مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

ارتباط اسباب بازی با شغل آینده کودک



تاثیر اسباب بازی کودکان بر شغل آنها


هر کسی خاطره ای از اسباب بازی محبوبش دارد. ممکن است این خاطره ساختن ستون با لگو باشد یا درست کردن قطار، یک عروسک یا یک سرویس وسایل چای خوری، هر چند بازی با یک وسیله به این معنا نیست که بچه ها ساختمان ساز، راننده قطار، خانه دار یا صاحب کافه شده باشند.

اما آیا واقعا اسباب بازی هایی که کودکان با آن بازی می کنند در انتخاب کارشان تاثیر می گذارند؟ برخی کارشناسان عقیده دارند که اسباب بازی کودکان این تاثیرگذاری را دارند. آنها می گویند: «انواع اسباب بازی های مختلف پیام های متفاوتی در مورد اینکه انجام چه کارهایی برای دختران و پسران مناسب است به آنها می دهد و اسباب بازی های محتوای آموزشی متفاوتی دارند. هر دوی این مشخصه ها مهم هستند و بر تحصیل و انتخاب شغل کودکان در آینده تاثیر خواهند داشت.»


اسباب بازی و شغل آینده کودک از دیدگاه خانم فرانسیس


خانم فرانسیس در یک تحقیق به پسران اسباب بازی هایی داد با ترکیبی از فعالیت، ساخت و ساز و ماشین آلات و به دختران عروسک و ابزارهایی داد که آنها را تشویق به آرایشگری می کرد. پیامی که به نظر می رسید پسران از تقسیم این اسباب بازی ها گرفتند این بود که آنها باید چیزهایی بسازند و مشکلات را حل کنند و پیامی که دختران گرفتند این بود که باید مراقب بقیه باشند و مسئولیت تغذیه و پرورش را به عهده بگیرند. او توضیح داد: «اسباب بازی پسرها بیشتر آموزنده است و دارای اجزایی است که اطلاع و آموزش بیشتری به پسرها می دهد، با دستورات تکنیکی و اجزایی که باید در هم جا بیفتند. در حالی که اسباب بازی های دختران بیشتر خلاقیت و قوه تخیل آنها را پرورش می دهد.»

تحقیقات نشان می دهد که بیش از 60 درصد بزرگسالانی که در مشاغلی از جمله طراحی و معماری فعالیت می کنند خانه سازی با لگوها از بازی های مورد علاقه شان بوده است. بیش از 66 درصد کسانی که در مشاغل مرتبط با ریاضیات مثل بانکداری یا حسابداری کار می کنند پازل اسباب بازی مورد علاقه دوران کودکی شان بوده است.


اسباب بازی و شغل آینده کودک از دیدگاه خانم مک آلیستر


خانم مک آلیستر مشاور خانواده و روانشناس می گوید چیزهای خیلی بیشتری از اسباب بازی ها در آینده و تعیین شغل کودکان تاثیر می گذارند.این تا حدی سطحی نگری است که بگوییم به دختران ماشین و کامیون بدهیم تا با آن بازی کنندو آنها قرار است مهندس شوند. واقعا شواهد واقعی برای اثبات چنین چیزی وجود ندارد و انتخاب شغل تا زمانی که برای یک فرد اتفاق می افتد از تجربه کودکی او فاصله زیادی دارد. محققان عقیده دارند باید کودکان را تشویق کرد که کشف کنند، بپرسند، درگیر شوند و با هم کار کنند و همه اینها تاثیر بیشتری بر آینده شان خواهد گذاشت. دکتر آماندا گامر روانشناس کودک می گوید باید مطمئن شد که کودکان به یک برنامه بازی خوب و سالم دسترسی داشته باشند.

«نقش بازی برای کودکان این است که تا جایی که می توانیم یک دامنه وسیع از تجربه ها را در اختیار کودکانمان بگذاریم. مشکل این است که پدر و مادرها معمولا آسانترین گزینه ها را انتخاب می کنند ولی آنها باید در اسباب بازی به دنبال چیزهایی باشند که توانایی و خلاقیت کودک را افزایش می دهد. باید در انتخاب اسباب بازی ها سعی شود آن کلیشه های رایج هم شکسته شوند. مثلا خیلی از پدر و مادرها به پسرانشان اجازه نمی دهند که عروسک داشته باشند. مغازه ها هم لازم نیست همه صورتی ها و آبی ها را برای همیشه کنار بگذارند ولی باید یک سیاست میانه انتخاب کنند.»

خانم گامر می گوید هیچ کودکی با بازی با لگوهاس اختمان سازی زاد نمی گیرد ولی ممکن است یاد بگیرد چطور آنها را روی هم قرار بدهد تا ستون ها و بدنه محکمی بسازد. بیشتر بحث اعتماد به نفس و آشنایی است تا مهارت اندوزی.

انتخاب نوع اسباب بازی کودکان
به طور کلی انتخاب نوع اسباب بازی اهمیت زیادی دارد اما پویا بودن محیط زندگی کودک، تنوع و ایمنی در زندگی او اهمیت بیشتری دارد به این شکل که هر چه تنوع رنگی اشیا اطراف کودک و تنوع اصوات بیشتر باشد حواس بیشتری از کودک تحریک می شود.

رنگ ها، بینایی و اصوات، قدرت شنوایی کودک را تحریک می کنند و هرچه دریافت کودک از محیط بیشتر باشد و استمرار داشته باتشد بر رشد شناختی و هوشی او تاثیر بیشتری خواهد گذاشت. درست است که بخش اصلی رشد هوش و توانایی کودکان ژنتیکی است اما محیط نیز می تواند باعث تقویت استعدادهای ژنتیکی کودک شود، بنابراین لازم است اسباب بازی کودکان از نوعی باشد که آسیبی به کودک نزند. هر چه سن کودکان کمتر است اسباب بازی کودکان باید نرم تر و هر چه سن او بیشتر می شود اسباب بازی کودکان می تواند جنس سخت تری داشته باشد.

از نظر جنسیت نیز معمولا کودکان به صورت ژنتیکی به اسباب بازی متناسب با جنس خود گرایش دارند اما اگر کودکی گرایش به بازی های مخصوص جنس مخالف داشت، این مسئله نباید از سوی والدین تقویت شود. به عنوان مثال اگر دختری به اسباب بازی های پسرانه گرایش داشت تقویت این عمل او از سوی والدین در شکل گیری هویت او در بزرگسالی تاثیر می گذارد اما چنانچه والدین این عمل فرزند خود را تقویت نکنند قدرت بازسازی مغز کودک به حالت مطلوب خود بازخواهد گشت.

از آنجا که بازی یکی از ابزارهای رشد مهارت های حسی، حرکتی، هیجانی، شناختی و اجتماعی کودکان و انسان هاست در نتیجه تنوع در آن باعث پیشرفت کودک در این مهارت ها می شود و در این خصوص آنچه که مهم است بازی کودکان با یکدیگر است تا بازی با اشیاء.

خودخواهی کودکان از دیدگاه جو فراست


شیما دختری 2 ساله است که از نظر مادرش بسیار خودخواه است. دلیل مادر شیما برای نسبت دادن این خصلت به دخترش این است که شیما به هیچ‌کس اجازه استفاده از اسباب‌بازی‌هایش را نمی‌دهد. او حتی به تازگی در مهمانی‌ای که مادرش ترتیب داده بود و بچه‌های زیادی به آن دعوت شده بودند، بر سر بازی با اسباب‌بازی‌هایش دعوا می‌کرد و جیغ می‌کشید طوری که هیچ‌کدام از بچه‌ها جرات نکردند به هیچ‌کدام از اسباب‌بازی‌های او دست بزنند. مادر شیما این رفتار او را به حساب خودخواهی‌اش می‌گذارد و اینکه شیما دوست ندارد هیچ‌چیز را با دیگران به اشتراک بگذارد. مادر شیما از جوفراست درخواست کمک کرده است.


جو فراست راه‌حل ارائه می‌دهد

کودکان یک سال و نیمه تا 3 ساله توانایی تمرکز نداشته و مهارت‌های ارتباطی آنها برای بازی با سایر کودکان کافی نیست. در این سن کودک در کنار بچه‌های دیگر بازی می‌کند نه با آنها. در این سنین، این شما هستید که باید مفاهیمی مانند شریک شدن، تقسیم کردن و رعایت نوبت را به کودک آموزش دهید. اگر بازی کردن را به کودک‌تان یاد ندهید، او بازی با دیگر کودکان را هم یاد نمی‌گیرد، در صورتی که می‌خواهید فرزندتان خودخواه نباشد اول از همه امنیت،‌ اعتماد و مثبت‌اندیشی را در او تقویت کنید.


حس ناامنی می‌کند

اگر کودک اسبا‌ب‌بازی‌هایش را با دیگران به اشتراک نمی‌گذارد و با این کار احساس ناراحتی می‌کند، این احساس ناشی از حس ناامنی و بی‌اعتمادی است که او نسبت به محیط، اعضای خانواده و دیگران دارد. کودک زمانی مفهوم سهیم شدن با دیگران را یاد می‌گیرد که احساس امنیت درونی کند.


بازی‌های مشارکتی ترتیب دهید

به کودک‌تان بازی‌های گروهی یاد دهید. مثلا با هم پازل درست کرده و برای گذاشتن تکه‌های آن نوبت تعیین کنید. علاوه بر بازی می‌توانید مفهوم مشارکت را در کارهای خانه نیز به او بیاموزید. مثلا حالا که 2 سال دارد می‌تواند در چیدن میز غذا یا سفره به شما کمک کند و وسایل را کم‌کم بیاورد.


سرزنش نکنید

اگر شما کودک‌تان را خودخواه خطاب کنید در واقع ناآگاهانه این ویژگی را در او تثبیت کرده‌اید به جای سرزنش یا نصیحت بهتر است از شیوه تقویت مثبت استفاده کنید. کافی است فرزندتان نکته اصلی را در ذهن داشته باشد. او هرچه بزرگ‌تر می‌شود درمی‌یابد که تقسیم داشته‌ها با دوستان بسیار لذت‌بخش‌تر از انحصاری کردن آنها نزد خویش است.


به او اطمینان دهید

اگر فرزندتان علاقه خاصی به اسباب‌بازی یا لباسش دارد، این اطمینان را به او بدهید که مجبور نیست آن را به دیگری بدهد. کودکان زمانی که بفهمند می‌توانند وسایل مورد علاقه‌شان را نگه دارند برای بخشش سایر وسایل‌شان راحت‌تر اقدام می‌کنند.


جایزه ندهید اما تشویق کنید

وقتی کودک با گرفتن جایزه حاضر شود اسباب‌بازی‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارد، نتیجه منفی و کاملا برعکس خواهد شد. کودک در این شرایط خود را فردی می‌بیند که به دادن اسباب‌بازی‌هایش علاقه‌ای ندارد و فقط با گرفتن رشوه حاضر به این کار است. این کار باعث می‌شود در آینده هم آنها خسیس بار بیایند اما تشویق کودک زمانی که وسیله‌ای را با کودک دیگر به اشتراک می‌گذارد در او حس مثبت ایجاد خواهد کرد.


تحریم کنید

اگر دیدید شیما یا کودک دیگری بر سر یک اسباب‌بازی خاص دعوا دارد، بهتر است برای مدتی آن اسباب‌بازی را بردارید و وقتی شیما توانست مفهوم با هم بازی کردن و سهیم شدن را درک کند، آن را بیاورید. یادگیری رفتارهای اجتماعی نیاز به الگو، تمرین و زمان دارد.


والدین باید صبور باشند

برچسب زدن به کودک 2 ساله‌ای که اسباب‌بازی‌هایش را به اشتراک نمی‌گذارد اصلا پسندیده نیست و والدین نباید با بروز رفتارهایی مانند آنچه در این مورد پیش آمده تعبیر به خودخواهی یا خساست در کودک کنند. باید توجه داشت پیش‌نیاز آنکه بتوان چیزی را با کسی به اشتراک گذاشت به تجربه‌های اولیه کودک وابسته است که می‌تواند مثبت یا منفی باشد. اینکه چیزی را به کسی داده و بعد بازگردانده است یا برعکس. اگر تجربه اولیه کودک این باشد که وسیله‌ای را دوست داشته و آن را به مادر داده و مادر هم هیچ‌وقت دیگر آن را بازنگردانده است در این حالت کودک دچار فقدان و از دست دادن آن می‌شود.


به ثبات شی نرسیده است
بچه‌ها برای اینکه چیزی را با کسی تقسیم کنند باید ثبات شی داشته باشند. بخشی از نگرانی کودک از به اشتراک گذاشتن وسیله مربوط به این مسئله است که او ثبات شی ندارد. در مورد برخی از کودکان این مسئله دیر اتفاق می‌افتد زیرا حس امنیت او پایین است و مادر باید در این مورد صبر داشته باشد.


مفهوم حس مالکیت را توضیح دهید
برای به اشتراک گذاشتن چیزی در ابتدا باید مفهوم احساس مالکیت در کودک شکل بگیرد. برای رسیدن به این مفهوم مادر تا 3سالگی فرصت دارد. باید با جملاتی که همدلی در آن است مانند «شیما می‌دونم که عروسکت رو دوست داری،‌ منم دوستش دارم اما مریم هم می‌تونه باهاش بازی کنه و بعد دوباره پسش می‌گیریم.» حس مالکیت را به او بدهید. بچه‌ها برخی اوقات دوست داشتن یک شی را با مالکیت شی اشتباه می‌گیرند و مثلا فکر می‌کنند وقتی چیزی را دوست دارند، مال آنهاست یا اینکه اگر کسی اسباب‌بازی آنها را دوست داشته باشد، پس می‌خواهد آن را مال خود کند. باید در این موارد جملاتی به او گفته شود که بفهمد دوست داشتن با مالکیت متفاوت است. مثلا«می‌دونم که دوستش داری اما این مال شما نیست.» یا «می‌دونم که این مال شماست ولی مریم هم می‌تونه باهاش بازی کنه»


وقتی مهدکودک کمک می‌کند
بزرگ‌ترها چه بخواهند و چه نخواهند نسبت به کودک حمایتگر هستند اما کودکان در مهدکودک با دنیای واقعی یکدیگر آشنا می‌شوند. در آنجا آنها به چشم می‌بینند که کودکی اسباب‌بازی‌اش را به کودک دیگر می‌دهد و فاجعه‌ای پیش نمی‌آید. اگر کودک میان همسالان خود قرار بگیرد زودتر به اشتراک گذاشتن و بخشیدن را می‌آموزد. توصیه دیگر این است که بازی‌های مشارکتی را با کودک افزایش دهید.


رفتار درمانی کنید
اگر کودک در یک مهمانی درگیر کشمکش با کودک دیگری بر سر یک اسباب‌بازی شد، می‌توانید آن وسیله را بردارید و بگویید «توپ الان نمی‌خواد با شما بازی کنه!»، «شما با هم دوست نیستین و این عروسک نمی‌خواد با شما بازی کنه» بعد از چند دقیقه که بچه‌ها ساکت شدند می‌توانید دوباره به آنها پیشنهاد بدهید که «شیما! مریم! عروسک رو بیارم تا هردوتون باهاش بازی کنین؟!» به این حالت رفتاردرمانی گفته می‌شود.

دلایل دروغ گفتن کودکان چیست؟


زمانی که متوجه دروغ کودک یا نوجوان پسر یا دخترتان می‌شوید، متأسف یا خشمگین شده و از خودتان می‌پرسید چرا درباره این مسئله به من دروغ گفت؟ نخستین و مستقیم‌ترین نتیجه دروغ بی‌اعتمادی است و اینکه از این به بعد چقدر می‌توانید به فرزندتان اعتماد کنید.

این نوشتار به شما توضیح می‌دهد که چرا فرزند شما دروغ می‌گوید و به شما درباره اینکه چه و چگونه عکس‌العملی درباره او داشته باشید کمک می‌کند. پرسش مهم درباره دروغگویی این است که چرا بزرگ‌ترها از دروغگویی فرزندانشان نگران یا خشمگین می‌شوند و گاه از کوره در می‌روند؟

پدران و مادران بیش از اینکه نگران جنبه‌های انسانی، اخلاقی و ارزشی باشند، ترس از دردسرها و آسیب‌هایی دارند که احتمال می‌دهند در اثر دروغگویی و پنهان کاری برسر فرزندشان بیاید؛ چرا که با بزرگ‌شدن کودکان و ورود آنها به محیط‌های خارج از خانه، آنها قادر نیستند آنطور که باید و شاید از فرزندشان حمایت و مراقبت کنند. در اینجاست که پدران و مادران احساس خطر می‌کنند، زیرا نمی‌توانند بر فرزندشان نظارت داشته باشند و آنها را به روش خودشان مدیریت و کنترل کنند. این درحالی است که بخشی از راستگویی و دروغگویی به تفاوت شرایط دنیای خارج از خانه و عقاید و نگرش‌های درون خانه مربوط می‌شود؛ مثلا پدران و به‌ویژه مادران کنجکاوند بدانند که چه اتفاقی برای فرزندشان در محیط مدرسه یا جشن دوستان افتاده است و می‌خواهند فرزندشان همه آنها را صادقانه و بی‌کم‌وکاست بگوید اما کودک به دلایلی از گفتن همه یا بخشی از اتفاقات طفره می‌رود و به پنهان‌کاری و دروغ رومی‌آورد؛ بنابراین راستگویی و دروغگویی تحت‌تأثیر فشار یا تفاوت نگرش بزرگ‌ترها و کوچک‌ترها درباره خوب‌بودن و بد‌بودن وقایع نیز رخ می‌دهد.

درصورتی که عاقلانه عمل کنید و با اعتماد بیشتری با فرزندتان مواجه شوید به‌طور طبیعی میزان دروغگویی آنها را کاهش می‌دهید و راه را برای عادت به دروغ گفتن می‌بندید. البته والدین حق دارند از تصمیمات و کارهای فرزندشان آگاه باشند اما این نباید به‌معنای دخالت‌های بی‌اندازه و گرفتن مسئولیت‌ها از فرزندان باشد. وقتی پدر و مادر اطلاعات دقیق و درستی از وضعیت فرزندشان ندارند، احساس می‌کنند که وی انگار در پشت سر و دور از چشم آنها، کارهایی که نباید انجام می‌دهد؛ بنابراین ترس و اضطراب آنها را دربر می‌گیرد که نکند فرزندشان در حال کار اشتباهی باشد. حال در چنین شرایطی کافی است یک عمل اشتباه از سوی کودک رخ بدهد و سعی در کتمان آن داشته باشد. در این صورت تصورات والدین به یقین می‌پیوندد که« بله، دیدی بچه‌ام ناخلف درآمد» و چه و چه!


کمک به فرزندان در مسئولیت‌‌پذیری و پذیرش نتایج خطا‌هایشان


آیا به این فکر کرده‌اید که به‌جای سرزنش و ملامت، شاید بهتر باشد به فرزندانمان بیاموزیم که در مقابل دروغ‌هایشان کمی مسئولیت‌پذیر باشند و نتیجه عمل و کار خود را به گردن بگیرند؟ متأسفانه بیشتر والدین دروغ گفتن را یک مسئله کاملا غیراخلاقی تلقی می‌کنند. آنها طوری به فرزندانشان نگاه می‌کنند که انگار تیشه به ریشه تمام اختیارات و توانایی‌های آنها زده‌اند یا با دروغگویی باعث خرابی و نابودی همه‌‌چیز شده‌اند.

حرکات و رفتار والدین به پل لغزنده‌ای می‌ماند که از یک جمله «تو دروغ می‌گی» آغاز می‌شود و با یک جمله «تو آدم بدی هستی» پایان می‌یابد. همچنین نباید فراموش کرد که تصور و درک فرزند از خودش به‌تدریج سیر صعودی پیدا می‌کند. اگر فرزندتان فکر می‌کند که شما یقین دارید او آدم بدی است، پس، بیش از پیش واقعیت را پنهان می‌کند، زیرا او دوست ندارد که آدم بدی جلوه کند. مجددا تأکید می‌شود و نباید این مسئله را فراموش کنیم که بعضی اوقات فرزندان دروغ می‌گویند آن هم به‌خاطر اینکه نمی‌خواهند پدر و مادرشان را ناامید کنند. باید متوجه باشیم وقتی کودکی به پدر و مادرش دروغ می‌گوید حتما چیزی در افکارش می‌گذرد. واقعیت این است که بچه‌ها می‌دانند که دروغ گفتن بد است اما آن را زیان‌آور نمی‌پندارند و درک کافی از نتایج آن ندارند.

آنها دروغ گفتن را ابزاری می‌دانند که صرفا از طریق آن می‌خواهند ضعف‌هایشان را بپوشانند، خود را برای پدر و مادرشان عزیز کنند یا اینکه از درد‌سری که از آن می‌ترسند برهانند. البته این رفتارهای کودکان، به‌معنای دردسری نیست که والدین تصور می‌کنند. کودک در چنین مواقعی سعی می‌کند خود را قانع کند. مثلا می‌گوید «می‌دونم که کار بدی کردم، عصرانه نباید شکلات می‌خوردم، من اجازه نداشتم. خب اما چی می‌شه مگه؟ می‌دونم که کار بدی بود که میوه‌ام را با شکلات عوض کردم ولی خب به کسی آسیبی نرسوندم. می‌دونم که نباید نمره درسم رو پنهان می‌کردم ولی خب هفته بعد جبران می‌کنم».

وقتی که کودک درو غ را زیانبار نمی‌بیند، 2‌سیستم با ارزش‌های متفاوت در مقابل او قرار می‌گیرد:


1- نظام ارزشی و بهایی که خانواده به یک ارزش اخلاقی یا اجتماعی می‌دهد.نظام خانواده به او گوشزد کرده که چه چیزی ممنوع و چه چیزی مجاز است.


2- نظام ارزشی که خود کودک به آن بها می‌دهد وباور دارد اگر این کار من باعث آزار و اذیت کسی نمی‌شود پس مهم نیست.


بنابراین، کودک اعمالش را اینگونه توجیه می‌کند و به‌خاطر همین ذهنیت که به دیگران آسیب نمی‌رساند، سعی می‌کند اعمال و رفتارش را توجیه و تأیید‌کند؛ نتیجه اینکه کودک برای خود یک موقعیت نادرست ایجاد می‌کند که در چارچوب آن می‌تواند به‌ویژه در سنین نوجوانی، قدرت مانور خود را در توجیه رفتارهای غلط افزایش دهد. نوجوان وقتی وارد اجتماع می‌شود در معرض تجربه‌های جدیدی همانند سیگار‌کشیدن قرار می‌گیرد و چون از قبل پنهان‌کاری را یاد گرفته و نیز یک چارچوب ذهنی برای خود درست کرده که حرف آخر آن این است که «من با این کارم به کسی آسیب نمی‌رسانم» اعمال غلط خود را توجیه می‌کند. آنها برای تأیید کارهایشان از شواهد عینی و دوستان و بزرگ‌ترهای اطراف نیز کمک می‌گیرند. آنها می‌گویند «دوستانم سیگار می‌کشند و هیچ‌کدام مریض هم نشده‌اند». به این ترتیب، نوجوانان می‌دانند که دروغ گفتن اشتباه است اما احتمالا دروغ را زیان‌آور نمی‌بینند یا اینکه به روش‌هایی خود را قانع می‌کنند.


بهترین روش‌های مبارزه با دروغگویی


چگونه باید به کودکانمان بیاموزیم که دروغ نگویند و چه باید کرد که آنها مانند ما احساس نگرانی کنند؟

اول اینکه باید دقت کنیم که به دروغ‌های کودک و نوجوان بال و پر بیخودی ندهیم و موضوع را بزرگ نکنیم. اگر کودکی دارید که علیه شما خشمگین شده است یا می‌داند که می‌تواند با دروغ گفتن به خواسته خودش برسد، هوشیارانه باید مواظب باشید در تله او گرفتار نشوید. آنها می‌خواهند با کلک و دروغ و زیرکی موارد مورد نظرشان را به شما اعمال کنند و تأیید شما را هم بگیرند. باید بعضی از جزئیات را ناگفته بگذارید که علیه خودتان تمام نشود.

دوم اینکه باید از نفوذ و قدرتی که جامعه و گروه‌های دوستی روی کودکانتان دارند آگاه باشید. آنها زجرها و سختی‌های زیادی را متحمل می‌شوند تا اینکه در گروهی پذیرفته شده و مورد قبول دوستانشان واقع شوند. یادمان باشد آنها از دروغ گفتنشان ناراحتند و عذاب وجدان دارند اما بار دیگر تکرار می‌شودآنها تصور می‌کنند که دروغ گفتن زیان‌آور نیست پدر و مادرم هرگز متوجه نخواهند شد مشکلی به بار نمی‌آورد پدرها و مادر‌ها باید بپذیرند که به این علت فرزندان‌شان به آنها دروغ می‌گویند که ایشان هنوز به آن رشد عقلی کامل نرسیده‌اند و متوجه نیستند که دروغگویی آنها علاوه بر اینکه باعث رنجش دیگران می‌شود می‌تواند در اجتماع مشکلات بزرگ‌‌تر و مخاطراتی را به همراه آورد. در عین حال باید یادآور شد که در اجتماع کنونی، عوامل و مسائل تحریک‌کننده زیادی وجود دارند که بچه‌ها را به طرف خود کشانده و تحت‌تأثیر قرار می‌دهند درحالی‌که در این روند پدرها و مادر‌ها نقشی ندارند.

در واقع نمی‌توان گفت که «بچه‌های با ادب و خوب» تحریک‌پذیر نیستند و از کلک‌ها و پنهان‌کاری بدشان می‌آید و بچه‌های «بی‌ادب و بد» از مسائل تحریک‌کننده لذت می‌برند. همچنین نمی‌توان گفت که بچه‌های باادب هرگز دروغ نمی‌گویند ولی بچه‌های بد دروغگوهای قهاری هستند. واقعیت این است که همه بچه‌ها چه بد و چه خوب، به طرف مسائل تحریک‌کننده، کشش و گرایش دارند. همه آنها استعداد این را دارند که واقعیت را برعکس جلوه داده و دروغ بگویند؛ چرا که هنوز یک کودک هستند.

سوم اینکه، در مقابل دروغگو، رفتاری را نشان دهیم که پلیس در مقابل یک راننده با سرعت بالا عمل می‌کند. اگر شخصی با سرعت بالا رانندگی بکند، پلیس جلویش را گرفته و یک برگه جریمه در دستانش می‌گذارد. به هیچ وجه توضیحات و عذرخواهی او در مأمور پلیس اثری نمی‌گذارد و پلیس بی‌توجه به حرف‌های راننده جریمه را می‌نویسد و برگه جریمه را به‌عنوان نتیجه اعمال راننده به او می‌دهد؛ خب همین روش را می‌توانیم برای فرزندان به کار ببندیم. اگر فرزندتان به شما حقیقتی را نگفته است و یا واقعیتی را کاملا برگردانده، یا اینکه از حرف‌های شما سرپیچی کرده است، در این صورت، خیلی راحت باید نتیجه کار و عملش را ببیند؛ مثلا اگر نخستین بار است که به شما دروغ می‌گوید، نتیجه کار زشتش این است که یک ساعت زودتر از معمول باید به رختخواب برود و بخوابد. در مرتبه دوم،پول توجیبی‌اش را ندهید، اگر ادامه پیدا کرد، 2روز دیگر ادامه بدهید. علاوه برآن، حق نگاه کردن به تلویزیون و استفاده از کامپیوتر را هم از او سلب کنید. او باید متوجه باشد که اگر بار دیگر به شما دروغ بگوید و واقعیت را پنهان کند، گرفتار چنین شرایطی می‌شود و کنار آمدن و اغماضی در کار نخواهد بود. شما در واقع با این نوع از اقدامات می‌خواهید به او بفهمانید که نتایج دورغگویی، فاجعه‌انگیز‌تر از خود دروغ خواهد بود. نتیجه تنبیه باید رابطه مستقیم با خود دروغ داشته باشد؛ بنابراین، فرزندتان باید نتیجه کارش را فوری و بسیار تأثیرگذار ببیند تا راه را بر ادامه پنهان‌کاری ببندد.

چهارم اینکه نباید یک رفتار و نتیجه آن را به دیگر اعمال گسترش دهیم و مشکل را بیش از آنکه هست بزرگ و پر‌پیچ‌وخم نشان دهیم. کلاس درس اخلاق هم نباید تشکیل داد و سخن از ادب و بی‌ادبی گفت «که صد گفته چو نیم کردار نیست»؛ در همان مثال پلیس، پلیس در برابر تخلف رانندگی به شما فقط برگ جریمه همان تخلف را می‌دهد. شما را تا در خانه تعقیب نمی‌کند، نمی‌گوید حالا به کجا می‌خواهی بروی و شروع به توضیح درباره یک رانندگی خوب نمی‌کند بلکه قبض جریمه را می‌دهد و حداکثر تذکر این است که در این‌باره مراقبت بیشتری باید داشته باشید. کافی است به او بگویید چه اندازه کارش اشتباه بوده است و نتیجه این عملش چه خواهد بود.
البته یادتان باشد این تذکر دادن‌ها و تنبیه‌ها باید در شرایط آرام و به دور از جنجال و سر‌وصدا انجام بگیرد که در غیراین صورت معلوم نیست شما به نتیجه دلخواه می‌رسید یا نه.البته راه‌حل‌های تشویقی برای جایگزین ساختن رفتار و اعمال درست مانند راست گفتن و جایگزین ساختن تدریجی آن با رفتار‌های نادرست نظیر دروغ گفتن نیز می‌تواند در دستور کار والدین قرار گیرد که نیازمند وقت و بحث دیگری است.

همه چیز درباره پول تو جیبی فرزندان


تصوری که شما از پول نزد فرزندتان شکل داده‌اید چگونه است؟ آیا فرزندتان به پول همچون امری مادی و ثابت نگاه می‌کند؟ در این نوشتار، 8 درس پولی گردآوری شده که با آموختن آنها به فرزندانتان، می‌توانید امیدوار باشید نگاه پولی و مالی وی شکلی کمابیش درست‌تر به خود گرفته است.


پول را تصاحب کن، اما اجازه نده پول تو را تصاحب کند.

همان قدر که اهمیت دارد به فرزندتان بیاموزید که از بدهی اجتناب کند، به آن اندازه مهم است که او را از تبدیل شدن به فردی که تنها شهرتش خسیس بودن است نجات دهید. بنابراین لازم است به فرزندان خود بیاموزید که ما می‌توانیم مالک پول شویم، اما اگر در این مالکیت افراط کنیم، پول مالک ما خواهد شد. این اتفاقی است که می‌تواند زندگی را تیره و تار و روابط عاطفی را نابود کند.


پول می‌تواند چیزهای بسیار زیادی بخرد اما نه همه چیز را:
پول می‌تواند برای شما یک ملک بخرد، اما یک خانه نه، خانه جایی است که کسانی که دوستشان دارید در آنجا انتظار شما را می‌کشند. جایی که شما برای آن کار می‌کنید، اما یک ملک تنها تجمع چند دیوار و چند وسیله است. شما می‌توانید با پول دارو و خدمات پزشکی بخرید اما نه سلامتی را، سلامتی جسمانی امری است در گرو سلامت روحی و برای سلامتی روحی شما به چیزهایی بیشتر از پول نیاز دارید.

شما با پول می‌توانید امکان تحصیل را بخرید، اما برای باسواد بودن به اموری فراتر از امکان تحصیل نیز هست. با پول می‌توان یک تخت زیبا خرید، اما برای خوابیدن شما به آرامش نیاز دارید. هرچند ممکن است این جملات کلیشه‌ای به نظر برسند، اما لازم است شما آنها را برای فرزندان‌تان بارها بازگو کنید تا آنها به این نکته واقف شوند که پول تنها وسیله‌ای برای دستیابی به خوشبختی است نه خود آن و مهم‌تر از هر چیز اینکه پول قادر نیست به تمامی خوشبختی دست یابد.


تمام پول‌های دنیا نمی‌تواند خطایی اخلاقی را جبران کند: مساله دیگری که همه باید به فرزندان‌مان در ارتباط با پول و زندگی بیاموزیم این است که تمامی پول‌ها یکسان نیستند. بعضی پول‌ها کثیفند و بعضی پول‌ها تمیز. لازم نیست این مساله را به صورت مستقیم به فرزندان خود بیاموزیم، اگر به آنها اصول اخلاقی را بیاموزید آنها می‌توانند به خودی خود اخلاقیات را به زندگی مالی خود تعمیم دهند.



پول فقط برای خرج کردن و پس‌انداز کردن نیست:
به فرزندتان بیاموزید که تنها کارهایی که می‌شود با پول کرد، پس‌انداز و خرج کردن نیست، همیشه بخشی از پول شما وجود دارد که می‌توانید آن را تقسیم کنید، مهم نیست بین چه کسانی، یکی از اقوامتان که در وضعیت مالی بدی است یا فردی که نمی‌شناسید، مهم آن است که به فرزندان مان بیاموزیم نسبت به کسانی که به قدر آنها خوش شانس نبوده‌اند مهربان باشند.


خرج‌های‌غیر‌ضروری انتخاب‌هایی هستند که باید ارزشش را داشته باشند:
یکی از نکاتی که باید در رابطه با پول به فرزندمان بیاموزیم این است که هر مقداری که از پول‌تان خرج موارد غیر‌ضروری می‌کنید، قدری از بودجه‌تان برای روزهای سخت کم می‌کنید، آیا فرزند شما فکر می‌کند خرید یک اتومبیل گران‌قیمت مهم‌تر از بودجه مواقع ضروری است؟

اگر این طور است، ایرادی ندارد، اما وظیفه شما این است که به او بیاموزید دائما این دوگانه را رد نظر داشته باشد، هر خرجی قدری از امنیت او در آینده احتمالی می‌کاهد؛ بنابراین باید مطمئن باشد که چیز خوبی را با امنیت معاوضه می‌کند.


پول می‌تواند روابطی را ایجاد و روابطی را از بین ببرد:
شما می‌توانید هر شخصی را در زندگی‌تان دوست داشته باشید، اما بعضی اشخاص در مقابل پول مثل شما عمل نمی‌کنند، به فرزندتان بیاموزید که افرادی هستند که یک شکست مالی می‌تواند روابط عاطفی‌شان را نابود کند و همین‌طور بی‌شمار واکنش دیگر در مقابل پول زیاد و پول کم در بین انسان‌ها وجود دارد، لزومی ندارد بهترین را انتخاب کنید، به فرزندتان بیاموزید که شخصی را به عنوان شریک عاطفی برگزیند که در مقابل پول شبیه به او باشد.


پول بخش مهمی از زندگی است:
درست است که پول قادر نیست همه جیز را به‌دست آورد و همه چیز را تغییر دهد، درست است که پول نمی‌تواند یک غایت باشد و تنها یک وسیله است، اما پول اهمیتی اساسی دارد، به فرزندتان بیاموزید در مقابل اهمیت پول بی‌تفاوت نباشد، وقتی نمی‌دانید پول صورت حساب بعدی‌تان را از کجا بیاورید آرامش‌تان را از دست می‌دهید، وقتی پول ندارید نمی‌توانید شرایط تحصیلی خودتان را با فراغت طی کنید، بدون پول حمل و نقل شما دشوار است، پول داشتن شاید کلید خوشبختی نباشد، اما فقر می‌تواند کلید بدبختی باشد؛ بنابراین به فرزندتان نشان دهید که اهمیت پس‌انداز و اندیشه‌های مالی برای مال اندوزی نیست؛ بلکه برای آن است که نگرانی دائمی در خصوص پول تمامی زندگی را با خود آلوده نکند.


پول در ارتباط تنگاتنگی با زمان قرار دارد:
تصوری که شما از پول نزد فرزندتان شکل داده‌اید چگونه است؟ آیا فرزندتان به پول همچون امری مادی و ثابت نگاه می‌کند؟ فورا این نگاه را اصلاح کنید، به فرزندتان بیاموزید که پول همچون آب روان، همچون حباب و همچون زمان گذراست، در هر اقتصادی پدیده‌ای به نام تورم وجود دارد و هر پول نقدی با استفاده فعالانه از آن قدرت تولید و افزایش را دارد، به فرزندتان بیاموزید که با انفعال نه تنها نمی‌تواند پول را استفاده کند؛ بلکه آن را از دست خواهد داد.

بی‌خوابی در نوجوانان و جوانان (علل و راه حل درمان)



اگر فیلم بی‌خوابی کریستوفر نولان را با بازی آل‌پاچینو و رابین ویلیامز دیده باشید حتما این صحنه را به یاد می‌آورید: ویل‌دورمر (آل‌پاچینو) که یک کارآگاه بود به همراه همسر جوانش هپ، به شهر کوچکی در آلاسکا سفر می‌کنند، تا موضوع قتل یک دختر ۱۷ ساله را بررسی کنند.
اما شرایط شهر، تلاش‌های آل‌پاچینو را بامشکل روبه‌رو می‌کند چون شهر، به دلیل تغییر فصل، شبانه‌روز روشن است؛ درست وقتی است که خورشید در نیمه شب هم می‌درخشد! کارآگاه هر چه سعی می‌کند، نمی‌تواند بخوابد. آل‌پاچینو نقش کارآگاه دورمر محروم از خواب را به خوبی ایفا می‌کند و سبب می‌شود فیلم روانشناختی مهیجی شکل بگیرد اما واقعا دورمر بیچاره چه‌قدر می‌توانست با این بی‌خوابی دوام بیاورد؟!
مطمئنا چنین وضعی اگر در واقعیت اتفاق بیفتد روزگار آدمی سیاه می‌شود. بی‌خوابی، شغل، موقعیت اجتماعی، مالی، تحصیلی، خلق‌وخو و حتی نفس کشیدن را از آدم می‌گیرد. شما نوجوان عزیز چه‌قدر با مشکلات خواب درگیر هستید؟


● بسیاری از نوجوانان خواب کافی ندارند

متاسفانه این مسأله واقعیت دارد. بسیاری از نوجوانان شب‌ها تا دیروقت بیدارند و با اینکه باید بین ۵.۸ تا ۹ ساعت خواب شبانه داشته باشند، این مسأله را رعایت نکرده و صبح‌ها خواب مانده و یا حتی در مدرسه چرت می‌زنند! البته تحقیقات اخیر نشان داده است الگوی خواب نوجوانان با بچه‌ها و بزرگسالان تفاوت دارد. در این مطالعه مشخص شده در دوران نوجوانی، ساعت درونی بدن دوباره تنظیم می‌شود و به فرد می‌گوید دیرتر خوابیده و دیرتر هم بیدار شود. درست برعکس کودکان و بزرگسالان که ساعت درونی به آنها می‌گوید زودتر خوابیده و زودتر بیدار شوند.
این تغییر در بدن نوجوانان به این دلیل است که ملاتونین یا همان هورمونی که الگوی خواب و بیداری را تنظیم می‌کند، شب‌ها دیرتر از قبل تولید می‌شود و نوجوان نمی‌تواند زودتر بخوابد. متاسفانه این تغییر درست وقتی است که سر نوجوان از همیشه شلوغ‌تر است، چون در این دوران فشار کار مدرسه بیشتر از قبل شده و فرد باید به شدت درس بخواند. ضمن اینکه دوست دارد در ورزش و موسیقی و هزار مهارت دیگر وارد شود. بنابراین خواب نوجوان به شش یا هفت ساعت در شب می‌رسد و کم‌خوابی مزمن او را اذیت می‌کند.


● مشکلات کم‌کم بروز می‌کند

کم‌خوابی روی تمام توانایی‌های نوجوان تاثیر می‌گذارد، از توجه در کلاس درس گرفته تا خلق‌وخو که حسابی خراب می‌شود! تحقیقات نشان می‌دهد ۲۰ درصد دانش‌آموزان دبیرستانی در کلاس چرت می‌زنند و همین مسأله موجب افت نمرات درسی آنها می‌شود. بی‌خوابی نمی‌گذارد نوجوان ورزشکار هم فعالیت دلخواهی داشته باشد. بی‌خوابی زمان عکس‌العمل نوجوان را هم کند می‌کند که این مسأله برای نوجوان در حین عبور از خیابان مشکل ایجاد می‌کند به خصوص اگر رانندگی کنند. کم‌خوابی برای عاطفه و احساس نوجوان هم مشکلاتی مثل غمگینی و افسردگی ایجاد می‌کند. خواب به بدن فرصت می‌دهد تا برای هر گونه فعالیتی انرژی پیدا کند.
▪ اگر نوجوان هستید حتی اگر فکر می‌کنید خواب کافی دارید، ممکن است این طور نباشد. به بعضی علایمی که نشان می‌دهد به خواب بیشتری احتیاج دارید، دقت کنید:
۱) صبح‌ها نمی‌توانید از خواب بیدار شوید.
۲) تمرکز ندارید.
۳) در کلاس درس چرت می‌زنید.
۴) خلق‌وخوی شما تغییر کرده و یا حتی افسرده شده‌اید.


● و اما چاره چیست؟

▪ زمان خوابتان را منظم کنید. اگر هر شب سر ساعت معینی به رختخواب بروید، به بدن‌تان پیام می‌دهید که وقت خواب است. اگر هر روز سر یک ساعت معینی هم بیدار شوید الگوی خواب در شما ایجاد می‌شود. سعی کنید حتما به این برنامه مقید باشید، حتی اگر تعطیلات باشد.
▪ ‌به طور منظم ورزش کنید. قبل از خواب ورزش نکنید چون دمای بدن‌تان بالا رفته و نمی‌گذارد، بخوابید. متخصصان خواب معتقدند ورزش پنج تا شش ساعت قبل از خواب به بهتر خوابیدن فرد کمک می‌کند.
▪ از محرک‌ها بپرهیزید. بهتر است نوشیدن قهوه، لیموناد یا نوشابه‌های گازدار بعد از ساعت چهار بعد از ظهر ممنوع باشد. نیکوتین سیگار هم محرک است و نمی‌گذارد، بخوابید.
▪ ذهنتان را آرام کنید. از دیدن فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی خشن، پر سر و صدا و اکشن قبل از خواب خودداری کنید. خواندن کتاب‌هایی که ذهن‌تان را به شدت مشغول کند و یا حتی فعالیت‌های ذهنی مهیج، در خواب اختلال ایجاد می‌کند.
▪ روشنایی را کم کنید. نور این پیام را به مغز می‌رساند که وقت بیدار شدن است. پرهیز از نور درخشان به خصوص صفحه مانیتور کامپیوتر و گوش کردن به موسیقی ملایم به شما در زمان خواب آرامش می‌دهد.
▪ زیاد چرت نزنید. چرت بیش از ۳۰ دقیقه در روز نمی‌گذارد که شب‌ها خوب بخوابید.
▪ شب امتحان را فراموش کنید. درس‌ها را به شب امتحان موکول نکنید. بی‌خوابی قبل از امتحان نتیجه‌کار را کاملا خراب می‌کند. اگر شب امتحان کمتر بخوانید و بیشتر بخوابید، بهتر است.
▪ شرایط خواب را فراهم کنید. تحقیقات نشان می‌دهد مردم در اتاق تاریک و کمی خنک بهتر می‌خوابند. پرده‌ها باید ضخیم و کشیده باشند و لباس کافی پوشیده شود. سر و صدای زیاد قاتل خواب است.
▪ با نور درخشان بیدار شوید. اگر درست در زمان بیدار شدن چراغ روشن شده و یا نور خورشید به داخل اتاق بتابد، این پیام به بدنتان می‌رسد که وقت بیداری فرا رسیده است.