مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

منتظر​ نباشید که دیگران شما را حدس بزنند

همه چیز مطابق آنچه که حدود دو ساعت قبل تصمیم گرفته بودند، پیش می رفت. قصد داشتند آن شب شام را همراه با مهمانشان بیرون از خانه بگذرانند. مرد خسته بود و روی تخت دراز کشید و زن برای خرید با خواهر شوهرش از خانه بیرون رفت.

همه چیز مطابق آنچه که حدود دو ساعت قبل تصمیم گرفته بودند، پیش می رفت. قصد داشتند آن شب شام را همراه با مهمانشان بیرون از خانه بگذرانند. مرد خسته بود و روی تخت دراز کشید و زن برای خرید با خواهر شوهرش از خانه بیرون رفت.

وقتی که به خانه بازگشتند، زن شوهرش را در حالی یافت که خلقش عوض شده بود و اصرار داشت برنامه شب را لغو کند. زن از اتاق بیرون آمد و کنار مهمانشان نشست، آهی کشید و چهره اش در هم فرو رفت. این تغییر خلق برای خواهر شوهر عجیب به نظر می رسید. وقتی متوجه شد ​ برادرش تمایلی به بیرون رفتن ندارد، قدری معذب شد​ و تصور می کرد حضور او، برنامه شام را به هم ریخته است. بنابراین با پرسیدن سؤالات پی در پی سعی می کرد لبخندی به چهره زن برادرش بنشاند ولی در نهایت شنید: «چیزی نیست! یک مساله شخصی است که ارزش بیان کردن ندارد. این مساله همیشه باید وجود داشته باشد. خنده هایش برای بیرون خانه است و ناراحتی ها و چهره عبوسش برای من. دیگر خسته شده ام.»

آن شب شامی که می توانست فرصتی باشد برای ساختن لحظاتی شیرین و صمیمی، در سکوتی تلخ به پایان رسید.

شاید کمتر کسی باشد که بگوید شاهد چنین صحنه هایی در زندگی اش نبوده است. صحنه ای که در آن گره ای وجود دارد که گویی تلاش برای باز کردنش بی فایده است. سناریویی که در آن یک نفر آشفته می شود، سر در گریبانش فرو می برد، سکوت می کند، چهره در هم می کشد، گویی با همه عناصر خانه قهر می کند و اگر موبایل یا کامپیوتری در دسترس داشته باشد، ساعت ها با آن مشغول می شود. گاهی شبکه های تلویزیون را بی هدف بالا و پایین می کند و گاهی روزنامه ای که چند روزی است روی صندلی بلاتکلیف مانده را ورق می زند و دریغ از یک جمله واضح و شفاف که سر نخی باشد برای درک کامل مشکل و اقدامی مشترک برای حل آن. در نهایت ً در برابر پرسش دیگران، تنها عبارات کنایه آمیز به زبان می آورد که بر پیچیده شدن مساله می افزاید، چرا که اینجا اساسا مساله، باز کردن گره نیست. مساله حدس زدن است. مساله حدس زده شدن است که برخی روان شناسان آن را نوعی بازی روانی می دانند. اگر طرف مقابلی پیدا شود که تلاش بکند علت این به هم ریختگی را بفهمد، بازی شروع می شود و در پی پرسیدن سؤالاتش، جواب های پیچیده می شنود. به طور مثال ممکن است چنین مکالماتی بین طرفین این بازی رد و بدل شود:

الف ـ «خوبی؟!»
ب ـ «ظاهرا تو بهتری...»
الف ـ «چرا این طوری شدی. چند ساعتی هست که سکوت کردی؟»
ب ـ «می خواستی چه طوری باشم؟!»
الف ـ «من متوجه نمی شم. تو که حالت خوب بود. علت چیه؟»
ب ـ «چرا از خودت نمی پرسی؟»
الف ـ «من که خطایی مرتکب نشدم!»
ب ـ «تو همیشه همین طور فکر می کنی...»
الف ـ «وای! داری منو کلافه می کنی...»

این نوع برقراری ارتباط، در دل خود، پیامی را پنهان کرده است. ​پیام پنهان​ در واقع خطوط نانوشته یک متن است. می توان آن را به پارازیت هایی تشبیه کرد که حین ارسال سیگنال های ارتباطی، برای دیگران فرستاده می شود. فرد مطلبی را اظهار می کند ولی به واقع منظورش چیز دیگری است. پیام پنهان می تواند در هر وجه سخن و واژگان، لحن و آهنگ کلام، شیوه بیان و ژست افراد نمایان شود. برای شفاف تر شدن این مفهوم به این مثال توجه کنید:

سر سفره غذا در یک مهمانی، به جای این که عنوان شود: «غذا قدری کم نمک است»، با آهنگ خاصی همراه با کنایه گفته شود: «شما نمکدان هم دارید؟!» در اینجا جمله دوم، برای صاحبخانه قدری دردناک تر خواهد بود، چون مساله فقط شوری و کم نمکی غذا نیست، بلکه هدف زیر ِ سوال بردن ِ توانمندی​ آشپز​ است.

مساله مهم این است که پیام پنهان داشتن شیوه درستی نیست. بنابراین کسانی که قصد دارند پیام پنهان بازی کنند، با هم زندگی نمی کنند. برقرار شدن آرامش هم برای این افراد، انتظاری گزاف است و روی صداقت و یکرنگی را در روابطشان نخواهند دید، چرا که همیشه حداقل یک پیام در میان پیام های دیگرشان مخفی است و منظور و مقصودشان به روشنی دریافت نمی شود، پس بروشنی هم پاسخ نمی شنوند و این گونه بعد از مدتی برجی از سوءتفاهمات می سازند که سر به فلک خواهد کشید.

خصوصا میان همسران، از این قبیل اختلافات بسیار دیده می شود چرا که علاوه بر تفاوت های عمده زنانگی و مردانگی در دو جنس مخالف، هر دو سوی رابطه حاصل دو نوع سبک زندگی متفاوت نیز هست. بنابراین ارتباط برقرار کردن با پیام پنهان، بر پیچیدگی این اختلافات می افزاید و سلامت رابطه را مختل می کند. در مثال گفته شده، در حالی که آقا تلاش می کند، موضوع ناراحتی اش را کشف نشده باقی بگذارد، تلاش زن برای فهمیدن موضوع بی نتیجه می ماند و فرصت چند ساعت خوشگذرانی در کنار خانواده هم از دست می رود.

تفاوت های انکارناپذیر
از جمله تفاوت های انکارناپذیر زنان و مردان تفاوت دیدگاه آنهاست. ساختار درونی مرد ها به گونه ای است که تمایل دارند مساله، بی پیرایه و بدون پیچیدگی با ایشان عنوان شود. این درحالی است که نوع نگرش زن ها سبب می شود​ مساله را چند بعدی و دارای لایه های متفاوت ببینند و در مطرح کردن مساله هم برای یک مرد به همین شیوه عمل کنند. طبیعی است که نوعی تعارض میان دریافت های طرفین ماجرا ایجاد شود. پس اگر قرار است موضوعی با یک آقا در میان گذاشته شود، بهتر است صریح و شفاف سر اصل مطلب رفت. در حالی که برای بیان همان مساله برای یک خانم ممکن است پرداختن به ابعاد بیشتری نیاز باشد. این تفاوت رفتاری را می توان در خرید آقایان و خانم ها بخوبی مشاهده کرد، درحالی که آقایان بسرعت سراغ همان لباسی که می خواهند می روند و از فروشگاه بیرون می آیند، خانم ها معمولا لباس را حداقل یک بار پرو کرده​ و در هر بار پرو، احساس خودشان و شیوه ای که به نظر می رسند را همراه با نورپردازی و عوامل موثر دیگر بدقت در نظر می گیرند.

به این ترتیب اگر همچنان بازی ِ حدس زده شدن برایتان لذت بخش است، لازم است بدانید اولین کسی که در این شیوه متضرر خواهد شد، خود شما هستید. تا زمانی که در نقش یک قربانی ظاهر می شوید که باید حواس ِ دیگران یا حداقل همسرتان شش دانگ به شما باشد، خودتان بازنده این بازی هستید. شما انرژی و عمر خود را هدر می دهید و با پا گذاشتن به این بازی، لحظات ناب زندگی تان را که هر ​ می توا​ند شادمانی، رضایت، صمیمیت و شور را در زندگی تان به جریان بیندازد و برگ برنده خوشبختی شما باشد، مچاله کرده و به زباله دان خاطرات خود می اندازید، در حالی که مخاطبتان به موضوعی که شما را به هم ریخته است، پی نمی برد. آیا قصد دارید این دور ِ باطل تا ابد ادامه داشته باشد؟!

چنانچه ترجیح می دهید از آسیب های این شیوه غلط رفتاری در امان باشید، لازم است​ در گام اول تا جای ممکن از انجام هر کار و بیان هر سخن، تنها یک منظور داشته باشید. در گام بعدی تفاوت های یکدیگر را در نوع دیدگاه و شیوه درک و تحلیل مسائل به رسمیت بشناسید.

۲۰ نشانه آدم های به شدت احساساتی

ا


حساسات نیاز به فوران دارد و گریه یکی از این فوران های احساسی است


اگر شما هم از کسانی هستید که هرشخصی شما را می شناسد نمی تواند در برخورد با شما درباره مسائل خصوصی خود صحبت نکند این مطلب را به دقت بخوانید

اگر شما هم از کسانی هستید که هرشخصی شما را می شناسد نمی تواند در برخورد با شما درباره مسائل خصوصی خود صحبت نکند. این مطلب را به دقت بخوانید. اطرافیان می دانند که شما همیشه نگران احساسات دیگران هستید و حتی به راحتی می توانید حالات احساسی دیگران را حدس بزنید.

شما آن قدر احساساتی هستید که آرزو می کردید ای کاش در هر بار احساساتی شدن، به شما پاداشی تعلق می گرفت! هیچ مشکلی در احساساتی بودن وجود ندارد. شما هم پستی و بلندی های شخصیتی خود را دارید و البته هرکسی این را متوجه نمی شود. در اینجا ۲۰ خصوصیتی ذکر شده که نشان می دهد احساسی بودن ویژگی بارز شخصیت شما است و شک نکنید که این لزوما خوب یا بد نیست.

۱. همه چیز را حس می کنید

گاهی فکر می کنید احساسات شما واقعا ملموس هستند، چون هرچیزی می تواند احساسات شما را تحریک کند؛ از متنی در یک کتاب گرفته تا یک صحنه ساده در یک فیلم سینمایی و حتی چند خط از ترانه ای که اتفاقی از ضبط ماشین کناری شنیده اید. این مسائل کوچک شاید برای دیگران هیچ معنایی نداشته باشد، اما برای شما به معنای بروز هزاران حس در لحظه است، همین امر بعضی روزها بسیار طاقت فرسا می شود.

۲. حس ششم فعال دارید

زمانی که وارد فضایی می شوید، به گفت و گویی می پیوندید یا با فرد دیگری ارتباط برقرار می کنید، همیشه می توانید حس حاضر در این گفت و گو را احساس کرده یا حدس بزنید.

به راحتی می توانید واکنش های دیگران به نظرات خاص را پیش بینی کرده و حتی اگر بدانید که این گفت و گو باعث یک فوران احساسی می شود، موضوعات را از پیش تغییر دهید. اغلب افراد، شما را به عنوان استاد برقراری ارتباط می شناسند.

۳. همیشه وقتی چیزی مشکل دارد، متوجهش می شوید

تحقیقات نشان می دهد ۲۰درصد مردم می توانند به صورت ویژه ای با شرایط احساسی دیگر افراد به طرزی قوی واکنش نشان دهند. شما دروغ های کوچکی مانند «نه، خوبم!» را نمی توانید باور کنید چون زمانی که چیزی درست نیست و فرد مورد علاقه شما ناراحت است، آن را به وضوح احساس می کنید. «درد تو، درد من هم هست». عبارتی است که معنای واقعی برای شما دارد چون اغلب همدردی عمیقی با دیگران دارید.

۴ .همیشه نکات ظریف را می فهمید

دوستان صمیمی شما به شوخی می گویند که شما می توانید فکر افراد را بخوانید زیرا همیشه به سوالات آنها، پیش از آنکه بپرسند، پاسخ می دهید. شما به راحتی دروغ ها را متوجه شده و حس می کنید یا می توانید بگویید که چه زمانی افراد چیزی را پنهان می کنند. اشتغال در امور حقوقی یا پلیس شدن، گزینه های مفیدی برای شما هستند.

۵ .یک قصه گوی توانمند هستید

از آنجایی که به وضوح می توانید احساسات را درک کنید، می توانید این احساسات را در قامت قوی ترین واژه ها درآورده و داستان های فریبنده و شگفت انگیز درباره ساده ترین رخدادهای روزانه تعریف کنید. مثلا برخورد اخیر شما با یک راننده بی دقت در یک تصادف می تواند تبدیل به داستان چندلایه از احساسات مواجهه پویا و پیروزی معجزه آسای نهایی شود که ارزش نگاشته شدن هم دارد.

۶ .به میزان تعجب آوری باادب هستید

زمانی که می گویید «باعث خوشحالی بود»، واقعا منظور شما این است. همیشه رفتارهای مردم را متوجه شده و هیچ گاه استفاده از واژه های «متشکرم» و «لطفا» را در زمان های ضروری فراموش نمی کنید. در عمق وجود خود در واقع شما نگران توهین به احساسات کسی به واسطه بی ادبی یا کاملا باادب نبودن تان هستید.

۷ .هنردوست هستید

حداقل یک بار در زندگی خود احساس می کنید که دچار سندروم استندال شده اید، یعنی هنر شما را اساسا شیفته خود کرده است. زیباشناسی هنری، خلاقیت و در اصل، هر شکلی از بیان زیباشناختی برای شما بسیار معنی دار بوده و باعث گردش خون متفاوت در شما می شود. شما هرگز چنین سوالی نمی پرسید: «منظور نویسنده از بیان این مطلب چه بوده است؟» زیرا به خوبی می توانید پیام آن را احساس کنید.

۸ .دوست دارید کارها را انفرادی انجام دهید

کاملا با تنهایی احساس راحتی می کنید و حس بدی از تنهایی به شما دست نمی دهد. فعالیت های فراوانی وجود دارند که شما ترجیح می دهید آنها را به تنهایی انجام دهید، زیرا مثلا ورزش های گروهی باعث می شوند احساس کنید تمامی حرکت های شما دیده شده و مورد قضاوت قرار می گیرید. دوست داری در خانه به تنهایی کار کنید و فضایی شخصی در محل کار داشته باشید، زیرا فضاهای باز کاری باعث می شود محتاط شده و کارایی شما کاهش یابد. تنهایی سفرکردن هم برای شما مشکلی نیست، زیرا همیشه می توانید جزئیات محیط اطراف خود را احساس کرده و از مسیر آسیب ها خارج شوید.



هیچ مشکلی در احساساتی بودن وجود ندارد


۹ .بصیرتی اسرارآمیز دارید

به احساسات درونی خود توجه می کنید زیرا به ندرت برای شما ایجاد مشکل می کنند. شما همیشه حس عجیبی درباره آنچه اطراف شما رخ می دهد، دارید و بهترین روش برخورد را می دانید حتی اگر دلیلی برای آن نداشته باشید.

۱۰ .اغلب دیگران را خشنود می سازید

حتی اگر از این واقعیت هم رضایت نداشته باشید، مدت ها پیش خود را قانع کرده اید که از کسی انتقاد نکنید؛ بنابراین حتی اگر برخلاف میل قلبی خودتان هم باشد، تلاش می کنید همه اطرافیان خود را خشنود نگه دارید. گاهی آن قدر خوش برخورد هستید که از اینکه مردم فکر کنند آزاردهنده هستید، احساس ترس و اضطراب پیدا می کنید و سپس برای اینکه چنین فکری نکنند از مسیر مخالف آنها خارج می شوید. گاهی احساس خستگی کرده و به دنبال راه هایی برای تحمل انتقاد هستید.

۱۱ .با «نه» گفتن مشکل دارید

همه دوستان شما می دانند که هر زمانی به کمکی نیاز دارند می توانند روی شما حساب کنند، چه این کمک حرکت دادن یک پیانو باشد یا قدم زدن در باران سنگین با آنها. مسئله این است که شما با «نه» گفتن به آنها مشکل دارید. واقعیت این است که انجام کاری که دوست ندارید برای شما از ناراحت کردن دیگران با رد درخواست شان راحت تر است.

۱۲ .سریع و به شدت علاقه مند می شوید
زمانی که افراد بسیار حساس عاشق کسی می شوند، به شدت و به سرعت به وجد می آیند، اما همچنان احساس اضطراب و تحریک بیش از حد کرده و در پردازش احساسات شدید خود دچار مشکل می شوند. این انفجار احساسی و تحریک بیش از حد متاسفانه صمیمیت را برای ما مشکل تر می سازد.

هم چنین، زمانی که ما به سرعت و به شدت به کسی علاقه مند می شویم، خطر دل شکستگی و انتظارات براورده نشده بسیار افزایش می یابد. این افراد اغلب احساسات خود را بسیار شدید و سریع بروز می دهند و از دیگران نیز توقع چنین رفتارهایی را دارند.

۱۳ .تجسم شما قوی است

رویاهای شما شفا و مملو از جزییات احساسی هستند و شما به راحتی می توانید به سادگی در هر زمانی به قلمروی جادویی ذهن خود بروید. وقتی کسی برای شما داستانی احساسی تعریف می کند، به راحتی می توانید تمام تفکرات موجود در موضوع را احساس کرده و با آنها زندگی کنید.

داشتن تجسم قوی، شما را خلاق می سازد و از طرف دیگر در تصمیم گیری ها،شما را ارزشمند می سازد.همیشه تلاش می کنید که تمامی داستان های ممکن را تصور کرده و همگی را پیش روی خود مجسم ساخته و حس خود را در هر یک از این نتایج درک کنید.

۱۴ .اغلب اوقات گریه می کنید که البته ایرادی هم ندارد

واضح است که احساسات شما نیاز به فوران داشته و گریه یکی از این فوران های احساسی است. زمانی که شاد هستید یا غمگین هستید گریه می کنید. شما گریه می کنید چون انسانی زنده هستید. نباید از این موضوع خجالت زده باشید.

۱۵ .آستانه تحمل درد شما پایین است

شما دردها را بیشتر و شدیدتر از دیگر مردم احساس می کنید. به همین دلیل است که از روندهای درمانی گوناگون تنفر داشته و در عین حال به آنها نیاز دارید چون نمی توانید این سردرد لعنتی یا درد عضلانی را نادیده بگیرید و مانند اغلب مردم به آنها بی اعتنا باشید.

۱۶ .فیلم ترسناک دوست ندارید

از کتاب ها، موقعیت ترسناک در شب و جاذبه های خاص سیرک و شهربازی خوش تان نمی آید. تجسم شما بسیار شفاف است و به راحتی می توانید خود را در موقعیت خشنی که می بینید، تصور کنید. شاید اطرافیان شما را به تمسخر بگیرند، اما شما نمی خواهید صحنه های ترسناک در ذهن شما دفن شده و هر زمان که در شب تنها هستید یا در خیابانی تنها راه می روید، جلوی چشم شما بیایند.

۱۷ .طاقت صداهای بلند و تحریک آمیز را ندارید

احساسات اکثر مردم دچار تحریک می شود، اما شما زمانی که صدایی بلند و خشن را برای مدتی طلانی می شنوید، خشمگین می شوید. شما تمایل وافری به قطع این صدا یا دورشدن از آن تا حد ممکن دارید. البته خوب است راه هایی را برای مواجهه و تحمل صداهای بلند یاد بگیرید.

۱۸ .از نورهای شدید هم تنفر دارید

همیشه گوشه های کم نور یا صرف شام زیر نور شمع را ترجیح می دهید. نورهای شدید اغلب برای شما غیرقابل تحمل هستند. به همین دلیل از اینکه دوستان تان نور چراغ قوه را در شب در محیط تفریحی روی صورت شما بیندازند، حس خوبی ندارید.

۱۹ .در معرض افسردگی و ابتلا به اضطراب هستید

اگر شما چندین تجربه بد داشته باشید مخصوصا در دوران کودکی، در هیچ کجای جهان یا حتی در خانه، مدرسه و جاهای دیگر، احساس امنیت نخواهید کرد. سیستم عصبی شما برای اضطراب تنظیم شده است. زمانی که احساسات شما بسیار قوی هستند، باید آنها را تحت کنترل گرفته و اجازه ندهید در شخصیت شما نهادینه شوند.

۲۰ .احتمالا تنها فرد به شدت حساس در خانواده خود نیستید

حساسیت یک صفت ذاتی است. شما در پریشانی های احساسی خود تنها نیستید و همیشه می توانید نزدیکی دیگر از اعضای خانواده بروید و در شادی ها و غم های مشابه با شما شریک باشد.

راز‌هایی برای تبدیل شدن به یک زن شاد

محققان با بررسی و مطالعه عوامل شادی در زنان مختلف به این نتیجه رسیده‌اند که:

1 - زنان‌شاد می‌دانند کامل‌گرایی با کمال گرایی متفاوت است، بنابراین به دنبال واقعی نگاه کردن به خود و نقاط ضعف و قوت‌شان هستند و نگاه آرمانی و اید‌ه‌آل‌گرایانه ندارند.


2 - زنان شاد می‌دانند ارزش‌ آن‌ها بستگی به این ندارد که چه دارند و چگونه به نظر می‌رسند.برای آن‌ها مهم این است که از چه روابط موفق و سلامت احساسی برخوردارند.


3 - زنان شاد می‌دانند تنها خودشان هستند که می‌توانند کاری برای شادبودن خود انجام دهند و نباید آن را به دیگری واگذار کنند و از دیگران انتظار داشته باشند.


4 - زنان شاد درک می‌کنند امروز تنها روزی است که می‌توانند از آن مطمئن باشند.آن‌ها می‌دانند که از این روز چگونه بیشترین استفاده را کنند.


5 - زنان شاد می‌دانند که با «نه گفتن» به دیگران فرصتی را پیدا می‌کنند که به خودشان «آری» بگویند.


6 - زنان شاد اهمیت داشتن قدرت شخصی را درک می‌کنند و این باور را دارند که زندگی‌شان متعلق به خودشان است نه وابسته به دیگران.


7 - زنان شاد قدرت انتخاب در زندگی را باور دارند بنابراین به انتخاب‌های زندگی‌شان توجه ویژه‌ای می‌کنند.


8 - زنان شاد از قدرت بخشش مطلع هستند، چرا که می‌دانند بخشیدن به یک فرد کمک به او نیست بلکه کمک کردن به خودشان است.


9 - زنان شاد برنامه ویژه‌ای برای وقت گذراندن با خود دارند و برای شاد زیستن برنامه‌ریزی‌ می‌کنند.


10 - زنان شاد هرگز موقعیت‌های بد و اتفاقات ناخوشایند را فراگیر و همیشگی‌ نمی‌دانند و آن را شخصی ارزیابی نمی‌کنند.


11 - زنان شاد می‌دانند که خوشبختی و شادمانی بدون تلاش و زحمت نیست، بنابراین در مواقع بروز مشکلات به دنبال حل مسأله و یافتن راه‌حل‌های منطقی هستند.


12 - زنان شاد می‌دانند که در هرمرحله از زندگی، چیزی را از دست خواهند داد اما در مقابل، چیزی را هم به‌دست می‌آورند.


13 - زنان شاد می‌دانند بخشی از هویت آن‌ها به شغل و کاری که انجام می‌دهند مربوط می‌شود، اما هرگز اجازه نمی‌دهند همه‌ هویت‌شان را کارشان رقم بزند.


14 - زنان شاد می‌دانند که می‌توانند صاحب همه چیز شوند، اما لزوماً همه چیز را در یک زمان به دست نمی‌آورند.


15 - زنان شاد می‌دانند نگرش مثبت، روابط ارزشمند و زندگی پرمعنا اجزای تشکیل‌دهنده‌ شادمانی و خوش‌بختی هستند.


16 - زنان شاد خود را باور دارند، قدر‌شناس و عامل‌ هستند.


17 - زنان شاد مقایسه نمی‌کنند زیرا می‌دانند همیشه کسانی وجود دارند که بیش از آن‌ها دارند.


18 - زنان شاد می‌دانند اعتراف‌‌کردن به مسائلی که وجود دارد نخستین قدم برای تغییر دادن است.


19 - زنان شاد به هر قیمتی وارد یک رابطه عاطفی نمی‌شوند.آنها ترجیح می‌دهند عشق برابر و پایدار و با‌ثبات را تجربه کنند.


20 - زنان شاد به دنبال یادگیری و تغییر هستند و هیچ گاه قدرت خلاقیت خود را دست‌کم نمی‌گیرند.


وقت را تلف نکنید. به این موضوعات فکر کنید و آن‌ها را اجرا کنید. این ۲۰ اصل به عنوان راز‌هایی برای تبدیل شدن به یک زن شاد زندگی شما را دگرگون می‌کند. فراموش‌نکنید که هیچ لوازم آرایشی به‌اندازه‌ «شادی» شما را زیبا نمی‌کند.
در ادامه این بحث که زنان شاد چه می کنند؟ دام های ضد شادی رو معرفی میکنم
دام‌های ضد شادی
تحقیقات نشان داده است شش دام مهم وجود دارد که موجب ناخشنودی زنان می‌شود. این دام‌ها را می‌توان با عبارت «تنها اگر» توضیح داد. «تنها اگر لاغرتر بودم، تنها اگر پول بیشتری داشتم، تنها اگر می‌توانستم مرد رؤیاهای خود را پیدا کنم، تنها اگر می‌توانستم ترفیع رتبه بگیرم، تنها اگر می‌توانستم متفاوت‌تر بودم، تنها اگر شانس بیشتری داشتم، زندگی‌ام عالی و بی‌کم وکاست می‌شد.» این باور‌های ذهنی نه تنها افراد را خوشبخت‌‌تر و شاد‌تر نمی‌کند بلکه آن‌ها را از رضایت‌ و احساس شادکامی نیز دور خواهد کرد. شاید بپرسید ریشه این دام‌های فکری چیست؟ جواب «ترس‌» است. این ترس‌ها در بسیاری از مواقع منشأ غیر‌واقعی دارند و با توجه و فکر کردن به‌ آن‌ها زمینه رشد شان فراهم می‌شود. بنابراین برای شاد بودن سری به باور‌ها و افکار‌غیر منطقی خود بزنید و آن‌ها را مدیریت کنید.

اقتصاد نوازشی

اشتاینر نظریه‌ای جالب به نام «اقتصاد نوازشی» ارائه کرده است که به تنهایی می‌تواند به حل مشکلات زیادی کمک کند. اشتاینر از این نظریه استفاده‌های اجتماعی-سیاسی هم می‌کند که به آن‌ها نمی‌پردازم. اشتاینر معتقد است که انسان‌ها در دوران کودکی تحت تلقینات پدر و مادر ناآگاهانه از پنچ قانون محدود کننده در تبادل نوازش پیروی می‌کنند.


این پنج قانون عبارتند از:


1) زمانی که دوست داری نوازش بدهی، این کار را نکن.


2) اگر دوست داری نوازشی دریافت کنی، آنرا طلب نکن.


3) نوازش‌هایی را که دوست داری، حتی اگر به تو دادند قبول نکن.


4) نوازش‌هایی را که نمی‌خواهی رد نکن.


5) به خودت نوازش نده.


اشتاینر می‌گوید پدر و مادر با تلقین این قوانین به فرزندان خود به نحوی آن‌ها را تحت کنترل خود حفظ می‌کنند. به کودک یاد می‌دهند که میزان نوازش مثبت بسیار پایین است و بیشتر این نوازش‌ها را تنها از پدر و مادر می‌توان گرفت، اگر مطابق میل آن‌ها رفتار کنی. اما ما به عنوان افراد بزرگسال، هنوز هم تحت سیطره‌ی این قوانین نادرست و دست و پا گیر زندگی می‌کنیم. در نتیجه به راحتی در محرومیت نوازشی به سر می‌بریم. با کنار گذاشتن این قوانین می‌بینیم که نوازش‌ها در سطحی نامحدود در اختیار ما قرار دارند.


1) هر زمان که بخواهیم می‌توانیم نوازش بدهیم. می‌توانیم به خود و دیگران نوازش مثبت مجانی بدهیم. نوازش‌ها تمام نمی‌شوند، پس مشکلی برای نوازش دادن وجود ندارد.


2) ارزش نوازشی که پس از طلب شدن دریافت می‌شود به هیچ وجه کمتر از نوازش طلب نشده نیست. پس اگر دوست داری نوازشی را دریافت کنی، می‌توانی آنرا طلب کنی.


3) فیلترهای نوازشی خود را کنار بگذار. ما یاد گرفته‌ایم که بسیاری از نوازش‌ها را دریافت نکنیم، یا به اصطلاح آن‌ها را فیلتر کنیم، حتی اگر نوازش مثبتی باشد که دوست داریم دریافت کنیم. «چه موهای قشنگی داری» «نه بابا کلی دردسر داره، هر روز باید بشورمشون!» «چقدر لباس‌هات بهت میان» «جدی؟ هر چی دم دستم اومد رو پوشیدم!».


4) مجبور نیستیم نوازش‌هایی را که دوست نداریم قبول کنیم.


5) می‌توانیم با «خویشتن نوازی» لذتی بی‌کران به دست آوریم.


خویشتن نوازی یعنی چه؟


در کودکی به ما یاد داده‌اند که اشکالی ندارد دیگران از تو تمجید کنند، اما خودت هرگز این کار را نکن. باید فروتن باشیم و فخرفروشی نکنیم. عادت می‌کنیم که پیشرفت‌های خود را کوچک و کم اهمیت ببینیم. اما ما می‌توانیم ویژگی‌های مثبت خود را ببینیم و در هر زمانی که خواستیم به خودمان نوازش بدهیم. می‌توانیم هر وقت که خواستیم چیز‌هایی را دوست داریم برای خود فراهم کنیم. نه به عنوان پاداش بلکه تنها به خاطر وجود خودمان. استخر آب گرم، غذایی که دوست دارید، موسیقی مورد علاقه، سفر و ...


تمام این‌ها را می‌توانیم برای خود و تنها به خاطر وجود خودمان فراهم کنیم. می‌توانیم با تعریف و تمجید از خود و ذکر توانایی‌ها و خصوصیات مثبت به خودمان احساس خوب بودن بدهیم. امتحان کنید!

زوجینی که مدام قهر و اشتی میکنند

⚠️از این سم مهلک دوری کنید


«قهر» یکی از مهلک ترین آسیب های یک رابطه است!
قهر، یک رفتار کودکانه است. این اولین چیزی است که باید درباره قهر بدانیم. پس هر کدام از ما که از این حربه به عنوان یک رفتار دفاعی یا رفتاری برای آزار دادن همسرمان یا به هر نیت دیگری استفاده می کنیم باید بپذیریم که اصلا به عنوان یک فرد عاقل و بالغ ظاهر نشده ایم! حتی کودکان گاهی پس از قهرهای شدید با دوستانشان پس از چند دقیقه یا چند ساعت آشتی می کنند و دوباره بازی پرنشاط خود را از سرمی گیرند، گویی به بی اهمیتی قهر پی می برند اما خیلی از آدم بزرگ ها همچنان در رفتار کودکانه خود باقی می مانند!البته ناراحت شدن و به اصطلاح «سرسنگین بودن» با همسر زمانی که از دست او ناراحت هستیم، همیشه «بد» نیست، حتی می تواند در شرایطی به عنوان راهی و نشانه ای برای آگاه کردن او از رفتار اشتباهش موثر هم باشد ولی در برخی شرایط و نه همیشه و نه برای مدتی طولانی!




وقتی قهر کردن نازکشیدن را به دنبال ندارد!
متاسفانه قهر کردن بیشتر در بانوان دیده می شود و تا وقتی همسر آن ها پا پیش نگذارد، عذرخواهی نکند و به اصطلاح «منت کشی» نکند، آن ها از چهارپای شیطان پایین نمی آیند! البته طرح این مسئله درباره خانم ها این موضوع را نفی نمی کند که بسیاری از مردان نیز به این آسیب مبتلا هستند. در مواردی که خطای همسر به صورت عمد و به دفعات تکرار می شود و راه حل های ساده احتمالی موثر واقع نمی شود، استفاده از قهر تا سطحی مجاز است. ولی تکرار آن یا طولانی شدن مدت آن، برای رابطه زناشویی بسیار مضر است.




چرا همسران قهر می کنند؟
گاهی زوجین نمی توانند منظور و پیام خود را به یکدیگر منتقل کنند؛ بنابراین یکی از زوجین احساس ناکامی می کند و گمان می کند مورد بی توجهی همسرش قرار گرفته است. بنابراین دچار دلخوری و خشم می شود و تصمیم به قطع رابطه کوتاه مدت یا همان قهر می گیرد، البته عمق و میزان قطع رابطه به اهمیت پیام بستگی دارد و ممکن است از چند ساعت تا چند روز هم طول بکشد.




-فقط خودت را می بینی
دلیل دوم باز هم در رابطه با گفت وگوی ناموفق زوجین مطرح است، گاهی یکی از طرفین خودمحورانه صحبت می کند یعنی مطالب خود را با تصورات و با توجه به نیازهای خودش مطرح می کند و تصورات و نیازهای طرف مقابل را در نظر نمی گیرد که این خودمحوری باعث دلخوری و قطع رابطه طرف مقابل می شود؛ زیرا در این جا مسئله تفاوت نگاه و نگرش وجود دارد و احساس ناامیدی و یأس جزئی در فرد، ایجاد می شود.




وقتی نمی شود گفت بالای چشمت ابروست!
دلیل سوم :ممکن است شخص، عزت نفس پایین یا آسیب دیده ای داشته باشد که در این صورت وقتی در شرایط یا در معرض اختلاف عقیده یا سلیقه با دیگران قرار می گیرد، راهی جز قهر کردن برایش باقی نمی ماند.
در همین مواقع است که اصطلاحا مردم می گویند: «به فلانی زود برمی خوره» یا «نمی شه بهش گفت بالای چشمت ابروست».این کارشناس خانواده تاکید می کند: قهر کردن مانند ریختن زباله ها زیر فرش خانه است، مشکل با قهرکردن حل نمی شود زیرا افراد بعد از چند دقیقه، چند ساعت یا چند روز سعی می کنند دوباره با هم ارتباط برقرار کنند ولی مشکل به جای خود باقی است.




از همسرتان باج نگیرید!
دلیل بعدی با عنوان «بازیابی عاطفی» از سوی بهروزی فر مطرح می شود: اگر دلیل قبلی ناآگاهانه بروز می کند، این دلیل کمی آگاهانه است، یعنی فرد در فرآیند شکل گیری شخصیت اش از کودکی تا بزرگسالی راهی را برای رسیدن به هدف انتخاب می کند که نوعی «باج گیری عاطفی» از دیگران است.
کودکی که برای رسیدن به خواسته اش بهانه گیری می کند یا روی نقطه ضعف والدینش انگشت می گذارد و از این طریق به هدفش می رسد، ممکن است در بزرگسالی هم این کار را انجام دهد، براین اساس با همسرش قهر می کند و با خود می گوید می توانم با حرف نزدن و قهر کردن با همسرم به هدفم برسم.




عوارض قهر
خود فرد، بیش از همه در معرض پیامدهای منفی قهر است. این روان شناس در تشریح آثار قهر با بیان این جمله ادامه می دهد: وقتی قهر رخ می دهد، نشان می دهد که فشار زیادی روی فرد است زیرا می خواهد خودش را حفظ کند، او در حال تجربه تهدید است و با قهر، انرژی روانی زیادی را از دست می دهد.
قهر کردن های زیاد و طولانی مدت به مرور زمان موجب دلسردی میشود....