از نظر روانشناسی رفتارهایی ناسازگار شناخته می شوند که با نظر و دیدگاه دیگر افراد جامعه و یا خانواده و بزرگترها سازگاری نداشته و بر خلاف میل آنان است. در هنگامی که یک فرد با رفتارهای ناسازگارانه در کودک و یا کودک ناسازگار مواجه می شود قطعا احساس بدی به او دست خواهد داد و ممکن است این رفتارها موجب ایجاد رفتارهای بدتری از سوی دیگران و واکنش نشان دادن به آن ها شود.
در زمینه علوم روانشناسی، روانشناسان به طور کلی رفتاری را ناسازگار تلقی می کنند که در ان فرد ناسازگار نمی تواند به خوبی خود را با محیط اطرافش وفق داده و خود را با محیط مطابقت داده و سازگار نماید و در واقع این ناسازگاری می تواند تاثیرات مخربی بر حالات روحی و عاطفی فرد برجای بگذارد. نباید از این نکته غافل شد که به قول مازلو سوای بحث ناسازگاری در کودکان و رفتارهای ناسازگارانه گه گاه کودک رفتارهایی به صورت طغیان مانند و انفجاری از خود نشان می دهد که علیه ویژگی هایی مانند سلطه جویی، و سرکوب حقش می باشد و در واقع کودک می خواهد که به نوعی از خود مقاومت نشان داده و از حق خود دفاع کند.
از جنبه ای دیگر می توان رفتارهای ناسازگارانه را تعریف و تبیین نمود و آن این است که در واقع هر گاه فردی با مشکلات و استرس های کاری و عملی و اجتماعی مواجه می شود برای برون رفت از این حالات رفتارهایی از خود نشان می دهد که بسیاری از ان را می توان در زمره رفتارهای ناسازگارانه دانست. اگر در زندگی تحت فشارهای روحی و روانی قرار داریم و از طرفی کودک با رفتارهایش ما را ازار می دهد باید به فکر این باشیم که رد شرایطی که به قول معروف اعصابمان خورد است به کارهای کودک واکنش نشان ندهیم و سعی کنیم که پس از آرام گرفتن این کار را انجام دهیم که به این صورت قطعا تاثیر آن بیشتر بوده و فرمانبرداری را در کودکان افزایش خواهد داد. والدین باید توجه کنند که هیچ گاه نمی بایست که به رفتار کودک حس بد داشته باشند و به طور مثال در قبال فلان کار کودک بگویند که او می خواهد ما را اذیت کند و حرص ما را در بیارود و برای همین نیز این کار را انجام می دهد که در واقع اگر چنین فکری داشته باشید نه تنها خود را آزار می دهید، که بلکه ممکن است واکنش و رفتاری بد در قبال کودک داشته و هم شما به او بی اعتماد شوید و هم او را نسبت به خود بی اعتماد نمایید که این بی اعتمادی ها می تواند ریشه بسیاری از مشکلات رفتاری را در رابطه میان کودک و والدینش به وجود بیاورد.
رفتار دیگری که انجام درست آن می تواند تاثیر بسیار خوب و مثبتی بر عملکرد و رفتار کودک داشته باشد این است که بایستی از دادن دستورات مبهم و گنگ که باعث گیجی کودک می شود به شدت پرهیز نمود چرا که این رفتارها و دستورات می تواند تاثیر بسیار بدی بر روی کودک و تفکر او نسبت به شما داشته باشد مثلا اگر پدر و مادری به فرزند خود بگویند که خودت را جم و جور کن خیلی بدتر از این حالتی است که کاملا با احترام به او بگویند که عزیزم بهتر است تا وسایلت را به صورت بهتری جم و جور و مرتب کنی تا اتاق تو زیباتر و بهتر به نظر برسد و یا به در حالتی دیگر می شود گفت که دختر و یا پسر عزیزم دوست دارم که تا لجظات دیگر وسایلت را مثل همیشه مرتب و منظم جمع کنی تا اتاقت باز هم مثل همیشه زیبا و مرتب به نظر بیاید.
امروزه فرهنگ جوامع مختلف و به خصوص جامعه ما به سمتی پیش می رود که خانواده ها و زوجین تصور می کنند که داشتن تنها یک فرزند می توان تاثیر بسیار مطلوبی در آینده کودک داشته و او را از هر لحاظ به سعادت برساند. گرچه می توان مزیت هایی در داشتن تنها یک فرزند و سبک تک فرزندی برای خانواده ها و کودک تنها برشمرد اما باید گفت که از لحاظ روانشناسی تک فرزندی معایب بسیار بیشتری نسبت به حالتی غیر از آن دارد. زوجین با این خیال که اگر تنها یک فرزند داشته باشند می توانند تمام حواس خود را به او معطوف کرده و او را از لحاظ مالی و اجتماعی و تربیتی بهتر حمایت نمایند اقدام به داشتن تنها یک فرزند می نمایند اما از این نکته غافل هستند که معایب بسیاری گریبان گیر تک فرزندها شده که می تواند آن ها را در تمامی مراحل زندگی و از نظر جنبه های گوناگون تربیتی، اخلاقی، اجتماعی دچار مشکل نماید.
اگر بخواهیم که از مزیت ها تک فرزندی سخن بگوییم باید بیشتر به مسائل اقتصادی معطوف شد و گفت که چون تمرکز مالی والدین تنها برای تک فرزندشان است در نتیجه او از این لحاظ ممکن است نسبت به باقی کودکان هم سن و سال خود در ارامش و رفاه بیشتری زندگی کند و در واقع تک فرزندها دنیای کودکی کمی نیز دارند و سریعتر از بقسه هم سن و سالان خود وارد دنیای کار و بزرگان شده و نحوه مدیریت اقتصادی در آن ها به مراتب از بقیه هم سن و سالانشان بیشتر و بهتر خواهد بود. با گفتن این مزیت ها شاید شما هم این تصمیم را بگیرید که تک فرزند بوده و یک خانواده سه نفری باشد اما باید گفت که معایب بسیاری در داشتن تنها یک فرزند وجود دارد که در ادامه به برخی از مهم ترین آن ها اشاره کرده و درباره آن ها سخن خواهیم گفت.
در اولین نکته باید گفت از انجایی که تمامی توجه خانواده هایی که تنها یک فرزند دارند به تک فرزندشان است، او توقع زیادی پیدا کرده و از طرفی خود پدر و مادر نیز به خاطر اینکه تنها او را دارند دوست دارند تا او را راضی نموده و بدن تربیت برای جلب رضایت او و به دلیل وابستگی شدیدی که به تک فرزند خود دارند تمامی خواسته های او را بی چون و چرا انجام می دهند که این موضوع می تواند موجب خودخواهی و غرور بیش از حد فرد در اینده شود و به نوعی سیستم فرزند سالاری که در آن فرزند دستور می دهد و والدین اجرا می کنند به وقوع می پیوندد. از نظر عاطفی تک فرزند ها به دلیل اینکه هم بازی و هم سن و سال کمی دارند دچار کمبود های عاطفی شده و رد آینده آن ها تاثیر بدی گذاشته خواهدشد.مشکلات تک فرزندی
از طرف دیگر اگر همه خانواده ها بخواهند تا تک فرزند باشند شبکه خانواده ها روز به روز محدود تر شده و در ایده نزدیک واژه هایی مانند خاله، عمه؛ عمو و دایی به تاریخ پیوسته و این می تواند موجب بروز مشکلات زیادی در روابط اجتماعی تک فرزندان داشته باشد. در اشکال بزرگ دیگر باید گفت که طبیعتا وقتی یک پدر و مادر تمامی امکانات و داشته های خود را صرف تنها یک فرزند کنند خواسته ها و توقعاتشان تا حدی از او بالا می رود که انتظار دارد فرزندشان در همه امور بهترین و بی رقیب باشد که این توقع می تواند استرس و فشار روحی زیادی به فرزند وارد نموده و او را در روند زندگی اش با مشکلات متعددی رو به رو کند. تک فرزندی تعادل میان جنسیت ها را نیز به هم ریخته و از این لحاظ می تواند به هر جامعه ای اسیب بزند چرا که ممکن است خانواده ها یک جنس خاص را بیشتر دوست داشته و با برهم خوردن تعادل جمعیتی ازدواج ها در اینده سخت شده و نسل جامعه در خطر بیفتد.
همه این موارد مطرح شد که خانواده ها بیشتر با ایرادات تک فرزندی اشنا شوند اما مسلما قرار نیست که تمامی این مشکلات به صورت یکجا در فرند شما بروز پیدا کند لذا برای کسانی که ناگریزند و به هردلیل دوست دارند که تنها یک فرزند داشته باشند باید مواردی را ذکر کنیم که توجه به آن ها مهم است. مثلا اینکه در دوستیابی موفق به فرزند خود کمک کنید و یا اینکه انقدر سطح توقعات خود را از او بالا نبرید که او دچار کمبود اعتماد به نفس و استرس و اضطراب شود و در صورتی که این موارد را در او مشاهده کرده مشاوره با مشاوران متخصص روانشنشاسی می تواند بسیار کمک کننده و مفید باشد. هم چنین یادتان باشد که هرگز به تک فرزند خود باج ندهید و همیشه تسلیم خواسته های او نشوید.
امروزه در حوزه پزشکی و روانشناسی درمان ها از طرق مختلف صورت می گیرد و دیگر مثل گذشته درمان ها صرفا با استفاده از داروها و گیاهان دارویی صورت نمی گیرد. موسیقی و بازی از مواردی هستند که در درمان بسیاری از اختلالات روحی و روانی کودکان موثر خواهند بود. موسیقی کمک قابل توجهی برای درمان بسیاری از اختلالات کودکان در زمینه های رفتاری، اجتماعی، اخلاقی و هوش خواهد کرد و مزیت آن نسبت به سایر روش های درمانی این است که هیچ گونه خطری نمی توان برای آن برشمرد. موسیقی درمانی در کودکان سبب تغییرات خلق و خو و آداب اجتماعی گشته و با این تغیرات زمینه بهبود رفتارهای فردی و اجتماعی در آنان و تاثیر در هوش آن ها خواهد شد. موسیقی می تواند سبب بهبود ارتباطات کودک با دیگر هم سن و سالان خود و نیز خانواده و اطرافیان او شود. این ارتباطات در واقع با نفوذ موسیقی در روح و روان انسان تسهیل شده و بهبود می یابند. نکات مثبت بسیار در زمینه موسیقی درمانی قابل شناسایی است که برخی از آن ها را در زیر ذکر می کنیم
اول اینکه موسیقی درمانی باعث تحریک تمامی حواس انسان و کودک شده و از این طریق می تواند سبب افزایش هوش آن ها شود.
دوم اینکه تاثیر موسیقی درمانی در کودکان زمانی افزایش چشمگیر خواهد یافت که به کودک اجازه دهیم خود در اجرا و انجام موسیقی دخیل شود و کمک نماید مثل نوازندگی و غیره
موسیقی در کودکان و سایر افراد ضمن اینکه می تواند سبب افزایش هیجان شود، در عین حال آرامش بخش نیز بوده و از ان برای درمان بیماری و اختلالات بی قراری در کودکان می توان استفاده نمود.
موسیقی می تواند سبب افزایش اعتماد به نفس در کودک شده و بر همین اساس نیز بسیاری از موسیقی هایی که در مهد کودک ها اجرا و یا پخش می شود برای نشان دادن و تحریک موفقیت و حس کامیابی و پیروزی در کودکان طراحی می شوند
موسیقی می تواند میزان تحمل درد در کودکان را افزایش داده و برای درمان بسیاری از بیماری هایی که دردناک هستند مفید و موثر خواهد بود.
موسیقی درمانی در کودکان سبب افزایش تعاملات اجتماعی آن ها و ایجاد و افزایش تمایل در آنان برای بهبود روابط اجتماعی آن ها با دیگران شود.
موسیقی درمانی در کودکان باعث می شود که هوش کودک افزایش یابد چرا که هنگام شنیدن موسیقی هر دو قسمت مغز به کار افتاده و با یکدیگر هماهنگ تر خواهد شد و از طرفی موسیقی می تواند در درمان لکنت زبان در کودکانی که به این اختلال گرفتار هستند کمک می نماید. متخصصان در زمینه موسیقی درمانی کودکان را با انواع مختلف فعالیت ها در زمینه موسیقی نظیر نوازندگی، اجرا، رقص و غیره آشنا می نمایند تا بدین ترتیب با استفاد از تجربیات قسمت های مختلف بسیاری از امور و مشکلات در آن ها بهبود یابد.
یک درمانگر در طول درمان کودک با نکاتی که از ویژگی های کودک در می یابد می فهمد که کدام الت موسیقی بهتر می تواند با خلقیات او هماهنگ بوده و برای درمان روحی و روانی او موثر تر واقع گردد. لذا برای درمان کودک با استفاده از موسیقی درمانی تنها وجود یک موسیقی دان کافی نیست و در این بین یک پزشک و متخصص روانشناسی و کودک برای کمک و دریافت و فهم هر چه بهتر وضعیت روحی و روانی کودک و نیازهای او نیاز است. پس از فهم و دریافت موارد گفته شده آن ها موسیقی و الات موسیقی مورد نیاز کودک که خانواده او باید برای او رفاهم نمایند را به آن ها معرفی خواهند کرد.
درمانگران این حوزه پس از ارتباطاتی که با کودک برقرار می کنند و بر مبنای شناخت او در زمینه های مختلف جسمی روحی اخلاقی اجتماعی و غیره برنامه مورد نیاز را به والدین او انتقال داده و آن ها باید به دقت موارد خواسته شده را انجام دهند تا در بهترین وضعیت ممکن به خواسته شان برسند. امروزه ثابت شده است که موسیقی تاثیرات فراوانی برای درمان بسیاری از بیماری ها در کودکان دارد که از جمله اختلالاتی که با استفاده از موسیقی می توان درمان کرد، بیماری هایی مانند اوتیسم، بی قراری و بیش فعالی را می توان نام برد که هر کدام از این بیماری ها امرزوه بسیاری از کودکان را مبتلا نموده است. لذا خانواده ها باید به موسیقی درمانی به عنوان راهی برای درمان بسیاری از اختلالات کودکان خود دقت نموده چرا که درمان با استفاده از این روش هیچ گونه عارضه جانبی در بر نخواهد داشت و این نکته می تواند مزیت مهم این روش نسبت به روش هایی مانند دارو درمانی باشد.
همان طور که همه ما می دانیم دوران نوجوانی به دلیل وجود شرایط ویژگی های خاصش می تواند یکی از حساس ترین و در واقع مهم ترین نقطه زندگی هر فردی باشد. در دوران نوجوانی فرد شخصیت او تحت تاثیر عوامل مهم و مختلفی قرار می گیرد و تغییراتی اساسی در خلقیات و رفتارهای نوجوان به وجود می اورد که در نتیجه آن یکی از مهم ترین اختلالاتی که می تواند برای نوجوان پیش بیاید می باشد. اگر والدین فرد در این دوران حساس توانایی درک و شناخت تغییرات رفتاری و ویژگی های نوجوان شان را نداشته باشند باعث به وجود آمدن تنش ها و مشکلات بیشتری در او می شوند که در این حالت دانش و آگاهی والدین می تواند جلوی بسیاری از مشکلات دوران نوجوانی را گرفته و از میزان استرس فرد نوجوان به شدت بکاهد.
در واقع آگاهی از اینکه به چه علت نوجوان به اختلال استرس مبتلا شده است می تواند کمک موثری برای یافتن راه حل مطلوب و در نهایت کاهش استرس نوجوان بکند. استرس اختلالی است که در نتیجه وجود فشارها و تنش ها در زندگی شخص برای او به وجود می آید که در حالت عادی و در زمانی که فرد تنها در موارد خاص به آن مبتلا شود زیاد نگران کننده نیست اما اگر زمانی طولانی به این اختلال مبتلا شویم لازم است اقدامات لازم برای بهبود آن را در دستور کار قرار دهیم. استرس حالت و واکنشی است که در مقابله با فشارها و تنش های موجود در محیط زندگی کار و تحصیل و یا هر محیط دیگری برای فرد به وجود می آید. البته عوامل درونی نیز می تواند از عوامل اصلی بروز استرس در نوجوان باشد مثلا تمایل به پذیرفته شدن توسط دیگران که در دوران نوجوانی نیز به شدت افزایش می باید یکی از دلایل اصلی است. استرس تا حدی برای بدن نیاز است و در واقع فردی که هیچ گونه استرسی در زندگی تجربه نکند در واقع نرمال نمی باشد ولی اگر استرس در یک شخص هم از حد مجاز و بازه زمانی مجاز فراتر رود نگران کننده خواهد بود و نیاز به درمان دارد.
استرس در دوران نوجوانی طی تغییراتی که در سیستم بدن رخ می دهد می تواند به شدت افزایش یابد. از عوامل اصلی که می توان برای افزایش تنش و استرس در زندگی نوجوان نام برد بلوغ، یافتن هویت و استقلال طلبی هستند که در زیر در مورد هر یک از آن ها توضیح داده خواهد شد. بلوغ باعث به وجود آمدن تغییراتی در بدن و روح فرد نوجوان خواهد شد که این تغییرات معمولا یکباره و ناگهانی نیز هستند که نوجوان را با دنیای جدیدی رو به رو خواهند کرد که اگر آگاهی های لازم در مورد این دوران به نوجوان داده نشود باعث بروز اختلالاتی مانند استرس و اضطراب برای او خواهد شد. در دروان بلوغ نشانه هایی وجود دارد که لازم است تا فرد و والدین آن ها را بدانند. در دوران بلوغ نوجوان دوست دارد که همه چیز را بفهمد و کشف کند و بسیار کنجکاو خواهد شد و در واقع او می خواهد تغییرات جسمی خود را به سرعت کشف کند. فرد در این دوران دچار هیجانات عاطفی و رفتاری می شود که از جمله آن ها می تواند به خشم و پرخاشگری اشاره نمود. در دوران بلوغ فرد تمایل دارد که به یک جمع خاص مثلا جمع دوستانش تعلق داشته بشد و کمی از جمع خانواده فاصله بگیرد.
گاهی نوجوان در سن بلوغ به مورادی مانند افسردگی و اضطراب و استرس مبتلا می شود که در برخی موارد بسیار خطرناک و نگران کننده هستند. مورد دیگری که در در کنار بلوغ در افزایش استرس نوجوان تاثیر گذار است هویت یابی در او است. در واقع نوجوان دوست دارد که در زمینه های مختلف درسی، تحصیلی، کاری، خانواده، مذهبی و مواردی از این قبیل کسب هویت نماید که در این راه باید تلاش و کوشش زیادی نماید و ممکن است این دغدغه ها باعث افزایش استرس در دوران نوجوانی فرد گردد. مورد بعدی در افزایش استرس نوجوانی استقلال طلبی خواهد بود. در واقع نوجوان تمایل دارد که از خانواده تا حدی فاصله بگیرد و با کسب آزادی بیشتر استقلال و جدایی خود از خانواده را اعلام نموده و اعلان قدرت نماید. البته این امر در مورد همه نوجوانان صدق نمی کند و این کاملا به خلق وخو و ویژگی های شخصیتی نوجوان بستگی دارد اما در بسیاری از نوجوان کسب استقلال فراگیر خواهد بود. عوامل دیگری مانند درگیری و مشاجره پیاپی در خانواده ها، نبود روابط صمیمی در بین اعضای خانواده و مواردی از این قبیل نیز می تواند زمینه ساز بروز و افزایش استرس در نوجوانان باشد.
نوجوانی دوره ای ویژه با شرایط و خصوصیاتی منحصر به فرد در طول زندگی هر فردی است که به دلایل مختلف ویژگی خاصی برای این دوره به وجود خواهد امد. نوجوانان در این دوره با ویژگی های مانند تغییرات هورمونی، تغییرات در روابط عاطفی و جنسی، و تمایل به استقلال طلبی مواجه می شوند که نیاز به توجه خانواده ها به نوجوانان خود در این دوره بسیار بیشتر می شود. یکی از مهم ترین ویژگی های دوره نوجوانی استقلال طلبی نوجوان است و نوجوان در این دوره زمانی از زندگی خود تمایل دارد که قدرت و استقلال خود را در معرض نمایش گذاشته و خود را از برخی جهات به دیگران اثبات نماید. نوجوان با استقلال طلبی خود می خواهد که بدون تکیه به اطرافیان خود و پدر و مادرش کارش را انجام دهد.
در واقع استقلال طلبی در نوجوان پیش زمینه ای برای ورود آن ها به درون اجتماع و آمادگی آن ها برای پذیرفتن مسوولیت های اجتماعی می باشد. تا قبل از اینکه فرد در دوره نوجوانی پا بگذارد و در واقع زمانی که او هنوز یک کودک است والدین را به عنوان قدرتمند ترین افراد شناخته و سعی می کند که در تمامی کارها به آن ها به عنوان حامیان اصلی خود تکیه نماید اما به محض اینکه فرد وارد دوران نوجوانی می شود این تمایلات در او کاهش یافته و ضمن تمایل به نشان دادن قدرت خود دوست دارد تا استقلالی در کارهای خود داشته باشد که در واقع این استقلال طلبی می تواند از سطوح پایین یعنی استقلال طلبی نسبی در برخی افراد تا سطوح بالاتر یعنی استقلال طلبی مطلق در برخی دیگر متفاوت باشد و در واقع منظور از این بحث این است که درجه تمایل به استقلال در نوجوانان متفاوت است برخی از آن ها دوست دارند که کاملا و در تمامی کارهای خود مستقل باشند و برخی از نوجوان به صورت ملایم تری تمایل دارند که در انجام برخی از کارهای خود مستقل باشند و برخی دیگر از کارهای خود را با حمایت خانواده و پدر و مادر انجام دهند. نوجوان دوست دارد تا در ضمن استقلال طلبی، کارها و فعالیت هایش را بدون حضور خانواده و در جمع هم سن و سالان خود انجام دهد که در این بین نیاز دارد که والدین به او اعتماد نموده و اجازه این استقلال را به او بدهند که لازم است والدین تا حدی این استقلال را در اختیار نوجوان خود قرار دهند و در عین حال کاملا نیز او را به حال خود رها نکرده و در واقع استقلالی همراه با نظارت در خانواده ها نیاز مبرم برای برخورد با استقلال طلبی در دوره نوجوانی می باشد. والدین ضمن آشنایی با ویژگی های این دوره باید تلاش کنند که از استقلال طلبی در نوجوان خود در جهتی مثبت و سازنده استفاده نمایند مثلا به او اجازه دهند در یک کار و یا شغل مناسب وارد شود.