مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

اگر تازه ازدواج کرده‌اید، بخوانید!







نخستین سال های زندگی مشترک از اهمیت بسیاری برخوردار است و از نظر من، سه سال اول زندگی مشترک بسیار با اهمیت تر از بقیه آن است و در این میان،‌ سال اول زندگی، از اهمیت بالاتری برخوردار است.

شغل زن
همان طور که کتابم را ورق می زنم، خاطرات تلخ ابتدای زندگی مشترک مان در ذهنم تداعی می شود که با وجود تلخی، به یک فعالیت مثبت و شیرین، یعنی تالیف و چاپ این کتاب منجر شد. من در رشته پزشکی تحصیل کردم و از روزی که تحصیلاتم تمام شد، تمام وقت درگیر کار بیمارستان، درمان و مطب شدم. در ابتدای زندگی مشترک مان، همسرم با کارم مشکلی نداشت، ولی هر چه کارم بیشتر می شد، همسرم بیشتر به صورت مستقیم یا غیر مستقیم نارضایتی خود را از کار من بروز می داد و به اصطلاح، غُر می زد!
تا اینکه بعد از یک سال، همسرم علناً و به طور کامل با کار من به مخالفت پرداخت. چیزی که همسرم دائم تکرار می کرد و برای من قابل قبول نبود، این بود که می گفت: «من که مهندسم و کار و بارم خوب است؛ دیگر نمی خواهم کار کنی، لطفاً بنشین در خانه. من دوست ندارم زنم فقط متعلق به اجتماع باشد. اگر نمی توانی کارت را تعطیل کنی، بهتر است از هم جدا شویم!»
این اولین زنگ خطر زندگی من بود. برای رهایی از این مشکل یک مشاور خوب پیدا کردم. من و همسرم با او مشورت کردیم و بعد از چند جلسه مشاوره، به نتیجه ای رسیدیم که هر دوی ما در مورد آن وحدت نظر داشتیم؛ برای اینکه من بتوانم از دانش پزشکی خودم استفاده کنم و در عین حال مراقب زندگی و در عین حال مراقب زندگی و خانواده خود نیز باشم، کارم را کمتر کردم؛ به طوری که بتوانم بیشتر در خانه باشم و به زندگی ام بیشتر رسیدگی کنم و به جای تعطیل کارم، آن را تعدیل کنم! لذا کارم را از تمام وقت به پاره وقت تبدیل کردم و رفتن به مطب را نیز، به دو روز در هفته (و آن هم فقط عطرها) رساندم. همچنین به پیشنهاد مشاورمان، در منزل علاوه بر انجام وظایف همسرداری، تالیف کتابی را هم شروع کردم که محتوای آن، توصیه های ساده پزشکی برای خانواده ها بود (که اکنون پیش رویم است) و اولین تحقیق و تالیف خانگی من به شمار می آید. اکنون از آن ماجرا یک سال گذشته است. اگر چه من با تعدیل شغلم، از یک سری مواهب مادی گذشتم، ولی راستش را بخواهید با این روش، علاوه بر اینکه محبت همسرم را به دست آورده ام، آرامش و نشاط بسیاری نیز در وجود خودم و همسرم به وجود آمده است. ما اکنون نسبت به سابق، بیشتر احساس خوشبختی می کنیم!

مهمترین شغل دنیا
شغل زنان متاهل مهمترین شغل دنیاست؛ حتی اگر در خانه باشند و فرزندی هم نداشته باشند. اثبات این مطلب کار خیلی سختی نیست، زیرا همواره مردان بزرگ دنیا، همسری عاشق در کنار خود داشته اند؛ دلیل اینکه نگفتم مردان موفق، این است که موفقیت و رسیدن به اهداف والا، همواره مساوی با عزت و بزرگی نیست.
مردانی که هم در عرصه کار و تلاش اجتماعی موفق اند و هم در روابط عاطفی و خانوادگی، مردان بزرگی هستند که همیشه در دل ها ماندگار می شوند و تاریخ از آنها یاد خواهد کرد. پزشک، معلم، پرستار، مادر، پدر، همسر و یا دایه، از آنجا که همگی در ابتدای امر با روح و جان مردم تماس دارند، باید دلسوز، فداکار و مهربان باشند و تنها به حفظ جان و رشد روح و روان انسان بیندیشند. دلسوزی و فداکاری، اصل و اساس و محور کارها و وظایف آنهاست؛ اگر غیر از این باشند، فقط می توانند تاجر یا دلال باشند! همسران، کسانی هستند که با عشق ورزی نسبت به یکدیگر، باعث زنده شدن دوباره روح و جان هم می شوند و در این میان، زن در عشق ورزیدن قدرتی بس شگرف دارد که موهبتی خدادادی است و مردان چنین قدرت و توانی ندارند. مردان بزرگ جهان، همسرانی عاشق داشته یا دارند.
عشق ورزی شغل مهمی است و نیاز به مدیریت و تمرکز بسیاری دارد. زنانی که غیر از شغل بسیار باارزش عشق ورزی، شغل اجتماعی دیگری هم دارند، در واقع دو شغله هستند. تصمیم گیری راجع به اینکه آیا قادرند در هر دو زمینه موفق باشند یا نه را به قضاوت شما می سپاریم.

سه سال اول
نخستین سال های زندگی مشترک از اهمیت بسیاری برخوردار است و از نظر من، سه سال اول زندگی مشترک بسیار با اهمیت تر از بقیه آن است و در این میان،‌ سال اول زندگی، از اهمیت بالاتری برخوردار است. برای درست گذراندن این سه سال، باید به نکات ویژه ای توجه کرد که یکی از این موارد موضوع اشتغال خانم ها است که بیشتر به سال اول زندگی مربوط می شود. در هر کاری همیشه مراحل آغازین آن اهمیت ویژه ای دارد؛ شروع پوشیدن لباس نو، خوردن میوه نوبرانه و تازه، تولد و آغاز زندگی، آغاز سال نو، آغاز شغل و کسب و کار، آغاز دوستی، آغاز سال تحصیلی، آغاز زندگی زناشویی و غیره.
معمولاً آغاز هر کاری حساسیت های خاصی دارد و حتی کالاهایی که از نظر فنی دقیق هستند، به اصطلاح احتیاج به آب بندی دارند و برای شروع، باید با آنها مدارا کرد و احتیاط های لازم فنی را در استفاده از آنها در نظر گرفت. خانم محترم، شما قدرت خدادادی عظیمی در عشق ورزی به همسرتان دارید و این تخصص فطری شماست و از ابتدای ازدواج، به این کار مهم و خطیر شاغل هستید. در صورت امکان سعی کنید در این دوران، به شغل دیگری فکر نکنید و حداقل در یک سال یا سه سال اول زندگی، یعنی در ابتدا و آغاز زندگی مشترک خود، فقط به عشق ورزی نسبت به همسر خود در خانه بپردازید و بلافاصله خود را دو شغله نکنید.
عشق ورزی کار ساده ای نیست. اگر قبل از ازدواج شاغل بوده اید و همسرتان شما را در این کار همراهی می کند، کار خود را تعدیل کنید تا بتوانید بیشتر به عشق ورزی در خانه بپردازید و اگر هنوز شاغل نیستید، سعی کنید خود را دو شغله نکنید. باور کنید که عشق ورزی نسبت به همسر، کُلفَتی نیست؛ عشق ورزی یعنی هر روز توان، نشاط و شادابی خود را برای هدیه دادن نگاه مهربان و نافذ به همسرتان، متمرکزتر و بیشتر کنید.
این نگاه مانند انرژی خورشیدی در وجود مرد ذخیره می شود و موتور فکر و روح او را شارژ می کند. مردان بزرگ با همین نگاه دلسوزانه و نافذ، بزرگ و با عظمت شده اند و عظمت واقعی آنها، حاصل عشق ورزی همسرشان است. دو شغله شدن شما در ابتدای زندگی ممکن است از قدرت عشق ورزی شما بکاهد و زندگی شما را متزلزل و ناپایدار سازد. در اینجا شما را به مطالعه متن زیر دعوت می کنیم و قضاوت را به شما می سپارم.

بازگشت به خانه
مقاله ای که با عنوان «بازگشت زنان به خانه» در مجله انگلیسی زبان «ملت و جهان» در هندوستان چاپ شده است، تمایل و رویکرد جهانی زنان به بازگشت از محیط کار و مشاغل مختلف به خانه و خانواده و تربیت فرزندان را بررسی می کند. در این مقاله آمده است که پیدایش عقیده تساوی زنان با مردان، مسئله ای تصادفی نبود و ریشه آن را باید در اروپای قرن شانزدهم میلادی جستجو کرد؛ یعنی هنگامی که زنان تحت ستم و استثمار بودند و هیچ گونه حقی در جامعه نداشتند؛ روزگاری که زنان چیزی به ارث نمی بردند،میگناir به آنها اجازه داده نمی شد تا بعد از بیوه شدن، ازدواج مجدد داشته باشند و به دیده حقارت و به عنوان مانع رسیدن به معنویت به آنها می نگریستند. در آن هنگام، زنان علیه کسانی که بر آنها ستم می کردند، قیام نمودند و خواهان حقوق مساوی با آنان شدند. این بیداری رفته رفته به یک نهضت تبدیل شد و چند قرن بعد، اوضاع و شرایط دوران جنگ جهانی دوم، سرعت این نهضت را بیشتر کرد. اما مسئله طرفداری از حقوق زنان، نتوانست راه حل کاملی برای زنان باشد؛ چنانچه پس از آزادی و رهایی از قیدوبندهای گذشته، علاوه بر اینکه مشکلات شان حل نشده باقی ماند، گرفتاری های آنها نیز بیشتر شد و در پی آن، امروز دنیا شاهد دومین دور بیداری و اگاهی زنان است. این بار آنها در حال بازگشت به جایگاه حقیقی خود، یعنی خانه هستند و می خواهند به شغل اصلی خود که تربیت فرزندان و عشق ورزی در خانواده است، برگردند. خانم سوروچی کاپور، مدیر یک موسسه مهم بین المللی آگهی های تجاری که اخیراً شغل خود را رها کرده است، می گوید: «خدا را شکر که دوران ارتجاعی و پر از شکنجه طرفداری از برابری زنان به سرآمده است، زیرا اکنون مجبور نیستیم کارهایی را که مردها انجام می دهند، انجام دهیم تا واجد شرایط زن آزاده شویم.» بیشترین ارزش در نظر وی، هویت زن بودن است.
خانم دیگری به نام واگا تادِب نیز معتقد است: «زندگی زنان صرفاً به دلیل اشتغال شان ارزش پیدا نمی کند.» وی که شغلش را رها کرده، معتقد است که در منزل بودن به وی غنا می بخشد. در واقع هماهنگی اجتماعی زمانی تحقق می یابد که مرد و زن، به وظایف خود به خوبی عمل کنند و به یقین، لذت هماهنگی، بالاتر از هر لذت دیگری است و کلام آخر این مقاله این است: «قلب من، در خانه بمان و استراحت کن، زیرا قلب های حافظ خانواده، خوشبخت ترین هستند.»

نتیجه:
خواننده محترم، ما نیز حضور زنان موثر در عرصه رشد و تعالی اجتماعی را ارج می نهیم و منظور ما از بیان مطالب فوق، این نیست که همه زنان باید از فردا دست از شغل خود بکشند و به خانه برگردند. ما تنها خواستیم یادآوری کنیم که نباید از ابتدای زندگی مشترک، خانه را یک محیط خسته کننده و کسالت آور بدانیم. ما باید نگاه خود را به شغل مهم عشق ورزی در خانه، تغییر دهیم و با روش های عاشقانه، آن را با طراوت تر و سازنده تر کنیم؛ در آن صورت است که خانواده ای با عظمت و بزرگ خواهیم داشت.

چطور برای ازدواج با کسی آشنا شویم؟






چطور برای ازدواج آشنا شویم؟
آشنایی های منجر به ازدواج باید حد و مرزهایی داشته باشد و بعد از چند ماه گفت وگو و آشنایی باید تکلیف شان را مشخص کنند؛ معمولاً خانم ها تلاش می کنند که زودتر ازدواج کنند و آقایان در سطح دوستی و ارتباط رابطه را نگه می دارند. در چنین موقعیت هایی، نقش خانم ها بسیار مهم است که به این رابطه تن ندهند و موجب تداوم آن نشوند و اجازه ندهند ازدواج شان به تأخیر بیفتد.
وقتی مردی تن به ازدواج نمی دهد، آن را به تعویق می اندازد و به خانواده اطلاع نمی دهد؛ خانم ها فکر می کنند در این شرایط با محبت بیشتر و همراهی کردن می توانند بیشتر در دل او رسوخ کنند، این اشتباه است و باید بدانند با فاصله گرفتن و دور شدن از پسر موفق ترند. در دوره آشنایی فقط باید گفت و گو کنند و هیچ نوع رابطه دیگری برای آشنایی درست نیست.

بسیاری از جوانان تئوری دارند که باید روابط عمیق تری برای آشنایی داشته باشیم؛ این امر نادرست است حتی گفت وگوها هم باید با اطلاع خانواده و همراه با تعهداتی باشد. در غیر این صورت باعث می شود رابطه به سمت ازدواج پیش نرود، زیرا فرد با خود می گوید حالا که هر چیزی که بخواهم در این رابطه به دست می آورم چرا زیر بار ازدواج، مسئولیت ها و هزینه های آن بروم؟! گفت و گو هم باید به صورت مناسبی صورت گیرد و از مسائل و گفت و گوهای عاطفی شدید و احساسات عمیق پرهیز شود. زیرا این مسائل رابطه را عمیق تر می کند و دیگر از سطح آشنایی خارج می شود و بیشتر شکل دوستی خیابانی پیدا می کند، و اگر خانواده ها مطلع نباشند می شود نامزدی غیررسمی که هیچ کسی از آن خبر ندارد و سطح آسیب را بالا می برد.

9 نکته مهم در دوران نامزدی

در دوران آشنایی و نامزدی باید به نکاتی توجه داشته باشید که شاید کمتر کسی درباره آنها با شما صحبت کرده باشد. این نکات آنقدر مهم هستند که بی توجهی به آنها می تواند زندگی شما را با بحران طلاق مواجه کند.
1. به حس‌های خود در رابطه توجه کنید : خشمگین شدن، نداشتن ‌تمایل به یکدیگر و بگومگو، علایم هشداردهنده ای هستند. شاید عده‌ای تصور کنند این حالت‌ها در یک رابطه طبیعی است و هر دو طرف به مرور به هم عادت می‌کنند و وضعیت بهبود می‌یابد اما دوره نامزدی با این فراز و نشیب نشانه آن است که قطعا در زیر یک سقف مشکلات تشدید خواهد شد.


2. دوره نامزدی دوره خوشگذرانی نیست : دوره نامزدی برخلاف تصور، دوره تفریح و خوشگذرانی نیست بلکه دوره دشوار آشنایی برای کسب اطلاعات در یک زندگی چند ساله است.

3. صفات قابل‌تحمل و غیرقابل‌تحمل همدیگر را بشناسید : خطوط قرمز غیرقابل‌چانه‌زنی و غیرقابل‌مذاکره، خواسته‌هایی هستند که باید به اطلاع طرف مقابل برسد تا بداند در صورتی که از این خطوط قرمز عبور کند، زندگی به پایان خواهد رسید مثلا خط‌قرمز بعضی‌ها اعتیاد یا رابطه خارج از زندگی زناشویی است.

4. از آزارهای جسمی طرف مقابلتان چشم‌پوشی نکنید : اگر در دوران نامزدی از طرف مقابل متحمل آزار جسمی شدید، شک نکنید این مشکل دوباره تکرار خواهد شد. این زدن به معنای عصبانیت و خشم نیست و عذرخواهی نیز تغییری در ماهیت عمل ایجاد نخواهدکرد. در پس آن فرهنگ و ذهنیتی وجود دارد که به آن مرد یا زن اجازه دست‌درازی می‌دهد. البته ممکن است واکنشی‌ نشان دهید که طرف مقابل دیگر حرکت خود را تکرار نکند ولی فرهنگ و ذهنیت او را نمی‌توان تغییر داد.

5. آزارهای روانی را تحمل نکنید : اگر نامزدتان شما را آنگونه که هستید قبول ندارد و قصد دارد در رفتار شما تغییری ایجاد کند یا برایتان احترام قائل‌ نیست، تردید نکنید بعد از ازدواج و ورود به زندگی زناشویی رفتارش به هیچ‌وجه عوض نخواهد شد.

6. اولویت‌ها را مشخص کنید : در دوره نامزدی بررسی کنید اولویت نامزد شما کیست؟ شما در اولویت هستید یا پدر و مادرش و چقدر تحت‌کنترل آنهاست. آیا آنقدر بلوغ فکری و عاطفی پیدا کرده که از والدین خود جدا شود؟میگناirاین مشکل یکی از شایع‌ترین علت‌های جدایی و طلاق در ایران است. وابستگی جوان‌ها به خانواده‌ها مشکلات عدیده‌ای در زندگی زناشویی به وجود می‌آورد.

7. افکار و احساساتتان را بروز دهید : وقتی در دوره نامزدی حس می‌کنید افکار و احساساتتان مقابل نامزدتان مجال بروز ندارند و او همیشه به فکر تحمیل احساسات و افکار خود به شماست، خطر را جدی بگیرید. او ارزش‌های خود را درست می‌داند و از شما خواهد خواست مانند او فکر کنید.

8. همه معیارها را بررسی کنید : بعضی خانواده‌های مذهبی فکر می‌کنند اگر هر دو خانواده به مذهب معتقد باشند، نیازی به بررسی دیگر نکته‌های مهم زندگی نیست اما سایر عوامل اثرگذار در ازدواج (مثل اشتغال و استقلال فکری) هم باید بررسی شوند. نکته دیگر اینکه اگر کسی ادعا کند به دین معتقد است، این لزوما به معنای عمل کردن او به دستورات دین نیست و چه‌بسا تلقی او از دینداری با تلقی شما کاملا متفاوت باشد.

9. تعیین تکلیف کنید : شما ممکن است بحث‌هایی را مطرح کنید که اهمیت زیادی برایتان داشته باشد ولی طرف مقابل با شوخی یا طفره رفتن موضوع را خاتمه ‌دهد. از این مساله نباید به راحتی گذشت. فرض کنید شهر موردنظر برای زندگی یا دوری و نزدیکی به والدین برای شما مهم است ولی نامزدتان درباره آن صحبت نمی‌کند در حالی که ضروری است قبل از ازدواج درباره این موضوعات مذاکره و تعیین تکلیف شود.

چرا برخی از خانمها ازدواج نمی کنند؟







استقلال

این یکی از شایع‌ترین دلایل حفظ استقلال است. به نظر می‌رسد این روزها خانم‌ها بیشتر از آزادی خود لذت می‌برند. آنها فکر می کنند ازدواج استقلال شان را به مخاطره می اندازد و با مسئولیت های جدید و تعهدهای خانوادگی محدودشان می کند. بنابراین مجبورند از کار و تحصیل و علایقشان فاصله بگیرند. تصوری که البته اشتباه است.

ازدواج ممکن است سبک زندگی شما را عوض کند اما با انتخاب درست می توانید همسری داشته باشید که حامی استقلال شما و فعالیت هایتان باشد نه مخالف آن.


اوقات تنهایی
بعضی از زنان وقت گذراندن برای خودشان را یکی از دلایل عدم تمایل به ازدواج می دانند. تجرد طولانی مدت برای عده ای باعث می شود انزوا و تنهایی شان را به هر چیزی ترجیح بدهند. این عده عموما سازگاری خوبی ندارند و به راحتی با دیگران کنار نمی آیند.

روابط قبلی
تجربیات بد از ازدواج‌های قبلی گاهی یکی دیگر از دلایلی است که خانم‌ها را از ازدواج دور می‌کند. نه فقط ازدواج، روابط عاطفی شکست خورده و دوستی های ازبین رفته و بی اعتمادی ناشی از آنها مانع از وارد شدن آنها به یک رابطه طولانی مدت می شود. تجربیات تلخ دیگران هم گاهی مزید بر علت می شود تا زن ها قید ازدواج را بزنند.

چطور با این ترس ها مقابله کنید؟
برای خودتان تعیین کنید که دقیقا از چه چیزی می‌ترسید: بیشتر افراد از خود ازدواج نمی‌ترسند، از حواشی و آن ترس دارند. برای مقابله با این ترس بدترین تصویر ذهنی که نگرانتان می کند و باعث می شود از ازدواج بترسی، در ذهن خود مجسم کنید و سعی کنید حربه های مقابله با آن را برای خود تعیین کنید.
این که چطور می توانید از این اتفاق پیشگیری کرده و در صورت وقوع چطور باید با آن برخورد کنید. مشورت بخواهید: از هر کسی که در زندگی مشترک خود موفق است بخواهید تا درباره ترس ها و نگرانی هایی که قبل از ازدواج داشته و موفقیت هایی که در مقابله با آنها یا حل و فصل شان به دست آورده برایتان صحبت کند.

قبل از ازدواج توجه کنید:
ترس های شما تا حد زیادی با انتخاب همسر مناسب تان از بین می رود. نیازهایتان را پیش از هر چیز باید با شریک زندگیتان در میان بگذارید. از این طریق هم شریکتان متوجه نیازهای شما می‌شود و هم می توانید در رابطه خود موفق تر به پیش بروید.

ازدواج و دلایل درست و نادرست برای آن

شاید شما هم شنیده باشید که می گویند فلانی هنوز وقت ازدواجش نرسیده است، این حرف فقط خطاب به آن هایی گفته نمی شود که سن شان کم است یا شرایط و پیش نیازهای اولیه و لازم ازدواج را ندارند، گاهی اوقات برخی از افراد دور و برمان دلایل بچگانه و ناپخته ای برای ازدواج دارند و براساس همین دلایل پای سفره عقد می نشینند، ولی وقتی در ازدواج به اهداف خود نمی رسند آن جاست که تازه احساس پشیمانی و شکست می کنند، غافل از این که کمی دیر شده است.
در این گزارش به بررسی دلایل درست و نادرست برای ازدواج می پردازیم که درادامه می خوانید:

دلایل درست ازدواج

بد نیست ابتدا نگاهی به دلایل درست و قابل قبول برای ازدواج بیندازیم اگر برای ازدواج این دلایل را دارید نشان می دهد که به قدر کافی عاقل شده اید و انگیزه درست برای ازدواج دارید، در حقیقت وقت ازدواج تان رسیده است.
۱- مصاحبت و همراهی : دختر و پسر به یک سنی که می رسند دوست دارند یک کسی را داشته باشند که از حال و روزشان برایش حرف بزنند، مسائل زندگی شان را به او بگویند و... و در مقابل طرف دیگر به حرف هایشان گوش بدهد و در مسائل مختلف کمکشان کند و در یک کلام همراهشان باشد. این یک نیاز طبیعی و معقول است. اگر یکی از دلایلی که می خواهید ازدواج کنید داشتن یک همراه و همنشین خوب است، پس بجنبید که دیر نشود.
۲- عشق و محبت: همه انسان ها به مهر و محبت نیاز دارند اما گاهی کار به جایی می رسد که نیاز دارید یک نفر باشد که دوستش داشته باشید و او هم شما را دوست داشته باشد. کسی که عشق و محبتش جدا از عشق و محبت پدر و مادر و خانواده باشد. البته فراموش نکنید که عشق و محبت می تواند لازمه یک ازدواج باشد ولی برای آن کافی نیست. (درباره این که چرا عشق برای ازدواج کافی نیست در شماره های گذشته مفصل صحبت کردیم)
۳- شریک حمایت کننده: دخترها و پسرها معمولا می خواهند کسی را داشته باشند که در کنارش احساس آرامش و امنیت کنند و به خاطر همین ازدواج می کنند. یعنی دنبال یک شریک خوب می گردند که در زندگی حامی آنها باشد. این نه تنها ضعف نیست، که یک نقطه قوت هم هست، در واقع شریک شدن در موفقیت های یکدیگر و حمایت اصیل و صمیمانه می تواند به بقای ازدواج کمک کند ولی اگر هدف یکی از دو نفر از ازدواج فقط رشد خود و رسیدن به علایق شخصی باشد، این ازدواج با شکست مواجه خواهد شد.
۴- نیاز جنسی: گرایش انسان ها به جنس مخالف یک غریزه طبیعی است. اصلا یکی از دلایلی که ازدواج تداوم پیدا می کند همین است که هر کسی به یک مکمل و شریک از جنس مخالف نیاز دارد و ازدواج تنها راه طبیعی و مشروع پاسخ به این نیاز است. البته نیاز جنسی نیز نباید تنها دلیل برای ازدواج باشد.
۵ - والد شدن: دلیل درست دیگر برای ازدواج صاحب فرزند شدن است. والد شدن موهبتی است از سوی خداوند و آمیخته با تجربه هایی ناب، درباره مزایای والدشدن نیز در شماره های گذشته صحبت کردیم و گفتیم که اگر زوجین از نظر روحی آماده والد شدن باشند. آمدن فرزند می تواند بر دوام ازدواج شان تاثیر مثبت داشته باشد.

دلایل نادرست ازدواج
هیچ انسان عاقل و بالغی منکر این نیست که ازدواج خوب و لازم است اما اول باید تکلیفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا چرا دارید ازدواج می کنید؟ نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد. اگر شما در نا خودآگاه دلایل غیرمنطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است در آینده دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش از عهده هیچ کس برنیاید. پس حواستان را جمع کنید در ادامه شما را با چند دلیل نادرست برای ازدواج آشنا می کنیم:
۱- لج بازی با والدین: خیلی ها به خاطر این ازدواج می کنند که با خانواده هایشان لج بازی کرده باشند. خب این دیگر گفتن ندارد که شما حتی اگر با این کار از پدر و مادرتان انتقام هم بگیرید، باز دودش به چشم خودتان می رود. چون با این کار خانواده تان را از دست داده اید و پشتوانه ای برای روزهای سخت زندگی دو نفره تان نخواهید داشت.
۲- فقط برای استقلال: معمولا آدم ها باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس می شود؛ بعضی ها می خواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با چنگال بخورید، در این کار هم موفق می شوید! البته همیشه فرض محال، محال نیست اما هزینه این فرض خیلی بالاست!

۳- التیام یک رابطه شکست خورده: این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلی ها از روی غفلت به آن تن در می دهند. اگر در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده اید و «نه» شنیده اید و حالا می خواهید از راه ازدواج با فرد دیگری به خودتان ثابت کنید که می توانید عزت نفستان را بازگردانید، سخت در اشتباه هستید...

۴- فشار خانواده و اجتماع: «زن بگیر، موهات داره رنگ دندونات میشه»، «به این خواستگار جواب بده داری تو خونه می ترشی !» و... کافی است چندتا دختر معرفی کنند و شما بگویید نمی خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و شما ردشان کنید، آن وقت است که سیل حرف و حدیث هایی از این قبیل از هر طرف به سویتان جاری می شود. هر چند این مسائل فشار روانی بسیاری به آدم وارد می کند ولی حواستان باشد که تنها، به دلیل خلاص شدن از این فشارها ازدواج نکنید.
۵- به خاطر آرزوهای پدر و مادر: خوشبختانه این موضوع در حال ور افتادن است. اما گاهی پیش می آید که پدر و مادری فرزند بینوا را مجبور می کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی در پیش روی این زوج اجباری است. احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر برای فرزندان واجب است اما نه این که اگر والدین تان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آن ها از خواسته و علاقه خود چشم پوشی و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آن ها کنید. در ضمن طوری هم نباشد که از آن طرف بام بیفتید و برای ازدواج، خودسرانه عمل کنید، هر چقدر هم که تحصیلات داشته باشید باز هم تجربه تان از والدین تان کمتر است. پس در انتخاب همسر مشورت ها و نصایح آن ها را بسیار بسیار جدی بگیرید.

۶ - پول، پول، پول!: بعضی وقت ها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه می کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند.حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکسته شوند یا به هر دلیلی شما را به خواسته پولکی‌تان نرسانند، دیگر به چه امیدی می شود آن زندگی را ادامه داد.
۷- درمانی برای تنهایی: بعضی موقع ها یک نفر صرفا به خاطر این که تنهاست، تصمیم به ازدواج می گیرد بدون این که شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید بالا می رود و یا از روابطی سر در خواهید آورد که هیچ سودی برای شما ندارد.

۸- احساس گناه یا ترحم: اگر دل آدم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که روابط آن ها نمی تواند مثل زن و شوهرهای معمولی عادلانه و برابر باشد. این طوری حتما کسی که دلسوزی کرده است بعدها احساس قربانی بودن می کند.
۹- احساس کمبود یا تهی بودن:بعضی افراد فقط به خاطر این احساس کمبود، ازدواج می کنند و این هم اشتباه است. این افراد می خواهند طرف مقابلشان نواقص کودکی شان را بر طرف کند. آنها با این عمل از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آن ها بازی کند که ممکن است به زودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود.
۱۰ - ازدواج ابزاری:گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل یا نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیله ای برای رسیدن به هدف های دیگر می شود. برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی برای ادامه زندگی مشترک در خارج، با او ازدواج کند!
بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... انجام می گیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکل های زندگی، کم و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواج ها، بالا است.

ابراز عشق به قصد ازدواج یا..؟




محبت قلبی بوجود آمده به منظور آشنایی با یکدیگر و فراهم کردن مقدمات ازدواج را چگونه می توان به دیگری تفهیم کرد و آیا اصولا صحیح و معقول و پسندیده است محبت و علاقه باطنی خود را به طرف مقابل (که از جنس مخالف است) تفهیم کنیم و آیا پی آمدها و عوارضی به دنبال نخواهد داشت؟



برخی روان شناسان با انواع نیازهای مختلف انسان و سطح بندی آن، بر اهمیت نیازهای عاطفی در دوران نوجوانی و جوانی و لزوم تأمین آن توسط گروه همسالان تأکید می ورزند و معتقدند این نیاز یکی از نیازهای عالی انسان است و همسالان با ایجاد ارتباط مثبت عاطفی می توانند به تأمین آن بپردازند. اما آن چه در ایجاد رابطه دوستی و اظهار محبت به دیگری از اهمیت زیادی برخوردار است آن است که به چه کسی و تا چه محدوده ای این کار انجام گیرد که هم آن نیاز عاطفی پاسخ داده شود و هم عوارض و پیامدهای منفی نداشته باشد و به عبارت دیگر به چه هزینه ای می خواهیم این نیاز را تأمین و ارضاء کنیم. همان طور که در تأمین دیگر نیازهای زیستی، اجتماعی و شناختی به این چگونگی توجه می شود مثلا برای تأمین نیازهای فیزیولوژیک و زیستی خود دست به هر اقدامی نمی زنیم و با هر چه جلوی ما قرار گرفت استفاده نمی کنیم بلکه سعی می کنیم گزینش کرده آن هم گزینش عقلانی و طبق معیارهای صحیح و آن چه تناسب بیشتری با وضعیت جسمانی ما داشته باشد بهره می گیریم با هر گونه احتمال ضرری در تصمیم گیری خود تجدید نظر کرده و از لذت لحظه ای و کوتاه مدت آن می گذریم.

بنابراین چه خوب و شایسته است همین مکانیزم را در مورد این نیاز همچون نیازهای زیستی به کار ببریم یعنی آنچه تناسب بهتر و بیشتری با کل شخصیت انسان دارد مورد توجه قرار داده و آن چه نامتناسب است یا متضاد و معارض با ویژگی اصلی انسان است و سلامت روحی و روانی انسان را تهدید می کند به کناری گذاشته و از آن دوری کنیم. شکی نیست چنین گزینش عقلانی و مبتنی بر ندای حقیقت یاب درون، نیازمند شناخت کافی و تحمل در برابر خواست های موقت بعد غیر حقیقی انسان است.



اکنون این سؤال مطرح می شود که اظهار محبت به جنس مخالف چه پیامدهایی به دنبال دارد؟

الف: زیاده طلبی

کمال طلبی انسان در هر بعدی از ابعاد جسمانی و روانی زبان زد همگان است. در تمام زمینه ها این کمال خواهی ظهور و بروز دارد و با اندک تأملی در رفتار خود و دیگران می توان این صفت را کشف و مشاهده کرد. اظهار محبت به جنس مخالف از جمله همین موارد است، با یک سلام و احوالپرسی ساده و مختصر آغاز می شود و یا به انگیزه اهداف آموزشی و غیره شروع می شود ولی به تدریج نوع رابطه و گفتگو تغییر پیدا کرده و به میزان و کمیت آن نیز افزوده می شود و تا آنجا پیش می رود که تمام انرژی عاطفی فرد را می خواهد. بنابراین ما برای اظهار محبت به جنس مخالف (چه منشاء سوء تفاهم بشود و چه سوء تفاهمی را به دنبال نداشته باشد) دلیل موجه و قابل قبولی را نمی شناسیم. در واقع اگر هم باعث سوء تفاهم نشود باعث سوء رفتار می شود و به تدریج در گردونه ای وارد می شوند که چه بسا هیچ کدام خواستار آن نبودند. گردونه ای که گاهی رهایی از آن مستلزم هزینه کردن تمام انرژی روانی، جسمانی فرد و قرار گرفتن در بن بست شدید است.

ب. وابستگی

با شکل گیری روابط عاطفی بین دختر و پسر و افزایش تدریجی آن، زمینه وابستگی آنها به یکدیگر و تشدید آن فراهم می شود. از آنجا که نیاز به محبت ورزیدن و مورد محبت واقع شدن در دوران جوانی به اوج خود می رسد و به شکل خودکار دختر و پسر در این کانال قرار می گیرند و هوشیارانه و در اکثر موارد به طور ناهوشیار گرفتار چنین گردابی می شوند و آن را با عنوان های عرف پسند و موجه پوشش می دهند و باطن غیر موجه آن را با پوشش های ظاهری نیکو و پسندیده جلوه گر می نمایند.علاقه ابتدایی شدت یافته و علی رغم تصمیم اولیه دو طرف یا یکی از آنها، کم کم به وابستگی به یکدیگر تبدیل می شود. این وابستگی آفت بزرگی برای تمرکز حواس، تحصیل و تفکر عمیق در امور درسی آنها می شود به گونه ای که گاهی مطالعه و حضور در کلاس درس را غیر ممکن می سازد وهر کدام از آنها در تمام اوقات شبانه روز حتی در کلاس درس در فکر طرف مقابل است.




ج. احساس گناه

شکی نیست که ما در جامعه دینی زندگی می کنیم و اکثریت مردم از آموزه های دینی و اخلاقی متأثر هستند و به آنها احترام می گذارند. اظهار محبت و طرح رابطه دوستی با جنس مخالف از جمله رفتارهایی است که جامعه دینی و ارزشی آن را نمی پسنددو اگر اندک دقتی به متون دینی و فرمایشات رهبران دینی صورت گیرد روشن می شود که ارتباط با جنس مخالف از چارچوب و قوانینی خاص برخوردار است و آن چنان آزاد و بدون محدودیت نیست، بلکه نگاه اسلام به این گونه ارتباط ها منفی است و همه را از ایجاد ارتباط عاطفی و احساسی با جنس مخالف باز داشته و نهی کرده است.حال اگر به هر دلیلی (عدم آگاهی، غفلت)، فردی مرتکب چنین رفتاری شد مدت زمان زیادی نمی گذرد که جوان به خود می آید و به گذشته خود می اندیشد و رفتارهای خود را با ملاک ها و معیارهای اخلاقی و شرعی مقایسه کرده و آنها را محک می زند و یا با قرار گرفتن در موقعیت ها و شرایط زمانی و مکانی معنوی دچار پشیمانی شده و اگر نتواند به درستی از این فضای روانی خارج شود به احساس گناه منفی تبدیل شده و این احساس گناه منشأ بسیاری از ناگواری های روحی و روانی می شود؛ احساس گناه بیش از حد همراه با یأس و ناامیدی مطلق، توان حرکت به سوی اصلاح و تغییر رفتار و مسیر زندگی را از فرد سلب می کند.


برای امر مهم و حیاتی ازدواج باید ابتدا به تحقیق و بررسی پرداخت و سپس در صورت داشتن قابلیت ها و صلاحیت ها در فکر ایجاد علاقه بود نه آنکه با عینک محبت و علاقه به بررسی اوضاع و احوال ویژگی های وی اقدام نمود .

به نظر می رسد یکی از پیش نیازهای ضروری ازدواج آشنایی دو طرف از ویژگی های رفتاری، شخصیتی، اخلاقی و خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و ... یکدیگر است و هر دو طرف با دقت و حساسیت زیاد و با استفاده از راه های مختلف تحقیق و بررسی باید به اطمینان دست یابند که می توانند با آغاز زندگی مشترکشان به آرامش رسیده و عامل رشد و بالندگی و کمال یکدیگر می شوند. به عبارت دیگر از طریق همین آگاهی های واقع بینانه؛ دو طرف در خواهند یافت که آیا با یکدیگر تناسبی دارند یا نه؟ ولی نکته قابل توجه این است که چگونه و طبق چه مکانیزمی دو طرف به این هدف دسترسی پیدا کنند و آیا می توان با ایجاد رابطه عاطفی و با اظهار محبت به فرد مورد نظر به گونه ای که سوء تفاهم هم نشود به این هدف دست یافت و به روحیات و ویژگی های اخلاقی و خانوادگی و ... همدیگر پی برد؟




ما بر اساس شواهد موجود و اطلاعات به دست آمده معتقدیم بیشتر ارتباط هایی که با همین قصد و نیت موجه و معقول شکل می گیرد مبنایی و یا انگیزه دیگری غیر از آن چه به زبان جاری می کنند دارد(به خصوص اگر تقاضا کننده جنس مذکر باشد). در واقع تقاضای آشنایی با یکدیگر قبل از ازدواج، صرفا پوشش به ظاهر مقبولی است که فرد بدین وسیله می خواهد دلیل موجه و معقولانه ای برای ارتباط های عاطفی و اظهار محبت های غیر مجازشان قرار دهد و توجیهی برای آن باشد.عده ای دیگر نیز هستند که به طور ناهشیار گرفتار چنین دامی می شوند ولی چون غریزه جنسی انسان بخصوص در دوران جوانی بسیار قوی و شدید است و از طرف دیگر حیله های شیطانی نیز دراین مورد بسیار پیچیده ، مرموز و متعدد است با طرح انگیزه های معقول و موجه به طور ناهوشیار وارد چنین صحنه خطرناکی می شوند . آسیب می بینند.



با ایجاد چنین ارتباطی به هر شکل که متصور است (مکاتبه ای، تلفنی، حضوری و ... ) و شکل گیری علاقه اولیه بین دو طرف امکان تحقیق و بررسی واقع بینانه را به تدریج کاهش داده و بیشتر به دنبال نکات مثبت طرف مقابل است و از نقاط ضعف طرف مقابل غفلت کرده و تحقیقی که باید واقع بینانه و دور از هر گونه سو گیری باشد دچار سوگیری و یا تعصب خواهد شد. و شما خوب می دانید که هر تحقیق علمی و واقع بینانه ای باید از هرگونه تعصب و سوگیری به دور باشد تا درجه واقع نمایی آن بیشتر و ارزش علمی و عملی پیدا کند.



خلاصه آنکه برای چنین امر مهم و حیاتی باید ابتدا به تحقیق و بررسی پرداخت و سپس در صورت داشتن قابلیت ها و صلاحیت ها در فکر ایجاد علاقه بود نه آنکه با عینک محبت و علاقه به بررسی اوضاع و احوال ویژگی های وی اقدام نمود . بنابر این باید گفت آن عشق و علاقه ای باعث کمال و رشد و آرامش خانوادگی می شود که پس از پیمان زناشویی و تعهد به زندگی مشترک ایجاد شود .