مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

قدر دوران مجردی پیش از ازدواج را بدانید

خیلی چیزها بدتر از تنها بودن است. اما معمولاً ده‌ها سال طول می‌کشد تا متوجه این مسئله بشویم. و بیشتر اوقات، وقتی این را فهمیدیم، دیگر خیلی دیر شده است. و هیچ چیز بدتر از خیلی دیر شدن نیست. ـــ چارلز بوکوفسکی


بله، خیلی چیزهای بدتر از تنهایی هم هست.
درواقع، سال‌های مجردی شما ازجمله مفیدترین و آزادترین سال‌های زندگی‌تان است. اما خیلی‌ها با اکراه مجرد بودن خودشان را به دیگران اعلام می‌کنند و احتمالاً شما هم دوست دارید به هر قیمتی که شده از چنین وضعیتی فرار کنید. احتمالاً خیلی‌ها را می‌شناسید که چطور برای فرار از این تنهایی هر روز و هر شب را در خیابان‌ها، کافی‌شاپ‌ها و رستوران‌ها به دنبال کسی برای آشنایی می‌گردند ــ هرکسی ــ که بتواند امنیت و آرامش یک رابطه را به آنها بدهد. و بعد به نظرشان دیگر همه چیز عالی خواهد شد، درست است؟
متاسفانه خیر.
واقعاً عجیب است که خیلی‌ها تصور می‌کنند دورانی که در یک رابطه هستند بهترین دوران زندگی‌شان است. مجرد بودن به شما این امکان را می‌دهد چیزهایی را تجربه کنید که باتوجه به فشارهای مالی و احساسی دوران متاهلی امکانپذیر نیست. از دوران مجردی باید برای رشدی فراتر از قلمرو انتظارات اجتماعی که دست و پایتان را می‌بندد، استفاده کنید.
مجرد بودن می‌تواند جادویی‌ترین و فوق‌العاده‌ترین دوران زندگی شما باشد. دلیل آن این است:


۱. می‌توانید خودتان را بشناسید.
همه ما ویژگی‌های ظاهری داریم که از آن باخبریم؛ قدمان، وزنمان و البته جنسیتمان که از همه آنها مشخص‌تر است. اما مجرد بودن یک امکان فوق‌العاده در اختیارتان می‌گذارد: می‌توانید خود واقعی‌تان را کشف کنید. ویژگی‌های خوب، بد، توانایی‌ها، ضعف‌ها و همه چیز درمورد خودتان را. این تنهایی را در آغوش کشیده و از آن برای کشف همه چیز درمورد خودتان استفاده کنید. خیلی از روابط عالی به این دلیل بر هم می‌خورند که خیلی مشکلات حل‌نشده را از روابط قبلی وارد روابط جدیدمان می‌کنیم. مجرد بودن یعنی ببینید که هستید و چرا کسی هستید که الان در آینه می‌بینید. بعد شروع به برطرف کردن مشکلاتتان کنید.


۲. می‌توانید ببینید که می‌خواهید در زندگیتان چکار کنید.
قبل‌ترها مجرد بودن به این معنی بود که کسی شما را نمی‌خواهد اما الان شما به اندازه کافی جذاب هستید و تصمیم گرفته‌اید ببینید چه زندگی می‌خواهید داشته باشید و آن را با چه کسی قسمت کنید. — سارا جسیکا پارکر
چند نفر را می‌شناسید که با وجود آرزوها و جاه‌طلبی‌هایی که داشته‌اند وارد روابط نادرست شده‌اند؟ شاید مجبور شده‌اند مسئولیت‌های جدیدی که هیچوقت نمی‌خواستند یا انتظارش را نداشتند بر عهده بگیرند؟ واقعاً جای تاسف دارد. اشتباه متوجه منظورمان نشوید، اینکه برای دیگران زندگی کنید و نیازهای آنها را بر خودتان مقدم بدانید هیچ اشکالی ندارد و خیلی وقت‌ها هم هست که لازم است اینطور زندگی کنید. اما آیا نمی‌خواهید فرزندانتان زندگی که دوست دارند را داشته باشند و به آرزوهایشان برسند؟ خودتان چه بهانه‌ای دارید؟ از این زمان برای دنبال کردن علایقتان استفاده کنید، چه برایتان بازده مالی داشته باشد و چه نداشته باشد. نگران عواقب راهی که پیش می‌گیرید نباشید، چون اگر کاری که دوست دارید را دنبال نکنید، هیچوقت احساس رضایت و خوشبختی نخواهید کرد.


۳. می‌توانید اعتماد‌به‌نفس پیدا کنید.
مجرد بودن به شما این امکان را می‌دهد که مهارت‌ها و استعدادهایی را در خودتان تقویت کنید که فراموششان کرده یا حتی از آن بی‌اطلاع بودید. به شما یاد می‌دهد چطور یاد بگیرید به تنهایی و به طور مستقل کارها را انجام دهید و با تغییر کنار بیایید. مجرد بودن و ساختن زندگی که می‌خواهید داشته باشید یک مسیر است و پاداشی که در انتهای این مسیر دریافت می‌کنید، اعتمادبه‌نفس و رضایتی است که به دست می‌آورید. انتخاب‌ها و آزادی‌های شما بی‌نهایت است. داشتن اعتمادبه‌نفس کافی برای استفاده از این فرصت‌ها به این معنی است که می‌توانید از زندگی که دوست دارید لذت ببرید.


۴. می‌توانید کسب دانش کنید.
سفر برای کشف خود نیازمند این است که بتوانید فرهنگ‌ها، اعتقادات و طرق مختلف زندگی را بشناسید. برای این منظور باید علم و دانش لازم را به دست آورید. وقتی فقط مسئولیت خودتان را داشته باشید، می‌توانید هر کجا که دلتان خواست بروید. عطش یادگیری و داشتن روحیه‌ای کنجکاو خیلی به کارتان خواهد آمد. کتاب‌های بزرگی را بخوانید که هیچوقت فرصتش را نداشتید. با ژانرهای متفاوتی از ادبیات، به افق دانسته‌هایتان وسعت دهید. به دورها سفر کنید و تجربیات تازه کسب کنید. بوها، صداها و تصاویر مختلف را جذب کرده و غذاهای مختلف از کشورهای دیگر را بچشید. اگر بخواهید از هر لحظه از زندگی‌تان لذت ببرید، دوران مجردی بهترین دوران برایتان خواهد بود.


۵. می‌توانید سلامتی‌تان را بازیابید.
یک رابطه ناموفق نه تنها می‌تواند دلیل بسیاری از مشکلات برای سلامتی‌تان باشد، بلکه خیلی وقت‌ها برای از بین رفتن تناسب‌‌اندامتان هم مقصر است. چه بخاطر نشستن پای تلویزیون خوردن تنقلات چاق‌کننده باشد یا هر چیز دیگر، یک رابطه راحت و خوب به ندرت سلامت شما را به خطر می‌اندازد. این درحالی است که سلامت فیزیکی و احساسی شما با هم در ارتباط هستند. از این زمان برای تقویت جسمتان با موادغذایی مفید و مغذی استفاده کنید و از اندورفینی که ورزش در بدنتان تولید می‌کند، لذت ببرید. اعتمادبه‌نفس و احساس رضایتی به دست می‌آورید که فقط یک بدن قوی و سالم آن را درک می‌کند.


۶. می‌توانید قوانین خودتان را پایه‌ریزی کنید.
وقتی در یک رابطه باشید، نیازهای طرفتان را بر خودتان مقدم می‌کنید. دیگر هیچوقت خودتان در اولویت نیستید. اما مجرد بودن یعنی به هزار و یک دلیل درست و منطقی می‌توانید خودخواه باشید. دوست دارید مسافرت بروید؟ سریع یک پرواز بگیرید. می‌خواهید صبحانه‌تان را در تختتان بخورید؟ یا صبح زود به پیاده‌روی بروید؟ دوست دارید شب‌ها تا دیروقت بیرون باشید؟ هیچ اشکالی ندارد می‌توانید همه این کارها را انجام دهید. هیچ تضمینی برای داشتن یک زندگی فوق‌العاده نیست. اما با مجرد بودن می‌توانید کارهایی را انجام دهید و زندگی‌تان را به جهتی هدایت کنید که دوست دارید. هیچ محدودیتی نخواهید داشت. هیچ‌چیز مانعتان نخواهد شد، البته به جز ترس‌های خودتان.


۷. می‌توانید خودتان را دوست داشته باشید.
همه همیشه می‌گویند قبل از اینکه بتوانید کسی را دوست داشته باشید، اول باید بتوانید خودتان را دوست داشته باشید. شاید هم اینطور نباشد. حتی در بدترین شرایط زندگی هم می‌توانید هنوز کسی را دوست داشته باشید. اما اگر اعتمادبه‌نفس نداشته یا احساس پشیمانی داشته باشید، نمی توانید آن عشق خالص و پاک را تجربه کنید. پیدا کردن خود حقیقی‌تان و رشد کردن و تبدیل شدن به کسی که باید باشید به این معنی است که کسانیکه وارد زندگی‌تان می‌شوند، از این تجربه لذت خواهند برد. آنوقت می‌توانید بدون هیچ نقابی، در زمان حال زندگی کنید. کسانیکه می‌توانند خودشان را دوست داشته باشند، زندگی‌هایی شاد و رضایت‌بخش را تجربه خواهند کرد.
آیا چنین زندگی اگر با یک شریک تقسیم شود، بهتر نخواهد بود؟ بستگی دارد. گاهی‌اوقات بله و گاهی هم نه. اگر هنوز از انتخاب‌های زندگی‌تان راضی نباشید و ندانید به کدام جهت در حال حرکتید، شاید بهتر باشد جستجو برای نیمه‌گمشده‌تان را کمی به تعویق بیندازید.
اول باید کمی زندگی کنید…

اشتباهات مردانه در ازدواج

باوجود نیت خوبتان، این رفتارها ممکن است رابطه‌تان را خراب کند. مردها گاهی اوقات اشتباهاتی مرتکب می‌شوند که با خطر خراب کردن ازدواجشان همراه است. درواقع، اگر شما هم جزء مردهای عادی باشید، حتماً چندین بار تابحال از این اشتباهات مرتکب شده‌اید.



باور نمی‌کنید؟ از همسرتان بپرسید. حالا قبل از اینکه حالت دفاعی به خودتان بگیرید، باید بگوییم که تقصیری ندارید. اینها کارهای حساسی هستند که خیلی وقت‌ها حتی خودتان از انجام آن بی‌اطلاعید. و تغییر این رفتارها، تفاوت شگرفی برای همسرتان خواهد کرد، که فقط برای خودتان ممکن است خوب باشد.
علاوه بر این، تشخیص دادن این اشتباهات و تلاش برای اصلاح آنها نه تنها به ازدواجتان کمک می‌کند، بلکه برای سلامتی خود شما و همسرتان هم مفید است. به مرور زمان، احساسات منفی که با آنها برخورد نشود، ممکن است منجر به مشکلات جسمی و روحی شود. در رابطه برای هر دو طرف استرس ایجاد می‌شود. به طور معمول وقتی زوج‌ها به دنبال درمان می‌روند، این استرس موجب تحریک اضطراب یا افسردگی در یکی از آنها یا هر دوشان شده است.

در زیر به چند اشتباه آقایون در ازدواج، نحوه تشخیص آنها و از همه مهمتر راه اصلاح آن اشاره می‌کنیم:
1. نشان ندادن همدلی
همدلی به معنی توانایی تشخیص و تقسیم احساسات دیگران مهمترین بخش هر رابطه است. خانم‌ها معمولاً در این زمینه بهتر عمل می‌کنند. آنها دوست دارند احساساتشان درک شده و به آن ارزش گذاشته شود.
درعوض مردها به جای اینکه فقط گوش کنند، وارد عملیات حل مشکل می‌شوند. این اشتباه است. مثلاً اگر همسرتان به شما می‌گوید که احساس می‌کند نادیده‌اش می‌گیرید، چیزی که در آن لحظه می‌خواهد این است که احساسات او را درک کنید تا اینکه درمورد واقعیات مسئله حرف بزنید.»
2. هزینه‌های بی‌پروا
خریدهای بزرگ مثل خریدن یک ماشین بدون اینکه اول با همسرتان مشورت کنید یکی از رفتارهایی است که باید اکیداً از آن دوری کنید. درواقع، این بعد از خیانت دومین رفتاری است که ازدواج شما را بر هم خواهد زد. و متاسفانه مردها به کرات این رفتار را تکرار می‌کنند. چرا؟ مردها دانسته و ندانسته پُست ریاست در رابطه را به خود می‌دهند. این هم اشتباه است. رابطه زوج‌ها باید تقسیم ریاست باشد
.3. اشتباه گوش دادن
گوش دادن به این معنی نیست که وقتی همسرتان درمورد چیزی که اذیتش می‌کند برایتان حرف می‌زند فقط سرتان را تکان دهید و به راه‌هایی برای حل آن مشکلات فکر کنید. مردها معمولاً سعی می‌کنند موقعیت‌ها را بررسی کرده و به راهکارهایی برای آن فکر کنید. این کار مطمئناً همسرتان را دیوانه می‌کند.

چیزی که او می‌خواهد این است که با هم درمورد مشکلات حرف بزنید، او دوست دارد شما در گفتگو شرکت کنید نه اینکه سعی کنید قهرمان باشید و به تنهایی راه‌حل پیدا کنید. او دوست دارد به حرف‌هایش دقت کنید و به احساساتی که در میان می‌گذارد اهمیت دهید.
ترغیب کردن مردها برای باز کردن دردودلشان کار سختی است. اما نگران نباشید این کار نه تنها نشانه ضعف شما نیست بلکه نشانه قدرت است. مردها از ابتدای کودکی تا زمانیکه بزرگ می‌شوند یاد می‌گیرند که نباید اجازه دهند دیگران بفهمند که از چه چیزهایی می‌ترسند. اما دردودل کردن یک ریسک است و ریسک کردن نیازمند شجاعت


4. پنهان کردن احساسات
اینکه وقتی همسرتان درمورد احساساتش با شما حرف می‌زند به او گوش دهید الزامی است. حرف زدن درمورد احساسات خودتان هم همینطور.
اما خیلی از مردها تصور می‌کنند باید احساساتشان را پنهان کنند درغیراینصورت ضعیف دیده می‌شوند. باید بدانید در میان نگذاشتن احساساتتان یک نقطه منفی از دید همسرتان است. همسرتان تصور خواهد کرد آن رابطه نزدیک و عمیقی که دوست دارد با شوهرش داشته باشد را ندارد و احساس می‌کند از او دور شده‌اید.
ترغیب کردن مردها برای باز کردن دردودلشان کار سختی است. اما نگران نباشید این کار نه تنها نشانه ضعف شما نیست بلکه نشانه قدرت است. مردها از ابتدای کودکی تا زمانیکه بزرگ می‌شوند یاد می‌گیرند که نباید اجازه دهند دیگران بفهمند که از چه چیزهایی می‌ترسند. اما دردودل کردن یک ریسک است و ریسک کردن نیازمند شجاعت.
5. سعی در مسلط شدن و ریاست کردن
مرد بودن به معنای رئیس بودن نیست. اما خیلی مردها این را نمی‌فهمند. آنها سعی می‌کنند هر چه که می‌خواهند را با تکیه به زور و ریاست کردن به دست بیاورند. خانم‌ها به این روش واکنش عکس می‌دهند و به اعمال قدرتتان پاسخ مثبت نمی‌دهند.
جایگاه قدرتی که مردها معمولاً برای خود در نظر می‌گیرند، باعث خراب شدن رابطه می‌شود، رابطه‌ای که باید متقابل، محبت‌آمیز و حمایت‌کننده باشد. بهترین ما در ارتباط با دیگران است که پدیدار می‌شود نه بعنوان هویتی مستقل.

جدی ها باید با چه تیپ افرادی ازدواج کنند؟

ازدواج موفق، ازدواجی است که با بیشترین شباهت و تناسب و کمترین تفاوت شخصیتی انجام شود. بنابراین مهم است که بتوانید ویژگی های شخصیتی خود را بشناسید و فردی متناسب با آنها را برای ازدواج انتخاب کنید.

این بار درباره شخصیت های جدی با شما صحبت می کنیم و بهتان می گوییم که چه کسانی با این شخصیت ها خوشبخت تر خواهند شد. جدی ها را خیلی راحت می توانید تشخیص دهید. خشک و عصا قورت داده هستند، کم می خندند، در هر مساله ای به ظرافت های منطقی آن دقت می کنند. باهوشند ولی ترجیح می دهند خودشان را درگیر قواعد و قوانین کنند و به اصول و مقررات احترام بگذارند.


آنها معمولا برای ابراز احساسات وقت زیادی ندارند. از توانمندی های خود مطلع هستند و محدودیت های خود را می شناسند. بنابراین ریسک نمی کنند و در چهارچوب همین توانمندی ها زندگی می کنند. مسئولیت کارهایشان را خودشان به عهده می گیرند و سعی می کنند همیشه طبق قانون عمل کنند. شخصیت های جدی آدم های درستکاری هستند.

آنها متفکر، تحلیل گر و ارزیاب هستند و همیشه همه جوانب یک موضوع را می سنجند بعد تصمیم می گیرند. آنها در خانواده مغز متفکر به حساب می آیند و دیگران تمایل دارند با آنها مشورت کنند. جدی ها تا حدود زیادی محافظه کارند و به عدالت و قانون اعتقاد عملی دارند. همیشه خود را برای مواجهه با بحران آماده می بینند و تقریبا می توان گفت هیچ وقت آنها را دستپاچه، سردرگم، ناامید یا بلاتکلیف نخواهید دید. آنها حد و حدود روابط اجتماعی را رعایت می کنند و از شما هم توقع دارند مثل خودشان مودب و حد نگهدار باشید. شخصیت های جدی آدم های منظمی هستند و توجیه، تنبلی، سر هم بندی و بی توجهی برایشان قابل قبول نیست.

جدی ها در شرایط خاص استعداد دیکتاتوری دارند و اگر روحیات افراطی داشته باشند، می توانند به خاطر مقررات، احساسات و عواطف را آنقدر نادیده بگیرند که در حد یک انسان خشک و بی انصاف و انعطاف ناپذیر به نظر برسند.

یک فرد جدی معمولا به خوبی با همسر جدی خود کنار می آید بنابراین بهترین گزینه برای ازدواج با جدی ها، افراد جدی هستند. البته افراد با اعتماد به نفس هم گزینه خوبی به نظر می رسند. جدی ها نیاز زیادی به پذیرش دارند و بنابراین مهر طلب ها که آدم های انعطاف پذیر و همراهی هستند هم برای آنها خوب به نظر می رسند. با همه این ها، جدی ها بهتر است با ماجراجوها، احساساتی ها، متلون المزاج ها و شخصیت های نمایشی ازدواج نکنند.

نقطه مقابل جدی ها


در مقابل شخصیت های جدی، شخصیت های فارغ البال قرار دارند. کسانی که حق مسلم خود می دانند که هر طور می خواهند از زندگی لذت ببرند. به آسایش و راحتی خود بها می دهند و نه هیچ چیز دیگر. آنها برای وقت آزادشان ارزش فراوان قائلند و می خواهند خوشبختی را جستجو کنند. هیچ وقت بیش از حد مسئولیت نمی پذیرند و بیش از اندازه به خودشان فشار نمی آورند. در بهترین حالت همانقدری که ازشان کار خواسته می شود انجام می دهند. خیلی راحت رها می کنند و سراغ یک کار، رابطه یا ماجرای جدید می روند. آنها احساس می کنند همیشه برای انجام کارها زمان دارند. عجله ای نشان نمی دهند. خوش بین هستند و معمولا بی نظم، بدقول و ساده انگار و سهل گیر. برای آنها عجله کار بی موردی است. آنها خیلی راحت شکست را می پذیرند و با آن کنار می آیند.

هیچ چیزی حتی تشویق و تنبیه هم آنها را تکان نمی دهد چون معتقدند هر کاری را اگر دوست داشته باشند بالاخره انجامش می دهند. چه دیر چه زود. آنها نیاز به همسری دارند که بارشان را به دوش بکشد. بنابراین باز هم مهر طلب های همیشه پذیرا، برای این افراد مناسبند. اما ماجراجو ها هم برای این شخصیت ها مناسبند. با این حال به هیچ عنوان نخواهند توانست با شخصیت های نمایشی، متلون و جدی کنار بیایند.


درباره این شخصیت ها باید آسان گیر باشید، در خوشی هایشان شریک شوید و زندگی را مثل خودشان سخت نگیرید. یادتان باشد تلاشتان برای حرکت دادن یا تغییر دادن آنها بی نتیجه است. پس هر طور هست با آنها کنار بیایید و شریک شادی شان باشید.

ازدواج بـا همکـار و نکـات قایل توجـه



در حال حاضر بیشتر ساعت‌های عمر افراد در محیط کار سپری می‌شود و طبیعی است که ساعت‌های طولانی در ارتباط بودن با هم باعث ایجاد علاقه و عشق شدید ‌شود...


معمولا محل کار محیطی است که بیشتر افراد بهترین رفتارها را از خود نشان می‌دهند و ظاهری آراسته و مرتب دارند! به همین دلیل باید دقت بیشتری در این زمینه داشت چون ممکن است رفتار همکارتان در بیرون از محیط کار کاملا برعکس آنچه در محل کار است، باشد.
آدم‌ها در محیط کار لایه‌های ظاهری شخصیتشان را نشان می‌دهند، نه تمام لایه‌ها را. بنابراین باید دید همکار آقا یا خانمی که با او در ارتباط هستید و او را به‌عنوان همکاری با خصوصیات خوب می‏شناسید، در زندگی مشترک هم چنین خواهد بود؟


1. همه جوانب را بسنجید

معمولا مراودات مستمر در یک محیط نوعی وابستگی ایجاد می‌کند. پس بهتر است از احساسی که به همکارتان دارید، مطمئن شوید؛ آیا واقعا این حس، به معنای عشق واقعی است یا اینکه به بودن او در کنارتان عادت کرده و به او وابسته‌ شده‌اید و فکر می‌کنید عاشقش هستید؟

علاوه بر این، در برخی اداره‌ها و شرکت‌ها ازدواج همکاران ممنوع است و این قانون بیشتر در محیط‌های کاری کشورهای اروپایی دیده می‌شود زیرا مدیران معتقدند با این کار، کارایی فرد کاهش پیدا می‌کند. پس همه شرایط و جوانب را خوب بسنجید.

2. واقع‌بین باشید

ازدواج با همکار را نه می‌توان توصیه کرد، نه رد. در این نوع ازدواج هم باید تمام جوانب بررسی شود و صرفا به شناختی که از همکارتان در محیط کار دست پیدا کرده‌اید، بسنده نکنید چراکه ممکن است در محیط کار رفتاری مغایر با آنچه در خانه دارد، داشته باشد.

پس واقع‌بینانه با این مساله برخورد کنید و مراقب رفتارتان هم باشید زیرا با برداشتن قدمی اشتباه، همکاران خیلی زود به این علاقه پی می‌برند و ممکن است این مساله در محیط دهان به دهان بچرخد و اگر در نهایت برای ازدواج به توافق نرسید، جو ایجاد شده برایتان مشکل‌ساز می‌شود.


3. معایب را هم ببینید

معمولا وقتی اطرافیان متوجه می‌شوند دو همکار قصد دارند با هم ازدواج ‌کنند، مدام از فواید این نوع وصلت می‌گویند: «این‌طوری مدت زمان بیشتری کنار هم هستید حتی مسیر رفت و برگشت»، «راحت می‌تونید برنامه‌هاتون رو با هم هماهنگ کنید» یا «بالاخره تو محیط کار کسی هست که هواتو داشته باشه» و...


شاید این مسایل از نظر دیگران جزو مزیت‌های ازدواج با همکار باشد و زوج همکار شرایط روانی و فکری یکدیگر را بهتر درک کنند اما اینها فقط ظاهر قضیه است. ازدواج با همکار هم مانند سایر ازدواج‌ها بی‌عیب نیست.



4. به درآمدهای‌تان فکر کنید

واقعیت دیگری که نمی‌توان آن را انکار کرد، مسایل مربوط به درآمد است که برای خیلی از زوج‌ها مشکل‌آفرین است. گاهی زن و شوهرهایی هم که محل کارشان یکی نیست، درباره میزان درآمد و نحوه خرج‌کردن آن از یکدیگر می‌پرسند و طرف مقابل را در مورد اینکه چرا پولش را خرج زندگی نمی‌کند، بازخواست می‌کنند،


حالا اگر همسرتان همکار هم باشد و از چند و چون حقوق یکدیگر باخبر باشید، اوضاع سخت‌تر می‌شود. معمولا بیشتر مردان اصرار دارند خانم‌های شاغل درآمدشان را صرف زندگی کنند درحالی که هر فردی حق دارد در کنار تامین مایحتاج زندگی، بخشی از درآمدش را پس‌انداز کند.


مثلا وقتی خانم یا آقایی می‌بیند همسرش ارتباط صمیمی با همکارش دارد و با او گرم ‌صحبت یا خنده است، ناراحت می‌شود حال آنکه همین فرد قبل از ازدواج درباره نحوه ارتباط با همکاران آقا یا خانم خود حساسیتی نداشته است. از سوی دیگر، گاهی ساعت‌های طولانی در کنار هم بودن باعث سردی و یکنواختی روابط می‌شود و نباید این مساله را نادیده گرفت

5. مرزهای‌تان را مشخص کنید

ازدواج با همکار می‏تواند تغییرات یا محدودیت‌هایی را در زندگی مشترک برای طرفین ایجاد کند و باعث بروز برخی ملاحظات ‌شود که شاید تا پیش از ازدواج اصلا برای هیچ‌یک از طرفین مهم نبوده و حتی به آن توجه نمی‌کرده‌اند؛ مثلا وقتی خانم یا آقایی می‌بیند همسرش ارتباط صمیمی با همکارش دارد و با او گرم ‌صحبت یا خنده است، ناراحت می‌شود حال آنکه همین فرد قبل از ازدواج درباره نحوه ارتباط با همکاران آقا یا خانم خود حساسیتی نداشته است.
از سوی دیگر، گاهی ساعت‌های طولانی در کنار هم بودن باعث سردی و یکنواختی روابط می‌شود و نباید این مساله را نادیده گرفت. تفاهم‌نداشتن بر سر یک مساله و گاهی بحث‌کردن در مورد آن، در زندگی هر زوجی اتفاق می‌افتد و نمی‌توان آن را انکار کرد.

در چنین شرایطی ممکن است زوج همکار اختلاف‌نظر و قهر و دعواهای خود را به محل کار بکشند و این یعنی باخبر شدن تمام همکاران از مسایل زندگی خصوصی آنها. با وجود این، نباید فراموش کرد زن و شوهرهای همکاری هم هستند که این‌گونه رفتار نمی‌کنند بنابراین قبل از ازدواج مرز مشخصی بین زندگی و کارتان تعیین کنید.


6. محیط کار را میدان رقابت نکنید

یکی از دلایلی که گاهی باعث می‌شود کار یک زوج همکار به دفتر مشاوره روان‌پزشکان بکشد، ارتقای شغلی یکی از طرفین در محیط کار است؛ موضوعی که در فیلم «همسر» (ساخته مهدی فخیم‌زاده) به خوبی نمایش داده شد؛ زن و شوهری که در شرکتی کار می‌کنند و رییس شرکت به جرم اختلاس دستگیر می‌شود. مرد هم که معاونت شرکت را به‌عهده دارد، مطمئن است وی را به ریاست شرکت انتخاب خواهند کرد ولی هیات امنا همسر او را برمی‌گزیند.


مرد که تحمل ریاست همسرش را ندارد، مشکلاتی در محل کار و در نتیجه خانواده به وجود می‌آورد. علاوه بر این، اخراج یا تعدیل یکی از طرفین هم می‌تواند مشکل‌ساز باشد. مثلا ممکن است زنی که به دلیل تعدیل نیرو از شرکت بیرون آمده، عزمش را جزم کند که شوهرش هم از محیط کار بیرون بیاید.


چون معتقد است محیط کار را به خوبی می‌شناسد و می‌داند چه کسانی در اطراف همسرش هستند و اینکه همسرش با زنان یا مردان شرکت ارتباط صمیمی‌ای دارد او را ناراحت می‌کند. قبل از هر اقدامی تمام جوانب را در نظر بگیرید و در خصوص این مسایل با طرف مقابلتان صحبت کنید.


7. مراقب نگاه دیگران باشید

آدم‌های کنجکاو همه جا هستند. وجود این افراد فقط محدود به آشنایان و اطرافیان نمی‌شود و ممکن است در محیط کار هم همکار کنجکاوی داشته باشید که بخواهد سر از زندگی‌تان دربیاورد.


کنجکاوی‌هایی از این دست که «شوهرت به‌تنهایی مخارج خانه را تامین می‌کند یا اینکه تو هم مجبوری او را همراهی کنی»، «چرا اجازه می‌دهی همکاران خانم یا آقا همسرت را به اسم کوچک صدا ‌کنند» و... پس مراقب رفتار و گفتارتان در محیط کار باشید و حساسیت‌های بی‌جا نشان ندهید زیرا از هر نظر زیر ذره‌بین نگاه دیگر همکاران هستید.

دلایلی برای ازدواج نکردن خانم ها




صحبت مان درباره کسانی که فرصت مناسب و دلخواه ازدواج را پیدا نمی کنند نیست. از کسانی حرف می زنیم که خودشان تصمیم به مجرد ماندن می گیرند. آنهایی که از ازدواج می ترسند یا نفرت دارند. چرا بعضی از زنان از ازدواج فرار می کنند؟

استقلال

این یکی از شایع‌ترین دلایل حفظ استقلال است. به نظر می‌رسد این روزها خانم‌ها بیشتر از آزادی خود لذت می‌برند. آنها فکر می کنند ازدواج استقلال شان را به مخاطره می اندازد و با مسئولیت های جدید و تعهدهای خانوادگی محدودشان می کند.

بنابراین مجبورند از کار و تحصیل و علایقشان فاصله بگیرند. تصوری که البته اشتباه است. ازدواج ممکن است سبک زندگی شما را عوض کند اما با انتخاب درست می توانید همسری داشته باشید که حامی استقلال شما و فعالیت هایتان باشد نه مخالف آن.


اوقات تنهایی
بعضی از زنان وقت گذراندن برای خودشان را یکی از دلایل عدم تمایل به ازدواج می دانند. تجرد طولانی مدت برای عده ای باعث می شود انزوا و تنهایی شان را به هر چیزی ترجیح بدهند. این عده عموما سازگاری خوبی ندارند و به راحتی با دیگران کنار نمی آیند.

روابط قبلی
تجربیات بد از ازدواج‌های قبلی گاهی یکی دیگر از دلایلی است که خانم‌ها را از ازدواج دور می‌کند. نه فقط ازدواج، روابط عاطفی شکست خورده و دوستی های ازبین رفته و بی اعتمادی ناشی از آنها مانع از وارد شدن آنها به یک رابطه طولانی مدت می شود. تجربیات تلخ دیگران هم گاهی مزید بر علت می شود تا زن ها قید ازدواج را بزنند.

چطور با این ترس ها مقابله کنید؟
برای خودتان تعیین کنید که دقیقا از چه چیزی می‌ترسید: بیشتر افراد از خود ازدواج نمی‌ترسند، از حواشی و آن ترس دارند. برای مقابله با این ترس بدترین تصویر ذهنی که نگرانتان می کند و باعث می شود از ازدواج بترسی، در ذهن خود مجسم کنید و سعی کنید حربه های مقابله با آن را برای خود تعیین کنید. این که چطور می توانید از این اتفاق پیشگیری کرده و در صورت وقوع چطور باید با آن برخورد کنید.
تجربیات بد از ازدواج‌های قبلی گاهی یکی دیگر از دلایلی است که خانم‌ها را از ازدواج دور می‌کند. نه فقط ازدواج، روابط عاطفی شکست خورده و دوستی های ازبین رفته و بی اعتمادی ناشی از آنها مانع از وارد شدن آنها به یک رابطه طولانی مدت می شود. تجربیات تلخ دیگران هم گاهی مزید بر علت می شود تا زن ها قید ازدواج را بزنند

مشورت بخواهید: از هر کسی که در زندگی مشترک خود موفق است بخواهید تا درباره ترس ها و نگرانی هایی که قبل از ازدواج داشته و موفقیت هایی که در مقابله با آنها یا حل و فصل شان به دست آورده برایتان صحبت کند.


قبل از ازدواج توجه کنید: ترس های شما تا حد زیادی با انتخاب همسر مناسب تان از بین می رود. نیازهایتان را پیش از هر چیز باید با شریک زندگیتان در میان بگذارید. از این طریق هم شریکتان متوجه نیازهای شما می‌شود و هم می توانید در رابطه خود موفق تر به پیش بروید.