مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

آسیب‌ شناسی اجتماعی فرار از خانه



امروزه جوامع گسترده به دلیل پیچیدگی‌های خاصی که در این نوع جوامع وجود دارد، با مشکلات و مسائل فراوانی در زمینه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی روبه‌رو هستند و همیشه همراه با پیشرفت با انواع آسیب‌های اجتماعی روبه‌رو بوده‌اند. از جمله این آسیب‌ها می‌توان از ترک ناگهانی دختران از خانه یاد کرد، که این مسئله در جامعة ما به دلیل وجود معیارها و هنجارهای دینی و خانوادگی، یک نوع آسیب اجتماعی محسوب می‌شود که بایستی به دنبال ریشه‌یابی این مسئله باشیم و به جای پاک کردن صورت مسئله به دنبال یافتن راه‌حلّی مفید باشیم.


مسئله‌شناسی فرار از خانه:



تعریف فرار
:


فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل‌تحمل و بعضاً تغییرناپذیر است. این عمل معمولاً به‌عنوان مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرک‌های آزاردهنده و مضر و دستیابی به خواسته‌های موردنظر و عموماً آرزوهای دور و دراز انجام می‌شود.

امروزه در اکثر کشورهای جهان فرار از خانه به یک معضل جدّی اجتماعی تبدیل شده است. در جامعه ما نیز، مسئله فرار دختران به‌عنوان یک معضل مطرح می‌باشد.
اما در مورد مسئله فرار از خانه، می‌توان این‌گونه بیان کرد که اقدام به فرار هم از سوی پسران و (مردان متأهل) و هم از سوی دختران (و زنان متأهل) انجام می‌شود. البته دلایل چنین اقدامی توسط مردان متأهل و پسران با یکدیگر متفاوت است. زنان متأهل نیز اغلب به خشونت و مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی خود از خانه متواری می‌شوند.
در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراه فردی از جنس مخالف با زمینة دوستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیراً مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده است. اما اغلب دختران به تنهایی فرار می‌کنند.
اغلب فرارها از شهرستان‌ها به مرکز و یا شهرهای بزرگ انجام می‌شود. هرچند که مبدأ و مقصد معدودی از فرارها نیز بالعکس می‌باشد و گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر اتفاق می‌افتد.
برخی از دختران برای نخستین‌بار اقدام به فرار می‌کنند و دسته‌ای دیگر علی‌رغم تلاش‌های مددکاران برای بازگشت به محیط خانه و خانواده مجدداً از محیط خانه می‌گریزند.
تبیین عوامل مؤثر در فرار دختران:
آسیب‌های اجتماعی نظیر فرار از خانه دارای زمینه‌ها و ابعاد مختلفی هستند و عوامل گوناگونی از جمله عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در شکل‌گیری آن مؤثر است.
الف) عوامل فردی:
این دسته از عوامل معطوف به عدم‌ثبات هیجانی - شناختی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
شخصیت‌های ضدّاجتماعی
ویژگی‌های این نوع شخصیت، به‌هم‌ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که موردقبول جامعه نمی‌باشد. ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمی‌شود. افراد روان‌رنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بی‌تفاوت بوده و کمتر آنها را رعایت می‌کنند. اعمال این افراد نظام اجتماعی را متزلزل می‌کند و رعایت ارزش‌های اخلاقی را به پایین‌ترین سطح آن تنزل می‌دهد، و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوت‌های خود یک‌سویه می‌باشند. این نوع شخصیت‌ها عمدتاً از محیط خانه و مدرسه فرار می‌کنند.
شخصیت‌های خودشیفته:
این سنخ از شخصیت‌ها تمایل شدیدی به خودمحوری دارند و پیوسته به تمجدید و توجه دیگران نیازمندند. این افراد اغلب با رؤیاهایی در مورد مؤفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند. اغلب این افراد والدینی داشته‌اند که نسبت به آنها محبت باثباتی نداشته یا سرد و طردکننده بوده‌اند یا بیش‌ازحد به آنها ارج نهاده‌اند.
نوجوانان خودشیفته به علّت سرکوب خواسته‌ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه گرایش نشان می‌دهند.
آیزنک معتقد است بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برون‌گرا به دنبال لذّت‌جویی آنی است و دم را غنیمت می‌شمارد، تشنة هیجان و ماجراجویی است. کمتر قابل اعتماد می‌باشد، نمی‌تواند احساساتش را کنترل نماید و بدون تأمل عمل می‌کند.
شخصیت هیستریونیک (نمایشی):
نزد این افراد جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد . دوست دارند با جوش و خروش صحبت کنند. مشخصة بارز آنها بیان اغراق‌آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین‌فردی، نگرش خودمدارانه و تأثیرپذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیم عاطفی پاسخ دهند. این افراد برای آن‌که خود را ثابت کنند، هر تجربه‌ای را حتّی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد نماید انجام می‌دهند.
از دیگر مشکلات روان‌شناختی که منجر به رفتارهای ضدّاجتماعی می‌شود، می‌توان به ضعف عزّت‌نفس، احساس کهتری، فقدان اعتمادبه‌نفس، اختلال خلقی دوقطبی و ... اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام کارهای نسنجیده، نظیر فرار از خانه می‌باشند.
به اعتقاد صاحب‌نظران، خانواده در شکل‌دهی به زندگی و رفتار فرد تا حدّ زیادی مؤثر است. اگر خانواده با مشکلات و آسیب‌های عدیده‌ای مواجه باشد، روند جامعه‌پذیری اعضای خانواده مختل می‌شود.
ب) روابط در خانواده:
خشونت:
فرار از خانه یکی از بازتاب‌های خشونت خانگی است که به دلیل تأثیرات اجتماعی قابل‌تأمل است. اعمال خشونت‌های روانی - جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است. بسیاری از دخترانی که قربانی این خشونت‌ها می‌باشند، به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرأت اظهار مشکلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار می‌کنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به این کار ندارند. زیرا از محیط ناامن خانه می‌هراسند.
تبعیض:
بسیاری از والدین آگاهانه و یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنها و دلسردی آنها از زندگی می‌شوند. تبعیض در مواجهه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و تنبیه تبعیض‌آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا بالعکس موجب سلب اعتمادبه‌نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می‌شود. تبعیض با روحیة حساس و عزّت‌نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران‌ناپذیری را بر روان آنها وارد می‌کند.
محدودیت مطلق:
در این نوع شیوة تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم و متناسب با سن و شرایط خویش محروم‌اند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علّت آن انجام دهند و حق اظهارنظر، دخالت یا تصمیم‌گیری را ندارند. در این خانواده‌ها به خواسته‌های مادّی - معنوی فرزندان توجهی نمی‌شود. لذا توانایی و مقاومت آنها درهم می‌شکند، و ازهر فرصتی برای عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره می‌برند و در صدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیت‌ها رهایی یابند.
آزادی مطلق:
همان‌طور که عدم‌توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می‌تواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد، توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امکانات فوق حد سنّی فرزند هم می‌تواند زمینة مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.
وقتی که تمایلات و خواسته‌های فرزندان محقق می‌شود، لذا به محض ایجاد مشکلات و بحران‌ها و فشارهای زندگی، که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب می‌شود و یا در شرایطی که خواسته‌های فرزند به افراط می‌گراید و والدین با آن مخالفت می‌نمایند. فرزند، به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی) روحیة عدم‌درک منطقی شرایط، نازپروری و کاهش دامنة استقامت، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می‌گردد که نهایتاً می‌تواند زمینة فرار از خانه را فراهم نماید.
در این شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پایین بودن آستانة مقاومت در نظر فرد بزرگ و غیرقابل‌تحمل جلوه می‌کند. چنین فردی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می‌کند و با احساس عمیق بیدادگری به متهم کردن اطرافیان می‌پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفتة خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده می‌شود.
اگر در شبکة روابط اجتماعی این مسئله را در نظر بگیریم فرد عضویت یافته در شبکه‌های ناباب، ارزش‌های نادرست گروه از جمله نحوة مقابله و برخورد با امر و نهی والدین، نحوة مخالفت و به کرسی نشاندن خواست‌ها و تمایلات نفسانی در خانه را درونی می‌کند و با دسترسی به فرصت‌های نامشروع، آنها را به مرحلة عمل می‌رساند. در این گروه‌ها رفتار کج‌رو و نابهنجار بسیار عادی و روال شده است و به‌عنوان ارزش‌های مدرن اشاعه می‌شود و نگرش‌ها و نصایح والدین به‌عنوان ارزش‌های منسوخ محسوب می‌شود. بر اساس تحقیقات حدود ۷۹ درصد از جوانان به همانندسازی با دوستان خود می‌پردازند.
وسایل ارتباط جمعی:
رسانه‌های نوشتاری و دیداری دارای کارکردهای سه‌گانه از جمله اطلاع‌رسانی هستند. زمانی که رسانه‌ها موضوع فرار دختران را با ذکر تمام جزئیات منعکس می‌کنند، در واقع افراد را نسبت به وضعیت افرادی که شرایطی نامساعد و بغرنج خانه را تحمل نکرده‌اند، مطلع می‌کنند و باعث می‌شود که آنها نیز همین عمل را در مواجهه با مسائل خانواده تکرار کنند. ضمن آن‌که قبح مسئله تا حدّ بسیار زیادی در اذهان شکسته شده و به‌عنوان یک عمل عادی جلوه می‌نماید. از سوی دیگر، برخی از فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی مشوق فرار از خانه است. ترویج روحیة استقلال‌طلبی غیرمنطقی در سنین نوجوانی، عدم‌رعایت احترام به بزرگترها، حتّی نمایش فرار جمعی از جوانان، بدون نمایش صحیح پشیمانی و ندامت آنها، می‌تواند در شیوع این پدیده‌ها مؤثر باشد.
نقش رسانه‌های جمعی، به‌ویژه ماهواره و اینترنت، در رواج بی‌بندوباری اخلاقی، مقابله با هنجارهای اجتماعی، عدم‌پایبندی مذهبی و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسی حائز اهمیت است.
شهرنشینی:
بافت اجتماعی شهرهای بزرگ و پیچیدگی روزافزون زندگی شهری، فرصت ارتکاب جرائم و رفتارهای ضدّاجتماعی را فراهم می‌کند. جاذبة شهرهای بزرگ، رفاه، تجملات شهری و امکانات مادی، انگیزه در اختیار داشتن آنها و زندگی در این محیط را مضاعف می‌کند و سیل عظیم جمعیت با هدف یافتن شغل و دستیابی به امکانات فوق مهاجرت می‌نمایند و شهرهای بزرگ را با خرده‌فرهنگ‌های مختلف در هم می‌آمیزند و بدین‌ترتیب پایبندی به آداب و رسوم کاهش می‌یابد و آزادی عمل فرد نیز بیشتر می‌شود. گاهی همین سراب زندگی مرفه شهری و آزادی عمل دختران را به‌سوی شهرها متواری می‌نماید.
تغییر ارزش‌ها:
انسان‌های دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزش‌ها گرفتار آمده‌اند و نمی‌دانند به کدامین سو حرکت کنند. از یک‌سو جامعه بستر نوینی از ارزش‌های اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار می‌دهد و از سوی دیگر فرد را با بن‌بست‌های بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه می‌کند.
جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت روبه‌روست. گاه آن‌چه که اجتماع به‌طور عملی به او می‌آموزد با ارزش‌های خانوادگی سنخیتی ندارد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می‌نماید. دختران امروز دچار درگیری با خویشتن می‌شوند و برای فرار از این حالت به شیوه‌های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می‌گردند.
مشکلات اقتصادی:
برخی از صاحب‌نظران مشکلات اقتصادی را علّت عمدة آسیب‌های اجتماعی می‌دانند. البته این به مفهوم نگرش تک عاملی در تبیین انحرافات نمی‌باشد. به اعتقاد آنان عوامل اقتصادی در چگونگی زندگی فردی و اجتماعی تأثیرگذار است. فقر و توزیع ناعادلانه ثروت به همراه فقر فرهنگی زمینه‌ساز انواع رفتارهای نابهنجار می‌باشد.
امروزه فشار و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن و اشتغال نان‌آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیرمجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کم‌توجهی آنها نسبت به نیاز جوانان، رفع مشکلات عاطفی - روانی و تربیت صحیح و شایستة آنها گردیده است.
ضعف نظارت اجتماعی:
با انگیزه‌های فرار دختران از خانه در می‌یابیم که اکثر آنان برای کسب استقلال و آزادی روابط در خارج از خانه اقدام به فرار کرده‌اند. این بدین معناست که جامعه میزان نظارت‌های اجتماعی دولتی و مردمی را کاهش داده و آزادی بی‌قید روابط زنان و مردان را افزایش داده است.
در حالی که این حدّ افراطی از آزادی مقبول بسیاری از خانواده‌ها نیست. آنها به دلیل همین فضای نامناسب جامعه مجبور می‌شوند رفتار و ارتباطات اجتماعی دختران خود را محدود کنند و این محدودیت و کنترل دختران را با عقده‌های روانی مواجه می‌نماید و آنان احساس خواهند کرد که خانواده آنها را درک نمی‌کند، در صورتی که به عکس خانواده به دلیل آینده‌نگری و مصلحت‌اندیشی فرزند می‌کوشد دختر را از حیطة خطر دور سازد. برخی دختران به دلیل حساسیت‌های روانی، دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر می‌کنند و در نتیجه اقدام به فرار از خانه می‌نمایند.

پیامدهای فرار دختران:
فرار دختران در واقع تعرض به قاعدة کهن و مرسوم زمان‌های دیروز و امروز است که نه خانه را محل امن و آرامش و آسایش می‌داند، نه محلی که باید از آن گریخت. این تعرض و جدال جامعه را تحریک کرده و آشفتگی‌های خاصی را دامن می‌زند. هنگامی که دختری به‌طور غیرمنطقی فرار می‌کند، خود و پیرامونش یعنی خانواده و جامعه را تا شعاعی وسیع به طرق مختلف در معرض آسیب‌ها و خطرات زیادی قرار می‌دهد. این پیامدها در بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی قابل‌بررسی است.
پیامدهای فردی:
فرار آغاز بی‌خانمانی و بی‌پناهی است و همین امر زمینة ارتکاب بسیاری از جرایم را فراهم می‌کند. دختران فراری برای امرار معاش به سرقت، تکدی‌گری، توزیع مواد مخدر، مشروبات الکلی و کالاهای غیرمجاز، روسپی‌گری، عضویت در باندهای مخوف و کثیف اغفال و فحشاء اقدام می‌کنند. برخی از این دختران پس از فرار در ساختمان‌های متروکه، پارک و خانه‌های فساد، شب را به صبح می‌رسانند و از مکانی به مکان دیگر در حرکت هستند، فقط برای آن‌که بتوانند زنده بمانند. دختران فراری تمام پل‌های پشت سر خود را خراب و ویران می‌کنند. ارتکاب به نوع جرایم و فساد اخلاقی موجب می‌شود که دچار انواع بیماری‌ها و اختلالات روانی شوند و برخی از آنها به دلیل سرافکندگی ناشی از تجاوزات دست به خودکشی می‌زنند.
از دیگر پیامدهای ناگوار فرار دختران، روسپی‌گری و ابتلاء به انواع بیماری‌ها از جمله ابتلاء به ویروس HIV (عامل بیماری ایدز) می‌باشد. هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولانی‌تر باشد و با افراد بیشتری تماس داشته باشد، خطر ابتلاء به این‌چنین بیماری‌ها افزایش می‌یابد.
پیامدهای خانوادگی:
فرار دختران می‌تواند بزرگ‌ترین لطمه و ضربه برای حیثیت و شرافت خانوادگی فرد باشد. این عمل اولاً نشانه‌ای از ناکارآمدی خانواده در تربیت فرزند، شکاف نسلی بین والدین و فرزندان و اختلافات خانوادگی است و ثانیاً از آن‌جا که فرجام و سرانجام دختران در اکثر موارد - چنان‌که ذکر گردید - گرفتار آمدن در دایره تنگ باندهای فساد و فحشاء و ارتکاب جرائم اخلاقی است، لذا فرار به مفهوم لکه ننگ و بدنامی برای خانواده محسوب می‌شود و بدین لحاظ است که فرار دختران کمتر توسط خانواده‌ها گزارش می‌شود و اغلب پس از بی‌نتیجه ماندن جستجوها و تلاش‌های خانوادگی، فرار دختران با عنوان فقدانی دختر یا دزدیده شدن او به مراجع قضایی گزارش می‌شود.
از طرف دیگر دختران فراری با درگیر شدن در مسائل غیراخلاقی نمی‌توانند به خانواده باز گردند، مگر آن‌که خانواده به این نکته توجه نماید که عدم پذیرش فرد به معنای فرو غلتیدن هر چه بیشتر او در منجلاب فساد و تباهی است. در هر حال زندگی دختر فراری در صورت بازگشت به منزل نیز همراه با مشکلات مضاعف خواهد بود.
پیامدهای اجتماعی:
جامعه‌شناسان معتقدند پدیده‌های اجتماعی همچون حلقه‌های زنجیر به هم متصل و وابسته‌اند، به‌طوری که افزایش نرخ آسیب‌هایی چون طلاق، بیکاری، اعتیاد، منجر به افزایش آسیب‌هایی نظیر فرار دختران می‌شود و نکتة قابل توجه آن‌که فرار دختران از خانه به افزایش نرخ مفاسد اجتماعی منتهی می‌گردد.
آسیب‌های اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروس‌هایی هستند که موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می‌شوند و می‌توانند ضمن لکه‌دار نمودن عفّت عمومی و شکستن حریم‌های اخلاقی، بهداشت روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدّی بر سلامت جامعه وارد نمایند.
از دیگر پیامدهای فرار دختران این است که هزینه‌های فراوانی را بر دوش جامعه و دولت می‌گذارد، بطوری‌که اقداماتی نظیر گزارشات فقدانی دختر و شناسایی دختران فراری توسط نیروهای چندگانه امنیتی، بازجویی و مراحل قضایی، ایجاد مراکز مختلف - مانند کانون اصلاح و تربیت و مراکزی که قبلاً در زمینة سازماندهی دختران فراری، فعال بودند و نیز مسئولیت سازمان بهزیستی - که تماماً هزینة هنگفتی را بر جامعه تحمیل می‌نماید.
نقد برخی عملکردها:
در چند سال اخیر مراکز دولتی تحت عنوان خانه سلامت، خانه ریحانه و خانه سبز و ... برای کاهش آسیب‌های ناشی از فرار دختران و بازتوانی آنها و ارجاع افراد به خانواده تأسیس گردید و پس از چندی متوقف شد. در این بخش به چند نمونه از اشکالات این مراکز اشاره می‌شود:
مؤسسین چنین مراکزی هرگز به ریشه‌ها و علل فرار دختران توجهی نداشتند، بلکه در یک حالت انفعالی با پذیرش مسئله فرار دختران مأمنی موقت را طراحی کرده بودند که متأسفانه به دلیل عدم‌سرعت در شناسایی دختران، عمدتاً دختران فراری پس از آسیب‌های فراوان به مراکز وارد می‌شدند.

  • این مراکز، محیطی برای آشنایی دختران فراری با یکدیگر و کسب اطلاعات و تجربیات برای افراد تازه‌کار از دخترانی بود که برای چندمین‌بار از خانه متواری می‌شدند.
  • هیچ دختر فراری، شخصاً به این مراکز مراجعه نمی‌نمود و اغلب پس از مواجهه با مشکلات متعدد و دستگیری به این مراکز فرستاده می‌شد. لذا اگر فرد شخصاً احساس ناامنی، ناتوانی و نیاز نمی‌کرد و محیط خارج را می‌شناخت، به این مراکز مراجعه نمی‌نمود.
  • این مراکز درصدد بودند تا برای دختری که از نظر روانی به تعادل رسیده و از نظر اخلاقی می‌تواند به جامعه باز گردد، کمک‌هایی را برای داشتن خانة مستقل ارائه دهند که خود عاملی برای تکرار و رغبت به کار بود.
  • دختران فراری در این مراکز، اطلاعاتی در مورد شرایط خانوادگی، کارهایی که در مدت فرار انجام داده بودند، علّت حضور در مرکز، برنامه‌های آتی، هنجارها و خرده فرهنگ‌های خیابان از یکدیگر جذب می‌کردند و کار خود را توجیه می‌نمودند، زیرا مشاهده می‌کردند افراد زیادی مانند آنها فرار کرده‌اند، لذا جسورتر می‌شدند.

به راستی چرا چنین مؤسساتی با هزینه‌های هنگفت و بدون کارشناسی و سنجش اشکالات احتمالی کار تأسیس می‌شوند و بعد از مدت زمانی منحل می‌گردند؟!
پیشنهادات:
همان‌طور که ذکر گردید، دختران فراری از بین اقشار مختلف می‌باشند و با انگیزه‌ها و علل گوناگونی اقدام به فرار می‌کنند و پیامدهای فرار آنان خانواده و جامعه را تهدید می‌کند. زمینه‌هایی برای مقابله با این مسئله وجود دارند، از جمله:

  • توجه و رسیدگی بیشتر به نهاد خانواده و سعی در رفع مشکلات مختلف تربیتی، اقتصادی، فرهنگی آنها از طریق دولت؛
  • تقویت و سازماندهی نهادهای مردمی مؤثر در امداد خانواده از جهات مختلف، نظیر کمیته امداد امام خمینی، بنیادهای خیریه، صندوق‌های قرض‌الحسنه و ...؛
  • احیای سنت‌های دینی و حاکمیت ارزش‌های اجتماعی اسلام نظیر وجوب احترام به والدین، رسیدگی به خویشاوندان، نظارت‌های فامیلی چون ولایت پدر، جدّ پدری، برادر بزرگتر.

نظر به این‌که با استناد به اطلاعات و تحقیقات، بیشتر دختران فراری از بین خانواده‌های نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند، به کارگیری تمام تمهیدات برای پیشگیری و کاهش نرخ طلاق از طریق تقویت مراکز مشاوره ، تشویق به شرکت در کلاس‌های آموزش حقوق و تکالیف زوجین قبل از عقد رسمی، ترغیب در مراجعه به مراکز مشاوره از طریق اهرم‌های دولتی و... ضروری است. نهایتاً چنان‌چه خانواده‌ای به دلیل اعتیاد، مرگ والدین، بیکاری و بیماری همسر از هم گسسته شد، می‌توان خانواده را موظف نمود که وضعیت حضانت و تربیت فرزندان را به سازمانی که از سوی دولت مشخص می‌شود، گزارش نماید و این سازمان در رفع مشکلات فرزندان چنین خانواده‌هایی تلاش می‌نماید و نسبت به رفع خشونت‌ها و مشکلات این خانواده‌ها اقدام نماید.
از آن‌جا که بسیاری از دختران فراری (۷۰%) در سنین ۱۴ تا ۱۶ ساله و در دوره‌های حساس نوجوانی قرار دارند و با مشکلات متعدد خاص این دوره مواجه می‌باشند، لذا بخشی از پیشنهادات برای پیشگیری از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش می‌باشد.
همچنین برخی دیگر از پیشنهادات مربوط به سایر عوامل اجتماعی است که در کاهش فرار دختران دخیل می‌باشد:

  • نظارت، ارزشیابی و بازتعریف وظایف دستگاه‌های ذی‌ربط در امور مربوط به اقشار آسیب‌دیده و آسیب‌پذیر برای هماهنگی و وحدت رویه و بهینه‌سازی و حتّی ادغام آنها؛
  • تأسیس یک مرکز توانمند برای جمع‌آوری آمار و اطلاعات منطقه‌ای، کشوری، بین‌المللی دختران فراری و شبکه‌های مربوط.
  • تربیت نیروهای پلیس انتظامی از بین بانوان متعهد و متدیّن برای این مسئله خاص.
  • ضرورت آشنایی نیروهای نظامی به‌ویژه پلیس زن با مسائل روان‌شناسی دختران فراری و خرده‌فرهنگ آنها.
  • اعمال مجازات‌های بسیار سنگین، علنی و جدی (در ملاء عام) برای باندهای فساد، اغفال، تجارت جنسی.
  • قانونمند نمودن نحوة درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوءاستفاده از بیان جزئیات فرار به دلیل بدآموزی و اشاعه منکرات و جلوگیری از قهرمان‌سازی مطبوعاتی از این عاملین؛
  • به‌کارگیری نیروهای مردمی و سازمان‌های غیردولتی برای امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع‌رسانی به نیروهای امنیتی.
  • تقویت نظارت‌های اجتماعی رسمی و دولتی و نیز نظارت‌های مردمی و محلی از جمله امر به معروف و نهی از منکر برای پاکسازی فضای جامعه و تعدیل آزادی‌های اجتماعی.

همسران کسل و این شادی های مخصوص مشترک


روزهای اول زندگی تان را به خوبی به یاد می آورید، آنروزها همه چیز تازگی داشت. سعی می کردید هر روز به شیوه ای جدید در را به روی همسرتان باز کنید.به نوعی می توان گفت شگفت زده کردن همسرتان تنها هدفتان بود اما امروز دیگر ایده ای در سرتان ندارید احساس می کنید خسته اید یا ایده هایتان در این سالها ته کشیده است اما شما به شدت در اشتباه هستید، آرمان شهری که شما به دنبال آن هستید در همین نزدیکی هاست. قرار نیست شما خالق اتفاق خاصی باشید تا زندگی تان رنگ دیگری به خود بگیرد در واقع با کارهایی خیلی کوچک می توانید رنگ زندگی را تغییر دهید. بعضی اوقات اشتباه ما این است که فکر می کنیم، تمیز نگه داشتن خانه، درست کردن غذاهای مختلف لازمه زندگی است، این امورلازم است اما برای یک زندگی خوب کافی نیست.


کارهای کوچک برای نجات زندگی
یکی از کارهایی که به زندگی تنوع می دهد این است که، کارهای متفاوت اما کوچک را انتخاب کنید، شما موفق خواهید شد با کمترین زحمت بزرگترین تغییر را در روال زندگی تان ایجاد کنید در این میان فقظ به کمی چاشنی خوشرویی نیاز دارید تا طعم زندگی تان لذت بخش شود. مهمترین نکته این است که زندگی تان را دوست داشته باشید. برای اینکه هر چه بیشتر به خوب بودن زندگی تان پی ببرید نکات مثبت آن را لیست کنید و هر روز بخوانید.


سرزنش نکنید
وقتی خورشید طلوع می کند و شما از خواب بیدار می شوید تا همسرتان را روانه محل کارش کنید، با بد و بیراه گفتن به زندگی از خواب بیدار نشوید. قبل از اینکه چشمهایتان را بگشایید، تصمیم بگیرید با کلماتی مثبت روزتان را شروع کنید، سرزنش کردن شما در ساعات اولیه روز، همسرتان را دچار یاس و دلزدگی می کند. مطمئنا او روز خوبی را نخواهد داشت. مطمئن باشید این کار سودی برای شما نخواهد داشت و شما را در زندگی یک قدم به عقب می برد. اگر فکر می کنید همسرتان در کاری کوتاهی کرده است، با گفت وگو مسئله را حل کنید. این امر به بهبود رابطه شما کمک می کند.


لبخند بزنید
لبخند یادتان نرود. احساس کنید در مقابل دوربین زندگی قرار دارید و همه حرکات شما ثبت می شود. همسرتان هنگام ورود به منزل نیازمند نگاه گرم شما است. وقتی از اتفاقات روزمره اش با شما سخن می گوید، شنونده خوبی باشید. او منتظر ارائه راهکار از سوی شما نیست.


شگفت‌زده کنید
همسرتان را غافل گیر کنید، با برنامه های کوچک به استقبال خوبیهای زندگی بروید. شما می توانید به سادگی شادی های بزرگی ایجاد کنید. این برنامه ها لازم نیست پر زحمت طرح ریزی شوند. یک برنامه کوچک مثل آماده کردن میان وعده مورد علاقه همسرتان، به او نشان می دهد که شما به فکر او هستید.


به او زمان بدهید
همسرتان برای تغییر نیازمند زمان و اطمینان شما است. او را محدود نکنید و تشویق کنید تا با دوستان و همکارانش به ورزشهای گروهی بپردازند. معمولا ورزش به افراد فرصت می دهد تا افراد رفتارشان مثبت تر و فکرشان بازتر شود.


عشق تان را ابراز کنید

دوست داشتن و دوست داشته شدن مطلوب هر انسانی است. هر از گاهی علاقه تان را به همسرتان عنوان کنید. برای ابراز عشق تان دنبال فرصت های هر چند کوچک باشید.این کمک می کند تا نهال عشق کاشته شده در زندگی انرژی مثبتی را منتقل کند.


گاهی با عینک همسرتان به زندگی نگاه کنید

معمولا زنان و مردان کمتر پیش می آید علاقه مندیهای مشترکی داشته باشند. نوع نگاه مردان و زنان به زندگی متفاوت است. اما برای اینکه این تفاوتها کمرنگ شوند و کمتر گریبان زندگی را بگیرند، در فعالیت های مورد علاقه همسرتان شرکت کنید.


دیدن یک مسابقه یا فیلم مورد علاقه همسرتان می تواند برای او مطلوب باشد.

مطمئنا شما از این معامله ای که انجام داده اید لذت خواهید برد، شما محدود علاقه مندیهای همسرتان نشده اید بلکه به علاقه مندیهای او سرک می کشید و در کنار همسرتان روابط خوبی را تجربه می کنید.

مادران شاغل بخوانند!


همه کودکان به یک شیوه با مسئله جدایی از مادر برخورد نمی‌کنند؛ بعضی از آنها با خوشحالی از مادر خداحافظی می‌کنند تا به محل کارش برود و بعضی دیگر ساعت‌ها گریه می‌کنند.

بنابراین با توجه به شرایط خود و فرزندتان به‌گونه‌ای تصمیم بگیرید که به نفع هر دوی شما باشد. انجام وظایف مادری شاید یکی از جالب‌ترین، مشکل‌ترین و در عین حال شیرین‌ترین وظایفی است که هر کس در نقش مادر آن را تجربه می‌کند. حالا اگر به این موضوع احساسات ناشی از تنها گذاشتن فرزندتان در خانه و بازگشت به محیط کار را هم اضافه کنید، آنگاه عظمت کار مادران شاغل را بیشتر درک می‌کنید. شاید ابتدا به‌نظر آسان برسد اما لحظه دل کندن مادر از فرزند برای رفتن به سر کار تجربه‌ای است که هر مادر شاغلی با آن آشناست.

همه مادران هنگام برگشت به محیط کار با سؤالاتی مانند اینها مواجه می‌شوند:«آیا می‌توانم همزمان از عهده وظایف کاری و خانوادگی خود برآیم؟ اگر نتوانم سر کار بروم چطور می‌توانیم از عهده مخارج برآییم؟ آیا می‌توانم از خودم راضی باشم؟ این موضوع چه تأثیری بر فرزندم می‌گذارد ؟و...». در واقع همه مادران شاغل با این سوالات مهم مواجه می‌شوند و بهتر است هر کس با توجه به کمک و مشورت با دیگران در نهایت تصمیم بگیرد.


تصمیم‌گیری مهم
هنگام تصمیم‌گیری درباره کار کردن عوامل متعددی مانند اهمیت شغل و کار، فرستادن کودک به مهد، استخدام پرستار، کمک گرفتن از خانواده برای نگهداری کودک و... به میان می‌آیند. مادر نیز باید با درنظر گرفتن تمام این موارد تصمیم بگیرد. البته این رفتار کودکان است که به ما نشان می‌دهد آیا توانسته‌ایم از عهده وظایفمان برآییم و تصمیم درستی بگیریم یا نه. این موضوع نیز در مورد افراد مختلف متفاوت است و هیچ‌کس نمی‌تواند درباره دیگری قضاوت کند.

مادران شاغل با تولد فرزند خود نظر متفاوتی نسبت به کارشان پیدا می‌کنند. گاهی احساس می‌کنند بین شغل و فرزندشان محصور شده‌اند و باید بتوانند توازن خوبی بین این دو برقرار کنند و به بهترین نحو از پس هر دوی آنها برآیند ولی باید نیازهای کودک و موقعیت خود را بسنجند، درباره آنها با همسرشان صحبت کنند و تصمیم بگیرند چه چیزی آرامش بیشتری به‌آنها و زندگی خانوادگی‌شان می‌بخشد.

ممکن است نظر اطرافیان هم بسیار متفاوت باشد؛یعنی هر کس درباره تنها گذاشتن کودک در خانه و بازگشت شما به محل کار نظر خاصی دارد. برخی می‌گویند نگهداری از فرزندتان مهم‌تر است و عده‌ای هم عقیده دارند حیف است کارتان را ترک کنید و فقط به انجام وظایف بچه‌داری بپردازید. شما می‌توانید همه این نظرات را بشنوید و از تجارب اطرافیان خود استفاده کنید اما فراموش نکنید این موضوع بسیار جدی و شخصی است و فقط شما و همسرتان هستید که باید تصمیم بگیرید.


کار نیمه‌وقت، کار در خانه و...

یکی از راه‌حل‌هایی که به ذهن بسیاری از مادران می‌رسد، بهره‌برداری از مزایای کار نیمه‌وقت است. بدین‌ترتیب آنها می‌توانند هم‌زمان بیشتری را با فرزندشان بگذرانند و هم شاغل بمانند و وقت آزادی داشته باشند. البته این راه برای همه مادران عملی نیست و بعضی کارها را نمی‌توان به‌طور نیمه‌وقت انجام داد. از نظر عده‌ای نیز همزمانی کار در خانه و نگهداری از کودکان گزینه خوبی است. البته این کار به سادگی انجام‌پذیر نیست زیرا خود بچه‌داری تمام وقت شما را به‌خود اختصاص می‌دهد و وقتی برای انجام کارهای خانه برایتان باقی نمی‌ماند. شاید هم بتوانید با هماهنگی محل کارتان روزهای کمتری سر کار بروید یا اگر ذهن خلاقی دارید می‌توانید چیزهایی درست کنید و بفروشید؛ برای مثال می‌توانید کارت تبریک یا صنایع دستی بسازید و با فروش آنها درآمدی داشته باشید. البته شاید هیچ‌کدام از این موارد در مورد شما صدق نکند و مجبور باشید به‌طور تمام وقت کار کنید.


بازگشت به محیط کار

باید پس ازپایان مرخصی مقدمات بازگشت به‌کار را آماده کنید. بنابراین باید برنامه‌هایی برای خودتان ترتیب دهید که به شما اعتماد به نفس بیشتری برای بازگشت به‌کار بدهد. بهتر است مدتی به موضوعاتی که بر کیفیت زندگی‌تان به‌عنوان مادری شاغل تأثیر می‌گذارد فکر کنید؛ نگهداری از کودک، خواب، کمک گرفتن از همسر یا خانواده و رسیدگی به‌خودتان.

البته طبیعی است که نخستین روزهای بازگشت به‌کار با نگرانی درباره کودکتان و پریشانی افکار همراه است. بنابراین با وجود اینکه شاید خیلی سخت به‌نظر می‌رسد ولی سعی کنید درست عمل کنید زیرا شما باید در محیط کار نیز با قدرت حاضر شوید. البته مدتی طول می‌کشد تا دوباره با فضای کار و پذیرش اینکه نوزادتان بدون شما هم حالش خوب است، عادت کنید. طبیعی است دلتان برای فرزندتان تنگ می‌شود اما با گذشت زمان تحمل این دوری آسان‌تر می‌شود. شما می‌توانید روزهای اول بازگشت به‌کار زودتر به خانه برگردید تا هم خودتان و هم فرزندتان به‌تدریج به نبود یکدیگر عادت کنید.


نگهداری از کودک

بعد از بازگشت به کار، مهم‌ترین موضوع پیدا کردن بهترین راه برای نگهداری از کودک است. رفتن به مهدکودک، کمک گرفتن از خانواده، استخدام پرستار بچه و... راه‌هایی هستند که پیش‌روی شما قرار دارند. در هر صورت هزینه نگهداری از کودک یکی از مخارج اصلی شما خواهد بود. البته نوع نگهداری از کودک هم به سن او بستگی دارد؛ مثلا نیازهای یک نوزاد کاملا با کودکی 3 ساله متفاوت است. نگهداری از کودکتان توسط افراد خانواده و دوستان و آشنایان یکی از رایج‌ترین راه‌هایی است که پیش‌روی شما قرار می‌گیرد و اگر مجبور هستید کار کنید و قادر به پرداخت هزینه‌های استخدام پرستار یا مهدکودک نیستید، بهترین راه خواهد بود.

درصورتی که برای نگهداری از کودکتان به مادر خود یا هر کس دیگری از افراد فامیل متکی هستید باید حتما شیوه تربیتی هماهنگی را مدنظر قرار دهید؛ مثلا اگر فرزندتان عادت دارد به شیوه خاصی یا در ساعت خاصی بخوابد دیگران هم باید در جریان قراربگیرند. همچنین اگر تصمیم دارید به شیوه خاصی به او غذا بدهید یا مراقبت کنید، حتما با کسی که در نبود شما از او مراقبت می‌کند هماهنگ باشید.


آماده کردن کودک

هنگامی که می‌خواهید کودک را تنها بگذارید، باید ابتدا او را با کسی که می‌خواهد از او در خانه مراقبت کند یا مهدکودک آشنا کنید. طوری که پس از بازگشت به‌کار چند روز با او به مهدکودک یا نزد پرستارش بروید. روزهای اول را حتما ساعاتی را در کنارش بمانید و بعد از چند روز، کم‌کم بیشتر او را تنها بگذارید تا بهتر با شرایط جدید آشنا شود. البته طبیعی است هفته‌های اول هم به شما و هم فرزندتان سخت بگذرد ولی نگران نباشید چون کم‌کم عادت می‌کنید.

همه کودکان هم به یک شیوه با مسئله ترک مادر برخورد نمی‌کنند؛ بعضی از آنها با خوشحالی از مادر خداحافظی می‌کنند تا به محل کارش برود اما گاهی چنین نیست و کودک ساعت‌ها گریه می‌کند. بنابراین سعی کنید خداحافظی‌هایتان طولانی نباشد. همچنین بدون خداحافظی از فرزندتان جدا نشوید. اگر ترک فرزندتان در دوران نوزادی دشوار است وقتی بزرگ‌تر شود یعنی زمانی که می‌تواند به شما بگوید نمی‌خواهد به مهدکوک برود یا به شما التماس می‌کند سر کار نروید، دشوارتر خواهد بود. کودک شما احساستان را کاملا درک می‌کند و متوجه می‌شود مضطرب یا ناراحتید؛یعنی اگر ناراحت و مضطرب باشید تأثیر بدی بر او می‌گذارد. پس سعی کنید در حضور فرزندتان خیلی قاطع و قدرتمند عمل کنید. کاملا روحیه‌تان را حفظ کنید و فراموش نکنید شما تنها مادری نیستید که مجبورید برای کار کردن، ساعاتی را به دور از فرزندتان باشید.

البته کودکان نیز معمولا زمانی که والدینشان از دیدشان دور می‌شوند، راحت‌تر قضیه را درک می‌کنند و آرام می‌شوند. بنابراین نگران و ناراحت این موضوع نباشید. وقتی به محل کارتان می‌رسید حتما با مهدکودک یا کسی که مراقبت از فرزندتان را برعهده دارد، تماس بگیرید. به‌احتمال قوی او به شما اطمینان می‌دهد که کودکتان دیگر گریه نمی‌کند و دارد بازی می‌کند. شما باید رابطه خوبی با کسی که از فرزند شما مراقبت می‌کند داشته باشید. اما اگر در بعضی موارد شیوه کارش را دوست ندارید با صراحت و بدون کنایه موضوع را با او مطرح کنید. البته لحن صدای شما باید گرم و دوستانه باشد. پس برای این کار زمانی را انتخاب کنید که ناراحت و خسته نیستید. در غیراین صورت شاید نتیجه دلخواه را نگیرید.

بعضی کودکان وقتی از مهدکودک، پرستار یا هر کسی که از او مراقبت می‌کند جدا می‌شوند فریاد می‌زنند یا گریه می‌کنند. در واقع این رفتارها شیوه تخلیه احساسات کودک در پایان یک روز طولانی است. زیرا او احساس می‌کند اکنون که به آغوش شما بازگشته می‌تواند احساسش را نشان دهد. این موضوع ممکن است برای شما دشوار باشد اما به این معنا نیست که فرزندتان شما را دوست ندارد یا ترجیح می‌دهد با پرستارش بماند و به خانه برنگردد.


مراقبت‌های لازم

هنگامی که بچه‌دار می‌شوید به‌نظر می‌رسد می‌توانید همیشه شاد و خوشحال باشید و نباید هیچ‌گاه احساس خستگی کنید اما حفظ این موارد همیشه هم آسان نیست و باید بسیار مراقب خود باشید تا قدرت لازم را برای مراقبت از فرزندتان داشته باشد. ضمن اینکه بتوانید در خانه و محل کار هم به خوبی از پس وظایفتان برآیید. بنابراین همیشه وقتی را برای تجدید قوا و به یاد آوردن اینکه فقط یک مادر، همسر و کارمند نیستید درنظر بگیرید.ممکن است از رفتن به گردش و تنها گذاشتن فرزندتان در خانه - درحالی‌که تمام روز در محل کارتان بوده‌اید - احساس گناه کنید. اما این کار هم به نفع شما و هم تمام اعضای خانواده‌تان خواهد بود زیرا تجدید قوا به شما کمک می‌کند تا بهتر بتوانید همه کارهایتان را انجام دهید. بنابراین سعی کنید بهترین دوست خود باشید و به جای ارزیابی‌های مختلف، پیام‌های مثبتی به‌خود ارسال کنید. مطمئن باشید این کار به‌تدریج تغییرات خوبی برایتان به‌دنبال خواهد داشت.ممکن است بعد از بازگشت به‌کار نتوانید مانند قبل از کارتان لذت ببرید و ترکیب آن را با انجام وظایف مادری سخت ببینید. شاید فکر کنید کودکتان هم به دور از شما نمی‌تواند شاد باشد اما فراموش نکنید تمام این احساسات زودگذر خواهند بود و خیلی زود به همه‌‌چیز عادت می‌کنید. پس زیاد سخت نگیرید و سعی کنید هم از تمام ساعات کاری و هم از تمام لحظاتی که در کنار خانواده‌تان هستید لذت ببرید.

زندگی مشترک و زن و شوهرهای شاغل


روزی روزگاری در ایام قدیم، جوانی بود خوش قامت و خوش قد و بالا و قوی هیکل که از صبح تا شب کار می کرد و زحمت می کشید و سکه روی سکه می گذاشت به این امید که روزی همسری بگیرد در کدبانوگری یک؛ که از هر انگشتش هنری می بارد و وجودش خانه سرد او را گرم می کند. روزگار می گذشت و جوان یک روز که سراغ سکه هایش رفت، دید انباش بسیار خردتر و ریزتر از آن چیزی است که گمان می کرده، لذا لیوان آبی که دستش بود را زمین گذاشت. زود دست به تصویر ابرک بالای سرش برد و با دلی اندک خون، به جای هنرهای ریخته شده از پنج انگشت همسر آینده اش، چارقدی سرش کرد و نشاندش پشت میزی تا او سکه روی سکه بگذارد. اینچنین بر همگان مسجل شد این روزها دیگر فقط برای دختر خانم ها، شاغل بودن آقا داماد مهم نیست. دوره و زمانه اقتصادی و فرهنگی به سمتی چرخیده که خیلی از آقاپسرها هم برای ازدواج دنبال گزینه ای می گردند که بتواند پا به پای آنها خارج از خانه کار کند. هم گوشه ای از بار زندگی را بگیرد هم بتواند جایگاهی اجتماعی برای خودش کسب کند و هم وابستگی اش به مردش کمتر باشد. متقابلا این تغییر نگاه فقط از طرف آقایان نیست و حتما دور و برتان می بینید که به همان اندازه، خانم ها هم کمتر خودشان را مسئول تمام و کمال امورات خانه می دانند یا لااقل بسیار بیشتر از مادرانشان توقع کمک و همکاری آقایان را در امر خانه داری دارند. نه نگرانی اقتصادی آقایان، نه توقع همیاری بانوان از شوهران، هیچ کدام عجیب نیست. دراین فرم جدید خانواده، فرم جدیدی که تا کردن با آن قاعده و قانون و آداب و اصول خاص خودش را دارد.


اینکه زن و شوهر هر دو شاغل باشند چه مزایا و معایبی در یک زندگی متاهلی دارد؟



شغل + 2
اگر قصد ازدواج دارید و نمی دانید بین خانم های شاغل دنبال همسر بگردید یا خانه دار، اگر ازدواج کرده اید و هنوز دو به شک اید، بهتر است خانه داری در پیش بگیرید یا به فکر پیدا کردن شغل و کسب درآمد و جایگاه اجتماعی باشید. با ما همراه شوید در مرور تهدیدها و فرصت های هر حالت! به هر حال انتخاب هر کدام این وضعیت ها، مزایا و معایبی در زندگی پیش رویتان می گذارد که می توانیدبه آن ببالید یا از آن بهراسید. زندگی متاهلی پیچیده تر از این حرف هاست و چنین نیست که در تمام لحظاتش به خاطر شاغل بودن خود یا همسرتان، با دمتان گردو بشکنید یا از بی کاری ظاهری خانه داری، مدام نک و ناله کنید.


فرصت ها



جر و بحث کمتر

آدم ها برای پر کردن نیازهای روحی - روانی شان نیاز دارند از منابع عاطفی مختلفی تغذیه کنند اما خانم های خانه دار - به خصوص اگر بچه نداشته باشند - معمولا تمام روز را در منزل به تنهایی سر می کنند و اینطوری توقعشان نسبت به شوهر بالا می رود. در واقع چنین خانمی از مردش می خواهد جور تمام نیازهایی که باید به طرق مختلف برآورده می شد را یک تنه به دوش بکشد. این مسئله می تواند منجر به دلخوری، نارضایتی و افسردگی هر دو طرف ماجرا شود.


آقا که بخش اعظم توانش را بیرون از خانه صرف کرده، حوصله یا انرژی کافی برای اینکه پای صحبت های همسری بنشیند که ساعت ها به انتظار او بوده ندارد. این مسئله برای زن و شوهرهای شاغل کمتر پیش می آید. خانم های شاغل از صبح کلی با همکارهاشان حرف زده اند، کارهایی کرده اند که بهشان احساس متخصص بودن داده، احتمالا با ارباب رجوع سر و کله زده اند، بابت فعالیت های مثبت یا منفی شان تحسین یا توبیخ شده اند و ... در نتیجه شب که به خانه می آیند، بسیار کمتر از خانم های خانه دار از همسرشان توقع دارند. حتی شاید حال و حوصله چندانی هم برایشان نمانده باشد و ترجیح بدهند اوقات فراغتشان را بیشتر به خودشان بپردازند و اغلب معاشرت ها و با هم بودن های دو نفره به تعطیلات موکول می شود.


به این ترتیب احتمال وقوع تنش در رابطه این زن و مرد پایین تر می آید (البته طبعا معنای این حرف این نیست که زن و شوهرهای شاغل کمتر از زوج هایی که در آن خانم خانه دار است، به پروپای هم می پیچند!)


وضع اقتصادی بهتر

در این روزگار وانفسای اقتصادی، واضح است که وضعیت مالی خانه ای که در آن به جای یک نفر، دو نفر کار می کنند و پول درمی آورند، به مراتب بهتر و مطلوبتر است، ضمن اینکه برخی معتقدند زن هایی که کار بیرون می کنند، به ارزش پول واقف ترند و ضمنا فرصت چندانی هم برای خرجش ندارند، در نتیجه پس انداز بیشتری عاید خانواده خواهد شد!


این وضعیت علاوه بر اینکه می تواند دست خانواده را برای بسیاری انتخاب ها (از چیزهای بزرگی مثل خانه و ماشین بگیر تا لوازم منزل و لباس و تفریح های گرانتر) بازتر بگذارد، به لحاظ روانی هم آرامش بیشتری برای زن و مرد به همراه خواهدداشت.


طبیعی است که وقتی یک موتور قرار است چرخ زندگی را بچرخاند، زن و شوهر بیشتر با سوالات نگران کننده ای مثل «مگر چقدر توان دارم/ دارد»، «نکند آخر ماه کم بیاوریم»، «خرج های غیرمنتظره را چه کنیم» و ... مواجه خواهند بود.


تجربه بیشتر

خانم های شاغل در طول روز با آدم های بیشتری سر و کار دارند و با پیشامدها، گرفتاری ها و چالش های بیشتر و متنوع تری به نسبت یک خانم خانه دار مواجه می شوند. برای سر و کله زدن با آدم ها، مدیریت روابط کاری و پرهیز از وقوع تنش در ارتباط های مختلفشان مجبورند روش های گوناگون تعامل و مدارا را کشف کرده و یاد بگیرند، احتمالا بیشتر از زنان خانه دار از مشکلات دیگر زوج ها مطلع می شوند و بیشتر در موقعیت مقایسه و پندگیری قرار خواهند داشت. تمام این یادگیری ها و تجربیات احتمالا آنها را برای مواجهه با مشکلات در زندگی خانوادگی شان آماده تر می کند و ترسشان را از مواجهه با مسائل کمتر خواهد کرد. این تجربه قطعا در زمان تربیت بچه هم کمک خوبی خواهد بود.


سوژه های گفتگوی گسترده تر

یکی از مشکلات رایج در زندگی زناشویی، روزمره شدن رابطه و از تب و تاب افتادن و بی حرف ماندن زوج هاست. وقوعت این وضعیت در زوج هایی که خانم خانه دار است، محتمل تر به نظر می رسد (دقت کنید؛ داریم از «احتمال» حرف می زنیم، نه یک وضعیت قطعی!) مثلا در همین راستا، می توانیدیک بار زندگی یکنواخت و تکراری طاهره (هنگامه قاضیانی) را در «به همین سادگی» دوباره مرور کنید.


حتی در حالتی بدبینانه اگر فرض کنیم حرف های مشترک هر زوجی بالاخره یک روز ته می کشد، درباره زوج های هر دو شاغل، این اتفاق دیرتر خواهد افتاد. در زندگی که زن هم مانند مرد شاغل است، خانم نیز به اندازه آقا از صبح تا شب در معرض جریان های اطلاعاتی مختلف دارد.


اتفاقات قابل تعریف بیشتری را در طول روز خواهد دید و شنید که تمامشان امکان شکل گیری گفتگو با همسر را بالاتر می برد. این خانم ها احتمال هر شب چند خاطره از همکارشان که با شوهرش دعوا کرده، رئیسشان که روز به روز بیشتر روی اعصاب می رود، کم شدن اضافه کارها، شلوغی خیابان، نظرات همکارانشان درباره یک رویداد سیاسی و اجتماعی و ... خواهند داشت که هر کدام سوژه ای جذاب برای ایجاد ارتباط کلامی با همسر می سازد (هر چند خستگی و کم حوصلگی - که در بخش «تهدیدها» بهشان خواهیم پرداخت - روی خط سکته شاغل بودن است و شاید باعث شود با وجود سوژه برای صحبت کردن، باز طرفین به کم حرفی یا سکوت تمایل بیشتری نشان دهند).


تهدیدها



آزادی عمل محدودتر

طبیعی است که وقتی زن و مرد هر دو مشغول به کار هستند (در شرایطی که خودشان صاحبکار محسوب نمی شوند)، فارغ از اینکه در منزل با چه مشکلات و مسائلی مواجهند، مجبورند از قوانین و مقررات مربوط به کارشان تبعیت کنند. در نتیجه ممکن است در زمان هایی خانم خانه مجبورند به ماندن تا دیروقت و اضافه کاری اجباری شود، یا نتواند برای سفر آخر هفته مرخصی بگیرند، یا این امکان را نداشته باشد که هر زمان اراده کرد (ید)، مهمانی بدهد و برود و محدودیت هایی از این قبیل.


این همسرها بیرون از خانه هم رئیسی دارند که ممکن است گاهی از خانه دورشان کند یا شرایطی را پیش بیاورد که خیلی به مذاق آقا خوشایند نباشد. این مسئله به خصوص زمانی دردسرساز می شود که شوهر نتواند این موضوع را تحمل کند که همسرش از کس دیگری بیرون از محیط خانواده دستور بگیرد.


اما به هر حال وقتی آقای محترمی از داشتن امنیت خاطر اقتصادی بیشتر محظوظ هست و به سری در بین سرها بودن همسرش می بالد، باید اینها را هم بپذیرد کار زن نیز به همان اندازه کار مرد جدی است و قوانینش معتبر و واجب الاجرا!


حوصله کمتر


این هم یکی دیگر از تهدیدهای دو موتوره کار کردن است. همان قدر که شاغل بودن زن، نیازش به همسر را برای پر کردن خلأهای عاطفی اش کمتر می کند و تنش های احتمالی را کاهش می دهد، می تواند باعث دور شدن تدریجی زن و مرد از یکدیگر هم بشود. البته نه اینکه مسئولیت گرم نگه داشتن کانون خانواده همیشه با زن باشد اما در شکل سنتی خانواده که خانم ها همیشه خانه دار بوده اند، این توقع بیشتر متوجه زن ها بود. به هر حال یکی باید انرژی بیشتر و حواس جمع تری در این رابطه داشته باشد و از آنجایی که آقایان به طور معمول و سنتی، بیشتر در نقش شاغل فرو رفته اند، معمولا این نقش را متوجه خانم ها می دانند.


منتها در عمل، و در شرایطی که هر دو نفر مشغول به کار بیرون اند، احتمال اینکه زن هم مانند مرد بی حوصله و کم انرژی باشد زیاد است ، و اگر زوجین نسبت به مسئله بی تفاوت باشند و راهکاری برای کنترلش نیندیشند، شاید خدای ناکرده به مرور و با گذشت زمان، قضیه به جاهای ناگوار برسد.


فرسودگی بیشتر

هر چقدر هم بخواهید تقسیم کار عادلانه بکنید و فهرست بنویسید و چک لیست بسازد، باز هم اغلب زن ها با وجود اینکه دوش به دوش مرد خانه کار می کنند (ولو با دریافتی مالی کمتر)، خودشان را مسئول بخش قابل توجهی از کارها و وظایف خانه داری می دانند. کاری به «خودشبختانه یا متاسفانه»اش نداریم اما این نگاه به طور عرفی در جامعه وجود دارد و به تبعش، زن ها سهم بیشتری از پخت و پز و رفت و روب و ... در منزل را برعهده می گیرند.


در نتیجه خانم بعد از اتمام کار بیرون، تازه شیفت دوم کاریش (آن هم به صورت فشرده) شروع می شود و به قول رویارویی «کاغذ بی خط». «باید سه مرتبه بشوره و بسابه و بپزه. تو می تونی سه دفعه پشت سر هم بگی می شورم و می سابم و می پزم؟».


اگر طفل دلبندی هم از راه برسد و بعد از آب و گل درآمدنش، خانم بخواهد باز سر کار برود، یک شیفت مضاعف دیگر به این دو شیفت اضافه خواهد شد و عملا مجبور به انجام وظیفه در سه شیفت طاقت فرسا و سنگین می شود. واضح است که چنین آدمی فرصت کمتری برای رسیدگی به خود و استراحت خواهد داشت و این مسئله ممکن است او را دچار استرس دائم، ناامیدی، افسردگی و حتی احساس پیری زودرس می کند.

سبک زندگی ایرانی‌ها، استرس و سرطان!


یک متخصص روانپزشک گفت: آمارها نشان می‌دهد اختلالات روانپزشکی در ایران و در بین سنین 15 تا 65 سال به میزان 23 و شش دهم درصد است.

دکتر گرکانی در همایش کلیدهای طلایی پیشگیری از سرطان اظهار کرد: طبق مطالعات انجام گرفته، تعداد زیادی از افراد سرطانی دچار افسردگی هستند.
وی افزود: ترس از کاهش عمر، تغییر چهره، شیمی درمانی، آینده و ... موجب بروز اضطراب و یا استرس در زندگی و در نتیجه بدبینی و ناامیدی افراد می‌شود و این عوامل باعث می‌شوند تا استرس شایع ترین عامل در سبک زندگی مردم ما باشد.

گرکانی بیان کرد: باید تلاش کرد تا سرطان به عنوان جزئی از وجود بیمار پذیرفته شود.

به گزارش ایسنا، متخصص روانپزشک تاکید کرد: آمارها نشان می‌دهد اختلالات روانپزشکی در ایران و در بین سنین 15 تا 65 سال به میزان 23.6 درصد است که این افراد بایستی درمان شوند.