مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

بهترین پدر و مادرهای دنیا باشید






بعضی وقتی می خواهند با فرزندشان دوست باشند، دیگر نمی توانند او را بدرستی تربیت کنند و به اشتباه تصور می کنند دوست بودن به معنای تائیدکردن همه کارهای اوست و گروهی دیگر هم هستند که فقط می خواهند امر و نهی کنند و نمی دانند بچه ها به محبت و دوستی والدین هم نیاز دارند. متخصصان و کارشناسان اما نظر دیگری دارند و می گویند پدر و مادرها هم باید به فرزندان شان محبت کرده و هم باید به شیوه صحیح آنها را تربیت کنند.

بنابراین بد نیست این راهکارها را در نظر داشته باشید، شاید به شما کمک کند تا در تربیت فرزندتان موفق عمل کنید:
ـ محدودیت هایی را برایش تعیین کنید. بچه ها نباید خیلی آزاد باشند و بدون هیچ محدودیتی زندگی کنند بلکه باید حد و حدودشان را در هر کاری تعریف کرده و از آنها بخواهید به آن پایبند باشند. با چنین کاری بچه ها می آموزند که در اجتماع هم مسئولیت پذیر باشند و براساس حقوقی که دارند، عمل کنند.

ـ بچه ها باید مستقل زندگی کردن را بیاموزند. پس هر وقت که می توانستند به تنهایی کارهای شان را انجام دهند، به آنها اجازه دهید خودشان کارها را به پایان برسانند. مثلا وقتی کودک خودش توانایی لباس پوشیدن را دارد یا هنگامی که می تواند غذایش را خودش بخورد، این فرصت را در اختیارش قرار دهید تا مستقل بودن را تجربه کند. در ضمن​ فراموش نکنید مسئولیت دادن به کودک برای تقویت اعتماد به نفسش هم موثر و مفید خواهد بود.

ـ همه مشکلات کودک را شما برایش حل نکنید. بگذارید بچه ها هم شانس تجربه کردن راه حل های متفاوت را داشته باشند. با این کار نه تنها کودکان شیوه های حل مساله را می آموزند که اعتماد به نفس بهتر و بیشتری هم خواهند داشت. بنابراین زمانی که مشکل کوچکی برایشان ایجاد می شود، هیچ وقت با عجله و سراسیمه برای حل مشکل اقدام نکنید. اجازه دهید او بداند خودش توانایی برطرف کردن مشکلات زندگی را دارد و می تواند به تنهایی با آنها مقابله کند.

ـ به یاد داشته باشید که انضباط و تربیت کردن کودکان به معنای تنبیه و مجازات کردن آنها نیست. اعمال محدودیت باید با این هدف انجام شود که به کودک نشان دهید در دنیای واقعی چطور باید رفتار کند و چه شیوه هایی برای حضور در اجتماع مناسب است.

ـ یکی یکی نکات را آموزش دهید. اگر همه قوانین و نکات تربیتی را با هم و در یک جلسه به کودک آموزش دهید، مطمئن باشید او فقط گیج خواهد شد و نمی تواند همه آنها را اجرا کند. بنابراین خوب است مسائل جزئی و کوچک را گاهی نادیده بگیرید و بر موضوعات مهم تر تاکید و توجه کنید. مثلا این که کودک ناسزا نگوید یا با ادب با دیگران صحبت کند مسائل مهمی است که هیچ وقت نباید ساده از کنارشان بگذرید، اما درباره شیوه های لباس پوشیدن گاهی می توانید از اشتباهات کودک چشم پوشی کنید.

ـ با فرزندتان بازی کنید. اجازه دهید او خودش نوع فعالیت و بازی را انتخاب کند و نگران قوانین بازی هم نباشید. این دقایق فقط باید همراه او باشید، خوش بگذرانید و تفریح کنید.

ـ هر روز با هم کتاب بخوانید. از زمانی که فرزندتان به دنیا می آید و دوره نوزادی را طی می کند، باید این کار را شروع کنید. بچه ها از شنیدن صدای پدر و مادر لذت می برند و آرامش پیدا می کنند و به همین دلیل خیلی خوب است که هر روز با او همراه شوید و برایش کتاب بخوانید.
ـ هر روز زمانی برای فرزندتان اختصاص دهید و از او بخواهید تعیین کند چه کاری باید انجام دهید. می توانید با هم قدم بزنید، فیلم ببینید، به موسیقی گوش دهید یا حتی فقط کنار هم بنشینید و حرف بزنید. فقط باید بداند که این زمان برای اوست و شما در این دقایق هیچ کار دیگری انجام نخواهید داد.

در حضور فرزندانمان زندگی عاشقانه ای داشته باشیم

اگر نتوانیم حس و حال نخستین روزهای زندگی را حفظ کنیم، به مرور زمان و آمدن این مهمانان دوست‌داشتنی، یکدیگر را فراموش خواهیم کرد. من اگر تو را از یاد ببرم، خودم را نادیده گرفته‌ام و تو اگر مرا به خاطر نیاوری، بزرگ‌ترین جفا را در حق خودت کرده‌ای. من و تو یک نفریم.


فرزندآوری و شلوغ شدن خانه هرچند یک اتفاق زیباست و باید باعث استحکام خانواده شود، اما اگر زن و شوهر مهارت‌های لازم برای اداره نقش‌های جدید خود یعنی پدر و مادری را نداشته باشند، هم والدین خوبی نمی‌شوند و هم نقش اصلی‌شان را که همسری است، فراموش می‌کنند.


مشکل ما در زندگی زناشویی از آنجایی شروع می‌شود که فکر می‌کنیم همه وظایف یک همسر خوب بودن یا یک والد خوب بودن به صورت فطری با ما به دنیا آمده است و نیازی به آموختن روش‌هایی برای عملکرد بهتر نخواهیم داشت و این در حالی است که مدیریت زندگی براساس نقش‌هایی که روزبه‌روز اضافه می‌شود، کار بسیار سختی است.

در روزهای اول ازدواج، شما باید نقش‌های یک همسر خوب را درک می‌کردید و می‌آموختید، اما این همه ماجرا نبود. برای موفقیت کامل، باید به طور همزمان عروس یا داماد خوب بودن را هم تمرین می‌کردید؛ زیرا اینها از هم جدا نیستند و نمی‌توان کسی را جدا از خانواده‌اش دوست داشت. در قدم بعد که صحبت امروز ماست، شما نیاز دارید تا مهارت‌های والد خوب بودن را نیز بیاموزید، اما حواستان به مهارت‌های قبل که دیگر در آن استاد شده‌اید، هم باشد تا به دلیل مسئولیت جدید، آنها را فراموش نکنید.

هر قدم که پیش می‌روید، به مسئولیت‌های جدیدتان اضافه خواهد شد. فرزندانتان بزرگ می‌شوند، نوجوان و جوان می‌شوند و شما باید نحوه برخورد در هر مرحله را خوب بدانید، حتی مدیریت ارتباط خانوده با همسایه‌ها، معلمان و دوستان فرزندان و... نیز باید حساب شده و از روی فکر باشد.در آینده وقتی صاحب عروس و داماد و نوه می‌شوید نیز فصل جدیدی از ارتباطات پا به دنیای شما می‌گذارد، اما چیزی که همیشه ثابت می‌ماند، پایه و ستون این زندگی است که نباید فراموش شود: شما در درجه اول باید همسر خوبی باشید.

شاید پیش خودتان بگویید تا رسیدن به آن زمان، خود به خود زندگی‌تان محکم‌تر می‌شود، اما باید به خاطر بسپارید هیچ چیزی خود به خود امکان‌پذیر نیست. هر کدام از این مراحل و گسترده‌تر شدن محیط و ارتباطات خانواده می‌تواند تهدیدی برایتان باشد، اگر ندانید چگونه در کنار همسرتان گام بردارید.حتی تولد یک فرزند که شیرین‌ترین اتفاق هر خانواده‌ای است، می‌تواند باعث دور شدن زن و شوهر از هم و فراموش کردن وظایف همسری و به دنبال آن کدورت و سردی فضای خانه باشد.


فرزندان ما زمانی احساس خوشبختی می‌کنند که شاهد عشق روزافزون بین ما باشند. اگر به بهانه رسیدگی به آنها و مشغله زندگی پرجمعیت‌تر امروز، از همسرمان غافل شویم، لطمه جبران‌ناپذیری به آنها و خودمان زده‌ایم.


مثل همیشه یادمان باشد که شایسته خوشبخت بودن و شاد زیستن هستیم. این موهبت را از خودمان و عزیزانمان نگیریم.

قبل از طلاق این توصیه ها را بخوانید!

اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید که وضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید. شاید فرصتی پیش بیاید که خود شما بتوانید از تقاضای طلاق صرف نظر کنید. در این میان، چیزهایی که ممکن است در نظر شما بی اهمیت جلوه کند، ارزش زیادی پیدا می کند و حتی ممکن است در زندگی مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود. به عنوان مثال:
- ممکن است شما که قصد جدایی از همسرتان را دارید ، برای این که همسر خود را مقصر نشان دهید و دلسوزی و حمایت دوستان و فامیل را به خود جلب کنید، در مورد همسر خود نزد آنان بدگویی کنید. ممکن است در این میان عده ای فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از این فرصت استفاده کنند و بدی های همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که این باعث می شود شما بیشتراز همسر خود بیزار شوید و فرار کنید.

- ممکن است شما به خاطر وضعیت ناراحت کننده ای که به خاطر درخواست طلاق برای تان ایجاد شده ، خیلی پریشان و ناراحت شوید. این وضعیت ممکن است شما را نسبت به کارهای ضروری و شخصی روزمره بی تفاوت و بی علاقه کند. مثلاً ممکن است میل به غذا خوردن را از دست بدهید و آنقدر گرسنگی را تحمل کنید که دچار ضعف شوید و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتی ضعف و گرسنگی غلبه کرد، دیگر فکرتان درست کار نمی کند و در نتیجه نمی توانید برای جدایی خود از همسرتان ، تصمیم درست و خردمندانه ای بگیرند.
- بعضی از زوجین – شاید شما هم جزو این دسته باشید - برای رهایی از استرس و ناراحتی به خاطر طلاق ، بدون تجویز پزشک از داروهای خواب آور و مسکن استفاده می کنند که این داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.

- حتی ممکن است برخی از شما به جای صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدایی از همسر، ارتباط خود را با دوستان و آشنایان کاهش دهید یا حتی قطع کنید. این انزوا و گوشه گیری به جای این که به شما احساس آرامش بدهد، بیشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتی انسان در شرایط دشوار و استرس زا قرار می گیرد ، رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارد و یا قابل اعتماد هستند ، می تواند باعث احساس امنیت و آرامش شما شود.
- معمولاً زن و شوهری که قصد جدایی از یکدیگر را دارند بارها و به طور مکرر با یکدیگر جر و بحث کرده اند و یا بارها دعوا کرده و با یکدیگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا یا قهر و آشتی نتوانسته اند یک راه حل مناسب برای مشکل خودشان پیدا کنند، فکر می کنند که زندگی مشترک غیرممکن و بی فایده است. در صورتی که چنین افرادی باید همیشه به یاد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمی شود. چه بسا ممکن است که اگر با یک فرد با تجربه و متخصص در این مورد صحبت کنید، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشیمان شوید.
- پای فرزندان بیگناه خود را به معرکه نکشید و آنها را مجبور نکنید که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندی نکنید.
- اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

کاهش سن طلاق در ایران!

طی سال‌های اخیر سن طلاق در ایران روند کاهشی داشته و متعاقب آن، زنان سرپرست خانوار نیز «جوان» شده‌اند و آسیب‌های اجتماعی زاییده از آن، مشکلات جدی همراه خواهد داشت. نوروزی مدیر کل امور حمایت‌های اجتماعی کمیته امداد امام خمینی در این‌ باره، کاهش سن زنان سرپرست خانوار را تایید کرده که ازدواج‌های احساساتی، عدم آشنایی زوجین، تفاوت‌های فرهنگی، ازدواج‌های تحمیلی، نازایی، اعتیاد و ... از عوامل آن است.

به گزارش ایسنا، روزنامه قانون با ذکر این مقدمه ادامه داد: هم‌اکنون حدود ۱۰ درصد از مددجویان تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی (ره) را زنان سرپرست خانوار تشکیل می‌دهند و طبق آماری که معاون حمایت و سلامت کمیته امداد بر اساس سرشماری سال ۹۰ داده، جهش قابل ملاحظه‌ای در بخش زنان سرپرست خانوار مشاهده می‌شود؛ به طوری که این زنان با "یک میلیون و ۳۰ هزار نفر" جمعیت، دومین فراوانی این کمیته پس از سالمندان به حساب می‌آیند و هر کدام سرپرستی یک تا چند نفر را بر عهده دارند. فوت همسر، طلاق، اعتیاد، زندان، بیکاری و بسیاری موارد دیگر از زمینه‌های تبدیل شدن زنان به «زن سرپرست خانوار» است که از همراهی همسرانشان در زندگی محرومند.

افزایش طلاق، عامل اصلی کاهش سن زنان سرپرست خانوار
امان‌الله قرایی مقدم‌ جامعه‌شناس، کاهش سن زنان سرپرست خانوار را حاصل از افزایش طلاق در سنین پایین می‌داند. وی می‌گوید که در حال حاضر بیشتر طلاق‌ها در سنین ۱۸ تا ۲۵ سال رخ می‌دهد و در پی آن، میزان زنان کم سن و سالی که بی سر و سامان شده یا به سرپرست خانوار تبدیل می‌شوند، بیش از گذشته است.
وی می‌افزاید: از هر ۵ ازدواج یک مورد به طلاق منجر می‌شود. چه انتظاری می‌توان داشت؟

بیوه‌های کم سن و سال، آسیب‌پذیرترند
قرایی مقدم کاهش سن زنان سرپرست خانوار را موجب افزایش آسیب‌ها پیرامون این زنان دانست و با تاکید بر اینکه این زنان جوان هستند، هنوز ریشه آرزو در آنها نخشکیده و در برابر مشکلات نیز آسیب‌پذیر‌تر و شکننده‌تر هستند، هشدار داد که آنها در معرض خطرات بی‌شماری از جمله فحشا، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر قرار دارند که ممکن است به راحتی سر در راه آن بگذارند.
این جامعه‌شناس معتقد است که کمک به این زنان بسیار ضعیف است و با ۱۵۰ الی ۲۰۰ هزار تومان ماهانه نمی‌توان این زنان را حمایت کرد. وی اشتغالزایی برای این زنان را «حمایت واقعی» می‌نامد و تاکید می‌کند که راهکار تنها همین است و هر چه بخواهیم برای این زنان کاری انجام دهیم، اشتغال‌زایی و تامین امنیت شغلی در اولویت است. قرایی مقدم از «فقر» به عنوان مهم‌ترین مشکل این زنان نام برده و می‌گوید که تامین هزینه زندگی، تنگنای بسیاری برای این افراد ایجاد می‌کند که ممکن است از آنها به خاطر فراهم کردن حداقل‌ها برای افرادی که تحت سرپرست خود دارند، شخصیتی بسازد که در واقع آن نیستند.

طلاق، آسیب آسیب‌ساز
مجید ابهری آسیب‌شناس اجتماعی نیز معتقد است که با افزایش آمار طلاق، منحنی سنی بیوه‌ها نیز تفاوت چشمگیری با دهه قبل پیدا کرده و به ۱۸ تا ۲۵ سال کاهش یافته است.
او طلاق را آسیبی آسیب‌ساز می‌نامد که وقوع بیوگی از عوارض مستقیم آن است و می‌گوید متاسفانه در دهه گذشته به خاطر سیاست‌زدگی نهاد‌های متولی، پوشش‌های حمایتی مناسبی از زنان بیوه به عمل نیامده و بیمه زنان سرپرست خانوار، در حد حرف و شعار باقی مانده است.
ابهری می‌گوید که در حال حاضر تعداد بی‌شماری زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارند که سالانه چیزی در حدود ۶۰ هزار نفر نیز به آن اضافه می‌شوند.
کمبود درآمد در صورت اشتغال، و پایین بودن سطح تحصیلات و مهارت از دلایلی است که ابهری می‌گوید باعث شده درصد زیادی از بیوه‌های جوان به کارهای خدماتی مثل پرستاری در منزل از کودکان و سالمندان یا نظافت منازل روی بیاورند.
این در شرایطی است که درصد زیادی از بیکاران، فارغ‌التحصیلان دانشگاهی‌اند و در این شرایط، مطمئنا اشتغال این زنان دغدغه دولت نبوده است.

موسیقی مبتذل باعث افزایش آمار طلاق



خانم دکتر سیما فردوسی در وبلاگ خود نوشت: سبک‌های موسیقی مختلف نشأت گرفته از آن چیزی است که در اجتماع می‌گذرد و به جنبه هنری اجتماع مربوط می‌شود و همین طور این موسیقی بر محتویات جامعه نیز تأثیر متقابل می‌گذارد و حتی ممکن است این تأثیر شدیدتر باشد.


بعضی از این موسیقی‌های سطحی و مبتذلی که بین جوانان رواج یافته است، بسیار غیراخلاقی و نامناسب هستند و ترویج عشق‌های خیابانی، کلمات بد و موارد مشمئز کننده است که وقتی جوانانی در رده سنی 13 تا 18 سال اینها را می‌شنوند، تحت تأثیر قرار می‌گیرند و پیرو همان مواردی که در آن موسیقی ذکر شده، می‌شوند.

بعضی از این موسیقی‌های سطحی و مبتذلی که بین جوانان رواج یافته است، بسیار غیراخلاقی و نامناسب هستند و ترویج عشق‌های خیابانی، کلمات بد و موارد مشمئز کننده است که وقتی جوانانی در رده سنی 13 تا 18 سال اینها را می‌شنوند، تحت تأثیر قرار می‌گیرند و پیرو همان مواردی که در آن موسیقی ذکر شده، می‌شوند.
هم اکنون هم در موسیقی‌هایی که در سطح جامعه رواج دارد و ما آن را با عنوان «موسیقی مبتذل» نام می‌نهیم، مواردی این‌چنین دیده می‌شود و هم این نوع موسیقی‌ها نیز بر روی جامعه تأثیر منفی‌ می‌گذارد و به طور کلی این نوع موسیقی، اثرات منفی بر روی زندگی جوانان را تشدید می‌کند.
پیام‌های انواع مختلف موسیقی بر روی مخاطب، تاثیر می گذارد زیرا هر نوع موسیقی، پیامی در بر دارد. اما متأسفانه این نوع سبک‌های رواج یافته، محتوای اخلاقی ندارد. یعنی اگر سبک‌های جوان پسند امروزی هم با محتوای مثبت و اخلاق‌گرا به بازار بیاید، در وضعیت زندگی جوانان تأثیر مثبت خواهد گذاشت. موسیقی های جدید جوانان را به عشق های چند روزه و گاه حتی ازدواج هایی می کشاند که نتیجه آن طلاق است. برای همین آمار طلاق متاسفانه هر سال در کشور ما رو به افزایش است، به طوری که طبق آمارهای سال جاری از هر چهار مورد ازدواج، یکی به طلاق ختم شده است.


برخی از دختران و پسران جوان با این انگیزه به سوی دوستی های متقابل کشیده می شوند که فکر می کنند اگر در زندگی نسل گذشته (والدین آنها) اختلافاتی بروز کرده و تنش هایی وجود داشته ناشی از عدم شناخت آنان بوده و اگر آنها قبل از ازدواج با همسر آینده خود رابطه داشته باشند، میتوانند جلوی بروز چنین مشکلاتی را بگیرند و به خوشبختی برسند. دختران و پسرانی که بر اثر یک عشق زودگذر یا یک هوس خیالی، در کوچه و خیابان با یکدیگر به اصطلاح دوست می شوند، نمی دانند که سرانجام عشق آنها شکست و جدایی است، زیرا احساسات و غرایز بر این گونه آشنایی ها و ازدواجها حاکم است، نه عقل و منطق و شناخت واقعی، حتی در دوستی هایی هم که هر دو طرف با نیت و هدف ازدواج پای در این راه می گذارند کمتر دیده شده که به سرانجام خوبی برسند. این دختران و پسران با همه مخالفت هایی که به طور معمول از سوی والدین شان ابراز می شود، زندگی مشترک را آغاز می کنند، اما غافل از این واقعیت هستند که زیر یک سقف زندگی کردن و با هم بودن اصل مهم زندگی نیست.


برای ساختن زندگی پر از مهر و محبت و تربیت فرزندانی سالم، پذیرفتن واقعیات زندگی و این که بتوان با آنها کنار آمد، از زندگی زیر یک سقف و در کنار هم بودن مهمتر است. این قبیل همسران بعد از گذشت مدتی کوتاه از زندگی و فروکش کردن تب و تاب عشق های ظاهری، تازه با حقایق زندگی روبه رو می شوند و هرکدام از آنها چهره واقعی خود را نشان می دهند. تمام آن مسائلی که در روزهای دوستی برای آنان قابل تحمل بود و شاید هیچ کدام از آن موارد اصلاً جلوه ای برایشان نداشته به یکباره مهم می شوند و تازه درمی یابند که نمی توانند با فردی که دارای چنین رفتاری است زندگی کنند. به این ترتیب شک و بدبینی در دل هایشان خانه می کند و مرد به خودش می گوید مبادا زنی که روزی پنهانی با من دوست شده، قبلاً با شخص دیگری هم رابطه داشته، نکند با اشاره پسری غریبه، عشقش را به پای او بریزد و زن نیز در اندیشه این فکر که مرد او دیروز تنها با یک نگاه و خنده عاشق من شد، نکند با نگاه زن دیگری دلش را به او بدهد.
در این گونه روابط فقط دخترها نیستند که متحمل ضرر و خسارت های جبران ناپذیری می شوند، پسرها نیز به نوبه خود زیان های عاطفی، روحی و گاه جسمی مشابهی را متحمل می شوند. اما در چنین مواقعی به دخترها بیشتر صدمه وارد می شود. ازاین رو دختران جوان باید قدرت نه گفتن را در خود تقویت کنند و به این گونه دوستی ها یا عشق های سراب گونه و بی اساس پاسخ منفی دهند. فریب حرف های عاشقانه، ظاهر آراسته یا پیام های احساسی را نخورند تا با احساساتشان بازی نشود.
همچنین در ظاهر امر رابطه پنهانی میان دختر و پسر که اغلب با عشق های دروغین خیابانی شروع میشود و ناشی از احساسات زودگذر است شاید امر ساده ای به نظر بیاید اما آمار جرایم در این شرایط موضوعی جدی و قابل بحث است. دختران در این شرایط از آسیب پذیری فراوانی برخوردار هستند. زیرا با برقراری روابط پنهانی در شرایطی قرار می گیرند که همه آبروی خود و خانواده را به باد می دهند.