مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

نه تله فریبنده در انتخاب همسر


انتخاب همسر مناسب مهم‌ترین انتخاب زندگی است و یک اشتباه کوچک در این انتخاب می‌تواندبهشت رویاها را به جهنم تبدیل کند و جالب اینجاست که اکثر مردم درست زمانی که فکرمی‌کنند که بهترین تصمیم را گرفته‌اند مرتکب بزرگ‌ترین اشتباهشان می‌شوند.


بنابراین اگر می‌خواهید شریک زندگی‌تان را انتخاب کنید مراقب باشید که از حول حلیم با سر توی دیگ حلیم نیفتید و پایتان توی یکی از ده‌ها تله‌ای که در مرحله انتخاب ممکن است پیش پایتان پهن شده باشد گیر نکنید.



تله اول : زیبایی

شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می‌شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب انتخابی بیشتر از حد معقول باشد، دردسرها شروع می‌شود. بهتراست قبل از این که کسی را به عنوان همسر انتخاب کنید، اولویت‌هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان اززیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چهمعیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود،بازهم او را انسان خوبی می‌دانستید؟ در این صورت می‌توانید فکر کنید که او همسرمناسبی برای شما خواهد بود.



تله دوم : موقعیت اجتماعی

موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال اشتباه در انتخاب همسر را به شدت بالا می‌برد. عناوین و موقعیت‌های چشمگیر به راحتی می‌توانند سایر خصوصیات فرد راتحت تأثیر قرار دهد و چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما باموقعیت طرف مقابل ازدواج می‌کنیم، در حالی که با «خود» او زیر یک سقف می‌رویم –شما در داخل خانه مجبورید با یک آدم منهی شغل و عنوانش زندگی کرد.
در چنین شرایطی باید فکر کنید اگر طرف مقابل چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی‌های دیگر او شما را به خود جذب می‌کند؟



تله سوم : عشق بی‌اندازه

عشق یکی از لازمه‌های ازدواج است، اما برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می‌کنید، منتظرباشید که روزی به خاطر نفرت از هم جدا شوید!
یکی از خطرناک‌ترین شرایط انتخاب همسر زمانی است که «عاشق» می‌شوید. در اینحالت شما آن قدر تحت تأثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی‌توانید درست ببینید ودرست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است.اما واقعیت این است که مغز در حالت هیجان‌زدگی نمی‌تواند به طور طبیعی فعالیت کند.بنابراین خود عاشق جز خوبی چیزی نمی‌بیند.
در واقع چشم عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می‌بیند و از پشت این عینک همه چیز بهتر از آن چه که هست دیده می‌شود اما. فقط مشکل اینجاست که ما نمی‌توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می‌کند.
اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا تب در شمافروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده‌تان تصمیم بگیرید.


تله چهارم : احساس تنهایی

تنهایی‌های دوران مجردی گاهی تحمل‌ناپذیر می‌شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می‌شوند ممکن است ما به دلیل مجرد بودن نتوانیم در جمع‌شان باشیم. وقتی با جمعی ازبچه‌های فامیل به مسافرت می‌رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی‌گردند که همسرشان در انتظارشان است اما ما به خانه‌ای می‌رویم که در و دیوار منتظرمان است و همین جاست که زنگ‌های خطربه صدا درمی‌آید.
تنهایی مفرط ساده‌تر از آن چه فکرش را بکنید می‌تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تأسف می‌خورید، کسی پیدایش می‌شودفکر می‌کنید که می تواند شما را از تنهایی نجات دهد در حالی که بهتر است.


فکر کنم می‌شود تنهایی را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کرد و به فکر حل مساله از طریق ازدواج نیافتاد اما بعد از اینکه از عمق تنهایی کاسته شد، می‌شودتصمیمات بهتری گرفت.



تله پنجم : عجله

شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه‌شان را ببینند. شما خواهر بزرگ‌تر هستید و ازدواج خواهر کوچک‌ترتان در گروازدواج شماست. یا اصلاً سن شما بالا رفته و احساس می‌کنید برای ازدواجتان دیر شدهاست. هیچ کدام از این موارد نباید باعث شود که شما عجولانه و نسنجیده تن به ازدواج بدهید.





در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می‌گیریم، امکان اشتباه کردن‌مان چندین برابر می‌شود پس اجازه ندهید آینده زندگی‌تان قربانی عجله شود.



تله ششم : شناخت ناقص

با کسی قرار ازدواج گذاشته‌اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط هستید، اما ارتباط شما محدود به کافی‌شاپ رفتن آخر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی است. بگذارید خیالتان را راحت کنیم: اگر 20 سال هم آخر هفته‌ها با این فردبیرون بروید و هر روز ساعت‌ها با او تلفنی صحبت کنید، باز هم شناخت شما نسبت به اوکاملا ناقص است!


وقتی با یک نفر ازدواج می‌کنیم، در واقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی‌اش،خانواده‌اش، گذشته‌اش، آینده‌اش، افکار و اخلاقش و هم‌چنین با جسم او ازدواج کرده‌ایم؛در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپی» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته‌اید،یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده‌اید واین هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی‌آید. ما زمانی می‌توانیم به شناخت کامل‌تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت‌های مختلف روبه رو شده باشیم.



تله هفتم : بحران روحی

در رابطه‌ای شکست خورده‌اید، هنوز زخم‌هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده‌ایدخوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی‌تان برنگشته‌اید : حال شما و نیاز شما به یک همدم قابل درک است، اما این حالت اصلا فرصت مناسبی برایتصمیم‌گیری در مورد ازدواج نیست.
بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شدهباشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن مافعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می‌آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد وخودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کردیم.



تله هشتم : سرخوشی وهیجان

در عروسی دخترخاله‌تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده‌اید که انگاردقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می‌کنید شادی وصف‌ناپذیری را در خود احساس می‌کنید.احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه‌تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا درلبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته‌اید!
هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می‌دهد.اسم این حالت «جوزدگی» است. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می‌شویم و کارهایی می‌کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می‌گذرد،عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می‌افتد. اشتباه بزرگی است که به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.
در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددادرمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب‌های هیجانی بعد از مدتی از چشم‌مان می‌افتند.



تله نهم : چشم و هم چشمی

متاسفانه چشم و هم چشمی همیشه چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می‌بندد وامکان درست دیدن را از ما می‌گیرد. اگر احساس می‌کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی درزمینه ازدواج بردارید.
از کجا می‌فهمیم که تصمیم‌گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از این جا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودمان با مورد ازدواج کسی هستیم که حسادت ما رابرانگیخته و این خیال رهایمان نمی‌کند که ازدواج بافلان آدم چطور می‌تواند حال اورا بگیرد و دل شما را خنک کند.
توصیه می‌شود برای این جبران و رو کم کنی، راه‌های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید

!حرف‌هایی که نباید به شوهرتان بگویید

نه‌تنها یک جمله بلکه یک کلمه هم برای ویران کردن یک رابطه کافی است.مهم نیست که چند سال از عمر آن رابطه گذشته و مهم نیست که چقدر عمق دارد، گاهی کلمات می‌توانند آنقدر ویرانگر باشند که همه پل‌های پشت سر شما را خراب کنند و فرصت ترمیم کردن آن رابطه با جملات جادویی دیگر را هم از شما بگیرند امانگران نباشید!

ما جملات و عبارات ممنوعه‌ای را که ممکن است با به کار بردن‌شان زندگی مشترک‌تان را نابود کنید با شما در میان می‌گذاریم. اگر می‌خواهیدحس غرور مرد زندگی‌تان را حفظ کرده و انگیزه تلاش برای ساختن زندگی مشترک‌تان رادر او تقویت کنید، باید خیال به زبان آوردن این جمله‌ها را از سرتان بیرون بریزید.




چه‌کار می‌کنی؟


وقتی همسرتان روی مبل نشسته و با تلفن هوشمندش بازی می‌کند، ناخودآگاه این جمله را به زبان می‌آورید؟
می‌دانیم منظورتان از این کار تجسس کردن در کارهایش نیست اما جمله«چه کار می‌کنی؟» در ذهن همسرتان معنایی پیچیده‌تر از آنچه فکر می‌کنید، دارد.
اواین جمله را این‌طور می‌شنود: «چه‌کار می‌کنی؟ باز مشغول بازی با موبایلت هستی وبه جای اینکه با خانواده‌ات وقت بگذرانی مشغول بازی شده‌ای؟ چه‌کار می‌کنی؟

با غریبه‌ها وایبربازی می‌کنی و وارد روابطی شده‌ای که اگر من بو ببرم حسابت را می‌رسم؟و. . . »
باورتان می‌شود که یک مرد می‌تواند از جمله ساده همراه با کنجکاوی شما چنین کابوس‌هایی را درذهنش بسازد؟ اما بهتر است باور کنید ساختار ذهن مردها به همین اندازه پیچیده وگاهی منفی‌نگر است پس کنجکاوی کوچک‌تان را کنترل کنید و با چنین جمله بی‌اهمیتی یک دعوای اساسی به پا نکنید.


تو هم مثل اونایی




با خانواده همسرتان اختلاف دارید و از نظرتان بسیاری از رفتارهای‌شان ایراد دارد؟در چنین شرایطی بدترین جمله‌ای که می‌توانید در بحث‌های زن و شوهری به زبان بیاورید این است که بگویید «تو هم مثل اونایی!»

همسرتان دوست دارد در ذهن شما اسطوره‌ای باشد که هیچ‌کدام از اشتباه‌های دیگران را در رفتارهایش نشان نمی‌دهد. تنها خانواده همسرتان نیست که نبایدرفتارهای‌شان را به شریک زندگی‌تان نسبت دهید، حتی اگر رفتارهای اشتباه مردهایدیگر، نامزد سابق‌تان یا اشتباه‌های همسران دوستان‌تان را هم به او نسبت دهید، به همین اندازه می‌توانید دردسر درست کنید.

جالب است بدانید در میان همه اعضای خانواده همسرتان، او از اینکه با پدرش مقایسه شود بیشتر از هر چیزی نفرت دارد. درست است که روانشناس‌ها می‌گویند پسرها تااندازه زیادی شبیه پدرشان هستند و حتی اشتباه‌های پدر خود را در زندگی تکرار می‌کننداما کمتر پسری است که حاضر به پذیرفتن این واقعیت باشد. آنها دوست دارند همیشه یکسر و گردن از پدر خود جلوتر باشند و هیچ‌وقت نمی‌پذیرند اشتباه‌های پدرشان که ازکودکی آنها را آزار می‌داده را بعدها در زندگی خود تکرار ‌کنند.



شوهرخواهرم این کار رو خوب بلده






شوهرخواهرتان از همسرتان 10 سال بزرگ‌تر است و در کارهای فنی تخصص دارد؟ حتی چنین موضوعی نباید باعث شود که او را با همسرتان مقایسه کنید و از مرد زندگی‌تان بخواهید کاری را از او یاد بگیرد. همسر شما نیاز دارد احساس کند از مردهای دیگرتوانمند‌تر است و حتی اگر این‌طور نباشد، شما حق ندارید این حس را از او بگیرید.اگر می‌خواهید چیزی را از کسی یاد بگیرد، باید سراغ روش غیرمستقیم‌تری بروید.

گفتن این جمله به همسرتان این پیام را می‌رساند که «تو بی‌عرضه هستی! کاش من هممثل خواهرم شانس ازدواج با یک مرد توانمند را داشتم!» اگر نمی‌خواهیدرابطه همسرتان را با مردهای اطراف‌تان ویران کنید و همسرتان را نسبت به احترامی که برای مردهای دیگر قائلید حساس کنید، هرگز از او نخواهید که از یکی از مردهای فامیل‌تان چیزی را یاد بگیرد یا از یکی از رفتارهای‌شان الگوبرداری کند.



نه، اینجوری نه!




همسرتان می‌خواهد باری را از دوش‌تان بردارد و خانه را با کمک‌تان تمیز کند؟ اگرمی‌خواهید اولین دفعه کمک کردنش به شما آخرین دفعه‌اش باشد این جمله را به زبان بیاورید.

می‌دانیم منظوری ندارید و می‌خواهید با کمک تجربه‌های‌تان مهارت اودر انجام کارهای خانه را بالا ببرید اما برای مردهایی که یقین دارند به اندازه کافی باهوش هستند و از عهده هر کاری برمی‌آیند، این جمله این‌طور شنیده می‌شود که«بی عرضه هستی و مدام خرابکاری می‌کنی!»اگر تصمیم‌تان را برای کمک گرفتن از همسرتان گرفته‌اید، بهتر است بی‌خیال گفتن این جمله‌ها برای اصلاح کارهایش شوید و کمی خرابکاری‌اش را تحمل کنید تا آرام‌آرام مهارتش بیشتر شود. نگران نباشید! همه چیز به مرور بهتر می‌شود. چند سال قبل را به خاطر بیاورید. اولین باری که غذا درست کردید یا به خانه رسیدگی کردید چه دسته گل‌هایی به آب دادید؟



تو همیشه. . .

هیچ‌وقت، تاکید می‌کنیم، هیچ‌وقت از جملات کلی برای محکوم کردن همسرتان استفاده نکنید.
اگر می‌خواهیدزندگی‌تان را حفظ کنید و تنش بیهوده به رابطه‌تان وارد نکنید باید پرونده رفتارهای قبلی‌اش را ببندید و به‌خاطر هر اشتباهی در زمان رخ دادن آن، نه در ماه‌ها و سال‌هایبعد با همسرتان بحث کنید. گفتن جمله‌های کلی مثل «هیچ‌وقت» و «همیشه» به معنای ایناست که شما پرونده اشتباه‌های قبلی را نبسته اید، او را نبخشیده‌اید و از او می‌خواهید تاوان اشتباه‌های گذشته‌اش را دوباره پرداخت کند. به همسرتان با رفتار درست نشان دهید وقتی به او می‌گویید بخشیده شده، واقعا پرونده اشتباهش را در ذهن خود بسته‌ایدو هیچ‌وقت قرار نیست برای کاری که ادعا کرده‌اید فراموشش می‌کنید، او را دوباره بازخواست کنید.


خودم بلدم!





بر این گمانید که مردها عاشق زنی توانمند، بی‌نیاز و همه‌چیز تمام می‌شوند؟

شاید برخی از مردها آرزوی زندگی با یک ابرزن را داشته باشند اما به شما اطمینان می‌دهیم که شمار چنین مردهایی بیش از اندازه کم است. آقایان عاشق این هستند که قوی‌ترین زن جهان هم نیازمند آنها باشد. به همین دلیل حتی اگر مدیر شرکتی بزرگ باشید یا قوی‌ترین زن فامیل‌تان باشید، می‌توانید با کمک خواستن‌های بیهوده از همسرتان و گاهی ناتوان نشان دادن خود، او را به وجد بیاورید.

شاید یک زن همه چیز تمام، بسیاری از زحمت‌ها و خستگی‌های همسرش را کم کند اما چنین زنی لذت افتخار کردن به خود و سوپرمن بودن را هم از همسرش می‌گیرد؛ لذتی که اگر درزندگی مشترک وجود نداشته باشد، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.









گوش مردها کلمات را مثل شما نمی‌شنود






1. برای مردها یک جمله فقط یک جمله نیست! بلکه تفسیری است برای کل روزهایی که با هم بوده‌اید.

2.هیچ مردی طاقت مقایسه شدن را ندارد. پس حتی کم اهمیت‌ترین کار او رابا دیگران قیاس نکنید.

3. مردها از شنیدن جملات مبهم بیزارند. پس هیچ‌وقت دوپهلو با همسرتان صحبت نکنید.

4.اگر انتظار دارید او حرف‌های‌تان را رمزگشایی کند، برای‌تان متاسفیم.آنها ساده‌تر از این حرف‌ها هستند.

5. هیچ‌وقت از همسرتان به‌عنوان ابزاری برای لشکرکشی‌های‌تان در جنگ‌های عروس و مادرشوهری استفاده نکنید.

6. هرگز با حرف‌های‌تان استقلال همسر خود را زیر سوال نبرید حتی اگر واقعا استقلالی در کار نباشد.

7. مردها به اینکه قوی‌تر از آنچه هستند به نظر برسند نیاز دارند. این نیاز همسرتان را برآورده کنید.

8.از گفتن خاطرات روابط عاشقانه شکست خورده‌تان برای شریک زندگی‌تان خودداری کنید.

9. برای قدرت دادن به او کافی است از هیچ مرد دیگری صحبت نکنید، نه اینکه از مردهای دیگر بد بگویید.
آیا رفتار هیجانی نتیجه می‌دهد؟







خسته‌ام کردی





فکر می‌کنید اگر در یک دعوای زن و شوهری به همسرتان بگویید از این زندگی خسته شده‌ایدیا اینکه او با فلان رفتارش شما را خسته کرده است، تنها عصبانیت لحظه‌ای‌تان رانشان داده‌اید و جنجال خاصی به پا نکرده‌اید؟

صددرصداشتباه می‌کنید! مردها این جمله ساده را کلی‌تر از آنچه شما تصور می‌کنید می‌بینند.

آنها با شنیدن چنین جمله‌ای تصور می‌کنند در تمام روزها، ماه‌ها و سال‌های با هم بودن‌تان راه را اشتباه رفته‌اند و هیچ‌وقت نتوانسته‌اند شما را راضی کنند.همسرتان وقتی این جمله را می‌شنود، با خود می‌گوید که «پس تمام تلاش‌هایم برایخوشحال کردنش بی‌فایده بوده! پس در تمام لحظه‌هایی که تصور می‌کردم از بودن درکنارم راضی و خوشحال است او از این زندگی بیزار بوده!» به همین دلیل است که همسرتان می‌تواند با شنیدن جمله ساده «خسته‌ام کردی!» از این رو به آن رو شود ودیگر برای ساختن یا مرمت زندگی مشترک‌تان هیچ قدمی برندارد. بله! گاهی مردها به همین سادگی ناامید می‌شوند!



این‌جوری بغلش نکن!





شما مادر نمونه و ماهری هستید که وقتی همسرتان می‌خواهد با فرزندش بازی کند یاکارهایش را انجام دهد، دل‌تان می‌لرزد و نمی‌توانید در برابر ترسی که از حرکات زمخت مردانه دارید مقاومت کنید و چیزی به پدر فرزندتان نگویید؟

اگرچنین است باید اعتراف کنیم که هم فاصله میان خود و همسرتان را هر روز بیشتر می‌کنیدو هم میل او به نمایش پدرانگی‌اش را هر روز کمتر می‌کنید.

اگر وقتی همسرتان تصمیم می‌گیرد لباس را تن نوزادتان کند، با نگاه سنگین و مضطربیا دخالت‌های‌تان کلافه‌اش می‌کنید و اگر وقتی به بچه غذا می‌دهد مدام نکات آموزشی در مورد نحوه غذا دادن به کودک‌تان را به او گوشزد می‌کنید، باید انتظار داشته باشید که گذشته از بر پا کردن یک دعوای مفصل زن و شوهری، از همسرتان مردی می‌سازیدکه میلی به وقت‌گذرانی با فرزندش ندارد .




دیدی؟ دیدی؟





با خانواده همسرتان دچار اختلاف شده‌اید و در خانه مدام برای همسرتان خط و نشان می‌کشید؟تا به حال به این فکر کرده‌اید که او مسئول رفتارهای دیگران نیست و قرار نیست مدام به آنها برای درست رفتار کردن آموزش دهد؟ مردها در بسیاری از مواقع به‌خاطر اشتباه‌هایخانواده‌شان شرمنده می‌شوند اما وقتی خط و نشان کشیدن‌های همسرشان را می‌بینند واحساس می‌کنند در دعواهای زن و شوهری مظلوم واقع شده‌اند، تصمیم به انکار اشتباه‌های خانواده خود و جبهه گرفتن در برابر حرف‌های همسرشان می‌گیرند.

آنها به این فکر نمی‌کنند که رفتار خانواده‌شان درست بوده یا نه، بلکه تنها می‌خواهنددر یک جنگ زن و شوهری بازنده نباشند. اگر نمی‌خواهید حمایت همسرتان را از دست دهید، شکایت‌های هر روزه‌تان از اشتباه‌های خانواده‌اش را بر سرش آوار نکنید و ازاو نخواهید پیغام‌ها و تهدیدهای‌تان را به گوش آنها برساند. یک توصیه مفید برای‌تان داریم. حساب خانواده همسرتان را از او جدا کنید و تا زمانی که اشتباه‌هایی را دررفتار شریک زندگی‌تان ندیده‌اید، به‌خاطر خطاهای دیگران او را مجازات نکنید.










تو مثل آن نامردها نیستی!





می‌خواهید به همسرتان احساس خاص بودن دهید به همین دلیل می‌گویید که از نامزد سابق یا خواستگارهای نامرد قبلی‌تان بهتر است؟

درست است که هدف‌تان تعریف کردن از اوست اما تا به حال به ذهن‌تان خطور کرده که این مرد جمله ساده شما را چطور تفسیر می‌کند؟ همسرتان با شنیدن این تعریف چند چیز را به ذهنش می‌آورد؛ اول اینکه شما درگیر روابط دیگری بوده‌اید و اوتنها مرد زندگی شما نیست.

شاید این یک واقعیت باشد اما هیچ مردی دوست ندارد که کسی این واقعیت را برایش به تصویر بکشد. دومین چیزی که به ذهن او راه پیدا می‌کند، این است که شما درگیر روابط شکست خورده و آزار‌دهنده‌ای بوده‌اید! پس احتمالا مهارت برقرار کردن رابطه درست وحتی لیاقتش را ندارید و اگر مشکلی در ارتباط شما و او ایجاد شود، شما مقصرش هستید.پس هیچ‌وقت سعی نکنید با چنین تعریفی به همسرتان احساس غرور تزریق کنید.




کاش باهاش صمیمی‌تر باشی





به همسرتان می‌گویید که فلان مرد آدم قابل ستایشی است و بهتر است دوستی‌اش را بااو بیشتر کند؟ به شما توصیه می‌کنیم هیچ وقت به این وضوح به چرخه دوستی‌های همسرتان وارد نشوید و برای کامل کردن این چرخه تلاشی نکنید. با چنین تلاشی به اومی‌گویید به اندازه فلان مرد توانمند و قابل ستایش نیست و در واقع به او می‌گوییدمردهای دیگری از نظر شما شایسته‌اند و همسرتان برای تبدیل شدن به مرد ایده‌آل شماباید از آنها الگو‌برداری کند. تکراری است اگر بگوییم مردها گاهی حسودند و تحمل کنار آمدن با این افکار را ندارند.


مرد باش!





رفتار کودکانه همسرتان در یک دعوای زن و شوهری کلافه‌تان کرده پس فکرتان را به زبان می‌آورید و به او می‌گویید بهتر است بچگی را کنار بگذارد و مثل یک مرد رفتارکند؟

شایدحق با شما باشد و درست مثل شما یا هر آدم دیگری که گاهی کودکانه و ناپخته عمل می‌کند،همسرتان هم رفتاری نابالغ را به نمایش گذاشته باشد اما همسرتان نمی‌تواند از تعمیم دادن این جمله به همه زندگی‌اش دست بردارد و با شنیدن چنین عبارتی تصور می‌کند که مردانگی‌اش به‌طور کامل زیر سوال رفته و به شخصیتی که سال‌ها برای ساختنش تلاشکرده حمله شده است. به شما می‌گوییم برای مردها هیچ چیز سنگین‌تر از این نیست که مردانگی‌شان زیر سوال برود.




به نظرت از من خوشگل‌تره؟





با همسرتان مشغول فیلم دیدن هستید و از او نظرش را در مورد یک بازیگر می‌پرسید؟انتظار دارید چه بشنوید؟ اینکه شما از یک ستاره سینمایی زیباترید؟ مطمئن باشید باپرسیدن این سوال در ‌مهمانی یا هنگام تلویزیون دیدن کاری جز مضطرب کردن مرد زندگی‌تان نکرده‌اید. او در چنین شرایطی دست و پایش را گم می‌کند نه می‌تواند شجاعانه واقعیت را با شما در میان بگذارد و نه توانایی این را دارد که خصلت مردانه‌اش را کناربگذارد و واقعیت را از شما پنهان کند.






از این دوستت خوشم نمیاد





از همسرتان می‌خواهید که با یکی از دوستان صمیمی‌اش به‌خاطر ویژگی‌ای که شما نمی‌پسندیدقطع رابطه کند؟

اگر نمی‌دانستید بدانید ارتباط با دوستان جزء محدوده‌های ممنوعه زندگی مردها تلقی می‌شود و نه همسر شما و نه هیچ مرد دیگری تحمل اینکه کسی به این حریم ممنوعه وارد شود و در موردش نظر بدهد را ندارد. از طرف دیگر مردها دوست ندارند کسی در تصمیم‌گیری‌های شخصی‌شان دخالت کند و به آنها راه و رسم درست زندگی کردن را یاد دهد. آنها بر این باورند که خوب و بد را می‌دانند و اگر کسی از دوستان‌شان رفتار نادرستی دارد، اجازه نمی‌دهند که این رفتار روی‌شان تاثیری بگذارد.


چند نکته طلایی

اگر می‌خواهید زندگی مشترک‌تان به سراشیبی نیفتد:
برای همسرتان تعیین تکلیف نکنید. این کار مردانگی‌اش را زیر سوال می‌برد. همیشه نیازی نیست بگویید با او مخالفید؛ گاهی عمل کردن به اندازه صحبت کردن در مورد کاری که قرار است بکنید دردناک نیست. می‌دانیم که می‌خواهید از او مرد بهتری بسازید امابدترین راه برای رسیدن به این هدف، نصیحت کردن اوست. برای ساختن یک زندگی خوب،کافی است با دقت بیشتری به اطراف‌تان نگاه کنید و اشتباه‌های ویرانگر دیگران را درخانه‌تان تکرار نکنید.
منبع:مجله سیب سبز

معیارهای خانم ها برای ازدواج در سنین متفاوت








محققان می گویند نه شنیدن از یک زن، همیشگی نیست. از نظر آنها کافی است کمی شانس با مرد خواستگار همراه باشد و زن رویاهایش، تا ۱۰ سال دیگر ازدواج نکند. چرا که به گفته پژوهشگران، نظر زن ها در مورد ازدواج هر ده سال یک بار زیر و رو می شود و ممکن است زنی که در دهه سوم زندگی اش به یک خواستگار نه گفته، ده سال بعد پشیمان شود و تصمیم بگیرد با همان مرد ازواج کند. اگر یکی از مردهای فامیل تان شکست خورده از خواستگاری برگشته، خواندن مطالب زیر را به او پیشنهاد کنید.

به نقل از دیلی میل؛ مردها در دنیای زنان به ۵ دسته تقسیم می شوند و خانم ها هر ۱۰ سال یک بار، آرزوی ازدواج با یک گروه از این افراد را در سرشان می پرورانند.


دسته اول: ۱۸ تا ۲۴ سالگی: مرد باید خوش تیپ باشد

خانم ها در این سنین احساساتی ترند و بیشتر به دنبال یک همدم و همفکر می گردند اما هرگز از اصل خوش تیپ بودن کوتاه نمی آیند. از نظر زنی که ۱۸ تا ۲۴ سال دارد، همسر ایده آل باید:
– موسیقی را که او می پسند دوست داشته باشد.
– عاشق کتاب ها و فیلم هایی باشد که او دوست دارد.
– ظاهری امروزی داشته باشد و یک سر و گردن از آنها شیک تر باشد.
اولین دلیلی که یک زن ۱۸ تا ۲۴ ساله را به بله گفتن ترغیب می کند، تصور مثبت دیگران نسبت به خواستگارش است. برای دخترها در این گروه سنی، قضاوت دوستان از هر چیزی مهمتر است. آنها دوست دارند وقتی با مردی ازدواج می کنند، حیرت و حتی حسادت را در چشم دوستانشان ببینند و به آنها فخر بفروشند. بررسی ها ثابت کرده است که ۴۷ درصد زنان ۱۸ تا ۲۴ ساله، دوست دارند با کسانی ازدواج کنند که دوستانشان آنها را تایید می کنند.

دسته دوم: ۲۵ تا ۳۴ سالگی: مرد باید همه فن حریف باشد


خانم ها در این سنین به موقعیت اجتماعی شان اهمیت می دهند و در آرزوی ازدواج با مردهای موفق و تاثیرگذار هستند. از نظر زنی که ۲۵ تا ۳۴ سال دارد، همسر ایده آل باید:
– ظاهری جذاب و اندامی متناسب داشته باشد.
– جاه طلب و بلندپرواز باشد.
– در محیط کاریش مهره ای تاثیرگذار باشد.
زنان در این سنین به کارشان به عنوان یکی از مهمترین دارایی های زندگیشان نگاه می کنند. به همین دلیل دوست دارند با مردهایی ازدواج کنند که به پیشرفت شغلی شان کمک می کنند. گرچه زنان ۲۵ تا ۳۴ ساله هم دوست دارند با مردی ازدواج کنند که به خاطر ظاهر خوبش حرفی برای گفتن دارد اما در کنار مهم دانستن تیپ و قیافه، به جایگاه اجتماعی هم اهمیت زیادی می دهند.


دسته سوم: ۳۵ تا ۴۴ سالگی: مرد باید خوش اخلاق باشد

محققان می گویند خانم ها در این سنین به خلق و خو اهمیت زیادی می دهند و کمتر از یک درصد خانم ها در این سنین حاضرند با مردهای بد اخلاق ازدواج کنند. از نظر زنی که ۳۵ تا ۴۴ سال دارد، همسر ایده آل باید:
– رفتار و ویژگی های شخصیتی شایسته ای داشته باشد.
– از او بزرگتر باشد.
– کوله باری از تجربه داشته باشد.
هفتادودودرصد خانم ها در این دوره سنی دوست دارند با مردی که حداقل ۵ سال از آنها بزرگتر است ازدواج کنند. مردهایی که در شغل شان به جایگاه مناسبی رسیده اند، تعادل روانی دارند، موفق هستند و تجربه های زیادی دارند، جذابترین مردها از نظر این گروه از زنان به شمار می آیند.


دسته چهارم: ۴۵ تا ۵۴ سالگی: مرد باید جوان باشد

خانم ها در این سنین به منطق و خرد خود می بالند و دوست دارند شریکی برای سال های میانسالی شان پیدا کنند. به همین دلیل از اینکه در جستجوی همسر باشند هراسی ندارند. از نظر زنی که ۴۵ تا ۵۴ سال دارد، همسر ایده آل باید:
– درآمد بالا و وضعیت اقتصادی ایده آلی داشته باشد.
– به او احساس امنیت بدهد.
– کوچکتر از او باشد.
امنیت برای این خانم ها در این دوره مهمترین اصل است. نودوپنج درصد آنها می گویند به دنبال همسری می گردند که این احساس را در آنها ایجاد کند. مردی که از نظر مالی قوی باشد، می تواند تا اندازه ای به همسرش احساس امنیت بدهد اما گذشته از این موارد، بررسی ها نشان داده که اغلب خانم ها در این محدوده سنی، دوست دارند با مردانی که تا ۵ سال از آنها کوچکترند ازدواج کنند.


دسته پنجم: بالای ۵۵ سال: مرد باید جوک بگوید

خانم ها در این محدوده سنی به دنبال دلخوشی می گردند و دوست دارند با کسی زیر یک سقف زندگی کنند که خستگی شان را بگیرد و حالشان را خوب کند. از نظر زنی که بیشتر از ۵۵ سال دارد، همسر ایده آل باید:
– باهوش باشد.
– ارزش هایش مشابه ارزش های او باشد.
– شوخ طبع و سرگرم کننده باشد.
حال خوب برای این گروه از خانم ها حرف اول را می زند. به همین دلیل ازدواج با مردی که احساس مشابهی با آنها دارد و با شوخ طبیعی هایش خانه را شاد و سرشار از هیجان می کند، می تواند امیدی دوباره را به زنگی شان بیاورد.
گذشته از تمام این موارد، خانم ها در این محدوده سنی هنوز هم به رابطه زناشویی اهمیت می دهند و چهل و پنج درصد آنها معتقدند چنین رابطه ای، یکی از موضوعات مهم بعد از ازدواج است.

بعضی زوج ها لیاس اند، بعضی دیگر سمباده!

بعضی زوج ها لباس اند، بعضی دیگر سمباده!


بعضی از ما با این که جایی طبابت نمی کنیم اما فوق تخصص داریم. با یک نگاه زیرچشمی، فردی را از بالا تا پایین سی تی اسکن می کنیم و زودتر از هر آزمایشگاهی در دنیا جواب آزمایش را آماده می کنیم.







بعضی از ما یک مرکز پیشرفته سیار عیب شناسی هستیم و فرق نمی کند در مهمانی باشیم یا بیرون، زیر سقف باشیم یا بیرون از سقف، در خشکی باشیم یا در هوا یا آب، می توانیم در هر موقعیتی چنان وجود یک فرد را در عیب های داشته و نداشته اش خلاصه کنیم که آن فرد در کم تر از دو دقیقه از وجودش متنفر و از زندگی اش سیر شود.

نمی دانم شما هم جزو آن دسته از آدم هایی هستید که وقتی چشم تان به دوست و فامیل و آشنایانتان می افتد، رادار مخفی تان شروع می کند به چرخیدن و اولین چیزی که بر ذهن و زبان تان جاری می شود عیوب فرد مقابل است یا نه؟

مثلا وقتی یک سیب قرمز خوشرنگ را می بینید آیا رادارتان فقط روی آن لک کوچک متمرکز می شود و تمام وجود سیب را در آن لک کوچک خلاصه می کنید؟ گاهی این خصلت در ما به چشم می آید که وجود کسی را فقط در کاستی هایش خلاصه می کنیم و به خاطر یک لک کوچک، یک سیب قرمز را دور می اندازیم. همچنان که این رفتار در برخی از زوج ها هم دیده می شود. بعضی از ما به جای اینکه عیوب هم را تا حد امکان نادیده بگیریم، عیب را مثل یک بادکنک دست مان می گیریم و تا آنجا که می توانیم زیر جلد عیب می دمیم و آن قدر این بادکنک را فوت می کنیم تا زندگی مان در دست مان کاملا بترکد.
در قرآن حکیم روی این حقیقت انگشت گذاشته شده که: همسران لباس یکدیگرند و یکدیگر را می پوشانند. این کلام وحی، نکات دلنشینی را در زمینه پوشاندن عیوب همسران بازگو می کند، که عمل به آن بسیاری از زندگی ها را دگرگون و شیرین می نماید. از آن جایی که لباس برای پوشاندن عیوب بدن نیز مورد استفاده قرار می گیرد، همسران فهیم در جهت پوشاندن عیوب همسر خود دقت لازم را دارند.هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که من یگانه و بدون نقصم. همه ما در عین حال که دارای توانایی و استعداد ویژه ای هستیم، کاستی ها و نقایصی در بسیاری از مهارت های دیگر داریم. برخی از این کاستی ها خود را در زندگی زناشویی نشان می دهد و زن و شوهر متوجه این نقص درهمسر خود می شوند.


حال اگرما همین نقیصه را دستاویزی برای خندیدن، مسخره کردن یا گرفتن امتیازی خاص قرار دهیم، یکی از بزرگترین اشتباهات را در زندگی زناشویی خود مرتکب شده ایم. اشتباهی که به قیمت از دست دادن اعتماد و مهر همسر نسبت به ما تمام می شود. در چنین شرایطی است که همسر ما حاضر نیست تمام رازها و درد دل هایش را با ما در میان بگذارد. چرا که از فاش شدن آن ها از طرف شما پیش دیگران نامطمئن است.
نوعروسی که در پختن غذاهای مختلف مهارت لازم را ندارد، ممکن است در حضور جمع از طرف شوهر مورد تمسخر قرار گیرد. مثلا شوهر بگوید:"ای بابا ما تا وقتی خانه پدری بودیم، می فهمیدیم غذا یعنی چه، حالا شدیم یک پوست و استخوان." ما باید یاد بگیریم که فرصت بهتر شدن و بهتر عمل کردن را به یکدیگر بدهیم. این بهتر شدن می تواند در رفتار، خصوصیات اخلاقی و عادات یا یادگیری یکسری از هنر و مهارت های زندگی تجلی پیدا کند. همسران موفق همسرانی هستند که نه تنها این فرصت را از طرف مقابلشان سلب نمی کنند، بلکه شرایطی را مهیا می سازند که همسرشان بتواند در آن محیط رشد کند. چرا که معتقدند رشد همسرشان در همه ابعاد و زمینه ها می تواند مایه افتخار و مباهات آن ها نیز باشد. چنین همسرانی مایه آرامش ذهن و روان یکدیگرند. در غیر این صورت مانند سمباده ای می مانند که هر روز روح همسرانشان را سمباده کشیده و خراش می دهند.


به اسم همسرتان تخفیف ندهید
همان گونه که لباس می تواند زینت بخش بدن انسان باشد و او را آراسته و زیبا نشان دهد، همسران برتر نیز زینت بخش و زیبا کننده یکدیگرند. یکی از مصادیق زینت بخشی، صدا زدن نام همدیگر به بهترین شکل ممکن است. زوجی که عادت کرده چه در جمع و چه در محیط خصوصی همسرش را با نامی خوشایند و محترم صدا بزند، ناخوداگاه حد و مرز خانواده خود را مشخص می کند. همسرانی که با پیشوند یا پسوند آقا و خانم همدیگر را صدا می زنند از آن جمله اند. وقتی من همسرم را علی آقا، حسن آقا، فاطمه خانم، باران جان صدا می زنم، به دیگران غیر مستقیم گوشزد می کنم که همسر من و خانواده من دارای حرمت و بزرگی اند و ناخودآگاه دیگران هم با آن ها به بزرگی رفتار می کنند.
برخی متأسفانه بر حسب عادت یاد گرفته اند که مخفف اسم همسرشان را صدا بزنند و همین نوع حرف زدن باعث شده دیگران نیز اجازه پیدا کنند تا وارد حریم ها و مرزهای خصوصی شده و خیلی راحت و حتی به شکل تمسخر آمیز با فرد مقابل رفتار نمایند. انعکاس زیبا صدا کردن یکدیگر نه تنها در محیط بیرون از خانه، بلکه در محیط داخلی خانه هم نمود پیدا می کند. وقتی همسرم را با لفظ عزیزم و جانم صدا می زنم، به فرزندانم نیز می آموزم که در آینده با همسر ان خود چگونه رفتار کنند. کوچک شمردن یکدیگر به هر طریقی شاید برای لحظه ای خنده آور باشد، اما در طولانی مدت نه تنها خنده آور نیست، بلکه مایه تأسف خواهد بود.


زوج های رازدار و زوج های سیر تا پیازی
یکی دیگر از ویژگی های همسران برتر، راز داری آن ها نسبت به اتفاقات درون خانه و مسائل بین فردی یکدیگر است. برخی از زوج های جوان به این موضوع دقت نمی کنند و هنوز خود را وابسته خانواده می دانند و از محیط قبلی خود جدا نشده اند. این جدا شدن به معنای جدایی عاطفی نیست. بلکه جدا شدن به معنای حفظ حریم شخصی خانواده و حل و فصل یکسری از مشکلات خواه یا ناخواهی است. در هر زندگی و مخصوصا سال های اولیه تشکیل آن تنش هایی به وجود می آید که هنر زن و مرد، حل آن ها به شکل صحیح است.
یک دختر و پسر موفق باید این مهارت را کسب کرده باشند و به این موضوع اشراف داشته باشند که هر مسئله ای را به محیط بیرون از خانه انتقال ندهند. برخی با کوچکترین مشکلی که به وجود می آید سریع به خانه پدری خود رفته و از سیر تا پیاز موضوع را با پدر و مادر خود مطرح می کنند. این می شود که ما باید منتظر یک جنگ جهانی طولانی مدت و ناخوشایند بین افراد باشیم.زوج موفق زوجی است که رازهای خانه را هر چقدر هم گزنده و تلخ باشد، تا حد امکان در حد راز باقی گذارد و مانند لباسی که مشکلات اعضای بدن هر شخصی را می پوشاند، عمل نماید. گاه همین راز نداری ها خانواده ای را از هم می پاشد. در صورتی که با کمی مشورت زوج ها با یکدیگر و یا حتی المقدور استفاده از یک مشاور خبره می شد به این چالش دامن نزد.

اگر شرایط ازدواج ندارید...

""من با تو ازدواج می کنم. و فقط تو را دوست دارم، اما زمانش در آینده هست و نا مشخص هست.این یعنی تا اطلاع ثانونی و نا مشخص تو را وابسته می کنم. تو را درگیر احساسات می کنم. و در آینده هم هیچ تضمینی برای ازدواج با تو وجود ندارد.""




آیا شما هم وقت ازدواجتون نرسیده؟
سن شما کم هست؟
تحصیلاتتون تمام نشده؟
کار پیدا نکرده اید؟
شرایط خانواده اجازه ازدواج به شما نمی دهد؟
و .....
غالبا یک تفاوتی که بیشتر در دختران و پسران در اوائل جوانی به جشم می خورد در مورد هدف از رابطه دوستی با جنس مخالف هست.
دختران معمولا به خامی تصور می کنند که برای یافتن همسر مناسب باید در یک رابطه احساسی با پسران دخیل شوند.
غافل از این هستند که در اکثر مواقع این ارتباط دقیقا در جهت عکس این خواسته پیش می رود.
چرا؟


چون در اکثر مواقع پسرانی طالب ارتباط درازمدت، پنهانی، و احساسی و عاطفی با دختران هستند که شرایط ازدواج ندارند. لذا این خلاء را توسط بازی گرفتن یک یا چند دختر با قول ازدواج در آینده ای نامعلوم ، پر می کنند.
از همین جا ریشه بسیاری از شکست های عاطفی و عشقی مشخص می شود. چون از همین آغاز هدف درونی دختر و پسر از این رابطه متفاوت است.

دختری دبیرستان را تمام کرده، یا دانشجو هست، یا شاغل هست و تمام امکانات ازدواج برایش مهیاست. او در درونش به پسری متعهد، با احساس و وظیفه شناس فکر می کند که عاشقانه در کنارش زندگی کند. و چون می خواهد مارک سنتی بودن بهش نخوره، چون نمی خواهد امل باشه، در محل کار، تحصیل، محله یا .... با همجواری که با پسری پیدا می کند کم کم علائمی از خود بروز می دهد و خود را در چنین رابطه احساسی وارد می کند.

در اینگونه شرایط اگر این دختر درست فکر کرده باشد باید آن آقا پسر نیز همین هدف را داشته باشد، لذا بدون نیاز به پنهان کاری و وعده و عید باید با هم و خانواده هایشان در عرض چند روز آشنا شوند و بعد طی مدت آشنایی که کاملا مشخص هست(مثل 10 روز ، 1 ماه ، یا 6 ماه )، همدیگر را بررسی کنند. اما می بینم که در عمل چنین اتفاقی نمی افتد ، چون آقا پسر اصلا به چیزی که فکر نمی کنه ازدواج هست. اما این مطلب را به دختر خانم نمی گوید. چون اگر بگوید من قصدم لذت و ارتباط عاطفی و جنسی و ... هست. رابطه شکل نمی گیرد.
لذا عبارات زیر را می گوید که همه نشان دهنده عدم تعهد، عدم مسئولیت پذیری، نداشتن شرایط ازدواج و ... هست.

1 - به جای فاز منطقی شناخت برای ازدواج ، سراغ فاز احساسی می رود.
2 - با عبارت علاقه ، عشق و احساس شروع می کنه، اما هیچ وقت از آن خارج نمی شود تا به مسائل ازدواج برسه.
3 - از آشنایی با خانواده و والدین دختر طفره می رود و به زمان فردای نامعلوم حواله می کنه
4 - خواهان طول کشیدن آشنایی ، بدون مشخص کردن زمان پایان آشنایی و شروع ازدواج می باشد.
5 - مخفی کاری، مکانهای خاص و خلوت و ساکن را جهت لذتهای عاطفی یا احتمالا جنسی خواهان هست.
6 - معمولا این پسرها بیشتر از اینکه در عمل تعهدی به ازدواج یا مسائل زندگی داشته باشند، در کلام و حرف زدن در مسائل احساسی پیشقدم هستند.
7 - اگر دختران جهت آزمایش به اینها رابطه صمیمی ، لمس یا هم آغوشی در یک مکان خلوت بدهند، اینگونه پسرها به شدت استقبال کرده و این را نشانه عشق می دانند. در واقع این پسرها برای ازدواج و حریم خانواده حرمتی قائل نیستند. اینها کسانی هستند که برای لذت جویی مرزی را بنام عقد زناشویی قائل نیستند. این پسران در عمل می گویند که بدون تعهد همسری شما را لمس و هم آغوش می شوند. و این احتمال به شدت وجود دارد که در آینده هم ، با افراد دیگری بدون عقد و ازدواج همآغوشی کنند. و این یکی از نکات ظریفی هست که ممکن است دختران به آن توجه کافی نداشته باشند.
6 - معمولا این گونه پسرها همیشه در چنته خود خروارها دلیل برای به تاخیر انداخت بحث ازدواج دارند. مثلا
- درسم تمام شود
- سربازی بروم
- شغل پیدا کن
- پس انداز داشته باشم
- شرایط خانواده را آماده کنم
- مخالفت خانواده و فامیل را کم کنم
- مسئله مسکن حل شود
- کسی در خانواده جلو من هست، صبر کن او ازدواج کنه
- امتحان یا کنکورم را بدهم

-و هزاران دلیل دیگر که همگی در یک امر مشترک هستند:
من با تو ازدواج می کنم. و فقط تو را دوست دارم، اما زمانش در آینده هست و نا مشخص هست.
این یعنی تا اطلاع ثانونی و نا مشخص تو را وابسته می کنم. تو را درگیر احساسات می کنم. و در آینده هم هیچ تضمینی برای ازدواج با تو وجود ندارد.





اما اگر دختری می خواهد متوجه شود که چه پسری به ازدواج فکر می کند، باید این را بداند :

پسری که زمان درس به درس ، زمان کار به کار، زمان سربازی به سربازی فکر می کند یعنی مسئولیتها کارهایش را دارد پس زمان ازدواج هم به سراغ ازدواج می آید. آنهم نه با سر دوانیدن دختر و امروز و فردا کردن و گاهی ماهها و در گاهی اوقات سالها فرد را به دنبال خود کشیدن.
اگر بحث شناخت هست باید از همان اول زمان شروع و خاتمه آن مشخص باشد. چه معنا دارد زمان شروع رابطه مشخص شود ولی زمان خاتمه و نتیجه گیری نامشخص باشد.
پس دختران باید بدانند پسری قصد ازدواج با آنها دارد که ابتدا شرایط ازدواجش را فراهم کرده است.
متعهدانه و بدون مخفی کاری در ارتباط ظاهر می شود.
به جای تمرکز افراطی روی احساسات رابطه، به مسائل ازدواج و شناخت معیارها همت می گمارد.
از آشکار شدن رابطه و در جریان گرفتن خانواده ها بیمی ندارد.


آقا پسرها، احساسات و زمان ازدواج

اما آقا پسرها که شرایط ازدواج ندارند به جای بازی کردن با احساسات دختران و دوستی های دم دستی، چه کارهایی باید بکنند.
آیا به بازی گرفتن زندگی و احساس یک دختر برای پرکردن اوقات فراغت و تنوع بخشیدن به هیجانات شخصی کار صحیحی هست؟
آیا نباید به وقت درس و کار و ....، انرژی خود را به مسائل خود متمرکز کنند تا به وقت ازدواج دارای توانایی لازم اداره زندگی باشند؟



وقتی ما کوچیکتر بودیم از جلوی هر مغازه که عبور می کردیم و چیزی دلمون می خواست ، و یک لنگه پا می ایستادیم و پا به زمین می زدیم و گریه می کردیم که اونو می خواهیم. گریه می کردیم ، التماس می کردیم و خلاصه به هیچ چیزی و کسی هم کاری نداشتیم. نه به قیمتش، نه وقتش ، نه شرایطش.

البته این از خصوصیات کودکی هست. یعنی نسبت به امیال و خواسته ها صبور نیستیم. و نمی توانیم خواسته های خود را به تاخیر بیندازیم. و البته این کار را بزرگترها به اجبار برای ما می کردند. مثلا می گفتند الان وقتش نیست و دست ما رو می کشیدند و می بردند تا سر فرصت به خواسته ما رسیدگی کنند.

اما کم کم که بزرگتر می شویم یاد می گیریم که نیازهای خود را بسته به شرایط به تاخیر بیندازیم. ابتدا مسئله دفع ادرار است. قبلا در زمان نوزادی هر وقت نیاز به دفع داشتیم بدون توجه به موقعیت به نیازمان پاسخ می دادیم. بعدها یاد گرفتیم که صبر کنیم تا شرایط مهیا شود و به دستشویی برسیم.
کمی بزرگتر شدیم یاد گرفتیم که نیاز خوردن و خوابیدن خود را تحت کنترل قرار دهیم. لذا در زمان مدرسه ، یکساعت کلاس را تحمل می کردیم تا به زنگ تفریح برسیم و گرسنگی و تشنگی خود را جواب معقولانه بدهیم.



خلاصه :
ما همین طور که بزرگ می شویم یاد می گیریم که منافع و لذتهای کوتاه مدت را در قالب برنامه ها و مدیریت ها تنظیم کنیم. به نحوی که به لذتهای ماندگار دست پیدا کنیم و به تبعات رنجزای آن گرفتار نشویم. لذا برنامه درسی سخت برای کنکور می ریزیم. نه اینکه طالب رنج درس خواندن باشیم، بلکه یاد گرفته ایم برای رسیدن به اهداف عالی تحصیلی باید میزانی از بی خوابی و عدم استراحت را تحمل کنیم.
اما در خصوص نیاز جنسی و عاطفی اولیه دوران نوجوانی و جوانی هم مسئله شبیه مسائل بالاست.
یعنی همانطور که در زمینه های دفع ادار، گرسنگی، تشنگی، برنامه تحصیلی آموخته ایم که تعجیل نکنیم و با توجه به شرایط و تاخیر به زمان مناسب ، نیازهایمان را ارضاء کنیم. در خصوص مسائل جنسی و عاطفی نیز لازم است چنین کاری را انجام دهیم. یعنی تا وقتی که شرایط ازدواج نداریم، سعی کنیم انرژی خود را جهت فراهم کردن شرایط ازدواج و سن ازدواج و ....، تمرکز دهیم.

اگر شما در انجمن مشاوره ازدواج ، بخش رابطه دختر و پسر گشتی بزنید، متوجه می شوید تمام کسانی که این خویشتنداری و برنامه ریزی در مورد تمایلات جنسی و عاطفی خود ، انجام نداده اند، به مرور با فراهم کردن زمینه های وابستگی و تبعات شخصی و خانوادگی آن دچار مشکلات عدیده ای از جمله افسردگی، عصبانیت، فرار از منزل، مشکلات تحصیلی ، خانوادگی، شغلی و حتی در پاره ای از موارد خودکشی شده اند.
با توجه به این مطالب توصیه مشاوران خانواده و ازدواج همواره اینست که قبل از فراهم آمدن شرایط انتخاب و ازدواج خود را درگیر روابط عاطفی ، هیجانی یا جنسی با جنس مخالف (متفاوت)، نکنید. و هر وقت نیز شرایط ازدواج فراهم آمد باز برای شناخت کامل بیشتر روی شناخت معیارها متمرکز شوید نه احساسات انفجاری و خام.



نتیجه:
1- فراهم آوردن شرایط ازدواج
2 - بررسی شناختی دقیق معیارها در شخصی که به او علاقه مندیم از طریق رسمی و آشکار
و تا قبل از فراهم آمدن موقعیت ازدواج نیاز است که انرژی خود را روی سایر زمینه های لازم متمرکز کنیم.