مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

نیازی به معجزه برای تغییر زندگی نیست !



مسئله ای که به آن بی توجه هستید، بی هدفی و بی برنامه بودن تان برای آینده است. اگر برادرهایتان ازدواج کنند و به هر دلیل نتوانند دیگر با شما زندگی کنند، آن وقت تکلیف زندگی شما چه می شود؟ منطقی این است که اگر گزینه مناسبی دارید ازدواج کنید، چرا که با ازدواج بسیاری از نیازهای عاطفی و مالی شما تامین می شود و شاید دغدغه و نگرانی کمتری درباره آینده نامعلوم خود داشته باشید. اما شایان ذکر است که قرار هم نیست چون شرایط تان این گونه است به ازدواج با هر کسی تن دهید!

اگر هم فعلا شرایط ازدواج ندارید، بهتر است به توانمند سازی خود فکر کنید، چون شرایط همیشه همین گونه نمی ماند. بهتر است این گونه فکر کنید که اگر در 60 سالگی به گذشته خود نگاه کنید، دوست دارید خود را چطور ببینید؟ به عبارتی اگر قرار باشد در سنین پیری از گذران عمر خود رضایت داشته باشید، به نظرتان چه کارهایی باید بکنید و از چه کارهایی دست بکشید؟ آیا با کارهایی که الان می کنید به آن نتیجه دلخواه می رسید؟ اگر به دقت به این سوالات جواب بدهید متوجه می شوید که شاید منتظر یک اتفاق یا یک معجزه در زندگیتان هستید که همه چیز عوض شود، ولی تا شما نخواهید چیزی تغییر نمی کند. می توان خوش بینانه هم به این قضیه نگاه کرد که چه خوب است که شما برادرهایی دارید که در صورتی که شکست بخورید، می توانند از شما حمایت کنند.
گم گشتگی؛ مشکل اصلی شما
بنابراین شاید همه مشکل، گیر دادن آن ها نباشد، یا شاید حتی نبودن پدر و مادرتان نیز مشکل اصلی شما به معنای واقعی نیست. مشکل، گم گشتگی و بی هدفی خودتان در زندگی است. ساده ترین پیامد و نتیجه بی هدفی نیز، افسردگی است. سعی کنید هدفی برای زندگی خود بیابید. به عنوان راهکارهای ساده و شاید بسیار سطحی، می توان گفت بهتر است بیشتر مطالعه کنید، شاید خواندن یک کتاب مسیر زندگی شما را تغییر دهد. در گروه هایی که طرز فکرشان با شما نزدیک تر است، شرکت کنید، مثل گروه های کتاب خوانی، شعر، موسیقی و شرکت در جلسات و گروه های روان درمانی نیز که توسط متخصصان روان شناسی برگزار می شود، می تواند کمک بزرگی به شما بکند. نکته دیگر این که حتما خود را به کاری مشغول کنید، مهم نیست که این کار در آغاز، ایده آل شما هست یا نه ، سعی کنید کار کردن را یاد بگیرید چرا که کار کردن، به انسان حس کفایت می دهد و حس کفایت، مسکن افسردگی است.

دلایلی برای ازدواج نکردن خانم ها




صحبت مان درباره کسانی که فرصت مناسب و دلخواه ازدواج را پیدا نمی کنند نیست. از کسانی حرف می زنیم که خودشان تصمیم به مجرد ماندن می گیرند. آنهایی که از ازدواج می ترسند یا نفرت دارند. چرا بعضی از زنان از ازدواج فرار می کنند؟

استقلال

این یکی از شایع‌ترین دلایل حفظ استقلال است. به نظر می‌رسد این روزها خانم‌ها بیشتر از آزادی خود لذت می‌برند. آنها فکر می کنند ازدواج استقلال شان را به مخاطره می اندازد و با مسئولیت های جدید و تعهدهای خانوادگی محدودشان می کند.

بنابراین مجبورند از کار و تحصیل و علایقشان فاصله بگیرند. تصوری که البته اشتباه است. ازدواج ممکن است سبک زندگی شما را عوض کند اما با انتخاب درست می توانید همسری داشته باشید که حامی استقلال شما و فعالیت هایتان باشد نه مخالف آن.


اوقات تنهایی
بعضی از زنان وقت گذراندن برای خودشان را یکی از دلایل عدم تمایل به ازدواج می دانند. تجرد طولانی مدت برای عده ای باعث می شود انزوا و تنهایی شان را به هر چیزی ترجیح بدهند. این عده عموما سازگاری خوبی ندارند و به راحتی با دیگران کنار نمی آیند.

روابط قبلی
تجربیات بد از ازدواج‌های قبلی گاهی یکی دیگر از دلایلی است که خانم‌ها را از ازدواج دور می‌کند. نه فقط ازدواج، روابط عاطفی شکست خورده و دوستی های ازبین رفته و بی اعتمادی ناشی از آنها مانع از وارد شدن آنها به یک رابطه طولانی مدت می شود. تجربیات تلخ دیگران هم گاهی مزید بر علت می شود تا زن ها قید ازدواج را بزنند.

چطور با این ترس ها مقابله کنید؟
برای خودتان تعیین کنید که دقیقا از چه چیزی می‌ترسید: بیشتر افراد از خود ازدواج نمی‌ترسند، از حواشی و آن ترس دارند. برای مقابله با این ترس بدترین تصویر ذهنی که نگرانتان می کند و باعث می شود از ازدواج بترسی، در ذهن خود مجسم کنید و سعی کنید حربه های مقابله با آن را برای خود تعیین کنید. این که چطور می توانید از این اتفاق پیشگیری کرده و در صورت وقوع چطور باید با آن برخورد کنید.
تجربیات بد از ازدواج‌های قبلی گاهی یکی دیگر از دلایلی است که خانم‌ها را از ازدواج دور می‌کند. نه فقط ازدواج، روابط عاطفی شکست خورده و دوستی های ازبین رفته و بی اعتمادی ناشی از آنها مانع از وارد شدن آنها به یک رابطه طولانی مدت می شود. تجربیات تلخ دیگران هم گاهی مزید بر علت می شود تا زن ها قید ازدواج را بزنند

مشورت بخواهید: از هر کسی که در زندگی مشترک خود موفق است بخواهید تا درباره ترس ها و نگرانی هایی که قبل از ازدواج داشته و موفقیت هایی که در مقابله با آنها یا حل و فصل شان به دست آورده برایتان صحبت کند.


قبل از ازدواج توجه کنید: ترس های شما تا حد زیادی با انتخاب همسر مناسب تان از بین می رود. نیازهایتان را پیش از هر چیز باید با شریک زندگیتان در میان بگذارید. از این طریق هم شریکتان متوجه نیازهای شما می‌شود و هم می توانید در رابطه خود موفق تر به پیش بروید.

روش هایی برای کنترل هیجانات



در طول روز برخی از اتفاقات رخ می دهد که فرد به طور ناخواسته دچار هیجانات شدید می شود. هیجاناتی مانند خوشحالی یا ناراحتی بیش از حد و یا خشم. بیشتر این هیجانات از کنترل ما خارج است. اما این موضوع می تواند خطر هایی برای ما داشته باشد.

بیشتر مردم، در زندگیشان هیجانات شدید و غیر قابل کنترل را تجربه کرده اند. در چنین مواقعی، شخص بسیار مایل است شدت خشم، غم و اضطراب و ناامیدی تحت کنترل او باشد. ممکن است شدت هیجانات بر رفتار و طرز برخورد فرد به گونه ای تأثیر بگذارد که موجب رنجش و ناراحتی خود و اطرافیان شود. در چنین لحظاتی چگونه می توان این هیجانات را تحت کنترل درآورد؟


برای دستیابی به چنین توانایی به نکات زیر توجه نمایید:

۱) از چگونگی تنفس خویش آگاه باشید. سعی کنید تنفسی آرام و عمیق داشته باشید. با این عمل ساده به طور طبیعی می توان ضربات قلب و فعالیت ذهن را آرام کرد. هر نوع انقباضی را در بدنتان به خصوص عضلات، شانه ها، گردن و فک بررسی و تعدیل کنید.


۲) سعی کنید بر هیجانات خود مسلط شوید. هنگامی که با دیگران هستید زمان مساعدی برای ابراز هیجانات شدیدتان نیست. بنابراین، از آنها پوزش بخواهید و برای مدتی از آنها دور شوید. به آنها بگویید که احتیاج به زمانی دارید تا بر اعصابتان مسلط شوید و چند لحظه دیگر بر می گردید.


۳) حتماً با افرادی دلسوز و مجرب ارتباط داشته باشید و مشکلات خود را با آنها در میان بگذارید. چنین ارتباطی به شما کمک خواهد کرد تا در حس و رفتارتان تعادلی برقرار کنید و احساس تنهایی و انزوا ننمایید.


۴) روشی دیگر برای کنترل کردن هیجانات، ثبت آنها در دفترچه یادداشت روزانه است. تحقیقات نشان داده است که چنین روشی، تأثیرقابل ملاحظه ای بر افرادی که دچار حوادث شده بودند داشته است.


۵) اگر موضوعی برایتان بسیار اهمیت دارد آن را بی پرده با دیگران مطرح کنید اما قبلاً در مورد آن موضوع و موقعیت خود خوب فکرکنید. به یاد داشته باشید که تغییر در ارتباطات به مرور زمان رخ می دهد و صحیح نیست که این تغییر براساس اصول غیر منطقی و یا هیجانات زود گذر باشد.


۶) با خودتان مهربان باشید. سعی کنید مرخصی کوتاهی داشته باشید و فعالیت های مورد علاقه خود را انجام دهید. در این فاصله زمانی، ذهن شما آرامش لازم را باز خواهد یافت. به عنوان مثال مدت کوتاهی در پارک راه بروید یا غذای مورد علاقه خود را درست کنید و یا کتاب مورد علاقه خویش را بخوانید.


۷) سعی کنید برای مدت کوتاهی به موضوعی که باعث آشفتگی شما شده است، فکر نکنید. چرا که در چنین شرایطی ذهن قدرت تصمیم گیری صحیح را ندارد. تصور کنید رنج و ناراحتی خود را درون جعبه ای داخل کمدتان گذاشته اید، در زمانی مناسب که آرامش بیشتری دارید این جعبه را از کمد بیرون آورید و به طور صحیح راه حلی برای مشکل و ناراحتی تان پیدا کنید.


با انجام دادن فعالیت های فیزیکی از قبیل ورزش کردن ، کلاس رفتن و یا سخت کار کردن سعی نمایید خود را خسته کنید و توجه و تمرکز خود را به کلاس، ورزش یا کار معطوف سازید.


۸) کارهای همیشگی و امور روزمره خود را انجام دهید. بدین گونه زندگی شما تحت کنترل خواهد بود.
فراموش نکنید که سرانجام لحظات پر اضطراب و هیجان به پایان خواهد رسید. شما قبلاً این واقعیت را تجربه کرده اید.


۹) چنانچه مکرراً دچار احساسات و هیجانات شدید و ناراحت کننده می شوید حتماً با مشاوران مجرب مشورت کنید و یا کتاب های منتشر شده در این زمینه را بخوانید.

ازدواج هـای دانشجـویی و نکــات قابل توجـه

در محیط دانشگاه، جوانان از شهرها و فرهنگ‌های مختلف کنار هم قرار می‌گیرند، به بیانی دیگر به هم عادت می‌کنند و عاشق می‌شوند. از یک طرف محیط دانشگاه باز است و دانشجو آزادی بیشتری دارد و به جایگاه بالاتری نسبت به یک محصل دبیرستانی رسیده است. از طرف دیگر نبود والدین و غم غربت او را به سمت عشق و ازدواج می‌کشاند. در بیشتر موارد این رابطه شکل گرفته است و رد کردن یا توصیه دادن مشاورها فایده‌ای ندارد و فقط درصدی از دانشجویان مخالفت کارشناسان و خانواده‌های خود را می‌پذیرند و مقاومت نمی‌کنند.



تفاوت ها را جدی بگیرید
اگر دو دانشجو هم کفو یکدیگر باشند، یعنی از نظر رشته تحصیلی، فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و سن تفاوت چشمگیری نداشته باشند، مشکل زیادی نخواهند داشت و چه بسا با حمایت خانواده‌ها، دانشجویان زندگی خوبی را شروع کنند. در واقع چنین ازدواج‌ دانشجویی طبق عرف است و خانواده و مشاورها آن را تأیید می‌کنند. مثلاً وقتی دختر و پسر، هر دو ساکن مشهد و محیطی مشابه باشند، تا حد زیادی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی در یک سطح هستند. اما در نظر بگیرید که یک پسر تبریزی بخواهد با همکلاسی مشهدی خود که سن بیشتری هم دارد، ازدواج کند. در امر ازدواج حتی محل س************ت در یک شهر هم اهمیت دارد، زیرا نشان‌دهنده‌‌ی شباهت یا اختلاف طبقاتی است. بنابراین به دلیل مغایرت برخی از این ازدواج‌ها با اصول و معیارهای صحیح ازدواج، خانواده و مشاوران مخالفت خود را بیان می‌کنند.

اگر زن و شوهر جوان هم رشته یا حداقل هم دانشکده‌ای باشند، بیشتر می‌توانند یکدیگر را درک کنند و در تحصیل هم اثر بگذارند. مثلاً رشته روان‌شناسی با رشته علوم تربیتی ازدواج کند. همچنین بهتر است دختر دو یا سه سال یا یک مقطع تحصیلی عقب‌تر از پسر باشد. بدین‌ترتیب آن‌ها به باروری علمی یکدیگر کمک کرده و بال پرواز هم می‌شوند. در این حالت ذهن مشغول فرد آزاد می‌گردد و آن‌ها با انگیزه بیشتر تحصیل می کنند.

اصول اولیه ازدواج
ازدواج باید بر اساس اصول صورت بگیرد. اولین اصل، بلوغ و پختگی دو طرف است. وقتی دختر 22 سال و پسر 25 سال را رد کنند، به بلوغ متوسط ایرانی می‌رسند. آن‌ها کار و درآمد حداقلی دارند. اما زمانی که دختر 18 سال و پسر 20 است، هیچ‌کدام از این شرایط را ندارد. ممکن است والدین قول کمک هم بدهند، ولی ثباتی وجود ندارد و این کمک نمی تواند مدت طولانی ادامه پیدا کند.
از سوی دیگر کم سن بودن دختر و پسر زمینه اختلافات و پشیمانی را در آنها به وجود می آورد. آنها اگرچه به استقلال نسبی رسیده اند اما هنوز فضاهای اجتماعی زیادی را تجربه نکرده اند و به اندازه کافی به ثبات رای و شناخت نرسیده اند.
امرار معاش هم نقش مهمی در حفظ زندگی مشترک دانشجویان دارد. دانشجویان عموما شغلی ندارند و همین آینده مبهم شغلی و زمانی که باید بعد از فارغ التحصیلی صرف گذراندن خدمت سربازی یا پیدا کردن شغل کنند، زندگی آنها را در معرض آسیب های جدی قرار می دهد.

به همین دلایل اغلب خانواده ها با ازدواج فرزندانشان در دوره دانشجویی مخالف اند. اگر دختر و پسر هم کفو باشند و ازدواج با رضایت قلبی خانواده‌ها صورت گیرد، خود والدین برای رفع مشکلات فرزندان خود قدم برمی‌دارند. پس رضایت خانواده‌ها تأثیر زیادی در پایداری ازدواج‌های دانشجویی دارد.

ازدواج باید بر اساس اصول صورت بگیرد. اولین اصل، بلوغ و پختگی دو طرف است. وقتی دختر 22 سال و پسر 25 سال را رد کنند، به بلوغ متوسط ایرانی می‌رسند. آن‌ها کار و درآمد حداقلی دارند. اما زمانی که دختر 18 سال و پسر 20 است، هیچ‌کدام از این شرایط را ندارد


مراقب عادت ها باشید

50 درصد ازدواج‌های دانشجویی موفق هستند، اما بقیه این نوع ازدواج‌ها که براساس عادت و عشق صورت می‌گیرد و نه شناخت، به سمتی دیگر می‌روند. در بیشتر آن‌ها پس از مدتی آتش عشق زوجین سرد می‌شود و در مواردی نیز وفاداری خود را نسبت به یکدیگر از دست می‌دهند. اما هر چه ازدواج دانشجویی در مقطع بالاتر صورت بگیرد، جوانان پخته‌تر هستند و کمتر آنی عمل می‌کنند و دست به خطا می‌زنند. در نهایت باید خاطر نشان نمود که اگر ازدواج دانشجویی طبق اصول پیش برود، نمی‌توان با آن مخالفت نمود. فقط در زمان ورود به دانشگاه بایستی خوب راهنمایی شوند و با ملاک‌های درست آشنا شوند که متأسفانه دانشگاه‌ها در بدو ورود دانشجویان به این مسائل توجه چندانی ندارند.

راهکارهایی برای خوشحال بودن‎

خوشحال بودن ,آنچه پیش روی شما قرار دارد نتیجه یک تحقیق است.

مختصر و مفید در سه نکته ارائه شده تا شاید شما در پنجمین دهه زندگی خود بابت آنچه که در فاصله زمانی 30 تا 40 سالگی بخصوص به لحاظ کاری انجام داده اید پشیمان نباشید بلکه برعکس خوشحال باشید.
بالاخره روزهایی می رسند که وقتی به پشت سرتان نگاه می کنید
بابت هر آنچه که در زمان خودش ثبت شده یا خوشحال خواهید بود یا ناراحت.
بنابراین شاید بهتر باشد گاهی هم پای گوش دادن به حرف هایی بنشینیم که تجربه موجود در آنها می تواند برای آینده تعیین کننده باشد.
روزی می‌رسد که پشیمان می‌شوید؟/خوشحال بودن


تحقیق با این سوال جلو رفت؛ باید در دهه سی زندگی مان چکار کنیم تا فواید آن را در دهه پنچاه زندگی و بعد از آن ببینیم؟
بیش از 1500 فرد سالمند به این سوال پاسخ داده اند.
آنها بی دریغ تجربیات خود را در اختیار این تحقیق گذاشتند
چه اینکه برخی از آنها در نودمین دهه زندگی خود حسرت هایی را داشتند
و بابت آنچه که در گذشته انجام داده بودند احساس پشیمانی می کردند
و این تاسف درست در سال هایی از زندگی همراهشان شده که دیگر راهی برای بازگشت به عقب و جبران وجود ندارد.
آنها در واقع درباره دوره بیست ساله ای از زندگی خود گفته اند که شامل 20 تا 40 سالگی می شود. روزهایی که انتخاب ها ، تصمیم ها و سبک و سیاق زندگی درست در همان مقاطع می تواند آینده و دوران میانسالی و سالمندی تان را کاملا تحت تاثیر قرار دهد.
پس در هر کجای دنیا که زندگی می کنید گاهی باید به این تجربیات دقیق شوید چون شاید صدای زنگ هشداری در ذهنتان بلند شود که بتواند آینده شما را تغییر بدهد و این تغییر هیچ چیز جز یک ابراز رضایت از ته دل بابت زندگی گذشته نیست.
هم اینکه در سالمندی بگویید
اگر باز هم متولد میشدم همینطور زندگی می کردم کافیست.
راهکارها همین جا هستند:/خوشحال بودن

1- انتخاب شغل – شغل شما باید پاداشی درونی برای روح و روانتان به ارمغان بیاورد.
بیشترین نکته ای که افراد سالمند درباره آن طی این تحقیق صحبت می کردند همین موضوع بود:
سراغ شغلی بروید که دوستش دارید.
آنها همگی بر این عقیده بودند که اگر اگر شما شغلی را انتخاب کنید که حتی درآمدش کمتر باشد
اما دوستش داشته باشید باید برایتان در اولویت قرار بگیرد.
وگرنه سراغ شغل هایی خواهید رفت که ناخودآگاه تمام طول هفته را منتظر آخر هفته ها و تعطیلات هستید.
نکته: می دانید یعنی چه؟ یعنی اینکه شما باید شغلتان را بخشی از زندگی تان بدانید.
با آن زندگی کنید و از آن لذت ببرید.
پس دنبال شغلی بروید که با آن زندگی کنید نه اینکه در زندگی تان آن را تحمل کنید.
2- بگویید :”بله” – همه ما تجربه داشتن دوستان و همکارانی را داشته ایم که در زمینه کاری خود باریکترین خط فکری را گرفته اند و جلو رفته اند
بدون اینکه میلیمتری از این مسیر تنگ منحرف شوند.
شاید شعار آنها این باشد که “کوچک فکر کنیم”.


خوشحال بودن

شاید خودشان ندادند اما آنها در سوله های تنگ و تاریک فکری خود گیر افتاده اند ،
در چهار دیواری محل کارشان محبوس شده اند ، در همان اتاقک هایی که حتی پنجره هایش را رو به هوای آزاد باز نمی کنند.
در واقع موضوع این است که آنها می خواهند از حاشیه امنیتی که برای خودشان درست کرده اند بیرون بیایند.
این روش یک اشتباه بزرگ است.
شما باید در کارتان انواع چالش ها را در موقعیت های مختلف تجربه کنید
و تا جاییکه که ممکن است به این چالش ها و مواجه شدن با آنها “بله” بگویید.
در همین تحقیقات یکی از بیشترین افسوس ها بابت موقعیت هایی بوده است که پشت در خانه افراد آمده اند ،
در زده اند اما کسی در را به روی آنها بازنکرده و حالا بعد از سال ها صرفا افسوس است که از همه آن فرصت ها باقی مانده.
فرصت هایی پر از چالش که از ترس همین چالش ها سوخت شده اند.


خوشحال بودن

3- درباره توانایی های اجتماعی تان فکر کنید – اگر می خواهید درباره زندگی تان در دوران سالمندی احساس خوبی داشته باشید باید توانایی های اجتماعی خود را ارتقا بدهید.
افراد سالمندی که در این تحقیق شرکت کرده اند از صدها شغل و موقعیت های کاری مختلف انتخاب شده اند.
آنها آدم های زیادی را دیده اند که در کار خود موفق شده اند و در طرف دیگر افرادی را دیده اند که در همین زمینه شکست خورده و سقوط کرده اند.
چرا این همه تفاوت بین آدم ها وجود دارد؟ فرقی نمی کند شما چقدر با استعداد باشید ،
مهم نیست شما چقدر درخشان باشید ،
مهم این است که شما تا چه اندازه از مهارت های درونی برخوردار باشید.
این مهارت درونی همان روابط اجتماعی و عمومی شما با دیگران تعریف می شود.
همه افراد سالمندی که در این تحقیق تجربه خود را در اختیار دیگران قرار می دهند می گویند
فرای شغل و حرفه ای که شما دارید و انرژی که برای کارتان خرج می کنید ،
باید تلاش برابری را برای بالا بردن سطح روابط اجتماعی خود را با دیگران در برنامه زندگی تان بگنجانید.
در همین تحقیقات آن عده که هرگز در روزهای جوانی سراغ ساختن روابط اجتماعی بهتر نرفته اند ابراز پشیمانی کرده اند.
نکته: شاید این تجربیات امروز فقط برایتان مسائلی ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد
اما ممکن است در روزهای پنجاه سالگی به بعد ورق برگردد و بابت جدی نگرفتن چنین مسائلی خودتان را سرزنش کنید.
پس طوری زندگی کنید که دوران میانسالی و سالمندی وقتی یاد گذشته می افتید
لبخندی از سر رضایت قلبی روی صورت تان نقش ببندد.