مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

آیا شما مادر همسرتان شده اید؟

تا به حال شده که چنین مواردی را به همسرتان بگویید؟ «عزیزم! کیف پولت را فراموش نکنی؟»، «موقع برگشتن فراموش نکنی لباسها را از خشکشویی بگیری؟»، «قبض برق را پرداختی؟»، «چند بار بایدگفت این حولههای خیس را روی زمین نینداز؟»، «اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما میخوری» و... اگر چنین جملههایی را گفتهاید باید بدانید مرتکب اشتباه شدهاید و این اشتباه، یکی از معمولترین و مخربترین عادتهای ارتباطی با مردهاست؛ یعنی به گونهای با آنها رفتار میکنیم، گویی کودکی بیش نیستند و اینطور فرض میکنیم که ناتوان هستند و نمیتوانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگیشان را بگردانیم و این میتواند آثار مخربی روی زندگی ما بگذارد؛ در این مطلب سعی کردهایم تا تمام زوایای این اشتباه را برایتان روشن کنیم.

با این رفتارها مثل مادرش میشوید
1. در حق آنها بیش از حد مفید واقع شدن و انجام دادن کارهایی که باید خودشان انجام بدهند؛ مثلا: به دنبال کلیدش میگردیم، لباسهایش را پشت سرش جمع میکنیم و...
2. راه انداختن بازیهای کلامی با آنها مثل بازی حدس بزن برای بیرون کشیدن اطلاعات از آنها؛ مثلا میگوییم: گرسنهای؟ دوست داری کمی آش برایت درست کنم؛ نه؟ برایت ماهی درست کنم؟ دسر چطور؟ با یک سوپ موافقی؟ زیاد جالب به نظر نمیآید؟ خب بگذار فکر کنم. یک ساندویچ گریل شده چطور است؟ آن را هم دوست نداری؟
3. معمولا چنین فرض میکنیم؛ مردها کمحافظه بوده یا فراموشکار هستند و اطلاعاتی که باید خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد میکنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود بچه را از کلاس موسیقیاش برسانی خانه، یادت باشد آشغالها را دم در بگذاری، وقت دکترت یادت نرود! و...
4. آنها را نکوهش میکنیم، گویی بچهاند؛ «چطور میتوانی بدون ژاکت بیرون بروی؟ نمیبینی هوای بیرون سرد است؟»، «چندبار باید بگویم قبل از اینکه بخوابیم چراغها را خاموش کن؟»، «صورتحسابهای برق خیلی بالا رفته» و...
5. به عهده گرفتن کارهایی که فکر میکنید نمیتوانند بهدرستی انجام دهند؛ مثلا اینکه بگویید: «من به خرید کردن تو اعتماد ندارم چون...»
6. اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهی کردن به آنها؛ مثلا: «اگه جای تو بودم الان از سمت چپ رانندگی میکردم» یا «از آن مسیر برو که ترافیک نباشد.»

رفتار شما او را بچه میکند
شاید بگویید که در بسیاری از مواقع، مردان به تذکر چنین مواردی نیاز دارند اما موضوع این نیست؛ موردی که در اینجا اهمیت دارد این است که وقتی با یک مرد مانند پسر بچه کوچکی رفتار میکنید، او نیز شما را مأیوس نکرده و مانند بچهای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد او نیز خود را ناتوان، درمانده وضعیف نشان میدهد.

چرا زنها در حق همسرانشان مادری میکنند؟

احتمالا متنفرید از اینکه بشنوید شما هم در حق مرد زندگیتان مادری میکردید اما باور کنید تنها شما نیستید که این کار را انجام میدهید؛ دلیل این کار چیست؟ زنها برای مادری کردن آموزش دیده و برای آن نیز پاداش میگیرند. وقتی بچه بودید، یگانه الگویتان مادرتان بود و همواره شاهد بودید که او چگونه از شما، برادر و خواهرهایتان حمایت میکرد؛ به این ترتیب آموختید چگونه حمایتگر، مهربان و فداکار باشید و به نیازهای دیگران رسیدگی کنید. این موضوع نیز حقیقت دارد که شاهد بودید چگونه مادرتان به ویژه در حق پدرتان مادری میکرده است؛ پس بیایید به موضوع اینطور نگاه کنیم که اگر شما شاهد بودید به جای اینکه مادرتان به طرزی رمانیک با پدرتان رفتار کند، همیشه در حق او مادری میکرده است، درنتیجه شما هم در کودکی چنین آموختید. پس فکر کردید این همان رفتاری است که زنها باید با مردها داشته باشند؛ درنتیجه وقتی خودتان بزرگ شدید و ازدواج کردید، عینا همین کار را با همسرتان انجام دادید.

آنها که بدشان نمیآید

وقتی در حق مردها مادری میکنید، آنها احساس عشق میکنند؛ چرا؟ چون مردها در کودکی همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت میکرده؛ بنابراین برایشان عادی است به همسر خود اجازه دهند تا این نقش را ادامه دهد. این موضوع حقیقت دارد. چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادری کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمایتگر تداعی بیشتری از کلمات عاشق، معشوق، بهترین دوست یا شریک زندگی داشته باشد. چنانچه همسرتان در کودکی محبت و توجه کافی از جانب مادر خود دریافت نکرده باشد هم با خوشحالی تمام اجازه خواهد داد تا این کار ناتمام او را برایش به پایان برسانید.

عشق را نکشید
سریعترین راه ممکن برای کشتن عشق، شور و حال و حرارت یک رابطه، مادری کردن در حق نامزد یا همسرتان است. هرچه با یک مرد بیشتر مانند مادرش رفتار کنید، او نیز به شما بیشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد اما موضوع ایناست که هیچ مردی مایل نیست همسرش تبدیل به مادردومش شود.

روزی که او شورش کند

در ابتدا مادری کردن برای نامزد یا همسرتان میتواند جوانب مثبتی داشته باشد اما در درازمدت اثرات بسیار مخربی را بر رابطه شما خواهد گذاشت؛ مثلا همسرتان از شما منزجر شده و علیهتان طغیان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه دهید اما یک چیز حتمی است: او یک روز علیهتان شورش خواهد کرد؛ همانگونه که تمامی پسر بچهها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک کنند.

اینگونه مردتان دیگر نمیتواند دوستتان بدارد

اگر با نامزد یا همسرتان مدام طوری رفتار میکنید که گویی بیلیاقت است، متعاقب چنین رفتاری او نیز احساس ناتوانی و بیلیاقتی خواهد کرد و درنتیجه اعتماد بهنفسش پایین آمده و رفتارش نیز بچگانهتر میشود. هنگامی که یک مرد احساس خوبی نسبت به خودش ندارد، شما را نیز کمتر دوست خواهد داشت، زیرا احساس عزت نفس یک مرد بستگی به احساس توانمندی او دارد. هنگامی که مردی احساس میکند کارها را به درستی انجام نمیدهد، به سختی میتواند با شما یا خودش مهربان باشد. رفتار کردن با مردها مانند پسر بچهها و به رخ کشیدن ضعفها و ناتواناییهای آنها روی قابلیت عشقورزیشان تأثیر منفی میگذارد.

چگونه از مادری کردن برای مردان دست برداریم؟

4 قدم برای نجات ازدواجتان

این اعتیاد را ترک کنید

اول از همه باید از انجام دادن کارهایی که همسرتان میتواند خودش انجام دهد، پرهیز کنید. رفتار مادرانه داشتن در حق همسرتان مانند اعتیاد است و تنها راه نجات از اعتیاد ترک کردن است؛ این بدان معناست که وقتی همسرتان میپرسد: کلیدهایم کجاست؟ به او بگویید: نمیدانم. اجازه دهید خودش دنبال آنها بگردد. هنگامی که برای مناسبت ویژهای میخواهد خودش لباسش را انتخاب کند، نگویید که باید کدام لباس را بپوشد. وقتی لباسهایش را روی زمین میاندازد، آنها را برایش جمع نکنید. چنانکه همسرتان عادت دارد کارهایش را برایش انجام دهید، ممکن است کمی طول بکشد تا خودش را با این رفتار جدید وفق بدهد و در ابتدا امکان دارد برایش مشکل باشد. بهتر است یأسها و سرخوردگیهایش را تحمل کنید، زیرا مدتی طول خواهد کشید تا کارهایی را که سالها برای خودش انجام نداده انجام بدهد.

به او اعتماد کنید

قدم دوم برای ترک مادری کردن، این است که سعی کنید با نامزد یا همسرتان مانند شخصی لایق، دانا، توانا و قابل اعتماد رفتار کنید. اطلاعاتی که خودش میبایست به خاطر داشته باشد را به او یادآوری نکنید. سعی نکنید به جایش فکر کنید یا تقویمش باشید، بلکه بهگونهای رفتار کنید که دریابد بزرگسالی فهمیده و تواناست که شما همیشه میتوانید روی او حساب کنید. بهیاد داشته باشید از آنجا که مدتها در حقش مادری میکردید و برنامههایش را ترتیب میدادید، کمی تنبل شده است. به طرزی ناخودآگاه ممکن است در به خاطر سپردن قرار ملاقاتها و مسئولیتهایش به شما تکیه کند؛ بنابراین طبیعی است هنگامی که از این کار دست میکشید، بعضی از کارهایش را فراموش کند؛ مثلا برخی از صورتحسابها را نپردازد یا اینکه آشغالها را هر شب دم در نگذارد. در اینگونه مواقع سرزنشاش نکرده و از او انتقاد نکنید.

مثل مادرها با او صحبت نکنید

قدم سوم برای ترک این مادری کردن، آن است که آنگونه که مادرها با بچههایشان صحبت میکنند با او صحبت نکنید. به خودتان قول بدهید با نامزد یا همسرتان طوری صحبت نکنید که گویی او یک پسر بچه 5ساله است. این به آن معناست که اصلا او را نکوهش نکنید. اشکالی ندارد اگر بگویید از دستش ناراحت و عصبانی هستید، اما این کار را به گونهای که یک بزرگسال با بزرگسال دیگر انجام میدهد، انجام دهید، نه مثل یک مادر عصبانی که از دست پسربچه شیطانش به ستوه آمده است.

بعضی مسئولیتها را به او دهید

قدم چهارم این است که مسئولیتهایی را که دوست دارید به عهده بگیرد به او واگذار کنید و چنانچه اشتباههایی مرتکب میشود، مسئولیتها را از او سلب نکنید. ممکن است در ابتدا مشکل باشد، اما نگران نباشید. همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، حتی اگر اشتباه کرد او را سرزنش نکنید و سعی کنید خود را بیاطلاع نشان دهید. به یاد داشته باشید کنار گذاشتن این عادتها چندان هم ساده نیست اما چنانچه موفق شوید این عادتها را کنار بگذارید، همسرتان حس مرد بودن بیشتری میکند.

اعتقادات مذهبی و نقش آن در روابط همسران





رسول خدا(ص) می‌فرمایند: مرد مومن هم‌شأن زن مومن و مرد مسلمان همتای زن مسلمان است. مذهب یکی از مهم ترین جلوه‌های لطیف ذهن انسانی است که از سرچشمه‌های معنوی و الهی تغذیه می‌‌کند. به رغم دگرگونی‌های جوامع جدید صنعتی که گاه راستای حرکت شان به سوی تضعیف حس مذهبی جوانان و استقرارگونه‌ای خردگرایی، جدایی پدیده‌‌های حیات از ابعاد دینی یا ماده‌گرایی افراطی و یا مصلحت‌گرایی در اندیشه‌شان است، در روزگار ما تاثیر اعتقاد مذهبی بر کردار جوانان قابل توجه و ملاحظه است.

قطعا همگی اذعان به این مهم دارید که گزینش همسر مهمترین انتخاب فرد در زندگی است و بی‌گمان لازمه موفقیت در این امر، به عوامل متعددی بستگی تام و مبرهن دارد که نمی‌توان بدون التفات و توجه بدانها، انتخاب مناسب و موجهی داشت. یکی از مهمترین این عوامل، ایمان و باورهای اعتقادی و به دیگر سخن مذهب طرفین است و نقشی که این مولفه مهم در زندگی شخصی فرد در دوران تجرد داشته و نقشی که می‌تواند در زندگی مشترک وی داشته باشد؛ مورد نظر واقع می‌شود.

بررسی‌ها و تحقیقات متعدد انجام شده نشان می دهد که انجام اعمال مذهبی بیش از دیگر متغیرهای مورد بررسی، بر انتخاب درست همسر و به تبع آن در رضایت‌مندی از ازدواج موثر و مفید است.

بسیاری از روان شناسان بنابر تجارب بالینی و یا تحقیقات میدانی خود دریافته‌اند، افرادی که برای مدت طولانی با هم زندگی کرده بودند؛ مذهب را به عنوان مهمترین عامل رضایت‌مندی در ازدواج قلمداد کرده‌اند. از سوی دیگر، روان‌شناسان دیگری هم، خاطر نشان کرده‌اند که مذهب مهمترین عامل ثبات، پایداری و استواری ازدواج است.

بنابراین با توجه به بررسی نتایج تحقیقات روان‌شناسان و مشاوران خانواده داخلی، حتی متخصصان غربی، می‌توان به صراحت تمام و با برهانی قاطع و منطقی پذیرفت که بین مذهبی بودن و انتخاب همسر مناسب و متعاقب آن رضایت‌مندی از ازدواج رابطه‌ای مثبت وجود دارد؛ لذا این حکم عقل سلیم است که مذهب را باید به عنوان یک مولفه بنیادی و معیار اساسی در انتخاب و گزینش همسفر زندگی مد نظر داشت و با نگاهی عمیق‌تر و گسترده‌تر بر آن، خصوصیات یک فرد مذهبی و مقید بر باورها و اندیشه‌های وابسته به آن را کاوید و در گزینش همسر بدان توجه کرد.

با این علم، شناخت و آگاهی از نشانه‌های مذهب در زندگی فرد و چگونگی عملکرد یک فرد مذهبی در زندگی گذشته و اهداف آینده وی، راهی را برای کنکاش و تحقیق از فرد مقابل را پیش روی شما قرار می‌دهد تا بدان طریق پرده از حقایق مذهب و باورهای دینی فرد در زندگی بردارید و کشف حقیقت این امر کنید؛ چرا که همگی می‌دانیم صرف یدک کشیدن مذهب و مذهبی بودن، ره به جایی نمی‌برد، عامل و فاعل حقیقی بودن بحثی است که همگان بر آن تاکید محض می‌کنند و بی‌گمان آن را تنها معیار محک و سنجش حقیقت می‌پندارند و بر راستی آن، مهر تائید و سقم می‌زنند و بدین طریق است که با بستن راه تردید منجر به حصول اطمینان از ایمان واقعی فرد می‌شوند و بر آن پافشاری می‌کنند.


همسری هم کفو از نظر امور مذهبی و معنوی


هیچ‌چیز به اندازه مذهب بر الگوهای رفتار زوجیت موثر نیست، لاجرم اهمیت دادن به اعتقادات و باورها یکی از اساسی ترین معیارهای انتخاب همسر است. هر کس براساس باورهای ذهنی خویش رفتار می‌کند و متناسب با آن شخصیت‌ها شکل می‌گیرد. ارزش‌ها و ضدارزش‌ها همه ناشی از اعتقادات فرد است و طبیعی است که این‌گونه اختلافات بسیار ویرانگر است.

اختلاف در ارزش‌ها و باورها بر خوب یا بد بودن افراد صحه نمی‌گذارد، هر یک از انسان‌ها برای خود ارزش‌ها و باورهای قابل احترام دارند و تخطی هر یک از زوجین به منزله خدشه به شخصیت خود تلقی می‌کنند.

با توجه به این واقعیات حتما باید قبل از ازدواج زوجین با این امر توجه کافی داشته باشند و میزان دوری و نزدیکی اعتقادات مشخص شود.

به عقیده روان‌شناسان، پس از زناشویی ناباوری های دینی یکی از طرفین دشواری‌های فراوانی برای آنها فراهم می‌کند و هرقدر همگونی میان دو همسر از نظر مذهب کمتر باشد باعث اختلافات، کشمکش و بگومگوهای همیشگی و بیشتر می‌شود. این ناهماهنگی‌ها با گذشت زمان بیشتر می‌شود تا جایی که بر امر استواری و استحکام ازدواج و خانواده تاثیر منفی می‌گذارد و ممکن است به طلاق بیانجامد. به دیگر سخن اگر اختلاف مذهبی به سختی بتواند پیوندهای زناشویی را از هم بگسلد، سرانجام بر امر ازدواج و استواری و استحکام آن، همان طور بر سعادت زوجین، تاثیری شگرف خواهد گذاشت.

مشکلی به نام «وابستگی همسر به خانواده اش»

آیا همسرتان بیش از اندازه به خانواده اش وابسته است؟
آیا او اجازه می دهد تا خانواده اش در جزیی ترین مسائل زندگی زناشویی تان دخالت کنند؟ این نکات می توانند به شما کمک کنند تا کمی رفتار همسرتان را اصلاح کنید.

یکی از مشکلات شایع زن و شوهرها وابستگی زن یا شوهر به خانواده اش است که تاثیرش را به صورت دخالت های خانواده ها در زندگی نشان می دهد. بسیاری از افراد بالغ فکر می کنند بعداز عبور از دوران نوجوانی، یک شخصیت مستقل از خانواده دارند اما زمانی که به دلایلی مثل ازدواج از خانواده دور می شوند وابستگی های عمیق عاطفی و فکری شان به چشم می آید. وابستگی به پدرومادر به سه شکل در این افراد دیده می شود. آنها یا در تصمیم گیری به پدر و مادر وابسته هستند، یا از لحاظ عاطفی و احساسی وابستگی دارند ویا آنها را به عنوان مرجع حل اختلافات وارد روابط زناشویی شان می کنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات ؛ فقط وقتی می توانید رابطه زناشویی تان را سالم توصیف کنید که پیوند عاطفی عمیقی بین شما و همسرتان برقرار شده باشد. هر زمان که این ارتباط عاطفی را باافراد دیگری سهیم شوید، آشکارا در یک چرخه بیمارگونه ای از روابط قرار گرفته اید. اگر می خواهید این رابطه ناسالم را از بین ببرید باید به خودتان و همسرتان کمک کنید تا از وابستگی های شدید به پدر و مادرش رها شود، بدون اینکه ذره ای در احساس دوست داشتن پدر و مادر، خللی وارد شود.اولین کاری که باید انجام بدهید، توجیه همسرتان است. او باید بپذیرد که وابستگی شدید او به پدر و مادرش برای رابطه شما مخرب و آسیب رسان است. تا زمانی که همسرتان به این نتیجه نرسیده باشد که باید رابطه با پدر و مادرش را محدود کند نمی توانید رفتارش را اصلاح کنید. اما چطور می توانید همسرتان را متقاعد کنید که این رابطه را محدود کند؟

تصمیم گیرنده، شما هستید

آیا همسرتان در همه موارد کوچک و بزرگ زندگی با پدرومادرش مشورت می کند؟همسرتان باید بفهمد که دخالت های پدرومادرش در تصمیم هایی که هیچ ربطی به آنها ندارد زندگی شما را مختل می کند. شما به عنوان یک زوج باید بتوانید تصمیم هایی قاطعی برای زندگی بگیرید و هیچ کس مگر در مقام مشورت نباید در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری شما دخالت کند. بعضی از پدرومادرها دراین موارد هوشمندانه عمل می کنند و منتظر می مانند تا مخاطب قرار بگیرند و نظرآنها پرسیده شود. اما بعضی از پدرومادرها به عنوان یک عقل کل بدون هیچ دعوتی وارد تصمیم گیری ها می شوند. این شانس شماست که باکدام دسته روبه رو باشید و آنها تا چه اندازه بر همسرتان تسلط داشته باشند. در هر صورت شما باید همسرتان را از تاثیر نظرات بی مورد خانواده ها در زندگی تان آگاه کنید و به او هشدار بدهید که ادامه این روند چه آسیب های شدیدی به رابطه می زند.

البته همیشه پدرومادرها نیستند که می خواهند نظرات شان را تحمیل کنند. اگرهمسرتان عادت داشته باشد درهرموردی از پدر و مادرش نظر بخواهد و ترجیح بدهد آنها راه و روش زندگی را یاد بدهند درحالیکه شما شخصیت مستقل و غیروابسته ای داشته باشید با مشکلات جدی تری مواجه می شوید.استقلال یکی از نشانه های رشد شخصیتی و بلوغ فکری و روحی است. اگر همسرتان به این بلوغ نرسیده باشد زندگی برای شما بسیار مشکل خواهد بود. به همسرتان بفهمانید که او نیاز به رشد و پرورش روحی و فکری دارد. شما حق دارید که از دخالت های بی جا و بی مورد خانواده ها در زندگی تان عصبانی شوید و باید دلیل عصبانیت و ناراحتی تان را برای همسرتان توضیح بدهید. به او بگویید که چرا لازم است خودتان درباره مسائل زندگی تان تصمیم بگیرید. می توانید به نتایج تأسف باری که دخالت های خانواده در زندگی تان داشته است اشاره کنید و به همسرتان بفهمانید که اگر درموضوعات گذشته فقط خودتان و همسرتان تصمیم می گرفتید و یا از یک فردآگاه و معتمد مشورت می گرفتید اوضاع چقدر بهتر می بود.

یکی از دلایلی که باعث می شود، پدرومادر به خودشان اجازه دخالت در زندگی فرزندشان را بدهند، ضعفی است که در شخصیت فرزندشان می بینند. پس همسرتان را تایید کنید. او را در نظرات مستقل و قاطعی که دارد تحسین کنید. حتی لازم نیست که اشاره ای به خانواده اش بکنید و فقط رفتارش را تحسین کنید. اعتماد به نفس از دست رفته همسرتان را به او بازگردانید و او را به این باور برسانید که قادر است بدون تکیه کردن به پدرومادرش یک روش درست زندگی را پیاده کند.

عاشق شما، شیفته پدر و مادر

اگر همسرتان از لحاظ عاطـــــفی و احســــــاسی به خانواده اش وابستگی دارد و نیازهای روحی اش را فقط در محبت پدرومادرش تامین می کند، شما حق دارید از این وضعیت ناراحت شوید. اگر او به جای اینکه با شما درباره روزی که گذرانده و اتفاقاتی که افتاده است با پدرومادرش صحبت کند یا ساعت های طولانی با آنها حرف بزند اما علاقه ای به گفتگو با شما نداشته باشد، یک مشکل جدی در زندگی و رابطه زناشویی تان ایجاد خواهد شد.

اصل احترام، راه حل بسیاری از مشکلات زناشویی است. به همسرتان یادآوری کنید که باید پیرو این اصل و قاعده اخلاقی رفتار کند. خود شما هم باید تابع این قاعده اخلاقی باشید و بدون هیچگونه حرمت شکنی از همسرتان بخواهید تا رفتارش را اصلاح کند. درمواردی هم می توانید از خانواده همسرتان بخواهید تا این روابط احساسی غیرعادی را کم کنند. از آنها بخواهید تا رفت وآمدها را محدودتر کنندالبته شاید خانواده همسرتان درک و پذیرش خواسته شما را نداشته باشند زیرا می توانستند از ابتدا روش درستی را پیش بگیرند با این حال این حق شماست که به آنها توضیح بدهید که این نوع ارتباط های عاطفی به زندگی شما آسیب می رساند. درعین حال سعی کنید ارتباط صمیمی تری با همسرتان برقرار کنید. این کار در ابتدابسیار سخت است زیرا همسرتان ترجیح می دهد مسائلش را با خانواده اش مطرح کند. شما باید صبروتحمل بیشتری داشته باشید. بیشتر به همسرتان نزدیک شوید، با او درد و دل کنید و به شیوه ای که با روحیات همسرتان سازگار است او را تشویق کنید تا با شما حرف بزند.

این نکته را در نظر داشته باشید که محدود کردن روابط با پدرومادر به معنای قطع صله رحم و هر نوع وابستگی عاطفی نیست. محدود کردن روابط خانوادگی فقط برای کنترل و تسلط شما بر رابطه زناشویی تان است. یادتان باشد که قطع ارتباط با پدرومادر نه تنها مشکل شما را حل نمی کند بلکه بر مشکلات شما اضافه می کند.

دعوای زن وشوهری، دخالت های پدر و مادری

آیا همسرتان هر نوع اختلاف و درگیری ای که با شما به وجود می آید را به خانواده اش گزارش می دهد؟این مسئله یکی از اشتباهات رایج زن وشوهرهاست که برای هم صحبتی، مشورت کردن و پیدا کردن راه حل مشکلاتشان گوشی تلفن را برمی دارند و به پدرومادرشان صحبت می کنند. ناراحتی شما از این مسئله کاملا طبیعی است. زیرا این کار نوعی بی احترامی به شما و حریم های خصوصی زندگی زناشویی است.

با همسرتان صجبت کنید و از او بپرسید در اختلافات گذشته پدرومادرش چه کمکی به او کرده اند؟آیا او نمی داند که در بیشتر موارد اختلاف شما بیشتر شده است؟آیا فکر نمی کند حرمت ازدواجشان شکسته می شود؟گاهی لازم است به همسرتان یادآوری کنید که شما اختلافاتتان را کنار می گذارید اما خاطره دعوای شما هرگز از ذهن پدرومادرها پاک نمی شود و شما تنها تصویر مخدوشی از روابطتان برای آنها می سازید. زمانی که هر دوی شما آرامش دارید با هم درباره این مسئله حرف بزنید. بدون اینکه همسرتان را متهم کنید و یا سرکوفت بزنید از تاثیرات منفی کارش بگویید. به او پیشنهاد بدهید که هر وقت مشکل و اختلافی با شما پیدا کرد گزینه های بهتری را برای به آرامش رسیدن و یا مشورت کردن پیداکند. شما باید در ترک این عادت به همسرتان کمک کنید. شاید بهترین راه حل این باشد کمتر با همسرتان درگیر شویدو اختلافاتتان را کم کنید.

یکی از عادت های بد همسر شما می تواند این باشد که او بعد از یک جرو بحث و درگیری خانه را ترک کند و به خانه پدر یا مادرش برود.اگر همسرتان چنین روحیه ای داردسعی کنید مانع این نوع تصمیم گیری های آنی شوید. اول از همه اختلافاتتان را رفع کنید اما اگر گاهی این اختلافات سربرمی آورند و درگیری ایجاد می شود از او بخواهید تا درخانه بماند. اگر او نیاز به تنهایی دارد، از خانه خارج شوید. او را به سفر بفرستید. سعی کنید کمی فاصله بگیرید اما از او بخواهید خانه را ترک نکند و دیگران را وارد مشکلاتتان نکند.


***

وقتی با همسرتان حرف می زنید به این نکات توجه کنید:

- وقتی می خواهید درباره این مشکل حرف بزنید سعی کنید عاقلانه و آگاهانه این کار را انجام دهید، او را درک کنید و عصبانی نشوید.

- زمانی را برای صحبت درباره این موضوع در نظر بگیرید که هر دو استراحت کرده اید، گرسنه نیستید و در حوصله دارید. بسیاری از مواقع زن وشوهرها موقعیت مناسب برای یک گفتگو را مهیا نمی کنند و دررختخواب و یا بعد از یک مهمانی طولانی در خانه جروبحث راه می اندازند. اما وقتی خسته هستید و می خواهید بخوابید زمان مناسبی برای این کار نیست.

- زمانی که می خواهید در مورد خانواده او صحبت کنید، گام به گام پیش بروید. به یاد داشته باشید که همسرتان نکات منفی بیشتری نسبت به شما در مورد خانواده اش می داند، اما ممکن است نخواهد آنها را به زبان بیاورد. وقتی شما به طور متناوب از خانواده همسرتان شکایت کنید، ممکن است همسرتان با اینکه به شما حق بدهد در مقابل شما موضع بگیرد.

- به یاد داشته باشید که شما یک زوج هستید وبه یکدیگر متعهد هستید، حتی اگر در مورد جزئیات هم به توافق نرسید می توانید با هم به مشکلات غلبه کنید. مثلا در مورد مشکلاتی مانند دخالت های خانواده ها، پاسخ به نیازهای همدیگر، تربیت و طرز تنبیه و تشویق کودک؛ می توانید بدون آنکه درباره تمام جزئیات با هم توافق داشته باشید، راه حلی بیابید.

- اولویت اصلی شما باید حفاظت از خانواده تان باشد. اجازه ندهید خانواده خودتان در زندگی تان دخالتی داشته باشند. آنوقت است که می توانید از همسرتان این توقع را داشته باشید که اجازه ندهد کسی وارد تصمیم گیری ها و روابط عاطفی شما بشود.

- اگر بعد از انجام تمام این مراحل، همچنان رابطه تان تحت تاثیر دخالت ها و وابستگی ها است، از یک مشاور خانواده کمک بگیرید.

- به اظهارنظرها و تصمیم گیری های مستقل همسرتان توجه کنید و آنها را معتبرتر از نظرات دیگران بدانید. او را تشویق کنید که خودش تصمیم گیرنده باشد و نه اینکه تابع نظرات دیگران باشد.

- بیش از اندازه حساسیت نشان ندهید. ممکن است وابستگی های همسرتان طبیعی باشد و شما آن را زیاد ببینید. اگرپدرومادر همسرتان تجربه و دانش بیشتری در یک مورد خاص دارند، هیچ ایرادی ندارد که از آنها مشورت بخواهید.

- هرگز همسرتان را تشویق به قطع ارتباط با پدرومادرش نکنید و نگویید« یا من یا پدرومادرت». اگر دخالت های آنها و وابستگی همسرتان بسیار بیمارگونه و آسیب زننده است تمام تلاشتان را بکنید تا با استفاده از این پیشنهادها او را متقاعد کنید که روش اشتباهی را در پیش گرفته است. اگر واقعا لازم است ارتباط با خانواده همسرتان را قطع کنید اجازه بدهید او خودش به این نتیجه برسد.

- کسی که شما با او طرف هستید همسرتان است. پس این مشکل را با همسرتان حل کنید و با بدزبانی و توهین به پدرومادرش عصبانیت و ناراحتیتان را خالی نکنید.

تعاریف ده گانه خوشبختی



خوشبختی چیزی است که همه دوست دارند داشته باشند. ممکن است فردی موفق باشید یا پول بسیاری داشته باشید، اما بدون خوشبختی بی‌معنا و مفهوم خواهد بود.

به همین دلیل تصمیم گرفته‌ایم کمی به معنای خوشبختی بپردازیم.

ابتدا با تعریف لغوی آن شروع می‌کنیم.

در لغت‌نامه دهخدا، خوشبختی، سعادت، نیک‌اختری و مقابل شقاوت یا بدبختی تعریف شده است. در لغت‌نامه مریام وبستر انگلیسی، خوشبختی به این دو معنی آمده است:

وضعیت سلامت و شادی
یک تجربه لذت‌بخش و راضی‌کننده

این تعریف نقطه شروع بسیار خوبی است که می‌توانیم استفاده‌های بیشتری از آن بکنیم. بهترین راه برای این کار این است که نظر اندیشمندان بزرگ تاریخ را بدانیم. به همین دلیل گفته‌های ۱۰ نفر از بزرگترین فلاسفه و اندیشمندان تاریخ درمورد خوشبختی را برایتان گرد آورده‌ایم. هرکدام از این تعاریف معانی عمیقی دارند که برای جذب بهتر آنها وقت بگذارید.

خوشبختی زمانی است که چیزی که فکر می‌کنید، چیزی که می‌گویید و چیزی که انجام می‌دهید با هم هماهنگ باشد.
-- مهاتما گاندی (Mahatma Gandhi)

خوشبختی آن وضعیت هوشیاری است که از دستیابی به ارزش‌های شخصی ناشی می‌شود.
-- این رند (Ayn Rand)

خوشبختی چیزی است که هستید و از طریقه فکر کردنتان ناشی می‌شود.
--وین دایر (Wayne Dyer)

خوشبختی لزوماً رفتن به جایی، از ته قلب، مستقیم و بدون پشیمانی و محافظه‌کاری است.
-- ویلیام اچ. شلدون (William H. Sheldon)

خوشبختی پاداش نیست، یک نتیجه است.
-- رابرت اینگرسول (Robert Ingersoll)

خوشبختی با لذت فرق دارد. خوشبختی با جنگیدن، تحمل کردن و به دست آوردن در ارتباط است.
-- جرج شیهان (George Sheehan)

خوشبختی معنا و هدف زندگی است، هدف غایی و نهایی وجود انسانی.
-- ارسطو (Aristotle)

خوشبختی چیزی نیست که تحربه می‌کنید، چیزی است که به خاطر می‌آورید.
-- اسکار لوانت (Oscar Levant)

خوشبختی موقعیتی نیست که به آن می‌رسید، شیوه سفر کردن است.
-- مارگارت لی ران‌بک (Margaret Lee Runbeck)

خوشبختی تجربه معنوی هر لحظه با عشق، قدرشناسی و بخشندگی زندگی کردن است.
دنیس وایت‌لی (Denis Waitley)

به طور کلی، می‌توانیم بگوییم که خوشبختی یک تصمیم است. خوشبختی شما تصمیم شما برای به دست آوردن آن است. همه گفته‌های بالا نیاز به عمل خودمان و تصمیم ما دارد.

نظر شما چیست؟

تعریف شما از خوشبختی چیست؟

یک انتخاب صحیح در ازدواج ، یک عمر آرامش






خانواده کوچکترین، مهم ترین و مقدس ترین نهاد اجتماعی و بخش بزرگی از دنیای اجتماعی کودک است و از پیوند بین یک دخترو یک پسر تشکیل می شود و فرزندان ثمره و مکمل آن هستند و در صورتی که این پیوند و سرمایه گذاری درست و اصولی انجام شود، این شراکت سوددهی خواهد داشت ؛ یعنی فرزندان صالح و با آینده روشن تربیت می شوند و اگر زن و شوهر بدون علاقه و صرفاً بر اساس جنبه های مادی و یا رفع تکلیف اقدام به ازدواج نمایند ، این شراکت زیان می دهد و فرزندان حاصل از این ازدواج آینده مبهم و تاریکی درانتظارشان است.


ازدواج


مردم به دلایل گوناگون ازدواج می کنند : عاطفی ( که اغلب در سنین پایین انجام می شود) ، مذهبی ( که براساس اشتراک عقیده و ایدئولوژی انجام می شود) ، اقتصادی ( که صرفاً براساس ثروت یکی از طرفین انجام می شود) و اجتماعی ( که شایعترین فرم بوده و براساس سنت ها و عمدتاً به صورت خواستگاری انجام می شود).

تجربه نشان داده است که ازدواج های عاطفی ( که بر اساس علاقه ی فرد نسبت به هم است ) و اجتماعی موفق تر از انواع دیگر می باشند.

شروط اصلی ازدواج



1- بلوغ جسمی، روانی و اجتماعی : بلوغ جسمی براساس شرایط جغرافیایی، تغذیه ای و نژادی تفاوت می کند ولی به طور متوسط برای پسران 13 – 15 سالگی و در مورد دختران 11-13 سالگی است.

بلوغ روانی 2-4 سال پس از بلوغ جسمی و بلوغ اجتماعی حدوداً 2 سال پس از بلوغ روانی صورت می پذیرد متاسفانه هنوز در بعضی خانواده ها به محض ایجاد علائم بلوغ جسمی ، اقدام و یا تشویق به ازدواج نوجوان می نمایند و یا برای فرزندان عقب مانده ی ذهنی خود علیرغم بلوغ بدنی و عدم رشد و بلوغ روانی و اجتماعی، همسر تعیین می نمایند.

2- داشتن انگیزه : بایستی دختر و پسر جوان انگیزه ای واقعی برای ایجاد پیوند زناشویی با فرد مورد نظر داشته باشند و خواست و علاقه والدین و یا آشنایی و تایید آنها دلیل درست بودن این پیوند نمی باشد . چه بسا جوانانی که بدون انگیزه ، ازدواج و مدت کمی پس از مراسم ازدواج اقدام به جدایی و طلاق می کنند.

3- داشتن اطلاعات : فرد متقاضی ازدواج بایستی اطلاعات کامل در مورد ازدواج و نیازهای روانی و اجتماعی طرف مقابل خود و هم چنین خصوصیات روانشناختی زن و مرد داشته باشد و یاد بگیرد که ازدواج یک پیوند مقدس الهی است و صرفاً به عنوان روشی برای ارضاء غرایز نیست.



معیارهای انتخاب همسر


1- تشابهات شخصیتی

2- تشابه فرهنگی و اجتماعی ( زوجین در یک طبقه باشند.)
3- از نظر دیدگاه های فکری وعاطفی قرابت ( نزدیکی ) داشته باشند.
4- اختلاف سن ، ترجیحاً 2-7 سال و مرد بزرگتر باشد.
5- ترجیحاً میزان تحصیلات و درآمد مرد بیشتر از زن باشد.
6- بهتر است دختر و پسر مورد نظر مدتی قبل از ازدواج با یکدیگر آشنا بوده و در حضور خانواده ها با دیدگاه های فکری و اجتماعی و دلایل و برنامه ریزی های یکدیگر در زندگی مشترک آشنا بشوند.
پس از حصول اطمینان از توافق اخلاقی ، مراسم خواستگاری با کمترین تشریفات انجام شود و بهتر است خانواده ها در مورد مهریه و جهیزیه دخالتی ننموده و آن را به عهده ی زوج جوان بگذارند.
متأسفانه در شرایط فعلی ، ازدواج ها بیشتر به صورت چشم وهم چشمی و رقابتی انجام می شود و اغلب ، انگیزه های مادی وجود دارد و روز به روز مراسم عروسی پرهزینه تر و تشریفاتی تر می شود و تأمین جهیزیه کابوسی برای خانواده ها شده است . به همین دلیل انگیزه برای ازدواج و انجام این سنت الهی کاهش یافته و در بسیاری از خانواده ها دختر و یا پسر در سنین 30 – 40 سالگی و مجرد زندگی می کنند.
کمال مطلوب این است که در مورد فاصله ی سنی بین فرزندان نیز بین زن و شوهر توافق قبلی صورت گیرد.
گاه فرزندانی که متولد می شوند ناخواسته اند که یا به علت عدم آمادگی و توافق زن و مرد برای بچه دار شدن بوده است و یا این که نسبت به جنسیت فرزند متولد شده علاقه و توافق ندارد . به هر دلیل فرزندی که ناخواسته به دنیا بیاید هیچگاه مهر و محبت واقعی را از والدین نخواهد دید و در بزرگسالی کاندید ابتلا به اختلال افسردگی و اضطراب است. رفتار کودکان با شیوه های رفتاری والدینشان همبستگی زیادی دارد و کودکان ناموفق معمولاً محصول روابط ناسالم و نامطلوب والدین بوده و از توجه و محبت آنها محروم هستند.
تجربه نشان داده است والدینی که خود از محبت پدر و مادر محروم بوده اند، اغلب نسبت به فرزندان خود بی مهر هستند و نمی توانند والدین موفقی باشند.


والدین با به کارگیری تشویق و تنبیه و نمونه قرار دادن خود و روش های تربیتی و سنتی خود در گذشته به رفتار فرزندان خود شکل می دهند. بهتر است اجازه دهیم فرزندان نیز همانند ما پیراهن هایی را پاره و از این راه تجربه کسب کنند.
همه والدین خواهان سلامتی و نیکبختی ، رفاه وامنیت فرزندانشان هستند ولی روشهای غلط آنها در تربیت اطفال موجب رشد رفتارهای سازش ناپذیری در کودکان می شود. پدران و مادران کودکان خود را به دلیل خطاها و اختلالات رفتاری و ناسازگاری هایشان محکوم و تنبیه می کنند، درصورتی که ندانم کاری ها و اشتباهات خودشان موجب بروز مشکلات آنها می باشد.

مشاجرات بین والدین و تبعیض قائل شدن بین فرزندان از علل اختلال رفتار کودکان است. اختلافات خانوادگی ، تشنجات و توهین ها، محیطی نا امن برای طفل به وجود آورده واو را وادار به نافرمانی می کند.
خانه برای کودک مکانی است که او تجربه اجتماعی روزانه ی خود را با شتاب به درونش می آورد تا آن را مورد ارزیابی قرار دهد و به خاطر آن ستایش و تحسین شود.
در صورتی که انتظارات والدین از کودک زیادتر از حد توانایی و امکانات کودک باشد، موجب شکست و ایجاد نگرش منفی نسبت به خود می شود. کودکی که بیش از اندازه مورد توجه والدین باشد، نازپرورده بار آمده و نمی تواند اعتماد به نفس کافی داشته باشد و توانایی مقابله با مشکلات زندگی، تضادها و محرومیت ها را نخواهد داشت و قادر به پذیرش مسئولیت های اجتماعی نیز نخواهد بود. حمایت و محبت بیش از اندازه، کودک را خودخواه ، ترسو، خجالتی و بی تفاوت و پرخاشگر بار می آورد. کودک ناز پرورده در طول زندگی خود نیاز به روابط عاطفی شدید و بیش از حدی دارد که بتواند آنها را جایگزین روابط عاطفی دوران کودکی خود کند. وی دمدمی مزاج ، تحریک پذیر، پر توقع تراز معمول و تا حدود زیادی بی نظم است.

طرد کودک موجب احساس ناامنی ، ترس ، بی اعتمادی، حسادت ، کینه جویی و ناتوانی در ابراز محبت و قبول آن می شود.