مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

تاخیر در ازدواج و مشکلات پیش رو

باید سن ازدواج زیر 20 سال شود

سخنرانی جالب دکتر عباسی در مورد ازدواج

تاخیر در ازدواج به بهانه ی دانشگاه و درس، اشتباه بزرگی است.

2تا کافی نیست: نباید منتظر ماند تا دانشگاه تمام شود، کار پیدا شود و تازه در سی سالگی یاد ازدواج افتاد، و در نهایت در سی و پنج سالگی تصمیم به بچه دار شدن بگریم، که بشود یا نشود. با کنار گذاشتن رسم های غلط، چشم هم چشمی ودوری از اصراف می شود ازدواج کرد. باید باور کنیم که می شود.





فایل تصویری : سخنرانی دکتر حسن عباسی در مورد ازدواج کاهش جمعیت : سخنرانی جالب دکتر حسن عباسی در مورد ازدواج | نباید منتظر



کافیه 30 سال برگردیم عقب، 40 سال برگردیم عقب. سن ازدواج که تو 28 سالگی آخر دانشگاه نبود. سن ازدواج تو سن دبیرستان بود. الان میگیم آقا مبادا فکر کنید به ازدواج! اول ان‌شاء الله کنکور میدی دیپلم، بعد از دیپلمش کنکور میدی وارد دانشکده میشی لیسانس میگیری، 4 سال بعدش لیسانس گرفتی کنکور میدی لیسانس، بعد کنکور میدی دکترا، بعد کنکور میدی فوق دکترا، بعدی میری سربازی و دو سال رو تموم می‌کنی، ان‌شاءالله توی 32، 33 سالگی اگر رفتی یک جایی یک کار خوبی پیدا کردی، بیا تا بریم برات زن بگیریم.



ما اومدیم گفتیم جوان، دیدید دیگه شب‌ها تلویزیون چی میگه، مدرسان چی‌چی، یک تست بیشتر، آزمون فوق دکترا. یعنی دیگه از کارشناسی و این حرف‌ها گذشته. شما دیگه همینجور که هر شب تلویزیون نگاه می‌کنید، میگید اَ… دیگه چقدر باید کنکور بدم حالا حالا؛ کنکور لیسانس، کنکور فوق لیسانس، کنکور دکترا، کنکور فوق دکترا، اوه اوه… در صورتی که نگاه کنید دور و برتون رو. همۀ ادم‌هایی که فارق التحیل شدند چی دستشون رو گرفته. یک حجم زیادی بی‌کاره، با مدرک لیسانس و فوق لیسانس.


پس ما یک روش‌های غلطی داشتیم، این روش‌ها را باید بهش اعتراف کنیم
. وقتی رهبر مملکت میاد می‌فرماید من هم در این قضیۀ کاهش جمعیت مقصر بودم، ما هم باید تقصیرهای خودمون رو گردن بگیریم. ما چرا نیامدیم به نسل بعد بگوییم، نسل بعد دنبال یک کار ساده و یک زندگی کوچک و جمع و جور و ازدواج ساده‌ای باش، کنار این درس بخون؟ درس خوندن اولویت نداره نسبت به زندگی

آدم 32 ساله‌ای که ازدواج میکنه دیگه حوصلۀ بچه دار شدن نداره. ما الان نسلی از استادان دانشگاه داریم که مجردن؛ خانم‌های مجرد 42 ساله. حج تمتعشون هم رفتن. جهیزیه‌شون رو 3 بار آپدیت کردند، حقوق آنچنانی دارند، ماشین‌شون آخرین مدله، لول تحصیلی‌شون استاد دانشگاه است. اما الان باید برای دخترش خواستگار میومد! خوب شد یک نسل سوخته موند رو دست ما؟


این سیستم دوستان عزیز یک سیستم پوکه که باید بتر************یدش؛ این سیستم اموزش و پرورش، این سیستم آموزش عالی، این سیستم های این چنینی شما را گول نزنه؛ رُک! زندگی‌تون رو روی این حرف‌ها نذارید که بعداً توی سن ازدواج‌تون بره بالا، زاد و ولدتون بیاد پایین، رهبر ممکلت بره اونجا بفرماید که، این قضایا نباید اتفاق می‌افتاد. نباید سن جمعیت این جوری می‌رفت بالا، کاهش جمعیت پیدا می‌کردیم.

ما باید سن ازدواج رو بیاریم حول و حوش 20 سال، باید سن ازدواج رو بیاریم زیر 20 سال. خدا لعنت کند کسانی رو که آمدند هی مدام توی بوق کردند توی 20 سال گذشته توی فضای روشن‌فکری، که آقا سن ازدواج دختران نباید زیر 20 سال باشد، بچشون چه و چه و چه میشه! همۀ مادرهای نسل ماها که مثلاً زیر 20 سال ازدواج می کردند، حالا هم بچه‌هاشون ناقصن! اینها نمی‌دونم از کجای علم پزشکی در آورده بودند، این مضخرفات رو!؟


لذا دوستان عزیز، سبک زندگی یک وجه‌اش اینه؛ 1: مسئولیت‌پذیری 2: هویت طلبی 3: استقلال

اصول کلی در انتخاب همسر

اصول کلی در انتخاب همسر 1 توجه به خانواده 2 توجه به جنبه ایمان و تقوا 3 توجه به کفویت 4 توجه به جنبه رشد و آگاهی 5 توجه به تناسب سنی و جسمی 6- توجه به اخلاق نیکو 7 توجه به حالت شخصیتی همسر 8 - توجه به عدم اعتیاد شوهر 9 توجه به لحاظ اقتصادی شوهر 10 نسب محترم داشتن 11- توجه از لحاظ فکری 12 توجه به جنبه مذهبی 13 توجه از لحاظ دوشیزگی 14 توجه از لحاظ زایا بودن 15 حیا 17 قدرت همسر داری 18 تدبیر داشتن 19- مهربانی 20 خود آرایی برای شوهر 21 از لحاظ خویشاوندی

عوامل موثر بر شکل گیری نقشه عشق




به راستی این‌چه نیروی اسرارآمیزی است که ما را به سمت یک نفر می‌کشد و از فردی دیگر- که شاید به چشم یک شاهد بی‌طرف به همان اندازه خواستنی باشد- دور می‌کند؟شاید با زن و شوهرهایی برخورد کرده‌ باشید که ظاهرا از هیچ نظر به هم نمی‌خورند، اما در عین حال زندگی بسیار خوبی دارند، و شما هم نمی‌توانید بفهمید چرا ؟؟؟

من چنین زوجی را می‌شناسم: یک مرد قوی هیکل که در گذشته ورزشکار بوده و در حال حاضر مربی یک تیم ورزشی است، و آخر هفته با دوست هایش به ورزش می روند و فروشنده موفقی هم هست. همسر همین آقا، خانمی ریز نقش و آرام است که همه وقتش را در خانه می‌گذارند. او حتی برای صرف شام هم دوست ندارد از خانه بیرون برود!

نقشه عشق

در فرآیند انتخاب همسر، عوامل بسیاری دخالت دارند، اما طبق گفته جان‌ مانی، استاد برجسته روان‌شناسی و طب اطفال در دانشگاه چانزهاپکینز، یکی از آشکارترین آنها چیزی است که او آن را «نقشه عشق» می‌‌خواند:
یک سری پیام‌های رمز شده در مغز که به ما می‌گوید به چه چیزی علاقه‌مندیم و از چه چیزی متنفر.
این نقشه است که تعیین می‌کند ما از کدام رنگ مو، رنگ چشم، لحن صدا، عطر و تیپ خوش‌مان می‌آید. همچنین تیپ شخصیتی که ما را جذب خود می‌کند با این نقشه مطابقت دارد . مثلا این که ما از شخصیت تیپ گرم و دوستانه خوش‌مان می‌آید، یا عاشق افرادی می‌شویم که ساکت اما قدرتمند هستند همگی بستگی به نقشه ی عشق ما دارد.

به طور خلاصه افرادی چشم ما را می‌گیرند و ما را به سمت خود می‌کشند که بیشتر به «نقشه عشق» ما بخورند. شاید برای‌تان جالب باشد بدانید این نقشه خیلی زودتر از آن چه که فکرش را بکنید در مغزتان شکل می‌گیرد؛ یعنی در همان سنین کودکی. قبل از اینکه شما 8 ساله شوید نقشه عشق در مغزتان شکل‌گیری را آغاز کرده است.
حتما می‌پرسید چگونه؟

تاثیر والدین

نقش مادر : در دوران کودکی مادرمان مرکز توجه ماست، و ما هم مرکز توجه او هستیم. بنابراین خصوصیات او تاثیر ماندگاری بر ما دارد، به ‌طوری که بعد از آن ما همیشه جذب کسانی می‌شویم که دارای چهره، تیپ، اندام، خصوصیات اخلاقی و حتی شوخ‌طبعی مادرمان هستند.

به این نحو مادران ما- اولین عشق حقیقی در زندگی‌مان- بخش قابل توجهی از نقشه عشق ما را ترسیم می‌کنند. اگر مادرمان صمیمی و مهربان باشد، در بزرگسالی جذب کسانی می‌شویم که صمیمی و مهربان هستند. اگر مادرمان زنی آرام و قدرتمند باشد، شیفته قدرت روحی موجود در همسرمان خواهیم شد.

من اغلب در سخنرانی‌هایم از زوج‌های حاضر می‌پرسم که چه‌ چیزی باعث شد آنها با هم ارتباط برقرار کنند.
پاسخ‌های مختلفی می‌شنوم، مثلا اینکه «همسر من مستقل و قوی است»، «من عاشق شوخ طبعی او شدم» و یا «حرف هاش مرا شیفته خود کرد».
من حرف‌های آنها را باور می‌کنم، اما این را هم می‌دانم که اگر از آنها می‌خواستم مادرشان را توصیف کنند، شباهت‌های بسیاری بین همسر ایده‌آل آنها و «مامان»‌های شان پیدا می‌کردم!

یک مادر بر فرزندان پسر خود تاثیر دیگری نیز دارد: او نه تنها در این مورد که چه خصوصیاتی در خانم‌ها آنها را جذب می‌کند سرنخ‌هایی به آنها می‌دهد، بلکه بر احساس کلی آنها نسبت به زنان نیز تاثیر می‌گذارد. بر این اساس اگر یک مادر، صمیمی و دوست داشتنی باشد، طبیعتا پسرانش فکر می‌کنند همه ی زن‌ها همین‌طورند آنها احتمالا تبدیل به عاشقانی گرم و پذیرا می‌شوند و در امور خانه فعال خواهند بود.برعکس، مادری که دارای شخصیتی خشک و ملال‌انگیز است و با این که گاهی اوقات حالت دوستانه‌ دارد اما ناگهان رفتاری سرد و خصمانه پیدا می‌کند، می‌تواند فردی پرورش دهد که در عشق خود مردد و ناپایدار است. چرا که مادرش او را از عشق ترسانده است. چنین مردی از تعهد هراس دارد و ممکن است به همین دلیل رابطه عاشقانه‌اش را به هم بزند و از معشوق خود فاصله بگیرد.

نقش پدر: در حالی که مادر تا حد زیادی تعیین می‌کند که چه‌ چیزهایی در یک همسر ما را جذب می‌کند، شخصیت پدر نیز- به عنوان اولین مرد زندگی‌مان- بر نحوه ی ارتباط ما با جنس مخالف اثرگذار است. پدرها تاثیر شگرفی بر شخصیت فرزندان و شانس آنها برای داشتن یک ازدواج موفق خواهند داشت. آنها نیز مثل مادرها می‌توانند بر احساس کلی دختران‌شان نسبت به مردان تاثیر‌گذار باشند. اگر پدر در ستایش دخترش دست و دلبازی کند و به او نشان دهد که فردی ارزشمند است، دختر نیز در ارتباط با همسرش در مورد خود احساس بسیار خوبی خواهد داشت.اما اگر پدر خشن و ایرادگیر باشد و شخصیتی خشک و بی‌روح داشته باشد معمولا دخترش احساس می‌کند دوست داشتنی یا جذاب نیست. البته این تاثیر فقط منحصر به پدر و مادر نیست. مثلا در مورد کودکان بی‌سرپرست، مربیان یا اولین کسانی که مورد عشق و توجه آنها قرار می‌گیرند می‌توانند تاثیر مشابهی داشته باشند.
دکتر جویس برادرز- منبع: تبیان


نقش شباهت ها و تفاوت ها:

باور عوام بر این اساس است که انسان ها به سوی افرادی کشیده می شوند که از نظر روحی شباهت هایی با آنها دارند؛ البته در این میان جذابیت فیزیکی نیز نقش مهمی را بازی می کند. پائلو هال، روانکاو مسائل خانوادگی به ما می گوید که چرا افراد همیشه عاشق یک سری تیپ های خاص می شوند و تیپ های دیگر برایشان جذابیتی ندارند.
در برخی از روابط گاهی اوقات مشاهده می شود که تمام دعواها تنها از سوی یکی از طرفین شروع می شود. در چنین حالتی یک نفر هست که همیشه آتش به پا می کند و دیگری با حفظ آرامش، مانند آبی بر روی آتش عمل می کند. شاید هر دوی آنها احساسات واقعی خودشان را درک نمی کنند، اما در کنار یکدیگر احساس خوشبختی می کنند. به هر حال همه روزه زوج های مختلف این مسئله را به شیوه های متفاوت تجربه می کنند. این احساس یکی شدن چیزی است که هنری دیکس – رواندرمانگر و مشاور خانواده - از آن به عنوان پیوندی در ضمیر ناخودگاه یاد می کند.

● پیوند ناخوداگاه
هر یک از افراد دارای پیش زمینه های روانی مخصوص به خود هستند. همه ما در ذهن خود جزئیات تجربه ها و خاطرات گذشته را ذخیره کرده ایم. افرادی که ما جذب آنها میشویم پیش زمینه ای در ذهن خود دارند که مکمل پیش زمینه ذهنی ماست. انسانها به دنبال شباهت ها هستند اما در عین حال چیزی که بیش از همه آنها را جذب طرف مقابل می کند، تفاوت هاست.

● جذب شخصیت مخالف شدن
خاستگاه این پیوند ناخوداگاه یافتن کسی است که مکمل شخصیت فرد باشد. شاید در ظاهر شباهت هایی به شما داشته باشد، اما در حقیقت این تفاوت های ذاتی است که شما دو نفر را به یکدیگر علاقمند می کند. اغلب افراد در پی یافتن کسی هستند که بتوانند از او چیزهایی یاد بگیرند.
یک شریک ایده آل فردی است که با مشکلات زندگی مشابه دست و پنجه نرم کرده باشد، اما راه متفاوتی برای فائق آمدن به آنها پیدا کرده باشد و کلاً زندگی خود را به شیوه دیگری اداره کرده باشد. اگر بتوانید نیمه گمشده خود را پیدا کنید، از نظر روانی می توانید بهترین ارتباط را با او برقرار کنید.
هر چند هیچ رابطه ای شبیه دیگری نیست اما روانشناسان به شباهت هایی میان برخی از این پیوندهای ناخوداگاه رسیده اند. آیا تا کنون شما متوجه این امر شده اید؟
در این قسمت مرور کوتاهی بر روی برخی از تیپ های متفاوت روابط دو طرفه داریم:
والد و فرزند–
این نوع ارتباط عموماً بر پایه استقلال و اطمینان بنا نهاده می شود. تحت این شرایط، یکی از شرکا برای حل مشکلات و مسائل، به شیوه یک کودک رفتار میکند. او بر این باور است که اگر احساس ناامنی، وابستگی و نیازمندی از خود نشان دهد، طرف مقابل همچنان به دنبال او می آید و او را حمایت خواهد کرد. از سوی دیگر شریک دوم نیز نقش والد را بازی می کند. وی با این کار به نیازهای شخصی خود بی توجهی کرده، از خود استقلال نشان می دهد و به این ترتیب نیازهای فرد مقابل را برآورده میسازد.
ارباب و برده –
در این نوع رابطه زوجین بر سر مسائلی نظیر قدرت و اختیار و کنترل رابطه مشکل دارند. همیشه یکی از طرفین از اینکه بخواهد به حرف های طرف مقابل گوش دهد احساس خوبی پیدا نمی کند. تحت این شرایط به او احساس ناامنی بسیار زیادی دست می دهد، به همین دلیل قدری ریاست طلب شده و اداره تمام امور خانوادگی را به عهده می گیرند. طرف مقابل هم که از به عهده گرفتن هر گونه مسئولیتی وحشت دارد، پا فراتر از مرزهای تعیین شده نمی گذارد و کنترل همه امور را در اختیار همسر ریاست طلب خود قرار می دهد.
خواهان و دوری کننده
– در این حالت هر دو نفر از صمیمت بیش از اندازه می ترسند، اما باز هم مثل سایر موارد فوق در کنار هم احساس خوشبختی می کنند. توافق بازگو نشده آنها این است که یکی باید دائما در حال تعقیب دیگری باشد. وی همیشه به طرف مقابل غر می زند و صمیمیت بیشتری را از او طلب می کند، این در حالی است که طرف دیگر همیشه به نحوی در حال فرار از شریک خود می باشد. تعقیب و گریز آنها به دور محور یک دایره است.
بت و بت پرست
– یکی از طرفین دیگری را مانند یک بت بزرگ می کند و سپس به پرستش او می پردازد. هر دو نفر به طور ناخودآگاه با هم توافق می کنند که این بازی را ادامه دهند.
دو تیپ رایج دیگر نیز در روابط میان خانم ها و آقایون وجود دارد؛ کسانی که در این دو گروه قرار می گیرند معمولاً مشکلات یکسانی دارند و برای حل مشکلاتشان نیز راه حل های یکسانی پیدا می کنند.
کودک در آشیانه
– مطمئنم که تا کنون با چنین تیپی برخورد زیادی داشته اید. آنها شبیه به یکدیگر هستند و اغلب لباس های مشابهی می پوشند. سرگرمی های یکسانی دارند و از همه مهمتر از چیزهای یکسانی بدشان می آید. آنها تلاش میکنند تا هر چیز بدی را از رابطه ایده آلشان دور نگه دارند و سعی دارند تا در مقابل دنیای بزرگ و بد خارجی ایستادگی نمایند.
سگ و گربه
– ظاهراً به نظر می رسد که بهتر بود این دو نفر هیچ وقت یکدگیر را ملاقات نمی کردند. آنها دائماً بر سر مسائل مختلف با یکدیگر جر و بحث و دعوا دارند. همیشه جبهه جنگ را حفظ می کنند و اینطور نشان می دهند که به هیچ وجه تمایلی به ایجاد صمیمیت ندارند.
شاید احساس کنید که در رابطه شخصی شما قدری از تمام تیپ های متفاوت وجود دارد. همچنان که رابطه به جلو پیش می رود، طرفین دخیل نیز از نظر روحی و روانی رشد می کنند و بدیهی است که الگوی های رفتاری آنها با گذشت زمان تغییر می کند. به عنوان مثال در زمان بیماری و آسیب دیدگی ممکن است طبق الگوی والد و فرزند عمل کنید. همچنین اگر در رابطه خود تولد یک کودک پیش بیاید، ممکن است والدین طبق الگوی رفتاری کودکی در آشیانه عمل کنند
.
● ارتباط خوب و بد
هر ارتباطی که با دیگران برقرار می کنیم ابتدا به ساکن به منظور محافظت شخصی در برابر ناراحتی هاست. بسیاری از زوج ها تا زمانیکه مسئله ای پیرامون جدایی شان رخ ندهد، متوجه پیوند ناخودآگاهی که با یکدیگر دارند، نمی شوند. همه ما رشد می کنیم و به بلوغ فکری دست پیدا می کنیم. خواستهایمان به مرور زمان تغییر می کنند و نیاز داریم که رابطه مان نیز به مثابه آن عوض شده و با آن تغییرات سازگاری پیدا کنند.
مشکل اساسی زمانی ایجاد می شود که یک یا هر دوی طرفین احساس کنند نمیتوانند عواطف خود را به درستی به طرف مقابل بروز دهند و از الگوهای رفتاری استفاده می کنند که برای رابطه آنها تاریخ گذشته محسوب می شود.

زن ایده آل - مرد ایده آل

هسته مرکزی هر جامعه ای، خانواده است و خانواده بدون زوجی متشکل از زن و مرد معنا ندارد. زن و مردی که با یکدیگر پیوند ازدواج می بندند، عهد می کنند تا ضمن تشکیل خانواده ای سعادتمند، به یکدیگر کمک کنند تا به کمال مطلوب نزدیک تر شوند. به این ترتیب سلامت خانواده در درجه اول اهمیت قرار دارد و آن چه آن را ضمانت می کند، انتخاب صحیح همسر است.


ملاک های انتخاب همسر یکی از اصلی ترین مباحث در مشاوره قبل از ازدواج است و هر جوانی پس از رسیدن به شناخت از خود، باید بتواند درباره انتخاب همسرش تصمیم گیری کند. برای داشتن ازدواج موفق فقط عزم و اراده برای ازدواج کافی نیست. شما باید به بلوغ اقتصادی، فکری، عاطفی، اجتماعی و جسمی رسیده باشید و مهم تر از آن خودتان و طرف مقابلتان را بشناسید و با توافق والدین پا در مسیر زندگی مشترک بگذارید.

معیارهای مشترک در ازدواج


در ازدواج یک سری معیارهای کلی وجود دارد که باید در هر دو نفر مشترک باشد. در زمینه ویژگی های زیستی باید به ظاهر فرد مقابل و مورد پسند بودن آن، مبتلا نبودن فرد به بیماری های سخت، شرایط جسمی و روحی و تفاوت سنی مناسب توجه کنید.


در مرحله بعد، وسع مالی، اصالت خانوادگی، فرهنگ و گرایش ها و علایق مختلف زندگی بررسی کنید. تفاوت در این زمینه ها طبیعی است اما نباید اختلافات آنقدر فاحش باشد که بتوان گفت شما و طرف مقابل تان تناسب ندارید یا یکی از دیگری سر است.


خصوصیات مرد ایده آل


اصولا مرد ایده آل بیشتر خانم ها مردی است که در درجه اول باغیرت باشد و نسبت به خانواده اش و حریم آن حرمت قایل شود. مرد ایده آل از هرگونه انحراف اخلاقی به دور است و سلامت اخلاقی دارد. او نسبت به والدین خود خوش رفتار و پناهگاهی برای زن و فرزندان خود است. پاکی چشم و عقل و فکر، توانایی تامین مالی خانواده، داشتن ایمان محکم، شهرت اجتماعی و توان دفاع از حریم خانواده هم از شاخص های مرد ایده آل است. مرد پاکیزه، پارسا، سخاوتمند و دست و دلباز می تواند تکیه گاه خوبی برای خانواده و همسر خود باشد. طبیعی است می توان به این فهرست، صفات دیگری را افزود؛ اما بسیاری از خانم ها به هنگام انتخاب همسر بر این ویژگی ها تاکید می کنند.


در مقابل بد نیست به بدترین صفاتی که یک مرد می تواند داشته باشد و بیشتر خانم ها از آن بیزارند، اشاره کنیم که عبارت است از نجیب نبودن و لاف زنی. همه خانم ها از مرد دروغگو و لاف زن متنفرند.


بیکاری، بی ارادگی و دمدمی مزاجی جزو بدترین صفات یک مرد است. هم چنین خانم ها از مرد خسیس، گوشه گیر و منزوی، رنجور، بدبین، شکاک و وسواسی خوششان نمی آید. مردی که همواره خود را به مریضی بزند و همسر و فرزندان را در مشکلات تنها بگذارد ایده آل هیچ زنی نیست. زورگویی و سلطه جویی نیز جزو صفات ناپسند برخی آقایان است که خانم ها از آن بیزارند. بسیاری از خانم ها هم از وابستگی همسرشان به خانواده، برادر، مادر، دوست یا یک آشنا در زندگی مشترک رنج می کشند و از این که همسرشان اعتمادبه نفس کافی ندارد، دلخور هستند. به این ترتیب بدیهی است که خانم ها همسر وابسته و بدون اعتماد به نفس را نمی پسندند.

خصوصیات زن ایده آل


آقایان در وهله اول دوست دارند همسری باایمان، پاکدامن، باحیا و نجیب داشته باشند. همسر ایده آل بیشتر آقایان زنی است که جمال و زیبایی مورد نظر آن ها را داشته و کم مهریه باشد. معمولا مردان زنی را دوست دارند که مهربان خو باشد. به طوری که همه دوستش داشته باشند. در مقابل همسر فروتن و متواضع باشد و در مقابل او آراسته و زیبا باشد. همسر ایده آل مردان کسی است که موقر باشد. کارها را آسان بگیرد و طبع ملایم و نرم داشته باشد. حافظ احترام و حیثیت شوهر باشد و عیب های شوهرش را در زمان غیبت او بپوشاند.


در این زمینه اولویت ها فرق می کند و ممکن است فردی چند خصوصیت را در اولویت خود قرار دهد و البته مهم همین است که با شناخت از طرف مقابل، زوج ها سعی کنند مشترکات خود را بیابند و براساس آن مشترکات تصمیم گیری کنند.


آقایان نیز برخی ویژگی ها را در خانم ها نمی پسندند که مهم ترین آن ها را ذکر می کنیم. خانمی که متکی به زیبایی ظاهری اش باشد محبوب هیچ مردی نیست. وابستگی و فخرفروشی به ثروت خانوادگی و فردی هم مردان را آزار می دهد. هم چنان که مدیریت و زورگویی در خانواده هم از سوی زنان قابل تحمل نیست. جاه طلبی، لجبازی، نافرمانی، سرکشی و طغیانگری هم از دیگر صفاتی است که مردان از آن فراری هستند.


بدیهی است که صفات منفی چه در مرد و چه در زن مذموم است و هر دو جنس باید از آن عاری باشند اما ما در این جا تلاش کردیم خصوصیات زن و مرد ایده آل را از دریچه نگاه جنس مخالف ارزیابی کنیم. به گفته دکتر اقلیما جوانان پس از پیداکردن اشتراکات کافی، باید خانواده یکدیگر را مورد بررسی قرار دهند تا برای پیوند ازدواج بین دو خانواده مشکلی پیش نیاید. در بسیاری از مواقع دختر و پسر با یکدیگر به تفاهم می رسند اما خانواده ها و اختلاف تفکر، طبقه اجتماعی و فرهنگی مانع ازدواج آن ها می شود. بنابراین توجه به جایگاه خانواده اهمیت اساسی دارد. درنهایت اگر بتوان ملاک مشترک زن و مرد ایده آل را ذکر کرد، باید گفت هر زن و مردی در جست وجوی همسر ایده آل خود، به دنبال هم زبان است، کسی که همدل و شریک زندگی او باشد و بتواند او را درک کند.

چرا افراد زیبا با افراد زشت ازدواج میکنند؟


در بسیاری از موارد دیده شده افرادی که دارای چهره جذابی هستند همسری زشت دارند نه آن زشتی که در ذهن شماست که نشود به او نگاه کرد منظور از زشت ، زشت تر از همسر خود است.باید گفت دلیلی ندارد که هرکسی زیباست باید فرد مورد علاقه او هم از لحاظ ظاری زیبا باشد ، بسیاری از افراد زیبا به دنبال همسری با باطنی زیبا هستند. ویتامین های E و K هم از مهم‌ترین و ضروری‌تری ویتامین‌های مورد نیاز بدن هستند. ما می‌توانیم ویتامین E را در حجم بالایی از غلات غنی‌شده، تخمه آفتابگردان، بادام، کره بادام زمینی، بادام هندی، بادام زمینی و روغن‌های گیاهی دریافت کنیم.

شاید بارها دیده باشید که افراد نه چندان جذاب همسرانی فوق العاده جذاب و زیبا نسیبشان میشود. این جمله هم که زشتها شانسشان بهتر است چندان بی ربط نیست.محققان دانشگاه تگزاس آمریکا برای یافتن دلیل این موضوع ۱۶۷ زوج را زیر نظر گرفتند و تاریخ آشنایی آنها را بررسی کردند.

مطالعات نشان داد اکثر زوجهایی که یکی بسیار زیبا و جذاب و دیگری فیزیکی نه چندان زیبا دارد معمولا سابقه دوستی طولانی‌تری دارند و به نظر می‌رسد هر چه افراد باطن و زیبایی درونی هم را بیشتر می‌شناسند زیبایی ظاهری اهمیت کمتری پیدا می‌کند.همین مسئله باعث می‌شود زوجی نازیبا به چشم همسر زیبایش تک و منحصر به فرد بیاید.