میگفتند بروید مصلا. زنگ میزدیم میگفتند نه بیایید پارک لاله. دست آخر هم که تو گیم نت بازی کردیم.
حمیدرضا: وسط یکی از بازیهای ما در مصلا یک خانمی آمد بالا سر من گفت: «بازیت تموم شد بلند شو پسر من میخواد بازی کنه!»
حمیدرضا: البته این آقا تخصص برگزاری چنین مسابقاتی را دارند. در سال ۸۶ هم در ورزشگاه شیرودی یک تورنمنت برگزار کردند که بیسابقه بود.
- چطور بود؟
حمیدرضا: در یک نمایشگاه یک غرفه بود که پنج سیستم گذاشته بودند، غرفه بغلی اعتیاد و ایدز بود، غرفه دیگر اعتیاد در خانواده! ماهم آن وسط داشتیم بازی میکردیم. آفتاب میزد توی صورتمان.
- ربط گیم به مواد مخدر چی بود که آنجا برگزار کردند؟
حمیدرضا: نمیدانم شاید میخواستند بگویند مردم، به جای مصرف مواد مخدر بیایید بازی کامپیوتری انجام بدهید.
- حرف آخرتان چیست؟
از آقای مسعود یوسفنژاد برای همه این سالها تشکر میکنیم. کاش دیگر مسئولان گیم ایران هم به اندازه ایشان اطلاعات داشتند و میتوانستند مسابقات برگزار کنند. از خانوادههایمان هم که مشوقمان نبودند(!) تشکر میکنیم و دستشان را میبوسیم.
برق نگاری ماهیچه ای : (EMG)
در این نوع بیوفیدبک از فعالیتهای الکتریکی که به وسیله ماهیچه ها تولید میشود به عنوان نشانه ای از تنش ماهیچه ای استفاده شده است.و بیمار به وسیله کاهش تنش ایجاد شده تقویت دریافت می کند.یکی دیگر از انواع کاربردهای این نوع از بیوفیدبک درمان سردرد های تنشی می باشد.که این نوع سردرد بیشتر در مواقع استرس زا در اثر نگه داشتن ماهیچه های خاصی از سر در یک وضعیت تنشی ، به وجود می آیند.که در این مواقع فرد از حالت خود آگاه نیست.
با قراردادن سنسورهای مختلف،تنش ماهیچه های سر،فک و گردن دریافت و ثبت می شود.و گاهی این نوع تنش به صوت تبدیل می شود.و با افزایش و یا کاهش تنش در ماهیچه صدا بالا و پایین میشود.و در نتیجه بیمار از تغییرات تنش آگاه میشود وتلاش میکند که صدا را کاهش دهد.(به جای صوت از تصویر هم میتوان استفاده نمود).
پس از زمان کوتاهی وطی یک فرایند آزمون و خطا بیمار متوجه میشود که چگونه صدا را کاهش دهد و در نهایت فک پیشانی و یا گردن خود را از تنش نجات دهد و سردرد های خود را کاهش دهد.بیمار میتواند در زمان کوتاهی این مهارت جدید را یاد بگیرد ودر موقعیت های که قبلأ برایش تنش را بوده آرامش خود را حفظ نماید.این مهارتی که بعد از مدتی ایجاد میشود به صورت جزئی جداناپذیر در فرد ایجاد میشود و فراموش نمی شود.
اخیرأ از این برق نگاری ماهیچه ای برای اسپاسم ماهیچه ای ، مدیریت درد، تنش ماهیچه ای و باز پروری عصب استفاده میشود.این روشهای درمانی برای بیمارانی که سابقه سکته داشته اند و یا بیمارانی که از اسپاسم ماهیچه ای رنج میبرند و یا قربانیان تصادف کاربرد فراوانی دارد.در سالهای اخیر از این تکنیک در درمان بیماران نخاعی و سایر فلج ها استفاده فراوانی می شود.
بیوفید بک حرارتی
زمانی که استرس در فرد به وجود می آید بدن تمایل دارد که منابع موجود را حفظ کند بنابراین در چنین شرایطی گردش خون از امعاء و احشاء درونی به سمت ماهیچه های بزرگ ، قلب و وغز جریان می یابد.
به همین دلیل است که استرس حاد فرسودگی ایجاد می کندو عوارض جبران ناپذیری روی بدن به جای می گذارد.بیوفید فک حرارتی باعث می شود که بدن یاد بگیرد که چطور به وضعیت آرامش برسد و عادات بد را که اکتسابی می باشند یادگیری زدایی کند.
همچین این نوع بیوفیدبک در کنترل میگرن خیلی مؤثر بوده است.و در این روش یک مقاومت گرمایی برای اندازه گیری دمای پوست بدن به انگشتان وصل می شود.و بعد از او خواسته می شود که آگاهانه دمای دست خود را افزایش دهد.همزمان با اینکه فرد تلاش به گرم نمودن دست خود میکند مانیتوری با نشان دادن درجه حرارت به کاربر خود فیدبک می دهد.با توجه به اینکه در میگرن ها جریان خون در بخشی از سرشان افزایش می یابد و در بخشی دیگر کاهش می یابد ، در نتیجه بیمار میتواند با تغییر دادن حرارت بخشی دیگر بعنوان نمونه دست از طریق بیو فیدبک جریان خون اضافی را از سمت سر به سمت خود به جریان در آورد.این کار تورم موجود در رگهای سر را کاهش داده وتهوع،سرگیجه،دردو علائم دیگر میگرن کاهش می یابد.از این نوع روش درمای میتوان برای کودکان، زنان باردارو شیرده استفاده نمود.
پاسخ گالوانیک پوست
در اواخر قرن نوزدهم محققان دریافتند مقاومت پوست در نقاط مختلف بدن متفاوت است.این تفاوت حاصل برانگیختگی فیزیولوژیکی و پردازش ذهنی میباشد.و این تغییرات با فعالیت غدد عرقی مشخص می شود به صورتی که پاسخ با استرس باعث افزایش فعالیت این غدد می شود.به عنوان مثال در این شرایط دستها سرد و مقداری مرطوب میشوند و با بیوفیدبک بدن می آموزد که ریلکسیشن شود و به الگوی نرمال برگردد.و دستها گرم و مرطوب می شود.
ترکیب بیوفیدبک حرارتی و پاسخ گالوانیک پوست روش مناسبی برای اندازه گیری اثرات مدیرت استرس است.
آموزش تنفس
در واقع بسیاری از علائم استرس ناشی از تنفس نادرست می باشد.برخی از این علائم عبارتنداز: آسم،میگرن،پانیک،دردسینه،تحریک پذیری،سندرم روده و….یکی از مواردی که بشر را از سایر جانداران متمایز میکند کنترل دقیق تنفس می باشد که این امر امکان صحبت کردن را فراهم میکند.
روشهای زیادی برای آموزش مهارت تنفس وجود دارد از ساده ترین ابزارها که به انسان کمک میکند که صدای تفس خود را بشنود تا دستگاههایی که سطح دی اکسید کربن را در بازدم اندازه میگیرد.
ریلکسیشن:
بخش مهمی از بیوفیدبک تکنیک های کلامی است که موجب ریلکسیشن می شود.یکی از راههایی که بدن میتواند با ما ارتباط برقرار کند تجسم دیداری می باشد.این نوع ریلکسیشن(ریلکسیشن تجسمی) از معروفترین ریلکسیشن می باشد.
در این روش از فرد میخواهند تا یک اتفاق خوب را تجسم کند.این روش برای درمان بیماران سرطانی هم بسیار مفید است.
ریلکسیشن شرطی،نوع دیگری از ریلکسیشن می باشد. این نوع ریلکسیشن افراد پرمشغله را تشویق میکند که به مدیرید استرس بپردازند.با تمرینهای پی در پی بدن با شرطی سازی یاد میگیرد فقط با ارائه سیگنال ریلکش شود.
بیوفیدبک یکی از بهترین روشهای درمان اختلالات اضطرابی می باشد. بسیاری از پژوهشگران در دنیا با مطالعاتی که انجام داده اند میزان اثربخشی این روش را مورد بررسی قرار داده اند.
پژرهشگران مرکز مطالعات اضراب در آمریکا به بررسی بسیاری از پژرهشهایی پرداخته اند که این پژوهش ها در زمینه اثربخشی بیوفیدبک در درمان اختلالات اضطرابی انجام شده اند.
نتایج حاصل از این مطالعات نشان می دهند که:
۱- در تعداد پژوهش های انجام شده ماندگاری و ثبات اثربخشی درمان اضطراب به روش بیوفیدبک حداقل تا بیش از دو سال ادامه داشت.
۲- در مقایسه با سایر روشهای درمانی ، در بیمارانی که تحت درمان با بیوفیدبک قرار داشته اند،بهبود قابل ملاحظه ای در علائم اضطراب مشاهده شده است.
امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا اولین قدم در درمان اضطراب استفاده از روش بیوفیدبک است ومتخصصین در صورتی به سراغ دارو می روند که روشهای فوق موفقیت آمیز نباشد.