مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

چگونه زندگی جدید را پس از طلاق شروع کنید ؟



طلاق یک تغییر اساسی در زندگی است که شخص را دچار سردرگمی میکند . ناگهان خودتان به تنهایی میبایست از پس مواردی مانند پول بچه ها شغل تغییرات و موقعیتهایی که اعضای خانواده را تحت فشار قرار میدهد بر بیایید . در اینجا توصیه هایی وجود دارد که " چگونه زندگی جدید را پس از جدایی شروع کنید ؟" اگر مشکلاتی دارید بدانید که :

* بعد از اتمام این زندگی ، زندگی جدیدی در انتظار شماست .

در حال حاضر به سختی می توانید باور کنید زیرا روزی این زندگی چیزی بود که شما خواستار آن بودید . شما خواهان ایجاد و تداوم آن بودید .

* خودتان را فریب ندهید .

از خودتان بپرسید : آیا به راستی این زندگی را می خواهید یا به علت ترس دو دستی به آن چسبیده اید ؟ اگر فکر تنها ماندن ترسناک تر از بودن در یک زندگی از هم پاشیده است خب به ترسهایتان اجازه دهید تا تصمصیم گیرنده باشند . آیا برای از دست دادن زندگی که بود یا میبایست باشد هنوز سوگواری میکنید؟

* روزهای زندگیتان را هدر ندهید .

اندوهگین بودن هیچ محدوده زمانی ندارد اما زندگی محدود است . شما این را متوجه بشوید یا نشوید ، زمان به سرعت سپری میشود. زمانی میرسد که شما باید حقیقت را بپذیرید و بگویید : " من باید کاری برای زندگی ام انجام دهم بچه هایم را بزرگ کنم و کاری کنم که زندگی شاد و معناداری داشته باشم و شخصی فعال در جامعه باشم ." پس از هم اکنون قدمهای استوار بردارید و به جلو حرکت کنید .

* افکار مصیبت بار را از ذهن تان دور کنید .

" زندگی من تمام شده است ." " من همه چیز را از دست دادم ." " همه چیز خیلی بد است ." افکاری هستند که تاثیرات خیلی قوی بر چگونگی احساس شما دارند . متوجه باشید که واقعا اینها درست نیستند . زندگی شما تمام نشده است فقط یک شروع جدید برای شماست . تغییر پیش فرضهای منفی در ذهن تان به تغییر احساسات شما کمک میکند .

* زمان خود را با افسوس هدر ندهید .

شما باید به خودتان بگویید : " اتفاقی است که افتاده !" شما نمی تواتید به گذشته برگردید و کاری انجام دهید اما می توانید کارهای زیادی را هم اکنون انجام دهید .

* برای فرزندانتان الگو باشید .

در آینده فرزندانتان چگونه والدینی خواهند بود وقتی شما در جایی نشسته و گریه میکنید ، به نقطه ای زل می زنید و افسوس گذشته را می خورید ؟ وقتی شما جدایی را پذیرفتید زمان پیشرفت در زنگی تان است .

به خاطر فرزندانتان با همسر سابق خود رابطه جدیدی را تعیین کنید .
در رابطه سابق شما همسر وی بودید اما در حاضر یک دوست معمولی هستید بخاطر بچه هایتان .

* با کودکانتان صحبت کنید .

طلاق ممکن است زخمهای عاطفی را برای بچه هاایجاد کند . با آنها صحبت کنید . با آنها درباره اتفاقاتی که درحال وقوع است و احساساتی که آنها نسبت به وقایع کنونی دارند صحبت کنید و به آنها اطمینان دهید همه چیز بهتر خواهد شد. اگر آنها خیلی چیزها را بدانند می توانند به شما در این مراحل کمک کنند و به این ترتیب آنها هم احساس قدرت می کنند .

* از دیگران کمک بگیرید.

اگر از مردم کمک بخواهید خوشحال می شوند . این لطفی است در حقشان که به آنها اجازه می دهید کاری برایتان انجام دهند .یک گروه حمایت کننده از نزدیکترین دوستانتان داشته باشید که حمایتگرعاطفی ،راهنمای همیشگی ومشوق شما در کارهایتان باشند.بدانید شما اولین نفری نیستید که از سایرین کمک می گیرید.

* از امکانات و موهبت های اطراف خود استفاده کنید.

هرکاری که می توانید برای رسیدن به موفقیت انجام دهید. توانایی ها و نقاط قوت خودتان را کشف کنید و برای کمک به خود و حرکت در یک مسیر جدید و مثبت روی آنها متمرکز شوید.هرشخصی حقیقت وجودی دارد که فقط خودش میداند وباور دارد . به یاد داشنه باشید که شما نتایجی در زندگی بدست می آورید که ابتدا باور دارید و سپس شایستگی آن را.

* برای خودتان وقت بگذارید.

خودتان را در اولویت قرار دهید ،کمی خودخواه باشید و کاری را فقط برای خودتان انجام دهید.بهترین هدیه ای که شما می توانید به فرزندانتان بدهید اینست که از خودتان خوب مراقبت کنید. یک کلاس جدید را امتحان کنید، ورزش را شروع کنید و سرگرمی های فراموش شده که سابقا انجام می دادید را دوباره شروع کنید.

* خانه رویایی تان را بسازید.

اگر شما مجبور به تغییر منزل شدید دنیا به آخر نرسیده است. بدانید که شما و بچه هایتان میتوانید خاطراتی را بسازید که آنجا خانه رویاهایتان شود.

* خود واقعی تان را بیابید.

شما ممکن است زمان طولانی نیمی از یک زوج بوده اید. اما شما هنوز صددرصد یک شخصیت واحد هسنید. آن شخص را دوباره کشف کنید.

* آنچه را دوست دارید انجام دهید.

هرروز وقتی از خواب بر می خیزید چه چیزی شما را به هیجان می آورد.یک لیست از آنچه شما را به اهدافتان میرساند تهیه کنید.

* روحیه شاد داشته باشید.

در زندگی جدید کمی تفریح و شادی کنید. خاطرات زیبایی را با فرزندانتان بسازید تا با اعتماد بنفس و حس احترام به خود بسوی آینده بروند.

* درآینده از خود مراقبت کنید.

این مهم است که همیشه به روابط خود توجه کنید و از خود بپرسید که :" چقدربودن در این رابطه ارزش دارد؟" اگر شما در آن رابطه کاملا خودرا فراموش می کنید پس بهای سنگینی را می پردازید.

وقتی جسمتان زیر یک سقف است؛ طلاق عاطفی


تصور می‌کنیم که وقتی چند روز پیش علی درمقابل همسرش سارا در یک مهمانی تولد تسلیم شد می‌خواست اوضاع را آرام نگه دارد. دختر سه ساله آنها، دلسا، داشت با شادی اینطرف و آنطرف می‌پرید که یکدفعه به یک دختربچه دیگر برخورد کرد.

دختربچه بزرگتر زمین خورد اما دلسا با سرعت به سمت در آمد که پدرش آنجا با آغوش باز منتظرش بود. وقتی سارا که با یکی از دوستان مشغول صحبت بود دخترش دلسا را در آغوش علی دید، به سرعت به آنطرف رفت.

«اونو بده به من!»

«گفتم بدش به من، منو میخواد!»

علی طوری نگاه کرد انگار که می‌خواست چیز دیگری بگوید اما دلسا را به سارا تحویل داد و آنجا بود که دلسا شروع به گریه کرد.

چنین برخوردی تنها نشانه یک طلاق عاطفی بین دو طرف است.

طلاق عاطفی حتی باوجود انکار ما اتفاق می‌افتد و می‌تواند یک وضعیت جایگزین برای فلسفه آشنای ازدواج باشد:

ما بخاطر بچه‌ها با هم مانده‌ایم.

نمی‌توان گفت چه تعداد زوج این اعتقاد را دارند.

تحقیقات مختلفی درمورد تاثیرات طلاق انجام گرفته است و واقعیت این است که متغیرهای مختلفی وجود دارد--مسائل و مشکلات زناشویی مختلف، طریقه ارتباط برقرار کردن زوج با فرزندانشان، سن بچه‌ها و از این قبیل--که ارزیابی تاثیر طلاق را دشوار می‌کند.

اما اگر درون خودمان را جستجو کنیم، خیلی از ما در عمق وجودمان نگران این هستیم که طلاق تاثیر شدیداً مخربی بر فرزندانمان، مخصوصاً بچه‌های کوچکتر، بگذارد و به همین علت تصور می‌کنیم که با هم ماندمان بهتر است.

اما اینکه فقط ازدواجمان را حفظ کنیم به این معنی نیست که طلاق نگرفته‌ایم.

فقط اینکه رسماً و قانوناً ازدواجمان را باطل نکرده‌ایم به این معنی نیست که طلاق نگرفته‌ایم.

طلاق عاطفی می‌تواند تدریجی باشد یا ناگهانی اتفاق بیفتد. در هر دو حالت، یک ابزار فاصله است که به اندازه طلاق برای بچه‌هایمان، خودمان و رابطه‌مان به عنوان پدر و مادر مضر است.

چرا؟ چون وقتی طلاق می‌گیریم، مطابق با احساساتمان (یا احساسات همسرمان) رفتار می‌کنیم. این یعنی بین احساس و عمل ما ارتباط وجود دارد.

ممکن است آسیب‌هایی هم با طلاق برای بچه‌ها وجود داشته باشد--برحسب اینکه چطور درمورد همسر قبلی خود با آنها صحبت می‌کنیم، اینکه آنها را واسطه قرار می‌دهیم، اینکه چطور بعد از طلاق نقش هم پدر و هم مادر را برایشان ایفا می‌کنیم--اما حداقل تظاهر نمی‌کنیم که اوضاع رضایت‌بخش است درحالیکه نیست و تصور نمی‌کنیم که چون ازدواجمان را حفظ کرده‌ایم و طلاق نگرفته‌ایم، رابطه و فرزندانمان هیچ مشکلی ندارند.

درمقابل، طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت می‌کند--ازدواج ما دست‌نخورده می‌ماند زیرا هنوز متاهل هستیم--درحالیکه بر یک حقیقت عمیق‌تر تاکید می‌کند--خودداری و عدم ارتباط عوامل اصلی رابطه ما هستند. مطمئن باشید که این حقیقت بر فرزندانتان تاثیر می‌گذارد!

طلاق عاطفی می‌تواند به شکل‌های مختلف زیر باشد:

- مقاومت دربرابر حرف زدن درمورد موضوعات حساس با همسرمان
- گرفتن تصمیماتی که می‌دانیم موجب ناراحتی همسرمان می‌شود
- در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بی‌احترامی از جانب او
- نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاش‌های همسرمان
- استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورت‌هایی که سابقاً با همسرمان در میان می‌گذاشتیم
- خیالپردازی درمورد زمانی که از همسرمان جدا شویم
- ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محل‌کار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن
- روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان
- اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواسته‌های واقعی یا تخیلی فرزندانمان

اگر حتی یکی از مواردی که در بالا ذکر شد، درمورد شما صدق می‌کند، از خودتان سوال کنید:

چه الگوی رابطه‌ای را دوست دارم به فرزندانم نشان دهم؟
آرزوی چه نوع رابطه‌ای را دارم؟
برای اینکه رابطه‌ای که من و فرزندانم مستحق آن هستیم را داشته باشیم، چه کارهایی حاضرم انجام دهم؟

بااینکه شدیداً باور دارم که با هم ماندن بخاطر بچه‌ها--یا صرف با هم ماندن--تلاش ارزشمند زوج‌هاست اما همه ما باید مراقب باشیم که طلاق رسمی را با طلاق عاطفی طاق نزنیم.

همه ما سزاوار روابطی کامل و رضایت‌بخش با همسر و فرزندانمان هستیم. بخاطر همین دوباره می‌پرسیم:

برای اینکه رابطه‌ای که شما و فرزندانتان مستحق آن هستید را داشته باشید، چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟

هیچ پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد اما امیدواریم پاسخی را پیدا کنید که به شما برای مطابق کردن احساساتتان با رفتارهایتان کمک کند.

همـه چیـز در مورد قبل از طلاق،طلاق و بعـد از آن


طلاق در ایران روز به روز به سن ازدواج نزدیک تر می شود. آمارهای سازمان ثبت احوال نشان می دهد بیشتر طلاق ها در 5سال اول زندگی اتفاق می افتد و این یک تفسیر مشخص و واضح دارد. ما اشتباه انتخاب می کنیم، اشتباه ازدواج می کنیم و اشتباهمان را اصلاح نمی کنیم. به جای آن، اشتباه مان را با طلاق پاک می کنیم.


جدایی خیلی وقت ها چاره ازدواج های نابسامان و زندگی های فرسایشی است اما با انتخاب درست، می توانید احتمال طلاق را در زندگی تان به حداقل برسانید.


قدم اول را محکم بردارید

برای داشتن یک ازدواج پایدار، باید با چشم های باز جلو بروید. مشکل اصلی بیشتر ما در ازدواج این است که از یک جایی به بعد، هیجانات و احساسات مان از منطق و دو دو تا چهارتاهای ضروری ازدواج پیشی می گیرد. قبل از آن که مطمئن شویم یک نفر می تواند همه جوره زن یا مرد زندگی ما باشد،


عشق و اشتیاقی که به او پیدا می کنیم، رویاهایی که او را در زندگی کنار ما می نشاند و خوشی هایی که فکر می کنیم با او تجربه کردنی است، مانع از آن می شود که هشدارهای ذهنمان را جدی بگیریم.

این هشدارها ممکن است مربوط به تفاوت های شخصیتی شما، اختلاف طبقاتی و سنی، مخالفت خانواده ها و عدم تناسب فرهنگی و اجتماعی شما باشد.
خیلی طبیعی است که آدم ها وقتی با هم وارد تعامل می شوند، معمولا خوددارانه رفتار می کنند. کارهایی را که فکر می کنند طرف مقابل را می رنجاند یا بین شان فاصله می اندازد انجام نمی دهند و در عوض در مسیری حرکت می کنند که به یک نزدیکی احساسی و رفتاری برسند. این نزدیکی ایجاد شده، موقتی است و بعد از مدتی هر کس به چیزی که همیشه بوده برمی گردد.

نمونه این نزدیکی ها را در روابط دوستانه تان دیده اید. وقتی باجمعی از دوستان تان سفر می روید در ابتدای سفر همه دنبال فراهم کردن شرایطی برای نزدیکی و یک رنگی جمعی هستند اما در طول سفر کم کم گرایش های فردی هم نمود پیدا می کند و هر کس تمایلات خود را بیان می کند.


بنابراین اگر گرایش های اعضای این جمع شبیه هم نباشد، اختلاف به وجود می آید. در زندگی هم دقیقا همین طور است. شما باید کسی را انتخاب کنید که قبل از آشنایی با شما تفکراتی شبیه شما داشته است نه این که فکر می کنید می تواند شبیه شما شود.


پس تنها به دلیل «هیجان» دست به انتخاب نزنید؛ منظورمان از هیجان، عشق و تمایلات جنسی و اشتیاق جشن و مراسم متاهلی است.


نمی گوییم بدون عشق و علاقه ازدواج کنید، شما حتما باید به یکدیگر احساس مثبت و گرایش قلبی داشته باشید اما باید بتوانید بین هیجان و عشق ناگهانی و زودگذر و تناسب های منطقی تان خطی بگذارید و با تحقیق و بررسی و موشکافی ازدواج کنید.


از تفاوت های اساسی سرسری نگذرید و فکر نکنید یک مدت که بگذرد همه چیز درست می شود. درباره ازدواج، زمان حلال مشکلات نیست. فقط باعث می شود به نارضایتی های بعد از ازدواج عادت کنید و روز به روز از همسرتان فاصله بیشتری بگیرید.

این که سن تان بالا رفته و وقت ازدواج تان رسیده یا تمایلات جنسی تان شما را در تنگنا قرار داده نمی تواند به تنهایی دلیل یک انتخاب برای ازدواج باشد. شما باید دلایل قانع‌کننده‌ای برای انتخابی که کرده اید داشته باشید.

نمی گوییم بدون عشق و علاقه ازدواج کنید، شما حتما باید به یکدیگر احساس مثبت و گرایش قلبی داشته باشید اما باید بتوانید بین هیجان و عشق ناگهانی و زودگذر و تناسب های منطقی تان خطی بگذارید و با تحقیق و بررسی و موشکافی ازدواج کنید



وقتی او مناسب شما نیست

در هر مرحله ای از ازدواج ممکن است به این نتیجه برسید که فرد مقابل، مناسب ازدواج با شما نیست. چه در مرحله خواستگاری باشید، چه آشنایی و نامزدی، چه عقد و چه حتی سال های اول زندگی متاهلی، به یاد داشته باشید طوری رفتار نکنید که تمام پل‌های پشت‌سرتان خراب شود و با خصومت و درگیری از یکدیگر جدا شوید.

چنین جدایی‌هایی نه فقط فشار روانی بیشتری برایتان ایجاد می کند، بلکه روی انتخاب های بعدی شما هم سایه می اندازد و باعث می شود نگاهتان به ازدواج، نگاه یک فرد زخم خورده و آسیب دیده باشد.

بپذیرید که به هر دلیلی نمی‌توانید با یکدیگر ازدواج کنید و روال قانونی یا خانوادگی را طی کنید و از یکدیگر جدا شوید. شاید به دلیل این جدایی بخشی از روابط همکاری، فامیلی یا آشنایی بهم بخورد اما بعد از مدتی این روابط دوباره به شکل سابق خواهند شد، به شرطی که در این میان بی احترامی و دشمنی به وجود نیاید.

مناسبترین فاصله ی سنی بین بچه اول و دوم

تا مدت ها پیش، والدین به فاصله سنی فرزندان توجهی نداشتند؛ ولی پس از آشنایی با برنامه تنظیم خانواده و آگاهی از این که فاصله سنی تا حد زیادی بر روابط کودکان تاثیر می گذارد، این موضوع مورد توجه قرار گرفته است.

بعضی والدین احساس می کنند که کودکان آن ها به علت فاصله سنی کم یا زیاد، توافق و همکاری لازم را با یکدیگر ندارند و به خوبی با هم کنار نمی آیند. نظر این والدین درباره فرزندانشان ممکن است درست باشد ؛ اما یک قاعده کلی و توافق عمومی درباره فاصله سنی مناسب وجود ندارد. روابط خانوادگی تحت تاثیر عوامل متعددی قرار می گیرد و در مقایسه با دیگر عوامل، سن بین دو فرزند ممکن است تاثیر مهمی نداشته باشد. برای فاصله های سنی مختلف می توان امتیازها و نارسایی هایی را برشمرد. اطلاعاتی که در ادامه ذکر می شود راهنمای خوبی درباره فاصله سنی کودکان خواهد بود .

فاصله سنی ۹ تا ۱۸ ماه


اگر فاصله سنی دو فرزندتان کمتر از ۱۸ ماه باشد، با فرزندانی سر و کار دارید که اغلب نیازهای مشترک و مشابهی دارند. وقتی نوزاد به دنیا می آید ، فرزند اول هنوز دارای توقعات بچه گانه ای برای استراحت، جلب توجه و تغذیه است. بچه اول نمی تواند اختلاف بین سن خود و نوزاد را تشخیص دهد و حتی ممکن است حضور ناگهانی نوزاد، او را دلتنگ و ناراحت کند. در این فاصله سنی، فرزند اول در مرحله ای از تکامل قرار دارد که در پی استقلال و خود کفایی است تا وابستگی اش را به والدین، به ویژه مادر کم کند ؛ اما در شرایط جدید، وابستگی زیادی به مادر نشان و نسبت به دیگران رفتارهای پرخاشگرانه ای بروز می دهد. اگر والدین و دیگر نزدیکان در مراقبت از دو کودک همکاری کنند و مادر بتواند مدتی از وقت خود را به کودک بزرگ تر اختصاص دهد، این فاصله سنی بهتر قابل تحمل خواهد بود. در این شرایط، به تدریج که کودکان بزرگ می شوند ، به علت نزدیک بودن سن می توانند همبازی های خوبی برای هم باشند. کودک کوچک تر تلاش می کند که از بزر گ تر عقب نماند و فرزند اول ممکن است احساس کند که رقیب کوچک او بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و هر چیز را آسان تر به دست می آورد. این احساسات گاهی به رقابتی شدید بین آن ها منجر می شود. برای این که از بروز اختلاف شدید جلوگیری شود، والدین باید از دخالت کردن در دعوای آن ها و مقایسه آن ها خودداری کنند. در کنار این رقابت ها، بسیاری از خواهران و برادران بزر گ تر که فاصله سنی کمی دارند؛ خود را نسبت به هم خیلی نزدیک وصمیمی احساس می کنند و این احساس رفاقت در طول زندگی شان ادامه می یابد. مهم ترین نکته درباره این فاصله سنی، ناتوانی و ضعف مادر است که اطرافیان باید مواظب سلامتی او باشند. وقتی مادر در فاصله یک سال یا کمتر از تولد نوزاد اول و قبل از این که بدن او کمبودها و عوارض زایمان اول را جبران کند و به حالت عادی برگردد، باردارمی شود؛ قدرت کافی برای پرورش و نگهداری از جنین نخواهد داشت. این بارداری ها و زایمان های نزدیک برای مادر و نوزاد ، مشکلاتی به وجود می آورد. بارداری با این فاصله کم باید زیر نظر متخصص زایمان باشدتا احتمال بروز خطرات برای مادر و نوزاد کاهش یابد.

فاصله ۱۸ ماه تا ۳ سال

این فاصله رایج ترین فاصله سنی بین کودکان است و امتیازات زیادی دارد. بچه بزر گ تر تا حدودی به حرف والدین گوش می کند و سخنان آن ها را می فهمد و اگر نزدیک سه سالگی باشد، می تواند تمایلات و عقاید خود را بیان کند. اگر کودک اولی دو ساله باشد، با این که به مراقبت زیادی – مثل تعویض پوشک – نیاز دارد، لیکن می تواند برای رفع نیازهای خود مدتی صبر کند. کودک بزر گ تر برای خود، احتمالا برنامه منظمی دارد و معمولا تمام شب می خوابد، ولی با ورود نوزاد ممکن است این برنامه مختل و در طول شب بیدار شود. او می تواند برای مدت کوتاهی به تنهایی با اسباب بازی هایش مشغول شود و در مرحله ای از تکامل قرار دارد که علاقه زیادی به مساعدت والدین و تقلید از آن ها نشان می دهد . با این که کودک به علت توجه مادر به نوزاد، تا حدی خود را فراموش شده احساس می کند، ولی می داند که نوزاد به توجه بیشتری احتیاج دارد. والدین می توانند ضمن گفت و گو با بچه اول او را قانع کنند و با گوش دادن به حرف های او، بار دلتنگی و نگرانی اش ر ا سبک کنند. گاهی کودک برای جلب توجه والدین ، رفتار بچه گانه ای پیدا می کند و وابستگی شدیدی به مادر نشان می دهد. این رفتار را در این شرایط باید امری عادی تلقی کرد. والدین روش تربیتی و پرورش کودک اول را تجربه کرده اند و تربیت و نگهداری از بچه دوم ، به خاطر این تجربه و آشنایی آسان تر است . فاصله سنی بین دو کودک به اندازه ای است که می توانند برای یکدیگر همبازی خوبی باشند و در عین حال به خاطر اختلاف سنی، به طور جداگانه توجه والدین را به خود جلب کنند . این دو کودک احتمالا در مهد کودک و مدرسه در یک کلاس قرار نمی گیرند و این موضوع رقابت بین آن ها را کاهش می دهد. از آنجا که این فاصله سنی خیلی متداول است، احتمال این که آشنایان شما هم کودکانی با این فاصله سنی داشته باشند زیاد است. این موضوع معاشرت با این آشنایان را برای والدین و کودکان عملی مطلوب می سازد. در این معاشرت ها کودک بزر گ تر مشاهده می کند که همسالان او نیز خواهران و برادران کوچکی دارند .

فاصله سنی ۳ تا ۵ سال

بعضی از کارشناسان تعلیم و تربیت کودکان، بهترین فاصله سنی بین فرزندان را ۳ تا ۴ سال می دانند . به عقیده آن ها وقتی کودک اول به سن ۳ تا ۴ سالگی می رسد ، می تواند به خوبی حرف بزند و قدرت درک و فهم و استقلال او به اندازه ای است که زیاد به مراقبت و توجه احتیاج ندارد . با توجه به این دلایل ، فاصله سنی بین ۳ تا ۴ سال فاصله خوبی است ؛ ولی با در نظر گرفتن شرایط و ملاحظات دیگر مانند بالا رفتن سن مادر و خطر بارداری ممکن است این فاصله عملی نباشد. به علاوه، هیچ گزارش عملی مبنی بر امتیاز این فاصله سنی منتشر نشده است . بعضی والدین از این که کودک اول پس از ۳ تا ۴ سال که شماره یک به حساب آمده است، با ورود نوزاد خود را فراموش شده تلقی می کند، احساس خوبی ندارند. باید دانست که در این سن کودک در مرحله ای از رشد است که می تواند نیازهای اجتماعی خود را توسط افراد دیگری غیر از والدین، برطرف سازد. کودک در سه سالگی علاقه زیادی به بازی با بچه ها و رفتن به مهد کودک پیدا می کند. اگر نوزاد وارد خانواده نشود، این رابطه اختصاصی به تدریج تغییر می کند. برای والدینی که صاحب فرزند دوم می شوند ، این رفتار کودک فرصت خوبی ایجاد می کند تا به او اجازه دهند که رشد و استقلال خود را به دست آورد . البته این امر، بدین معنی نیست که کودک اول برای آشنایی و سازگاری با نوزاد، از کمک دیگران بی نیاز است. شاید مهم ترین نکته در پرورش کودکان ۳ تا ۵ ساله، آگاهی از نیاز آن ها برای جلب توجه والدین و مصاحبت با آن هاست. کودک در این سن برخورد مثبت والدین را ترجیح می دهد؛ ولی اگر بداند با برخورد منفی آن ها روبه رو می شود، سعی می کند با بدرفتاری و بهانه گیری، آن ها را عصبانی کند تا به این وسیله توجه شان را به خود جلب کند . بهتر است والدین ساعاتی از اوقات فراغت خود را با این کودکان بگذرانند تا با تامین نیازهای آن ها ، رضایتشان را جلب کنند . بزر گ ترین نارسایی این فاصله سنی، تفاوت علایق و توانایی های آن ها برای مدتی به نسبت طولانی است. به علت این تفاوت، برای سرگرمی و جلب رضایت هر یک از آن ها، فعالیت ها و روش های متفاوتی لازم است .

فاصله سنی ۵ سال و بیشتر


این فاصله سنی باعث می شود که هر یک از فرزندان در بسیاری از جنبه های زندگی به طور مستقل رشد و تکامل پیدا کند. در بین این کودکان نیز رقابت وجود دارد، ولی شدت آن به مراتب کمتر از فاصله های سنی کمتر است. دوستان و همبازی های این کودکان متفاوت و فعالیت ها و مدرسه آن ها احتمالا با هم فرق دارد .معمولا خواهران و برادران بزر گ تر در این موقعیت ها، از این که گاهی می توانند به جای والدین نقش آن ها را انجام دهند، احساس غرور می کنند. این فاصله سنی به ندرت در خانواده ها دیده می شود چرا که در حال حاضر با بالا رفتن سن ازدواج، بارداری دیرهنگام می تواند مشکلات جسمی زیادی برای مادر و نوزاد به وجود آورد.

کدام مهمترند؟ همسر یا والدین؟

یکی از عوامل موثر بر رابطه همسران، رابطه آنها با خانواده‌های طرف مقابل است. مشکلات در این رابطه ممکن است به اختلاف میان زن و شوهر بیانجامد و در ایران با توجه به روابط خانوادگی نزدیک‌تر، این تاثیرات شدیدتر است.

از شایع‌ترین الگوهای رابطه با خانواده‌های همسران که ممکن است به اختلاف بینجامد، می‌توان به این موارد اشاره کرد.

1.دیدارهای مکرر و بدون برنامه با خانواده‌های طرفین: یکی از آفت‌های خانوادگی در ایران، دیدار‌های مکرر، غیرضروری و بدون برنامه زوج‌ها و خانواده‌هایشان است که گاه در طول هفته بارها تکرار می‌‌شود. به خصوص در دوران عقد که برای خیلی از جوان های مشتاق عملا حد و مرزی در مهمانی رفتن به خانه والدین همسرشان وجود ندارد و گاهی تا روزهای متوالی این مهمانی ادامه پیدا می کند! این روش زندگی، ممکن است زنگ خطری برای وجود اختلاف و مشکلات بین زوج و در آینده باشد و دامنه مناسبات فامیلی را به دخالت های آینده در زندگی زناشویی بکشاند.

2.مشورت های نابجا با خانواده‌ها:
اگرچه مشورت کردن در هر مساله ای، به خصوص در ابتدای زندگی مشترک شرط است اما زیاد مشورت کردن باعث باز شدن پای دیگران به حریم خصوصی زندگی می شود و همسر شما فکر ‌می کند در تصمیم‌گیر‌ها ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد و احساس ناامنی در او ایجاد می‌‌شود. به خصوص وقتی رازهای خصوصی زندگی‌تان را پیش آنها فاش می‌کنید. گاهی والدین، بدون اینکه بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روش‌ها و راهکارهایی به او پیشنهاد می‌کنند که چون براساس عواطف شکل گرفته، ممکن است کمتر منطقی باشد. هرکس باید بداند بهترین مشاور در هر زندگی زناشویی، همسر است


3.تحمیل‌کردن راه و رسم زندگی به زوج جوان: در بعضی از مناطق ایران که زندگی سنتی حکم‌فرماست، وقتی دختر جوانی به همسری پسری درمی‌آید، خانواده‌ها با بهانه بی‌تجربگی آنها، وادارشان می‌کنند در کنار خودشان زندگی کنند تا راه و رسم زندگی کردن را به آنها بیاموزند! اما سوال اینجاست اگر دختر و پسر راه و رسم زندگی را نمی‌دانند، چرا اجازه نمی‌دهند این آموزش‌ها را مادر به دختر بدهد و بعد ازدواج کند؟ چرا باید دختری را در سنین پایین به‌عنوان عروس انتخاب کنند که چیزی از زندگی نمی‌داند؟دلیل آن شاید این باشد که می‌خواهند عروس نوجوان را با ارزش‌های خانوادگی خود بزرگ کنند و عادت بدهند. متاسفانه این روش به‌طور مطلق و قطعی، روشی شکست‌خورده است. نتیجه این هم‌زیستی در سال‌های اول زندگی، چیزی جز نفرت و کینه طولانی‌مدت بین عروس و مادرشوهر نخواهد بود. در دنیای امروز، دختران نوجوان بیش از پیش از طریق تلویزیون و رسانه‌های دیگر راه و رسم زندگی مستقل را آموخته‌اند. گاهی والدین، بدون اینکه بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روش‌ها و راهکارهایی به او پیشنهاد می‌کنند که چون براساس عواطف شکل گرفته، ممکن است کمتر منطقی باشد. هرکس باید بداند بهترین مشاور در هر زندگی زناشویی، همسر است.


4.وجود افراد خودشیفته در خانواده‌ها:
اگر در خانواده زوج، شخصی وجود داشته باشد که فقط به خواسته‌ها و ایده‌های خود فکر کند و طرفین را وادار به اجرای خواسته‌هایش کند، بدون اینکه کوچک‌ترین توجهی به احساسات، عواطف و علایق آنها کند، زندگی را به بیراهه خواهد کشاند. افراد خودشیفته و خودمحور، دوست دارند تفکرات خود را به همه القا کنند، حتی اگر آن تفکرات با زندگی آنها سازگار نباشد.