تنظیم هیجانی، بیانگر فرآیند های روانی و رفتاری ای می باشد که به موجب آن افراد روی احساسات خود و دیگران تاثیر می گذارند.
برخی از مثال های کنترل هیجانات و عواطف شما در طول روز عبارتند از:
مثال هایی از کنترل هیجانات دیگر افراد در طول روز عبارتند از :
واژه دیگری که روانشاسان استفاده می کنند عبارت از کلمه تاثیر است و تاثیر شامل هر دو مورد زیر می باشد:
هیجانات معمولا خلاصه تر از خلق هستند و بر یک مورد خاص متمرکز می باشند. برخی از محققین، هیجانات را در یک دسته بندی مجزایی قرار می دهند، برخی دیگر آن را بر اساس ابعاد لذت و فعال سازی دسته بندی می کنند. برای مثال، اضطراب شامل لذت بردن کم همراه با فعالیت بالاست.
خیر. مقابله همواره در پاسخ به حوادث منفی صورت گرفته و شامل مواردی بیش از تاثیر می باشد، در حالیکه تنظیم هیجانی، به طور اختصاصی از طریق تغییرات تاثیرات به طرق مثبت و منفی صورت می گیرد. با این حال، مقابله شامل کنترل هیجانات می باشد.
آیا بعضی از افراد در کنترل هیجانات نسبت به بقیه برتری دارند؟
چرا نمی توانم احساسات خود را کنترل کنم؟
بلی، از دو طریق این امر ممکن است.
چگونه کنترل احساس ، در قابل فرم های دیگری از کنترل خویشتن، بازگو می شود.
شواهد خوبی موجود می باشد و بیانگر این هستند که کنترل احساسات بر منابع روانی مشابهی همانند دیگر فرم های خود کنترلی ، متکی هستند ( همانند کنترل توپ یا مقاومت در برابر غذا). بنابراین، انجام این کار توسط یک فرد، می تواند منجر به از بین رفتن امکان این کار توسط بقیه افراد شود. همانند دیگر شکل های کنترل، انجام بیش از حد و افراطی این کار می تواند خسته کننده باشد. به همین دلیل است که انجام دادن کار های عاطفی زیاد ( به عنوان مثال خدمات مشتری)، می تواند بسیار خسته کننده باشد. همچنین الزاماتی وجود دارد که باید در مواقعی که کنترل سخت تر باشد، صورت گیرد. برای مثال، مقاومت در برابر اخلاق و برخورد غذا که برخی از افراد دارند ، برای افزایش سریع آن در آخر یک روز، می توان سخت تر باشد.
تابستان از راه رسیده و سال تحصیلی نیز به پایان رسیده است. خواندن کتاب آخرین کاری است که کودکان به انجام آن تمایل نشان می دهند. اما، مطالعه ی کودک در ماه های تابستان برای حفظ مهارت های خواندن او برای سال تحصیلی آینده حیاتی است.ولی این سوال مطرح است که چگونه کودک خود را به مطالعه در تابستان تشویق کنیم؟ پاسخ این است که باید مطالعه را برای کودک لذت بخش کرد. اما چگونه این کار را انجام دهیم؟ این مقاله راه هایی را برای لذت بخش کردن مطالعه در ماه های تابستان به شما ارائه می دهد. این راه ها شامل خواندن کتاب بیرون از خانه، بویژه در حیاط و در ساحل می شود.
معمولا در تابستان افراد می خواهند اوقات بیشتری را بیرون از خانه سپری کنند و کمتر در خانه بمانند. پس بهتر است یک کتاب بردارید و با بچه ها به حیاط خانه بروید. می توانید یک زیر انداز با خود ببرید و برروی چمن نشسته و با لذت بردن از هوای گرم تابستان به مطالعه بپردازید. همه طبیعت را دوست دارند. در ماه های تابستان می توانید یک کتاب برداشته و همراه با بچه ها در حالی که به مطالعه و بالا بردن مهارت های کتاب خوانی آنها می پردازید از طبیعت نیز لذت ببرید. با این کار عملکرد کودک شما در طول سال تحصیلی نیز بهبود خواهد یافت.
اگر منزل شما در یک شهر ساحلی نیست در تابستان حتما برنامه سفر به شمال داشته باشید!
علاوه بر خواندن کتاب در حیاط خانه می توانید با فرزندان خود به ساحل رفته و آنجا به خواندن کتاب بپردازید. در کشور ما خانواده ها علاقه زیادی به رفتن به شمال ایران و صرف وقت در کنار دریا دارند. در خلال زمانی که به شنا کردن و دیگر تفریحات در ساحل دریا می پردازید برروی زیرانداز نشسته و به خواندن کتاب بپردازید. از امواج و نسیم ساحل لذت ببرید. در حالی که بوی آب شور دریا را استنشاق می کنید، در ساحل بر روی زیر انداز خود نشسته و به ارتقاء مهارت های کتاب خوانی کودک خود بپردازید.این روشی بسیار عالی برای افزایش مهارت های مطالعه کودک شماست، بخصوص زمانی که می خواهید از خانه بیرون رفته و به گشت و گذار در محیط بیرون و اجتماع بپردازید. بنابراین، از کتاب لذت برده و مهارت کتاب خوانی کودکان خود را در ساحل دریا بهبود بخشید.
برای نتیجه گیری از این مقاله باید بگویم، کودکان دوست ندارند در ماه های تابستان کتاب بخوانند. آنها می خواهند اوقات خوشی داشته و به تفریح بپردازند. این موضوع بخصوص در مورد کودکان دچار اختلال کمبود توجه و بیش فعالی که در توجه کردن در هنگام مطالعه و یا نشستن یک جا و کتاب خواندن، مشکل دارند بیشتر مشهود است. پس این موضوع اهمیت لذت بخش کردن مطالعه را بیشتر نمایان می سازد. شما می توانید در مکان های بسیار متنوعی بیرون از خانه با کودک خود به کتاب خواندن بنشیند، که در این مقاله تنها به دو مورد از آنها اشاره شد. یکی از آنها حیاط خانه خود شما و دیگری ساحل است. خلاقیت خود را بکار بگیرید، و راه های بیشتری برای هر چه لذت بخش تر کردن مطالعه درتابستان برای کودک خود بیابید، در حالی که از تعطیلات تابستان نیز لذت می برید. در مقالات بعدی راه کارهایی بیشتری ارائه خواهند شد.
دوران نوجوانی دوره ای است سرشار از سوال: برای زندگی ام چه می خواهم انجام دهم؟ من چه کسی خواهم بود؟ چطور می توانم به آنجا برسم؟ به عنوان والدین شما می توانید به نوجوانتان در تعیین سرنوشتش کمک کنید، و ماه های تابستان نخستین زمانی است که شما می توانید دل به دریا بزنید و این کار را امتحان کنید. در اینجا چند راه وجود دارد که در تابستان بدون خالی کردن حساب بانکی تان تجربیات غنی و سرگرم کننده را برا ی کمک به فر زندتان به وجود بیاورید.
هیچ کسی دوست ندارد در شرایطی قرار بگیرد که از تکنیک های حفظ زندگی یک نفر استفاده کند ولی بهتر است که در این مورد آمادگی لازم را داشته باشید. در دوره های مخصوص هلال احمر و امداد نجات مربوط به اموزش کمک های اولیه و احیای قلبی عروقی ثبت نام کنید.
اشتغال و به دست اوردن کار تجربه ی بزرگی برای نوجوان شماست. با همکاری یکدیگر یک رزومه تهیه کنید، به دنبال فرصت ها گشتن، و یاد گیری امادگی برای رد درخواست ها در آینده، آماده شدن برای مصاحبه همگی می توانند باعث کاهش ترس از مصاحبه کاری در اینده شود. زیرا نرخ بیکاری برای نوجوانان در بالاترین سطح قرار دارد، نوجوان شما ممکن ترجیح دهد که خودش کاری دست و پا کند، او ممکن است به سراغ سرویس هایی مانند نگهداری از کودک یا فروش اینترنتی محصولات خانگی برود. او را برای رسیدن به برنامه ای که فکر می کند برایش هیجان انگیز است یاری دهید و از او پشتیبانی کنید، ولی بگذارید که خودش هدایت کننده ی برنامه اش باشد.
فعالیت های داوطلبانه بهترین راهی است که کودک می تواند علایق خود را کشف کند. بهترین راه این است که به کودکتان اجازه دهید در هر چیزی دستی بر آب بزند مانند دامپزشکی، مکانیکی، تئاتر خیابانی تا زمانی که امنیتش به خطر نیفتد.از او بخواهید که کارهای دشوار انجام دهد به این وسیله او می تواند شانس خود را برای ابتکار عمل امتحان کند، و با دادن شماره ی کسانی که مورد اعتماد شما هستند از او حمایت کنید.
آیا نوجوان شما می تواند روغن ماشین را عوض کند؟ غذایی سالم بپزد؟ حساب بانکی انلاین خود را مدیریت کند، و یا شستن لباس ها بدون اینکه رنگ لباسی تغییر کند؟ بیشتر نوجوانان در مورد یادگیری چیزی که برای اولین بار فکر می کنند یک وظیفه است خوشحال نمی شوند، ولی خیالتان از این بابت راحت باشد که نوجوانان درباره ی هر چیزی که یاد می گیرند اعتماد به نفس بیشتری کسب می کنند.
تابستان باید زمانی برای بازیابی و آرامش باشد، این دوره برای نوجوان می تواند روزهای پایانی دوران کودکی باشد بنابراین مطمئن شوید که او زمان کافی برای استراحت، مطالعه و لذت بردن داشته باشد. اگر ماه های مدرسه نوجوان را برای دوره ی دانشگاه آماده می سازد ماه های تعطیلات تابستان او را برای زندگی آماده می کند. در حقیقت، اینکه نوجوانتان چگونه تابستانش را می گذراند می تواند بیشتر از مدرسه و کتابهای درسی در زندگی اش تاثیر داشته باشد.
زمین بر روی محور و زاویه ی دقیقی در گردش است. اگر در این زاویه نقصی ایجاد شود، در زمین شرایطی به وجود خواهد آمد و آنقدر سرد و یا گرم خواهد شد که قابل سکونت نمی باشد. تعداد ارتباط بین سلول های عصبی مغز ما با تعداد ستارگانی که در کیهان وجود دارند برابری می کند. مغز بسیار پیچیده و دارای ارگان های بیوشیمیایی است و ظریفترین و پیچیده ترین چیزی است که در جهان وجود دارد. در مغز تفکر که احساسات، خلاقیت، امیدها و خاطرات را کنترل می کند نهفته است.
تنظیمات ساده ی زندگی ما به تعادل بیوشیمیایی مغز ما بستگی دارد، که به ما کمک می کند که تعادل مغز و بدنمان را حفظ کنیم. در اینجا چند فعالیت طبیعی که در شکل دادن به مغز موثر می باشد ارائه شده است.
عوامل مختلف طبیعی می توانند باعث تقویت انتقال دهنده های عصبی مغز شوند. انتقال دهنده های عصبی مانند سرتونین و دوپامین نقش مهمی در افسردگی (مثل افسردگی بالینی و اختلال دو قطبی) و ADHD (اختلال بیش فعالی و کمبود توجه) بازی می کنند. ۳۰ انتقال دهنده ی عصبی متفاوت در مغز ما وجود دارد، بنابراین، همانطور که گفته شد مغز ارگانی پیچیده و شگفت انگیز است. با پیشنهادات ارائه شده ما می توانیم تعادل بیوشیمیایی مغزمان را حفظ کنیم.
۱- بیشتر ورزش کنید. مطالعات نشان داده است که تمرینات ورزشی منظم (مانند پیاده روی تند) می تواند بیشترین تاثیر را در مقابل نسخه های سنتی برای درمان افسردگی (کاهش علائم و میزان عود بیماری) داشته باشد.
۲- عشق. عشق به عنوان بهترین دارو توصیف می شود. هر کسی این شانس را ندارد که در یک محیط سرشار از عشق بزرگ شود. یک شکل از عشق می تواند عشق ورزی به دیگران باشد. ضرب المثلی وجود دارد که می گوید، « بخشیدن از دریافت کردن لذت بخش تر است». برای کمک های هدفمند به دیگران و برای عشق ورزی، ضرورت ندارد که در جستجوی عشق برای خودمان باشیم، اغلب فکر کردن به عشق می تواند به زندگی مان ارزش و معنی بخشد.
۳- اجتناب از تماشای زیاد تلویزیون، فیلم و بازی های ویدئویی. صرف زمان بیش از حد در حال تماشای تلویزیون یا استفاده از دیگر وسایل ارتباط جمعی می تواند تاثیرات منفی در سلامت روان ما داشته باشد، و این مسئله زمانی که وارد مقوله ی خشونت کودکان می شویم کاملا صدق می کند. بسیاری از کارتون ها و فیلم ها حداقل میزانی از خشونت را دارند. یک مطالعه در سال ۱۹۹۶ نشان داد، که کارتونهایی که برنامه آن از ۸ تا ۱۰ صبح شنبه پخش می شد شخصیت های خشنی دارند. اخبار ظهر از عناصر خشونت برخوردار بودند و در طولانی مدت می تواند این مسئله بر روی تعادل احساسی ما تاثیرگذار باشد. محققین و متخصصان سلامت روان بر این باورند که تماشای اخبار نیز می تواند باعث تشدید افسردگی شود.
شاید دلیل حساسیت و حواس پرتی ما زیاد قرار گرفتن در معرض تلویزیون و آگهی های تلویزیونی باشد. این مسئله می تواند همچنین باعث کم شدن تعادل شیمیایی در مغز باشد که می تواند احساسات ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای نمونه زمانی که زیاد در معرض خشونت قرار می گیریم دیگر آن رفتار را خشونت آمیز نمی دانیم.
بسیاری از فیلم ها سرگرم کننده هستند، ولی بعضی از فیلم ها تعادل احساسات (خلق بالا و پایین) را بر هم می زند و باعث تشدید افسردگی و دیگر اختلالات روانی میشوند. این یک واقعیت است که احساسات ما می توانند در وضعیت سلامت روان نقش داشته باشند. عواملی مانند: افسردگی، اضطراب، ADHD (اختلال کمبود توجه و بیش فعالی)، OCD (اختلال وسواس فکری عملی) و اختلال دو قطبی.
به هر حال برخی از بزرگسالان و برخی از کودکان از نظر احساسات نسبت به دیگران حساس تر هستند. برای کسانی که از نظر احساسی حساس و یا دچار اضطراب پس از سانحه شده اند بسیار مفید است که کمتر با رسانه ها (مانند تلویزیون، رادیو، فیلم ها، اینترنت و غیره) برخورد داشته باشد. به خصوص اگر فرد سابقه ی بیماری روانی و هیجانی را داشته باشد.
مثبت اندیشی و تمرکز بر روی اتفاقات مثبت همچنین قادر است از علائم افسردگی پیش گیری کند. سعی کنید بیشتر روزنامه بخوانید تا اینکه اخبار را از تلویزیون ببینید. روزنامه با ذهن مهربانتر است، و به ما اجازه می دهد که چیزهایی را که وارد مغزمان می شوند را انتخاب کنیم. سعی کنید از مکان هایی که در آن ها خشونت وجود دارد و یا اینکه احساسات شما را تحت تاثیر منفی قرار می دهد حتی تصاویر، تجربیات منفی و … دوری کنید و انتخابی حساب شده برای تمرکز بر روی موارد مثبت را داشته باشید.
۴- گرایش به هنر. هنر می تواند خلق و خوی طبیعی را تثبیت کند. همچنین برای سلامت ذهن نیز کمک کننده است. بیش از هر چیز هنر در شکل دهی اعتماد به نفس می تواند کمک کننده باشد. در حقیقت، فعالیت هایی مانند خواندن دقیقا می تواند به عنوان تمرینی برای تقویت مغز باشند.
شخصی ساکن نیوجرسی امریکا گزارش داد که اخبار باعث افسردگی او می شوند، بنابراین او تصمیم گرفته است که تماشای تلویزیون را متوقف کند و به جای آن تصمیم گرفت که استعدادهای هنری اش را تقویت کند و صدها اثر هنری خلق کرد- همه ی این اثار را در یک دوره ی پنج ساله خلق کرد. او بسیاری از شاهکارهای هنری خود را به فروش رساند. در گذشته هنر فقط یک سرگرمی بود ولی اکنون برای او تبدیل به یک حرفه شده است (ساموئل.جی. ۲۰۰۹). هنر می تواند یک اثر شفا بخش در مغز داشته باشد.
۵- معنویت و دعا کردن مهم است. جنبه های فیزیکی، شیمیایی و ژنتیکی در زندگی، شخصیت و خلق ما وجود دارند. همچنین یک جنبه ی روانشناسانه، احساسی و روحانی وجود دارد که به روان ما مربوط می شود. همه اینها هنگام تعیین سلامت خلق و روان نقش مهمی دارند. ما باید به نیازهای معنوی مان توجه داشته باشیم زیرا جزئی حیاتی برای سلامت روان ما می باشند. نادیده گرفتن نیازهایمان، یا به خطر انداختن نیازهای معنوی و احساسی مان می تواند سلامت روان ما را به خطر بیاندازد به خصوص اگر آسیب جدی باشد.
دعا کردن: دعا کردن برای طلب کمک و آرامش به شما کمک می کند مشکلات سلامت روانتان را بهبود ببخشید.
۷- اجتناب از انزواطلبی. به سازمانی که از شما حمایت می کند ملحق شوید. جلسات منظم با دیگران با استفاده از تجربیاتی که آنها به اشتراک می گذارند می توانند به شما کمک کنند که مثبت اندیش باقی بمانید و برای خارج شدن از بحران ها از آنها بهره ببرید. به عبارتی دیگر، ملحق شدن به یک سازمانی که به دیگران کمک می کنند با حس پذیرش، وحدت و تحقق بخشی می توانند در بهبود بخشیدن مشکلات روانی کمک کننده باشند.
۸- تغذیه سالم. یک رژیم غذایی سرشار از مواد قندی و چربی می تواند باعث ضعف بدن و ذهن شود. اکثر صبحانه ها از غلات بسیار زیاد و نوشابه های انباشته از شکر تشکیل شده است. رژیم غذایی تان را به وسیله ی مصرف میوه ها و سبزیجات سالم بهبود ببخشید و میزان مصرف الکل را کاهش دهید. سیگار کشیدن را متوقف کنید! اگر شما فکر می کنید که ترک کردن سیگار سخت است، از میزان سیگاری که روزانه می کشید بکاهید. نیکوتین باعث انقباض رگ های خونی مغز می شود که باعث تشدید و یا بدتر شدن بیماری های روانی می شود.
کودکان نیاز دارند که روزی سه وعده غذا بخورند. یک صبحانه سالم بسیار ضروری است. برای بعضی از کودکان حساس، صبحانه ی مدرسه شامل میوه های حلقه حلقه شده و دیگر غلات دارای شکر، کلوچه، کیک، به همراه آب میوه و شیر می تواند بر روی مغز کودک اثر منفی داشته باشد.
مدارس و والدین باید در رابطه با تغذیه ی کودکان دقت لازم را داشته باشند که کودکان تغذیه ی سالمی داشته باشند، (صبحانه، ناهار، تنقلات، نوشیدنی ها، و شام). برقراری تعادل به صورت داشتن رژیم غذایی سالم در هر کودکی تغییرات به خصوصی را در سلامت روانش به وجود خواهد آورد. برای کودکانی که دچار اختلالات روانی هستند بسیار مهم است که وعده های غذایی منظمی از صبحانه و ناهار داشته باشند.
۹- اجتناب کردن از الکل، مواد مخدر و استفاده زیاد از کافئین. این موارد بخصوص برای کسانی که مشکلات روانی دارند بسیار مهم است. الکل از عوامل تشدید کننده افسردگی و اختلال دو قطبی می باشد (برای مثال جنون افسردگی). برای بسیاری از افراد که اعتیاد دارند، بهتر است که از این خصلت خودداری کرده و سعی کنند که شرایط را اداره کنند. برای کسانی که دچار اختلالات روانی هستند، اجتناب از الکل بهترین راهکار است.
۱۰- اجتناب از پورنوگرافی. تحریک شدن به وسیله ی پورنوگرافی بدون داشتن شریک جنسی واقعی برای لحظه ای می تواند لذت بخش باشد، ولی می تواند منجر به پوچی عاطفی شود که می تواند باعث به وجود آمدن علائم افسردگی، اختلال دو قطبی، و OCD (اختلال وسواس فکری عملی) شود. علاوه بر این، ارتباط جنسی بدون قاعده می تواند باعث افسردگی و دیگر مشکلات روانی شود. لذت جنسی واقعی از نظر فیزیکی و احساسی نیازهای شخص را برطرف می کند. شریک جنسی شما باید شریک زندگی شما باشد کسی که از نظر عشق و احساس هر روزه در زندگی شما را حمایت می کند.
۱۱– شرکت در فعالیت هایی که باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود. نواختن یکی از آلات موسیقی مانند پیانو یا ویولون را یاد بگیرید- و با آن بنوازید! این مورد به ویژه برای کودکان بسیار کمک کننده است. یک کودک ۱۳ ساله با اختلال ADHD ابراز کرده است که نواختن پیانو به او برای رشد افکار مثبت و داشتن اعتماد به نفس در زمانی که هیچ دوستی نداشته به او کمک کرده است.
علاوه بر این، استعدادها هنری خود را پرورش دهید. هنر نیز باعث افزایش اعتماد به نفس می شود. کودکان، نوجوانان و حتی بزرگسالان نیز می توانند از مزایای هنر بهره مند شوند. در رابطه با اعتیاد نیز می تواند موثر باشد، به صورت طبیعی ذهنتان را آرام می سازد و به شما کمک می کند که اعتماد به نفستان را افزایش دهید. زمانی که شما کار هنری خود را نظاره می کنید، شما متوجه می شوید که چقدر ارزشمند، باهوش و خاص هستید. فعالیت های زیادی وجود دارند که شما می توانید از طریق آنها اعتماد به نفستان را بهبود ببخشید، بنابراین انتخاب های خودتان را کشف کنید.
برای اعضای خانواده ای که دارای یک کودک، نوجوان، یا بزرگسال دارای اختلال روانی هستند بسیار مهم است که به آنها عشق، حمایت و پذیرش بدون قید و شرطتشان را نشان دهند. به عبارتی دیگر، نسبت به کسی که دچار مشکلات روانی است نگرش مثبتی داشته باشید و به او عشق بورزید و ناامید نشوید. او را مورد سرزنش و تمسخر قرار ندهید زیرا این مسئئله می تواند باعث از دست دادن اعتماد به نفس او شود و از خودش بیزار شود. این مورد به خصوص برای کسانی که گرایش به اختلال خوردن دارند صدق می کند. عشق و حمایت پایان ناپذیر خود را زمانی که بیشتر به آن نیاز دارند به کودک و نوجوانتان نشان دهید.
علایق خود را نسبت به موسیقی های ملایم و مهربانتر و متنوع تر پرورش دهید. این مسئله می تواند به حفظ جریان احساسات مثبت و بدون وقفه در ذهنمان کمک کند. شما می توانید احتمال خطر افسردگی را با حفظ افکار مثبت در خود، کاهش دهید. این مسئله به خصوص در مورد کسی که با هر نتی زندگی می کند صدق می کند. به هر حال برخی از افراد ممکن است به صورت منفعلانه به موسیقی گوش دهند، برخی نیز ممکن است با گوش دادن به موسیقی احساساتی شوند. اگر شما دچار اختلال روانی هستید، برای شما مهم است ک که تنها به موسیقی های ارامش بخش و ملایم گوش دهید.
همواره همه مسائل درخصوص شهر به امور بزرگسالان اختصاص دارد و کمتر به کودکان توجه میکنیم. در حالی که اگر شهر به مفهوم عام آن به خوبی برای کودکان آمادهسازی شود، بسیاری از مشکلات موجود را که با آن مشکل داریم را میتوان به مرور برطرف کرد. مسائلی مثل رفتارها و کرداهای اجتماعی که تاثیر بسزایی بر فضای ارتباطات انسانی جاری در یک شهر دارد، با تاکید بر جایگاه کودکان در شهر میتواند بهبود پیدا کند.
به قول سعدی:
تا فرد بچه است میتوان آینده او به عنوان یک شهروند و اجتماعش را ساخت. بنابراین نیاز زندگی کودکان در شهر باید مورد توجه بیشتری قرار گیرد. هم نیاز معنوی و هم نیاز مادی کودک در شهر خودنمایی میکند. در شهر ما یک فضا داریم به عنوان خانه که والدین در هر سطحی از امکانات اقتصادی – اجتماعی و محدودیتهای موجود تلاش میکنند تا آن را در بهترین شکل ممکن برای کودکانشان آماده سازند. از سوی دیگر در شهرها با مدرسه سروکار داریم که آموزش کودکان را برعهده دارد و آن هم طبق مقررات خاص خود عمل میکند، اما در این بین چیزی که از دست ما برمیآید، پیوند و ارتباط بین این دو یعنی خانه و مدرسه است. ارتباط بین خانه و مدرسه از طریق راهها اتفاق میافتد. خیابانها، کوچهها و دیگر معابر شهری بستر تحقق این ارتباط هستند. چه بسیار آموزشهایی که یک کودک در این دو فضا میآموزد و اینها برایش تبدیل به اولویت زندگی میشود. بله، بر همین اساس نیازهای روحی و روانی، حقوقی و حتی نیازهای جسمی کودکان این کتاب را نوشتم و در سال ۱۳۸۸ جایزه کتاب برتر پژوهشهای نو در عرصه مدیریت شهری را به خودش اختصاص داد.
در ارتباط با کودک اگر ما خودمان را در جای کودک قرار دهیم، فقط به حقوق خودمان به عنوان بزرگسال توجه نخواهیم کرد و با توجه بیشتری به این موضوع خواهیم پرداخت. در چنین حالتی است که میتوان یک کودک سالم و در نتیجه یک شهروند کامل برای آینده تربیت کنیم و این زماین به دست میآید که به بازی، شخصیت و روح و روان وی اهمیت بدهیم. مسائلی مثل آزادی درست کودک در شهر، ایمنی کودک در شهر نکاتی هستند که سازنده هستند. در این بین با طرح گزارههایی مثل اینکه چه نیازی هست که والدین در شهرهای بزرگ کودکان خود را به مدرسه برسانند؟
بدیهی است که برای رسیدن به نتایج موثر باید به مقایسه پرداخت و من هم وضعیت زندگی کودکان در شهرهای بزرگ دنیا را مورد بررسی قرار دادم. از جمله کانادا، انگلستان و آلمان را مورد توجه قرار دادم، اینکه روند در شهرهای این کشورها به چه صورتی است. نقش سازمانهای همسو مثل شهرداریها و آموزش و پرورش در آمادهسازی شهرها برای کودکان تعیینکننده است.
یک مثلی داریم که میگوید چنانچه پرورشم میدهند، میرویم. کودک مثل گیاهی است که هر طوری که پرورش داده شود، تربیت میشود. بنابراین ما اگر بخواهیم فرزندانی داشته باشیم که در آینده کمترین مشکلات را داشته باشند، باید شخصیتدهی را از کودکی درباره آنها آغاز کنیم. یعنی اینکه رفاه اجتماعی را برای وی فراهم کنیم. عوامل موثر در بالندگی و رشد سالم یک کودک ارتباط مستقیمی با عالم خلقت دارد. یعنی اینکه شرایط زندگی در شهر را مبتنی بر محیط طبیعی ایجاد کنیم. ارتباطات شهری بدون توجه به محیط زیست معنی ندارد. ارتباط بین آب و خاک و هوا است که به حیات شکل میدهد و اگر در شهر کودک را با محیط زیست پیوند بدهیم، بسیار سازنده است. یکی از موارد این است که ارتباطش با عالم خلقتش برقرار باشد. یعنی اینکه شهری بسازیم که خشک و بیروح باشد و از طبیعت فاصله داشته باشد. کودک باید طبیعت را در درون شهر ببیند و اینطور نباشد که درختان و حیوانات را فقط در کتابها ببیند، بلکه خود آنها را ببیند. خلاقیت کودک زمانی شکوفا میشود که محیط پاسخدهندهای برای نیازها و سوالاتی که مطرح میکند، وجود داشته با شد. ارتباط محیط زیستی کودک با محیط اطرافش مثل آلودگی هوا، کمبود صدا و عرصه لازم برای بازی کودک همگی از موارد موثر بر شکوفایی ذهنی و فکری وی به شمار میروند. در عرصه نگرش تصویری کودک هم در شهر باید برنامهریزی کرد. یعنی اینکه کودک چه ببیند وقتی که در محیط اتاق یا فضای شهری قرار میگیرد که مناظری را میبیند؟ قرارگیری کودک در فضاهای شهری مختلف جهان ذهنی او را شکل میدهد و وسعت مییابد. این وسعت یا محدودیت بیشک روابط وی با دیگر انسانها و محیط اطرافش را متاثر میسازد.
کودک به بازی نیاز دارد. وقتی بازی میکند، در این بازی غرق میشود و محو آن میشود. ما متاسفانه فضای مناسب برای این بازیهای کودکانه را در شهرمان نداریم. آمدهایم و آپارتماننشین شدهایم و کوچههایی ساختهایم با تراکم ساختمانی و جمعیتی بالا و در این شرایط کودک نمیتواند خواستههای اساسی خلقت خودش را در آن ببیند. در داخل ساختمانها هم کودک را با دیوارها محدود کردم، بدون داشتن هوای آزاد و دیدن فضای سبز و انتظار داریم که فردا تبدیل به یک شهروند واقعی شود که با رویکردی مدنی به تعامل و ارتباط با دیگران بپردازد. در حال حاضر چنین شرایطی در تهران وجود دارد. حتی در بخشی از مطالعات ما کودکان پایتخت را با کودکان روستایی مقایسه کردیم که هیچگونه امکاناتی برای بازی ندارد، اما به دلیل ارتباط مستمر با محیط طبیعی، آرام و طبیعی بزرگ میشود و به مرور خلاقیتهایش رشد میکند و در شهرهای بزرگی مثل تهران این شرایط برای کودک وجود ندارد.
میدانید که مدرسه به عنوان یک فضای شهری عمومی نیز تاثیر مستقیمی بر بینش و نگرش کودکان و شکلگیری ساختار فکری آنها دارد. به نظرتان موقعیت مدارس را در شهر چگونه میشود مورد تحلیل قرار داد؟ بله، میشود از جنبههای مختلفی آن را مورد تحلیل قرار داد. در اینجا مکان قرارگیری مد رسه در شهر را مورد تحلیل قرار میدهیم، اینکه چقدر این مسئله میتواند بر شکلگیری بینش کودکان اثر بگذارد. به نظر شما چرا ما در شهرهایمان مثل تهران در آغاز سال تحصیلی در خیابانها راهبندان داشته باشیم؟ جز این است که مدارس ما در مکان مناسبی در شهر ساخته نشدهاند! در صورتی که علم شهرسازی میگوید که مرکزیت یک محله کوچک با جمعیتی در حدود ۱۵۰۰ نفر، یک مهد کودک باید باشد و با بزرگشدن محلات این مرکزیت به مدارس و دبیرستانها منتقل میشود. در عین حال در شهرسازی تاکید شده که بهترین راههای شهری را باید برای مسکن، مدارس و بیمارستانها بسازیم. بیمارستان محل سلامت، مدرس یک محیط جمعی و مسکن هم محل سکونت شهروندان است. همچنین در شهرسازی تاکید میشود که مکان کسانی که تحصیل میکنند، نباید با خط سوارهرو برخورد داشته باشد؛ یعنی باید مسیر پیادهرو باشد. حوزه عملکرد یک کودکستان نباید بیشتر از ۲۰۰ متر، دبستان ۵۰۰ متر، راهنمایی ۱۰۰۰ متر و دبیرستان تا ۲۰۰۰ متر بیشتر نباشد.
در یک شهر شبکه راههای ارتباطی و سلسلهمراتب مربوط به آن باید به گونهای باشد که اگر کسی کاری به یک محله ندارد، از آن محله عبور نکند. در صورتی که در تهران وقتی ماشینها در ترافیک گیر میکنند، برای فرار از آن، میتوانند از خیابانهای محلههای اطراف عبور کنند، به عبارتی در توسعه پایتخت به این نکات توجهی نشده است و این خودش آرامش محیطهای شهری را به هم میزند. حتی بر روی مکانیابی فعالیتهای کاربریهای زمین شهری مطالعه کردیم، متاسفانه دیده شد که یک مجتمع تجاری یا یک مجتمع متمرکز پرمخاطب ساخته میشود و سپس در اطراف آن تابلو میزنیم که پارک اتومبیل در اینجا ممنوع است و نتیجه این میشود که ماشینها به محلههای اطراف میروند، آنجا پارک میکنند، جایی که کودکان برای بازی باید آرامش داشته باشند و تردد این ماشینها آنها از بین میبرد.
این یک دغدغه مهم برای کشورهای توسعهیافته است. برای مثال در کشورهای مورد مطالعه من اجازه اجارهنشینی یا خرید مسکن در یک محله به کسی داده میشود که در مدرسه آن محل جا برای بچه وجود داشته باشد. به عبارتی دیگر تعداد دانشآموزان مدرسه نشاندهنده تعداد کودکان آن محل بوده و اگر میزان آنها در کلاس زیاد باشد، جهت حفظ رفاه اجتماعی ساکنان محل، اجازه سکونت به افراد جدید نمیدهند. حالا شما این مثال را مقایسه کنید با تهران که بدون مطالعه اجتماعی، فرهنگی، شهرسازی و… یک ساختمان قدیمی را میکوبند و آن را تبدیل به یک ساختمان ده طبقه میکنند. این است که مدام میبینیم از نظر زیرساختهای تلفن، آب و برق و… همیشه در ایران مشکل وجود دارد؛ زیرا تناسبات شهرسازی در محلات ما رعایت نمیشود و یا به آن توجهی نمیشود. دقیقا به همین دلیل است که آدمها در تهران امروز دیگر روحیه محلهای ندارند. بر مبنای سنت و فرهنگ ما درگیر روح بچه محلهای در نقاط مختلف پایتخت و دیگر کلانشهرها بوجود نمیآید؛ به خاطر اینکه محلات با مشکلات شهری مختلف روبهرو هستند و شهروندان برای فرار از دست مشکلات، مدام در حال جابجایی از این محله به آن محله هستند.
در نتیجه تعاملات اجتماعی و روابط انسان بین افراد یک محله استمرار پیدا نکرده و یک ساختار منسجم را پدید نمیآورد، چون افراد مدت کوتاهی در یک محله ساکن هستند… بله دقیقا همینطور است.
معضلات تهران در ارتباط با کودک عدیده است. معضلات را میتوان دستهبندی کرد؛ یکی از نظر توانهای مورد نیاز اقتصادی که بتواند کودکان را برحسب آنچه که بر مبنای عرف و اخلاق انسانی، نیاز دارد، تامین شوند. دوم اینکه ارتباط کودک با خانوادهاش را مورد توجه قرار دهیم، ارتباط کودک با بچهمحلهایها و سازمان شهری و ساختمانها و در نهایت ارتباط کودک با آیندهاش باید مورد توجه قرار گیرد. این موارد به صورت مستقیم و غیرمستقیم ارتباطات اجتماعی جامعه و شرایط زیست جمعی کودک را متاثر میسازند و در تهران کمابیش از معضلات این شهر است.
ما باید با تمهیداتی ورود افراد ناشناس را به محلههای شهری بگیریم، زیرا محله یک واحد اجتماعی مستقل است و عبور و مرور افرادی که با آن کار دارند، اجازه ندهیم. چنین رویکردی است که میتواند محیط امن اجتماعی برای رشد کودکان در محلههای شهر فراهم آوریم.
چرا هیچ وقت پایان مدارس را جشن نمیگیریم، در حالی که به اتمام رساندن مدرسه بیانگر موفقیت کودکان در سپریکردن یک دوره تحصیلی است. از پایان یک سال تحصیلی تا آغاز آن، محله چه امکاناتی برای تعامل و پربارکردن اوقات فراغت وی دارد؟ اگر بچهای به اسباببازی نیاز دارد و خانوادهاش امکان خرید آن را ندارد، محله چه کاری میتواند بکند؟ در دیگر کشورها جشن پایان مدرسه میگیرند و به هر کودک بلیطهایی میدهند که با استفاده از آن به هر استخر، موزه، کتابخانه، پارک، فضای تفریحی و… در هر کجای شهر بروند و به صورت مجانی بتوانند استفاده کنند. این امکان زمینهای مساعد برای توسعه و تمرین روابط بین افردی برای آنهاست و با این کار، فضای ارتباطی و اجتماعی مدرسه را در تعطیلات تابستان امتداد و گسترش مییابند. در برخی از کشورها در مراکز خرید بزرگ اسباببازیفروشها تعدادی از وسایل اسباببازی برای کودکان قرار داده شده تا به راحتی و در هر زمان کودک بتواند با این وسایل بازی کنند تا فردا روز نگران این نباشد که فلان وسیله را دید، ولی نتوانست با آن بازی کند. در بعضی کشورها مثل آلمان، کودکان را بیمه میکنند تا اگر بچه در جایی چیزی را شکست یا خسارتی وارد کرد، هزینهای به خانواده وارد نشود. این شرایط محیط امنی و کمتر کنترلشدهای را برای کودک ایجاد میکند تا با آرامش و آزادی به بالندگی و رشد برسد.
ما شهرهایمان قبرستان سنگ شده است و مرتب ساختمان سنگی میسازیم، تابلوهای تبلیغاتی بزرگی که جلوی منظره کوهها را میگیرد و در موارد بسیاری تبدیل به آلودگی بصری میشوند. موارد زیادی از این دست میتوانیم مطرح کنیم. ببینید شخصیت دادن به انسان باید از دوره کودکی شروع شود.
شهرهای ما در گذشته انسجام اجتماعی داشتند و مردم مشکلات همدیگر را به صورت جمعی رفع میکردند. شهر در گذشته یک خانواده اجتماعی بزرگ بود که ساکنان آن نسبت به هم متفاوت نبودند، اما امروز به این شکل نیست و این مسئله فضاهای شهری را هم درگیر کردهاست. برای مثال فضای مدرسهای ما فضای مدرسهای نیست، خب میبینیم که یک خانه یا هر ساختمان دیگر را تبدیل به مدرسه کردهآیم. یک اتاق خواب به کلاس درس مبدل شده است که نور داشته و گردش هوای خوبی برای استنشاق ندارد و این برخلاف خیلی از اصول علمی شهرسازی است.
راهکار عملیاتی برای این وضعیت ارائه شد. اول همکاری با نهادهای همسو مثل شهرداری است. برگزاری کلاس آموزشی برای خانوادهها تا آنها بیایند و در شوراهای محله حضور یافته و آموزش اصولی ببینند یا اینکه با استفاده از رسانههای محلی مثل بولتنهای مجانی در یک محله برخی آموزشهای اساسی به خانوادهها داده شود. وزارت رفاه باید زندگی مردم را تحت پوشش قرار دهد. مورد دیگر ایجاد و توسعه مراکز فرهنگسرایی برای کودک، مثل فرهنگسرای کودک، سرای کودک، خانه کودک و… ایجاد شود تا مراکز برای ارتباط بین خانوادهها و مراکز علمی و فرهنگی یک محله و رسانههای مختلف داشته باشند. این ارتباط میتواند خیلی وسعت یافته و خیلی از نهادها را هم درگیر وضعیت زندگی کودکان در شهر کند. چنین روندهایی میتواند شرایط مطلوبی را برای رشد کودکان در فضای یک شهر به وجود آورد.
در محله باید فضای باز اجتماعی ایجاد شود، فضایی که کودکان راحت بروند و در آن بازی کنند. کودک ما باید شاهد درستیها، شاهد راستیها و شاهد خوببودنها باشد…
انسان بدون ارتباط چی هست و با ارتباط چی نیست. امروزه وسایل ارتباطجمعی نقش تعیینکننده در جوامع دارند. ما میتوانیم این ارتباطات را از طریق خلق فضاهای شهری خوب، تقویت کنیم. ساختمان بد ممکن است آدم بد پرورش بدهد، ساختمان خشن، آدم خشن پرورش میدهد و ساختمان آرامشبخش هم انسان آرام تربیت میکند. کودک ما هم جزئی از این فرآیند است.