سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
باوجود نیت خوبتان، این رفتارها
ممکن است رابطهتان را خراب کند. مردها گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب
میشوند که با خطر خراب کردن ازدواجشان همراه است. درواقع، اگر شما هم جزء
مردهای عادی باشید، حتماً چندین بار تابحال از این اشتباهات مرتکب
شدهاید.
باور
نمیکنید؟ از همسرتان بپرسید. حالا قبل از اینکه حالت دفاعی به خودتان
بگیرید، باید بگوییم که تقصیری ندارید. اینها کارهای حساسی هستند که خیلی
وقتها حتی خودتان از انجام آن بیاطلاعید. و تغییر این رفتارها، تفاوت
شگرفی برای همسرتان خواهد کرد، که فقط برای خودتان ممکن است خوب باشد. علاوه
بر این، تشخیص دادن این اشتباهات و تلاش برای اصلاح آنها نه تنها به
ازدواجتان کمک میکند، بلکه برای سلامتی خود شما و همسرتان هم مفید است.
به مرور زمان، احساسات منفی که با آنها برخورد نشود، ممکن است منجر به
مشکلات جسمی و روحی شود. در رابطه برای هر دو طرف استرس ایجاد میشود. به
طور معمول وقتی زوجها به دنبال درمان میروند، این استرس موجب تحریک
اضطراب یا افسردگی در یکی از آنها یا هر دوشان شده است. در زیر به چند اشتباه آقایون در ازدواج، نحوه تشخیص آنها و از همه مهمتر راه اصلاح آن اشاره میکنیم: 1. نشان ندادن همدلی همدلی
به معنی توانایی تشخیص و تقسیم احساسات دیگران مهمترین بخش هر رابطه است.
خانمها معمولاً در این زمینه بهتر عمل میکنند. آنها دوست دارند
احساساتشان درک شده و به آن ارزش گذاشته شود. درعوض
مردها به جای اینکه فقط گوش کنند، وارد عملیات حل مشکل میشوند. این
اشتباه است. مثلاً اگر همسرتان به شما میگوید که احساس میکند نادیدهاش
میگیرید، چیزی که در آن لحظه میخواهد این است که احساسات او را درک کنید
تا اینکه درمورد واقعیات مسئله حرف بزنید.» 2. هزینههای بیپروا خریدهای
بزرگ مثل خریدن یک ماشین بدون اینکه اول با همسرتان مشورت کنید یکی از
رفتارهایی است که باید اکیداً از آن دوری کنید. درواقع، این بعد از خیانت
دومین رفتاری است که ازدواج شما را بر هم خواهد زد. و متاسفانه مردها به
کرات این رفتار را تکرار میکنند. چرا؟ مردها دانسته و ندانسته پُست ریاست در رابطه را به خود میدهند. این هم اشتباه است. رابطه زوجها باید تقسیم ریاست باشد .3. اشتباه گوش دادن گوش
دادن به این معنی نیست که وقتی همسرتان درمورد چیزی که اذیتش میکند
برایتان حرف میزند فقط سرتان را تکان دهید و به راههایی برای حل آن
مشکلات فکر کنید. مردها معمولاً سعی میکنند موقعیتها را بررسی کرده و به
راهکارهایی برای آن فکر کنید. این کار مطمئناً همسرتان را دیوانه میکند.
چیزی
که او میخواهد این است که با هم درمورد مشکلات حرف بزنید، او دوست دارد
شما در گفتگو شرکت کنید نه اینکه سعی کنید قهرمان باشید و به تنهایی
راهحل پیدا کنید. او دوست دارد به حرفهایش دقت کنید و به احساساتی که در
میان میگذارد اهمیت دهید. ترغیب کردن مردها
برای باز کردن دردودلشان کار سختی است. اما نگران نباشید این کار نه تنها
نشانه ضعف شما نیست بلکه نشانه قدرت است. مردها از ابتدای کودکی تا
زمانیکه بزرگ میشوند یاد میگیرند که نباید اجازه دهند دیگران بفهمند که
از چه چیزهایی میترسند. اما دردودل کردن یک ریسک است و ریسک کردن نیازمند
شجاعت 4. پنهان کردن احساسات اینکه وقتی همسرتان درمورد احساساتش با شما حرف میزند به او گوش دهید الزامی است. حرف زدن درمورد احساسات خودتان هم همینطور. اما خیلی از مردها تصور میکنند باید احساساتشان را پنهان کنند درغیراینصورت ضعیف دیده میشوند. باید
بدانید در میان نگذاشتن احساساتتان یک نقطه منفی از دید همسرتان است.
همسرتان تصور خواهد کرد آن رابطه نزدیک و عمیقی که دوست دارد با شوهرش
داشته باشد را ندارد و احساس میکند از او دور شدهاید. ترغیب
کردن مردها برای باز کردن دردودلشان کار سختی است. اما نگران نباشید این
کار نه تنها نشانه ضعف شما نیست بلکه نشانه قدرت است. مردها از ابتدای
کودکی تا زمانیکه بزرگ میشوند یاد میگیرند که نباید اجازه دهند دیگران
بفهمند که از چه چیزهایی میترسند. اما دردودل کردن یک ریسک است و ریسک
کردن نیازمند شجاعت. 5. سعی در مسلط شدن و ریاست کردن مرد
بودن به معنای رئیس بودن نیست. اما خیلی مردها این را نمیفهمند. آنها
سعی میکنند هر چه که میخواهند را با تکیه به زور و ریاست کردن به دست
بیاورند. خانمها به این روش واکنش عکس میدهند و به اعمال قدرتتان پاسخ
مثبت نمیدهند. جایگاه قدرتی که مردها معمولاً
برای خود در نظر میگیرند، باعث خراب شدن رابطه میشود، رابطهای که باید
متقابل، محبتآمیز و حمایتکننده باشد. بهترین ما در ارتباط با دیگران است
که پدیدار میشود نه بعنوان هویتی مستقل.
مشاور
جمعه 24 دی 1395 ساعت 21:51

سال گذشته بود که یک مقام ارشد پلیس اعلام کرد 80درصد کاربران فضای سایبر
در ایران جوان های بین 18 تا 31 سال هستند که 96 درصد آنها درمعرض انواع
جرم و آسیب در فضای مجازی قرار دارند. سرهنگ ستار خسرو در گفتوگو با
ایلنا همچنین اعلام کرد که از هر چهار نفر یک نفر نیز در این فضا قربانی
جرایم سایبری می شود.
حالا یک جامعهشناس حوزه خانواده اعلام میکند خانوادهها این هشدارها را
جدی بگیرند چرا که در چند سال آینده خطری مانند سونامی فروپاشی زندگی
اجتماعی، خانوادگی در راه است. او دلیل این اتفاق را شکاف عمیق بین پدرها و
مادرها و فرزندان میداند و میگوید اینترنت و تکنولوژیهای روز هم در
بزرگ شدن این شکاف بیتاثیر نیستند. دکتر اردشیر گراوند همچنین همه
دستگاهها و مسئولان را به یک جهاد فرهنگی دعوت میکند تا مشکل امروز
خانوادههای ایرانی حل شود.
این روزها بحث در رابطه با طلاق و فروپاشی خانوادهها زیاد شده است. اینکه
تکلیف فرزندان طلاق چه میشود و آیا میتوان مانند گذشته خانوادهای
ایرانی با تمام ویژگیها و ساختارهایش داشت یا نه؛ نظر شما در این رابطه
چیست؟
ببینید، دلیل عمده طلاقهایی که در جامعه ایرانی رخ میدهد ریشه در مسائل
فرهنگی خانوادهها دارد و در حقیقت بخش عمدهای از طلاقهای خانوادههای
ایرانی ریشه اجتماعی ندارد. این موضوع در دو دهه اخیر هم شدت بیشتری گرفته
چون اختلاط فرهنگی در جامعه بیشتر رواج پیدا کرده است. مثلا این روزها
شاهد ازدواجهایی هستیم که زوجها از دو فرهنگ، قشر و پایگاه متفاوت به
یکدیگر میرسند و در موضوعات مختلف اختلافات برداشتی با یکدیگر دارند. حتی
الگوی زندگیشان هم یکی نیست. این مسائل زمانی که با مشکلات اقتصادی
همراه میشود طبیعتا موجب گرفتاریهایی برای اعضای یک خانواده میگردد که
این گرفتاریها در شرایط حاد میتواند منجر به طلاق شود.
هر چند در بیشتر موارد این فرزندان هستند که از چنین تضاد فرهنگی ضربه
میخورند. بنابراین من اعتقاد دارم این روزها آسیبی که باید بیشتر نگران
آن بود نه طلاق، بلکه از هم پاشیدگی خانواده هاست. یعنی شرایطی در خانواده
حاکم شده که انگار یک شکاف بزرگ تربیتی بین مادرها و پدرها به عنوان
سرپرستان خانواده و فرزندان ایجاد شده است. در اصل نسل جدید فرزندان ما را
این اولیا نیستند که دارند پرورش میدهند بلکه تربیت فرزندان به دست
افراد دیگر در کوچه و خیابان و اینترنت و... افتاده است که بسیار خطرناک
است و میتواند نسل خانواده اجتماعی و فرهنگی معروف ایرانی را از هم
بپاشد.
می توانید بیشتر توضیح دهید؟ اینکه چرا این اتفاق دارد میافتد؟
به نظرم دلیلش را این روزها همه مردم دارند با تمام وجود احساس میکنند.
چون اقتصاد امروز مسائلی را پیش آورده و الگو و سبک جدیدی را به زندگیها
ارائه کرده که فاصله بین خانوادهها بیشتر شده است. در جامعه امروز مخصوصا
در سالهای اخیر، مرد و زن به دنبال حل کردن مسائل و مشکلات اقتصادی
خانواده هستند و هر دو مجبورند به فعالیت سخت در طول روز و حتی شب در چند
شیفت مختلف بپردازند. در این شرایط طبیعی است که در طول روز مسائلی مانند
عدم امنیت شغلی، دردسرهای محل کار و...، نارضایتی از درآمدهای ماهانه،
مدیریت بلاتکلیف خانواده، نامشخص بودن آینده خانواده و... ذهن و روح زوج
را درگیر، خسته و فرسوده میکند. ضمن آنکه امکان و فرصت استفاده و لذت
بردن از درآمد خود را هم ندارند و 80 درصد درآمد یک خانواده هزینه مسکن
میشود و مابقی آن برای خورد و خوراک صرف میشود.
در چنین شرایطی فرهنگ کتابخوانی، سلامت، تفریح و... از سبد خانواده حذف
میشود. یعنی فرهیختگی به معنایی حذف میشود و رضایتمندی از چنین زندگی
کاملا از بین میرود. در این بین فرزندان خانواده هم ضربه خواهند خورد.
آنها از والدین ناراحت میشوند. والدین توانایی فراهم کردن شرایط مطلوب
برای یک زندگی خوب و گذراندن در دوران تحصیل و اوقات فراغت را ندارند.
غیبت والدین در خانه طولانی است و فرزندان با پدر و مادر بزرگ نمیشوند.
آنها غروب با پدر و مادر خستهای روبهرو میشوند که حوصلهای برای
گفتوگو ندارند. یعنی زندگی اجتماعی خانوادگی با این شرایط از بین میرود و
اگر این مسئله اجتماعی با همین شدت ادامه پیدا کند این موضوع تبدیل به یک
سونامی خواهد شد که تمامی خانوادهها را درگیر خودش خواهد کرد. به همین
دلیل است که ما میبینیم والدین به جهت زمان کم و خستگی و درگیری بیش از
حد این روزها فضا برای گفتوگو در خانوادهها به ندرت اتفاق میافتد و
فرزندان برای رسیدن به بلوغ فکری احساس خلأ میکنند.
خب فرزندان این خلأ را چگونه پر میکنند ؟
فرزندان بلوغ فکری، انسانی و اجتماعی را از جای دیگری تأمین میکنند. در
این شرایط دوستان، هم سن و سالان، اینترنت، ماهواره و... باید جای خالی
پدر و مادر را برای آنها پر کنند که در اکثر موارد به جای آنکه راهنمای
جوانان باشند باعث آسیب پذیر شدن و به بیراهه رفتن آنها میشوند و هشدار
اساسی این است که هرچه فرزندان به تأمین تربیتی و بلوغی خارج از خانواده
روی آورند این شکاف بیشتر خواهد شد. در ضمن تکنولوژی جدید را هم نباید از
یاد برد. در بسیاری از موارد خانوادهها این تکنولوژی را بدون شناخت در
اختیار فرزندان خود قرار میدهند و باعث فاصله بیشتر فرزندانشان از
خانواده میشوند. کمبود وقت والدین باعث میشود نتوانند خود را با
تکنولوژی روز هماهنگ کنند و نظارت آنها در این بخش کمتر خواهد شد. سرعت
پیشرفت تکنولوژی برق آساست و به همان اندازه هم میتواند خطرناک و آسیب
رسان باشد. اگر والدین بهروز نباشند نمیتوانند از این خطرات آگاهی داشته
باشند و مصونیتی برای فرزندانشان ایجاد کنند.
ولی این شکاف در خانوادههایی که در رفاه بهتری هستند نیز دیده میشود.
ضمن اینکه اگر خانوادهها این تکنولوژی را در اختیار فرزندان خود قرار
ندهند مشکل پیش نمیآید؟
دقیقا درست است. خیلیها هم درآمد خوبی دارند ولی ولع و نگرانی اجتماعی
خاصی بین مردم رواج پیدا کرده است. مردم هر چه درآمد داشته باشند باز هم
بیشتر میخواهند و به دنبال کار بیشتری هستند. عدم امنیت آینده و روشن
نبودن چشمانداز آتی مردم موجب میشود یک عده که فرصت و پول دارند باز هم
نگران بوده و به دنبال کار بیشتر هستند. طولانی شدن مدت کار، فرصت رفت و
آمدهای فامیلی را هم کم میکند و تعامل اجتماعی فرزندان به حداقل میرسد.
این امر باعث احساس انزوا، خلأ و خستگی در خانوادهها میشود.در مورد
تکنولوژی نیز باید بگویم که در دهه اخیر تیپ فرهنگی خاصی در خانوارها مد
شده که با فرهنگ ما متفاوت است.
با این الگو و سبک زندگی جدید که در 10-12 سال اخیر رواج پیدا کرده مصرف
گرایی در خانهها حاکم شده و عناصر فرهنگی غیرایرانی را وارد خانوادهها
کرده است. این در حالی است که هنوز با آن اخت پیدا نکردهایم. این فرهنگ
از پوشش گرفته تا ریزترین بخش خانواده رخنه کرده است. پوشش افراد تغییراتی
پیدا کرده که دربین عموم جامعه ما پذیرفته نیست. به همین دلیل افراد در
هر جا با یک نوع لباس ظاهر میشوند. چنین عدم ثباتی در مورد فکر کردن، درس
خواندن، چیدمان خانگی و... نیز صدق میکند. عناصر فرهنگ مدرن را وارد
جامعه کردیم بدون آنکه جامعه را برای استفاده از آن آماده کنیم. جامعه
باید قبل از ورود هر عنصرتکنولوژی یا فرهنگی آماده پذیرای آن باشد و از
محسنات و مضرات آن اطلاع پیدا کند.
مثلا تا 15 سال پیش چند درصد مبل داشتند و امروزه چه حجمی از خانوادهها
از مبل استفاده میکنند؟ آیا آنها میدانند چنین زندگی تولید هزینه
میکند؟ مثلا یک بچه دبستانی چه نیازی به موبایل دارد که به صورت گسترده
ما شاهد آن هستیم؟ این باعث خراب شدن فرزندان میشود زیرا هر تکنولوژی و
هر وسیلهای هم مانند کتابها که رده سنی دارند برای افراد خاصی ساخته شده
است. اما هنوز فرهنگ آن جا نیفتاده است. حتی دیدن فیلمهایی که برای سنین
آنها نیست باعث بلوغ زودرس فرزندان میشود که یک معضل بزرگ اجتماعی است و
این فرزندان بعد از گذشت مدتی دچار پوچی و افسردگی میشوند.
چگونه میشود این فرهنگ را اصلاح کرد؟
این جریان نیازمند یک جهاد فرهنگی است و باید همه صاحب نظران و نخبگان و
مطبوعات و صدا و سیما وارد شوند. برای رسیدن به این هدف بزرگ در قدم اول
باید امنیت اقتصادی - اجتماعی (بخصوص اقتصادی) را به جامعه بازگردانیم.
وقتی جامعه امنیت اقتصادی نداشته باشد نمیتوان انتظار داشت که امنیت
اجتماعی و فرهنگی داشته باشند. همچنین باید آموزش فرهنگی جامعه را بالا
ببریم. این آموزش میتواند توسط نهادهای واسط (که در کشور خلأ آنها کاملا
مشهود است) انجام شود و بدینترتیب مردم را برای رویارویی با هر گونه مسئله
فرهنگی در جامعه آماده کنیم و اوقات فراغت خانوار را به طرف تعاملات
خانوادگی سوق دهیم، بدینترتیب والدین برای فرزندان وقت بیشتری خرج خواهند
کرد و محبت بین آنها بیشتر میشود. افرادی که در سیاست فعالیت میکنند
باید با کمک فرهنگیان، مطبوعات، رسانه و تبلیغات فضای تنشی جامعه را
مدیریت کنند.
این جامعه اینقدر که گفته میشود، گرفتار نیست اگر هم باشد با تنش و شلوغ
بازاری، کاری از پیش نمیرود. مسئولان باید آن را آرام کنند تا مردم
بتوانند از این حداقل زندگی لذت ببرند. نتیجه این استرس اجتماعی، اختلاف
فرهنگی است. چنین فضای تهاجمی این حجم طلاق و فروپاشی خانواده را نیز در
پی خواهد داشت. ما در شرایطی نیستیم که بخواهیم به مسائل ثانویه بپردازیم.
مثلا در شرایطی نیستیم که حرف از فمینیست بزنیم یا جریاناتی که به تازگی
نخبههای ما در جامعه زنان به آن دامن میزنند.
مسئله حقوق زن نیست. زنها دنبال چیزی افتادند که امروز مطالباتشان نیست و
باعث میشود که برعکس آنچه به نظر میرسد تنها کسانی که در این جریانات
ضرر میکنند، زنان باشند. هر کدام از این مسائل باعث تنش در خانواده و
آسیب زنان میشود. امروزه زنان برسر دوراهی این شعارها و زندگی که با
نارضایتی دارند ماندهاند. سردرگمی زنان در خانواده ضربه بیشتری به
فرزندان خواهد زد. این باعث بیاعتمادی آنها به والدین شده و شکاف بین
آنها بیشتر خواهد شد.
مشاور
جمعه 24 دی 1395 ساعت 20:51
ازدواج موفق، ازدواجی است که با بیشترین شباهت و تناسب و
کمترین تفاوت شخصیتی انجام شود. بنابراین مهم است که بتوانید ویژگی های
شخصیتی خود را بشناسید و فردی متناسب با آنها را برای ازدواج انتخاب کنید.
این
بار درباره شخصیت های جدی با شما صحبت می کنیم و بهتان می گوییم که چه
کسانی با این شخصیت ها خوشبخت تر خواهند شد. جدی ها را خیلی راحت می
توانید تشخیص دهید. خشک و عصا قورت داده هستند، کم می خندند، در هر مساله
ای به ظرافت های منطقی آن دقت می کنند. باهوشند ولی ترجیح می دهند خودشان
را درگیر قواعد و قوانین کنند و به اصول و مقررات احترام بگذارند. آنها
معمولا برای ابراز احساسات وقت زیادی ندارند. از توانمندی های خود مطلع
هستند و محدودیت های خود را می شناسند. بنابراین ریسک نمی کنند و در
چهارچوب همین توانمندی ها زندگی می کنند. مسئولیت کارهایشان را خودشان به
عهده می گیرند و سعی می کنند همیشه طبق قانون عمل کنند. شخصیت های جدی آدم
های درستکاری هستند. آنها متفکر، تحلیل گر
و ارزیاب هستند و همیشه همه جوانب یک موضوع را می سنجند بعد تصمیم می
گیرند. آنها در خانواده مغز متفکر به حساب می آیند و دیگران تمایل دارند
با آنها مشورت کنند. جدی ها تا حدود زیادی محافظه کارند و به عدالت و
قانون اعتقاد عملی دارند. همیشه خود را برای مواجهه با بحران آماده می
بینند و تقریبا می توان گفت هیچ وقت آنها را دستپاچه، سردرگم، ناامید یا
بلاتکلیف نخواهید دید. آنها حد و حدود روابط اجتماعی را رعایت می کنند و
از شما هم توقع دارند مثل خودشان مودب و حد نگهدار باشید. شخصیت های جدی
آدم های منظمی هستند و توجیه، تنبلی، سر هم بندی و بی توجهی برایشان قابل
قبول نیست. جدی ها در شرایط خاص استعداد
دیکتاتوری دارند و اگر روحیات افراطی داشته باشند، می توانند به خاطر
مقررات، احساسات و عواطف را آنقدر نادیده بگیرند که در حد یک انسان خشک و
بی انصاف و انعطاف ناپذیر به نظر برسند. یک
فرد جدی معمولا به خوبی با همسر جدی خود کنار می آید بنابراین بهترین
گزینه برای ازدواج با جدی ها، افراد جدی هستند. البته افراد با اعتماد به
نفس هم گزینه خوبی به نظر می رسند. جدی ها نیاز زیادی به پذیرش دارند و
بنابراین مهر طلب ها که آدم های انعطاف پذیر و همراهی هستند هم برای آنها
خوب به نظر می رسند. با همه این ها، جدی ها بهتر است با ماجراجوها،
احساساتی ها، متلون المزاج ها و شخصیت های نمایشی ازدواج نکنند. نقطه مقابل جدی ها در
مقابل شخصیت های جدی، شخصیت های فارغ البال قرار دارند. کسانی که حق مسلم
خود می دانند که هر طور می خواهند از زندگی لذت ببرند. به آسایش و راحتی
خود بها می دهند و نه هیچ چیز دیگر. آنها برای وقت آزادشان ارزش فراوان
قائلند و می خواهند خوشبختی را جستجو کنند. هیچ وقت بیش از حد مسئولیت نمی
پذیرند و بیش از اندازه به خودشان فشار نمی آورند. در بهترین حالت
همانقدری که ازشان کار خواسته می شود انجام می دهند. خیلی راحت رها می
کنند و سراغ یک کار، رابطه یا ماجرای جدید می روند. آنها احساس می کنند
همیشه برای انجام کارها زمان دارند. عجله ای نشان نمی دهند. خوش بین هستند
و معمولا بی نظم، بدقول و ساده انگار و سهل گیر. برای آنها عجله کار بی
موردی است. آنها خیلی راحت شکست را می پذیرند و با آن کنار می آیند. هیچ
چیزی حتی تشویق و تنبیه هم آنها را تکان نمی دهد چون معتقدند هر کاری را
اگر دوست داشته باشند بالاخره انجامش می دهند. چه دیر چه زود. آنها نیاز
به همسری دارند که بارشان را به دوش بکشد. بنابراین باز هم مهر طلب های
همیشه پذیرا، برای این افراد مناسبند. اما ماجراجو ها هم برای این شخصیت
ها مناسبند. با این حال به هیچ عنوان نخواهند توانست با شخصیت های نمایشی،
متلون و جدی کنار بیایند.
درباره
این شخصیت ها باید آسان گیر باشید، در خوشی هایشان شریک شوید و زندگی را
مثل خودشان سخت نگیرید. یادتان باشد تلاشتان برای حرکت دادن یا تغییر دادن
آنها بی نتیجه است. پس هر طور هست با آنها کنار بیایید و شریک شادی شان
باشید.
مشاور
جمعه 24 دی 1395 ساعت 20:00

در
حال حاضر بیشتر ساعتهای عمر افراد در محیط کار سپری میشود و طبیعی است
که ساعتهای طولانی در ارتباط بودن با هم باعث ایجاد علاقه و عشق شدید
شود...
معمولا محل کار محیطی است که
بیشتر افراد بهترین رفتارها را از خود نشان میدهند و ظاهری آراسته و
مرتب دارند! به همین دلیل باید دقت بیشتری در این زمینه داشت چون ممکن است
رفتار همکارتان در بیرون از محیط کار کاملا برعکس آنچه در محل کار است،
باشد. آدمها در محیط کار لایههای ظاهری
شخصیتشان را نشان میدهند، نه تمام لایهها را. بنابراین باید دید همکار
آقا یا خانمی که با او در ارتباط هستید و او را بهعنوان همکاری با خصوصیات
خوب میشناسید، در زندگی مشترک هم چنین خواهد بود؟
1. همه جوانب را بسنجید
معمولا مراودات مستمر در یک محیط نوعی وابستگی ایجاد میکند. پس بهتر است
از احساسی که به همکارتان دارید، مطمئن شوید؛ آیا واقعا این حس، به معنای
عشق واقعی است یا اینکه به بودن او در کنارتان عادت کرده و به او وابسته
شدهاید و فکر میکنید عاشقش هستید؟ علاوه بر
این، در برخی ادارهها و شرکتها ازدواج همکاران ممنوع است و این قانون
بیشتر در محیطهای کاری کشورهای اروپایی دیده میشود زیرا مدیران معتقدند
با این کار، کارایی فرد کاهش پیدا میکند. پس همه شرایط و جوانب را خوب
بسنجید.
2. واقعبین باشید
ازدواج با همکار را نه میتوان توصیه کرد، نه رد. در این نوع ازدواج هم
باید تمام جوانب بررسی شود و صرفا به شناختی که از همکارتان در محیط کار
دست پیدا کردهاید، بسنده نکنید چراکه ممکن است در محیط کار رفتاری مغایر
با آنچه در خانه دارد، داشته باشد. پس
واقعبینانه با این مساله برخورد کنید و مراقب رفتارتان هم باشید زیرا با
برداشتن قدمی اشتباه، همکاران خیلی زود به این علاقه پی میبرند و ممکن
است این مساله در محیط دهان به دهان بچرخد و اگر در نهایت برای ازدواج به
توافق نرسید، جو ایجاد شده برایتان مشکلساز میشود.
3. معایب را هم ببینید
معمولا وقتی اطرافیان متوجه میشوند دو همکار قصد دارند با هم ازدواج
کنند، مدام از فواید این نوع وصلت میگویند: «اینطوری مدت زمان بیشتری
کنار هم هستید حتی مسیر رفت و برگشت»، «راحت میتونید برنامههاتون رو با
هم هماهنگ کنید» یا «بالاخره تو محیط کار کسی هست که هواتو داشته باشه»
و...
شاید این مسایل از نظر دیگران جزو مزیتهای ازدواج با همکار باشد و زوج
همکار شرایط روانی و فکری یکدیگر را بهتر درک کنند اما اینها فقط ظاهر
قضیه است. ازدواج با همکار هم مانند سایر ازدواجها بیعیب نیست.
4. به درآمدهایتان فکر کنید
واقعیت دیگری که نمیتوان آن را انکار کرد، مسایل مربوط به درآمد است که
برای خیلی از زوجها مشکلآفرین است. گاهی زن و شوهرهایی هم که محل کارشان
یکی نیست، درباره میزان درآمد و نحوه خرجکردن آن از یکدیگر میپرسند و
طرف مقابل را در مورد اینکه چرا پولش را خرج زندگی نمیکند، بازخواست
میکنند،
حالا اگر همسرتان همکار هم باشد و از چند و چون حقوق یکدیگر باخبر باشید،
اوضاع سختتر میشود. معمولا بیشتر مردان اصرار دارند خانمهای شاغل
درآمدشان را صرف زندگی کنند درحالی که هر فردی حق دارد در کنار تامین
مایحتاج زندگی، بخشی از درآمدش را پسانداز کند. مثلا
وقتی خانم یا آقایی میبیند همسرش ارتباط صمیمی با همکارش دارد و با او
گرم صحبت یا خنده است، ناراحت میشود حال آنکه همین فرد قبل از ازدواج
درباره نحوه ارتباط با همکاران آقا یا خانم خود حساسیتی نداشته است. از
سوی دیگر، گاهی ساعتهای طولانی در کنار هم بودن باعث سردی و یکنواختی
روابط میشود و نباید این مساله را نادیده گرفت
5. مرزهایتان را مشخص کنید
ازدواج
با همکار میتواند تغییرات یا محدودیتهایی را در زندگی مشترک برای طرفین
ایجاد کند و باعث بروز برخی ملاحظات شود که شاید تا پیش از ازدواج اصلا
برای هیچیک از طرفین مهم نبوده و حتی به آن توجه نمیکردهاند؛ مثلا وقتی
خانم یا آقایی میبیند همسرش ارتباط صمیمی با همکارش دارد و با او گرم
صحبت یا خنده است، ناراحت میشود حال آنکه همین فرد قبل از ازدواج درباره
نحوه ارتباط با همکاران آقا یا خانم خود حساسیتی نداشته است.
از سوی دیگر، گاهی ساعتهای طولانی در کنار هم بودن باعث سردی و یکنواختی
روابط میشود و نباید این مساله را نادیده گرفت. تفاهمنداشتن بر سر یک
مساله و گاهی بحثکردن در مورد آن، در زندگی هر زوجی اتفاق میافتد و
نمیتوان آن را انکار کرد.
در چنین شرایطی ممکن است زوج همکار اختلافنظر و قهر و دعواهای خود را به
محل کار بکشند و این یعنی باخبر شدن تمام همکاران از مسایل زندگی خصوصی
آنها. با وجود این، نباید فراموش کرد زن و شوهرهای همکاری هم هستند که
اینگونه رفتار نمیکنند بنابراین قبل از ازدواج مرز مشخصی بین زندگی و
کارتان تعیین کنید.
6. محیط کار را میدان رقابت نکنید
یکی از دلایلی که گاهی باعث میشود کار یک زوج همکار به دفتر مشاوره
روانپزشکان بکشد، ارتقای شغلی یکی از طرفین در محیط کار است؛ موضوعی که
در فیلم «همسر» (ساخته مهدی فخیمزاده) به خوبی نمایش داده شد؛ زن و شوهری
که در شرکتی کار میکنند و رییس شرکت به جرم اختلاس دستگیر میشود. مرد
هم که معاونت شرکت را بهعهده دارد، مطمئن است وی را به ریاست شرکت انتخاب
خواهند کرد ولی هیات امنا همسر او را برمیگزیند.
مرد که تحمل ریاست همسرش را ندارد، مشکلاتی در محل کار و در نتیجه خانواده
به وجود میآورد. علاوه بر این، اخراج یا تعدیل یکی از طرفین هم میتواند
مشکلساز باشد. مثلا ممکن است زنی که به دلیل تعدیل نیرو از شرکت بیرون
آمده، عزمش را جزم کند که شوهرش هم از محیط کار بیرون بیاید.
چون معتقد است محیط کار را به خوبی میشناسد و میداند چه کسانی در اطراف
همسرش هستند و اینکه همسرش با زنان یا مردان شرکت ارتباط صمیمیای دارد او
را ناراحت میکند. قبل از هر اقدامی تمام جوانب را در نظر بگیرید و در
خصوص این مسایل با طرف مقابلتان صحبت کنید.
7. مراقب نگاه دیگران باشید
آدمهای کنجکاو همه جا هستند. وجود این افراد فقط محدود به آشنایان و
اطرافیان نمیشود و ممکن است در محیط کار هم همکار کنجکاوی داشته باشید که
بخواهد سر از زندگیتان دربیاورد.
کنجکاویهایی از این دست که «شوهرت بهتنهایی مخارج خانه را تامین میکند
یا اینکه تو هم مجبوری او را همراهی کنی»، «چرا اجازه میدهی همکاران خانم
یا آقا همسرت را به اسم کوچک صدا کنند» و... پس مراقب رفتار و گفتارتان
در محیط کار باشید و حساسیتهای بیجا نشان ندهید زیرا از هر نظر زیر
ذرهبین نگاه دیگر همکاران هستید.
مشاور
جمعه 24 دی 1395 ساعت 19:51

بیشک
همانطور که پیشرفت علم و دردسترس بودن امکانات ارتباطی راههای با خبر
شدن آدمها از هم را آسانتر و سریعتر کرده، به همان نسبت هم آدمها را
از هم دور کرده. تب پیامکها و دنیای مجازی به قدری ما و زندگی ما را
تحتالشعاع قرار داده که دیگر کمتر برای همدیگر وقت میگذاریم.
میتوان
گفت برای با هم بودن تنبل شدهایم و با خیال اینکه وقتی میتوان با یک
پیامک از یکدیگر با خبر شد دیگر نیازی به طی کردن مسافتها نیست و این یعنی
دور شدن از هم و حس نکردن یک ارتباط، حالا میخواهیم بدانیم که آیا با
این پیامکها میتوانیم احساسات خود را هم بروز بدهیم یا حتی پی به افکار
طرف مقابل خود ببریم، در این باره با پوریا پاکرو روانشناس و مشاور خانواده صحبت کردهایم و به نتایج جالبی رسیدهایم.
پاسخهای کوتاه میدهید یا بلند؟
کسانی
که پاسخهای بلند میدهند معمولا افرادی هستند که دوست دارند اطلاعات
کاملی را ارائه دهند. بسیار اهل گفتوگو و اهل برقرار کردن ارتباط با
دیگران بوده و خواهان ارتباط کلامی هستند و ارتباط برایشان در اولویت است،
به همین دلیل رابطههای طولانی و حرفزدنهای طولانی را ترجیح مید هند.
این افراد بسیار کمالگرا هستند. افرادی که پاسخهای کوتاه میدهند بستگی
به حال و احوالشان در آن لحظه دارد و گاه ممکن است بیحوصله و عصبی باشند
اما معمولا افراد سردتری هستند که خیلی مایل به ارتباطهای کلامی نیستند و
ترجیح میدهند سریع و بیمقدمه و بیحاشیه حرفشان را بزنند و دنبال
ادامه ارتباط نیستند، معمولا این افراد روابط گستردهای ندارند.
آیا میتوان از روی پیامکهای شخص پی به احساسات طرف برد ؟
در
این مورد نمیتوان به طور قطع نظر داد، انسانها موجودات بسیار پیچیدهای
هستند و نمیتوان دستهبندی کلی از دل آنها بیرون کشید، ممکن است در آن
لحظه که پیامک خاصی به دست ما میرسد بتوان تقریبا به افکار و احساسات آن
شخص پی برد. این روزها پیامک برای بعضی انسانها وسیلهای شده برای بیان
احساسات و در این موارد میتوان کاملا به احساسات شخص پی برد و فهمید که در
آن لحظه در افکارش چه میگذرد زیرا انسانها در لحظه نوشتن پیامک تمام
سعی خود را میکنند تا حس آن لحظه خود را به شخص مقابل انتقال بدهند.
کسانی که از شکلک استفاده میکنند
تب
استفاده از شکلکها در پیامکها در دنیای مجازی این روزها بسیار زیاد
است، افرادی که علاقه زیادی به استفاده کردن از آنها دارند بهشدت تمایل
دارند حتما احساس و نظر خود را در آن لحظه به شخص مقابل انتقال دهند، اما
باید بدانیم که نوع ارتباط برقرار کردن این روزها خیلی مهمتر است. هستند
افرادی که دیگر برای دیدن دوستان و آشنایان خود نمیروند و برای جویا شدن
از حال آنها فقط به پیامک اکتفا میکنند، این باعث سرد شدن روابط بین
آدمها شده و بهتدریج باعث از بین رفتن مهارتهای ارتباطی میشود.
استفاده کردن از این نوع ارتباطات در اندازه نرمال خیلی هم خوب است اما
باعث از بین رفتن اعتماد به نفس اشخاص میشود زیرا مهارتهای ارتباطی آنها
به مرور از بین میرود.
چه کسانی دیر و چه کسانی زود پاسخ میدهند؟
افرادی
که ارتباطها و حفظ آنها برایشان مهم است، دیگران برایشان در اولویتند و
محور و مشغولیت اصلی آنها رابطه با دیگران است به محض رسیدن پیامک آن را
جواب میدهند و فکر میکنند با پاسخ ندادن افراد را از دست خواهند داد،
اما برعکس افراد خودمحور و با اعتماد به نفس بالا و کسانی که دیگران
برایشان در اولویت نیستند پاسخ نمیدهند یا دیر پاسخ میدهند که البته در
تمام این موارد موقعیت و شرایط شخص را باید درنظر گرفت.
غلط تایپ نکن !
افرادی
هستند که پاسخهای پیامکها را بریده و کوتاه یا با غلط املاییهای زیادی
مینویسند، این افراد هیچ نوع علاقهای به ارتباط برقرار کردن از طریق
تکنولوژیهای روز ندارند، انسانهای بیتمرکزی هستند و معمولا عجله دارند،
وقتی نمیتوانیم منظور خود را به درستی در پیامکها به هم برسانیم گاهی
پیش میآید که سؤالی از شخصی میپرسیم اما او یا جواب نمیدهد یا اشتباه
جواب میدهد یا کلا برداشت اشتباهی از سؤال ما میکند و در نهایت پاسخ
اشتباه خواهد داد.
این
از عواقب همان نرساندن درست مفهوم و منظور ماست. وقتی رودررو صحبت
میکنیم، با تاکید روی برخی جملات و سؤالات خود و با استفاده از زبان بدن
به راحتی مفهوم را میرسانیم و قطعا جواب درست را دریافت خواهیم کرد، در
غیر اینصورت اگر پاسخ درست را دریافت نکنیم شخص با دیدن چهره ما یا با
سؤالات مکرر ما متوجه میشود که جواب درستی نداده است و تلاش میکند پاسخ
مطلوبتری به ما بدهد.
افرادی که به جملات فلسفی علاقهمندند
هستند
افرادی که همیشه یک بیت شعر یا جملاتی فلسفی در آستین خود دارند و برای
هر پیامک عادی که از افراد میگیرند از آنها استفاده میکنند، اینها تلاش
میکنند متفاوت باشند، خودنمایی کنند، این اتفاق بد نیست که جملات
تاثیرگذار بگوییم اما ادامه دادن این نوع پاسخها باعث از بین رفتن اثر این
جملات میشود زیرا گیرنده آن پیام دیگر برایش عادی میشود و به عمق جملات
فکر نخواهد کرد. معمولا گیرنده این پیامها از این نوع پیامها خوشحال
میشوند اما بعد از مدتی خستهکننده خواهد بود.
چه کسانی با پیامک راحتتر حرف میزنند؟
افرادی
که از موقعیت فرار میکنند با پیامک صحبت کردن را ترجیح میدهند، این نوع
افراد با ارتباط برقرار کردن مشکل دارند، از برخورد با اطرافیان و
عکسالعمل آنها وحشت دارند و معمولا خود را پشت پیامکهایشان پنهان
میکنند. اما برخی افراد به آدمها اجازه صحبت کردن نمیدهند و اطرافیان
خود را مجبور میکنند تا بعد از خداحافظی با آنها حرف خود را با پیامک به
آنها بگویند تا شاید به این روش توجه آن شخص را جلب کنند که در اینصورت به
مرور روابط این افراد فقط در پیامکها خلاصه خواهد شد.
شخصیتشناسی مخففنویسها
دنیای
ما دنیای سرعت است و معمولا این افراد عجول هستند که سعی میکنند با این
روش سریعتر پاسخ دهند و سریعتر پاسخ خود را بگیرند، برخی دیگر تنبلها
هستند که مخفف مینویسند آنها با بیحوصلگی تمام پاسخ میدهند، مقتصدها هم
مخفف مینویسند. آنها تمام سعی خود را میکنند تا با استفاده از کمترین
کاراکترها پاسخ پیامکها را بدهند تا کمترین هزینه را پرداخت کنند، اما این
اشتباهات املایی به مرور در صحبتهای محاورهای آنها در زندگی تاثیر
میگذارد و به مرور عادت میکنند تا مخفف و بریده صحبت کنند. البته اینها
دلیل نمیشود که اگر شخصی وقتی برای پیامک نمیگذارد صرفا در رفتار حضوری
هم همانطور باشد. هستند افرادی که پیامک نمیدهند اما بسیار فن بیان
بالایی دارند و خوب صحبت میکنند.
کسانی که اصلا جواب نمیدهند
اینگونه
افراد اتفاقا بسیار انسانهای ارتباطی دیداری و گفتاری هستند، این افراد
ترجیح میدهند در ارتباطات خود با اشخاص رودررو باشند چون دیدار برایشان
مهمتر است و به دنبال ارتباط چشمی هستند تا کلامی و به لحاظ علمی این
افراد قسمتی از مغزشان فعال است که در نتیجه این نوع ارتباط را بیشتر
میپسندند.
send to allنکن
یکی
از اشتباهات رایج افراد فرستادن یک پیامک واحد برای تعداد افراد زیاد
است. این نوع افراد دید اجتماعی مناسبی ندارند زیرا افراد در اجتماع
جایگاههای متفاوتی دارند و ممکن است هر کدام از این افراد از آن پیامک
برداشت خود را داشته باشند و برای برخی خوشایند باشد و لذت ببرند و لی
برخی دیگر دچار سوءتفاهم شوند و باعث به هم خوردن دوستیها شود، این نوع
افراد خیلی به روابط توجه نمیکنند و احساس میکنند با این کار میتوانند
این حس را پنهان کنند و میخواهند افراد را از سر خود باز کنند و با خود
میگویند حتما با این کار دیگر کسی از من گلایه نخواهد کرد که چرا پیامک
نمیدهم.
پیامک را ترجیح میدهید یا زنگ زدن ؟
پیامک
به عنوان یک ارتباط گرم و صمیمی شناخته نمیشود و معمولا انسانها در این
نوع ارتباط به خاطر درست نرساندن منظور خود معمولا دچار سوءتفاهم
میشوند، ما ترجیح میدهیم مخاطبمان به عمق حرف و احساس ما پی ببرد اما
از آنجایی که 80درصد رساندن مطلب زبان بدن و کلام است و وقتی با پیامک
ارتباط برقرار میشود، مقدار بیشتری از احتمال درست فهماندن مطلب را از
دست میدهیم، وقتی شخصی میگوید «پیامک نده تماس میگیرم» یا «بیا حضوری
صحبت کنیم» مشخص است که خواهان، روابط صمیمیتر و نزدیکتر را ترجیح
میدهد.پیامکهای خیلی گرم و صمیمی هم فقط در یک یا دو بار اول شاید
بتواند تاثیرگذار باشد، با گذشت زمان این امر عادی میشود و دیگر
نمیتواند احساسش را به درستی برساند.
مشاور
جمعه 24 دی 1395 ساعت 19:00