مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

نکات تربیتی برای کودکان سندروم اسپرجرز


در زیر به نکاتی درباره زندگی و رفتار با بچه هایی که سندروم اسپرجرز دارند اشاره کرده ایم. افرادی که این سندروم را دارند، "اسپی" یا اسپرجین" نامیده می شوند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که این سندروم بخشی از طیف اوتیسم است.



1. فکر نکنید که اسپرجرز نوعی بیماری است. به آن با دید نوع شخصیتی بنگرید. هر نوع شخصیتی برای خودش نکات مثبت و منفی دارد. افرادی که سندروم اسپرجرز دارند عموماً بسیار باهوشند، ولی در مهارت های اجتماعی مانند کنترل اضطراب، تصمیم گیری و خوش بینی، به کمک نیاز دارند.
2. برای داشتن اطلاعات بیشتر در مورد این سندروم، با روانشناس، مددکار اجتماعی، تراپیست یا روانپزشک مشاوره کنید. اگر در خانواده خود فردی با سندروم اسپرجرز دارید، بهتر است با افراد فوق مشاوره کنید و یک پلان درمانی برای کمک به زندگی روزانه آنها بیابید.
3. از پلان درمانی برای توسعه مهارت های اجتماعی استفاده کنید. چیزهایی که تمرین می کنید می تواند شامل نحوه مکالمه با افراد در موقعیت های اجتماعی مختلف بشود.
4. یاد بگیرید که زمان مناسب برای نزدیک شدن و تماس با این افراد چه زمانی است. چیزهایی که یاد گرفته اید را تمرین کنید و توصیه های پلان درمانی را دنبال کنید.
5. یاد بگیرید که کدامیک از جنبه های خاص این سندروم شما را بیشتر به دردسر می اندازد و سعی کنید روی آنها کار کنید.
6. یاد بگیرید که با مردم حرف بزنید و سر آنها داد نزنید. در مکالمات دونفره سعی کنید 60 درصد زمانتان را به گوش دادن و 30 درصد را به حرف زدن بگذرانید. هر بار بیشتر از 5 تا 10 دقیقه حرف نزنید. این یعنی حرف زدن یک طرفه. بگذارید طرف مقابل هم حرف بزند.
7. رفتار طرف مقابل به هنگام ناراحتی را زیر نظر داشته باشید و آن را به یاد داشته باشید. از دیگران بپرسید که چه چیزهایی باعث ناراحتی او می شود و سعی کنید در آینده آنها را تکرار نکنید و ناراحتی ایجاد نکنید. 8. تماس چشمی را حفظ کنید، ولی به او زل نزنید. بهترین راه برای برقراری تماس چشمی این است که مدت کوتاهی به چشم چپ او نگاه کنید و مدتی هم به چشم راست او نگاه کنید.

دوران کودکی و رشد هیجانی


همه هیجانهای نوزاد، ابتدا به شکل هیجان عمومی ظاهر می شوند، در سه ماهگی احساس خوشحالی و فشار پیدا می شود، در شش ماهگی نفرت و خشم نشان می دهد، در پایان یک سالگی احساس محبت آغاز می شود و در نیمه دوم دو سالگی هیجان سرور و خودخواهی شکل می گیرد و بدین ترتیب، هیجانهای کودک رشد و تکامل پیدا می کنند و در پایان دو سالگی حالات مهم زندگی هیجانی کودک با همه نشانه های خود ظاهر می شوند.



به عقیده واتسون (Watson) هیجانهای کودک با محبت و ترس و خشم آغاز می شوند، سپس سایر هیجانها از آنها سرچشمه می گیرند و زندگی کودک و بزرگسال رنگ های هیجانی و عاطفی مختلفی پیدا می کند. هیجانهای سه گانه نخستین به صورت واکنش هایی به یک عده محرکهای معین آشکار می شوند. چنانکه ترس کودک از واکنش او به صداهای بلند یا احساس سقوط از جای بلند پیدا می شود.
منشأ هیجان محبت در کودک، واکنش او برای بازی و تفریح است. و خشم از واکنش او به فشارهای مختلف بدنی ناشی می شود.
بیشتر تجربه های جدید روان شناسان نادرستی نظریه واتسون را ثابت کردند و نشان دادند که که او در تفسیر هیجانهای کودک به علائم هیجانی بزرگسالان توجه کرده است بدون توجه به اینکه هیجانهای کودک با هیجانهای بزرگسال بالغ تفاوت دارند. چنانکه بعضی معتقدند ترس کودک نوزاد که به گمان واتسون یک نوع هیجان است عمل انعکاسی یا بازتابی بیش نیست. محبت نوزاد نیز- برخلاف تصور این دانشمند- نشانه ای از تعادل نسبی دستگاههای حسی است، و خشم علامت حساسیت پوستی می باشد.
از طرف دیگر، برت (C. Burt) روان شناس معاصر انگلیسی در تحقیق آماری خود درباره ی غرایز ثابت کرد که همه هیجانها از هیجان عمومی سرچشمه می گیرند و به تدریج به صورت هیجانهای مختلف درآمده رنگ اختصاصی پیدا می کنند و ما از آنها به نامهای خاص: ترس، محبت، خشم و ... تعبیر می کنیم.
تحقیقات شارمن (M. Sharman) و بریدجز (K.M.B. Bridges) نتایج عمده تحقیقات برت را تأیید کردند و جنبه ها و علامت های اساسی رشد هیجانی کودکان را روشن ساختند که این نتایج را می توان چنین خلاصه کرد: همه هیجانهای نوزاد، ابتدا به شکل هیجان عمومی ظاهر می شوند، در سه ماهگی احساس خوشحالی و فشار پیدا می شود، در شش ماهگی نفرت و خشم نشان می دهد، در پایان یک سالگی احساس محبت آغاز می شود و در نیمه دوم دو سالگی هیجان سرور و خودخواهی شکل می گیرد و بدین ترتیب، هیجانهای کودک رشد و تکامل پیدا می کنند و در پایان دو سالگی حالات مهم زندگی هیجانی کودک با همه نشانه های خود ظاهر می شوند. بنابراین، هیجانهای کودک ابتدا عمومی و مبهم هستند و به تدریج انواع آنها مشخص می شوند.
در دو سالگی فعالیت هیجانی کودک به طور قابل ملاحظه افزایش می یابد زیرا در این دوره می تواند با افراد دیگر مستقیماً ارتباط پیدا کند. در پایان سال سوم، فعالیت هیجانی کودک به حد نهایی می رسد بطوری که می توان گفت هر تجربه هیجانی که کودک در این سن کسب می کند به اندازه ای قوی و زنده است که تکرار آن به همین قوت و زنده بودن در زندگی آینده اش غیرممکن می باشد. در همین مرحله است که نوع هیجان کودک مرتباً تغییر می یابد چنانکه در حالی که می خندد فوراً و به سرعت به یک حالت دیگر مثلاً گریه و از گریه به خنده، از خشم به شادی و از ترس به اطمینان خاطر منتقل می شود. لکن از این به بعد، بتدریج از شدت و تندی هیجانهای کودک کاسته می شود و او به تکمیل تجارب هیجانی خود می پردازد و انواع گوناگون آنها را به هم مربوط می کند.
در نتیجه، یک عده از هیجانهای او درباره ی یک موضوع معین، جمع می شوند و به این ترتیب، به تکوین «عادت هیجانی» یا «عاطفه» (emotion) آغاز می کند. بدون شک نخستین عاطفه کودک به مادر یا کسی که جانشین او باشد مربوط می شود و شاید به همین علت است که همه روان شناسان، مادر را تنها فرد صلاحیتدار برای تربیت کودکان می دانند.
همینکه کودک به پنج سالگی می رسد زندگی هیجانی او ثبات و استقرار می یابد. در همین سن است که کودک از مادر و سایر بزرگسالان جدا می شود و به عالم خارج مخصوصاً جهان کودکان متوجه می شود تا به وسیله ایشان نیازهای خود را ارضا کند و نیز به مقایسه خود با آنها می پردازد.
بتدریج، عاطفه کودک که کاملاً به خودش متوجه بود یا در خودش متمرکز بود کاهش می یابد و به کودکان دیگر و فعالیت های آنها متوجه می شود. کودک در این مرحله، معمولاً به تشکیل گروههای کوچک و کم دوامی آغاز می کند و بدین ترتیب «شعور جمعی» (group consciousness) کودک برای سازگار ساختن ارتباطهای عاطفی خود با افراد گروه، رشد و گسترش می یابد. او به سرعت رفتار پرخاشگرانه رقابت را یاد می گیرد.
به طور کلی، در هفت سال اول زندگی، هیجانها و عواطف کودک تشکیل می یابند و حالت استقرار به خود می گیرند. کودک به تقلید از رفتار بزرگسالان و همسالان متمایل می شود. از آنچه که ایشان می ترسند او نیز می ترسد. مانند آنان خشمناک می شود و اظهار خشم و به هر رفتار مهرانگیز نسبت به خود، واکنش نشان می دهد. در همین مرحله با مادر یا همبازیهایش همدردی می کند و می خواهد در مسائل خانگی و امور مربوط به دوستانش اظهارنظر کند.
کودک در سن های مدرسه ای نیازمند آزادی فعالیت و تصمیم است و از اینکه والدین در کارهای او دخالت کنند ناراحت می شود. اگر چنانچه میلی از امیال او از طرف بزرگسالان سرکوب شود موجب کج خلقی، اخم و ترشرویی یا دمدمه کردن او می شود.
در این سن «صداقت جمعی» یا «وفاداری گروهی» (grouployalty) کودک قوی است و به تشکیل جمعیت های همفکر ولی کم دوام می پردازد. جامعه های پسران و دختران- به ویژه در دوره ی طفولیت بعدی- از هم جدا می شوند. مخالفت جنسی میان کودکان گسترش می یابد. پسران با دختران سر به سر می گذارند، و دختران معمولاً می کوشند که در فعالیت های پسران با آنها رقابت کنند.
احتیاج کودک به امنیت هیجانی و عاطفی (emotional security) ادامه دارد و او می خواهد مورد پذیرش معلم واقع شود و مقام و حیثیتی در میان افراد گروه یا همسالانش داشته باشد. چنانچه اعضای گروه یا همکلاسانش بیش از او مورد توجه و تمجید قرار گیرند حسادت وی تحریک می شود و او را به مخالفت یا فعالیت شدید وادار می کند.
کودک همینکه رشد و تکامل پیدا می کند در اوضاع گوناگون، واکنش های هیجانی مختلف از خود نشان می دهد. بدین معنا چیزی که ابتدا او را می ترسانید، اکنون نیروی کنجکاوی او را تحریک می کند و بعدها دیگر تأثیری در او ندارد. یادگیری و نضج در رشد و تکامل هیجانها به اندازه ای با یکدیگر بستگی دارند که بعضی اوقات تعیین تأثیر هر یک از آنها دشوار می شود.

نضج
واکنش های هیجانی کودک از قبیل فریاد، گریه، لبخند و خندیدن با رشد و نضج کودک ظاهر می شوند اگرچه فرصت یادگیری برایش موجود نباشد. این واکنش های هیجانی ابتدایی در همه کودکان، تقریباً در یک سن آغاز می شوند و بدون توجه به دگرگونی انگیزه هایی که بزرگسالان فراهم می آورند. آثار این نضج هیجانی را می توان در دوران کودکان کور و کر مادرزاد نیز مشاهده کرد.
یادگیری
تأثیر یادگیری را در رشد و تکامل هیجانی و عاطفی می توان در حرکات و اشارات و آثار چهره ای که در میان افراد به شکل یکسان عمومیت ندارند مشاهده کرد و هر یک نماینده فرهنگ خاص می باشد. مثلاً خاراندن صورت در میان ما نشانه ناراحتی و دست پاچگی است ولی در بین چینی ها علامت شادی بشمار می رود. همچنین، کف زدن در بین ما دلیل سرور و خوشی است در صورتی که در میان چینی ها نشانه تأسف و نومیدی می باشد.
به طور کلی تغییر پاسخ های هیجانی و عاطفی نتیجه تأثیرات متقابل پیچیده نضج و یادگیری است. توانایی کودک به ابراز پاسخ های عاطفی متفاوت از قبیل اندوه، ترس یا احساس لذت به نضج زیستی (بیولوژیک) و تجارب آموخته او بستگی دارد.

زنان باردار و ضرورن کنترل قند خون آنها


محققان گفتند تمام زنان باردار حتی آنهایی که پیش از این دیابت نداشته اند باید برای آگاهی از خطر ابتلا به این بیماری در دوران بارداری و یا بعد از بارداری آزمایش خون بدهند.



محققان آمریکایی اعلام کردند : زنان باردار باید پس از هفته 24 بارداری تحت آزمایش های مربوط به دیابت در دوران بارداری قرار گیرند تا درصورت ابتلا درمان شوند.
دکتر ˈواندا نیکولسونˈ استاد بخش زنان و زایمان دانشگاه نورت کارولینا در آمریکا گفت: دیابت بارداری یک بیماری خطرناک است که باید مورد توجه قرار گیرد زیرا مادر و فرزند وی هر دو را تحت تاثیر قرار می دهد. دیابت بارداری به شرایطی گفته می شود که افزایش قند خون برای اولین بار در طی دوران بارداری دیده شود.
دیابت بارداری تقریبا در 4 درصد از بارداری ها بروز می کند. علت دقیق دیابت بارداری هنوز مشخص نیست، ولی وجود برخی از سر نخ ها در تشخیص زودرس این بیماری کمک می کند.
با توجه به عوارضی که دیابت برای جنین و زن باردار می تواند داشته باشد، پیشگیری و کنترل دیابت در دوران بارداری ضروری است.
محققان تاکید کردند غربالگری دیابت بارداری بعد از هفته 24بارداری فواید بسیاری در کاهش عوارض ابتلا به این بیماری دارد.

تشویق کردن کودکان، آری یا نه؟



همه ما با تشویق کردن آشنا هستیم، این که رفتارهای خوب و پسندیده کودکان را تشویق کنیم تا این رفتارها ادامه یابند. اما روان شناسان معتقدند گاهی اوقات این تشویق کردن نه تنها باعث افزایش تکرار رفتارهای خوب نمی شود که در طولانی مدت باعث می شود کودکان آن رفتار را کمتر انجام دهند.

دختر من از همان سنین پایین عادت کرده بود اسباب بازی هایش را با دیگران شریک شود و برخی اوقات نیز اگر پیش می آمد وسایلش را به دیگران می بخشید. عادت ما هم این بود که او را تشویق می کردیم. اما از وقتی به مدرسه می رود به نظر می رسد تغییر کرده است. معلم او می گفت با دوستانش در این زمینه چندان مهربان نیست و به خصوص در زنگ های تفریح حاضر نمی شود توپ یا طناب خود را به بچه ها بدهد. این بود که متوجه شدیم با وجود همه تعریف هایی که از دخترمان می کردیم اصلا دوست ندارد از وسایل خود به دیگران چیزی بدهد. انگار که نه تنها تشویق های ما اثری نداشته که با افزایش سن، رفتار او در حال بدترشدن است.


آیا تشویق کردن ایراد دارد؟

همه ما با تشویق کردن آشنا هستیم، این که رفتارهای خوب و پسندیده کودکان را تشویق کنیم تا این رفتارها ادامه یابند. اما روان شناسان معتقدند گاهی اوقات این تشویق کردن نه تنها باعث افزایش تکرار رفتارهای خوب نمی شود که در طولانی مدت باعث می شود کودکان آن رفتار را کمتر انجام دهند. ماهنامه سپیده دانایی در این باره می نویسد: به عنوان نمونه در یکی از بررسی ها مشخص شد تعدادی از کودکان کم سن که رفتارهای سخاوتمندانه آنها توسط مادرانشان تشویق می شد، در طول زمان تعداد این رفتارها در آنها با کاهش روبه رو شد و در مقابل برخی کودکان که تشویقی از سوی مادر دریافت نمی کردند در طول زمان این رفتار در آنها افزایش داشت.

شاید با مطالعه این مورد با خود تصور کنید پس شاید اگر فرزندتان را تشویق نکنید بهتر باشد اما آیا واقعا ایراد از خود تشویق است یا روشی که این گروه از مادران برای تشویق فرزندان خود از آن استفاده کرده اند؟ روان شناسان معتقدند که اگر در زمان تشویق به برخی نکات توجه نداشته باشید این تشویق نه تنها باعث افزایش رفتار نمی شود که می تواند باعث از بین رفتن رفتارهای خوب کودکان نیز شود.


فقط تشویق رفتار

«آفرین امروز خیلی مهربان بودی!»، «آفرین که امروز مداد رنگی ات را به دوستت دادی، این رفتار تو نشانه مهربانی ات بود.» اگر بخواهید فرزندتان را تشویق کنید، کدام یک از جملات بالا را استفاده می کنید؟ متخصصان می گویند جمله اول هرچند ممکن است زودتر به ذهن والدین برسد و به خاطر کوتاه بودن آن بیشتر مورد استقبال قرار گیرد، اما جمله مناسبی نیست.زمانی که می خواهید رفتاری در فرزندتان را تشویق کنید سعی کنید به صورتی دقیق رفتار او را توصیف و رفتار فرزندتان را تشویق کنید و نه خود فرزندتان را.

شاید بد نباشد تمرینی برای تشخیص بهتر این موضوع داشته باشید. پس سعی کنید از بین جملات زیر جملاتی که رفتار کودک را تشویق می کند شناسایی کنید: «تو بچه خیلی خوبی هستی!»، «آفرین که کمدت را مرتب کردی»، «به به چه قدر خوش سلیقه هستی.»، «چه قدر نقاشی ات را تمیز کشیدی، هیچ کجا از خط بیرون نزده ای»، «کمک کردن تو به مادرت در پهن کردن لباس ها نشان دهنده احساس مسئولیت تو در خانه است.»، «آفرین که در مهمانی دیشب مودب بودی» ، «آفرین که در مهمانی دیشب با همه سلام و احوالپرسی کردی.»


فقط وقتی لیاقت دارد

گاهی اوقات هنوز فرزند ما کار خوبی انجام نداده است ولی ما به بهانه انگیزه دادن به او شروع به تمجید از او می کنیم. مثلا موقعیتی را در نظر بگیرید که مهمان دارید و احتمال می دهید فرزندتان نخواهد اسباب بازی هایش را در اختیار کودکان مهمان شما قرار دهد. در این شرایط ممکن است شما بگویید «آفرین پسرم، می دانم تو این قدر مهربان هستی که به دوستانت اسباب بازی بدهی.» البته همان طور که تجربه والدین نیز نشان می دهد، معمولا در این شرایط بچه ها به مهمانان اسباب بازی می دهند اما متاسفانه در دفعات بعدی نیز لازم است باز والدین وارد گود شوند و برای این کار انگیزه ایجاد کنند و از آن بدتر این که وقتی فرزند ما جلوی چشم ما نیست ممکن است رفتاری مغایر نشان دهد و اسباب بازی را به زور از مهمان پس بگیرد. البته توجه به شایستگی کودکان در زمان تشویق محدود به این یک مورد نیست و موارد بسیاری را می توان برای آن برشمرد.
تشویق پیش از این که فرزند ما پیشرفت درسی چندانی داشته باشد، تمجید از نظم او پیش از این که تغییری در این زمینه رخ داده باشد و... توجه داشته باشید اگر قرار باشد فرزندان ما با تعریف و تمجیدهای ما برای انجام کارهای پسندیده انگیزه پیدا کنند، به احتمال بسیار در زمان نبود این تعریف ها نیز این رفتارها از بین خواهند رفت چرا که هیچ گاه فرصت پیدا نکرده اند به خاطر انگیزه درونی و لذتی که خودشان از انجام این کارها می برند آنها را انجام دهند.


تشویق از صمیم قلب

گاهی اوقات آن طور که باید تعریف و تشویق ما خالصانه و از صمیم قلب نیست. ممکن است این قدر از دست یک سری رفتارهای فرزندمان دلخور یا به خاطر موضوعاتی دیگر خسته و ناراحت باشیم که نتوانیم آن طور که باید شادی خود را از رفتار خوب فرزندمان نشان دهیم. البته گاهی اوقات نیز برخی والدین ممکن است عادت به تشویق فرزندشان به صورت همیشگی و از سر عادت داشته باشند. در هر دو حالت توجه داشته باشید بچه ها بسیار دقیق تر از آنچه ما تصور می کنیم تفاوت یک تعریف از صمیم دل با یک تعریف مصنوعی را متوجه می شوند و البته همان طور که خودتان هم می دانید فقط آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. پس اگر فرزندتان استقبال چندانی از تشویق ها و تمجیدهای شما نمی کند شاید بد نباشد به بازبینی احساسات خود در این زمینه نیز بپردازید.

افسردگی در کودکان و نشانه های آن


یکی از اختلال‌های دوران کودکی، اضطراب و افسردگی‌ست که اگر به‌موقع، تشخیص داده شود، قابل درمان می‌باشد.

ترس و تشویش، شیوع اضطراب در کودکان را پایه‌ریزی می‌کند و در صورتی‌که این ترس‌ها، بیمارگونه نباشد، به‌صورت طبیعی خود را نشان‌می‌دهد. خجالتی و گوشه‌گیر بودن، جزو شایع‌ترین اضطراب‌های اجتماعی کودکان است که می‌تواند زندگی آنان را مختل کند. کودکان، ترس و اضطراب را از راه شرطی‌‌شدن فرامی‌گیرند. بروز ترس‌ها در کودکان، قابل پیش‌بینی نیست و در تمام سنین، یکسان نمی‌باشد.

نقش خانواده به‌عنوان عاملی در ایجاد اختلال اضطراب کودکان، همیشه مورد توجه قرارگرفته است. انتقال اضطراب از پدر و مادر به کودک، بر اثر مشاهده و الگوسازی رفتارها صورت‌می‌گیرد.

ارزیابی اضطراب در کودکان، از طریق مصاحبه و گزارش شخصی و درجه‌بندی نوع اضطراب و درنهایت تجویز دارو انجام می‌شود. به‌همین منظور باید دو مصاحبه‌ی جداگانه، یکی با کودک و دیگری با پدر و مادر صورت‌گیردتا میزان آشفتگی هیجانی در بروز اضطراب، مشخص شود.

کودکان می‌توانند برای مقابله با اضطراب و ناکامی، از روش‌های دفاعی مانند کناره‌گیری، انکارکردن، سرکوبی و فرافکنی استفاده کنند. کودک یاد گرفته همیشه از موقعیت‌ها و شرایط ناراحت‌کننده و محرک‌های آزاردهنده، کناره‌گیری کند تا در آرامش باشد. مکیدن انگشتان و شب‌ادراری، از علائم اضطراب است که حتی در سنین نوجوانی هم اتفاق می‌افتد. درواقع وقتی کودک نتواند راه‌هایی را برای مقابله با اضطراب بجوید، مجبور می‌شود به زمان خردسالی برگردد. در مرحله‌ی انکار، منکر واقعیت است و آن‌چه اتفاق افتاده را به‌نوعی سرپوش می‌گذارد. در مرحله‌ی سرکوبی، تلاش او در جریان فراموشی حالت‌های اضطراب، به‌کار می‌رود تا به‌تدریج آن‌را از ذهن خودآگاهش دور سازد اما در مرحله‌ی فرافکنی، هر حادثه و اتفاقی که در زندگی‌اش رخ‌می‌دهد را به دیگران نسبت‌می‌دهد. درنتیجه کودکانی که تمایل شدید به استفاده از مکانیسم‌های دفاعی در برابر اضطراب دارند، نمی‌توانند از روابط سالم عاطفی و ذهنی برخوردار باشند.امروزه اضطراب‌های اجتماعی کودکان، بیش‌تر به‌چشم می‌آید و عامل فرار کودک از اجتماع، مردم، دوستان، مجالس و میهمانی‌هایی‌ست که درواقع، با اضطراب‌های اجتماعی، بدنی، فکری و رفتاری روبه‌روست.

نشانه‌های اضطراب کودک در بعد جسمی (فیزیولوژیک) هم‌چون بزرگسالان، با تنفس تند، لرزش دست و پا، گرم شدن و سرخی صورت، گرفتگی صدا و تپش قلب، همراه استکه با آرام‌ساختن، قابل اصلاح می‌باشد و در بعد فکری (شناخت‌درمانی) تلاش کودک بر این است که دیگران از او راضی باشند، تأییدش کنند، طردش نکنند و مهم باشد و اگر غیر از این شود، برایش ناخوشایند است.

در بعد رفتاری که (با رفتاردرمانی قابل اصلاح است)، کودک یاد می‌گیرد خانه برایش مکانی امن است،نیاز به دوست ندارد، از جمع، گریزان و در کوچه و خیابان همیشه سرش پایین است و ترس از نگاه دیگران دارد. به‌خوبی نمی‌تواند سؤال کند و جواب دهد و احساس ناامنی می‌نماید.

کودکان در طول دوره‌ی زندگی‌شان، ممکن است افسردگی را تجربه کنند که این اختلال با افزایش سن، در دختران، بیش‌تر از پسران دیده می‌شود. افسردگی، زمانی در کودک ایجاد می‌شود که احساس و تصور بدی از خود داشته باشد و این احساس، زمانی‌که به اوج خود برسد، تبدیل به یک بیماری می‌شود.

عوامل خانوادگی و زیستی، بیش‌ از عوامل دیگر در بروز افسردگی نقش دارند.افسردگی کودکی، پیامدهای منفی بسیاری را به‌همراه دارد ازجمله افسردگی‌ در ادوار آینده، عدم سازگاری‌های اجتماعی، مشکلات تحصیلی و در برخی مواقع حتی اقدام به خودکشی.


نشانه‌های افسردگی کودکان عبارتند از:

1- نشانه‌های عاطفی: ناامیدی، خشم، درماندگی، اضطراب، نوسانات خلقی، احساس گناه و غمگین بودن


2- نشانه‌های جسمی: به‌هم خوردن ساعات خواب، بی‌اشتهایی و یا خوردن افراطی، یبوست، افزایش و کاهش وزن


3- نشانه‌های رفتاری: بدون دلیل گریه‌کردن، کناره‌گیری از دوستان، سریع خشمگین شدن و کاهش انگیزه


4- نشانه‌های تخریب‌گرایانه: خود را سرزنش‌کردن، احساس بازنده بودن، امیدوار نبودن به آینده و بلاتکلیفی

این اختلال‌ها در بزرگسالان، با طیف وسیع‌تر و پیچیده‌تری خود را نشان‌می‌دهند. عده‌ای معتقدند سوابق خانوادگی و وراثت، در افسردگی نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. شروع افسردگی زودرس در کودکان، بیش‌تر تحت‌تأثیر عوامل خانوادگی و وراثت است. با وجود این، ازهم‌گسیختگی خانوادگی، ارتباط تنگاتنگی با افسردگی کودکان دارد. ازهم‌گسیختگی خانوادگی را می‌توانیم در رفتار سرد و بی‌روح و منفی روابط متقابل کودک و پدر و مادر به‌وضوح ببینیم.

شناخت‌درمانی رفتاری برای کودکان افسرده، نویدبخش می‌باشد اما در مورد کودکان و نوجوانان با افسردگی و استرس شدیدتر، احتمال بهبودی با این روش، کم‌تر است و باید با مشورت پزشک، از دارو استفاده نمود.