مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

واقعیت در ضرب المثل «مادر را ببین! دختر را بگیر!»



حتماً این ضرب المثل را درباره ازدواج، شنیده اید که : «مادر را ببین! دختر را بگیر!»
دلیل آن این است که دختران، بسیار شبیه مادران خود می شوند. دخترها در بزرگسالی، شخصیتی از خود نشان می دهند که از آموزشهای شما یا جامعه شکل گرفته و بیشتر از همه، از شما الگو گرفته است.

پس هر رفتاری که دوست دارید دخترتان داشته باشد ، ابتدا در خودتان ایجاد کنید!

چند گام جلوتر قدم بردارید تا دخترتان، جا پای شما بگذارد و دنبالتان بیاید.
گام اول – به فامیل شوهرتان، احترام بگذارید
ممکن است این کار برایتان دشوار باشد اما باور کنید که بهترین نتیجه را می دهد. بهترین رفتارها را با نهایت صمیمیت نه از سر اجبار و اکراه با آنان داشته باشید. خودتان را جای خانواده همسرتان بگذارید و تلاش کنید رفتارتان را از دید آنان بنگرید. تا آنجا که می توانید صبور و با انصاف باشید. البته مراقب باشید که آنان نیز رفتار خوب و صمیمانه ای با شما داشته باشند! احترام واقعی به اقوام شوهرتان، هدیه ی بسیار خوبی است که به دخترتان می دهید. بدین ترتیب، او می آموزد که احترام و محبت به خانواده همسرش، خودِ او را نیز شادتر و آرام تر نگه می دارد.

گام دوم – لطفاً لبخند بزنید!
هیچ چیز برای یک دختر، غم انگیز تر از داشتن مادری ناراحت و اخمو نیست! این نکته را به یاد داشته باشید که : « ما به خاطر شاد بودن نیست که لبخند می زنیم! بلکه بخاطر لبخند زدن است که شاد میشویم!» زیرا افرادی که همیشه لبخند بر لب دارند، غالباً افرادی هستند که افکار مثبتی دارند و جلوی افکار مأیوس کننده را می گیرند. در نتیجه در کار و زندگیشان نیز پیشرفت خوبی دارند. اگر شما نیز جزء این دسته باشید و سعی کنید چهره ای شاد و خندان داشته باشید، دخترتان نیز این رفتارها را از همان کودکی، الگو گرفته و در آینده، فردی مثبت نگر و موفق خواهد شد. پیامبر رحمت (ص) می فرمایند: در ترازوی عمل آدمی در روز قیامت، چیزی برتر از حسن خلق نهاده نمی شود. [1]

گام سوم – به خودتان را دوست داشته باشید. هر کاری که فکر می کنید برای پیشرفتتان، لازم است را انجام دهید ولی از آنچه هستید احساس حقارت نکنید! زیرا مادری که چنین احساسی دارد، نمیتواند شادی و آرامش را به دخترش هدیه دهد

خودتان، احترام بگذارید

آنچه درباره خودتان فکر می کنید بسیار مهمتر از چیزی است که دیگران درباره شما می اندیشند. یکی از مراجعینم که تحصیلات پایینی داشت، نقل می کرد که « یک بار که فرزندم را بخاطر تنبلی در درس، سرزنش میکردم، ناگهان با عصبانیت به من گفت که تو خودت، درس نخوانده ای! حالا به من میگویی؟»
جدا از اینکه چنین رفتاری از جانب کودک، رفتاری زشت به حساب می آید ولی هر مادری ممکن است حداقل یکبار با چنین واکنشهایی از طرف فرزندانش روبرو شود. ولی اگر شما قبلاً پیش خودتان به این نتیجه رسیده باشید که زندگیتان، ارزشمند بوده و نسبت به خودتان، احساس احترام داشته باشید، آرامش درونی خواهید داشت و روحیه تان، با چنین حرفهایی، از هم نمی پاشد! همواره این حدیث پیامبر اکرم (ص) را به خاطر داشته باشید که: «خدا به چهره ها و اموالتان نمی نگرد بلکه به دلها و اعمالتان، می نگرد.» [2]


گام چهارم – الگوی خوبی باشید
هر انسانی ممکن است در زندگی اش، دچار خطاهایی شود. اجازه دهید دخترتان این جنبه از زندگی را درک کند. وقتی کار اشتباهی انجام می دهد، سعی نکنید با داد کشیدن بر سر او، مشکل را توضیح دهید. بلکه با رفتارتان به او نشان دهید که چه کاری درست است؟ دختر کوچولوی شما یک کپی بردار معرکه است! پس بهتر است الگوی خوبی برای او باشید تا بعداً پشیمان نشوید! دخترتان همواره شما را زیر نظر دارد، بیشتر از آنچه فکر می کنید مراقب رفتارهای شماست. پس اجازه ندهید که در ذهنش از شما یک فرد نادان بسازد! صداقت، وفاداری، صمیمیت و ایجاد گرمای عاطفی در خانه، رفتارهای خوب، حرفهای خوب، ادب و ... چیزهایی هستند که او غالباً از «شما» می آموزد. پس به خاطر او هم که شده، الگوی خوبی باشید!

مادر و دختر
گام پنجم – عصبانیت خود را کنترل کنید
عصبانی شدن، نشانه ای از کامل نبودن رشد فرد است. در هر شرایطی که قرار گرفتید یادتان باشد که دخترتان از شما الگو برداری می کند ! اینکه دخترتان، یک لیوان آب بر زمین ریخته یا اینکه وسایلش را در اتاق پخش کرده، واقعاً ارزشش را دارد که بر سرش داد بکشید و نمونه ی یک مادر عصبانی و بی خرد را عملاً به او نشان دهید؟ اگر چنین کاری کردید، منتظر بمانید که دو چیز را از دست بدهید:
1. احترام دخترتان نسبت به شما
2. نمایش عینِ همین رفتارها از طرف دخترتان در آینده ای نه چندان دور!
مادر اولین و مهمترین الگوی یک دختر است. اگر میخواهید دخترتان، در آینده زنی کامل باشد، امروز خودتان، همینگونه باشید! در این بخش، پنج گام از نُه گامی که باید از او جلوتر باشید را بیان کردیم.مادران عزیز! منتظر سه گامِ نهایی باشید!

نشانه های برهم خوردن زندگی و طلاق


آمار جدید را شنیده اید ۱۰ مرد ازدواج کرده را در یک اتاق قرار دهید خواهید دید که نیمی از آنها خواهان طلاق می شوند. آمار وحشتناکی است، اما حقیقت دارد. این روزها طلاق به صورت یک شغل پر در آمد برای کسانی که ازدواج را به هم جوش می دهند و وکلایی که در طلاق گرفتن به افراد کمک می کنند در آمده است و بازار آن حسابی گرم است.
در این جا یک حقیقت دیگر هم وجود دارد: مردها خیلی کمتر از زن ها به طلاق فکر می کنند. بر اساس تحقیقات در حدود ۶۶ تا ۷۵ درصد از کل درخواست های طلاق از جانب خانم ها ارائه داده می شود.
به عبارت دیگر آقایون خیلی کمتر از خانم ها به جدایی فکر می کنند. به هر حال بهتر است که اصلا به جدایی فکر نکنیم، و سعی کنیم با چنگ و دندان به رابطه زناشویی خود ادامه دهیم تا خدای نکرده اتفاق ناگواری پیش نیاید.
● فرسایش تدریجی
رابطه زناشویی یک شبه ویران نمی شود. این امر به تدریج و به صورت نا محسوس روی می دهد. درست مثل شکاف هایی که در عمق زمین ایجاد می شوند. پیش از آنکه متوجه این مطلب شوید، شکافی عمیقی میان شما و همسرتان به وجود می اید و دلیل آن هم این است که بسیاری از زوجین به جای حل مشکلات ترجیح می دهند چشم پوشی کرده و نسبت به آنها از خود بی توجهی نشان دهند. منشا این مشکلات هر چیزی می تواند باشد؛ اما اساسا به دلیل تغییر در رفتار یکی از زوجین می باشد.
در زیر ۱۰ نشانه از طرز برخوردی است که باید آنها را به عنوان نوعی احضاریه به سمت دادگاه خانواده تلقی کرد.
شماره ۱۰) دور هم جمع نمی شوید
هر سال در مراسم روز شکرگذاری صندلی کناری خود را برای خانمتان رزو می کردید، اما امسال پسر خواهرتان در کنار شما نشسته است. صندلی ای که همیشه برای سالیان پی در پی جای او بوده است. آیا تا به حال به دلیل آن فکر کرده اید؟
شماره ۹) خونسرد و بی تفاوت می شوید
تمام تلاش و کوششی که برای حفظ رابطه می کردیدی کم کم از بین می رود و به صورت فردی از خود راضی در می آیید. از یکدیگر نمی پرسید که روز خود را چگونه گذرانده و چه کارهایی انجام داده اید. زمان سلام و خداحافظی با یکدیگر رو بوسی نمی کنید. او دیگر عکس شما را درون کیف پولش قرار نمی دهد و شما هم همینطور.
می توانید به راحتی بدون او به زندگی خود ادامه دهید، به همین دلیل زمانی که هر دو در خانه هستید، ترجیح می دهید با هم در یک اتاق نباشید.
شماره ۸ ) دیگر ارتباط جنسی ندارید
شاید هنوز در یک تخت بخوابید، اما هیچ صحبت دوستانه و لطیفی بین شما رد و بدل نمی شود. دور از هم می خوابید و به هیچ وجه یکدیگر را لمس نمی کنید. حتی آخرین باری که یکدیگر را در آغوش گرفتید نیز به سختی به یاد می آورید.
شماره ۷ ) اوقات فراغتتان را در کنار هم نمی گذرانید
اگر نمی توانید آخرین مرتبه که با هم به مسافرت رفتید را به یاد آورید، به دلیل کمبود بودجه و یا نبود وقت کافی نیست. در چنین شرایطی هر دوی شما به این فکر هستید که به نحوی از مصاحبت دیگری فرار کنید. به عنوان مثال بیشتر ترجیح می دهید با دوستانتان بیرون روید و یا خودتان را راحت می کنید و بی سراغ مواد مخدر یا مشروبات الکلی می روید.
شماره ۶ ) خانم با دقت دخل و خرج را حساب می کند
آیا متوجه شده اید که همسرتان از پرداخت بعضی قبوضی که سابقا خودش مسولیت پرداخت آنها را به عهده گرفته بود، شانه خالی می کند؟ آیا نسبت به درامد، بدهی، پس انداز و سرمایه گذاری های شما علاقه بیشتری نشان می دهد و می خواهد بیش از پیش از آنها سر در بیاورد؟ او می خواهد از این طریق محاسبه کند که بعد از طلاق چه مبلغی دست او را می گیرد..
شماره ۵ ) به دنبال استقلال است
یک خانم ناراضی سعی می کند تا آنجا که ممکن است فاصله خود را از همسرش دورتر کند و اتکا خود را به او کم نماید. او در کلاس های متفاوتی ثبت نام می کند، به نام خودش حساب باز می کند، سرمایه گذاری انجام می دهد، و حتی تا مرز تغییر نام هم پیش می رود. این امور نشان دهنده شکاف عمیقی هستند که در رابطه فعلی شما به وجود آمده است.
شماره ۴ ) به خانه نمی روید
آیا قدم گذاشتن به خانه به جای اینکه مایه آرامش باشد، برای شما به صورت کار دشواری در آمده است؟ سعی می کنید برای خانه رفتن بهانه های مختلفی نظیر کار کردن تا دیر وقت یا بیرون بودن با دوستان قدیمی را بتراشید؟
حتی در خانه هم به دنبال راه فراری می گردید تا از زیر حل مشکلات روابط زناشویی فرار کنید. اگر برای ساعت ها متمادی به تماشای تلویزیون می نشینید و خود را با سرگرمی های متفاوتی مشغول می کنید، باید از خود سوال کنید که این همه وقت اضافی را از کجا می آورید.
شماره ۳ ) تمام صحبت ها به دعوا ختم می شود
هر گاه با هم به گفتگو می نشینید، کار به جاهای باریک کشیده می شود. زندگی برای شما تکرار مکررات است، بحث و مشاجره هایی است که به نتیجه معقول ختم نمی شوند. این کار شما را عصبانی می کند و سبب می شود تا نسبت به او بی میل شوید، علاوه بر این علاقه خود را نیز نسبت به او از دست می دهید. این امر زمانی به اوج خود می رسد که وقتی در مورد خانمتان خبری را از زبان سایر افراد می شنوید، احساس خوبی نمی کنید.
شاید خیلی عصبانی شوید که جر و بحث و دعوا بین شما خیلی عادی می شود. در نظر شما او نمی تواند هیچ کاری را به درستی انجام دهد و احساس می کنید که تمام کارهای شما را زیر ذره بین قرار داده است. فقط کافی است تناقضی در گفته های هر یک از شما دو نفر دیده شود، آنگاه خونتان به جوش می اید و هر دو خشمگین می شوید.
شماره ۲) وظایفی که به عهده داشتید
زمانی که می خواهید پای خود را از مزرهای رضایت جنسی فراتر بگذارید، اطمینان خاطر دارید که وضعیت خوبی در خانه انتظار شما را نمی کشد. اگر در گذشته خود را مجاب به انجام دادن یک چنین کاری کرده بودید، حال از خود می پرسید که چرا نباید بتوانم این کار را انجام دهم. اگر می دانید که خانمتان نیز به این اصول پایبند نیست پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که تا این حد خود را به زحمت بیندازید.
شماره ۱ ) حرمت ها شکسته می شود
ارزشی که در گذشته برای یکدیگر قائل بودید به تدریج از بین می رود و تنها چیزی که باقی می ماند رنجش و آزردگی است. به یکدیگر ناسزا می گویید و در بعضی موارد حاد، برخورد فیزیکی نیز پیدا می کنید. خشونت تنها وسیله ارتباطی شماست. بر روی زخم های گذشته نمک می پاشید تا بتوانید بیش از هر زمانی یکدیگر را آزرده خاطر سازید. در این حالت تنها منتظر جرقه ای هستید تا اتش خشم شما را شعله ور سازد.
● بازی نیست
طلاق مسئله ای کاملا جدی است. اوج نقطه ای است که به اشتباه بزرگی که در زندگی مرتکب آن شده اید، پی می برید. قسمت اعظمی از زندگی شما وقف سرو کله زدن با درد و رنج می شود، تازه ما مسائل اقتصادی را نیز نادیده می گیریم.
تسلیم شدن انتخاب مناسبی نیست. حتی اگر فکر می کنید جز طلاق راه دیگری برای شما نمانده است، تا آنجا که می توانید بر روی تفاوت هایتان کار کنید. کارهای متعددی می توان برای نجات یک ازدواج از خطر نابودی انجام داد، مثل مشاوره های خانوادگی. حتی پیش از اینکه تصمیم به طلاق بگیرید، می توانید با توافق یکدیگر زمانی را جدا از هم زندگی کنید و مسائل ازدواج خود را دقیق تر بررسی نمایید
در آخر هم باید به این مطلب فکر کنید که در گذشته چه چیز شما را عاشق او کرده بود که تن به ازدواج با او را دادید. دوباره به یاد دلایل دوست داشتن یکدیگر بیفتید؛ توجه خود را به آن معطوف کنید تا بتوانید به موفقیت دست پیدا کنید

مشخصات والدین سالم چیست؟

مسلماً تاثیر گذاری والدین در تربیت فرزندان قابل انکار نیست. پدر و مادر اولین معلم کودک هستند. هر فرزندی با سرشتی پاک به دنیا می آید ، و این والدین هستند که تاثیر گذاری بسیار بالایی دارند و می توانند آن فرد را به سمت صلاح و خیر هدایت کنند و یا موجب گمراهی و معضلات آینده او شوند.


ویژگی های والدین سالم از دیدگاه آیات و روایات چیست؟ و پدر یا مادر سالم چه ویژگی هایی می توانند داشته باشند؟

طبیعتا بعد از ازدواج قرار است دختران و پسران نقش پدری و مادری را بر عهده بگیرند و وظیفه بسیار مهم و عظیم انسان سازی و تربیت انسانی را انجام دهند و ناچاراً با کودک خود ارتباط برقرار کنند.بنابراین ابتدا باید چه کاری انجام دهند و چه صفاتی در خود ایجاد کنند تا بتوانند آن ارتباط سالم را برقرار کنند؟ زمانی که خودمان از بعضی جهات ضعف داریم ، آیا می توانیم بدون رفع آن مشکلات با فرزندان خود ارتباط برقرار کنیم؟

تا ما نتوانیم ظرفیت های لازم را در خود ایجاد کنیم ، نمی توانیم با فرزندان خود رابطه خوبی برقرار کنیم. مثلاً آیا والدینی که خود خشن و عصبی هستند، می توانند مهربانی را به فرزندان خود یاد بدهند و با آن ها ارتباط خوبی بر قرار کنند؟

پس باید ابتدا پدر و مادر روی خود کار کنند ، خود را اصلاح کنند و صفات منفی را از خود دور کنند تا بتوانند با کودک خود ارتباط خوبی برقرار کنند.

ویژگی‌های والدین سالم


الف) صفت کریم بودن
تغافل داشتن: تغافل به معنی چشم پوشی کردن و خود را به غفلت زدن و ندیدن است.

گاهی در زندگی در ارتباط با خانواده باید خود را به تغافل زد.البته در مورد فرزند از همه مهم تر است. چون فرزند ، کوچک و کم طاقت است و مشکلات و خطاهای زیادی دارد و باید تغافل بیشتری در مورد او به خرج داد.

پیامبر میفرمایند:کسی که تغافل کند ، باعث می شود دیگران او را با وقار تلقی کنند.1

در روایت دیگر حضرت علی می فرمایند: در امور دیگران آن قدر ریزبین و سخت گیر نباشید و عظمت خود را با تغافل حفظ کنید! 2

نباید همه جا مو را از ماست کشید ، مخصوصا در خانه. سعی کنید در خانه زیاد گیر ندهید.در مورد کودک تا جایی که می توانید به اندازه توان او توقع داشته باشید ، بنابراین سعی کنید تغافل داشته باشید و با آن احترام خود را حفظ کنید تا فرزند اهل نق زدن نشود و جلوی شما نایستد.

حضرت علی به این مطلب اشاره دارند که عدم تغافل موجب به هم ریختن سلامت روان می شود، لذا می فرمایند: کسی که تغافل نکند( و در خیلی از امور چشم پوشی نکند ) عیشش کدر و زندگی اش خراب می شود.3

کسانی که به همه چیز گیر می دهند ، حساس و زود رنج هستند، در روان شناسی می گویند دچار اختلال شخصیت وسواسی می شوند. چنین افرادی قبل از این که دیگران را رنج دهند، خودشان را رنج می دهند.اما تسامح و تساهل ، سلامت و آرامش روان را به همراه دارد.

پاسخ بدی را با نیکی بدهید! : خیلی اوقات ما انتقام جو و کینه توز هستیم. آیا همیشه از تنبیه برای تربیت کودک استفاده می کنیم؟!و یا گاهی برای خنک شدن دلمان!

رفتار عادلانه داشته باشید: رعایت رفتار عادلانه و دوری از تبعیض نیز یکی از ویژگی های فرد کریم است. کسانی که چند فرزند دارند باید سعی کنند در رفتارهایشان با عدالت رفتار کنند و بیش از حد از فرزندی حمایت نکنند و در دعوا ها همیشه حق را به یکی ندهند.

ب) داشتن حس صمیمیت
فقط دوست داشتن فرزندان کافی نیست بلکه دوست داشتن را نسبت به آن ها ابراز کنیم و به زبان بیاوریم و در رفتارمان هم نشان دهیم. به این ابراز کردن می گویند مودت.

خیلی از پدر و مادر ها نمی دانند چگونه به فرزندشان محبت کنند و آن علاقه ای که دارند نشان دهند. مثلا وقتی فرزندان بزرگ می شوند دیگر پدر و مادر خجالت می کشند آن ها را ببوسند و در آغوش بگیرند. در حالی که باید همیشه ابراز دوستی را داشته باشند.

در روایتی از امیرالمومنین است که با ابراز دوستی ، محبت پایدار و استوار می شود.4

تکنیک‌های محبت و مودت
یاری و همدلی: باید با فرزندانمان همدلی کنیم. زمانی که مشکلی دارد ، با در کنار او بودن و دلداری دادن می توانیم احساس کمک رسانی و همدردی را به او بفهمانیم و به هنگام نیاز او را تنها نگذاریم. وقتی می خواهد کاردستی بسازد یا هر چیزی درست کند و کمک می خواهد ما باید در کنارش باشیم.

در صمیمیت نسبت به فرزندمان معتدل و پایدار باشیم. حتی اگر خسته هستیم، حال و حوصله او را داشته باشیم و اگر دچار مشکل شده و ناراحتی دارد به او کمک کنیم و در کنارش باشیم تا احساس کند دوستش داریم.

خوش رویی: نباید برخورد عبوسانه داشته باشیم. امام صادق می فرمایند: خوش رویی ریسمان مهر و محبت است.5

عدم عیب جویی : حضرت علی می فرمایند: کسی که به دنبال عیب دیگران باشد، خداوند محبت و مودت قلب ها را بر او حرام می کند.6 اگر دائم گیر بدهیم و عیب جویی کنیم صمیمیت کم می شود.

قاطعیت: قاطعیت با خشونت فرق می کند. در قاطعیت نیازی به داد زدن و عصبانی شدن نیست. فقط باید محکم سر موضوعی که میخواهیم قاطع باشیم ، بایستیم.

اشکال مختلف بدبینی به همسر


خیلی از زوجین بدبینی‌های بیمارگونه خود را نوعی رفتار طبیعی تلقی می‌کنند و آن‌را با عناوینی همچون غیرت و تعصب و مراقبت توجیه می‌کنند، حال آن‌ که واقعیت چیز دیگری است. اساسا بدبینی به همسر در 3 حالت کلی بروز می‌کند: گروه اول افرادی هستند که بدبینی در ذاتشان است. این افراد را از همان ابتدای زندگی براحتی می‌توان شناخت؛ آن زمان که نسبت به هر موضوعی نیمه خالی لیوان را می‌بینند و در رابطه با پیرامون خود نوعی نگاه منفی دارند.

گروه دوم افرادی هستند که نوعی وسواس نیز در بدبینی‌هایشان نهفته است. این دسته از زوجین نسبت به برخی رفتارها و واکنش‌های همسر خود به جنس مخالف، حال در محیط کاری باشد، نوعی وسواس فکری دارند که در پاره‌ای اوقات همراه با بدبینی به وی است که البته در این فرم باز هم اختلاف بین زوجین خیلی پدیدار نمی‌شود.

گروه سوم که در حقیقت روزگاری جزو گروه‌های یک و دو بودند بشدت در معرض خطرند، چرا که مبتلا به اختلالات پارانوئیدال می‌شوند به این معنا که با کنار هم گذاشتن برخی پارامترهای خیالی به این نتیجه می‌رسند که همسرشان قطعا در حال خیانت به وی است و این فکر همچون خوره جسم و روح فرد را نابود می‌کند و اگر خوشبین باشیم که اتفاق ناگواری در این بین نیفتد، طلاق و جدایی بین زوجین مسالمت آمیز ترین اتفاق است.

ریشه‌های بدبینی به همسر
** خیلی اوقات بدبینی و شک بین زوجین از علاقه و عشق زیاد به یکدیگر نشات می‌گیرد. خانم همسرش را تنها متعلق به خود می‌داند و طبیعتا هر نوع رفتار خارج از منزل برایش سخت و غیر قابل هضم است. بتدریج این عشق و علاقه به نوعی احساس شکست از دیدگاه خودش تبدیل می‌شود و هر آن فکر می‌کند که زندگی اش در حال فروپاشی است.

** عدم شناخت کافی از همسر، اساس بدبینی و شک به وی است. وقتی مرد از همسر آینده‌اش تصویری دیگر را در ذهن می‌پرورانده با ورود به زندگی مشترک متوجه می‌شود که در انتخابش اشتباه کرده و این خود نوعی نفرت و انزجار را در وی نسبت به همسرش ایجاد می‌کند و طبیعتا این موضوع مهم‌ترین دلیل می‌شود برای پیدایش بهانه گیری‌ها و بدبینی‌های بیمار گونه.

** فرزندان والدین بدبین و شکاک در طول زندگی یاد می‌گیرند که در آینده نیز نسبت به همسرشان و اطرافیان خود بدبین و شکاک باشند. این موضوع نقش تربیت خانواده را براحتی روشن می‌کند، این‌گونه که فرزندتان از شما بدبینی و شک به همسرش را یاد می‌گیرد.

** مراقبت از خانواده در مقابل سنگ اندازی و حسادت‌های

اگر فکر می‌کنید که همسرتان بی هیچ دلیلی به شما شک دارد، به او کمک کنید شک‌هایش را برطرف کند. اگر باز درست نشد، قبل از اینکه دیر شود از متخصص کمک بگیرید

دشمنان خانوادگی که عموما به شکل یک دوست وارد زندگی می‌شوند نیز اساس خیلی از بدبینی‌ها و سوءتفاهم‌هاست. دوست شما به زندگیتان حسادت می‌کند و بر همین اساس پروژه‌ای را پیاده می‌کند که اطمینان شما را به همسرتان سلب کند. اگر فکر می‌کنید که همسرتان بی هیچ دلیلی به شما شک دارد، به او کمک کنید شک‌هایش را برطرف کند. اگر باز درست نشد، قبل از اینکه دیر شود از متخصص کمک بگیرید

تاثیر شک و سوءظن در روابط
چه بلایی سر همسر شکاک می‌آید؟ شک و سوءظن چه تاثیراتی می‌تواند بگذارد که فرای کنترل ماست؟ اگر سوءظن به یک اتفاق هر روزه تبدیل شود، می‌تواند مشکل‌ساز شود. فرد شکاک معمولاً احساس ناامنی می‌کند و بدترین چیزها را درمورد همسرش تجسم می‌کند. حتی یک اتفاق ساده مثل برنداشتن تلفن توسط همسرش می‌تواند زندگی فرد شکاک و همچنین همسر و بقیه اطرافیانش را جهنم کند. افراد شکاک آرامش روحی و روانی را از خود و دیگران سلب می‌کنند.
گاهی اوقات سوءظن به خیانت درست به اندازه همان خیانت می‌تواند به رابطه آسیب بزند. اگر شک‌ها نادرست باشند، همسر فرد شکاک حالت دفاعی گرفته و او را سرزنش خواهد کرد. گاهی‌اوقات حتی ممکن است وسوسه شود که واقعاً خیانت کند. افراد شکاک افرادی شدیداً متزلزل هستند که احساس ناامنی می‌کنند و حتی ممکن است تا جایی پیش بروند که دست به کشتن همسرشان بزنند. حتی ممکن است به خاطر حس عدم امنیت و اطمینانشان خودکشی کنند. به همین دلیل اگر فکر می‌کنید که همسرتان بی هیچ دلیلی به شما شک دارد، به او کمک کنید شک‌هایش را برطرف کند. اگر باز درست نشد، قبل از اینکه دیر شود از متخصص کمک بگیرید.

چه کمکی می‌توانید به خودتان و او بکنید؟
چه چیزی باعث می‌شود که همسرتان به شما شک کند؟ آیا شما می‌توانید این شکاکیت را از بین ببرید؟ دلایل زیادی وجود دارند که باعث می‌شوند شریک زندگیتان به شما شک کند. احساس عدم امنیت، بدبینی، سوءتفاهم، حسادت و بی‌اعتمادی انگیزه‌های همسرتان را برای سوءظن بیشتر می‌کنند. زندگی ترسناکی است اگر هر روز احساس کنید یک نفر شما را زیر نظر دارد، به هر کاری که می‌کنید حساس است و اجازه نمی‌دهد هرجایی بروید. شما حق دارید از همسرتان عصبانی شوید که شماره‌های تماس، پیامک‌ها و ایمیل‌هایتان را بدون اجازه شما کنترل کند بدون اینکه هرگز در طول رابطه زناشوییتان خطایی از شما سر زده باشد. دفاع از خودتان در برابر این سو ظن و پافشاری برای اینکه ثابت کنید کاری نکرده‌اید بی‌فایده است. همسرتان باید بفهمد که اشتباه می‌کند و از شما بخواهد تا کمکش کنید از شکاکیت‌‌ رها شود.

چگونه رفتار کنید؟
کار آسانی نیست که به همسرتان بفهمانید او بیش از اندازه شکاک است به ویژه اگر شما تازه ازدواج کرده باشید. بعضی از واکنش‌های خاص مثل داد و بیداد و قهر کردن در برابر پرسش‌های همسرتان مثل اینکه «کجا بودی؟ با کی بودی؟ چرا تلفنت رو جواب ندادی؟ چرا این عطر خاص رو استفاده کردی؟» بسیار ناشیانه و بی‌فایده هستند.

پس اگر احساس می‌کنید همسرتان شکاک است باید به دنبال راهکارهای مفیدتری باشید:

مشکل از شما نیست:
پیش از هر واکنشی مطمئن شوید همسرتان تا چه اندازه شکاک است. او ممکن یک مشاور یا روان درمانگر نه تنها می‌تواند علت شکاکیت در همسرتان را تشخیص بدهد بلکه می‌تواند راهکارهایی را برای رابطه و مشکل خاص شما پیشنهاد بدهد

است تمام روز مشغول کنترل کردن شما باشد. ایمیل‌هایتان را چک کند و با نام کاربری شما در اینترنت فعالیت کند تا از روابط شما سر دربیاورد. اما این مشکل شما نیست و فقط بخاطر بی‌اعتمادی همسرتان است. واکنش‌های آنی و دفاع از خودتان کمکی به وضعیتی که در آن هستید نمی‌کند. شما حق دارید ناراحت باشید اما حتی یک لحظه فکر نکنید شما غیرطبیعی هستید و راه و رسم برقراری یک رابطه عاطفی زناشویی را نمی‌دانید. این نکته را به راحتی می‌توانید بفهمید؛ آیا شما هم مثل همسرتان بدبین و شکاک هستید و علاقه‌ای به دخالت در امور شخصی همسرتان دارید؟

تحت تأثیر قرار نگیرید:
زندگی با کسی که دوستش دارید اما او به شما اعتماد ندارد دشوار است اما شما نباید اجازه بدهید رفتار اشتباه او زندگیتان را برهم بزند، روزتان را خراب کند و غمگینتان کند. نیازی نیست از خودتان دفاع کنید. می‌توانید تمام روز را با همسرتان به بحث درباره اینکه چه کسی را و کجا و در چه ساعتی دیده‌اید و یا اینکه مغازه دار به شما چه گفته است و چه پوشیده‌اید تلف کنید و یا فقط شنونده ترس‌ها و بی‌اعتمادی‌های همسرتان باشید.

شنونده باشید:
به جای انتقاد یا واکنش‌های تند کمی به حرف‌ها و نگرانی‌های همسرتان گوش بدهید. او از چه رفتار شما احساس نگرانی می‌کند؟ همین که او بتواند به شما اعتماد کند تا از ترس‌ها و نگرانی‌هایش بگوید قدم مهمی برای بهبود احساس بی‌اعتمادی‌اش برداشته است. او می‌گوید: «نپوش، نرو، نیا، نگاه نکن» و وقتی شما پاسخ می‌دهید «به تو ربطی نداره» همه چیز در یک تنش تمام می‌شود. اما اگر بپرسید «چرا؟ از چی می‌ترسی؟ چی شد که این ترس‌ها به سراغت اومد؟ برام توضیح بده چه اتفاقی می‌افته اگه من با یه غریبه تلفنی حرف بزنم؟» همسرتان شروع به واکاوی احساساتش می‌کند و شما خوب می‌دانید که همه ما نیاز به یک شنونده بی‌طرف داریم! یک مشاور یا روان درمانگر نه تنها می‌تواند علت شکاکیت در همسرتان را تشخیص بدهد بلکه می‌تواند راهکارهایی را برای رابطه و مشکل خاص شما پیشنهاد بدهد

روی رفتارتان کار کنید:
بهانه به دست همسرتان ندهید. بعضی از رفتارهای شما ممکن است به نظر همسرتان شک‌برانگیز باشند. اگر عادت دارید در جایی خلوت با تلفن حرف بزنید یا دیر به خانه بیایید آن‌ها را کنار بگذارید.

با هم صحبت کنید: اگر از تلاش برای ایجاد اعتماد در همسرتان خسته شدید باید با همسرتان درباره احساساتتان حرف بزنید. به او بفهمانید که رفتارش چه احساس ناراحت‌کننده‌ای در شما ایجاد می‌کند. با این حال اگر بعد از تمام تلاش‌های شما برای اعتماد سازی در همسرتان ناکام ماند هنوز یک فرصت مهم دیگر دارید. این تنها راه باقی مانده کمک از متخصصان است. یک مشاور یا روان درمانگر نه تنها می‌تواند علت شکاکیت در همسرتان را تشخیص بدهد بلکه می‌تواند راهکارهایی را برای رابطه و مشکل خاص شما پیشنهاد بدهد.
گاهی رفتارهای حسادت‌آمیز همسرتان صرفا بخاطر احساس ناامنی نیست بلکه ممکن است همسرتان شخصیت ناسازگاری داشته باشد و تربیت غلط ذهنیت او را نسبت به روابط تخریب کرده باشد و این مساله‌ای نیست که شما خودتان بدون کمک از یک متخصص آن را حل کنید.

ازدواج اجباری جوانان ایرانی

در دهه‌ گذشته‌ افزایش‌ طلاق‌ در کشور به‌ مرحله‌ بحرانی‌ رسیده‌ و جامعه‌ را با مشکلات‌ فراوانی‌ روبرو ساخته‌ است‌. به‌ گونه‌یی‌ که‌ در این‌ مدت‌، نرخ‌ طلاق‌ در شهر و استان‌های‌ مختلف‌ کشور با رشدی‌ صعودی‌ همراه‌ بوده‌ و مسئولان‌ مربوطه‌ و کارشناسان‌ مسائل‌ اجتماعی‌ را ملزم‌ به‌ بررسی‌ و ارایه‌ راهکار ساخته‌ است‌.
به‌ اعتقاد برخی‌ از کارشناسان‌ مسائل‌ اجتماعی‌ افزایش‌ نرخ‌ طلاق‌ متاثر از بالا رفتن‌ سطح‌ دانش‌ و همچنین‌ آگاهی‌ زنان‌ نسبت‌ به‌ حقوق‌ قانونی‌ خود است‌ که‌ طی‌ سالیان‌ دراز نادیده‌ گرفته‌ شده‌ است‌. اما در این‌ برهه‌ زمانی‌ و با گسترش‌ حضور زنان‌ در عرصه‌های‌ مختلف‌ اجتماع‌، میزان‌ وقوف‌ آنان‌ از چگونگی‌ حق‌ و حقوقشان‌ افزایش‌ یافته‌ و ترجیح‌ می‌دهند از حقوق‌ قانونی‌ خود استفاده‌ کنند و از همسران‌ خود جدا شوند.
در سالیان‌ گذشته‌ طلاق‌ نزد خانواده‌های‌ ایرانی‌ بخصوص‌ برای‌ زنان‌ امری‌ ناشایست‌ تلقی‌ می‌شد. تحت‌ این‌ دیدگاه‌ سنتی‌، کمتر زنی‌ حاضر بود علیرغم‌ شرایط‌ سخت‌ خانه‌ همسر، طلاق‌ گرفته‌ و به‌ خانه‌ پدری‌ باز گردد.
تفکر غالب‌ بر سازش‌ و کوتاه‌ آمدن‌ زنان‌ استوار بود و مردان‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ حاضر نمی‌شدند از موضع‌ قدرت‌ و تحکم‌ پایین‌ آمده‌ و در امور مختلف‌ از نظرات‌ همسرانشان‌ مطلع‌ شوند.
عمده‌ دلایل‌ طلاق‌ در آن‌ دوره‌ بیشتر شامل‌ عدم‌ تفاهم‌ اخلاقی‌، ناباروری‌، عدم‌ صلاحیت‌ اخلاقی‌ می‌شد.البته‌ با وجود این‌ موارد کمتر زنی‌ حاضر می‌شد، لقب‌ مطلقه‌ را یدک‌ بکشد. مگر اینکه‌ هیچ‌ راهی‌ به‌ جز طلاق‌ باقی‌ نمی‌ماند که‌ در این‌ صورت‌ زن‌ مطلقه‌ در جامعه‌ جایگاهی‌ نداشت‌ و به‌ اصطلاح‌ خانه‌نشین‌ می‌شد.
● عمده‌ دلایل‌ طلاق‌ در شرایط‌ کنونی‌
امروزه‌ دلایل‌ مختلفی‌ برای‌ طلاق‌ برشمرده‌ می‌شود که‌ سبب‌ افزایش‌ نرخ‌ طلاق‌ در چند سال‌ گذشته‌ شده‌ است‌.
دکتر مصطفی‌ اقلیما رییس‌ انجمن‌ مددکاری‌ ایران‌ درباره‌ عمده‌ دلایل‌ طلاق‌ می‌گوید: «امروزه‌ بیش‌ از ۸۰ درصد جوانان‌ به‌ صورت‌ اجباری‌ ازدواج‌ می‌کنند. اجباری‌ به‌ این‌ معنا که‌ فکر می‌کنند حتما باید ازدواج‌ کنند در غیر این‌ صورت‌ در جامعه‌ به‌ آنان‌ با دید منفی‌ نگاه‌ خواهد شد. بنابراین‌ بدون‌ تعمق‌ و تفکر صحیح‌ تنها بر پایه‌ احساسات‌ با کسی‌ ازدواج‌ می‌کنند که‌ دارای‌ کمترین‌ نقاط‌ مشترک‌ با وی‌ هستند. پس‌ از مدت‌ زمان‌ کوتاهی‌ دچار مشکل‌ شده‌ و به‌ بهانه‌ عدم‌ درک‌ و تفاهم‌ متقابل‌ از هم‌ جدا می‌شوند. یکی‌ دیگر از دلایل‌ افزایش‌ طلاق‌ را می‌توان‌ مربوط‌ به‌ عدم‌ استقلال‌ جوانان‌ در خانواده‌ دانست‌. معمولا جوانان‌ پس‌ از رسیدن‌ به‌ سن‌ بلوغ‌، خواستار استقلال‌ و آزادی‌ بی‌حدوحصر هستند. بنابراین‌ برای‌ فرار از سختگیری‌های‌ والدین‌ به‌ ازدواج‌های‌ نامناسب‌ و زودهنگام‌ روی‌ می‌آورند. بالا رفتن‌ سن‌ دختران‌ یکی‌ دیگر از دلایل‌ موثر در بروز طلاق‌ است‌. در جامعه‌ ما متاسفانه‌ وقتی‌ سن‌ دختری‌ افزایش‌ می‌یابد، تحت‌ فشارهای‌ اجتماع‌ و خانواده‌ ترجیح‌ می‌دهد از میان‌ خواستگاران‌ نامناسب‌، شخصی‌ را به‌ عنوان‌ همسر انتخاب‌ کند که‌ دارای‌ حداقل‌ محسنات‌ است‌.»
دکتر «امان‌الله‌ قرایی‌ مقدم‌» جامعه‌شناس‌ نیز درباره‌ عمده‌ دلایل‌ بروز طلاق‌ می‌گوید: مهمترین‌ عامل‌ افزایش‌ طلاق‌ در ایران‌، دو ساختاری‌ شدن‌ جامعه‌ است‌. یک‌ نوع‌ آن‌ ساختار کهن‌ باارزش‌ها و هنجارهای‌ مورد قبول‌ خانواده‌ و افراد سنتی‌ و نوع‌ دیگر ساختار جدید و مدرن‌ است‌ که‌ با پیشرفت‌ جامعه‌ به‌ وجود آمده‌ است‌. تقابل‌ این‌ دو ساختار زمینه‌های‌ بروز سردرگمی‌ هویت‌ را در میان‌ زن‌ و مرد فراهم‌ ساخته‌ است‌. بطوری‌ که‌ امروزه‌ دختران‌ از تساوی‌ و برابری‌ حقوق‌ خود و همسرانشان‌ سخن‌ می‌گویند و اینکه‌ چرا اختیاردار و حاکم‌ مطلق‌ خانه‌ مرد باشد. در حالی‌ که‌ مردان‌ طبق‌ ساختار سنتی‌ و کهن‌ زن‌ را ملزم‌ به‌ اطاعت‌ دانسته‌ و اعتقادی‌ به‌ تساوی‌ حقوق‌ و برابری‌ ندارند.»
دکتر اقلیما نیز در این‌ باره‌ توضیح‌ می‌دهد: «با گسترش‌ زندگی‌ مدرن‌ و همچنین‌ شهرنشینی‌ زنان‌ به‌ حقوق‌ خود آگاه‌ شده‌ و خواستار تساوی‌ حقوق‌ با مردان‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ اجتماعی‌ و خانوادگی‌ هستند. امروزه‌ آنان‌ با حضور در اجتماع‌ و اشتغال‌ از نظر شخصیتی‌ و اقتصادی‌ افرادی‌ مستقل‌ هستند که‌ انتظار دارند این‌ استقلال‌ از سوی‌ شوهرانشان‌ پذیرفته‌ شود. در حالی‌ که‌ طرز تفکر مردان‌ جامعه‌ ما مربوط‌ به‌ ۲۰۰ سال‌ پیش‌ است‌. مردان‌ در جامعه‌ ما می‌خواهند همانند ۲۰۰ سال‌ پیش‌ حاکم‌ مطلق‌ خانه‌ بوده‌ و هیچ‌ حرفی‌ بر روی‌ حرف‌ آنان‌ آورده‌ نشود و با شیوه‌ اجبار و زورگویی‌ با زنان‌ رفتار کنند. این‌ مردان‌ به‌ خود اجازه‌ می‌دهند با وجود داشتن‌ همسر و فرزند، رابطه‌ دوستانه‌یی‌ با زن‌ دیگری‌ برقرار کرده‌ و حتی‌ زن‌ صیغه‌یی‌ هم‌ می‌گیرند. بنابراین‌ زنان‌ تاب‌ نیاورده‌ و برای‌ طلاق‌ اقدام‌ می‌کنند.»
به‌ اعتقاد آسیب‌شناسان‌ اجتماعی‌ و جامعه‌شناسان‌ دلایل‌ دیگری‌ را می‌توان‌ در افزایش‌ نرخ‌ طلاق‌ طی‌ دهه‌ گذشته‌ متصور دانست‌. از جمله‌ این‌ دلایل‌ می‌توان‌ به‌ مشکلات‌ اقتصادی‌، بیکاری‌، تفاوت‌ فرهنگی‌ میان‌ زن‌ و مرد، اختلاف‌ سنی‌، عدم‌ وجود معیار مشخص و مناسب‌ برای‌ ازدواج‌ و خشونت‌ علیه‌ زنان‌ اشاره‌ کرد.
دکتر قرایی‌ مقدم‌ طول‌ دوران‌ نامزدی‌ را یکی‌ دیگر از دلایل‌ موثر در افزایش‌ طلاق‌ می‌داند و می‌گوید: «طول‌ دوران‌ نامزدی‌ عامل‌ بسیار مهمی‌ در افزایش‌ میزان‌ طلاق‌ است‌. بطوری‌ که‌ میزان‌ طلاق‌ در نامزدی‌ کمتر از سه‌ ماه‌ بسیار زیاد، سه‌ تا شش‌ ماه‌ متوسط‌ و نه‌ تا ۱۲ ماه‌ بسیار کم‌ اتفاق‌ می‌افتد.
در طول‌ دوران‌ نامزدی‌ دختر و پسر می‌تواند با معاشرت‌ بیشتر با روحیات‌، خلقیات‌ و ویژگی‌های‌ رفتاری‌ یکدیگر آشنا شده‌ و با تکیه‌ بر منطق‌ نسبت‌ به‌ ادامه‌ یا قطع‌ رابطه‌ تصمیم‌ بگیرند.»
وی‌ تاکید می‌کند: «عدم‌ درک‌ متقابل‌ معمولاً در ازدواج‌هایی‌ که‌ دارای‌ دوران‌ نامزدی‌ کوتاه‌ و تحت‌ آشنایی‌های‌ لحظه‌یی‌ صورت‌ گرفته‌، بیشتر دیده‌ می‌شود که‌ آن‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از عوامل‌ اصلی‌ برای‌ بروز مشکلات‌ بیشتر در رابطه‌ زناشویی‌ مطرح‌ است‌.»
● آمار نرخ‌ طلاق‌ در کشور
براساس‌ آمارهای‌ منتشره‌ از سوی‌ سازمان‌های‌ مربوطه‌ در سال‌ ۷۵، ۳۸ هزار و ۸۱۷ نفر از یکدیگر جدا شده‌اند که‌ نرخ‌ آن‌ برابر با ۴۲ درصد بوده‌ است‌. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ در سال‌ ۸۲، از جمعیت‌ متاهل‌ کشور ۷۲ هزار و ۳۵۹ نفر طلاق‌ گرفته‌اند که‌ نرخ‌ رشد آن‌ برابر با ۹۱ درصد بوده‌ است‌. براساس‌ آمار سازمان‌ ثبت‌ احوال‌ کشور سال‌ ۸۴ از ۶۲ هزار و ۱۴۳ فقره‌ طلاق‌ در ۹ ماهه‌ سال‌ جاری‌ ۵ هزار و ۷۸۲ مورد شهری‌ و ۱۰ هزار و ۳۶ فقره‌ آن‌ روستایی‌ بوده‌ است‌. به‌ عبارت‌ دیگر روزانه‌ ۲۲۵ مورد طلاق‌ در کشور به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌.
در زمینه‌ میزان‌ طلاق‌ تهران‌ با ۹/۱۷ درصد، کرمانشاه‌ با ۳/۱۳ درصد و قم‌ با ۱۳ درصد به‌ ترتیب‌ مقام‌ اول‌ تا سوم‌ را در سال‌ ۸۱ کسب‌ کردند. همچنین‌ پایین‌ترین‌ نرخ‌ رشد طلاق‌ در این‌ سال‌ به‌ استان‌های‌ یزد و سیستان‌وبلوچستان‌ با ۶/۴ درصد اختصاص‌ یافت‌.
براساس‌ بررسی‌های‌ صورت‌ گرفته‌ در سال‌ ۸۲، تهران‌ با ۲/۱۸ درصد دارای‌ بالاترین‌ نرخ‌ رشد طلاق‌ در کشور بود و پس‌ از آن‌ اصفهان‌ با ۳/۱۳ درصد و قم‌ با ۲/۱۳ درصد مقام‌های‌ بعدی‌ را به‌ خود اختصاص‌ دادند.
پایین‌ترین‌ نرخ‌ رشد طلاق‌ نیز در این‌ سال‌ به‌ چهارمحال‌ و بختیاری‌ با ۸/۳ درصد و پس‌ از آن‌ سیستان‌و بلوچستان‌ با ۴ درصد و یزد با ۸/۴ درصد اختصاص‌ یافت‌.
● فزونی‌ نسبت‌ زنان‌ به‌ مردان‌
دکتر اقلیما معتقد است‌: در ایام‌ جنگ‌ تحمیلی‌ و سال‌های‌ پس‌ از آن‌ تعداد زنان‌ نسبت‌ به‌ مردان‌ فزونی‌ یافت‌ و سبب‌ شده‌ عده‌یی‌ از دختران‌ نتوانند ازدواج‌ کنند. براساس‌ آمارهای‌ موجود این‌ نسب‌ طی‌ سال‌های‌ مختلف‌ متغیر بوده‌ است‌ بطوری‌که‌ در سال‌ ۷۵ نسبت‌ زن‌ به‌ مرد ۲۲/۱، در سال‌ ۷۶ این‌ نسبت‌ به‌ ۲۴/۱، ۷۷ به‌ ۲۵/۱، ۷۸ به‌ ۲۶/۱، به‌ ۲۶/۱، ۸۰ به‌ ۲۵/۱، ۸۱ به‌ ۲۳/۱ و در سال‌ ۸۲ نسبت‌ زنان‌ به‌ مردان‌ به‌ ۲۲/۱ رسیده‌ است‌ و آمار سال‌ های‌ ۸۳و۸۴به‌ ثبت‌ نرسیده‌ است‌.
● شاخص سنی‌ برای‌ ازدواج‌
براساس‌ بررسی‌های‌ صورت‌ گرفته‌ شاخص سنی‌ برای‌ زنان‌ در سن‌ ازدواج‌ بین‌ ۱۵ تا ۲۹ سال‌ و برای‌ مردان‌ ۲۰ تا ۳۴ سال‌ است‌.
● راهکارهای‌ جامعه‌شناسان‌ برای‌ جلوگیری‌ از افزایش‌ طلاق‌
دکتر قرایی‌مقدم‌ درباره‌ جلوگیری‌ از افزایش‌ نرخ‌ طلاق‌ در کشور می‌گوید: «در مرحله‌ نخست‌ دختران‌ باید بدانند که‌ ازدواج‌ یعنی‌ یک‌ عمر زندگی‌ که‌ در صورت‌ انتخاب‌ ناصحیح‌، کل‌ زندگی‌ آینده‌ خود را از دست‌ می‌دهند و آنان‌ باید دریابند که‌ شانس‌ ازدواج‌ مجدد موفق‌ در جامعه‌ نزدیک‌ به‌ صفر است‌. بنابراین‌ دختران‌ باید با دوراندیشی‌ و احتیاط‌ همسر آینده‌ خود را انتخاب‌ کنند. در مرحله‌ بعدی‌ خانواده‌ها باید به‌ مساله‌ ازدواج‌ فرزندان‌ بخصوص‌ دختران‌ خود اهمیت‌ بدهند و امکان‌ دوران‌ نامزدی‌ را برای‌ آنان‌ فراهم‌ کنند تا جوانان‌ با شناخت‌ بیشتر و صحیح‌تر منطقی‌ تصمیم‌ گرفته‌ و همسر آینده‌ خود را انتخاب‌ کنند.»
وی‌ در ادامه‌ می‌افزاید: جامعه‌ کنونی‌ ما، جامعه‌یی‌ بیمار است‌. اکثر مردم‌ دچار سردرگمی‌ اجتماعی‌ هستند و درک‌ متقابلی‌ از شرایط‌ یکدیگر چه‌ در روابط‌ اجتماعی‌ و چه‌ در روابط‌ خانوادگی‌ و زناشویی‌ ندارند. بنابراین‌ باید آنان‌ تحت‌ آموزش‌ صحیح‌ قرار بگیرند که‌ در این‌ صورت‌ می‌توان‌ به‌ کاهش‌ نرخ‌ طلاق‌ در کشور امیدوار بود.