سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
همه ی شما حتماً می دانید که وقتی صحبت از شیوه ی برقراری
ارتباط می رسد، خانم ها و آقایان کاملاً روی طول موج های مختلفی قرار گرفته
اند. یک مجله در ماه این مشکل دیرینه را از دیدگاهی بسیار جدید و جالب
بررسی کرده است. نویسنده ی این مطلب با یک روانشناس
مصاحبه ای انجام داده است. تحقیقات وی نشان می دهد که تفاوت های بین روش
ها و سبک های برقراری ارتباط در خانم ها و آقایان، فراتر از اجتماعی شدن
محض است، و به نظر می رسد که ریشه در ساخت جنسیتی آنها داشته باشد.
او اولین بار وقتی متوجه این مسئله شد که نوارهای ویدئویی را که توسط محقق
دیگری گرفته شده بود و در آن از دوستان نزدیک خواسته شده بود که با هم
گفتگویی را آغاز کنند، بررسی میکرد. برخلاف دخترها، پسرها از این درخواست
احساس ناراحتی میکردند. دخترها در تمام گروههای سنی وقتی با هم روبه رو می
شدند، فوراً شروع به صحبت میکردند، و گفتگو را با حل مشکل یکی از دخترها به
پایان می رساندند. از طرف دیگر پسرها، به موازات هم می نشستند و از یک بحث
به بحث دیگری می پریدند و همه ی گفتگوها حول قرارهایی که می خواهند با هم
بگذرانند می چرخید.
وی مشاهده کرد که، "برای مردها، گفتگو راهی برای استحکام بخشیدن به وضعیت و
مقام خود در گروه است. آنها برای حفظ آزادی و استقلال خود گفتگو می کنند.
از طرف دیگر خانم ها، برای ایجاد صمیمت و نزدیکی صحبت و گفتگو میکنند. برای
آنها حرف زدن ذات و جوهره ی صمیمیت است، از اینرو دوستی نزدیک و صمیمی
برای آنها به معنای نشستن کنار هم و صحبت کردن است. برای پسرها، فعالیت ها و
انجام کارها با یکدیگر مهم است. نشستن و حرف زدن تنها جزء ضروریات دوستی
نیست."
حتی از این مشاهدات ساده نیز، کاملاً مشخص است که چرا زن ها و مردها در
صحبت کردن با یکدیگر اینقدر مشکل دارند. زن ها با صحبت کردن با دوستان و
عاشقان خود، احساس نزدیکی و صمیمیت ایجاد می کنند. مردها از گفتگو در این
راه بهره نمیگیرند، به همین خاطر است که نمی فهمند که خانم ها چرا اینقدر
پشت سر هم حرف میزنند و حرف می زنند و ...در نتیجه بسیاری از مردها به روشی
صدای زنها را قطع می کنند.
مردها از روش ها گفتگوی مختلفی که زن ها برای ایجاد صمیمت بین خود استفاده
میکنند، کاملاً گیج و مبهوت هستند. یکی از این روش ها "گفتگوی مشکلات" است.
او میگوید، "برای خانم ها صحبت درمورد مشکلات جوهر ارتباط است. من مشکلاتم
را با شما درمیان می گذارم، و شما نیز همینطور، درمورد مشکلات خودتان با
من صحبت می کنید. و این دلیل نزدیکی ماست. اما مردها، حرف زدن درمورد
مشکلات را برای گرفتن توصیه می دانند. از اینرو با یک راه حل به آن پاسخ می
دهند." و پیداست که وقتی مردها با چنین روشی به دردل خانم ها درمورد
مشکلاتشان پاسخ می دهند، زن تصور خواهد کرد که او قصد کوچک کردن مشکل او و
یا کم کردن شر او از سرش را داشته است.
در چشم زن، مرد از درِ حمایت و پشتیبانی برمی آید، چون مردها فقط برای
گرفتن راه حل درمورد مشکلاتشان با هم بحث می کنند. مرد فکر نمی کند که زن
با مطرح کردن مشکلاتش برای وی قصد نزدیک شدن بیشتر به او را داشته است. به
خاطر این تفاوت ها، بیشترین شکایتی که مردها از زن ها دارند این است که،
"زن ها مدام شکایت میکنند، و اصلاً هم کاری برای حل آن نمی کنند. مردها ذات
شکایت کردن خانم ها را درک نکرده اند."
از این شیوه های مختلف، نکته ی جالبی برداشت می شود: زن، که به دنبال ایجاد
نزدیکی و صمیمیت با مرد خود است، با او درمورد مشکلات خود صحبت می کند. او
از آن مرد انتظار دارد همانطور پاسخگو باشد که دوستان دخترش پاسخگو بودند و
با او درمورد مشکلات خودش حرف بزند. اما مرد، این گفتگوها به خاطر گرفتن
توصیه و راه حل تلقی می کند، نه صمیمیت. او مشکل را بررسی کرده و یک راه حل
ارائه می دهد، همانطور که دوستان پسرش سابقاً برای او می کرده اند. اما
وقتی زن باز هم صحبت درمورد این مشکلات را ادامه می دهد، گویی توصیه ی او
را نادیده گرفته است، ابتدا کاملاً گیج و مبهوت و بعد عصبانی می شود. مرد
مطمئن می شود که زن ها فقط درمورد هیچ و پوچ حرف می زنند. و زن هم تصور
خواهد کرد که مردش هیچ احساسی به او ندارد چون طوری با او صحبت نمی کند که
احساس نزدیکی کند.
زن ها باید بدانند که گفتگوی مردها فقط به خاطر موقعیت است. یکی از اصلی
ترین اهداف حیوانات نر در زندگی زوج گیری است. برای این منظور آنها باید
آنقدر قوی و نیرومند باشند تا بتوانند با رقیبان دیگر برخورد کنند و آنها
را شکست دهند. همینطور که بزرگتر می شوند، با اولویت بندی کارها زمان را می
گذرانند. و وقتی این نر آنقدر بزرگ شد که بتواند در برابر حریفان نر دیگر
بایستد، خواهد توانست که ماده ی مورد علاقه ی خود را انتخاب کند.
جنس نر انسان نیز به طریقی کاملاً مشابه عمل می کنند. پسرها برای گرفتن
درجات اجتماعی بالا، دستور می دهند. آنها برای ایجاد نفوذ و تسلط دستور می
دهند نه برای اینکه واقعاً می خواستند آن عمل انجام گیرد. و آن پسرهایی هم
که مجبور به انجام آن دستورات بودند، شان و مقام پایینی داشتند.
این موضوع در مشاهده ی یکی دیگر از اختلافات زن ها و مردها با یکدیگر نیز
اهمیت دارد. زن ها نمی توانند پایداری مردها را در مواقع درخواست کمک متوجه
شوند. زن ها باید مطالب بالا را به خاطر آورده و بفهمند که، برای مردها
انجام کارهایی که از آنها خواسته شده، به معنای از دست دادن شان و مقام خود
در آن رابطه است. مردها معمولاً فکر میکنند که زن ها قصد کنترل کردن آنها
را دارند. آنچه از نظر زن ها فقط یک درخواست کوچک است، از نظر مردها شیوه
ای برای کنترل کردن به شمار می رود.
محقق این موضوع را گسترده تر بررسی می کند:
"زنها می خواهند که مردها هر چه آنان می خواهند انجام دهند. اگر زنی بداند
که کاری که انجام می دهد واقعاً مرد را می آزارد، انجام آن کار را متوقف
میکند. اگر بداند که مرد می خواهد او کاری را انجام دهد، سعی در انجام آن
کار خواهد کرد. او این را معنای عشق می داند و تصور می کند که مردش هم باید
مثل او فکر و عمل کند. اما مردها در برابر کارهایی که از آنها خواسته می
شود، بسیار مقاوم و پایدار هستند. یعنی دقیقاً متضاد با خانم ها!" او
یادآور می شود که، البته مردهایی هم وجود دارند که بسیار برای زنهایشان کمک
کننده هستند.
کاملاً متغایر با شیوه ی گفتگوی مردها، که در پی ایجاد و حفظ مقام و رتبه
است، گفتگوهای خانم ها بسیار تساوی طلبانه تر است. وقتی زن ها به هم می
رسند، درمورد مشکل یکی از خودشان به بحث می نشینند و نتیجه ی بحث را بر
مبنای خواست همه می گیرند. این نوع گفتگو بسیار مهمتر و تقریباً شبیه به
سبک مدیریت ژاپنی هاست . مردهایی که با بازرگانان ژاپنی در دادوستد هستند،
باید به کلی شیوه گفتگوی خود را تغییر دهند و مجبور می شوند نزدیکتر و
صمیمانه تر برخورد کنند.
خوانندگان این مقاله احتمالاً این احساس را پیدا خواهند کرد که شیوه ی زنان
برتر از شیوه ی مردان است. درواقع، از شروع جنبش های زنان، افراد بسیاری
اعلان داشته اند که مردها اصلاً شیوه ی گفتگو را بلد نیستند (چرا؟ چون به
شیوه ی خانم ها گفتگو نمی کنند). آموزش های زیادی برای تعلیم دادن روش های
گفتگو به مردان انجام گرفته است. اما هیچ گونه آسیب و اشکالی متوجه شیوه و
سبک گفتگوی مردان نیست، و شیوه ی گفتگوی زنها هم البته اشکالات خاص خود را
دارد.
یکی از حقایق جالبی که من کشف کردم مربوط به شیوه ی گفتگو با توافق عموم
خانم هاست. برای خانم ها موافقت و رضایت عموم به معنای مطابقت و یکسانی
آنهاست. اگر یکی از زنان در جمع بخواهد که نظر خود را پیش ببرد، همیشه
مشکلی وجود خواهد داشت. "اگر دختری کاری را انجام دهد که دختر دیگر نپسندد،
مورد انتقاد قرار گرفته و گاهی طرد می شود..." من فکر میکنم دخترهای زیادی
تا به حال با چنین طرد شدگی از جمع دوستان خود روبه رو شده باشند.
در خاتمه، هر دو جنسیت باید بتوانند اختلافات و تفاوت های موجود در شیوه ی
گفتگوی یکدیگر را بدانند، و انتظار غیرممکن نداشته باشند. زن ها باید یاد
بگیرند که آن نوع گفتگوی صمیمی که با دوستان همجنس خود دارند را فقط باید
با همانها حفظ کنند و انتظار داشته باشند. اینکه بخواهند مردشان را هم به
یکی از دوستان دخترشان تبدیل کنند، غیرممکن خواهد بود و شکست می خورند، چون
مردان به طور کلی احساس صمیمیت و نزدیکی را به آن شکل ایجاد نمی کنند.
مردها نیز باید بفهمند که وقتی زنشان صحبت میکند، سعی دارد که با او ارتباط
برقرار کند، حرف نمی زند که فقط حرفی زده باشد، و همچنین مثل دوست های پسر
او برای تحکیم موقعیت خود صحبت نمی کند. اگر او هم بتواند آنچه در خود
دارد با او تقسیم کند، زن متوجه خواهد شد که مردش او را کنار نمی زند، و
نیز دوستش دارد و می خواهد تا به او نزدیک شود.
پس از خواندن این مقاله، دیگر آسان است که بفهمیم یکی از منابع اصلی جنگ و
جدل های بین جنسیت های مختلف، به خاطر تفاوت در شیوه ی گفتگو و ارتباط
برقرار کردن آنهاست. شاید اگر مردها دیگر انتظار نداشتند که زن ها هم مثل
آنها گفتگو کنند، ما انرژیمان را صرف بررسی نحوه ی تحسین کردن دو جنسیت از
یکدیگر می کردیم. البته اگر زنها و مردها دقیقاً مثل هم بودند، زندگی بسیار
کسل کننده و یکنواخت می شد .
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 11:53
ازدواج
برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ می شویم، دیپلممان را
می گیریم، یا کار پیدا میکنیم یا وارد دانشگاه می شویم و بعد یک روز آن
کسی که می خواهیم را برای زندگیمان پیدا می کنیم. اما این روزها افراد
خیلی دیرتر ازدواج می کنند و قبل ازاینکه "بله" را سر سفره عقد بگویند مکث
طولانی تری دارند.
درست همانطور که نشانههایی برای آمادگی شما برای ازدواج وجود دارد،
نشانههایی هم هست که میگوید آمادگی ازدواج ندارید. تعداد قابلتوجهی از
افراد هستند که وقتی به عقب و ازدواجشان نگاه میکنند، میفهمند که آماده
نبودن آنها برای ازدواج در آن زمان علت طلاق و جداییشان بوده است. برای
اینکه مرتکب این اشتباهات نشوید، قبل از ازدواج حتماً به انگیزههایتان خوب
فکر کنید. اگر خود را جزء یکی از دستههای زیر میبینید، خودداری از
ازدواج در این شرایط به نفعتان است. درعوض، به توصیههایی که بعنوان
جایگزین معرفی شدهاند عمل کنید.
اگر برای دلایل غیرمنطقی زیر ازدواج را انتخاب میکنید، باید متوجه ریسکی که میخواهید بکنید باشید:
برای فرار از وضعیت ناراحتکننده خانه:
به جای آن میتوانید به دانشگاهی خارج از شهر خود بروید. روی این تمرکز
کنید که فردی مستقل و سالم بار بیایید تا بتوانید شاد و سالم زندگی کنید.
هرچقدر محیط خانهتان بدتر باشد، باید بیشتر برای جلوگیری از اشتباهی که
والدینتان کردند تلاش کنید.
وقتی خیلی جوان یا نابالغ هستید:
سعی کنید از جوانیتان لذت ببرید و ازدواج را تا زمانیکه به بلوغ فکری کامل رسیدهاید به تعویق بیندازید.
وقتی به اندازه کافی تجربه ارتباط با جنس مخالف ندارید:
سعی کنید با جنس مخالف خود ارتباط سالم بگیرید تا تجربه لازم را به دست
آورید. ببینید از یک رابطه چه میخواهید و فرق یک شریک زندگی سازگار و
هماهنگ با خودتان و افراد ناسالم یا کسانی که سازگاری با شخصیت شما ندارند
را بشناسید.
وقتی تازه فارغالتحصیل
شدهاید و هیچوقت بعنوان یک مجرد زندگی مستقلی را تجربه نکردهاید، هیچ
کار یا طریق امرارمعاشی ندارید، از تنها بودن میترسید یا طرفتان قرار است
مدتی طولانی شما را ترک کند:
درستان را تمام کنید و تجربه کاری مرتبط با رشتهتان را آغاز کنید. کاری
پیدا کنید که قدرت حمایت از خودتان و خانوادهتان را تامین کند. زندگی
مستقلی را آغاز کنید و سعی کنید هزینههای مربوط به خودتان را تقبل کنید،
پول پسانداز کنید و مستقل شوید. یاد بگیرید چطور تنها زندگی کنید و یک
مجرد شاد باشید.
برای برانگیختن حس حسادت فردی دیگر:
برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید کتابهای بیشتری بخوانید یا نزد مشاور
بروید. تا زمانیکه به این بلوغ فکری و احساسی نرسیدهاید با هیچکس ازدواج
نکنید. باید رفتارها و مهارتهای سازگاری افراد بزرگسال را کسب کنید تا
وقتی آسیب دیدید، بتوانید به آنها تکیه کنید.
برای بالا بردن اعتمادبهنفستان:
برای این منظور بهتر است نزد مشاور
متخصص بروید. اعتمادبهنفس پایینتان را با افکار مثبت و باارزش جایگزین
کنید. تازمانیکه اعتمادبهنفس لازم را پیدا نکردید و با خودتان راحت
نبودید، ازدواج نکنید. دقت کنید که کسی را انتخاب کنید که با شما سازگاری
شخصیتی داشته باشد.
چون بقیه ازدواج میکنند:
برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید، نزد روانشناس بروید و مطالعه کنید. هرازگاهی با افراد مختلفی ایجاد ارتباط کنید اما تازمانیکه بلوغ کافی پیدا نکردهاید با کسی ازدواج نکنید.
وقتی رابطهتان چیزی که میخواهید نیست یا فقط تفریحی است اما سنتان روزبهروز بالاتر میرود و میترسید کس دیگری را پیدا نکنید: درمورد سابقه رابطهتان با یک روانشناس
صحبت کنید و ببینید سازگاری شخصیتی شما و طرفتان در چه حدی است.
تازمانیکه مطمئن نشدهاید که با هم سازگاری دارید و میتوانید زندگی شادی
کنار هم داشته باشید، دست به ازدواج نزنید. اگر کسی که الان در زندگیتان
است تطابق چندانی با شما ندارد، سعی کنید با افراد دیگری آشنا شوید که با
شما سازگارتر هستند.
وقتی به اندازه کافی با هم وقت نگذراندهاید تا بفهمید سازگاری دارید یا خیر:
اگر طرفتان آنقدر مشغله دارد که نمیتواند شما را به اولویت زندگی خود
تبدیل کند، درمورد فکرتان با او صحبت کنید ببینید میتوانید با هم به
نتیجهای برسید که برای هر دو شما رضایتبخش باشد یا خیر. اگر اخیراً با
فردی آشنا شدهاید، آرام باشید و برای شناخت همدیگر وقت بگذارید: اگر
طرفتان از شما دور است و اکثر ارتباط شما از طریق دنیای مجازی و دیدارهای
گاهگاه بوده است، تازمانیکه از نزدیک با هم بیشتر وقت نگذراندهاید و
همدیگر را نشناختهاید تصمیم به ازدواج نگیرید.
اگر از پایان یافتن رابطهقبلی یکی از شما مدت کوتاهی گذشته است:
سعی کنید از شروع این رابطه جدید لذت ببرید اما درک کنید که ممکن است روزی
این رابطه تمام شود. ممکن است طرفتان با فرد قبلی که در زندگیاش بوده
است آشتی کند یا متوجه شوید با هم سازگاری ندارید، پس عجله نکنید.
وقتی یکی از شما مدیریت ارتباطی نمی داند:
افرادی که خانواده آزار دهنده دارند و نمی توانند در مقابل آزار آنها از
همسرشان حمایت کنند، باید تا اصلاح این رفتار خود از ازدواج اجتناب
کنند.کسانی که رفتار آزار دهنده خانواده خود را نسبت به همسرشان تحمل می
کنند، کودکانی هستند که هنوز بالغ نشده اند و به علت وابستگی زیاد به
خانواده شان برای ازدواج مناسب نیستند.
وقتی یکی از شما کنترل کننده است:
این افراد دوست دارند همه چیز در اختیار آنها باشد و همه تصمیم ها را
خودشان بگیرند. همواره برای دیگران تعیین تکلیف می کنند. آنها حسودند و اگر
چیزی مطابق میلشان نباشد یا تحت کنترل آنها قرار نگیرد عصبانی می شوند.
اصلا خوش ندارند کسی به آنها بگوید که چه بکنند. سلطه جو و انتقادگر خواهند
بود چرا که نمی توانند کنترل لازم را بر دیگران اعمال کنند. این افراد
معمولا بر همسر و فرزندان بیشترین کنترل را اعمال می کنند و خشم زیاد و
جبهه گیری زیادی ایجاد می کنند.
وقتی یکی از شما به شدت خشمگین است:
اگر
با کوچکترین چیزی که مطابق میلتان نباشد از کوره در می روید و خشم خود را
روی اطرافیانشان خالی می کنید، اگر پاسخ افرادی را که با نظر شما موافق
نیستند با فریاد و بددهنی یا تهدید می دهید، اگر خشمتان را با کوبیدن در،
قطع تلفن، پرتاب کردن اشیا، هل دادن، زدن، ترک اتاق و … بروز می دهید،
خلاصه آنکه اگر به طور ناگهانی و با شدت زیاد، نامتناسب و غیر معمولی
خشمگین می شوید، تا درمان این حالت خود برای ازدواج اقدامی نکنید. ازدواج
کردن شما ارمغانی جز ترس و اضطراب و محدودیت برای دیگری ندارد.
وقتی یکی از شما دارای اختلالات جنسی است:
اختلال جنسی انواع مختلفی دارد.
_ اعتیاد جنسی و فقدان عزت نفس جنسی
_ اختلالات کنشی جنسی: این اختلال فعالیت جنسی را با مشکل مواجه می
کند. مانند : افرادی که میل به فعالیت جنسی ندارند و یا نفرت دارند،
افرادی که تحریک و ارضا نمی شوند، افرادی که خیلی زود ارضا می شوند و
انحرافات جنسی.
اگر یکی از شما معتاد به مواد و الکل است:
هرگز به امیدهای واهی ریسک ازدواج را نپذیرید! افراد زیادی بوده اند که
دانسته یا ندانسته با فردی معتاد ازدواج کرده اند به این امید که ترک
خواهد کرد و بعد با بحران مواجه شده اند. یک فرد معتاد لازم است تا به
خودش بپردازد و در ابتدا بیماری خود را درمان کند. هیچ کس با ازدواج نمی
تواند اعتیاد خود و یا دیگری را درمان کند.
وقتی یکی از شما یا هر دوتان مرتکب آزار جسمی، جنسی یا کودکآزاری شده است:
این رابطه قدرت بسیار کمی دارد. اگر فرد آزاررسان خودتان بودهاید، نیاز
به درمان فوری توسط متخصص دارید. فوراً اقدام کنید و اجازه بدهید که مشاور متخصص با شما صحبت کند. اگر فرد آزاردیده شما بودهاید، شما هم نیاز دارید که پیش روانشناس بروید. تازمانیکه بتوانید از رابطه آزاردهنده خود به طور کامل بیرون بیایید و آن را فراموش کنید، درمانهایتان را ادامه دهید.
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 04:24
شاید شما هم در رابطه با مردان گیج شده اید و می خواهید
بدانید برای ازدواج، به چه مردی می شود اعتماد کرد و روی کدامیک از آنها
نمی شود حساب کرد. اگر تا الان نتوانسته اید این معما را در ذهنتان حل
کنید، مطمئنم این موارد می تواند به کمکتان بیاید
1- مردی که آمادگی ازدواج دارد، زندگی اش هدفمند است
مردی که آمادگی ازدواج دارد زندگی اش هدفمند است؛ یعنی اهداف کوتاه مدت و
بلندمدت مشخصی برای خودشدارد و مسلما ازدواج و تشکیل خانواده یکی از این
اهداف است.اگر با مردی آشنا شده اید که تکلیف زندگی اش مشخص نیست، حتی اگر
رسما از شما درخواست ازدواج کرده، به حرفش اعتماد نکنید.
در
ایران آمادگی ازدواج به این معنی است که حداقل تکلیف تحصیل، سربازی و شغل
مرد مشخص باشد. البته نه اینکه همه این کارها را به انجام رسانده باشد،
فقط باید بداند که در این موارد چه تصمیمی داردو آینده اش را به کدام سمت
می خواهد ببرد.
مردی که هنوز نمی
داند در کدام شهر یا کشور می خواهد زندگی کند یا (وقتی بزرگ شد!) می خواهد
چکاره شود؛ آمادگی لازم برای ازدواج را ندارد، هر چند دیوانه شما باشد.
شما هم مجبور نیستید سال ها عمرتان را پای کسی بگذارید تا تازه تکلیفش با
خودش معلوم شود.
مردی که همه چیزش در آینده است، در آینده فلان شغل و سمت را پیدا می کند،
در آینده فلان مقدار درآمد دارد و ... فقط به دو شرط می تواند مرد زندگی
شما باشد: اول اینکه تلاش و حاصل کارش را از همین حالا ببینید و دوم اینکه
از نظر منطقی امکان رسیدن به رویاهایش در یک طول عمر متوسط 70 ساله روی
این کره خاکی وجود داشته باشد.
شما می توانید از یک دانشجوی حسابداری انتظار مدیر شرکت شدن را داشته
باشید اما انتظار رئیس جمهور شدن را خیر؛ حداقل نه به این زودی ها. ضمنا،
اگر مردی تا 35 سالگی نتوانست گام موثری برای رسیدن به رویاهایش بردارد،
تا 105 سالگی هم نمی تواند.
2- مردی که آمادگی ازدواج دارد، حرف هایش بوی ازدواج و تشکیل خانواده می دهد
مردانی کهب رای شما آسمان و ریسمان می بافند را کنار بگذارید. مردانی که
آمادگی ازدواج دارند مرتب در مورد سیاست، باشگاه بدنسازی، سفرهای خارجی،
موفقیت های شغلی، موفقیت های تحصیلی در بهترین دانشگاه ها، خاطرات بچگی و
اینکه چقدر آدم باهوش و با ذکاوتی بوده و هستند با شما صحبت نمی کنند.
البته اشتباه نکنید، تقریبا همه مردان درباره تمام اینها صحبت می کنند اما
ذهن مردان آماده ازدواج در حال حاضر فقط حول یک موضوع می چرخد: ازدواج و
تشکیل خانواده.
مردانی که آمادگی ازدواج دارند معمولا درباره معیارهایشان، خانواده شان،
اهداف و آرزوهایشان، کار و درآمدشان، فرزند، خانه، گرانی، کرایه،
انتظارات، اخلاقیات و هر موضوع دیگری که به ازدواج مربوط می شود حرف می
زنند. این مردان دائما در مورد «ما» فکر و صحبت می کنند.
همچنین سوالات آنها از شما مشخص است: آنها درباره سبک زندگی شما، رسم و
رسومات خانواده تان، دامادهای دیگر، شرایط، عقاید، مهریه، خرج و برج عروسی
و (وقتی خیالشان کمی راحت شد) درباره آرزوهایتان از شما می پرسند. تیم
فوتبال مورد علاقه تان را هم به این موارد اضافه کنید؛ احتمالا می خواهند
بدانند در آینده سر مسابقات فوتبال دعوایتان می شود یا نه!
اگر
بعد از چند ماه آشنایی احساس کردید جعبه اسراری هستید که هیچ کس نباید از
وجودتان بویی ببرد، بهتر است کاری کنید تا خود او هم دیگر شما را نبیند
3- مردی که آمادگی ازدواج دارد، توانایی تامین زندگی خانواده را دارد
چه از نظر مادی و چه از نظر روانی، مردی که می خواهد خانواده تشکیل بدهد
توان و قدتر رسیدگی به یک خانواده را دارد، هر چند به ساده ترین شکل. او
از قبل خودش را برای این کار آماده کرده است. ممکن است در ابتدای زندگی از
کمک پدرش استفاده کند، وام بگیرد یا خودش را مجبور به کار سخت کند.
این
در وجود تمامی مردان جهان است، از غارنشینان گرفته تا مردان قرن 21.
مردان می خواهند از شما حمایت کنند. شاید گاهی به کمک شما هم احتیاج پیدا
کنند اما خودشان قلبا این را نمی خواهند. لطفا خودتان را اسیر مردان ضعیف و
وابسته نکنید. حتی کارهایی مثل عوض کردن لامپ های سوخته و شیرهای خراب،
تعمیر ماشین شما یا خرید کردن برای خانه برای مردان بزرگترین لذت است. (اگر
وقت کافی داشته باشند.)
ناگفته نماند که هیچ مردی دوست ندارد با کار شبانه روزی، هزینه ولخرجی های
شما را بدهد. حداقل چیزی که مرد زندگی تان در قبال این همه فداکاری (!)
از شما می خواهد این است که قدر کارهایش را بدانید، شرایطش را درک کنید و
در مسیر زندگی کمک حالش باشید.
4- مردی که آمادگی ازدواج دارد، این را به همه اعلام می کند
به احتمال زیاد و در جوامع مدرن شما اولین کسی هستید که از این راز با خبر
می شوید، آن هم نه به طور غیرمستقیم و از راه حل کردن پازل. مردان برای
این کار ساده ترین راه را انتخاب می کنند. حتی خجول ترین و محجوب ترین
مرخدان دنیا هم می خواهندمطمئن شوندشما از تصمیمشان برای ازدواج خبر
دارید.
این مردان می دانند چه می خواهند و برای به دست آوردنش تلاش می کنند. اکثر
آنها هم در این راه نیازی به کمک شما ندارند. (لطفا این جمله را بالای
تخت تان طلاکوب کنید!)
مردی که تصمیم به
ازدواج با شما دارد، شما را از کسی پنهان نمی کند. از اینکه به اطرافیان
بگوید می خواهد ازدواج کند، ابایی ندارد. به محض اینکه چنین مردی شما را
برای ازدواجش در نظر گرفت، درباره شما با خانواده و اطرافیانش صحبت می
کند.
او شما را به عنوان همکار یا آشنا یا
دوست معرفی نمی کند، بلکه نامزد، همسر آینده یا حداقل فامیل آینده می
خواند و این عناوین را با خوشحالی در مورد شما به کار می برد. او می خواهد
به همه اعلام کند که شما دیگر «مال او» هستید. همچنین خودش را هم از
خانواده شما پنهان نمی کند و به زودی در مورد تصمیمش با آنها صحبت می کند.
اگر بعد از چند ماه آشنایی احساس کردید جعبه اسراری هستید که هیچ کس نباید
از وجودتان بویی ببرد، بهتر است کاری کنید تا خود او هم دیگر شما را
نبیند!
5- مردی که آمادگی ازدواج دارد، به دنبال روابط کوتاه مدت نیست
این مورد دیگر گفتن ندارد. مردی که آماده ازدواج است حتما این را می داند
که ازدواج یعنی «تعهد» به یک نفر. اگر احساس می کنید مرد زندگی تان آمادگی
تعهد را ندارد، بهتر است فکر ازدواج با او را از سرتان بیرون کنید. لطفا
منتظر معجزه نباشید. اگر او نخواهد، حتی عشق شما هم نمی تواند ناگهان او
را منقلب و سر به راه کند. این را نرفته نیست، چون شما تنها خانم در تاریخ
نیستید که چنین خیالاتی در سر داشته است.
از طرف دیگر، گول بعضی مردان را نخورید. اینکه اگر شما واقعا به آنها
اعتماددارید بایدتا ته خط با آنها بروید یکی از کلک های مشهور مردانه است.
کلک دیگر آنها این است: «ما همین حالا هم مال هم هستیم.» به او بفهمانید
که تا زمانی که به شما تعهد رسمی نداده، شمال مال هیچکس نیستید!
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 04:18
بالارفتن سن ازدواج در دختران و پسران پشت پرده خیلی از جرایم پنهان و آشکار است که زنگ بحران را در جامعه ایران به صدا درآورده است.
سالهای
نه چندان دور آمار دختران مجرد افزایش یافت و پیشنهادهایی برای حل این
معضل و کنترل جرایم ناشی از آن ارائه شد اما حالا پسران در این مسابقه نه
چندان دلچسب از دختران پیشی گرفتهاند و اگر کاری صورت نگیرد شاهد افزایش
آمار جرایم اخلاقی و غیر اخلاقی خواهیم بود.
مدت زیادی نمیگذرد از زمانی که گفته میشد تعداد دختران مجرد از پسران
مجرد بیشتر است و احتمال ازدواج نکردن یک میلیون دختر وجود دارد، اما این
روند از سال 93 به بعد دچار تحولی بزرگ و معکوس خواهد شد و به گفته
علیاکبر محزون، مدیرکل جمعیت و آمار سازمان ثبت احوال، با تغییر ساختار
هرم سنی جمعیت، آمار پسران در سن ازدواج از سال 93 به بعد بیش از دختران
میشود و چنانچه اختلاف آمار جمعیتی بین زنان و مردان تداوم یابد تا سال
97 تعداد مردان مجرد حدود دو میلیون نفر بیشتر از زنان مجردخواهد شد، اما
این تغییر در ترکیب وضعیت ازدواج جامعه و پیشیگرفتن تعداد مردان مجرد
نسبت به زنان چه تأثیراتی بر وضعیت جامعه خواهد داشت؟
دکتر افسر افشارنادری آسیبشناس در این باره میگوید: بهطور کلی افزایش
یک جنس نسبت به جنس دیگر ترکیبات و معادلات جمعیتی را دچار آسیب میکند و
وقتی تا همین چند وقت پیش گفته میشد تعداد زنان در آستانه ازدواج نسبت به
مردان افزایش یافته راهکارهایی نظیر ازدواج یک مرد با چند زن یا ازدواج
بهصورت عقد موقت مورد بحث در سن ازدواج بود.
مقایسه آماری نشان میدهد در هفت سال فاصله بین سالهای 84 تا 90 تغییر
چشمگیری در سن ازدواج دختران بهوجود آمده و بیشترین گروه دخترانی که در
سال 84 ازدواج کرده بودند 15 تا 19 ساله بودند اما دخترانی که در سال 90
ازدواج کردهاند بیشتر در سن 20 تا 24 سال بودهاند، بنابراین سن ازدواج
دختران پنج سال افزایش نشان میدهد.
از سوی دیگر 5/49 درصد از مردانی که در سال 84 ازدواج کردند 20 تا 24
ساله بودند و در سال 90 هم 9/38 درصد از مردانی که ازدواج کردهاند باز هم
در سن 20 تا 24 ساله بودند. تغییر هرم سنی ازدواج سبب برهم خوردن یا
واژگون شدن آمارهای دختران و پسران مجرد شد و اعلام شد رعایت اختلاف سنی 4
تا 5 ساله در اغلب ازدواجها این چالش را تشدید میکند. اما ریشههای
این پدیده و به هم خوردن تعادل جمعیتی یک جامعه را در کجا میتوان جستوجو
کرد؟
دکتر محمد کمالی متخصص آموزش بهداشت در اینباره میگوید: در سالهای
پیروزی انقلاب اسلامی تا اواسط دهه 60 تعادل جمعیت در ایران در بهترین
حالت ممکن قرار داشت و رشد طبیعی خود را طی میکرد و علت آن، این بود در
آن سالها امید به آینده در میان جمعیت بالا بود و این امید به آینده
باعث شده بود ازدواجها روند متعادل و اصولی خود را طی کند.
پس میتوان گفت به هم خوردن سن ازدواج و بچهدار شدن در جامعه باعث این
مسأله شده و ترکیب سالم جمعیت را با اختلال روبهرو کرده است که مسائل
مختلف نظیر مشکلات اقتصادی، اجتماعی، روانی و... از عواملی است که در این
زمینه نقش داشته و برای حل این مسأله باید علل و عوامل را بهطور کامل
بررسی کرد و به ساماندهی آنها پرداخت.
به گفته دکتر کمالی وقتی این پدیده در جامعه بروز کند تعداد خانوارهای
تک نفره افزایش مییابد و افزایش خانوارهای تک نفره جمعیت کشور را روی این
دور ناقص میاندازد و آن را مدام تشدید میکند. این مسأله که یک اختلال
بزرگ در وضعیت جمعیتی جامعه بهوجود میآورد، پیامدهای مختلفی ازجمله
تغییر الگوهای همسرگزینی و سلامت روانی افراد را شامل میشود که ممکن است
این الگوها انحرافی باشند و از سلامت کافی برخوردار نباشند چرا که افزایش
خانوادههای تکنفره و خانههای مجردی در جامعه آسیبهای زیادی را به
دنبال خواهد داشت و زمینه بسیاری از جرایم را فراهم میکند.
دکتر کمالی ادامه میدهد: این مسأله در وضعیت اشتغال جامعه نیز تأثیر
خواهد داشت زیرا کارفرماها معمولاً تمایل به استخدام افراد متأهل دارند و
این مسأله در درازمدت مشکلساز خواهد شد. به نظر میرسد وقت آن رسیده که
کارشناسان مختلف دست به دست هم دهند و با شناخت ریشههای این مسأله
راهکارهایی اصولی و قابل اجرا بیابند تا از قرار گرفتن وضعیت جمعیتی کشور
در مسیر نادرست جلوگیری کرده و آن را هرچند در درازمدت به وضعیت نرمال و
طبیعی خود بازگردانند تا از بسیاری از جرایم و اختلالاتی که ناشی از به هم
خوردن تعادل جمعیت است، جلوگیری شود.
همسنگزینی باتوجه به اینکه آمارها بیانگر افزایش تعداد پسران مجرد
نسبت به دختران است یکی از راهحلهایی که برای رهایی از این مشکل پیشنهاد
شده ترویج الگوی همسنگزینی در ازدواج است. محزون در اینباره گفته با
ترویج همسنگزینی میان جوانان، آمار زنان و مردان در آستانه ازدواج به
تعادل میرسد و پدیدههایی همچون پیشیگرفتن آمار مردان در آستانه ازدواج
بر زنان مهار میشود. اگرچه ساخت و رواج الگوهای رفتاری در جامعه ناشی از
تحولات، رخدادها و حوادثی است که مردم کشور پشت سر میگذارند؛ باید دید
آیا این روش از سوی دختران و پسران مورد قبول واقع میشود یا نه؟ در صورتی
که همسنگزینی رواج پیدا نکند ممکن است سال به سال به تعداد پسران مجردی
که بختی برای پیدا کردن همسر ندارند روزبهروز افزایش یابد.
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 03:24
یافته های جدید دانشمندان نشان می دهد افراد اول خانواده افرادی منطقی تر هستند و در خانواده کنترل را بیشتر می گیرند.
از آنجا که معمولا خانواده خواستار بچه اول هستند و زمانی
متولد میشود که سن والدین پایینتر است و حوصله بیشتری دارند. محبت،
انرژی و ذوق والدین در پرورش فرزندان اول بیشتر است از این رو امکاناتی که
برای آنها به وجود می آید به مراتب بیشتر از سایر بچه های خانواده است.
پژوهش ها نشان می دهند معمولا فرزند اول باهوش تر و به مراتب مسئولیت
پذیرتر هستند به ترتیب از فرزند اول تا فرزند آخر از میزان انگیزه پیشرفت
فرزندان کاسته میشود و فرزند اول بیشترین انگیزه پیشرفت و موفقیت را دارد
زیرا والدین برای فرزندان بعدی وقت کمتری را صرف کرده و بیشتر توجه و
حوصله خود را معطوف به فرزند اول می کنند.
روان شناسان با انجام آزمایشات و مطالعاتی روی زندگی 1800 زوج
دریافتند اینکه فرزند چندم خانواده با شما ازدواج کرده است تاثیر زیادی
روی زندگی مشترک نمی گذارد اما میزان عاطفه و احساسات بستگی به این مسئله
دارد.
فرزندان آخر به مراتب احساسی تر هستند و خشم و عصبانیت خود را به بهترین
نحو کنترل می کنند و فرزندان اول افرادی مسئولیت پذیر هستند که مسئولیت
زندگی را به بهترین نحو در دست کنترل می کنند.
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 02:23