مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

به من اعتماد کن !



هیچ رابطه‌ای بدون اعتماد شکل نمی‌گیره. روانشناسا می‌گن زندگی بشر با اعتمادش تو زمان نوزادی به مادرش شروع می‌شه، بنابراین جزو حیاتی‌ترین
احساساتیه که انسان رو درگیر خودش می‌کنه.

اعتماد تو هر رابطه‌ای ضروریه، حتی اگه ملاک مشخص‌مون نباشه، اما ناخودآگاه ما درباره هر چیزی به قابل اعتماد بودن یا نبودن اون فکر می‌کنه. از
صندلی‌ای که روش می‌شینیم تا غذایی که می‌خوریم و هر رابطه‌ای که شروع می‌کنیم یا ادامه می‌دیم به اعتماد ما بستگی داره.


اعتماد نقش طنابی رو داره که آدما رو به همدیگه وصل می‌کنه. هرجا که این طناب پاره یا شل بشه فاصله آدما هم از همدیگه زیاد می‌شه.

کافیه دوست‌تون یه بار از شما بد حسابی ببینه، بعدش باید مدت‌ها تلاش کنید تا این طناب پاره شده رو ترمیم کنید.

سعی کنید همیشه آدم قابل اعتمادی برای اطرافیان‌تون باشید و هر جا که احساس کردید اعتماد به رابطه خدشه‌دار شده، به فکر راهی برای ترمیم اعتماد
باشید. به دیگران هم این فرصت رو بدید که اعتماد خدشه‌دار شده رو ترمیم کنن، اما هیچ وقت مطمئن نباشید که همه چیز مثل روز اولش می‌شه.

طناب رابطه رو سفت بچسبید و هر کاری از دست‌تون برمیاد انجام بدید که این طناب بیشتر و بیشتر دور رابطه‌هاتون بپیچه.

ما قاضی نیستیم.



می‌دونید یک نفر برای نشستن رو صندلی قضاوت چند سال باید درس بخونه و تلاش کنه؟ می‌دونید چند هزار صفحه باید درباره حقوق آدم‌ها و حد و مرز یک اتفاق بخونه و بنویسه تا برسه به جایی که بتونه به عنوان قاضی کار کنه؟ تازه همه پرونده‌های اون قاضی هم قرار نیست قتل و جنایت باشه، ممکنه یه دعوای ساده رو قضاوت کنه. اما همون پرونده ظاهرا کوچیک هم با یک خطا ممکنه به از بین رفتن حق یک نفر ختم بشه. این چیزیه که مسئولیت سنگین یه قاضی رو نشون می‌ده.

قطعا برای ما که قاضی نیستیم الزامی برای خوندن کتاب حقوق وجود نداره تازندگی روزمره یا روابط روزمره‌مون رو قضاوت کنیم، اما این الزام همیشه هستکه نباید زود و بر اساس اطلاعات غلط کسی یا اتفاقی رو قضاوت کنیم.

هیچ وقت و درباره هیچ مسئله‌ای زود قضاوت نکنید، چون ممکنه چند وقت بعد اطلاعات دیگه‌ای درباره اون مساله بهتون برسه و اون وقت از عجله‌ای که کردید خیلی پشیمون می‌شید. قضاوت کردن آدما از روی ظاهرشون هم عین همینه. ظاهر افراد اولین اطلاعات رو به سمت مغز ما می‌فرسته و ممکنه ما به خاطر یه رفتار، یه نوع برخورد یا حتی لباس و قیافه کسی راجع بهش فکری بکنیم که درست نیست.

اگه یکی سراغ‌تون اومد تا درباره مشکلش با دوست مشترک‌تون حرف بزنه، همه حرف‌هاش رو گوش کنید، ولی هیچ تصمیمی درباره نفر
سومی که هنوز چیزی بهتون نگفته نگیرید. اون آدم هم به اندازه نفر اول حق حرف زدن داره. ممکنه کل قضیه یه درد دل ساده باشه، پس بهتره در
حد درد دل باهاش برخورد کنید و فقط دوست‌تون رو آروم کنید، ولی کسی رو که هنوز حرف نزده قضاوت نکنید.

هیچ کس نمی‌تونه شما رو مجبور کنه که در موقعیت سخت یک قاضی قرار بگیرید.
مسئولیت هر قضاوت و هر تصمیمی که بر اساس اون قضاوت گرفته می‌شه خیلی سنگینه. پس خودتون رو از این مسئولیت دور کنید،مگر وقتی که می‌دونید تصمیم‌تون درباره یک نفر عادلانه است و اون هم فرصت دفاع از خودش رو داشته.

عبور از جاده هولناک شکست



اگه هزار سال هم عمر کنیم نمی‌تونیم یکی رو پیدا کنیم که ادعا کنه هیچ وقت تو زندگی‌ش شکست نخورده.

حتی برای یه بچه ۲ ساله هم شکست اتفاق افتاده.وقتی کسی دست رد به سینه عشق ما می‌زنه، همون احساسی بهمون دست می‌ده که یه روز تو مهدکودک با گم شدن اسباب‌بازی‌مون تجربه‌ش کردیم.

اصلا زندگی همینه، یه سری شکست که مسیر حرکت ما رو تغییر می‌دن. بسته به اینکه چطوری با شکست‌هامون مواجه بشیم این مسیرمی‌تونه مسیر تکامل و پیشرفت یا پسرفت باشه.


شکست خوردن تو عشق، روابط انسانی، کار، یا رسیدن به اهداف بزرگ با هر کیفیتی که باشه یه سری واکنش‌ مشابه از طرف ما داره. واکنش آدما در قبال شکست‌هاشون خیلی وقتا از یک الگو پیروی می‌کنه.

بعضی از ما اول انکار می‌کنیم، بعد عصبانی و زود غمگین می‌شیم و در نهایت این اتفاق رو می‌پذیریم. بعضی‌هامون ژست یک قربانی رو به خودمون می‌گیریم وشاید نخواهیم حالا حالا این ژست ترحم برانگیز رو رها کنیم، ولی خیلی از مابعد از پذیرفتن شکست می‌دونیم که یه راه بیشتر نداریم. چون خورشید هنوز می‌تابه و ما هنوز نفس می‌کشیم راهی نداریم جز اینکه پیش بریم. اگه نخواهیماز گذشته فرار کنیم، هر شکستی یه پله است واسه پیشرفت‌مون تومسیری که شایدیه جایی‌ش رو اشتباه رفته بودیم. مسیری که تا یه جایی‌ش رو خوب اومدیم بعداز شکست تبدیل به یه جاده ترسناک و تاریک می‌شه، هیچی به اندازه پذیرش شکست و اشتباهات‌مون این جاده رو روشن نمی‌کنه.

هر وقت چیزی که داشتید می‌ساختید آوار شد و رو سرتون ریخت، فقط به صدای قلب‌تون گوش کنید. اگه همچنان می‌تپید بدونید که داره بهتون یه پیام می‌ده: بلند شو! چیزی که تو رو نکُشه قوی‌ترت می‌کنه. تو قوی‌تر شدی. بلند شو و نذار زیر آوار یه شکست له بشی.

لذت از داشته ها ،راز شاد بودن



اگه شاد بودن فقط یه راه داشته باشه، اون راه لذت بردن از داشته‌هامونه.

ا
گه بخواهیم لذت بردن از زندگی و احساس شاد بودن رو به داشتن چیزایی که هنوز به دست نیاوردیم
موکول کنیم، هیچ وقت لذت خوشبختی رو نمی‌چشیم.

چون همیشه چیزایی دیگه‌ای هست که حسرت داشتن‌شون رو بخوریم.

کافیه یه نگاهی به دور و برمون بندازیم و چیزایی که داریم رو ببینیم. وسایلی که داریم، بدن و ظاهرمون، خانواده و
دوستامون، شغل‌مون … هر کدوم مامی‌تونیم لیست بلند بالایی از داشته‌هامون تهیه کنیم و از تک تک اونا لذت ببریم.
باید یاد بگیریم که با همین چیزهایی که داریم بهترین زندگی که ممکن رو داشته باشیم.

شاد بودن در گرو داشتن چیزای زیاد و خاص نیست.
مهم نیست چی داریم، مهم اینه که چطور از داشته‌هامون استفاده کنیم و چطور از همه اینا لذت ببریم. خوشبختی همینه.

خوشبختی توانایی لذت بردن از زنده بودنه. وقتی این توانایی رو به دست بیاریم تحمل مشکلات هم کار سختی
نیست و موفقیت تو حل مشکلات و سر و کله زدن با اونا هم خودش تبدیل به یه پروسه لذت بخش می‌شه،


چون هر مشکلی بهمون یادآوری می‌کنه که برای شاد بودن و خوشبختی باید تلاش کنیم.

بجنگ غر نزن !



زندگی پر از چیزاییه که ما دوست‌شون نداریم. تا آخر عمر هر کدوم میلیون‌ها اتفاق رو تجربه می‌کنیم که فقط بعضیاشون خوشایند ما بودن. بعضی
از این اتفاق‌های ناخوشایند واقعا بزرگ هستن و ممکنه تا سال‌ها یادمون بمونن و بعضی‌ها در حد چند ساعت و چند دقیقه درگیرمون می‌کنن.

اما با همین مشکلاته که یاد می‌گیریم تبدیل به آدمای مستقل و بهتری بشیم. ما یاد می‌‌گیریم بجنگیم و شرایط رو برای خودمون و دیگران
بهتر کنیم، یاد می‌گیریم قدم‌های موثری برای حل مسائل پیدا کنیم. یا موفق می‌شیم، یا شکست می‌خوریم، اما به هر حال کاری رو که
فکر می‌کردیم درسته انجام دادیم.

همین تلاش حساب ما رو از یه عده دیگه جدا می‌کنه. عده‌ای که راحت‌ترین و البته رو اعصاب‌ترین مواجهه رو با مشکلات دارن، یعنی غُر زدن.

غر زدن یه جور ابراز ناراحتیه و می‌تونه تو یکی دو جمله خلاصه شه. بیشتراز اون دیگه انقدر کار بیهوده‌ای به حساب میاد که اصل مشکل هم به کل
فراموش می‌شه. جز غر زدن یه راه دیگه هم واسه اونایی که نمی‌خوان تو تغییر شرایط مسئولیتی قبول کنن، مخالفت با ایده‌های دیگران و انتقاد به اوناست.

یه آدم موفق وقتی به مشکل می‌خوره به مغزش بیشتر از زبونش اجازه کار می‌ده. وقتی ایراد کار رو دید اونو به زبون میاره، برای
حلش مشورت می‌گیره و راه‌حل می‌ده.

یه آدم رنگی برای اینکه تبدیل به یه آدم غرغرو نشه، نسبت به مشکلاتش حساسیت داره و بهشون فکر می‌کنه. اونمی‌دونه برای یه سری از مشکلات کاری
نمی‌شه کرد، جز مدارا. از کنار بعضیاشون باید گذشت و بعضیا رو که می‌شه باید به هر سختی که هست، حل کرد. پس اگه آدم رنگی ما از یه روز ابری و دلگیر ناراحته، غُرش رو سر بقیه نمی‌زنه. زود تشخصی می‌ده که نه از دست اون و نه از دست بقیه کاری برنمیاد وخورشید هم که صدای اونو نمی‌شنوه خودش رو از
پشت ابرا بیرون بندازه.

از مشکلات نترسید. وقتی به زبون بیاریدشون که همه یا بخشی از مسئولیت حلش رو به عهده می‌گیرید. با مشکلات بجنگید و اونا رو از پا
درآرید. غر زدن و انتقاد بی‌جا فقط اطرافیان‌تون رو از پا در میاره.