مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

معضل به بازی گرفتن عشق در نوجوانان



یک روانشناس با توضیح درباه عشق، پرولاکتین و پروژسترون را هورمون‌های مادرانه عنوان کرد و از معضل به بازی گرفتن عشق به دلیل استرس و اضطراب یاد کرد که در نوجوان‌ها و همزمان با قبولی در دانشگاه اتفاق می‌افتد.

حجت‌الله فراهانی، اظهار داشت: مفهوم عشق با تحولات اجتماعی دستکاری شده است.

وی افزود: برخی معتقدند میان عشق و دوست داشتن تفاوت وجود دارد. عشق، در ادبیات ایران پیوند و خویشاوندی دو روح است. البته در نگاهی کلی‌تر همه عشق‌ها باید به عشق الهی منتهی می‌شود و اگر نشود اصلاً عشق نبوده است.
وی تصریح کرد: نکته جالب در مورد عشق و علاقه و ویژگی‌های ظاهری افراد است. در متون ادبیات فارسی دیده می‌شود که لیلی زیبارو نیست اما، مجنون عاشق او می‌شود و نگاه مجنون به لیلی نگاه زیبایی است.

عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران پزشکی اذعان داشت: عشق در روانشناسی تعریف جامعی ندارد و نیروی جنسی عاطفی است که معطوف به شیئی می‌شود این نیرو می‌تواند مخرب یا سازنده باشد.
وی افزود: نمی‌توان به صراحت گفت عشق خوب است یا بد باید دید عشق موجب تخریب می‌شود یا سازندگی.
وی ادامه داد: در تقسیم‌بندی متداول عشق مثلث جسمانی (شیفتگی)، تعهد (درگیری ذهن به شیئی)، تعلق (صمیمیت) وجود دارد که اگر این سه بُعد همزمان وجود داشته باشند عشق کامل است.
این روانشناس گفت: عشق‌های خیابانی زمانی رخ می‌دهد که شیفتگی و تعلق در فردی وجود داشته باشد ولی تعهد جایی در عشق آنها نداشته باشد و این نشان می‌دهد که عشق آنها کامل نیست.
وی افزود: برخی عشق‌ها نیز بدون نیروگذاری جنسی است مانند عشقی که مادر نسبت به فرزندش دارد این عشق زیباترین و کامل‌ترین عشق از منظر هستی است.
وی ادامه داد: اگر کسی در روابطش فقط شیفتگی نشان دهد و از بُعد جسمانی به عشق نگاه کند در درازمدت تنوع‌طلب می‌شود.
وی ادامه داد: منطقه مشخصی برای عشق وجود ندارد اما، برخی هورمون‌ها مانند پرولاکتین و پروژسترون هورمون‌های مادرانه هستند و در ایجاد رفتارهای مادری نقش دارند. همچنین ثابت شده که منطقه گیجگاهی مغز در بروز رفتارهای عاطفی و منطقه پیشانی در قضاوت افراد دخیل است.
فراهانی گفت: عشق الهی در زمره عشق‌های متعالی است که زندگی افراد را هدفمند می‌کند و به آن معنا و مفهوم می‌بخشد. همچنین عشق الهی موجب دوری انسان از پوچی می‌شود.
وی افزود: متأسفانه امروز معضلی در رابطه با عشق وجود دارد که موجب به بازی گرفتن آن می‌شود. در این حالت وقتی فرد با تحول و استرسی در زندگی‌‌اش مواجه می‌شود و در معرض دو راهی قرار می گیرد ترجیح می‌دهد عاشق شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران پزشکی تصریح کرد: مثلاً فرد با قبولی در دانشگاه و آغاز تغییری عمده که با استرس همراه است به صورت ناخودآگاه عاشق می‌شود تا چنانچه در درس موفق نبود، آن را به عاشق شدن نسبت دهد.
وی افزود: همانطور که اشاره شد، این روند به شکل ناخودآگاه اتفاق می‌افتد. فرد برای اینکه توجیهی برای عدم موفقیت خود در تحصیل داشته باشد، عاشق می‌شود که این انتخاب بر اساس معیارهای متداول عشق نیست.
وی ادامه داد: شاید بتوان موفقیت تحصیلی افرادی که در سنین بالا وارد دانشگاه می‌شوند را به همین موضوع نسبت داد.
این روانشناس اظهار داشت: نوجوان در این حالت میل به تنهایی دارد و به گفته یونگ در دایره افسردگی قرار می‌گیرد. یونگ معتقد است آغاز رشد فردی با اضطراب و توقف آن با افسردگی همراه است. چنین عشقی مانند اعتیاد است. اعتیاد نوعی غلبه معیوب بر اضطراب است بنابراین فرد با انتخاب عشق می‌خواهد بر اضطرابش غلبه کند.
وی خاطرنشان کرد: عشق محصول حساسی است که اگر از آن محافظت نشود خاصیت خود را از دست می‌دهد.

علت خجالتی شدن بعضی از کودکان چیست؟


یک روانشناس کودک با اشاره به عواملی که منجر به خجالتی بودن کودکان می‌شود، ناتوانی‌های شناختی، بد رفتاری و آزار جنسی، یادگیری، تنبیه و کم کاری حرکتی قشر مخ را در بروز این رفتار موثر عنوان کرد.


مهناز استکی، اظهارداشت: مسئله خجالتی بودن کودکان را می‌توان از سه بعد شناختی، اجتماعی و روابط کودک و خانواده بررسی کرد.

وی افزود: خجالتی بودن چند مسئله را در بر می‌گیرد، باید دید این مشکل ناشی از چیست، گاهی کودک در توانمندی های شناختی‌اش دچار مشکل می‌شود و خجالتی بودن را به صورت اثر جانبی این مشکل نشان می‌دهد.

وی گفت: معمولاً این بچه‌ها تلاش خود را می‌کنند، اما چون سرزنش می‌شوند سعی می‌کنند خود را کنار بکشند. به کار بردن الفاظی مانند «کودن» موجب خجالتی بودن و انزوای این کودکان می‌شود.
این روانشناس کودک تصریح کرد: گاهی این کودکان در مواجهه با رفتارهای اطرافیان پرخاشگری نشان می‌دهند و گاهی نیز خجالتی بودن را انتخاب می‌کنند.
وی افزود: مسئله دوم وقتی است که کودک در گذشته از بابت ارتباط اجتماعی مشکلی نداشته و ظرف یکی دو روز با دیدن یکی از اطرافیان پشت مادرش پنهان می‌شود، در چنین مواقعی باید به مسئله بد رفتاری با کودکان شک کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد تهران مرکزی ادامه داد: معمولاً در بد رفتاریهای جنسی این مسئله به چشم می‌خورد و بچه از کسی که توسط او آزار دیده است فرار کرده و با پنهان شدن پشت مادرش خود را در حصاری قرار می‌دهد.
استکی گفت: مسئله یادگیری و سیستم خانواده عامل دیگری است که می‌تواند از کودک فردی خجالتی بسازد، وقتی والدین نمی‌توانند با دیگران رابطه برقرار کنند و ترجیح می‌دهند تنها باشند فرزندشان نیز اینگونه تربیت می‌شود.
وی ادامه داد: کودکانی هم هستند که ناتوانی‌های ذهنی دارند. در عقب‌ماندگان ذهنی خفیف و کسانی که در گروه مرزی‌ها قرار می‌گیرند و بهره هوشی بین 70 تا 90 دارند می‌توانند عوامل خجالتی بودن را نشان دهند.
این متخصص بهداشت روان گفت: برخی از بچه‌ها توسط والدینشان تنبیه می‌شوند بنابراین از برقراری ارتباط با دیگران عاجز بوده و ترجیح می‌دهند در لاک دفاعی خود فرو روند.

استکی اظهارداشت: کودکانی که مدام به والدینشان آویزان می‌شوند در قشر حرکتی مخ دچار مشکل هستند.
وی با اشاره به اهمیت حرکت در کودکان، گفت: بعضی از بچه‌ها موقع بازی در صف سرسره می‌ایستند و مدام نوبتشان را به دیگران می دهند، این مسئله به مشکل حرکتی آنها بر می‌گردد که معمولاً نیز دست و پا چلفتی تلقی می‌شوند.
وی افزود: مقصر اصلی این مشکل، والدین هستند و وقتی آنها غذا در دهان کودک می‌گذارند و بند کفش‌هایش را می‌بندند در واقع حرکت را از او گرفته‌اند که این عامل می‌تواند بر یادگیری اثر بگذارد.
وی با اشاره به عوامل سبب شناسی خجالتی بودن، خاطر نشان کرد: عامل ژنتیک موثر است اما عوامل محیطی مهمتر هستند. گاهی فرد با مشکلات مغزی به دنیا می‌آید اما بر اثر تقویت محیطی به فردی عادی تبدیل می‌شود، به نظر نمی‌رسد انسان اسیر ژنتیک باشد و تلقی کردن این اختلال به عوامل وراثتی برای فرار از واقعیت است هرچند که نمی‌توان این عامل را نیز نادیده گرفت.

از عزت نفس متورم چه می دانید؟


یک روانشناس با اشاره به برداشت افراد از خود و آنچه می‌خواهند باشند‌،‌ رابطه مادر و کودک را در شکل‌گیری شخصیت کودک موثر دانست و از والدین خواست از به کار بردن واژه ‌هایی ماندن «کودن» بپرهیزند.


حجت‌اله فراهانی، اظهار داشت: هر فردی خود واقعی و خود آرمانی دارد. خود واقعی برداشتی است که فرد از خود دارد و خود آرمانی چیزی است که فرد از خود انتظار دارد.

وی افزود: هر چه اختلاف بین این دو بیشتر باشد، اضطراب فرد بیشتر می‌شود چرا که خود آرمانی در فرد استرس ایجاد کرده و موجب توقف او می‌شود.
وی ادامه داد: برای رسیدن به آنچه مدنظر ما است باید اهدافمان را تعریف کنیم و در راستای رسیدن به آن گام به گام قدم برداریم. در این خصوص باید اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت داشته باشیم.
این متخصص بهداشت روان تصریح کرد: خود آرمانی می‌تواند علاوه بر ایجاد استرس و اضطراب در فرد س************ ایجاد کند، چرا که وی اهداف خود را دست نایافتنی پنداشته و از حرکت باز می‌ایستد.
وی افزود: گاهی ممکن است برداشتی که فرد از وضعیت خود دارد نادرست و منفی باشد در حالی که از نظر دیگران وی صفات مثبت و خوبی دارد.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد واحد تهران پزشکی اظهار داشت: بازخوردهایی که کودک از والدین به ویژه مادر دریافت می‌کند، موجب شکل‌گیری طرحواره‌ها در ذهن او می‌شود.

وی افزود: جهان در درون ما است، ما با برداشت‌های خود زندگی می‌کنیم نه اشیاء در واقع برداشت ما ناشی از تجربه‌هایمان است، بنابراین اگر با برداشت مثبت زندگی کنیم، زندگی مثبت و با نشاطی خواهیم داشت.

فراهانی گفت: برخی افراد صفات مثبت خود را فوق‌العاده مثبت و ثبات منفی‌شان را نادیده گرفته یا بر آن برچسب مثبت می‌زنند این افراد دارای عزت نفس متورم هستند. آنها معمولاً غرور را به عزت نفس بالا و خودشیفتگی را نیز به دوست داشتن خود نسبت می‌دهند.
وی افزود: چنانچه والدین موقع تنبیه کودک از صفاتی مانند کودن استفاده کنند، عزت نفس او را زیر سؤال می‌برند که نتیجه آن خود واقعی ضعیف در آینده است.
وی ادامه داد: طرحواره‌های اولیه که ناشی از برخورد مادر و کودک است، ریشه همه برداشت‌های او در آینده است که تغییر آن به سختی صورت می‌گیرد.

این متخصص بهداشت روان گفت:‌ در همه ما مغز مفسری وجود دارد که دنیا را برای ما معنا می‌کند. این مغز مفسر از تجربه اولیه یعنی مادر نشأت می‌گیرد.
وی افزود: هرچند نمی‌توان ژنتیک را نادیده گرفت اما مغز مفسر بسیار مهم است.
وی افزود: بعد از پدر و مادر همسالان نقش مهمی در برداشت فرد از خودش را دارند.
وی خاطرنشان کرد: بهتر است مادران قبل از اقدام به بارداری در مورد این مسائل آگاهی پیدا کنند تا فرزندان سالمی به لحاظ روانی به دنیا بیاورند چرا که ذهن انسان در 10 سال اول زندگی که تغییرات کیفی دارد، می‌تواند یک عمر زندگی او را رقم بزند و از این حیث مادران باید به این نکته آگاه باشند.

خاطرات کودکیتان همگی واقعی نیست!

پژوهشی جدید انجام شده که نتایجش می‌تواند بر خیلی از پرونده‌های دادگاهی جهان تاثیر بگذارد: وقتی مغز نتواند همه جزئیات یک خاطره کودکی را به یاد بیاورد، خودش جاهای خالی را پر می‌کند. این تحقیق که نتایج آن در آخرین شماره نشریه اکسپریمنتال سایکولوژی منتشر شده، نشان می‌دهد که خاطرات دوران کودکی از صحت و اعتماد پذیری کمتری نسبت به آن چه گمان می‌کنیم برخوردارند.

روانشناسان دریافته‌اند به رغم این که معمولا مردم می‌توانند پاسخ «چه چیزی» «کجا» و «چه کسی» را در یک موقعیت خاص به خاطر بیاورند، در به یادآوری یک تصویر ذهنی کامل از آن خاطره به مشکل برمی‌خورند. به گفته دانشمندان، جزئیات بیشتر همچون رنگ‌ها، هوا یا ساعت دقیق یک رخداد به احتمال زیاد حاصل تخیلات و ضمیر ناخودآگاه ماست.

نویسندگان مقاله این تحقیق جدید, ادعا می‌کنند که یافته‌های آنها می‌تواند اثر مهمی بر پرونده‌های قضایی داشته باشد، که در حال حاضر، در مواردی که شهود در مورد جرمی که در دوران خردسالی خود شاهد آن بوده‌اند شهادت می‌دهند، اگر جزئیات بیشتری را به خاطر بیاورند، باور پذیرتر است.
این پژوهشگران از تحقیق خود چنین نتیجه گرفته‌اند که قدیمی‌ترین خاطرات «به ندرت دربر دارنده آن دست از جزئیات خاصی هستند که بازپرس‌های حرفه‌ای به دنبال آنها هستند». نویسنده ارشد این مقاله، کریستین ولز از دانشگاه هالام در شفیلد انگلیس می‌گوید: «اعضای هیت منصفه اغلب به شهادت‌هایی واکنش مثبت نشان می‌دهند که جزئیات بسیاری در آنها بیان شده باشد، و دست کم در انگلستان محکومان بسیاری بر اساس این نوع مدارک محکوم می‌شوند. یافته‌های ما نشان می دهند که خاطرات دوران اولیه کودکی از وقایع مثبت و منفی، حاوی جزئیات نسبتا اندکی هستند. برای مثال کمتر کسی می‌تواند به طور قطعی به خاطر بیاورد که در سن چهارسالگی چه می‌پوشیده و چه وقت به رختخواب می‌رفته و یا مثلا لباس خواب او صورتی رنگ بوده یا رنگی دیگر داشته است.

در اتهام‌هایی با حکم 10 سال زندان یا بیشتر، پرسیدن این سوال اهمیتی حیاتی دارد که یک فرد بزرگسال چه مقدار از چیزهایی را که ادعا می‌کند از دوران کودکی خود به خاطر دارد، واقعا به یاد می‌آورد. داد‌گاه‌ها و دیگر جاهایی که در آنها، حافظه به عنوان یک مدرک مورد تایید است، باید بدانند که چه چیزی عموما قابل یادآوری است، چه چیزی در موارد نادر به خاطر سپرده می‌شود، و چه چیزی امکان به یاد آوردن را ندارد».
دادستان‌ها از این حقیقت استفاده می‌کنند که شاهدان بزرگ سال آنها می‌توانند جزئیات بسیار ویژه‌ای از وقایع کودکی را به یاد بیاورند و از آنها به عنوان "مدرک قوی" برای اثبات رخ دادن یک جرم خاص بهره می‌برند. این پژوهش فرض را بر این نهاده که وقتی کودکان در همان سنین خردسالی برای یادآوری جزئیات یک خاطره به مشکل برمی‌خورند، این که بتوانند در بزرگسالی آن را دوباره به خاطر بیاورند، چندان محتمل نیست.

در این تحقیق آمده است: «از این یافته‌ها چنین برمی‌آید که (جزئیات) از همان ابتدا هم در حافظه بلند مدت آنها ذخیره نشده است. اگر این درست باشد، بازیابی آنها در بزرگسالی غیر ممکن خواهد بود». روانشناسان از 127 نفر خواستند تا 4 مورد از قدیمی‌ترین خاطرات کودکی خود را که تقریبا در مورد آنها مطمئن بودند، به خاطر بیاورند. سپس از آنها در مورد برخی جزئیات خاص سوال کردند.

وقتی که نتایج بررسی شدند، محققان دریافتند که شرکت کنندگان برخی انواع جزئیات را بیشتر از بقیه جزئیات به خاطر می‌آورند. جزئیاتی همچون اینکه شرکت کنندگان در آن زمان به چه چیزی فکر می‌کردند، وضع هوا و سن فرد کمتر از بقیه به خاطر آورده شده بودند. همچنین داوطلبان کمتر می‌توانستند به خاطر بیاورند که آن حادثه در چه زمانی از روز رخ داده بود یا در آن زمان چه چیزی پوشیده بودند.
یافته‌های بیشتر نشان می‌دهند که افراد بالغ جزئیاتی را به حافظه خود افزوده‌اند. احتمالا این جزئیات افزوده شده از منابع مطمئنی به دست آمده‌اند، منابعی مانند صحبت با مادر، عکس‌های خانوادگی، حافظه یک نفر دیگر یا چیزهایی از این دست. البته، این جزئیات که در طول سال‌ها به خاطره اصلی افزوده شده‌اند، می‌توانند حاوی اطلاعات نادرستی هم باشند.

تنبیه کودکان آنان را به والدینی تنبیه گر تبدیل میکند!

بنت الهدی امیری در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: تنبیه کودک به هیچ وجه مورد تایید نیست و توصیه می‌شود به جای تنبیه بدنی از محروم کردن کودک از کار یا چیز مورد علاقه‌اش استفاده شود. وی معتقد است: محروم کردن هم باید مقطعی و در زمان کوتاه و محدود باشد که کودک را حریص نکند.

به گفته این روانشناس، تنبیه بدنی، کتک زدن و یا هرگونه تنبیه دیگر به هچ وجه برای تربیت کودک درست نیست و اگرچه ممکن است در کوتاه مدت پاسخ دهد، اما در بلند مدت عوارض بدی برای کودک در پی خواهد داشت.

امیری پرخاشگر شدن کودک را از مهمترین پیامدهای تنبیه دانست و ادامه داد: کودکانی که تنبیه می‌شوند خشم ناشی از این تنبیه را در خود درونی می‌کنند و در سن بالاتر خصوصا سن نوجوانی و بزرگسالی آن را نسبت به دوستان و حتی والدین خود بروز می‌دهند. وی ضعف اعتماد به نفس را نیز از دیگر عوارض تنبیه کودکان عنوان کرد.

این روانشناس تصریح کرد: برای تربیت کودکان می‌توان به جای تنبیه از روش استدلال کردن استفاده کرد و راجع به کارهای اشتباه با کودک صحبت کرد.
امیری با بیان اینکه این استدلال کردن باید زمانی انجام شود که کودک آرام است نه زمانی که لجبازی می کند، یادآوری کرد: این شیوه باعث می شود کودک از سن کم استدلال کردن را نیز بیاموزد.

وی خاطرنشان کرد: علاوه بر تنبیه، تشویق کردن هم برای تربیت کودک توصیه نمی‌شود، زیرا این امر باعث می‌شود کودک شرطی شود و برای کاری که انجام می‌دهد باج بخواهد.
به گفته این روانشناس، بحث پاداش و قدردانی برای یک کار خوب متفاوت از تشویق است و مخالفتی با آن وجود ندارد.