مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

چگونه با همسر عصبانی رفتارکنیم؟

همسر ما جزیی از وجود و هویت ماست. اینکه در دین ما طلاق حلال است، به هیچ وجه مجوزی برای اقدام به جدایی با دیدن اولین مشکلات و ناهنجاری ها نیست؛ بلکه طلاق آخرین راه حل است، وقتی تمام مسیرها را رفته و به بن بست رسیده ایم.

وقتی شما کاربران عزیز از ما می خواهید در مورد برخی مشکلات، راه حل های پیشنهادی خود را ارائه دهیم، جای خوشحالی است که برای مسئله زندگی تان به دنبال راه حل می گردید و نمی خواهید صورت مسئله را پاک کنید.

در این مقاله ما حرف های درگوشی را با برخی خانم ها مطرح می کنیم .برای آنها که می خواهند زندگی شان بهتر شود و به همسرشان کمک کنند تا در جهت رفع مشکلات رفتاری و بهبود ارتباط در خانه گام بر دارد. البته فراموش نکنید که گام اول مخصوص خود شماست. شمایی که می خواهید همسرتان تغییر کند، اگر خودتان هیچ تغییری در منش و رفتارتان ندهید، به او الهام نخواهد شد که عصبانیتش در خانه آزاردهنده است و یا بهتر است کمی به وضع ظاهر خود برسد و یا اگر به حرف های شما گوش دهد، زندگی تان شیرین تر می شود. این شما هستید که خواهان تغییرید پس باید دست به کار شوید.

دنیای زنانه و مردانه به خاطر تفاوت های طبیعی که دارد، ممکن است برای هر کدام از زن و مرد، مشکل ساز شود. بسیاری از رفتارهایی که ما زن ها نامطلوب می دانیم، برای مردان طبیعی است و بر عکس. زمان می برد تا به این تفاوت ها عادت کنیم و بپذیریم که او مثل ما نیست و بجز این موضوع، تفاوت های فردی هم اثرگذار است.

اگر قصد دارید مشکلی را در همسرتان اصلاح کنید، خوب توجه داشته باشید که شاید رفتار شوهرتان غیرمعمول نیست و حساسیت بیش از حد شما یا عدم شناخت تان از روان شناسی جنس مخالف، باعث شده تا آن عادت رفتاری، به نظرتان نامناسب بیاید.

اما گاهی رفتاری از حد معمول خارج شده و آرامش زندگی را مختل می کند؛ یکی از این رفتارها که در مردها بیشتر مشاهده می شود، خشونت و عصبانی بودن است.

مشکل خشونت در خانواده از آنجا بسیار آسیب زاست که بچه ها هم در چنین محیطی رفتار نامناسب والد خود را آموخته و رفتارهای عصبی از خود نشان می دهند. علاوه بر این خود فرد خشن نیز آسیب های زیادی را می بیند و برای بسیاری از بیماری ها مستعد خواهد بود. پس اگر شوهر عصبانی دارید، به دنبال راه حلی مناسب برای رفع این رفتار در او باشید.

مثل تمام مشکلات زندگی، نیم نگاهی به علت آن بیاندازید.کمک می کند تا نگاه جامع تری به مشکل تان پیدا کنید. با خودتان بگویید: چرا همسرم عصبانی است؟

هر رفتاری از ما انسان ها سر می زند، علتی دارد که با شناخت درست آن، می توان از آن جلوگیری کرد. چطور وقتی دل درد داریم به دنبال علتش می گردیم تا داروی مناسبش را پیدا کنیم؟ برای درمان مشکلات رفتاری نیز باید چنین کنیم.

تربیت خانوادگی او را بررسی کنید. تجاربی که قبل از ازدواج داشته، مشاهداتی که از رفتار والدینش انجام داده است و کمبودها و مشکلاتی که در زندگی با آن رو برو شده است. البته وقتی به دنبال علت رفتار نامناسب او هستید، مراقب باشید تا باعث تحقیر و تخریبش نشوید.

تأثیر مشکلات را شوخی نگیرید. گاهی شکست ها و مشکلات زندگی، تأثیر زیادی بر روحیه فرد می گذارد. مخصوصاً اگر عصبانیتش همیشگی نبوده و به تازگی بیشتر شده باشد. ممکن است یک مشکل شغلی دارد که نمی تواند با شما مطرح کند. این روزها مرد بودن سخت است! سعی کنید بفهمید پشت این رفتار نامناسب چه چیزی نهفته است.

گاهی میزان خشونت مرد به حدی بالاست که باید از یک مشاور و متخصص کمک بگیرید. اگر همسرتان راضی شد با شما به مشاور مراجعه کند، کارتان ساده تر می شود. در غیر این صورت باید تنها مراجعه کنید و راهکارهایش را انجام دهید. گاهی عصبانیت افراد بخاطر کمبود ویتامین یا کم و زیاد شدن هورمون های بدن است که با دارو درمان می شود.

اما به طور معمول سبک زندگی نامناسب و الگوگیری غلط، باعث بروز خشونت رفتاری و کلامی است. اگر همسرتان در کودکی یاد گرفته فریاد بزند یا اگر بخاطر مشکلات، زودرنج شده، شما در مقابلش انعطاف بیشتری بخرج دهید.

برای برخورد با یک شوهر عصبانی فراموش نکنید که درجه صبر و تحمل خود را بالا ببرید. در هر صورت طرف مقابل شما آستانه تحمل پایینی دارد، پس اگر شما هم اینگونه باشید، انفجار در خانه تان حتمی خواهد بود.

بهتر است مطمئن شوید که مقصر شما نیستید. شاید لجبازی، نحوه حرف زدن و یا رفتارهای تان، او را عصبی می کند. شاید تغییر در برخی رفتارهای تان کمک کند تا او نیز آرام تر شود.

می توانید در زمان آرامش او، کمی در این باره صحبت کنید. البته مراقب باشید که نحوه گفتگوی تان به صورتی نباشد که فکر کند محاکمه می شود وگرنه بیشتر عصبی شده و به نتیجه ای نمی رسید. بگذارید حس کند وارد یک گفتگوی دوطرفه شده است. بگذارید او هم مشکلات شما را بیان کند و صادقانه گوش دهید. زمانی که نوبت به شما رسید، در مورد رفتار همراه با خشونت او حرف بزنید. آثار رفتارش را به او گوشزد کنید. نمونه هایی را به او یادآوری کنید که بخاطر عصبانیت، پشیمان شده و ضرر کرده است.

با محبت از او بخواهید آرام تر باشد و با عصبانیت خود، باعث کم شدن محبت تان نشود. به او بگویید که چقدر دوستش دارید. انسان های عصبانی بخاطر ظاهر خشن خود، محبت کم تری دریافت می کنند؛ در حالی که نیاز آنها به محبت، بیشتر است. گاهی یک چرخه معبوب درست می شود. خشونت بیشتر، روابط را تخریب می کند و عاطفه کمتر، به عصبانیت می انجامد.

وقتی همسرتان از عشق شما مطلع شود، سعی بیشتری برای تغییر رفتار خواهد داشت؛ اما به یاد داشته باشید روزی سه وعده؛ صبح، ظهر و شب قرص صبر بخورید!

برای اینکه شما آرام باشید و در برنامه تان موفق تر شوید، به نکات مثبت او فکر کنید. به زمان هایی که عصبی نیست و کارهایی که برای شما انجام داده است. از خداوند کمک بگیرید و به این ترتیب، با صبر و مقاومت خود، آرام ارام او را تغییر دهید.

می شود یک برنامه کنترل خشم در خانه پیاده کرد. قرارهای ساده ای که می تواند فضا را آرام کند. مثلاً از همسرتان بخواهید هر گاه ازرفتار شما عصبانی شد و خواست فریاد بزند، اتاق را ترک کند و مدتی را تنها باشد تا خشمش فرو بنشیند.

شما هم موقعیت «بگو مگو» را در خانه ایجاد نکنید. شاید اگر سکوت کنید او هم بعد از چند فریاد، شرمنده شود! در اینصورت بازی به نفع شما پایان می یابد.

قصد ما به هیچ وجه تبرئه کردن مرد عصبانی که فریاد می زند و یا دشنام می دهد، نیست. او باید رفتارش را کنترل کند، اما بدانید که خداوند به زن ها قدرتی داده که می توانند اثرگذاری عاطفی بالایی داشته باشند. از این قدرت استفاده کنید.

اما باز هم تکرار می کنم که برخی از انواع خشونت که بیش از حد هستند نیاز به بررسی متخصص دارند و تلاش شما ممکن است اثرگذار باشد، اما مشکل به طور کامل رفع نمی شود.

در هر صورت این مشکلی است که که باید آن را برطرف کنید. کوتاه نیایید و برای آرام شدن زندگی تان تلاش کنید.

ایجاد اعتماد در روابط



در هر رابطه ای که ایجاد می کنید، کاری، دوستی یا عاشقانه اعتمادیکی از عوامل موفقیت است.

اعتماد جزء اساسی همه روابط ما اعم از اجتماعی و فردی است ، پس باید یاد بگیریم که چگونه آن را در اطرافیانمان ایجاد کنیم . آیا می دانید یکی از شایع ترین دلایل قطع روابط عاشقانه و طلاق، عدم وجود اعتماد است؟ اگر نتوانید به کسی اعتماد کنید، پس نمی توانید او را دوست داشته باشید. عشق و اعتماد از هم جدا نشدنی هستند.
اگر خواهان رابطه ای با اعتماد بیشتر هستید، این پنج راهکار به شما کمک می کند:
1 راست بگویید
برخی مواقع راست گفتن دشوارترین تصمیم است. اما جدا از اینکه چقدر دشوار باشد، بهترین کار است. حتی اگر دشوار باشد، به بدی اینکه دروغ بگویید و بعد لو بروید نیست. یک دروغ می تواند منجر به از دست دادن اعتماد شود که هیچگاه قابل برگشت نیست.یک دروغ مصلحتی هم می تواند موضوع کوچکی را به مسئله ای بغرنج تبدیل کند. و هنگامی که شریک شما به حرفتان اعتماد نداشته باشد، به هر چیزی که می گویید مشکوک خواهد شد.
2 گفتگو کنید
بهترین راه برای داشتن رابطه ای بر اساس اعتماد از طریق گفتگوی راحت و صادقانه است. فقط زمانی می توانید متوجه شوید که در درون هر دو نفرتان چه می گذرد که زمانی را برای حرف زدن اختصاص دهید. و هرچه بیشتر کسی را بشناسید، بیشتر به او اعتماد خواهید کرد.
3 به قول هایتان عمل کنید
در حالی که شرایط پیش بینی نشده ممکن است مانعی سر راه بهترین برنامه هایتان قرار دهد، در حالت کلی خوب است که به قول هایی که می دهید عمل کنید. اگر مطمئن نیستید، قول ندهید. به همین سادگی. اگر سورپرایزی داشته باشید بهتر از قولی است که نتوانید به آن عمل کنید.
4 از اینکه بگویید "من اشتباه کردم" نترسید
همه ما اشتباهاتی مرتکب می شویم، اذعان این نکته شرم آور نیست. اما زمانی که اتفاق می افتد، آن را به گردن بگیرید و مسئولیت پذیر باشید. برای مثال، اگر در مورد خاصی کم تر صادق بوده اید، باید به شریکتان اعتراف کنید و پوزش بطلبید و امیدوار باشید که او قادر به بخشیدن و اعتماد کردن به شماست.
گفتن حقیقت بهتر از گفتن دروغ های متوالی برای پنهان کردن اشتباهتان است. و البته، این اشتباه را به یک عادت تبدیل نکنید.
5 به رابطه خود و شریکتان یقین داشته باشید
اگر می خواهید رابطه شما مستحکم باشد، نیاز دارید بدانید که تصمیم درستی گرفته اید و با فرد مناسبی هستید. اگر مطمئن نیستید، شالوده ای برای ساختن رابطه ای مستحکم ندارید. وقتی شما به شریکتان یقین داشته باشید، او نیز به شما یقین خواهد داشت.

پنج کاری که زنها انجام می‌دهند که باعث فرار مردها می‌شود!

زن‌ها بدون اینکه متوجه باشند گاهی کارهایی را انجام می‌دهند که باعث فراری دادن مرد‌ها میشوند.


این پنج مورد از موارد مهم برای این امر به شمار می‌رود زن‌ها بدون اینکه متوجه باشند گاهی کارهایی را انجام می‌دهند که باعث فراری دادن مرد‌ها میشوند. این پنج مورد از موارد مهم برای این امر به شمار می‌رود.


اعتماد به نفس پایین

زنهایی که اعتماد به نفس پایین دارند مرد‌ها را فراری می‌دهند. مرد‌ها جذب زنهایی که مشکلات زیادی دارند نمی‌شوند. مرد‌ها علاقه دارند در اطراف زنهایی باشند که کمترین دردسر را درست می‌کنند. مردها دوست ندارند در کنار کسی باشند که مدام در حال گریه کردن است. همچنین متنفرند در کنار زنانی باشند که مدام دیگران را برای اشتباهات سرزنش می‌کنند به جای آنکه در صدد رفع آن مشکل بر می‌آیند.

کنترل کردن
مردها زنهایی را که می‌خواهند مرد را کنترل کنند دوست ندارند. زنهایی که آنها را یاد غر غر کردن‌های مادرشان می‌اندازد. زنهای کنترل کننده تاثیری بر روی مردان ندارند. مردهایی که کنترل می‌شوند پشت سر زنانشان دروغ می‌گویند و دزدکی همه کاری انجام می‌دهند. این امکان را به او می‌دهید تا زمان کمتری را با شما بگذراند. زن‌های کنترل کننده مسئله عدم امنیت و اخبار‌های نا درستی را برای مردان ایجاد می‌کنند. مرد‌ها هرگز با زنانی که آنها را کنترل می‌کنند نمی‌مانند اهمیتی ندارد که شما چقدر خوب و خوشگل هستید. زنها نباید مرد‌ها را به مانند بچه‌ها بزرگ کنند.


آویزان بودن
هیچکس دوست ندارد در اطراف زنی باشد که مثل چسب به او چسبیده است، هیچکس دوست ندارد با کسی قرار بگذارد که او را یاد بچه‌ها می‌اندازد. مردها دوست ندارند اطراف زنی باشند که نیاز به توجه دارد. چسبیدن به مردها کاملا آنها را دفع می‌کند. مردها دوست دارند که هر چند گاهی با دوستانشان بیرون بروند بدون اینکه زنی مزاحم آنها باشد.


بیکار
مرد‌ها دوست ندارند اطراف زنان بیکار بچرخند. مردها زنانی که پولشان را به باد می‌دهند دوست ندارند. مردها زنانی را می‌خواهند که بتوانند از پس خودشان بر بیایند. که پیشینه شغلی خوبی داشته باشند. زنی که از این شغل به آن شغل می‌پرد جذابیتی برای هیچ مردی ندارد. زنی که نمی‌تواند شغل خود را نگه دارد چگونه می‌تواند مرد خود را نگه دارد. از مرد‌ها هیچ وقت پول نخواهید و راجع به مشکلات مالیتان با انها صحبت نکنید چون این مسئله او نیست پس به آن اهمیتی نمی‌دهد.


فرار کردن به خانه مادرتان
مردها از زنهایی که در شرایط سخت به مادرشان رجوع می‌کنند تا مشکلشان را برایشان حل کند، فرار می‌کنند

تفاوت بین خیانت احساسی با جنسی




تعریف سنتی و کلی «خیانت» نقض تعهد جنسی زن یا مرد در رابطه زناشویی است. به این معنای مرسوم که؛ وارد رابطه جنسی دیگری شوید در حالی که از نظر اخلاقی به یک نفر متعهد هستید. اما در چند دهه اخیر معنای خیانت بسیار تغیییر کرده است. همه خیانت‌ها جنسی نیست. ‏
ناسپاسی عاطفی یعنی …
خیانت عاطفی هر نوع ناسپاسی و شکستن تعهد در اندیشه و احساس است. با پیشرفت‌های روزانه فناوری‌ها، خیانت معنای گسترده‌ای یافته است. درگیری فکری و عاطفی با یک فرد جدید نیز یک نوع ناسپاسی و نقض تعهد است. صمیمیت و رابطه بسیار نزدیک حتی از طریق گوشی‌های همراه، برقراری هر نوع رابطه صمیمی خارج از رابطه با همسردر حالی که شریک زندگی از آن باخبر نیست همگی انواعی از ناسپاسی است. ‏
مهم‌ترین تفاوت خیانت جنسی با ناسپاسی عاطفی در ارتباط فعال و صمیمی جنسی است. در خیانت جنسی، رابطه دو نفر علاوه بر رابطه عاطفی پایه‌ای جنسی نیز دارد. در حالی که رابطه عاطفی خارج از ازدواج لزوما بر پایه صمیمیت و ارتباط جنسی بنا نمی‌شود. این رابطه می‌تواند در محدوده ارتباط اینترنتی یا تلفنی باقی بماند. خیلی از افرادی که وارد رابطه عاطفی با نفر دوم و یا سومی می‌شوند اصلا این ارتباط را خیانت یا ناسپاسی تعریف نمی‌کنند چون این ارتباط اصولا بر مبنایی غیر از رابطه جنسی بنا شده است. آنها فکر می‌کنند خیانت فقط در دایره رابطه جنسی تعریف می‌شود. ‏
نتیجه بسیاری از این ارتباط‌های عاطفی، توجه عاطفی بیشتر به فرد جدید رابطه است و ایجاد فاصله با شریک زندگی کاملا طبیعی خواهد بود. اگر فردی آنقدر به رابطه عاطفی جدیدش وابستگی پیدا کند به احتمال زیاد تعهدات رابطه زناشویی‌اش را خواهد شکست. ‏
رابطه عاطفی تمایلی قوی برای رابطه جنسی
‏ رابطه عاطفی شدید با دیگری معمولا خیلی ساده شروع می‌شود. ابتدا همه چیز بر پایه حال و احوال و تبادل نظر است. هر چقدر آشنایی بیشتر می‌شود دریافت اطلاعات نیز شخصی‌تر می‌شود. ماهیت ارتباط ایجاد صمیمیت است. حرف زدن و گفتگو هیچ وقت در محدوده «سلام، حال شما چطوره؟ من هم خوبم.» باقی نمی‌ماند. کنجکاوی باعث می‌شود دو نفر بیشتر و بیشتر با هم معاشرت کنند، صمیمی شوند و وابستگی ایجاد کنند. این رابطه عاطفی می‌تواند به همان اندازه رابطه جنسی وابستگی و علاقه ایجاد کند و ناقض تعهد زناشویی باشد. ‏
صمیمیت زیاد می‌تواند تمایل رابطه جنسی هم ایجاد کند. خیلی طبیعی است که بخواهید با کسی که با او صمیمی شده‌اید، دوستش دارید و دائما در ارتباط عاطفی هستید رابطه جنسی داشته باشید. رابطه عاطفی با دیگری نه همیشه اما می‌تواند دلیلی برای رابطه جنسی، اختلافات زناشویی و جدایی باشد. ‏
آسیب رابطه عاطفی
داشتن رابطه و دوستی خارج از رابطه زناشویی کاملا طبیعی و سازگار با روحیه انسان‌ها است. اما برقراری یک رابطه عمیق عاطفی با فرد دیگر به احتمال زیاد تهدیدی برای پیوندهای زناشویی است. دوستی‌ها بر مبنای جذابیت‌ها و ظرفیت‌هایی است که ما در دیگران می‌بینیم. دوستی‌های معمول با ظرفیت‌های متناسب تهدید رابطه زناشویی نیستند. اما علاقمندی‌های شدید و افراطی می‌توانند به خیانت منتهی شوند و برای همه افراد درگیر این رابطه، تهدید کننده هستند. شما، همسرتان، فرزندانتان و نفر سوم بیشترین آسیب را از این رابطه بیش از اندازه صمیمی خواهید دید. ‏
چیزهایی که باید بدانید
رابطه عاطفی ابتدا بر اساس یک دوستی ساده شکل می‌گیرد. این رابطه صمیمی پیوندهای رابطه زناشویی را تهدید می‌کند. خیلی‌ها به این رابطه عاطفی فارغ از رابطه جنسی خیانت نمی‌گویند اما آن را خطرناک می‌دانند. مشاورها و مددکاران حوزه روابط زناشویی بدون هیچ تعارفی این نوع روابط را در دسته خیانت‌های زناشویی قرار می‌دهند. یک مددکار خانواده می‌گوید بیش از نیمی از روابط عاطفی خارج از تعهد وارد روابط جنسی می‌شود. ‏
شاید با همه این توضیح‌ها هنوز هم از نظر شما رابطه عاطفی به بدی رابطه جنسی نباشد اما معمولا هر کسی که در چنین موقعیتی قرار می‌گیرد احساسی مثل خیانت، بی‌اخلاقی، بی‌تعهدی و دروغ را تجربه می‌کند. ‏
کسی که وارد یک رابطه عاطفی عمیق تازه می‌شود نه فقط همه احساس و انرژی‌اش را صرف این رابطه می‌کند بلکه حمایت‌های عاطفی و همدلی‌ها را نیز از این ارتباط دریافت می‌کند. ‏
اگر وارد رابطه‌ای شده‌اید که همه انرژی و فکر و احساس‌تان را برایش خرج می‌کنید، رابطه عاطفی با همسرتان کم شده است و هر روز تمایل بیشتری برای نزدیکی به این آدم جدید دارید باید حواستان را جمع کنید. این دوستی احتمالا به زندگی زناشویی‌تان آسیب خواهد زد. ‏
عشق افلاطونی؟
عشق‌های افلاطونی می‌توانند به خیانت تبدیل شوند اگر شما در صمیمیت و دوستی‌تان مرزها و حدود تعیین شده رابطه زناشویی‌تان را نقض کنید، این دوستی‌ها فرصتی برای نزدیک شدن و رابطه عاطفی شدید هستند. ‏
‏ دوستی‌های افلاطونی با روابط عاطفی یک فرق مهم دارند. در روابط عاطفی معمولا این ارتباط پنهان باقی می‌ماند همچنین تمایل جنسی در آن به وجود می‌‌آید اما در دوستی و صمیمیت‌های افلاطونی اینطور نیست. ‏
برای ناسپاسی چندین نشانه وجود دارد:‏
ـ شما از همسرتان ناامید می‌شوید. ‏
ـ بیش از اندازه به دوست جدیدتان فکر می‌کنید و دائما در حال رویاپردازی با او هستید. ‏
ـ تمایل شما برای رابطه عاطفی و رابطه جنسی با همسرتان کم می‌شود. ‏
ـ میزان رابطه شما و همسرتان هر روز کمتر می‌شود. ‏
ـ وقتی دیگران شما را متهم به خیانت می‌کنند هر کاری می‌کنید تا این دوستی را یک رابطه معمولی نشان بدهید. ‏
ـ تنها بودن و معاشرت با این دوست جدید برایتان مهم‌تر از هرچیز دیگری است. ‏
ـ همه احساسات و فکرها، مشکلات و ناراحتی‌ها، شادی‌ها و رویاهایتان را به دوستتان می‌گویید و همسرتان از هیچ چیز خبر ندارد. ‏
ـ همیشه به دنبال بهانه‌ای برای خریدن هدیه‌هایی ویژه برای دوستتان هستید. ‏
ـ به نظر می‌آید دوستتان بهتر از هر کسی شما را می‌فهمد. ‏
ـ این دوستی یک راز است و آن را از همه به ویژه همسرتان پنهان می‌کنید. ‏
آیا شما ناسپاس هستید؟
اگر به بیش از سه پرسش زیر جواب بله بدهید باید حواستان را بیشتر جمع کنید و جدی‌تر به روابط‌‌تان توجه کنید. ‏
ـ آیا شما در رابطه زناشویی‌تان مشکلات حل نشده و درگیری‌های متعدد دارید؟
ـ آیا احساس می‌کنید از نظر عاطفی از همسرتان دور هستید؟
ـ آیا حرف زدن با شریک زندگی‌تان برایتان مشکل است؟
ـ آیا ترجیح می‌دهید حرف‌هایتان را با دیگران بزنید و یک نفر هست که شما را بهتر درک می‌کند؟
ـ آیا دوست جدید فهیم و مهربان و خوش قلب شما از نظر جنسی خیلی جذاب است و شما به او فکر می‌کنید؟
ـ آیا جمله «ما فقط دو تا دوست معمولی هستیم» عقلانی‌ترین توصیف شما از این رابطه خیلی صمیمی است؟
ـ آیا همسرتان از این دوستی چیزی می‌داند؟
ـ ترجیح می‌دهید روزها وقت‌تان را با همسرتان بگذرانید یا با دوست جدیدتان؟
‏ یک تصمیم مهم؛ نه!‏
رابطه‌هایتان را محدود کنید. این بهترین راه برای مراقبت از رابطه زناشویی‌تان است. البته همه چیز به همین یک توصیه ختم نمی‌شود. به احتمال زیاد دلایل زیادی برای برقراری این رابطه عاطفی جدید وجود داشته است. صرف نظر از وسوسه که همه ما درگیر آن هستیم مشکلات، اختلافات،
کج فهمی‌ها، سوءتفاهم‌ها و فقدان یک ارتباط همدلانه افراد را به سوی رابطه‌هایی دیگر می‌کشاند. همه ما دلمان می‌خواهد که وارد یک رابطه شاد، پرهیجان، خاص و پرکشش شویم. اغلب بخاطر ناامیدی از کشتی به گل نشسته زن وشوهری است که سراغ دوستان جدید می‌رویم. اما خب قبل از اینکه جواب وسوسه را در یک ایمیل، پیامک و تماس تلفنی بدهید کمی به رابطه‌تان فکر کنید. مشکل کجاست؟ آیا هیچ راهی برای حل آن وجود دارد؟

18 نشانه سبک زندگی صحیح

نشانه سبک زندگی صحیح که کمتر به آن توجه کرده اید
شاید موفقید ولی خبر ندارید!
بسیاری از ما این دوره را تجربه کرده ایم که احساس کنیم زندگی به نفع ما پیش نمی رود. این که خود را به خاطر سطح توانایی مان در هر موقعیتی از محل کار گرفته تا امور منزل سرزنش کنیم، کار دشواری نیست و به احتمال زیاد مانع موفقیت ما خواهد شد. همچنین تداوم این امر باعث می شود فرد، خود را به طور کامل ناموفق بداند حتی اگر شواهد، چه در زندگی شخصی و چه در زندگی حرفه ای او به گونه ای دیگر باشد.
حالا اگر شما شخصی هستید که سر خود را خیلی شلوغ کرده اید و هرگز وقت نمی کنید که موفقیت و پیشرفتتان را حس کنید، احتمال آن زیاد است که فرد موفقی باشید ولی متوجه موفقیت های خود نباشید.

به گزارش نشریه Social psychological & personality science، در ادامه این مطلب به سراغ بعضی نشانه های موفقیت می رویم که شاید کمتر به آن ها توجه کرده اید. از شما می خواهیم که آن ها را بخوانید و سپس نگاهی به ویژگی های خودتان بیندازید چراکه شاید شما هم در زندگی تان انسان موفقی باشید اما به دلیل بدبینی هایتان، خودتان را ناموفق جلوه داده باشید. migna.ir
1 -منتظر تعریف و تمجید دیگران نیستید: تایید طلبی از دوستان و همکاران حسی است که از سنین نوجوانی در ما شکل می گیرد.
2 -زندگی آرام و دور از هیاهویی دارید: اگر این طور است، شاید بتوان گفت که زندگی شما کاملا موفق است.
3 -برای زندگی خود برنامه دارید: موفقیت براساس برنامه ریزی و داشتن یک برنامه طولانی، شما را به جایی می رساند که می خواهید در آینده باشید.
4 -سحرخیز هستید: هرگاه برای مقابله با موضوعات روزمره زندگی، صبح زود و با انرژی از رختخواب بیرون پریدید، احتمالا به یک سبک زندگی موفق رسیده اید.
5 -از نظر اجتماعی فرد فعالی هستید: موفقیت از روش های گوناگون حاصل می شود و فقط به رتبه، مقام و پول شما بستگی ندارد. اگر به راحتی در جمع های گوناگون اجتماعی جای می گیرید، شما یک زندگی موفق دارید.
6 -احترام متقابل ایجاد می کنید: موفقیت چیزی نیست جز حاصل تقابل شما با دشواری ها و استرس ها و در عین حال حفظ ادب و احترام.
7 -دوست دارید به دیگران کمک کنید: اگر شما می توانید بستری برای فعالیت موفقیت آمیز دیگران فراهم کنید و تکیه گاه قدرتمندی برای همکارانتان هستید، خیلی به موفقیت نزدیک شده اید.
8 -پشتکار دارید: اگر شما حاضرید که آستین ها را بالا بزنید و نگران کثیف شدن دست هایتان نیستید(!) تا به موفقیت برسید، از آن چه فکر می کنید، بهترید.
9 -پس از یک شکست به موفقیت نائل شدید: رسیدن به موفقیت پس از عبور از یک شرایط بحرانی، مشخصه فردی خردمند با اراده آهنین است که بدون شک در زندگی موفق می شود.
10 -نظم و ترتیب دارید: داشتن نظم و ترتیب در زندگی نشانه ای از موفقیت است و درس گرفتن از تجربیات گذشته.
11 -شکیبا هستید: بدون صبر، شما در محیط کار یا زندگی شخصی، حتی تاثیرگذاری طبیعی خود را هم نخواهید داشت.
12 -قادر به «نه» گفتن هستید: اگر بتوانید «نه» بگویید، از این نیاز که همه را راضی نگه دارید، اجتناب کرده اید. این یک نشانه فرد موفق است.
13 -وقتتان را به خوبی مدیریت می کنید: این که بتوانیم هر روز از وقتمان طوری استفاده کنیم که فرد موثری باشیم، از نشانه های یک فرد موفق است.
14 -دوستان موفقی دارید: اگر افراد موفق شما را احاطه کرده اند، راحت تر می توانید در مسیر درست رشد و خلاقیت قرار بگیرید.
15 -دیگران را سرزنش نمی کنید: اگر به این درجه از زندگی رسیده اید که خود را مسئول اشتباهاتتان می دانید و دیگران را به خاطر شکست ها و ناکامی هایتان سرزنش نمی کنید، باید بپذیرید که موفقید.
16 -به راحتی افکار و عقایدتان را ابراز می کنید: این که شما دلایل خود را به صورت شفاف برای دیگران توضیح دهید، باعث می شود آن ها متوجه شوند شما نیز نیازها و افکار خودتان را دارید.
17 - اشتباهتان را پای دیگران نمی اندازید: این که اشتباه ها و شکست هایمان را پای دیگران بیندازیم، کار ساده ای به نظر می رسد اما باعث موفقیت نمی شود.
18 - از خودگذشتگی دارید: وقتی در محل کار شرایط بدی پیش می آید یا در جمع فامیلی تان مجبورید با فردی که مشکل دارید، ارتباط برقرار کنید و از عهده این کار برمی آیید و می توانید کدورت ها را برطرف کنید.