مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

چک کردن بیمارگونه همسران + تست


باما صادق باشید. نمی‌توانید بگویید که حسود نیستید و در زندگی مشترک یا اجتماعی‌تان، هیچ‌وقت احساس عمیق اما ناخوشایند حسادت را تجربه نکرده‌اید. اغلب ما کم و بیش با این احساس آشنا هستیم اما نکته همین‌جاست. شما کمی حسادت دارید یا اینکه در آن غرق شده‌اید؟

اگر می‌خواهید پاسخ این سؤال را پیدا کنید، به سؤال‌های زیر صادقانه پاسخ دهید. پاسخ سؤالات شما می‌گوید حسادت از رابطه شما محافظت می‌کند یا اینکه به خطری جدی برای زندگی مشترک‌تان تبدیل شده است.


چه نمره‌ای می‌گیرید؟

به جواب‌های «الف» امتیاز 2 و به جواب‌های «ب» امتیاز یک بدهید. حالا امتیازهای‌تان را با هم جمع کنید. از صفر تا 20 چه نمره‌ای گرفته‌اید؟ وقت آن رسیده که نمره‌تان را با پاسخ‌های زیر مقایسه کنید و ببینید کجای کار هستید.


12تا20: حسادت یا آن چیزی که خودتان اسمش را غیرتی بودن می‌گذارید، همه زندگی شما را در اختیار خود گرفته و به تهدیدی جدی برای رابطه‌تان تبدیل شده است. اگر هرچه زودتر از یک مشاور خانواده وقت نگیرید و نگاه‌تان را تغییر ندهید، خیلی زود با مشکلات جدی‌تری روبه‌رو خواهید شد.


8تا11: حسادت در زندگی شما یک مشکل است اما می‌توانید با مدیریت ذهن و آموختن مهارت‌های ارتباطی، سهم آن را آرام‌آرام کمتر کنید. اگر چنین امتیازی گرفته‌اید، خواندن کتاب‌های روانشناسی و زوج‌درمانی را به شما توصیه می‌کنیم. سری به شهر کتاب بزنید و از مشاور کتابفروشی بخواهید تاثیرگذارترین توصیه‌هایی که به کار زوج‌های جوان می‌آید را به شما معرفی کند.


4تا7: شما آنقدرها هم که فکر می‌کنید حسود نیستید. کافی است نامزدتان را بیشتر بشناسید و در جریان رابطه، اعتماد متقابل را تقویت کنید. یک رابطه خوب و متعادل و از سوی دیگر تلاش خودتان، می‌تواند شما را از شر این تردیدها خلاص کند.


صفر تا3:
شما اندکی حسود هستید اما این میزان حسادت نمی‌تواند مشکل بزرگی را در رابطه شما ایجاد کند. تصور می‌کنیم بیشتر از آنکه این تردید به رابطه شما لطمه بزند، کمی هوشیار نگاه‌تان می‌دارد و نمی‌گذارد تهدیدهای کوچک و بزرگ میان شما و نامزدتان فاصله بیندازد.


به‌جای گیر دادن به او عشق بدهید

به جای آنکه همسرتان را با حساسیت‌های آزار دهنده به زندگی مشترک امیدوار کنید، عشق‌تان را به او نشان دهید. گفتن دوستت دارم شاید موثرترین و ساده‌ترین راه باشد اما بد نیست گاهی بی بهانه برایش هدیه بخرید یا با لبخند پشت در به استقبالش بروید. حل کردن مشکلات زندگی مشترک را برای فردا نگذارید. هرشب پیش از خوابیدن اختلافات را حل کنید و هرگز به‌دلیل دلخوری از همسرتان، جای خواب‌تان را جدا نکنید.
حسادت گاهی ناشی از احساس خود کم بینی است که در زندگی شما ریشه دوانده، پس بهتر است توانایی‌های خود را تقویت کنید تا تصور اینکه هر زنی توانایی تصاحب زندگی شما را دارد از سرتان بیرون رود. در این مورد هرچه بگوییم کم گفته‌ایم؛ شما و همسرتان می توانید با کمک جلسات مشاوره خانواده خود و یکدیگر را بیشتر بشناسید. نیازی نیست که حتما کارد به استخوان شما برسد تا سراغ مشاور بروید. حتی در شیرین‌ترین لحظات زندگی‌تان هم مشورت با یک روانشناس می تواند راهگشا باشد.

کدامیک: ازدواج سنتی یا امروزی و یا ترکیب این دو؟

کشور ما، همانند بسیاری از ممالک، در حال گذار از یک جامعه سنتی به صنعتی و مدرن می باشد و این گذار، به هر حال، منجر به تغییراتی می شود که مواجهه با آن اجتناب ناپذیر خواهد بود. از جمله می توان به مجموعه ای از دگرگونی ها در سبک زندگی فردی و اجتماعی و بعنوان نمونه، تغییر در نگرش خانواده ها و جوانان راجع به سبک ازدواج، اشاره نمود.

در حالی که جوانان گذشته، با گزینه های معدودی از شیوه های ازدواج روبرو بودند و همان روال سنتی را در پیش می گرفتند، جوانان امروز با گزینه های متعدد و متفاوتی روبرو هستند. لذا دائما از خود یا از متخصصین می پرسند، که کدام روش بهتر است؟ روش سنتی یا امروزی؟ لذا به دلیل اهمیت ازدواج جوانان و لزوم رسیدن آنان به بینشی در این زمینه، این مبحث ارائه می گردد.

ازدواج سنتی:
به طور سنتی، خانواده ها برای ازدواج فرزندان خود نکاتی را در نظر می گرفته و هنوز هم در نظر می گیرند. این نکات، حاصل تجربه های خاص خودشان، یا تعالیم فرهنگی و اجتماعی بوده است. هر خانواده، اصول و قوانین ویژه ای برای خود دارد و تلاش می کند طبق این اصول اقدام کند. وقتی یکی از پسرها آمادگی خود را برای ازدواج اعلام می کند، به طور سنتی، بزرگترها می نشینند و با هم گفتگو می کنند. در مرحلة اول، از طریق پرس و جو، دختر خانم هایی را برای ازدواج انتخاب می کنند، در مورد آنها و خانواده هایشان تحقیق و بررسی می کنند و بعد، بر اساس اصول و قوانین خانواده ، از بین موارد مطرح شده، یک نفر را بر می گزینند و این گزینش، معمولاً با نظر خواهی از ریش سفید ها و با اصطلاح عقلای قوم صورت می گیرد.
فرایند سنتی ازدواج، معمولاً با خواستگاری رسمی و خانوادگی شروع می شود. خانواده ها همدیگر را می سنجند تا ببینند آیا مطابق با اصول و هنجارهای یکدیگر هستند یا نه. در صورتی که تطابق وجود داشت، از دختر و پسر هم نظر خواهی می کنند و اگر این دو به ازدواج رضایت دادند، بقیه مراحل اجرا می شود. حتی هنوز هم در برخی از ازدواج های سنتی در همان شب خواستگاری مراسم عقد کنان انجام می شود ولی شکل امروزی تر آن، این است که خانواده ها به دختر و پسر فرصت می دهند تا همدیگر را بیشتر بشناسند و در طی چند جلسه گفتگو، تصمیم بگیرند.

ازدواج به شیوه متفاوت:
امروزه جوانان و خانواده ها با شکل متفاوتی از ازدواج روبرو می شوند که اصطلاحا به آن ازدواج غیر سنتی گفته می شود. منظور ازدواجی است که متفاوت با رسوم و قرارداد های خانوادگی و فرهنگی انجام می شود. مثلا دختر و پسری با همدیگر َآشنا شده، قرار ازدواج می گذارند. مدتی را برای شناخت همدیگر صرف می کنند و بعد از اینکه تصمیم نهایی را برای ازدواج گرفتند، خانواده هایشان را در جریان قرار میدهند.
یک شکل دیگر هم وجود دارد که دختر و پسری بدون هیچگونه قصدی برای ازدواج وارد یک رابطه عاطفی می شوند، شدیدا به همدیگر علاقمند و وابسته شده و بعد تصمیم به ازدواج می گیرند. در برخی موارد این دو اصلا آماده ازدواج نیستند اما به خاطر وابستگی ایجاد شده، ازدواج را اجتناب ناپذیر می بینند. در شکل دیگر، دختر و پسری وارد رابطه عاطفی و بعضا جنسی شده و بعد از مدتی به دلیل احساس تعهد و مسئولیتی که نسبت به طرف مقابل ایجاد می شود، تن به ازدواج می دهند. بدون اینکه آماده ازدواج باشند و حتی بدون اینکه واقعا یکدیگر را برای ازدواج انتخاب کرده باشند.
در ازدواج هایی از این قبیل، تقریبا در اکثر موارد، زمانی که خانواده ها متوجه قصد ازدواج فرزندشان می شوند و بویژه وقتی که متوجه می شوند که او از مدتها قبل همسر خود را انتخاب کرده است، اصلا واکنش خوبی نشان نمی دهند. این خبر می تواند خانواده را شوکه کند و آنها را مدتی در شوک و نگرانی شدید نگهدارد. بویژه وقتی که پافشاری فرزندشان را می بینند این بحران شدید تر می شود. اما در اکثر موارد، این جوان عاشق و مصمم است که ظاهرا پیروز میدان است و خواسته اش را به کرسی می نشاند. بی آنکه بداند که آیا تصمیم درستی گرفته است، یا خیر؟
کدامیک موفق تر است؟ ازدواج سنتی یا امروزی؟
هنوز هم ، ازدواج سنتی در مقایسه با ازدواج های امروزی تر، به لحاظ توجه به هنجارها و قوانین خانواده ها، ازدواج با ثبات و امن تری به حساب می آید؛ اما در اینگونه ازدواج ها به برخی از ویژگی های فردی دو طرف ازدواج، توجهی نمی شود. به عنوان مثال، ابعاد عاطفی، جنسی، ویژگی های شخصیتی و سبک های رفتاری فرد کمتر مورد توجه قرار می گیرد. شاید به این دلیل که این ویژگی ها برعکس خصائص جسمانی، خانوادگی و سطح اجتماعی فرد مقابل، کمتر ملموس است. در ازدواج های خیلی سنتی، معمولاً خانواده ها تمایلی به صبر کردن و وقت گذاشتن برای بررسی خصائص فردی طرف مقابل ندارند. معمولاً خیلی عجله می کنند که کار را تمام کنند (در اینجور مواقع، ضرب المثل « تا تنور داغ است، بچسبان! » را زیاد می شنویم).
البته، آنچه در مورد ازدواج های سنتی گفته شد، به معنای این نیست که در ازدواج های غیر سنتی ، که احتمالاً بدون توجه کامل به معیارها و اصول خانوادگی انجام می شود (مانند ازدواج هایی که با روابط عاشقانه شروع شده و با وجود مخالفت خانواده ها انجام می گیرد)، نیازهای عاطفی، جنسی، و …. زوج ها بر آورده می شود. خیلی از اینگونه ازدواج ها، بیشتر به دلیل کشش های شدید عاطفی و جنسی صورت می گیرد و به دیگر شباهت ها (حتی شباهت در نیازهای عاطفی و جنسی) کمتر توجه می شود. متأسفانه، کم نیستند زوج هایی که با موانع دشوار اجتماعی و خانوادگی مبارزه می کنند و در نهایت، با اشتیاق فراوان ازدواج می کنند، اما بعد از فروکش کردن اشتیاق شدیدشان، تازه متوجه می شوند که چقدر با هم متفاوتند. فکر کنید، رسیدن به این نقطه کور چقدر می تواند دردناک باشد.
جوانان امروزی به کدام شکل ازدواج گرایش بیشتری دارند؟
هر زن و مردی که با همدیگر ازدواج می کنند، بعد از ازدواج، از خود و همسرشان یکسری توقع و انتظار دارند. بعضی از این انتظارها، یا در راستای خصائص فرهنگی، جسمی و طبیعی فرد بوده و یا نسل اندر نسل به ما منتقل شده است (مانند نقش های فرزند پروری پدر و مادر). اما در کنار این وظایف نسبتاً ثابت، یکسری انتظار هم وجود دارد که به مرور زمان و با توجه به شرایط روز، ایجاد شده و تغییر می کند. مثلاً اگر سالها قبل، از یک پسر ۲۰ ساله می پرسیدند: «چرا می خواهی ازدواج کنی؟» به احتمال زیاد پاسخ می داد: « می خواهم ازدواج کنم تا همسری داشته باشم تا به امورات خانه ام رسیدگی کند و……..». یعنی ازدواج بیشتر به خاطر نقش های اجتماعی و فرهنگی صورت می گرفت.

ولی امروزه از خیلی از جوان ها می شنویم که: « اگر بخواهم غذا بخورم، یک نفر را استخدام می کنم که برایم غذا بپزد، یا به رستوران می روم. یک تمیز کار استخدام می کنم تا به خانه ام برسد و ….. پس اصلاً چرا باید ازدواج کنم؟» در مقابل، دختر خانم هایی را می بینیم که استقلال مالی دارند و به لحاظ مالی نیازی به داشتن همسر و تکیه گاه احساس نمی کنند. این گونه صحبت ها، نشان می دهد که در دنیای امروز، صرفاً به دلیل نقش های اجتماعی و فرهنگی که به طور سنتی به زن سپرده شده، مانند خانه داری و آشپزی یا به دلیل نقش های اجتماعی و فرهنگی که به مرد سپرده شده است، نمی توان ازدواج کرد.
امروزه حتی ازدواج به خاطر رفع نیاز جنسی هم ناکافی است و باز هم انگیزة بالاتری برای ازدواج لازم است. بنابر این، دلایل سابق برای ازدواج، هر چند عالی و لازم است اما کافی نیست. به نظر می رسد، یک ضرورت قوی برای ازدواج کردن، نیاز به صمیمیت و رابطة پربار عاطفی با شریک زندگی است. پس اگر نهادهای اجتماعی و خدماتی بتوانند عهده دار نقش های خانه داری و آشپزی بشوند. اگر زنان هم بتوانند گرداننده حد اقل بخشی از نیازهای اقتصادی خانواده بشوند، اما صمیمیت و رابطه توأم با عشق و محبت چیزی نیست که به آسانی و بوفور قابل دسترسی باشد. به عبارت دیگر اگر در گذشته ازدواج هایی بدون عشق و عاطفه و صمیمیت جنسی صورت می گرفت و ادامه می یافت، اما امروزه این ازدواج ها قطعا دوامی نخواهند داشت. چرا که برای جوانان امروز، دو پایه و ستون مهم ازدواج، صمیمیت جنسی و عاطفی است که بدون آن هیچ ازدواجی استوار نخواهد بود، مگر به شکل کجدار و مریض.
با توجه به آنچه ذکر گردید، در ازدواج هایی که در آن فقط به اصول و شرایط و هنجارهای خانوادگی و فرهنگی توجه می شود(آنطور که در ازدواج های سنتی مد نظر است) و حتی زمانی که جذابیت جسمی(بویژه در زن) هم مد نظر قرار می گیرد، ممکن است تصادفاً شباهت شخصیتی، عاطفی، جنسی و رفتاری وجود داشته باشد و ممکن است وجود نداشته باشد. بنابر این با توجه به تغییر نگرش و انتظارات زنان و مردان امروزی، احتمال اینکه چنین ازدواجی علیرغم چارچوب درستی که دارد، نتواند نیازهای عاطفی و جنسی زوج های امروزی را بر آورده کند، کم نیست. لذا ازدواج های صرفا سنتی که در آن شباهت، علاقه، جذابیت جنسی و رابطه عاطفی طرفین اهمیتی ندارد، امروزه کارایی لازم را نخواهد داشت.
در نتیجه، با توجه به آنچه ذکر شد، به نظر می رسد که در ازدواج های امروزی ترکیبی از ازدواج سنتی با شیوه های نوین، نتیجة بهتری داشته باشد. یعنی ازدواج بر اساس یافته های نوین علمی که روی یکسری شباهت های زوجین و ویژگی های مرتبط با رضایت زناشویی و در نتیجه، ازدواج موفق تأکید می کند و علاوه بر آن، توجه به اصول، هنجارها و معیارهای فردی، خانوادگی و فرهنگی دو طرف.

نکات پیشنهادی برای ترکیب ازدواج سنتی و غیر سنتی:
برای داشتن ازدواجی سعادتمندانه بهتر است روند ازدواج و انتخاب همسر بر اساس ملاک های فردی و خانوادگی صورت گیرد و فرد و خانواده، هر دو در این انتخاب و در طی این مسیر سهیم باشند. بدین منظور نکاتی به شما جوانان پیشنهاد می گردد:
۱- ازدواج امر مهمی است. تصمیمی است که برای یک عمر می تواند مسیر زندگی شما را تغییر دهد. پس هرگز چشمان خود را نبدید و این امر مهم را صرفا به اطرافیان نسپارید. در این راستا سهم شما باید به مراتب بیشتر از آنها باشد.
۲- برای یک ازدواج خوب ، لازم است چشم انداز واضح و روشنی از ازدواج داشته باشید. باید دقیقا بدانید که هدف شما از ازدواج چیست؟ چه خواسته های عینی و واقعی دارید؟ و در واقع معیارهای مشخص شما برای انتخاب همسر کدامست؟ لذا قبل از هر انتخابی باید خودتان را بشناسید و شرایط زندگی خود را مرور کنید. مطالعه، مرور قصه زندگی، مشاوره، اجرای تست های خود شناسی، شرکت در کارگاه های خودشناسی و …. می تواند مفید واقع شود.
۳- بخش مهمی از خودشناسی، شناخت شرایط زندگی، اصول و هنجارهای خانوادگی، اعتقادی و فرهنگی است. نمی توانید این شرایط و اصول را نادیده بگیرید. لذا، قبل از شروع روند ازدواج، با اعضای خانواده مشورت کرده و موارد مهم از دید آنها را بررسی کنید.
۴- در شروع یک رابطه، خانواده را از تصمیم خود مطلع کنید. شاید در آغاز، این کار سخت به نظر برسد و نگران دخالت یا ممانعت از سوی خانواده باشید، اما بدانید که این کار بسیار آسانتر است از اینکه بعدا آنها را در برابر کار انجام شده قرار دهید و شاهد شوک و نگرانی شدید آنها باشید. ضمنا بدانید که والدین شما به هیچ وجه دوست ندارند، آنها را دور بزنید. قطعا بعدا مخالفت آنها شدید تر خواهد بود.
۵- اگر خانواده اصرار بر رسمی کردن رابطه داشتند، آنها را توجیه کنید که لازم است برای شناخت بیشتر یکدیگر، وقت بیشتری بگذارید. خوشبختانه امروزه حتی خانواده های خیلی سنتی ضرورت کسب این شناخت را احساس می کنند و تا آنجایی که تجربه کاری بنده نشان می دهد، کمتر با آن مخالفت می کنند. البته هر خانواده، اصول و خط قرمز های خود را هم دارد که باید به آن توجه کنید.
۶- برای شناخت بهتر و بیشتر، حتی الامکان سعی کنید ملاقات هایی را در بطن خانواده و با حضور خانواده دو طرف فراهم کنید. سفرها و دیدارهای خانوادگی طولانی می تواند فرصت فوق العاده ای برای شناخت یکدیگر فراهم کند. البته امیدوارم دیدگاه سنتی خانواده ها مانع این ملاقات ها نشود.
۷- قبل از رسیدن به تصمیم قطعی، رابطه عاطفی عمیق بر قرار نکنید. هر چند وجود علاقه و زمینه ارتباط عاطفی برای انتخاب درست لازم است، اما دختر و پسری که در یک رابطه عاطفی عمیق درگیر می شوند، قدرت تصمیم گیری منطقی را از دست خواهند داد.
۸- رابطه جنسی را حتی الامکان به بعد از رسمی شدن رابطه موکول کنید. البته راجع به آن با همدیگر صحبت کرده و چشم انداز واضحی از آینده جنسی بدست بیاورید (که با کمک مشاور ازدواج هم می توانید این اطلاعات را بدست بیاورید) اما تجربه کاری من و همکارانم نشان می دهد که وجود رابطه جنسی قبل از ازدواج، بویژه رابطه مکرر، می تواند موجب کاهش انگیزه طرفین برای ازدواج بشود.
۹- در گفتگو های هنگام خواستگاری، به علاقه، مزاج جنسی، انتظارات عاطفی و جنسی، دیدگاه های عاطفی و جنسی حتما اشاره کنید.
۱۰- اگر مدت زمانی را صرف شناخت همدیگر کرده اید، برای تصمیم نهایی لازم است یک بررسی همه جانبه انجام دهید. در این خصوص شرکت در جلسات مشاوره قبل از ازدواج (به اتفاق همدیگر) می تواند مفید باشد. ضمنا برسی روانشناختی و نیمرخ شخصیتی را فراموش نکنید. با یک بررسی درست کارشناسانه اطلاعاتی برایتان روشن می شود که حتی بعد از سالها رابطه قبل از ازدواج هم نخواهید توانست به آن برسید.
۱۱- فراموش نکنید که عشق، شرط لازم برای یک ازدواج موفق است اما «هرگز کافی نیست». پس هیچگاه صرفا به خاطر عشق و بدون در نظر گرفتن شباهت شخصیتی، خانوادگی و …. ازدواج نکنید.
۱۲- امروزه دارا بودن حداقلی از علاقه و اشتیاق عاطفی و جسمی، لازمه یک ازدواج صحیح است. اگر اطرافیان شما صرفا به خاطر اینکه فلان دختر یا پسر شرایط خوبی دارد و ……… شما را به ازدواج با او ترغیب می کنند و می گویند عشق بعدا ایجاد خواهد شد……. هرگز باور نکنید. ممکن است هیچوقت این اشتیاق ایجاد نشود.

توضیحاتی که والدین افسرده باید به فرزندانشان بدهند!

معمولا سعی می کنم اشک هایم را از فرزندم پنهان کنم اما گاهی اوقات فرزندم ناگهان وارد اتاق می شود و متوجه می شود که من در حال گریه بوده ام. فرزند دبستانی من بارها از من پرسیده است که چرا اینقدر گریه می کنم اما نمی دانم چه پاسخی باید به او بدهم؟ چگونه می توانم این بیماری درونی و پنهانی را که آزارم می دهد، برای فرزندم توضیح دهم؟

افسردگی برای کودکان بسیار ناشناخته و عجیب است، آنها نشانه های سرماخوردگی و آنفولانزا را می بینند، اگر دست یا پای کسی شکسته باشد، می بینند و مشکل او را درک می کنند؛ کودکان درد جسم را می بینند اما درد و مشکلات روحی را درک نمی کنند؛ زیرا درک چیزی که دیدنی نیست برای کودکان در سنین پایین بسیار دشوار است.

افسردگی هم نوعی بیماری است مانند تمام بیماری های دیگر. در این بیماری منتقل کننده های پیام از یک سو به سوی دیگر مغز، به درستی وظایف خود را انجام نمی دهند؛ مانند این مورد که شما باید پیغامی را از معلم خود به مادرتان برسانید تا او کار خاصی را انجام دهد؛ حالا اگر شما پیغام معلمتان را به مادرتان نرسانید، او هرگز از کاری که باید انجام دهد، مطلع نمی شود. افسردگی نیز درست به همین شکل است؛ زمانی که پیغام به مقصد مورد نظر ارسال نشود، فرد گیج و افسرده می شود.

افسردگی برای کودکان بسیار عجیب و پیچیده است؛ چرا که پدر و مادر کاملا سالم و طبیعی به نظر می رسندو باور اینکه آنها بیمارند بسیار دشوار است. قاب عکسی را با تصویری سه بعدی تصور کنیدکه در نگاه اول مورد خاصی را در آن نمی بینید اما اگر دقیق تر شوید و تمرکز کنید، متوجه خواهید شد که پشت این تصویر، عکس دیگری نهفته است. افسردگی نیز درست به همین شکل است، شما چیزی با چشمانتان نمی بینید اما این فرد به نوعی بیماری مبتلاست که باید درمان شود.

فرزندشما باید به خوبی درک کند که مشکل افسردگی شما تقصیر او نیست؛ زیرا اشتباهات و رفتارهای نادرست او تنها شما را ناراحت می کند اما افسرده و بیمار نمی کند.

به فرزندتان بگوییدکه گریه برای شما سودمند است و آرامتان می کند؛ یعنی همانگونه که به میوه و سبزیجات برای سلامتی نیازمندید، گاهی گریه نیز برای تان لازم است و تنها چیزی است که حالتان را بهتر می کند. به او بگویید ذرات بد و بیمار کننده ای در بدن وجود دارند که شما با گریه آنها را از بدنتان بیرون می ریزید و حالتان بهتر می شود؛ دراست مانند حمام که قسمت های بیرونی و روی پوست بدن را تمیز می کند، گریه نیز داخل بدن شما را پاکیزه می کند.

گاهی افراد افسرده حرف هایی می زنند که گفتن آنها اشتباه است اما آنها این حرف ها را عمدا و برای ناراحت کردن دیگران نمی گویند؛ بلکه بدان سبب می گویندکه آنها مدتی طولانی احساسات بدی داشته اند، خسته و افسرده اند؛ گاهی اوقات ناگهان به این دلیل که فرزندتان در اتاق شماست، سرش فریاد می کشید؛ در حالی که باید برای او توضیح دهید که در چنین مواقعی شما هیچ مشکلی با فرزندتان نداشته اید و تنها به دلیل مشکلات قبلی ناگهان از کوره در رفته اید. به فرزندتان بیاموزید که این رفتار شما را شخصی تلقی نکند و بداند که شما تنها به این دلیل که احساس خوبی ندارید، از این موضوع ناراحت هستید.

زمانی که کسی مبتلا به افسردگی است، اطرافیانش احساس می کنند که او آنها را دوست ندارد. زمانی که او فریاد می کشد، بی حوصله است و می خواهد در اتاقی تنها باشد و در تنهایی اش گریه کند. باور اینکه او هنوز اطرافیانش را دوست دارد، کمی دشوار می شود. وقتی کسی به شما ابراز محبتی نمی کند و حوصله این کار را ندارد، سخت است باور کنید که او دوستتان دارد. باید به فرزندتان بگویید اگرچه در این لحظه از لحاظ روحی شرایط خوبی ندارید اما همواره او را عاشقانه دوست دارید. فرزند شما باید همواره از عشق شما نسبت به خودش مطمئن باشد تا احساس امنیت کند.

افسردگی قابل درمان است و این خبر بسیار خوبی برای فرد افسرده و اعضای خانواده اوست. بسیاری از بیماری های روحی به طور کامل درمان نمی شوند یا بهبودی در آنها خیلی دیر حاصل می شود اما در مورد افسردگی شرایط کاملا امیدوارکننده است.

افسردگی نسبت به بسیاری از بیماری های روحی خیلی سریع تر به نتیجه می رسد. اگر شما از افسردگی رنج می برید، به چند هفته زمان نیاز دارید تا داروهایی را که پزشک برایتان تجویز می کند، در کنار جلسات مشاوره مصرف کنید. بدون شک پس از گذراندن این مدت حال بهتری خواهید داشت و شادتر می شوید؛ به علاوه می توانید نعمت لذت بردن از زندگی و شادابی را به اعضای خانواده تان نیز هدیه بدهید. به فرزندتان بگویید که مشکل شما خیلی پیچیده نیست و درمان می شوید، به او اطمینان دهید که به زودی شما نیز مانند دیگر والدین، شاد و خوشحال خواهید شد. امیدوار باشید و فرزندانتان را نیز امیدوار کنید.

تشدید اختلافات خانوادگی قبل از عید!

یک مشاوره امور خانواده گفت: چشم و هم چشمی و افراط در خرید، نوروز را تحت شعاع خود قرار داده تا جایی که در ایام پایانی سال اختلافات زوجین به دلیل تغییر دکوراسیون و متقبل شدن هزینه‌های بالا از سوی مردان، بیشتر به چشم می‌خورد.



افسانه نیک‌راد با بیان اینکه نوروز یکی از سنت های باستانی است، اظهار داشت: متأسفانه نورز به جای اینکه سنت‌ها را زنده کند از حالت طبیعی خود خارج شده و بیشتر اسیر تشریفات و هزینه‌های بی مورد شده است. تحت الشعاع قرار گرفتن نوروز به دلیل چشم و هم چشمی‌ها
وی افزود: هر ساله با آغاز فصل بهار و نوروز باستانی شور و هیجان و تلاش مردم برای تغییرات در خود و خانواده به وجود می آید تا به استقبال بهار بروند این در حالی است که در کنار مسائل خوب نوروز، چشم و هم چشمی، اسراف و تفریط در خرید، این آئین ملی و سنتی را تحت شعاع خود قرار داده است.

این کارشناس آسیب‌های خانواده گفت: در سال‌های نه چندان دور خانواده‌ها همان وسیله‌هایی را که داشتند حتی وسایل قدیمی را تمیز می‌کردند و مورد استفاده خود قرار می‌دادند اما امروزه نوروز بهانه‌ای برای اسراف و متحمل شدن هزینه‌های گزاف شده است گویی تغییر دکوراسیون و صرف هزینه‌های بالا و البته بی مورد از واجبات نوروز شده است و افرادی که توانایی آن را ندارند، تحقیر می‌شوند.
نیک‌راد ادامه داد: مدل‌های مختلف تبلیغاتی که در حال حاضر در رسانه ملی نیز شدت یافته فراتر از وضعیت اقتصادی پیش رفته است، این مسئله به مصرف گرایی دامن زده است همچنین اسراف و تجمل گرایی در افرادی که از ماهواره استفاده می‌کنند به دلیل تبلیغات بیش از حد و رنگارنگ بیشتر به چشم می‌خورد.
شدت یافتن اختلافات زوجین در ایام قبل و پس از عید نوروز
وی با اشاره با بیان اینکه در ایام پایانی سال و پس از تعطیلات نوروزی اختلافات زوجین بیشتر می شود، تصریح کرد: این مسئله به دلیل تقاضاهای زنان برای خرید، تغییر دکوراسیون به هر قیمت است و از آنجایی که مردان توانایی پرداخت این هزینه‌ها را ندارد ناسازگاری و در بیشتر موارد دعوا و جنجال بین زوجین به پا می‌شود.
این مشاوره خانواده خاطرنشان کرد: بهتر است خانواده ها از ایام نورز بهترین استفاده معنوی را ببرند و انرژی کسب کنند برای سال جدید و با پایین آوردن سطح خریدهای بی مورد کمک به اقتصاد خانواده کنند و روحیه خانواده را نشاط ببخشند.

مشکلات ناشی از فاصله سنی زیاد همسران


ازدواج پیوند بین دو انسان و دو خانواده است که اجزای اصلی و اساسی آن زن و مرد می باشند و هر قدر بین این اجزای و عناصر هماهنگی، تناسب و سنخیت بیشتری باشد، آن پیوند استوارتر، مستحکم تر، پرثمرتر و لذت بخش تر خواهد بود.علم و تجربه گویای آن است که علت اساسی بیشتر ناهنجاری ها و ناسازگاری های زندگی زناشویی عدم تناسب و ناهماهنگی بین زن و شوهر است، بنابراین شناخت اموری که موجب هماهنگی و تناسب بین زوجین است ضروری و لازم است و به هیچ وجه نباید این مساله را به بعد از ازدواج موکول کرد. یکی از امور مساله تناسب و هماهنگی در سن زوجین است.


فاصله سنی در ازدواج

لزوم تناسب سنی از اطلاق آیاتی مثل «فانکحوا ما طاب لکم من النساء» همسری مورد پسند و دلنشین انتخاب کنید استنباط می شود. همچنین در روایات اسلامی به صراحت هم کفو بودن مطرح شده است.


پیامبر اسلام می فرماید: با همسان و هم شان خود ازدواج کنید.


می توان گفت اسلام معیار و دلایل هماهنگی در سن را به عقل و عرف و علم سپرده است. اگر فرد به تجارب فراوان و واقعیت های موجود در جامعه و استدلال های علمی در این مساله نظری بیفکند به راحتی پی خواهد برد که همسر دلنشین و مورد پسند همسری است که دارای هماهنگی و تناسب سنی باشد. قابل توجه است که کفو هم بودن از نظر سن تفاوت در سن است نه تساوی زیرا این تفاوت در آفرینش مرد و زن در مورد سن بلوغ قرار داده شده است.

بارها با خانواده هایی مواجه می شویم که فاصله سنی زوجین حتی به،25،20،15، 13 سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یکدیگر مشکلات عدیده ای دارند. ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.


خارج شدن از معنای اصلی ازدواج

اگر چه در ابتدای ازدواج برای زوجین مشکلاتی به وجود نمی‌آید، اما به مرور زمان و پس از دوره‌های رمانتیک اول ازدواج افراد در صورت ناپختگی و فاصله سنی زیاد با مشکلات زیادی روبه رو می‌شوند. احتمال ایجاد مشکل برای یک زوج 20 ساله و 36 ساله نسبت به یک زوج 40 ساله و 56 بیشتر است زیرا زوج دوم تجربیات بیشتری در طول زندگی کسب کرده‌اند و شباهت بیشتری به یکدیگر دارند. دختری که در دهه سوم زندگی قرار دارد و با مردی در دهه چهارم ازدواج می‌کند تجارب لازم برای یک زندگی مشترک را کسب نکرده است، مسلما تفاوت‌های سنی بالا در بین زن و شوهر که یکی از آن‌ها در دهه‌های سنی پایین‌ است مخاطرات بیشتری به همراه دارد؛ زیرا تحمل بی‌تجربگی‌ها و خامی‌های اشتباهات همسر موجب احساس نارضایتی و تحت‌الشعاع قرار گرفتن آرامش می‌شود.

ازدواج بدین معناست که زن و شوهر در کنار هم و مکمل همدیگر باشند، زمانی که فاصله سنی مناسبی بین زوجین رعایت نمی‌شود ازدواج معنای اصلی خود را از دست می‌دهد و شبیه نقش والد و فرزندی می‌شود و فرد بزرگ‌تر مسلما تجربه بیشتری دارد و ممکن است شروع به پند و اندرز دادن و امر و نهی کردن همسر خود کند. تجربه بالاتر و رویارویی با مسایل و مشکلات بیشتر در طول زندگی موجب می‌شود فرد به همسرش به عنوان یک همسر نگاه نکند و با او مانند یک کودک رفتار کند و از دیدگاه روان‌شناسان ازدواج در دام ارتباط والد و کودکی بیفتد.


کنترل همسر
پند دادن به همسر، فرد با سن کمتر را دچار خشم، تنفر، انزجار می‌کند،‌ زمانی که رابطه از حالت زوجی خارج شود و به یک رابطه والد و کودک تبدل شود رفتارهای جنسی زوجین تحت و شعاع قرار می‌گیرد و در نتیجه کنترل فرد کم سن تر از مشکلات بارز تفاوت سنی زیاد میان زوجین است. کنترل همسر به تدریج زمینه‌های پرخاشگری را فراهم می‌کند، مسلما علاوه بر قدرت نمایی در مسایل مختلف ممکن است فرد بزرگ‌تر از نظر مالی نیز در شرایط بهتری قرار داشته باشد، در نتیجه از هر لحاظ بر همسر خود احاطه پیدا می‌کند و در نهایت زمینه‌های بروز پرخاشگری فراهم می‌شود. در برخی موارد نیز طرف بزرگ‌تر نقش یک قربانی را ایفا می‌کند، فردی که در دهه سوم و چهارم زندگی است نیازهای خاص خود را دارد، اما زمانی که سعی می‌کند خود را پایین‌تر از سن واقعی نشان دهد مسلما نیازهای خاص خود را پاسخ نمی‌دهد و در نتیجه نقش قربانی را پیدا می‌کند.

معمولا فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می کاهد. از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما می کند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل می گیرد.


عدم تناسب در تواناییهای جسمی
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی که هفده سال دارد، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیک شده است. یکی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان طرح می نماید، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی که مرد قصد شانه خالی کردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا که در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.


انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر
وقتی دو جوان با یکدیگر زندگی می کنند، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امکان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.

همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد که فرمود : بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.

وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر همدیگر توجه می کنند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین است.


کمرویی با همسر
در این گونه خانواده ها معمولا فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده، او را افسرده می کند.