مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده
مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

مشاوره ازدواج و خانواده کودک و نوجوان

سایت تخصصی مشاوره روانشناسی و روانپزشکی با هزاران مطلب مفیدو آموزنده

درمان تغدیه | درمان تنها یک تکه از تیم درمان است.

درمان تغدیه | درمان تنها یک تکه از تیم درمان است.

1) او در درمان به فلات عمل کرده  است

اغلب  اختلالات خوردن  و اختلالات مصرف غذا در بیماران سرپایی تنها به دلیل عدم وجود پارامتر نظارت مستقیم غذا و غذا وجود دارد. افراد اغلب انرژی زیادی را برای متقاعد کردن درمانگر خود که او را به خوبی و پیشرفت می کند اختصاص داده است. مشتریان اختلال خوردن اغلب افراد دلسوز هستند و به دنبال اعتبار برای دستیابی به موفقیت هستند. بدون نظارت بر غذا مستقیم، با تهیه غذا، با تهیه غذا و نزدیک بودن با متخصص تغذیه برای شناسایی مواد غذایی مناسب، اغلب برای مشتریانی که دارای اختلالات خوردن هستند، به طور یکنواخت در درمان سرپایی درمان می شود.

 

2) مشتری با اشاره به یک مرکز درمان یا برنامه درمان می کند.

این امر برای مداخله مراقبت از سطح بالای مراقبت از مشتریان اختلال خوردن معمولی نیست و از لطف و استحکام برای حمایت از مشتری ترسناک با انتخاب پاسخگو استفاده می کند. من نظریهپردازان را تحت نظارت قرار داده ام که با مصرف کنندگان اختلال خوردن در حمل و نقل مخالفت می کنند. هنگامی که ما چیزهایی را می شنویم، "او / او به من اعتماد می کند و اعتماد می شود اگر من به یک مرکز درمان اشاره کرد، سپس ما می دانیم مشتری در حال ساخت یک مورد برای جلوگیری از تنظیم درمان است. از بین بردن مانع درمانی بخش مهمی از روابط درمانگر و مشتری است.

 

3) مشتری برای ادغام یک متخصص تغذیه ثبت شده به درمان وحشت زده است.

هنگامی که مشتریان در معرض ناتوانی خوردن یا خوردن اختلال در مبارزه هستند، اغلب متخصصین تغذیه و متخصصان اختلالات خوردن مانند طاعون را از بین می برند. مشتریان من در بازیابی به من می گویند که در زمانی که آنها بیشترین خطر را داشتند، آنها به دنبال متخصصین نبودند و متخصصین تغذیه را اجتناب کردند. درمان تنها یک بخش از تیم درمان است و  همکاری  با یک تیم چند رشته ای از جمله پزشک و متخصص ثبت شده، اجزای کلیدی برای بهبود است. اجتناب از صحبت کردن در مورد مواد غذایی اجتناب از آنچه که مورد نیاز است به طور کامل بهبود می یابند.

 

4) اگر پوند فعلی و یا وزن در مشتری ندارید

یکی از مزایای کار با یک تیم چندرسانه ای، توانایی همگام سازی هر هفته و به روز رسانی در مورد وزن و آزمایشگاه های مشتری می باشد. حتی متخصص ترین متخصص نمی تواند به صورت بصری، اگر یک مشتری در معرض آسیب به بدن خود را با تمیز کردن، نوشیدن و یا محدود کردن رفتار است. پتاسیم و سایر اختلالات الکترولیتی یکی از عواقب خطرناک ترین اختلالات خوردن هستند که بر ارزیابی فیزیکی قابل مشاهده نیستند. هفتگی، دو هفته ای یا ماهانه "نابینایان"، روش خوبی برای نظارت بر روند رفتاری هستند که ممکن است در روند وزن مشاهده شود.

 

به عنوان یک متخصص تخصصی اختلالات خوردن شناخته شده و سرپرست CEDS را از طریق انجمن بین المللی متخصصان اختلالات خوردن تعیین کرده ام، با صدها درمانگر سرپایی کار کرده ام تا اهمیت  فهمیدن  نحوه ایجاد یک تیم چند رشته ای در محیط سرپایی و نحوه شروع آن و مرز شرکت با مشتریان ارجاع به یک برنامه درمان سرپایی نگه دارید. اکثر مراکز درمانی، یک تلفن رایگان یا ارزیابی اختلالات خوردن را در اختیار شما قرار می دهند و برخی از سازمان ها نیز در دسترس هستند. مزایای درمان روز شامل نظارت بر غذا و مشاوره هفتگی شامل می شود  با یک متخصص تغذیه معتبر، حمایت از نظارت بر آزمایشگاه و همکاری با پزشکان، گروه درمانی، حمایت از جامعه همسالان،  خانواده درمانی  و حمایت خانواده، و همکاری هفته ای با متخصصان اختلالات خوردن.

 

آیا اعتیاد واقعا بیماری زیستی است؟

 

آیا اعتیاد واقعا بیماری زیستی است؟

آرایش بیولوژیکی خود را به رفتارهای اعتیاد آور خود اهمیت دهید.

آیا تا به حال متوجه شده اید که چگونه ما انسان ها در تلاش برای درک مشکلات روزمره هستند؟ از کنجکاوی ما برای شناسایی مشکلات و یافتن راه حل ها می آید. اعتیادفقط یکی دیگر از آن مشکلات است که ما در تلاش برای درک و 'درمان' برای صدها سال است.

 

پس چرا ما تلاش می کنیم علت اعتیاد پیدا کنیم؟ از آنجا که وقتی ما می دانیم چه اتفاقی می افتد ما می توانیم برنامه های درمان را برای خنثی کردن این عوامل علیه ایجاد کنیم. به نظر ساده ساده است، درست است؟

 

اشتباه. ما موجودات پیچیده ای هستیم، و اگر یک درمان ساده برای اعتیاد وجود داشته باشد، دیگر افراد مبتلا به رفتارهای اعتیادآور نخواهیم بود. در عوض، ما باید از طریق طیف وسیعی از لنزها به رفتارهای پیچیده ما نگاه کنیم.

 

در تحقیق من، چهار اردوگاه اصلی را پیدا کردم که تلاش می کند رفتارهای اعتیاد آور را توضیح دهد. اینها عبارتند از: 1) معنویتگرایان و مذهبیان (افراد بد و عاملی معتاد می شوند)؛ 2) روانپزشکان و آسیب رسانان (عدم رضایت از آسیب های گذشته باعث اعتیاد می شود)؛ 3) محیط زیست و دانشمندان علوم اجتماعی (عوامل خارجی باعث وابستگی می شوند)؛ 4) عوامل بیوشیمی داخلی باعث اعتیاد می شود). مردم در مورد اینکه کدام یک از این ها عامل اصلی اعتیاد برای چند دهه است مبارزه می کنند ... جدا از هم، هر یک از این اردوگاه ها ما را درباره ی رفتار انسان ها جالب می داند، اما با هم به ما یک تصویر کاملی از این که چرا کسی در ابتدا معتاد می شود، چگونه اعتماد به نفس حفظ می شود

 

من در یک مقاله قبلی، اردوگاه معنویت را بررسی کردم . امروز من می خواهم چشم انداز بیولوژیکی را دقیق تر بررسی کنم، زیرا این یکی از سوالاتی است که بیشتر بحث می شود تمام وقت - اعتیاد واقعا یک بیماری بیولوژیکی است؟

 

روش کامل این سوال را بررسی کنید و من در این مقاله به طور گسترده در مقالات قبلی ( اینجا و اینجا برای مثال) نوشته ام. اما بر اساس نظریه های زیست شناختی اعتیاد، ما به برخی از تاثیرات بیولوژیکی مصرف مواد مخدر و اثرات آن بر اعتیاد نگاه خواهیم کرد.

 

دانشمندان علوم اعصاب و توضیح بیولوژیکی 

در اصل، دیدگاه بیولوژیکی اعتیاد نشان می دهد که ما از طریق فیزیولوژی و شیمی در معرض رفتارهای اعتیاد آور هستیم. نه تنها طرح ژنتیکی ما معتاد را بیشتر حساس می کند، بلکه راه هایی که مغز ما به آن متصل می شود، باعث آسیب پذیری بیشتر نسبت به مشکلات سوء مصرف مواد می شود، زیرا استفاده از این مواد باعث تغییر عملکرد مغز ما و ایجاد پایه های اعتیاد می شود.

 

طبق گفته های بسیاری در این اردوگاه، هنگامی که اعتیاد به وجود می آید، راهی برای رها کردن مسیرها وجود ندارد - خیار خیالی که تبدیل به یک ترشی می شود.

 

این یک رابطه متقابل است، به طوری که تجربیات شما عملکرد مغز را شکل می دهد و عملکرد مغز شما تجربیات شما را شکل می دهد. اما از دیدگاه اردوگاه بیولوژیک، تغییرات از طریق فرآیندهای زیست-فارماکولوژیک شما هدایت می شود.

 

تحقیقات نشان می دهد که افرادی که سابقه خانوادگی بیماری های روانی دارند یا معتادان در معرض خطر ابتلا به بیماری روانی یا اعتیاد هستند در مقایسه با افرادی که هیچکدام از این عوامل خطر را ندارند بیشتر است. این همان توضیح است که اکثر مشکلات بهداشتی بیولوژیکی مانند بیماری قلبی، سرطان پستان و دیابت را به خطر می اندازد . به همین دلیل است که اگر شما یک عضو خانواده با سرطان پستان داشته باشید (که شما را در معرض خطر ابتلا به سرطان سینه قرار می دهد)، توصیه می شود که به طور منظم بررسی کنید تا مطمئن شوید که این بیماری هنوز به دست نیاورده است. اعتیاد، از دیدگاه بیولوژیکی، به عنوان یک بیماری دیده می شود.

 

در تحقیقات اعتیاد، اعتقاد بر این است که افراد به علت واکنش شیمیایی که در مغز تولید می کنند، به اشتباه مصرف الکل و مواد مخدر می پردازند . بیشتر مواد باعث آزاد شدن آزادی دوپامین در مناطقی می شوند که به عنوان مسیر پاداش زیست شناختی ما شناخته شده اند (بعضی از مردم هنوز به اشتباه این مراکز لذت را به ما می گویند). مصرف مواد تکراری می تواند تغییرات درازمدت در این مسیرهای پاداش ایجاد کند، تغییرات واکنش داده و مواد مصرفی در آینده را بیشتر کند.

 

مدل بیماری اعتیاد دارای مزایا و معایب آن است. بله، برخی از قدرت در دانستن اینکه چه چیزی ممکن است شما را در خطر اعتیاد قرار دهد وجود دارد. به عنوان یک جامعه، می توانیم راه هایی برای به حداقل رساندن این عوامل خطر، و در نتیجه خطر رفتار های اعتیاد آور نگاه کنیم. با این حال، پیش تعیین کننده نیز می تواند احساس بی نظمی را ترویج کند. این ممکن است باعث شود که شما به خوبی فکر کنید، اعتیاد در ژن من است . امیدوارم وجود داشته باشد

 

"عامل خطر" سرنوشت نیست "- آدی جعف، افسانه رهایی

 

در عین حال، تحقیقات بیولوژیکی نیز به درمان های دارویی ( دارو ) کمک می کند که به مردم کمک می کند تا با مشکالت الکل و مواد مخدر، مشکلات سلامت روانی و مشکلات مرتبط با آن، از قبیل گرایش و از بین بردن، غلبه کنند . این عمدتا به وسیله جایگزینی یا مسدود کردن گیرنده های مشابهی که داروها معمولا با آن ارتباط برقرار می کنند، به دست می آیند. برای برخی داروها نتایج بسیار موفقیت آمیز را به دست آورده اند، در حالی که برای دیگران اثر کمی داشته اند.

 

بنابراین ... آیا اعتیاد واقعا بیماری زیستی است؟

مهمتر از همه، تحقیقات نشان داده است که برخی از عوامل خطر زیستی، شانس نتایج اعتیاد آور را افزایش می دهند اما فاکتور دیگری را کشف نکرده اند که معتقدات معتاد را با احتقان پیش بینی می کنند. این بدان معناست که اگر زیست شناسی برای توسعه مشکلات مواد مخدر ضروری باشد (اگر مغز شما به مواد مخدر واکنش نشان نمی دهد، مطمئنا خود را معتاد نخواهید دید)، این کافی نیست که آنها را توضیح دهید.

تا آنجا که من نگران هستم، این تنها به این معنی است که ما نمیتوانیم به زیستشناسی به عنوان توضیح مستقل برای اعتیاد تکیه کنیم. اگر فرد بتواند به شدت بیولوژیکی منفعل شود و در عین حال شرایط را توسعه ندهد، عوامل اضافی - نفوذ محیطی، تجربه زندگی، و غیره - باید به مدل اضافه شود.

 

بنابراین سوال این است که آیا زیست شناسی مهم است، اما به چه میزان؟ مشکل این است که هر کس بر این باور است که پاسخ، هرچیزی که ممکن است باشد، ثابت خواهد بود - برای همه در همه زمانها یکسان است ...

 

اما ما همچنین می دانیم که مغز ثابت نیست .

مغز شما دائما با تجربیات تغییر می کند. این امر می تواند از طریق قرار گرفتن در معرض مواد مخدر تغییر کند، اما همچنین به طور مداوم با تجربیات جدید (و توقف مصرف مواد مخدر) نیز مجددا برقرار می شود.

 

همان چیزی که دقیقا می توان از تأثیرات زیست محیطی و روانشناختی اشاره کرد - آنها تغییر می کنند و تغییر می کنند.

 

مهم است که مبنای نورولوژیکی اعتیاد و مصرف مواد را درک کنید زیرا ممکن است در درک اینکه چرا یک نفر ممکن است یک اعتیاد را ایجاد کند و دیگری ممکن است نباشد مفید است. درک علل می تواند به شما کمک کند تا شرایط خود را درک کنید اما اجازه دهید آن را در باورهای شما در مورد ایجاد تغییرات مثبت در زندگی خود محدود نکنید.

 

زیست شناسی در ارتباط با بسیاری از عوامل دیگر است که به اعتیاد منجر می شود و درمان نیز باید همه این عوامل را نیز شامل شود. این مفهوم که اعتیاد یکی از چیزهایی است که همه افراد می توانند خطرناک باشند و بسیاری از افراد را به اشتباه درک می کنند، واکنش نشان می دهند به یک منطق منطقی برای تجربه خود. اگر بتوانیم یک درک نگرش بیشتری را اتخاذ کنیم، اعتقاد دارم که ما قادر خواهیم بود به مردم بیشتر کمک کنیم و به آنها جامع تر کمک کنیم.

هرچه بیشتر خراشیدید، بیشتر خارش می کنید. اما چرا؟

هرچه بیشتر خراشیدید، بیشتر خارش می کنید. اما چرا؟

یکی از بزرگترین لذت های زندگی، خارش است - در هر دو حس واقعی و مجازی. اگرچه خارش خارش باعث تسکین فوری (حتی موقت) می شود، اما ممکن است باعث ایجاد مکانیسم شود که باعث خارش ما می شود. بنابراین بیشتر ما خراش می دهیم، خسته کننده می شود، لذت کوتاه مدت را تبدیل به یک کابوس پایدار می کند.

 

یک لیست طولانی وجود دارد  علل مختلفی که باعث خارش می شوند: پوست خشک، عفونت های انگلی مانند چرک یا آبله، حاملگی ، آلرژی و یا بیماری هایی مانند بیماری های کبدی، دیابت یا حتی سرطان. چرخه خارش-خراش یک رفلکس عصبی-فیزیولوژیک مفید برای در نظر گرفتن محرک های آسیب پذیر (مواد شیمیایی، پاتوژن ها، انگل ها) دور است. اما چیزی که ظاهرا ساده است، مانند خراشیدن، اگر پایدار باشد، می تواند یک مشکل، باعث آسیب پوست و ایجاد فرصت برای دیگر عفونت ها شود.

هر بار یک بار، هر کس خارش را تجربه می کند. خارش معمولا برای مدت کوتاهی طول می کشد و اغلب موارد با درمان های آسان با محصولات ضد انسداد ضدعفونی می شود. با این حال، خارش ممکن است در بعضی موارد پایدار و تبدیل به یک بیماری مزمن شود. تشخیص و درمان خارش مزمن، روی حیله و تزویر است و در حال حاضر داروهای موجود بسیار کارآمد نیستند.

 

انواع خارش

اصطکاک را می توان به عنوان تخمدان، نوروپاتیک، نوروژنیک یا روان شناختی طبقه بندی کرد.

 

خارش: این نوع خارش است که می تواند به علت عوامل خارش کننده (خارش) موجود در بزاق برخی از حشرات ناشی شود - از این رو خارش پس از نیش حشرات. این معمولا توسط فعال کردن اعصاب که ابتدا حس لمس را دریافت می کنند ایجاد می شود و آن را به سیستم عصبی مرکزی (CNS) می فرستد.

 

نوروپاتی: این خارش ناشی از آسیب عصبی، مانند یک ناشی از لانه گزینی است.

نوروژنیک: اختلالات خاصی نظیر بیماری کبدی، باعث خارش ناشی از فعال شدن CNS و محرک خارش آن می شود.

روانگرایی: اختلالات روانی ممکن است در این نوع خارش مزمن در غیاب محرک موجود وجود داشته باشد. بیماران مبتلا به  اختلال کمردرد یا اختلال وسواسی اجباری ممکن است از خارش روانپزشکی رنج ببرد.

اگر چه این طبقه بندی ممکن است به تشخیص خارش کمک کند، تقسیم بین آنها روشن نیست و نوع خاصی از خارش می تواند به دیگری مرتبط باشد یا موجب خارش ثانویه (مثلا خارش نورومی می تواند شرایط ثانویه مانند پوست خشک را ایجاد کند در خارش دلخواه). هیچ توافق آشکاری وجود ندارد که آیا یک مدار عصبی منحصر به فرد برای انواع مختلف خارش وجود دارد یا هر نوع خارش موجب ایجاد یک مدار عصبی دیگر می شود. محققان قطعا خارش دارند تا این رمز و راز را از بین ببرند.

 

بنابراین، علم انجام چه چیزی است؟

در مطالعات PET و fMRI که به محققان امکان می دهد تا مناطق فعال مغز را تجسم کنند ، مشخص شد که مناطق اصلی درگیر در خارش، کسانی هستند که در احساسات (مناطق S1 و S2 سموتوسنسوری)، لذت (قشر قدامی و پشتی قشر) و تصمیم گیری ساخت (کورتکس پیشانی پیشانی دو طرفه). این مطالعات همچنین نشان داد که ناحیه حرکتی مغز در ارتباط با عمل خراشیدن زمانی که احساس خارش ایجاد می شود، حتی زمانی که خراش مجاز نبود، فعال می شد.

 

 

النا بلانکو-سوارز

طبق مطالعه منتشر شده در علوم، مناطق مغز ماوس درگیر در چرخه خارش-خراش هستندمنبع: النا بلانکو-سوارز

تا کنون دانشمندان علوم اعصاب مسیر اسپیناتالامیک (نخاع و تالاموس را شناسایی کرده اند) به عنوان یک بازیکن مهم در پردازش خارش. اما اخیرا، مسیر اسپینوپارابراشیال (از جمله نخاع و  قسمت مغزی پاراباگریال مغز)) همچنین در پردازش احساسات خارش مشخص شده است. گروهی از محققان از چین اخیرا در علوم در مورد یکی از مکانیزمهای چرخه خارش چرکی که توسط مسیر نخایی تنظیم می شود، منتشر شده است. آنها مشاهده کردند که نورون هایی که توسط محرک های خارش ایجاد شده اند از طناب نخاعی طراحی شده و نوع خاصی از گیرنده هایی به نام GRPR (گیرنده های پپتیدهای آزاد کننده گاسترین) را بیان می کنند. نورونهای بیان کننده GRPR باعث افزایش فعالیت آنها در پاسخ به عوامل خلط مانند  هیستامین می شوند و کلروکین. جالب تر اینکه وقتی که موش ها اجازه پاسخ به خارش را در خمیر را گرفتند، متوجه شد که تعداد نورون های فعال در هسته پاراباژیال در پاسخ به خراش، توضیح چرخه زهره را افزایش داده است: هرچه بیشتر خراشیده شوید، بیشتر خارش می کنید. با استفاده از   opto ژن ، آنها می توانند نورون های حاوی GRPR را به صورت ایکه فعال کنند، و آنها دیدند که فعال سازی نورون های حاوی GRPR همیشه با افزایش فعالیت در هسته پاراباباژیال ارتباط دارد. با استفاده از  DREADD، آنها توانستند فعالیت هسته پاراباژی را مهار کنند و پاسخ خراش را بدون تاثیر بر سایر جنبه های حرکتی و رفتاری محدود کنند. آنها نتیجه گیری کردند که نورون های حاوی GRPR در نخاع، آنها را به هسته پرابراژی می رسانند و برای احساس خارش ضروری هستند.

 

همه این آزمایش ها به آنها کمک کرد تا نقش مدار اسپینوپارابریال را در چرخه خارش-خراش تعریف کنند. خبر حتی بهتر است که این کاهش رفتار خراش در تمام انواع مدل های خارش را به دست آورد، و این نشان می دهد که مسیر اسپینوپارابارشی می تواند مدار مشترک در انواع چرخه خارش-خراش باشد. مهار کردن این نورون ها در هسته پاراباژیال، عوارض جانبی دیگری در پاسخ های احساسی، رفتار، فعالیت های حرکتی یا پاسخ به سایر محرک ها مانند دما و فشار نداشت.

 

مطالعات متعدد نشان داده اند که نتایج امیدبخش در درمان خارش مزمن در  اگزما (واکنش التهابی پوست که باعث خارش و درد مداوم) بیماران می شود با مسدود کردن گیرنده های خاص در نورون های حساس و آنها بهبود قابل توجهی در احساس خارش در سایر بیماران با خارش مزمن غیر التهابی دیده می شود.

 

این پیشرفت ها می تواند مکان های جدیدی برای درمان خارش مزمن (خارش) ایجاد کند، وضعیتی که تا به امروز نادیده گرفته شده است اما تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی بیمار دارد. دشوار است تشخیص داده شود و ممکن است به بیمار مبتلا به بی ربط باشد، اما درمان برای زخم مزمن می تواند کیفیت زندگی کسی را که در حال حاضر تحت درمان بیماری های دیگر مانند سرطان است، بهبود بخشد.

 

گاهی اوقات پیشرفت های کوچک می تواند در زندگی فرد تغییر بزرگی ایجاد کند.

 

آیا شما و افکار شما همانند؟


"همجوشی شناختی" و به همین دلیل مهم است.

به طور فزاینده، فرایندهای ایجاد تغییرات رفتاری انطباقی، در مقایسه با اختلالات گسسته از سنت پزشکی، در تلاش برای ایجاد یک مدل تعویض شناسانه سلامت روانی و آسیب شناسی مورد مطالعه قرار می گیرند. همجوشی شناختی سازنده ای است که از تئوری قاب های ارتباطی (RFT، Hayes، Barnes-Holmes، & Roche، 2001) تشکیل شده است که اساس پذیرش و تعهد درمان (ACT، Hayes، Strosahl و ویلسون، 1999، 2011) است و درک می شود به عنوان یک دولت که در آن کسی نمی تواند تمایز بین محتوای ذهن خود و آنچه که او در واقع در جهان تجربه است. هر دو RFT و ACT مربوط به چگونگی ارتباط با افکار خود (Twohig و همکاران، 2015)، در حالی که CBT سنتیبر ارزش گذاری افکار خاص تأکید دارد. افرادی که در فیوژن شناختی بالا هستند، تمایلات خود را به صورت معناداری به کار می گیرند و در الگوهای سفت و سخت رفتار می کنند تا دچار افسردگی ناخوشایند، اما به نظر می رسد "واقعی"، همانند موارد OCD .

تخفیف شناختی به فرایند جداسازی تجربیات درونی افکار و احساسات از تجربیات بیرونی رفتارها در زمینه اشاره دارد به این معنی که با افزایش آگاهی ذهن از افکار مزاحم و پذیرش افکار به مثابه افکار و یا تصادفات تصادفی تصادفی (Blacklegde، 2018). دیگران به این فرایند اشاره می کنند، از جمله عبارت از deliteralization (هیز، استروشال و ویلسون، 1999)، فاصله گیری (Beck، 1976)، decentering (Fresco et al، 2007)، ذهنیت (Bishop et al 2004)، آگاهی فراشناختی (ولز، 2008)، و ذهنیت(Fonagy & Target، 1997). پیشگیری از تخریب شناختی فرض شده است که می تواند منجر به رفاه روانی شود و بنابراین در بسیاری از درمان ها، از جمله در روش های استاندارد OCD مانند Exposure and Prevention Response (ERP) هدف قرار می گیرد.

 

شیوه های تخریب به فرد اجازه می دهد که سهام کمتری را در اندیشه های بی نظیر یا تحریک کننده به کار بگیرد، به رغم وجود افکار بالقوه ناراحت کننده، به شیوه ای که با ارزش های آن سازگار است. در ERP، افراد به طور عمدی افکار وسواس انگیز خود را با افشای خود به یک محرک ترس از خود در حالی که خودداری از رفتار در الگوهای سفت و سخت (به عنوان مثال اجبار) به منظور کاهش پریشانی در خدمات ایجاد انعطاف پذیری بیشتر رفتاری است. از طریق این تمرینات، فرد می آموزد که فقط به این دلیل که یک اندیشه ترسناک رخ می دهد یا وجود دارد، لزوما به این معنی نیست که اندیشه درست است. مطالعات متعدد اخیر نشان داده اند که افراد مبتلا به OCD که رفتارهای اجتناب بیشتری دارند (برای کاهش اضطراب) نیز در همجوشی شناختی بیشتر هستند؛ به این معنا که،

 

با توجه به اهمیت همجوشی شناختی به عنوان یک مکانیزم تغییر فرآیند فرآیند تشخیصی بالقوه مهم است، برای تجارب مفید است تا خود را با شیوه های تخفیف شناختی خاص آشنا کنیم که می تواند در جلسه با مشتریان مورد استفاده قرار گیرد و یا به عنوان تکلیف به منظور انجام تخفیف مورد استفاده قرار گیرد. به غیر از ERP، راه های دیگری برای تقویت تخفیف شناختی از طریق تمرینات تکرار کلمه است، اشاره می شود که یک فرد "داشتن" افکار دارد، نه فقط بیان محتوایی از اندیشه، درست مثل آن است که ادعا می کند روی کارت های یادداشت، کند شدن گفتار، آواز خواندن، یا با استفاده از صداهای احمقانه برای بیان یک فکر دشوار. تکنیکهای تخریب شناختی همه به هدف تفکیک فرایندهای زبان و فکر است که اکثر افراد با مشکالت ذهنی یا بدون آن در معرض خطر قرار می گیرند. بسیاری از روشهای تخریب به نظر می رسد به مشتریان "احمقانه" و بنابراین مهم است که برای ایجاد روابط کافی قبل از درخواست مشتری به طور کامل درک و درک آنچه که از آنها خواسته انجام دهید. یک عمل تخفیف ساده که می تواند در هر مرحله از درمان مورد استفاده قرار گیرد، نشانه گذاری افکار به عنوان افکار است. به عنوان مثال، آموزش دادن به مشتریان برای گفتن چیزهایی مانند «من فکر می کنم که ماشینم را خراب کنم و به کسی آسیب برسانم»، به جای «من ماشینم را سقوط خواهم داد و به کسی آسیب می رسانم» برای ابراز افکار ناراحت کننده. تمرینات تکرار کلمه نیز نمونه ای از عمل تخریب است. در تکرار کلمه، ارائه دهنده خدمات بهداشتی به مشتری می گوید که یک تفکر ناراحت کننده را به یک عبارت کوتاه فقط چند کلمه تقسیم می کند. از مشتری ممکن است خواسته شود که تفکر کاملا پریشانی را بیان کند و احساسات و احساسات فیزیولوژیکی را که رخ می دهد را بشناسید. این به خودی خود می تواند یک شکل از قرار گرفتن در معرض باشد. سپس مشتری خواسته می شود که عبارت کوتاهی که آنها به سرعت و به طور مکرر به مدت 30 ثانیه شناسایی کرده اند، تا زمانی که عبارت بی معنی می شود، تکرار شود. مشتری دوباره خواسته می شود احساسات و احساسات فیزیولوژیکی را در طول و بعد از این فرایند یادداشت کند.

 

به جای بازسازی و یا چالش کشیدن افکار، مانند CBT، شیوه های تخفیف شناختی هدف کمک به بیماران خود را از افکار خود فاصله می گیرند زمانی که افکار آنها خدمت نمی کنند و یا زمانی که آنها افکار خود را بیش از حد به معنای واقعی کلمه است. به خصوص با OCD، بسیاری از بیماران آگاه هستند که اندیشه های وسواسی آنها بیش از حد است و تلاش می کنند آنها را به چالش بکشند یا الگوهای تفکر خود را دوباره و بدون هیچ موفقیتی تغییر دهند. چنین افرادی که بینش مناسبی دارند، می توانند تشخیص دهند که افکار مزاحم یا وسواس آنها غیر منطقی است و هنوز هم در رفتارهای اجباری دخالت می کنند و استرس های بالایی را به دلیل احساسات منفی و ارزیابی تجربه می کنند (Foa & Franklin، 2001).

 

یک رویکرد رو به رشد از شواهد علمی نشان می دهد که همجوشی شناختی اهداف درمان مناسب است. یک مطالعه نشان داد که پس از 30 ثانیه تکرار سریع تفکر منفی، افراد دچار افسردگی را کاهش دادند، زیرا شدت عاطفی و فیزیولوژیکی کاهش می یابد (Masuda، Hayes، Sackett، & Twohig، 2004). مطالعه دیگری که مخصوصا در بیماران مبتلا به افسردگی است (که معمولا برای افراد مبتلا به OCD مشکلی ایجاد می کند) نشان می دهد که حتی پس از فرآیند کنترل ذهن، همجوشی شناختی توانایی پیش بینی منحصر به فرد را در قدرت و میزان علائم افسردگی که بیماران تایید می کنند (Pinto-Gouveia، Dinis، Gregorio، & Pinto، 2018). با این حال، مطالعه دیگری که اخیرا انجام شده است، نشان داد که تعداد بیماران همجوشی شناختی، قدرت پیش بینی شده و نوع اعتقادات وسواسی در OCD را تایید می کند (رؤوان، Jacoby، & Abramowitz، 2016). چندین گروه تحقیقاتی دیگر (Blackledge، 2015) همگرایی شناختی را در نتیجه درمان و مطالعات میانجی گری با اختلالات مختلف روانشناختی و همچنین آزمایشات علمی پایه آزمایشگاهی با داوطلبان سالم در نظر گرفتند. مهمتر از همه، تمرینات تخفیف شناختی با کاهش اعتقادات افکار ناخواسته یا منفی و کاهش افکار مرتبط با آن کار می کنند (Levin et al.، 2012). با این وجود، این نشان می دهد که تخفیف شناختی نه تنها در OCD انتقادی است، بلکه توانایی جدا شدن از خود افکار و احساسات زمانی که مورد نیاز است، به جای اینکه «فکر کردن به خرید» گیر کرده، یک مهارت کلیدی برای عملکرد سالم است. 2015) همجوشی شناختی را در نتیجه درمان و مطالعات میانجی گری با سایر اختلالات روانشناختی دیگر، و نیز آزمایشات علمی پایه آزمایشگاهی با داوطلبان سالمند، مرتبط دانسته اند. مهمتر از همه، تمرینات تخفیف شناختی با کاهش اعتقادات افکار ناخواسته یا منفی و کاهش افکار مرتبط با آن کار می کنند (Levin et al.، 2012). با این وجود، این نشان می دهد که تخفیف شناختی نه تنها در OCD انتقادی است، بلکه توانایی جدا شدن از خود افکار و احساسات زمانی که مورد نیاز است، به جای اینکه «فکر کردن به خرید» گیر کرده، یک مهارت کلیدی برای عملکرد سالم است. 2015) همجوشی شناختی را در نتیجه درمان و مطالعات میانجی گری با سایر اختلالات روانشناختی دیگر، و نیز آزمایشات علمی پایه آزمایشگاهی با داوطلبان سالمند، مرتبط دانسته اند. مهمتر از همه، تمرینات تخفیف شناختی با کاهش اعتقادات افکار ناخواسته یا منفی و کاهش افکار مرتبط با آن کار می کنند (Levin et al.، 2012). با این وجود، این نشان می دهد که تخفیف شناختی نه تنها در OCD انتقادی است، بلکه توانایی جدا شدن از خود افکار و احساسات زمانی که مورد نیاز است، به جای اینکه «فکر کردن به خرید» گیر کرده، یک مهارت کلیدی برای عملکرد سالم است. تمرینات تخفیف شناختی با کاهش اعتقادات افکار ناخواسته یا منفی و کاهش اضطراب مرتبط با افکار کار (Levin et al.، 2012) کار می کنند. با این وجود، این نشان می دهد که تخفیف شناختی نه تنها در OCD انتقادی است، بلکه توانایی جدا شدن از خود افکار و احساسات زمانی که مورد نیاز است، به جای اینکه «فکر کردن به خرید» گیر کرده، یک مهارت کلیدی برای عملکرد سالم است. تمرینات تخفیف شناختی با کاهش اعتقادات افکار ناخواسته یا منفی و کاهش اضطراب مرتبط با افکار کار (Levin et al.، 2012) کار می کنند. با این وجود، این نشان می دهد که تخفیف شناختی نه تنها در OCD انتقادی است، بلکه توانایی جدا شدن از خود افکار و احساسات زمانی که مورد نیاز است، به جای اینکه «فکر کردن به خرید» گیر کرده، یک مهارت کلیدی برای عملکرد سالم است.

رها کردن میراث سنت های خانوادگی می تواند یک مدل نوآوری است؟

 

رها کردن میراث سنت های خانوادگی می تواند یک مدل نوآوری است؟

هر چهار سال یکبار، " نام خانوادگی (نام خانوادگی، تلفظ شده)، یک گروه قابل توجه از افرادی که معنی اوراق قرضه عشق بدون قید و شرط را نشان می دهند، احترام می گذارد. اولین پیوستن، 24 سال پیش، توسط حدود 100 نفر حضور داشت. تعداد اعضا با هر نسل بعد، همچنان رشد می کند، چرا که همسران و نوزادان بیش از گذر از اعضای قدیمی تر است.

 

از طریق ازدواج با یک فرزند مستقیما از ""، من افتخار می کنم که 30 سال پیش به این خانواده بزرگ پیوستم. همسر من عضو نسل سوم پس از بنیانگذار است. نسل دوم شامل 10 کودک و یکی از آنها 10 فرزند بود. در نسل سوم، 40 فرزند مستقیما و 73 عضو، شامل همسران هستند. در حالی که درصد DNA اصلی با هر نسل بعد کاهش می یابد، عشق فراگیر و بی قید و شرط به چند صد نفر و ده ها خانواده در سراسر جهان پراکنده شده است.

 

چقدر از قبیله ها شنیده اید؟ آیا این میزان مقابله با ناباروری در جامعه بشری نیست؟ چگونه این اتفاق بیفتد؟ خانواده اصلی بنیانگذار چه بود؟ چه اصولی از نسلی به نسل منتقل شد؟ چه تجربیات مشترک، چشم اندازهای آنها را شکل داد؟

فرضیه: آیا می توان یک "تعداد جادویی"، یک جرم بحرانی از افراد در هر نسل وجود داشته باشد، هر کدام درصد مشابهی از DNA اصلی را دارند، به طوری که انرژی دوستانه به اندازه کافی همسو با آنها به اشتراک گذاشته شود و بتواند همسرانی را که هم تراز شده اند جذب کنند؟ اگر انرژی در تعداد مشخصی از افراد متمرکز شود، آیا با توجه به اثرات شبکه می تواند انرژی جمع شده را با نسل های متوالی افزایش دهد؟ این مشاهدات ممکن است مخالف بصری باشد، زیرا ممکن است انتظار داشته باشیم که رقیق کردن DNA انرژی را پراکنده کند.

 

قبیله در حال حاضر در نقطه انفصال است، به عنوان نسل دوم و سوم به علت پیری کاهش می یابد  . در هر پیوستن، ما کسانی را که از آخرین رویداد گذشته بوده اند، به یاد می آوریم، همانطور که از طریق ازدواج و تولد، اعضای جدید را جشن می گیریم. علاقه خاطرات عزیزان در گذشته به طور جدایی ناپذیری با احساس پایدار تداوم مخلوط به عنوان ما به نوزادان در آغوش و تماشای آنها را به بزرگسالان رشد، ساختمان خانواده مراقبت.

 

چگونه می توان سنت برگزاری این خانواده ها را هر 4 سال حفظ کرد؟ در پایان این آخرین رویداد، تیم اصلی که زمان و تلاش زیادی را برای سازماندهی رویدادها سرمایه گذاری کرده است آماده است تا این مسئولیت عالی را به نسل بعدی منتقل کند. چه کسی این چالش را پذیرفته و چرا؟ چه خواهد شد؟

 

یک هدف منحصر به فرد برای سازماندهی این رویداد چهار ساله به اندازه کافی قدرتمند نیست تا انگیزه اعضای نسل آینده برای حفظ نزدیکی قبیله. چگونه می توانیم بر انرژی بنیادی که قبیله، نوع عشق بدون قید و شرط که تنها در مفهوم «خانواده بزرگ» وجود دارد، متمرکز شویم؟ آیا می توانیم "افسوس" را عمل کنیم و نه فقط یک حالت عاطفی متداول گذرا؟ آیا می توان هر یک از ما خود را به عنوان یک شبکه ای شناخت که باید در تعاملات مثبت در حال تعامل قرار گیرد و نه تنها در هر 4 سال یک حزب 3 روزه جمع کند؟ هدف ما برای این تعاملات از نظر حفظ انرژی و میراث کل قبیله چیست؟ چه باید بکنیم و چگونه رفتار کنیم؟

 

 

بررسی چشمانداز و دیدگاه کلیدی برای درک چگونگی ادامه دادن است. هر یک از خانواده های فوری ما در حال حاضر گره ای از فعالیت های دوست داشتنی است. ما عاشق والدین ، خواهر و برادرها، همسران و فرزندانمان هستیم. ما ارتباطات گرم میان خانواده ها ایجاد کرده ایم، حتی زمانی که ارتباط ژنتیکی غیرمستقیم باشد. گره های فردی ما به صورت خوشه ای سازماندهی می شوند که رویدادهای خانوادگی را به اشتراک می گذارند که برجسته نقاط عطف زندگی، مانند تولد، جشن های شادی و غم و اندوه است. اگر بخواهیم داستان های نسل های قدیمی تر را به اشتراک بگذاریم، اسرار کوچکی که ممکن است یکبار در یک زمان رخ داده باشد، اتفاقات روزمره ناآشنا است؟ داستانها نه تنها خاطرات زنده را حفظ می کنند، بلکه موجب کنجکاوی و تعامل و همچنین عقل مشترک می شوند. ما عاشق شنیدن درامات های زندگی، امیدها و رویاها ، تکمیل شده یا نه. آیا آنها به ما یادآوری نمی کنند که زندگی ما را به ما داده و روابطی را که ما را تحمل می کنند قدردانی کنیم؟ همانطور که گره ها با گره های دیگر ارتباط برقرار می کنند، مجاورت جغرافیایی دیگر عامل محدود کننده نیست، زیرا هزینه ارتباطات اساسا صفر است.

 

همانطور که گره ها خوشه ها را تشکیل می دهند و خوشه ها از خوشه های فوقانی تشکیل می دهند که چندین بار در یک سال ارتباط برقرار می کنند، مکالمات مربوط به پیوستن چهارساله به طور طبیعی در سراسر کلان رخ می دهد. این فرایند می تواند ارگانیک و خود سازماندهی باشد، یعنی بدون کنترل و مدیریت متمرکز. تلاش برای تحمیل یک ساختار مصنوعی یا سلسله مراتب خود شکست خورده است، زیرا استفاده از انرژی تمایل دارد که از اصل عشق بدون قید و شرط کاسته شود. درست همانطور که والدین عاقل از رشد فرزندان خود در هر جهت برای آنها مثبت هستند، بزرگان این قبیله باید به همان نسبیت دوستانه به نسل های بعد ادامه دهند. حتی هنگامی که افراد یک DNA مشابه را به اشتراک می گذارند، می توانند شخصیت های مختلفی داشته باشند. آیا غنائی که ما از به اشتراک گذاشتن و به دست آوردن دیدگاه های تازه، استعدادها و منابع به دست آوریم، به مراتب بیش از نگرانی هایی است که ما ممکن است در مورد فراتر رفتن از مناطق راحتی خودمان داشته باشیم؟

 

 

آیا این مدل برای نوآوری در زمینه های دیگر نیز نیست؟

 

تنها محدودیت به موفقیت ما، به اشتراک گذاری شادی از انرژی مثبت ما، تعهد ما است که مایل به ادامه بازسازی اوراق قرضه عشق بدون قید و شرط. چرا ما می خواهیم این کار را انجام دهیم؟ پاسخ واضح است همه ما به دنبال حس تعلق است. بعضی از ما این را به عنوان جستجوی معنایی در زندگی تفسیر می کنیم، به طوری که زندگی ما برای دیگران و همچنین به خودمان اهمیت دارد.

 

آیا روحیه کارآفرینی یک درایو مشابه را بیان می کند؟