مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

غر نزن، عشق من!!!!



نکته اینجاست که صدای خانم ها زیر می باشد و مانند صدای آژیر آمبولانس و یا ماشین پلیس، در عرض چند دقیقه اگر پشت سر هم شنیده شود، کافی است که طرف مقابل عصبانی شده و با یک داد و هوار بلند به این صدای آژیر خاتمه دهد.

-وای چقدر غُر می زنی؟
-بسه دیگه، این فدر غُر نزن، سرم را بردی...

شاید این گفتگویی باشد که میان اغلب زن و شوهر ها در بسیاری از مواقع شنیده می شود.

اکثر آقایان بر این عقیده اند که همسرانشان دائم در حال غُر زدن هستند، مخصوصا هنگامی که آنها روزنامه می خوانند و یا فوتبال می بینند، غُر زدن همسرانشان شدت می گیرد.اما خانمها می گویند که غُر نمی زنند و فقط در حال صحبت کردن و مطرح کردن خواسته های خود هستند.

تحقیقات نشان می دهد که زنان روزانه از شش هزار تا سی هزار کلمه حرف می زنند و با حرف زدن خستگی ها و نارضایتی های خود را تخلیه می کنند و آرام می شوند.


پس چرا مردان، حرف زدن زنان به غُر زدن تعبیر می کنند؟


نکته اینجاست که صدای خانم ها زیر می باشد( برخلاف صدای آقایان که بم است) و مانند صدای آژیر آمبولانس و یا ماشین پلیس، در عرض چند دقیقه اگر پشت سر هم شنیده شود ، کافی است که طرف مقابل عصبانی شده و با یک داد و هوار بلند به این صدای آژیر خاتمه دهد، و بعد از آن بانوی خانه ناراحت و اندوهگین می شود ، جو متشنج شده ، فرزندان با ناراحتی و استرس به پدر و مادر نگاه می کنند، شام با دلخوری و احتمالا غیبت یکی از طرفین خورده می شود و شبی که می توانست با شادی و آرامش همراه باشد، خراب شده و مطمئنا فردای آن روز هم تحت تاثیر جو متشنج دیشب قرار خواهد گرفت.

می توانیم از بروز این دلخوری ها که ناشی از عدم کنترل ذهنمان است ، به راحتی جلوگیری کنیم.

پس بهتر است ابتدا، خانمهای محترم، وقتی همسرتان در حال تماشای تلویزیون ، روزنامه خواندن و یا هر کار دیگری است، او را به حال خود گذاشته و به کارهای دیگرتان برسید و پس از اتمام کار همسرتان با او صحبت کنید.

خانمها باید توجه داشته باشند، مردان مثل آنها آنقدر هنرمند نیستند که بتوانند چند کار را باهم انجام دهند. زنان معمولا در هنگام آشپزی مثلا تا هنگامی که پیاز در حال سرخ شدن است ، خانه را جمع و جور می کنند ، سالاد درست کرده و بعد ماشین رختشویی را روشن می کنند ، در همین حین به فرزند خود دیکته می گویند و حواسشان به فرزند کوچکتر هم هست و کارهای تلفنی خود را نیز انجام می دهند.

اما آقایان در هنگامی که روزنامه می خوانند، تمام حواسشان به خواندن روزنامه است و حتی متوجه بوی سوخته غذا هم نمی شوند، چه برسد به این که به کلام همسرشان توجه کنند.

وقتی می خواهید با شوهرتان صحبت کنید، نترسید، اول تلویزیون را خاموش کنید و با یک ظرف میوه، چای و یا حداقل یک لیوان آب با رویی خوش و لبخند به سراغش بروید.این که چه چیزی می گویید مهم نیست ، چگونه گفتن مهم است.

به طور کلی رفتار انسان ها به دو گروه کلامی و غیر کلامی تقسیم می شود. یادمان باشد رفتار کلامی ، یعنی استفاده محض از کلمات ، کم نفوذ ترین راه ارتباط است.

اگر می خواهید همسرتان گوش دل به کلامتان بگذارد ، رفتار غیر کلامی خود را تقویت کنید. نحوه بیان یا چگونه ادا کردن کلمات بسیار مهم است ، کلام خود را ترکیبی و آهنگین نمایید و با زیر و بم کردن صدایتان توجه او را جلب نمایید. متنوع، کودکانه و ... این دیگر هنر خودتان است در ضمن آراستگی ظاهری و نظم و هماهنگی شما بسیار تاثیرگزار است.

روانشناسان بر این باورند که نحوه بیان آهنگین و ترکیبی 38%، تیپ و ظاهر 59 % و فصاحت و روانی کلام 3% تاثیر دارد.

آقایان هم در نظر داشته باشند ، در هنگام صحبت کردن با همسرشان، لطفا در چشمهایش نگاه کنند و تمام توجه خود را به او دهند ، مطمئن باشید، با روزانه چند دقیقه توجه به صحبت های همسرتان ، دیگر قر نمی شنوید، همسرتان غذای خوشمزه تری برایتان آماده خواهد کرد، فضای خانه بسیار شاد و دوستانه خواهد بودو مسما فرزندان موفق ، حاصل روابط خوب پدر و مادر و فضای آرام و شاد خانواده هستند، حالا می توانید با آرامش به دیدن فوتبال مورد علاقه تان بپردازید.

پروفسور باهر درباره علل طلاق می گوید!!




سر تا پای دیوارهای دفتر پروفسور حسین باهر، بنیانگذار مکتب رفتارشناسی و مشاور، پر از لوح های تقدیر و مدارک تحصیلی مختلف است. میان آنها اما قابی با ابعاد تقریبا یک متر در یک متر است که بیشتر به چشم می آید. قاب ، حافظ کاغذ کاهی رنگ و رو رفته‌ای است که حتی حاشیه هایش هم ریز و ظریف خطاطی شده است.
پیش از آن که بخواهم سر صحبت را با این رفتار شناس باز کنم ، او با اشاره دست صدایم کرد تا کنارش بایستم و همراهش نوشته‌های روی کاغذ را بخوانم. کاغذ، عقدنامه پدر و مادرش بود. باهر، از پشت شیشه روی اسامی دست کشید، گفت « می بینی خبرنگار ! آن روزها ، ازدواج حرمت داشت! چشم شان را پیش از ازدواج باز می کردند، بعد از ازدواج می بستند؛ حالا اما چشم ها را پیش از ازدواج می بندند و بعد از آن باز می کنند. همه چیز برعکس شده است. »

کنار همان تابلو، پر از پرونده های مراجعانی بود که گروهی از آن ها برای مشاوره پیش از ازدواج به دفتر او آمده بودند و گروهی دیگر برای مشاوره پیش از طلاق یا پس از آن و باهر نگران بود که مبادا روزی تعداد پرونده های مشاوره پیش از ازدواج به هیچ برسد و شمار پرونده های مشاوره پیش از طلاق چند برابر شود.
این استاد دانشگاه اعتقاد دارد، افزایش آمار طلاق در کشوری اگر همراه با کاهش آمار ازدواج باشد، یعنی زنگ خطرها برای گسسته شدن بنیان خانواده در آن به صدا در آمده است. ما در این گفتگو با باهر درباره علل افزایش آمار طلاق و شیوه های مهار آن بحث کرده ایم. او باور دارد بسیاری از دلایلی که از سوی زوج ها به عنوان علت طلاق معرفی می شود، واقعی نیست و مسائل دیگری سبب ساز جدایی شده است. معاون قوه قضائیه به تازگی از افزایش 6 درصدی طلاق در کشور نسبت به سال گذشته خبر داده است.


به نظر شما این وضعیت آماری خبر از وقوع بحرانی در کشور می دهد؟
بله. از دیدگاه من ، این آمار نمادی از وضع بحرانی بنیان خانواده در جامعه است و هشدار می دهد پیش از آنکه تبعات نابودی خانواده ها دامن گیرمان شود باید به فکر چاره بیفتیم. خانواده های ایرانی هنوز در حال گذار از سنت به مدرنیته هستند و به همین علت وقتی می خواهند مظاهر جامعه مدرن را در بافت نسبتاً سنتی شان جا بدهند، دچار مشکل می شوند معمولا این مسئله به افزایش طلاق منجر می شود. متأسفانه زوج ها دیگر یکدیگر را تحمل نمی کنند و طلاق آنقدر آسان شده است که به محض اراده کردن، می توانند از هم جدا شوند. البته این موضوع تنها علت طلاق نیست.
نگرانی من از تأثیر برخی رسانه های بیگانه بر مردم است که قبح این مساله را در نظر مخاطبان شان از بین برده اند. می دانید چرا به افزایش آمار طلاق می گوییم بحران؟ افزایش آمار طلاق یعنی افزایش زنان و مردان مجردی که طعم زناشویی و زندگی مشترک را پیشتر چشیده اند و به ناگهان از آن محروم شده اند، افزایش آمار طلاق یعنی زن های بی سرپرست جوان و رها شده که از حمایت های اجتماعی برخوردار نیستند، افزایش آمار طلاق یعنی مدت ها تجربه احساس اندوه یا شکست خوردگی در یک اعضای یک جامعه که کارایی آنها را به شکل قابل توجهی کاهش می دهد، افزایش آمار طلاق یعنی کودکانی که میان پدر و مادری جدا از هم، دست به دست می شوند یا هیچ کدام از والدین نمی خواهندشان.
از سوی دیگر شما نباید فقط نگران تبعات بیشتر شدن آمار طلاق در جامعه باشید این که شمار زیادی از جوان ها به علل گوناگون ازدواج نمی کنند هم نوعی بحران است. بر اساس آخرین آمارها که اتفاقاً از سوی همان معاون قوه قضائیه اعلام شده ازدواج در کشور ما کاهشی 5 درصدی نسبت به سال گذشته داشته است.
ما هم اکنون در شرایطی هستیم که گروهی از جوان های ما به علت رفاه زدگی، تنوع طلبی نامشروع و بی علاقگی به قبول مسئولیت ازدواج نمی کنند و گروهی دیگر امکانات لازم برای ازدواج را ندارند و گروهی هم چنان زیاده خواه شده اند که حاضر نیستند زندگی را با شریک شان از صفر آغاز کنند و همه نوع امکاناتی را در آغاز زندگی مشترک طلب می کنند در حالی که ما در جامعه سنتی گذشته این گونه رفتار نمی کردیم .
زن و شوهر هر چه داشتند با هم به دست می آوردند. زمانی کارشناسان می گفتند علت بسیاری از طلاق ها مشکلات جنسی زوج هاست. خیلی از مردم هم می گویند علت طلاق، فقر است اما در آماری که آقای تویسرکانی ارائه داده از میان 90 هزار و 653 مورد طلاق ثبت شده در کشور، دخالت خانواده ها و محقق نشدن یکی از شروط ضمن عقد با آمار حدود 15 درصد و با اختلاف فاحشی نسبت به دیگر علل طلاق، بیشترین علت جدایی زوج ها از هم شناخته شده است. حال آنکه طلاق به علت فقر در رتبه پنجم و به علت اختلالات جنسی در رتبه دهم قرار دارد!
این تفاوت میان واقعیت و باورهای کارشناسان و مردم را چگونه تحلیل می کنید؟
اشتباه نکنید! در این آمار چند نکته بسیار مهم نهفته است که بدون توجه به آنها در برداشت تان از اعداد و ارقام به بیراهه می روید. نخست آن که نباید طلاق به علت اختلالات جنسی را مترادف طلاق به علت مشکلات جنسی زوج ها فرض کنید. گاهی ممکن است زن و شوهری از نظر جسمی کاملا سالم باشند اما آموزش ندیده باشند تا بتوانند لذت و رضایتی را که باید از ارتباط با هم داشته باشند، تأ مین کنند در این حالت زن و شوهر از نظر جنسی از هم ناراضی می شوند اما آنها اختلال جنسی ندارند. پس با توضیحی که من دادم متوجه می شوید آماری درباره این که چند درصد زوج ها به علت مشکلات جنسی و بویژه عدم رضایت جنسی از هم جدا می شوند ارائه نشده است. دوم این که شما می گویید گروهی از کارشناسان معتقدند مشکلات جنسی نقش اصلی را در جدایی زوج ها بازی می کند و مردم هم فقر را علت اصلی طلاق می دانند، من این دیدگاه ها را رد نمی کنم! به رتبه بندی که انجام شده است این گونه نگاه نکنید.
احتمالاً در پرسشنامه هایی که به زوج ها داده شده، درباره علت اصلی طلاق از دیدگاه آنها پرسیده شده است اما آنچه یک زوج به عنوان علت اصلی جدایی شان اعلام می کنند ، لزوما علت واقعی آن نیست. عواملی مثل فقر، نارضایتی های جنسی، اعتیاد، خشونت های خانگی زوج ها را کم تحمل و خسته می کند و زندگی خانوادگی با این احساس های منفی سخت می شود و در چنین شرایطی دیگر زوج نمی توانند به آسانی از کنار مشکلات و چالش های زندگی بگذرند یا آنها را با کمک هم حل کنند بلکه در مواجهه با مسائلی مانند دخالت های خانواده های یکدیگر در زندگی مشترک شان یا با بهانه هایی مانند عملی نشدن شروط ضمن عقد، از هم جدا شوند.
نکته سوم این است که هیچ آماری در کشور ما کاملاً قابل اعتماد نیست. متأسفانه برخی مردم هنوز هم در پاسخ دادن به پرسشنامه ها صادق نیستند و حقیقت را نمی گویند یا گاهی وقایع را بد تحلیل می کنند. اندکی از مدیران هم البته در برخی حوزه ها،گاهی آمارهایی را بر اساس صلاحدید خودشان دستکاری می کنند. به همین علت است که به طور کلی ارزیابی های آماری در کشورمان قابل اعتماد نیست. ...

و اما نکته چهارم: عامل سوم طلاق، در این پژوهش، ترک زندگی مشترک اعلام شده است در حالی که این گزینه گنگ است. زن یا شوهر به هزار و یک علت ممکن است زندگی مشترک را ترک کنند باید این علت را پیدا کرد. پس ترک کردن خانه، به تنهایی نمی تواند به عنوان یکی از علل طلاق مطرح شود. منظورتان این است که شما دخالت های خانوادگی و برآورده نشدن شروط ضمن عقد را جزو علل اصلی طلاق نمی دانید؟

من گفتم که آمارها اشکال دارد ضمن این که باید تحلیل تخصصی ضمیمه شان شود اما این اتفاق نمی افتد و با این حال با توجه به مشاهدات خودم از مراجعانم با اطمینان می گویم که این دو عامل بویژه دخالت خانواده ها از علل اصلی دعواهای خانوادگی و طلاق هاست. می دانید چرا خانواده ها در امور فرزندان شان پس از ازدواج هم دخالت می کنند؟

علتش وابستگی جوان ها به خانواده های شان است. آنها ملزومات مادی زندگی مشترک را از پدر و مادر می گیرند چون همانطور که گفتم نمی خواهند زندگی مشترک را از صفر شروع کنند. بلکه مایلند خانه ای آماده، لوازم زندگی آماده،خودروی آماده و حساب بانکی پر داشته باشند. وقتی آنها از خانواده تا این حد کمک می گیرند زندگی مشترک شان جزئی از دغدغه های خانواده اول شان می شود چون خانواده برای تشکیل این زندگی مشترک پول پرداخته اند و حالا نمی خواهند حذف شوند. از سوی دیگر خیلی از والدین ایرانی کنترلگر هستند یعنی گمان می کنند صلاح فرزندان شان را بهتر از خودشان می دانند حال آن که این باور نادرست است. وظیفه والدین ارائه اطلاعات است اما آنها نمی توانند و نباید به زور فرزندان شان را به سمت مسیری خاص در زندگی مشترک هدایت کنند. این مسئله برای جوان هایی که می خواهند زندگی مشترک را آغاز کنند گران تمام می شود.
به آمارهای ارائه شده از سوی معاون قوه قضائیه اگر بیشتر دقت کنید متوجه می شوید که حتی اعتیاد یکی از زوج ها یا ضرب و شتم یا ارتباط نامشروع در بررسی علل جدایی در درجه های بعدی اهمیت است. البته همانطور که گفتم این علل هم که در درجه های بعدی اهمیت است ، زمینه را برای طلاق فراهم می کند یعنی به شکل غیرمستقیم سبب ساز طلاق می شود. مسئله اجرایی نشدن یکی از شروط ضمن عقد هم به عنوان یکی از علل اصلی طلاق در این پژوهش اعلام شده است.

هشدار مهم این است که این موضوع، به عنوان یکی از دلایل طلاق، از سوی زنان مطرح می شود. پس می شود فهمید که خانم ها سهم زیادی در جدایی دارند. من معتقدم جامعه ما با سپردن برخی امتیازها به زنان، به آنها ظلم کرده است! هم اکنون، دختران بیشتر از پسران وارد دانشگاه می شوند، پس دختران بیشتری مدرک دانشگاهی می گیرند، دختران بیشتری صاحب شغل های کلیدی می شوند، دختران بیشتری درآمد بالا دارند و ... این وضعیت، سطح انتظارات زنان را از همسرشان هم بالا برده است اما مردها در همان سد اول که کنکور بوده یا سدهای بعدی متوقف شده اند و از زنان عقب مانده اند پس نمی توانند خواسته های آنها را تأمین کنند، در چنین شرایطی یا زن ها به علت انتظارات بالای شان ازدواج نمی کنند یا این که ازدواج می کنند اما احساس رضایت ندارند و به همین علت زندگی شان به سامان نمی شود. گرچه به زوج ها گفته می شود که سقف مهریه هم اکنون 110 سکه است اما در حقیقت این قانون به تایید نهایی نرسیده است و هنوز هم مهریه های نامعقول وجود دارد. از سوی دیگر حتی پرداخت 110 سکه هم از جیب یک جوان منطقی نیست. جهیزیه ها اشرافی شده و در برخی شهرستان ها خانواده ها به علت ناتوانی در پرداخت جهیزیه، دختران شان را به خانه بخت نمی فرستند. مگر نه این که مهریه هدیه ای است که مرد قول می دهد آن را به زن بپردازد؟ من در این باره ایده ای دارم، اگر این هدیه در همان بدو ازدواج نقدی پرداخت شود و از همان حق جهیزیه داده شود دیگر نه مردی زیر بار مهریه سنگین می رود، نه زنی به اجرا گذاشتن مهریه را اهرم فشار زندگی مشترک نمی کند و نه خانواده داماد از عروس انتظار آوردن جهیزیه اشرافی دارد چون می داند این جهیزیه باید از پولی که پسر آنها به رسم هدیه داده است ، تهیه شود. ایده من البته تازه نیست و در صدر اسلام هم، روایت است که پیامبر (ص) ، جهاز حضرت فاطمه ( س) را از مهری که حضرت علی ( ع) پرداختند، تهیه کردند. در صحبت های تان اشاره کردید که نارضایتی جنسی زوج ها از هم نقش مهمی در جدایی آنها بازی می کند.

به نظرتان چرا شمار زیادی از زوج ها در کشور ما به رضایت جنسی نمی رسند و پس از مدتی از هم دور می شوند.
نخست این که شمار زیادی از مردم از اهمیت این مسئله غافلند و دیگر این که آموزشی در این باره ندیده اند. به اعتقاد من همه زوج ها باید پیش از ازدواج دوره هایی برای آشنایی با این موضوع بگذرانند. یکی از دیگر علل طلاق هم نپرداختن نفقه است. فکر می کنید در جامعه ما که بیشتر زنانش هم شاغل شده اند، دریافت نفقه چقدر موضوعیت دارد؟
من معتقدم زنی اگر کار می کند و اصرار دارد حقوقش را برای خودش نگه دارد و خرج خانه نکند دیگر نفقه درخواست کردن منطقی نیست. چون این زن وقتی را که باید در خانه به همسر و شوهرش اختصاص دهد صرف کار کردن در بیرون از خانه می کند، پس چرا باید نفقه بگیرد. امروزه روابط موازی هم در زندگی های مشترک زیاد شده است و خیلی از زوج ها به یکدیگر خیانت می کنند. در این تقسیم بندی روابط نامشروع جزو عوامل دست چندم قید شده است.

به نظرتان علتش چیست ؟
یکی از علل آن است که گاهی این روابط دیر آشکار می شود و علت دیگر هم همانطور که گفتم این است که کشف چنین مسایلی در زندگی خانوادگی بلافاصله منجر به طلاق نمی شود بلکه تنش را در خانواده زیاد می کند و بعد با کوچکترین مشکلی زن و مرد از هم طلاق بگیرند.
من هم موافقم و با توجه به مشاهداتم از مراجعان می گویم خیانت شایع شده است و بدتر این که دیگر فقط مردها به زن ها خیانت نمی کنند بلکه شمار زن هایی که به شوهران شان خیانت می کنند هم رو به افزایش است. وقاحت ارتباط نامشروع برای برخی مردم از بین رفته است و من علت اصلی اش را ماهواره می دانم. در همه شبکه های عامه پسند فارسی زبان ماهواره که از سوی کشورهای دیگر هدایت و برنامه ریزی می شود، اغلب داستان اصلی سریال ها و فیلم ها، خیانت است. همه با هم رابطه نامشروع دارند و هیچ حد و مرز و اعتقادی وجود ندارد.
برخی هم مثل فیلم های ساخت ترکیه، در ظاهر مذهب دارند و در باطن، انگار دغدغه ای جز رابطه جنسی با یکدیگر ندارند. هدف از ساخت این سریال ها فقط عادی سازی خیانت و روابط موازی است. به شکلی که انجام دهندگان این عمل، احساس گناه و پشیمانی حتی نداشته باشند و افسارگسیختگی جنسی را حق خودشان بدانند. یادم می آید وقتی کوچک بودم، مادربزرگم می گفت؛ شیطان از درزها می آید، نه از در! مصداقش همین وضعی است که حالا داریم. همین جزئیات کوچک، ذره ذره قبح اعمال ناروا را از بین برده است. با القای همین سریال ها، مردم معنای توبه را هم اشتباه فهمیده اند. به بهانه این که توبه خواهند کرد دست به هر کاری می زنند و در نهایت یک ببخشید هم می گویند و به خیال شان کار تمام شده است و پاک شده اند. در حالی که چنین نیست.

به نظرتان تا چه حد گذراندن دوره های آمادگی پیش از ازدواج می تواند در کاهش آمار طلاق مؤثر باشد؟
گذراندن این دوره ها باید الزامی شود. علاوه بر آن پیش از ازدواج، افراد باید با دو مشاور، درباره ازدواج شان مشورت کنند. البته گمان نکنید می شود بحران طلاق را با این روش ها کاملاً از بین برد. روزگاری نسل های مختلف در کشورمان اعتقاد دینی قوی داشتند که آنها را وادار می کرد پیش از طلاق گرفتن صبر کنند تا شاید نظرشان عوض شود؛ عرفی هم داشتیم که بر اساس آن طلاق ناپسند بود، اما حالا دیگر همه این پایه ها ضعیف شده است. اگر می خواهیم جلوی افزایش آمار طلاق را تمام و کمال بگیریم لازم است بار دیگر این اعتقادات و باورها را زنده کنیم.

جدول عوامل تاثیر گذار بر طلاق بر اساس میزان شیوع
رتبه بندی بر اساس میزان شیوع
علل طلاق
1
دخالت خانواده ها
2
مححقق نشدن یکی از شروط ضمن عقد
3
ترک زندگی
4
اعتیاد یکی از زوجین
5
فقر مالی
6
استنکاف زوج از پرداخت نفقه
7
ضرب و شتم
8
ارتباطات نا مشروع
9
محکومیت حبس یکی از زوجین
10
اختلالات جنسی
11
بیماری صعب العلاج یکی از زوجین
12
اختلالات روانی و افسردگی
13
ازدواج مجدد زوج

صداقت، آهن ربایی در جذب قلب شما و همسرتان


به دست آوردن دل دیگران

عوامل اخلاقی و روانی متعددی در توفیق و حفظ زناشویی مۆثرند، و باید قبل از ازدواج در انتخاب همسر مورد توجه قرار گیرند. عوامل توفیق در زناشویی علاوه بر آن که در انتخاب مهم است، در حفظ و تداوم زندگی نیز اهمیت دارد. یکی از این عوامل مهع در توفیق زندی زناشویی وجود صداقت است.

صداقت یا راستگویی یکی از بهترین ویژگی هایی است که هر انسان سالمی می تواند داشته باشد. صداقت همان آهن ربای نامرئی است که باعث جذب دل ها به هم می شود و از آن جا که قدرت این آهن ربا در اختیار ما انسان هاست، این ما هستیم که می توانیم از آن بهترین بهره را ببریم. صداقت شاه کلید روابط انسانی سالم است که بدون آن روابط دچار لطمه خواهد شد و تنها نتیجه آن دلگیری و دلخوری خواهد بود. مبحث صداقت آن قدر اهمیت داشته که روایات فراوانی در این زمینه آمده و در قرآن بارها این کلمه آمده است.

پیامدهای صداقت در زندگی
صداقت در وهله اول نفعش به خود فرد می رسد و سپس اطرافیان و جامعه را بهره مند می کند. صداقت گفتار و کردار انسان را در بر می گیرد و تعامل سالم در سایه صداقت امکان پذیر است. انسان صادق به طور طبیعی احساس آرامش و امنیت می کند.

از دیگر ویژگی هایی که صداقت در زندگی به همراه می آورد امیدواری و اعتماد به خداوند است. فرد صادق همواره خوش بین است و بدبینی را به کناری نهاده است و از سوءظن نسبت به دیگران پرهیز می کند. صداقت داشتن یعنی عادت نداشتن به مخفی کاری و نیفتادن در دام دروغ های مصلحتی. صداقت نه یک ابزار بلکه شیوه صحیح درست زندگی است.

خانواده و صداقت
یک نکته بسیار مهم در این بحث وجود دارد که همه باید به آن دقت نظر خاصی داشته باشند و آن این است که «هر راستی را نشاید» به عبارتی صداقت این نیست که بدون توجه به زمان و مکان هر حرف راستی را به زبان آوریم.

خیلی ها فکر می کنند که درست از لحظه ای که خطبه عقد جاری شد، دیگر تمام مرزها از بین می رود و زن و شوهر باید بدون هیچ حرف ناگفته ای زندگی عاشقانه شان را شروع کنند! در دایره لغت این افراد، رازداری بعد از ازدواج جایی ندارد و معتقدند که زن و شوهر هیچ چیز را نباید از هم مخفی نگه دارند.
این صداقت خالصانه خیلی ستودنی است اما وقتی رنگ و بوی افراط و صداقت محض به خود می گیرد، کم کم شبیه یک ساده لوحی پردردسر می شود که ممکن است مشکلات زیادی برایتان به وجود آورد.

جز راست نباید گفت هر راست نشاید گفت
برای مثال در ارتباط با همسرتان، به مسایلی که در ذیل اشاره می شود، با احتیاط وارد شوید:
_ دلخوری های مربوط به خانواده همسر که شما بدون هیچ ملاحظه ای با همسرتان در میان می گذارید، مصداق بارز همین رازگویی هایی است که فایده چندانی ندارند. بگذارید این مسائل بین شما و مادرشوهرتان به شکلی منطقی و باگذشت حل شود و روی روابط شما با همسرتان سایه نیندازد.


بدتر از آن وقتی است که شما از خانواده نامزدتان دلخورید و اتفاقا ماجرایی پیش می آید که نامزدتان هم از یکی از اعضای خانواده اش دلخور می شود و این دلخوری را با شما درمیان می گذارد. بعد از آن شما شروع به برشمردن تمام بدی های آن فرد می کنید و باز داستان دلخوری هایتان را از او سر می دهید و از خود همسرتان هم بیشتر بد طرف مقابل را می گویید!

یادتان باشد که همسر شما هر قدر هم که در آن لحظه عصبانی باشد، دوست ندارد از زبان نفر سومی مثل شما خطاهای خانواده اش را بشنود. این لحظات در ذهن همسر شما ثبت می شود و اگر زمینه تلافی کردن او را فراهم نکند، قطعا او را از شما دل چرکین می کند و باعث می شود دفعات بعدی درد دل هایش را با شما در میان نگذارد.

_ مشکلات اعضای خانواده شما با هم، چیزی نیست که بخواهید به همسرتان انتقال دهید. البته قرار نیست چیزی را هم مخفی کنید اما از این مسائل در حدی با او صحبت کنید که اگر بعدها در جمعی کسی راجع به این مشکل چیزی گفت، همسر شما بی خبر نباشد


_ اگر در خانواده شما یا همسرتان، کسی پشت سر همسر شما بدگویی کرد، لازم نیست عین همین حرف ها را به همسرتان انتقال دهید. در غیر این صورت، آتشی در می گیرد که خودتان در آن خواهید سوخت. ولی اگر موضوع خیلی اهمیت داشت و پای اشتباهات همسرتان در میان بود، سعی کنید به نرم ترین حالت ممکن، جوری که همسرتان ذره ای متوجه بدگویی دیگری از خودش نشود، ماجرا را با او در میان بگذارید. فقط در حدی که درباره اشتباهش به او هشدار داده باشید و در صورت نیاز، او را متوجه دلخوری طرف دیگر از همسرتان کرده باشید.


_ این که تمام پسرهای فامیل و دوست و آشنا روزی آرزوی ازدواج با شما را داشته اند (خانم محترم!) یا مادر شما به محض تمام شدن سربازی تان یک لیست بلند بالا از دختران دم بخت در اختیارتان قرار داده که از قضا همه شان علاقه مند ازدواج با شما بوده اند(آقای محترم!)، چیزی نیست که بخواهید با نامزدتان در میان بگذارید. مگر آنکه بخواهید پای بی اعتمادی، سرخوردگی، تحقیر و احساس ناامنی را به زندگی تان باز کنید.

تذکر به اشتباه کوچولوی همسرم!


اگر در همسر خود از یک سو، شاهد نواقص و نقاط ضعفی هستیم باید تذکرات خود را در قالب مودّت و رحمت به او هدیه دهیم.


تذکر دادن به همسر

مردی را تصور کنید که بعد از مشکلات و تشنجات محیط کار خود، ناراحت و خسته وارد منزل می شود. او با مشاهده کوچکترین نابسامانی در منزل، مثلا دعوای بچه ها و یا شور بودن غذا، شروع به داد و فریاد می کند. و یا خانمی را در نظر بگیرید که وقتی وارد خانه می شود ، مشاهده می کند که همسرش آشپزخانه را شلوغ و به هم ریخته کرده ، پوست تخمه ها را روی فرش ریخته ، لباسهایش را روی مبل انداخته و کلا منزل را به بازار شام تبدیل کرده است، نا خود آگاه یک جیغ بنفش می زند. حال همسر وی چه واکنشی می تواند داشته باشد؟

در مقابل می تواند شروع به داد و فریاد و شکایت کند تا از او کم نیاورد، ادامه اش را هم که خودتان می دانید. اما در یک واکنش دیگر می تواند با خوش رویی و بیان الفاظ لطیف و محبت آمیز با همسر خود همدل شود و عصبانیت او را کاهش دهد.

به یقین واکنش دوم امکان گفتگو و ارتباط بیشتر و اتخاذ تصمیم بهتری بین آن دو را فراهم می آورد. پس هر گاه اختلاف زن و شوهر به برخوردهای فیزیکی انجامید، می توان نتیجه گرفت که هیچ یک از ان دو از توانایی اندیشه و مهارت های گفتاری و عاطفی مناسب بهره نبرده اند.

هر چه افراد از قدرت اندیشه و به تبع آن از مهارت کلامی بیشتری برخوردار باشند، از قدرت جسمی خود کمتر استفاده می کنند و از درگیری های غیرکلامی و فیزیکی فاصله ی بیشتری می گیرند.

مسئله ی «نقد و اصلاح» در ازدواج، تربیت فرزند و ارتباط های اجتماعی، مسئله ای جدّی است که ظرافت های خاص و آگاهی های در خور خود را می طلبد.

اگر در همسر خود از یک سو، شاهد نواقص و نقاط ضعفی هستیم و از سوی دیگر پایداری آرامش خانواده و رفع معایب و پیشرفت او را طالبیم، باید تذکرات خود را در قالب مودّت و رحمت به او هدیه دهیم.

همه ی ما به تجربه دریافته ایم که هر تذکّری هر چند کوچک و کم اهمیت، دردآور است. اگر قرار باشد که به خود ما تذکّری داده شود، نبضمان تندتر می زند؛ قلبمان به تپش می افتد و بالاخره احساس ناخوشایندی به ما دست می دهد. حتی اگر این تذکّر را خصوصی هم بدهند، احساس می کنیم که آبرویمان در نزد گوینده رفته است؛ به تعبیر دیگر همین که در این فضا قرار می گیریم، احساس می کنیم که تمام شخصیت ما به مخاطره افتاده است.

اگر به زعم خود فرد نقّادی هستید، باید بدانید که نقّاد کسی است که با ظرافت نظر، خوب ها را از بدها جدا می کند. در واقع او همواره در کمین صید خوبی هاست. اما آفت غالب این گونه سخن آن است که گاه نحوه ی کلام، جدال برانگیز می شود؛ در حقیقت مشکل از آنجایی آغاز می شود که به نحوی، ساختار بحث بر پایه ی ایراد و اشکال شکل می گیرد؛ یعنی می خواهیم ایراد بگیریم و شخص مقابل، می خواهد از خود دفاع کند.

"چرا فلان رفتار را با مادرم داشتی؟" و یا "تو چرا هر وقت برادرم را میبینی، اینقدر اخم می کنی؟" و یا " چرا با بچه اینجوری حرف می زنی؟"

لذا هنگامی که از همسر خود ناراحت هستیم، با او صحبت نکنیم؛ بگذاریم آرام شویم تا بتوانیم آن تذکر را در قالب مودّت و رحمت مطرح کنیم. در گفتار و کردار، در سکنات و رفتار و در دلبری ها، این مودّت و رحمت باید ظهور کند. به خصوص آقایان باید دقت بیشتری داشته باشند. در روایات تأکید ویژه ای بر ایشان شده است. مرد نباید در برخورد با همسرش سرسنگین باشد؛ باید با او بسیار نرم برخورد کند، باید به او ابراز محبت کند؛ علاقه خود و خوبی های او را به زبان بیاورد و عشق خود را نثار وی کند. نگوید خودش می داند که من چقدر دوستش دارم! دانستن کافی نیست، بلکه این علاقه باید به کلام بیاید.

ریز نکات کنکوری در خواستگاری



در روز خواستگاری شما زیر ذره بین همه هستید. این که چطور رفتار می کنید، چطور صحبت می کنید و حتی چطور لباس پوشیده اید، روی قضاوت خانواده دختر تاثیرگذار است. بنابراین این نکته ها را بخوانید و سعی کنید مراقب رفتارتان باشید. منظورمان البته این نیست که نقش بازی کنید. فقط سعی کنید رفتار شایسته ای داشته باشید.


دقت کنید

قرار است یک عمر با هم زندگی کنید، پس به رفتار و گفتار همدیگر دقت کنید نه اینکه حواستان به گل قالی و مارک تلویزیون و پرده های قشنگ اتاق باشد. مثلا موقع حرف زدن توجه کنید ببینید که طرف مقابلتان می تواند چهارتا جمله درست و حسابی بگوید؟ اگر نه که کلا بی خیال شوید.


موبایل خاموش

همان اول کار، موبایلتان را خاموش کنید تا نشان دهید برای بقیه اهمیت قائل هستید نه اینکه مدام سرتان توی موبایل و پیامک دادن و انگری بردز باشد.


خودتان باشید

شما هر چقدر هم که بازیگر خوبی باشید، بالاخره یک روز لو می روید. پس سعی کنید خودتان باشید و دروغ نگویید. غلو هم نکنید. شما با 25 سال سن نهایتا دو سال سابقه کار دارید. کسی از شما توقع بیل گیتس بودن ندارد. دخترها هم الکی کلاس نگذارند که هر روز 200 تا خواستگار دارند، تابلو می شوند.


لابی کنید

خانواده تان را نفروشید اما اگر نظرتان درباره هم مثبت بود، یکسری قرار و مدار را همانجا توی جلسه دو نفره تان بگذارید. مثلا همانجا سر تعداد مهریه با هم به توافق برسید. البته توافق نهایی قطعا با نظر پدر و مادرتان انجام می شود.


آرایشگاه بروید

همسر آینده به ظاهر شما اهمیت می دهد. برای او مهم است که شما هم «مرد» باشید هم خوشتیپ. برای همین سعی کنید قبل از خواستگاری آرایشگاه بروید و خلاصه صفایی به سر و رویتان بدهید. این درست است که شما اهل کتاب و مطالعه هستید ولی خب قطعا هیچ دختری حاضر نیست با بن لادن ازدواج کند.


عطر بزنید

واقعا مهم است. اینکه بوی خوبی بدهید در نظر طرف مقابل تاغثیر بسیار زیادی دارد. حالا اگر عطر و ادکلن دم دستتان نبود، لااقل 5 هزار تومان بدهید یک ضد عرق بخرید، مخصوصا در فصول گرم سال، به شدت توصیه می گردد.


پوآرو نشوید

تحقیق بکنید اما به اندازه. نروید توی تمام نقاطی که خانواده طرف مقابل یک روز از آنجا رد شده و از مردم پرس و جو کنید. هیچ کس در طول زندگی اش بدون اشتباه نبوده، برای همین بی خودی مته به خشخاش نگذارید که چرا پسرعمه داماد بزرگتان دو روز در بازداشتگاه بوده؟


جنبه داشته باشید

شما که بهترین انسان روی کره زمین نیستید، پس یک درصد هم احتمال بدهیده که خانواده عروس، با این وصلت مخالفت کنند. برای همین جنبه داشته باشید و از خودتان ژانگولر درنیاورید. چیزی که زیاد است، دختر خوب دم بخت.


زیاد حرف نزنید

اصلا بزرگتر برده اید برای چه؟ آثار باستانی که با خودتان حمل نمی کنید. بگذارید آنها بیشتر صحبت کنند و هر جا نظرتان را خواستند وارد بحث شوید.


کم بخورید

این یک توصیه دوستانه است. قبل از اینکه بخواهید بروید خواستگاری همه کارهایتان را در خانه بکنید! مفهوم؟! آنجا هم آنقدر نخورید که مجبور شوید با خجالت آدرس دستشویی را بپرسید. خواستگار که دستشویی نمی رود!