مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

روان درمـــــــانی

روان درمانی رابطه ای حرفه ای بین بیمار و درمانگر است که مبتنی بر اصالت، جدیت، صمیمیت و آزادی است. روان درمانی یا درمان رواشناختی، اشاره به روشی دارد که توسط درمانگری آموزش دیده به شکل حرفه‌ای، با توجه به خاستگاه "اختلال تحت درمان"، انجام گیرد. روان درمانی به شیوه هایی گفته می شود که در آن مشکلات روانی و عاطفی از طریق بیان مشکلات به یک درمانگر و گفتگو با او درمان می گردد.
روان درمانگر به شناخت شما از خود و بهتر شدن توانایی مقابله تن کمک می کند. روان درمانی یعنی همراهی فکری و روحی در طی دوره درمان، به ما امکان تفکر عمیق را روی خودمان می دهد تا بتوانیم در اهداف خود همانطوری که خودمان دوست داریم پیش برویم و نه آنطوری که زندگی (تربیت و جامعه) ما را شکل و مسیر داده است.
به کمک جلسات مرتب و تکنیکهای تخصصی، درمانگر به ما کمک می کند تا ارزشهای خود را بهتر بشناسیم و تغییراتی را که شایسته آن می باشیم در خود ایجاد کنیم.
روان درمانگری بر دو پایه "رابطه" و "ارتباطات" به شکل کلامی و غیرکلامی استوار است. روان درمانی کاربرد اگاهانهٔ روشهای بالینی و "مواضع میان فردی" است که از اصول روانشناسی رایج حاصل شده وهدف آن کمک به درمانگیران است که رفتارها، شناختها، هیجانها، و دیگر ویژگی‌های فردی خود را، در جهت درمان مطلوب تغییر دهند.
روان درمانی دارای سبک های گوناگونی است به صورت نمونه برای درمان ترس مرضی روان درمانی به "سبک رفتاری" از چهارشیوهٔ حساسیت زدایی منظم ، غرقه سازی ، سرمشق گیری و تنش کاربردی کمک میگیرد . در درمان اختلالهای شخصیت ، روان درمانی تحلیلی یا روانکاوانه کاربرد دارد.
مفهوم متداول روان درمانی، همان گفتار درمانی سنتی است. بیمار، کاناپه و یک روان شناس با مداد و دفترچه یادداشت در دست. با وجودی که هنوز هم از این شیوه کم و بیش استفاده می شود امّا انواع روش های درمانی دیگری نیز وجود دارند که می توانند برای کمک به بیمار جهت غلبه بر مشکلاتش به کار گرفته شوند.
منظور از روان‌درمانی، درمان اختلال‌های روانی به کمک تدابیر روان‌شناختی است(نه تدابیر جسمانی یا زیستی). این اصطلاح شیوه‌های درمانی گوناگونی را دربردارد که همگی قصد کمک به افراد آشفته هیجانی را دارند تا رفتار، افکار و هیجان‌هایشان را طوری تغییر دهند که بتوانند راه‌های مفیدتری برای کنار آمدن با فشار روانی و افراد محیط پیدا کنند.
امروزه با توجه به اینکه یک دیدگاه درمانی برای همه مشکلات روانی بشر کارآمد نیست و نیز با توجه به پیچیدگی رفتار و فرآیندهای ذهنی انسان و نظر به مسایل مالی و محدودیت‌های زمانی مراجعان، لزوم استفاده از روان‌درمانی کوتاه‌مدت احساس می‌شود. درمان‌گر در این شیوه از درمان با استفاده از دیدگاه‌های درمانی مختلف و براساس نوع مشکل و شرایط مراجع، دست به انتخاب یک فن درمانی خاص می‌زند و با نگرشی انعطاف‌پذیر و خالی از تعصب، آن را دنبال می‌کند.[2]

روان‌درمانی، متکی بر این اعتقاد است که احساسات، برداشت‌ها، نگرش‌ها و رفتار، محصول تجربیات زندگی است و اگر چیزی در طول این تجربه، یاد گرفته شده باشد، امکان تغییر آن وجود دارد؛ لذا روان‌درمانی، یک روند یادگیری است و می‌توان کار درمان‌گر را با کار معلم قیاس کرد. رابطه حرفه‌ای درمان‌گر و بیمار از اصالت، آزادی، جدیت و صمیمیتی برخوردار است که آن را از دیگر روابط بیمار در زندگی‌اش متمایز می‌سازد. ضمن این‌که نمی‌توان در دنیای واقعیت، این رابطه را از مداخلات درمان‌گر متمایز ساخت. چنین رابطه‌ای صرف‌نظر از الگوی درمانی به کار رفته، اثر مستقیمی بر نتیجه درمان دارد. ترجمه تجارب هیجانی به واژه‌ها و ابراز کلامی آن‌ها در فرآیند روایت‌گری نیز، از دیگر سوی، از مشخصه‌های عمومی روان‌درمانی است و به اندازه مداخلاتی که درمان‌گرهای مختلف به کار می‌گیرند اهمیت دارد.


مشاوره و روان درمانی

تجربه کردن در طی زندگی امری معمول است. در هر مقطع زمانی ممکن است شخص جهت شناخت بهتر خود و مواجهه با نگرانی هایش نیازمند کمک یک مشاور یا درمانگر باشد. برای کسانی که بدنبال مشاوره هستند این مطلب مروری کلی بر فرایند مشاوره _ چه انتظاری از مشاور می رود , مسئولیت های مراجع در فرایند مشاوره _ گامهای استفاده بهتر از مشاوره و مشکلات احتمالی که ممکن است در طی مشاوره ایجاد شوند را فراهم می سازد.

مشاوره چیست؟
به زبان ساده, مشاوره عبارت از هر نوع ارتباطی است که در آن یک شخص به شخص دیگر برای فهم بهتر خود و حل و فصل مشکلاتش کمک می کند. دوستان و بستگان نوعی مشاوره ارائه می دهند, همین طور افراد مذهبی, راهنمایان تحصیلی, معلمان و خیلی از افراد دیگر نیز همین کار را می‌کنند. کارشناسان دفاتر مشاوره بدلیل آموزش وسیع خود در روان شناسی و رفتار انسانی مشاوره هایی متفاوت با دیگران ارائه میدهند. آنها تجارب وسیعی در ایجاد روابط یاورانه و در کار با مشکلات مختلف دارند.

روان درمانی چیست؟
روان درمانی به شیوه هایی گفته می شود که در آن مشکلات روانی و عاطفی از طریق بیان مشکلات به یک درمانگر و گفتگو با او درمان می گردد. روان درمانگر به شناخت شما از خود و بهتر شدن توانایی مقابله تن کمک می کند. روان درمانی به یاد گرفتن در مورد خودتان کمک می کند. در بعضی از موارد، شما یاد می گیرید که چگونه گذشته را درک کرده و با زمان حال تطبیق دهید. در موارد دیگر شما از آن دسته از پاسخهایتان که مشکلاتی را در زندگی شما ایجاد می کنند آگاه شده و شیوه های تغییر آنها را یاد می گیرید.
به همان اندازه که شما مسائل شخصی خود را برای درمانگر بیان می کنید، انتظار دارید که به همان اندازه هم او در این رابطه با شما صحبت کند. به مسائل زیر با دقت توجه کنید:

داشتن مقداری احساس تنش و عصبیت در جلسه اول طبیعی است اگر درمانگر دارای صفاتی است که فکر می کنیدآن صفات نخواهد گذاشت احساسات خود را براحتی بیان کرده و یا به درمانگرتان اعتماد کنید.، بهتر خواهد بود که درمانگر دیگری انتخاب نمایید.
در اولین جلسه به احساسات خود اعتماد کنید. از احساسات خود به عنوان یک راهنما جهت تصمیم گیری در مورد ادامه کار با آن درمانگر و یا تغییر او استفاده کنید.
به محض پیدا کردن شخصی که در حضور او احساس آرامش می کنید، ضمن گشودن دریچه های ذهن خود شرایط را برای اعتماد به درمانگر مهیا کنید. رک و صریح بودن در امر درمان نکته ای بسیار مهم است.
در همه روش ها، هدف از روان درمانی فراهم ساختن محیطی غیرانتقادی است که به بیمار و درمانگر اجازه دهد تا به سوی مجموعه ای از هدف های توافق شده، با یکدیگر همکاری کنند.
چه نوع از روان درمانی مورد استفاده قرار می گیرد؟
امروزه انواع بسیاری از درمانها مورد استفاده قرار می گیرد. انواع درمانهایی که متداول تر است، عبارتند از:


۱) درمان روانکاوانه

▪ درمان روانکاوانه چیست؟
این نوع درمان یکی از معروف ترین شکل های درمان است امّا معمولاً درک نادرستی از آن در بین مردم وجود دارد.
این روش توسط زیگموند فروید بنیان نهاده شده است. روانکاوان معمولاً به صحبت های بیماران درباره زندگی شان گوش می سپارند. به همین دلیل است که گاهی به این روش «گفتار درمانی» هم گفته می شود. روانکاو در صحبت های بیمار به دنبال کشف الگوها یا رویدادهای مهمی که ممکن است در مشکلات فعلی بیمار نقش داشته باشند می گردد. روانکاوان اعتقاد دارند که رویدادهای کودکی و احساسات، افکار و انگیزه های ناخودآگاه در بیماری ذهنی و رفتارهای ناسازگارانه، نقش دارند.
درمانگر با هدف کشف تجارب و احساسات نیمه آگاه و عمیق مربوط به دوران کودکی به شما گوش می دهد. شما معمولاً درمانگرتان را هر هفته چهار بار یا بیشتر برای چندین سال باید ملاقات کنید.

▪ مزایای درمان روانکاوانه
با وجودی که انتقادات زیادی از این روش درمان به عمل آمده و بسیاری آن را پرهزینه، زمانبر و معمولاً ناکارآمد می دانند امّا این روش دارای مزایایی نیز هست. درمانگر محیط غیرانتقادی، راحت و همدلانه ای را فراهم می سازد که شخص مراجعه کننده، خود را برای نشان دادن و آشکار ساختن احساسات یا اعمالی که به استرس یا تنش در زندگیش انجامیده، راحت حس می کند. در بیشتر مواقع، همین در میان گذاشتن این عوامل فشار روحی با یکنفر دیگر، خود می تواند اثر مثبتی داشته باشد.


۲) درمان شناختی رفتاری یا رفتار درمانی شناختی:

▪ درمان شناختی رفتاری چیست؟
درمانگرِ شناختی، بر روی مسائل خاصی تمرکز می کند. این درمانگران معتقدند که تفکّر نامعقول یا درک خطا باعث بدکاری می شود. بنابراین، درمانگرِ شناختی بر روی تغییر الگوهای تفکّر بیمار خود کار می کند. این نوع درمان غالباً برای افرادی که از افسردگی یا اضطراب رنج می برند موثر است.
درمانگرِ شناختی، بر روی تغییر رفتارهای مشکل سازی که طی سال ها فرا گرفته شده و جا افتاده کار می کند. مثال خوبی از رفتار درمانی، کاری است که درمانگر با مراجعه کننده خود برای غلبه او بر ترس از ارتفاع می کند. درمانگر ممکن است فرد را تشویق کند که از طریق آزمایش و تجربه، به تدریج با ترس خود از ارتفاع مواجه گردد. فرد ممکن است ابتدا خود را ایستاده بر بام یک ساختمان بلند و یا سوار بر یک آسانسور تصوّر کند. سپس، فرد خود را به آرامی در معرض سطوح بالاتر و بالاتری از ترس خود قرار می دهد تا آن که سرانجام هراس او به طور کامل از بین برود. درمانگر به شناختن نگرش غیر واقعی تان نسبت به خود، دنیا و آینده کمک می کند. این درمان به شما در تشخیص روشهای فکری نادرست کمک می کند. شما الگوهای رفتاری و فکری جدیدی پیدا خواهید کرد که شما را به سوی زندگی سالم تر رهنمون می شود.
درمان متمرکز بر درمانجو (روان درمانی بی رهنمود):
درمانگر به حرفهای شما گوش می دهد و به شما در فهمیدن بهتر احساسات کمک
می کند.

▪ مزایای درمان شناختی رفتاری
رویکردهای شناختی رفتاری برای درمان مسائل خاص می توانند بسیار اثربخش باشند. در بیشتر مواقع، روش های شناختی و رفتاری برای درمان یک اختلال با یکدیگر ترکیب می شوند. مثلاً درمانگری که به درمان مراجعه کننده ای مبتلا به اضطراب اجتماعی می پردازد، هم به او در شکل دادن الگوهای فکری دقیق تر کمک می کند و هم بر روی رفتارهای خاصی، نظیر کناره گیری اجتماعی، تمرکز می نماید.

۳) گروه درمانی

▪ گروه درمانی چیست؟
گروه درمانی شکلی از روان درمانی است که در آن، دو یا بیشتر بیمار با یک یا بیشتر درمانگر یا مشاور کار می کنند. این روش، روش متداول و جا افتاده ای است که در آن، اعضای گروه می توانند از تجربیات دیگران آگاه شده و از آن ها درس بگیرند. این روش نسبت به روان درمانی فردی، هم از نظر هزینه ای با صرفه تر است و هم در بیشتر موارد اثربخش تر.

▪ مزایای گروه درمانی
معمولاً کسانی که از بیماری ذهنی یا مشکل رفتاری رنج می برند، دارای احساس تنهایی، انزوا و متفاوت بودن هستند. گروه درمانی، فضایی را برای گردآمدن افرادی که در حال حاضر درگیر مشکل مشابهی هستند و یا در گذشته به مشکل مشابهی گرفتار بوده و اکنون نجات یافته اند، فراهم می سازد. اعضای گروه می توانند با پشتیبانی عاطفی همدیگر، رفتارهای تازه ای را تجربه کنند.


روان درمانی پویشی

در این روش درمانگر بدون استفاده از روانکاوی رسمی, احساسات ناخود آگاه شما را به آگاهی آورده و آن را تعبیر و تفسیر می کند.
این نوع درمان, اغلب متضمن این است که هر چه به ذهنتان می آید, بگویید. (تداعی آزاد).

پسیکودرام (نقش گذاری روانی):
از این نوع درمان برای بیان احساسات پنهان استفاده می شود. از شما خواسته می شود که در نقش مردم مختلفی که در زندگیتان وجود دارند, بازی کنید و خود را به جای آنان قرار دهید. این روش هم می تواند به صورت گروهی انجام شود و هم به صورت دو نفره.

مشاوره زناشویی:
درمانگر زن و شوهر را به بهبودی روابطشان تشویق می کند و به آنها در فائق آمدن بر مشکلات زندگییتان کمک می کند. هر دو نفر (زن و شوهر), برای یاد گرفتن الگوهای رفتاری جدید، تلاش می کنند. گاهی اوقات زوج پیمان یا توافق نامه ای را مبنی برچگونگی تغییر رفتارشان می نویسند.

روان درمانی خانواده:
این شکل روان درمانی به جای توجه به تک تک اعضاء, خانواده را به عنوان یک کل مورد توجه قرار می دهد. این روش بر این عقیده استوار است که شخص مشکل دار را جدای از محیط خانوادگی اش نمی توان شناخت.
درمانگر بیان آزاد احساسات را در بین افراد خانواده تشویق می کند. روان درمانی خانواده اغلب برای خانواده هایی که بچه هایی با مشکلات رفتاری هستند و نیز برای خانواده هایی که با سوء استفاده جنسی, بیماری های خطرناک و سایر حوادث آسیب زا مواجهند, مناسب می باشد.

گروه درمانی (روان درمانی گروهی )
یک گروه حدوداً از هشت نفر که مشکلات یکسانی دارند و به طور منظم با درمانگر ملاقات
می کنند, تشکیل می شود. آنان در مورد مشکلاتشان با یکدیگر و با درمانگر مذاکره می کنند. گروه درمانی بیشتر برای مسائل رفتاری مانند مشکلات شخصیتی, استفاده از الکل و مواد مخدر, اختلالات در خوردن و انواع مشخصی از افسردگی کاربرد دارد.


اهداف روان درمانی:
- تغییر الگوهای آسیب زای رفتاری
- بهبود احساس ارزشمندی
- حل و فصل تعارضها
روان درمانی به یاد گرفتن در مورد خودتان کمک می کند. در بعضی از موارد، شما یاد می گیرید که چگونه گذشته را درک کرده و با زمان حال تطبیق دهید. در موارد دیگر شما از آن دسته از پاسخهایتان که مشکلاتی را در زندگی شما ایجاد می کنند آگاه شده و شیوه های تغییر آنها را یاد می گیرید.

چگونه یک درمانگر انتخاب کنم؟
درمانگر شما باید شخصی باشد که در حضور او احساس آرامش کنید. درمانگرها شامل افراد زیر هستند:
روان پزشکان، روان شناسان، پرستاران روانپزشکی، مددکاران اجتماعی، مشاوران آموزش دیده. بسیاری از مردم از اشخاصی که عقیده آنها را می پذیرند، اسامی درمانگران را بدست می آورند. این اشخاص عبارتند از:
- دوستان
- اعضای خانواده
- پزشکان
حتی با وجود کمک گرفتن از دیگران هم، پیدا کردن یک درمانگر خوب امر بسیار شخصی می باشد. مراقب باشید درمانگران زیادی وجود دارند که صلاحیت کافی برای این کار ندارند. مطمئن باشید شخصی که شما به عنوان یک درمانگر انتخاب می کنید، حتماً دارای مجوز کار باشد و اعتبار کافی برای این امر داشته باشد.
ممکن است که شما قبل از اینکه یک درمانگر انتخاب کنید، با درمانگران زیادی صحبت کنید. هنگامی که با اولین درمانگر ملاقات می کنید، درباره مطالب زیر از او بپرسید:
- حق الزحمه
- نوع درمانی که او برای شما بکار می برد
- مجوز قانونی کار مخصوص درمانگران
به همان اندازه که شما مسائل شخصی خود را برای درمانگر بیان می کنید، انتظار دارید که به همان اندازه هم او در این رابطه با شما صحبت کند. به مسائل زیر با دقت توجه کنید:
- چگونه درمانگر با شما ارتباط برقرار می کند.
- به چه نحوی شنونده سخنان شماست.
درجه راحت بودن شما با درمانگر
داشتن مقداری احساس تنش و عصبیت در جلسه اول طبیعی است اگر درمانگر دارای صفاتی است که فکر می کنیدآن صفات نخواهد گذاشت احساسات خود را براحتی بیان کرده و یا به درمانگرتان اعتماد کنید.، بهتر خواهد بود که درمانگر دیگری انتخاب نمایید.
در اولین جلسه به احساسات خود اعتماد کنید. از احساسات خود به عنوان یک راهنما جهت تصمیم گیری در مورد ادامه کار با آن درمانگر و یا تغییر او استفاده کنید.
به محض پیدا کردن شخصی که در حضور او احساس آرامش می کنید، ضمن گشودن دریچه های ذهن خود شرایط را برای اعتماد به درمانگر مهیا کنید. رک و صریح بودن در امر درمان نکته ای بسیار مهم است.


روان درمانی چه مدت وقت می گیرد؟

ممکن است روان درمانی جلسات محدودی وقت بگیرد و یا سالیان زیادی طول بکشد. این مسئله بستگی به وسعت مشکلات شما و اهدافی که در معالجه تان مد نظر است, دارد. هم شما و هم درمانگر لحظه به لحظه پیشرفتتان را تشخیص می دهید. شما باید به طور جدی در مورد اینکه چه مدت تحت درمان قرار بگیرید, تصمیم بگیرید. شما, (نه درمانگر), تصمیماتی که می گیرید, بر روی زندگیتان تاثیر مهمی دارد.

عوامل مشترک در روان‌درمانی
1. در تمام انواع روان‌درمانی، روان‌درمان‌گر می‌کوشد به بیمار کمک کند تا از طریق گوش دادن و صحبت کردن بر مسایل هیجانی خود فایق آید. در این فرآیند، گوش دادن مهم‌تر از صحبت کردن است. چون هدف عمده، کمک به بیمار برای درک هر چه بیشتر خویش است. برای بیمار قسمتی از این فرآیند، بازگویی افکار است که راهی خوب برای مشخص نمودن افکاری است که قبلا تبدیل به کلام نشده‌اند.

2. اکثر بیمارانی که تحت درمان قرار می‌گیرند، قبلا سعی کرده‌اند مشکلات خود را حل کنند و توفیق نیافته‌اند، به همین دلیل روحیه خود را از دست داده‌اند؛ بازگرداندن روحیه قسمت مهمی از درمان است. به علاوه به بیمار روانی کمک می‌شود تا باور کند، می‌تواند بدون اتکا به دیگران مشکلات خود را حل نماید.

3. افرادی که در پی روان‌درمانی برمی‌آیند معمولا از نظر هیجانی در حال تحریک هستند و تمام انواع روان‌درمانی، مجالی برای تخلیه هیجانات (Emotional Release) به وجود می‌آورند. برخی از هیجانات به کندی و برخی دیگر به سرعت تخلیه می‌شوند که به آن تخلیه سریع(Abreaction ) می‌گویند.

4. تمام انواع درمان‌های روانی، دلیلی اساسی و منطقی در بردارند که اختلال موجود بیمار را قابل فهم‌تر می‌سازند. این دلیل را ممکن است درمان‌گر به تفصیل برای بیمار شرح دهد. القای دلیل به هر گونه‌ای که باشد، این تاثیر را دارد که مسایل را قابل فهم‌تر کرده و بیمار را اطمینان خاطر ‌دهد تا برای حل مشکلاتش جرات پیدا کند.

5. تمام روان‌درمانی‌ها یک جزء تلقین(Suggestion) نیز در بردارند. در هیپنوتیزم، این جزء عملا به عنوان عامل عمده تغییر انتخاب می‌شود. در سایر درمان‌ها حتی‌المقدور از تلقین خودداری می‌شود، چون آثار آن به طور کلی ناپایدار است.

6. در انواع روان‌درمانی، رابطه درمان‌گر با بیمار اهمیت اساسی دارد. تاثیر یا عدم تاثیر روان‌درمانی تا حدود زیادی بستگی به ماهیت این روابط دارد و مهم‌ترین عناصر در این رابطه درمانی عبارتند از:

الف) توافق(Rapport): واژه‌نامه روان‌پزشکی، توافق را احساس هماهنگی و پاسخ‌گویی دو جانبه که به اعتماد بیمار نسبت به درمان‌گر و علاقه‌مندی‌اش به همکاری در امر درمان کمک می‌کند، تعریف کرده است. توافق، موثرترین وسیله واحد درمانی است که درمان‌گر در اختیار دارد. این مساله باید از پدیده انتقال که ناخودآگاه است، تمیز داده شود. توافق، در هر نوع رابطه درمانی اهمیت دارد. در این مورد بعضی از درمان‌گرها صحبت از اتحاددرمانی(Therapeutic Alliance ) می‌کنند. اتحاددرمانی، شامل جنبه‌های خودآگاه و مسوول روابط درمانی می‌شود. اتحاددرمانی، توافقی است در کار کردن برای یک هدف درمانی مشترک. در مجموع، هر شکل درمانی که مورد استفاده قرار گیرد، رازداری یک عنصر اصلی در رابطه درمانی است.

ب) انتقال(Transference): انتقال عبارتست از، پیوستگی ناخودآگاه بیمار به درمان‌گر(یا اشخاص دیگری که در درمان بیمار دخالت دارند) به وسیله احساسات و گرایش‌هایی که در اصل، مربوط به احساسات و گرایش‌‌هایی می‌شود که آن شخص در اوایل زندگی خود نسبت به اشخاص مهم(مثل والدین، خواهران و برادران) داشته است.

ج) مقاومت(Resistance): مقاومت که هم از نیروهای روان‌شناختی خودآگاه و هم ناخودآگاه در بیمار به وجود می‌آید، با آوردن مطالب واپس‌زده(ناخودآگاه) به سطح آگاهی مخالفت می‌کند؛ در انواع درمان‌ها مشاهده می‌شود ولکن در روان‌درمانی فردی بیشتر به چشم می‌خورد و نماینده بسیج مکانیسم‌های دفاعی نهفته برای مقابله با درمان می‌باشد.
هدف از روان‌درمانی ایجاد سلامت روانی است. سلامت روانی دو جنبه دارد: یکی سازگاری با محیط بیرونی و دیگری سازش با محیط درونی. محیط، مجموعه عوامل و امکاناتی است که مراجع می‌تواند از آن میان برای توسعه توانایی‌های خود، به منزله یک انسان آزاده، دست به انتخاب بزند.


تحول روان‌درمانی
از نظر تاریخی، روند تکاملی روان‌درمانی طی 5 مرحله عمده صورت گرفته است:
در اولین مرحله، جادو نقش عمده‌ای به عهده داشته است و کاهنان جادو‌گر اولین درمان‌گران روانی بوده‌اند.
در دومین مرحله سیر تکاملی، جادو جای خود را به مذهب داد و در این زمان بر قدرت‌های مابعدالطبیعه تاکید می‌شد و اعتقاد بر آن بود که از این نیرو باید برای غلبه بر درد و رنج غیرقابل اجتناب استفاده کرد.
سومین مرحله تحول روان‌درمانی، مرحله فلسفی است. واژه فلسفه به معنای تحت اللفظی، عشق به خرد و دانش است.
چهارمین مرحله، که بر اثر پیشرفت علم تجربی ظهور کرد، توسعه علم پزشکی است. در این مرحله، برای تخفیف هر گونه درد و رنج انسانی، درک کامل علمی ضرورت داشت.
و پنجمین مرحله در تاریخ روان‌درمانی، علم روان‌شناسی است، که توسط زیگموند فروید معرفی شد. وی توانست استفاده‌های علمی آن را در درمان بازگو کند. از این‌رو اجزای اساسی نظام نظری فروید، یعنی سطوح آگاهی، به خصوص بخش ناخودآگاه، تکامل جنسی ـ روانی، ساخت منش، تقسیم شخصیِت به سه بخش نهاد، خود و فراخود و مفاهیم وابسته به آن‌ها، اساس شیوه روان‌شناسی و روان‌کاوی معاصر را به وجود آورده‌اند.

مشاور و شما

از مشاور خود چه انتظاری می توانید داشته باشید
شما می توانید انتظار کسی را داشته باشید که با علاقه به دل مشغولی های شما گوش کرده و کمک می‌کند تا درک بهتری از آنها داشته باشید و بنابراین بتوانید با راحتی و کارآمدی بیشتری با مشکلاتتان مواجه شوید. مشاورتان با جدیت به (مشکلات) شما پرداخته و مایل است شما با آزادی و بطور صریح مسائل مورد علاقه خود را مطرح سازید. مشاور از شما سئوالاتی را در مورد خودتان بصورت مستقیم و مشخص خواهد پرسید. از آنجا که مشاوران عقاید مختلفی در مورد نحوه تغییر مردم دارند, آنها از نظر میزان صحبت کردن در جلسات, تکالیفی که از شما خواهند خواست و تمرکزشان بر موضوعات با همدیگر فرق می کنند. اگر می خواهید بدانید که در جلسات مشاوره چه چیزی خواهد گذشت به طریق مختلف در آن باره بپرسید. مشاوران مهارت یا دانش «جادویی» ندارند و نمی توانند بطور مستقیم مشکلات شما را حل و فصل نمایند. مشاور می خواهد که با شما کار کند ولی آنچه را که خودتان می توانید انجام دهید, برای شما انجام نخواهد داد. به استثنای پیشامدهای غیر معمول (از قبیل خطر خودکشی) مشاور در رابطه با مسائل بیان شده از جانب شما به شدت راز دار خواهد بود و در موارد استثنایی فوق الذکر نیز موضوع را به صورت صریح با شما در میان خواهد گذاشت.


مسئولیتهای شما در مشاوره

مسئولیتهای اصلی شما در مشاوره عبارت هستند از شرکت منظم در جلسات برنامه ریزی شده, صحبت رُک و صریح در مورد آنچه که شما را رنج می دهد و انجام تکالیف منزل که توسط مشاور از شما خواسته می شود. انتظار بر این است که اگر قادر به عمل به تکالیف فوق نباشید, موضوع را با مشاور در جریان بگذارید.

اغلب مشاوران از شما می خواهند که چیزی جدید یا «رویکردی متفاوت» را امتحان کنید. یک چیز دیگر که مشاورتان از شما انتظار دارد این است که آماده آزمایش و تلاش برای انجام کارها باشید. بدون اینکه سعی در نتیجه گیری شتابزده داشته باشید. همچنین انتظار می رود که در صورت حل مشکلاتتان موضوع را به اطلاع مشاور خود برسانید و البته اگر پیشرفتی نیز در خود مشاهده نکردید, مشاورتان را مطلع سازید. این موضوع بسیار مهم است، مشاورتان به شدت خواهان بهره گیری شما از مشاوره است.

مشکلات معمول در مشاوره

یکی از گامهای مشکل در مشاوره زمانی است که شما برای اولین بار یک مشاور را ملاقات می‌کنید. تصمیم به رفتن برای مشاوره، گام اول در فرایند تغییر است. وقتی این تصمیم را گرفتید ساز و کار تغییر به جریان خواهد افتاد. در فرایند تغییر نحوه تفکر, احساس یا رفتار خود, باید بکوشید تا شیوه های جدید انجام کارها را امتحان نمائید. این ممکن است شما را مضطرب یا ناکام کند. همچنین در طی مشاوره امکان دارد به این نتیجه برسید که چیزهایی که قبلاً شما آنها را فقط به صورت مثبت یا منفی می دیدید, کاملاً متفاوت هستند. چالش یا محدودیت های مذکور نیز ممکن است در شما احساس ناکامی بوجود آورد, اما با پذیرش و تمرین متوجه می شوید که قادر به برطرف کردن محدودیت ها و نقاط ضعف خود بوده و جنبه هایی جدید و مهیج در خود, خواهید یافت.

گامهای آماده شدن برای بهره بردن از مشاوره
_ آماده تمرکز بر مشکل یا موضوع خاصی باشید.
_ آماده (رفتن به) جلسات مشاوره باشید.
_ به جلسات مشاوره ای خود توجه کرده و نقش فعالی در آن داشته باشید.
_ تکالیف منزل خود را انجام دهید (یا حداقل سعی خود را بکنید).
_ اگر احساس می کنید از مشاوره سود نمی برید, موضوع را به مشاور خود بگوئید.


روان‌درمانی کوتاه‌مدت Brief Psychotherapy
روزبه‌روز مدت روان‌درمانی برای روان‌درمان‌گرها مهم‌تر می‌شود. بسیاری از موسسات از جمله مراکز خدمات روانی اجتماع‌نگر و مراکز مشاوره دانشگاهی به دلیل تقاضای زیاد از سوی مراجعان، تعداد جلسات درمان را محدود کرده‌اند. تعداد جلسات می‌تواند بین 3 تا بیش از 40 جلسه باشد؛ این قضیه نیز به امکانات و فلسفه وجودی موسسه مورد نظر بستگی دارد. از این گذشته سازمان‌های حفظ سلامتی و شرکت‌های بیمه که مسئولیت پرداخت هزینه‌های خدمات روانی را بر عهده دارند نیز تعداد جلساتی را که دستمزد به آن‌ها تعلق می‌گیرد محدود کرده‌اند و از طرفی مراجعان غالبا دنبال درمان‌هایی هستند که چند هفته تا چند ماه طول بکشد. این عوامل همگی بر مدت درمان تاثیر گذاشته و زمینه‌ساز روان‌درمانی‌های کوتاه‌مدت شده‌اند.
در مورد رویکرد‌های کوتاه‌مدت روان‌درمانی از اصطلاحات مختلفی استفاده شده است: روان‌درمانی فشرده، روان‌درمانی کوتاه‌مدت و درمان با محدودیت زمانی. به طور کلی درمان فشرده و کوتاه‌مدت، به درمان‌هایی اطلاق می‌شود که تعداد جلسات آن‌ها کمتر از 20 جلسه است. درمان با محدودیت زمانی معرف یک رویکرد نظری خاص است. در این رویکرد، درمان مثلا 12 جلسه طول می‌کشد و در هر مرحله از این 12 جلسه، موضوعات خاصی بررسی می‌شوند. روان‌کاوی تنها رویکردی است که هم به صورت کوتاه‌مدت و هم بلندمدت اجرا می‌شود.

به طور کلی درمان‌های محدود به زمان، درمان‌های کوتاه‌مدتی هستند که در محدوده زمانی خاص یا جلسات مشخص صورت می‌گیرند. در این نوع درمان‌ها به مراجعان گفته می‌شود که درمان در زمان خاصی مثلا پس از 12 جلسه خاتمه خواهد یافت و یا طول درمان حداکثر 4 ماه خواهد بود. مزیت اصلی استفاده از حدود زمانی مشخص در درمان کوتاه‌مدت این است که بیمار و درمان‌گر، هر دو از همان آغاز کار می‌دانند که موظف به رعایت این محدوده زمانی هستند و در طی آن باید سعی کنند که پیشرفت لازم به عمل آید. بدین‌ترتیب آنان علاقه دارند تا از وقت مجاز حداکثر بهره را ببرند. سهل‌انگاری و بی‌هدفی سرگردان‌کننده در این نوع روان‌درمانی به وضوح بی‌نتیجه خواهد بود.


اهداف روان‌درمانی کوتاه‌مدت
هدف کلی روان‌درمانی کوتاه‌مدت، کمک به بیمار برای غلبه بر مشکلات یا ناراحتی‌هایی است که او را به جستجوی کمک واداشته‌اند. مراجع می‌خواهد از درد، ناراحتی و یا غمگینی و ناخشنودی رها شود و امیدوار است که درمان باعث رهایی او شود. کمک به بیمار برای غلبه یافتن بر ناراحتی‌ها و رسیدن به کارکرد مناسب و معقول و توانا ساختن وی برای مدارا با مشکلات بعدی به شیوه‌ای سازنده‌تر، از اهداف اولیه روان‌درمانی کوتاه‌مدت به شمار می‌آیند. این رویکرد درمانی ضرورتا هدایت‌کننده و متمرکز بر مساله(problem centered) است و هدف خاصی را دنبال می‌کند؛ از جمله اینکه به مراجع کمک می‌کند تا بر مشکل فعلی خود غلبه کرده و برای برخورد با نیازمندی‌های زندگی روزمره، توانایی پیدا کند.

به خاطر کیفیت هدایت‌گر درمان، دو جنبه مجزا را می‌توان از هم جدا کرد.
1. در سطح نظری یا قیاسی، درمان به این مفهوم، رهنمودی است که از همان ابتدا بر مشکلات بیمار و موقعیت کنونی وی توجه می‌شود(یعنی اینجا و حالا به جای آن وقت و آنجا)، در این درمان با رفتارها و افکار فعلی بیمار به شیوه‌های مستقیم برخورد می‌شود. روان‌درمانی کوتاه‌مدت از نقطه نظر رفتار یا نقش درمان‌گر نیز کاملا رهنمودی است؛ درمان‌گر درمان را هدایت می‌کند و نقش شرکت‌کننده فعال را در جریان درمان بازی می‌کند.
2. در روان‌درمانی کوتاه‌مدت اختصاصی بودن اهداف درمان، نقش فعال درمان‌گر و طول مدت درمان، همگی فرآیند درمان را تسهیل کرده و از بروز مشکلاتی که در روان‌درمانی طولانی‌مدت رخ می‌دهد، جلوگیری می‌کنند.


چه کسی از روان‌درمانی کوتاه‌مدت سود می‌برد؟
مشکلاتی که مراجع به خاطر آن‌ها برای درمان مراجعه می‌کند، از قرار معلوم از جمله مسایلی هستند که در روان‌درمانی کوتاه‌مدت بالقوه می‌توان آن‌ها را رفع کرد. این شیوه درمانی به هیچ وجه داروی همه دردهای بشری نیست، بلکه به طور بالقوه برای رفع مشکلات روانی خاص مفید است. در این روش روان‌درمانی، بیماران باید بتوانند یک ناحیه خاص را به منظور درمان مشخص نمایند، پرانگیزه باشند، معتقد به روان‌شناسی و قادر به تحمل افزایش موقتی اضطراب یا غمگینی که این نوع درمان می‌تواند ایجاد کند، باشند. بنابراین آن‌هایی که ایگوی(Ego) شکننده دارند، مانند بیماران انتحاری، پسیکوتیک، اختلالات شخصیت مرزی و ضداجتماعی و آن‌هایی که کنترل تکانه در آن‌ها ضعیف است و همچنین به تعبیر کلی‌تر بسیاری از اختلالات شدید چون سایکوز(Psychosis)، اختلالات مرزی(borderline disorder)، اعتیاد(addiction) و غیره، مناسب این درمان نیستند. بیشتر این بیماران علیرغم طول مدت درمان به خوبی به روان‌درمانی پاسخ نمی‌دهند.
به استثنای افرادی که از نظر روانی به شدت مختل هستند، روان‌درمانی کوتاه‌مدت برای بیشتر بیمارانی که با واقعیت زندگی تماس دارند و تا اندازه‌ای ناراحتی احساس می‌کنند و برای رفع مشکلات خویش به جستجوی کمک برمی‌آیند؛ کاربرد دارد. به عبارتی می‌توان گفت، حالاتی که در آن اضطراب(anxiety) یا افسردگی(depression) از ویژگی‌های مهم به شمار می‌آیند، با استفاده از روان‌درمانی کوتاه‌مدت بهبود می‌یابند.


به طور کلی در درمان‌های کوتاه‌مدت چندین عنصر مشترک وجود دارد:
·غالبا درمان کوتاه‌مدت یک درمان متمرکز(Focused therapy)
است.
· ارزیابی معمولا سریع و زود انجام می‌گیرد.
·تصریح می‌شود که درمان محدود خواهد بود و انتظار می‌رود که بهبودی در عرض چند جلسه(از 6 تا 20 جلسه) حاصل شود.
· اهداف عینی بوده و متمرکز بر تخفیف شدیدترین نشانه‌ها، کمک به بیمار به درک آنچه در زندگی‌اش رخ می‌دهد و قادر ساختن بیمار برای بهتر کنار آمدن در آینده است.
· تفسیر، بیشتر معطوف به شرایط زندگی کنونی و رفتار بیمار است تا اهمیت تاریخی احساسات او.

درک کلی آن است که روان‌درمانی، کسی را شفا نمی‌دهد، بلکه می‌تواند به فرد گرفتار کمک کند تا شیوه بهتری برای برخورد با محرک‌های تنش‌زای اجتناب‌ناپذیر زندگی خویش فرا گیرد.

آدمهای سوگوارها و مراحلی که می گذرانند




شبیه شهری بزرگ است با خانه هایی خاکی که درهایشان همه افقی است. یک سوی هر کدام از این درهای حکاکی شده عالم مردگان است؛ مرده هایی که هر کدام در زندگی، محبوب کسانی بوده و همراه خودشان خاطره هایی تلخ و شیرین را زیر خاک برده اند.


در سوی دیگر، عالم زندگان است پر شده از سوگ دیده های غمگینی که حالا محبوب های رفته شان را کم دارند.


همه سوگ دیده ها، یکسان با مرگ عزیزانشان کنار نمی آیند و واکنش هایشان نسبت به مرگ با هم متفاوت است.


سوگ برای خیلی ها فقط چند قطره اشک است که بی تاب روی گونه ها می لغزد، برای خیلی ها، اما بریدن از دنیاست.


تلخی مرگ عزیز، گاهی حتی تا پایان عمر در کام آنها می ماند و آن وقت می شوند آدم هایی که گرچه حیاتشان از نظر زیست شناسی با بالا و پایین رفتن قفسه سینه شان تائید می شود، اما در حقیقت از همان زمان که فرد تاثیرگذار در زندگی شان را از دست داده اند، مرده اند.


واکنش ها به سوگ اگرچه در مجموع غیرقابل پیش بینی است و بسته به سلامت روانی افراد، شیوه برخورد اطرافیان سوگ دیده و میزان تاثیرگذاری کسی که از دنیا رفته بر زندگی مصیبت دیده متفاوت است، اما به هر حال پژوهش های روان شناسی ثابت کرده مجموعه این واکنش های متفاوت را می شود در قالب هایی کلی تعریف کرد که به آنها مراحل سوگواری می گویند.


درک مراحل سوگواری، راهی است برای آن که هم شرایط روحی و روانی خودمان را درک کنیم و هم از دنیای روانی مصیبت دیده ها باخبر شویم و به این ترتیب بهتر تسکین شان دهیم.


مرحله اول:
مرگ را منکر می شوند

همه آنها که در مجلس سوگواری پسرش بودند، حالا او را بعد از چند ده سال به یاد می آورند و خیلی ها هنوز هم وقتی یادش می افتند بی اختیار اشک می نشیند گوشه چشم هایشان. پیراهنی سبز زمردی پوشیده بود، بزک کرده و آراسته، مثل مادری که پسرش را داماد کرده باشد. میان سیاهپوش ها که گریه می کردند، می گشت، کِل می کشید، نقل می پاشید و می گفت: «چرا ناراحتید؟ پسرم نمرده است! داماد شده...»


انکار معمولا نخستین مرحله پس از شنیدن خبر مرگ یک عزیز است. وصفی که از این زن کردیم البته برای همه سوگوارها با این شدت رخ نمی دهد. برخی از آنها فقط وقتی خبر مرگ محبوبشان را می شنوند، تا مدتی به دیگران التماس می کنند، حقیقت را بگویند و اعتراف کنند او نمرده و همه این جریان شوخی تلخ و بی مزه بوده است.


نمونه دردناک تر انکار، زن سوگواری است که به سردخانه بیمارستان رفته بود و به مسئولش می گفت پزشک معالج مادرش اشتباه کرده و در حالی که او زنده بوده، به سردخانه تبعیدش کرده است. او حتی پس از آن که مسئول سردخانه ناچار شد جسد مادر را به او نشان بدهد، نهیب مرگ را باور نکرد و ضجه می زد که «گوش کنید... دارد نفس می کشد.... چطور نمی بینید؟!»


شکل ساده تر این مرحله، خواب هایی است که دقیقا پس از شنیدن چنین خبرهایی می بینیم. در این خواب ها معمولا کسی که مرده، ناگهان زنده می شود و توضیح می دهد درباره اش اشتباه کرده اند و در همه مدتی که برایش عزاداری می کردید، زنده بوده است.


کم اتفاق می افتد کسی در مرحله انکار بماند، اما برخی افراد هم ممکن است تا پایان عمر در این مرحله تثبیت شوند مثل مادری که تا پایان عمر، غروب ها روی چهارپایه ای چوبی جلوی در خانه اش می نشست و چشم انتظار پسر می ماند؛ هرچند به او خبر داده بودند پسرش فوت شده است.

مرحله دوم:
خشمی که عقل ندارد

برخلاف انکار که برخی سوگوارها شاید اصلا آن را نگذرانند، خشم پس از شنیدن خبر سوگ مرحله ای است که بیشتر سوگوارها تجربه اش می کنند. سوگوارها خشمگین و ناراضی اند که چرا برای چشیدن جام بلا انتخاب شده اند؟ چرا باید قربانی شوند؟ چرا از میان صدها میلیون آدم روی کره زمین، عزیزشان را از دست بدهند؟


خشم سوگواری گاهی متوجه خدا و مقدسات می شود و سوگوارها یا کاملا بی ایمان می شوند یا به خدا و پیامبر و ائمه اطهار به تلخی گلایه می کنند که چرا پروردگار، عزیزشان را حفظ نکرده است؟ آنها در این شرایط فراموش می کنند میلیون ها انسان تاکنون به دل خاک فرو رفته اند که هر کدام عزیزترین های کسانی بوده اند و پروردگار از پیش با بندگانش این قصه را در میان گذاشته است که «همه از خداییم و به سوی او بازمی گردیم».


البته توجه داشته باشید خشم سوگواری، فقط معطوف به دیگران نیست، بلکه گاهی معطوف به خود است. در این شرایط شاید مصیب دیده ها به خودشان ناسزا بگویند یا حتی به جسم شان آسیب برسانند مثلا به صورت شان چنگ بیندازند یا بر سر و سینه می کوبند.

مرحله سوم:
بده بستان با خدا

به این مرحله معامله گفته می شود. البته در برخی متون روان شناسی به این بخش اشاره نشده و آن را زیر گروه بخش های دیگر فرض کرده اند و در گروهی از منابع علمی نیز درباره آن نوشته شده است. در مرحله معامله، فرد خطاب به خداوند می گوید می خواهد همه چیزش را ببخشد تا محبوبش برگردد.


او حتی به دیگران مثلا به پزشکان معالج هم التماس می کند که حاضر است پول بیشتر بدهد به شرط آن که عزیزش را زنده کنند.

مرحله چهارم:
من مقصرم، تو مقصری

در مرحله گناهکاریابی، مه سیاهی که دنیای آدم های سوگوار را احاطه می کند، قدرت تحلیل منطقی رویدادها را از آنها می گیرد تا جایی که همه را در مرگ محبوبشان مقصر بدانند. می خواهید بدانید سوگوارها در این مرحله چگونه اند؟ باید پای درددل پرستارها و پزشکان در بیمارستان ها بنشینید تا بشنوید خیلی وقت ها پس از مرگ بیمار، حتی وقتی از نظر حرفه ای کوتاهی نکرده اند، جرات نمی کنند موضوع را به بستگانش خبر بدهند، چون آنها بشدت پرخاش می کنند و حتی به کادر بیمارستان حمله ور می شوند.


آنها حتی خودشان را در مرگ عزیزشان مقصر می دانند. برای نمونه پدری که پسرش در تصادف فوت کرده بود، می گفت: «اگر برایش ماشین نخریده بودم شاید حالا زنده بود.» در حالی که همه می دانیم میلیون ها خودرو در خیابان ها در حال رفت و آمد است و هر کدام از آنها شاید دچار سانحه شود، اما احتمال وقوع سانحه نمی تواند بهانه ای برای سوارنشدن بر خودرو باشد.

مرحله پنجم:
آه غم... غم لعنتی

مرحله افسردگی هم از دوره های رایجی است که با از دست دادن کسی تجربه اش می کنیم. بارزترین علامت افسردگی، اندوه شدید و تمام نشدنی است که زندگی طبیعی فرد را کاملا مختل می کند. در این شرایط تلاش دیگران برای خارج کردن مصیبت دیده از گرداب غم فایده ای ندارد.


نکته ای که باید در این مرحله به آن توجه کرد این است که احساس غم شدید را در فرد مصیبت دیده نمی شود با زور کاهش داد و حتی شاید برای او لازم باشد این دوره را بگذراند.


این مرحله نسبت به مراحل دیگر روانی پس از سوگواری طولانی تر است، اما اگر به شش ماه برسد و فرد بهتر نشود، حتما باید با روانپزشک و روان شناس مشورت کند. بستگان هم در این مرحله بهتر است سوگ دیده را به امور جانبی مشغول کنند تا تمرکزش را بر مرگ عزیزش و مرور خاطره هایش از دست بدهد.

مرحله ششم:
من بی تو می ترسم

هیچ وقت در کودکی گم شده اید؟ می دانید چه جور حسی است؟ شما تنها و غریب و بی یاور شده بودید و دنیا ترسناک و بی رحم. این دقیقا حسی است که سوگوارها پس از افسردگی در مرحله تنهایی تجربه اش می کنند.


آنها اعتقاد دارند از دست رفته شان پشت و پناه شان بوده یا تنها دلگرمی شان یا امیدشان برای زندگی و حالا او دیگر نیست تا دل خوش شان کند و در ناملایمات تکیه گاه شان باشد یا بهانه شان برای مقاومت کردن.


شاید باورکردنی نباشد، اما روان شناسی تعریف می کرد یکی از مراجعانش بانویی سالخورده بود که پس از مرگ شوهرش تا ده سال از منزل خارج نشده بود و فرزندانش که هر کدام تشکیل خانواده داده بودند، اقلام مورد نیازش را تامین می کردند. این زن پس از مرگ شوهرش آنقدر دنیا را ناامن می دید که حاضر نبود حتی برای خرید از خانه بیرون برود.


در پرونده ای دیگر، زن جوان و زیبایی پنج سال از زندگی اش را صرف نگهداری از پدرش کرد که به علت فلج زمینگیر شده بود. پدر قرار نبود سالم شود و این هشدار را پزشکان پیشتر به زن داده بودند، اما فکر می کنید واکنش او به مرگ پدر چه بود؟ خودکشی کرد و در نامه اش نوشت دیگر دنیا را نمی خواهد، چون پشت و پناهی ندارد.


به نظر شما استدلالش منطقی بود؟ پدر او در آن پنج سال حتی هوشیار هم نبود و بنابراین از همان زمان که بیمار شده بود، زن حمایتش را از دست داده بود، اما مرگ یادش انداخته بود که حضور فیزیکی پدر را هم دیگر ندارد؛ حضوری که به تنها دلخوشی اش تبدیل شده بود و به همین علت، زندگی را بعد از مرگ پدر بی هدف می دانست.


طبیعی است در مرحله ترس، فرد سوگوار نباید تنها باشد و به همین علت است که معمولا توصیه می شود پس از مرگ کسی، دوستان و آشنایان تا مدتی در کنار بستگان درجه یک باقی بمانند و به آنها اطمینان بدهند گرچه محبوبشان را از دست داده اند، اما هنوز کسانی هستند که تکیه گاهش باشند.

مرحله هفتم:
ناچاری باور کنی

تقلا فایده ندارد. جاده زندگی یکطرفه است. آن که رفته، برنمی گردد، حتی اگر هزار بار، چشم ها را ببندید و تصورش کنید یا سعی کنید خاطراتش را با جزئیات به یاد بیاورید یا دنبال یادگارهایش بگردید یا دیگران و خودتان را بابت مرگش مقصر بدانید یا حتی بخواهید رفتنش را انکار کنید.


این استدلالی است که اگر از ذهن سوگ دیده ها بگذرد آنها را وارد مرحله پذیرش و تسلیم می کند؛ مرحله ای که در آن به تعادل روانی می رسند و سعی می کنند با مصیبت کنار بیایند و ادامه جاده زندگی را بدون محبوب شان گز کنند.


کاملا اشتباه است اگر در این مرحله از کسی که به مرحله تسلیم و پذیرش رسیده است، انتظار داشته باشید همان آدم پیش از مصیبت شود، طبیعتا او حق دارد تا حدی اندوهگین باشد و جای خالی عزیزش را حس کند، اما تحولی مهم در او این است که نهیب مرگ را به عنوان جزئی از روال زندگی پذیرفته و تصمیم گرفته است به زندگی عادی اش برگردد.

مرحله هشتم:
سلام زندگی

هیچ کس تا ابد اشک نریخته، هیچ کس تا ابد سیاه نپوشیده است، هیچ کس قرار نیست با مرگ عزیزش، خودش را زنده زنده دفن کند و به همین علت است که سوگ دیده ها هم اگر از سلامت روانی برخوردار باشند و به شیوه ای صحیح از حمایت اطرافیان و خدمات روا ن شناسی برخوردار شوند سرانجام اندوه را کنار می گذارند؛ یعنی پیراهن های سیاه را عوض می کنند، آراسته می شوند و تصمیم می گیرند دیگر در تنهایی برای از دست رفته شان اشک نریزند.


غم که برود، شادی که بیاید، آهسته آهسته امید مثل گیاهی نحیف باز در دل مصیبت دیده ها ریشه می دواند، قد می کشد، جوانه می زند و آنها مثل گذشته عاشق زندگی می شوند.


چشم انتظارید که بدانید چه وقت قرار است آن دانه امید به زندگی در دل مصیبت دیده ای که می شناسید، جوانه بزند؟ زمان دقیقش معلوم نیست. آدم ها درد را یکسان درک نمی کنند، آدم ها مثل هم با غم گلاویز نمی شوند، آدم ها باهم فرق دارند و به همین علت نمی شود پیش بینی کرد دقیقا چه وقت از غم خلاص می شوند. با این حال در متون روان شناسی تاکید شده است هر چه بیشتر سوگ دیده ها را همراهی کنید، زودتر به این مرحله می رسند.

مریم یوشی زاده

فــرا روانشنـــاسـی



مقدمه


فرا روانشناسی که همواره در بحث از هشیاری و حالتهای مختلف هشیاری ، اشاره‌ای نیز به آن می‌کنند شاخه‌ای است که با توانائیهای خارق‌العاده و غیرطبیعی انسانها سر و کار دارد و به دو پرسش می‌خواهد پاسخ دهد:

  • اینکه آیا آدمیان می‌توانند از راههایی غیر از حواس پنجگانه خود اطلاعاتی بدست آورند؟
  • آیا می‌توان از طریق ذهن بر رویدادهای طبیعی اثر گذاشت؟ پدیده‌های فرا روانی نیز یکسری تجریبات ذهنی و ادعاهای مبهم برخی افراد می‌باشند.




تاریخچه فراروانشناسی

چنین تجریبات و پدیده‌هایی در همه زمانها و در همه فرهنگها و جوامع گزارش شده‌اند و اکثرا هم شبیه هم هستند. درباره پیدایش شاخه فرا روانشناسی که چنین پدیده‌هایی را بررسی و مطالعه می‌کند، باید گفت که تا نیمه دوم قرن 19 ، چنین پدیده‌هایی را از نظر علمی غیر ممکن می‌دانستند. اما معدودی از پیشگامان که به محققان روحی مشهور شدند باعث پیدایش شاخه فرا روانشناسی شدند و انجمنهایی را برای بررسی علمی اینگونه پدیده‌ها تاسیس کردند.

سیر تحولی رشد انجمن‌ها


اولین انجمن در سال 1882 در انگلستان پایه ریزی شد که تلاش عمده آن این بود که ادعاهای یک فرقه به نام فرقه روح‌گرایی را بیازماید. این فرقه ادعا می‌کند که به کمک مدیوم‌ها یا واسطه‌ها ، یک شخص زنده می‌تواند با دنیای متعلق به ارواح مردگان ارتباط برقرار کند. بعدها ویلیام جیمز از آمریکا و ویلیام مکدوگال از انگلستان آزمون‌هایی را برای تله‌پایی طرح کردند و بالاخره در سال 1935 بود که مرکزی دایمی برای تحقیقات فرا روانی تاسیس گردید که مدیریت آن بر عهده جوزف بنکس راین بود. از آن زمان به بعد ، آزمایش‌های متعددی در زمینه پدیده‌های فراوانی انجام شده است که فقط تعداد کمی از آنها امیدبخش بوده و چنین پدیده‌هایی را تائید کرده‌اند.

پدیده‌های فرا روانی


بیشتر دانشی که ما در مورد جهان بدست می‌آوریم از راه این حواس به ما انتقال می‌یابد و بنظر می‌رسد حواس پنجگانه پایه تمام آگاهی ما از انسان می‌باشد. و اما پدیده‌های فرا روانی یکسری ادعاهای مبهم و اسرار آمیز درباره ذهن هستند که توجه عامه مردم را به خود جلب کرده‌اند. این پدیده‌ها نوعی فرایند تبادل اطلاعات و انرژی هستند که در حال حاضر با علوم شناخته شده قابل توضیح نیستند. عالم این موارد در شاخه‌ای به نام فرا روانشناسی مطالعه و بررسی می‌شوند.

پدیده‌های فراروانی


ادراک فراحسی

یعنی آگاهی نسبت به چیزی خارج از وجود شخص بدون استفاده از حواس معمولی. ادراک فراحسی شامل موارد زیر است:



  • تله‌پاتی که انتقال فکر از شخصی به شخص دیگر ، بدون استفاده از حواس پنجگانه است مانند: شناسایی کارت بازی که کل دیگری فقط به آن فکر کرده است.

  • روش بینی: شناسایی ماهیت یک شی یا یک حادثه واقعی بدون دیدن با چشم. قبل شناسایی کارت بازی پنهان شده که ماهیتش برای هیچکس معلوم نیست.

  • پیشگویی: که آگاهی از یک حادثه قبل از وقوع آن است مثل پیشگویی آمدن شماره خاصی در ریختن تاس

    یکی از تجربیات فرا روانی ، رویای صادقانه است. مثلا پدری در رویا جزئیات تصادف پسرش را با ماشین می‌بیند و بعد ثابت می‌شود ، تصاویر دیده شده با تمام جزئیات درست بوده‌اند. تصور حضور کسی و حضور ناگهانی او ، یا خواب دیدن مرگ کسی و در گذشت او نیز از اینگونه موارد به شمار می‌روند.


تاثیر فیزیکی ذهن بر اشیا


مثلا استفاده از نیرو و قدرت ذهن برای حرکت دادن اشیا اشخاص.

مفاهیم مرتبط با فرا روانشناسی


از مفاهیم مرتبط با فرا روانشناسی ، هیپنوتیزم است که زمانی در زمره سحر و جادو به شمار می‌آمد. در هیپنوتیزم ، کسی که علاقمند و آماده همکاری است، بخشی از کنترلی را که بر رفتار خود دارد و به هیپنوتیزم کننده واگذار می‌کند و تحریفاتی را در واقعیت می‌پذیرد. این کار با تمرکز او بر شی معین یا با تلقین خواب‌آلودگی به او انجام می‌شود در چنین حالتی فرد ، برنامه‌ریزی کردن را متوقف می‌کند و تخیلات به آسانی برانگیخته می‌شوند. فرد ، کم‌تر واقعیت را می‌آزماید و فقط به صدا و سخنان هیپنوتیزم‌کننده توجه می‌کند و آنها را می‌پذیرد. مثلا در بررسی تسکین درد از راه هیپنوتیزم ، با وجودی که درد هنوز ادامه دارد، فرد ، تلقین هیپنوتیزم‌کننده را در موردهایی از درد می‌پذیرد و فقدان درد را اعلام می‌کند.

چشم انداز یا آینده بحث


در کل ، روانشناسان باور ندارند که چنین پدیده‌هایی با روش علمی قابل مطالعه و بررسی باشند. دلایل این بدبینی در درجه اول این است که در صورتی که نتیجه یک مورد از چنین پیشگویی‌هایی درست از آب درآید، بلافاصله آن را گزارش می‌کنند در حالی که تعداد زیادی از موارد که پیشگویی‌ها درست از آب در نمی‌آیند گزارش نمی‌شوند. در درجه دوم باید ذکر کرد که انجام آزمایش‌هایی متعدد در مورد این پدیده ها آسان نیست. در حال حاضر آن چه درست به نظر می‌رسد این است که علم بارها نشان داده است که هنوز ناشناخته‌های زیادی وجود دارد. و پدیده‌های فرار روانی نیز جزء این موارد می‌باشند که علم هنوز از اسرار این پدیده‌ها و چگونگی وقوع ادراک فراحسی پرده برنداشته است.

رفتــار درمـــــــانی

مقدمه:
رفتاردرمانی علم کاربرد اصول ویادگیری مبتنی برتجربه وآزمایش به منظورازبین بردن عادتهای ناسازگارتعریف شده است رفتاردرمانی اززمانهای قدیم بصورت غیرسیستماتیک دربین مردم رایج بود ولی هم اکنون درمراکزمشاوره وروان درمانی بصورت مشاوره فردی،گروهی،زناشویی،خانواد گی کاربرد وسیعی دارد وهمچنین دردرمان مشکلاتی ازقبیل اختلالات هراس،اختلالات جنسی ،اختلالات رفتاری کودکان ،لکنت زبان وجلوگیری ازبیماریهای قلبی عروقی وفراترازکاربالینی اصول آن درحوزه هایی ازقبیل پزشکی کودکان،مدیریت براسترس ،طب رفتاری،آموزش وپیری پزشکی بکاربسته می شود رفتارمحصول یادگیری است ورفتاربهنجارازطریق تقویت وتقلید آموخته می شود وفراگیران پس ازمطالعه این مقاله و بکاربردن تکنیکهای رفتاردرمانی می توانند گام موثری درآرامش فکری وروحی روانی ،کاهش اضطراب و...خود داشته باشند وبه ضرورت رفتاردرمانی پی ببرند. کلید واژگان:
تاریخچه رفتاردرمانی،تعریف رفتاردرمانی،تکنیکهای رفتاردرمانی،رابطه درمانگرانه دررفتاردرمانی،کاربرد رفتاردرمانی. تاریخچه مختصررفتاردرمانیرفتاردرمانی،آنگونه که امروزه می شناسیم ،ازاواخرسالهای 1950 بعنوان حرکتی ضد ذهنی گرایی وتا حدی بعنوان شقی کورکورانه درمقابل مدل روان درمانی مسلط آن زمان یعنی پسیکودینامیک که مدلی بیماری محوربود بالیدن آغازکرداما ریشه های نظری آنرا باید دردوره های قدیمی ترجستجوکرد دوره هایی که دانشمندان سعی می کردند برای مطالعه رفتارانسان،شیوه های فکری دقیق قابل سنجش وعینی وضع نمایند.وقتی ازرفتاردرمانی سخن می گوییم بی درنگ نام پاولف،ثراندیک،اسکینربعنوا ن پیشاهنگان این حرکت به ذهن می آیند هرکدام ازآنان باموارد تک آزمودنی کارمی کردند وهریک عمدتا ازمدلهای استقرایی رفتاردرمانی سود می جستند هریک ازآنان سهم برجسته ای دررشد رفتاردرمانی داشتند اما برای استفاده ازنتایج پژوهشی آنان درکارهای عملی لازم بود دوزمینه گسترش یابد:1- به اندازه کافی داده های تجربی آزمایشگاهی گردآوری شود 2- پلی بین مفهوم دانشمند وکارآزما درروانشناسی بالینی فراهم آید سالهای آخر1950 بودکه چنین امکانی فراهم شد.کوششهای مقدماتی برای تبیین پدیده های بالینی براساس نظریه یادگیری با دالرد ومیلرآغازشد آنان مدل پسیکودینامیک رامدل کمال مطلوبی تلقی می کردند اما معتقد بودند با استفاده ازاصطلاحات نظریه یادگیری محرک پاسخ،بهتر می توان بعضی ازعناصرآن را درک کرد وحتی آنها رابه کارگرفت ظهوررفتاردرمانی بمعنای امروزی ،با معرفی حساسیت زدایی منظم درسال 1985 وکاربرد تکنیکهای کنشگرانه درشرطی سازی رفتارهای نامناسب اجتماعی دراسکیزوفرنیکهای مزمن ودهها سال پس ازآن با کاربرد روش اقتصادژتونی درافراد عقب مانده صورت گرفت.

تعاریف متعددی از رفتار درمانی
تعربف گلدفرید ودیویسن :به نظرما بهتراست رفتاردرمانی را یک جهت گیری کلی بدانیم که ازلحاظ فلسفی یک رویکرد آزمایشی برای بررسی رفتارهای انسان است فرض بنیادی این رویکرد کلی هم این است که برای شناخت رفتارهای مشکل آفرین باید به اصولی متوسل شد که ازآزمایشگری روانشناختی نشات گرفته اند اصولی که بتوان درمحیط های بالینی برای تغییررفتاراستفاده کرد.
تعریف اروین :شکل درمانی غیربیولوژیک که عمدتا ازپژوهشهای نظریه یادگیری حاصل آمده است ومعمولا به شیوه ای مستقیم ،مرحله به مرحله وتجربی دردرمان الکوهای خاصی ازرفتارهای ناسازگاربکارمی رود.تعریف ولپی: کاربرد اصول ومدلهای یادگیری مبتنی برتجربه وآزمایش به منظورازبین بردن عادتهای ناسازگار.

تکنیکهای رفتاردرمانی


1- حساسیت زدایی منظم
حساسیت زدایی منظم که توسط سالتردرسال1949 وولپی درسال 1958 ابداع شد تکنیکی برای کاهش اضطراب است ومبتنی براین اصل ساده است که نمی توان هم آرامش عضلانی داشت وهم اضطراب ،دراین تکنیک ابتدا به بیماران نحوه ایجاد آرامش عضلانی آموخته می شود وسپس درحالی که درآرامش عضلانی بسرمی برند آنها رابا محرکهای اضطراب آوری روبرومی سازند که برشدت آنها افزوده می شود تا اینکه بالاخره با تجربه کردن محرکهای ترسناک درحالت آرامش ریخته اضطراب بیمارازبین
می رود.


تکنیکها وروشها:
قبل ازشروع حساسیت زدایی ابتدا تاریخچه زندگی بیماراخذ می شوداین تاریخچه شامل اطلاعات مربوط به شرایط تسریع کننده حالات آنها وعوامل رشدی است ازطریق مصاحبه وپرسشنامه ،کانون اضطراب بیماران مششخص می شود ومعلوم می گردد که آیا حساسیت زدایی منظم می تواند درمان مناسبی باشد یانه؟درموردبیماری که ازتوان مقابله ای خوبی برخورداراست اما درپاره ای ازوضعیتها دچاراضطراب شدید می شود می توان از حساسیت زدایی منظم استفاده کردازسوی دیگر وقتی بیماردرموقعیتهایی قرار
می گیرد که نیازبه مهارتهای خاصی دارند وبیماربه دلیل نداشتن آن مهارتها قرارمی گیرد که نیازبه مهارتهای خاصی دارند وبیماریه دلیل نداشتن آن مهارتها مضطرب می شود تکنیک حساسیت زدایی می تواند نامناسب ومضرباشد.
مرحله بعد توضیح دادن به بیماران است معمولا این توضیحات مفصل اند ودرآنها ضمن ارایه مثالهایی اززندگی بیماران به آنان توضیح داده می شود که چطوردچارآن اضطرابها شده وحالا اسیرآنها هستند سپس منطق حساسیت زدایی منظم تشریح می شود البته توضیحات ومثالها باید به زبانی بیان شوند که بیماران آن را می فهمند بازبانی متناسب با سطح معلومات فردومصاحبه ها،سنجشها وتوضیحات دریک فضای گرم وتوام با پذیرش ودرک صورت گیرند درواقع دراین مرحله متخصص بالینی بیماررا متقاعد می کند که روش حساسیت زدایی منظم موثر است. مراحل بعدی هم عبارتند از،تهیه سلسله مراتب اضطرابها وآموزش آرامیدگی ،آموزش آرامیدگی همزمان با تهیه سلسله مراتب اضطرابها شروع می شود بیمارودرمانگرهنگام بحث درمورد مشکلات ووضعیتهایی که درآن دچارمشکل می شوند سعی می کنند به کمک هم یک سلسله مراتب اضطراب تهیه کنند جنبه های تکراری مشکلات واضطراب های بیماران مشخص،وسپس ازلحاظ اضطراب زایی مرتب می شوند ازوضعیتهایی که اضطراب کمی تولید می کنند تا وضعیتهایی که اضطراب زیادی را ایجاد می کنند دریک سلسله مراتب اضطراب معمولی 20الی 25 ماه وجوددارند که ازکم تا زیاد مرتب شده اند .
درروش حساسیت زدایی ازبیماران خواسته می شود ضعیفترین ماده را درسلسله مراتب (یعنی ماده ای که کمترین اضطراب را درآنها ایجاد می کند)تجسم کنند البته این تجسم درحالی صورت می گیرد که آنها آرامش دارند درمانگر صحنه را توصیف می کند وبیماربه مدت 10ثانیه خودرا درآن صحنه تجسم می کند سپس بیماربه تدریج بسوی ماده های قویترمی رود بطورمعمول اودرهرجلسه با2تا5 ماده روبرو می شود هرگاه سطح اضطراب بیماربالا برود به درمانگرعلامت می دهد واونیزازبیمارمی خواهد تجسم آن صحنه را قطع کند سپس درمانگربه بیمارکمک می کند برعمق آرامش خود بیفزاید وپس ازچند دقیقه بیمارمجددا تجسم را شروع می کند معمولا درحالت آرمانی بیمار پس ازچند جلسه می تواند بدون هرگونه ناراحتی قوی ترین ماده را تجسم کند شواهد نشان می دهند که کارایی حساسیت زدایی منظم درشرایط مختلف درحد متوسط است وهمانطور که انتظار می رود تحقیقات نشان می دهند این تکنیک بیشتربرای درمان اختلالات اضطرابی به ویژه فوبی های ساده واختلالهای اضطراب تعمیم یافته موثر است.


2- آموزش آرامیدگی
استفاده ازروش آرامیدگی تاریخچه ای طولانی درپزشکی وروانشناسی بالینی وروانپزشکی دارد دراین زمینه ادموند جاکوبسن پیشگام بود که عمدتا به کاوش دراین زمینه تصورواتسونی پرداخته است که افکارواحساسات درماهیچه های پیرامونی بدن قراردارند لازم به گفتن نیست که درتکنیک حساسیت زدایی منظم ولپی نیزتاثیرات مانع ازاضطراب که حاصل آرامیدگی ماهیچه های مخطط است لازم فرض می شود اطلاعات بسیاری دردست است که ثابت می کند آرامیدگی ماهیچه ها بنحوقابل ملاحظه ای اضطراب را کاهش
می دهد.
روشهای مختلف آرامیدگی: اگرچه روشهای عمده آرامیدگی محدوند ودرراس آنها روش جاکوبسنی مطرح می باشد ولی متخصصان مختلف حسب مورد تغییراتی رادرروشهای قبلی ایجاد کرده اند وبه توهین خاطردربسیاری ازمنابع با روشهای مختلفی مواجه می شویم بعنوان مثال هاتون وسالکووس کیس آرامیدگی های پیشرونده،بدون تنش،ازطریق کنترل نشانه ها،افتراقی وسریع را به اختصارتوضیح داده است که برخی ازآنها مراحلی متوالی ازیک آرامیدگی کامل می باشند گلدفرید ودیویسین آرامیدگی های ازراه انقباض- انبساط ،ازطریق رهاسازی،ازراه آگاهی حسی وازراه القای خواب مصنوعی رابا توضیح کافی ارایه کرده است جنبه برخی ازمنابع مرتبط با آرامیدگی برجسته تراست برخی ازاین منابع به گروههای سنی خاصی ازجمله آموزش آرامیدگی به کودکان اختصاص یافته است.تکنیک وروش: تمرینهایی که دریک آموزش آرامیدگی متداول یادداده می شود برروی بیست گروه متفاوت ازعضلات متمرکز است این تمرینها برروی یک دست شروع وسپس برای دست دیگرتکرارمی گردند پس ازآن تمرینها برروی سرمتمرکزمی شوند وطی یک دوره منطقی،بطرف پایین بدن وعاقبت پنجه های پا ادامه پیدا می کنند دستورالعمل به این صورت است که هرگروه ازعضلات رابه مدت 5ثانبه درحالت انقباض نگه دارید سپس تنش رانه به سرعت بلکه بتدریج رها سازید لحظه ای منقبض کردن را متوقف سازید واجازه دهید عضلات بتدریج آرام شوندهرتمرین رادوباربا یک وقفه 10ثانیه ای میان دوتمرین تکرارکنید برروی احساسات تنش وآرامیدگی تمرکزکنید وتفاوت میان این دواحساس را بخاطر بسپارید.


3- مواجهه درمانی
مبانی مواجهه درمانی وریشه های آن به کارهای مسرمن بازمی گردد که واکنشهای اضطرابی ورفتارهای اجتنابی گربه هارا بررسی می کرد مسرمن ازطریق شوک دادن به گربه ها درآنها رفتارهای روان رنجورانه ایجاد می کرد سپس با مجبورکردن گربه ها برای ماندن دروضعیتی که قبلا درآن شوک دریافت کرده بودند هیچ را فراریا اجتنابی برای آنها باقی نمی گذاشت ،رفتارهای اجتنابی این حیوانات را خاموش می کرد یافته های اواساس درمان اضطراب انسانها شدند امروزه شواهد تجربی دراختیارداریم که ازتاثیرمواجهه درمانی برروی فوبی ها،اختلال وحشت،گذرهراسی،فوبی اجتماعی،اختلال استرس پس ازسانحه،واختلال وسواس فکری عملی حکایت دارنددرجریان مواجهه درمانی بیماران رادرمعرض محرکهایا شرایطی قرارمی دهیم که ازآنها می ترسیده اند یا اجتناب می کرده اند مواجهه می تواند واقعی یا تجسمی باشد درحالت تجسمی،درمانگرازبیماران می خواهد محرک ترسناک (برای مثال عنکبوت)یا وضعیت اضطراب برانگیز(مثلا صحبت برای شنوندگان)راتجسم کند تنی چندازمحققان می گویند برای آنکه مواجهه درمانی اثربخش باشد بایدازچند ویژگی برخوردارباشد.- مواجهه درمانی باید طولانی باشد.- برای رفع ترس واضطراب باید بیماران راچندین باربا محرکهای ترسناک یااضطراب برانگیزمواجهه شود.
- این روش باید تدریجی باشد وازمحرکها یا وضعیتهای ضعیف (ازلحاظ میزان ایجاد اضطراب)شروع کنیم وبه محرکها یا وضعیتهای قوی برسیم
- بیماران باید به محرک ترسناک توجه کنند وتاسرحد امکان باآن تعامل داشته باشند.- مواجهه باید اضطراب انگیز باشد.مواجهه درمانی نیزمثل سایردرمانها،هم می تواند یک درمان مستقل وهم یکی ازابعاد یک درمان چند بعدی باشد برای مثال دردرمان وسواس،مواجهه درمانی به تنهایی ودرعین حال به همراه روش بازداری ازپاسخ بکارگرفته شده است.


4- تمرین رفتاری
اصطلاحات تمرین رفتاروایفای نقش بجای یکدیگربکاربرده می شود با اینکه هردواصطلاح به معنی شبیه سازی موقعیتهای واقعی زندگی دراتاق مشاوره اند ولی وظیفه تمرین رفتارابهام کمتری دارد دراینجا به تمرین رفتار بعنوان شیوه ای برای آموزش شیوه های جدید پاسخگویی می پردازیم گرچه می توان ازایفای نقش نیزبه همین منظورسود برد اماازآن به منزله ابزاری برای سنجش (گلدفرید واسپرافکن)،وسیله ای برای تخلیه هیجانی (مورونو)،شیوه ای برای تغییرنگرش(روزنبرگ)ونیزروشی برای ایجاد بینش درمراجع برای شناخت منشاء تکاملی مشکلاتش نیزاستفاده شده است.تحقیقات اولیه درزمینه کارایی روشهای تمرین رفتارنشان می دهد که این روش قادربه آموزش افراد برای پذیرش نقش جدید رفتاری بوده است تمرین رفتاردرحل مشکلات مربوط به روابط باافراد ازنصیحت یا شیوه های غیرمستقیم موثرتراست اخیرا پژوهشهای کنترل شده نشان داده اند که تمرین رفتارابزاری است موثربرای تسهیل رفتارتوام با جرات مراجع.


تکنیک وروش: مجموعه درمان به طریقه تمرین رفتاررا می توان به چهارمرحله کلی تقسیم کرد.- آماده کردن مراجع: هدف اصلی این مرحله این است که مراجع تشخیص دهدکه نیازمند یادگیری یک شیوه جدیدرفتاری است واین فکررابپذیرد که تمرین رفتارطریقه مناسبی برای ایجاد این نقش جدید اجتماعی است وبرحالت خجالت وناراحتی اولیه ناشی ازفکرکردن دراتاق مشاوره غلبه کند.- انتخاب موقعیتهای مورد نظر: درمانگر می تواند سلسله مراتبی را ترسیم کند که آموزش درراستای آن انجام پذیرد مگردرمواردی که مراجعان درمقابله با معدود موقعیتهای خاصی دچارمشکل باشند بسیاری ازرهنمودهایی که درتنظیم سلسله مراتب برای حساسیت زدایی منظم مورد استفاده قرارمی گرفت دراینجا نیز مورد استفاده قرارمی گیرد.- خودتمرین رفتار: برای اینکه مراجع بتواند با دیگری ارتباط مناسب اجتماعی برقرارکند فقط دانستن اینکه چه بگوید کافی نیست لحن صدا،آهنگ گفتار،حرکات،تماس چشمی،وضع عمومی بدن وعوامل متعدد دیگرهمگی می توانند درکسب مهارتهای اجتماعی لازم نقش عمده ای بازی کنند عاقلانه ترآن است که درمانگربجای اینکه تلاش کند تا یکباره مراجع رادرتمام این اجزاء تغییردهد هربارفقط چند مورد ازآنها راانتخاب کند ودرهنگام تمرین هریک ازموقعیتها به آنها توجه کند.- اجرای رفتارهای جدید ویژه نقش درموقعیتهای زندگی: وقتی که مراجع دراجرای یک شیوه رفتاری درجلسه مشاوره موفق شد باید آماده اجرای آن رفتاردرزندگی واقعی باشد باید به وضوح به مراجع فهماند که کاربرد حاصل جلسات درموقعیت زندگی واقعی جزء جدایی ناپذیرشیوه درمان است اگرصحنه های تمرین بنحوی ترتیب یافته باشند که مراجع بتواند کنش متقابل راآغازکند مراجع امکان بیشتری دارد تادرعمل هم خود رادرموقعیتی قراردهد که درجسه درمان تمرین کرده است.

5- آموزش ابرازوجود
تمرین رفتاری درآموزش ابراز وجود(یا جرات آموزی )نیزکاربرددارد به نظرولپی ابرازوجودنمونه ای ازتاثیربازداری متقابل است یعنی نمی توان هم ابرازوجود کرد هم منفعل بود اصولا آموزش ابرازوجود برای درمان اشخاصی ابداع شد که اضطراب آنها ناشی ازترسی بود که ازبرخی وضعیتها داشتند.مرکزمشاوره دانشگاه ایربانا جرات مندی را بصورت زیر تعریف می کند.
جرات مندی توانایی ابرازوجود وابرازحقوق خود بدون تجاوزبه حقوق دیگران است جراتمندی رابطه صادقانه،بازومستقیمی است که باعث گسترش وجود خویش وابرازخویشتن می گردد عمل به نحوجراتمندانه به فرد اجازه می دهد تا اعتماد به نفس رادرخود حس کند وعموما موجب برانگیختن حس احترام دوستان وآشنایان می شود جراتمندی امکان دستیابی به روابط صادقانه را افزایش می دهد وبه فرد کمک می کند تادرباره خوداحساس بهتری داشته باشد وبرموقعیتهای روزمره تسلط بیشتری بیابد وهمین امردرجای خودتوان تصمیم گیری واحتمال توفیق اورادردستیابی به آنچه اززندگی می خواهد افزایش می دهد.فرد قبل ازابرازآزادانه نیازهای خود باید باورکند که ازحق مشروع داشتن این نیازها برخورداراست هرفردی حقوق زیررا همیشه باید مدنظرداشته باشد. هرفردی حق دارد درمورد چگونگی هدایت زندگی خود تصمیم بگیرد این حق پیگیری اهداف وآرزوهای شخصی وتعیین اولویتهای خاص اوراشامل می شود.- هرفردی حق دارد که ارزشها،باورها،عقایدوعواطف خاص خودش را داشته باشد.- هرفردی حق دارد بابت اعمال یا احساسات خودبه دیگران توضیح ندهد ونیازنیست اعمال واحساسات خودراتوجیه کند.- هرفردی حق دارد به دیگران بگوید مایل است چگونه بااورفتارشود.- هرفردی حق دارد خودش راابراز کند وحق دارد بگوید نه،من نمی دانم،من نمی فهم،یا حتی من اهمیت نمی دهم.
- هرفردی حق دارد ازدیگران درخواست اطلاعات یا کمک کند بدون اینکه ازبابت نیازهای خود دستخوش احساسات منفی شود.
- هرفردی حق دارد افکارش را تغییردهد ،اشتباه کند وگاه غیرمنطقی عمل کند وپیامدهای آن عمل را کاملابپذیرد.
- هرفردی حق دارد خودش را دوست بدارد هرچند می داند کامل نیست وگاهی کارها را پایین ترازحد توانایی کامل خود انجام دهد.
- هرفردی حق دارد روابط مثبت ورضایت بخش برقراکند روابطی که درآن احساس آرامش کند وآزاد است صادقانه خودرابیان کند وحق دارد روابط خودرا اگر نیازهایش را برآورده نسازد تغییریا خاتمه دهد.- هرفردی حق دارد زندگی خودرا به هرشیوه ای که خودش تعیین می کند تغییروتحول دهد.امروزه عده ای بجای اصطلاح جرات آموزی،ازآموزش مهارتهای اجتماعی ومهارتهای مقابله ای با مسایل،سخن به میان می آورند آنچه دراین تکنیک ،کلیدی است کمک به فرد به منظورانتخاب وابرازشیوه برخوردی موثردربرخورد با موقعیتهاست.

رابطه درمانگرانه دررفتاردرمانی

به رغم اینکه درواقع رفتاردرمانی به اندازه سایر شیوه های درمانی براهمیت رابطه مراجع- درمانگر تاکید نمی کند ودرعوض به شیوه های مشخص درمانی بیشتر توجه می کند ولی این به هیچ وجه به این معنا نیست که رفتاردرمانگران باید دربرخورد های بالینی خودسرد ومکانیکی باشند درفرایند رفتاردرمانی بالینی می توان هم مهربان بود وهم جدی درواقع کاملا محتمل است که گاه کیفیت رابطه درمانی رفتاردرمانگرومراجع قابل تمیز ازرابطه درمانی درسایرشیوه ها نباشد رفتاردرمانگرواقعا ماهرکسی است که می تواند مشکلات را بصورت رفتاری مفهومی کند ومداخلات لازم آنها را به نحوی انجام دهد که با مراجع خودکنش متقابلی صمیمانه وتوام با همدلی برقرارکند.
کاربرد رفتاردرمانی درایران

اگررفتاردرمانی راصرفا درکاربرد آن خلاصه کنیم باید بگوییم که بسیاری ازفنون وروشهای آن اززمانهای قدیم مورد استفاده بوده است وامروزه دربین مردم رایج است به عنوان مثال کافی است دراین باره بیندیشیم که مادرها چگونه بچه هایشان را ازشیرمی گیرند؟ویابرای ازبین بردن ترس درکودکان به چه شیوه هایی متوسل می شوند؟ویا برعکس برای ترساندن بچه های خود چه کارمی کنند؟هرکدام ازاین موارد رادرنظربگیریم اصولی ازقوانین یادگیری وشرطی سازی رادرآن مشاهده می کنیم که به نحوغیرسیستماتیک وغیرآزمایشگاهی بکارگرفته می شوند.درمتون کلاسیک ادبی گاه به موارد جالبی برمی خوریم که نمایانگرنکات سنجیده ومفیدی است این موارد را می توان به اعتباری پیش مایه تکنیک های رفتاردرمانی دانست دراینجا به موردی ازاین متون اشاره می شود:پادشاه با غلامی عجم درکشتی نشست وغلام دریا را ندیده بود ومحنت کشتی نیازمود گریه وزاری درنهاد ولرزه براندامش اوفتاد چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی گرفت وعیش ملک ازاومنفض بود چاره ندانستند حکیمی درآن کشتی بود ملک را گفت اگرفرمان دهی من اورا به طریقی خامش گردانم گفت غایت لطف وکرم باشد بفرمود تا غلام به دریا انداختند باری چندغوطه خورد مویش گرفتند وپیش کشتی آوردند به دودست درسکان کشتی آویخت چون برآمد به گوشه ای بنشست وقراریافت ملک راعجب آمد پرسید دراین چه حکمت بود گفت ازاول محنت غرقه شدن ناچشیده بود وقدرسلامت کشتی نمی دانست همچنین قدرعافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتارآید.تکنبک جالبی را که حکیم بکارگرفت امروزه غرقه سازی یا تشدید سازی دفعی نامیده می شود البته این تکنیک روالی مشخص وقاعده دارصورت می گیرد ومبتنی برآزمایش های تجربی وتنبین های نظری است مواردی ازاین قبیل درمتون ادبی ازجمله داستانهای مثنوی مولوی یافت می شود.اما کاربرد رفتاردرمانی بعنوان مجموعه روشی نظامداروتبیین پذیردرایران قدمتی ندارد نخستین گزارش تحقیقی دراین باره درسال1350 توسط شاملووبراهنی ارایه شد دراین تحقیق دختری 19 ساله که دچارترس مرضی ازگربه بود باروش حساسیت زدایی منظم مورد درمان قرارگرفت نخستین درس رفتاردرمانی درسال1355 دردوره فوق لیسانس(کارشناسی ارشد)روانشناسی بالینی ،بخش روانشناسی بالینی(بیمارستان روزبه)گروه روانپزشکی دانشگاه تهران تدریس شد عنوان این درس رفتاردرمانی عملی بود وهدف آن عبارت بود ازآموزش اصول،مکانیسم ،روشهاوتکنیک های رفتاردرمانی به دانشجویان بطوری که بتواند ازآنها درپاره ای ازاختلالهای روانی استفاده کنند.

روایــت درمــــــــانی

یکی از رویکردهایی که از فضای پست مدرن بیشترین تاثیر را گرفته است، نظریه روایت است که ریشه‌های آن به درمان در نظریات اجتماعی، نهفته است (کارلسون،١٩٩٧). پسامدرنیسم منکر وجود یک جهان عینی قابل فهم است و قبول ندارد که دانش بی‌ طرف و مستقلی وجود داشته باشد که بتواند حقیقت را منعکس کند. درعوض، اظهار میدارند که چندین حقیقت مصنوع اجتماع وجود دارد که تحت فرمان قوانین جهان شمول نیست.دیدگاه متفاوت افراد مختلف راجع به واقعیت، مبنایی اجتماعی و تجربه‌ای دارد و شکل و محتوای آن وابسته به فردی است که آن دیدگاه را حفظ می‌کند. مایکل وایت و دیوید اپستون با طرفداری از نظریه‌ی گفتگو بر اساس داستانها، مجموعه‌ی کاملا متمرکزی از فنون مداخلاتی را برای اولین بار مطرح ساختند که از نفوذی بین المللی برخوردار است (گلدنبرگ و گلدنبرگ، ١٩٣٤).



روایت‌درمانی ‌و ‌روایتها:


یکی از موضوعات جالب توجه در روانشناسی معاصر، روایت است و پایه‌های نظری آن در قالب نظریه روایت و کاربرد آن در قالب روایت درمانی به‌ طو قابل توجهی مد نظر قرار گرفته است (نقل ازاسمعیلی نسب،١٣٨٣). داستان درمانی، درمان کوتاه مدت جدیدی است که بر تغییرو چاره‌جویی برای مشکلات‌ تمرکز می‌کند وبه علت مشکل کاری ندارد (پروچاسکا،ترجمه سیدمحمدی،١٣٨٥).


داستان درمانگران ضدواقع گرا هستند.آنها معتقدند که در پس داستان‌های ما، واقعیت عینی وجود ندارد."واقعیتی" که در آن وجود داریم، داستان‌‌های ماست.واقعیت هر درمانجو داستان اوست که منحصر به فرد، ذهنی و خوشبختانه پذیرای تغییر است(پروچاسکا،ترجمه سیدمحمدی،١٣٨٥).
روایت درمانی عبارت است از فهم داستان‌هایی که زندگی یک فرد را تشکیل داده‌اند و تنها تجاربی که بخشی از یک داستان بزرگتر باشند، تاثیر معناداری بر زندگی فرد دارند. روایت درمانگر به تعیین موضوعی علاقه مند است که بتواند اجزای مختلف زندگی فرد را به هم متصل کند (نقل از ربیعی،١٣٨٦). روایت، طرحی است که به کمک آن انسان به تجربه های گذرا و اعمال شخصی خود معنا می‌دهد و قالبی است برای فهم و درک رویدادهای گذشته‌ی زندگی شخص و برنامه های آتی او (نقل از امینی خو،١٣٨٧).


اهداف درما‌نی:


مشکل، داستانی است که نیازمند دوباره تالیف شدن از طریق گفتگوی درمانی است (وایت،١٩٩٥). بر اساس این فرض که مشکلات ما حاصل داستان‌هایی است که ساخته‌ایم، باید برای حل مشکلاتمان داستان‌های کهنه را ساخت زدایی کنیم و داستان‌های جدیدی بسازیم.


ابتدا باید آگاه شویم که چقدر از داستان ما بر اساس موعظه‌های حاکم در خانواده‌ها و جوامعمان ساخته شده‌اند.
برای ساختن داستانی جدید به کلمه‌ها، تصاویر ذهنی و معانی جدید نیازمندیم. وقتی که زبان ما غنی‌تر شود، تجربه ما نیز غنی‌تر خواهد شد. اگر زندگی ما خیلی پوچ، مقید یا بی‌رمق باشد، علت این است که زبان ما بسیار محدود است (پروچاسکا، ترجمه سیدمحمدی، ١٣٨٥). درمانگران روایتی حل کننده مسایل نیستند، درعوض آنها به افراد کمک می‌کنند که خود را از داستان‌های آکنده از مشکل جدا کنند تا بتوانند برای نگرش جدیدی به خود،‌ فضایی باز کنند (نیکولز و شوارتز، ترجمه دهقانی و همکاران، ١٣٨٧).


رابطه‌ی درمانی:


در وضع ایده‌آل لازم نیست مطالب زیادی گفته شود. اما در عمل‌ اگر اصول کلی راهنما وجود نداشته باشد، مطلبی هم وجود از یک جلسه به جلسه دیگر تعمیم داد. تداوم درمان را داستانی که درمانجویان می‌گویند، ‌تعیین ‌می‌کند. داستان درمانگران درمانجویان را راهنمایی می‌کنند که داستان‌های خود را به گونه‌ای ویرایش کنند که کمتر محدودکننده و بیشتر آزادی بخش باشند (پروچاسکا، ترجمه سیدمحمدی، ١٣٨٥). به اعتقاد پلکینگ هورن (٢٠٠٤) روایت درمانی عمدتا از درون مایه‌های وجودی درکار درمانی بهره می‌گیرد درحالیکه برای مقاصد تشخیصی از درونمایه‌های پسا مدرن بهره می‌جوید.




نتیجه‌گیری:

در طول دهه گذشته استعاره جدیدی حوزه‌های نظری و عملی روانشناسی را تحت تاثیر قرار داده است. استعاره‌ی روایت به شدت در کتب، مقالات و کنفرانس‌ها نفوذ یافته است (ماکادو و گونزالس،١٩٩٩). اگرچه درمانگران روایتی می‌کوشند تا قضاوتی نکنند اما ممکن است غیرممکن باشد که فرضهایی درباره افراد و نحوه تغییرآنها نداشته باشند. پیش فرضهای پایه‌ی درمان روایتی برای خانواده‌های عادی عبارتند از:


1) نیت مردم خوب است، آنها دنبال دردسر نیستند.2) عمیقا تحت تاثیر مباحث اطراف خود هستند.3) آنها مشکل خود نیستند.4) میتوانند به محض اینکه از مشکلات واز بدیهیات درونی شده‌ی خود جدا شدند، داستانهای نیروبخش و جایگزینی تدوین کنند (نیکولز وشوارتز، ترجمه دهقانی و همکاران، ١٣٨٧).

به‌ طور کلی، روایت درمانگران به مراجعین کمک می‌کنند که به جای تمرکز بر داستان‌های سرشار از مشکل وبیهوده، توجه خود را به سمت داستان‌های پسندیده که آنها را به سمت هویت و زندگی بهتر می‌کشاند، هدایت نمایند‌‌‌ (گلدنبرگ وگلدنبرگ،٢٠٠٨).