سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

مطالبی
که در این مقاله در اختیار شما قرار می دهم، تنها مربوط به تازه دامادها و
نوعروس ها نیست، بلکه برای هر زن و مردی که می خواهند از به وجود آمدن
کسالت و رکود در ارتباط خود پرهیز کنند، کاربرد دارد. در مواقعی، همه ما
احساس می کنیم که زندگی مشترکمان خارج از نظم و هماهنگی گذشته می شود. به
نظر می رسد که اغلب خانم ها و آقایون در چند ماه بعد از ماه عسل خود
احساس دلتنگی می کنند. آیا این افت در رابطه، قابل اجتناب می باشد؟
اگر نکات زیر را رعایت کنید به طور حتم قابل پیشگیری می باشند.
اصل1: عصبانیت خود را برای مدت طولانی ادامه ندهید "مریم"
و "علی" تا نیمه های شب با هم بحث و مشاجره می کردند. سرانجام هر دو
آنقدر خسته و خواب آلود شدند که توانایی ادامه بحث را نداشتند. زمانی که
به تخت خواب رفتند، هر یک با زبان خود گلوله ای آتشین را به سوی دیگری
پرتاب می کرد و هر کدامشان می خواستند حرف آخر از زبان خودش در آید؛ در
همین حال هر دو به خواب فرو رفتند. صبح
روز بعد کن زود تر از خواب بلند شد و برای اینکه صبحانه را در کنار مریم
میل نکند، زودتر به محل کار خود رفت. تا ظهر با او تماس تلفنی نگرفت و او
را در جریان برنامه های روزانه خود قرار نداد. زمانیکه به خانه برگشت برای
چند ساعت اصلا با هم صحبت نکردند. هفته ها طول کشید تا عصبانیت آنها به
طور کامل فروکش کند و همین امر سبب شد تا در مقابل یکدیگر شکیبایی به خرج
ندهند و هنگام بروز موقعیت های مشابه خیلی زود از کوره در بروند. برای
انها دست یابی به نزدیکی عاطفی که قبلا داشتند کمی دشوار به نظر می رسید. کتاب
های آسمانی به ما پیشنهاد می کنند که ما: "نباید با خشم و غضب خود منجر
به غروب خورشید زندگی خود بشویم" البته این مطلب به آن معنا نیست که شما
نباید هیچ گاه در زندگی عصبانی شوید. زمانی که ما با کسی صمیمی هستیم، به
وجود آمدن عصبانیت و رنجش یک امر کاملا طبیعی است چرا که رفتار و عقاید او
برایمان اهمیت دارد و در مقابل آنها از خود عکس العمل نشان می دهیم. کتاب
های آسمانی به ما دستور نداده اند که هرگز حق عصبانیت نداریم، بلکه به ما
گوشزد می کنند با گرد و خاکی که از روی عصبانیت بلند کنیم سبب غروب
خورشید زندگیمان نشویم. نکته ای که باید رعایت کنیم این است که مشکل خود
با همسرمان را باید پیش از انجام هر گونه کاری: چه رفتن به محل کار چه
مسافرت و یا بازی کردن، حل نماییم. وقتی قرار است که یکی از زوجین برای
مدت زمانی دور از همسر خود باقی بماند، رابطه باید حالت نرمال و صمیمانه
خود را داشته باشد. اگر چنین نباشد، آسیب های احساسی فراوانی به دو طرف
وارد می آید و هر دو نفر در معرض وسوسه های شیطانی بیشتری قرار می گیرند.
اصل2: با پرهیز از ************ یکدیگر را مجازات نکنید زمانی
که "امین" قرار خود با همسرش "زهره" برای رفتن به رستوران را فراموش کرد،
زهره بسیار ناراحت شد و از برقراری ارتباط جنسی با او خودداری کرد. امین
تا دیر وقت در محل کار خود مانده بود و یک ساعت پس از اینکه رزرو میز باطل
شده بود به خانه برگشته بود. امین از زهره عذر خواهی کرد، اما احساسات او
آسیب دیده بودند. زمانی
که هر دو به تخب خواب رفتند، امین او را به حالت دلجویی و نوازش در آغوش
گرفت و طوری رفتار کرد که گویا تمایل به معاشقه دارد. اما زهره خنده ای از
روی تمسخر نثار او کرد و بدون اینکه حرفی به زبان بیاور پشت به او کرد و
چشمانش را بست. امین در حالیکه تمام طول شب به سقف نگاه می کرد، بسیار
رنجیده و آزرده شده بود. شکاف میان آن دو تا کیلومترها زیاد شده بود و امین
احساس می کرد همسرش او را رد می کند و نسبت به او دوری می ورزد. امین
باید برای قرار شامی که با زهره گذاشته بود، اهمیت بیشتری قائل می شد. بی
توجهی او باعث شد یک شب فراموش نشدنی خراب شود و زهره نیز احساس ناراحتی
کند. البته همه شما این مثل را که می گوید: "دو اشتباه منجر به درست شدن
کارها نمی شود" را شنیده اید. "احسان"
به زوج های جوان توصیه می کند که: "تا زمانی که از یکدیگر به رضایت کامل
نرسیده اید، هیچ گاه همدیگر را از وجودتان معزول نکنید." همه
ما باید با زهره همدردی کنیم. او آزرده شده بود و قصد داشت تا به امین
بفهماند که چقدر تحمل این قضیه برایش سخت است. شاید هم به نوعی قصد تلافی
کردن داشت. کتاب آسمانی به ما می گوید که از یکدیگر انتقام نگیریم و در
مقابل هم شکیبا و صبور باشیم. با خودداری از برقرای رابطه جنسی،زهره، امین
را خیلی بیشتر آزرده خاطر ساخت. در این زمان امین نیز دل خوشی از او پیدا
نکرد. زهره نه تنها او را از خودش دور نمود بلکه فرصت آشتی کردن به وسیله
یکی شدن جسمانی را نیز از بین برد. تنها نتیجه ای که او از این کار گرفت،
آزرده ساختن برد بود. اگر هدفش این بود پس بدون شک به آن دست پیدا کرد. زن
و شوهر ها هیچ گاه برای تنبیه کردن یکدیگر نباید از برقراری رابطه جنسی
خودداری کنند چراکه خداوند غریزه جنسی را به عنوان راهی برای تجلی عشق و
احساسات در وجود انسان ها قرار داده است. درست نیست از آن به عنوان هربه ای
برای جر و بحث و نیازمند جلوه دادن دیگری سوء استفاده کنید.
اصل3: براورده نکردن نیازهای او را تقصیر مشکلات زندگی نگذارید "محسن"
دو شغل مختلف را انجام می داد تا بتواند اجاره های عقب افتاده خانه ای را
که با "مینا" در آن زندگی می کردند را بپردازد. شب ها هنگامیکه به خانه
بر می گشت آنقدر خسته بود که فقط می خواست بخوابد، اما مینا برای او
برنامه های دیگری داشت. او انتظار داشت که شوهرش در مورد کارهایی که در
طول روز انجام داده با او صحبت کند و خودش نیز تمام وقایع روزانه خود را
برای او شرح دهد. او انتظار داشت تا برای شام در کنار هم بنشینند و موقع
خواب نیز او را "ناز و نوازش" کند. اما محسن همیشه دوست داشت به سرعت به
خواب برود و آنقدر انرژی نداشت تا با او معاشقه کند. زمانی که مینا اعتراض
می کرد شوهرش به او اطمینان خاطر می داد که زمانی که کارهایش کمتر شوند،
همه چیز تغییر خواهد کرد. پس
از چند ماه محسن به اندازه کافی پس اندازه کرد و تمام هزینه ها پرداخت
شد. او دیگر مجبور نبود تا بر سر دو کار مختلف برود، اما هنوز هم همان طبع
سرد و غیر صمیمی در او مشاهده می شد. زمانی که خانمش از او در مورد این
مسئله سوال می کرد او می گفت قول می دهد زمانیکه استرس ها کمتر شود و
بیشتر استراحت کند، همه چیز مثل روز اول شود. به نظر می رسید که فقط قصد
دارد بهانه های مختلف برای مینا بیاورد. برآورده
نکردن نیازهای مینا از سوی محسن به دلیل مسئولیت های سنگینی که بر دوش
داشت، نبود؛ بلکه عدم اهمیت به نیاز های او برایش به صورت یک عادت در آمده
بود و به جای اینکه مسئولیت کارهایش را به عهده بگیرد سعی می کرد مسائلی
را سرزنش کند که از کنترلش خارج هستند. تنها راه حل آنها این بود که محسن
می بایست بدون توجه به مشکلات زندگی، رفع نیازهای همسرش را در راس کارهای
خود قرار دهد. هیچ چیز مهمتری از براورده ساختن نیازهای همسران وجود ندارد
و نباید این چنین تصور کرد که صرفا با بی توجهی به این نیازها، آن خواست
ها و نیازها به خودی خود از بین خواهند رفت. اگر
براورده ساختن نیازهای همسرتان آنچنان که باید و شاید برایتان اهمیت
داشته باشد، هیچ گاه اجازه نخواهید داد که مشکلات زندگی نزدیکی و صمیمیت
شما را از بین ببرند.
همه چیز ختم می شود به . . .
اگر
هر زن و شوهری، مسائل مربوط به همسر خود را در راس کارهایش قرار دهد، هیچ
یک از موقعیت های بالا پیش نخواهد آمد. اگر چه هیچ انسانی کامل نیست،
بنابراین راه حل این است که در قبال همسران خود صبور باشیم و همیشه سعی
کنیم تا بهترین زن و یا شوهری که می توانیم باشیم. اگر
قادر به اجرای سه اصل ذکر شده باشید به راحتی می توانید از سختی ها و
رکودهای ایجاد شده در زندگی های زناشویی جلوگیری کنید. با این همه بد نیست
به یک مثل قدیمی یونانی در مورد عشق نیز گوش کنید:
"عشق
حسد، تکبر و غرور نیست، بلکه بردباری و شفقت است. خشم و گستاخی و خود
محوری نیست. عاشق به آسانی خشمگین نمی شود و خطاهای طرف مقابل را ثبت و
ضبط نمی کند. عشق با شرارت و دروغ رابطه ای ندارد بلکه در حقیقت متجلی
خواهد شد. از شما محافظت می کند، اعتماد به وجود می آورد، نیازمند پشتکار
بوده و با امید همراه است"
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 16:55

وارد شدن به رابطه خیلی آسان است، اما بیرون آمدن از رابطه ای که دیگر به دردتان نمی خورد و التیام یافتن از آن کار خیلی سختی است. بنظر
میرسد به هر کجا که نگاه میکنید، روابط یا ازدواجهای بسیار بادوامی را
می بینید که در حال فروپاشی است. به همین دلیل در این مقاله تصمیم گرفته
ایم برای کمک به این دسته افراد که هنوز مراحل التیام و بهبودی از برهم
خوردن رابطه شان را طی می کنند، پیشنهاداتی ارائه کنیم.
این پیشنهادات از این قبیــل اند
1)
هیچ وقت به رابطه ای که برهم خورده است به چشم یک شکست در زندگی نگاه
نکنید. شکست به این معنی نیست که کار برای شما تمام شده، شکست یعنی شما یک
فرصت دیگر دارید. شکست به این معنی نیست که خدا شما را فراموش کرده، شکست
یعنی خدا فکر بهتری برای شما دارد. همیشه شکست های گذشته یا کنونی است که
شما را به سمت موفقیتی که همیشه آرزویش را داشتید، راهنمایی میکند.
2)
رویتان را از گذشته برگردانید و به سمت آینده نگاه کنید...آینده خودتان.
گذشته شما برابر با آینده تان نیست. گاهی اوقات بعد از جدایی در یک رابطه
ما هنوز در گذشته مان زندگی می کنیم، و افکارمان همه و همه خرج آن فردی
می شود که دیگر از او جدا شده ایم. شما زمانی بهبودی پیدا می کنید که شروع
به فکر کردن یا نوشتن در مورد چیزی که از زندگی می خواهید کنید.
3)
بدانید و درک کنید که هیچ چیز اتفاقی در زندگی آدم روی نمی دهد و همه چیز
نظمی الهی دارد. همه افکار، همه لحظات، هر عملی که انجام می گیرد، هر
رابطه و هر پیشامدی که در زندگی شما اتفاق می افتد، برای این اتفاق می
افتد که شما را به سمت مرحله بعدی یادگیری و رشد فردیتان راهنمایی و هدایت
کند.
4)
بدانید که شما هم در بر هم خوردن رابطه سهم داشته اید. وقتی رابطه ای
موفق نمی شود، هر دو طرف به یک اندازه باید مسئولیت بر هم خوردن آن را بر
گردن گیرند. مهم نیست که اشتباه از طرف که بوده باشد.
5) از تجربیات گذشته درس بگیرید. در همه روابطتان کاملاً هوشیار و آگاه باشید تا دوباره اشتباهات گذشته خود را تکرار نکنید.
6)
به خاطر درس هایی که در آن رابطه یاد گرفتید، متشکر باشید. به فرد
مقابلتان به عنوان یک معلم احترام بگذارید که به شما کمک کرده این تجربیات
را به دست آورید.
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 15:55

در
روابط دو فرد، سبک های ارتباطی تعیین کننده آخر و عاقبت یک رابطه هستند.
شما برای شروع زندگی باید بدانید که آیا سبک ارتباطی درستی را در مقابل
طرفتان در پیش گرفته اید یا نه. اینجا درباره مهرطلب ها صحبت می کنیم.
کسانی که سبک رابطه شان می تواند ازدواج شان را منجر به شکست و نارضایتی
کند.
مهرطلب ها آدم مهرطلب، عملا از بخش
بالغ شخصیتش که تصمیم هاى منطقى مى گیرد و حساب و کتاب مى کند، استفاده
نمى کند. همین هم مى شود که رفتارهایش یا از بخش کودک یا والدش نشأت مى
گیرد یا باید و نباید مى کند (والد)، یا دائم نق مى زند (کودک). این حالت
باعث مى شود هویت یابى هاى او با حالت هاى نامطلوب و نقش هاى مخربش در
زندگى انجام شود. مثلا خم کردن و سختگیر بودن، یا همیشه معترض بودن. بالغ
باید بین خواسته هاى کودک و باید و نبایدهاى والد درون، تعادل ایجاد کند و
منطقى فکر کند اما مهرطلب اجازه این حسابگرى را به خودش و حتى دیگران نمى
دهد. نکته اینکه، مهرطلب گاهى با کمال طلبى اش بیشتر حال دیگران را خوب
کند تا خودش را. اما او اصرار دارد خودش هم همیشه خوب باشد و دیگران از
این آدم مفید استقبال کنند. در حالى که باید بپذیریم لازم نیست همیشه
حالمان خوب باشد. غم بخش جدایى ناپذیرى از زندگى است و یکى از لوازم
معنابخشى زندگى است.اصرار به خوب بودن گاهى ناشى از
انکار بخش هاى مهمى در زندگى درونى است. به تعبیرى سپرى است در برابر بى
اعتنایى، ترک شدن و خشم. رصد کردن این خوب بودن کار سختى است. به ویژه وقتى
آدم به ناچار چند نقش در زندگى مى پذیرد. دختر بابا، همسر، کارمند در
محیط کار و...؛ بپذیریم خوب بودن جاى مناسبش را دارد و شناخت این جا مهم
است. اصل این است که شما باید یک نظام ارزشى داشته باشید (1-دین -2
خانواده 3- دانش 4- ملیت 5- تجربه فردى) و خوب بودن را براساس آن بسنجید
نه عکس العمل دیگران یا حتى کل جامعه. منطقى بودن در روابط به معناى
سنگدلى و بد بودن نیست، هر چند اطرافیان و جو حاکم این جور بهمان القا
کنند. یادمان باشد که یک شخصیت سالم همزمان، جاذبه و دافعه دارد. ضمن
اینکه اصرار به خوب بودن نه تنها زندگى را سخت مى کند، الزاما باعث مصونیت
هم نمى شود.
فردیت از دست رفته بعضى وقت ها
قوانین عرفى و خانوادگى ما به گونه اى است که اجازه نمى دهد فردیت در ما
رشد کند. حتى براى مهرطلبى مان یک عنوان بسیار باکلاس مى گذاریم؛ مثلا
«مهربانى» یا عبارات قشنگی مثل اینکه: «دوست دارم به آدم ها کمک کنم» یا
«رسالت زندگى من اینه که حال بقیه رو خوب کنم» و...مهرطلب
خیلى زود انرژى هایش تمام مى شود. مثل کسى که سرکار همه انرژى اش را از
دست مى دهد و خالى خالى به خانه مى رسد. او از همین جا اولین ضربه را مى
خورد چون حوصله هیچ حرفى را ندارد، او یک فداکارى کنترل نشده دارد که در
وجودش نهادینه شده و آزارش مى دهد. نکته مهم این است که همیشه حال همه خوب
نیست تا مهرطلب به آنها رسیدگى کند و ازشان رسیدگى بگیرد. یک فرض در وجود
او وجود دارد که فکر مى کند اگر کسى مشکلى دارد، حتماً به او ربط دارد و
حتماً مى تواند آن را حل کند. او دچار تفکر جادویى است و از توانایى هاى
خودش اطلاع کافى و درست ندارد.خوب بودن نباید از یک
حدى که ظرفیت رابطه است بیشتر شود. نباید ماجراى رابطه هایى که در آنها
یک سلطه گر وجود دارد را فقط با نقش و انگیزه هاى سلطه گر تفسیر کرد. باید
دید آن آدم سوءاستفاده کننده، در زندگى این آدم خوب و بى غل و غش چه کار
مى کند؟فردیت در موقعیت هاى اصطکاک ایجاد مى شود.
اما آدم مهرطلب از این اصطکاک فرار می کند. در یک ازدواج خوب، هر دو طرف
از بخشى از فردیت خودشان کوتاه مى آیند. در واقع عقب نشینى مى کنند، نه
پیشروى. شما قرار نیست مثلا دوست هاى او را عوض کنید. حذف فردیت طرف مقابل
در آینده نزدیک منجر به یک انفجار مى شود. نداشتن فردیت یا سرکوب کردن آن
به خاطر چیزى که اسمش را مى گذاریم فداکارى هم همین انفجار را البته به
شکلی دیگر در پی دارد. باید بین خوب بودن افراطى و بدون حساب و کتاب و
فردیت داشتن، دومى را انتخاب کنیم. بازى زندگى، داشتن فردیت با گاهى خوب
بودن است، زمانى که شرایطش مهیاست. خوب بودن افراطى مستلزم نداشتن فردیت
است و نداشتن فردیت یعنى فراخوان دادن به سلطه گرها!
کمتر خوب باشید! خوب بودن نباید از
یک حدى که ظرفیت رابطه است بیشتر شود. نباید ماجراى رابطه هایى که در آنها
یک سلطه گر وجود دارد را فقط با نقش و انگیزه هاى سلطه گر تفسیر کرد.
باید دید آن آدم سوءاستفاده کننده، در زندگى این آدم خوب و بى غل و غش چه
کار مى کند؟سرویس دادن بیشتر، فهمیده نشدن بیشتر
مهرطلب ها بایدهاى سمى در ذهن و روابطشان دارند و همین ها باعث مى شود على
رغم ماسک خوب بودن که تلاش مى کنند به صورت داشته باشند، سازگاریشان با
زندگى خوب نباشد. خوب که دقت کنید، گزاره هایى از این دست در حرف هاى آنها
دیده مى شود.
گزاره هایى که شاید در ذهن شما هم وجود داشته باشد: 1.
من باید کارهاى خوبى بکنم تا دیگران را راضى کنم و مورد محبت افراد مهم
زندگى ام قرار بگیرم، در غیر این صورت، آدم بى ارزشى هستم (افسردگى و
اضطراب)؛ نکته اینکه، خیلى خوشبینانه است انتظار داشته باشیم این خوبى از
طرف دیگران فهمیده شود یا فهمیدن آن بروز داده شود. این مى شود که او روى
دور سرویس دادن بیشتر و فهمیده نشدن بیشتر قرار مى گیرد. مهرطلب بعد از
این دوره خودش وارد واکنش خشم مى شود.2. تو باید با من خوب رفتار کنى. در غیر این صورت خطاکارى؛ (خشم و نومیدى)3. شرایط زندگى باید طورى باشد که من مى خواهم و گرنه افتضاح است؛ (خشم و ابهام و افسردگى)
چه باید کرد؟ براى رهایى از بایدهاى
سمى، گزاره «باید» را باید به «بهتر است» و... تبدیل کرد. مهرطلب، فقط
گزاره «گاهى اوقات»، «دوست دارم» و «باید» را قبول دارد و مى خواهد. البته
درستش این است که «باید» حاکم باشد. اما در عمل همیشه اینطور نیست. اصرار
به گزاره باید ممکن است باعث قمار روى تمام زندگى می شود. آدم حواس، جمع
اگر ببرد، خوشحال مى شود، اگر ببازد به همان اندازه ناراحت مى شود. اما
قمارباز، مى افتد روى کل بازى، مى بازد و مى بازد. در حالى که حرفه اى هایش
مى دانند کى باید از پشت میز بلند شوند. در زندگى هم همین است. نباید
اصرار کرد. خیلى از مهرطلب ها مطلقگرا مى شوند. از کلمات همیشه، هرگز و...
استفاده مى کنند. در حالى که بهتر است بگویند: «ترجیح مى دهم» یا «اغلب
اوقات»
براى برون رفتن از این وضعیت: رفتار بد را پاداش ندهید.بدانید که مردم، خشنود کن ها را دوست ندارند، تحمل مى کنند.کمى حسابگرى کنید.زیاد روى اتفاق هاى بد کلید نکنید، در عین حال کارهاى خوبتان را جدى بگیرید.اجازه ندهید دیگران حال شما را خراب کنند. سکوت نکنید. نه الزاماً براى اینکه او رفتارش را درست کند، براى اینکه حال شما بد نشود.
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 14:54
میگویند
اگر دنبال همسر ایدهآلتان میگردید، راهش این است که اول، شخصیت خودتان
را بشناسید و بعدش براساس شخصیت خودتان، دنبال شخصیتی بگردید که با شما
سازگار باشد. اگر شما هم این تئوری را قبول دارید، با ما همراه شوید…
ماجراجویان با ماجراجویان ازدواج کنند افراد
ماجراجو عاشق ریسک کردن هستند. اگر چنین شخصیتی داشته باشید، احتمالا
بسیار کنجکاو، خلاق و پرانرژی هستید و معمولا فرد خودانگیختهای هستید.
علایق فراوانی دارید؛ از کوهنوردی و ماهیگیری گرفته تا رفتن به سینما و
تئاتر.
گزینه ازدواج: شما با افراد ماجراجویی که درست مانند خودتان
باشند، به خوبی رابطه برقرار میکنید. اگر دنبال همسر ایدهآل خودتان
هستید، عجله نکنید؛ چون ماجراجویی شما باعث میشود خیلی سریع در عشق
گرفتار شوید و عاقلانه عمل نکنید. اگر به کسی واقعا علاقه دارید، به
خودتان فرصت دهید تا بهتر او را بشناسید. در عین حال گاهی ماجراجویی بیش
از اندازه ممکن است شما را وسوسه کند که روابط جدید را امتحان کنید ولی
باید با این خصوصیت نادرست مبارزه کنید.
روانشناسی شخصیت: افراد ماجراجو شخصیت خود را بیش از همه
مدیون میزان ترشح زیاد هورمون دوپامین در مغزشان هستند. این هورمون، همان
هورمونی است که به شما احساس شادی و شادابی و سرزندگی میبخشد. اگر
آدم خلاقی باشید، احتمالا خصلتا باوفا هستید و وظیفهشناسی و آبروداری از
خصوصیات عالی شخصیت شماست. آرامش، اجتماعی بودن و مدیریت عالی منابع
انسانی از خصوصیات عالی شخصیت شماست
خلاقها با خلاقها ازدواج کنند اگر
آدم خلاقی باشید، احتمالا خصلتا باوفا هستید و وظیفهشناسی و آبروداری از
خصوصیات عالی شخصیت شماست. آرامش، اجتماعی بودن و مدیریت عالی منابع
انسانی از خصوصیات عالی شخصیت شماست. شما دوست دارید از قوانین پیروی کنید
و میتوانید به راحتی برای زندگی خودتان برنامهریزی داشته باشید و طبق
آن برنامه قدم به قدم به هدفتان برسید. دیگران از شما بسیار راضی و خشنود
هستند و شما را به عنوان آدمی قابل اعتماد میشناسند.
گزینه ازدواج: افراد خلاق و سازنده درست مانند خودتان، زوج
مناسبی برای شما هستند. طرف مقابلتان ممکن است قدرت حمایتگری شما را
بپرستد ولی مواظب باشید این حمایت همهجانبه، این احساس را در همسرتان
ایجاد نکند که دارید مرتب او را کنترل میکنید. شما و همسرتان احتمالا
سالها با هم زندگی خواهید کرد چون افرادی مثل شما برای حفظ و تداوم
زندگیشان هر کاری میکنند و وفاداری به طرف مقابل رکن نخست زندگیشان
است.
روانشناسی شخصیت:
شخصیت آرام و موقر خود را باید مدیون هورمون سروتونین باشید. این ماده
شیمیایی میتواند اخلاق شما را تعدیل کرده و عصبانیت و حالت تهاجمی شما را
کنترل کند.
مدیرها با سازگارها ازدواج کنند اگر
مدیریت بخش غالب از شخصیت شما است، حتما میدانید که بسیار رک و راست
هستید و بدون پرده نظرتان را میدهید. از سوی دیگر با مسایل بسیار منطقی و
واقعبینانه برخورد میکنید.قاطعیت و استواری از
شما جدانشدنی است. شما به آسانی میتوانید در روابط و کار خودتان تمرکز
کنید و در ریاضیات، مکانیک و موزیک میتوانید زبردست باشید. رقابتجویی و
جاهطلبی عشق همیشگی زندگی شماست.
گزینه ازدواج: افرادی میتوانند برای شما بهترین زوج باشند که
خصوصیت اصلی شخصیتشان کنار آمدن و سازش با طرف مقابل باشد و طبیعت
انعطافپذیری داشته باشند و گرنه کار شما با یک مدیر به دعوا و جنگ قدرت
میکشد. اگر شما در روابط خانوادگی و عاشقانه خود دست از کنترل و امر و
نهی بردارید، عشق آرام آرام وارد زندگی شما خواهد شد و از درگیر شدن در
رابطه عاشقانه که نمیتوانید آن را کاملا کنترل کنید، نمیهراسید. شما
شخصیت محکمی دارید که مشکلات خود را نشان نمیدهید ولی این خصوصیت شما
ممکن است باعث شود همسرتان فکر کند شما پنهانکار، مرموز، سرد و بیروح
هستید. اجازه دهید دستکم در روابط خانوادگی احساسات شما بر قدرت مدیریت
مطلق و محکم و دستنیافتنی شما غلبه کند. روانشناسی شخصیت: هورمون مردانه تستوسترون که در بدن مردان بیشتر و در بدن بانوان کمتر ترشح میشود این خصوصیت شخصیتی شما را پررنگ تر میکند.انعطافپذیرها با مبادی آدابها ازدواج کننداگر
شما شخصیت انعطافپذیری داشته باشید، دیگران از با شما بودن لذت خواهند
برد چون شما توانایی زیادی در روابط اجتماعی دارید و در صحبت کردن عالی
هستید. احساسات قوی و روشن و واضح از خصوصیات برجسته شماست.گزینه ازدواج:
شما بیش از همه با افرادی که مبادی آداب و مۆدب هستند کنار خواهید آمد.
این افراد که سیاست بالایی در روابط خود دارند، رفتار شما را میپذیرند.
فقط مراقب باشید با زبان بازی و صحبتهای بیتوقف خودتان آنها را دلزده
نکنید. در روابط با طرف مقابلتان رقابت نکنید. توصیه ما به همسر شما این
است که در صحبت کردن کم نیاورید. گرچه طرف مقابل شما بسیار خوشصحبت است
ولی شما هم با اعتماد به نفس از خصوصیات خودتان بگویید. افرادی مثل همسر
شما دوست دارند که شما نظرتان را درباره شخصیت و رفتارشان بیپرده بگویید. روانشناسی شخصیت: استروژن که یک هورمون زنانه است و در بدن بانوان بیش از آقایان ترشح میشود نقش اصلی را در بروز این خصوصیات شخصیت شما ایفا میکند.
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 13:54
افراد مبتلا به اختلال شخصیت، اغلب جذاب هستند و خیلی ها
را شیفته خود می کنند. جنبه هایی از شخصیت هستند که مانع از شناخت افراد
دارای اختلال شخصیت در همان اوائل آشنایی می شوند.
این افراد غالبا اول آشنایی تصویر خیلی خوبی از خودشان ارائه می دهد که
بقیه را جذب می کند. افراد دارای اختلال شخصیت از نظر ظاهری با بقیه فرقی
ندارند و آنها هم ممکن است زیبا و باهوش باشند و در کارشان حسابی افراد
موفقی باشندکه این ویژگی ها باعث می شود برای دیگران جذاب به نظر برسند.
از سوی دیگر، برای تشخیص اختلال شخصیت، باید گذشته او را دانست و اطلاعات
زیادی از روابط او با دیگران و الگوهای رفتاریش داشت که در آشنایی کوتاه
مدت به دست نمی آید. علاوه بر همه اینها، افراد دارای اختلال شخصیت ویژگی
هایی را از خودشان بروز می دهند که می تواند دیگران را مجذوب آنها کند؛
برای مثال آیا تا به حال کسی از اطرافیان تان شیفته فردی شده است که خیلی
شیرین زبان است؟ یا با ساختن داستان درباره اینکه به چه موقعیت های
بالایی رسیده و چه آدم های مهمی را می شناسد. او را به خود جذب کرده باشد؟
همین ویژگی ها که او را جذب کرده، اتفاقا مربوط به اختلال شخصیتی او بوده
است.
به هر حال، در این باره دوستتان را سرزنش نکنید و یادتان باشد که همه ما
دارای این گرایش درونی هستیم که به سمت افراد نابهنجار جذب می شویم! جواب
او به این سوال ها، تا حدی دلیل های شخصی او را برای جذب شدن به چنین
افرادی روشن تر می کند:
آیا چنان مبهوت ویژگی های ظاهری یا رفتاری او شده است که باعث می شود بسیاری از ویژگی ها و رفتارهای ناپسند از چشمش دور بماند؟
آیا فردی که به او علاقه دارد، دارای ویژگی هایی است که او به شدت فاقد آنها است؟
آیا او خودرا ملزم به کمک به این افراد و نجات آنها می داند؟
آیا هنگام اقدام به ترک فرد مورد علاقه اش، حتی اگر آن را ضروری هم بداند، دچار احساس گناه می شود؟
آیا نیاز به کمک به نیازمندان آنقدر دراو قوی است که خودش را ناتوان از ترک چنین آدمی می بیند؟
آیا او در همان لحظه اول آنچنان عاشق می شودکه دیگر معایب شخصیتی و رفتاری او را نمی بیند؟
آیا عزت نفس او آنقدر شکننده است که گفتن کلمه نه به فردی که فکر می کند
در مقایسه با خودش موقعیت برتری دارد، برایش خیلی دشوار است؟
آیا فقط به این فکر است که از تنهایی فرار کند؟
اختلالات
شخصیت چیزی نیستند که شما بتوانید به طور قطع و یقین درباره آن نظر
بدهید. تشخیص این اختلالات در حیطه کار روانشناسان و متخصصان است. شما فقط
می توانید نشانه های آزاردهنده را مشاهده کرده و با مشاور مطمئن و با تجربه ای در میان بگذارید
آیا رابطه شما بسیار شورانگیز شروع شد و بعد به دلایلی نه چندان قابل قبول، به سردی گرایید؟
آیا خواستگارتان از تاثیر رفتارهایش روی دیگران آگاهی ندارد؟
آیا خواستگارتان رفتارهایی دارد که به نظر نامناسب است اما خودش با آنها مشکلی ندارد؟
آیا وقتی برای تصحیح رفتارت او اقدامی می شود، به آن اعتنایی نمی کند و یا واکنش منفی دارد؟
آیا خواستگارتان آنقدر به توجه و محبت نیاز دارد که شما را به ستوه آورده است؟
آیا خواستگارتان آنقدر منضبط و منظم است که هر تغییر برنامه ای او را عصبانی می کند؟
آیا رفتار خواستگار شما عجیب و غریب است و اصلا برای همین است که دوستش دارید؟
آیا بددلی ها، نگرانی ها و سوءظن های خواستگارتان امان شما را بریده است؟
اگر جواب ها به سوال های بالا مثبت است، طرف مقابل شما در جمع افراد مبتلا
به اختلال شخصیتی قرار دارد. البته، دراین گروه افرادخیلی زیادی وجود
دارند و شما یکی از متعدد آدم های دارای این تجربه هستید. یادتان باشد تنها
جواب مثبت به یکی از این سوال ها، برای تشخیص اختلال شخصیت در کسی که او
را دوست دارید یا قرار است زندگی تان را با او شروع کنید کافی نیست اما بد
نیست قدری شک شما را برانگیزد.
در چاله نیفتید
اختلالات شخصیت چیزی نیستند که شما بتوانید به طور قطع و یقین درباره آن
نظر بدهید. تشخیص این اختلالات در حیطه کار روانشناسان و متخصصان است. شما
فقط می توانید نشانه های آزاردهنده را مشاهده کرده و با مشاور مطمئن و با تجربه ای در میان بگذارید.
اختلالات شخصیت طیف دارند. یعنی ممکن است به شکل ضعیف یا قوی در فرد بروز
کنند. حتی این اختلالات در برخی افراد در زمان های مختلف افت و خیز دارد.
به هر حال آنچه که مهم است، این که خصوصیات اخلاقی یک فرد وقتی به عنوان
اختلال شخصیت شناخته می شوند که اولا مشخصه های معینی داشته باشند و ثانیا
شدت آنها به گونه ای باشد که زندگی خود و اطرافیانشان را دچار مشکل کند.
این مساله آنقدر جدی است که روانشناسان می گویند بیشتر گزینه های نامناسب
برای ازدواج افرادی هستند که اختلال شخصیت دارند یا دارای برخی از ویژگی
های اختلال شخصیت هستند. در واقع شما شاید بتوانید برای تفاوت طبقاتی، عدم
کفویت یا رشد نیافتگی فرد مقابل کاری بکنید اما با این یکی هیچ کاری نمی
توانید انجام دهید چون مبتلایان به اختلالات شخصیت آنقدر سخت درمان هستند
که تقریبا روانشناسان از درمان آنها قطع امید کرده اند. چرا؟ به دلیل آنکه
هیچ کسی دوست ندارد شخصیتش را تغییر دهد و مبتلایان به این اختلال ها از
آنجایی که سال هاست خودشان را با این ویژگی ها شناخته اند، تمایلی به
تغییر نشان نمی دهند یا اگر تغییراتی هم در آنها ایجاد شود مقطعی و موقتی
خواهد بود.
بسیاری از مشاورین از افرادی که خواهان ازدواج با هم هستند، تست شخصیت
می گیرند .اما هر تست شخصیتی قدرت تشخیص اختلالات شخصیت را ندارد .
بنابراین انجام تستی که بتواند اختلال شخصیت را قبل از ازدواج آشکار کند،
یکی از وظایف اصلی مشاورین ازدواج است.
مشاور
چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 12:53