در پارک چیتگر دختری مورد تعرض قرار گرفت و در آتش سوخت.
خبر همین است. نه بیشتر، نه کمتر. سراغ قصه دختر نرو. این که اهل کجا بوده و چه سنی داشته. دنبال جنایت هم نباش. این که قاتل یا قاتلان که بودهاند و چه کردهاند و الان کجایند. دنبال مقصر هم نگرد. فقط، همین جا بمان. ماجرا روایت کهنهای است… تو بمان و این درد را فریاد کن…
پرده اول: نفس عمیق
لابهلای درختها راه میروم. سکوت سنگینی همه جا را در بر گرفته. سرم را پایین میاندازم و فکر میکنم. به کودکانی که با شادی میدوند و بازی میکنند. صدایشان گویی از همین نزدیکیها میآید. همهمه خنده و فریاد… فریاد؟ سرم را بالا میآورم، نفسم حبس میشود. صدای فریاد میآید. از همین نزدیکی، اما خیلی دور… صدای درد، صدای خشم و نفرت، صدای جیغهای فرو خوردهای که حتی شعلههای آتش نتوانست بغض هزاران سالهشان را به سیلابی بس خشمگین تبدیل کند…
پرده دوم: آن کس که بداند و…
شماره پارک چیتگر را از ۱۱۸ میگیرم. بوق آزاد میزند. اما هیچ کس جواب نمیدهد. دوباره میگیرم. باز هم انتظار. به ساعت نگاه میکنم. وقت نمار و ناهار نشده است. چند ساعت بعد این کار را تکرار میکنم. خبری نمیشود. دوباره به ۱۱۸ زنگ میزنم. میگویند شماره دیگری در کار نیست. روی تکه کاغذی مینویسم فردا اول وقت تماس با چیتگر. نفر اول گوش نکرده میگوید با قائم مقام صحبت کنید. نفر دوم اصلا نمیداند ماجرا چیست و میگوید با فضای سبز تماس بگیرید. نفر سوم اما، میداند و با تعجب همراه با خنده میگوید شما برای چی این قضیه را میدانید؟! از کجا فهمیدهاید؟!
پرده سوم: بودن یا نبودن
پارک چیتگر یکی از بزرگترین پارکهای تهران است. ۹۵۰ هکتار مساحت دارد و بیشتر بخشهای آن پوشیده از درختهای جنگلی است. به دلیل وسعت و اختلاف سطح و پوشش گیاهی این پارک، برقراری امنیت منطقه یکی از مهمترین کارهای مسئولان مربوطه است. در گذشته گشتهای حفاظتی و امنیتی پارک به صورت محدود توسط کلانتری ۱۴۱ شهرک راهآهن انجام میشده است. تقریبا از تمام دستگاههای خدماتی از جمله اورژانس و آتشنشانی گروههایی بهطور دائمی در سطح پارکهای جنگلی منطقه از جمله چیتگر مستقر هستند تا در صورت نیاز به شهروندان خدماترسانی کنند. گشتهای نیروی انتظامی و اکیپهای سیار واحد اجراییات شهرداری تا ساعت ۲۴ به طور دائمی در سطح پارکهای منطقه در حال گشتزنی هستند و پس از ساعت ۲۴ تمام درهای ورودی پارکها بسته میشود.
مسئول روابط عمومی شهرداری یکی از مناطق تهران درباره برقراری و حفظ امنیت این پارک چنین توضیح میدهد: «وظیفه این کار با شهرداری است. یگان ویژه اجراییات در پارک مستقر هستند و با کلانتری محدوده ارتباط دارند. گشتهای مرتب و منظمی از زمان تحویل دادن پارک به یکی از مناطق شهرداری تاکنون وجود داشته است. اما تا آنجا که من میدانم، اتفاق در محدوده پارک نیفتاده و ربطی به شهرداری نداشته اشت. فکر کنم درخبرگزاریها هم این طور نوشته بود، شما آنها را خواندهاید؟!»
اما مسئول اجراییات پارک با شنیدن قضیه مورد بحث صدایش بلند میشود و میگوید: «بنده هیچ جوابی به شما نمیدهم. نخیر، من با شما حرف نمیزنم. نخیر نمیگویم بوده یا نبوده. باشد، همین یک کلمه هم تا با معرفینامه نیایید و درخواست ندهید، نمیگویم. حالا بوده یا نبوده!»
پرده چهارم: خیلی دور، خیلی نزدیک
سال گذشته دو مورد تجاوز اتفاق افتاد که سر و صدای زیادی کرد. اولی آبان ماه در قیامدشت بود. شش مرد به یک زن تجاوز کردند. حرفهای ضد و نقیض زیادی بعد از آن زده شد و خیلیها خبر را رد کردند و گفتند خبر با عجله منتشر شده است. بعد اعلام شد در همان چند روز شش نفر مظنون دستگیر شدهاند. به فاصله کمی بعد از مورد قیامدشت اتفاق دیگری در لواسان روی داد. بعد از این حادثه موضوع به مجلس کشیده شد و دستورهایی برای پیگیری و بررسی داده شد.
پرده پنجم: فتح باب
خیلی از دولتمردان تا به حال به این سوال پاسخ دادهاند و راهکارهایی پیشنهاد کردهاند که مخالفتها و موافقتهای خودش را داشته است. از نظر رئیس پلیس سابق آگاهی ناجا برای کاهش آمار تجاوز به عنف باید «بهرهبرداری مشروع جنسی» در جامعه تسهیل شود. یک مسئول اعتقاد دارد که احکام اسلامی که زمینههای پیشگیرانه دارند، مثل تسهیل در بهرهبرداری جنسی که در شرع هم پیشبینی شده است، میتواند موجب کاهش تجاوز به عنف شود. و منظور از بهرهبرداری مشروع جنسی ناظر بر اجرای متعه یا همان ازدواج موقت در جامعه است. از نظر او آمار تجاوز به عنف کاهش یافته، اما شنیعتر شده است. و کشورمان با توجه به شرایط فرهنگی، اعتقادی و عرفی این گونه جنایات را تحمل نمیکند و نباید به راحتی از کنار این جنایات بگذریم و باید همه حساس باشیم.
نماینده مردم قصرشیرین در مجلس هم جایی گفته که خانوادهها و زنان باید برای وقوع چنین حوادث تلخی هوشیار باشند و نکات ایمنی را بیشتر رعایت کنند. اقدامات پیشگیرانه و فرهنگسازی در این عرصه از ملزوماتی است که باید به صورت جدی دنبال شود.
یک نفر دیگر بعد از حادثههای قیامدشت و لواسان درباره افزایش تجاوز به عنف این گونه گفت: «تجاوز به عنف در کشورهای اروپایی و غربی بیشتر از ایران است. تا وقتی که به سنتها، عقاید و ارزشهای دینی و فرهنگیمان پایبندیم، از خطرات اخلاقی به دور هستیم. تجاوز به محارم با استفاده از فضاهای مجازی ترویج میشود، هر چند تجاوز محارم در کشور افزایشی نداشته است.»
امنیت اخلاقی، بارزترین و امنترین کانال دشمن برای تهاجم فرهنگی فضای مجازی و ماهوارههاست که دشمن از طریق فضای مجازی اقدامات خود در بحث تهاجم فرهنگی را دنبال میکند و خیلیها این موضوع را درک نمیکنند.
شخصی دیگر هم درباره موضوع تسهیل در ارتباط مشروع جنسی از سوی پلیس گفت: «ما برنامهای نداریم، اما آسیب را مطرح میکنیم. اما وقتی ازدواج موقت را مطرح میکنیم، در حد کفر عنوان میشود، به طوری که در جامعه ارتباط نامشروع آنقدر قبح ندارد که ازدواج موقت قبح دارد. در اذهان مردم ازدواج موقت وسیلهای برای زیادهخواهی افرادی است که ازدواج کردهاند، در حالی که اینگونه نیست و رابطه نامشروع دختر و پسر میتواند در چهارچوب قانون و شرع ضابطهمند شود.»
پرده ششم: کهنه اما جدید
یک دکتر روانشناس میگوید: «بحث تجاوز مسئلهای بسیار کهنه و ریشهای است. علتهای بسیاز زیادی زمینهساز چنین اتفاقهایی هستند، ولی چیزی که واضح است، با ازدواج موقت تنها عشق را اقتصادی کردهایم و رابطه جنسی را با پول سنجیدهایم. بحث فرهنگی تربیتی و محدودیت ارتباطی این وسط مطرح میشود و اینکه جدایی تحریک آمیز بوده و هست. در واقع به دنبال هر تحریم، تحریک و سپس تحبیب وجود دارد. نقش ارتباطات و آموزشهای جنسی غلط و بلوغ زودرس این وسط پررنگ است. امروزه آمار نشان دهنده این است که تعداد این جرائم بیشتر شده است، با توجه به این مسئله که دیگر نمیتوان آن را تفکیکبندی کرد و در قشرهای مختلف جامعه با سطح اقتصادی و فرهنگی متفاوت این اتفاقها به نوعهای مختلفی روی میدهد. بالا رفتن سن ازدواج، فرهنگسازی غلط، نبودن امکانات برای تخلیه نیروهای جوانان از عاملهای تجاوز در یک جامعه هستند.»
پرده آخر:
لابهلای شمشادها راه میروم. صدای اتوبان و ماشینها لحظهای قطع نمیشود. عجله دارم و به همین خاطر از بوستان کوچکی میانبر زدهام. نیمکتهای پارک یکی در میان پر هستند. فقط یک مرد تنها وجود دارد که او هم روی چمنها خوابیده است. موبایلم زنگ میخورد. گوشهای مینشینم تا پیدایش کنم. باید دنبال شماره تلفنی بگردم و آن را به کسی که آن طرف خط است بدهم. دفترچهام را ورق میزنم. ناگهان از جا میپرم. صدای دختری از پشت سرم میآید که داد میزند: خوب تو هم یه چیزی بگو. این همه گفتم اصلا انگار که نه انگار. بابا من این وسط رفتم زیر سوال. اصلا انگار یادت رفته که کل ماجرا درباره منه. همه رو گفتی الا من! همتون مثل همید. آخرش هم میپرسی تو خودت یک کاری کردی!
خودکارم را درمیآورم و بزرگ کنار شماره تلفن مینویسم: قربانی!
میخواهید یک زبان خارجی یاد بگیرید، اما حوصله، پول و وقتش را ندارید. اگر فرض کنید بعد از بیدارشدن از خواب یا به هوش آمدن پس از یک بیماری، یک زبان خارجی را به صورت فول بلد شده باشید، چه احساسی به شما دست میدهد؟ خوشحال میشوید؟! پس زیاد خوشحال نشوید، چرا که ممکن نیست در ازای آن زبان مادری خودتان را به همان صورت فوق که گفته شد برای همیشه از یاد برده باشید.
تمام این فرض عجیب توسط سندرمی شگفتانگیز به نام (FAS) در حال وقوع است. البته اگر جزو آقایان هستید، زیاد نگران نباشید، چون این سندرم بیشتر در خانمها دیده میشود. کسی چه میداند، شاید روزی فرا برسد که خانمها بتوانند بعد از عمل کردن دماغ لهجه و زبانشان را نیز عمل کنند!
***
در یک روز تابستانی در سال ۱۹۴۱ رادیو اسلو ناگهان برنامههای خود را قطع میکند و خبری فوری را پخش میکند. انفجار بمبی دستساز در حوالی میدان «پوستن». فردای آن روز در یکی از بخشهای خبری گوینده اخبار اعلام میکند انفجار دیروز تلفاتی در پی نداشته است. تنها یک اتفاق عجیب در این بین رخ داده و آن هم این است که آرمیلا اکدال زن ۳۶ سالهای که منزل مسکونیاش در حوالی محل انفجار بوده، زبان خود را کاملا فراموش کرده و به طرز معجزهآمیزی آلمانی صحبت میکند.
در آن زمان او جزو اولین کسانی بود که تاکنون کشف شده بود چنین اتفاقی برایش افتاده است. این تغییر زبان توسط پزشکان آن زمان نروژی نوعی اتفاق غیرطبیعی و خارقالعاده قلمداد شد و به معروفشدن این زن منتهی شد. اما بشنوید از سرنوشت آرمیلا اکدال.
پس از این اتفاق همسر آرمیلا که میدید به طور کامل زبان قبلی را فراموش کرده، ابتدا پرستاری را که مسلط به زبان آلمانی باشد برای او استخدام میکند، اما هنگامی که میبیند آرمیلا هیچ جوری راه نمیآید، تصمیم میگیرد خودش زبان آلمانی یاد بگیرد.
بعد از چند ماه شوهر نیز که دیگر زبان آلمانیاش کمکم خوب شده، تصمیم میگیرد به همراه آرمیلا به آلمان بروند و در آنجا زندگی کنند…
چیه؟ منتظر باقی داستان هستید؟ خبر دیگری از سرنوشت آرمیلا و همسرش در دست نیست، اما احتمالا هر دوی آنها تا الان با تکلم زبان شیرین آلمانی به دیار باقی شتافتهاند.
***
به سراغ نفر پنجاه و هشتم در هلند میرویم. تلفن جیمز به صدا درمیآید. خواهر او پشت خط است. او به جیمز میگوید: مادر سکته کرده… جیمز به سرعت خود را به بیمارستان میرساند. هر دو نگران، پشت درهای آیسییو منتظر هستند تا مادر به هوش بیاید.
پس از چند ساعت مادر به هوش میآید. جیمز و خواهرش با چشمانی که پر از اشک شوق است، به مادر نگاه و به او سلام میکنند.
مادر که به نظر میرسد حالش خوب است، نگاهی عجیب به فرزندان میکند. حدس میزنید مادر چه گفت و آن هم به چه زبانی؟ مادر با لهجه غلیظ ایتالیایی رو به جیمز میگوید: «چی پُورتی اونا بِه واندا فِرِسکا پِر پیاچِره؟» یعنی لطفا یک نوشیدنی خنک برایم بیاورید.
حالا شما فهمیدید که مادره چه گفته، اما در آن لحظه جیمز و خواهر نگونبختش که نمیدانستند مادر چه میگوید، چه میخواهد و اصلا آنجا چه خبر است؟
چند روزی طول میکشد تا آنها متوجه شوند مادرشان پنجاه و هشتمین بیماری است که به این سندرم عجیب و غریب مبتلا شده است.
رودا فندن (همان مادر جیمز) زن بسیار پرحرفی بود. حالا شما در نظر بگیرید زبانش بعد از هلندی بهطور ناگهانی به ایتالیایی تغییر کند. جیمز که میدید مادر از صبح تا شب یک ریز مشغول بلبلزبانی آن هم با زبان ایتالیایی است، به فکر میافتد که چه تدبیری برای این وضعیت باید بیندیشد. اما این سردرگمی برای جیمز چندان طولانی نمیشود.
یکی از دوستان او فکری بکر برای مادر جیمز میکند. او پیشنهاد میدهد مادر را به رادیو ببرند تا در برنامهای به زبان ایتالیایی مشغول به کار شود. رودا فندن ۵۸ ساله در حال حاضر یکی از مجریان بخش بینالمللی رادیو آمستردام و برنامهای به نام «ایتالیا در هلند» است.
به نظر میرسد این تغییر زبان برای خانم فندن نهتنها بد نبود، بلکه آخر عمری برایش کارآفرینی هم ایجاد کرد.
***
اگر تا حالا به این نتیجه رسیدهاید که این تغییر زبان چندان بد هم نیست، بهتر است کمی از سرعت نتیجهگیریتان کم کنید. این سندرم ناشناخته اشکال دیگری هم دارد. در بعضی از مبتلایان (منظور همان جماعت نسوان است) به جای زبان جدید، لهجهای جدید جایگزین میشود.
برای اینکه واضحتر متوجه شوید، روم به دیوار فرض کنید خودتان دچار این سندرم شدهاید. به جلسهای بسیار مهم میروید. اما ناگهان لهجهتان عوض میشود، مثلا وسط جلسه به آن مهمی (اصلا قضیه این جلسه مهم چیه این وسط؟!) یکهو با لهجه بررهای صحبت کنید.
برای بازگوکردن یکی از این مدل تغییر لهجهها باید کمی به عقب برگردیم و به چهل و نهمین بیمار (FAS) بپردازیم. فکر میکنید این خانم (بله، درست خواندید، باز هم خانم) کجایی هستند؟
نخیر اشتباه کردید. ایرانی است! پانتهآ راکسین، دختر ۲۷ ساله دورگه ایرانی – اسکاتلندی بود که در شهری کوچک در جنوب اسکاتلند زندگی میکرد. پانتهآ که البته تنها قادر به صحبتکردن به زبان انگلیسی بود، پس از یک دوره میگرن دچار این سندرم شد.
بعد از اینکه پس از یک دوره درمانی، میگرن او رو به بهبود بود، لهجه انگلیسی پانتهآ روز به روز تغییر پیدا میکرد. تا آنجایی که بعد از حدود سه هفته به زبان انگلیسی، اما لهجهای عجیب صحبت میکرد.
خانواده پانتهآ هم بعد از آگاهی از مدل اختلالی که دخترشان به آن مبتلا شده، او را به گفتاردرمانی بردند. در خلال جلسات گفتاردرمانی کشف شد که لهجهای که او صحبت میکند، مربوط به شهری در جنوب استرالیاست که پانتهآ تاکنون حتی یک بار تا چند هزار کیلومتری آنجا هم نرفته.
از اینجا به بعد، داستان چنان دراماتیک است که شاید سخت باورتان شود، اما چه باورتان شود چه نشود، اتفاق افتاده. پانتهآ همیشه میخواست منطقهای را که به لهجه آنجا صحبت میکند از نزدیک ببیند، اما به دلیل شرایط نهچندان مساعد مالی هیچگاه نمیتوانست این کار را انجام دهد تا اینکه در یک مسابقه تلویزیونی برنده جایزهای ۱۰۰ هزار دلاری میشود.
فکر میکنید پانتهآ با این ۱۰۰ هزار دلار چهکار کرد؟ بساط عروسی را به پا میکرد؟ النگو میخرید؟ (جان؟ النگو؟ این یعنی چی اونوقت؟) پولش را پسانداز میکرد؟ بلیت سفر به استرالیا میخرید؟ کسانی که گزینه دو و چهار را حدس زده بودند، درست گفتند.
اگر یادتان باشد چند خط بالاتر گفتم که پانتهآ وضعیت مالی خوبی نداشت. از طرفی او علاقه عجیبی به دستبند و النگو داشت. بعد از اینکه شانس به او رو کرد، مقداری از پول خود را صرف خرید النگو کرد و مابقی را برای سفر به ایتالیا و جایی که لهجهاش آنجایی شده بود، صرف میکند.
اما این بار شانس روی دیگر خود را به او نشان میدهد. هواپیمایی که او در آن به مقصد ملبورن در حال پرواز بود، به دلیل نقص فنی در دریا سقوط میکند و پانتهآ همراه با سندرم (FAS)، ناکام از رسیدن به جنوب استرالیا، در قعر اقیانوس آرام جا خوش میکند.
برای اینکه مبادا فکر کنید این سندرم اتفاقات بانمکی به وجود نمیآورد، به سراغ پنجاه و هفتمین بانوی سندرمی «FAS» میرویم. از آنجا که هنگام ترجمه نام این بانو عنوان نشده بود و تنها به خانم ۵۰ ساله آمریکایی اکتفا شده بود، برای راحتتر خواندن شما، یک اسم مستعار برایش میگذاریم. مثلا: خانم گل.
خانم گل که بر اثر ضربه مغزی به کما رفته بود، در بیمارستانی در واشنگتن که زمانی بهعنوان پرستار در آن مشغول به کار بود، بستری میشود. هنگامی که پزشکان از به هوش آمدن او ناامید شده بودند، خانم گل به طرز معجزهآسایی از حالت کما خارج میشود.
قبل از اینکه بگویم بعد از به هوش آمدن، خانم گل چه میگوید، حتما لازم است دو نکته را به اختصار بگویم: اول اینکه خانم گل در آن زمان ۱۲ سال بود که از همسرش جدا شده بود و دوم اینکه خانم گل از علاقهمندان پروپاقرص خواننده سرشناس جاماییکایی باب مارلی بود.
اما برگردیم به اتاق سیسییو و خانم گل. خانم گل بعد از به هوش آمدن با لهجه کاملا جاماییکایی خطاب به پزشک و پرستاران کنار تختش میگوید: «میخواهم با همسر سابقم ازدواج کنم.»
پزشک خانم گل بعد از اینکه متوجه ابتلاشدن خانم گل به سندرم (FAS) میشود و از طرفی خطر ناشی از فشار دوباره به مغز را میبیند، از مددکار بیمارستان تقاضا میکند سریع شوهر سابق خانم گل را به بیمارستان بیاورند و به او بگویند برای حفظ جان بیمار میبایست دوباره با او ازدواج کند، چرا که خانم گل چنین میخواهد.
حالا با چه دردسری شوهر سابق خانم گل را پیدا کردند و به بیمارستان آوردند بماند، اما از اینجا ماجرا را پی میگیریم که خانم گل که مدام درخواست ازدواج مجدد با شوهر سابقش را میکرد، به محض دیدن او با جیغ و داد و لهجه جدید جاماییکاییاش میخواهد که او را از اتاق بیرون کنند.
ظاهرا خانم گل که حسابی همه را سر کار گذاشته بوده، علاوه بر ابتلا به سندرم تغییر لهجه، از لحاظ عقلی هم کم آسیب ندیده بوده.
بالاخره میرویم به شصتمین و آخرین موردی که از این سندرم عجیب گزارش شده است.
دو هفته پیش خبری در سایتهای اینترنتی منتشر شد که در آن عنوان شده بود دختری ۱۳ ساله اهل کرواسی به نام مِگو بعد از به هوش آمدن از کما شروع به صحبتکردن به زبان آلمانی کرده است.
نکته جالبی که در مورد این دختر به چشم میخورد، این است که او مدتی بوده در مدرسهشان شروع به یادگیری زبان آلمانی کرده بود و برای اینکه زبان خود را بهتر کند، کتابهای آلمانی میخوانده و شبکههای آلمانیزبان را تماشا میکرده است.
حتما میگویید پس اینکه بعد از به هوش آمدن به زبان آلمانی صحبت کند، چندان تعجببرانگیز نیست، اما مادر مِگو میگوید: «او فقط چهار ماه بود که شروع به آموختن زبان آلمانی کرده بود و تا صحبتکردن کامل خیلی فاصله داشت.»
این دختر نوجوان کروات که ۲۴ ساعت در کما بوده، وقتی به هوش میآید، به راحتی به زبان آلمانی صحبت میکند، در حالی که به هیچ وجه نمیتوانست به زبان مادری خودش تکلم کند.
معلم زبان آلمانی مِگو که در این بین قصد دارد از آب گلآلود ماهی بگیرد، در مصاحبهای کوتاه با نشریه تلگراف گفته: روش تدریس من به اندازهای منحصربهفرد بوده که مِگو اینچنین متحول شده و به زبان آلمانی صحبت میکند، جوری که انگار اصلا آلمانی بوده.
این معلم هنگام گفتن این جملات احتمالا هنوز چیزی از این سندرم نمیدانسته…
اسلام دینی بزرگ و همهجانبه است و برای تمام مسائل فردی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و… برنامه دارد و احکامی را وضع کرده است. یکی از احکام و دستورات اسلام در حوزه فردی و اجتماعی و فرهنگی، احکام پوشش و حجاب زنان و مردان است.
پوششی که در ادیان و مذاهب و در کتاب آسمانی ما قرآن امده است، نوعی از پوشش است برای حفظ کرامت انسانی، حفظ صفات انسانی و مصون ماندن از هوا و هوس و… و به طور کلی یک پوشش برای سعادت زندگی فردی و اجتماعی است، پوششی که در عین داشتن خصوصیات مورد نیاز یک پوشش، پوششی تعالی بخش و کامل باشد.
هدف اسلام از بیان نوع پوشش زنان و مردان، ارائه یک پوشش مناسب برای سعادت دنیوی و اخروی است. در این زمینه به پای صحبت یک از دوستان نشستیم و از ایشان سوالاتی پرسیدیم که در ادامه میخوانید:
- در قرآن و اسلام حجاب چگونه تعریف شده؟
در اسلام حجاب گفته شده و روی آن هم تاکید شده، ولی در اسلام از چادر بهعنوان حجاب نام برده نشده. چادر لباس ملی ایرانیان است و به قول شهید مطهری کاملترین حجاب است. حجاب در اسلام یعنی لباسی که کاملا برجستگیهای بدن را حفظ کند و در متن قرآن هم روی حجاب زنان تاکید شده و زن باید تا جایی که گردنبند قرار میگیرد، جایی که خلخال به پا میافتد و دستها را تا جایی که دستبند قرار میگیرد و مو را کاملا بپوشاند. اگر زنی در اتاق خلوت در حال نماز باشد و یک تار مویش به عمد از چادر بیرون باشد، نمازش باطل است. پس میبینید که در اسلام تا چه حد بر حجاب تاکید شده. حجاب برای زنان تکلیف است و از مقررات اسلام هم باید مثل همه قوانین تبعیت شود. گردی صورت اگر بدون زینت باشد و یا دستها از مچ به پایین میتواند بدون پوشش باشد. زنان و دختران نمیتوانند جامعه را به آتش بکشند و جوانان را تحریک کنند. این لباسهای چسبان و شبیه لباس خواب که خانمها باید در خانه جلوی همسرشان بپوشند، ولی الان در خیابان میپوشند، جوانان را تحریک میکنند، ولی چون آنها را ارضا نمیکنند، جوانان دست به کارهای خطرناک میزنند و عکسالعمل خطرناک نشان میدهند. این فحاشیها، چاقوکشیها، آزار و اذیت و جنایت همه از این موضوعات نشئت میگیرند. جوانان با این کارها میخواهند انتقام بگیرند و این خیلی بد و خطرناک است. نیروی انتظامی گزارشهای زیادی از پیداکردن دختران در چاههای کرج و شهریار و… میدهد. این نشان میدهد که حجاب چقدر میتواند در جامعه موثر باشد و بدحجابی چه عواقبی دارد.
البته من خودم طرفدار چادرهای ایرانی هستم و واقعا این چادرهای ایرانی که هم چادرند و هم آستین دارند، خیلی بهتر از چادرهای دیگرند. به نظر من چادرهایی که آستین ندارند، واقعا به زنان ظلم است. در آن چادرها زنان مجبورند با یک دست جلوی چادر را بگیرند و با دست دیگر صورتشان را بپوشانند، ولی با این چادرهایی که آستین دارند و جلویشان بسته است، خیلی بهتر و راحتتر میتوانند در جامعه باشند. مثلا خانم خود من هم از همین چادرهای آستیندار استفاده میکند و به نظر من خیلی بهتر است.
- در اسلام برای بدحجابی مجازاتی هم در نظر گرفته شده؟
بله، در فصل ۱۸ قانون جرایم در مورد بدحجابی مجازات در نظر گرفته شده. این مجازات را فقها از احادیث بیرون کشیدهاند. مثلا در قانون آمده هر وقت زن و مردی که بین آنها علقه زوجیت نباشد با هم روابط نامشروع بدون زنا (بوسیدن و…) داشته باشند، به ۹۹ ضربه شلاق محکوم میشوند.
و یا هر کسی علنا در مکانهای عمومی و معابر به عمل حرام مشغول شود، علاوه بر کیفر عمل، از ۱۰ روز تا دو ماه و یا ۷۴ ضربه شلاق محکوم میشود.
زنانی که بدون حجاب شرعی در اماکن عمومی ظاهر شوند، از ۱۰ روز تا دو ماه به حبس و از ۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم میشوند.
از این دست قوانین خیلی زیاد است. حتی اگر سینماچی عکسهایی که به در و دیوار سینما میزند، به منظور تحریک جامعه باشد، او هم باید مثل خود کسی که بدحجابی میکند، مجازات شود.
- مجازات افرادی که بهطور غیرمستقیم در این بدحجابی مقصرند، چیست؟
این مجازاتها بستگی به نظر قاضی هم دارد. نیروی انتظامی به دادگاه و قاضی گزارش میدهد. بقیه برمیگردد به نظر قاضی، قاضی کسی است که میتواند تشخیص نهایی را بدهد که فرد مقصر است یا فریب خورده.
- آیا در قوانین کشور قانونی درباره حجاب سراغ دارید؟
اگر شما متن دقیق قانون را میخواهید، باید من اول قانون حجاب را مطالعه کنم، بعد صحبت کنم، ولی اگر از نظر کلی در قانون میپرسید، باید بگویم که حجاب از اول انقلاب یکی از مهمترین چالشهای فرهنگی، اجتماعی بوده و نوع پوشش افراد از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی از مسائل مهم بوده. تا آنجایی که من حضور ذهن دارم، در مجلس هفتم، کمیسیون فرهنگی یک سری اقداماتی در مورد تعیین پوشش برتر انجام داد. و قانون نوع حجاب آن موقع در مجلس به تصویب رسید. چیزی که مسلم است، حجاب کامل و برتر از منظر اسلام چادر است. ولی به لحاظ اجتماعی با توجه به تجربیاتی که در این سه دهه داشتیم، باید اذعان کرد که معنی حجاب در قانون، پوشاندن سر، قرص پیشانی، دستها تا مچ و پاها و همچنین آزاد و راحت بودن لباس است. به طوری که این لباس محرک جنس مخالف نباشد.
- برای این قانون الگویی هم وجود داشته؟
نه، متاسفانه با تمام تلاشهایی هم که در این زمینه انجام شده، ما نتوانستیم یک الگوی کارآمد را به صورت عملی در جامعه رواج دهیم. الگویی که مورد استقبال جوانان که ۷۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهد قرار گیرد، نداریم و در این زمینه باید کار بیشتری انجام شود. همه ما خوب میدانیم که کشورهای غربی و شرکتهای چندملیتی تلاش میکنند الگوهای بومی و سنتی ما را از بین ببرند و خردهفرهنگهای ما را هدف قرار دهند و از نوع پوشش افراد جامعه ما مخصوصا جنس مونث استفاده ابزاری کنند تا به اهداف اقتصادی – سیاسی خود برسند.
- گشتهای ارشاد نیروی انتظامی طبق چه قانونی فعالیت میکنند؟
مجلس هفتم در مورد حجاب، قانون را تصویب کرده، ولی قانون کلی است و برای مصادیق آن ما نیاز به آییننامههای اجرایی داریم که در اکثر ادارات و سازمانها این آییننامهها تدوین شده. نیروی انتظامی هم آییننامههای اجرایی را دارد و حتما از آنها پیروی میکند. اصلا مجلس نمیتواند به موارد جزئی اجرایی ورود کند. این طبیعی است که مجلس در مورد مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه حساس باشد و قانون لازم را برای بهترشدن وضعیت جامعه به تصویب برساند و این قانون باید ملاک عمل باشد، ولی مشکل در تفسیر قانون است. قانون وقتی قرار است به اجرا دربیاید، باید برای آن آییننامه اجرایی نوشته شود و همینجاست که تفسیرهای متفاوتی از قانون دیده میشود.
به نظر من باید از افراط و تفریط جلوگیری شود و ضمن تاکید بر حفظ شئونات اسلامی باید به حریم شخصی و خصوصی افراد هم احترام گذاشت.
- طرح جدید نیروی انتظامی با نظر شما منطبق است؟
نیروی انتظامی باید به فکر تهیه و تنظیم راهکارهایی باشد که فرهنگ عمومی را در این زمینه بالا ببرد و ارزشها و سنتها را در ذهن افراد پررنگ کند. این کار هم به نظر من یک کار زمانبر است و تدریجی باید انجام شود و این تغییرات در درازمدت صورت بگیرد. با اقدامات دفعی و این قبیل کارها نمیتوان جواب گرفت و این حرکات در درازمدت پاسخ نمیدهد.
- شما از حریم شخصی افراد گفتید، اگر کسانی احساس کنند که به حریم خصوصی آنها بیاحترامی شده، چه باید بکنند؟
ببینید در اسلام سه حق بسیار مهم وجود دارد، حقالله، حقالناس و حقالنفس. بحث حقالله که جای خود دارد و کسی نباید از آن تخطی کند. در مورد حقالناس و حقالنفس هم هر دو در اسلام محترماند و نباید به خاطر حقالناس، حقالنفس را زیر پا گذاشت و یا برعکس. هر فردی هم که احساس میکند در حق او، حریم شخصیاش و حقوق شهروندیاش بیتوجهی شده، میتواند به سازمانهای ذیربط شکایت کند تا به مشکلش رسیدگی شود.
- این سازمانهای ذیربط کدام سازمانها هستند؟
معاونت بازرسی خود نیروی انتظامی با شماره تلفن ۱۹۷ و همینطور در مجلس کمیسیون اصل ۹۰ که در این مراکز، مراجع به مشکلات و مسائل شهروندان رسیدگی خواهند کرد.
خانواده ای شاد باشید.
همه خانواده ها باید خود را برای کنار آمدن با مشکلات روزمره آماده سازند و راهکارهای مناسب برای کنار آمدن با فشارهای روانی که از بیرون و درون به خانواده وارد می شوند را بیاموزند.
خانواده های توانا علاوه بر تعالی و بقای کل نظام خانواده، موجب رشد و شکوفایی یکایک اعضای خانواده می شوند. در حالیکه در خانواده های نابسامان منافع بعضی تامین و نیازهای عده ای دیگر بی پاسخ می ماند و یا آنکه علیرغم ثبات ظاهری خانواده، همه یا بعضی افراد خانواده ناراضی هستند.
مشاوره خانواده در زمینه
حل اختلافات و تعارضات همسران
مسائل والدین و فرزندان
پرداختن به مشکلات ارتباطی در خانواده
غنی سازی روابط عاطفی و جنسی همسران
افزایش سظح رضایت زناشویی
مشکلات ناشی از تفاوت های قومی، عقیدتی، تحصیلی و...
مشکلات در ارتباط با خانواده همسر
و ...
مشاوره خانواده در زمان هایی که خانواده با موقعیتی جدید نظیر بارداری، تولد فرزند، مهاجرت، ازدواج و رشد فرزندان، یلوغ نوجوانان یا با مشکلات و آسیب هایی نظیر اعتیاد، افسردگی، بیماری یا مرگ عزیزان، خیانت، ورشکستگی، خودکشی و ...روبرو می شود، ضرورت دارد.
مشاوره خانواده ها تنها به حل اختلاف وایجاد جو مسالمت آمیز ختم نمیشود، بلکه در موارد زیادی سبب بهبود وضع زندگی و ارتقاء سطح رضایتمندی زوجین و همه اعضای خانواده خواهد شد.