مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

قبل از طلاق این توصیه ها را بخوانید!

اگر برای جدایی از همسرتان، تشکیل پرونده داده اید، باید مواظب باشید که طوری برخورد کنید که وضعیت آشفته خود را از آنچه که هست بدتر نکنید. شاید فرصتی پیش بیاید که خود شما بتوانید از تقاضای طلاق صرف نظر کنید. در این میان، چیزهایی که ممکن است در نظر شما بی اهمیت جلوه کند، ارزش زیادی پیدا می کند و حتی ممکن است در زندگی مشترک شما سرنوشت ساز واقع شود. به عنوان مثال:
- ممکن است شما که قصد جدایی از همسرتان را دارید ، برای این که همسر خود را مقصر نشان دهید و دلسوزی و حمایت دوستان و فامیل را به خود جلب کنید، در مورد همسر خود نزد آنان بدگویی کنید. ممکن است در این میان عده ای فرصت طلب و دشمنِ دوست نما بخواهند از این فرصت استفاده کنند و بدی های همسر شما را از آنچه که هست بزرگتر جلوه دهند که این باعث می شود شما بیشتراز همسر خود بیزار شوید و فرار کنید.

- ممکن است شما به خاطر وضعیت ناراحت کننده ای که به خاطر درخواست طلاق برای تان ایجاد شده ، خیلی پریشان و ناراحت شوید. این وضعیت ممکن است شما را نسبت به کارهای ضروری و شخصی روزمره بی تفاوت و بی علاقه کند. مثلاً ممکن است میل به غذا خوردن را از دست بدهید و آنقدر گرسنگی را تحمل کنید که دچار ضعف شوید و چون عقل سالم در بدن سالم است وقتی ضعف و گرسنگی غلبه کرد، دیگر فکرتان درست کار نمی کند و در نتیجه نمی توانید برای جدایی خود از همسرتان ، تصمیم درست و خردمندانه ای بگیرند.
- بعضی از زوجین – شاید شما هم جزو این دسته باشید - برای رهایی از استرس و ناراحتی به خاطر طلاق ، بدون تجویز پزشک از داروهای خواب آور و مسکن استفاده می کنند که این داروها مسلماً اثر سوء ، بر جسم و اعصاب آنها خواهند داشت.

- حتی ممکن است برخی از شما به جای صحبت با افراد متخصص و آگاه و دلسوز در مورد جدایی از همسر، ارتباط خود را با دوستان و آشنایان کاهش دهید یا حتی قطع کنید. این انزوا و گوشه گیری به جای این که به شما احساس آرامش بدهد، بیشتر شما را آشفته و مضطرب خواهد کرد. چون وقتی انسان در شرایط دشوار و استرس زا قرار می گیرد ، رفت و آمد با کسانی که دوستشان دارد و یا قابل اعتماد هستند ، می تواند باعث احساس امنیت و آرامش شما شود.
- معمولاً زن و شوهری که قصد جدایی از یکدیگر را دارند بارها و به طور مکرر با یکدیگر جر و بحث کرده اند و یا بارها دعوا کرده و با یکدیگر قهر کرده اند و چون بعد از هر دعوا یا قهر و آشتی نتوانسته اند یک راه حل مناسب برای مشکل خودشان پیدا کنند، فکر می کنند که زندگی مشترک غیرممکن و بی فایده است. در صورتی که چنین افرادی باید همیشه به یاد داشته باشند که همه دعواها و قهرها لزوماً منجر به طلاق نمی شود. چه بسا ممکن است که اگر با یک فرد با تجربه و متخصص در این مورد صحبت کنید، مشکلات شما رفع شود و از درخواست طلاق پشیمان شوید.
- پای فرزندان بیگناه خود را به معرکه نکشید و آنها را مجبور نکنید که از شما دفاع کنند و به اصطلاح ، گروه بندی نکنید.
- اگر احساس کردید که همسرتان پشیمان شده او را مجبور نکنید که در مقابل آشنایان و دوستان اعتراف کند که اشتباه کرده چون ممکن است از فکر زندگی مجدد با شما منصرف شود و از روی لجبازی برای طلاق پافشاری کند.

کاهش سن طلاق در ایران!

طی سال‌های اخیر سن طلاق در ایران روند کاهشی داشته و متعاقب آن، زنان سرپرست خانوار نیز «جوان» شده‌اند و آسیب‌های اجتماعی زاییده از آن، مشکلات جدی همراه خواهد داشت. نوروزی مدیر کل امور حمایت‌های اجتماعی کمیته امداد امام خمینی در این‌ باره، کاهش سن زنان سرپرست خانوار را تایید کرده که ازدواج‌های احساساتی، عدم آشنایی زوجین، تفاوت‌های فرهنگی، ازدواج‌های تحمیلی، نازایی، اعتیاد و ... از عوامل آن است.

به گزارش ایسنا، روزنامه قانون با ذکر این مقدمه ادامه داد: هم‌اکنون حدود ۱۰ درصد از مددجویان تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی (ره) را زنان سرپرست خانوار تشکیل می‌دهند و طبق آماری که معاون حمایت و سلامت کمیته امداد بر اساس سرشماری سال ۹۰ داده، جهش قابل ملاحظه‌ای در بخش زنان سرپرست خانوار مشاهده می‌شود؛ به طوری که این زنان با "یک میلیون و ۳۰ هزار نفر" جمعیت، دومین فراوانی این کمیته پس از سالمندان به حساب می‌آیند و هر کدام سرپرستی یک تا چند نفر را بر عهده دارند. فوت همسر، طلاق، اعتیاد، زندان، بیکاری و بسیاری موارد دیگر از زمینه‌های تبدیل شدن زنان به «زن سرپرست خانوار» است که از همراهی همسرانشان در زندگی محرومند.

افزایش طلاق، عامل اصلی کاهش سن زنان سرپرست خانوار
امان‌الله قرایی مقدم‌ جامعه‌شناس، کاهش سن زنان سرپرست خانوار را حاصل از افزایش طلاق در سنین پایین می‌داند. وی می‌گوید که در حال حاضر بیشتر طلاق‌ها در سنین ۱۸ تا ۲۵ سال رخ می‌دهد و در پی آن، میزان زنان کم سن و سالی که بی سر و سامان شده یا به سرپرست خانوار تبدیل می‌شوند، بیش از گذشته است.
وی می‌افزاید: از هر ۵ ازدواج یک مورد به طلاق منجر می‌شود. چه انتظاری می‌توان داشت؟

بیوه‌های کم سن و سال، آسیب‌پذیرترند
قرایی مقدم کاهش سن زنان سرپرست خانوار را موجب افزایش آسیب‌ها پیرامون این زنان دانست و با تاکید بر اینکه این زنان جوان هستند، هنوز ریشه آرزو در آنها نخشکیده و در برابر مشکلات نیز آسیب‌پذیر‌تر و شکننده‌تر هستند، هشدار داد که آنها در معرض خطرات بی‌شماری از جمله فحشا، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر قرار دارند که ممکن است به راحتی سر در راه آن بگذارند.
این جامعه‌شناس معتقد است که کمک به این زنان بسیار ضعیف است و با ۱۵۰ الی ۲۰۰ هزار تومان ماهانه نمی‌توان این زنان را حمایت کرد. وی اشتغالزایی برای این زنان را «حمایت واقعی» می‌نامد و تاکید می‌کند که راهکار تنها همین است و هر چه بخواهیم برای این زنان کاری انجام دهیم، اشتغال‌زایی و تامین امنیت شغلی در اولویت است. قرایی مقدم از «فقر» به عنوان مهم‌ترین مشکل این زنان نام برده و می‌گوید که تامین هزینه زندگی، تنگنای بسیاری برای این افراد ایجاد می‌کند که ممکن است از آنها به خاطر فراهم کردن حداقل‌ها برای افرادی که تحت سرپرست خود دارند، شخصیتی بسازد که در واقع آن نیستند.

طلاق، آسیب آسیب‌ساز
مجید ابهری آسیب‌شناس اجتماعی نیز معتقد است که با افزایش آمار طلاق، منحنی سنی بیوه‌ها نیز تفاوت چشمگیری با دهه قبل پیدا کرده و به ۱۸ تا ۲۵ سال کاهش یافته است.
او طلاق را آسیبی آسیب‌ساز می‌نامد که وقوع بیوگی از عوارض مستقیم آن است و می‌گوید متاسفانه در دهه گذشته به خاطر سیاست‌زدگی نهاد‌های متولی، پوشش‌های حمایتی مناسبی از زنان بیوه به عمل نیامده و بیمه زنان سرپرست خانوار، در حد حرف و شعار باقی مانده است.
ابهری می‌گوید که در حال حاضر تعداد بی‌شماری زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارند که سالانه چیزی در حدود ۶۰ هزار نفر نیز به آن اضافه می‌شوند.
کمبود درآمد در صورت اشتغال، و پایین بودن سطح تحصیلات و مهارت از دلایلی است که ابهری می‌گوید باعث شده درصد زیادی از بیوه‌های جوان به کارهای خدماتی مثل پرستاری در منزل از کودکان و سالمندان یا نظافت منازل روی بیاورند.
این در شرایطی است که درصد زیادی از بیکاران، فارغ‌التحصیلان دانشگاهی‌اند و در این شرایط، مطمئنا اشتغال این زنان دغدغه دولت نبوده است.

موسیقی مبتذل باعث افزایش آمار طلاق



خانم دکتر سیما فردوسی در وبلاگ خود نوشت: سبک‌های موسیقی مختلف نشأت گرفته از آن چیزی است که در اجتماع می‌گذرد و به جنبه هنری اجتماع مربوط می‌شود و همین طور این موسیقی بر محتویات جامعه نیز تأثیر متقابل می‌گذارد و حتی ممکن است این تأثیر شدیدتر باشد.


بعضی از این موسیقی‌های سطحی و مبتذلی که بین جوانان رواج یافته است، بسیار غیراخلاقی و نامناسب هستند و ترویج عشق‌های خیابانی، کلمات بد و موارد مشمئز کننده است که وقتی جوانانی در رده سنی 13 تا 18 سال اینها را می‌شنوند، تحت تأثیر قرار می‌گیرند و پیرو همان مواردی که در آن موسیقی ذکر شده، می‌شوند.

بعضی از این موسیقی‌های سطحی و مبتذلی که بین جوانان رواج یافته است، بسیار غیراخلاقی و نامناسب هستند و ترویج عشق‌های خیابانی، کلمات بد و موارد مشمئز کننده است که وقتی جوانانی در رده سنی 13 تا 18 سال اینها را می‌شنوند، تحت تأثیر قرار می‌گیرند و پیرو همان مواردی که در آن موسیقی ذکر شده، می‌شوند.
هم اکنون هم در موسیقی‌هایی که در سطح جامعه رواج دارد و ما آن را با عنوان «موسیقی مبتذل» نام می‌نهیم، مواردی این‌چنین دیده می‌شود و هم این نوع موسیقی‌ها نیز بر روی جامعه تأثیر منفی‌ می‌گذارد و به طور کلی این نوع موسیقی، اثرات منفی بر روی زندگی جوانان را تشدید می‌کند.
پیام‌های انواع مختلف موسیقی بر روی مخاطب، تاثیر می گذارد زیرا هر نوع موسیقی، پیامی در بر دارد. اما متأسفانه این نوع سبک‌های رواج یافته، محتوای اخلاقی ندارد. یعنی اگر سبک‌های جوان پسند امروزی هم با محتوای مثبت و اخلاق‌گرا به بازار بیاید، در وضعیت زندگی جوانان تأثیر مثبت خواهد گذاشت. موسیقی های جدید جوانان را به عشق های چند روزه و گاه حتی ازدواج هایی می کشاند که نتیجه آن طلاق است. برای همین آمار طلاق متاسفانه هر سال در کشور ما رو به افزایش است، به طوری که طبق آمارهای سال جاری از هر چهار مورد ازدواج، یکی به طلاق ختم شده است.


برخی از دختران و پسران جوان با این انگیزه به سوی دوستی های متقابل کشیده می شوند که فکر می کنند اگر در زندگی نسل گذشته (والدین آنها) اختلافاتی بروز کرده و تنش هایی وجود داشته ناشی از عدم شناخت آنان بوده و اگر آنها قبل از ازدواج با همسر آینده خود رابطه داشته باشند، میتوانند جلوی بروز چنین مشکلاتی را بگیرند و به خوشبختی برسند. دختران و پسرانی که بر اثر یک عشق زودگذر یا یک هوس خیالی، در کوچه و خیابان با یکدیگر به اصطلاح دوست می شوند، نمی دانند که سرانجام عشق آنها شکست و جدایی است، زیرا احساسات و غرایز بر این گونه آشنایی ها و ازدواجها حاکم است، نه عقل و منطق و شناخت واقعی، حتی در دوستی هایی هم که هر دو طرف با نیت و هدف ازدواج پای در این راه می گذارند کمتر دیده شده که به سرانجام خوبی برسند. این دختران و پسران با همه مخالفت هایی که به طور معمول از سوی والدین شان ابراز می شود، زندگی مشترک را آغاز می کنند، اما غافل از این واقعیت هستند که زیر یک سقف زندگی کردن و با هم بودن اصل مهم زندگی نیست.


برای ساختن زندگی پر از مهر و محبت و تربیت فرزندانی سالم، پذیرفتن واقعیات زندگی و این که بتوان با آنها کنار آمد، از زندگی زیر یک سقف و در کنار هم بودن مهمتر است. این قبیل همسران بعد از گذشت مدتی کوتاه از زندگی و فروکش کردن تب و تاب عشق های ظاهری، تازه با حقایق زندگی روبه رو می شوند و هرکدام از آنها چهره واقعی خود را نشان می دهند. تمام آن مسائلی که در روزهای دوستی برای آنان قابل تحمل بود و شاید هیچ کدام از آن موارد اصلاً جلوه ای برایشان نداشته به یکباره مهم می شوند و تازه درمی یابند که نمی توانند با فردی که دارای چنین رفتاری است زندگی کنند. به این ترتیب شک و بدبینی در دل هایشان خانه می کند و مرد به خودش می گوید مبادا زنی که روزی پنهانی با من دوست شده، قبلاً با شخص دیگری هم رابطه داشته، نکند با اشاره پسری غریبه، عشقش را به پای او بریزد و زن نیز در اندیشه این فکر که مرد او دیروز تنها با یک نگاه و خنده عاشق من شد، نکند با نگاه زن دیگری دلش را به او بدهد.
در این گونه روابط فقط دخترها نیستند که متحمل ضرر و خسارت های جبران ناپذیری می شوند، پسرها نیز به نوبه خود زیان های عاطفی، روحی و گاه جسمی مشابهی را متحمل می شوند. اما در چنین مواقعی به دخترها بیشتر صدمه وارد می شود. ازاین رو دختران جوان باید قدرت نه گفتن را در خود تقویت کنند و به این گونه دوستی ها یا عشق های سراب گونه و بی اساس پاسخ منفی دهند. فریب حرف های عاشقانه، ظاهر آراسته یا پیام های احساسی را نخورند تا با احساساتشان بازی نشود.
همچنین در ظاهر امر رابطه پنهانی میان دختر و پسر که اغلب با عشق های دروغین خیابانی شروع میشود و ناشی از احساسات زودگذر است شاید امر ساده ای به نظر بیاید اما آمار جرایم در این شرایط موضوعی جدی و قابل بحث است. دختران در این شرایط از آسیب پذیری فراوانی برخوردار هستند. زیرا با برقراری روابط پنهانی در شرایطی قرار می گیرند که همه آبروی خود و خانواده را به باد می دهند.

طلاق و فرزندپروری مشارکتی پس از آن


کنار گذاشتن مشکلات ارتباطی بین پدر و مادر به صورت توافقی و با هدف فرزندپروری مشارکتی می تواند تا حد زیادی در کاهش استرس و تنش موثر باشد. شما می توانید به منظور آسایش و آرامش فرزندانتان ، یک رابطه کاری با همسر سابق خود برقرار کنید و بدین شکل باعث ایجاد آرامش، هماهنگی و پرهیز از تعارض ها و اختلافات شوید.

فرزند پروری مشارکتی پس از جدایی:


در کنار هم قرار گرفتن خصوصا پس از اختلافات و مشاجرات متعدد ، می تواند بسیار فرسوده کننده باشد. بسیار دشوار است که گذشته دردناکی که احتمالا با همسر سابقتان داشته اید را فراموش کنید و خشم و تنفر خود را کنار بگذارید. اما حقیقتی که وجود دارد این است که فرزندپروری مشارکتی یک راه حل ساده نیست بلکه بهترین راه برای تامین نیازهای فرزندان و حفظ روابط صمیمانه با هر دو والد است.
شاید خوب باشد که فکر برقراری ارتباط با همسر سابقتان را با این ذهنیت آغاز کنید که این رابطه یک رابطه یک به یک و با هدف رفاه و بهزیستی فرزندتان است. ازدواج شما ممکن است پایان یافته باشد اما خانواده شما خیر. اولین گام برای فرزندپروری مشارکتی بالغ و مسئولانه این است که همواره نیازهای فرزندانتان را پیش روی خود ببینید.


فرزندپروری مشارکتی بهترین انتخاب برای فرزند شما است:


در طول فرزند پروری مشارکتی فرزندان شما باید تشخیص دهند که آنها مهم تر از اختلافاتی هستند که باعث پایان یافتن رابطه شما شده است و اینکه عشق شما نسبت به آنها با وجود تغییرات پیش آمده ، هم چنان جاری است. فرزندانی که والدین جدا شده ی آنها ارتباط همکارانه ای با یکدیگر دارند:
- احساس امنیت می کنند. کودکان زمانی که از عشق هر دو والد مطمئن بشوند ، سریع تر و آسان تر با طلاق سازگار می شوند و اعتماد به نفس بهتری کسب می کنند.
- از هماهنگی والدین بهره مند می شوند. فرزندپروری مشترک شامل قوانین، انضباط و پاداش های مشابه در هر دو خانه می شود و بنابراین کودکان می دانند که انتظار چه چیزی را داشته باشند و چه چیزی از آنها انتظار می رود.
- حل مسئله را بهتر می آموزند. کودکانی که می بینند والدینشان به مشارکت با یکدیگر ادامه می دهند، با احتمال بیشتری می آموزند که مسائل و مشکلاتشان را به صورت موثر حل کنند.
- یک الگوی مثبت دارند. شما از طریق همکاری با والد دیگر الگوی مناسبی را در ذهن فرزندتان نهادینه می کنید که او می تواند در آینده از آن بهره بگیرد.


نکاتی در مورد فرزندپروری مشارکتی:





1) خشم و تنفر را کنار بگذارید:


شاید کار سختی باشد اما کلید فرزندپروری مشارکتی این است که تمرکزتان را روی فرزندتان بگذارید. این بدین معنا است که احساسات شخصی شما (خشم، تنفر یا ضربه خوردن) باید به منظور پرداختن به نیازهای فرزندتان عقب نشینی کنند. اگرچه کنارگذاشتن چنین احساسات قدرتمندی ممکن است دشوارترین بخش یادگیری همکاری با همسر سابقتان باشد اما ضروری ترین بخش آن نیز به شمار می رود. فرزندپروری مشارکتی ربطی به احساسات شما نسبت به همسر سابقتان ندارد بلکه درباره شادی ، ثبات و بهزیستی آینده فرزندتان است.


جدا کردن احساسات از رفتار
این طبیعی است که شما از تجربه خود لطمه خورده باشید و خشم زیادی را تجربه کنید اما نباید اجازه دهید احساساتتان بر رفتار شما تسلط داشته باشد. راهکارهای زیر به شما کمک می کند بهتر با احساسات منفی خود کنار بیایید:


- در مورد احساسات خود با فرد دیگری صحبت کنید:هرگز با کودک خود درددل نکنید. دوستان ، روانشناس یا حتی یک گیاه یا حیوان خانگی می توانند در زمانی که نیاز دارید احساسات منفی خود را ابراز کنید، برای شما شنونده های خوبی باشند.


- تمرکز خود بر فرزندانتان را حفظ کنید:اگر احساس تنفر یا خشم دارید، به خودتان یادآوری کنید که با چه هدفی قرار است با همسر سابق خود همکاری کنید . شادابی و رفاه فرزندتان بزرگترین هدف است. اگر خشم شما بسیار زیاد است شاید نگاه کردن به عکس های فرزندتان کمک کننده باشد.


- به خودتان آرامش بدهید:رها کردن شانه ها و چند نفس عمیق و آرام یا کمی قدم زدن حواس شما را از خشم پرت می کند و می تواند یک تاثیر آرامش بخشی داشته باشد.

-کودکان در میان:ممکن است هیچ گاه احساس تنفر یا خشم خود درباره طلاق را از دست ندهید اما آنچه که می توانید این است که این احساسات را تشخیص دهید و به خودتان یادآوری کنید که آنها مربوط به شما هستند نه فرزندتان.

- هرگز از فرزندتان به عنوان پیغام بر استفاده نکنید: زمانی که از فرزندتان می خواهید که چیزی را به والد دیگر بگوید، در واقع او را در مرکز اختلاف خود گذاشته اید. هدف این است که کودکتان را خارج از موضوعات ارتباطی خود قرار دهید. بنابراین خودتان به همسر سابقتان تلفن یا ایمیل بزنید.


- اختلافات و دلخوری ها را برای خودتان نگه دارید: هرگز چیزهای منفی درباره والد دیگر به کودکتان نگوید و هرگز این احساس را در او ایجاد نکنید که مجبور شود بین شما و والد دیگر یکی را انتخاب کند. فرزند شما حق دارد که با والد دیگرش ارتباط داشته باشد.


2) تعامل با همسر سا


ممکن است آرام بودن در زمان برخورد با همسر سابق که در گذشته ضربه های زیادی به شما زده است، غیرممکن به نظر برسد. اما با تمرین تکنیک های سریع کاهش استرس مثل تنفس عمیق شکمی ، شما می توانید بیاموزید که خود را کنترل کنید.
ارتباط امن ، هماهنگ و هدفمند با همسر سابق برای موفقیت در فرزندپروری مشارکتی بسیار ضروری است، حتی اگر به نظرتان کاملا غیرممکن می آید. این ارتباط ابتدا در ذهن شما آغاز می شود. قبل از برخورد با همسر سابقتان از خود بپرسید چگونه حرف های شما بر کودکتان تاثیر خواهد گذاشت و خودتان را مجاب کنید که ارتباط خوبی داشته باشید. فرزند شما نقطه محوری هر گفتگویی است که بین شما و همسر سابقتان اتفاق می افتد.


- نگاهتان به این رابطه مثل یک رابطه شغلی و تجاری باشد: رابطه با همسرتان را به عنوان رابطه با یک شریک تجاری در نظر بگیرید. در این رابطه تجارت شما، رفاه و بهزیستی فرزندتان است. با همسر سابقتان به گونه ای صحبت یا مکاتبه کنید که انگار او یک همکار است. خونسرد باشید و آرام و مقتدر صحبت کنید.


- درخواست کنید: به جای جملات امری و دستوری از جملاتی استفاده کنید که نشان دهنده درخواست تقاضاهاست. مثلا برایت ممکن است که ....


- گوش بدهید: یک تعامل بالغانه با گوش دادن آغاز می شود. حتی اگر با همسر سابقتان مخالف باشید باید به او این اطمینان را بدهید که دیدگاه او را درک می کنید. گوش دادن لزوما به معنای موافق بودن نیست.


- گفتگوها را متمرکز بر فرزندانتان حفظ کنید: اجازه ندهید گفتگوها به سمت ابراز نیازهای شما یا او منحرف شود. این ارتباط تنها باید درباره نیازهای فرزندانتان باشد.


3) فرزندپروری به عنوان یک تیم


فرزندپروری پر است از تصمیماتی که باید با همسر سابقتان اتخاذ کنید. برای فرزندان شما خوب است که با نظرات و دیدگاه های متفاوت مواجه شوند و بیاموزند که انعطاف پذیر باشند. اما آنها هم چنین نیاز دارند که بدانند در هر دو خانه ، تحت پایه ها و انتظارات مشترکی زندگی می کنند.


- قانون ها: قانون ها نباید لزوما بین خانه های شما یکسان باشد. اما اگر شما و والد دیگر، خطوط هماهنگی را بنا کنید (مثل انجام تکالیف درسی، رفت و آمدها، و فعالیت های فوق برنامه) ، فرزندتان بین خانه شما و والد دیگرسردرگم نخواهد بود.


- اصول انضباطی: سعی کنید از سیستم های انضباطی مشابه (جریمه و پاداش) در هردو خانه استفاده کنید. مثلا محرومیت از تلویزیون دیدن به خاطر حرف زشت زدن.


برنامه ریزی: سعی کنید تا حد امکان برنامه غذا خوردن، انجام تکالیف و زمان خوابیدن در هر دو خانه مشابه باشد.


- موارد مهم: مسائل پزشکی (تست های سالیانه یا بیماری ها) ، آموزشی (برنامه کلاس ها و امتحانات، برنامه های فوق العاده و جلسات اولیا و مربیان) و اقتصادی ( پول توجیبی و خرید وسایل مورد نیاز کودک) از مسائل بااهمیتی هستند که لازم است والدین در اجرای آنها با یکدیگر هماهنگ باشند.




عدم توافق


همزمان با فرزندپروری مشارکتی ممکن است بین شما و همسر سابقتان در زمینه برخی موارد عدم توافق وجود داشته باشد. راهکارهای زیر به شما کمک می کند راحت تر با یکدیگر توافق کنید.



- احترام گذاشتن : به والد دیگر اجازه بدهید از موضوعات مربوط به فرزندتان آگاه باشد و به ایده های او احترام بگذارید و در برابر آنها منعطف باشید.



- گفتگو: در مورد اختلاف نظرهای خود صحبت کنید البته نه در حضور فرزندتان. اگر نتوانستید به توافق برسید از یک مربی یا مشاور کمک بگیرید.


-گذشتن از مسائل جزئی: اگر عدم توافق شما بر سر مسائل بااهمیتی مثل جراحی پزشکی یا انتخاب مدرسه برای فرزندتان است به هر شکل شده باهم صحبت کنید. اما اگر شما می خواهید فرزندتان ساعت 8 بخوابد و همسر سابقتان می گوید که 8/30 بخوابد، آن را رها کنید و انرژیتان را برای مسائل مهم تر صرف کنید.

طلاق عاطفی و دانستنیهای آن



برای از نفس افتادن یک عشق، نیازی نیست که اتفاق عجیب و غریبی بیفتد. نه یک خیانت بزرگ و نه یک تغییر ناگهانی، هیچ کدامشان نمی‌توانند به اندازه اتفاقات ساده روزانه، شما را از هم دور کنند. مشکلات کوچکی که شاید هر دوی شما هم از آنها بی‌خبر باشید، می‌توانند شما را حتی زیر یک سقف هم از هم جدا کنند و بدون آنکه حکم طلاق‌تان را صادر کنند، «مشترک» بودن زندگی را برایتان بی‌معنا کنند. اگر نمی‌خواهید ازدواج شما به این سرنوشت دچار شود، بار دیگر آنچه را که در زندگی‌تان می‌گذرد، مرور کنید. آیا اتفاقاتی که در ادامه از آنها صحبت می‌کنیم، پایشان به خانه شما هم باز شده‌است؟

همه‌چیز را می‌شمارید؟
هر تلاشی که برای دوام زندگی مشترک‌تان می‌کنید در نظرتان یک لطف تلقی می‌شود؟ شما همه امتیازاتی که به همسرتان می‌دهید را می‌شمارید و از او توقع دارید که تک‌تک آنها را جبران کند؟ چنین تصوری می‌تواند یک زنگ خطر برای شما باشد. اگر جملاتی مثل « این بار من کوتاه آمدم!»، «امروز من خانه را جمع کردم!»، «این ماه من پول بیشتری به خانه آوردم!» و ... مدام در ذهن شما چرخ می‌زند، باید به دنبال پیدا کردن ریشه مشکلتان باشید. چه شده که شما دیگر برای این رابطه با دل و جان تلاش نمی‌کنید؟ آیا همسرتان هم چنین افکاری را به ذهنش راه داده یا به زبان می‌آورد؟ این دو دوتا چهارتا ها نشان می‌دهد شما خودتان را جدا از همسرتان و این زندگی می‌بینید و احساس می‌کنید بیش از آنکه باید برای او و این خانه انرژی می‌گذارید. اگر می‌خواهید این افکار زندگی شما را از هم نپاشد، خیلی زود دلیل حضور آنها در ذهنتان را پیدا کنید و آن را از بین ببرید.

خیال می‌بافید؟
ساختن یک زندگی خیالی در ذهنتان به معنای خیانت به همسرتان نیست. اما این تصویر می‌تواند یکی دیگر از زنگ‌خطر‌ها‌برای زندگی شما باشد. اگر گاهی از تصمیمی که گرفته‌اید پشیمان می‌شوید و گمان می‌کنید خواستگارهای قبلی‌تان می‌توانستند شما را خوشبخت‌تر کنند، باید در ازدواج‌تان به دنبال مشکل اصلی بگردید. اگر در ذهنتان همسرتان را به شکل دیگری تجسم می‌کنید و از زندگی با اویی که در خیال شما تغییر کرده لذت می‌برید، مطمئنا رابطه شما درگیر مشکلی جدی است که باید تا دیر نشده، آن را برطرف کنید. به تصاویری که در خیالتان می‌سازید فکر کنید. آنها انتظاراتی هستند که از همسر و زندگی مشترک‌تان دارید. تا آنجا که می‌توانید برای برآورده کردن آن نیازها تلاش کنید و با همسرتان در مورد ویژگی‌هایی که شما را آزار می‌دهند، صحبت کنید. شاید این مشکل آسان‌تر از آنچه فکر می‌کنید، برطرف شود.

از لحظه صحبت کنید نه از هرگز و همیشه
بحث‌های بین شما بیشتر شده است و دیگر برای بحث کردن، نیاز به اتفاق عجیب و غریبی ندارید؟ از شیوه آویزان کردن لباس‌ها تا نحوه گرفتن قاشق و پارک کردن اتومبیل، همه و همه می‌توانند به انگیزه‌ای برای بحث کردن تبدیل شوند؟ وقتی با همسرتان مشاجره می‌کنید، عبارت‌های «همیشه» یا «هیچ‌وقت» را به کار می‌برید و به‌جای اینکه از او بخواهید لباسش را سرجایش بگذارد، می‌گویید «چرا همیشه لباس‌هایت را اینطور می‌گذاری!» و به جای اینکه بگویید چرا صحبت مرا نشنیدی، می‌گویید «تو هیچ‌وقت به حرف‌های من گوش نمی‌دهی!»؟ اگر با این عبارات با همسرتان صحبت می‌کنید، پس دل پری از او دارید و به جای اینکه بتوانید اشتباهات گذشته‌اش را ببخشید، آنها را در ذهن‌تان روی هم انبار می‌کنید. اگر نمی‌خواهید این تصورهای انبار شده زندگی مشترک شما را از هم بپاشد، بهتر است در همان زمانی که همسرتان اشتباهی می‌کند، تنها و تنها در مورد آن لحظه با او صحبت کنید و برای حل شدن مشکل در همان زمان تلاش کنید. همین اشتباهات کوچک و ناراحتی‌های ساده با انبار شدن در ذهن شما از همسرتان یک فرد بی‌مسئولیت و بی‌عاطفه می‌سازد و توان ادامه دادن این راه را از شما می‌گیرد.

حرف کم می‌آورید؟
وقتی بعد از 10 ساعت دوری، در پایان روز همدیگر را می‌بینید، باز هم حرفی برای گفتن ندارید؟ احساس می‌کنید با همسرتان بیگانه شده‌اید و نمی‌دانید در مورد چه باید با او صحبت کنید؟ حتی وقتی با تمام وجود از او دلگیر می‌شوید، انگیزه‌ای برای بحث کردن ندارید و با وجود اینکه خیلی از اتفاقات زندگی به مراد‌تان نیست، مدت‌هاست که حتی با هم بحث و دعوا هم نکرده‌اید؟ یادتان نرود که دعوا نکردن همیشه هم اتفاق مثبتی نیست. گاهی این سکوت می‌تواند نشانه بی‌تفاوتی شما نسبت به آینده زندگی مشترکتان باشد و این واقعیت را نشان دهد که دیگر امیدی به‌اصلاح همسرتان و زندگی مشترکتان ندارید. پس از کنار این سکوت ساده نگذرید و تلاش کنید با همسرتان از هر دری حرف بزنید؛ از اتفاقات محیط کار گرفته تا برنامه‌های تلویزیونی یا آنچه در خیابان برایتان پیش آمده. سعی کنید دلخوری‌هایتان را با او بیان کنید و بگویید نگران آینده این زندگی هستید.

خانه دوم ساخته‌اید؟
در بسیاری از زندگی‌های مشترک، زمانی می‌رسد که یکی از 2نفر به خود می‌گوید «همسرم متوجه نیازهای من نیست و دنیای مرا درک نمی‌کند!» چنین تصوری می‌تواند این فرد را بیشتر از قبل از زندگی مشترکش دور کند و او را وادار به پیدا کردن مکان‌های امن دیگری برای فهمیده شدن بکند. عضویت در شبکه‌های اجتماعی، کلاس‌های گروهی، پیدا کردن دوستان جدید و ... همه می‌توانند راه‌هایی برای پیدا کردن گروهی از آدم‌های تازه باشند که او را بیشتر از همسرش درک می‌کنند. اگر شما هم احساس می‌کنید در زندگی مشترکتان آنطور که باید درک نمی‌شوید و دوست دارید با غرق شدن در کتاب، سفر یا گروه‌های دوستی این خلأ را پر کنید، احتمالا زندگی مشترک‌تان نفس‌های آخرش را می‌کشد. قبل از آنکه دیر شود، در مورد احساسات و افکارتان با همسرتان صحبت کنید و تلاش کنید رابطه‌تان را به روزهای اول برگردانید. هیچ چیزی نمی‌تواند جای همسرتان را بگیرد، مطمئن باشید.

باید با هم خوش باشید نه با دیگران
ترجیح می‌دهید با دوستان یا خانواده خودتان به سفر بروید تا اینکه با همسرتان سفر کنید؟ دوست دارید وقت‌تان را به کافه‌نشینی با دوستان‌تان اختصاص دهید تا اینکه در خانه با همسرتان چای بخورید؟ اگر دیگر درکنار همسرتان به شما خوش نمی‌گذرد و نمی‌توانید هیچ تفریحی را در کنار او تجربه کنید و به معنای واقعی با او آرامش بگیرید، مشکلات شما بیش از حد جدی شده‌اند. وقت آن رسیده که دقیق‌تر به آنچه در رابطه شما و همسرتان و در زندگی مشترکتان می‌گذرد، نگاه کنید. چه ویژگی‌هایی در او و چه انتظاراتی در شما وجود دارد که نمی‌گذارد با هم خوش بگذرانید. بهتر است تا دیر نشده، در مورد آنها با هم صحبت کنید و آرام‌آرام برای پیدا کردن یک مسیر مشترک قدم بردارید.

برنامه‌های‌تان را یکی کنید
در تمام 24 ساعت، 5 ساعت مشترک در کنار هم نیستید؟ زمانی که او می‌خوابد شما بیدارید و زمانی که او تلویزیون می‌بیند، شما در یک اتاق در بسته اینترنت‌گردی می‌کنید؟ آخر هفته که شما وقت آزاد دارید او به کارهایش می‌پردازد و وقتی شما به خانه دوستان یا فامیل می‌روید، او کار دیگری را برای انجام دادن انتخاب می‌کند؟ این جدایی برنامه‌ها یک اتفاق ساده نیست که بتوانید به راحتی آن را توجیه کنید. این نشانه‌ها به شما می‌گوید که میل تنظیم برنامه‌هایتان با توجه به شرایط دیگری را از دست داده‌اید و دیگر از وقت گذراندن با او لذتی نمی‌برید. اگر هنوز هم برای زندگی مشترکتان ارزش قائلید، این نشانه‌ها را جدی بگیرید و با همسرتان در این مورد صحبت کنید. برای مدتی هم که شده، وقت خواب، بیداری، کار و تفریح‌تان را با هم هماهنگ کنید و سعی کنید به این برنامه پایبند بمانید.